فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق درباره رسانه ها و مطبوعات و نقش آنها در اجتماع

اختصاصی از فی دوو تحقیق درباره رسانه ها و مطبوعات و نقش آنها در اجتماع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره رسانه ها و مطبوعات و نقش آنها در اجتماع


تحقیق درباره رسانه ها و مطبوعات  و نقش آنها در اجتماع

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:26
فهرست و توضیحات:

رسانه ها و مطبوعات  و نقش آنها در اجتماع

تاثیر رسانه ها بر روابط خانوادگی

تحول گروه پیوندعاطفی آسیبهای خانواده

درمقابل ، عوامل گوناگونی موجب آسیب دیدن پیوند عاطفی خانواده شده و مآلا انسجام آن را به مخاطره می اندازند. یکی ازاین عوامل ، عامل تفرد است که به صورت واگرایی اعضای خانواده ، عمل می کند. دردنیای پرشتاب فناوری امروز ، ابزارهایی وجود دارند که افراد را به صورت انفرادی به خود مشغول کرده وآنهارا از تعامل با دیگران باز می دارند. رسانه های جمعی ازاین دسته ابزارها به شمار می روند. البته این موضوع نافی منافع ابزارهای تکنولوژیکی نیست ، اما نوع بهره برداری غیرفرهنگی ازابزارهای فنی موجب شده است که کارکرد آنها عمدتا درجهت تقویت فردگرایی سوق پیدا کند. به عبارتی ، اگرجریان فرهنگی شدن ابزارهای رسانه ای تحقق بیابد ، مضرات آنها به شدت کاهش می یابد وکارکرد اصلی خودرا پیدا می کنند. گرچه برخی نظریه ها بیانگر این مطلب هستند که ذات ابزارهای الکترونیکی به دلیل استفاده از عنصر تغییر ، نمی تواند موجد آرامش باشند ، بلکه مخل آن می باشند. برخی دیگر این نظریه را افراطی و یک سویه می دانند. البته وارسی این دو نظریه در این نوشته مقدورنیست وطرح این مطلب دراین نوشته برای بیان لزوم رعایت احتیاط درجهت استفاده از ابزارهای رسانه ای می باشد.
کارکرد رسانه های جمعی بویژه رسانه های شنیداری وغیر متعامل به دلیل کارکرد متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته ، به تدریج جای ارتباط بین فردی ازنوع چهره به چهره را گرفته وموجب شده اند فضای انفرادی ، بجای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود ، بطوری که گسترش تکنیکی رسانه های شنیداری و رایانه ای ، ارتباط مستقیمی با فردگرایی ودوری از فضای روانی وعاطفی خانواده را نشان می دهد. به عبارت دیگر ، این ابزارها ، به تدریج فضای روانی ومحیطی گفت وگو را دریک ارتباط بین فردی ، خدشه دارمی کنند و اعضای گروه را به جای همگرایی، به واگرایی سوق می دهند ، تاجایی که هرعضو خانواده صرفا دریک فضای فیزیکی مشترک زندگی کرده ، اما هیچ تعاملی با هم نخواهند داشت. در ادامه ، متاسفانه ، اهداف آنها نیز به تدریج نسبت به هم ، واگرا شده و منفک می شوند. دراین مسیر ، تعامل واقعی فرد بجای آنکه با افراد دیگری در محیط انسانی سامان بیابد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره رسانه ها و مطبوعات و نقش آنها در اجتماع

دانلود مقاله کاربرد سی تی اسکن ها در علم پزشکی و سیرتکاملی آنها

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله کاربرد سی تی اسکن ها در علم پزشکی و سیرتکاملی آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کاربرد سی تی اسکن ها در علم پزشکی و سیرتکاملی آنها


دانلود مقاله  کاربرد سی تی اسکن ها در علم پزشکی و سیرتکاملی آنها

(ELECTRON Beam Computed Tomography ( EBCT   ( سی تی اسکن  )

(ELECTRON Beam Computed Tomography ( EBCT

با اینکه ظهور دستگاه CT اسکن و عرضه انواع spiral و mutislice آن ابزار توانمندی را برای تصویربرداری از اندامهای درون بدن فراهم کرده اند ، ولی هنوز هم تصویربرداری از اندامهای متحرک مثل قلب یکی از محدودیتهای این ابزار است . هر نوع حرکتی در حین تصویربرداری باعث ایجاد آرتیفکت و ناواضحی و در نتیجه کاهش قدرت تفکیک فضایی می شود .
با پیشرفت سیستم های CT زمان لازم برای اسکن کوتاهتر می شد ولی هنوز هم این زمان برای تصویربرداری از قلب به اندازه کافی کم نبود زیرا برای تصویربرداری از قلب زمانهایی در حد یک دهم ثانیه یا کمتر لازم است تا آرتیفکت های ناشی از حرکت ایجاد نشود . این محدودیت با استفاده از CT اسکن با اشعه الکترونی ( EBCT) رفع شد

. EBCT یک سیستم CT اسکن با سرعت بسیار زیاد است که مخصوص تصویربرداری از قلب در حال ضربان طراحی شده است . EBCT با عناوینی همچون CineCT ، Fifth .generationCT CT ، Scanning electron beam CT و ultra fast CT نامیده می شود . - مراحل تکامل اسکنر EBCT اساس و کارکرد اسکنر EBCT برای اولین بار توسط colleagues و Douglas Boyd در سال 1979 در نتیجه تحقیقات انجام شده در دانشگاه کالیفرنیا واقع در سانفرانسیسکو در دهه هفتاد میلادیبیان گردید  . 

در سال 1983 شرکت Imatron اسکنر CT بسیار سریع Boyd را برای تصویربرداری از قلب و سیستم گردش خون بهبود بخشید . در آن زمان این دستگاه با نامهایی چون cardiovascular computed tomography ( CVCT ) یا CineCT شناخته می شد . امروزه این دستگاه EBCT نامیده می شود و انتظار می رود در آینده ای نزدیک تعداد بسیار بیشتری از این دستگاه ها مورد استفاده قرار گیرد . ( تا اواخر سال 2000 میلادی تعداد 25 دستگاه EBCT در امریکا و 30 دستگاه نیز در اروپا و آسیا مورد استفاده قرار گرفته اند ) توانمندی های بالقوه EBCT موجب تولید تصاویری با قدرت تفکیک بالا از اندامهای متحرک مثل قلب بدون آرتی فکت ناشی از حرکت می شود .

از این اسکنر می توان برای تصویربرداری از قلب و سایر قسمتهای بدن در کودکان و بزرگسالان استفاده کرد زیرا طراحی این دستگاه امکان جمع آوری اطلاعات را ده برابر سریعتر از CT های مرسوم فراهم کرده است . 

اصول و اجزاء EBCT طراحی سیستم EBCT با CT های مرسوم متفاوت است که این تفاوتها در زیر آورده شده است :

1- مبنای اسکنر EBCT استفاده از فن آوری اشعه الکترونی است و در این سیستم ها تیوب اشعه x وجود ندارد .

2- در این سیستم ها حرکات مکانیکی در اجزاء دستگاه وجود ندارد

3- نحوه جمع آوری اطلاعات در EBU با CT های مرسوم متفاوت است . در انتهای دستگاه EBCT یک تفنگ الکترونی قرار دارد که یک دسته الکترونی با انرژی 130 کیلوالکترون ولت تولید می کند. این دسته الکترونی بوسیله یک کویل الکترومغناطیسی شتاب می گیرد و کانونی می شود که با یک زاویه معین منحرف می شود و به یکی از چهار حلقه هدف تنگستنی برخورد می کند . حلقه های هدف ثابت هستند و شعاع آنها cm 90 است که یک قوس 210 درجه را تشکیل می دهند . شعاع الکترونی در طول حلقه هدایت می شود که می تواند به صورت منفرد یا به صورت توالی به کار رود . در نتیجه پخش حرارت مشکلی مانند آنچه در سیستمهای CT اسکن مرسوم وجود دارد ایجاد نمی کند . وقتی که شعاع الکترونی با هدف تنگستنی برخورد می کند اشعه x تولید می شود . محدود کننده ها دسته اشعه x تولید شده را به شکل یونی در می آورند که از یون بیمار عبور می کنند . که در یک میدان اسکن 47 سانتی متر قرار دارد تا به دتکتورها به صورت یک قوس در دو ردیف کنار هم قرار گرفته اند برخورد کنند . دتکتورها در مقابل حلقه تنگستنی قرار دارند و در دو ردیف جداگانه قرار گرفته اند که شعاع آنها 5/67 سانتی متر است که تشکیل یک قوس 216 درجه را می دهند . ردیف اول شامل 864 دتکتور است که اندازه هر کدام نصف دتکتورهای حلقه دوم است که 432 دتکتور دارد . این نحوه قرارگیری دتکتورها این امکان را فراهم می کند که در زمان استفاده از یکی از حلقه های هدف اطلاعات مربوط به دو مقطع جمع آوری شود وقتی به طور متوالی از هر چهار حلقه استفاده می شود می توان اطلاعات مربوط به هشت مقطع را جمع آوری کرد . دتکتورها از مواد جامد که شامل کریستالهای لومینسانت و کادمیوم تنگستن هستند تشکیل شده اند ( که اشعه x را به نور تبدیل می کنند ) این قسمت به یک سلیکونی چسبیده است که نور را به جریان تبدیل می کندکه خود این قسمت نیز به یک پیش تقویت کننده متصل است . خروجی دتکتورها به سیستم جمع آوری اطلاعات data acquisition system ( DAS ) فرستاده میشود

شامل 213 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کاربرد سی تی اسکن ها در علم پزشکی و سیرتکاملی آنها

تحقیق در مورد پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها


تحقیق در مورد پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه11

                                                             

فهرست مطالب

 

 پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها:                                                       

 

پمپ های سانتری از قوانین مربوط به خود پیروی می کنند.  پمپ دستگاهی است که با ازدیاد فشار سیال باعث انتقال آن از نقطه ای به نقطه ای دیگر میگردد. اساس کار پمپ گریز از مرکز براساس نیروی گریز از مرکز است، به این صورت که قسمت متحرک پمپ تحت حرکت دورانی قطرات آب را از مرکز به خارج پرتاب میکند،چون قطرات دارای سرعت زیاد میباشند در برخورد با پوسته سرعت آنها به فشار تبدیل میگردد. در واقع اساس کار آنها بر اعمال نیروی

گریز از مرکزو تبادل اندازه حرکت در پره های پروانه به واحد وزن مایع مبتنی است.

پمپ های سانتریفیوژ که متشکل ازسه نوع جریان شعاعی،جریان وتری وجریان محوریTurbo Pumps, Impeller Pump, Rotor Dynamic میباشند ،عموما با عناوین در اصطلاح فرانسه شناخته میشوند.

دامنه کاربرد پمپ های سانتریفیوژ بسیار وسیع بوده ،ودرصنایع شیمیایی،کاغذسازی، صنایع غذایی ولبنیات ،فلزات مذاب،آب وفاضلاب ،فع موادزائد،نفت وپتروشیمی ودیگر مواد به کار می روند.از نظرظرفیت وهد،توانایی این پمپ ها برای ظرفیت های بالاومتوسط نوع جریان وتری و هدهای پایین نوع محوری و هدبالانوع شعاعی می باشد. البته دو کمیت هد و ظرفیت مستقل از هم نیستندوبه شکل،اندازه و سرعت ایمپلر بستگی دارند.

- تاریخچه:
نیاز انسان به آب و جابجایی آن از نقطه ای به نقطه ای دیگر سبب شد که انسان به فکر ساخت دستگاهی که این مشکل رابرطرف کند بیافتد. اولین نمونه های پمپ ها که نیروی محرک آنها توسط انسان یاحیوانات تامین میشد، توسط مصریان باستان در 17 قرن پیش از میلاد مسیح ساخته شد و مورد استفاده قرار گفتند.آنها توانسته بودند آب را با پمپ های رفت و برگشتی از عمق 91.5 متر ی زمین بیرون بکشند. در یونان باستان نیز پمپ های رفت و برگشتی با طرح ساده 4 قرن قبل از میلاد ساخته شده بود. تاریخ مشخصی در مورد ابداع پمپهای سانتریفیوژوجود ندارد ،اما گفته میشود که نقاشیهای لئوناردو داوینچی در قرن پانزدهم میلادی نشان میدهد که چگونه با اعمال نیروی گریزازمرکز به آب درون یک لوله خمیده ، آب را تا مقدار معینی بالا برد.

اولین پمپ های سانتریفیوژ در اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم توسط مهندسین فرانسوی و ایتالیایی ساخته شده و کاربرد عملی یافتند (1732). در نیمه های قرن نوزدهم عیب اصلی پمپهای رفت و برگشتی که عبارت از مقدار جریان پایین می باشد، موجب این شدکه پمپ های سانتریفیوژ با استقبال بیشتری روبرو شوند و جایگاه وسیعتری در صنعت پیدا کنند.

 - انواع پمپ های سانتریفیوژ (گریز ازمرکز) :

این پمپ ها براساس طراحی پروانه ها و تعدادپروانه ها کلاس بندی میشوند. یک پمپ چند مرحله ای بیشتر از یک پروانه دارد.یک پمپ دو مرحله ای دوپروانه دارد. یک پمپ دومرحله ای اثر یکسانی،همچون دوپمپ یک مرحله ای که به صورت سری می باشند،دارند.خروجی پمپ اول وارد پمپ دوم میگردد.

یک پمپ چندمرحله ای دارای دویا چندپروانه که روی یک شافت نصب شده اند،میباشد. هددر خروجی پروانه دوم بیشتر از هد خروجی در پروانه اول است. زیاد شدن پروانه ها هد خروجی نهایی را بالاتر میبرد. ازآنجایی که مایعات تقریبا تراکم ناپذیرهستند،تمام پروانه ها درپمپ برای ظرفیت یکسانی طراحی میگردند.پروانه های یک پمپ چند مرحله ای دارای اندازه یکسانی میباشند.

این پمپ ها همچنین براساس تک مکشی و یا دو مکشی بودن کلاس بندی میشوند. در یک پمپ تک مکشی سیال از یک طرف پروانه وارد میگردد.در یک پمپ دومکشی سیال از میان دو طرف پروانه وارد میگردد.از آنجایی که مایع از دوطرف پروانه وارد می گردد، از یک پمپ دومکشی برای ظرفیت های بالای عملیاتی استفاده میشود. پمپ های دو مکشی دارای NPSH پایین هستند.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد پمپهای سانتریفیوژوانواع آنها

ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها

اختصاصی از فی دوو ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها


ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها

پروژه کار آموزی ساختمان های فلزی و روش اجرای آن ها= شامل 74 صفحه فایل وورد و قابل ویرایش می باشد.

قسمتی از پروژه:

در این گزارش کارآموزی سعی شده اطلاعاتی در مورد ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها داده شود.

بدرستی قدمت استفاده بشر از سر پناه  و یا به طور کلی به مفهوم امروزی قدمت استفاده بشر از مسکن معلوم نیست ولی تقریباً آنرا می توان هم زمان با پیدایش  بشریت دانست ، زیرا چنین گمان میرود که بشر از همان ابتدا برای  مصون ماندن از برف و سرما و گرما و حمله حیوانات  و همچنین  سایر اقوام به غار ها پناه برده و این غار ها را می توان اولین محل سکونت برای بشر دانست و از آن زمان تا کنون انسان ها همیشه به فکر آن بوده اند که مسکنی راحت تر و بهتر برای خود تهیه نمایند .

در قرن اخیر که رشد جمعیت در دنیا به طور چشم گیری رو به ازدیاد نهاد و بشر از احاظ علمی و فنی مشکلات بسیاری را حل نمود .

 ساختن مسکن نیز مانند سایر امور تحولات عمده ای به وجود آورد و دیگر ساختن خانه های تک واحدی جواب گوی احتیاجات جوامع بشری نبوده و به همین علت سیستم خانه سازی به کلی دگرگون شده و استفاده از   مصالح و امکانات دیگر گسترش شهر ها از افقی به عمودی و امر آپارتمان سازی در ساختمان  های چندین طبقه متداول گردید . با وجود اینکه هر ساله به مقدار زیادی به تعداد مسکن اضافه می شود .

در بیشتر ممالک پیشرفته تخریب ساختمان های قدیمی نیز در شرایط معمولی مجاز نمی باشد .  به عبارت دیگر بجای چند واحد مسکن جدید یک واحد مسکن قدیمی را خراب نمی کنند . هنوز در هیچ یک از ممالک  دنیا   مشکل مسکن حل نشده ، بلکه هر روزه به تعداد متقاضیان مسکن اضافه می شود و هنوز در حتی پیشرفته ترین ممالک دنیا قسمت عمده ای از درآمد خانواده صرف  سکونت می گردد .

 بدین لحاظ در تمام دنیا خصوصاً در مملکت ما می بایست به  امر  ساختن  مسکن واستفاده هر چه بیشتر از مصالح ساختمانی توجه مخصوص بشود و برای رسیدن به این هدف ابتدا به طور دقیق ساختمان و انواع آن واجزاءتشکیل دهنده آن را بهتر بشناسیم . با توجه به این که به معنای کلی به هر چیزی که  ساخته می شود  می توان ساختمان گفت  ولی بیشتر منظور ما از ساختمان ، بناه های ساخته شده با مصالح بنایی(آهن،سیمان گچ،آجر و غیره)می باشد . 

انواع ساختمان از لحاظ مصالح مصرفی

1- ساختمان بتنی :

ساختمان بتنی ساختمنانی است که برای اسکلت اصلی آن از بتن آرمه « سیمان ، شن ، ماسه و فولاد به صورت میلگرد ساده و یا آجدار » استفاده شده باشد . در ساختمان های بتنی سقف ها بوسیله تاوه « دال » های بتنی پوشیده می شود ، و یا از سقف ها ی تیرچه و بلوک و یا سایر سقف ها بوسیله تاوه « دال » های بتنی پوشیده می شود ، و یا از سایر سقف ها تیرچه و بلوک و یا سایر سقف های پیش ساخته  استفاده می گردد .

برای دیوار های جدا کننده ممکن است از انواع آجر مانند سفال تیغه ای ، آجر ماشینی سوراخدار ، آجر معمولی کوره ای و یا تیغه  ی گچی و یا چوب استفاده می شود و ممکن است از دیوار بتن  آرمه هم استفاده هم استفاده شود . در هر حال در این نوع ساختمان ها شاه تیر ها از بتن آرمه ساخته می شود .

2-ساختمان های فلزی :

دراین نوع ساختمان ها برای ستون ها و پل ها از پروفیل های  فولادی استفاده می شود . در ایران معمولاً ستون ها را از تیر آهن های  I  دوبل و یا بال پهن های تکی استفاده می نمایند و همچنین برای اتصالات از نبشی یا تسمه و برای زیر ستون ها از صفحه فولادی استفاده می شود و معمولاً دو قطعه را بوسیله جوش به همدیگر متصل می نمایند .

 سقف این ساختمان ها ممکن است تیر آهن و طاق ضربی باشد و یا از انواع سقف های دیگر از قبیل تیر چه وبلوک و غیره استفاده گردد .

برای پارتیشن ها می توان مانند ساختمان های بتونی از انواع آجر و قطعات گچی و یا چوب  یا سفال های تیغه ای استفاده نمود . در هر حال جداکننده ها می باید از مصالح سبک انتخاب شوند . در بعضی ممالک بر خلاف مملکت ما برای اتصال قطعات از جوش استفاده نکرده بلکه بیشتر از پرچ و پیچ و مهره ا ستفاده می نمایند و برای ستون ها نیز می توان به جای تیر آهن  از نبشی و یا ناودانی استفاده نمود .

3-ساختمان های آجری :

در ساختمان های کوچک که از چهار طبقه تجاوز نمی نمایند می توان از این نوع    ساختمان ها استفاده نمود . اسکلت این نوع ساختمان ها آجری بوده و برای ساختن سقف ها در ایران معمولاً از پروفیل ها فولادی  I  و آجر به صورت طاق ضربی استفاده  می گردد و یا از سقف های تیر چه و بلوک استفاده می شود . در این نوع ساختمان ها برای مقابله با نیرو های جانبی مانند زلزله باید از شناژ های روی کرسی چینی و زیر سقف ها استفاده شود .در ساختمان های آجری معمولاً دیوار های حمال در طبقات مختلف روی هم قرار    می گیرند و اغلب پارتیشن ها نیز همین دیوار های حمال می باشند . حداقل عرض دیوار های حمال نباید از 35 سانتیمتر کمتر باشد .4-ساختمان های خشتی و گلی :

این نوع ساختمان هادر شهر ها به علت گرانی زمین کمتر ساخته می شود و بیشتر در روستا های دور که دسترسی به مصالح مشکل تر است مورد استفاده قرار می گیرد . اسکلت اصلی این نوع ساختمان ها از خشت خام و گل  می باشد و تعداد طبقات آن از یک طبقه تجاوز نمی نماید . باید از ساختن این نوع ساختمان ها  خصوصاً در مملکت ما  که از مناطق زلزله خیز می باشد جداً جلوگیری به عمل آید .به جز انواع فوق ساختمان های دیگری ساختمان دیگری وجود دارند مانند ساختمان های چوبی که بیشتر در نواحی مرطوب که دارای جنگل های فراوان بوده و در نتیجه چوب به قیمت ارزان در دسترسی قرار می گیرد ساخته می شود و همچنین ساختمان های سنگی که بیشتر در مناطق کوهستانی مورد استفاده قرار می گردد ، ممکن است ساختمان های مرکب از دو یا چند نوع  از انواع فوق  ساخته می شود ، مانند ساختمان های فلزی یا فلزی و آجری و غیره .


دانلود با لینک مستقیم


ساختمانهای فلزی و روش اجرای آنها

مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص

اختصاصی از فی دوو مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص


مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:39

فهرست مطالب:

 

دانشگاه آزاد اسلامی

 

 

  

 شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟                

 

 

 

 

 

 

 

استاد:آقای حشمتی نسب

 

محقق:حسن ماندنی

 

 

 

 

 

تابستان 87-86

 

فردوسی‌  و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری:

فردوسی یک نوع‌ عدم‌ تعلق‌ به‌ دنیا و نوعی‌ فلسفه‌ اپیکوری‌ متعالی دارد که‌ به‌ «پندهای‌ سلیمان‌» می‌ماند و ارزش‌های جاودانی‌ شاعر، که‌ همراه‌ با عواطف‌ انساندوستانه‌ و نرمی‌ طبع‌ خاص‌ و با ترکیبی‌ زیبا و جالب‌ در شاهنامه به‌ چشم‌ می‌خورند، آثار متفکران‌ بزرگ‌ هند را به‌ یاد می‌آورد. علاقه آرنولد به‌ شاهنامه‌ ، و به‌ ویژه به‌ داستان‌ رستم‌ و سهراب‌، ناشی‌ از شرحی‌ بود که‌ سنت بوو بر ترجمة‌ ژول‌ مول‌ از شاهنامه‌ نوشت‌. در اینجا، اشاره‌ به‌ برخی‌ دیگر از مترجمان‌ اروپایی‌ شاهنامه بی‌فایده‌ نیست‌. سرویلیام جونزازاولین‌ شرق‌شناسانی‌ بود که‌ به‌ ترجمة‌ داستان‌ رستم‌ وسهراب‌ به‌ سبک‌ تراژدی‌های‌ یونانی‌ روی‌ آورد. اندکی بعد جوزف‌ چمپیون  (Joseph Champion) بخش‌هایی‌ از آغاز

شاهنامه‌ را به‌ شعر ترجمه‌ کرد و به‌ سال‌ 1875 در کلکته به‌ چاپ‌ رسانید. سبک‌ شعری‌ او بیشتر تقلیدی‌ بود از شاعر بزرگ‌ انگلیس‌ الکساندر پوپ‌ که‌ ایلیاد هومر را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ بود. از مترجمان‌ دیگر شاهنامه‌ باید به‌ جیمز اتکینسن‌  اشاره کرد که‌ بیشتر از چمپیون‌ با ادبیات‌ فارسی‌ آشنایی‌

داشت‌. او در سال‌ 1814 داستان‌ «رستم‌ و سهراب‌» را به انگلیسی‌ به‌ نظم‌ درآورد و در 1832 نیز خلاصه‌ای‌ از شاهنامه‌ را در ترکیبی‌ از نظم‌ و نثر به‌ همان‌ زبان ترجمه‌ کرد. اتکینسن‌ همانند بسیاری‌ از علاقه‌مندان‌ به ادبیات‌ شرق‌ معتقد بود که‌ «آثار بزرگ‌ شرقی‌ قابل‌ توجه و از جهات‌ گوناگون‌ نظیر آثار کلاسیک‌ غرب‌اند.» از همین رو، وی‌ به‌ یافتن‌ وجوه‌ تشابه‌ بین‌ شاهنامه‌ و نوشته‌ها و سروده‌های‌ کلاسیک‌ اروپایی‌ پرداخت‌. به‌ عنوان نمونه‌، ابیات‌ زیر از شاهنامه‌ را در وصف‌ زیبایی تهمینه‌ ترجمه‌ کرده‌ و همراه‌ با شرح‌ گسترده‌ای‌ دربارة آثار مشابه‌ شاعرانی‌ چون‌ هومر، ویرژیل‌، آناکرئون‌ و شکسپیر انتشار داده‌است

خیام نیشابوری :

نکته’ دیگری که به نظر می رسد در مورد انسان گرائی فلسفی خیام قابل ذکر باشد، نگرش اخلاقی اوست. شاید اینگونه تصور شود که خیام از لحاظ اخلاقی پیرو افکار اپیکور (341 _ 270 پیش از میلاد) فیلسوف مادی یونان بوده است. هر چند اپیکور و خیام، به جهت ارزش نهادن به خرد، دوری جستن از خرافات، و اهمیت قائل شدن برای خوشبختی وشاد زیستن، هر دو از یک دریچه به انسان و زندگی و هستی می نگرند، و وجوه اشتراک فراوانی دارند، اما بین این (( دو )) ، در ارزش های اخلاقی ، یک تفاوت ماهوی وجود دارد، و آن اینست که، اپیکور برای تعدیل و آرامشی که در جستجوی آن است ، نه تنها تلاشی راتوصیه نمی کند، که حتی از درگیر شدن پرهیز می کند. او دوری جستن از ناملایمات را توصیه می کند، وخیام در کنار گرایش به خوشی و دوری از اندوه، تعهد وتلاش ، برای به دست آوردن نیک بختی و شادی، و سر ناسازگاری گذاشتن با زمانه’ نادرست را، لازم می داند وتاکید می کند:

زان باده  که عمر را حیات دگر است         پر کن قدحی گرچه تو را دردسر! است

بر نه به کفم که کار عالم سمر است         بشتاب که عمر ای پسر در گذر است

هشدار! که روزگار شور انگیز است        ایمن منشین! که تیغ دوران تیز است

در کام تو گر زمانه لوزینه نهد        زنهار! فرو مبر! که زهر آمیز است.

 

 

اندیشه‌های فلسفی حکیم عمر خیام و فلسفه معروف او (اپیکوری):

حکیم عمر خیام در نیشابور زاده شد. زمان تولد و وفات او به درستی مشخص نیست،‌ ولی به بعضی احتمالات در روز پنجشنبه 12 محرم 439 متولد شده و در سال‌های مابین 508
530 و به بعضی احتمالات در سال 515 وفات یافته است. به طور کلی می‌توان گفت که از نیمه‌ی اول قرن پنجم تا دهه‌های نخستین قرن ششم در این دنیا زیسته است. نامش عمر، کنیه‌اش ابوالفتح، لقبش غیاث‌الدین و نام پدرش ابراهیم بود. دلیل شهرت او به خیام یا خیامی به درستی معلوم نیست، اما ظاهراً این عنوان را از پدرش داشته است؛ چون شغل وی خیمه‌دوزی بوده است. قبر خیام در ایوان امامزاده محروق،‌ تقریباً به مسافت نیم‌فرسخی شهر نیشابور فعلی واقع شده است.
او در همه‌ی فنون و معلومات زمان خود از جمله حکمت، فلسفه، ریاضی، طب و نجوم تبحر داشته است. حکایت کرده‌اند که خیام در نیشابور با حسن طوسی و حسن صباح همدرس بوده است. آن سه جوان به امید اینکه یکی از ایشان به مرتبه‌ی عالی خواهد رسید، با یکدیگر پیوند می‌بندند که اگر هریک از آنها به مقامی بالا رسید، دو دوست خود را نیز از نظر دور نکند.
از قضا حسن طوسی به وزارت جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی می‌رسد و خواجه نظام‌الملک طوسی مشهور می‌شود. او به عهد خود وفا می‌کند و حسن صباح را به خدمت سلطان می‌برد؛ اما خیام که اهل علم بود و تمایلی به خدمت سلطان نداشت، از خواجه نظام‌الملک تقاضا می‌کند که معاش مختصری برای او مقرر دارد و به همان اندازه هم اکتفا می‌کند و به غیر از فراگیری دانش، به کار دیگری نمی‌پردازد.
با چیرگی اعراب بر ایرانیان، تقویم هجری قمری در ایران کاربرد پیدا کرد و پس از مدتی به علت ناسازگاری با روند زندگی کشاورزان ایرانی، منجمان ایرانی دست به اصطلاحاتی در این زمینه زدند. در سال 467 هجری، یعنی در زمان سلطنت جلا‌ل‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزارت خواجه نظام‌الملک طوسی، تصمیم گرفته‌ شد که تقویمی بر اساس قواعد نجومی ایجاد شود. بنابراین هیأتی از دانشمندان اهل فن هیأت و نجوم برای این مقصود گرد هم آمدند. خیام یکی از آن دانشمندان و گویا بر همه‌ی آنها مقدم بود.
این منجمان با محاسبات ریاضی، زیج‌هایی (مجموعه جدول‌هایی که بر اساس مطالعات و مشاهدات ستاره‌شناسی تدوین می‌شد)، برای شمارش وقت فراهم ساختند. تقویم اصلاح شده، چون به فرمان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی فراهم آمده بود، به تقویم جلالی شهرت یافت.
آنچه مسلم است، این است که خیام در نزد دانشمندان و سلاطین، منزلتی عظیم داشته است. در حکمت او را تالی «ابوعلی سینا» می‌خواندند؛ در ریاضیات سرآمد فضلا به شمار می‌رفت و در احکام نجوم، قول او را مسلم می‌دانستند؛ هرچند که خودش اعتقاد راسخی به دستی آن احکام نداشت.
دنیای ریاضی مدیون تحقیقات و اکتشافات این دانشمند است. مثلاً اولین‌بار تعریف منطقی اعداد اصم (گنگ) به وسیله‌ی رشته‌های بی‌نهایت در مجموعه تحقیقات خیام دیده شده است. قضایای بسیاری که در سیزده معادله‌ی اقلیدس بی‌استدلال مانده بود، به وسیله‌ی فرضیه‌ی خیام ثابت می‌شود.
می‌توان گفت خیام اولین کسی است که هندسه‌ی تحلیلی را برای حل معادلات به کار برده است و از این جهت خیام به هنگام بررسی مسئله‌ای هندسی، به معادله‌ی درجه سوم برخورد کرد و با توسل به مقاطع مخروطی به حل این معادله درجه‌ی سوم فائق آمد.
خیام رساله‌ی مختصری تحت عنوان رساله‌ فی الحتیال لمعرفه الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما درباره‌ی تعیین عیار طلا و نقره و شمشی که از این دو فلز ترکیب شده است، تألیف کرده که نسخه‌ی منحصر به فردی از آن در کتابخانه‌ی گوتا آلمان موجود است. این رساله در حقیقت توضیح طریقه‌ی ارشمیدس و مبتنی بر اصل معروف این دانشمند است که به اصل هیدروستاتیک نیز شهرت دارد.

خیام و حافظ و اپیکوریسم:

نظر به این که در عصر ما اپیکوریسم به مفهوم عامیانه و مبتذلش عملاً رایج شده بود، عده ای می خواستند برخی بزرگان اندیشه و فلسفه و عرفان را منسوب به این مکتب نمایند؛ مثلاً خیام و یا حافظ را. مدعی هستند که خیام و حتی حافظ، مردانی لذت پرست، دَم غنیمت شمار و لاابالی بوده اند. مخصوصادرباره خیام عقیده بسیاری همین است. آنچه مسلم است، این است که خیام ریاضیدانِ فیلسوف چنین نبوده و چنین نمی اندیشیده است.

از ظاهر اشعار منسوب به خیام همان مطلب پیدا شده است، ولی از نظر محققان جای بسی تردید است که اشعار معروف، متعلق به خیام ریاضیدان فیلسوف باشد.

به فرض هم این اشعار از او باشد، هرگز از زبان شعر نمی توان نظریه فلسفی شاعر را دریافت. خصوصا که اخیرا رساله هایی از خیام بدست آمده و چاپ شده است که اتفاقا همان موضوعات را طرح کرده است که در اشعار منسوب به او مطرح است، ولی آن ها را آن گونه حل می کند و پاسخ می گوید که به قول خودش، استادش بوعلی حل کرده است. درباره حافظ، مطلب از این هم واضح تر است. آشنایی مختصر با زبان حافظ و یک مراجعه کامل به تمام دیوان حافظ و مقایسه اشعار او با یکدیگر که برخی مفسر دیگرند، مطلب را کاملاً روشن می کند.


خیام: کافر شراب‌خوار یا...؟


خیام شاعری کم‌گو بوده است. خیام اگرچه در درجه‌ی اول از علم و فضل بود، ولی عامه‌ی مردم او را به سبب رباعیاتش می‌شناسند. در مورد خیام نگرش‌های مختلفی در بین مردم وجود داشته و دارد. عده‌ای کلمات او را کفرآمیز دانسته و یا او را شراب‌خوار پنداشته‌اند و به اشعار او از جهت ترغیب به می‌خوارگی نگریسته‌اند و حتی عده‌ای او را بی‌اعتقاد به مبدأ و معاد فرض کرده‌اند.
یک جام شراب صد دل و دین ارزد
یک جرعه‌ی می، مملکت چین ارزد
جز باده‌ی لعل نیست در روی زمین
تلخی که هزار جان شیرین ارزد.
اصولاً خیام شاعری را پیشه‌ی خود نساخته و این به جهت آن نیست که شعر امری حقیر است و شاعر شأن و ارزشی ندارد، بلکه از آن جهت بود که در آن دوره یک شاعر غالب اوقات خود را برای استفاده‌ی مالی، به مداحی بزرگان و سلاطین، مجلس‌آرایی و مزاح‌گویی می‌پرداخت و در مراسم خوش‌گذرانی اهل فسق و فجور شرکت می‌کرد. در آن زمان امثال فردوسی، ناصر خسرو و حکیم سنایی که شاعرانی متین و با مناعت بودند، نادر می‌نمودند. بنابراین هر کس که پیشه‌ی شاعری را اختیار می‌کرد، مردم به او به چشم مداح سلاطین می‌نگریستند و همین مسأله باعث شد که حکیم عمر خیام از اینکه شاعر خوانده شود، احتراز کند و قوه‌ی شاعری خود را تنها در سردون رباعی به کار بگیرد. رباعی بهترین قالب شعر برای ثبت لحظات کوتاه شاعرانه است. این نوع شعر بر وزن لا حول ولا قوه الا بالله، سروده می‌شود و از مشکل‌ترین اقسام شعر است؛ زیرا با شروطی که برای آن مقرر شده و تنگ بودن و مجال سخن، گوینده باید طبعی توانا داشته باشد و معانی را به بهترین صورت ممکن در این دو بیت بگنجاند.
نخستین کسانی که او را شاعر خوانده‌اند، «شهرزوری» در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم و در کتاب «تاریخ الحکما» و دیگری «شیخ نجم‌الدین رازی» صاحب کتاب «مرصاد العباد» در اوایل قرن هفتم بود.

رباعیات خیام :
در مورد اشعار (رباعیات) خیام، تا به حال تحقیقات زیاد و دامنه‌داری صورت گرفته است و «شاید بیش از دو هزار کتاب و رساله و مقاله دربار‌ه‌ی خیام نوشته شده باشد. خیام فیلسوف و ریاضیدان، موجودی است مشخص و یافتن او به واسطه‌ی رسانه‌های علمی و فلسفی وی آسان. ولی خیام شاعر ناشناخته مانده، سیمایی دارد مشوش و مغشوش؛ زیرا وسیله‌ی تشخیص سیمای او رباعی‌هایی است که معلوم نیست از خیام باشند، بلکه رباعی‌هایی است که محققاً از او نیست.»
همه‌ی خیام‌شناسان آگاهند که رباعیات الحاقی بسیار در طی قرون به رباعیات اصیل حکیم نیشابور پیوسته‌اند و بسیاری از رباعی‌گویان به دلایلی چند، از جمله بیم از اوضاع سیاسی، نداشتن شهامت کافی برای بیان عقاید خویش و یا به منظور برخورداری از شهرت خیام و ترویج سروده‌های خویش در سایه‌ی این شهرت عالمگیر، سروده‌هایشان را به او منسوب کرده‌اند. از سوی دیگر گاهی برخی از کاتبان نیز برای تعدیل فلسفه‌ی خیامی و آمیختن آن با تصوف، رباعی‌های صوفیانه‌ای نوشته‌اند و به این ترتیب با این افزایش‌‌ها کار تشخیص و تحلیل را دشوارتر کرده‌اند. با این همه اگر با دیده‌ی انصاف به همان معدود رباعیاتی که تعلقشان به خیام قطعی می‌نماید بنگریم، اقرار خواهیم کرد که
بر خلاف استنباط و تفسیر سفسطه‌آمیز برخی از پژوهشگران متعصب نه‌تنها با خرد و دانش مغایرتی ندارد، بلکه مؤید فرزانگی و حجتی قاطع بر دانش و بصیرت او هستند؛ زیرا که فقط بخردان اندیشمند از کنار مجهولات عالم هستی بی‌تفاوت نمی‌گذرند و همواره ذهن وقّاد و پرسشگرشان جویای اسرار نایافته است.
اما قبل از هر چیز باید به گونه‌ای مطمئن شویم که خیام منجم و ریاضیدان، رباعی‌سرا نیز بوده است. اگر کسانی همچون نویسنده‌ی کتاب خیام‌ِ پنداری به نام هواداری از خیام ریاضیدان، به هجو و طردِ خیامِ رباعی‌گو پرداخته‌اند و با ذکر دلایلی که چندان اساس و استحکامی ندارند، خیام عالم را از خیام شاعر جدا کرده‌اند و حتی شهرت و محبوبیت او را در دنیای غرب نتیجه‌ی غرض‌ورزی غربیان دانسته‌اند و گفته‌اند: «کسی چه می‌داند که غربیان آزمند و پول‌اندوز از ترویج رباعیات خیام در شرق این نتیجه را نخواسته‌اند که کارخانه‌های شراب‌کشی خود را به کار اندازند و از این راه کیسه‌ی شرقیان را از زر و سیم تهی کرده و کاسه‌شان را به باده پر سازند.» باید یادآوری کنم که به حقیقت از انصاف دور افتاده‌اند و راه افراط رفته‌اند. حقیقت امر این است که خیام منجم و ریاضیدان بی‌هیچ تردیدی، رباعی‌گو هم بوده است و دیگر این که فراموش نباید کرد که داوری یک‌بُعدی، دور از رویه‌ی تحقیق و پژوهش است. بنابراین شایسته است که اولاً حقیقت‌بین باشیم و ثانیاً به نکات مثبت و چشمگیر تفکر خیامی که حاکی از فلسفه‌ی خوش‌بینانه‌، آزادگی و نظریات بدیع علمی او هستند و در رباعیات اصیل خیام
نه الحاقی می‌درخشند، توجه کنیم و در قضاوت واقع‌بین و معتدل باشیم نه متعصب؛ به علاوه باور کنیم که اشاعه‌ی افکار و اشعار خیام در جهان غرب با پذیرفتن منت و دینی که بی‌تردید فیتز جرالد بر ادب و فرهنگ ما دارد ناشی از صراحت بیان، از دل برخاستگی سخن و وسعت اندیشه‌ی خیام است، نه زد و بندهای سیاسی!
از خصایص کلام حکیم عمر خیام می‌توان به این موارد اشاره کرد:
1. کلام او در نهایت فصاحت و بلاغت است و از تصنّع و تکلف به دور است. او در پی آرایش کلام نیست و مقام حواس خود را متوجه معنی و پیام شعر می‌کند.
2. از دیگر خصایص خیام ذوق لطیف و حس شدید اوست. با اینکه قصد شاعری ندارد، از دیدن مناظر زیبای طبیعت و دیدن مهتاب و ابر و باران، بی‌اختیار به سرودن شعر می‌پردازد. از سخنان او برمی‌آید که از مرگ بیمی ندارد؛ زیرا کسی که از مردن می‌ترسد، این اندازه اصرار در یادآوری مرگ ندارد، بلکه تا می‌تواند خود را از یاد آن منصرف و غافل می‌سازد.
«آن کس که زمین و چرخ و افلاک نهاد
بس داغ که او بر دل غمناک نهاد
بسیار لب چو لعل و زلفین چو مُشک
در طبل زمین و حقه خاک نهاد»
3. خاصیت دیگر کلام خیام،‌ سنگینی، متانت و مناعت اوست. او اهل مزاح و مطایبه نبود، بلکه حکیمی متفکر و متذکر می‌نمود که مدار فکرش حول این مطالب می‌گشت: تذکر مرگ، تأسف بر ناپایداری زندگانی و بی‌اعتباری روزگار. کلام او سرشار از پند و عبرت برای همگان است. حکیم عمر خیام از دیرگاه سرآمد رباعی‌سرایان شناخته شده بود و گاهی می‌گفتند هم‌چنان که فردوسی در رزم‌سازی و سعدی در غزل‌سرایی در نخستین پایه‌اند، خیام هم در سرودن رباعی این مقام را دارد.
بازار رباعیات خیام وقتی گرم شد که یک شاعر با ذوق انگلیسی به نام «فیتز جرالد» تعدادی از رباعیات خیام را در نهایت مهارت به شعر انگلیسی درآورد و شاهکاری گرانبها از خود به جا گذاشت. ترجمه‌ی «فیتز جرالد» به قدری زیبا و موزون بود که به او لقب «خیام انگلیسی» را دادند. بعد از این کار فیتز جرالد، اهل ذوق بسیاری از کشورها به ترجمه‌ی رباعیات خیام به زبان‌های مختلف مشغول شدند و این رباعیات هزاران بار در انواع و اقسام کتاب‌های کوچک و بزرگ و مصور و غیرمصور به چاپ رسید و امروزه کمتر کسی در دنیا هست که از رباعیات خیام بی‌خبر باشد.
سرانجام تعدادی از اروپائیان تصمیم گرفتند که به بررسی رباعیات منسوب به خیام بپردازند و تشخیص دهند که کدام رباعی‌ها به راستی متعلق به خیام هستند. از جمله این افراد می‌توان به «والانتن ژوکونسکی» خاورشناس روسی، «فریدریخ رُزن» دانشمند آلمانی و «آرتور کریستین سن» محقق دانمارکی اشاره کرد. در کشور خودمان نیز تلاش‌هایی در این زمینه صورت گرفته است، ولی هنوز هم در مورد بسیاری از رباعیات، شک و تردید وجود دارد. رباعیاتی که نام خیام در آنهاست، معدودند و نمی‌توان مطمئن بود که حتی آنها هم متعلق به خیام باشند؛ زیرا تعدادی از آنها خطاب به خیام و یا نقل قول از اوست. مانند این رباعی که ظاهراً مولانا جلال‌الدین در جواب خیام گفته است:
خیام تنت به خیمه‌ای ماند راست
سلطان روح است و منزلش دار فناست
فرّاش ازل ز بهر دیگر منزل
ویران کند این خیمه چون سلطان برخاست
یا رباعی دیگری که مشخص است در آن استناد به قول خیام شده است:
تا بتوانی خدمت رندان میکن
بنیاد نماز و روزه ویران می‌کن
بشنو سخنی راست ز خیام ای دوست
می خور و ره می زن و احسان می‌کن
باری، اکنون نخست، به طور اجمالی و به استناد مآخذ معتبر، به اصل رباعی‌سرایی خیام می‌پردازیم، با مطالعه‌ی متون کهن و قابل اعتبار، به ویژه آنها که به زمان زندگی خیام نزدیک‌ترند، درمی‌یابیم که او سراینده‌ی رباعیاتی است که حتی در روزگار حیات خودش، بر دل‌ها می‌نشسته‌اند و بر لب‌ها زمزمه می‌شده‌اند و حتی گاهی برایش دردسرآفرین بوده‌اند.
اولین کسانی که با ذکر نام گوینده یعنی خیام، در آثار خود، رباعیاتی آورده‌اند، امام فخر رازی و نجم‌الدین رازی، معروف به «نجم دایه» هستند. امام فخر رازی در رساله‌ی التنبیه علی بعض الاسرار المودعه فی بعض سور القرآن العظیم، ضمن بیان مسأله‌ی معاد، رباعی زیر را به نام خیام آورده است:
دارنده چو ترکیب طبایع آراست
باز از چه سبب فکندش اندر کم و کاست
گرخوب نیامد این بنا، عین که راست
ور خوب آمد، خرابی از بهر چراست
نجم دایه نیز در کتاب مرصاد العباد رباعی فوق و رباعی زیر را به نام خیام ذکر نموده است:
در دایره‌ای کامدن و رفتن ماست
آن را نه بدایت، نه نهایت پیداست
کس می‌نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
شیخ نجم‌الدین رازی، با وجود متعصب بودن، به فضل و دانش خیام اشاره نموده و به دانشمندی و حکمت‌‌دانیش اقرار کرده است.
از دیگر مآخذی که خیام در آنها مورد ستایش فراوان قرار گرفته است، رساله‌ی اعتقادی یکی از پیروان و مؤمنان فرقه‌ی اسماعیلیه است که در آن لقب «صدر کونین» به خیام داده شده است و از فضایل و دانش و بینش او، ستایش شده است. علاوه بر موارد فوق، در آثار بسیاری از بزرگان علم و ادب و عرفان ایران، نشانه‌هایی از خیام و سردوه‌هایش می‌یابیم که در مجموع برهان قاطعی بر شهرت علمی و فلسفی و همچنین دال بر شهرت او به رباعی‌سرایی هستند.
و در آخر هم این دو رباعی که در کتاب تاریخ جهانگشای جوینی و تاریخ گزیده‌ی حمدالله مستوفی آمده است:
«اجزای پیاله که در هم پیوست
بشکستن آن روا نمی‌دارد مست
چندین سر و پای نازنین از سر دست
بر مهر که پیوست و به نام که شکست.»
«هر ذره که بر روی زمینی بوده است
خورشید رخی زُهره جبینی بوده است
گَرد از رخ نازنین بآرزم منشان
کان هم رخ و زلف نازنینی بوده است.»

بررسی اندیشه‌های خیام:

اینک با حصول اطمینان به تعلق رباعیات اصیل به حکیم نیشابور، به تلحیل اجمالی اندیشه و فلسفه‌ی او از خلال این سروده‌های ارزشمند و مغتنم می‌پردازیم. ملاک کار و مرجع استناد در این تحلیل، رباعیات محدود و اصیلی است که تعلق آنها به خیام مورد تأیید همه‌ی خیام‌شناسان محقق است.
رباعیات خیام در زمینه افکار فلسفی است و زبان اصلی او در خدمت بیان تفکراتش است؛ آن هم نه فیلسوفی کوچک بلکه با تمام شرایطی که یک فیلسوف بزرگ می‌طلبد به میدان آمده است. شناخت پیشینه‌های اندیشه مهم است و وظیفه محقق آن است که این پیشینه‌ها را برجسته و آشکار سازد.
رگ و ریشه‌ی تفکرات فلسفی خیام در نهایت، سر از فلسفه‌ی یونانی درمی‌آورد. قفطی نیز در تاریخ الحکماء به تأسی خیام از فیلسوفان یونان اشاره کرده است.
اما خلط شبهه نشود. فلسفه‌ای که عمر خیام ارائه می‌دهد با آن که آمیزه‌ای از فلسفه‌ی یونان است اصالت اندیشه‌ی ایرانی دارد و خلاف گفته ارنست رنان است که می‌گوید «فلسفه‌ی اسلامی همان فلسفه‌ی یونانی است که به خط عربی نگاشته‌اند». حکیم در رباعی‌ها به فلسفه‌ی افلاطون نزدیک می‌شود اما نه به نظام اشراقی او بل به سیاست، اخلاق و فضائل انسانی‌اش. فلسفه افلاطون در اوج پایگاهش با سیاست می‌پیوندد و عمر خیام از این مقام است که بر فلسفه‌ی حکومت می‌نگرد و به اجرای آن سفارش می‌کند. تأثیر خیام از دموکریت و اپیکور نیز کم نبوده است اما آنچه از مقدمه‌ی ابن‌قفطی مستفاد می‌شود نظرگاه حکیم در توجیه و اجرای قواعد یونانی، کتاب‌ها یا رساله‌هایی همچون جمهوری، قوانین، تیمائوس (جهان و انسان) پروتاگوراس (سوفیست) پولتیتکیوس (سیاست) تئه‌تتوس (شناخت) فایدروس (عشق و زیبایی) از افلاطون است. از سویی وی فلسفه‌ی ارسطو را تا حد ابن‌سینا تأیید می‌کند و به آثار جالینوس، اقلیدس و بطلمیوس احاطه کامل دارد. با مطالعه‌ی اوضاع و شواهد تاریخی آن روزگار به قراینی دست می‌یابیم که به قول آقای فولادوند نتیجه می‌گیریم که «مسلماً کتاب التحقیق ماللهند بیرونی و رواج فلسفه‌ی یونانی به خصوص افکار افلاطون و فیثاغورث و انتشار اشعار ابوالعلاء معری شاعر نابینای عرب و یادآوری‌های فردوسی از گذشته‌ی دردناک و پرشکوه شاهان ایرانی و حتی پاره‌ای از قسمت‌های قرآن و تورات (جامعه‌ی سلیمان) در پیدایش این جهان‌بینی خاص مدخلیت داشته‌اند.
اما با وجود همه‌ی تأثیراتی که وی از فلسفه‌ی یونان و به خصوص افلاطون پذیرفته است وی حرکتی کاملاً خلاف آنچه توصیه می‌کند انجام داده است. افلاطون شعر را نوعی هذیان می‌داند و شاعر را کسی می‌داند که آشفته و پریشان است و اینها را ناشی از دیوانگی و جنون برمی‌شمرد اما در عین حال دیوانگی را نوعی نعمت الهی می‌داند. افلاطون شاعران را بی‌دانش می‌شمرد و به زعم وی شاعر نمی‌تواند حکمی راستین درباره‌ی گفته‌های خود را ابراز کند و آنها را بسنجد و مورد نقد و بررسی قرار دهد زیرا شاعر در حالت وجد و شور سخن می‌گوید و بر آنچه می‌گوید وقوف ندارد با این همه خیام درست در نقطه‌ی مقابل وی برای بیان افکار فلسفی خود شعر را برمی‌گزیند مضامینی که خیام در اشعار خود می‌پرورد مضامینی هستند که درونمایه‌ی جان هر انسانی که اندک خرد و تمییزی داشته باشد دغدغه ایجاد می‌کند و به نوعی می‌توان گفت کاملاً انسانی هستند که هر کس به هنگام تفکر درباره‌ی سرنوشت خود و دنیای پیرامون خود از خود سؤال کند و از آنجا که جواب قانع‌کننده‌ای نمی‌یابد در درونش غلغله بر پا می‌شود و او را در غم و اندوه می‌برد.
یکی از ویژگی‌های فلسفی در سخن خیام «واقع‌گرایی» اوست و اینکه او «زندگی را شیرین و دل‌انگیز می‌داند». خیام می‌داند و می‌گوید که این ما هستیم که شرایط شادمانی یا غم را برای خود فراهم می‌کنیم. به عبارت بهتر هرچه پیش می‌آید، از خود ماست:
ماییم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه‌ی دادیم و نهاد ستمیم
پستیم و بلندیم و تمامیم و کمیم
آیینه‌ی زنگ خورده و جام جمیم
پیداست که او با اصل قرار دادن خود ما
دست‌کم در شیوه‌ی زیستن ضمن خط بطلان کشیدن بر ادعای برخی که او را جبری محض می‌دانند ما را به انتخاب احسن دعوت می‌کند. خیام، فناپذیری و بی‌اعتباری دنیا و گذرا بودن عمر را همچون یک واقعیت غیرقابل تغییر می‌پذیرد؛ دچار یأس و نومیدی نمی‌شود، بلکه با دیدگاهی خوش‌بینانه، صلای مبارزه با غم و استقبال از شادمانی سر می‌دهد:
شادی بطلب که حاصل عمر دمی است
هر ذره زخاک کیقبادی و جمعی است
احوال جهان و عمر فانی و وجود
خوابی و خیالی و فریبی و دمی
شاعر فرزانه، با بینشی منطقی، عزم خود را جزم می‌کند تا از فرصت ناپایدار و بی‌بدیل موجود، نهایت بهره را برگیرد؛ زیرا می‌داند که تنها حقیقت ملموس و معتبر، «حال» است و «گذشته» و «آینده» به هیچ روی در اختیار کسی نیستند و نیز خوب دریافته‌ است که اندیشیدن به گذشته‌ی از دست رفته و آینده‌ی نیامده و تضمین نشده، نتیجه‌ای جز خراب کردن «حال» و بر باد دادن عمر ندارد، بنابراین می‌گوید:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن
فردا که نیامده است فریاد مکن
از نامده و گذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
فلسفه‌ی اپیکوری خیام، برخلاف تصور برخی از مردم، با لاابالیگیری و گریز از مسوولیت و به یک سو نهادن تجسس علمی همسویی ندارد؛ بلکه بر عکس، آثار و خدمات علمی او، نشانه‌ی آن هستند که وی پرهیز از غم‌های بیهوده و خودخوری‌های کاهنده را برای داشتن جسم سالمی می‌خواهد که عقل سالمی در آن مجال جولان یابد. عقلی که
دست کم درباره‌ی هویت بشری خود در این غم آشیان جویای دانستن باشد:
دشمن به غلط گفت که من فلسفیم
ایزد داند که آنچه او گفت نیم
لیکن چو در این غم آشیان آمده‌ام
آخر کم از آن که من بدانم که کیم
اگر می‌بینیم که خیام با وسواس بی‌سابقه بر غنیمت شمردن دم تأکید می‌کند و نمی‌خواهد که عمر گرامی را به هیچ ببازد، به این دلیل است که می‌خواهد با شاد زیستن زمینه‌ی باروری استعداد و هوش فطری خویش را در جهت خلاقیت‌های علمی فراهم سازد. شاهد این مدعا، سخن خود اوست که می‌گوید:
ترکیب طبایع چو به کام تو دمی است
رو شاد بزی اگرچه بر تو ستمی است
با اهل خرد باش که اصل تن تو
گردی و شراری و نسیمی و نمی است
و بار دیگر، در مورد عالم زیستن خود، عمری فکر کردن و فهم اسرار و رموز دنیا چنین می‌گوید:
هرگز دل من ز علم محروم نشد
کم ماند ز اسرار که مفهوم نشد
هفتاد و دو سال فکر کردم شب و روز
معلومم شد که هیچ معلوم نشد
تفکر طولانی هفتاد و دو ساله و رسیدن به جایی که علی‌‌رغم دانسته‌ها و یافته‌های فراوان علمی به انبوه مجهولات و معماهای نگشوده‌ای می‌اندیشد که او را احاطه کرده‌اند، خود، گواه پایه‌ی بلند دانش و بینش اوست.
نکته‌ی دیگری که در نگرش فلسفی خیام برجسته می‌نماید، هشدارهای مکرر اوست نسبت به رعایت حال خشت، کوزه، سبزه، لاله و ... تکرار گوشزدهای مداوم او به این دلیل است که هر یک از موارد فوق، حاصل دگرگونی وجود ماهرویی سیمین عذار، جوانی سروبالا و یا پادشاه و وزیری صاحب جلال است:
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
زلفین بتی و ابروی جانانی است
هر خشت که بر کنگره‌ی ایوانی است
انگشت وزیری و سر سلطانی است
خیام در این دسته از رباعیات، نه تنها با دیدگاهی واقع‌گرایانه، فناپذیری انسان و جهان را یادآوری می‌کند و مورد تأکید قرار می‌دهد، بلکه به یک اصل مهم و جدید علمی نیز اشاره می‌کند؛ اصلی که مطابق آن عناصر موجود، بیشی و کمی نمی‌پذیرند و تنها تغییر و تبدیل می‌نمایند. به عبارت دیگر اصل بقای عناصر. به این ترتیب حکیم نیشابور، قرن‌ها پیش، با بیانی شاعرانه و به ظاهر قلندرانه، این واقعیت مهم علمی را که دنیای غرب در دوران اخیر مدعی رسیدن به آن و اثبات آن است، به جهان عرضه کرده است.
نکته‌ی شاخص و عالمانه‌ی دیگری که گویای سلطه‌ی خیام بر دانش و دلیل فراخی اندیشه‌ی اوست، اذعان این امر است که انسان با همه‌ی عظمتش، تنها جزئی از آفرینش است، نه کل آن:
یک قطره‌ی آب بود با دریا شد
یک ذره‌ی خاک بود با زمین یکتا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست
آمد مگسی پدید و ناپیدا شد

 

 

فلسفه خیام هیچ‌وقت تازگی خود را از دست نخواهد :

 

داد. چون این ترانه‌های در ظاهر کوچک ولی پر مغز تمام مسائل مهم و تاریک فلسفی راکه در ادوار مختلف انسان را سرگردان کرده و افکاری را که جبراً باو تحمیل شده واسراری را که برایش لاینحل مانده مطرح می‌کند. خیام ترجمان این شکنجه‌های روحیشده: فریادهای او انعکاس دردها، اضطراب‌ها، ترس‌ها، امیدها و یأس‌های میلیون‌ها نسلبشر است که پی در پی فکر آن‌ها را عذاب داده است. خیام سعی می‌کند در ترانه‌هایخودش با زبان و سبک غریبی همة این مشکلات، معماها و مجهولات را آشکارا و بی پرده حل بکند.او زیر خنده‌های عصبانی و رعشه‌آور، مسائل دینی و فلسفی را بیان می‌کند، بعد راه حل محسوس و عقلی برایش می‌جوید. بطور مختصر، ترانه‌های خیام

آئینه‌ای است که هر کس ولو بی قید و لاابالی هم باشد یک تکه از افکار، یک قسمت از

یأس‌های خود را در آن می‌بیند و تکان می‌خورد. ازین رباعیات یک مذهب فلسفی مستفاد

می‌شود که امروزه طرف توجه علمای طبیعی است و شراب گس و تلخ مزه خیام هر چه کهنه‌تر

می‌شود بر گیرنده‌گیش می‌افزاید.به هیمن جهت ترانه‌های او در همه جای

دنیا و در محیط‌های گوناگون و بن نژادهای مختلف طرف توجه شده. هر کدام از افکار

خیام را جداگانه می‌شود نزد شعرا و فلاسفه بزرگ پیدا کرد. ولی روی‌هم‌رفته هیچ‌کدام

از آن‌ها را نمی‌شود با خیام سنجید و خیام در سبک خودش از اغلب آن‌ها جلو افتاده.

قیافة متین خیام او را بیش از همه چیز یک فیلسوف و شاعر بزرگ همدوش لوکرس، اپیکور،

گوته، شکسپیر و شوپن‌آور معرفی می‌کند. اکنون برای این‌که طرز فکر و فلسفة گویندة

رباعیات را پیدا بکنیم و بشناسیم ناگزیریم که افکار و فلسفة او را چنانکه از

رباعیاتش مستفاد می‌شود بیرون بیاوریم، زیرا جز این وسیله دیگری در دسترس ما نیست و

زندگی داخلی و خارجی او، اشخاصی که با آن‌ها رابطه داشته، محیط و طرز زندگی، تأثیر

موروثی، فلسفه‌ای که تعفیب می‌کرده و تربیت علمی و فلسفی او به ما مجهول است. اگر

چه یک مشت آثار علمی، فلسفی و ادبی از خیام به یادگار مانده ولی هیچ‌کدام از آن‌ها

نمی‌تواند ما را در این کاوش راهنمائی بکند. چون تنها رباعیات، افکار نهانی و

خفایای قلب خیام را ظاهر می‌سازد در صورتی‌که کتاب‌هائی که به مقتضای وقت و

محیط یا به دستور دیگران نوشته حتی به وی تملق و تظاهر از آن‌ها استشمام می‌شود و

کاملا فلسفة او را آشکار نمی‌کند. به اولین فکری که در رباعیات خیام برمی‌خوریم این

است که گوینده با نهایت جرئت و بدون پروا با منطق بی‌رحم خودش هیچ سستی، هیچ یک از

بدبختی‌های فکری معاصرین و فلسفه دستوری و مذهبی آن‌ها را قبول ندارد، و به تمام

ادعاها و گفته‌های آن‌ها پشت پا می‌زند. در کتاب «اخبارالعلمإ باخبارالحکمإ» که در

سنه 646 تألیف شده راجع به اشعار خیام این طور می‌نویسد: « . . . باطن آن اشعار

برای شریعت مارهای گزنده و سلسله زنجیرهای ضلال بود.و وقتی‌که مردم او را

در دین خود تعبیب کردند و مکنون خاطر او را ظاهر ساختند، از کشته شدن ترسید و عنان

زبان و قلم خود را باز کشید و به زیارت حج رفت . . . و اسرار ناپاک اظهار نمود . .

. و او را اشعار مشهور است که خفایای قلب او در زیر پرده‌های آن ظاهر می‌گردد و

کدورت باطن او جوهر قصدش را تیرگی می‌دهد.» پس خیام باید یک اندیشه خاص و سلیقه

فلسفی مخصوصی راجع به کائنات داشته باشد. حال ببینیم طرز فکر او چه بوده: برای

خواننده شکی باقی نمی‌ماند که گویندة رباعیات تمام مسائل دینی را با تمسخر نگریسته

و از روی تحقیر به علمإ و فقهائی که از آنچه خودشان نمی‌دانند دم می‌زنند حمله

می‌کند. این شورش روح آریائی را بر ضد اعتقادات سامی نشان می‌دهد و یا انتقام خیام

از محیط پست و متعصبی بوده که از افکار مردمانش بیزار بوده. واضح است فیلسوفی مانند

خیام که فکر آزاد و خرده بین داشته نمی‌توانسته کورکورانه زیر بار احکام تعبدی،

جعلی، جبری و بی منطق فقهای زمان خودش برود و به افسانه‌های پوسیده و دام‌های

خربگیری آن‌ها ایمان بیاورد. زیرا دین عبارتست از مجموع احکام جبری و تکلیفاتی که

اطاعت آن بی چون و جرا بر همه واجب است و در مبادی آن ذره‌ای شک و شبهه نمی‌شود

بخود راه داد و یکدسته نگاهبان از آن احکام استفاده کرده مردم عوام را اسباب دست

خودشان می نمایند. ولی خیام همة این مسائل واجب الرعایة مذهبی را با لحن تمسخرآمیز

و بی‌اعتقاد تلقی کرده و خواسته منفرداً از روی عمل و علل پی به معمول و معلول

ببرد و مسائل مهم مرگ و زندگی را بطرز مثبت از

روی منطق و محسوسات و مشاهدات و جریان مادی زندگی حل بنماید، ازین رو تماشاچی

بی‌طرف حوادث دهر می‌شود. خیام مانند اغلب علمای آن زمان به قلب و احساسات خودش

اکتفا نمی‌کند، بلکه مانند یک دانشمند به تمام معنی آنچه را که در طی مشاهدات و

منطق خود بدست می‌آورد می‌گوید. معلوم است امروزه اگر کسی بطلان افسانه‌های مذهبی

را ثابت بنماید چندان کار مهمی نکرده است، زیرا از روی علوم خود به خود باطل شده

است. ولی اگر زمان و محیط متعصب خیام را در نظر بیاوریم، کار او بی‌اندازه مقام او

را بالا می‌برد. اگر چه خیام در کتاب‌های علمی و فلسفی خودش که بنا بدستور و خواهش

بزرگان زمان خود

دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد شعرای اپیکور چه کسانی هستند و تفکرات آنها چیست؟ 24ص