فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله سازمان چیست

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله سازمان چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
اکثر مردم عضو سازمانهایی1 با ساختار رسمی و ساختار غیر رسمی هستند. رابینز2 سازمان را اینگونه تعریف می کند:
"سازمان پدیده ای اجتماعی است که به طور آگاهانه هماهنگ شده، دارای حدو مرزهای نسبتاً مشخصی بوده وبرای هدف یا مجموعه ای از اهداف بر اساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند."(رابینز، 1987 ص 3). در سازمانها به جز عامل حیاتی مدیریت، عنصر اساسی دیگری به نام «انسان ها» وجود دارند.
در واقع توفیق سازمانها مستقیماً به استفاده مؤثر از منابع انسانی بستگی دارد. (حقیقی و دیگران، 1380). «رهبری» به عنوان یک کارکرد اجتماعی مهم، میانجی بین این دو یعنی «مدیریت» و «منابع انسانی» است.
«رهبری»3 هنر مدیریت است (دویتری4، 1984) به نحوی که رهبری اثر بخش می تواند در افراد که به منظور تعیین و تحقق هدفها نفوذ کند و حس وفاداری وهمکاری همراه با احترام در آنها به وجود آورد. (دویتری، 1984 ترجمه میرسپاسی ص 337). از سوی دیگر توانایی نفوذ در دیگران به وسیله قدرت بوجود می آید. (هرسی و بلانچارد5، ترجمه کبیری ص228).
پس قدرت به عنوان پدیده اجتناب ناپذیر ویژگی اساسی نقش مدیراست که اثر بخشی6 او را در سازمان فراهم می سازد. قدرت در سازمان خود به خود پدید نمی آید، بلکه سرچشمه هایی دارد که هر یک در نوع رهبری مدیر اثر می گذارد. (حقیقی و دیگران، 1380 ص 402) اهمیت منابع قدرت7 برای یک مدیر تا آنجا است که حتی از حیث روابط انسانی نیز به آن پرداخته شده است و ضرورت آن در جامعه امروزی ما به اثبات رسیده است. (گریفیث8، ترجمه بخشی ص 126).

 

__________________________________________
7. power resurce 4. daughtrey 1. organization
2. ROBBINS 5. hersy/ BLanchard 8. Griffiths
3. Leadership 6. Effectivness
در عین حال همیشه باید در سازمانهای آموزشی و غیر آموزشی این نکته را مدنظر قرار دهیم که آشنایی با شیوه و نوع کاربرد قدرت و استفاده صحیح از آن ما را در تحقق و تأمین هدفهای سازمان کمک می کند، نه خود قدرت. به اعتقاد ابراهام زلزنیک1 (1997) قدرت در دست افراد خطا و ریسک انسانی به دنبال دارد و گاهی کاربرد نامناسب منابع قدرت از جانب مدیران موجب فشارهای روحی و روانی در سازمان می شود که باعث به خطر انداختن بهداشت روانی معلمان می شود. در نتیجه ناگزیر به استفاده از علم روانشناسی به منظور حل مسائل روحی و روانی در محیط سازمانی خود هستیم. (ساعتچی، 1381).
یکی از مؤلفه های روانشناسی که از دهه 1990میلادی به بعد در ادبیات مدیریت به کار رفته است هوش هیجانی2 است. (گلمن3وهمکاران، 1998). که ارتباط مستقیمی با اثر بخشی سازمان دارد (چرنیس4،2001،ص8) و به بهبود عملکرد سازمان کمک می کند.(Clophil, Dunstuble, 2004 ).
هوش هیجانی سعی در تشریح جایگاه و تفسیر هیجانات و عواطف در توانمندیهای اساسی دارد.5 (گلمن و دیگران (2002)، گلمن معتقد است هنگامی که سعی در توضیح دلایل اثر بخشی رهبران بزرگ داریم و درباره استراتژی و بینش قوی صحبت می کنیم، یک چیز مهمتر وجود دارد که: «رهبران بزرگ از طریق عواطفشان کار می کنند.» (گلمن 2001).
در مجموع باید گفت که رهبری و ریاست به معنای تسلط نیست بلکه هنر متقاعد کردن اشخاص برای کار در جهت یک هدف مشترک است. زیرا گلمن و همکارانش (2002) معتقدند رهبران که از هوش هیجانی بهره می گیرند و از رهبری هیجانی استفاده می کنند الگوی سلامتی و روابط کاری مؤثر خلق می کنند.

 

 

 

__________________________________________________
4. cherniss 1. Zaleznik
2. Emotional intelligence 5. caruso
3. Golman
در نتیجه ضمن اینکه هوش هیجانی نقش مرکزی درفرایند رهبری ایفا می کند؛ (گورگی1 ، 2000) باعث تنوع در منابع قدرت می شود، (کی یرستد2 ، 1999)، از اختلالات روانی پیشگیری اولیه به عمل می آورد (بار- اون3، 1999) و باعث توانمندی انسان دربعد شایستگی های شخصی و اجتماعی می شود. (گلمن، 1995)
با توجه به اینکه معلمین یکی از عناصر عمده در شکل گیری سازمانهای آموزشی هستند و حمایت و نگهداری معلم از مهمترین وظیفه مـدیران است (عسگریان، 1376)و با توجه به اهمیت و ضرورت هوش هیجان که برای مدیران هر سازمان به اختصار ذکر شد، مدیران مدارس نه تنها باید نسبت به هوش هیجانی دانش آموزان و معلمان حساس باشند بلکه باید نسبت به هوش هیجان خودشان نیز حساس باشند و به استفاده درست آن توجه نمایند.
در این تحقیق با توجه به اهمیت هوش هیجانی مدیر در رهبری مطلوب و با توجه به غیر قابل تفکیک بودن منابع قدرت مدیران برای رهبری آموزشی محقق به بررسی رابطه هوش هیجانی آنان با منابع قدرت می پردازیم.

 

 

 

 

 

 

 


__________________________________________________
1. George
2. Kierstead
3. Baron

 

بیان مسأله
قدرت1 در نزد همه انسانها و بالتبع در سازمانها وجود داد اما به رغم این گستردگی میزان آن در نزد افراد متفاوت است. تعاریف زیادی برای قدرت وجود دارد. برای مثال:
- تالکوت پارسونز2 معتقد است که قدرت چیزی است که به گسترده ترین شکل در جهان پخش شده است.
- راسل3 معتقد است که قدرت ایجاد تأثیرات مورد نظر است (راسل 1938).
- رانگ4 قدرت را به کنترل مورد نظر و توفیق آمیز دیگران محدود می کنند (رانگ 1968).
- استگدیل5 قدرت را ابزار رهبری می داند که با آن رهبر بر رفتار پیروان نفوذ می کند. (استگدیل 1974).
- و به تعریف فرنچ6 قدرتی که A بر B دارد عبارت است از حداکثر نیرویی که A می تواند در B القا کند منهای حداکثر نیرویی که B می تواند در جهت مخالف بوجود آورد (فرنچ 1956).
- حقیقی و همکاران قدرت را ویژگی اساسی نقش یک مدیر می داند که زمینه اثر بخشی او را در سازمان فراهم می سازد (حقیقی و همکاران 1382).
اما کاترین بنزینگر7 به فرآیند کسب قدرت و بکارگیری آن دیدگاهی خاص بخشیده است. (هرسی و بلانچارد ترجمه کبیری 1378).
بنزینگر قدرت را توانایی انجام کار به میل خود می داند (بنزینــگر 1982)، و متذکر می شود مـیان قدرت شخصی (تخصص8 - مرجعیت9) و قدرت سازمانی (مشروع10- پاداش11- اجبار12 ) تفاوتهای عمده ای وجود دارد. او اختلافات میان قدرت شخصی و قدرت سازمانی را ناشی از آزادی انتخاب

 


__________________________________________________
9. refrenet power 1. Power 5. Stogdill
2. Parsonse 6. French 10. Legitirnate power
3. Russel 7. Benzinger 11. reward power
4. F.WRung 8. expert Power 12. coercive power
در نفوذ می داند.بنزینگر معتقد است قدرت سازمانی شخص باید به گونه ای آگاه سعی در ایجاد اطمینان و احترام در همکاران خویش کند. در اینجا منظور این است که مدیر با قدرت سازمانی نمی تواند اثر بخشی لازم را در رهبری داشته باشد. به همین خاطر به اعتقاد حقیقی و همکاران به کارگیری مؤثر قدرت چالشی دشوار برای رهبران و کارکنان سازمانها است. (حقیقی و همکاران 1382).
در نتیجه چنین به نظر می رسد که سازمانهای پویا و در حال رشد آرام آرام از حالت اتکا به پایگاه های قدرت که بر اطاعت و فرمانبرداری تکیه دارد دور می شوند و به سوی پایگاه های قدرت که هدفشان نفوذ در مردم است حرکت می کنند. (هرسی و بلانچارد 1939).
هرسی و بلانچارد قدرت را مسأله دنیای واقعی می دانند و رهبرانی که قدرت را می شناسند و می دانند چگونه آن را به کار ببرند از کسانی که نمی دانند یا آن را به کار نمی برند اثر بخش تر می داند.
از طرفی رهبر برای تأثیرگذاری بر افکار و اعمال دیگران ناگزیر به استفاده از قدرت است.
از زاویه ای دیگر وجود قدرت در دست فرد خطا و ریسک انسانی را در پی دارد،. (زلزنیک 1977) یعنی کاربرد غلط آن ممکن است باعث به خطر افتادن بهداشت روانی کارکنان شود. هر مدیری باید بداند که چگونه می تواند ضمن داشتن قدرت، کارایی و بهداشت روانی کارکنان را نیز افزایش دهد. یکی از ویژگی هایی که بر اساس شواهد در این رابطه به مدیران کمک می کند هوش هیجانی است. که هم قدرت رهبری او و هم اثربخشی سازمان را افزایش می دهد.
1- به طور کلی هوش هیجانی مفهوم جدیدی است که از دهه 1990 میلادی به بعد در ادبیات مدیریت به کار رفته است و یکی از مهارتهای جدید مدیریت به ویژه مدیریت منابع انسانی به شمار می رود که طی دهه گذشته به طور قابل توجهی نظر عموم را به خود جلب کرده است.
(مایر، کارسو و سالوی 2000، 1999، 2002).
2- هوش هیجانی موضوعی است که سعی در تشریح و تفسیر جایگاه هیجانات و عواطف در توانمندیهای انسان دارد. که توان انسانی را به عملکرد شغلی عالی تبدیل می کند. (گلمن، 1998).
3- به اعتقاد سیاروچی و همکاران اگر فرد از لحاظ هیجانی توانمند باشد بهتر می تواند با چالشهای زندگی مواجه شود و در نتیجه از سلامت روانی بهتری برخوردار باشد.(سیاروچی و همکاران، 2000).
مایر و همکارانش هوش هیجانی را به عنوان مجموعه ای از توانایی ها تعریف کرده که تسهیل کننده ادراک، بیان، جذب و فهم و تنظیم هیجان اوست. که به علاوه رشد فکری و عاطفی را بر می انگیزد. (مایر و سالوی، 1997، مایر و همکاران 2000).
مایر و سالوی (1997) خاطر نشان کرد که هوش هیجانی شامل چهار توانایی است:
1- توانایی دریافت عواطف در خود و دیگران. (ادراک هیجان)
2- توانایی ادراک هیجان به منظور استفاده در دیگر فرآیندهای ذهنی. (تسهیل هیجانی افکار)
3- فهمیدن و علت یابی اطلاعات هیجانی و اینکه هیجانها چگونه با هم ترکیب می شوند و از طریق تعامل و ارتباطات گسترش می یابند. (فهم هیجانی)
4- توانایی پذیرش هیجانها و تعدیل کردن آنها در خود و دیگران.
5- وی سینگر1 هوش هیجانی را هوش بکارگیری عاطفه و احساسات جهت هدایت رفتار، افکار ارتباط مؤثر با همکاران، سرپرستان، مشتریان و استفاده از زمان در چگونگی انجام دادن کار برای ارتقای نتایج تعریف می کند. (دی سینگر2000)
4- گلمن (2001) در تعریف هوش هیجانی می گوید: مهارتی است که دارنده آن می تواند از طریق خود آگاهی روحیات خود را کنترل کند، از طریق خود مدیریتی آن رابهبود بخشد، از طریق همدلی تأثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد. (گلمن 2001).

 


_________________________
1.weisinger
گلمن در مقاله «کارکردن با هوش هیجانی» مفهوم هوش هیجانی را برای وضعیت محل کار بکار برده است. در این تجزیه و تحلیل، او استدلال می کند که یک کارمند از هوش هیجانی در دو بعد مهم و کلیدی، مهارت پیدا می کند. این دو بعد عبارتند از : «شایستگی شخصی»1 یعنی افراد چگونه خودشان را مدیریت کنند و «شایستگی اجتماعی‌»2 یعنی، افراد چگونه روابط بین خود و دیـــگران را مدیریت کنند. (کی یرستد 1999).
در ضمن شواهدی زیادی است که هوش هیجانی باعث اثر بخشی سازمان می شود دورکات دولف بیان می کنند که تیم های دارای هوش هیجانی دارای انواع مشارکت وهمکاری، تعهد و خلاقیتی از خود نشان می دهند که به طور فزاینده ای برای اثر بخشی سازمان اهمیت دارد. (چرنیس 2001)
چرنیس (2001) مدلی را برای اثبات ادعای خود ارائه می دهد که سه وظایف و منابع (انسانی- رهبری- فرهنگ، جو سازمانی از طریق تأثیر متقابل بر همدیگر باعث افزایش هوش هیجانی فردی و گروهی می شود که این امر نیز باعث اثربخشی سازمانی می شود.

 

 

 

 

 

در کل اینگونه به نظر می رسد که هوش هیجانی مدیران در بعد شایستگی های اجتماعی (آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی) می تواند منابع قدرت مدیران را عوض کرده و تنوع در نفوذ قدرت از نظر آگاهی اجتماعی و مهارتهای اجتماعی بیاورد. (چرنیس 2001).
لذا به استناد به مبانی نظری فوق مسأله مورد پژوهش رابطه هوش هیجانی و منابع قدرت مدیران در مدیریت دیگردبیرستان های نیشابور در سال 1384-1383 می باشد.

 

تحققیات انجام شده در زمینه هوش هیجانی در ایران
زارع (1380)، در پژوهشی، به منظور مطالعه توان پیش بینی هوش هیجانی در موفقیت تحصیلی، دانش آموز سال سوم دبیرستانی را با استفاده ازپرسشنامه بهرهیجانی بار- اون درشهر شیراز مورد آزمون قرارداد. نتایج حاصل از این پژوهش همبستگی معنی داری بین هوش هیجانی وموفقیت تحصیلی نشان داد. یعنی 48 درصد واریانس کل موفقیت تحصیلی را هوش هیجانی تبیین می کند. همچنین دراین پژوهش بین هوش هیجانی که با استفاده از پرسشنامه بهر هیجانی بار- اون اندازه گرفته شده بود، همبستگی معنی داری بدست نیامد.
نتایج حاصل از این پژوهش درزمینه تأثیرجنس برنمرات پرسشنامه بهرهیجانی نشان داد که درنمره کل هوش هیجانی بین دو جنس تفاوت معنی داری وجودندارد. اما تفاوت معناداری بین دوجنس درخرده مقیاس های خودآگاهی هیجانی، همدلی، وابط بین فردی، مسئولیت پذیری اجتماعی درسطح 01/0 به نفع دختران وخرده مقیاس های قاطعیت، حرمت ذات، استقلال، انعطاف پذیری وتحمل فشار وخوش بینی درسطح 01/0 به نفع پسران داشت. درخرده مقیاسهای خودشکوفایی، واقعیت سنجی، کنترل تکانه وشادکامی تفاوت معناداری وجودنداشت.
منصوری (1380) پژوهشی تحت عنوان هنجاریابی آزمون هوش هیجانی شرینگ برروی دانشجویان دوره کارشناسی ارشد دانشگاه های دولتی مستقر درشهر تهران انجام داده است. دراین پژوهش بین نمرات آزمون هوش هیجانی شرینگ وپیشرفت تحصیلی همبستگی 19/0 بدست آمد. براساس یافته های این پژوهش بین هوش هیجانی دختران وپسران درنمره کل آزمون، مولفه خودآگاهی، خودکنترلی، هوشیاری اجتماعی، از لحاظ آماری تفاوت معناداروجود داشت ولی درمولفه های خودانگیزی ومهارت های اجتماعی بین نمره دانشجویان دختر وپسر تفاوت معنی داری مشاهده نشد.
مرور پیشینه هوش هیجانی در خارج
مفهوم هوش هیجانی، ژرفای تازه و عمیقی در فهم و هوش انسان گشوده است و توانایی برای ارزیابی هوش کلی یا عمومی را توسعه داده است. همانند هوش شناختی، تعریف هوش هیجانی نیز مشکل بنظر می رسد. به طور کلی هوش هیجانی بیانگر ابعاد هیجانی، شخصی، اجتماعی، و باقیمانده هوش است که در چالش های روزانه نسبت به هوش شناختی از اهمیت بیشتری برخورداراست. (بار-اون، 2000).
سرآغاز مطالعه هوش هیجانی ریشه در ایده دیوید و کسلر «جنبه های غیر عقلانی هوش عمومی» دارد که به سال 1940 بر می گردد. قطعه ذیل آینده نگری و بصیرت و کسلر را در ارتباط با اهمیت هوش هیجانی روشن می سازد.
"پرسش اساسی این است که آیا توانایی های غیر عقلانی، یعنی هیجانی و فطری، عوامل قابل قبول برای هوش کلی می باشد؟ من کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل عقلانی، عوامل غیر عقلانی که تعیین کننده هوش اند وجود دارند، چنانچه مشاهدات آتی تأیید کننده این فرضیه باشد، نمی توان فرض کرد که بتوان هوش کلی را بدون لحاظ عوامل غیر عقلانی محاسبه کرد". (وکسلر، 1943؛ به نقل از بار- اون 1997).
در سال (1940)1، لی پر عنوان کرد: تفکر هیجانی قسمتی از تفکر منطقی و هوش کلی است و به آنها کمک می کند. (لی پر، 1948 به نقل از بار-اون 1997).
این طرح های آغازین، تقریباً بعد از نیم قرن بر ایده های گاردنر2 استاد دانشگاه هاروارد تأثیر گذاشت. گاردنر (1983) احساس کرد، هوش دربرگیرنده ابعاد چندگانه است، ترکیب جنبه های گوناگون شناخت با عنصر هوش هیجانی (یا به قول گارنر، هوش شخصی3). ابعاد هیجانی (شخصی) مفهوم هوش چندگانه4 شامل دو عنصر عمومی؛ ظرفیت درونی روانی5 ومهارت برون روانی6 می باشد (بار- اون 1999). سالوی و میر7 (1990) دیدگاه گاردنر را گسترش داده و هوش هیجانی را به عنوان توانایی ادراک، بیان، تنظیم، فهم و کنترل هیجانات تعریف نمودند. (بار - اون و همکاران 2000).

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 16   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله سازمان چیست

دانلود مقاله بررسی سلامت عمومی و خودکارآمدی در بین دانشجویان

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله بررسی سلامت عمومی و خودکارآمدی در بین دانشجویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی سلامت عمومی و خودکارآمدی در بین دانشجویان با عقاید مذهبی بالا و دانشجویان با عقاید مذهبی پایینمقدمه:
تأمین و حفظ سلامتی یکی از اهداف عالی انسان است که برای تحقق این هدف تمام کشورها بخش قابل توجهی از سرمایه های مادی و معنوی خود را به این امر اختصاص می دهند. از آن جا که کشور ما ایران بر پایه حکومت اسلامی اداره می شود، علاوه بر قوانین مدون ملی، در دین مقدس اسلام نیز برای نیل به این هدف، دستورات صریحی بیان شده است. مسلماً یکی از ابزارها برای توان مند کردن شخص، سلامت فکر و جسم است تا بتوانیم خود را از طریق آموزش و تعلیم و تربیت به مدارج بالای انسانی ارتقاء بدهیم.
در مورد تأثیر اعتقادات دینی بر بهداشت روانی از دیر باز میان متفکران اسلامی و متخصصان روانی نظرات متفاوتی وجود داشته است. از یک سو روان کاوانی چون فروید (1939-1856) و همکاران مذبه و اعتقادات مذهبی را یک اختلال نورتیک تلقی کرده و دین باوری را نه تنها بر سلامت روانی مؤثر ندانسته اند، بلکه برعکس برای بهداشت روانی مخاطره آمیز نیز می دانند. (افروز، 1372) از سوی دیگر افرادی چون یونگ (1961-1875) هر گونه اعتقاد دینی، ولو این که با خرافات مانند معتقدات بشر اولیه را هم مورد توجه قرار داده و برای سلامت روانی افراد ضروری دانسته اند. (همان منبع: 15) در این راستا در سال های اخیر استفاده از روان درمانی مذهبی در مداوای بیماری های روانی مورد بررسی قرار گرفته است. (بیان زاده، 1375).
بیان زاده (1375) روان درمانی را یک اقدام سیستماتیک به منظور رفع بیماری روانی د ر یک رویکرد شناختی- رفتاری – مذهبی تعریف نموده و هدف از روش های درمان مذهبی را رفع اضطراب و افسردگی از طریق جست و جوی ارزش هاو عقاید و سپس تغییر آن ها با به کارگیری روش های مذهبی می داند. برخی دیگر از روان شناسان مانند کلکتووگالانتز (1990) عقیده دارند اگر بیمارانی که دچار اضطراب و افسردگی اند همراه با دارو درمانی تحت روان درمانی مذهبی قرار بگیرند، سریع تر بهبود می یابند. به هر حال پژوهش های فوق، لزوم توجه به بعد معنوی بیماران و بهره برداری از اعتقادات مذهبی آن ها را به عنوان یک پتانسیل مثبت درمانی مطرح می نماید. اکنون با توجه به رواج سریع بیماری های روانی در جوامع امروزی نیاز به انجام پژوهش های بیشتر در زمینه ی اعتقادات مذهبی برای درمان این افراد و در نیتجه حرکت به سوی جامعه ای سالم احساس می شود که لازم است مورد توجه مؤسسات آموزشی قرار بگیرد. مطالعه ی منابع اسلامی و نظرات دانشمندان مسلمان این نکته را روشن می کند که التزام عملی به اعتقادات مذهبی عامل بازدارنده بسیاری از بیماری ها، مخصوصاً بیماری های روانی است. (غباری بناب، 1374)
بنابه اعتقاد علامه طباطبایی «انسان در صورت پذیرش توحید و عمل به قوانین دین، ظرفیت روانی اش گسترده تر می شود، در غیر این صورت احساس ناخوشایند و زندگی تیره و تاری خواهد داشت. (رضایی، 1378) بنابراین به نظر می رسد که افراد پایبند به برنامه های دین و دستورات آن به بسیاری از بیماری های روانی مبتلا نشوند. هر چند این نتیجه گیری از دیدگاه متفکرین اسلامی کاملاً منطقی است ولی مقبولیت عام نیافته است و بعضی از مردم معتقدند که افراد غیر مذهبی ، شادابتر و با نشاط تر از افراد مذهبی هستند. امروزه بسیاری از روان شناسان و روان پزشکان دریافته اند که دعا، نماز و داشتن ایمان محکم می تواند، نگرانی، تشویش یأس و ترس را که موجب بسیاری از بیماری هاست را بر طرف سازد (ابراهیمی قوام، 1374).
انسان برای کاهش اضطراب و رسیدن به یک نوع آرامش روانی نیازمند عامل فوق طبیعی و بی نظیری است که با تکیه بر آن بتواند بر مسائل و مشکلات روحی و روانی خود فائق آید.
شواهد موجود نیاز انسان را، حتی در شکل احساسی آن به یک نظام مطلق اخلاقی و روحی ، اثبات می کند. (پریوره، 1368) بررسی تاریخ ادیان به ویژه دین اسلام، نشان می دهد که ایمان به خدا، در درمان بیماری هایی هم چون اضطراب، احساس عدم امنیت و انواع بیماری های روانی و نیز تحقق امنیت، کاملاً موفق بوده است. این مسأله شایان توجه است که درمان، معمولاً پس از ابتلای شخص به بیماری روانی شروع می شود اما ایمان به خدا اگر از کودکی در نفس انسان استقرار یابد، نوعی مصونیت از آسیب ها و بیماری های روانی به شخص می بخشد. (نجاتی، 1368). در نهایت به طور کل باید اشاره کرد که در عصری که بشر فاصله ی زیادی از دین و معنویت گرفته و انواع و اقسام تکنولوژی های نوین و مادیات انسان را به یوغ خود کشیده است، تنها کاری که برای انسان باقی می ماند و تنها راه او همان نظریه ی معروف تنازع برای بقای داروین است که هر که قدرت بیشتری دارد حق زندگی خواهد داشت، در این گیرودار آن چه ازیادها رفته است اخلاق و معنویت است و این همان عامل نجات بخش انسان و بشریت است که با بازگشت به دین داری به معنای خالص و واقعی کلمه حاصل خواهد شد.

1-2) بیان مسئله
در تحقیق حاضر آن چه که ذهن محقق را به خود مشغول کرده مسئله ای است که در زندگی روزمرّه ی امروز از اهمیت بالایی برخوردار است و با بررسی و پاسخدهی به سؤالات آن روش ها و شیوه های بهتری برای رفع مشکلات روحی و روانی انسان عصر حاضر فراهم می شود. دین از حقایقی است که در عرصه های گوناگون انسانی حضور جدی دارد و دین پژوهی نیز متناظر با این عرصه ها، شاخه های عدیده ای یافته است. روان شناسی دین، یکی از شاخه های مهم دین پژوهی است که با دین ورزی و دینداری ربط و نسبت وثیق دارد. امروزه در انجمن روان شناسی آمریکا، بخش مستقلّی به روان شناسی دین اختصاص یافته است و نشریات علمی پایگاه های اینترنتی و همایش های مستقل ویژه ای به این موضوع می پردازند و توجه به آن به گونه ای افزایش یافته است که به عنوان یک درس رسمی در بسیاری از دانشگاه های معتبر دنیا جایگاه خود را یافته و حتی در برخی از مؤسسات علمی، رشته ای تخصصی به شمار می آید. (آذربایجانی، موسوی اصل 1385) مسئله اساسی که در این تحقیق مطرح شده به رابطه ی بین دین و دین داری و عقاید مذهبی با سلامت عمومی و خودکار آمدی افراد می پردازد. به عبارت دیگر بررسی این نکته حائز اهمیت است که آیا افرادی که عقاید دینی بالاتری دارند در زمینه بهداشت روانی هم به همین ترتیب در سطح بالایی از بهنجاری قرار دارند یا نه؟ دین مقوله ی شناخته شده ای است که در طول تاریخ همواره با انسان بوده، حتی انسان های اولیه هم مفهومی از خدا و پرستش و در نتیجه گرایشات دین داری را از خود بر جای گذاشته اند و مستندات تاریخی و باستان شناختی این نظر را تأیید می کنند. به طور کل در تعریف دین دو روی آورد کلّی وجود دارد.
الف) گاهی دین به عنوان پدیده ای مستقل از انسان در نظر گرفته می شود که برخی گزاره های اعتقادی، اخلاقی و عملی را در بر می گیرد. این معنا، با موارد کاربرد کلمۀ دین در فارسی (مثلاً دین اسلام، دین مسیحیت و ...) بیشتر سازگاری دارد. (دهخدا، 1373، معین، 1371). در قرآن کریم نیز هر چند کلمۀ دین در اصل به معنای جزا و پاداش (مانند «ملک یوم الدین» حمد، 4) و اطاعت (مانند «امرت ان اعبدا... مخلصاً له الدین» زمر، 11) است، ولی در مورد شریعت و آیین و کیش نیز بسیار به کار رفته است (مانند «لااکراه فی الدین» بقره، 256 و نیز، «لکم دینک ولی دین» کافرون، 6).
ب) گاهی نیز دین به معنای پایبندی به شریعت و آیین و به عبارت دیگر، تدین و دینداری است. این کاربرد میان دانشمندان غربی شیوع بیشتری دارد. واژه ی (دین در فارسی) و (religion) در انگلیسی، معادل هم گرفته می شوند ولی به نظر می رسد غالباً دین در معنای اول و religion در معنای دوم (دست کم در متون مربوط به روان شناسی دین) به کار می روند. مثلاً برخی روان شناسان، دین (یا در واقع religion) را چنین تعریف کرده اند: «منظومه ای از اعتقاد به قدرت خدایی یا فوق بشری و عبادت یا آیین های دیگری که به سوی چنین قدرتی جهت گیری شده اند» (بیت هالامی و آرگیل، 1997، ص 60) بدیهی است این تعریف، در واقع تعریف دینداری و اعتقاد به دین است. علت این امر هم روشن است، آن چه برای روان شناسی اهمیت دارد، اعتقاد به دین و موضوعات مربوط به آن است، نه دین به عنوان پدیده ای مستقل از وجود انسان.
سلامت عمومی هم چنان که از نام آن پیداست یک مفهوم کلی است که جنبه های جسمانی و روانی را در بر می گیرد. سلامتی عمومی مفهومی است که دور بودن و عاری بودن از بیماری را در ذهن تداعی می کند و کلیه تلاش های پزشکان و روان شناسان در جهت حفظ این سلامتی و جلوگیری از بروز اختلال در جسم و روان بوده است. سلامتی در تحقیق حاضر مؤلفه های جسمانی، روابط اجتماعی، اضطراب و افسردگی را شامل می شود. به این معنی که فرد در این مؤلفه ها، آیا در حد بهنجار قرار دارد یا این که به ناهنجاری متمایل است.
متغیر مهم دیگری که در مسئله ی تحقیق حاضر مطرح است مفهوم خود کارآمدی است. خودکارآمدی در واقع اشاره به این مطلب دارد که فرد تا چه حد توان مندی های خود را قبول دارد و به خود باوری رسیده است. به عبارت دیگر آیا فرد خود را در زمینه های مختلف توان مند و کارا می داند یا نه؟ خودکارآمدی مفهومی است که با اعتماد به نفس و عزت نفس رابطه ی نزدیکی داشته و به طور ضمنی با آن ها تداعی می شود. افراد با خود کار آمدی بالا در موقعیت های مختلف زندگی با شناختی که از ضعف و توانایی های خود دارند در مواجهه با مشکلات و موانع بهترین راه حل را برگزیده و با باور توان مندی خود به طور جدّی مشکل پیش رو را حل می کنند. خودکارآمدی مؤلفه های چندی را در بر می گیرد از جمله توانایی در طراحی و برنامه ریزی و اجرای آن، تلاش در صورت مواجه شدن با مانع، توانایی رسیدن به اهداف، توانایی روبرو شدن با مشکلات، امتحان کردن کارهای پیچیده، پایداری در انجام کارهای نامناسب، تمرکز در انجام کاری که تصمیم به اجرای آن داریم، برآمدن از پس مشکلات غیر مترقبه ای که پیش می آید، اتکای به خود، اعتماد به خود، به سادگی تسلیم نشدن، تلاش بیشتر در صورت مواجه شدن با شکست، توانایی یادگیری مطالبی جدید که به نظر مشکل می آیند و ... .
از آن جا که عملکرد افراد را عقاید و افکار آن ها تعیین می کند، یعنی در پس هر عملی فکری قرار دارد و این شیوه های زندگی افراد را تعیین می کند و سبک و شیوه ی زندگی هر فردی تعیین می کند، که آیا در آینده از سلامتی برخوردار خواهد بود یا نه. بنابراین افرادی که عقاید دینی و مذهبی دارند، سبک و شیوه ی زندگی خاص خود را دارند که این رفتارها و عملکرد های خاصی را به همراه دارد و تعیین کننده ی سلامتی یا عدم سلامتی در آینده ی آن ها خواهد بود. مسئله اساسی رابطه ی بین عقاید دینی و سلامتی افراد است که در این زمینه از سوی دانشمندان و نظریه پردازان گوناگون عقاید مختلفی مطرح شده است. این که متدین شویم تا به آثار مثبت آن بر سلامت دست یابیم، احتمالاً خیلی مؤثر نخواهد بود. تحقیق نشان داده است افرادی که از دین به عنوان ابزاری در راه هدف استفاده می کنند، از منافع روانی فعالیت دینی بهره مند نمی شوند. بلکه آن کسانی که خودشان را ملتزم به دینی، که خودش هدف است. می کنند (یعنی اشخاص با ایمان واقعی) محتمل تر است که از سلامت روان، رضایت بیشتر از حیات و نگرانی و اضطراب کمتر بهره ور شوند. به عنوان مثال آلوارادو و همکارانش پس از بررسی رابطه ی بین فعالیت های دینی و نگرانی از مرگ، نتیجه گرفتند که: «کوشش برای پایین آوردن اضطراب از مرگ یا افسردگی به خاطر مرگ از طریق مشارکت دینی بیشتر، یک علاج تضمین شده نیست، در عوض شاید ایمان عقیده و تعهد باید قبلاً وجود داشته باشد، تا شخص کم شدن اضطراب از مرگ را تجربه کند».
بنابراین برای این که افراد به منافع تندرستی دست پیدا کنند، احتمالاً نیاز دارند که دین را به خاطر خود دین جست وجو کنند، نه به دلایل سلامت. (ابراهیمی -1376).

1-3) اهمیّت و ضرورت تحقیق:
از نظر بهداشت و روان افراد سالم افرادی نیستند که موقعیت های تنش زائی را تجربه نکنند بلکه افراد سالم افرادی اند که در عین برخورد با این موقعیت ها هم چنان از سلامت عمومی مناسب و خوبی برخوردار باشند و از طرفی نیز سعی کنند که بهترین راه حل را برای خود انتخاب نمایند.
بعضی از روان شناسان معتقدند داشتن عقاید دینی و مذهبی می تواند تا حدودی سلامت روان انسان را تأمین کند. در مقابل عده ای هم هستند که اثر مذهب بر سلامت روان را منفی ارزیابی می کنند. در ایران روان شناسی دین، چنان که باید و شاید جایگاه مناسبی ندارد و حتی یک کتاب معتبر علمی تألیفی یا ترجمه ای در این موضوع در بازار نشربه چشم نمی خورد.
البته مقالات متعددی در این زمینه و موضعات وابسته وجود دارد و برخی همایش ها و نشست های علمی نیز به این مسئله اختصاص یافته است. اما با این وجود باز هم کم کاری شده و جا دارد که تحقیقات بیشتری در این زمینه صورت بگیرد. ضرورت پرداختن به روان شناسی دین، از نظر دیگری نیز قابل پیگیری است و آن وجود فضای منفی در مورد دین میان برخی از روان شناسان است که تا حدی به دلیل توجه به آراء فروید در خصوص دین است. در حالی که امروزه دیدگاه فروید درباره ی دین، در محافل علمی و دانشگاهی چندان مورد توجه و اعتنا قرار نمی گیرد و به آراء روان شناسانی که دید مثبتی به دین دارند همانند ویلیام جیمز، یونگ و آلپورت بیشتر پرداخته می شود. از دهه ی 1970 به این طرف نیز کسانی چون ویکتور فرانکل، پل واستون، دیوید براون، رالف هود، مایکل آرگیل و پارگامنت، به تحقیق و نظریه پردازی در ابعاد گوناگون روان شناسی دین پرداخته و نوشته های قابل توجهی در این زمینه انتشار داده اند. دلیل دیگری که اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر را نشان می دهد افزایش و شیوع بالای بیماری های روانی من جمله افسردگی و اضطراب در دهه های اخیر است. افزایش استرس و اضطراب در نتیجه ی پیشرفت تکنولوژی و گسترش روز افزون جوامع شهری و پیچیدگی بیشتر ارتباطات باعث می شود تا افراد جامعه در صدد رفع این استرس ها و افسردگی ها برآیند و از آن جایی که در جوامع امکانات برای همه ی افراد یکسان نیست بنابراین ممکن است راه های غیر منطقی جهت رفع این مشکلات انتخاب شود، از جمله روی آوردن به مواد مخدر، شرکت در گروه های دوستی و کلوپ ها و پارتی ها که از مکان های رواج فساد می باشند و استفاده از قرص های روان گردان. این در حالی است که اگر افراد عقاید دینی و مذهبی را به طور درونی شده و مذهبی شده و به طور فی نفسه در خود پرورش دهند، اولاً کمتر دچار بیماری های یاد شده می شوند، در ثانی اگر هم مبتلا شوند به دلیل باز داری های اخلاقی که عقاید دینی ایجاب می کنند به سمت روش ها و شیوه های انحرافی کشیده نمی شوند و در عوض با پرورش ویژگی های مثبت خود با بیماری ها مبارزه می کنند.
در نهایت به طور خلاصه اهمیت و ضرورت تحقیق را جنبه های مختلفی تأیید می کنند و در زمینه ی رابطه ی باورهای دینی و سلامتی روانی و جسمانی و افزایش اعتماد به نفس، تحقیقات بیشتری باید صورت بگیرد. چرا که انسان امروزی برای آینده ای روشن و بهتر نیاز اساسی به نتایج آن دارد.
1-4) سؤالات پژوهشی:
1) آیا بین عقاید دینی افراد با سلامت عمومی آن ها رابطه وجود دارد؟
2) آیا بین عقاید این افراد با خود کار آمدی آن ها رابطه وجود دارد؟

1-5) اهداف پژوهشی:
1) تعیین رابطه بین عقاید دینی و سلامت عمومی دانشجویان.
2) تعیین رابطه بین عقاید دینی و خودکار آمدی دانشجویان.

1-6)فرضیه ها:
فرضیه اوّل: بین عقاید دینی و سلامت عمومی دانشجویان رابطه ی معنی دار وجود دارد.
فرضیه دوّم: بین دانشجویان با عقاید مذهبی بالا و پایین از نظر سلامت عمومی تفاوت وجود دارد.
فرضیه سوّم: بین دانشجویان با عقاید مذهبی بالا و پایین از نظر خودکارآمدی تفاوت وجود دارد.
فرضیه چهارّم: دانشجویان با عقاید مذهبی بالا سلامت عمومی بهتری از گروه پایین دارند.
فرضیه پنجم: دانشجویان با عقاید مذهبی بالا خودکار آمدی بهتر و بالاتری از گروه پایین دارند.

1-7) تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها:
تعریف مفهومی سلامت روانی:
سلامت روانی شامل سلامت جسمانی، اضطراب، کارکرد اجتماعی و افسردگی دانشجویان می باشد.

تعریف عملیاتی سلامت روانی:
در تحقیق منظور از سلامت عمومی نمره ای است که دانشجویان در آزمون GHQ به دست آورده اند.

تعریف مفهومی خودکار آمدی:
انتظارات متصور یک فرد در موفقیت در یک کار یا رسیدن به یک نتیجه ی خوب از طریق فعالیت های فردی و یا ارزیابی های مشخص از توانایی ها یا شایستگی های خود برای انجام کاری یا رسیدن به هدف یا غلبه بر مانعی. (بارسون و بیرمی، 1997)

تعریف عملیاتی خود کار آمدی:
در این تحقیق منظور از خودکارآمدی نمره ای است که دانشجویان در آزمون (خودکارآمدی) به دست آورده اند.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  118  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی سلامت عمومی و خودکارآمدی در بین دانشجویان

دانلودمقاله حقوق بزهکاری اطفال

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله حقوق بزهکاری اطفال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

علل فردی بزهکاری
فصل اول : عوامل جسمی و ذاتی
مبحث اول : ارث و بزهکاری
امروزه مسأله بزهکاری اطفال و نوجوانان، از جمله مسائل بغرنج اجتماعی است که فکر اکثر دانشمندان را به خود مشغول داشته است. درباره علل افزایش بزهکاری در روزگار کنونی؛ عقاید مختلفی ابراز شده است. پاره ای از محققین ازدیاد جرم و جنایت را در جهان امروز از خصوصیات کنونی جوامع متمدن دانسته و معتقدند که به همان نسبت که بشر به سوی ترقی و تکامل صنعتی و مادی پیش می رود و از معنویت دور می شود، به همان نسبت نیز تبهکاری، قانون شکنی، بزهکاری و ارتکاب اعمال ضد اجتماعی توسعه و گسترش یافته و از سکون و آرامس معنوی در اینگونه اجتماعات کاسته می شود.
بعضی از صاحب نظران نیز افزایش تبهکاری در جوامع کنونی را ناشی از «سستی اعتقادات مذهبی و فتور ایمانی به مبدأ» دانسته چنین استدلال می کنند که بر اثر فروریختن اعتقادات و ضعف اخلاقی در جوامع شهرنشین «وجدان» که پلیس باطنی هر یک از افراد بشری است در اینگونه افراد دچار ضعف گشته و نمی تواند وظیفه اساسی خود را که پایداری از نیکی ها و پیش گیری از بدی هاست، به نحو کامل و شایسته ای به انجام رساند.
بالاخره جمعی دیگر از اندیشمندان به این نتیجه رسیده اند که آنچه طفل بزهکار را به سوی بزهکاری سوق می دهد معلول دو دسته از عوامل جرم زاست : عوامل بزه ای داخلی و عوامل بزه ای خارجی.
عوامل بزه ای داخلی ناشی از ساختمان جسمی و روانی اطفال می باشد از قبیل : عوامل مادرزادی، عوامل ناشی از وراثت، عوامل ناشی از زایمان، ضربه های مغزی، طرز کار ترشحات غدد داخلی، عوامل متعدد روانی از قبیل نوروز، پیسکوز، پریشان روانی و امثال آنها که در پیدایش بزهکاری اطفال و انحرافات آنان مؤثرند.
عوامل بزه ای خارجی که ناشی از عوامل خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی است.(1)
گفتار اول
شکل گیری شخصیت بزهکار
شخصیت یک فرد یک «ساختار ایستایی»داده شده در آن لحظه است که شخص مورد آزمون، مرتکب جرم شده است، به عکس «ساختار پویا» است که تدریجاً در طی دوران شکل گیری شخصیت بوجود آمده و تا حدود 25 سالگی، و از آن پس تحت نفوذ عوامل گوناگون تحول آن تداوم می یابد.
*دکترین فلسفی مادرزادی بودن یا ناپایداری زمینه اگرچه این نکته حقیقت دارد که امروزه دیگر جرم شناسان پدیده مادرزادی بودن بزهکاری باور ندارند، مع ذلک بعضی چنین اندیشیده اند که بر اثر عوامل گوناگون، زمینه خیلی سست تر و ناپایدار می شود و بدین سان آستانه بزهکاری را به نحوی مستقیم پاین می آورند و شخص را در برابر تأثیرات جرم زای محیط در شکل گیری و تحول شخصیت او حساس تر می سازند و از آنجا اهمیت مفهوم «زمینه» در جرم شناسی آشکار می شود.
مفهوم زمینه در شرایط زیست – روانی برای فعالیت بزهکار خلاصه می شود.
این مفهوم مخصوصا متضمن خصائص ارثی و مادرزادی فرد است، هم چنین تغییراتی را در بر می گیرد که در طول زندگی به وسیله ارگانیسم تحت تأثیرات بدنی یا روانی متحمل می شود.
در حوزه زیست شناسی ادعا می شود اولا میان وراثت کروموزومی، نژاد، شرایط بهداشتی قبل و بعد از تولد، جنس، سن و ارتکاب جرم رابطه وجود دارد و مجرم از نظر جسمانی از فرد طبیعی عقب افتاده تر است و ثانیا تمایل به ارتکاب جرم و قانون شکنی به ان قسمت مغز مربوط است که نیازهای عاطفی، برنامه ریزی، تصمیم گیری، توجیه و تعدیل ها و نیروی انگیزه را کنترل می کند. اضافه بر این در مغز افراد متمایل به جرم در قسمت زیست خشونت نوعی ماده شیمیایی محرک به شکل فعال تر ملاحظه می شود و به علاوه تفاوت هایی نیز در قسمت فوق چشمی مغز انان مشهود است که در قسمت تنظیم رفتار مؤثر می افتد.(2)
هر فرد دارای خصوصیات بیولوژیکی ویژه ای است. بعضی از این خصوصیات با افراد دیگر همنوع فرد مشترک هستند که شاید بتوان تکامل و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنجینه رفتاری انسان ها از ارزش انها در حفظ و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنیجینه رفتاری انسان ها از ارزش آنها در حفظ و بقای آنها را به عنوان جزئی از گنجینه رفتاری انسان ها از ارزش آنها در حفظ و بقای نوع ناشی دانست.
بازتاب های ساده، پرهیز از محرک های دردناک و گریز از خظر نمونه هایی از این رفتارهای ژنوتیپی هستند که عمدتا از موهبت ذاتی و ارثی سرچشمه می گیرند. خصوصیات دیگری از قبیل آستانه تحمل درد، حساسیت اتونومیک، شیوه رفتار به نظر می رسد بیشتر جنبه هایی از فردیت فنوتیپی شخص هستند. بسیاری از خصویات فرد احتمالا از هنگام تولد با او هستند و می توان آنها را به عنوان نتیجه ترکیب ژن های رسیده از پدر و مادر و ارثی دانست. جز در مورد همشکلان یکسان، هر فرد از لحاظ ترکیب دقیق خصوصیات ارثی با افراد دیگر فرق دارد و محققان رفتار باید این تفاوت های فردی را در نظر داشته باشند. اگرچه علم توارث در سال های اخیز پیشرفت زیادی کرده است، ما هنوز به اندازه کافی در این زمینه اطلاعات نداریم تا بتوانیم بین عوامل ژنوتیپی (ناشی از وراثت) و فنوتیپی (ناشی از محیط) کاملا فرق بگذاریم.
به علت این نقص معلومات، تمام جنبه های رفتاری که ظاهراً از بدو تولد با فرد هستند به عنوان عوامل سرشتی نام برده می شوند. در این مرحله از تاریخ ما قدرت آن را نداریم که عوامل سرشتی را قبل از بروز آنها تحت نفوذ درآوریم. اگرچه تا حدودی می توانیم بعدا بعضی از آنها را تغییر داده و تحت کنترل ارادی خود درآموریم. به این ترتیب، یک فرد می تواند یاد بگیرد که بر خلاف تمایلات سرشتی خود در مقابل محرک های دردناک یا حاکی از خطر عکس العمل مثبت نشان دهد، میزان تحمل خود را در برابر درد افزایش دهد، یا پاسخ های خودکاری از قبیل ضربان قلب و فشار خون خود را تغییر دهد.(3)
به بیان دیگر که با زبان ژنتیک گفتگو می شود و به ژن غالب و بارز از یک سو و ژن مغلوب و نهفته از دیگر سو توجه می شود، بزهکاری اکتسابی و ثمره فاسد جامعه و معاشرت با اشخاص ناباب و بدان جلوه گر شده است. آنچه استنباط می شود که اگر بشر به حال خود رها می شد احتمالا در جبر بیولوژیکی و روانی با خسران کاری خود به پرتگاه سقوط و انحطاط و زوال می افتاد. فلسفه تشریع برای رهایی انسان از جبر جنائی و اعتلای به مقام حریت و انسانیت است.
چزار لمبروز در سال 1876 در کتاب معروف خود «مرد جنایتکار» وجود «جانیان مادرزادی» را پذیرفته است که حیات این گروه از تبهکاران از راه وراثت وقف بر جنایت است. این دسته از جنایتکاران در مسیر «تکامل انواع» متوقف مانده اند و همانگونه که چارلز داروین بیان داشته : جنایتکاران مادزادی نمایشگر قدیمی ترین انواعی هستند که در مسیر تکامل آنان انسان های به هنجار پدید آمده اند. لومبروزو، از دیگر سو خصوصیات مربوط به سیماشناسی و روانی جنایتکاران را با افراد وحشی که در مقایسه با انسان های متمدن از مسیر تکامل بر کنار مانده اند مقایسه می کرد و اوصاف مشترک آنان : حرکات غیرعادی و ناگهانی، خشونت و سفاکی، فقدان عواطف لطیف را برمی شمرد و معتقد بود که وراثت در تبهکاری سهمی قاطع دارد و بر اساس پندار او، نه فقط سرنوشت بعضی از آدمیان، بلکه این سرنوشت نامیمون یک میراث تحمیلی و انتقال خصائصی است که به هنگام ولادت از والدین خود به همراه آورده اند و آنان را به کیفر قراردادی متعاقب ساخته است.
پس از نظریه لومبروزو علم نوین ژنتیک موضوع را مجددا بررسی نمود و به مسئله نقش استعدادهای مادرزادی در جرم شناسی پرداخت، بی اعتباری و بطلان نظریه وی را اعلام داشت و امروزه می دانیم که نظریه لومبروزو صحیح نیست و تیپ جانی مادرزادی وجود ندارد. طرفداران نظریه ارثی بودن تمایلات جنائی چنین دفاع می کنند که :
زن و شوهری که هر دو دارای چشمان آبی هستند لزومی ندارد که چشمان تمام فرزندان آنها آبی باشد زیرا وجوه امکان ترکیب کروموزومهای (20) آن دو متعدد است. به ارقام نجومی بیشتر شباهت دارد. یعنی از یک پدر و مادر اگر امکان تولید مثل نامحدود به فرض وجود داشته باشد تعداد :
فرزند اگر بوجود آیند هیچ یک با یکدیگر شباهت تام و کامل ندارند. به همین مناسبت منش های انسانی از یکدیگر متمایزند و هیچ دو انسانی نیست که دارای یک منش باشند.
بعضی از تمایلات و خصائص والدین در بعضی از اطفال آنها ظهور می کند و در بعضی دیگر انتقال نمی یابد.
طرفداران وراثت جنائی می گویند به همین مناسبت و برای حفظ جامعه از دستبرد جنایتکاران مسائل دقیق و ظریف «بهسازی نسل» یا اوژنیسم پدید آمده است. تا از انتقال ژن های شوم که ناقل خصائص زشت و بدفرجام است جلوگیری شود.
الف – روش های بررسی شده در تأثیر استعدادهای ارثی:
آیا در شکل گیری شخصیت بزهکار استعدادهای ارثی تأثیر دارند یا نه؟ با روش های گوناگون بررسی شده است :
- لومبوروزو و پیروانش روش مقایسه تبهکار با انسان «وحشی» را پذیرفتند طبق نظر آنها، جنایتکار ضعیفی، جانی مادرزادی است و تبهکاری را به آناویسم (نیاگرائی) یا سیر قهقرائی به سوی بهیمیت و زندگی انسان های اولیه وحشی نسبت داده اند و استدلال اساسی آنها مبتنی بر شباهت موجود بین تبهکار و انسان وحشی بوده است. پایه این استدلال اصولا سست و نادرست بوده است زیرا ویژگی ها و صفات مشخصه انسان وحشی صرفا فرضی بوده و با روش علمی ثابت نشده است.(4)
- کهن ترین روش ها «روش شجره نامه ای» بوده که عبارت است از تشکیل مجدد شجره نامه یک خانواده و محاسبه تعداد موارد بزهکاری و انواع جرائمی که از نسلی به نسل دیگر بوجود آمده می باشد. این روش از سال 1875 در ایالات متحده آمریکا به کار رفته است.
بررسی این روش برای حصول بر جبر بیولوژیک بسیار وسوسه انگیز است اما «اینگونه نتیجه گیری» بنابر بر آنچه پرفسور لئوته می نویسد «امروزه دیگر مجاز نیست» و این قبیل کارها فقط از نظر تاریخی قابل توجه است و سستی آن مسلم است چون نیروی اراده یک شخصیت ممتاز می تواند آثار کثیف اسلاف و پیشینیان خود را متوقف سازد.
-«روش آماری» که مبتنی بر مشاهده یک گروه جنایتکار با پژوهش درباره ی هر یک از آنهاست که اجدادشان چند بار مرتکب جنایت شده اند.
در فرانسه هرچند نتایج مختلف از تحقیقات گوناگون بدست آمده اما وجود نسبت مهم بین سوابق ارثی و ارتکاب جنایت را ثابت کرده است.
در این روش فقط به اندازه گیری سوابق بیماری یا بزهکاری اسلاف بزهکاران مورد آزمون پرداخته شد تا مگر شدت همبستگی تأثیر بیماری یا بزهکاری والدین در تبهکاری فرزندان آنان ارزیابی شود.
درک وراثت مستلزم معرفت به اسلوب های گوناگون تولید نوع می باشد. مسأله بررسی سلول ها واجد اهمیت گردید، دامنه انعکاس آن مسأله اسرارآمیز وراثت جنائی را بی نصیب نگذاشت هر ارگانیسم باید نه فقط دارای وسایل صیانت ذات خود باشد بلکه باید برای تولید سیستم های مشابه با خودش نیز اطلاعات ضروری داشته باشد. این اطلاعات در یک گروهی از مواد قرار دارد که از نسلی یه نسلی دیگر منتقل می شود و تا حد وسیع طبع نسل بعدی را مقرر می دارد. این موارد را «پایه مادی» وراثت می نامند.
- الکترو انسفالوگرافی به نوبه خود و دست کم به طور غیرمستقیم برای روشن کردن نقش وراثت در علت شناسی جنائی به کار رفته است آماری که از سال 1953 منتشر شده اهمیت عوامل ژنتیک را در «پسیکلوپاتی» در رابطه با تأثیر روان شناختی خانواده ثابت کرده است. خلاصه، هنگامی که بتوان نقش بعضی از عدم اختلال های منشی را در فعلیت یافتن اعمال مجرمانه شناخت می تواند تصور کرد که وراثت نقشی در علت شناسی بزهکاری از بعضی از اشخاص دارد. در این صورت هم باز باید بدانیم چه چیزی ممکن است انتقال یابد.
-«روش دوقلوها»که عبارت از مقایسه رفتارهای متقابل دوقلولهای یک تخمی یا «دوقلولهای حقیقی» و دو تخمی های یا «دوقلوهای کاذب» است. این روش مبتنی بر این است که یک تخمی ها دقیقا دارای یک میراث ژنتیک هستند. اگر یکی از آن دو را مستعد جرم می کند همان ارث است و دیگری را نیز باید به جرم برانگیزد. مقایسه هایی که انجام گرفته ثابت کرده است که تطابق رفتارها در میان یک تخمی ها در حدود دو سوم موارد بوده در حالی که در این توافق در میان دوتخمی ها یک سوم موارد بوده است.
این روش به وسیله دانشمند آلمانی به نام لانگ در سال 1929 تنظیم شده است ولی مشکلات تفسیر نتایج آن هنوز به قوت خود باقی است. او باور کرده است که بزهکاری یک پدیده مقدر است و کتابش نیز موید این نکته است که عوامل محیطی در ارتکاب جرم تأثیر مهمی ندارد. ایرادی که به این روش وارد است این است که اغلب برادران دوقلو در کودکی با هم زندگی کرده اند و آن را به یک نوع گذرانده اند و یک نوع تربیت دیده اند و زندگی خود را در نوجاونی و حتی قسمتی از شباب نیز به یک نحو گذرانده اند بنابراین آنچه را به عوامل ارثی یا مادرزادی نسبت می دهند احیانا می توان به عوامل محیطی نسبت داد و جرم را پدیده اکتسابی دانست نه ذاتی.(5)

 

ب – طبیعت انتقال ارثی
ناپایداری زمینه : لومبروزو و پیروانش وجود استعداد ارثی را در تبهکاری تایید کرده اند که عبارت است از «چیزی مخصوص» که هنوز معین نشده است، و گاروفالو تصور کرده بود که این استعداد در فقدان یا ضعف حس اخلاقی وجود دارد.
مکتب زیست شناختی گراتز بعدا تجزیه و تحلیل ارائه داده که چندان ساده نیست، در نظر این مکتب این اعمال جنایی اجداد نیست که بر اثر وراثت انتقال می یاد، بلکه فقط «گرایش هایی» است که در پایه آنها یافت می شود و ممکن است مانند عوامل جرم زا باشند : تحریک پذیری، پرخاشجویی و غیره. امروزه با زهم بنحوی مهم تر از «ناپایداری» یا «شکنندگی زمینه» سخن در میان است تا نشان دهند که فقط افتران ناگوار عناصر ارثی است که مربوط به کروموزوم واحدی نیست بلکه ریشه آنها به گونه ای ارثی مشخص است. به عبارت دیگر «کروموزم جنایت» وجود ندارد.
برخی از متخصصین نقش عامل ارثی ا با بررسی شجره نامه ها و آمار گیری و ازمایشات زیستی مخصوصاً انتقال بیماری های جسمی، روانی و خصوصیات جسمی مورد تحقیق قرار داده اند که قدیم ترین آنها تحقیقات دوکدال و گودار متخصصین امریکایی است.
پیناتل جرم شناس فرانسوی پرونده 100 نفر مجرم را از لحاظ تأثیر اثر الکل و بیماری های عفونی را مورد بررسی قرار داد که نتایج زیر حاصل شد:
-اثر الکل 2% ، – اختلال منش 15% ، - بیماری سل 14% ، - اختلال روانی 13% ، - صرع 4%، - عقب مانده ذهنی 3 % با توجه به مطالعات مذکور اینک اثر اخلاقی ارث، نقش ارث در انتقال بیماری های جسمی و روانی و اکثر کروموزوم های مورد بحث قرار می گیرد.
مورگان تحقیقاتی بر روی مگس سرکه، تئوری کروموزومی وراثت را عرضه داشت و رابطه بین قوانین مندل و اعمال اساسی یافته را مشخص کرد. مورگان و همکارانش پس از انجام آزمایشات متعدد به این نتیجه رسیده اند که از طرفی کروموزوم ها محل انتقال خصوصیات وراثتی بوده و از طرف دیگر بین غیرطبیعی بودن بعضی از مگس های سرکه و ساختمان غیرطبیعی کروموزم ها رابطه ای وجود دارد که در مورد ساختمان بدن انسان نیز صدق می کند.(6)
ج- اثرات ارث
1- اثر اخلاقی ارث : انتقال ارثی خصائل، رفتار و کردار در افراد بسیار متفاوت است. بطور مثال فردی که در سال 1920متولد شده است تعداد اجداد و با 120 ازدواج در 8 قرن گذشته 256 میلیون نفر خواهد بود. هرگاه فردی فقط بدی های اجداد خود را به ارث ببرد و خصلت های نیک و انسانی به او منتقل نگردد طولی نمی کشد که تمام افراد جامعه جانی، مجرم و فاسد الاخلاق می گدند در حالی که پیشرفت علوم و اختراعات بشر عکس این موضوع را نشان می دهد. در اجتماع کنونی اشخاص بصیر، خیر و باایمان با اوصاف و سجایای نیک و پسنیدده بسیار وجود دارند.
بزهکاری در ذات هر فرد نیست که وسیله ارث از والدین و اجداد به او انتقال یافته باشد بلکه رفتار و کردار هر فرد تحت تأثیر محیط اکتسابی نیز هست. وضع محیطی که طفل در ان رشد و زندگی می کند در تعیین سرنوشت او موثر است. هرگاه فردی در محیط مناسب و موافق با ذوق و استعداد و وضع جسمی و روانی خود، با یک روش تربیتی صحیح پرورش یابد از بروز اثرات ارث می توان پیش گیری نمود.
2- اثر ارثی بیماری های مزمن والدین : با اینکه نقش دقیق ارث در توسعه بیماری های جسمی و روانی هنوز به ثبوت نرسیده ولی گاهی دیده شده است که یک نوع بیماری خاص در افراد یک خانواده بروز می کند. نوع و طرز پیشرفت بیماری ها همیشه یکسان و با عوامل خارجی بستگی نداشته درونی است.
ابتلا پدر و یا مادر به بیماری های مختلف مخصوصا سل و بیماری های مقاربتی (سفلیس و غیره) به اولاد منتقل می گردد. انتقال مذکور یا ناشی از ضعف جسمانی والدین وبیا اثر انتقال خود میکروب مولد بیماری (سل – سفلیس) و یا میکروب ها به وسیله جریان خون به جنین سرایت می کند بیماری های مذکور اثراتی از قبیل تغییر شکل اعضاء و یا اختلال نمو انان و یا انواع مختلف نقیصه های ارثی را بوجود می آورد. لازم به یادآوری است که هرگاه شرایط نمو جنین مساعد نباشد سلول های مولد اعضا رشد و نمو کامل نداشته و بیماری های مختلف در اطفال بروز می کند.
عدم تعادل در رشد طبیعی جسمی و روانی یکی از علل بروز جرائم است.
در مرکز ابسرواسیون قرن (پاریس) پرونده شناسایی شخصیت (ابسرواسیون) 1296 نفر محکوم مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته در 50 درصد آنان بیماری های مختلفی که والدین و یا اجدادشان مبتلا بوده اند مشاهده شده و جرائم ارتکابی آنان به شرح زیر بوده است :
- جرائم علیه اموال 3/48 %
- جرائم علیه اشخاص 9/51 %
- جرائم جنسی 4/56 %
طبق تحقیقاتی که دکتر مویر در سال 1942 انجام داده 80 درصد و طبق پژوهش های پیناتل 75 درصد والدین و اجداد بزهکاران که مورد مطالعه قرار گرفته اند مبتلا به بیماری های مختلف و یا اختلالات روانی بوده اند. باید توجه داشت که اثر ارثی بیماری های روانی و اختلالات منش مورد اتخلاف نظر متخصصین است.
3- اثر ارثی الکل و مواد مخدر : اعتیاد والدین و اجداد به الکل و مواد مخدر اثر ارثی مستقیم در فرزندان دارد سمی که درنتیجه مصرف مواد مذکور در بدن پدر و یا خون مادر به وجود می آید به وسیله کروموزوم ها به جنین منتقل و سبب ضعف قوای جنسی و یا روانی وی می گردد.
طبق بررسی های دکتر مویر در فرانسه اجداد 83 درصد بزهکاران که تحت ابسرواسیون (شناسایی شخصیت) قرار گرفته اند معتاد به الکل بوده اند.
مستی پدر و یا مادر در حین انعقاد نطفه عواققب وخیم و اثرات شوم اعتیاد به الکل را دارد. کودکان مادران معتاد به مواد مخدر قبل از تولد معتاد به همان ماده ای هستند که مادر به ان اعتیاد دارد.
4- وراثت و کوموزوم : لقاح عبارت است از کیفیتی است که طی ان اسپرماتوزوئید (نطفه مرد) وارد تخمک زن می شود. هر 28 روز یک بار، یک تخمک در یکی از تخمدان ها می رسد و به داخل لوله فالوپ افتاده و به آهستگی به طرف رحم حرکت می کند در بسیاری از موارد معمولا بین سه تا هفت روز طول می کشد تا خمک به رحم برسد. چنانچه در این مدت عمل لقاح انجام نگیرد تخمک در رحم از ین می رود و چنانچه عمل لقاح انجام گیرد، یکی از میلیون ها اسپرماتوزوئید به طرف لوله تخمدان رفته و احتمالا با تخمک برخورد می کند و در این صورت عمل لقاح انجام گرفته، آغاز حیات یک موجود جدید، مطرح می شود. سرعت حرکت اسپرماتوزوئید حدود 25/1 سانتیمتر در ثانیه بوده و تحرک آن به وسیله زائده دم اسپرماتوزوئید می باشد.
تخمک بزرگ ترین یاخته بدن بوده و هنگام لقاح قطرش حدود 175/1 اینچ است. تخمک لقاح یافته به نام تخم «زیگوت» خوانده می شود و بلافاصله شروع به تقسیم می کند. کروموزوم های جایگاه واحدهای حیاتی می باشند که «ژن» نام دارند و ناقل صفات ارثی هستند.
هر دسته از سلول های مرد و زن دارای 46 عدد کروموزم می باشد که 23 جفت را تشکیل می دهند. آنچه که باعث تشخیص جنسیت نطفه می شود در جفت 23 است. بدینمعنی که پس از تشکیل نطفه، کروموزومی که جانب مادر منتقل می شود همیشه از نوع x است و کروموزم انتقالی از طرف پدر ممکن است x و یا y باشد. اگر کروموزم انتقالی پدر از نوع x باشد و با ترکیب با x مادر فرمول xx بوجود می آورد و نطفه دختر است. و اگر کروموزوم انتقالی از پدر Y باشد ترکیب با x مادر، به صورت فرمول xy درمی اید و نطفه پسر است. بنابراین مادر پیچ نقش در جنسیت کوک ندارد، زیرا جنس طفل بستگی کامل به کروموزومی دارد که از پد منتقل می شود.(7)
بین نابهنجاری کروموزومی و نابهنجاری خصیصه ای همبستگی وجود دارد. ثابت کرده اند که مغز و مرکز اجرا و عوامل وراثت در کروموزوم هاست. و تعداد آنها همیشه زوج بوده و برای یک نوع موجود زنده نیز ثابت است. مقر خصوصیات موروثی اندرون کروموزم هاست. هر کروموزم یک مجموعه ای است مرکب از اجزائی که آنها را ژن می نامند که به گونه گردنبندی از مروارید تجلی می کند. شکل های گوناگون و رنگ های متفاوت ژن را آلل می نامند. تزیین کروموزومی هر شخص کاریوتیپ آن شخص است.
در نیمه دوم قرن 19 مندل Mendel (1884- 1822) روحانی اطریشی تأثیر عوامل ارث در گیاهان و نبانات را مورد بررسی قرار داد و تئوری «از همان پدر همان پسر» را تایید کرد. تحت تاثیر عقاید مندل، عده ای از دانشمندان، نحو : انتقال خصوصیات فردی و نژادی را از پدر و مادر به فرزندان و اعقاب آنها و تاثیر عوامل مختلف محیط، وضع جسمی و روانی نسبت به صفات افراد یک نسل و نسل های بعد از آن را مورد تحقیق قرار داده و علم ژنتیک (وراثت) را پایه گذاری نمودند از جمله : مورگان زیست شناس آمریکایی در پی گیری تحقیقات مندل طرز انتقال خصوصیات جسمی و صفات و سجایا را مطالعه و ثابت کرد که کروموزوم ها ناقل بعضی از منش ها و خصوصیات جسمی بطور ارثی هستند.
ابتدا تعداد کروموزوم ها بطور دقیق نامعلوم بود. در سال 1956، تیجو با همکاری لوان اعلام نمود که در هسته هر سلول بدن انسان 23 جفت (46عدد) کروموزم و هر کروموزوم از اجرائی بیشمار به نام ژن تشکیل شده است. هر سلول هادی یک ژنوم (1+22) از اصل پدری و یک ژنوم (1+22) از اصل مادری دارد. 22 جفت کروموزم دو به دو که از یک نوع می باشد و اتوزم نامیده شده و ناقل کلیه خصوصیات بیوشیمی انسانی (رنگ پوست، چشم، غیره) هستند.
جفت 23 گونوزوم تعیین کننده نوع جنسیت است که در مرد (xy) و در زن (xx) است. کیفیت قرار گرفتن و مخلوط شدن کروموزم های جنسی، نوع جنسیت را تعیین می نماید بدین معنی که اگر x از زن با x از مرد کنار هم قرار گیرد جنین پسر و اگر x از مرد و x از زن قرار گیرد، جنین دختر خواهد بود.
*مقایسه همبستگی ها بین انتقال شباهت های بدنی و بزهکاری از پدر به پسر :
چارلز گورینگ در یکی از کامل ترین تحقیقات جرم شناسی بین سال های 1901 و 1912 د حدود 3000 نفر انگلیسی محکوم به زندان را با عده کثیری از انگلیسی های به هنجار مقایسه کرده است، در ضمن سنجش میل به تبهکاری زندانیان، این محقق ضرایب مطابقت ین انتقال آثار ارثی و شباهت بزهکاری را محاسبه کرده است.
گورینک مدعی است که پدران بعضی از رفتارهای زشت خویش را از پسران مکتوم می دارند اما از ارائه رفتارهای دیگر خود به آنان شرمی ندارند. در زمینه جرائم علیه اموال بین پدران و پسران شباهت بیشتری وجود دارد تا در زمینه جرائم جنسی.
وی معتقد است بزهکاری تابع این عامل اجتماعی (آموزش) نیست. ایرادی که به نظریه گورینگ وارد است این است که اگر استدلال او درست بود، ضرایب مطابقت انتقال جنائی بین پدران و دختران نیز می بایست همپایه ضرایب مطابقت انتقال جنائی بین پدان و پسران باشد یک بررسی تکمیلی نشان داده است که تطابق بین بزهکاری پدر و بزهکاری دختر خیلی ضعیف تر بوده است.(8)
د- اختلاات کروموزومی و اثرات آن
مهمترین انواع اختلالات کروموزمی ار می توان به ترتیب زیر مورد بررسی قرار داد :
- اختلالات شکلی کروموزم ها : هرگاه بازوی یکی از کروموزوم ها تغییر شکل دهد و یا قسمتی از آن کروموزوم به غیر از هم ردیف خود قرار گیرد تعادل بهم خورده و اختلال بوجود می آید. اخیرا علم ژنتیک اعلام نموده اند که امواج تشعشعات رادیو اکتیو سبب اختلالات شکلی کروموزوم ها می شود در سطوح بالای زمین اثرات مذکور بیشتر است.
- اختلالات ردیفی کروموزم ها : مهم ترین اختلال ردیفی کوموزوم ها اختلال در ردیف H اتوزوم است که منگولیسم می نامند که منجر به اختلال جسمی از قبیل کوتاهی قد یا بلندی غیرعادی قد، تغییر شکل صورت و پلک ها و چشم ها و گوش ها شده بینی کوتاه با سوراخ های گشاد و عقب ماندگی روانی و عدم رشد هوشی می گردد. معمولا در اطفال مادرانی که در سنین بیش از 3 سالگی متولد می شوند دیده می شود.
طبق تحقیقاتی که سال ها متخصصین علم ژنتیک آمریکا به عمل آورده اند اختلال در ردیف های 6و13و15 از عوامل موثر در بروز بیماری افسردگی است. اختلال در ژن های ردیف 14 سبب بروز بیماری فراموشی مخصوصاً در پیری می گردد. اختلال در ردیف 18 موجب معلولیت صورت، دست ها، پاها و قفسه سینه و لگن خاصره و اعضاء تناسلی گردد.
- اختلال کروموزوم های جنسی : گاهی ممکن است نطفه از کروموزوم xo تشکیل گردد در این صورت طفل دچار معلولیت جنسی خواهد شد که سندرم قرمز نامیده می شود. فرد به ظاهر مونث لکن دارای قد کوتاه، نقص عضلانی بوده و تخمدانها رشد ننموده و عقیم خواهد بود.
- منگولیسم (mongolism) یا سندرم داون (down’s syndrome)
علت این بیماری تا سال 199 مشخص نبود ولی در این سال لوژن دانشمند و طبیب فرانسوی به وجود یک کوموزوم اضافی در جفت کروموزومی شماره 21 در بیماران مبتلا پی برد. درواقع یاخته های بدن این افراد به جای 46 کروموزوم دارای 47 کروموزوم می باشند.
کروموزوم اضافی در بیست و یکمین جفت، یک نوع حادثه در نطفه گیری است که ممکن است از اسپرماتوزوئید یا از اوول ناشی شود. ولی بررسی های انجام شده نشان می دهد که غالبا این حادثه بوسیله اوول صورت می گیرد و مخصوصاً این اتفاق بیشتر در زنان مسن که حامله می شوند رخ می دهد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   447 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حقوق بزهکاری اطفال

دانلود مقاله درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 عین‌القضات همدانی، عارف نامی ایران متوفی به سال 525 ه.ق از مشایخ و شاگرد عمر خیام و امام محمد غزالی (برادر ابوحامد غزالی مشهور)، استادی داشته است به نام شیخ برکه همدانی که کاملاً امی و بی‌سواد بوده، با این حال عین‌القضات سخت به او ارادت می‌ورزیده و در نامه‌های خود بارها از او یاد کرده و نوشته است:
«هفت سال کم یا بیش برکه را -قدس سره- می‌دیدم و هرگز زهره نداشتمی که دست فراکفش او کنم.»1
البته در میان عارفان کم نیستند افرادی که استادان بی‌سواد و امی اما فاضل و عارف و واصل داشته‌اند که می‌توان به «ابوالعباس قصاب» استاد عطار، «شیخ ابوالحسن خرقانی» (425 ه.ق) و نیز شمس‌الدین تبریزی استاد کامل مولانا، اشاره کرد. معمولاً عرفا چیزهایی که از این عارفان نامی ولی امی یا ناشناخته، به‌صورت حضوری یاد گرفته‌اند، بیشتر از استادان علوم کسبی و حصولی بوده است.
هرچند کتاب به معنای اعم آن تنها به معنای اوراقی چند از کاغذ که در میان دو جلد چرمی یا مقوایی قرار دارد نیست و می‌توان آن را شامل کتب انفسی، عقلی، علوی، تکوینی و... نیز دانست، اما در عصر ما آنچه بیش از هر چیز اهمیت دارد و فرهنگ عمومی را ارتقا می‌بخشد، همین مطالعه کتاب‌های معمولی تحریری است. اهمیت مطالعه کتاب و کتابخوانی تا بدان حد است که اگر چنین پدیده‌ای وجود نمی‌داشت، قطعاً نام بسیاری از بزرگان، از جمله همین بزرگان: برکه، شمس، خرقانی و عالمان و عارفان دیگر زنده و برجای نمی‌ماند. چنانچه همین مشایخ اگر دارای سواد بودند و چیزی تحریر می‌کردند، آیندگان را بهره کامل‌تری می‌رساندند و منشأ آثار و برکات بیشتری می‌شدند.
ما امروزه، زندگی، شخصیت و آثار و اقوال شیخ برکه همدانی را از خلال نامه‌های عین‌القضات همدانی یا مقالات شمس که به قلم مولانا تحریر شده، درمی‌یابیم. اینکه شیخ برکه مفسر قرآن بوده و اگر چه عربی نمی‌دانست و تفسیر را نزد کسی فرا نگرفته بود، اما بهتر از مفسران عربی‌دان بر اسرار و معانی قرآن واقف بود، و اینکه خواجه عبدالله انصاری درباره شیخ ابوالحسن خرقانی نقل کرده: «من از خرقانی الحمدلله شنیدم که می‌خواند [یعنی سوره حمد را می‌خواند] که وی امی بود، الحمد نمی‌دانست گفت، و وی سید و غوث روزگار بود.»
البته فقط با نوشتجات و تحریرات آنهاست که به وجود و شخصیت این بزرگان پی می‌بریم.
بنابراین معنای اعم کتاب اگر هم شامل کتب انفسی و تکوینی باشد، نمی‌تواند چیزی از ارزش کتاب‌های منتشره بکاهد. فرهنگ و تمدن انسانی از دیرباز نشان داده که کتاب به هر شکل که باشد (کتیبه، سنگ نوشته، پاپیروس، استخوان، کاغذ و...) همواره جایگاه ارزنده خود را حفظ نموده است.
در دوران گذشته نیز گستردگی معنوی این واژه و اطلاق آن بر کتب انفسی و عقلی و تکوینی وجود داشته، اما با این حال بشر هیچ‌گاه نسبت به کتاب به معنای تحریری آن بی‌رغبت و غافل نبود. و ادیان الهی نیز در قالب اسفار، صحف، مزامیر و کتب، به کتاب اهمیت داده و آن را ترویج نموده‌اند.
چنانکه در قرآن کریم کلمه کتاب 71 بار به کار رفته است و سوره‌ای با عنوان «قلم» نازل گشته و در آن خداوند به قلم و آنچه می‌نویسد سوگند خورده است.
در واقع عالمان وارسته و عارفان برجسته همواره با این دو نوع تلقی و برداشت از معنای کتاب: (تحریری و نفسانی) مواجه بوده‌اند، اما باز هم کتاب تحریری را فراموش نکرده و با شعر یا نثر خود آثار گرانسنگی برای آیندگان خلق نموده‌اند.
جلال‌الدین مولوی با اینکه به شمس تبریزی ارادت می‌ورزیده و حتی نسبت به او عشق می‌ورزیده و ارزش او را از صد کتاب برتر دانسته و گفته:
هر موی من از عشقت بیت و غزلی گشته
هر عضو من از ذوقت خم عسلی گشته
با این حال چیزی از ارزش و اهمیت کتاب در نزد او نکاسته چنانکه خود می‌گوید:
از کتبخانه‌ها و علمنا
ذوق علمی چشیده‌ام که مپرس (دیوان شمس)
بد نیست بدانیم که حافظ هم مطلع زیر را در استقبال از همین غزل مولانا سروده است.
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری چشیده‌ام که مپرس
عشق در نظر عارفان همان مطالعه کتاب انفسی است که به زعم ایشان سالک را از مطالعه کتاب تحریری بی‌نیاز می‌نماید؛ اما همه عارفان و اهل دل چنین نبوده‌اند و به کتاب تحریری نیز عنایت وافر داشته‌اند.
چنانکه صائب تبریزی می‌گوید:
نیست کاری به دورویان جهانم صائب
روی دل از همه عالم به کتاب است مرا
اکنون سخن این است: امروزه در عصر تکنولوژی رسانه‌ای، کتاب معنایی دیگر یافته که دیگر تنها به اوراقی چند در میان دو جلد اطلاق نمی‌شود. همانگونه که در اعصار گذشته کتاب فقط شامل کتائب (کتیبه‌ها) نبود و شامل: سنگی، چوبی، چرمی یا انواع گوناگون دیگر می‌شد، امروزه نیز کتاب صورت‌های متنوع دیگری یافته است، با این تفاوت که کتاب در قدیم تنها به دو صورت کلی: 1- کتاب تکوینی، انفسی و 2- کتاب تحریری (با توجه به سیر تحول در شکل آن در طول تاریخ) وجود داشته، اما امروز حتی شکل تحریری آن نیز تغییر معنا داده به صورت‌های متنوع عرضه می‌شود. به طوری که شاخص بودن شکل سنتی آن هم‌عرض همین اشکال مختلفش، می‌باشد. مثلاً‌ اینترنت، cdهای فشرده، مجلات، روزنامه‌ها و کانال‌ها و شبکه‌های تلویزیونی و ماهواره‌ای نقش انتقال اطلاعات را بر عهده دارند و نانوتکنولوژی با عرضه حافظه‌های گوشی‌های موبایل و mp3 و انواع مختلف رایانه‌ها سخت به کار انتقال اطلاعات مشغولند.
لذا دیگر نمی‌توان به کتاب تحریری که به شکل معمول سابق عرضه و چاپ می‌شود، به عنوان یک رسانه اکتفا نمود. با این حال به نظر می‌رسد همه این تحولات و پیشرفت‌ها در مقابل تعبیر سابقی که از معنای اعم کتاب می‌شد، (کتب انفسی و کتب تحریری)، امروزه همان جایگاه گذشته را دارد. یعنی از طرفی همه رسانه‌ها نظیر نوعی کتاب انفسی مطرح می‌باشند و کتاب تحریری و چاپی نیز جای خود را به عنوان طرف دیگر آن می‌نمایاند. اگر چنین تعبیر و تفسیری را بپذیریم، ما از هی‌چیک از این دو نوع کتاب بی‌نیاز نخواهیم بود و به هر دو نوع آن نیازمندیم. چنانچه در گذشته افرادی بوده‌اند که تنها به مطالعه کتاب‌های انفسی بسنده می‌کردند و چندان برای کتب تحریری ارزش قائل نبودند؛ برخی نیز برعکس، ارزش و اهمیت بیشتری برای کتاب‌های تحریری قائل بودند.
در مورد گوته شاعر بزرگ آلمانی می‌گویند: در حال احتضار علائمی را با دست خود به نشانه تحریر مطالب و اشعار خود رسم می‌کرده و درست پس از این واقعه، مرگ او را در ربوده است. نیز از او نقل شده:
«من به راستی برای نوشتن به دنیا آمده‌ام! وقتی افکارم بر صفحه کاغذ نقش می‌بندد خود را خوشبخت‌تر از همیشه احساس می‌کنم.» البته او عاشق نوشتن بود. گروهی نیز شیفته مطالعه و برخی مفتون هر دو و پاره‌ای هم به کتب انفسی و هم تحریری ارادت داشتند. عطار، مولانا‌ و عین‌القضات از این دسته اخیر هستند.
امروز نیز همین وضعیت به جهان کتاب و کتابخوانی حاکم است، می‌توان تنها به اینترنت اکتفا نمود، یا هم کتاب، هم اینترنت و یا همه رسانه‌ها و البته کتاب‌های زنده که جای خود را دارند. چرا که هر چند کتاب‌ها بوستان‌های خردمندانند، خردمندان نیز آفریده همین بوستان‌هایند و مطالعه آنها نیز لازم، اما با این حال به هیچ محذوری از مطالعه کتاب به معنی اخص آن معذور نخواهیم بود.

هفته کتاب و کتابخوانی
24 آبان تا 2 آذرماه 1385
کتاب از دیر باز حافظ و احیا کننده تفکر و اندیشه های والا و منبع عظیمی بوده است که طالبان علم و اندیشه و حقیقت را سیراب کرده است.
ارزیابی شرایط و امکانات موجود فرهنگی مبین این است که امروز نیز کتاب به عنوان یک وسیله مطمئن و کارآمد در بستر سازی موجود فرهنگ می تواند مورد استفاده قرار گیرد. شک نیست که ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه، اولا به توجه بیشتر مسئوولان فرهنگی و آموزشی کشور نیاز دارد و ثانیاً محتاج تلاشی همه جانبه فراگیر و ملی است. از این رو به همت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همکاری نهادهای فرهنگی و ارشاد اسلامی و در اجرای فرمان مقام معظم رهبری در مورد توسعه نمایشگاههای کتاب در سطح کشور و تشویق مردم به کتاب خوانی، نخستین هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران در روزهای چهارم تا دهم دی ماه سال 1372 با پیام رهبر فرزانه انقلاب اسلامی برگزار شد.
امسال پانزدهمین، دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران از 24 آبان ماه آغاز می‌شود. برگزاری مراسم کتاب سال ولایت، برگزاری نمایشگاه کتاب با موضوع نماز، برگزاری اولین دوره جشنواره کتاب و خانواده، آغاز انتخاب برترین کتابخانه‌های خانگی، برگزاری نمایشگاه کتاب کودک، برگزاری نمایشگاهی از رساله‌های دکتری و نمایشگاه کتاب‌های نایاب و نفیس، برگزاری همایش تخصصی ترجمه در زمینه ادبیات ایثار و شهادت؛ از جمله برنامه های پانزدهمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران می باشد.

کتاب و کتابخوانی از نگاه رهبر
از آنجا که تغییرات اساسی و بنیادین در هر جامعه، وابستگی کامل به همۀ نهادهای فکری و فرهنگی آن جامعه دارد، و نیز به دلیل اهمیت کارآیی و شدت تأثیرگذاری‌ای که در مسائل فرهنگی مشهود است، می‌توان به این درک و دریافت رسید که رهبران خردمند و جوامع‌ِ خواهان پیشرفت و اعتلاء، همواره باید نگران اوضاع فرهنگی خود باشند؛ چه آنکه هر تحول و جهش مطلوبی، در پرتو رشد فرهنگی حاصل می‌شود و به بار می‌نشیند.
خوشبختانه برخورداری فرهنگ ارزشمند ما از ریشه‌های قوی و مانا، نگرشها و پویشهای فرهنگی ما را قدرت و استحکام فزاینده‌ای می‌بخشد؛ زیرا ما با فرهنگی رشد کرده‌ایم که تمامی جلوه‌های افتخارآفرین‍َش، نمودهای راستین فرهنگی‌اند. نخستین جلوۀ باشکوه چنین ارزشی را می‌توان در ابتدای برنامه‌های پیامبر عظیم‌الشأن اسلام یافت، که رسالتش را با فرمان‌ِ «خواندن» از سوی خداوند آغاز می‌کند و پی می‌گیرد. در همین فرهنگ مقدس است که خداوند یگانه، به قلم و حرمت آن سوگند یاد می‌کند و معجزۀ جاودانۀ آخرین سفیر الهی را یک کتاب آسمانی تشکیل می‌دهد.
این نشانه‌های روشن، به افزودۀ پیشینۀ پ‍ُربار فرهنگی ما، یعنی شمار کتابها و کتاب‌خانه‌ها و کتاب‌نگاران، و ظهور و وجود بزرگان و نام‌آوران و اهالی دانش و اندیشه و بینش در عرصۀ شکوفایی تمدن و گسترش فرهنگ مطلوب، ما را متقاعد می‌سازد که «کتاب» را یکی از برترین، زیباترین و مهم‌ترین تجلیات فرهنگی بدانیم و آن را از گران‌سنگ‌ترین پدیده‌ها و میراث بشری به شمار آوریم.
کتاب، حتی در روزگار پیشرفتهای چشمگیر بشر در عرصه‌های دانش و نوآوری و فرهنگ، نه تنها اهمیت خود را از دست ننهاده، که ابعاد گسترده‌تر و تازه‌تر و جلوه‌هایی پایدارتر یافته است. بی‌گمان، آنان که گامهای بلندی در وادی پیشرفتهای گوناگون برداشته‌اند، هرگز با کتاب و کتابخوانی بیگانه نبوده‌اند و یا اقبالی اندک بدان نداشته‌اند؛ بلکه مطالعه را به عنوان یک عنصر اصلی و ضروری در زندگی خود دانسته‌اند.
کتاب باید والاترین جایگاه را در گستره‌های فردی و اجتماعی دارا باشد؛ حال آنکه سوگمندانه و به دلایلی گوناگون، اکنون کتاب از چنین موقعیتی به شایستگی در جامعۀ ما برخوردار نیست و هنوز مطالعه به عنوان یک نیاز دایمی برای همگان مطرح نمی‌باشد. این مسئله، با توجه به چنان پیشینۀ درخشان و درک ضرورتها و نیازهای این زمان، درخور تأمل فراوان است و بازنگری آن باید از اولویتهای زندگانی ما باشد.
عنایت به این مهم، به ‌ویژه با اهتمام و تأکیدی که مقام معظم رهبری به طور مداوم در زمینۀ رشد و گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی در جامعه دارند، از یک ‌سو، و به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی، باعث فراهم آمدن این مجموعه (حاوی گوشه هایی از نگرش رهبر معظّم انقلاب اسلامی به موضوع کتاب و کتابخوانی) شد . امید است که تدوین این مجموعه، دست‌مایۀ اندیشیدن‌ِ هر چه بیشتر به اهمیت موضوع شود و شور و رغبت به مطالعه را در دلهای همگان برانگیزاند و به زدودن گرد فراموشی یا غفلت از چهرۀ کتاب و کتابخوانی مدد برساند؛ چندان که کتاب هماره بر چکاد اندیشه‌ها و دلها بدرخشد و پیوسته بر ستیغ زندگانی در تجلی و نورافشانی بماند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درباره کتاب و کتابخوانی و انواع کتابها

دانلود مقاله بازیهای المپیک و مختصری بر آن

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله بازیهای المپیک و مختصری بر آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 بازی‌های المپیک به جشنواره ورزشی ای گفته می‌شود که به عقیده باستان‏شناسان و تاریخ‏نویسان در یونان باستان به انجام می‌رسید، و در اواخر قرن ۱۹ میلادی مجدداً احیا شد.[۱] در دوره باستان جشنها در ابتدا جنبه مذهبی داشته و برای ادای احترام به زئوس (پادشاه خدایان یونان) در صحن مربوط به او در المپیا برگزار می‌شد. در یونان باستان شرکت کنندگان متشکل از مردانی که ثروت و وقت کافی داشتند که به تمرین ورزشی بپردازند بودند.[۲] پس از احیا مسابقات در دوران مدرن، تا دهه هفتاد قرن بیستم میلادی شرکت کنندگان حتما می‌بایست ورزشکاران غیر حرفه‌ای می‌بودند. ولی در طی دهه هشتاد قرن بیستم، درها به روی ورزشکاران حرفه‌ای هم باز شد.[۱]
بازیهای المپیک در ابتدا یک جشن مذهبی بود که برای ادای احترام به زئوس (پادشاه خدایان یونان) در صحن مربوط به او برگزار می‌شد. این مسابقات هر چهار سال یک بار و از سال ۷۷۶ قبل از میلاد در المپیا که محل صحن زئوس بود برگزار می‌شد.[۲]
افسانه‌های زیادی پیرامون پیدایش مسابقات المپیک به وجود آمده‌است: بر اساس یک داستان، هرکول (که در اساطیر یونانی نیم خدا بود) آن را جهت تجلیل از فتوحات بی نظیرش بوجود آورد. بر اساس افسانه‌های دیگر زئوس و کرونوس، دو خدای یونان باستان، با یکدیگر بر سر فرمانروایی المپیا به جدال برخاستند که نهایتاً زئوس به پیروزی نائل آمد. بر اساس این داستان مسابقات المپیک یادبود این پیروزی می‌باشد.[۳]
در دوران باستان تنها مردان یونانی که آزاد (و نه برده) متولد شده بودند می‌توانستند در مسابقات در جشن مذهبی زئوس شرکت کنند. زنانی که مجرد بودند در تاریخ دیگری به احترام هرا همسر زئوس و مادر هرکول، به مسابقه می‌پرداختند. زنهای ازدواج کرده حق شرکت در مسابقات را نداشته و در صورت مخالفت باید بهای آن را با جانشان می‌پرداختند.[۲] [۱] مسابقات المپیک در بین یونانی‌ها از اهمیت زیادی برخوردار بود چنانکه مورخین یونانی در دوران باستان، از آن به عنوان یک واحد برای اندازه گیری زمان استفاده می‌کردند. یک «المپیاد» بیانگر چهار سال می‌بود.[۱]
مسابقات در ابتدا تنها شامل «مسابقه دو» بود، ولی بعدها کشتی، بوکس و پرش به آن اضافه شد.[۱] شرکت کنندگان که متشکل از افرادی که ثروت و وقت کافی داشتند که به تمرین ورزشی بپردازند. افراد در این مسابقات به صورت شخصی شرکت می‌کردند و نه به عنوان نمایندگان از شهر یا ناحیه‌ای خاص. تمرکز اصلی این مسابقات بر روی ویژگی‌های مردانه مانند قدرت و ورزیدگی که فرهنگ یونانی آن زمان ارج می‌نهاد پایه گذاری شده بود. بر خلاف سنت جاری در ناحیه مدیترانه که بر پوشیدگی تأکید داشت شرکت کنندگان برهنه در مسابقات شرکت می‌کردند (کلمه «ژیمناستیک» به عنوان مثال از کلمه یونانی به معنی «برهنه» می‌آید)[۲] مورخین نظریات متفاوتی جهت توضیح این موضوع ارایه کرده‌اند: حضور برهنه در بین عموم مردم بدون اینکه شخص تحریک جنسی بشود نشانگر کنترل شخص بر خودش است یا لخت بودن بخشی از مراسم مذهبی بود که بر مفهوم گذرا بودن تأکید می‌کرد یا عقیده به اینکه برهنگی قدرت جادویی به آنها در مقابل صدمات می‌داد و یا اینکه برهنگی لباس مخصوص افراد از طبقه بالا بود... چیزی که به هر حال مشخص است این است که یونانی‌ها برهنگی را خجالت آور نمی‌دانستند.[۱]
در زیر و روی تاریخ یونان و آثار کشف شده به سال ۷۶۶ پیش از میلاد مسیح برخورد می‏کنیم که «تیمائوس» نخستین مورخ یونانی در نوشته‏های خود از مردی بنام «کره ابوس» یاد کرده‌است که در راه رفتن از همه سریعتر بوده‌است.
این جشنها بیشتر از آن جهت که عاملی بود برای ورزیده شدن و آماده کردن جوانان برای مقابله با هر نوع تجاوز بخاک یونان رونق گرفت.
رشته‌های ورزشی برگزار شده در ادوار مختلف این مسابقات شامل ماده‌های مختلف مسابقات دو، پرش، پرتاب دیسک، پنجگانه باستانی، مشتزنی، کشتی، پانکریشن، اسب‌دوانی و ارابه رانی می‌شد[۴].
نوباوگان، جوانان و پهلوانان جداگانه به مبارزه می‌پرداختند، در حاشیه المپیک مسابقه‏های شعر و شاعری، سخن‏وری و موسیقی هم برگزار می‏گردید. جشن‏های «المپیا» ادامه داشت تا سال ۳۹۴ که امپراتور روم آن‌را تعطیل کرد. این تعطیلی طولانی سبب ویرانی «المپیا» و نیایشگاه «زئوس» نماد قدرت و پهلوانی گردید.
احیا مجدد در دوران مدرن
یک باستان‏شناس آلمانی به نام «کورتیوس» در دل تپه‏های خاموش «المپیا» به کاوش پرداخت، و آثار شگفتی را کشف کرد. فکر احیای این بازیها قوت گرفت و با هزاران دشواری مردی شریف، انسان دوست و دانشمند بنام «پی‌یر بارون دوکوبرتن» فرانسوی به کمک دوستان خود در سال ۱۸۸۹ در پاریس همایشی تشکیل داد و اساس بازیهای جدید المپیک را پی نهاد.
بازیهای المپیک با الهام ازاین نام و این دورهای قهرمانی بوجود آمد. رسماًازسال۱۸۹۶ بود که درآتن انجام گرفت وپس از آن هر چهارسال یکباردرنقاط مختلف جهان انجام گرفته‌است.وفقط سه دوره بدلیل جنگ جهانی دوم انجام نپذیرفت.
رشد
شمار شرکت کنندگان در المپیک از ۲۴۵ شرکت کننده از ۱۵ کشور جهان در سال ۱۸۹۶، به حدودا ۱۱٬۱۰۰ ورزشکار از ۲۰۲ کشور جهان در المپیک تابستانی ۲۰۰۴ در آتن رسید. شمار شرکت کنندگان در المپیک زمستانی بسیار کمتر از شرکت کنندگان در المپیک تابستانی است؛ در المپیک زمستانی ۲۰۰۲ در سالت لیک سیتی، ۲٬۴۰۰ ورزشکار از ۷۷ کشور جهان در ۷۸ رویداد ورزشی با یکدیگر به رقابت پرداختند.
المپیک یکی از بزرگترین رویدادهای رسانه‌ای است. در المپیک سیدنی ۲۰۰۰ بیش از ۱۶٬۰۰۰ گزارشگر و روزنامه‌نگار حضور داشتند و حدود ۸/۳ میلیارد بیننده از طریق تلویزیون بازیها را مشاهده کردند. رشد المپیک یکی از بزرگترین مشکلاتی است که المپیک در حال حاضر با آن مواجه‌است. گرچه در دهه ۱۹۸۰، ورود ورزشکاران حرفه‌ای و کمک مالی توسط شرکت‌های بزرگ بین المللی مشکلات مالی را برطرف کرد، اما شمار زیاد ورزشکاران، خبرنگاران و تماشاچیان شهرهای میزبان را در مورد سازماندهی المپیک با مشکل مواجه می‌کند.
عضویت
در حال حاضر ۲۰۳ کشور در رقابتهای المپیک شرکت می‌کنند. این رقم از ۱۹۳ کشوری که سازمان ملل متحد به رسمیت شناخته بیشتر است. کمیته بین المللی المپیک بر خلاف دیگر سازمانهای بین المللی به کشورهایی که دارای استقلال سیاسی نیستند نیز اجازه شرکت در رقابتهای المپیک را می‌دهد. در نتیجه، بسیاری از مستعمرات و کشورهای غیر مستقل اجازه دارند تا تیمها و ورزشکاران خاص خود را روانه مسابقات المپیک کنند حتی اگر این ورزشکاران دارای شهروندی یک کشور دیگر عضو کمیته المپیک باشند. سرزمینهایی همچون پورتوریکو، برمودا، و هونگ کونگ، نمونه‌های بارز این مساله هستند، و تمامی آنها گرچه قانونا بخشی از یک کشور دیگر هستند اما به صورت کشورهایی مستقل در این رقابتها شرکت می‌کنند. همچنین، از سال ۱۹۸۰، تایوان تحت عنوان «چین تایپه»، و تحت پرچمی که کمیته بین المللی المپیک طراحی کرده در این رقابتها شرکت می‌کند. پیش از این سال جمهوری خلق چین به بهانه آنکه تایوان تحت عنوان «جمهوری چین» در این رقابتها شرکت می‌کرد از شرکت در این رقابتها امتناع می‌کرد. کمیته بین المللی المپیک در ۹ فوریه، ۲۰۰۶، جمهوری جزایر مارشال را به رسمیت شناخت و این سرزمین نیز می‌تواند در المپیک ۲۰۰۸ پکن شرکت کند.
مراسم بازگشایی

مشعل المپیک در سال 1980
جدای از عناصر سنتی، کشور میزبان هم نمایش‌های هنری از رقص و تئاتر مرسوم در آن کشور را اجرا می‌کند.
عناصر سنتی بسیاری در مراسم افتتاحیه بازیهای المپیک حضور دارند. مراسم معمولا با برافراشتن پرچم کشور میزبان و اجرای سرود ملی آن کشور آغاز می‌شود. بخش سنتی جشن با رژه ملت‌ها شروع می‌شود که در آن ورزشکاران هر کشور به ترتیب در استادیوم رژه می‌روند. ورزشکار برجسته هر کشور پرچم آن کشور را در جلوی گروه ورزشکاران آن کشور حمل می‌کند.
به طور سنتی (که از المپیک تابستانی ۱۹۲۸ شروع شد) یونان بدلیل موقعیت تاریخی خود به عنوان مبدا بازیهای المپیک، اولین کشور و کشور میزبان، آخرین کشوری هستند که رژه می‌روند. (استثنائا در سال ۲۰۰۴ که المپیک در آتن برگزار شد، یونان آخرین کشوری بود که رژه رفت; با این حال پرچم یونان جلوتر از بقیه حمل شد.) دیگر کشورهای شرکت کننده بر اساس حروف الفبای زبان اصلی کشور میزبان و اگر زبان آن کشور به حروف لاتین نباشد، بر اساس حروف الفبای انگلیسی رژه می‌روند. در المپیک تابستانی ۱۹۹۲ در بارسلونا هر دو زبان اسپانیایی و زبان کاتالان زبان رسمی بازیها بودند، اما بدلیل عوامل سیاسی در حاشیه استفاده از زبان کاتالان، کشورها به ترتیب بر اساس حروف الفبای زبان فرانسوی وارد شدند.
پس از رژه کشورها، ابتدا رئیس کمیته المپیک کشور میزبان سخنرانی می‌کند وپس از آن رئیس IOC سخنرانی کرده و در انتهای سخنرانی خود رهبر کشور میزبان را معرفی می‌کند که پس از سخنرانی رئیس IOC رسما المپیک را افتتاح می‌کند. در برخی موارد اشخاص دیگری به جای رهبر کشور میزبان المپیک را افتتاح می‌کنند. دو مثال از این مطلب به ایالات متحده بر می‌گردد. در سال ۱۹۶۰ معاون رئیس جمهور ریچارد نیکسون بجای دوایت آیزنهاور رئیس جمهور بازیهای المپیک زمستانی ۱۹۶۰ را در دره اسکو در کالیفرنیا افتتاح کرد بار دیگر در سال ۱۹۸۰ والترماندال، معاون رئیس جمهور بجای رئیس جمهور جیمی کارتر بازیهای المپیک زمستانی۱۹۸۰ را در لیک پلاسید، نیویورک افتتاح کرد. علیرقم این افتخار برگزاری بازیها به شهر اعطا می‌شود و نه به کشور.
پس از آن پرچم المپیک را وارد استادیوم می‌کنند و در حالیکه سرود المپیک در حال اجرا است، آنرا برافراشته می‌کنند. سپس حمل کنندگان پرچم هر کشور به دور یکدیگر حلقه زده و جایگاه مانندی را درست می‌کنند که در وسط آن یک ورزشکار (از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۰) و یک داور (از زمان المپیک تابستانی ۱۹۷۲) سوگند المپیک را یاد می‌کنند که بر طبق قوانین باز ی کرده و داوری می‌کنند. در آخرمشعل المپیک وارد استادیوم می‌شود و پس از آنکه از دست هر ورزشکار عبور کرد به آخرین حمل کننده مشعل می‌رسد که معمولا ورزشکاری مطرح از کشور میزبان است.او آتش را در جایگاه مخصوص خود در استادیوم روشن می‌کند. (آتش المپیک از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۸ روشن بوده‌است، اما حمل امدادی مشعل از المپیک تابستانی ۱۹۳۶ آغاز شده‌است) از زمان المپیک تابستانی ۱۹۲۰ پس از جنگ جهانی اول، ۶۸ سال است که پس از روشن شدن شعله المپیک کبوترها را به نشانه صلح رها می‌کنند. اما پس از اینکه چند کبوتر در آتش المپیک در زمان افتتاح المپیک تابستانی ۱۹۸۸ سوختند، این کار متوقف شد.
مراسم افتتاحیه در فضای باز اجرا می‌شود، اما قرار است در المپیک زمستانی ۲۰۱۰ این مراسم در فضای سبز در استادیوم BC برگزار شود.
مراسم پایانی
نشانه‌های تاریخی بسیاری نیز در زمان برگزاری مراسم اختتامیه، یعنی پس از اتمام تمامی مسابقات ورزشی، به اجرا گذاشته می‌شود. در ابتدا حمل کنندگان پرچم از هر یک از کشورهای شرکت کننده در یک ردیف وارد استادیوم می‌شوند، اما در پشت آنها تمامی دیگر ورزشکاران بدون هیچ نشانه یا دسته بندی خاصی رژه می‌روند. این سنت از بازیهای تابستانی ۱۹۵۶ و به پیشنهاد دانش‌آموزی از ملبورن اجرا می‌شود.به پیشنهاد او با این کار ورزشکاران جهان در کنار یکدیگر «یک ملت» خواهند بود. (در ۲۰۰۶ ورزشکاران با هموطنان خود وارد استادیوم شدند و در ادامه جشن همه با هم مخلوط شدند.)
پرچم سه کشور هر یک در هر بار همزمان با نواخته شدن سرود ملی کشورشان در میله‌های پرچم به اهتزاز درآمده‌است. پرچم یونان (که افتخار خواستگاه مسابقات المپیک را یدک می‌کشد)، پرچم کشور میزبان و سر انجام پرچم کشوری که میزبان مسابقات المپیک تابستانی یا زمستانی در سال آینده خواهد بود. (استثنائا در سال ۲۰۰۴ که مسابقات المپیک در آتن برگزار شد، تنها یک پرچم؛ یعنی پرچم یونان به اهتزاز در آمد.)

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  22  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بازیهای المپیک و مختصری بر آن