دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
توسعه Development همان رشد اقتصادی Economic Growth نیست، زیرا که توسعه جریانی چند بعدی است که در خود تجدید سازمان و سمت گیری متفاوت کل نظام اقتصادی، اجتماعی به همراه دارد. توسعه علاوه بر بهبود در میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساخت های نهادی، اجتماعی و اداری است. توسعه، در بسیاری موارد حتی عادات، رسوم و عقاید مردم را نیز در بر می گیرد. ( ازکیاء، 1364)
(خانیگی، 1381) تعریف توسعه، مفهومی پیچیده و چند وجهی است، زیرا با وجوه تاریخی و فرهنگی بسیار در آمیخته است، اما از آنجا که هر نظریه ای در زمینه ی توسعه بر تعریف آن نظریه از توسعه بنا شده است، بنابراین باید تعریف خاصی از این مفهوم را برگزید. توسعه، اصطلاحی است وضعی که بیش از آن که معنایی مقبول و مورد توجه داشته باشد، دامنه ی کاربرد یا مصادیق آن باید مشخص شده باشد ، زیرا توسعه خواه ناظر بر روند تحول جوامع اروپایی پس از رنسانس و انقلاب صنعتی باشد و خواه ناظر بر تغییرات کشورهای جهان سوم نباشد، در هر حال اصطلاحی است که برای یک تحول جدید و بی سابقه وضع شده است.
(زکیاء، 1364) « پروکفیلد» در تعریف توسعه می گوید : « فرآیند عامی که در این زمینه وجود دارد این است که توسعه را بر حسب پیشرفت به سوی اهداف رفاهی نظیر، تقلیل فقر، بیکاری و کاهش نابرابری تعریف کنیم».
(خانی، 1382) از نظر «تودارو» ، توسعهِ، یک جریان چند بعدی است و مستلزم تغییر اساسی در ساخت اجتماعی ، وجهه نظرها و نهادهای ملی است که از طریق رشد اقتصادی بتواند به کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر منتهی شود.
در تاریخ تحولات غرب سه واژه ی « ترقی» ، «تکامل» ، « تحول»، و «توسعه» برای توضیح تحول اجتماعی به کار رفته است، اما اصطلاح توسعه در معنای جدید آن پس از پایان یافتن جنگ جهانی دوم شیوع عام یافته است. واژه ی توسعه (Development) به معنای خروج از لفاف (envelop) است.
از این رو نخستین نظریه پردازان توسعه، پس از جنگ جهانی دوم که بعدها نظریه های آنان به نام نظریه ی « نوسازی Modemization» مشهور شد، بر آن بودند که این « لفاف» همان جامعه ی سنتی و فرهنگ و ارزش های آن است.
موارد زیر را می توان به عنوان زمینه های معنا یافتن مفهوم جدید توسعه در نظر گرفت :
- اصطلاح توسعه، به لحاظ تاریخی، بار خوشبینانه ی واژه ی ترقی است که بیانگر انسان دوره ی روشنگری می باشد و بار قوم مدارانه ی واژه ی تکامل را که مبین کاربرد اجتماعی قرن نوزدهم غربیان است به همراه دارد.
- توسعه ، مترادف نوسازی و آن نیز معادل غربی شدن تلقی می شد که در عمل به معنای اقتباس کامل یا جزئی مدل توسعه ی کشورهای غربی و حامل بار ارزشی فرهنگ غربی است.
- اولین مطالعات منظم توسعه، با رویکردی اقتصادی است، لذا به تدریج مفهوم توسعه منحصر به رشد و توسعه ی اقتصادی گردید.
- برخی صاحبنظران ، توسعه را نوعی نوسازی در سطح نظام اجتماعی تلقی کرده اندو نظرشان این است که « توسعه، عبارت است از نوعی تغییر اجتماعی که طی آن ایده های جدید به یک نظام اجتماعی عرضه می شود، تا با بکارگیری روش های نوین تولید و نهادهای پیشرفته اجتماعی، درآمد سرانه و سطح زندگی افراد بالا رود».
- نادیده گرفتن ابعاد غیر اقتصادی توسعه، هم نظریات به سبک غربی (نوسازی) و هم توسعه، به سبک سوسیالیستی (وابستگی) را که به طور عملی بر دیدگاه های اقتصادی کلاسیک و حتی (نئوکلاسیک) مبتنی بودند، با شکست مواجه کرد، از این رو امروزه حتی اقتصاددانان توسعه، اذعان دارند که توسعه، پدیده ای صرفاً اقتصادی نیست و علاوه بر بهبود وضع درآمدها و تولید، آشکار متضمن تغییرات بسیاری در ساختمان نهاده های اجتماعی و اداری و نیز طرز تلقی عامه و در بیشتر موارد حتی آداب و رسوم و اعتقادات است.
(خانیکی، 1381، 159-1579) با این مقدمات می توان نگرش به مفهوم توسعه را در دو دسته ، نظریه های گسترده و محدود قرار داد. نظریه هایی که صرفاً به عوامل و آثار اقتصادی نظر دارند در گروه نظریات محدود جای می گیرد و نظریه هایی که بر عوامل متنوع غیراقتصادی تاکید می کنند از جمله نظریات گسترده نیستند.
به این ترتیب توسعه می تواند گسترده یا محدود باشد.
توسعه و نابرابری :
هر چند که یکی از اهداف توسعه، کاهش نابرابری است و دولت ها برای رسیدن به این اهداف حتی اقدامات مهمی در قانون و در عمل در نظر می گیرند. مثلاً : در کشور ما، در جهت کاهش نابرابری در قانون اساسی اهداف مهمی در نظر گرفته شد. در بند سوم از اصل سوم، آموزش و پرورش و تربیت بدنی رایگان برای همه در تمام سطوح و تسهیل و تعمیم آموزش عالی و در بند نهم، رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی آمده است، اما در روند توسعه، برخی از عوامل مانند : درآمد، تحصیلات و امکانات دستیابی به مشاغل باعث تشدید نابرابری می شوند.
(رفیع پور، 1377، 5-194) « ملاک و پایه ی اساسی ثبات اجتماعی، کاهش نابرابری و احساس ذهنی مردم از عدالت است. نابرابری پایه ی بیشتر عقب افتادگی ها، گرفتاری ها و مسایل جوامع و بالاخص کشورهای جهان سوم است و استعمارگران به خوبی می دانند از این طریق است که می توانند کنترل یک جامعه را از دست صاحبان و مسوولان آن خارج نمایند، لذا دشمنان خود را با روشهای بسیار ظریف و نامحسوس به آن سو سوق می دهند. در عین حال گاه این استدلال آورده می شود که اگر یک کشور مسیر توسعه را بپیماند، باید الزماً نابرابری در آن کشور افزایش یابد».
درآمد، یکی از شاخص های توسعه است که به نوعی علت ایجاد نابرابری هم محسوب می گردد به این ترتیب که در فرآیند رشد و توسعۀ اقتصادی با بالا رفتن سطح درآمد، ثروت با ارزش شده و افراد ثروتمند موقعیت اجتماعی بیشتری کسب می کنند. با ارزش شدن ثروت پیامدهایی را در جامعه به دنبال دارد. این پیامدها در یک تحلیل اجتماعی چنین بیان شده است :
(رفیع پور، 1377، 194) « در شرایطی که نابرابری در جامعه زیاد شود، ثروت با ارزش شود و ارزش های مادی جامعه را فراگیرد (تغییر ارزش ها)، اقدامات (تبلیغات ، واردات و ....) در جهت ایجاد نیازهای جدید در جامعه صورت گیرد و سطح نیازها افزایش یافته و درآمدها کفاف ارضای نیازها را ندهند و یا بدتر از آن کاهش یابند و وقتی راه های مشروع رسیدن به هدف مسدود باشد و کنترل درونی (مذهب، پایبندی ها، تعهدات اخلاقی) و کنترل بیرونی (نیروی انتظامی و قضایی ) تضعیف شوند، انواع انحرافات و کارهای خلاف و نامشروع در جامعه روی می دهد، سپس این انحرافات گسترش یافته، به ناهنجار تبدیل می شوند و تمام شئون جامعه را فرا می گیرند و در نتیجه، ریشه های نظام اجتماعی را می خورند، تحت این شرایط پایه های اخلاق اجتماعی متزلزل و هر نوع کوشش، فعالیت و توسعه اقتصادی بی نتیجه می ماند».
(رفیع پور، 1377،303) این هنجارها به نوعی با فرهنگ عمومی جامعه در تضادند، و در نگاهی انحرافات اجتماعی به پدیده ی توسعه ربط داده می شود. به همین دلیل برای ورود زنان به عرصه ی توسعه حساسیت و موانع بیشتری ایجاد می شود.
(رفیع پور، 1377، 5-194) پیامد نابرابری در شغل، ولع ارتقاء و تحرک صعودی در انسان ها و پیامد نابرابری در شغل، اختلال در کارکرد مشاغل می باشد.
(ازکیاء، 13643) بنابراین « در نتیجه ی برنامه های توسعه بین افراد، نابرابری اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی ایجاد می شود».
اثرات توسعه بر زنان :
این اثرات از سال 1970 با آغاز تحقیقات بر روی موضوع جدیدی تحت عنوان : « زنان و توسعه» مطرح می گردد. این محققان بر این نکته تأکید می کنند که توسعه ابعاد انسانی ندارد و برای غربی کردن و تخریب فرهنگ جهان سوم مطرح شده است و به همین جهت برای اولین بار از توسعه ی درون زا، توسعه ی متمرکزبر خود که تولیدگرایی و فن گرایی را طرد می کند سخن به میان می آید و توسعه به عنوان یک فراگرد جامع یا ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی پذیرفته می شود. در این مرحله، توسعه به معنی برآوردن احتیاجات اساسی انسان مثل : تغذیه، بهداشت ، آموزش، مسکن و تامین شغلی است.
(زنجانی زاده، 1373، 144) تحقیقات نشان داده است که هرگاه توسعه را به عنوان روند رشد اقتصادی در نظر بگیریم، نتایج منفی بر وضعیت اکثر زنان جهان سوم دارد. در واقع زنان به طور سیستماتیک در برنامه های توسعه که توسط دولت های جهان سوم در نظر گرفته شده ، کنار گذاشته شده بودند. این تحقیقات با استفاده از معیارهای توزیع شغل، دسترسی به تکنولوژی جدید و درآمد ناشی از توسعه ی کشاورزی و صنعتی بر حسب جنس، چگونگی ستم بر زنان را آشکار می سازد، به این صورت که انتقال تکنولوژی به منظور افزایش بهره وری کشاورزی در جهان سوم به ضرر زنان روستایی بوده است، چون آنها را از فعالیت های سنتی محروم ساخته، دسترسی به زمین را برای آنها محدود کرده و سبب کاهش درآمد زنان شده است.
شامل 43 صفحه فایل word قابل ویرایش