فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مغناطیسم

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله مغناطیسم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
داده‌های بدست آمده از مطالعات پاینه مغناطیسم ، نه تنها باعث شد که در دهه 1940 و اوایل 1950 نیروی تازه‌ای به موضوع شناوری قاره‌ها دمیده شود، بلکه قویترین استدلالهای ممکن را برای طرفداران شناوری قاره‌ها فراهم آورد. علاوه بر این ، مطالعات یاد شده در نشان دادن جوان بودن حوضه‌های اقیانوسی در مقایسه با قاره‌ها مفید بوده و در گسترش نظریه تکتونیک صفحه‌ای موثر بودند. همه ما با این اصل که زمین به صورت یک آهنربا رفتار کرده و در نتیجه عقربه قطب نما همبشه در جهت شمال مغناطیسی قرار می‌گیرد، آشنا هستیم.
میدان مغناطیسی زمین را می‌توان به صورت یک سری خطوط نیرو تصور کرد. هر آهنربایی که بتواند آزادانه در فضا حرکت کند، سوگیرشی در امتداد یکی از این خطوط خواهد داشت. شدت میدان مغناطیسی زمین در استوای مغناطیسی به حداقل خود رسیده و با حرکت دادن از آن به سمت دو قطب ، میزان شیب افزایش می‌یابد. شدت میدان مغناطیسی زمین در دو قطب شیب ، تقریبا دو برابر آن چیزی است که در استوای مغناطیسی وجود دارد.
تغییرات دیرپای میدان مغناطیسی
از زمانهای بسیار دور ، یعنی از نیمه قرن هفدهم ، دانشمندان می‌دانستند که انحراف مغناطیسی با گذشت زمان تغییر می‌کند. از آن زمان تاکنون ، نه تنها موفق به نشان دادن تغییرات آرام در مقدار انحراف مغناطیسی شده‌ایم، بلکه در تشخیص تغییرات میل و شدت آن نیز موفقیتهایی بدست آورده‌ایم. تغییرات مغناطیسم ، در طول دوره‌هایی چندین ساله ، صورت گرفته است. از آنجا که این تغییرات ، تنها از روی آثار تاریخی طولانی قابل تشخیص می‌باشند، آنها را تغییرات دیرپای می‌نامند.
علت مغناطیسم زمین
علت مغناطیسم زمین ، هنوز هم به عنوان یکی از مزاحمترین معماهای مطالعه زمین باقی مانده و پاسخ کاملا قانع کننده‌ای برای این پرسش پیدا نشده است. میدان مغناطیسی زمین ، از مولفه‌های بیرونی و درونی تشکیل شده است. بخش بیرونی این میزان ، عمدتا ناشی از فعالیت خورشید است. این فعالیت ، بر روی یونسفر (Ionosphere) تاثیر گذاشته و ظاهرا ، علت توضیحی توفانهای مغناطیسی و نورهای شمالی است.
تغییرات و اثرات میدان بیرونی ، ممکن است که بسیار سریع و ناگهانی صورت پذیرند، اما بر روی میدان درونی زمین که مورد توجه اصلی ما می‌باشد، اثر ناچیزی دارند. اولین کسی که نشان داد زمین رفتاری مانند یک آهنربا دارد، ویلیام گیلبرت فیزیکدان انگلیسی قرن شانزدهم بود. وی اظهار داشت که میدان مغناطیسی زمین ، ناشی از وجود توده بزرگی است که زیر سطح قرار داشته و بطور دائم مغناطیسی شده است.
در نگاه اول ، این برداشت ممکن است که جالب توجه به نظر برسد چرا که نه تنها مقادیر متنابهی از کانیهای مغناطیسی در پوسته زمین یافت شده‌اند، بلکه تصور زمین شناسان نیز این است که بیشترین بخش هسته زمین از آهن تشکیل یافته است. از آنجایی که بررسیهای دقیق نشان داده‌اند که میانگین شدت مغناطیسی بودن زمین ، بیشتر از آن چیزی است که در سنگهای تشکیل دهنده پوسته آن دیده می‌شود، می‌بایستی به منشا مغناطیسم زمین ، نگاهی عمیقتر بیافکنیم.

 

پارینه مغناطیسم
برخی از سنگها ، مانند کانیهای آهن (هماتیت و مانیتیت) ، دارای خاصیت مغناطیسی شدیدی هستند. با این وجود ، اکثر سنگها فقط بطور ضعیفی چنین هستند. در واقع خاصیت مغناطیسی هر سنگ ، در کانیهای آن نهفته است و اگر بجای صحبت از خاصیت مغناطیسی سنگ ، از خاصیت مغناطیسی کانیها سخن بگوییم، کاری صحیح تر است، اما به دلیل عرف موجود ، ما نیز به خاصیت مغناطیسی سنگ اشاره می‌کنیم.
این خاصیت مغناطیسی را تحت عنوان مغناطیسم طبیعی دائمی شناخته و آن را به اختصار ، با سه حرف لاتین (NRM) نشان می‌دهند. این مغناطیسم دائمی ، ممکن است که با سوگیرش کنونی میدان مغناطیسی زمین ، مطابقت داشته و یا نداشته باشد و ممکن است که از طرق مختلف ، توسط سنگ کسب شده باشد.
نتایج مطالعات پارینه مغناطیسی
در مطالعات مربوط به وضعیت قطبهای قدیمی ، فرض بر این است که میدان مغناطیسی ، دوقطبی بوده و همچنین ، وضعیت نزدیک به محور چرخش زمین دارد. یکی از نتایج این فرضیات آن است که در گذشته ، قطبهای جغرافیای زمین می‌بایستی بر قطبهای ژئومغناطیسی آن منطبق بوده باشند. بدیهی است که چنین وضعیتی در زمان حال وجود ندارد. داده‌های حاصل از مشاهدات صورت گرفته، موید این ملاحظات تئوریک می‌باشند.
با رسم کردن قطبهای مجازی ژئومغناطیسی میدانهای متغیری که در طول دوره‌های طولانی مشاهدات مغناطیسی در جهان ثبت شده‌اند، در می‌یابیم که وضعیت قرارگیری این قطبها ، گرایش به انباشت در اطراف قطبهای جغرافیایی دارد. دلیلی قانع کننده تر در این مورد قطبهای پارینه مغناطیسی محاسبه شده ، بر مبنای اندازه گیریهای انجام گرفته بر روی سنگهای پلیستوسن و زمانهای اخیر است. داده‌های پارینه مغناطیسی بدست آمده از سنگهای دوران سوم ، تقریبا بطور قاطع نشان می‌دهند که از زمان الیگوسن تاکنون ، هیچ تغییر مهمی در قطبهای ژئومغناطیسی زمین صورت نگرفته است.
با این وجود ، اگر باز هم در زمان به عقب رفته و از الیگوسن بگذریم ، شواهدی که بر وجود یک قطب مغناطیسی تغییر کننده دلالت دارند، بیشتر شده و بر اساس بحثی که در بالا داشتیم، این تغییر می‌بایستی با تغییر قطبهای جغرافیایی همراه بوده باشد. مهاجرت گسترده قطبهای مغناطیسی (و تا حدودی ، قطبهای جغرافیایی) و مشاهدات مربوط به مسیر مهاجرت قطبی قاره‌های مختلف ، که قابل انطباق بر یکدیگر نیستند، پرسشهای فراوانی را بر می‌انگیزد. در واقع ، برای یافتن پاسخ این پرسشها ، خود را با تمامی مفهوم شناوری قاره‌ها روبرو می‌بینیم.
تاریخچه
شروع مطالعات زمین شناسی فیزیکی را می توان به مطالعات فیثا غورث در مورد کروی بودن زمین نسبت داد. کرویت زمین توسط فیثا غورث با تکیه بعضی دلایلی فیزیکی در سال 530 قبل از میلاد مشخص شده بود، پس از آن در سال 240 قبل از میلاد رئیس کتابخانه اسکندریه به نام اراتوستنس برای اولین بار شعاع زمین را اندازه گرفت پس از آن دانشمندان بزرگی گالیله گردش زمین به دور خورشید و نیز کروی بودن آن را اثبات کرد و نیروی جاذبه کره زمین توسط نیوتن کشف شد. امروزه نیز با استفاده از دستگاههای پیشرفته و مطالعات فراوان اطلاعات بسیار خوبی را در مورد خصوصیات طبیعی و فیزیکی زمین به دست آوردیم که در توجیه بسیاری از مسائل ناشناخته و پیچیده زمین بسیار موثر بوده اند.

نقش و تاثیر آن در زندگی
تلفیق مطالعات صورت گرفته در زمینه زمین شناسی فیزیکی با دیگر اطلاعات بدست آمده از مطالعات ژئوفیزیکی و چینه شناسی و... می تواند کمک بسیار شایانی در اکتشافات معدنی و نفت و... بکند. مثلا از طریق اندازه گیری شتاب مغناطیسی و بررسی آنومالی های آن می توان به وجود بعضی از مواد معدنی از منطقه پی برد هر گاه شتاب جاذبه اندازهگیری شده پس از انجام تصحیحات ناشی از عوامل موثر یاد شده باز هم با مقدار تئوری آن اختلاف داشته باشد، این اختلاف که ناشی از تفاوت جرم مخصوص سنگهای زیر زمین است، به نام آنومالی خوانده می شود.ب ا بررسی این آنومالی تا حدودی می توان به ساختمان داخل زمین پی برد. مثلا آنومالی منفی شتاب جاذبه منفی نشانه آن است که در زیر ایستگاه اندازه گیری، توده ای، که جرم مخصوص آن از سنگهای اطراف کمتر است را دارد. مثلا وجود نمک در زیر زمین ممکن است این پدیده را به وجود آورد.

 

 

 

حدود زمین شناسی فیزیکی
بین علم زمین شناسی فیزیکی و سایر گرایش های علم زمین شناسی نمیتوان حدود مشخص را در نظر گرفت به طور کلی می توان گفت زمین شناسی فیزیکی در حقیقت همان زمین شناسی عمومی است که شامل اکثر مباحث علم زمین شناسی می باشد. ولی با پیشرفت علم زمین شناسی و لزوم بکار گیری شاخه های آن به صورت تخصصی تر، این شاخه ها از علم زمین شناسی فیزیکی جدا شده و پر و بال بیشتری به آنها داده شد. ولی در کل می توان گفت که زمین شناسی فیزیکی می تواند تمامی آنها را در برگیرد. برای مثال مطالعه آبکره زمین که امروزه بیشتر توسط شاخه آب شناسی مورد بررسی قرار می گیرد جزئی از بررسی های زمین شناسی فیزیکی است. در زمین شناسی فیزیکی مطالعه مشخصات آبکره ، اینکه مساحت اقیانوسها، دریاها و دریاچه ها و درصد آنها، چقدر است ولی در آب شناسی به صورت تخصصی تر مطالعه آبهای موجود در زیر زمین یا آبهای سطحی از نظر شیمیایی و فیزیکی و غیره می باشد. بطور کلی می توان گفت که زمین شناسی فیزیکی اکثرعلوم مختلف زمین شناسی را در بر می گیرد و هر کدام از آنها را به صورت کلی تر بررسی می کند.
ارتباط با سایر علوم
همانطور که از اسم آن بر می آید، زمین شناسی فیزیکی از ترکیب دو واژه زمین شناسی و فیزیک به وجود آمده است و بیشترین ارتباط را با علم فیزیک دارد. بررسی مشخصات طبیعی زمین مانند اندازه گیری شتاب جاذبه و میدان مغناطیسی و غیره بدون داشتن اطلاعاتی در زمینه فیزیک امکانپذیر نیست. همچنین باید در دیگر زمینه های مختلف علم زمین شناسی برای توجیه بعضی از پدیده ها اطلاعات کافی در اختیار داشت.
کاهش مغناطیسم در زیر فشار اتمسفر
دانشمندان یک نیروی مغناطیسی را از آهن ربای مغناطیسی کشف کردند. این نیروی مغناطیسی زمانیکه زیر فشار قرار می‌گیرد ،کاهش می‌یابد.
به گزارش باشگاه خبرنگاران به نقل از پایگاه خبری سانیس دیلی، دانشمندان دریافتند زمانیکه آهن مغناطیسی در زیر فشار بین 120000 تا 160000 فشار اتمسفر قرار می‌گیرد، نیروی مغناطیسی به نیم کاهش می‌یابد.
بنابراین گزارش، خاصیت مغناطیسی از الکترون‌های غیر هم جفت در مواد مغناطیسی می‌آید. این تحقیقات نشان داده مقداری از مغناطیس ناشی از کاهش در تعدادی از الکترون‌های غیر هم جفت است.
آهن مغناطیسی در یک مقدار کوچکی از باکتری در مغز بعضی از پرندگان،‌حشرات و همه انسانها پیدا شد.
همچنین بزودی کشتیرانان از این متد استفاده و مغناطیس قطب شمال را پیدا می‌کنند و همچنین در نانوتکنولوژی بکار می رود./ل
زندگی مایکل فارادی
فارادی یک فیزیکدان و شیمیدان انگلیسی که با زمینه‌های الکترومغناطیس الکتروشیمی مرتبط بود و چراغ بونزن را ابداع کرد. تمامی جهان اذعان دارند که مایکل فارادی یکی از بزرگترین دانشمندان تاریخ بوده است. برخی از تاریخدانهای علم او را به عنوان بزرگترین تجربه‌گر در تاریخ علم می‌دانند. تبدیل شدن الکتریسیته به عنوان یک منبع انرژی حیاتی نیز بیشتر به علت تلاشهای او است.

مایکل فارادی در نزدیکی الفنت و کستل لندن به دنیا آمد. خانواده وی فقیر بودند و او مجبور بود که خودش درس بخواند. در چهارده سالگی او کارآموز یک صحافی و فروشگاه کتاب شد و در مدت هفت سال کارآموزیش کتابهای زیادی خواند که این امر علاقه‌اش را به علم زیاد کرد. در بیست سالگی او در سخنرانیهای دانشمند سرشناس هامفری داوی ، رئیس انجمن رویال ، شرکت کرد و به مباحث وی علاقه‌مند شد. پس از اینکه او نمونه‌ای از نوشته‌هایش را به داوی ارسال کرد، داوری فارادی را به عنوان دستیارش استخدام کرد. در آن دوران فارادی فرد متشخصی شناخته نمی‌شد. به هر حال طولی نکشید که فارادی از داوی پیش افتاد.بزرگترین کار وی با الکتریسیته بود. در سال 1821م ، کمی بعد از اینکه شیمیدان دانمارکی ، هانس کریستن اورستد ، الکترومغناطیس را کشف کرد، داوی و ویلیام هید ولاستون سعی کردند تا یک موتور الکتریکی را طراحی کنند، اما نتوانستند. فارادی پس از صحبت با این دو نفر ، تصمیم به ساخت دو وسیله برای تولید آنچه که او گردش الکترومغناطیسی می‌نامید، گرفت. اگر یک سیم غوطه‌ور در یک ظرف جیوه با یک آهنربا که در وسط آن قرار داده شده، با الکتریسیته تولید شده توسط یک باتری شیمیایی شارژ می‌شد، در اطراف آهنربا می‌چرخید.این آزمایشات و ابداعات پایه‌های فنآوری الکترومغناطیسی پیشرفته کنونی را ساختند. فارادی طی یک اقدام نابخردانه بدون اینکه از والستون و داوی بخاطر دینش نسبت به آنها ، قدردانی کند نتایج آزمایشاتش را منتشر کرد و منازعه حاصل باعث شد که فارادی از تحقیقات الکترومغناطیسی برای سالها کنار بکشد. ده سال بعد در سال 1831م او سری بزرگ آزمایشاتش را که در آن به کشف القای الکترومغناطیسی نایل شد، آغاز کرد. او فهمید که اگر یک آهنربا را از وسط یک حلقه سیمی عبور دهد، یک جریان الکتریکی در سیم ایجاد می‌شود. دلایل او نشان داد که جریان الکتریکی مغناطیسم را ایجاد کرده است. سپس فارادی از این اصول برای ساخت دینامو ، شکل قدیمی ژنراتورهای توان پیشرفته الکتریکی ، استفاده کرد.
فارادی بیان داشت که نیروهای الکترومغناطیسی در فضای خالی اطراف هادی وجود دارد، اما او کارش را بر روی این پروژه تکمیل نکرد. تجسم آزمایشی فارادی از خطوط شار نشأت گرفته از بدنه بارها ، برای بار اول بصورت ریاضی توسط قانون القای فارادی که بعدا جزو معادلات ماکسول شد مدل شد که در تعمیم کلی تکمیل شده و به عنوان تئوری میدان شناخته شده است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مغناطیسم

دانلودمقاله عـرفـان و صــوفی

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله عـرفـان و صــوفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 مقدمه‌
دردم‌ از یار است‌ و درمان‌ نیز هم‌
دل‌ فدای‌ او شد و جان‌ نیز هم‌
آنانکه‌ اهل‌ هدایتند دارای‌ چراغ‌ معرفتند محرم‌ اسرار حضرت‌ عزتند هر حجایی‌ در راه‌ افتدمی‌برند و هوای‌ نفس‌ را به‌ ریاضت‌ از خود دور کنند بهترین‌ کارها شناختن‌ حق‌ تعالی‌ است‌ که‌ اول‌و آخر همه‌ چیزهاست‌.
عرفان‌ یکی‌ از تابناک‌ترین‌ تجلیات‌ اندیشه‌ بشری‌ است‌ که‌ موجب‌ و موجد بسیاری‌ ازپدیده‌های‌ فکری‌ و هنری‌ بوده‌ است‌ و آن‌ طریقه‌ای‌ از معرفت‌ در نزد آن‌ دسته‌ از صاحب‌ نظران‌است‌ که‌ بر خلاف‌ اهل‌ برهان‌ و کشف‌ حقیقت‌ بر ذوق‌ و اشراق‌، بیشتر اعتماد دارند تا بر عقل‌ واستدلال‌.
اساس‌ عرفان‌ عبارتست‌ از اعتقاد به‌ امکان‌ ادراک‌ حقیقت‌ از طریق‌ علم‌ حضوری‌ و اتحاد عاقل‌و معقول‌ به‌ عالم‌ درون‌ و بدین‌ قرار، عارف‌ ذات‌ مطلق‌ را نه‌ به‌ برهان‌، بلکه‌ به‌ ذوق‌ و وجد درک‌می‌کند و به‌ اعتقاد او اگر برای‌ دریافت‌ جمال‌ حق‌ و نیل‌ به‌ آن‌ راهی‌ هست‌ راه‌ عشق‌ است‌ نه‌ راه‌عقل‌ .
و اما درد همان‌ عشق‌ است‌ و درمان‌ همان‌ وصل‌. گرچه‌ پیر هرات‌ گوید «عشق‌ درد نیست‌ لیکن‌به‌ درد آرد» و هم‌ در این‌ راه‌ خطرات‌ بسیار است‌ و سرها باید انداخت‌ و جانها فدا کرد.
و چون‌ پرتو عشق‌ و عرفان‌ بر تن‌ آدمی‌ تابیدن‌ گیرد نور معرفت‌ از روزنه‌ جان‌ او سر می‌زند آن‌چنان‌ نسبت‌ به‌ معشوق‌ مهربان‌ می‌شود و به‌ حدی‌ می‌رسد که‌ هر آنچه‌ دارد در کف‌ می‌نهد و درپای‌ معشوق‌ می‌ریزد و بر سر قمار عشق‌ در می‌بازد و در راه‌ معشوق‌ خود را نادیده‌ می‌گیرد و به‌استقبال‌ بلاها و خطرات‌ می‌رود و از هیچ‌ چیز نمی‌هراسد و در واقع‌ در اینجاست‌ که‌ دردی‌ که‌متحمل‌ می‌شود با لذت‌ و جان‌ دل‌ پذیرا می‌شود و به‌ جای‌ رنج‌ لذت‌ها نصیب‌ خودش‌ می‌کند.
البته‌ درجات‌ درد نیز در افراد مختلف‌ تفاوت‌ دارد حذبات‌ عشق‌ در دلهای‌ اشخاص‌ بر اساس‌ظرفیت‌ و استعداد و شایستگی‌ جلوه‌ گر است‌ و جلوه‌ سلطنت‌ عشق‌ بر تختگاه‌ دل‌ هر عاشقی‌ به‌گونه‌ای‌ است‌ که‌ او را سزد. چنانکه‌ بعضی‌ها را همچون‌ دریا به‌ تلاطم‌ و حرکت‌ وا می‌دارد و به‌بعضی‌ به‌ ظاهر آرامش‌ می‌دهد و به‌ سکوت‌ و سکون‌ می‌خواند یکی‌ از سر درد، گریه‌ می‌آغازد ودیگری‌ از مستی‌ و سرخوشی‌.
اما عارف‌ درد را با تمام‌ سوزناکی‌ اش‌ می‌پذیرد چنانکه‌ عطار می‌گوید :
کفر کافر را و دین‌ دیندار را
ذره‌ای‌ دردت‌، دل‌ عطار را
درد موهبتی‌ الهی‌ است‌ که‌ بر قلب‌ شایسته‌ می‌رسد که‌ در نزد صاحب‌ دردان‌ جایگاهی‌ ارزشمندداشته‌ و دارد در واقع‌ (درد حالتی‌ است‌ که‌ است‌ که‌ از محبوب‌ ظاهر شود و محب‌ طاقت‌ تحمل‌آن‌ را ندارد) اگر قصه‌ حرمان‌ و غصه‌ هجران‌ این‌ نوع‌ شکایتی‌ بودی‌ و آن‌ در طول‌ حکایتی‌نمودی‌ که‌ به‌ دستیاری‌ قلم‌ به‌ زبان‌ دراز و مددکاری‌ طبع‌ سخن‌ طراز بیان‌ توانستی‌ کرد و در میان‌توانستی‌ آورد می‌شنیدی‌ که‌ این‌ سوختگان‌ داغ‌ فراق‌ و دل‌ افروختگان‌ آتش‌ اشتیاق‌ در کوچه‌ غم‌ ودوری‌ و کنج‌ کاشانه‌ ناصبوری‌ چه‌ غمها دیده‌ و چه‌ الم‌ها کشیده‌اند.
و ما این‌ چنین‌ بی‌ زاد و راحله‌ با توشه‌ محبت‌ مالامال‌ از درد در این‌ کویر قدم‌ می‌نهیم‌ و باحرارت‌ عشق‌ وی‌ جان‌ می‌گیریم‌ و این‌ اثر را به‌ همه‌ سوخته‌ جانان‌ در این‌ طریقت‌ هدیه‌ می‌نمائیم‌،هدیه‌ای‌ پر از نور وروشنائی‌ و هدیه‌ای‌ سرشار از عشق‌ و محبت‌ آلوده‌ به‌ درد تا سر منزل‌ درمان‌.
در طریق‌ عشقبازی‌ امن‌ و آسایش‌ بلاست‌
ریش‌ باد، آن‌ دل‌ که‌ با درد تو خواهد مرهمی‌

تعریف‌ عارف‌ و عرفان‌ و صوفی‌
عارف‌ در لغت‌ به‌ معنی‌ شناسا، مرد شکیبا و خداشناس‌ و عرفان‌ در اصطلاح‌ لغوی‌، شناختن‌.وشناختن‌ حق‌ تعالی‌ و خداشناسی‌ است‌. عرفان‌ در اصطلاح‌ راه‌ روشی‌ است‌ که‌ طالبان‌ حق‌ برای‌نیل‌ به‌ مطلوب‌ و شناسایی‌ برمی‌ گزینند. به‌ عبارت‌ دیگر شناخت‌ عرفان‌ آن‌ نورانیت‌ روحی‌ است‌که‌ دوجهان‌ برونی‌ و درونی‌ را روشن‌ ساخته‌ و آن‌ دو را در رابطه‌ با حقیقت‌ با لذات‌ ارزیابی‌ نموده‌و می‌تواند شخصیت‌ آدمی‌ را در شعاع‌ آن‌ حقیقت‌ با لذات‌ قرار دهد.
عرفان‌ یا معرفت‌ به‌ معنی‌ شناخت‌ و در اصطلاح‌ معرفت‌ قلبی‌ است‌ که‌ از طریق‌ کشف‌ شهودحاصل‌ می‌شود. کسی‌ را که‌ واجد عرفان‌ است‌ عارف‌ می‌گویند ودانش‌ مبتنی‌ بر عرفان‌ را معرفت‌گویند .
عرفان‌ معجونی‌ شگفت‌انگیز از مکتب‌های‌ مختلف‌ فلسفی‌ جهانی‌ است‌ از کلمه‌ عرفان‌«میستیک‌» یا «میستیسیزم‌» یا «گنوسیسم‌» که‌ به‌ معنی‌ مرموز پنهانی‌ مخفی‌ است‌ و به‌ فارسی‌«عرفان‌» ترجمه‌ شده‌ جهان‌ بینی‌ دینی‌ خاصی‌ مفهوم‌ می‌گردد که‌ امکان‌ ارتباط‌ شخصی‌ و حتی‌پیوستن‌ آدمی‌ را با خداوند از طریق‌ شهود و تجربه‌ باطن‌ و حال‌ ممکن‌ الحصول‌ می‌شمارد.
عرفان‌ طریقه‌ و مکتب‌ و مرامی‌ است‌ میان‌ اقوام‌ مختلف‌ که‌ در کشف‌ حقایق‌ و پیوند انسان‌ وحقیقت‌ نه‌ بر عقل‌ و استدلال‌ بلکه‌ بر «ذوق‌» و «اشراق‌» و «وصول‌» و «اتحاد» با حقیقت‌ تکیه‌ داردو برای‌ نیل‌ به‌ این‌ مراحل‌ دستورات‌ و اعمال‌ ویژه‌ای‌ را به‌ کار می‌گیرند.
عارف‌ کسی‌ است‌ که‌ فنای‌ در حق‌ یافته‌ و هنوز به‌ مقام‌ بالله‌ نرسیده‌ و از مقام‌ تقید به‌ مقام‌ اخلاق‌سیر نموده‌ باشد معروف‌ ؛ حق‌ مطلق‌ است‌ که‌ مبدأو معاد همه‌ است‌.
عارف‌ در اصطلاح‌ کسی‌ است‌ که‌ حضرت‌ الهی‌ او را به‌ مرتبه‌ شهود ذات‌ اسما و صفات‌ خودرسانیده‌ این‌ مقام‌ از طریق‌ حال‌ و مکاشفه‌ بر او ظاهر گشته‌ باشد نه‌ از طریق‌ علم‌ و معرفت‌ .
برخی‌ گفته‌اند :
عارف‌ که‌ از عرفان‌ یعنی‌ «آگاهی‌» مشتق‌ شده‌ است‌ همین‌ معنی‌ را نیز دارد و عارف‌ را آگاه‌نامیده‌اند. و عارف‌ را شخصی‌ که‌ جمیع‌ امور محیط‌ خود اعم‌ از مادی‌ و معنوی‌ آگاهی‌ داشته‌باشد و آگاهی‌ نیز توانایی‌ به‌ دنبال‌ دارد در این‌ زمینه‌ خواجه‌ عبدالله‌ انصاری‌ می‌گوید: «نور تجلی‌ناگاه‌ آید، ولی‌ بر دل‌ آگاه‌ آید».
در اصطلاح‌ صوفیه‌ عارف‌ کسی‌ را گویند که‌ به‌ دو طریق‌ حال‌ و شهود مشاهده‌ ذات‌ و صفات‌ واسماء الهی‌ نموده‌ باشد و معرفت‌ حالیست‌ که‌ وی‌ رااز آن‌ شهود حاصل‌ گردد.
گفته‌اند شناخت‌ حق‌ به‌ دو طریق‌ میسر است‌ ؛ یکی‌ به‌ استدلال‌ از اثر به‌ مؤثر. از فعل‌ به‌ صفت‌ وازصفت‌ به‌ ذات‌ که‌ مخصوص‌ انبیاء و اولیاء و عرفاست‌. این‌ معرفت‌ شهودی‌ هیچکس‌ را جزمجذوب‌ خلق‌ دست‌ نمی‌دهد مگر به‌ سبب‌ طاعت‌ و عبادت‌ آشکار پنهان‌ قلبی‌ و روحی‌ وجسمی‌ .
در عرفان‌ عقاید بر همن‌ها، بودائی‌ها، رواقیان‌، سطوریان‌، مهریان‌، عقاید مسلمانان‌ زاهد،عقاید افلاطیون‌ جدید و حتی‌ نکاتی‌ از آئین‌ زرتشت‌ می‌توان‌ یافت‌.
عارف‌ به‌ سعادت‌ این‌ جهان‌ رغبتی‌ ندارد بلکه‌ می‌کوشد تا به‌ سعادت‌ متعالی‌تر از آن‌ دست‌ یابدو فقط‌ به‌ ارزشهای‌ روحی‌ توجه‌ دارد و در این‌ کنکاش‌ به‌ لذتی‌ دست‌ می‌یابد اما او این‌ لذت‌ رامقصود غایی‌ خود قرار نداده‌، زیرا هدف‌ غایی‌ او، اتحاد با خدا می‌باشد. و این‌ اتحاد در بین‌ اقوام‌مختلف‌ به‌ گونه‌ هایی‌ متفاوت‌ بیان‌ شده‌ است‌.
دیگری‌ گفت‌ عامه‌ مؤمنان‌ را عالم‌ نشاید خواندن‌ و جز خاص‌ اولیاء را عارف‌ نشاید خواندن‌.
تصوف‌ به‌ معنی‌ پشمینه‌ پوشی‌ است‌ و متصوف‌ کسی‌ را گویند که‌ پشمینه‌ پوش‌ و پیرو راه‌صوفیان‌ باشد.
لغت‌ «صوفی‌» که‌ در اول‌ به‌ مناسبت‌ آن‌ که‌ عادتا لباس‌ زهاد صوف‌ یا پشم‌ بوده‌ پیدا شده‌ بعدهامترادف‌ با لغت‌ عارف‌ شده‌ است‌ اعم‌ از این‌ که‌ عارف‌ لباس‌ پشمی‌ بپوشد یا نپوشد به‌ طوری‌ که‌در لغت‌ عرب‌ اصطلاح‌ «لبس‌ الصوف‌» به‌ معنی‌ «عارف‌ شدن‌» و «در زمره‌ فقرا و صوفیه‌ در آمدن‌»است‌. مثل‌ آن‌ که‌ در فارسی‌ هم‌ اصطلاح‌ «پشمینه‌ پوش‌» عینا به‌ همان‌ معنی‌ است‌ و از مترادفات‌صوفی‌ و عارف‌ و درویش‌ است‌.
صوفی‌: صاحبدلی‌ که‌ خدای‌ را عاشقانه‌ می‌پرستد.
در شرح‌ تصوف‌ چنین‌ آمده‌ است‌:
«صوفیان‌ را از بهر آن‌ صوفی‌ خوانند که‌ سرهای‌ ایشان‌ روشن‌ بود و اثرهای‌ ایشان‌ پاکیزه‌ بود، واسرار بواطن‌ راست‌ و آثار ظاهر را یعنی‌ ظاهر و باطن‌ ایشان‌ روشن‌ است‌ و پاک‌ است‌ و پاکی‌سرایشان‌، آن‌ است‌ که‌ سر خویش‌ رااز درون‌ حق‌ پاکیزه‌ گردانیده‌ باشند و جز به‌ خدای‌ امید ندارندو جز از خدای‌ نترسند و جز او را دوست‌ ندارند. و جز به‌ او با کسی‌ دیگر نیارامند و جز بر اواعتماد نکنند و جز او را نخواهند و هرچه‌ ایشان‌ را از حق‌ تعالی‌ ببرد دل‌ به‌آن‌ چیز مشغول‌نکنند...»
شهاب‌ الدین‌ ابوحفص‌ سهروردی‌ در «عوارف‌ المعارف‌» گوید:
«صوفی‌ کسی‌ است‌ که‌ پیوسته‌ درون‌ خود را از اوصاف‌ نفس‌ و طبع‌ پاک‌ کرده‌ است‌ و آنگاه‌ مددجذبه‌ الهی‌ وی‌ را دریابد و در تخلیه‌ و تجلیه‌ نیرو بخشد و او را اتصال‌ به‌ جمال‌ الهی‌ دست‌ دهد.
برخی‌ صوفی‌ را از وجوهی‌ دیگر گرفته‌اند چنانکه‌ هجویری‌ گوید:
«گروهی‌ گفته‌اند که‌ صوفی‌ را از آن‌ جهت‌ صوفی‌ خوانند که‌ جامه‌ صوف‌ دارد و گروهی‌ گفته‌اندکه‌ بدان‌ صوفی‌ خوانند که‌ اندر صف‌ اول‌ باشند. و گروهی‌ گفته‌اند که‌ بدان‌ صوفی‌ خوانند که‌ تولی‌به‌ اصحاب‌ صفه‌ کنند. و گروهی‌ گفته‌اند که‌ این‌ اسم‌ از صفا مشتق‌ است‌ اما بر مقتضی‌ لغت‌ از این‌معانی‌ بعید می‌باشد...»
همچنین‌ برخی‌ آن‌ را مشتق‌ از صوفانه‌ به‌ معنی‌ گیاه‌ خرد و ناچیزی‌ است‌ می‌دانند و وجه‌ تسمیه‌آن‌ به‌ سبب‌ تواضع‌ و تذلل‌ صوفی‌ دانسته‌اند. گروهی‌ آن‌ را از «سوفیا» و گروهی‌ آن‌ را ساخته‌ شده‌از حروف‌ رمزی‌ قرآن‌ دانسته‌اند. همچنین‌ در حلیة‌ الاولیاء و انساب‌ سمعانی‌ و اساس‌ البلاغه‌زمخشری‌ صوفی‌ را از صوفیه‌ و بنی‌ صوفه‌ یا از صوفان‌ مشتق‌ گرفته‌اند.
البته‌ از بین‌ تمام‌ اقوال‌ همان‌ اشتقاق‌ از «صوف‌» به‌ معنی‌ «پشم‌» و پشمینه‌ پوش‌ صحیح‌ترمی‌باشد چنانکه‌ رسول‌ خدا در جایی‌ از قرآن‌ «مزمل‌» به‌ معنی‌ «گلیم‌ به‌ خود پیچیده‌» خطاب‌ شده‌است‌ و در ابتدای‌ آن‌ انقطاع‌ از خلق‌ و پیوستن‌ به‌ حق‌ و وکیل‌ ساختن‌ خدا در همه‌ امور امر شده‌ که‌رعایت‌ این‌ مسائل‌ شعار صوفیه‌ است‌.
قول‌ ابوعلی‌ رودباری‌ از حضرت‌ رسول‌ (ص‌):
از حضرت‌ رسول‌ (ص‌) روایت‌ است‌ که‌ بر شما باد جامه‌ پشمین‌ تا حلاوت‌ ایمان‌ دریابید و نیزهر که‌ لباس‌ پشمین‌ پوشد نرم‌ دل‌ شود.
جنید گوید:
«تصوف‌ اصطفاست‌، هر که‌ گزیده‌ شده‌ از ما سوی‌ الله او صوفی‌ است‌»
ابوالحسن‌ خرقانی‌ گوید:
«صوفی‌ تنی‌ است‌ مرده‌ و دلی‌ است‌ نبوده‌ و جانی‌ است‌ سوخته‌»

ذوالنون‌ گوید :
پرسیدند که‌ صوفیان‌ چه‌ کسند؟ گفت‌: «مردمانی‌ که‌ خدای‌ را بر همه‌ چیز برگزینند و خدای‌ایشان‌ را بر همه‌ بگزینند»
بشر گوید:
«صوفی‌ آن‌ است‌ که‌ دل‌ صافی‌ دارد باخدای‌.»
عرفان‌ عملی‌
عرفان‌ عملی‌ جسورانه‌ترین‌ کمال‌ مطلوب‌ و والاترین‌ اشتقاق‌ روحای‌ در حیات‌ دینی‌ است‌. عرفان‌ عملی‌ روابط‌ و وظایف‌ انسان‌ را با خود و با اجتماع‌ و با خدا بیان‌ می‌کند و مانند علم‌ اخلاق‌است‌ سالک‌ باید مقامات‌ و منازلی‌ را طی‌ کند تا به‌ قله‌ رفیع‌ انسانیت‌ برسد. و باید بداند که‌ وصول‌به‌ این‌ درجه‌ به‌ عقل‌ و اندیشه‌ نیست‌ و کار دل‌ و حاصل‌ مجاهده‌ و تهذیب‌ نفس‌ است‌ یعنی‌ سالک‌متحرک‌ و پویا است‌ و از هرچه‌ بیاغازد باید به‌ خداوند بیانجامد. «انالله‌ و انا الیه‌ راجعون‌» درعرفان‌ علمی‌ کوشش‌ بی‌ وقفه‌ سالک‌ برای‌ بازگردانیدن‌ کثرت‌ به‌ وحدت‌ و گذشتن‌ از وجود ممکن‌و فانی‌ و رسیدن‌ به‌ وجود متعال‌ است‌.
عرفان‌ نظری‌
(علم‌ به‌ خدا و جهان‌ هستی‌) عارف‌ می‌خواهد به‌ کنه‌ و حقیقت‌ هستی‌ که‌ خدا است‌ برسد ومتصل‌ گردد و آن‌ را شهود نماید و در این‌ راستا با عقل‌ کاری‌ نداردابزار کار عارف‌ دل‌ و مجاهده‌ وتصفیه‌ و تهذیب‌ و حرکت‌ و تکاپو در باطن‌ است‌.
عارفان‌ چه‌ می‌خواهند؟
هر دو عالم‌ را به‌ دشمن‌ ده‌ که‌ ما را دوست‌ بس‌.
ابن‌ سینا می‌گوید:
مطلوب‌ و مقصود عارف‌ «حق‌ اول‌» است‌ نه‌ چیزی‌ جز به‌ حق‌ که‌ او هیچ‌ مقصودی‌ را بر عرفان‌حق‌ ترجیح‌ نمی‌دهد. و حق‌ را می‌پرستد زیرا که‌ او شایسته‌ پرستش‌ است‌ واین‌ که‌ پرستش‌ یک‌نسبت‌ و رابطه‌ گرانقدری‌ است‌ به‌ حق‌.
عارف‌ حق‌ را می‌خواهد نه‌ برای‌ چیزی‌ غیر حق‌. و هیچ‌ چیزی‌ را بر معرفت‌ حق‌ ترجیح‌نمی‌دهد. و عبادتش‌ حق‌ را تنها به‌ خاطر این‌ است‌ که‌ او شایسته‌ عبادت‌ است‌ و بدان‌ جهت‌ است‌که‌ در عبادت‌ رابطه‌ای‌ است‌ شریف‌ فی‌ حد ذاته‌ نه‌ به‌ خاطر میل‌ و طمع‌ در چیزی‌ یا ترس‌ ازچیزی‌. علی‌ (ع‌) گوید: «الهی‌! من‌ تو را از ترس‌ آتشت‌ و یا به‌ طمع‌ بهشتت‌ عبادت‌ نکردم‌ بلکه‌ تو راشایسته‌ عبادت‌ یافتم‌ و عبادت‌ کردم‌.»
سعدی‌ گوید:
خلاف‌ طریقت‌ بود کاولیا تمنا کنند از خدا جز خدا
تصوف‌ چیست‌؟
ابو سعید ابوالخیر گفت‌: تصوف‌ دو چیز است‌: «یک‌ سو نگریستن‌ و یکسان‌ زیستن‌»
و گفت‌ این‌ تصوف‌ عزتی‌ است‌ در دل‌ و توانگری‌ است‌ در درویشی‌ و خداوندی‌ است‌ در بندگی‌و سیری‌ است‌ در گرسنگی‌ و پوشیدگی‌ است‌ در برهنگی‌ و آزادی‌ است‌ در بندگی‌ و زندگانی‌است‌ و مرگ‌ و شیرینی‌ است‌ در تلخی‌ .
و در میان‌ مشایخ‌ این‌ طایفه‌ اصلی‌ بزرگ‌ است‌ که‌ این‌ طایفه‌ همگی‌ یکی‌ باشند و یک‌ همه‌. میان‌جمله‌ صوفیان‌ عالم‌ هیچ‌ مضادت‌ و مباینت‌ و خود روی‌ در نباشد. هر که‌ صوفی‌ است‌ که‌ صوفی‌نمای‌ بی‌ معنی‌ در این‌ داخل‌ نباشد. و اگر چه‌ در صور الفاظ‌ مشایخ‌ از راه‌ عبادت‌ تفاوتی‌ نمایدمعانی‌ همه‌ یکی‌ باشد چون‌ از راه‌ معنی‌ درنگری‌ چون‌ همه‌ یکی‌ اند. همه‌ دست‌ها یکی‌ بود وهمه‌ نظرها یکی‌ بود.
ابوالحسن‌ نوری‌ می‌گوید: «تصوف‌ ترک‌ جمه‌ نصیبهای‌ نفس‌ است‌ برای‌ نصیب‌ حق‌.»
ذوالنون‌ گوید:
سه‌ سفر کردم‌ از سفر اول‌ علم‌ توبه‌ را آوردم‌ که‌ خاص‌ و عام‌ پذیرفت‌ سفر دوم‌ علم‌ توکل‌ ومعاملت‌ و محبت‌ که‌ فقط‌ خاص‌ پذیرفت‌ سفر سوم‌ علم‌ حقیقت‌ آوردم‌ که‌ نه‌ به‌ طاعت‌ علم‌ و عقل‌خلق‌ بود در نیافتند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  33  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عـرفـان و صــوفی

دانلودمقاله مولانا و سماع

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله مولانا و سماع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
دکتر ابوالقاسم تفضّلی
26 آذرماه است، شب عروج روحانی مولانا به درگاه با عظمت الهی است. مریدان و عاشقان مولانا در طول قرن‌ها، چنین شبی را جشن می‌گیرند، به شادی و رقص و چرخ و پایکوبی و دست‌افشانی می‌پردازند. نقل و نبات و شیرینی، به یاران و همنوایان هدیه می‌دهند، و این شب را «شب عرس» یا «شب عروسی» می‌نامند. زیرا عقیده دارند که پیر و مرادشان نمرده، بلکه به معشوق ازلی پیوسته است.
ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست به هوای سر کویش پر و بالی بزنم
مولانا می‌دانست که دلدار آغوش گشاده و چشم به راه ایستاده است تا و را دربر گیرد. پس می‌باید شادمانه از چنین شبی یاد کرد.
هر سال 19 تا 26 آذر ماه، ده هزار نفر از سراسر جهان، از جمله ایران برای حضور در مراسم سماعی که به مناسبت سالروز عروج مولانا، در شهر قونیه ترتیب داده می‌شود، به آن دیار سفر می‌کنند.
مولانا، فقیه بود. معلم و مدرس بود. مفتی امپراطوری عظیم سلجوقی بود. در کلاس درسش تفسیر قرآن، احکام فقه، فلسفه و حکمت و عرفان تدریس می‌کرد؛ بیش از ده هزار شاگرد و مرید داشت، اما همین مولانا در 38 سالگی، در منتهای عظمت و شهرت و معروفیت و کمال فکرت، تصادفاً یا به خواست خدا، با پیر سپید موی گمنام شصت و چند ساله‌ای به نام شمس تبریزی دیدار کرد. درباره اولین ملاقات آنها روایتهای زیادی هست که به آنها نمی‌پردازیم.
آنچه مسلم است، این است که پس از دیدار و بعد از چند روز خلوت و گفتگو بین این دو بزرگ، مولانای مدرس، مولانای فقیه، مولانای معلم و مولانای مفتی، در کوچه و بازار، در کوی و برزن و مدرسه، همین که آهنگ موزونی به گوشش می‌رسید، به یکباره منقلب می‌شد، پای بر زمین می‌کوفت، «هی» می‌گفت و به رقص و چرخ می‌پرداخت. ماجرای چرخ مولانا در بازار زرگران، با صدای موزون چکش طلاکوبان را همه شنیده‌ایم و خوانده‌ایم. همچنین، ماجرای چرخ زدنش به آهنگ «دل کو، دل کوی» جوانکی که پوست آهو می‌فروخت. مولانا بی‌اختیار شروع کرد به چرخ زدن و این غزل سرودن:
دل کو؟ دل کو؟ دل از کجا؟ عاشق و دل!
زر کو؟ زر کو؟ زر از کجا؟ مفلس و زر!
کس نمی‌داند «شمس تبریزی» به این فقیه بزرگ چه گفت که او را چنین دگرگون ساخت؟ آنچه که مسلم است، موطن اصلی سماع، ایران است. من وارد این بحث نمی‌شوم که مولانا ایرانی بود یا نه. به هر حال مولانا در بلخ به دنیا آمد. که الان در افغانستان است. در قونیه زندگی کرد در آنجا آرمید، که الان در ترکیه است. اما چقدر سعادتمندیم، چقدر خوشبختیم ما ایرانی‌ها که مولانا تمام آثارش را به زبان ما سرود و به زبان ما نوشت.
در آذرماه 1355 که برای اولین بار در مراسم سماع حضور یافتم، سماع کنندگان با همان لباسها و با همان آداب قرون گذشته، سماع می‌کردند و هنوز، تعدادی از آنها فارسی می‌دانستند. مثنوی می‌خواندند و با اشعار شورانگیز و عشق‌آمیز دیوان کبیر چرخ می‌زدند. اما امروز، حتی یک نفر، تکرار می‌کنم، حتی یک نفر از سماع کنندگان، فارسی نمی‌داند!
بعد از مولانا معمولاً فرزندان و نوادگان ذکور او به عنوان پیر طریقت انتخاب شده و می‌شوند که آنها را «چلبی» می‌نامند، چلپی به ترکی قدیم یعنی «آقا» همچنان که در ایران هم، به روحانیان و بزرگان و اقطاب و مشایخ می‌گویند «آقا» یا «حضرت آقا» یا «سرکار آقا».
«جلال‌الدین چلبی» که نسل بیست و یکم مولانا جلا‌الدین محمد بود، فارسی و انگلیسی و فرانسه و عربی را به خوبی می‌دانست و حقیر توفیق دوستی نزدیک با آن بزرگوار را داشتم و بارها مصاحبت او را در «قونیه» و «استانبول» درک کرده بودم. او سرپرست افتخاری مراسم سماع بود که در قونیه و سایر شهرهای بزرگ اروپا و امریکا انجام می‌شد، و پیش از آ‎غاز مراسم سماع، توضیحات کامل و مشروحی درباره مفاهیم و آداب و ارکان سماع می‌داد. پس از وفات او در 1375، پسرش «فاروق چلبی»، جانشین او شد، چند سال پیش در یکی از سفرهایم به استانبول، برای صرف شام به منزل جلال‌الدین دعوت شدم و برای اولین بار با فاروق چلبی پیر فعلی طریقت مولویه دیدار کردم. از او پرسیدم که آیا شما فارسی می‌دانید و مثنوی را می‌توانید بخوانید؟ این مرد مؤدب خوش‌روی پاک سرشت، سرش را پایین انداخت و با حالت شرمندگی جواب داد خیر.
من نتوانستم خویشتن‌داری کنم و شاید جسارت و بی‌نزاکتی کردم، اما گفتم: عزیزم! شما نوه مولانا هستید، دریغ است که فارسی نمی‌دانید و حتی نمی‌توانید یک خط از اثر جد بزرگوارتان را به زبان خود او بخوانید و درک کنید. هیچ نگفت، از سالن بیرون رفت. با خود گفتم که شاید نمی‌باید چنین گستاخانه سئوال می‌کردم . بعد از چند دقیقه، فاروق چلبی با یک جلد کتاب و ضبط صوت به اطاق بازگشت، کنارم نشست، ضبط صوت را گذاشت روی میز، کتاب را که مثنوی شریف، به همراه ترجمه ترکی آن بود به من داد و مؤدبانه از من خواست تا هجده خط اول مثنوی شریف را که شخص مولانا سروده و آغاز مثنوی شریف است، به زبان اصلی جد بزرگوارش بخوانم و او ضبط کند و به عنوان یمن و برکت در خانواده نگه دارد. طبعاً خواهش او را پذیرفتم و خواندم و ضبط شد.
افسوس که نسل بیست و دوم مولانا و احتمالاً نسل‌های بعدی او، دیگر فارسی نمی‌دانند و اشعار و آثار فارسی مولانا را نمی‌توانند بخوانند و اصولاً در سراسر ترکیه، امروز تعداد افراد فارسی‌دان که بتوانند مثنوی و دیوان کبیر و سایر آثار مولانا را به زبان فارسی بخوانند و فهم کنند از چندین ده نفر تجاوز نمی‌کند. زیرا در سال 1305 که به دستور آتاتورک و با تصویب مجلس کبیر ترکیه، الفبای لاتین جایگزین الفبا و حروف عربی شد، رابطه ملت ترک با تمام کتابها و نوشته‌های گذشته که با حروف عربی نوشته شده بود، خواه به زبان ترکی، یا عربی، یا فارسی، بکلی قطع شد.
و اما درباره «سماع» که موضوع اصلی سخنرانی من است ترجیح می‌دهم مفهوم و معنای «سماع» را از زبان خود مولانا بشنوید که می‌گوید:
سماع چیست؟ ز پنهانیان به دل پیغام
دل غریب بیابد زنامه‌شان آرام
حلاوتی عجبی در بدن پدید آید
که از نی و لب مطرب شکر رسید به کام
و در غزلی دیگر گوید که:
پنجره ای شد سماع سوی گلستان دل
چشم دل عاشقان بر سر این پنجره
”آه که این پنجره، هست حجابی عظیم
رو که حجابی خوش است هیچ مگو ای سره
و باز در غزلی دیگر از دیوان کبیر می گوید:
سماع از بهر جان بی‌قرار است
سبک بر جه، چه جای انتظار است؟
مشین اینجا، تو با اندیشه خویش
اگر مردی برو آنجا که یار است
مگو باشد که او ما را نخواهد
که مرد تشنه را با او چه کار است
که پروانه نیاندیشد ز آتش
که جان عشق را اندیشه عارست
شمس تبریزی هم، که مولانا را به چرخ و سماع واداشت، در تعریف سماع می‌گوید:
تجلی ورویت خدا، مردان را در سماع بیشتر باشد. سماع ایشان را از عالم هستی خود بیرون آورد و به عالم‌های دیگر درون آرد و به لقای حق پیوندد. رقص مردان خدا، لطیف باشد و سبک، گوئی برگ است که بر روی آب رود، اندرون کوه و صدهزار کوه، و بیرون چون کاه…»
از شیخ شهاب الدین سهروردی پرسیدند که: رقص کردن به چه آید؟
شیخ گفت: جان قصد بالا کند همچو مرغی که می‌خواهد خود را از قفس به در اندازد،‌قفس تن مانع آید. مرغ جان قوت کند، و قفس را از جای برانگیزد. اگر مرغ را قوت، عظیم بود، پس قفس بشکند و خود بپرد. و اگر قوت ندارد، سرگردان شود و قفس با خود بگرداند.
بیش از هزار سال پیش، تعدادی از عرفای بزرگ ما، با شنیدن شعر یا نوای موزون و دل انگیزی منقلب می‌شدند و به وجد می‌آمدند و به چرخ زدن و پای‌کوبی و دست افشانی می‌پرداختند و گاه از شدت وجد و سماع، دستار (عمامه) از سر می‌افکندند و جامه بر تن می‌دریدند. اشک می‌ریختند و دیگر حاضران را به سماع برمی‌انگیختند و در آغوش می‌کشیدند یا به آنها سجده می‌کردند. معروفترین آنها شیخ ابوسعید ابوالخیر بوده که حدود هزار سال پیش در خراسان می‌زیسته است.
آداب سماع چنین بوده که کف دست راست را بسوی آسمان بالا برده و کف دست چپ را رو به جانب زمین پایین می‌آوردند و در این حال به چرخ زدن می‌پرداختند. بالا بردن و پایین آوردن دستها را که دست افشانی می‌گفتند،‌شیخ سعدی شیرازی بصورت زیر تعبیر و تفسیر کرده است:
ندانی که شوریده حالان مست
چرا برفشانند در رقص دست
گشاید دری بر دل از واردات
فشاند سر و دست بر کائنات
حلالش بود رقص بر یاد دوست
که هر آستینیش جانی در اوست
چرخ‌زدن، نمود و نمادی است از گردش و چرخش میلیاردها کهکشان که در هر یک از آنها میلیاردها ستاره در گردش و چرخش هستند.
قطعاً خوانده و شنیده‌اید که ستاره‌شناسان امروزی، با استفاده از تلسکوپ‌های عظیم فضائی مثل «هابل» میلیاردها کهکشان و ستاره را تا عمق پنج میلیون سال نوری کشف و عکسبرداری کرده‌اند. با وجود این، هنوز عمق و نهایت فضا کشف نشده است و همه این کهکشان و ستارگان، گردان و چرخان بمقصد نامعلومی روانند. شاید که عارفان بزرگ ما از جمله مولانا جلال‌الدین محمد، با دیده‌دل و از راه کشف و شهود، عظمت و کثرت و رمز خلقت این کهکشان‌های گردان و روان را دیده و حقارت کره‌خاکی زمین و ناچیزی ما مخلوقات زمینی را دریافته بودند و به هنگام وجد و سماع، چرخ‌زنان و ذره‌وار به جانب پروردگار روان بوده‌اند.
مولانا در غزلی از دیوان کبیر می‌گوید:
غلغله‌ای می‌شنوم، روز و شب از قبه دل
از روش قبه دل گنبد‌دوار شدم
گفت مرا چرخ فلک، عاجزم از گردش تو
گفتم این نقطه مرا کرد که پرگار شدم
بدون شک تمام غزلهای آهنگین و شورانگیز مولانا در دیوان کبیر یا دیوان شمس تبریزی، در حال سماع و وجد سروده شده است، از جمله غزل زیر که امکان ندارد به جز در حال بیخودی و مستی عرفانی سروده شده باشد:
من که مست از می جانم، تتناهو، یا هو
فارغ از کون و مکانم تتناهو، یا هو
چشم مستش چو بدیدم، دلم از دست برفت
عاشق چشم فلانم تتناهو، یا هو
گاه در صومعه با اهل عبادت همدم
گاه در دیر مغانم تتناهو، یا هو

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مولانا و سماع

دانلودمقاله هفت پیکر

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله هفت پیکر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

ای جهان دیده بود خویش از توهیچ بودی نبوده پیش از توهفت گنبد و

 

بهرامنامه نامهای دیگر این کتاب است . دربحرخفیف مجنون مقطوع

 

با 5136 بیت به سال 593 سروده شده است.

 

این منظومه تاریخ و افسانه را در خود دارد. قصه ای زیبا و جدی

است اما جنبه های تاریخی ان را نباید جدی گرفت.

 

در یکی از شعرهای نظامی به نام در چگونگی هفت گنبد داریم:

 

بیستونی زناف ملک(کلک)انگیخت کان چه فرهادکردازاوبگریخت

 

درچنان بیستون هفت ستون هفت گنبد کشید بر گردون

 

- در ناف مملکت یا به فرمان ناف قلم و نگارش کلک ،کوه بیستونی به

 

نام هفت پیکر ساخت که بیستون فرهاد از عظمت ان ترسان و گریزان

 

بود.

 

- در ان کاخ بیستون مانند که بر هفت ستون استوار بود هفت گنبد تا به گردون بر افراشت و درجای دیگر می گوید:

 

رنگ هر گنبدی ستاره شناس بر مزاج ستاره کرده قیاس

 

- مطابق علم نجوم قدیم ، برای هر یک ازاخترسیا رنگ مخصوصی

 

مناسب ومعین است و به همین مناسبت قد ما رنگها را هفت گانه قائل

 

شده اند.

 

کرده هردختری به رنگ وبه رای گنبد ی راز هفت گنبد جای

 

- ( هفت گنبد به رنگ و طبع هفت اختر بر کشید و دختر هفت شاه از

هفت کشور در انجا بودند ) هردختری درگنبدی با رنگ مطابق ورآ ی

 

وافسانه ای موافق رنگ ان گنبد جای کرده بود. و ان دختر همه چیز را

 

به رنگ خانه خویش قرار داده بود. و در هر روز در گنبد قسم ان روز

 

رخت می نهاد.

 

عدد هفت

 

هفت نام خداوند: هفت اسم اول خداوند که اسماء الهی نامیده می شوند:

 

حی، عالم، مرید، قادر، سمیع، بصیرو متکلم. این هفت اسم، اصول

 

همه اسماءاست و حی را امام الامه می نامند.

 

هفت بطن: هفت مفهوم که برای ایات قرانی قایلند در حدیث نبوی

 

است: ان القران ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعه البطن

 

قراء هفتگانه: قراء معروف قران درزمان پیامبر7 تن بودند:حضرت

 

علی(ع) ابی، بن کعب، زیدبن ثابت، ابن مسعود، عثمان بن عفان،ابو-

 

الدار داء، ابو موسی اشعری.

 

هفت پادشاه جن: مذهب، مره، احمر، برقان، شمورش، ابیض، میموم.

 

هفتوت: لغزش، خط، قصور، تقصیر، سهو، جرم، گناه.

 

هفت سلطان (هفت سین سلطان): سلطان خراسان (ع)، سلطان ابراهیم

 

ادهم، سلطان با یز ید بسطامی، سلطان ابو سعیدابا لخیر، سلطان سنجر

 

سلطان اسماعیل سامانی، سلطان محمود غزنوی.

 

از شیطان: هفت چیزدرحال نمازاز شیطان است: وسواس، چرت زدن

 

روی ازقبله برگرداندن، خون دماغ، خمیازه، خارش بدن،باچیزی بازی

 

کردن.

 

هفت قلعه خبیبر:قلعه تنبور، قلعه دزکلاب، قلعه فرامرز، قلعه مهیروان

 

قلعه زیدان، قلعه اب شیرین، قلعه دیر اب.

 

هفت علت:علت هرمحدثی هفت است، و تاهرهفت علت نباشدان محدث

 

موجود نشود:1- علت فاعله اعنی صانع 2- علت التی 3-علت هیولانی

 

4- علت صوری 5- علت مکانی 6-علت زمانی 7-علت تمامی.

 

هفت کار: چیزی که دارای هفت رنگ باشد.

 

هفت هنر: هنر در غالب هفتگانه: ابتدا نقاشی، دوم مجسمه سازی، سوم

 

خط، چهارم رقص، پنجم موسیقی، ششم تئاترو هفتم سینما

 

هفت دلت: هفت مجموع کامل از چیزی: هفت دلت صندلب، مجموعه

 

های کامل بسیار از چیزی.

 

هفت ذرع: هفت گز، این ترکیب در تداول به صورت واحدی برای

 

اندازه گیری طول به کار می رود: هفت ذرع کفن.

 

هفت نت موسیقی: دو، ر، می، فا، س، لا، لی.

 


جامعیت عددهفت ازاین منظرپیش ازانکه به حقیقتی در عالم واقع رجوع

 

نماید نشانگراندیشه کمال مطلق به عنوان یک ضرورت اجتناب پذیر در

 

ساختار ادراک و معرفت ادمی است که تلائم وتلازم ان با عدد هفت

 

خود موضوع کندوکاوی عمیق وسرشارازشگفتی است.

 

عددهفت دراین عرصه تمام کننده وکامل کننده است که هرچرخه ی

 

تکاملی را به اوج خود نایل می سازد.

 

عدد هفت ازنگاهی دیگربا پشتوانه ی عظیم ماورایی،خود راازاسارت

 

زنجیره ی بی انتهای اعداد طبیعی که درسیطره ی کامل کمیت به

 

سرمی برند رهاینده وگویا ی رازهای بی شماری می گردد.

 

هفت دریچه ای ازفلک به ملکوت می گشاید.جهان در هفت روز

 

افریده شد. روز اول اسمانها وزمین تهی وبائر در تاریکی افریده

 

شد.خدا روشنایی خواست وروشنایی شدودید که نیکوست.تاریکی

 

راازروشنایی جدا کرد وروز وشب به وجود امد.

 

روز دوم خدا گفت: فلکی باشد در میان انها را از ابها جدا کند و ابهای
زیر فلک از بالای فلک جدا شد و چنین شد و خدا فلک را اسمان

 

نامید.

 

روز سوم: ابهای زیر اسمان را یک جا جمع کرد و خشکی ظاهر شد

 

و بناتات ودرختان و تخم و میوه انها را افرید.

 

روز چهارم: نیرها را در اسمان افرید تا به زمین روشنایی دهد یکی

 

برای روز یکی برای شب و ستارگان را در اسمان نهاد.

 

روز پنجم: ابها را از جانوران پر کرد و پرندگان بالای زمین در روز

 

بر فلک اسمان پرواز کنند. نهرگان بزرگ و جانداران خزندهرا که

 

ابها از اجناس انها پر شدو پرندگان بال دار را افرید و گفت بارور و

 

کثیر شوید.

 

روز ششم:جانوران زمینی، حشرات و حیوانات زمین واجناس انها.

 

دید که نیکواست و خواست تا ادم را به صورت خود بیا فرید تا به

 

جانوران و زمین حکومت کند و ایشان را نر و ماده افرید و برکت داد

 

و گفت بارور و کثیر شوید و به ماهیان دریا و پرندگان اسمان و همه

 

جانورانی که بر زمین میخزند حکومت کنید. خوراک انهارا از تخم

 

گیاهان و حشرات و جانوران تأمین کرد.

 

روز هفتم: ازهمه کار خود که ساخته بود فارغ شد و ارام گرفت پس

 

روز هفتم را مبارک خواند و ان را تقدیس کرد.

 

هفت مرحله بین هستی و تباهی

 

عارفان بزرگ عشق و وصال حق را در هفت مرحله و هفت وادی

 

نشان می دهندکه مرحله هفتم خود می تواند هفت مرحله داشته باشد.

 

نخستین حرف ان «ه» وبعد از ان «ف» فرسایش و بالاخره «ت»

 

تباهی و نابودی است. بین هستی و تباهی حرف اول و یکی مانده به

 

اخر انها «ه»و«ت» است ولی جا به جا .

 

هفت در لغت

 

به معنی کولی بسیار و زمین هموار، نشیب و باران زود بارنده و نیز

 

به معنی:از سبکی پریدن و سخن بسیار و بی اندیشه گفتن. هفت، فتح

 

اول و سکون ثانی و فوقانی، عددی است معروف (عددی میان 6و8 ،پنج بعلاوه دو)

 

هفت در ریاضی

 

عدد هفت از نظر ریاضی جزء اعداد اول است و غیرازصفر و یک

 

و خودش به هیچ عدد قابل تقسیم نیست.

 

هفت عدد قلیل و کثیر

 

صاحب کتاب بهار عجم در مورد هفت گفته: عدد معروف و گاه هفت

 

گویند و اراده عدد قلیل کنند چنانچه از هفتادو اراده عدد کثیر و چون

 

اکثر عادات الله در خلق امورعظیمبه عدد هفت جاری شده مانند: هفت

 

اسمان و هفت زمین و هفت اختر و هفت کشور و روزهای هفته پس

 

ازاطلاق ان به مطلق عدد کثیراز جهت عظمت و بزرگی عدد مذکور

 

باشد.

 

هفت یعنی کمال

 

عدد شش نزد حکما عددی تام است وقتی اصل عدد را که یک است با

 

ان جمع کنیم هفت که عدد کامل است به دست می اید.

 

هفت صفت پروردگار

 

حیات، علم، سمع، بصر، کلام، ارادت، قدرت

 

هفت در قالب توجیه انسان

 

زنده، دانا، شنوا، بینا، گویا، خواهنده، توانا

 

هفت مرحله در جستجوی قران

 

نخست علم قرائت، پس از ان در شناخت لغات قران و انگاه در مورد

 

جملات قران در مرحله شرحی در خصوص سوره ها است وپنجمین

 

مرحله هنراحکام شریعه است که غالبا" ان را ایات الاحکام گذاشته-

 

اند. بعد ازان کتابهایی که درتقسیم مطالب قران است ودست اخرکتبی

 

در تحریف قران.

 

هفت نوع لفظ

 

غریب،معرب ،مجاز،مشترک،مترادف،استعاره، تشبیه

 

ماده ملک نیز به هفت معنی امده است : قدرت ،غنی، حکم،خداوند

 

ودارا،ضبط وحفظ ، قیوم واساس،عدل ووسط .

 

هفت شرط معجزه

 

اول فعل خدا باشد یا قائم مقام فعل باشد. دوم خارق عادت باشد، سوم

 

متعذر باشد، سحر و شعبده یعنی به واسطه یک مکان معارضه در ان

 

است. چهارم مقرون به تحدی باشد. ششم انچه ظاهر می سازد مکذب

 

او نباشد. هفتم متقدم به دعوی نباشد بلکه مقارن باشد او را با تأخیر

 

باشد به زمان اندکی.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 41   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله هفت پیکر

دانلود مقاله زیتون

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله زیتون دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

تاریخچه
زیتون را اگر نتوان قدیمی‌ترین گیاهی دانست که در جهان مورد بهره‌برداری قرار گرفته، بدون تردید باید آن را یکی از قدیمی‌ترین گیاهان منطقه‌ی مدیترانه و به ویژه خاورمیانه دانست، به دلیل اینکه رویشگاه و گسترشگاه طبیعی این درخت خاورمیانه و حوزه‌ی مدیترانه بوده است.
قدمت زیتون موجب گشته تا این درخت با تاریخ نوع بشر درهم آمیزد. پژوهندگان اظهار کرده‌اند که آشنایی با زیتون و بهره‌برداری از آن در خاورمیانه و منطقه‌ی مدیترانه با پیدایش اولین انسان‌های متمدن به ویژه در شرق مدیترانه (بین‌النهرین، سوریه، لبنان، یونان، قبرس، اردن و ...) همزمان بوده است و به بیش از 6000 سال می‌رسد. رومیان از این درخت حمایت کرده و آن را مایه صلح و صفا معرفی می‌کردند و این باور هنوز بطور سمبولیک در فرهنگ غرب وجود دارد، بطوری که نشان سازمان ملل را شاخه‌ی زیتون تشکیل می‌دهد. پزشکان عهد باستان، به خواص غذایی و درمانی زیتون آشنا بودند و روغن آن را برای انعطاف‌پذیری ماهیچه‌های ورزشکاران و لطافت پوست، درخشندگی مو و حفظ زیبایی انسان‌ها تجویز می‌نمودند.
دانشمندان، درخت زیتون را متعلق به دوران سوم زمین‌شناسی می‌دانند. آخرین اکتشافات باستان‌شناسی نشان می‌دهد که کاشت و پرورش زیتون از 3500 سال پیش از میلاد مسیح مرسوم بوده و مردم آن دوران به نحوی با فواید آن آشنایی داشتند. مبداء و مرکز پیدایش درخت زیتون را، عده‌ای زاگرس ایران و برخی سوریه، فلسطین و آسیای صغیر می‌دانند که بعدها به یونان، ایتالیا، اسپانیا و در قرن شانزدهم به به آمریکا و در قرن بیستم به چین راه یافته است.
در تورات از زیتون به عنوان نخستین درخت یاد شده است. در قرآن مجید، خداوند سبحان در سوره‌های مبارکه تین، نور، انعام، عبس و نحل به نام زیتون قسم یاد کرده است و در حدیثی از حضرت رسول اکرم(ص) آمده است: روغن زیتون غذای من و همه‌ی انبیاست. زیتون درختی سازگار با آب و هوای مدیترانه‌ای می‌باشد و در مناطق مختلف نیمه مرطوب و نیمه خشک ایران مشاهده می‌شود. در شمال کشور، در محل جنگل‌های ذربین و در دره سفیدرود، حد فاصل طارم و منجیل در محدوده رودبار نیز درختان زیتون فراوانی دیده می‌شود. متاسفانه تنها منطقه‌ای که زیتون کاشته می‌شود، استان گیلان و زنجان می‌باشد.

 

اهمیت اقتصادی و کشاورزی زیتون
درخت زیتون به دلیل مقاومت به کم‌آبی و سازگاری با خاک‌های کم‌بازده و فقیر و تولید محصول با ارزش کم‌هزینه، از نظر اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده که به محصول ثروتمند خاک‌های فقیر مشهور است. درخت زیتون بیش از 2000 سال عمر نموده و طول دوره باردهی اقتصادی آن، بسیار طولانی می‌باشد. روغن و کنسرو، مهمترین فرآورده‌های آن محسوب می‌شوند. بر اساس آخرین آمار منتشر شده از سوی شورای بین‌المللی روغن زیتون (I.O.O.C)، میزان تولید روغن زیتون جهان در سال 1999 در حدود 203300 تن بوده است.
کشورهای ایتالیا، اسپانیا وتونس به ترتیب با تولید 200.550.620 هزار تن روغن زیتون در رتبه‌های اول تا سوم قرار دارند. متوسط میزان تولید روغن زیتون در ایران، حدود 3000-2500 تن می‌باشد.
همچنین در سال 1999، در کشورهای زیتون‌خیز جهان (بیش از 30 کشور)، مقدار 1490000 تن کنسرو زیتون تولید شده است. در بین کشورهای جهان، اسپانیا، آمریکا و ترکیه به ترتیب با 380و 5/103 و 100 هزار تن کنسرو، رتبه‌های اول تا سوم را به خود اختصاص داده‌اند. متوسط تولید سالیانه کنسرو زیتون در ایران در حدود 6000-4000 تن است. زیتون از جمله درختانی است که فوائد چندگانه داشته و تقریباً از تمام قسمت‌های آن استفاده می‌شود. مصرف میوه‌ی آن از دیرباز در بین مردم جهان متداول بوده است. میوه‌ی زیتون یکی از مغذی‌ترین میوه‌است.

 

مشخصات گیاه‌شناسی زیتون
زیتون از شاخه‌ی گیاهان گلدار (Phanerogames)، از گیاهان جدا گلبرگ (Dyalipetales) از تیره‌ی زیتونیان (Oleaceae) است. خانواده‌ی اولئاسه 30 تا 35 جنس و حدود 600 گونه دارد که اکثراً در مناطق گرمسیری دنیا پراکنده‌اند و به صورت درختان زینتی و صنعتی هستند. فقط گونه زیتون (Oleae europea) دارای میوه‌ی خوراکی است. بلندی این درخت را تا 15 متر و قطر تنه‌ی آن تا 1 متر است. ریشه‌ی زیتون تا آنجا که بررس شده، نسبتاً سطحی است و حداکثر بیش از 150 سانتی‌متر در زمین فرو نمی‌رود، بلکه به صورت افقی و شبکه مانند گسترش می‌یابد. به همین دلیل برای کاشت روی تپه‌های شیب‌دار بهترین درخت به شمار می‌رود و کمک موثری به تثبیت خاک می‌کند.
درخت زیتون عمدتاً درختچه‌ای شکل است، یعنی از بن درخت جست‌ها و پاجوش‌های فراوانی در آن دیده می‌شود و همچنین دو جور شاخه در زیتون دیده می‌شود که یکی شاخه‌های مسن که به اطراف گسترده می‌شوند و نامنظم و پیچ و تاب خورده و خم‌اند و دیگری شاخه‌های جوان یکساله که دارای پوسته نقره‌ای، قطر باریک و گاهی پوشیده از نوعی مواد گردی یا مومی است. برگ‌های درخت زیتون به صورت دیرپا، تک‌تک و متقابل، سرنیزه‌ای با دمبرگ نسبتاً دراز و همیشه سبز و نیمه پایا دیده می‌شود. گل‌های زیتون روی شاخه‌های دو ساله ظاهر می‌شوند و از نوع خوشه‌ای هستند. رنگ گل‌ها سفید صدفی و دارای چهار گلبرگ، چهار کاسبرگ، 2 پرچم و مادگی 2 خانه‌ای هستند. از نظر باروری، زیتون گیاهی خوگشن و دگرگشن است. تلقیح توسط باد و حشرات انجام می‌گیرد. عدم سازگاری گرده‌ها با مادگی از مهمترین عوامل شناخته شده در باروری زیتون است.
میوه ی زیتون، گوشتی و هسته‌دار است که در واریته‌های مختلف به اشکال گرد، بیضی، گلوله‌ای، دراز، نوک‌دار و دارای انحناء در یک طرف دیده می‌شود. وزن میوه از یک تا 12 گرم متفاوت است و دارای پوست نازک، صاف و براق است، گوشت آن نرم و بسیار تلخ که ابتدا سبز رنگ و در نهایت به بنفش تغییر می‌کند. هسته‌ی زیتون چوبی و مغز آن گوشتی می‌باشد.

مهمترین ارقام زیتون موجود در ایران:
الف‌) ارقام داخلی (10 رقم)


 




 

جایگاه تولید میوه و روغن زیتون در ایران
طی گزارش وزارت کشاورزی، میزان تولید داخلی روغن‌ها و چربی‌ها در سال
76-1375، فقط 7-6 درصد نیاز مصرف‌کنندگان کشورمان را تامین می‌کند. در سال 1375، حدود 820 هزار تن روغن وارد کشور شده است که از این مقدار، 700 هزار تن روغن خام به ارزش 450 میلون دلار و 120 هزار تن روغن آماده شد.
ارزش کل واردات روغن در سال 1375، بالغ بر 570 میلیون دلار بوده است، اما طی برنامه پنج ساله دوم دولت، خودکفایی کشور با توسعه کشت دانه‌های روغن آفتابگردان، کلزا و توسعه باغات زیتون و راه‌اندازی کارخانه‌های روغن‌کشی در کشور به 49 درصد خواهد رسید. یکی از منابع تامین کننده روغن مورد نیاز کشور از روغن زیتون می‌باشد.

 

برداشت میوه زیتون:
زمان برداشت میوه زیتون را می‌توان با فشار دادن آن بین انگشتان و خروج راحت آب از میوه تشخیص داد. در ابتدای رسیدن میوه، میزان روغن در آن زیاد نمی‌باشد. اگر برداشت میوه زیتون زود انجام شود، از آن روغن کمتری بدست می‌آید و از ارزش کیفی کمتری برخوردار است، زیرا میوه کاملاً رسیده، غنی از روغن و از کیفیت بالاتری برخوردار خواهد بود. اگر میوه زیتون زودتر از موعد مقرر برداشت شود، میزان روغن آن کمتر، ترشی آن پایین‌تر، رنگ آن سبز‌تر و طعم آن بدمزه خواهد بود.
از زمان تغییر رنگ میوه تا زمانی که میوه زیتون کاملاً رنگش سیاه شود، میزان کلروفیل میوه شروع به کاهش نموده و تا شروع تغییر رنگ‌ آنتوسیانین میوه ادامه دارد. مقدار روغن در آن بطور تصاعدی افزایش می‌یابد. در ضمن میوه زیتون خوش‌طعم و خوش‌بو می‌شود. امروزه برداشت محصول زیتون از نظر گرانی نیروی کار و تامین کارگر، مشکلاتی ایجاد کرده است که قیمت تمام شده برداشت محصول را در مجموع تا 50درصد در آمد آن برآورد کرده‌اند. سیستم قدیمی جمع‌آوری میوه زیتون به صورت سنتی، اصولاً مبتنی بر برداشت محصول بطور دستی است که معمولاً مستلزم استفاده از تعداد زیادی کارگر فصلی می‌باشد، روش سنتی برداشت بر حسب منطقه، عوارض زمین، ارقام زیتون، سیستم هرس و تربیت درخت متفاوت است.
1-1- روش سنتی برداشت
1-1-1 جمع‌آوری میوه از روی زمین:
میوه پس از رسیدن به وزش باد به زمین می‌ریزید و کارگران آن را از روی زمین جمع می‌کنند. این روش در درختان بلند قامت و هرس نشده اعمال می‌شود. روغن‌های استخراج شده با این روش، فاقد کیفیت مطلوب می‌باشد.

1-1-2 چیدن میوه
در این روش برای چیدن میوه از درخت بالا می‌روند و میوه با دست چیده می‌شود. این روش بیشتر در برداشت زیتون سبز خوراکی و با دقت انجام می‌گیرد.

1-1-3 میوه‌چینی به چوب دستی
به کمک یک تیرچوبی بلند به اندام درخت ضربه زده می‌شود که موجب شکسته شدن شاخه‌ها و زخم شدن آنها و آسیب به محصول سال بعد می‌گردد. این روش، شایع‌ترین روش برداشت میوه زیتون می‌باشد. این روش باعث می‌شود اسید چرب آزاد در میوه زیتون و پراکسید افزایش یابد و باعث کاهش ارزش غذایی روغن زیتون استحصال شده شود.

 

1-2 برداشت مکانیکی
1-2-1 ماشین‌های کوچک
این ماشین‌های کوچک به صورت شانه‌ای و یا شیکر شاخه عمل می‌کنند که در این روش زیتون‌های خوراکی سیاه برای استحصال روغن مورد استفاده قرار می‌گیرند. نام برخی از این ماشین‌ها، تکاننده مکانیکی و تکانند پنوماتیک ـ دستگاه مکنده است.

 


1-2-2 ماشین‌های بزرگ
ماشین‌های بزرگ که با تراکتور یا با موتورهای سرخود بکار می‌افتند. از این ماشین‌ها در نقاطی می‌توان استفاده کرد که به صورت فنی احداث شده باشند و جا برای تردد تراکتور یا ماشین بزرگ فراهم باشد که در این حالت معمولاً به صورت شیکر تنه توسط بازوهای متحرک اقدام به لرزش تنه درخت و جدا شدن میوه از درخت می‌نمایند.


توصیه‌های فنی برای برداشت اصولی میوه زیتون
1. کنترل شاخسار درخت از نظر حجم و اندازه به وسیله هرس برای راحتی برداشت.
2. پاک نمودن زمین زیر تاج هنگام برداشت محصول برای عدم آلودگی میوه
3. نصب تورهای برداشت در زیر درخت برای سهولت برداشت
4. از بکار بردن چوب دستی جلوگیری شود
5. احداث باغ به صورت فنی باشد تا امکان تردد ماشین و جمع‌آوری محصول، راحت‌تر انجام گیرد.
تعیین بهترین زمان برداشت
فرمول ارائه شده از سوی انستیتو ملی تحقیقات کشاورزی اسپانیا به منظور دستیابی به بهترین زمان برداشت به صورت زیر می‌باشد:

در این فرمول، n0, n1, …, n7 تعداد زیتون‌هایی است که به 7 گروه زیر تعلق دارند:
0. زیتون‌هایی که دارای رنگ سبز تیره می‌باشند.
1. زیتون‌هایی که دارای رنگ زرد یا سبز مایل به زرد می‌باشند.
2. زیتون‌هایی که دارای رنگ زرد با نقاط مایل به قرمز می‌باشند.
3. زیتون‌هایی که دارای رنگ قرمز یا بنفش کم رنگ می‌باشند.
4. زیتون‌هایی که رنگ پوست آنها سیاه و رنگ گوشت میوه هنوز کاملاً سبز است.
5. زیتون‌هایی که رنگ پوست آنها سیاه و رنگ گوشت میوه تا نیمه بنفش است.
6. زیتون‌هایی که رنگ پوست آنها سیاه و رنگ گوشت میوه تا حد هسته بنفش است.
7. زیتون‌هایی که رنگ پوست آنها سیاه و رنگ گوشت میوه کاملاً تیره است.
در این روش، مناسب‌ترین زمان چیدن زیتون برای حصول بهترین کیفیت روغن، وقتی است که عدد M محاسبه شده با فرمول فوق برابر 5 شود.
از آنجایی که محاسبه این شاخص به سهولت میسر نبوده و نیازی به ابزار و ادوات خصوصی ندارد، می‌تواند کاربرد وسیعی در کلیه مناطق زیتون‌خیز داشته باشد. لازمه‌ی این کار، این است که در هر منطقه با توجه به واریته زیتون، منطقه کاشت، شرایط اقلیمی و سایر عواملی که بر روی این معیار تاثیر دارند، شاخص مناسب را محاسبه نمود. در حال حاضر، مطلوب آن است که زیتون با کمترین صدمه و تغییر به کارگاه روغن‌کشی حمل شود. ضمن اینکه بهتر است قبل از حمل مواد زائد نظیر شاخه و برگ، ناخالصی درشت را از محصول جدا نمود.

 

حمل محصول به کارخانه
در غالب موارد زیر،‌ زیتون برداشت شده، بوسیله‌ی گونی حمل می‌گردد. زمانی که فاصله زیاد باشد، باید از حمل زیتون در بسته‌بندی‌های سنگین اجتناب نمود. استفاده از سبد برای انتقال زیتون که دارای استحکام کافی باشد، مانع از له شدن دانه‌های زیتون می‌گردد. استفاده از جعبه‌های پلاستیکی تا 20 کیلوگرم بهترین نتیجه را در کنترل کیفیت محصول خواهد داشت.

 


استخراج روغن از میوه زیتون
میوه زیتون پس از جمع‌آوری و تعیین وقت به کارخانه حمل شده و با غربال شدن برگ، سرشاخه و سنگ‌ریزه از آن جدا می‌گردد. سپس در مخزنی که بطور دائم آب جریان دارد، شتشو می‌شود. سپس با نوار نقاله در داخل دستگاه خرد شده و بصورت خمیر که در واقع کنجاله، روغن و آب می‌باشد، درمی‌آید. سپس توسط دستگاه ورز، قطرات روغن به هم متصل و درشت‌تر می‌گردد. این عمل در داخل مخزن دوجداره‌ای که بین دو جداره آب گرم جریان دارد و دمای آن از 30 درجه سانتی‌گراد تجاوز نمی‌کند، حدود یک ساعت و سی دقیقه ورز داده می‌شود. سپس استخراج روغن به دو روش امکان‌پذیر است:
الف) روش پرس:
پس از آماده شدن خمیر به روی صافی‌هایی از جنس سلولز یا پلاستیک قرار می‌گیرد که تعداد آنها بین 15 الی 22 عدد می‌باشد و اعمال فشار از بالا موجب خروج روغن از کنجاله می‌گردد.
ب) روش سانتریفوژ:
در این روش، خمیر با مقداری آب مخلوط و از دستگاهی به نام دکانتور عبور داده می‌شود، سپس در داخل دستگاه سانتریفوژ به علت اختلاف وزن مخصوص مواد، روغن جدا می‌گردد.

 


1- کیفیت روغن زیتون
1-1 عواملی که بر کیفیت روغن زیتون موثرند، عبارتند از:
 د رجه رسیدگی میوه در هنگام برداشت
 چگونگی برداشت میوه از درخت
 ظروف جمع‌آوری و انتقال میوه به کارخانه
 روش‌های استخراج روغن
 کیفیت ظروف نگهداری روغن
 کنترل مواد زائد و رسوبات داخل ظروف روغن

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   24 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زیتون