مطلبی که محور اصیل دینداری بشمار می رود و در نظام زندگی امّتها تأثیر بسزائی دارد و به همبن دلیل نیز از اهمیت خاصّی بر خوردار است ، موضوع شناسائی امام و معرفت به ولیّ دهر و حجّت زمان است . هیچکس نمی تواند شانه از زیر بار این تکلیف خالی کند بلکه در تمامی شرائط و احوال وظیفة همگان است که در مسیر شناسائی امام ‹‹علیه السلام ›› قدم بگذارند و ولیّ عصر خود را بشناسند . بنابراین معرفت امام مانند معرفت الله و شناسائی خدای بزرگ است ، که بر هر کسی لازم و ضروری است .
پیامبر بزرگ اسلام می فرماید :
من مات ولا یعرف امام زمانه مات میتةجاهلیة
کسی که بمیرد در حالیکه امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلّیت مرده است .
آری ، انسانِ نا آشنا به امام زمان بستان مردم قبل از اسلام ، در حال مرگ ، بهره ای از توحید و معنویات نخواهد داشت و کافر از دنیا خواهد رفت . کوتاه سخن اینکه فرق و امتیازی میان کسی که در میان کسی که در دوران پر افتخار اسلام زندگی می کرده ولی عارف و آشنا به امام عصر خویش نبوده است ، با گمگشتة وادی ضلالت در عصر جاهلیت وجود ندارد و درست همانند کسی است که درک اسلام نکرده و پیش از اسلام در حالت کفر در گذشته و سر انجام هر دو عذاب دردناک خدا است . لطافت و ظرافت بیان این حدیث نورانی در کنار حدیث شریف دیگری روشن تر و نورانی تر می گردد که پیامبر ‹‹صلّی الله علیه و آله و سلّم ›› فرموده :
معاشر الناس من ارادان یحیی حیوتی و یموت میتتی فلیتولّ علی بن ابیطالب و بقیة الائمة الائمة بعده
ای گروههای جامعه ! کسی که دوست بدارد زندگی کند بگونة زندگی من و بمیرد به گونة مرگ من ، پس علی بن ابیطالب و باقی امامان بعد از او را به ولایت دوستی بپذیرد .
این حدیث ، بیانگر معنای حدیث قبل نیز هست . ملاک در اینکه انسان ، پیامبر گونه زندگی کند بمیرد ، آشنایی و دوستی با امامان معصوم ‹‹علیم السلام ›› است و میزان در زندگی به گونة جاهلیّت دوری از حضرت معصومین است . حدیث شریف فوق را علمای شیعه و سنّی نقل کرده ان و بدون تردید مقصود از امام هر عصر و زمانی ، امامان دوازده گانه و پیشوایان عالیقدر شعیه ، ترجمان وحی الهی و مظاهر رحمت پرودگار بوده و با فضیلت ترین و با تقواترین انسانها و روشنگران راه حقیقت و عدالت هستند .
با کمال تأسّف این حدیث روشن و سرنوشت ساز را بعضی از علمای اهل سنّت از معنای معقول و خِرَد پسندانة آن منحرف نموده و برای فرار از شناسایی و پیروی خاندان جلیل رسول الله ‹‹صلی الله علیه و آله و سلّم ›› گاهی امام زمان را به زمامداران و خلفا سلاطین ، و زمانی به معنی قرآن ، تفسیر می کنند . خوشبختانه به قدری تفسیر و توجیه آنان نا معقول و غیر منطقی است که احیاناً بعضی از دانشمندانِ خود آنها نیز نتوانسته اند آنرا بپذیرند . مُلّا جلال دَوانی دانشمندان فرزانه که از متکلّمین بزرگ اهل سنّت است ، روزی در محضر وی از این حدیث شریف به میان آمد ، بعضی گفتند که منظور از امام زمان ، سلطان وقت است . تصادفاً حاکم آن عصر بایزید از سلاطین عثمانی ع متجاهر به انواع فسق و تباهکاری بود ، در آن حال مُلّا جلال ریش خدو را به دست گرفته و می گفت : آیا رواست که فردای قیامت ، خداوند بزرگ ، جلال الدین محمّد را عذاب کند که چرا بایزید پلید را به امامت نشناختی ؟!
جریان مباحثة شیخ محمد بن علی بن ابراهیم ابن ابی جمهور احسائی دانشمند بزرگ شیعه با فاضل هروی از علماء اهل سنّت نیز مناسب این بحث است ، که در خراسان انجام گرفته است :
در یکی از مجالس بحث شیخ احسائی از فاضل هروی دربارة این حدیث شریف ‹‹من مات ...›› نظر وی را پرسید که آیا صحیح است یا نه ؟
سئوال کرد : اکنون امام تو کیست ؟ فاضل گفت : مقصود از امام زمان ، ظاهر آن نیست بلکه منظور ، قرآن است . یعنی مرگ بدون شناسایی قرآن ، مرگ جاهلیّت است . شیخ گفت : بنابراین یاد گرفتن تمامی قرآن بر هر فردی واجب است در حالی که احدی این را نگفته است . فاضل جواب داد : نه ، تمامی قرآن مقصود نیست بلکه تنها سورة فاتحه الکتاب است که شرط صحّت نماز می باشد ، چون نماز بدون این سوره درست نیست . شیخ گفت : ظاهر لفظ ‹‹امام زمانه ›› گواهی می دهد که هر زمانی را امامی است و گرنه می فرمود ‹‹امام الزمان ›› یعنی اگر می فرمود : هر کس بمیرد و امام زمان را نشناخته باشد ... خوب می توانستیم بگوئیم مقصود سورة حمد است ولی فرموده است :‹‹امام زمانه ›› هر کس بمیرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد ... و ظاهر این جمله آنست که هر زمانی را امام مخصوص بخود است . فاضل از جواب ناتوان ماند و از گفتار و تأویل خود برگشت و گفت : بنابر حدیث مذکور ، حال من وتو در این زمان ، برابر است . شیخ گفت : چگونه من با تو مساوی هستم در حالیکه مرا امامی است ‹‹حجة ابن الحسن ›› که دانسته ام وجودش لازم است و اعتقاد به امامت او دارم و به حکم عقل صریح و نقل صحیح و روشن ، وجود و ولادت و غیبت او را ثابت می کنم و با دلیل ، او را شناخته ام . فاضل گفت : امامی که هرگز او را ندیده و مقام او را نمی دانی و از وجودش بهره مند نمی گردی و پاسخ سئوالات خود را از او نمی شنوی چه فایده ای دارد ؟ ابن ابی جمهور پاسخ داد : حدیث نبوی ‹‹ صلّی الله علیه و آله و سلّم ›› ‹‹من مات ...›› نمی گوید که باید او را ببینی و پاسخ خود را از او بشنوی ،بلکه فرمان رسول اکرم این است که باید امام زمان را شناخت ، و شکر خدا را که مردی در یمن دعوی امامت دارد ، اراده دارم بدیدار او روم و اگر صحّت ادعای او را این حال بمیری به مرگ جاهلّیت مرده ای .
شامل 55 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق شناخت امام