فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله نیروی جاذبه زمین

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله نیروی جاذبه زمین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
در کودکی به ما یاد داده اند که هنگامی که بستنی می خوریم، اگر روی قالی بریزید و یا وقتی ازروی تاب به زمین می افتیم، گناه ازنیروی گرانش است. اگر از شما بخواهند حدس بزنید که آیا نیروی جاذبه خیلی ضعیف یا خیلی قوی است، چه می گویید؟ احتمالاً خواهید گفت:
« فوق العاده قوی است »
در این صورت در اشتباه خواهید بود. این نیرو به مراتب از سه نیروی دیگر (نیروی قوی هسته ای، نیروی الکترومغناطیس، نیروی ضعیف هسته ای) ضعیف تراست. گرانشی که در زندگی روزمره ما تا ایـن اندازه محسوس است، گرانش سیاره بسیار بزرگی است که روی آن زندگی می کنیم یا درحقیقت، برآیند گرانش همه ذرات موجود درزمین است. سهم هر ذره، ناچیز است. برای اندازه گیری جاذبه گرانشی ضعیفی که بین اشیاء کوچکی که هر روز با آن سروکار داریم، به دستگاههای خیلی دقیق، نیازمندیم. ضمن اینکه گرانش همیشه حالت جذب دارد و هرگز دفع نمی کند، پس خصوصیت جمع پذیری دارد.
جان وایلر فیزیکدان، مایل است گرانش را شبیه یک سیستم دموکراتیک فرض کند. هرذره یک رای دارد که می تواند بر هر ذره دیگر موجود در جهان اثر بگذارد. اگر ذرات جمع شوند و رای دسته جمعی بدهند(مثلاً در یک ستاره یا زمین)، تاثیر بیشتری اعمال می کنند. جاذبه گرانش بسیارضعیف تک تک ذرات، در اجسام بزرگی مثل زمین مانند همان رای دسته جمعی، با هم جمع می شوند و نیروی قابل توجهی پدید می آورند.
هر چقدر ذرات مادی که یک جسم را تشکیل می دهند، زیادتر باشد، جرم آن جسم بیشتر است. جرم با اندازه یک جسم تفاوت دارد. جرم تعیین می کند که چقدر ماده در جسمی وجود دارد، یا تعداد آرا، در این رای دسته جمعی چقدر است (بدون توجه به تراکم و تفرق ذرات آن ماده)
سرایزاک نیوتن، در سالهای 1600 صاحب کرسی ریاضیات در کمبریج بود. وی همان مقامی را داشت که هاوکینگ امروزه دارد. نیوتن قوانینی را کشف کرد که چگونگی عمل گرانش را درشرایط کم و بیش عادی، توضیح می دهند. نخست اینکه اجسام درجهان در حال سکون نیستند. آنها به حال سکون نمی مانند تا نیروی آن ها را با کشیدن یا راندن به حرکت در آورد و سپس با «از کار افتادن»این نیرو، بار دیگر به حال سکون در آیند. بلکه برعکس، اگر جسمی کاملا ًبه حال خود گذارده شود، در امتداد یک خط راست بدون تغییر جهت و تغییر تندی به حرکت خود ادامه می دهد. بهترین دیدگاه آن است که فکر کنیم جهان، در حال حرکت است. ما می توانیم سرعت یا جهت حرکت خود را نسبت به سایر اجسامی که در جهان وجود دارند، بسنجیم، اما نمی توانیم آن را نسبت به سکون مطلق یا چیزی مثل شمال و جنوب، بالا یا پایین مطلق اندازه گیری کنیم.
به عنوان مثال، اگر کره ماه در فضا تنها بود، در حال سکون نمی ماند بلکه در امتداد خط راست بدون تغییر سرعت، به حرکت خود ادامه می داد. البته اگر ماه واقعاً تنها بود، امکان نداشت که حرکت آن را بگونه ای که گفته شد، بیان کنیم. زیرا چیزی نبود که حرکت ماه را به آن نسبت دهیم، اما ماه کاملاً تنها نیست. نیرویی موسوم به گرانش، ماه را وادار می کند که تندی حرکت و جهت حرکت خود را تغییر دهد. این نیرو از کجا می آید؟ این نیرو از مجموعه آراء ذرات نزدیک به هم (جسمی با جرم زیاد) می آید که همان زمین باشد. ماه در برابر این تغییر، مقاومت می کند و سعی می کند که حرکت خود را روی یک خط راست نگه دارد. در همین حال، گرانش ماه نیز روی زمین تاثیر می گذارد.
می دانیم که نمونه بارز آن جزر و مد اقیانوس هاست.
نظریه گرانش نیوتن به ما می گوید که مقدار جرم یک جسم، چگونه بر شدت گرانش بین آن جسم و جسم دیگر، تاثیر می گذارد. اگر عوامل دیگر تغییر نکنند، هر قدر جرم زیادتر باشد، جاذبه شدیدتر خواهد بود. اگر زمین دو برابر جرم فعلی خود را داشت جاذبه ای که بین زمین و ماه وجود داشت، نسبت به جاذبه کنونی آن، دو برابر می شد. اما اگر فاصله ماه تا زمین دو برابر فاصله کنونی بود، شدت جاذبه بین آنها یک چهارم شدت فعلی می شد.
نظریه گرانش نیوتن نظریه بسیار موفقی بود و تا 200 سال بعد، مورد تجدید نظر واقع نشد. هنوز هم ما از آن استفاده می کنیم در حالی که می دانیم، در بعضی شرایط، مثلاً اگر نیروهای گرانشی فوق العاده شدید باشند (به عنوان مثال در نزدیکی سیاهچاله)، یا زمانی که اجسام با سرعتی معادل نور حرکت کنند، این نظریه دیگر صادق نیست.

 

تصورات اولیه درباره عالم
شک نیست که نیوتن از طریق استوار کردن افکار خویش بر دستاوردهای پژوهندگان زمانهای پیشین توانست به توفیق دوران ساز خود برسد از اینرو لازم است که ابتدا کار پیشینیان نیوتن را مورد بررسی قراردهیم. به نظر می رسد شیوه نگرش آدمی به زمین، در شکل گیری تصور او از عالم تا ثیر بسزایی داشته، و این هم امری منطقی است. فرض می کنیم هرگز بر ایمان پیش نیامده باشد که بتوانیم تا جایی دورتر از فاصله یک روز راه رفتن خود برویم؛ در این صورت تعبیر ما از زمین چگونه است؟ بی شک باید زمین را مسطح تصور کنیم، که ستارگان هم خیمه یا گنبدی بر فراز سرمان تشکیل داده اند. آسمان را سپر برنجی عظیمی بر فراز سرمان می پنداریم که صدها سوراخ در آن تعبیه شده است و از بیرون این سوراخها نوری از آتش بر ما می تابد که جلوه ستارگان آسمان است. این همان توضیح یونانیان باستان درباره افلاک است .
یونانیان برای توضیح حرکت ظاهری خورشید در آسمان، معتقد بودند که هلیوس، الهه آفتاب، هر روز گردونه خود را در آسمان از شرق به غرب می راند و هر شب در پیرامون جریان شمالی اقیانوس به حرکت در می آورد تا در فجری دیگر در شرق طلوع کند. تصورمسطح بودن زمین سبب شد تا آدمی برای حرکت خورشید توضیحاتی بیافریند. این توضیحات با آنکه امروزه در نظر ما بی معنی می نماید، بازتاب احساسات شخصی انسانها درباره اجرام آسمانی بوده است.
در مکتبهای عمده فلسفه یونا نی ایده های گوناگونی در این باره مطرح شده است. تالس ملطی (546-636 ق.م) می گوید که مایه همه چیز آب است، و زمین را قرص تختی مجسم می کرد که در آب شناوراست؛ آناکسیماندر (547-611 ق.م) عالم را نامحدود می پنداشت و از نظر وی زمین چون استوانه ای در فضا آزادانه شناور بود ؛ و آناکسمینس (526-585 ق.م) زمین را چون قرصی تصور می کرد که بر هوا تکیه دارد.
ذکر این نکته جالب است که از بستر این مکتب های تخیلی مردی برخاست که اندیشه هایش نسبت به زمانه خود چندان پیش بود که بخاطر تعلیماتش به ارتداد و بد دینی متهم و تبعید شد این شخص آناکساگوراس (428- 499 ق.م) نام داشت.
او تصوری بسیار دقیق تر از دیگران داشت، ماه و سیارات را همچون زمین می دانست و می گفت که آنها هم مانند زمین جامدند، پوسته ای سخت دارند و نور خورشید را باز می تابانند.
تقریبا در همین ایام، فیثاغورس، فیلسوف و ریاضیدان ساموسی (507-528 ق.م) مکتب دیگری را پایه نهاد. گفته می شود که وی نخستین کسی است که شکل زمین را کروی (گوی مانند) دانسته است. تصور کروی بودن زمین گامی بزرگ به پیش برد، زیرا تصور آنان از عالم را به نحو چشمگیری دگرگون کرد.
مردم دیگر به جای آن که ستاره ها را گنبد آسمان تلقی کنند، می توانستند ناظر آن باشند که ستاره ها زمین را در تمام جهات احاطه کرده اند ؛ گروهی از مردم هم ستاره ها را چسبیده به طاق کره بلورین عظیمی می دانستند. اکنون خورشید نیز گونه ای تصور می شد که در یک حرکت مداری یکنواخت به دور زمین حرکت می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1 مدل زمین مرکزی
- ارسطو (322- 384 ق.م)
آکادمی افلاطون در قرن چهارم قبل از میلاد در آتن تأسیس شد و یکی از مشهورترین شاگردان این مکتب ارسطو بود . ارسطو که به برترین و با نفوذترین فیلسوف عصر خود تبدیل شد و سمت مربیگری اسکندر مقدونی را یافت، این ایده را قویاً تثبیت کرد که زمین کروی مرکزعالم است و در این موضع بی حرکت ایستاده است و خورشید و ماه و سیارات در مدارهایی به دور آن در حرکتند. وی معتقد بود به هنگام گرفتگی ماه ، زمین بر ماه سایه افکنده است و از آنجا که این سایه همواره دایر وی است، زمین باید یک کره – یا دست کم نزدیک به یک کره بوده باشد.
ارسطو معتقد بود که جهان طبعاً جهانی است که منشأ الهی داشته، از بالاترین حد کمال برخوردار است و از این طریق می باید ممتاز باشد. از این رو در نظر ارسطو بدیهی می نمود که جسم های آسمانی کره های کامل بوده و فقط روی دایره ها، یعنی روی کاملترین شکل منحنیها، تحت یک نظام بدون نقص دوران می کرده اند چه آنکه کره « کاملترین» صورت اجسام بوده و زمین نیز تقریباً کروی می نموده است.

 

 

 


- بطلمیوس (90- 160 م)
توضیح حرکت سیارات منجمان دوره باستان را با دشواریهای بزرگ مواجه می کرد. حرکت سیارات در آسمان در واقع مانند حرکت خورشید و ماه تقریباً یکنواخت نیست ، بلکه گاهی تندتر و زمانی کندتر انجام می شود. گاهی نیز پیش می آید که این حرکات حتی (بازگشتی) است به طوری که مدار سیارات در آسمان را به صورت منحنی های پیچیده و حلقوی نمایش می دهد.
اینک چنین وضعی با طرح جا افتاده ارسطو که بر حرکات دایره ای اینک بطلمیوس در برابر این مشکل یک نبوغ فکری به کار بست و حرکت غیر یکنواخت سیارات را با آموزش ارسطوی مبتنی بر حرکات دایره ای یکنواخت هماهنگ ساخت.
به عقیده بطلمیوس سیاره محیط یک دایره کوچک موسوم به اپی سیکل یا دایره مسیر را دور می زند، و مرکز این دایره کوچک خود در عین حال بر یک دایره بزرگ، موسوم به راهبر( Deferent ) قرارمی گـیرد و گرد زمین ساکن حرکت می کند، چنانچه جهت حرکت سیاره بر دایره مسیر با جهت دایره مسـیر بر راهبر موافق باشد، این دو حرکت در مجموع تقویت می شوند، و حرکت سیاره تندتر می نماید.
اما اگر حرکت سیاره بر دایره مسیر خلاف جهت حرکت دایره مسیر بر راهبر باشد، چنین جلوه می کند که سیاره در آسمان به عقب بر می گردد. و بدین نحو حرکت حلقوی غیر یکنواخت سیاره را زاییده و نتیجه دو حرکت دایره ای یکنواخت می دانند.
هرگاه نتیجه چنین حرکاتی کافی نباشد و نتواند با حاصل اندازه گیریها وفق بدهد، حرکات دایره‌های دیگر را به عنوان مولفه کمکی وارد می کنند. بطلمیوس بدین نحو توانست کلیه حرکات در آسمان را توصیف کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نتیجه عالم بطلمیوسی یا زمین مرکزی

 

1. زمین در مرکز عالم قرار دارد و در برابر شعاع گنبد آسمان نقطه وار کوچک است.
2. گنبد مستدیر آسمان با ستارگانی که بر آن چسبیده اند، شبانه روز یکبار از مشرق به مغرب گرد زمین می گردد. خورشید، ماه و سیارات در این حرکت همراهند و مضافاً حرکاتی دیگر نیزانجام می دهند.
3. خورشید در طول یکسال زمین را دور می زند.
4. سطح مدار خورشید منطقة البروج خوانده می شود قاﺋم بر منطقة البروج با محور دوران گنبد آسمان یک زاویه 2/1 23 می سازد و در حرکات شبانه روزی گنبد آسمان مشارکت دارد.
5. ماه و سیارات در منطقة البروج حرکت می کنند.
6. ماه بر یک مدار دایره ای گرد زمین می گردد.
7. سیارات بر دایره های کوچک ( دایره های مسیر) در گردشند، دایره های مسیری که مرکزشان بر دایره های بزرگتر ( راهبر) قرارمی گیرد و زمین را دور می زند.

 

 

 

 

 

1-2 مدل خورشید مرکزی
- نیکولاس کپرنیک (1473-1543)
در قرن شانزدهم نیکولاس کپرنیک ستاره شناس لهستانی با مدل زمین مرکزی منظومه شمسی که در آن زمان رایج بود، مخالفت کرد و مدل نوینی بنام مدل خورشید مرکزی را مطرح نمود. این مدل پایه و اساس آنچه را که امروزه مورد استفاده قرار می دهیم، تشکیل می دهد. کپرنیک خورشید را در مرکز منظومه شمسی و سیارات (شا مل زمین) را بر روی دوایری در حال گردش به دور آن در نظر گرفت. پذیرفتن مدل خورشید مرکزی به کندی صورت گرفت، زیرا پیشگوییهای آن از مدل زمین مرکزی چندان بهتر نبود، اما مالاً به دلیل سادگی و هماهنگی مورد پذیرش قرار گرفت.
برای درک بهتر اهداف مدل کپرنیک، ابتدا به سابقه کمی در زمینه رصد خورشید، ماه و سیارات با چشم غیرمسلح احتیاج است. این زمینه قبلی با وجودی که معمولاً براساس مرکزیت زمینمی باشد، در عین حال سودمند است. روزانه آسمان نسبـت به افق به طرف غرب می چرخد. به نظر می رسد که خورشید نسبت به ستارگان به سمت مشرق حرکت می کند و در یکسال آسمان را دور می زند. مسیرمجازی طی شده توسط خورشید دایرة البروج نامیده می شود که در پشت سر آن، رشته مخصوص صورتهای فلکی دوازده گانه منطقة البروج قراردارند. سیارات و خورشید و ماه نسبت به ستارگان در داخل نوار منطقة البروج حرکت می کنند. در مدل خورشید مرکزی در فاصله ای ازخورشید، سیارات به ترتیب از عطارد (نزدیکترین) تا زهره، زمین، مریخ، مشتری، زحل، اورانوس، نپتون و نهایتاً پلوتو(دورترین) واقع شده اند. سیاراتی که از زمین به خورشید نزدیکترند سیارات داخلی نامیده می شوند. عطارد و زهره در این دسته از سیارات قرار دارند.
سیاراتی که از خورشید نسبت به زمین در فا صله دورتری قراردارند سیارات خارجی نامیده می شوند. این سیارات، سیارات مریخ تا پلوتو می باشند. حرکت سیارات داخلی آنگونه که درآسمان شب مشاهده می شوند با حرکات سیارات خارجی کاملاً متفاوت هستند.
زاویه دید بین راستای زمین تا مرکز خورشید و راستای زمین تا سیاره از نظر ناظر زمینی را زاویه کشیدگی تعریف می کنیم. بر حسب اینکه سیاره از نظر ناظر زمینی در شرق یا غرب خورشید واقع شده باشد زاویه کشیدگی شرقی یا غربی نامیده می شود. زاویه کشیدگی˚ 180 را مقابله و یکی از˚ 90 را تربیع می نامند.
کپرنیک به طرز صحیحی توضیح داد، هر چه سیاره در فاصله دورتری از خورشید قرار داشته باشد آهسته تر به دور خورشید حرکت می کند. هنگامی که زمین و سیاره ای دیگر در یک طرف خورشید از یکدیگر عبورمی کنند، حلقه برگشتی ظاهری (شکل1-1) به علت حرکات نسبی سیاره دیگر و زمین رخ می دهد. همانطور که سیاره در حال حرکت را اززمین نگاه می کنیم، خط دید ما حرکت زاویه ای آن را معکوس می گرداند و چون مدارهای دو سیاره در یک صفحه قرار ندارند ، حلقه مسدود است.

شکل 1-1 . مدار سیارات مدل خورشید مرکزی. پیکانها جهت حرکت مداری و
همچنین جهت چرخش زمین را مشخص می کنند.

به عقیده کپرنیک زمین هم مانند سایر سیارات دیگر هم به دور محور خود می چرخد و هم خورشید را دور می زند. او ستاره ها را بسیار دور و در جای خودشان ثابت می داشت. به نظر وی، همین فاصله دور ستارگان است که فقدان اختلاف منظر ستاره ای (جا به جاهای ظاهری موضع ستارگان مجاور به هنگام حرکت زمین در مدارش به دور خورشید ) را توجیه می کند.
کپرنیک می گفت که "طلوع" و"غروب" روزانه تمام اجرام آسمانی را با چرخش روزا نه زمین به دور محورش می توان توضیح داد. همچنین می توان حرکت ظاهری سالانه خورشید در میان ستارگان را با گردش زمین به دور خورشید توضیح داد.
انتشار نظریه کپرنیک چنان شوق وغوغای بر انگیخت که بیشتر از دویست سال دوام یافـت. شهامت کپرنیک کسان دیگری را به ابداع وسایلی ترغیب کرد تا نظریه او را به بوته آزمایش گذارند. ازجمله کسانی که روح مشاهده رصد به این روش جدید در کالبدش دمید، تیکوبراهه بود.

 

- تیکو براهه
تیکوبراهه در سال 1546 در یک خانواده اشرافی دانمارکی به دنیا آمد. او در جوا نی در کپنهاک به تحصیل در فلسفه مشغول شد، و در آنجا بود که شاهد یک گرفتگی خورشیدی شد که قبلاً پیش بینی شده بود . پیش بینی پذیری رویدادهای آسمانی در نظر او معجزه می آمد و به مطالعه نجوم ترغیب شد.
ذهن براهه مشغول ترسیم نقشه آسمان شد و برای این مقصود ابزارهای بزرگتر و دقیقتری طراحی کرد. اینکه وی تمام اوقات خود را وقف رصد می کرد، امر بدیع و تازه ای بود؛ قبلاً، منجمان به یافتن موضع تقریبی و غیردقیق ستارگان قانع می شدند، ثبات قدم و عزم راسخ براهه در بدست آوردن منظم اطلاعات دقیق در خصوص آسمان، محدودیتهای وی را به عنوان یک نظریه پرداز، جبران می کرد.
تیکو براهه در طول زندگی اش قاطعانه معتقد بود زمین مرکزی است که خورشید ان را دور می زند اما وی با اراﺋه این نظر که سیارات به دور خورشید می گردند، کیهانشناسی دیرینه بطلمیوسی را دگرگون کرد. سهمی که وی ایفا کرد به مثابه احداث متری بود در نیمه راه سفر
تاریخی طولانی ما بین منظر بطلمیوسی و کوپرنیک ازجهان هستی. براهه به دو کشـف دیگر نیز توفیق یافت که سلاح کوپرنیک را برای نبرد با مدل قدیمی عالم تامین می کرد. وی نخستین کسی بود که نواخـتر، یا "ستاره جدید" را کشف کرد که نمایشگر آن بود که برخلاف
نظر انسانهای عهد باستان، آسمان تغییر می کند. پنج سال بعد، وی اثبات کرد که ستاره دنباله دار تجلی دیگری از تغییرات کیهانی، پدیده ای جوی نیست بلکه از دور دستهای آسمان، بسیار فراتر از مدار ماه، ناشی می شود .

 

 

 

 

 

 

 


نتیجه عالم کوپرنیکی یا خورشید مرکزی

 

1. خورشید در مرکز عالم قرار گرفته است.
2. ستارگان نیز متحرک نیستند، بلکه در فواصل دور ناسنجیدنی از ما در فضا ساکنند .
3. زمین یک سیاره است و سالیانه بر یک مدار دایره ای گرد خورشید می گردد خورشید نیز متقابلاً در هر شبانه روز یکبار گرد محور خود از مغرب به مشرق می چرخد.
4. ماه بر یک مدار دایره ای گرد زمین در گردش است.
5. سیارات بر مدار دایره ای گرد خورشید حرکت می کنند.
6. سطح مدار زمین منطقة البروج خوانده می شود ماه و سیارات به تقریب زیاد در این سطح حرکت می کنند.
7. محور دوران زمین نسـبت به منطقه البروج مایل قرارگرفته است. این محور با راستای قاﺋم بر منطقه البروج یک زاویه 2/10 23 می سازد وامتداد خود را در تمام مدت حرکت سالیانه زمین به دور خورشید در فضا حفظ می کند.

 

 

 


- یوهانس کپلر (1571- 1630)
کپلر در دانشگا ه توبینگن (TUBINGEN) با افکار کوپرنیکی آشنا شد و سخت تحت تاثیر این افکار قرار گرفت، کپلر بلافاصله پی برد که مریخ در برابر زمینه ستارگان با سرعت ثابتی حرکت نمی کند، بلکه در قسمتی از مدار خود سریعتر و در قسمت دیگر کندتر حرکت می کند. همین امر به تنهایی باید او را متوجه کرده باشد که سیارات، آن چنانکه کپرنیک می پنداشته است، در مداری دایره ای خورشید را دور نمی زنند، زیرا اگر مدار دایره ای باشد، انتظار می رود که آهنگ حرکت آن ثابت باشد. کپلر تلاش کرد که شکلهای مداری گوناگون را با حرکت مشاهده شده مریخ جور و هماهنگ کند؛ اشکالی که تغییر سرعتی در آنها منظور شود که وی شاهد شان بوده است. سرانجام به این نتیجه رسید که مناسبترین شکل در میان این اشکال بیضی است.

 

شکل 1-2. دو نقطه ای که در آنها پونز را فرو کرده ایم، کانونهای بیضی و خطی را که از این دو نقطه می گذرد وبه انحنای بیضی می رسد قطر ا طول بیضی می نامیم.

 


شکل 1-3. اصطلاحات مربوط به بیضی را در این شکل مشاهده می کنید.
توجه کنید که میانگین شعاع عبارت است از نصف قطر اطول، بنابراین آن را گاهی نیم قطر
اطول می گویند.

کپلر پی برد که می تواند حرکات مشاهده شده مریخ را به بهترین نحوی با مداری بیضوی منطبق کند که خورشید در یکی از کانونهای آن واقع است، و کانون دیگرش صرفاً یک نقطه فرضی در فضا باشد. او این ایده را به صورت زیر تعمیم داد تا تمام سیارات را دربر گیرد :
هرسیاره در مداری خورشید را دور می زند که شکل آن بیضی است، و خورشید در یکی از کانونهای آن جای دارد.

هرچند این قانون را قانون اول کپلر می نامند، اما این شماره گذاری حاکی از ترتیب اکتشاف او نیست. آنچه را قانون دوم کپلر نامیدند، عملاً واضحتر بود واین واقعیت را توضیح می داد که وقتی سیاره ای از خورشید دور می شود کندتر و هرگاه به خورشید نزدیکتر می شود، سریعتر حرکت می کند. این عدم یکنواختی در حرکت این تصور را پیش می آورد که در پی مسیری غیر از مسیر دایره ای بگردند. قانون دوم کپلر به این قرار بیان می شود:
خط مستقیم واصل سیاره و خورشید، در فواصل زمانی مساوی مساحتهایی مساوی را در فضا جاروب می کند.

برای اراﺋه توضیحی تصویری از قانون دوم کپلر (شکل1-4)، فرض می کنیم که مریخ در مدت یک ماه از A به B می رود. مدت زمان بعدی نیز در ظرف یک ماه ازC به D می رود. اما اکنون به خورشید نزدیکتر است، و بنابر این فاصله C تا D باید بیشتر باشد تا مریخ در خلال همان مدت زمان یک ماه مساحتی برابر مساحت اول را جاروب کند. مریخ برای پیمودن مسافت بیشتری در همان مدت باید سریعتر حرکت کند . همچنین، وقتی که این سیاره ازE به F می رود، چون باز هم به خورشید نزدیکتر است، باید باز هم سریعتر حرکت کند تا مساحت یکسانی را طی یک ماه جاروب کند، اما وقتی که ازG به H می رود، حرکت آن بار دیگر کندتر می شود و وقتی از A به B می رود، به همان سرعتی می رسد که در ابتدای این تصویر داشته است. پس با قانون دوم کپلر یک مدل ریاضی فراهم می شود که به وسیله آن می توان سرعت یک سیاره را در هر موضع مفروض از مدارش محاسبه کرد.

1-4. خطی فرضی که خورشید را به هر سیاره مفروض وصل می کند، مساحتهای مساوی را در فواصل زمانی مساوی جاروب می کند. به این اعتبار این واقعیت تشریح می شود که سیاره وقتی به خورشید نزدیکتر باشد سریعتر حرکت می کند، و در دورترین نقطه به خورشید سرعتش هم از همیشه کندتر است.

 

کپلربرای بازشناسی سومین رابطه اساسی هفت سال تلاش کرد. البته برای کپلر آشکار بود که هر چه سیاره ای از خورشید دورتر با شد، زمان بیشتری طول می کشد تا خورشید را یک دور کامل طی کند. اما او در جستجوی یافتن یک رابطه دقیق ریاضی ما بین زمان تناوب گردش سیاره و فاصله متوسط آن از خورشید (نیم قطرا طول مدارآن) بود؛ البته اگر چنین رابطه ای واقعاً وجود می داشت. در آن زمان باز هم فاصله واقعی میان خورشید و سیارات معلوم نبود؛ اما محاسبه نسبت فاصله یک سیاره تا خورشید به فاصله زمین تا خورشید میسر بود. مثلاً کپلر می دانست که نیم قطر1 طول مدار مریخ تقریباً 1.5 برابر نیم قطر 1طول مدار زمین است. یعنی هرگاه نیم قطر1طول مدار زمین را AU 1 (واحد نجومی: Astronomical unit) بگیریم در این صورت نیم قطر 1طول مدار مریخ AU 1.5 خواهد بود . حالا اگر در هر سیاره نیم قطر1طول (r) را به توا ن 3 و دور گردش آن(P) را به توان 2 برسانیم، دو رقم بدست آمده برابر می شوند و فقط اختلاف اندکی دیده می شود. این واقعیت را می توان با معادله ساده ای به صورت ³r = p² نشان داد که در آن P بر حسب سال و r بر حسب واحد نجومی اندازه شده است.
می توانیم برای این اندازه گیری دور گردش سیاره واحد روز و برای فاصله میل را انتخاب کنیم ؛ در این صورت نباید انتظار داشته باشیم که ³r = ²P بلکه باید رابطه را به صورت ³r k = ²P بنویسیم ، که درآن k ضریب ثابت است و مقدارش بـه واحدهای اندازه گیری شده بستگی دارد. برای مشخص کردن قانون کپلر، معادله یاد شده را به صورت زیر نیز
می توان نوشت :

 

 

 

این عبارت را می شود چنین بیان کرد :
نسبت مجذور زمان تناوب گردش هردو سیاره برابر است با نسبت مکعب نیم قطر اطول آنها.

کپلر پی برد که مدار بیضوی با رصدهای براهه به خوبی جور در می آید، اما چون هر سیاره تاثیر گرانشی بر سیاره می گذارد، این مدارها هرگز بیضی های صاف و همواری نخواهد بود و مساحتهای جاروب شده در زمانهای مساوی، در آنها دقیقاً یکسان نیستند. علاوه بر این، قانون سوم کپلر محدود به مجموعه شرایط خاصی است، یعنی منحصر به اشیایی است که جرم بسیار کمی دارند و به دور اشیای با جرم بسیار زیاد می گردند؛ مانند گردش سیارات به دور خورشید، یا گردش قمرها به دور سیاره. با همه اینها کشف های کپلرتقریبهای چشمگیری بودند که بعداً به وسیله سرآیزاک نیوتن، که علم اخترشناسی را بهترازکپلر می دانست و تکنیکهای ریاضی وی هـم پیشرفته بود، تایید شدند و تعمیم یافتند.
با آنکه کپلراعتقادی راز گرایانه داشت، کارهای او شالوده خارج کردن نجوم از قلمرو دیگری شد و ماهیت اندیشه علت و معلولی را در این علم جا انداخت. اواحساس می کرد که نیروی ناشناخته ازخورشید ناشی می شود که سیارات را در مدارهایشان به حالت حرکت نگه می دارد. در واقع او در شرف کشف نیروی گرانش( ثقل ) بود. می دانیم که کپلر با گالیله، کسی که افکار وی را متحقق کرد و به ثمر نشاند، ارتباط داشت .

 

 

 

- گالیله ( 1564-1642)
قرن هفدهم قرن اکتشاف، آزمایشگری، و اختراع و خلاقیت بود . اختراعی که تاثیر عمیقی بر اختر شناسی نهاد، تلسکوپ بود که تاریخ آن هم دقیقاً روشن نیست. گالیله در شهر پادوار در ایتالیا دست به کار ساختن تلسکوپ شد. گالیله ابتدا موفق شد وسیله ای بسازد که اشیاء را سه برابر نشان می داد. تلسکوپی با توان سه (3). با اصلاحات بعدی، توان این تلسکوپها را به سی (30) رساند. این ابزار بلافاصله به عنوان تلسکوپ زمینی، برای دیدبانی کشتیهایی که به سواحل و نیز نزدیک می شدند، به کارگرفته شد. اما گالیله متوجه اجرام آسمانی بود و پس ازچندی چهار قمر را کشف کرد که سیاره مشتری را دور می زدند. هر یک از این قمرها در گردش به دور مشتری دوره تناوب خاص خود را داشتند. دیدن این منظره گالیله را به یاد منظومه شمسی، مطابق آنچه کپرنیک توصیف کرده بود ، انداخت، ومطمئناً ازهمین مشاهده روشن شد که زمین تنها مرکز دوران در عالم نیست .
گالیله همچنین پی برد که آنچه با چشـم غیرمسلح در آسمان به صورت تـوده ای ابرنمایان است، در واقع گروهی ستاره است که با تلسکوپ مجزای از هم دیده می شوند. در واقع، این وسیله در تمام نواحی آسمان ستارگان بسیاری را آشکار کرد که نور بسیار ضعیفی داشتند و با چشم غیرمسلح دیده نمی شدند .
گالیله معتقد بود که نور افشانی ماه و سیارات تنها به دلیل انعکاس نور خورشید از روی آنها است. همواره نیمی ازسیاره که در معرض نور خورشید قرار دارد روشن است در حالیکه نیمه دیگر آن تاریک می باشد. بخشی از نیم کره که توسط نور خورشید روشن گردیده است باتغییراتی در هیأت و شکل آن از زمین قابل رویت است.
بنابراین شکل جدید برای سیاره موقعی پیش می آید که ما تنها نیم کره تاریک را مشاهده کنیم، و موقعی که نیم کره روشن از نور خورشید در چشم انداز ما وارد شود، شکل کامل در نقطه مقابله قرار می گیرد. سیارات خارجی هرگز نمی توانند هلالی شکل دیده شوند (هنگامی که کمتر از نیم کره قابل مشاهده از نور خورشید روشن گردیده باشد) و تقریباً همیشه محدب شکل می باشند (موقعی که بیشتر از نصف سیاره توسط نور خورشید روشن شده باشد ).
گالیله مشاهده کرد که سیاره زهره همه اشکال را از خود نشان می دهد و مانند ماه اهله تشکیل می دهد (شکل 1- 5) گاهی به صورت هلالی نازک و زمانی به صورت قرصی تقریباً روشن نمایان می شود. این مشاهدات حاصل رصدهای هیجان انگیز بود. زیرا برای نخستین بار شاهدی بدست آمده بود که نشان می داد نظام بطلمیوسی نمی تواند واقعیت را نشان دهد. بنابراین نتیجه گیری کرد که، زهره باید به دور خورشید بگردد. این مشاهده مستقیماً مدل کپرنیک را تایید کرد.

 

1-5. گالیله با تلسکوپ جدید خود، در یک دورة تقریباً ده ماه، توانست تمام اهله زهره را ، که در اینجا می بینید، آشکار سازد. دو نمای سمت راست وقتی دیده می شوند که زهر ه دقیقاً با خورشید هم خط است.به این ترتیب، این دو نماهای شفق و فلق اند.

 

 

 

2-1 ایزاک نیوتن

نیوتن در سال1687م." اصول ریاضی فلسفه طبیعی" را به نگارش درآورد. در این کتاب او مفهوم گرانش عمومی را مطرح ساخت و با تشریح قوانین حرکت اجسام، علم مکانیک کلاسیک را پایه گذاشت. نیوتن همچنین در افتخار تکمیل حساب دیفرانسیل با ویلهلم گوتنرید لایب نیتز
ریاضیدان آلمانی شریک است. نام نیوتن با انقلاب علمی در اروپا و ارتقاء تئوری خورشید مرکزی(heliocen trism)پیوند خورده است. او نخستین کسی است که قواعد حاکم برگردشهای زمینی و آسمانی را کشف کرد. وی همچنین توانست برای اثبات قوانین حرکت سیارات کپلربرهان ریاضی بیابد. در جهت بسط قوانین نامبرده، او این جستار را مطرح کرد که مدار اجرام آسمانی (مانند ستارگان دنباله دار) لزوماً بیضوی نیست بلکه می تواند هذلولی یا شلجمی نیز باشد. افزون بر اینها، نیوتن پس از آزمایشهای دقیق دریافت که نور سفیدترکیبی است از تمام رنگهای موجود در رنگین کمان، در آن دوران دروس دانشکده عموماً برپایه آموزه های ارسطو تنظیم می شد ولی نیوتن ترجیح داد که با اندیشه های مترقی تر فیلسوفان نوگرایی چون گالیله، کپرنیک و کپلرآشنا شود.
در سال1684م. نیوتن که مطالعات خود را درباره گرانش و چگونگی حرکت سیارات کامل کرده بود، رساله ای در این مورد نوشت که بسیار مورد توجه ادموندهالی منجم معروف انگلیسی قرار گرفت. با تشویق و پیگیری او سرانجام نیوتن کتابش را تکمیل و با سرمایه هالی منتشر کرد. کتاب
Philosophiae Naturalis Principia Mathematica

 

اصـول ریاضی فلسفه طبیعی بر جهان علم به ویژه فیزیک تاثیر عمیق گذاشت و بعضی آن را بزرگترین کتاب علمی تاریخ دانسته اند.
کپلر توانسته بود توضیح دهد که چرا مدار سیاره ها بیضی است و چه نیرویی آنها را به حرکت در می آورد. همچنین مشخص نبود که به چه علت سرعت مداری سیارات وقتی به خورشید نزدیکتر می شوند، افزایش می یابد. نیوتن در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعی به تمامی این پرسشها پاسخ گفت. او ثابت کرد که نیروی کشش میان اجسام آسمانی، طبق قانون "عکس مربع"عمل می کند یعنی مقدار نیروی گرانش میان خورشید و یک سیاره برابراست با عکس مجذور فاصله میان آن دو.
او با تحلیل ریاضی نشان داد که قانون عکس مربع به ناگزیر مسیر حرکت سیاره ها را بیضی می سازد. آن گاه او گام بلند دیگری برداشت و قانون گرانش عمومی را وضع کرد که به موجب آن هر جسمی در عـالم به هرجسم دیگری نیروی کششی واردمی کندومقداراین نیرو با رابطه نامبرده محاسبه پذیراست. در بخش دیگری از کتاب وی، نیوتن چگونگی جنبش اجسام را در قالب سه قانون توصیف کرده است.
ارسطو بر این باور بود که اجسام در حالت طبیعی ساکن هستند و برای اینکه یک جسم با سرعت یکنواخت به حرکت خود ادامه دهد، باید پیوسته نیرویی بر آن وارد شود در غیر اینصورت به حالت طبیعی خود برمی گردد و ساکن می شود. اما نیوتن با بهره گیری از پژوهشهای گالیله به این پندار درست رسید که اگر جسمی با سرعت یکنواخت به حرکت درآید و نیروی بیرونی به آن وارد نشود تا ابد با شتاب صفر به حرکت خود ادامه خواهد داد.

 

 

 

 

 


2-2- پیش زمینه تاریخی قانون جهانی گرانش نیوتن

 

بعد از ارائه قوانین کپلر و کشفیات پر اهمیت گالیله، ریاضیدانان و فیزیکدانان علاقه زیادی به موضوع اختر شناسی پیدا کردند. در این زمینه نظریه های مختلفی داده شد. رابرت هوک و ادموندهالی به نظرباقی بودند که نیرویی که سیاره ها را بطرف خورشید می کشد، آنها را در مدار خود نگاه می دارد.
از این گذشته آنها گمان می کردند که این نیرو باید با دور شدن از خورشید و به نسبت مربع فاصله ضعیف شوند. کپلر نیز وجود این نیرور اقبول داشت و تصور می کرد که این نیرو به نسبت فاصله ضعیف می شود. بنابراین داستان افتادن سیب و توجه نیوتن به گرانش نه تنها واقعی نیست بلکه شناختن روند تکامل علم را مختل می کند. حتی 50 سال قبل از نیوتن گالیله به شتاب گرانش توجه داشت و آن را بیان کرده بود.
اما امتیاز نیوتن در این بود که اثرهمه نیروها را تحت قانون کلی توضیح داد و بصورت ریاضی بیان کرد، علاوه بر آن نیوتن با یک فرض اساسی که قبل از وی به آن توجه نشده بود توانست قانون جهانی گرانش را فرمول بندی کند.
وی فرض کرد که جسمی کروی که چگالی آن در هر نقطه به فاصله آن تا مرکز کره بستگی دارد، یک ذره خارجی را طوری جذب می کند که گویی همه جرم آن در مرکز متمرکز شده است. این قضیه توجیه وی را از قوانین حرکت سـیارات کامل کرد، زیرا انحراف جزئی خورشید از کرویت واقعی در اینجا قابل صرف نظر کردن است.
پس از آنکه نیوتن قانون جهانی گرانش را مطرح کرد، رابرت هوک ادعا کرد که نیوتن کشف قانون گرانش وی را دزدیده و به نام خود ارائه داده است. به همین دلیل مشاجره شدیدی بین نیوتن و هوک در گرفت که موجب رنجش و حتی بیماری نیوتن گردید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


2-3 قانون اول نیوتن
هرگاه به جسمی نیرویی وارد نشود و یا برآیند صفر گردد اگر جسم ساکن باشد ساکن می ماند اگر با سرعت ثابت در حال حرکت باشد با همان سرعت به حرکتش ادامه می دهد.
این قانون تحت عنوان مختلف از جمله، اصل ماند، قانون اینرسی، قانون لختی بیان شده است. طبق قانون اول نیوتن حرکت ویژگی ذاتی اجسام است و درغیاب هر گونه نیروی خارجی جسم همان حالت حرکتی خود را حفظ می کند. این قانون طومار فلسفه طبیعی ارسطو را در هم پیچید. زیرا ارسطو گفته بود: برای اینکه یک جسم با سرعت یکنواخت به حرکت خود ادامه دهد، باید پیوسته نیرویی بر آن وارد شود درغیر این صورت به حالت طبیعی خود برمی گردد و ساکن می شود.
به عنوان مثال :
جسمی را روی کف دست خود قرار دهید و دست را بی حرکت نگاه دارید. این جسم تا زمانیکه روی کف دست شما قرار دارد، همانجا و به همان حالت خواهد ماند، زیرا برآیند تمام نیروها وارد بر آن صفراست.
هنگامیکه انیشتین قوانین نیوتن را بررسی می کرد در مورد قانون اول وی چنین گفت: این قانون نتیجه مستقیم تجربه نیست، اما تفکر محققانه ای که سازگار با مشاهدات حاصل از تجربه بوده، سبب پیدایش آن شده است. هر چند در عمل نمی توان به چنین تجربه ای تحقق خارجی داد، معذلک همین تجربه خیالی و سیله فهم کامل تجربیات واقعی و امکان پذیر می باشد.

 

- قانون دوم نیوتن
قانون دوم نیوتن درفیزیک بسیارمهم واساسی است.
هرگاه نیرویی بریک جسم اثرکنداین جسم شتابی می گیردکه هم جهت نیرواست واندازه آن بااندازه نیرو نسبت مستقیم و با جرم جسم نسبت عکس دارد
or

 

این قانون که درسال1679اولین باردر کتاب
Procatinare Unnaturalis Prinicipia Mathematical بوسیله نیوتن منتشر شد بعنوان مهمترین کشف در تاریخ علم قلمداد شده است.
معمولاً قانون دوم نیوتن را با استفاده از تغییر اندازه حرکت تعریف می کنند. چون اندازه یکی از مفاهیم بنیادی در فیزیک است، لذا آنرا تعریف کرده و یکبار دیگر با استفاده از آن به تعریف قانون دوم نیوتن خواهیم پرداخت.

 

 

 


اندازه حرکت یا تکانه
اندازه حرکت به صورت حاصل ضرب جرم در سرعت یعنی

تعریف می شود بنابراین با توجه به قانون اول نیوتن هنگامی سرعت تغییر می کند که نیرویی بر جسم اعـمال شود، لذا در غیاب هر گونه نیروی خارجی اندازه حرکت یک جسم ثابت است و بنابراین قانون دوم نیوتن را می توان به صورت زیرتعریف کرد.

 

نیرو = تغییرات اندازه

در قانون دوم نیوتن سرعت نا متناهی قابل قبول است. چون در قوانین نیوتن خواص فیزیکی ماده مستقل از سرعت آن فرض شده، همچنین زمان نیزیک کمیت مستقل و مطلق است، بنابراین با توجه به سرعت نا متناهی در مدت زمان صفر هر فاصله ای قابل پیمودن است.

 

 

 


- قانون سوم نیوتن

 

برای هر کنشی همواره یک واکنش برابرنا همسو وجود دارد. به عبارت دیگر هرگاه جسم 1 نیرویی به جسم 2 وارد کند، جسم 2 نیز همان مقدار نیرو را در جهت مخالف نیروی دریافتی به جسم 1 وارد می کند، بطوریکه
0 = +F2 = F2 or F1 F1
توجه شود که قانون سوم نیوتن همواره در مورد 2 جسم وارد می شود. با توجه به اینکه سرعت نامتناهی طبق قانون دوم قابل قبول بود، قانون سوم همواره و در تمام لحظات برقرار بود. حتی اگر دو جسم در فاصله دلخواه نسبت به یکدیگر قرارداشته باشند، هر تغییر موضع هر یک ازآنها، بلافاصله به دیگری منتقل می شود. یعنی همزمان دو نقطه از جهان و در واقع تمام جهان را می توان تحت تاثیر یک رویداد قرار داد.

 

 

 

 

 

 

 

2-4 دستگاه مقایسه ای مطلق اتر

 

با توجه به کمی دقت به قوانین نیوتن مشاهده می شود که هنگام مطرح شدن این قوانین یک نکته مهم نادیده گرفته شده است، آن این است که این قوانین نسبت به کدام دستگاه مقایسه ای مطرح شده اند. زیرا در تمام تجربیات مکانیکی از هر نوع که باشند باید وضع نقاط مادی را در لحظه ای معین نسبت به مکانی خاص در نظر گرفته شود.
نیوتن نظر داده بود که کالبد فضا، در حالت سکون است. یعنی می توان از حرکت مطلق سخن گفت. اما در آن زمان اعتقاد عمومی بر این بود که کالبد فضا از اتر (عنصر پنجم ارسطویی) انباشته است. یعنی چنین تصور می شد که اتر در فضا مستقر و ساکن است و به هیچ روی حرکت نمی کند و همه اجسا م در اتر غوطه ورند.
همچنین دانشمندان کلاسیک همواره تا ثیر از فاصله دور را ابری می پنداشتند که تصور آن دشوار بود، و نیروی گرانش که می توانست از فواصل دور اثر کند، نیوتن را به تعجب واداشته بود. نیوتن به منظور توضیح این اثر، عقیده ارسطو را درباره اینکه افلاک از اتر پرشده اند را پذیرفت و فکر می کرد که ممکن است گرانش بطریقی توسط اتر منتقل شود. لذا اتر ضمن آنکه دستگاه مقایسه ای مطلق بود، وسیله انتقال گرانش نیز به حساب می آمد.

 


2-5 گرانش

 

از دیر باز دست کم از زمان یونانیان همواره دو مسئله مورد توجه بود:
1- تمایل اجسام به طرف زمین هنگام رها شدن.
2- حرکات سیارات، از جمله خورشید و ماه که در آن زمان سیاره محسوب می شدند.

 

در گذشته این دو موضوع را جدا از هم می دانستند. یکی از دستاوردهای بزرگ نیوتن این بود که نتیجه گرفت: این دو موضوع در واقع امر واحدی هستند و از قوانین یکسانی پیروی می کنند.
در سال 1665، پس از تعطیلی مدرسه به خاطر شیوع طاعون، نیوتن، که در آن زمان 23 سال داشت، از کمبریج به لینکلن شایر رفت. او در حدود50 سال بعد نوشت: در همان سال (1665) این فکر به نظرم آمد که نیروی لازم برای نگه داشتن ماه در مدارش و نیروی گرانش در سطح زمین با تقریب خوبی با هم مشابهند.
ویلیام استوکلی، یکی از دوستان اسحاق نیوتن می نویسد، وقتی با نیوتن زیر درخت سیب یک باغ مشغول صرف چای بوده است، اسحاق نیوتن به او گفته که ایده گرانش در یک چنین جایی به ذهنش خطور کرده است.
استوکس می نویسد: «او در حالی که نشسته و در فکر فرو رفته بود سقوط یک سیب توجهش راجلب می کند و به مفهوم گرانش پی می برد. پس از آن به تدریج خاصیت گرانش را مورد حرکت زمین و اجسام سماوی به کار می برد» البته باید گفت: اینکه سیب مذکوربه سر اسحاق نیوتن خورده است یا خیرمعلوم نیست !
اسحاق نیوتن تا سال 1678، یعنی تقریباً تا 22 سال پس از درک مفهوم اسا سی گرانش نتایج محاسبات خود را به طور کامل منتشر نکرد.
از دلایلی که باعث می شد او نتایج خود را انتشار ندهد، می توان به دو دلیل اشاره کرد: یکی شعاع زمین، که برای انجام محاسبات لازم بود و اسحاق نیوتن آن را نمی دانست و دیگری، نیوتن به طور کلی از انتشار نتایج کار خود ابا داشت زیرا مردی کمرو و درونگرا بود و از بحث و جدل نفرت داشت.
اسحاق نیوتن در کتاب اصول از حد مسائل سیب – زمین فراتر می رود و قانون گرانش خود را به تمام اجسام تعمیم میدهد.

 

 

 

 

 


گرانش را میتوان درسه قلمرومطالعه کرد:

 

1- جاذبه بین دو جسم مانند دو سنگ یا هر دو شی دیگر. اگر چه نیروی بین اجسا م به روش های دقیق قابل اندازه گیری است ولی بسیار ضعیفتر از آن است که ما با حواس معمولی خود آن را درک کنیم.
2- جاذبه زمین بر ما و اطراف ما که یک عامل تعیین کننده در زندگی ماست و فقط با اقدامات فوق العاده می توانیم از آن رهایی پیدا کنیم. مانند پرتاب سفینه های فضایی که باید از قید جاذبه زمین رها شوند.
3- در مقیاس کیهانی یعنی در قلمرو منظومه شمسی و بر هم کنش سیاره ها و ستاره ها، گرانش نیروی غالب است.
اسحاق نیوتن توانست حرکت سیارات در منظومه شمسی و حرکت در حال سقوط در نزدیکی سطح زمین را با یک مفهوم بیان کند و به این ترتیب مکانیک زمینی و مکانیک سماوی را که قبلاً از هم جدا بودند در یک نظریه واحد با هم بیان کند.

 

 

 

 

 

 

 

2-6 قانون جهانی گرانش
هر دو جسمی در جهان بر دیگری جاذبه گرانشی اعمال می کند که این نیرو یک شکل جهانی دارد: هر جسم در جهان، اجسام دیگر را با نیرویی که با حاصل ضرب جرمهای آن ها نسبت مستقیم و با مجذور فاصله بین آنها نسبت عکس دارد، جذب می کند.
بـه زبان ریاضی، نیرویی که دو ذره به جرم های 1m و2m و به فاصله r از هم به یکدیگر وارد می کنند نیروی جاذبه ای است که در امتداد خط واصل دو ذره اثر میکند و بزرگی آن برابر است با:

ثابت G به عنوان ثابت جهانی گرانش نامیده می شود، اصطلاح" ثابت جهانی" بدان خاطر است که گمان می رود در تمام مکان ها و در تمام زمان ها، یکی است و بنابراین به عنوان ثابت جهانی نامیده شده است و مقدار آن برای تمام زوج ذرات یکسان است.
کمیتی را که در قانون جهانی گرانش ظاهر می شود و اصطلاحا گفته می شود که نیروی گرانش با حاصلضرب جرم دو جسم نسبت مستقیم دارد جرم گرانشی می گویند. در واقع جرم گرانشی خاصیتی از جسم است که سبب جذب آن توسط میدان گرانش می شود.
• خصوصیات قانون جهانی گرانش
برای اینکه قانون گرانش جهانی اسحاق نیوتن را خوب درک کنیم، بعضی خصوصیات آن را یادآور میشویم: قانون جهانی گرانش نیوتن برای هیچ یک از کمیتهای فیزیکی (نیرو، جرم، طول) موجود در این قانون یک معادله تعریف کننده نمی باشد.
1- نیروهای گرانش میان دو ذره، زوج نیروهای کنش – واکنش (عمل و عکس العمل)هستند. ذره اول نیرویی به ذره دوم وارد میکند که جهت آن به طرف ذره اول (جاذبه) و در امتداد خطی است که دو ذره را به هم وصل میکند. به همین ترتیب ذره دوم نیز نیرویی به ذره اول وارد میکند که جهت آن به طرف ذره دوم (جاذبه) و در امتداد خط واصل دو ذره است. بزرگی این نیروها مساوی ولی جهت آن ها خلاف یکدیگراست.
2- ثابت جهانی G را نباید با g ، که شتاب ناشی از جاذبه گرانشی زمین روی یک جسم است اشتباه کرد. ثابت G دارای بعدL3 / M T2 و یک کمیت نرده ای است (عددثابتی است)، در حالی که g با بعدLT2 یک کمیت برداری است، که نه جهانی است و نه ثابت (در نقاط مختلف زمین بسته به فاصله تا مرکز زمین تغییر میکند).
با انجام آزمایشات دقیق می توان مقدار G را بدست آورد. این کار را برای اولین بار لردکاوندیش در سال 1798انجام داد در حال حاضر مقدار پذیرفته شده برای G برابراست با:

2- 7 وزن و جرم
وزن هرجسمی عبارت است از نیروی جاذبه ای که زمین به آن وارد میکند. وزن چون از نوع نیروست، کمیتی است برداری. جهت این بردار همان جهت نیروی گرانشی، یعنی به طرف مرکز زمین است. بزرگی وزن بر حسب یکای نیرو یعنی اسحاق نیوتن بیان می شـود. وقتی جسمی بـه جرم m آزادانه« w » برابر وزن خودش است. اگر از قانون دوم نیوتن(F=ma)، برای جسمی که آزادانه سقوط میکند استفاده کنیم خواهیم داشت: w = mg
که w و g بردارهایی هستند که جهتشان متوجه مرکز زمین است.
برای اینکه از سقوط جسمی جلوگیری کنیم باید نیرویی که بزرگی آن برابر بزرگی w و جهت آن به طرف بالاست به آن وارد کنیم، به گونه ای که برآیند نیروهای وارد بر جسـم صفرشود، وقتی جسمی از فنری آویزان است و به حال تعادل قرار دارد، کشش فنراین نیرو را تامین می کند .
گفتیم وزن هرجسم، یعنی نیرویی که به طرف پایین برجسم وارد می کند، یک کمیت برداری است. جرم جسم یک کمیت نرده ای است. رابطه میان وزن و جرم به صورت w = mg است. چون g از یک نقطه زمین به نقطه دیگر آن تغییر می کند، w یعنی وزن جسمی به جرم m در مکانهای مختلف متفاوت است. بنابراین یک کیلوگرم جرم در محلی که g برابر 9.8 متر بر مجذور ثانیه است، 9.8 اسحاق نیوتن (9.8=9.8×1=w) و در محلی که g برابر 9.78 متر بر مجذور ثانیه است، 9.78 اسحاق نیوتن وزن دارد. در نتیجه بر خلاف جرم که خاصیت ذاتی جسم است و همیشه ثابت، وزن یک جسم به محل آن نسبت به مرکز زمین بستگی دارد. در نقاط مختلف روی زمین ترازوهای فنری (نیروسنج ها)، مقادیر متفاوت و ترازوهای شاهین دار، مقادیر یکسانی را نشان میدهند. (زیرا نیروسنج وزن را نشان میدهد ولی ترازوی شاهین دار جرم را) در نواحی از فضا که نیروی گرانش (نیرویی که

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نیروی جاذبه زمین

تحقیق در مورد چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم


تحقیق در مورد چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه6

 

فهرست مطالب

 

برنامه های مختلف تربیتی مثل فعالیت های ورزشی برای افزایش آن صورت می گیرد .
مطالعه این برنامه ها نشان می دهد که تنها عامل مهم پرورش نیروی عضلانی با وزنه است . شما باید بدانید نیرو چیست و چکونه باید آنرا پرورش داد .
دقت کنید ! نیرو به مفهوم حد اکثر نیروی تولید شده در یک انقباض است . از نظر بیوشیمی نیرو از فسفاته شدن بالای انرژی می آید ، در ماهیچه نیرو از انقباض سریع بافتهای ماهیچه می آید ، بافتهای ماهیچه که بسیار سریع و قوی هستند با پرورش نیرو
مند میشوند ، البته شما نمی توانید ماهیچه های بزرگی داشته باشید .
پرورش نیرو نیاز به استفاده از حد اکثر نیرو با حد اقل تکرار دارد . برای مثال یک تیم وزنه برداری المپیک ، از حد اکثر انقباض در هر تمرین برای بالا بردن نیرو استفاده می کند . آنها این تمرین را چند بار در طول روز تکرار می کنند اما هر بار با حد اکثر میزان مقاومت
. این نوع تمرین زمان بسیار کمی می خواهد و 3-2 بار در هفته انجام می شود .
وقتی شما راکت را می چرخانید نیروی زیادی را بوجود می آورید و با آن نیرو به توپ ضربه می زنید باید حرکت را آهسته کنید تا آسیبی به مفاصل نرسد . ( مرحله براکینگ) بیشترین صدمات در این مرحله بوجود می آید . فعالیت ورزشی تاثیر زیادی بر روی ماهیچه های سرعتی دارد . همواره باید ماهیچه های مربوط به یک مفصل همزمان پرورش داده شوند .
- عضلات دو سر - سه سر
- عضلات شانه وزیر بغل
- عضلات سینه ای - عضلات لوزی شکل
- عضلات شکمی وپشت
- عضلات چهار گوش - زردپی پشت زانو
موثر ترین برنامه برای افزایش نیروی عضلانی این است که سه بار در هفته تمرین کنید . در هر جلسه شما باید هر سری از ماهیچه ها را با بر داشتن سنگین ترین وزنه 3-1 بار پرورش دهید . 4-3 ثانیه استراحت کنید . وزنه سبکتری را بر دارید و تمرین را تکرار کنید وزنه را سبکتر کنید و
دو بار ه تمرین را تکرار کنید . وقتی شما قویتر می شوید وزنه را تعدیل کنید طوری که حد اکثر وزن را در تعداد کمتری تکرار بلند کنید .
در حال حاضر شما تما م اسرار تنیس قدرتی را دارید . مکانیزم ضربه بعلاوه راکت جدید و ماهیچه شکل گرفته مساوی است با قدرت !!!
وقتی می خواهید در مورد قدرت خود در بازی تصمیم بگیرید همه موارد فوق را در نظر بگیرید .

 

چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم؟

آیا می توان موفقیت ورزشی را پیش بینی کرد ؟ بسیاری سعی کرده اند ، ولیکن ناموفق بوده اند . به هر حال تنها یک تست واحد برای موفقیت ورزشی وجود دارد . این یافته را می توان بگونه ای به ورزش تنیس تعمیم داد .
در ورزش تنیس یک ضربه آغازین قدرتمند می تواند نتیجه بسیار خوبی را برای شما در مقابل حریفتان در بر داشته باشد .
ضربه شدید ( غیر هوازی )، حریف شما را در حالت تدافعی قرار می دهد . قدرت در هر فعالیت ورزشی و بخصوص ورزشهایی که در زمین انجام می شود ،مثل تنیس بسیار مهم است .

در ورزش تنیس سه منبع قدرت وجود دارد : راکت ، مکانیزم ضربه ، سیستم عضلانی
 برای دستیابی به بالاترین حد قدرت باید بر


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد چگونه نیروی خود را در ورزش تنیس به بالاترین حد خود برسانیم

دانلود مقاله نیروی خلا یا گرانش

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله نیروی خلا یا گرانش دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

شاید این نظریه دهها سال پیش می بایست مطرح می شد که نیروی گرانشی وجود ندارد و این تماما برآیند دافعه ی بین خلا و ماده است که گرانش می نامیم.
اما با گذشت چندین سال حتی فکر محققی به این سو نمی رود که سیستم جارو برقی (Vacuum cleaner) که از نام آن نیز مشخص است دلالت بر این امر دارد که نیروی گرانشی وجود ندارد.
در جارو برقی یک فن قوی خلایی تقریبی در آن ایجاد می کند که باعث مکش اجسام سبک می شود.
شاید از دیدگاه کلاسیک دلیلی واضح برای این امر نباشد اما اگر کمی دقیق فکر کنیم می بینیم که ماده (هوا) بر خلا دافعه وارد می کند. صرفا به این دلیل که مقدار خلا در این مورد کمتر از ماده است.
حتی در زندگی روزمره بارها این امر را می بینیم:
بعد از خوردن آبمیوه اگر مکیدن را همچنان ادامه دهیم خلایی تقریبی در درون پاکت ایجاد می شود. به همین دلیل است که با تکرار این عمل پاکت چروکیده می شود.
فیزیک کلاسیک به سادگی این دو امر را با فشار هوا توجیه می کند اما همانطور که گفتم دلایل آن واضح و قاطع نیست.
آیا فشار هوایی که از گرانش بین ذرات ایجاد شده نباید فشاری گرانشی ایجاد کند؟
اگر اینگونه بود پاکت آبمیوه باید حجیم تر می شد!
تمام این قضایا نیز به صورت عکس توجیه می شوند. آزمایشی که به راحتی می توان برای این مورد طراحی کرد این است که:
درون پاکت آبمیوه ای را خلایی تقریبی ایجاد می کنیم. این پاکت را درون محفظه ای از خلا نگهداری می کنیم تا پاکت چروکیده نشود.
سپس آنرا به فضا منتقل می کنیم و یکی از فضانوردان بوسیله ی یک نی در خلا باید سعی کند تا در آن پاکت بدمد و آنرا از هوا پر کند.
طبق این دو مثال این امر یا امکان ناپذیر است و یا به نیروی زیادی احتیاج دارد.
بهتر است بگوییم که این سری از ایده ها قبلا به ندرت بیان شده اما یا به شکست انجامیده و یا در زمان خود توجهی به آن نشده است.
سالها قبل فرضیه ای با نام Vacuum fusion (گداختگی خلا) مطرح گردید. دلیل از بیان این فرضیه افزایش فشار گازها و تبدیل آنها به مایع یا فلز آنها بود.
آمار دقیقی در دست نیست که آیا این آزمایش به صورت کامل صورت گرفت یا نه.
اما واضح است که اگر از این طرح استفاده می شد به صورت باید و شاید جوابی دریافت نمی گردید.
زیرا طرح اولیه ی مفروض جارو برقی بود و در واقع محاسبه ای دقیق برای آن انجام نشد.
اگر این طرح با بیان امروزی نظریه ی VMR – PCR انجام شود بدون شک ارزان تر و بهتر از طرح پر هزینه ی Diamond Anvil Cell (DAC) خواهد بود.
زیرا دیگر نه احتیاجی به دو تکه سلول دایاموند بزرگ خواهد بود و نه لیزر و نیروی های بسیار بزرگ می خواهیم.
به هر حال به نظر می رسد طرح گداختگی خلا در فیزیک به موفقیت دست نیافت.
جالب تر اینکه به تازگی نسلی جدید از جاروبرقی های شرکت هوور (Hoover®) با این فناوری وارد بازار شده اند.
حتی با دست یافتن به این تکنولوژی می توان گرانشی مطلوب در سفینه های فضایی ایجاد کرد!
مثال بهتر سیاه چاله ها هستند:
طبق فرضیه های فعلی ستاره ای پیر بعد از چندین سال که جرمش را سوزاند (طی یک فرآیند هم جوشی) گرانش خود را از دست می دهد و به همین دلیل میدان مغناطیسی خودش بر خود آن غلبه می کند و در نتیجه آنرا چروکیده می سازد.
مگر طبق قوانین نیروی مغناطیسی یک جسم متناسب با جرم آن نیست؟
پس چطور هنگامیکه جرم کم می شود نیروی مغناطیسی آن دست نخورده قدرتمند باقی می ماند؟
بنابراین منطقی تر است بگوییم ستاره در حالت عادی در برآیند دافعه بین خلا و خودش تنها نیروی گرانشی قوی ای را ایجاد می کند.
هنگامیکه جرم خود را از دست داده نیروی کافی برای غلبه بر نیروی خلا را نخواهد داشت. بنابراین خلا آنرا چروکیده می سازد.
این طرح منطقی است اما شاید سوالاتی پیش بیاید از قبیل اینکه چرا خلا با اینکه خالی است این همه اثر دارد؟
شاید بتوان گفت با کشف ذرات پاد یک گام به عقب بر داشتیم زیرا تمام افکار نسبت به آنها منحرف شد. در صورتیکه اصلا آنها ضد ماده نبودند.
می دانیم ذراتی مانند آنتی نوترون و آنتی پروتون ها جرم دارند.
در واقع پاد هر چیزی باید خواص مخالف اصل را حمل کند. برای مثال جرم نداشته باشد. اشعه ای از خود گسیل نکند و رفتاری موج – ذره گونه نداشته باشد.
منطقی است که ضدماده امواج نوری از خود گسیل ندهد زیرا این خاصیت مواد است. حتی ضد ماده نباید از نیرو انرژی به عنوان دو عامل مادی تبعیت کند.
اما اینگونه نیست. آنها حتی اسپین هم دارند!!!
حال اگر خلا از ذراتی به این شکل تشکیل شده باشد به راحتی می توان (تا فعلا) این مسئله را رها کرد. تا اینکه ماهیت آنها دقیقا کشف شود.
حتی اگر ساختار آنها را بفهمیم شاید درک کنیم که اثر آنها در قوانین ما نیرو و انرژی معنا می دهد در صورتیکه شاید برای آنها اثری ناشناخته و متفاوت باشد.
سوال دیگر این است که چرا این ذرات طیف ندارند؟
اگر واقعا این ذرات ضدماده باشند دلیلی برای داشتن طیف هم نخواهند داشت.
نور سفید طیف ماده است که متشکل از تمام رنگ های مواد است.
ممکن است این ذرات نور سیاه بدهند که این برای ما غیر قابل درک خواهد بود و این نور ممکن است رنگهای مختلف ضد مواد را تشکیل بدهند (اگر این ضد مواد رنگی داشته باشند)!
به هر حال این نظریه منطقی تر است زیرا هنگامیکه به مرکز ثقل و ثابت شتاب گرانشی فکر می کنید هیچ توجیه مناسبی برای آنها نمی بینید.
چرا گرانش در مرکز هر جسمی تاثیر می گذارد؟
از نظر من که این موضوع باید سریعا بعد از طرح نقض می شد.
زیرا گرانش هوشمند نیست که به دنبال مرکزی ترین نقطه بگردد و قدرت خود را در آن نقطه مرکزیت بدهد.
طبق این نظریه ی جدید از آنجا که نیرو از خلا بر زمین (برآیند این نیروها) وارد می شود در هر نقطه از یک جسم یک مقدار ثابت نیرو وارد می شود.
و درباره ی شتاب گرانشی:
چرا تمام اجسام با یک شتاب ثابت سقوط می کنند؟ این سوالی است که تا امروز کسی جواب قطعی نداده بود و در این مورد تمام ایده ها تنها در حد فرضیه بیان شده اند.
این سوال را سوالات دیگری در فیزیک سخت تر می کند:
مگر جرم جسم متناسب با نیرو نیست؟ پس چرا یک جسم با جرم بیشتر دقیقا نیروی وارده ای برابر با یک جسم با جرم کمتر دارد؟
منطقی تر است که بگوییم از آنجا که برآیند نیروهای دافعه بین زمین و خلا است هر جسمی که نیروی سقوط خود را از این مقدار ثابت می گیرد با شتاب ثابتی نیز سقوط می کند.
بدین معنا که تفاوتی ندارد ما یک توپ یک گرمی را در نظر گرفته باشیم یا یک توپ یک کیلویی را!
در هر دو حالت شتاب سقوط آنها ناشی از برآیند نیرو بین دو عامل با مقادیر ثابت است. زمین (ماده) و خلا!
از آنجاییکه این نیرو ثابت است شتاب ایجاد شده از این نیرو نیز برای هر جرمی ثابت است.
حال حدس می زنم فکر هر کسی کمی متاثر از این ایده شد که ماده می تواند دفع کند اما جذب مستقیم ندارد. زیرا جذب خود متشکل از برآیند دو یا تعداد بیشتری دافعه است.
دو توپ را فرض کنید. با به هم زدن آنها می توان آنها را از هم دور کرد. اما تنها با یک میدان مغناطیسی می توان آنها را مستقیما جذب کرد و همانطور که می دانید مغناطیس مقوله ای جدا از گرانش است.
چندی پیش بود که در سایت پارس اسکای (بخش اخبار) مطلب زیر را خواندم:
آبهی اشتکار ، مدیر موسسه فیزیک و هندسه گرانشی از همین دانشگاه می گوید" می توان ازنسبیت عام برای توضیح کیهان در زمانیکه ماده آنقدر چگال شد که هیچ معادله ای نمی تواند آن را توضیح دهد استفاده کرد. ما برای نگاه به ورای این زمان و نقطه نیاز به معادلات و ابزار کوانتومی داشتیم که در زمان انیشتین در دسترس نبود." وی با همکاری پژوهشگران دیگر مدلی را تهیه کردند که با دنبال کردن ردپای مهبانگ و عبور از میان آن به کیهان در حال چروکیده شدنی بر می خورد که فیزیکی مشابه کیهان ما داشت.
این گروه در تحقیق خود نشان دادند که قبل از مهبانگ یک کیهان در حال منقبض شدن وجود داشت که هندسه فضا-زمان آن مشابه کیهان در حال انبساط ما بود.زمانیکه نیروهای گرانشی کیهان قبلی را به داخل می کشاند ، به نقطه ای رسید که خواص کوانتومی فضا-زمان باعث می شوند گرانش حالتی دافعه داشته باشد نه جاذبه. اشتکار می گوید" ما با استفاده از اصلاحات کوانتمی معادلات کیهانشناسی انیشتین نشان دادیم که بجای یک انفجار بزرگ کلاسیک ، درحقیقت یک "واگشت کوانتومی" وجود داشته است. سناریوی واگشت کوانتمی بسیار واقع گرایانه بنظر می رسد.
این موسسه تقریبا نه ماه پیش (1Q – 2006) به این موضوع رسید در حالیکه VMR – PCR این مطلب را از دو سال پیش (4Q – 2003) بیان کرده بود.
در خبر می بینیم که تبدیل جاذبه به دافعه از اثرات کوانتومی فضا – زمان معرفی شده در صورتیکه VMR – PCR دلیل واضحی را برای این اثر ارائه می دهد:
در ریاضیات به صورت جدا هیچ گاه یک فضای سه بعدی توسط خطی تک بعدی خم نمی شود. اینشتین برای حل این موضوع تعریف جدیدی به نام فضا – زمان را ارائه داد.
اما باید گفت هنگامیکه یک فضا تک بعدی است (زمان) و فضای دیگر سه بعدی (فضا) ما حتی اجازه نداریم آنها را بررسی کنیم زیرا نقطه ی اشتراکی ندارند.
لازمه ی ترکیب آنها که انطباق آنهاست.
شاید این مطالب در اوایل قرن بیستم نیز مطرح شد اما اثبات اینشتین آزمایشی بود که در آن نور به سمت زمین منحرف شده بود و از آنجا که این یک دلیل تجربی محسوب می شد مستقیما نظریه را اثبات می کرد.
اما آیا واقعا انحراف فضا باعث تغییر مسیر نور می شود؟
با فرض اینکه خلا مملو از ضدماده باشد با ایجاد یک جرم این ذرات باید در اطراف جرم ایجاد شده چگال تر از دیگر نقاط شوند. همین افزایش چگالی باعث فعال کردن این ذرات بدون جرم (و بدون اثر در شرایط معمولی) می شود. این ذرات شروع به دفع کردن جرم که فضای آنها را اشغال کرده می کنند. (دقیقا مانند مثال پاکت آبمیوه که ذرات هوا می خواهند فضای اشغال شده توسط خلا را خود پر کنند)!
طبق قانون سوم نیوتن مبنی بر داشتن عکس العمل برای هر عملی ذرات جرم نیز شروع به دفع (عکس العمل) می کنند. مسلما این بار نتیجه برعکس مثال آبمیوه خواهد بود زیرا مقدار جرم در مقابل خلا اندک است.
البته برآیند این نیروها کم است که چنین شتاب گرانشی اندکی ایجاد می شود. به همین دلیل می توان بیشتر شدن چگالی زمین (کم شدن حجم) آنرا به مرور زمان و با افزایش شتاب گرانشی زمین دید که البته این مقدار نا محسوس است.
روابط زیر طریقه ی احتساب این نیرو و فرمول محاسبه ی نیرو ی خلا و ماده را نشان می دهد:
F = G x Mm x Me / Re^2
Vacuum has no mass. The distance between vacuum and earth is 0. So:
F = ma
Fe = 5.98 x 10^24 x (3 x 10^8 – 9.8) = 17.93 x 10^32
Fv = 5.98 x 10^24 x 3 x10 ^8 = 17.94 x 10^32
Fv – Fe = resultant = 0.01 x 10^32 = 10^30 (N)
This force creates the gravity acceleration constant.
S0:
Fv = MC
Fe = M(C-g)
این روابط نشان می دهند که شتاب گرانشی زمین حاصل برآیند نیروی 10^32 x 17.94 نیوتنی خلا بر زمین و نیروی 17.93 x 10^32 نیوتنی زمین بر خلا است. این برآیند به صورت تقریبی برابر با 10^30 نیوتن است.
نکات مهم دیگری که از این محاسبات بدست می آیند این است که دافعه خلا بر یک جسم برابر است با جرم جسم در سرعت نور و دافعه ی ماده بر خلا برابر است با جرم ماده در تفاضل سرعت نور و شتاب گرانشی (یا ضریب چروکیدگی ماده در نیروهای بالا).
توجه داشته باشید طبق این تعاریف از آنجا که نور در سرعت بی نهایت (مادی) قرار دارد شتاب آن نیز برابر با سرعت آن خواهد بود. بنابراین می توان تفاضل آنرا با شتاب گرانشی با در نظر گرفتن واحد شتاب انجام داد.
توجه داشته باشید که اینشتین به این دلیل شتاب را در نسبیت خاص تعریف نکرد زیرا اعتقاد داشت نور بالاترین سرعت است و حتی با دادن نیروی بیشتر سرعت آنرا بیشتر نمی کنیم .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  28  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نیروی خلا یا گرانش

دانلود مقاله بررسی سازه ها وراههای ارتقای اثر بخشی نیروی کار

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله بررسی سازه ها وراههای ارتقای اثر بخشی نیروی کار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


چکیده :
امروزه بررسی راهبردی سازه ها و ساز وکارهای اثر بخشی از موارد مسلم تحول آ‏فرینی و استقرار نظام بهبود فرایندهای کار قلمداد می شود عامل انسانی از دو زاویه متعارض یکی خلاقیت ، جمود ، و دیگری کار آفرینی – انهدام بازده سازمانها ، نقش زیر بنایی در موفقیت واثر بخشی سازمان و مدیریت دارد .
مقاله حاضر درصدد شناسایی بافت درونی ، تعبیه اسکلت پیکره اثر بخشی و ارائه راهکارهای هدایت مولفه های بهبود اثر بخشی سازمانی است .

 

مقدمه :
امروز سازمانها به حدی گسترده و پیچیده شده اند که بدون علم سازمان و مدیریت و بهره گیری از توانمندی ، فراست و مهارتهای سالها تجربه سازمانی نه می توان سازمان را به خوبی درک وتحلیل کرد ونه می توان آن را رهبری و مدیریت نمود . همان طور که بدون علم و ممارست درهر رشته تخصصی نمی توان از آن بهره برداری کرد علم مدیریت به لحاظ پیچیدگی ذهنی بودن ، وناهمگنی محیط واعضای سازمان بسیار
سخت تر از هر علمی است که محیط آن جنبه فیزیکی و واقعی دارد.
جامعه نمی تواند از این پس شاهد وارد آوردن ضرر از طرف افرادی باشد که بدون آگاهی از علم مدیریت صرفا به لحاظ پیروی از حلقه مراعات ( روابط ) و شیرینی منصبهای مدیریت وبا مستقر نشدن در حرفه مرتبط با رشته تحصیلی و تخصصی خود مشاغل حساس مدیریت سازمانها را اشغال کنند اینان تلاش می کنند صرفا با بهره گیری از سطوح اخلاقی و ارزشهای اجتماعی این عصر بدون کوچکترین آگاهی از نظریه و قوانین تحلیلی رشته ای و علم بسیار حساس و پیچیده مدیریت ، اداره امور سازمانها را بر عهده گیرند .
همه افراد دلسوز در این جامعه بارها شاهد حلقه شوم و دور باطل افکار مدیران و محو شدن برنامه ها وعملیات سازمانها بوده اند ، آثار سوء این نوع تصمیم گیریها موجب معدوم کردن کیفیت و انگیزشهای کاری منابع انسانی سازمانها می شود که گهگاه می بینیم فردی در منصب مدیریت می نشیند که ازعلم و جوهره ظریف مدیریت واداره سازمان و نحوه دستیابی به اثر بخشی سازمانی بهره چندانی ندارد .

 

موفقیت و اثر بخشی
اثر بخشی که بعد کیفی بهره وری است درارتباط بسیار نزدیک با کیفیت و توان کاری
نیروی انسانی است این شاخص نشانگر نسبت : 1- هدفهای واقعی به هدفهای پیش بینی شده و 2- عملکرد واقعی به عملکرد مورد انتظار است وا زطریق بازده نیروی کار و سازمان اندازه گیری می شود اثر بخشی در واقع با هدفهای مدیر وسازمان مشخص می شود وهویت پیدا می کند عرصه شاخصهای سنجش اثر بخشی در چارچوب : 1- میزان دستیابی به هدفهای مورد انتظار 2) کیفیت کار 3) سرعت و دقت کار و 4) جوششهای درونی بهبود و خلاقیت قرار می گیرد البته در تعیین اثر بخشی باید میان اثر بخشی هدفهای فردی ، سازمانی ، و مدیریت تفاوت قائل شد از آنجا که یکی از خصیصه های تحقق تفکرات واراده مدیریت در سازمانها استفاده از مجاری قدرت است لازم است میان مجاری قدرت سازمانی مقام و مجاری قدرت شخصی در کسب موفقیت و اثر بخشی تمییز قائل شد ، هر چند که منظور از قدرت میزان توانایی تاثیر گذاری بر رفتار افراد است در صورتی که شخصیت سازمانی قادر باشد افراد سازمان را به انجام دادن کار معینی ترغیب کند ، آن شخصیت دارای قدرت سازمانی مقام است درحالی که قدرت شخصی از مجاری قدرت زیر دستان در انجام دادن فعال کار ، نشئت می گیرد بهترین وضعیت برای مدیریت سازمان ، جمع کردن این دو نوع مجاری قدرت در شخص مدیر است یعنی هم پذیرای او باشند دوستش بدارند ، به او احترام حرفه ای و شخصیتی بگذارند وهم از او پروا ، حیا و اطاعت پذیری بالایی داشته باشند وحتی بترسند در این میان بازده میزان کوشش وهدایت مدیریت مطرح می‌شود که بر آن اساس فرد می کوشد بر رفتار دیگری تاثیر بگذارد وبه آن جهت بدهد و آن را در قلمرو و ابستگی وارد کند . میزان موفقیت افراد در سازمان را با بازده ( قدرت تولیدی ) گروه تحت رهبری آنها اندازه گیری می کنند .
موفقیت با چگونگی گرایش ، رفتار ، و عملکرد فرد و گروه ارتباط دارد ، اما اثر بخشی نشانه وضع درونی و میزان آمادگی اولیه فرد و گروه برای انجام دادن کار است لذا ماهیت گرایشی و انگیزشی دارد مدیر بهره مند از قدرت سازمانی ، از شیوه های مستقیم نظارت استفاده می کند ودر مسیر دستیابی به موفقیت سازمانی گام بر می دارد اما اثر بخشی زمانی نمایان می شود که مدیر بر قدرت شخصی وبهره گیری از مجازی آن با اعمال نظارت کلی تر و جلوه های غیر مستقیم تاکید داشته باشد .
قدرت مقام در سازمان درچارچوب سلسله مراتب و تفکیک عمودی از بالا و پایین تفریض می شود در حالی که قدرت شخصی از پایین به بالا بر اثر پذیرش زیر دستان و درعرصه ترکیب وساز و کارهای دستیابی به هدفهای مشترک به وجود می آید مدیری که قدرت اعمال نفوذ (موقت ) بر رفتار دیگران دارد می تواند موفق اما ناموثر باشد در صورتی مدیری موفق واثر بخش شناخته می شد که صاحب مجاری اعمال نفوذ فکری ، حرفه ای ، وانگیزشی بر نیروی کار برای بالا بردن بهره وری سازمان باشد ( هالس 1994 هرسی و بلانچارد ، 1378 ) در نمودار شماره 1 نمایش هندسی تعامل قدرت شخصی ، اثر بخشی و نظارت در نمودار شماره 2 نمایش هندسی تعامل قدرت سازمانی موفقیت و نظارت ارائه شده است .
برای تعیین میزان موفقیت واثر بخشی ، نیاز به تعیین استاندارد های انجام کار و سنجش عملکرد مورد انتظار نیروی کار وجود دارد . حال این سوال مطرح می شود در تدوین استانداردها چه نوع معیارهای متعارفی ملاک است ؟ آیا این استانداردها باید به حدی بالا باشند که دست یافتن به آنها برای همگان ناممکن باشد و فقط افرادی بتوانند به آن دست یابند که توان بسیار بالایی داشته باشند ؟ آیا بهتر نیست این استانداردها نیز بر نیروی کار اثر مطبوع انگیزشی می گذارند و با معیارها و روشهای حسابداری – مثلا برنامه ریزی مالی و تنظیم گزارش عملکرد واحدهای سازمانی – سازگاری بالایی دارند مطابق این استانداردها انتظارات تا حد مناسب در سطح بالا قرار داده می شوند تانیروی کار برای حصول به آن تلاش کند این رو یک اهمال کاری ، ضایعات ،خرابی ، تاخیر و قفه وصدمات وارده به تجهیزات را درحد طبیعی ودر چارچوب حدود پذیرش استاندارد می پذیرد . از این رو ، افرادی که بتوانند آن موارد را به حد کمتر از سطح مورد نظر تقلیل دهند تشویق می شوند و پاداش می گیرند . تغییرات عملکردی نیز مطبوع نیست مدیران استانداردهای عملکرد را هدفهای قابل حصول سازمانی در نظر می گیرند در این رویکرد ، ارزیابی عملکرد در چارچوب بازخورد مقایسه نتایج واقعی با انتظارات بودجه ای صورت می گیرد استانداردهای رایج قابل حصول از این نظر مورد استناد زیاد هستند که 1- مخارج استاندارد چند منظوره را در نظر می گیرند مثلا مخارج یکسانی برای تاسیسات ، حفظ و نگهداری موجودی انبار ، عملیات بخشی برقرار می کنند 2) بر نیروی کار تاثیر انگیزشی مطبوع می گذارند زیرا استانداردهای منطقی عملکرد را برای آینده در نظر می گیرند و 3) در زمان استفاده از این استانداردها تفاوت منطقی بین استانداردها وبودجه بندی دیده نمی شود .
استاندارد مفهوم را برحسب واحد کار تولید بیان می کند درحالی که بودجه مفهوم را در سطح کل درنظر می گیرد در واقع استاندارد بودجه یک واحد کار ( تولید ) است (هیلتن 1997) .
به هر حال ، برای رسیدن به هدف بازدهی سازمانی باید لایه های فکری ، ادراکی ، انگیزشی ، و تجهیزاتی گوناگونی بر هم منطبق شوند تا این لایه ها بانی قوام ور یشه دار شدن اثر بخشی سازمانی شوند ( شکل شماره 1) .
استانداردهای طوری تعریف وتهیه شوند تا در طول عمر کاری نیروی انسانی تا 90 یا 80 درصد قابل حصول باشند ؟
به هر حال ، ضرورت کنونی سازمانها تدوین استانداردهای کاری برای رسیدن به

 

 

 

 

 

 

 

بالندگی سازمانی است .
مدیران استانداردهای کاری را باید طوری تنظیم و تبیین کنند که نیروی انسانی در طول عمر کاری خود متناسب با شرایط سازمانی و محیط برونی بتواند در راستای تحقق هدفهای سازمانی به آنها دست یابد . استاندارد عملکرد مورد انتظار را می توان به دو نوع استاندارد کامل و استاندارد رایج قابل حصول تفکیک کرد استاندارد های کامل که ایده ال هستند برحسب حداقل مطلق مخارج تعیین می شوند که تحت بهترین شرایط تصور کردنی با استفاده از تجهیزات و شرح شغل موجود قابل حصول هستند دراین وضعیت ، هیچ نوع اهمال کاری ، ضایعات ، خرابی ، وقفه ، صدمه ، وتعلل پذیرفتنی نیست مدیران و سازمانهای حامی این رویکرد تمایل دارند تا تغییرات نامناسب عملکرد برای بهبود مستمر عملکرد به طور مداوم به کارکنان گوشزد شود و کارکنان بهبود کیفی کار خود را همانند نیاز فردی با سلامت جسمی و فکری ونظارت روحی ، احساس کنند وباور داشتهای حرفه ای راهمواره مد نظر قرار دهند . استقرار واعمال این استاندارد ها در سطح گسترده نیاز به مدیران متخصص باتجربه و بصیر دارد درغیر این صورت ممکن است تاثیر منفی بر نیروی کار بگذارد . نیروی کار همواره مایل است هدفهای دست نیافتنی وایده ال را از یاد ببرد در حالی که استانداردهای رایج قابل حصول ، تحت شرایط بسیار اثر بخش عملیات دست یافتنی هستند .

 


سازه ها اثر بخشی
مهمترین جنبه اثر بخشی نیروی کار ارتباط آن با کل سیستم سازمان است البته باید درتعیین سازه اثربخشی به ساز و کار درونی اثر بخشی نیروی کار برای ارزشیابی نتایج کار کارکنان ، مدیران وعملکرد سازمان توجه شود ازاین رو ، نه فقط باید به بازده کوشش وهدایت مدیریت توجه شود بلکه باید به اثر بخشی واحد سازمانی مربوط هم در بستر زمان دقت شود .
در تعیین سازه اثر بخشی پنج گروه متغیرهای زمینه ساز ، علی ( محرکها ) واسط (صافیها ) بازده ( پاسخهای معین ) وبازخورد ( تقویت یا تضعیف کننده ها ) شناسایی و تبین شوند در شکل شماره 2 نقش ومصداق این پنج متغیر ارائه شده است متغیرهای زمینه ساز از شرایط ، اقتضا و الزامهای محیطی نشئت می گیرند . متغیرهای واسط با توانمندی و ظرفیتهای نیروی انسانی سرو کار دارند در واقع متغیرهای کیفی منابع انسانی هستند . این متغیرها نقش مبدل متغیرهای علی به متغیرهای بازده را در نیروی انسانی بازی می کنند وبه صورت عوامل فرایند ساز جعبه تبدیل ورودیها ( محرکها ) به خروجیها ( پاسخهای معین ) عمل می کنند .
نیروی کار براسا س متغیرهای کوتاه مدت و بازده که عموما درچارچوب افزایش تولید ودر آمد مطرح است ارزیابی می شوند وارتقای مقام می یابند بی آنکه به هدفهای بلند مدت وتوسعه سازمان چندان توجهی شده باشد . از این رو می توان گفت در سازمان نوعی بحران و بلاتکلیفی به وجود می آید . شاخصهای سنجش خرابی متغیرهای واسط را می توان ترک کار ، غیبت ، تعارضات فزاینده غیر کار کردی ، ضایعات تولید، رنجشها ، و ماهیت آنها شکایات بسیار نامبرد در حالیکه شاخصهای سنجش متغیرهای بازده ، تنزل بازده نیروی کار افزایش مخارج نیروی کار در تولید ، وقفه تحویل کار ، انطباق نداشتن محصول با استانداردها ،افزایش مرجوعیها و مانند اینهاست . بنابراین ، برای ایجاد ساز وکار یادگیری تند آموز در سازمان و پرورش قوای بالندگی باید متغیرهای باز خوردی را شکل داد ونقش آنها را استراتژیک پنداشت زیرا موجب تداوم یاتغییر مسیر عملیات گذشته سازمان برای آینده می شود . به هر حال برای تعیین واندازه گیری اثر بخشی سازمانی باید بر متغیرهای بازده تکیه شود این کار در کوتاه مدت رفتار مدیران را وظیفه مدار می کند وجایی برای رابطه مداری با کارکنان باقی نمی گذارد . ( استیرز ، 1991)
تمام تحولات و پویاییهای اثر بخشی نیروی کار ، در راستای متغیرهای زمینه ساز ، علی ، واسط ، بازده و بازخورد در یک چرخه سه مرحله ای قابل تبیین است این متغیرها در نقش متغیرهای تصمیم ، اقدام و شرایط عمل می کنند . زیرا هر تحولی از بررسی شرایط موجود آ‎غاز و به اتخاذ تصمیمی منجر می شود آنگاه درمرحله اقدام تصمیم اتخاذ شده به اجرا در می آید تا به تحول در شرایط موجود بینجامد رفتار پویای اثر بخشی از جمله پیامدهای ساختار سیستمی است ( شکل شماره 3 ) پویاییهای سیستمی هم برای شرایط وعلت وهم برای واسط وبازده درصد تبیین ساختار و منابع رفتار کیفیت مطلوب کار با استقرار حلقه های بازخوردی است . رفتار پویا از فرایند تجمع وازدحام نشئت می گیرد . تجمع وازدحام در درون خود همواره متغیرهایی پدید می آورند که جریانهای افزایش یا کاهش دهنده تجمع وازدحام ( متغیرهای واسط ) را خلق می کنند اساسا متغیرهای نرخ ،جریانهای ورودی و خروجی ومواد را برای متغیر واسط فراهم می کند بادرک صحیح از تجمع وازدحام وتاثیر آ”ن بر شکل زمانی سرعت جریانها به سادگی می توان از رفتار ونقش حلقه های بازخوردی تغیر تجمعها وجریانهای اثر بخش به شکلی مناسب بهره گیری کرد ( حمیدی زاده ، 1379)

 

گروههای کار
گروههای کار براساس هدفهایی تشکیل می شوند که سازمانها در جهت دستیابی به کارایی واثر بخشی ( بهبود کیفیت کار ) خود آنها را تعقیب می کنند به هر حال ، داشتن هدف کاری ، مشترک و روحیه سازگاری علقه های کار گروهی در نظر گرفته

 

 

 

 

 


می شود با افزایش حلقه های کار گروهی ، انگیزش فعالیت در گروه بیشتر خواهد شد انگیزش نیروی محرک فرد برای مشارکت درگروه و پیشبرد فعالیتهای گروهی است با بیشتر شدن انگیزش فعالیت درگروه سطح ارتباط ودوستی میان اعضای گروه بیشتر می‌شود با ارتقای سطح دوستی درمیان اعضای گروه ، پذیرش استانداردها توجه به عرصه‌های اثر بخشی کارگروهی افزونتر خواهد شد .
اما نسبت خروجیها به ورودیها با بهبود اثر بخشی متناسب است بالابودن اثر بخشی اعضای گروه و کارگروهی موجب بهبود بیشتر وارتقای هدفهای کار گروهی می شود . هر چه هدفهای کار گروهی ارتقای بیشتری یابد ، کیفیت ، آرمانها و استانداردهای کار گروهی بالاتر می رود . با بهبود بیشتر و ارتقای هدفهای کار گروهی ، ارتباط میان اعضای گروه گسترده تر می شود وبه شفافتر شدن روابط وارتباط میان اعضای گروه

 

 

 

 

 


می انجامد واز این رو به نوبه خود علقه های کار گروهی را افزایش خواهد داد بنابراین ، می توان مراحل ارتباط میان حلقه اول شکل شماره 4 را که کلا ارتباط مثبت دارند در چارچوب روابط متقابل ،انفرادی ، و زوجی ، بررسی کرد حلقه دوم شکل متشکل از هشت متغیر است که چهار متغیر آن یعنی علقه های کار گروهی ، گسترش ارتباط میان اعضای گروه انگیزش فعالیت در گروه و سطح دوستی میان اعضای گروه درحلقه اول توضیح داده شدند اما چهار متغیر جدید سطح پذیرش استانداردهای کار میزان کل فعالیتهای اعضای گروه میزان تصدیق محیط برای تداوم فعالیت گروههای کار وسطح بازده گروه در این حلقه مطرح شده اند هر چه سطح دوستی میان اعضای گروه بیشتر شود سطح پذیرش استاندارد های کار بالاتر می رود وبا بهبود وضعیت این متغیر میزان کل فعالیتهای اعضای گروه بیشتر خواهد شد زیرا عملکرد ضعیف کار گروهی از سطح دوستی میان اعضای گروه خواهد کاست بنابراین ، میزان کل کار گروه و سطح بازده آن انگیزه تداوم تشکیلات کارهای گروهی است با افزایش میزان کل فعالیتهای گروه ، ارتباط میان اعضای گروه گسترش بیشتری خواهد یافت زیرا احساس مشارکت و رضامندی بیشتر افراد از عملکردها ( پاسخهای معین ) به گسترش بیشتر ارتباطات میان اعضای گروه منجر خواهد شد متغیر دیگری که بر میزان کل فعالیتهای اعضای گروه خارج از حلقه دوم بر اثر می گذارد میزان تصدیق محیط برای تداوم فعالیت گروهها کار است اگر سازمان محیط فعالیتهای کار گروهی را تایید نکند. گروه دچار ضعف روحیه وانگیزش می شود در نتیجه میزان کل مجموع فعالیتهای اعضای گروه کاهش می یابد . حمیدی زاده 1379 هارشمن ، 1996)

 

عوامل تعیین کننده اثر بخشی کار
میدان نیرو ، این عامل تکنیکی برای تشخیص و ضعیتهای سازمانی است از این تکنیک بای بررسی متغیرهای تاثیر گذار بر اثر بخشی استفاده می شود هر وضعیتی با دونوع نیروی سوق دهنده ( پیش برنده ) وباز دارنده مانع سروکار دارد این نیروها برهر تغییر و تحولی تاثیر می گذارند .
نیروهای موثر بر یک وضعیت برای ایجاد حرکت ، نیروهای سوق دهنده اطلاق
می‌شوند که در جهت خاصی و برای رسیدن به مقصدی فشار و تحرک به وجود می‌آورند لذا عامل تغییر محسوب می شوند و آن را تداوم می بخشند .
نمونه ای از این نیروها را می توان بهبود و افزایش بازده در یک گروه فشار مدیریت ، سخت گیری و کنترل شدید مدیر قدرت تولیدی گروه ، دستمزد بالا ، عملکرد تحت فشار ، شهرت مدیریت دریافت پاداش ، ایجاد رقابت ، افزایش تعهد به هدفها و مهارتهای فنی گروه در دراز مدت دانست از این رو به این نیروها ، نیروهای تحول آفرین نیز می گویند .
نیروهای باز دارنده درواقع عواملی هستند که در جهت باز داشتن یا کاستن از سرعت وتلاش نیروهای سوق دهنده عمل می کنند . نمونه هایی از این نیروها را می توان بی تفاوتی در پویایی ، سهل انگاری در محافظت از وسایل و ابزار کار رنجشهای گروهی، غیبت گرایی ، نقل وانتقالات کارکنان ، وترک کار دانست .
اگر مجموع نیروهای تحول آفرین با مجموع نیروهای باز دارنده مساوی شود . تعادل در وضعیت میدان نیرو برای اثر بخشی پیش می آید . ( استسی ، 1996) .
یگانگی هدفها – این یگانگی زمانی در سازمان به وجود می آید که افراد و گروههای کار هدفهای خود را براثر تحقق هدفهای سازمانی تحقق یافته ببینند . میزان یگانگی هدفها به حد تحقق آن هدفها بستگی دارد . زمانی که نیروهای کاری سازمان در هدف‌گذاری ، و فرایند تصمیم گیری مشارکت داشته باشند واحساس کنند در هدفهای سازمانی سهیم هستند یگانگی به اوج خود می رسد.

 

عرصه های کاربرد مولفه ها
• شاخص تشخیصی برای شناسایی وضعیت نیروهای سوق دهنده وباز دارنده در سازمان .
• شاخصی برای تعیین وضعیت تعادل در رفتار نیروی انسانی در سازمان .

 

• شاخصی برای تعیین وضعیت انطباق پذیری هدفهای فردی ، گروهی باهدفهای سازمان و مدیریت
• شاخصی برای شناسایی نحوه هدف گذاری مشارکتی وبازخورد نتایج حاصل از عملکرد .

 

• شاخصی برای شناسایی راههای جلب مشارکت کارکنان در ارتقای اثر بخشی کار .
• شاخص تعیین میزان تعهد کارکنان برای تعیین هدفها و سیاستهای سازمان .

 

• شاخص شناسایی وضعیت روابط وظایف در سازمان .
• شاخص تعیین وضعیت وظیفه مداری و رابطه مداری مدیران

 

• شاخص شناسایی سطح روابط سازمان با محیط وتعیین عملکرد مورد انتظار استاندارد .
• شاخص تعین عرصه های سازمان برای سنجش معیارهای عملکرد فرد و سازمان

 

• شاخص شناسایی وضعیت فضای سازمان برای تغییر رفتار فردی .
• شاخص تعیین میزان تعهد کارکنان و مدیریت به مولفه های فرهنگ سازمانی

 


• شاخص شناسایی وضعیت رضایت و خشنودی نیروی کار از محیط درونی سازمان
• شاخص تعیین میزان تعهد و خشنودی نیروی کار از شرح شغل ونحوه انجام وظایف سازمانی

 

• شاخص شناسایی وضعیت تقسیم بندی مراحل اجرای کار و سطح تخصص گرایی
• شاخص تعیین میزان بهره گیری از مهارتها وتوانمندیهای نیروی کار

 

• شاخص شناسایی وضعیت جوششهای فکری واستقلال کاری وبهره گیری از انرژی کارکنان در سازمان برای ایجاد تحول
• شاخص تعیین میزان بهره گیری از ویژگیهای افراد وسازمان کار آفرین . میدان نیرو

 

یگانگی هدفها

 

 

 

مشارکت

 


سبک مدیریت

 

معیار سازی

 


فرهنگ سازمانی

 

رضایت شغلی

 

تقسیم کار و تخصص گرایی

 

فرهنگ کار آفرینی

 

 

 

هدفهای خود را در راستای تحقق هدفهای سازمان خواهند دید لذا هر اندازه هدفهای فردی به هدفهای سازمانی نزدیکتر شود عملکرد سازمان بهتر و بیشتر نشان نمی دهند هر دومی شود هر چه ایجاد وفاداری به مدیران سازمان بیشتر شود از شکاف میان هدفهای فرد و سازمان کاسته می شود ( استیرز ، 1991)
مشارکت – در محیط سازمانی با مشارکت طرفین باید درباره ملاکها و شاخصهای عملکرد فرد و گروه تصمیم گیری شود در این تصمیم گیری ، متغیرهای علی ،واسط ، و بازده مورد توجه مدیران و کارکنان است زیرا با ایجاد فرصت برای کارکنان در تعیین مبنای سنجش و داوری درباره کوششهای فردی امکان رشد کارکنان بیشتر می شود و با مشارکت دادن کارکنان در فرایند برنامه ریزی ، و تصمیم گیری تعهد آنها به تحقق هدفها و سیاستها بیشتر می شود از جمله تکنیکهای جلب مشارکت ، مدیریت بر مبنای هدف و کیفیت زندگی کاری کارکنان است .
سبک مدیریت ، مراعات ( روابط ) وساخت دهی ( وظیفه ) درچارچوب سبک مدیریتی در سازمان با اثر بخشی ارتباط معنی داری دارد . برای ارتقای اثر بخشی ، چون وضعیتهای سازمانها و حتی نواحی سازمانی فرق می کند سبک مدیریت هم باید تفاوت کند مدیران و ظیفه مدار که جهت وهدایت کاری نشان می دهند و مدیران رابطه مدار که جهت وهدایت در برخی از شرایط موفق هستند و ضعیتهای متفاوت مستلزم استفاده از سبکهای مدیریت متفاوت است نوع رفتار مدیریت مورد نیاز به وضعیت معین بستگی دارد مدیر موفق باید تشخیص دهنده ای خوب باشد توانایی تشخیص خوبی براساس قراین ونشانه ها داشته باشد ، وبه روح تحقیق و کاوشگری ارج نهد مدیر موفق در صورتی می تواند اثر بخش هم باشد که مهارتهای تشخیصی مناسب داشته باشد و بتواند شخصیت مدیریت خود را مطابق نیازها و تقاضای محیط خود سازگار کند . او باید شخصیتی انعطاف پذیر و مهارتهای متنوعی داشته باشد تا متناسب با شرایط و به اقتضا از آنها استفاده کند هالس 1994)
معیار سازی این معیارها درباره روابط سازمان با محیط برای حصول اطمینان از دریافت مستمر داده های تولید فراورده ها ( خروجیهای ) قابل قبول و مطلوب ، انعطاف پذیری در پاسخ به تغیرات محیطی کارایی سیستم ( سازمان ) در تبدیل داده ها به فراورده ها ، شفافیت در تقسیم کار وتخصص گرایی – باتقسیم بندی مراحل اجرای کار و روشن شدن فعالیتها ، امکان استفاده ا ز توانمندیهای مختلف نیروی کار متناسب با استعدادها ، مهارتها و علایق فردی به وجود می آید همچنان که تجربه کاری بالا می رود ، کیفیت ، سرعت ، و فرایند انجام کار به تبع قدرت یاد گیری وبازخورد حاصل از تجربه افزایش خواهد یافت .
بنابراین بازده نهایی و متوسط نیروی کار تا حد قدرت جذب ظرفیت واحد سازمانی بالا خواهد رفت واحتمال به خطر افتادن رفاه نیروی کار در محیط سازمانی پایین می آید .
البته قابلیت پذیرش تقسیم کار به گستره بازار و انباشت سرمایه وابسته است هر چه حجم بازار گسترده تر شود وسهم فروش محصولات آن بالاتر رود فرصت تقسیم کار بیشتر خواهد شد . بالطبع ، در بازارهای کوچک ، از آنجا که حجم فروش بالا نمی رود تقسیم کار نیز محدود است تقسیم کار تخصص گرایی با انباشت سرمایه محدود می شود ( لندرث ، 1976)
فرهنگ کار آفرینی – از ابزارهای مهم کار آ‏فرینی ، بستر سازی یعنی ایجاد فرهنگ کار آفرینی است این فرهنگ در سطح خود در چارچوب ویژگیهای شخصیتی فرد متبلور می شود ، مانند تواناییها و مهارتهای رهبری و مدیریت ، به هرحال ، هدف کار آفرین ،از ایده های نوین او نشئت می گیرد . این ایده باید چالشی باشد ، چالشی بودن ایده وشدت آن به شرایط محیطی بستگی دارد وباید همزمان با آن تغیر کند اگر کار آ‏فرینان با ویژگیهای فردی آموزش ببینند کمتر دچار تنزل می شوند . زیرا مهارتهای اکتسابی عامل مهم شکل گیری شخصیت کار آفرین است .
ویژگی افراد کار آفرین که بر اثر بخشی تاثیر بارز می گذارند عبارت اند از داشتن اعتماد به نفس ، برخوردار بودن از پشتکار و جدیت ، پرتوان بودن وانرژی زیاد داشتن ، پذیرفتن ریسک حساب شده مشتاق بودن به کسب موفقیت ، خلاق و مبتکر بودن انعطاف پذیری ، داشتن واکنش ونگرش مثبت نسبت به چالشها برخوردار بودن از استقلال ، تحلیلی و ادراکی بودن ، توانمند بودن برای بهره گیری از منافع کلی ، داشتن مهارتهای متعدد ، سودمند بودن ، با مردم خوش برخورد بودن ، دو راندیش بودن ، داشتن توانایی رهبری ورفتار پویا ، پاسخگو بودن در مقابل انتقادها .
نگرشهای کار آفرینان سازمانی عبارت اند از هواخواه آزادی در کار ، هموار کردن زمینه های دسترسی آسان به منابع ، درنظر گرفتن هدفهای سه تا پانزده ساله ،خسته نشدن از کار ، بدگمان بودن نسبت به سیستم اما خوش بین بودن در مورد قدرت برای غلبه بر سیستم گرایش داشتن به ریسک متوسط معتقد بودن به تحقیق و ارزیابی عملکردها گرایش داشتن به استفاده از بازخورد عملکردها ،استفاده کردن از نشانه های موقعیت فعلی ، پایبند بودن به آزادی نظر کارشناسی ،راضی نگه داشتن مشتری و سرپرست خود .
ویژگیهای سازمانی کار آفرین عبارت اند از ریسک پذیری ، تاکید داشتن بر استمرار نو آوری تمرکز کردن بر نتایج عملکردها ، حفظ انعطاف پذیری ، نگرش سیستمی داشتن، خوش بین بودن نسبت به تغییر پذیرا بودن اشتباهات و داشتن قدرت بالا برای یادگیری از اشتباهات ، اعتماد داشتن به قدرت خلاقیت از هیچ به همه چیز اعتماد داشتن ، به قدرت برانگیختن مدیران ( فتحی 1379)

 

نظریه تقویت واثر بخشی
رفتار نیروی انسانی تابعی از پیامدهای احتمالی آن است در واقع ، تکرار ودوام هر رفتار رانه صرفا پاداش بلکه عواملی ممکن می سازند که جنبه تقویت کننده دارند بدین ارتباطات درون محیطی ، سطح ونوع تعارض در میان گروهها و بخشها ( نواحی) سازمان ، و میزان رضامندی شغلی کارکنان است اساسا این معیارها بر وسائل و امکانات ضروری برای افزایش اطمینان از حیات دراز مدت و رشد سازمان تاکید می کنند به هر حال روابط متقابل سیستمهای مهم در تعیین اثر بخشی متغیرها و شاخصهای مربوط تاثیر بسزایی دارند .
این شاخصها عبارت اند از :
• نسبت خروجیها به ورودیها ( نسبت فرآورده ها و ستانده ها به داده ها )
• نسبت عملیات درونی به ورودیها ( داده ها )
• نسبت عملیات درونی به خروجیها ( فراورده ها )

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   53 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی سازه ها وراههای ارتقای اثر بخشی نیروی کار