فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
ارتباط زناشویی ماهیتا سرچشمه عمده ناخشنودی است. هیچ ارتباط دیگری مانند آن نمی تواند دوانسان بالغ را که ممکن است شناخت بسیار کمی از یکدیگر داشته باشند، برای یک عمر به یکدیگر قفل کند، هر چند این واقعیت نیز وجود دارد که این دو نفر از دو جنس مخالف هستند و برای یکدیگر زندگی می کنند، پس از مدتی یکی یا هر دوی آنها به این نتیجه می رسند که تمایلی به ازدواج ندارند. دلیلشان هم این است که نمی خواهیم خودمان را با این ارتباط تعهدآور، محدود کنیم.اما بسیاری از این زوجها نیز به یکدیگر علاقه مند می شوند و ازدواج می کنند. بنابراین، حتی با هم زندگی کردن نیز نمی تواند یک زوج را آماده ی ارتباط پایبند کننده ای به نام ازدواج کند.
ازدواج بیش از هر ارتباط دیگری طرفین را مقید می سازد. همچنین زوجین از حق اشتباه کمتری برخوردارند. آنچه دو فرد باید پیش از ازدواج بدانند، این است که ازدواج مساله ای نیست که همه به آن اشراف داشته باشند. زندگی مشترک را افرادی شروع می کنند که نمی دانند ازدواج، قدم گذاشتن در یک شراکت کاری است که معمولا جزئیات نحوه ی برخورد با مشکلات احتمالی به صورت کتبی ذکر نمی شود. از این رو، این تحقیق به بحث در مورد نحوه ی آمادگی برای یک زندگی مشترک
می پردازد.

 

بخش اول

 

خصلت ویرانگر زندگی های مشترک
تقریبا بیش از نصف افرادی که ازدواج می کنند، قادر هستند زندگی مشترک خود را برای یک عمر حفظ کنند و از کسانی که موفق به حفظ آن می شوند، افراد بسیار کمی یافت می شوند که دفتر زندگی مشترکشان را با خوبی و خوشی ببندند. در بین تمامی روابط مختلف ما، زندگی مشترک طولانی مدت و خوشایند. کم یابترین نوع رابطه است که به آسانی به دست نمی آید.
زوجهای ناخرسند بسیاری، وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشترکشان می کنند و برای رسیدن به خواسته شان به هر گونه متخصص و حتی دعانویس متوسل می شوند. اما اکثر این راهها به بن بست می رسد، زیرا به دنبال راهی می گردند که شریک زندگی شان را اصلاح کنند و نه خود را .در هر ارتباطی، از هر نوع و شکلی، هر کس صرفا می تواند خود را تغییر دهد و نه هیچکس دیگر را.
افرادی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند، متوسل به کنترل بیرونی
می شوند و می گویند: تقصیر من نیست، همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه ی خود می دانم هر کاری که می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خودم انجام دهم، هر چند به قیمت جان او تمام شود.
برای انجام این وظیفه (یعنی تغییر رفتار او) ما معمولا یک سری رفتارهای کلیشه ای در پیش می گیریم که من آنها را هفت عادت تخریبگر خصلت کنترل بیرونی
نامیده ام. این رفتارها را کلیشه ای می نامم زیرا تقریبا همه ی ما هر روز و هر روز این رفتارها را تکرار می کنیم، بدون آنکه فکر کنیم این رفتارها تا چه حد حامل بدبختی برای خودمان و دیگران هستند . این رفتارها عبارتند از:
1. عیب جویی یا انتقاد.
2. سرزنش
3. شکوه و گلایه.
4. نق و غرغر.
5. تهدید.
6. تنبیه
7. دادن حق حساب یا باج برای تحت کنترل رد آوردن دیگری.
این عادات مخربند زیرا اگر در طولانی مدت اعمال شوند. زندگی های مشترک بسیاری را از بین می برند.
اگر از ما خواسته شود که سعی کنیم تا یک روز از انجام این عادات در مراوداتمان خودداری کنیم؛ تقریبا کار غیر ممکنی به نظر می رسد. واقعا کاری دشوار است زیرا در موقعیتی که غالبا ما آنها را به کار می بریم، تقریبا اجتناب از آن و پرداختن به کار دیگری غیر ممکن است.
بنابراین در چنین شرایطی برای دریافت کمک به دوستان یا حتی متخصصان مراجعه می کنیم، اما آنها نیز خود پیرو قانون کنترل بیرونی هستند و ما را در آنچه باور داشته ایم پابرجاتر می کنند. این باور که: همسر ما فرد مورد نظر ما نیست، یا اگر بخواهیم به زندگیمان ادامه دهیم او باید تغییر کند تا زندگی موفقی داشته باشیم.
از آنجا که در این دیدگاه، مشکل ما تقصیر طرف مقابل است و نه ما، هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم. از این رو، ناراحتی های ما نه تنها کم نمی شود، بلکه غالبا شدیدتر نیز می شود. این در حالی است که برای ایجاد تغییرات لازم و ساختن یک زندگی مشترک موفق باید چیزهای زیادی درباره خودمان و خصلت کنترل بیرونی ، بیش از آنچه اکنون می دانیم، بیاموزیم.
به استثنای برخی روابط خانوادگی بسیار خوب، تنها ارتباط نزدیک در سنین بزرگسالی که ما علاوه بر زندگی مشترکمان داریم، دوستان قدیمی ما هستند. نکته ای که بسیار جالب به نظر می رسد این است که کمتر از دوستی های طولانی مدت با موفقیت روبرو می شود، و دوستی های طولانی مدت معمولا بسیار موفقیت آمیزتر از ازدواج اند. دلیل این تفاوت کاملا واضح است: کنترل بیرونی در زندگی مشترک بسیار بیشتر از دیگر روابط به کار برده می شود. این در حالی است که تقریبا به
هیچ وجه در دوستی های بلند مدت کنترل بیرونی بکار گرفته نمی شود.
در واقع، دوستی های طولانی مدت تنها ارتباط انسانی ای هستند که بدون آنکه خود بدانیم، از ابتدای دوستی، نظریه انتخاب را در آن به کار می بریم. بکارگیری هر چه بیشتر نظریه انتخاب باعث تقویت دوستی مان می شود. به همین دلیل نیز این گونه دوستی ها بلندمدت تر و مستحکم تر از هر گونه ارتباط انسانی دیگر است.
اگر نگاه موشکافانه ای به علت موفقیت دوستی هایمان داشته باشیم، به خوبی در می یابیم که بازوی ویرانگر کنترل بیرونی در تمامی جنبه های متفاوت این دو نوع ارتباط دخیل است. تفاوت اول کاملا مشخص است. زندگی زناشویی بر خلاف دوستی، تعهدی قانونی، اخلاقی و معمولا مذهبی به شمار می رود. بنیان ازدواج تماما بر اساس کنترل بیرونی ساخته شده است، نیروهای جبری برنامه ریزی شده ای وجود دارد تا زندگی زناشویی دست نخورده باقی بماند. اما شادی و خوشی بسیار کمی در کنترل وجود دارد و شاید اصلا خوشی ای وجود ندارد، همانطور که معمولا گفته می شود: خدا این دو نفر را برای همدیگر آفریده است و هیچ کس نمی تواند آنها را از هم جدا کند، حتی اگر هیچ احساس خوشبختی میان آنها وجود نداشته باشد.
بر خلاف ازدواج، در دوستی ها هیچ سوگند تعهدآوری در میان نیست. رابطه دوستی تنها از لحاظ اخلاقی طرفین را نسبت به یکدیگر متعهد می کند و هیچ نیرویی رفیقی را به انجام آنچه دوست ندارد، مجبور نمی کند. رفاقت و دوستی تنها با توافق طرفین برای حفظ آن پایدار می ماند و موفق می شود. هنگامی که دوستی پایان
می یابد، همه چیز تمام می شود، هیچ تلاشی برای کنترل آن صورت نمی گیرد. اما در زمان طلاق، واضح و روشن است که هر گونه تلاشی که برای حفظ زندگی مشترک افراد صورت می گیرد، نه تنها به حل مشکل کمکی نمی کند بلکه مشکلات آنها را بیشتر می کند.
دومین تفاوت در این است که در ازدواج، طرفین ناچارند از نظر جسمانی به یکدیگر نزدیک باشند. افراد متاهل باید با یکدیگر زندگی کنند یا اگر جدا هستند، باید با یکدیگر تماس نزدیک برقرار کنند. دوستان برای حفظ دوستی شان، نه لازم است با هم زندگی کنند و نه لازم است در تماس دائم با یکدیگر باشند.
تفاوت سوم در این است که بر خلاف یک دوستی ناموفق، ازدواج در صورتی که به در بسته بخورد، با عواقب مشخص زیادی روبرو می شود. از جمله: حمایت همسر، نگهداری فرزند، حق دیدار فرزند، انزوای اجتماعی یا طرد مذهبی، بی اعتنایی افراد خانواده و از دست دادن اموال. اما زوجهایی که با علم به تمام مشکلات فوق اقدام به جدایی می کنند، معمولا بدین دلیل است که دیگر نمی توانند میزان کنترلی را که بر زندگی زناشویی شان تحمیل می شود، بیش از این تحمل کنند. ما هرگز با این مقررات مخالف نیستیم، بلکه در پی یافتن راهی برای ازدواج های موفق تریم.
بالاخره مشکلات روان شناختی ای که کنترل نمودن یا کنترل شدن ایجاد
می کند عبارت است از بیماری روحی، انواع اعتیاد از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و مشروب الکلی و خشونت مانند بدرفتاری با همسر یا فرزند، که در ازدواج های شکست خورده بسیار دیده می شود.چنین مشکلاتی در مورد دوستی ها کاملا غریب است. در واقع، علاوه بر اعضای مهربان خانواده ،دوستان صمیمی خوب بیش از هر کس دیگری در جلوگیری از ابتلا به مشکلات روانی و رفتاری افراد سودمند هستند. بنابراین کنترل بیرونی، تخریب گر زندگی زناشویی است تا جایی که ، تجربه به ما نشان داده است هر چه از شروع زندگی مشترکمان می گذرد، شانس ما برای داشتن یک ازدواج موفق کمتر می شود.
******
بخش دوم

 

رابطه بین نیازهای بنیادی و خشنودی از ازدواج
گزاف نگفته ایم اگر بگوییم که کلیه موجودات زنده، از ویروس گرفته تا ما انسان ها، از تولد تا مرگ، آنچه انجام می دهیم انواعی از رفتارهای گوناگون است، عمده ترین انگیزه و محرک هر یک از این رفتارهای گوناگون، و ریشه این تنوع رفتاری در ژنهای هر موجود برنامه ریزی شده است. اما تفاوت میان ما و حیواناتی که از لحاظ ژنتیکی شبیه ما هستند و نیازهایی مشابه ما دارند، در این است که در ما انسانها هیچگونه برنامه از پیش تعیین شده ژنتیکی وجود نداردکه به ما بگوید برای ارضاء نیازهایمان چگونه باید رفتار کنیم. حتی در حیوانات پیشرفته تر مانند شامپانزه نیز، رفتارهای بسیاری درژنهای آنها برنامه ریزی شده است واین حیوانات،برای ارضاء نیازهایشان خیلی متفاوت از آنچه ژن هایشان دستور می دهد، عمل نمی کنند. با وجود تمام جوک هایی که درباره شامپانزه ها و دستگاه های تایپ گفته شده اید، هرگز شامپانزه ها نمی توانند عبارتی مثل"جنگ و صلح "را بنویسند.
به استثنای خشم، هیچ رفتاری در انسان ذاتی نیست. ما باید هر آنچه انجام
می دهیم را یاد بگیریم و انگیزه این یادگیری در ما، دو احساس لذت و درد می باشد. ما هر چه بهتر یاد بگیریم، احساس بهتری خواهیم داشت. این عمل بهتر و احساس بهتر نیروی محرک و انگیزه پیشرفت انسان هاست. ممکن است بر سر کلمه پیشرفت بحث وجود داشته باشد ؛و کسی بگوید که مطمئنا هنگام بنا شدن اهرام مصر نیز کسی بوده که از ساخت این بنا احساس خوبی داشته است، اما این بحث به جایی نخواهد رسید. حیوانات زمانی احساس خوبی پیدا می کنند که نیاز جنسی، تغذیه و امنیت آنها تامین شود و اینجا پایان راه پیشرفت برای آنهاست، در حالی که امید به داشتن احساس بهتر برای ما هرگز پایانی ندارد.
به عنوان مثال، همانند همه ی حیوانات دیگر، نیاز جنسی در ما نیز به صورت ژنتیکی برنامه ریزی شده است. اما حیوانات نیازی ندارندکه چگونگی انجام این عمل را بیاموزند. اگرچه مطمئن هستم که آنها نیز از انجام آن احساس خوبی پیدا می کنند، اما بر خلاف ما به نحوی برنامه ریزی نشده اند که بتوانند این عمل را به گونه ای بهتر و یا بیشتر انجام دهند. بنابراین، رفتار جنسی آنها در طول زندگی شان چندان تفاوتی نمی کند. اما در ما هیچ محدودیت ژنتیکی بدین صورت وجود ندارد. ما انسانها بیش از هر موجود زنده ی دیگری ارتباط جنسی برقرار می کنیم و سعی
می کنیم هر چه بهتر بیشتر به آن بپردازیم و هر بار نسبت به دفعه ی قبل احساس بهتری پیدا کنیم. بخش عمده ای از فعالیتهای بشر صرف تفکر در خصوص این رابطه و انجام آن می شود. پولی که افراد در کل خرج فیلم هایی در این مورد می کنند بیش از پولی است که صرف انواع فیلم های دیگر می کنند، حتی فیلم پرفورشی مانند تایتانیک.
همه پیشرفت های بشری حاصل تلاش برخی از مردم است و غالبا حاصل تلاش یک عده بسیار کم و اغلب حاصل تلاش تنها یک نفر است. وقتی به دلایل یا انگیزه تلاشهای این گروه از افراد دقت می کنیم در می یابیم که انها برای دست یابی به احساس بهتر یا اجتناب از احساس بد یا ناخوشایند در خود دست به چنین تلاشهایی می زنند. به اعتقاد من همه انسانها برای ارضاء پنچ نیاز اساسی که ریشه در ژنهای ما دارد، تلاش می کنند. این نیازها، به ترتیبی که در این تحقیق توضیح خواهیم داد، عبارتند از :
1. نیاز به بقا.
2. نیاز به عشق و محبت.
3. نیاز به قدرت.
4. نیاز به آزادی.
5. نیاز به تفریح.
این سیستم ژنتیکی ساده در ارضاء نیازهای افراد بسیاری، عالی عمل می کند تا آنها احساس شادی، سلامتی و رضایت نمایند.چنانچه انسانها در زندگی فاقد چنین احساسهایی باشند از ته دل آرزو دارند که به شادی، سلامت و خشنودی دست یابند.متاسفانه سیستم ژنتیکی ما در مورد زندگی مشترک خوب عمل نمی کند.
در ایالت متحده آمریکا در حال حاضر چیزی کمتر از نصف افراد متاهل احساس شادی، سلامت و رضایت می کنند. ازدواج کانونی است که در جهت تامین نیازهای اساسی زنان و مردان بنا نهاده شده است، در حالیکه در تامین این نیازها کارایی ندارد. هیچ مدرکی در دست نیست که بتواند نشان دهد، افراد متاهل این کشور نسبت به صد سال پیش بهتر با یکدیگر کنار می آیند کنار می آیند. اما به اعتقاد ما، اگر افراد متاهل درک کنند که تحت تاثیر پنج نیاز اساسی خود هستند و تئوری انتخاب را در زندگی مشترک به کار گیرند و از ابتدای زندگی مشترکشان برای ارضاء این نیازها تلاش کنند، در بهبود روابط زناشویی آنها پیشرفت چشمگیری ایجاد خواهد شد.

 

نیاز به بقا:
مشکلات زندگی زناشویی با مسائل اقتصاد گره خورده اند.
در آمریکای کنونی، اکثر مردم اگر تلاش مختصری انجام دهند، بقای شان تضمین شده است. بسیار نادر است که کسی از گرسنگی یا نداشتن سرپناه جان خود را از دست بدهد. اما همانطور که به تفصیل در فصل آینده توضیح خواهم داد، میزان نیاز افراد مختلف به بقا بر اساس برنامه ژنتیکی آنها متفاوت است. در واقع، این تفاوت بر اساس یک توزیع طبیعی، همانطور که همه چیز در طبیعت توزیع شده است، می باشد. معمولا این تفاوت زمانی خود را نشان خواهد داد که یک طرفه بیش از دیگری مقتصدانه عمل کند و این مشخصه غالبا با عبارتی مانند«حساس نسبت به مسائل اقتصادی» عنوان می شود. اما این یک قانون است که فقر مانعی برای هر نوع شادی است و ازدواج هم از این قانون مستثنی نیست. از جو ای. لوئیس نقل شده است که گفت «من هم فقر را تجربه کرده ام و هم ثروت را و معتقدم ثروت خیلی بهتر است و بهترین لبخندها را بر لبان زوجها می نشاند» و یا این گفته حکیمانه که
می گوید: «ثروت خوشبختی نمی آورد ولی فقر بدبختی می آورد.» در بیشتر زندگی های مشترک رایج ترین نشانه تفاوت در نیاز به بقا، اختلاف بر سر مسائل اقتصادی است و هنگامی که زوجی به طور جدی بر سر مساله ای با یکدیگر دعوا کنند. شانس آنها برای داشتن یک زندگی زناشویی شاد از بین می رود.

 

عشق و تعلق خاطر: هسته ژنتیکی یک ازدواج شاد
یک ازدواج خوب شاید بهترین وسیله تامین نیاز به عشق و تعلق خاطر باشد، با وجود این هنوز دسترسی به این نیازها به سادگی ممکن نیست، زیرا بر خلاف نیاز به بقا برای تامین این نیاز وجود یک فرد دیگر لازم است. همانطور که قبلا نیز توضیح دادم، ما هیچ کنترلی بر رفتار دیگران نداریم. شما نمی توانید فرد دیگری را مجبور کنید به شما عشق بورزد. هر تلاشی برای تحمل عشق به یک فرد به ندرت موثر واقع می شود. این مساله ممکن است به نظر لفرادی که عاشق هستند عجیب بیاید که اگر شما کسی را عاشقانه دوست بدارید، دوست داشتن شما الزاما آن فرد را ترغیب نمی کند که او نیز شما را دوست بدارد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان

دانلود مقاله ازدواج وطلاق

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله ازدواج وطلاق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

چکیده
عدم توازن نسبت های جنسی در سنین اصلی ازدواج پدیده ای ست که از یک سوء در اغلب کشورهای درگیر جنگ دوم جهانی و از سوی دیگر در کشورهای در حال توسعه ای که مراحل گذار دموگرافیک را با شتاب طی کرده اند، مشاهده شده است. به عبارت دقیق تر در هر جامعه ای که بخش قابل ملاحظه ای از زنان یا مردان آن در سنین اصلی ازدواج به هر علت (اعم از جنگ یا مهاجرت) در دسترس نباشند عدم توازن در تعداد دو جنس ایجاد شده و پدیده عدم تناسب در عرصه فرصت ازدواج به وجود می آید.
این مقاله با مروری بر دیدگاه ها و نتایج تحقیقات جمعیت شناسان در باره چگونگی پیدایی این پدیده در جوامع مختلف، چگونگی شکل گیری مضیقه ازدواج در ایران را با استفاده از نتایج سرشماری های 1345 تا 1375 ایران بررسی کرده است.
نتایج بررسی بیانگر آن هستند که طی سه سال اخیر همراه با تغییر در میانگین سن ازدواج زنان، در ترکیب سنی افراد ازدواج نکرده نیز تغییرات اساسی به وجود آمده است. عدم توازن نسبت های جنسی افراد ازدواج نکرده با در نظر گرفتن میانگین فاصله سنی دو جنس هنگام اولین ازدواج در دهه 75ـ 1365 شدت یافته و به رشد فزاینده تفاوت تعداد این گروه از زنان در قیاس با مردان انجامیده است و در حالی که جمعیت 10 ساله و بیشتر در طول این سی سال 7/2 برابر افزایش یافته، فزونی زنان ازدواج نکرده در سنین اصلی ازدواج 12 برابر شده است. با بررسی سناریوهای مختلف در الگوهای سنی ازدواج مشخص شد که در صورت ازدواج مردان با زنان مسن تر از خود این تفاوت تقریباً از میان می رود و با گزینش افراد همسال برای ازدواج نیز این تفاوت تا حدی کاهش می یابد.

واژگان کلیدی
عدم توازن پدیده ازدواج، سنین ازدواج، وضعیت زناشویی، مضیقه
مقدمه
تغییرات سریع جمعیت شناختی طی دهه های اخیر موجد پدیده های اجتماعی نوینی شده اند و جوامع مختلف متناسب با مقتضیات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خود ساز وکارهای متفاوتی را برای مواجهه با آنها اختیارکرده اند. افزایش طول عمر، گسترده شدن تفاوت های دو جنس در مرگ و میر، کاهش باروری، سالخوردگی جمعیت و کاهش بعد خانوار نمونه هایی از این تغییرات هستند که به دنبال طی مراحل گذار جمعیتی در جوامع توسعه یافته رخ داده اند و در کشورهای در حال توسعه نیز کم و بیش در حال وقوعند.
عدم توازن نسبت های جنسی درسنین اصلی ازدواج نیز پدیده ای ست که از یک سو در اغلب کشورهای درگیر جنگ دوم جهانی و از سوی دیگر در کشورهای درحال توسعه ای که مراحل گذار دموگرافیک را با شتاب طی کرده اند، مشاهده شده است. به عبارت دقیق تر در هر جامعه ای که بخش قابل ملاحظه ای از زنان یا مردان آن در سنین اصلی ازدواج به هرعلت ( اعم از جنگ یا مهاجرت…) دردسترس نباشند عدم توازن در تعداد دو جنس ایجاد شده و پدیده مضیقه ازدواج1 به وجودمی آید. در50 سال اخیر این مضیقه به ویژه در کشورهای در حال توسعه عمدتاً به زیان زنان بوده و پیامد های وسیعی را موجب شده است.
مقاله حاضر با مروری بر دیدگاه ها و نتایج تحقیقات جمعیت شناسان در باره ی چگونگی پیدایی این پدیده در جوامع مختلف کوشیده است با استفاده از نتایج سرشماری های 1345تا 1375 ایران، تصویری از چگونگی شکل گیری عدم توازن در تعداد دو جنس در سنین ازدواج در کشور را ارائه دهد و با بررسی نسبتهای جنسی برحسب وضعیت زناشویی و ساختن سناریوهای مختلف، کارایی یا عدم کارائی راه حلهای دموگرافیک برای کاهش این معضل را ارزیابی کند.

پیشینه موضوع
با پایان یافتن جنگ جهانی دوم افزایش شدیدی در نرخ موالید برخی از کشورها پدید آمد که غالباً از آن با اصطلاح baby boom یاد می کنند. دخترانی که متعلق به نسلهای این دوره بودند پس از رسیدن به سنین ازدواج دریافتند در گروه سنی مناسب برای پیوند با آنها به تعداد کافی مرد وجود ندارد ( شرایک و سیکل[1] ، 1976 : 566 )، زیرا مردهای در سنین اصلی ازدواج یا همسال آنها یا کوچکتر از آنها بودند. این پدیده که به دلیل عدم توازن در تعــداد دو جنــس [2]به وجود می آید، مضیقة ازدواج نام گرفت و به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک جنس ( جنس در مضیقه قرار گرفته) با مجموعه ای کمتر از نیاز برای انتخاب شریک بالقوه ازدواج خود روبه رو می شود (کارمایکل،[3] 1988 :13 ). برای نمونه در فرانسه، زناشویی نسلهایی که در 1964 یا بعد از آن به دنیا آمدند از عدم توازن شدید میان این نسلها و نسلهای بلافاصله قبل از آنها تأثیر می گرفت که منشاء آن بالا رفتن نرخ موالید بود* برعکس این دوره، زناشویی زنان فرانسه که طی سالهای 1900 ـ 1896 متولد شده بودند، اساساً از تلفات جنگ در سالهای 1918 ـ1914 ( جنگ جهانی اول ) تأثیر می گرفت که به جنس مذکر محدود بود ( هانری،[4]1972: 48).
اکرز[5] در بررسی همین وضع در ایالات متحده طی سالهای 1966 ـ 1953 متوجّه شد که احتمال ازدواج برای مردان افزایش و برای زنان کاهش یافته است ( اکرز ،1967: 908). تاکر[6] نیز معتقد است که قبل از قرن بیستم به دلیل الگوهای مهاجرت به آمریکا و مرگ و میر بیشتر زنان، کمبود این جنس در سنین ازدواج محسوس بوده اما افزایش شدید در موالید امریکا (baby boom ) طی سالهای 1957 ـ 1945 و تمایل زنان به ازدواج با مردان 2 تا 3 سال مسن تر، موجب بروز مضیقه ازدواج در این کشور شده است ( تاکر، 4:1996 ).
دیویس نیز در سال 1982 و با مراجعه به آمار سال 1970 به بررسی نسبت جنسی مجردین و متأهلین در 13 کشور در حال توسعه و 9 کشور توسعه یافته پرداخت و به این نتیجه رسید که کشورهای در حال توسعه عدم توازن در نسبتهای جنسی مجردین را از گروه سنی 39-35 سال تجربه کرده اند و در کشورهای صنعتی این عدم توازن از سنین40 سالگی به بعد آغاز می شود ( دیویس،1982 ).

عوامل ایجاد کننده عدم توازن
عواملی که اعوجاجات نسبتهای جنسی را ایجاد می کنند در همه جوامع یکسان نیستند. در برخی از کشورها کاهش مرگ و میر و بالا بودن نرخ موالید، که خود مرحله ای در گذار جمعیتی است، موجد عدم توازن نسبتهای جنسی در سنین ازدواج طی دهه های بعد است. در این جوامع چنین پدیده ای گذراست و اگر علل دیگری بروز نکنند پس از چند دهه اعوجاجات رنگ می بازند. اما وقتی عوامل دیگر هم به میان آیند (نمونه ویتنام) عدم توازن به امری نسبتاً پایدار تبدیل می شود.
کالدول [7] معتقد بودکه ” در هیچ جامعه سریعاً در حال رشدی نمی توان همزمان هم خواستار تک همسری، ازدواج کامل زنان و هم تفاوت سنی قابل ملاحظه میان زن و شوهر بود“ (کالدول،1962 :30). پرسا [8] تفاوت در نرخ موالید را یکی از عوامل بروز عدم تعادل می داند که این امر به دلیل تفاوت معمول سنی زن و مرد هنگام ازدواج ، به طور همزمان روی تعداد زنان و مردان آماده زناشویی اثر نمی کند. درواقع امکان ازدواج گروه اقلیت، در این شرایط، بیشتر از حالتی است که این عدم تعادل وجود ندارد، در حالی که شانس گروه اکثریت کمتر خواهد شد.
وی علت دیگر بی تعادلی را ناشی از آن می داند که درست در بحبوحه سنین ازدواج بخش قابل ملاحظه ای از یک جنس در دسترس نباشد ( مثلاً مردان در سالهای جنگ). همچنین دگرگونی های بلند مدت در شمار موالید، مرگ و میر و مهاجرتها، حالتهای مختلفی را در آنچه که اصطلاحاً ” تعداد افراد آماده ازدواج“ می دانند ، پدید می آورند. برای مثال باید توجه داشت که با وجود برتری نسبت جنسی در بدو تولد برای مردان (105) هنگامی که نرخ مرگ و میر بالا باشد شمار مردان آماده ازدواج کمتر از زنان این گروه خواهد شد و هنگامی که نرخ مرگ و میر پایین باشد عکس این حالت پیش می آید. پرسا تأکید می کند که از آنجا که در کشورهای مهاجر فرست، مردان مهاجر بسیار پرشمارتر از زنان مهاجر هستند، بازار ازدواج برای گروه اخیر نامساعد است. درحالی که شرایط برای زنان کشورهای مهاجرپذیر مساعدتر خواهد بود. سرانجام نکته مهم دیگری که پرسا به آن اشاره دارد آنست که نمی توان زناشویی های بار نخست را از ازدواج های مجدد جدا ساخت، زیرا که فراوانی افراد طلاق گرفته و به ویژه بیوه گان ( ازجمله بیوه زنان )، ناگزیر باید در شرایط ازدواج هرگز ازدواج نکرده ها بازتاب پیدا کند. در نتیجه هنگامی که در گرماگرم دوره ای که مردان آماده ازدواج هستند، زنان در اقلیت باشند، شانسهای ازدواج دوباره به بیوه زنان عرضه خواهد شد و در حالت معکوس وضع برای آنان نامساعد خواهد گشت )پرسا ، 1983: 220).
امّا در جوامع در حال توسعه عوامل دیگری که از پایین بودن سطح زندگی حکایت می کنند، موجد عدم توازن هستند . حتی وضع در میان سیاهپوستان آمریکا نیز چنین است . تاکر با اشاره به پایین بودن نسبت جنسی در میان سیاهان امریکا دلایل زیر را موجب تفاوت در شمار دو جنس دانسته است:“ نخست بالا بودن نرخ مرگ و میر دوران جنینی که دلیل آن پایین بودن مراقبت های بهداشتی در خانواده های کم درآمد و نسبت بالای مرگ و میر در حاملگی های بزرگسالی ست، ضمن آنکه نطفه های مذکر کمتر ماندنی اند و به طور کلی مرگ و میرهای جنینی بیشتر به مردها تعلق دارد. دلیل دیگر بالاتر بودن نرخ مرگ و میر نوزادان و بالغین پسر در سیاهپوستان و تأکید بر این امر است که اطفال پسر آسیب پذیرتر از دختران هستند. سوم اینکه مردهای سیاهپوست علاوه بر آن که به نسبت تعداد زندانیان بالاتری دارند، از طیف گسترده ای از عوامل مانند تصادف، اعتیاد، خودکشی و نظایر آن می میرند و در مجموع امید زندگی در بدو تولد برای مردهای سیاه خیلی کمتر از زنان سیاه است. به این عوامل باید مورد دیگری را هم افزود و آن این است که مردان سیاهپوست به نسبت زنان هم گروه خود ازدواجهای برون گروهی بیشتری دارند“ ( تاکر ، 1996 :10).
در ویتنام نیز عدم توازن جنسی نسبتا پایداری که هم در داخل و هم در خارج از کشور به وجود آمد، موجب نگرانی در این زمینه شد . ترکیبی از رشد سریع جمعیت، مرگ و میر بیشتر مردان در جنگهای پی در پی اعم از جنگهای استقلال از فرانسه، مبارزه با امریکا و کشمکشهای کامبوج همراه با مهاجرت زیاد مردان پس از جنگ و اتحاد مجدد دو ویتنام به عنوان دلایل بروز این پدیده ذکر شدند (گودکایند[9] ، 1993 :3). آنچه که عدم تعادل در ویتنام را متمایز می کرد( جدا از مضیقه ازدواج شدید برای زنان در داخل کشور) مضیقه ازدواج مضاعفی بودکه برای مردان مهاجر این کشور وجود داشت، تا حدی که مردان مهاجر ویتنامی علی رغم مازاد زنان در داخل کشور، در نواحی مرزی دچار مشکل کمبود همسر بودند.

انتخاب سنی در ازدواج
اکنون این سوآل مطرح می شود که آیا نسبتهای جنسی نامتوازن در هر سن مسئله مضیقه ازدواج را کاملاً تبیین می کنند یا خیر؟ درواقع باید نسبتهای جنسی را با توجه به وضعیت زناشویی نیز بررسی کرد، زیرا الزاماً افراد با هم سن خود ازدواج نمی کنند. هر فرد به لحاظ موقعیت زناشویی تنها دارای یک وضع می تواند باشد یعنی یا ازدواج کرده و یا ازدواج نکرده است و شانس او برای ازدواج بیش از آنکه به نسبت جنسی در سن او بستگی داشته باشد به نسبت جنسی در گروهی که ازدواج نکرده اند بستگی دارد. به این ترتیب علاوه بر توزیع جنس و سن مسئله انتخاب سنی در ازدواج هم مطرح می شود. زیرا نه تنها مردان معمولاً هنگام ازدواج از همسران خود بزرگترند بلکه حتی در مواقع بروز طلاق یا فوت همسر، بخش بزرگتری از مردان نسبت به زنان ازدواج می کنند و در این ازدواج نیزگرایش به زنان جوانتر از خود دارند. اگر این منبع اعوجاج را هم به منابع قبلی اضافه کنیم عدم توازن نسبت جنسی متأهلین و مجردین در بعضی از گروههای سنی چشمگیرتر می شود.

 

پیامدهای عدم توازن
شرایک وسیگل ضمن تأکید بر تأثیر مهم تعادل جنسها بر نرخ ازدواج، نسبت جنسی جمعیت در سنین ازدواج را عاملی در نوسانات کوتاه مدت در نرخ ازدواج به حساب آوردند ( شرایک و سیگل ، 1976 :566 ). گوتنتاگ و سکورد[10] نیز در 1983 دو جامعه افسانه ای را در مقابل هم قرار دادند و نام آنها را لیبرتینا (Libertina) و اروس ((Eros نهادند. در این دو جامعه به ترتیب مردان و زنان با مازاد نسبی روبرو بودند. عرضه بیش از حد زنان در لیبرتینا و مردان جوان در اروس منجر به این امر شد که هرکدام از این گروهها یا دیرتر ازدواج کردند یا مجرد ماندند و در همین حال جنس مخالف در آن جامعه از بهبود معکوسی در شانس ازدواج برخوردار شد و افزایش مشابهی در آنچه که به قدرت «diadic » معروف است پیدا کرد. گوتنتاگ وسکورد با بررسی تحقیقات مختلف نتیجه گرفتند که تعداد زوج موجود برای زنان یا مردان تأثیرات عمیقی بر ساختار اساسی جامعه از جمله اجزاء اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی و روانشناختی آن باقی می گذارد. آنها تأکید کردند که عدم توازن در نسبتهای جنسی، تأثیرات مهمی بر جایگاه و قدرت نسبی هنجارهای رفتار جنسی، نرخ ازدواج، ثبات خانواده و رفتار بچه دار شدن باقی می گذارد. برای مثال چنانکه این دو محقق عنوان کرده اند، کاهش فزاینده تعداد مردان در سنین اصلی ازدواج در آمریکا با افزایش سن ازدواج ، افزایش درصد افراد مجرد، کاهش باروری نکاحی ، افزایش نرخ طلاق، افزایش نرخ کودکان نامشروع، افزایش اشتغال زنان و درآمدهای بالاتر زنان در دو دهه 1960 و 1970 ارتباط داشته است ( گوتنتاگ وسکورد ، 1983 ).
تاکر به موارد بالا آزار جنسی کودکان، روابط گذرا، تعهد کمتر، روابط میان مردان، ارزش اجتماعی کمتربرای ازدواج و خانواده و افزایش فمینیسم را افزوده است ( تاکر، 1986 :15). وی که به بررسی عدم توازن در نسبت جنسی آمریکایی های افریقایی تبار در لس آنجلس پرداخته است سابقه این عدم توازن برای سیاهان امریکا را به دهه 1920 باز می گرداند، ضمن اینکه معتقد است وضعیت طی سالیان به طور مداوم بدتر شده است.
در ویتنام نیز مضیقه ازدواج کاهش رضایت از همسر و تحرک اجتماعی رو به پایین برای زنان و افزایش تولدهای خارج از مقررات رسمی و صرف نظر کردن از ازدواج را به همراه داشته است (گودکایند، همان). جالب توجه اینجاست که هم مردان و هم زنان ویتنامی خارج از کشور با تأخیر در ازدواج رو به رو هستند که البته دلایل آن متفاوت است. مردان به دلیل آنکه چاره ای ندارند و زنان دقیقاً به دلیل آنکه چاره دارند. به عبارت دیگر زنان در خارج از کشور به دلیل بازار ازدواج بسیار مطلوب با تأخیر ازدواج می کنند، زیرا بازار به آنها امکان می دهد حق انتخاب بهتری داشته باشند. با توجه به این شرایط برخی از مردان از داخل کشور همسر انتخاب می کنند، راه حلی که موجب کاهش فشار در وضعیت مضیقه ازدواج است. به این ترتیب مضیقه ازدواج مضاعف در ویتنام فرصت نادری را برای بررسی پیامدهای اجتماعی عدم توازن جنسیتی معکوس در یک گروه نژادی و در یک زمان تاریخی واحد فراهم آورد.
اما وضع در استرالیای سال 1958 به گونه ای دیگر بوده است. به این معنی که طبق بررسی موهسام[11] در این سال در استرالیا کمبود زن وجود داشته است و مردان در تمام سنین در مضیقه بوده اند و این امر مردان را به ازدواج با زنان مسن تر واداشته بود . وی تأکید می کند که به دلیل مضیقه ازدواج برای مردان، زنان موفق شدند که از ازدواج با مردان نسبتاً جوان یا پیر اجتناب کنند و مردان برعکـس مجبور شدند که میان زنان بسیار جوان و یا نسبـتاً پیر دنبـال زوج بگردنـد ( موهسام ، 1974: 297).
به این ترتیب، پیامدهای عدم توازن طیف گسترده ای را تشکیل می دهند: بخش بزرگی از زنان ممکن است برای همیشه مجرد باقی بمانند، زنان ممکن است دیرتر ازدواج کنند یا تعداد زیادی از زنان پر سن وسال تربا زنان جوان به رقابت برخیزند. زنان ممکن است مردان جوان را به شوهری برگزینند یا با مردانی به مراتب مسن تر و قبلا ازدواج کرده وصلت کنند. شانس ازدواج مجدد زنان طلاق گرفته یا بیوه محدود می شود یا زنان ممکن است با مردانی ازدواج کنند که در شرایط قبل از مضیقه ازدواج هرگز آنها را به همسری انتخاب نمی کردند. این تأثیرات و بسیاری دیگر که در سطرهای قبل به آنها اشاره گردید هرکدام می تواند به شکل گیری الگوهای رفتاری جدید یا ظهور پدیده های جدید در جامعه منجر شود . دیویس معتقد است به دنبال تغییرات دموگرافیک الگوهای جدید اجتماعی، به صورتی غیرآگاهانه، پدید می آیند تا با تغییرات اساسی جمعیت شناختی موجود انطباق پیدا کنند، تغییراتی که به گفته دیویس ایده‌آل‌ها و الگوهای قدیمی را در این جوامع غیرعملی ساخته است و افراد را به سمت رفتارهای جدید و تغییر ساختار سنتی نقشهای اجتماعی مرد و زن سوق می دهند ( دیویس، همان:902 ).

پیشینه مطالعات در ایران
عدم توازن در ایران کمتر مورد علاقه جمعیت شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است و ادبیات مفصلی در این زمینه وجود ندارد. نخستین بار امیر خسروی در سال 1367 به مسئله زنان ودختران مازاد اشاره کرد ( امیر خسروی، 1367 :228).
وی تفاوت میان مردان و زنان ازدواج نکرده در سن ازدواج را 1080217 نفر محاسبه کرد و با افزودن شمار 946405 زن مطلقه و بیوه، نهایتاً به جمع کل حدود دو میلیون نفر برای زنان و دختران بدون همسر و” مازاد” دست یافت.
امیر خسروی و فرهادی در سال 1372 مسئله عدم توازن را به طور جامعتری بررسی کردند و تفاوت سن زن و مرد هنگام ازدواج، تلفات جنگ تحمیلی و انقلاب، مهاجرت بین المللی و تأثیر ساختار سنی و جنسی مهاجران را عوامل مؤثر در ایجاد عدم تعادل در بازار عرضه و تقاضای ازدواج دانستند و از این طریق تفاوت سنی زن و مرد هنگام ازدواج و تأثیر آن بر عدم تعادل مذکور را بررسی کردند ( امیر خسروی و فرهادی ، 1372: 93 ).

اندازه گیری عدم توازن نسبتهای جنسی در ایران سال 1375
رایجترین معیار برای اندازه گیری عدم توازن در تعداد دو جنس، نسبت جنسی در جمعیت است. اما گلدمن[12] این معیار را خیلی ناخالص می داند، زیرا «شامل همه افراد خیلی جوان و خیلی پیر که در معرض طلاق، ازدواج یا بچه دار شدن هستند می شود». معیار دیگری به این ترتیب تعریف شده است که تعداد زنان در یک گروه سنی مفروض را نسبت به تعداد مردان درآن گروههای سنی می سنجند که احتمال انتخاب زوج برای زن درآنها وجود دارد. ما نیز نسبتهای جنسی افراد در سنین ازدواج در ایران را با در نظر گرفتن یک فاصله سنی 5 ساله میان دو جنس محاسبه کرده و نتیجه را با نسبتهای جنسی در سنین مشابه مقایسه و در جدول 1 ارائه داده ایم. این مقایسه نشان می دهد که نسبت جنسی ازدواج نکرده ها با در نظر گرفتن 5 سال فاصله سنی میان زن و مرد کاملاً تغییر جهت می دهند و به زیان زنان کاهش می یابند. در گروه سنی 19-15 سال در مقابل 100 دختر ازدواج نکرده تنها 64 مرد24-20 ساله وجود دارد و 36 درصد از دختران در این سنین اساساً مردی از گروه سنی مطلوب در مقابل خود ندارند تا شانس ازدواج خود را بیازمایند. نسبت جنسی در سنین بالاتر به طور مداوم کاهش می یابد و در چهار گروه سنی بعد به ترتیب به 61، 45، 43 و 41 می رسد. یعنی 57 درصد از دختران 34-30 ساله که دیگر سالهای شانس ازدواج آنها رو به پایان است مازاد محسوب می شوند. مقایسه ارقام به دست آمده برای ازدواج کرده ها هم این نتایج را تأیید می کند.
جدول (1) نسبت جنسی ازدواج نکرده ها در حالت تساوی سن زوجین و در حالت 5 سال اختلاف سن آنها در سرشماری 1375
49-45 44-40 39-35 34-30 29-25 24-20 19-15 14-10 گروه سنی نسبت جنسی ازدواج نکرده ها
87 89 95 122 185 177 119 105 در حالت تساوی سن زوجین
55 45 41 43 45 61 64 79 در حالت 5 سال اختلاف سن زوجین

 

حال اگر تغییرات نسبتهای جنسی در کوهورت 19-15 ساله های سال 1345 را ، با در نظر گرفتن 5 سال اختلاف سن دو جنس، در سه سرشماری بعدی دنبال کنیم، خواهیم دید که نسبتها از 95 به 55 کاهش می یابند. در واقع در تمام کوهورتهایی که امکان دنبال کردن آنها در چهار سرشماری وجود دارد چنین روندی مشاهده می شود و می‌توان نتیجه گرفت که صرف نظر از خطاهای سرشماری، شانس ازدواج زنان در طول زمان در قالب عرف موجود و مطابق با میانگین‌های جامعه به طور مداوم کمتر می‌شود و زنان برای ازدواج ناچارند از فاصله سنی محدود صرف نظر کنند و در محدوده وسیعتری به انتخاب همسر بپردازند، حتی اگر مطابق با ایده‌آل آنها نباشد.
نمودار 1 تغییرات نسبتهای جنسی ازدواج نکرده ها ( با اختلاف 5 ساله میان زوجین) در کوهورتها را نشان می دهد . مشاهده می شود که کوهورت 14-10 ساله های 1365 که در سر شماری 1375 به سنین 24 – 20 سالگی رسیده بودند با کاهش شدید‌تر نسبت جنسی مواجه شده اند و اگر برای آنان طی دهه بعدی و تا سال 1385 همان روند را در نظر بگیریم نسبت جنسی در این کوهورت به 20 خواهد رسید . حال اگر چنانچه روند کاهش کوهورت سال 1355 را برای آنان در نظر بگیریم نسبت جنسی ازدواج نکرده‌های این کوهورت به 30 خواهد رسید و بیانگر این امر خواهد بود که دختران ازدواج نکرده 30 – 25 ساله امروز ( سال 1380 ) شانس کمی برای ازدواج تا سال 1385 خواهند داشت. ماحصل کلام اینکه پیش‌بینی می‌شود در دو دهه آینده عمومیت ازدواج زنان که با نسبتهای تجرد این کوهورت (یعنی 49-45 ساله های سرشماری 1395) سنجیده خواهد شد به طور جدی کاهش بیابد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ازدواج وطلاق

مسئولیت مدنی زوج ناشی از ازدواج مجدد

اختصاصی از فی دوو مسئولیت مدنی زوج ناشی از ازدواج مجدد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مسئولیت مدنی زوج ناشی از ازدواج مجدد


مسئولیت مدنی زوج ناشی از ازدواج مجدد

پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق

گرایش حقوق خصوصی

101 صفحه

چکیده:

هرگاه شخصی به دیگری خسارت وارد نمایدباید از عهده خسارت وارده برآید و آن را جبران نماید و در هر مورد که شخصی مجبور به جبران خسارت دیگری باشد میگویند در برابر او مسئولیت مدنی دارد مسئولیت یک تعهد قانونی شخص بر رفع ضرری است که به دیگری واردکرده خواه ناشی از تقصیر خود شخص باشد یا ناشی از فعالیت او خسارت هایی که به افراد وارد می شود ممکن است مالی ، بدنی و معنوی باشد که در هر حال باید خسارت وارده بر زیاندیده جبران شود روش های جبران خسارت در مسئولیت مدنی در واقع طرق اجرای تعهد وارد کننده زیان میباشد زیرا خسارت های مختلف با یک روش واحد قابل جبران نیست در روابط زوجین نیز ممکن است به دلیل عمل یکی از طرفین به طرف دیگر خساراتی وارد آید یکی از این اعمال ازدواج مجدد زوج می باشد که میتواند خساراتی را در پی داشته باشد اما هیچ ضمانت اجرای قانونی برای آن البته در صورت رضایت همسر اول در  نظر گرفته نشده است حال باید دید در صورتی که ازدواج مجدد صورت بگیرد و در اثر این اقدام خساراتی به زوجه وارد شود آیا امکان جبران چنین خسارتی وجو دارد.

واژگان کلیدی: مسئولیت ، خسارت ،ازدواج ، ازدواج مجدد


دانلود با لینک مستقیم


مسئولیت مدنی زوج ناشی از ازدواج مجدد

پروپوزال ارشد حقوق ازدواج مجدد از دیدگاه فقه با فرمت ورد

اختصاصی از فی دوو پروپوزال ارشد حقوق ازدواج مجدد از دیدگاه فقه با فرمت ورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پروپوزال ارشد حقوق ازدواج مجدد از دیدگاه فقه با فرمت ورد


 پروپوزال ارشد حقوق  در مورد ازدواج مجدد

 

 

فرمت ورد قابل ویرایش

 

شامل:

مقدمه

بیان مسئله

اهداف تحقیق

اهمیت وضرورت پژوهش


سوال های پژوهش

فرضیه های تحقیق

روش تحقیق

ابزار گردآوری اطلاعات


دانلود با لینک مستقیم


پروپوزال ارشد حقوق ازدواج مجدد از دیدگاه فقه با فرمت ورد

عوامل ازدواج موفق

اختصاصی از فی دوو عوامل ازدواج موفق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عوامل ازدواج موفق


عوامل ازدواج موفق

 

 

 

 

 

 

 

 

بخشی از متن اصلی :

ازدواج موفق بستگی به عوامل مختلفی دارد که خیلی از آنها را باید در دوران نامزدی ارزیابی کرد. عوامل دیگری نیز در موفقیت زندگی زناشویی مؤثر است که می توان آنها را بعد از ازدواج شناخت. در ازدواج، سازش دایمی و از خودگذشتگی فراوان لازم است، ولی اگر زن و مرد قبل از ازدواج با یکدیگر در برخی زمینه ها توافق داشته باشند، امکان سازش بعدی بیشتر خواهد بود.    

مهمترین عوامل مؤثر در ازدواج موفق عبارتند از:

رشد عاطفی و فکری

درجه رشد عاطفی و فکری فقط بستگی به سن ندارد چون افرادی پیدا می شوند که در سنین ۲۵ سالگی از نظر رشد عاطفی، فکری و اجتماعی کاملاً رسیده و بالغ هستند و برعکس اشخاصی وجود دارند که در سنین خیلی بالاتر هنوز به رشد عاطفی اجتماعی نرسیده اند. از آنجایی که رشد عاطفی، فکری با رشد هوشی رابطه مستقیم دارد لذا اختلاف زیاد بین هوش و معلومات زن و مرد ممکن است باعث بروز اختلاف زناشویی بشود. آنچه به نظر لازم و ضروری می رسد این است که زن و مرد فرق زیادی از نظر طرز تفکر و سلیقه نداشته باشند چون در این صورت با هم توافق نخواهند کرد. البته ممکن است در ازدواجی که زن خیلی با هوش تر از شوهر خود باشد مسأله ای پیش آمد نکند ولی اکثراً خطر از هم پاشیدگی وجود دارد. رشد اجتماعی با رشد فکری عاطفی رابطه دارد چون فردی که از نظر اجتماعی رشد کرده طرز سازش و همکاری را با افراد بهتر می داند و به محدودیتهای خود واقف است، انتظارات اجتماعی را درک می کند و از بحران های دائمی زندگی جلوگیری می کند. به عبارت دیگر پختگی روانی و رشد اجتماعی عاطفی باعث می شود که همسران معایب یکدیگر را بپذیرند، نقایص یکدیگر را بپذیرند، نقایص یکدیگر را به رخ هم نکشند و در حالات مختلف انعطاف پذیری داشته و واکنش مناسب نشان دهند.

تشابه علائق و طرز تفکر

باید قبل از وارد شدن به زندگی زناشویی مخصوصاً در دوران نامزدی در موضوعات مهم زندگی توافق نظر وجود داشته باشد. ثابت شده است که توافقهای زیاد قبل از ازدواج روابط بعد از ازدواج را نیز محکم تر کرده و معنی و مفهوم بهتری به زندگی زناشویی می دهد. مثلاً چقدر در مورد سیاست، اختلاف نظر یا توافق وجود دارد یا هر دو به یک اندازه اجتماعی و معاشرتی هستند یا هر دو راحت طلبند و میل دارند هر شب شام را بیرون بخورند و یا اهل کتاب، مطالعه و بحث هستند. واقع بین بودن طرفین در حد لازم، خسیس و محافظه کار بودن یا ولخرج بودن هم مواردی است که باید در نظر گرفته شود. البته باید خاطر نشان شود که همیشه انتظار نمی رود که زن و شوهر در همه موارد با یکدیگر توافق کامل داشته باشند ولی برای این که خانواده سعادتمند و مستحکم شود توافق کلی در بیشتر قسمتهای زندگی لازم و ضروری است.

 

عقاید مذهبی

امروزه عقاید مذهبی به قدری در سعادت کانون خانوادگی اهمیت دارد که روانشناسان و متخصصین علوم تربیتی ازدواج افراد از مذاهب مختلف را غیرعاقلانه می دانند به خصوص اگر زن و مرد هر دو به عقاید مذهبی خود ایمان کامل داشته و انعطاف ناپذیر باشند. صرف نظر از اختلاف نظر در موازین و عقاید مختلف که در مذاهب وجود دارد تربیت کودکان بر حسب عقاید موضوعی است که اکثراً اختلاف زناشویی را باعث می شود. دخالت اولیای زن و شوهر و این که کودکشان کدام عقاید مذهبی را انتخاب نمایند باعث شدت اختلاف می شود. ثابت شده است اعتقادات و نگرش های زن و مرد، اکثراً پس از ازدواج ادامه می یابد و حتی اگر زن و شوهر از یک مذهب ولی دارای اعتقادات و دید فلسفی متفاوت نسبت به اصول و موازین مذهبی خود باشند مثلاً یکی از آنها متعصب و به اصطلاح معتقد به اصول و فروع دین بوده و دیگری بی اعتقاد به موازین فوق باشد باز هم منجر به اختلاف عدیده شده و مسائل دیگر زندگی را تحت الشعاع قرار داده و اکثراً باعث مراجعه به کلینیک اعصاب و روان می شود.

این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار

می‌گیرد.

تعداد صفحات :16


دانلود با لینک مستقیم


عوامل ازدواج موفق