دهخدا و نهضت ملی ایران
روزنامه اعتماد ملی/ pdf
خسرو ناقد
سالی که گذشت، پنجاهمین سالمرگ دهخدا بود و پنجاه و چهارمین سال ملی شدن صنعت نفت. علیاکبر دهخدا هم پیروزی نهضت مردم ایران در ملی کردن صنعت نفت را شادمانه تجربه کرد و هم کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق را با اندوه بسیار بهدیده گرفت.
دربارهی جایگاه علمی دهخدا و گنجینهی فرهنگی گرانبهایی که از او بجا مانده، کتابها و مقالههای بسیاری نوشته شده است؛ همچنین از مجاهدتها و دلیریهای دهخدا در جنبش مشروطهخواهی - افزون بر مقالات مندرج در روزنامه صوراسرافیل - اسناد و نوشتههائی در اختیار نسل جوان میهنمان قرار دارد. ولی متأسفانه آنچنان که بایسته و شایسته است، به دفاع جانانهای که دهخدا از اهداف نهضت ملی ایران و دولت دکتر محمّد مصدق نمود؛ و بهاذیت و آزاری که از این رهگذر بهاین آزادمرد فرزانه رسید - گذشته از چند مقاله پراکنده – توجه چندانی نشده است.
چند سال پیش از این، کتاب دیوان و مقالات شادروان علامه علیاکبر دهخدا را در دست داشتم و بههنگام خواندن مقدمهی عالمانه و پُراحساسی که دکتر سید محمّد دبیرسیاقی بر این آثار نوشته است اندوه جانکاهی مرا در بر گرفت و در آن شباهنگام دگربار یاد فداکاریها و جانفشانیهای دهخدا در دوران نهضت ملی ایران در خاطرم زنده شد. بههر تقدیر، آن تألمات مرا بهاندیشهی فراهم آوردن مجموعهای کشاند که در آن - تا حدّ مقدور - تمام اسناد و نامهها و مقالات و خاطرات و گفتارهائی که درباره این دوره از حیات دهخدا است گرد آمده باشد. در پیگیری این امر بود که در قدم اوّل مصاحبه و مقالهای پیامگونه خطاب بهمردم ایران از مرحوم دهخدا که در آن دوران در روزنامه «باختر امروز» منتشر شده بود تهیه کردم.
پیام دهخدا در آستانه کودتا
پیام دهخدا در روز سهشنبه 9 تیر ماه 1332 و مصاحبه در 23 تیر ماه همان سال در «باختر امروز» که بهسردبیری دکتر حسین فاطمی منتشر میشد درج شده بود؛ یعنی درست 35 روز پیش از وقوع کودتا علیه دولت ملی دکتر مصدق. دهخدا در آن مقاله و در آن روزهای سرنوشتساز، نهضت ملی را تداوم جنبش مشروطهخواهی مینامد و هموطنانش را چنین مخاطب قرار میدهد:
«در این موقع که وطن عزیز ما لحظات بحرانی عظیمی را طی میکند وظیفه هر فرد است که آنچه را بخیر و صلاح مملکت میداند بیان کند و هموطنان خود را بهجریانات روز و سیاستهای مخرب اجانب متوجه سازد. و بهمین علّت نگارنده این سطور که عمری از نزدیک ناظر جریانهای وقت بوده و همیشه هدفی در دوره زندگانی خود جز استقلال و آزادی مملکت و ترقی و تعالی ملت نداشته چنین احساس کرد که در این موقع خطیر باید از اظهارنظر خودداری نکند مبادا در آینده پیش وجدان خود شرمسار شود.
هموطنان عزیز باید بخاطر بیاورند که نهضت مشروطهخواهی ایران اساساً نهضت ضد استعماری بود و هدفی جز استقلال مملکت نداشت. شاهد این دعوی مقالات سیّدجمالالدین مرحوم در عروةالوثقی و روزنامه قانون و ثریا و پرورش و حبل المتین کلکته و کتاب ابراهیمبیک و امثال آن است. توضیح آنکه مردم وطنپرست مملکت چون میدیدند اجانب دارند بر تمام شؤون مملکت مسلط میشوند و با تحصیل امتیازات دایم خُرده خُرده استقلال اقتصادی و سیاسی ما را از میان میبرند و برای وصول بهمقاصد سوء خود با کمال سهولت بر یک تن از مردم ایران که شاه نامیده میشود بعلت ضعف نفس او یا بوسیله تهدید یا تطمیع او مسلّط میشدهاند در صدد برآمدند که وضع را تغییر دهند و در مقابل اجانب مردم را بیدار و مجهز کنند و بعبارت دیگر رژیم مشروطه را در ایران مستقر نمایند...
بنابراین چنانکه ملاحظه میشود اساس نهضت مشروطیت ایران اولاً همان نهضت استقلالطلبی و ضد استعماری و برای جلوگیری از دادن امتیازات متوالی بهروسیه تزاری و انگلستان بوده و موضوعات دیگر هر اندازه هم مهم باشد در درجه دوم از اهمیت قرار گرفته و از لوازم مشروطیت بوده است. این یادآوری از آن جهت است که هموطنان عزیز بدانند نهضت ملّی امروز ایران در اساس با نهضت مشروطیت یکسان است و امروز هم ملت ایران هیچ امری را ولو بسیار مم باشد با استقلال اقتصادی و سیاسی مملکت و قطع ایادی بیگانگان برابر نمیکند و همه چیز را در صورت لزوم فدای این هدف عالی خواهد کرد و غیر از آن هم نباید باشد. زیرا تا سلطه اجانب از مملکت قطع نشود و ملت ایران روی پای خود نایستد هیچیک از مفاهیم آزادی و دمکراسی و ترقی و تعالی مملکت و حتی دیانت و اخلاق و سایر آرزوهای ملی تحققپذیر نیست...
امروز تکلیف عموم ملت ایران از وضیع و شریف، کوچک و بزرگ این است که با جان و دل بهدولت ملی و نهضت ملی کمک کنند و از بذل جان و مال در راه توفیق نهضت خودداری ننمایند.»
بعد از کودتای بیست و هشت مرداد سی و دو نیز دهخدا در دفاع از حقانیت نهضت ملی ایران لحظهای از پا ننشست و با وجود آزار و اذیتی که بهواسطه طرفداری از شخصیت دکتر مصدق بر او روا داشتند، در جریان محاکمه مصدق با جمعآوری اسناد و دلایل بهیاری سرهنگ جلیل بزرگمهر، وکیل تسخیری دکتر مصدق برخاست. زیرا دادستان نظامی که در برابر دفاعیات مصدق و سخنان بیپروای او پاسخی نداشت و عاجز و درمانده بود، دست بهحربه ناجوانمردانهای یازید و اتهام بیاساس بیدینی را به مصدق نسبت داد؛ یعنی آنچه امروز نیز هنوز برخی از روی عناد، بهدکتر مصدق نسبت میدهند. باری، سرهنگ بزرگمهر در رد این اتهام از یادداشتهائی که دهخدا در اختیار او گذارد، بهره بسیار برد.
آشنایی دکتر مصدق با دهخدا
آشنائی دورادور دکتر مصدق با دهخدا بهاوایل دوران مشروطه باز میگردد؛ ولی دوستی و همکاری صمیمانه این دو انسان آزاده در جریان انتخابات دوره سوم مجلس شورای ملی آغاز شد. داستان این آشنائی که در برگیرنده نکات تاریخی و آموزندهای است در کتاب «خاطرات و تألمات مصدق» چنین آمده است:
«مجلس سوم بهشادروان حسن پیرنیا مشیرالدوله نمایندهی طهران اظهار تمایل نمود و انتخابات طهران برای آن عده نمایندگانی که قبل از افتتاح مجلس متصدی بعضی از امور شده و از کار دست نکشیدند و همچنین آنهائی که از مجلس خارج شدند و در تشکیل دولت شرکت نمودند تجدید شد و انجمن مرکزی انتخابات مرا بعضویت یکی از انجمنهای فرعی که در مسجد سراجالملک واقع در خیابان برق تشکیل میشد انتخاب نمود.
در این انجمن با شادروان علامه دهخدا که در اوایل مشروطه از دور آشنا بودم همکار شدم و همکاری صمیمانهای که بین ما پدید آمده بود سبب شد یکی از روزها که میخواستیم با هم از مسجد خارج بشویم مرا بخانه حاج میرزا علیمحمد دولتآبادی مقابل مسجد دعوت کند و از من بخواهد که عضویت حزب اعتدال را بپذیرم و چون سکوت کردم قرآن بیاورند سوگند یاد نمایم.
شامل 12 صفحه word
دانلود تحقیق دهخدا و نهضت ملی ایران