فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله قوانین محیط اجتماعی مدرسه ، خانواده و جامعه

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله قوانین محیط اجتماعی مدرسه ، خانواده و جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
نقش رسانه‌های همگانی در انتقال آموزه‌های زندگی جمعی به مخاطبان، مورد تصدیق نظریه‌پردازان علوم اجتماعی قرار دارد. صاحبنظران و پژوهشگران جرم‌شناسی نیز به نوبه خود با تبیین نظری یا بررسی موردی رابطه جرم و رسانه، از دو منظر جرم‌خیزی یا پیشگیری از وقوع جرم به این موضوع پرداخته‌اند. با این همه ورود به بحث ارتباط جرم و رسانه به ویژه در ایران، امر خطیری است که ظرافت و پیچیدگی خاص آن نباید مورد غفلت قرار گیرد. حساسیت بحث از یکسو به ماهیت فعالیت‌ رسانه‌ای و از سوی دیگر به ایدئولوژیک بودن نظام جمهوری اسلامی برمی‌گردد. این امر چالشهای بحث رابطه جرم و رسانه را در ایران دو چندان کرده است. رسانه‌های ارتباط جمعی، پایگاههای اطلاع‌رسانی هستند که برای فعالیت مؤثر به امکانات سخت‌افزاری و نیروی انسانی ماهر نیاز دارند که تأمین این هر دو بودجه بالایی نیاز دارد، رسانه‌ها قبل از هرچیز به مدیریت توانمند و آشنا به جدیدترین مسائل حوزه فعالیت خود نیازمندند تا با تخصیص بودجه مناسب و گزینش نیروی انسانی ماهر به تولید پیام و اطلاعات بپردازند. نکته دیگری که در تأسیس رسانه اهمیت دارد، اهداف مؤسسان است، برخی از سرمایه‌گذاران فقط به منظور کسب سود وارد این حوزه می‌شوند. بدیهی است با درنظر داشتن کارکرد تجاری صرف، نمی‌توان کاملاً به مصالح عمومی وفادار ماند. برخی از رسانه‌ها برای انتشار پیامهای خاص به جامعه تأسیس می‌شوند و بعضی می‌خواهند ضمن حضور در حوزه عمومی، فعالیت انتفاعی نیز داشته باشند، بخش عظیمی از منابع مالی بسیاری از رسانه‌ها را انتشار آگهی‌های تبلیغاتی تأمین می‌کند، بطور کلی بسته به اینکه هزینه فعالیت رسانه‌ها از چه منبعی تأمین شود، پیامها محتوا و رنگ و بوی خاصی می‌گیرند که ممکن است در تعارض و تقابل با منافع ملی قرار گیرند. نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر پیوند دین و سیاست است که احیای ارزشهای دینی را در زندگی اجتماعی مدنظر دارد، در این نظام چرخه اطلاعات و تبادل‌آرا و عقاید، تحت کنترل دولت قرار دارد، رادیو و تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه‌های ارتباط جمعی دولتی است و بر فعالیت مطبوعات و پایگاههای اطلاع‌رسانی الکترونیکی نیز نظارت می‌شود. با توجه به ویژگیهای فوق‌الذکر، بحث ارتباط جرم و رسانه در کشور ما دامنه وسیعتری می‌یابد چرا که ضمن اینکه از جرم علیه منافع ملی تعریف خاصی ارائه می‌شود، جرایمی چون جرائم علیه مقدسات و ارزشهای دینی نیز موضوعیت پیدا می‌کند، مضافاً اینکه قابلیت رسانه‌ها برای پیشبرد اهداف نظام نیز مورد عنایت است. اما آنچه بیان شد تمام پیچیدگی بحث را نمی‌نمایاند، چرا که با وقوع انقلاب الکترونیکی و پیشرفت روزافزون تکنولوژی ارتباطات، ضمن اینکه دریافت تصاویر شبکه‌های تلویزیونی جهانی از طریق ماهواره در سراسر جهان امکان‌پذیر شده، قابلیت فعالیت جهانی کلیه رسانه‌ها با اتصال به شبکه اینترنت نیز فراهم شده است؛ بنابراین مسائل جدیدی در حوزه رابطه جرم و رسانه از منظر دولت ملی پدید آمده است. گسترش ارتباطات و فرآیندی که اندیشمندان علوم اجتماعی تحت عنوان «جهانی شدن» از آن یاد می‌کنند، قدرت دولت – ملت را کاهش داده و اعتبار پارادایم‌های علوم اجتماعی را زیر سؤال برده است از این رو بایدها و نبایدهای واضحی که در نظریه‌های مدرنیستی جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی در خصوص رابطه جرم و رسانه وجود دارد و از دید سیاستگذاران جنایی و فرهنگی کشور نیر دور نمانده است، در عمل نتایج رضایتبخش به بار نیاورده است، لذا قبل از هر چیز باید به ریشه‌یابی این موضوع بپردازیم که چرا سیاستگذاران فرهنگی و جنایی نتوانسته‌اند به اهداف موردنظر خود در حوزه فعالیت رسانه‌ای دست یابند. توجه به مطالب گفته شده، پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت است از: 1- با پیشرفت فناوری اطلاعات، آیا اصولاً امکان سیاستگذاری رسانه‌ای در جهت مقاصد خاص ملی وجود دارد؟ 2- رسانه‌های گروهی چه نقشی در پیشگیری از وقوع جرم دارند و چگونه می‌توان از کارکردهای مثبت آنها در این حوزه استفاده بهینه کرد؟ - جایگاه رسانه‌های ملی در عصر ارتباطات تأثیر فناوری‌های جدید ارتباطات و جهانی شدن رسانه‌ها، بر جوامع بشری آنقدر عمیق است که اندیشمندان و صاحبنظران علوم انسانی را به تغییر نظریه‌های مسلط بر علوم اجتماعی سوق داده است. روابط فردی و اجتماعی تحت تأثیر فناوری‌های مذکور به قدری متحول شده که برخی از دانشمندان علوم اجتماعی دریافته‌اند که میراث مدرنیته از فهم روابط اجتماعی عصر حاضر عاجز است، یکی از حوزه‌‌هایی که در معرض این «چرخش پسامدرن» قرار گرفته، جامعه‌شناسی سیاسی است که از تمرکز بر سیاست در سطح دولت – ملت فراتر رفته و سیاست را به مثابه پدیده‌ای درک می‌کند که در همه تجربیات اجتماعی وجود دارد. بنابراین با اینکه بررسی شرایط و زمینه‌های اجتماعی سیاست همچنان در این حوزه موضوعیت دارد، دیگر واحد تحلیل آن «جامعه، به منزله پدیده‌ای مجزا، منسجم و خود سامان‌بخش که حول محور دولت – ملت سازمان یافته تلقی نمی‌شود، بلکه «جامعه شناسی سیاسی جدید قبل از هرچیز به سیاست فرهنگی توجه دارد و این سیاست را در وسیع‌ترین مفهوم ممکن به مثابه ستیز و دگرگونی هویت‌ها و ساختارهای اجتماعی درک می‌نماید.» در این تغییر پارادایم، بررسی رابطه بین فرهنگ محلی و فرهنگ جهانی به یکی از دغدغه‌های جامعه‌شناسی سیاسی تبدیل شده است. در این حوزه با اینکه جهانی شدن تهدیدی برای همگونی فرهنگهای ملی به شمار می‌رود، همگون انگاری فرهنگ جهانی رد می‌شود و « جهانی محلی شدن» به عنوان یک واقعیت فرهنگی مورد توجه قرار می‌گیرد. جهانی محلی شدن در «تعریف اصیل خود به معنی دیدگاه جهانی دوخته شده به شرایط محلی» است یا در زبان خشن‌تر بازاریابی ... به معنی شیوه‌ای است که کالاها، خدمات و تبلیغات برای بازارهای متفاوت محلی تولید می‌گردند. طرفداران ایده جهانی محلی شدن فرهنگ، مصادیق این وضعیت را در اموری چون توجه شرکتهای چند ملیتی به سلیقه مصرف کننده در تولید کالا، مثلاً تنوع کوکاکولا در سراسر جهان متناسب با ذائقه مردم، وجود تفاسیر متفاوت ازکالاها و محصولات فرهنگی در ملل مختلف یا تمایل مخاطبان به تفسیر کالاهای فرهنگی متناسب با آموزه‌های فرهنگ محلی و نیز ایجاد چارچوبهای محلی برای بهره‌برداری از بازار جهانی مثل بازسازی اماکن فرهنگی برای توسعه توریسم، هویت‌یابی اقلیتهای قومی، احیای اصالت مذهبی یا بنیادگرایی دینی و ... جستجو می‌کنند و موارد اخیر را واکنشی علیه آشفتگی‌ها، برخوردها، فریبندگی‌ها و ناامیدی‌های فرهنگ رسانه‌ای و مصرفی می‌دانند . (همان ص 114- 112) به این ترتیب، محصولات فرهنگی در سیستمی مشابه بازار عرضه می‌شوند و هرکس کالای بهتری داشته باشد و از قابلیتهای جذب مخاطب و بازاریابی قوی‌تری بهره گیرد، موفق‌تر عمل می‌کند، بنابراین با اینکه بازار عمدتاً دست فرهنگهایی است که از منابع مالی غنی‌تر و هنروتکنیک برتر برخوردارند، زمینه برای جذب پیامهای ملی و محلی وجود دارد برای اقوام و مللی که نمی خواهند تحت سیطره فرهنگهای توانمند قرار گیرند، برای پیشبرد دعاوی ملی باید به سیاستگذاری فرهنگی خردمندانه بپردازند، چرا که در عصر حاضر، بعد از مشروعیت و پشتوانه مردمی، دانش فنی و مدیریت مهمترین منبع قدرت نظامهای سیاسی به شمار می رود. داشتن حرفی متفاوت و یا منحصر به فرد در جامعه جهانی چالش برانگیز نیست، بلکه حرف زدن با زبانی متفاوت با جامعه جهانی، به معنای حرف نزدن و در واقع حضور نداشتن و بایکوت شدن در آن جامعه است. نظریه¬پرداری به نام آرجان آپادوریا که «اقتصاد فرهنگی جهان» را پدیده¬ای ناهمگون می‌داند، با ارائه مدل چشم‌اندازها به تحلیل بی‌ثباتی¬ها، شقاقها و گسست‌های آن می‌پردازد. به اعتقاد وی ناهمگونی فرهنگ جهانی از ابعاد مختلفی چون چشم‌اندازهای قومی، تکنولوژیک، مالی، رسانه‌ای و ایدئولوژیک قابل تحلیل است. بدیهی است در هریک از این چشم‌اندازها نیز آنان که قوی‌ترند حضور پررنگتری دارند، لذا باید به فرصتها و تهدیدهای فرهنگهای محلی یا ملی در عرصه جهانی توجه کرد. این فرهنگها از یک سو از چشم‌اندازهای جهانی برای ابراز وجود برخوردار می‌شوند و از سوی دیگر ممکن است به دلیل نارساییهای تکنولوژیک، مالی و فرهنگی، مخاطبان درون مرزی خود را نیز از دست بدهند. با اینکه آپادوریا، چشم‌انداز رسانه‌ای را یکی از عوامل پنج‌گانه انشقاق‌بخش یا نمایانگر انشتقاق در فرهنگ جهانی می‌داند، معتقد است این چشم‌انداز بر چشم‌اندازهای قومی، تکنولوژیک و مالی مبتنی است و در واقع تفاوتهای موجود در آن عرصه‌ها، در کم و کیف حضور در این چشم‌انداز بازتاب می‌یابد. لذا می‌توان گفت در صورت بهره‌برداری از تکنیک و سرمایه مساوی، این تفاوتهای قومی و احیاناً ایدئولوژیک است که حضور متفاوتی را در چشم‌انداز رسانه‌ای برای فرهنگهای محلی رقم می‌زند. قابلیتهای مذکور (ویژگیهای قومی و ایدئولوژیک) همچنین به عنوان مظروفهای دریافت و تفسیر امواج فرهنگی، زمینه‌های مقاومت فرهنگهای محلی در برابر فرهنگهای برتر جهانی را پدید می‌آورد و اینجاست که کالاهای فرهنگی در فرهنگهای مختلف، به صور مختلفی تفسیر می‌شوند. به این ترتیب به اعتقاد صاحبنظران «هرچند چشم‌انداز رسانه‌ای تحت سلطه شرکتهای رسانه‌ای طرفدار غرب قرار دارد، اما ممکن است موجد قدرت مخاطبان نیز باشد. جان تامپسون معقتد است آنها این امکان را فراهم می‌کنند که عقاید حاشیه‌ای نیز گوش‌شنوایی بیابند و مخاطبانی پیدا کنند. داگلاس کلنرهم می‌نویسد: « این تکنولوژی‌ها می‌توانند به عنوان ابزار سلطه یا آزادی، اغواگری یا روشنگری اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند و این به روشهای فرهنگی و متفکران فعال حال و آینده بستگی دارد که تعیین کنند تکنولوژی‌های جدید در چه راهی مورد استفاده قرار گرفته و توسعه یابند و چه منافعی را برآورده کنند. » آنتونی گیدنز نیز که جهانی شدن را عبارت از «وابستگی متقابل فزاینده جامعه جهانی» می‌داند، معتقد است «ارتباطات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که مرزهای بین کشورها را در می‌نوردد، سرنوشت کسانی را که در هریک از آنها زندگی می‌کنند، قطعاً مشروط می‌سازد.» از این منظر نیز می‌توان گفت: آنان که قویترند بیشتر مشروط می‌کنند و کمتر مشروط می‌شوند. لذا در شرایطی که نه دهم کل محصول خبری مطبوعات، رادیوها و تلویزیونهای جهان توسط چهار سازمان اطلاعاتی رویتر، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس اینترنشنال و فرانس‌پرس تأمین می‌شود و وضعیت برنامه‌های تلویزیونی، سینما، آگهی‌های تبلیغاتی و کانالهای ارتباطات الکترونیکی نیز بهتر از آن نیست. (ر.ک به گیدنز، ص 595-592) چالشهای پیش روی دولتهای جهان سوم در کنترل و مدیریت رسانه‌ها به شدت افزایش می‌یابد. برتری جهان غرب و به ویژه آمریکا بر بازار ارتباطات باعث شده برخی از محققان از «امپریالیسم رسانه‌ای» سخن بگویند ؛ اما طرفداران نظریه جهانی محلی شدن، دیدگاههایی چون «امپریالیسم فرهنگی غرب» یا «آمریکایی شدن» را متعلق به نسل پیشین نظریه پردازان رسانه‌های جمعی می‌دانند. گیدنز نیز با اشاره به کاهش صادرات برنامه‌های تلویزیونی و فیلم آمریکا نسبت به کل صادرات جهانی در این زمینه، در اواخر دهه 1960، این قبیل نظریه‌ها را مبالغه‌آمیز می‌خواند. وی همچنین به نتیجه مطالعه محققی به نام الیهوکاتز در مورد توسعه شبکه‌های رادیو و تلویزیونی در ده کشور جهان سوم می‌پردازد. طبق آن تحقیق، توسعه رادیو و تلویزیون در جوامع مذکور سه مرحله را طی می‌کند: در مرحله اول یک مدل پخش برنامه از جای دیگری معمولاً از آمریکا یا انگلستان یا فرانسه اقتباس می‌شود و به عنوان شالوده‌ای برای این سیستم نوپا مورد استفاده قرار می‌گیرد. در طی این دوره رسانه‌ها توسط محصولات وارداتی اشباع می‌شوند. در مرحله دوم تسهیلات تولید محلی توسعه می‌یابد و سیستم بیشتر به سمت جامعه محلی گرایش پیدا می‌کند. در مرحله سوم، معمولاً حکومتها برای ایجاد شرایطی که در آن تا اندازه‌ای بتوان در برابر تهاجم نفوذ غرب مقاومت کرد، مداخله می‌کنند. » لذا با اینکه به اعتقاد صاحبنظران، در عصر جهانی شدن ارتباطات، استیلای کامل دولتهای محلی بر شیوه زیست فرهنگی مردم خود ممکن نیست» به نظر می‌رسد فضایی برای تنفس ملی وجود دارد که با بهینه‌سازی مدیریت و تخصیص سخاوتمندانه منابع مالی قابل افزایش است، اما مدیریت، تکنولوژی و سرمایه پاشنه آشیل کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه است و چشم‌اندازهای امیدوارکننده‌ای برای اصلاح آن وجود ندارد. راهکارهایی جهت مقابله با تأثیرات رسانه‌های خارجی ارائه هرگونه پیشنهاد کار برای بهبود امور اجتماعی و فرهنگی باید مبتنی بر پژوهشهای کاربردی باشد. در مورد تأثیر رسانه‌های فراملی از جمله ماهواره و اینترنت و نیز مقابله با بازار محصولات فرهنگی خارجی، برافزایش جرم و جنایت در جامعه نیز باید ابتدا از طریق نظرسنجی و مطالعات کاربردی به سنجش وضع موجود پرداخت و در صورت اثبات رابطه معنادار به اتخاذ تدبیر پرداخت. با این وصف با توجه به نظریه‌های کلان جرم‌شناسی در مورد تأثیر رسانه بر جرم و مطالعات مشابه انجام شده و با عنایت به ویژگیهای فرهنگی ملی می‌توان این سوءتأثیر را تا حدی مسلم فرض کرد و به مقابله با آن پرداخت. اما هرگونه فعالیت کشورهای جهان سومی در این حوزه بسی دشوارتر از حوزه داخلی است، معهذا پیشنهادات ذیل قابل تأمل می‌باشد: 1- تلاش برای تصویب معاهدات و کنوانسیونهای بین‌المللی به منظور نظارت بر تولیدات و برنامه‌های رسانه‌ها در سراسر جهان با عنایت به وجدان جمعی بین‌المللی و یافته‌های جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی در این خصوص. 2- تقویت همکاریهای بین‌المللی به ویژه در سطح منطقه (خاورمیانه، جهان اسلام، آسیا و ...) به منظور اتخاذ رویه واحد در خصوص مسأله رسانه و جرم و سرمایه‌گذاری مشترک در خصوص پرتاب ماهواره و ایجاد موتورهای جستجو بر روی شبکه اینترنت. 3- تقویت محتوای برنامه‌ها و مطالب رسانه‌های داخلی با افزایش سرمایه‌گذاری و تقویت مکانیسم‌های نظارت و پاسخگویی. 4- حمایت از تولیدات داخلی برجسته به ویژه حمایت فیلمنامه‌های قوی و تعیین ضوابط و مقررات کارشناسی و فنی برای صدور مجوز تولید برنامه یا راه‌اندازی رسانه. 5- پیگیری تصویب لایحه قضایی مجازات جرایم رایانه‌ای 6- نظارت قانونمند بر بازار فیلم و CD و فعالیت ویدیو کلوپها و مراکز فروش محصولات فرهنگی - رسانه‌های گروهی، جرم‌زا یا جرم‌زدا؟ انسان و جهانی که در آن زندگی می‌کند، با تمام زشتی و زیباییش از دریچه دوربین قابل نمایش است. ثبت لحظه‌های جنایت، گزارش انگیزه‌های جرم، روایت وقایع مجرمانه از زاویه دید بزهکار، بزه‌دیده، مجری نظم و امنیت اجتماعی و افکار عمومی، انعکاس تضادهای اجتماعی، شکافهایی که هرلحظه تعمیق می‌شود و هویتهایی که بر تضاد و فاصله مبتنی است، نمایش گروههای کور جامعه، انعکاس دردهای تازه و زخمهای کهنه، ارائه تلاش سیاستگذاران جنایی و امنیتی برای مقابله با جرم و افزایش امنیت، همه و همه‌کار دوربین است، اما وانمایاندن چهره انسان به او، واکنشهای مختلفی پدید می‌آورد: گاه خشم و غضب می‌آفریند و گاه امید و آرامش می‌بخشد. اینجاست که این تیغ دو لبه باید به دست کسی سپرده شود که خرد و شجاعتش همسنگ باشد. جرم‌شناسان وسایل ارتباط جمعی را ذیل عوامل اجتماعی یا محیط (انتخابی یا اتفاقی) جرم بررسی کرده بر نقش دوگانه آن در وقوع جرم یا پیشگیری از آن تأکید دارند. به اعتقاد یکی از جرم‌شناسان « مطبوعات و نشریه‌ها که در پرورش و یا انحراف افکار عمومی نقش مهمی را ایفا می‌نمایند، بهترین وسیله برای روشن‌ شدن اذهان و تلفیق افکار و عقاید مورد نظراند. وی در مورد سینما، رادیو و تلویزیون نیز مشابهی دارد. راب وایت وفیونا هینس نیز از تأثیر فراوان رسانه‌های گروهی در مورد نحوه برداشت و استنباط افراد جامعه از جرم یاد می‌کنند. آنان با وجود انتقاد از نقش رسانه‌ها در ایجاد برداشتهای عامه‌پسند از جرم و جوسازی در معرفی جرم می‌نویسند: «رسانه‌های گروهی نه تنها در شکل دادن تعاریف از جرم و کنترل کردن جرایم تأثیر دارند، بلکه در عین حال در مورد ایجاد تغییرات قانونی لازم و نیز اجباری کردن دوباره برخی از شیوه‌های حفظ نظم نقش مهمی را ایفا می‌کنند. نقش رسانه‌ها گروهی در افزایش جرم در جامعه یکی از موضوعاتی که از منظر افزایش جرم در جامعه مورد توجه جرم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته‏‌،‌ انعکاس مستقیم خشونت در برنامه ها و مطالب رسانه‌هاست. در تعریف خشونت رسانه‌ای چنین گفته شده است‎: «اگر خشونت را هر گونه هجمه به هنجارهای اجتماعی اعم از قانونی تعریف کنیم ‏، کلیه فیلم ها، نمایش ها و برنامه هایی که اعمال جنایی،‌قتل ‏، دزدی وبه طور کلی نقض قوانین را به نمایش می‌گذارد و همچنین فیلم ها و برنامه‌هایی که با هدف به ابتذال کشاندن زندگی جوانان و القای این مطلب که ارزش گذاری برای لحظات زندگی امری بیهوده است ، به ارائه تصاویر و موضوعات سکس وهرزگ
نقش رسانه‌های همگانی در انتقال آموزه‌های زندگی جمعی به مخاطبان، مورد تصدیق نظریه‌پردازان علوم اجتماعی قرار دارد. صاحبنظران و پژوهشگران جرم‌شناسی نیز به نوبه خود با تبیین نظری یا بررسی موردی رابطه جرم و رسانه، از دو منظر جرم‌خیزی یا پیشگیری از وقوع جرم به این موضوع پرداخته‌اند. با این همه ورود به بحث ارتباط جرم و رسانه به ویژه در ایران، امر خطیری است که ظرافت و پیچیدگی خاص آن نباید مورد غفلت قرار گیرد. حساسیت بحث از یکسو به ماهیت فعالیت‌ رسانه‌ای و از سوی دیگر به ایدئولوژیک بودن نظام جمهوری اسلامی برمی‌گردد. این امر چالشهای بحث رابطه جرم و رسانه را در ایران دو چندان کرده است. رسانه‌های ارتباط جمعی، پایگاههای اطلاع‌رسانی هستند که برای فعالیت مؤثر به امکانات سخت‌افزاری و نیروی انسانی ماهر نیاز دارند که تأمین این هر دو بودجه بالایی نیاز دارد، رسانه‌ها قبل از هرچیز به مدیریت توانمند و آشنا به جدیدترین مسائل حوزه فعالیت خود نیازمندند تا با تخصیص بودجه مناسب و گزینش نیروی انسانی ماهر به تولید پیام و اطلاعات بپردازند. نکته دیگری که در تأسیس رسانه اهمیت دارد، اهداف مؤسسان است، برخی از سرمایه‌گذاران فقط به منظور کسب سود وارد این حوزه می‌شوند. بدیهی است با درنظر داشتن کارکرد تجاری صرف، نمی‌توان کاملاً به مصالح عمومی وفادار ماند. برخی از رسانه‌ها برای انتشار پیامهای خاص به جامعه تأسیس می‌شوند و بعضی می‌خواهند ضمن حضور در حوزه عمومی، فعالیت انتفاعی نیز داشته باشند، بخش عظیمی از منابع مالی بسیاری از رسانه‌ها را انتشار آگهی‌های تبلیغاتی تأمین می‌کند، بطور کلی بسته به اینکه هزینه فعالیت رسانه‌ها از چه منبعی تأمین شود، پیامها محتوا و رنگ و بوی خاصی می‌گیرند که ممکن است در تعارض و تقابل با منافع ملی قرار گیرند. نظام جمهوری اسلامی مبتنی بر پیوند دین و سیاست است که احیای ارزشهای دینی را در زندگی اجتماعی مدنظر دارد، در این نظام چرخه اطلاعات و تبادل‌آرا و عقاید، تحت کنترل دولت قرار دارد، رادیو و تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه‌های ارتباط جمعی دولتی است و بر فعالیت مطبوعات و پایگاههای اطلاع‌رسانی الکترونیکی نیز نظارت می‌شود. با توجه به ویژگیهای فوق‌الذکر، بحث ارتباط جرم و رسانه در کشور ما دامنه وسیعتری می‌یابد چرا که ضمن اینکه از جرم علیه منافع ملی تعریف خاصی ارائه می‌شود، جرایمی چون جرائم علیه مقدسات و ارزشهای دینی نیز موضوعیت پیدا می‌کند، مضافاً اینکه قابلیت رسانه‌ها برای پیشبرد اهداف نظام نیز مورد عنایت است. اما آنچه بیان شد تمام پیچیدگی بحث را نمی‌نمایاند، چرا که با وقوع انقلاب الکترونیکی و پیشرفت روزافزون تکنولوژی ارتباطات، ضمن اینکه دریافت تصاویر شبکه‌های تلویزیونی جهانی از طریق ماهواره در سراسر جهان امکان‌پذیر شده، قابلیت فعالیت جهانی کلیه رسانه‌ها با اتصال به شبکه اینترنت نیز فراهم شده است؛ بنابراین مسائل جدیدی در حوزه رابطه جرم و رسانه از منظر دولت ملی پدید آمده است. گسترش ارتباطات و فرآیندی که اندیشمندان علوم اجتماعی تحت عنوان «جهانی شدن» از آن یاد می‌کنند، قدرت دولت – ملت را کاهش داده و اعتبار پارادایم‌های علوم اجتماعی را زیر سؤال برده است از این رو بایدها و نبایدهای واضحی که در نظریه‌های مدرنیستی جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی در خصوص رابطه جرم و رسانه وجود دارد و از دید سیاستگذاران جنایی و فرهنگی کشور نیر دور نمانده است، در عمل نتایج رضایتبخش به بار نیاورده است، لذا قبل از هر چیز باید به ریشه‌یابی این موضوع بپردازیم که چرا سیاستگذاران فرهنگی و جنایی نتوانسته‌اند به اهداف موردنظر خود در حوزه فعالیت رسانه‌ای دست یابند. توجه به مطالب گفته شده، پرسش اصلی نوشتار حاضر عبارت است از: 1- با پیشرفت فناوری اطلاعات، آیا اصولاً امکان سیاستگذاری رسانه‌ای در جهت مقاصد خاص ملی وجود دارد؟ 2- رسانه‌های گروهی چه نقشی در پیشگیری از وقوع جرم دارند و چگونه می‌توان از کارکردهای مثبت آنها در این حوزه استفاده بهینه کرد؟ - جایگاه رسانه‌های ملی در عصر ارتباطات تأثیر فناوری‌های جدید ارتباطات و جهانی شدن رسانه‌ها، بر جوامع بشری آنقدر عمیق است که اندیشمندان و صاحبنظران علوم انسانی را به تغییر نظریه‌های مسلط بر علوم اجتماعی سوق داده است. روابط فردی و اجتماعی تحت تأثیر فناوری‌های مذکور به قدری متحول شده که برخی از دانشمندان علوم اجتماعی دریافته‌اند که میراث مدرنیته از فهم روابط اجتماعی عصر حاضر عاجز است، یکی از حوزه‌‌هایی که در معرض این «چرخش پسامدرن» قرار گرفته، جامعه‌شناسی سیاسی است که از تمرکز بر سیاست در سطح دولت – ملت فراتر رفته و سیاست را به مثابه پدیده‌ای درک می‌کند که در همه تجربیات اجتماعی وجود دارد. بنابراین با اینکه بررسی شرایط و زمینه‌های اجتماعی سیاست همچنان در این حوزه موضوعیت دارد، دیگر واحد تحلیل آن «جامعه، به منزله پدیده‌ای مجزا، منسجم و خود سامان‌بخش که حول محور دولت – ملت سازمان یافته تلقی نمی‌شود، بلکه «جامعه شناسی سیاسی جدید قبل از هرچیز به سیاست فرهنگی توجه دارد و این سیاست را در وسیع‌ترین مفهوم ممکن به مثابه ستیز و دگرگونی هویت‌ها و ساختارهای اجتماعی درک می‌نماید.» در این تغییر پارادایم، بررسی رابطه بین فرهنگ محلی و فرهنگ جهانی به یکی از دغدغه‌های جامعه‌شناسی سیاسی تبدیل شده است. در این حوزه با اینکه جهانی شدن تهدیدی برای همگونی فرهنگهای ملی به شمار می‌رود، همگون انگاری فرهنگ جهانی رد می‌شود و « جهانی محلی شدن» به عنوان یک واقعیت فرهنگی مورد توجه قرار می‌گیرد. جهانی محلی شدن در «تعریف اصیل خود به معنی دیدگاه جهانی دوخته شده به شرایط محلی» است یا در زبان خشن‌تر بازاریابی ... به معنی شیوه‌ای است که کالاها، خدمات و تبلیغات برای بازارهای متفاوت محلی تولید می‌گردند. طرفداران ایده جهانی محلی شدن فرهنگ، مصادیق این وضعیت را در اموری چون توجه شرکتهای چند ملیتی به سلیقه مصرف کننده در تولید کالا، مثلاً تنوع کوکاکولا در سراسر جهان متناسب با ذائقه مردم، وجود تفاسیر متفاوت ازکالاها و محصولات فرهنگی در ملل مختلف یا تمایل مخاطبان به تفسیر کالاهای فرهنگی متناسب با آموزه‌های فرهنگ محلی و نیز ایجاد چارچوبهای محلی برای بهره‌برداری از بازار جهانی مثل بازسازی اماکن فرهنگی برای توسعه توریسم، هویت‌یابی اقلیتهای قومی، احیای اصالت مذهبی یا بنیادگرایی دینی و ... جستجو می‌کنند و موارد اخیر را واکنشی علیه آشفتگی‌ها، برخوردها، فریبندگی‌ها و ناامیدی‌های فرهنگ رسانه‌ای و مصرفی می‌دانند . (همان ص 114- 112) به این ترتیب، محصولات فرهنگی در سیستمی مشابه بازار عرضه می‌شوند و هرکس کالای بهتری داشته باشد و از قابلیتهای جذب مخاطب و بازاریابی قوی‌تری بهره گیرد، موفق‌تر عمل می‌کند، بنابراین با اینکه بازار عمدتاً دست فرهنگهایی است که از منابع مالی غنی‌تر و هنروتکنیک برتر برخوردارند، زمینه برای جذب پیامهای ملی و محلی وجود دارد برای اقوام و مللی که نمی خواهند تحت سیطره فرهنگهای توانمند قرار گیرند، برای پیشبرد دعاوی ملی باید به سیاستگذاری فرهنگی خردمندانه بپردازند، چرا که در عصر حاضر، بعد از مشروعیت و پشتوانه مردمی، دانش فنی و مدیریت مهمترین منبع قدرت نظامهای سیاسی به شمار می رود. داشتن حرفی متفاوت و یا منحصر به فرد در جامعه جهانی چالش برانگیز نیست، بلکه حرف زدن با زبانی متفاوت با جامعه جهانی، به معنای حرف نزدن و در واقع حضور نداشتن و بایکوت شدن در آن جامعه است. نظریه¬پرداری به نام آرجان آپادوریا که «اقتصاد فرهنگی جهان» را پدیده¬ای ناهمگون می‌داند، با ارائه مدل چشم‌اندازها به تحلیل بی‌ثباتی¬ها، شقاقها و گسست‌های آن می‌پردازد. به اعتقاد وی ناهمگونی فرهنگ جهانی از ابعاد مختلفی چون چشم‌اندازهای قومی، تکنولوژیک، مالی، رسانه‌ای و ایدئولوژیک قابل تحلیل است. بدیهی است در هریک از این چشم‌اندازها نیز آنان که قوی‌ترند حضور پررنگتری دارند، لذا باید به فرصتها و تهدیدهای فرهنگهای محلی یا ملی در عرصه جهانی توجه کرد. این فرهنگها از یک سو از چشم‌اندازهای جهانی برای ابراز وجود برخوردار می‌شوند و از سوی دیگر ممکن است به دلیل نارساییهای تکنولوژیک، مالی و فرهنگی، مخاطبان درون مرزی خود را نیز از دست بدهند. با اینکه آپادوریا، چشم‌انداز رسانه‌ای را یکی از عوامل پنج‌گانه انشقاق‌بخش یا نمایانگر انشتقاق در فرهنگ جهانی می‌داند، معتقد است این چشم‌انداز بر چشم‌اندازهای قومی، تکنولوژیک و مالی مبتنی است و در واقع تفاوتهای موجود در آن عرصه‌ها، در کم و کیف حضور در این چشم‌انداز بازتاب می‌یابد. لذا می‌توان گفت در صورت بهره‌برداری از تکنیک و سرمایه مساوی، این تفاوتهای قومی و احیاناً ایدئولوژیک است که حضور متفاوتی را در چشم‌انداز رسانه‌ای برای فرهنگهای محلی رقم می‌زند. قابلیتهای مذکور (ویژگیهای قومی و ایدئولوژیک) همچنین به عنوان مظروفهای دریافت و تفسیر امواج فرهنگی، زمینه‌های مقاومت فرهنگهای محلی در برابر فرهنگهای برتر جهانی را پدید می‌آورد و اینجاست که کالاهای فرهنگی در فرهنگهای مختلف، به صور مختلفی تفسیر می‌شوند. به این ترتیب به اعتقاد صاحبنظران «هرچند چشم‌انداز رسانه‌ای تحت سلطه شرکتهای رسانه‌ای طرفدار غرب قرار دارد، اما ممکن است موجد قدرت مخاطبان نیز باشد. جان تامپسون معقتد است آنها این امکان را فراهم می‌کنند که عقاید حاشیه‌ای نیز گوش‌شنوایی بیابند و مخاطبانی پیدا کنند. داگلاس کلنرهم می‌نویسد: « این تکنولوژی‌ها می‌توانند به عنوان ابزار سلطه یا آزادی، اغواگری یا روشنگری اجتماعی مورد استفاده قرار گیرند و این به روشهای فرهنگی و متفکران فعال حال و آینده بستگی دارد که تعیین کنند تکنولوژی‌های جدید در چه راهی مورد استفاده قرار گرفته و توسعه یابند و چه منافعی را برآورده کنند. » آنتونی گیدنز نیز که جهانی شدن را عبارت از «وابستگی متقابل فزاینده جامعه جهانی» می‌داند، معتقد است «ارتباطات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی که مرزهای بین کشورها را در می‌نوردد، سرنوشت کسانی را که در هریک از آنها زندگی می‌کنند، قطعاً مشروط می‌سازد.» از این منظر نیز می‌توان گفت: آنان که قویترند بیشتر مشروط می‌کنند و کمتر مشروط می‌شوند. لذا در شرایطی که نه دهم کل محصول خبری مطبوعات، رادیوها و تلویزیونهای جهان توسط چهار سازمان اطلاعاتی رویتر، آسوشیتدپرس، یونایتدپرس اینترنشنال و فرانس‌پرس تأمین می‌شود و وضعیت برنامه‌های تلویزیونی، سینما، آگهی‌های تبلیغاتی و کانالهای ارتباطات الکترونیکی نیز بهتر از آن نیست. (ر.ک به گیدنز، ص 595-592) چالشهای پیش روی دولتهای جهان سوم در کنترل و مدیریت رسانه‌ها به شدت افزایش می‌یابد. برتری جهان غرب و به ویژه آمریکا بر بازار ارتباطات باعث شده برخی از محققان از «امپریالیسم رسانه‌ای» سخن بگویند ؛ اما طرفداران نظریه جهانی محلی شدن، دیدگاههایی چون «امپریالیسم فرهنگی غرب» یا «آمریکایی شدن» را متعلق به نسل پیشین نظریه پردازان رسانه‌های جمعی می‌دانند. گیدنز نیز با اشاره به کاهش صادرات برنامه‌های تلویزیونی و فیلم آمریکا نسبت به کل صادرات جهانی در این زمینه، در اواخر دهه 1960، این قبیل نظریه‌ها را مبالغه‌آمیز می‌خواند. وی همچنین به نتیجه مطالعه محققی به نام الیهوکاتز در مورد توسعه شبکه‌های رادیو و تلویزیونی در ده کشور جهان سوم می‌پردازد. طبق آن تحقیق، توسعه رادیو و تلویزیون در جوامع مذکور سه مرحله را طی می‌کند: در مرحله اول یک مدل پخش برنامه از جای دیگری معمولاً از آمریکا یا انگلستان یا فرانسه اقتباس می‌شود و به عنوان شالوده‌ای برای این سیستم نوپا مورد استفاده قرار می‌گیرد. در طی این دوره رسانه‌ها توسط محصولات وارداتی اشباع می‌شوند. در مرحله دوم تسهیلات تولید محلی توسعه می‌یابد و سیستم بیشتر به سمت جامعه محلی گرایش پیدا می‌کند. در مرحله سوم، معمولاً حکومتها برای ایجاد شرایطی که در آن تا اندازه‌ای بتوان در برابر تهاجم نفوذ غرب مقاومت کرد، مداخله می‌کنند. » لذا با اینکه به اعتقاد صاحبنظران، در عصر جهانی شدن ارتباطات، استیلای کامل دولتهای محلی بر شیوه زیست فرهنگی مردم خود ممکن نیست» به نظر می‌رسد فضایی برای تنفس ملی وجود دارد که با بهینه‌سازی مدیریت و تخصیص سخاوتمندانه منابع مالی قابل افزایش است، اما مدیریت، تکنولوژی و سرمایه پاشنه آشیل کشورهای توسعه نیافته یا در حال توسعه است و چشم‌اندازهای امیدوارکننده‌ای برای اصلاح آن وجود ندارد. راهکارهایی جهت مقابله با تأثیرات رسانه‌های خارجی ارائه هرگونه پیشنهاد کار برای بهبود امور اجتماعی و فرهنگی باید مبتنی بر پژوهشهای کاربردی باشد. در مورد تأثیر رسانه‌های فراملی از جمله ماهواره و اینترنت و نیز مقابله با بازار محصولات فرهنگی خارجی، برافزایش جرم و جنایت در جامعه نیز باید ابتدا از طریق نظرسنجی و مطالعات کاربردی به سنجش وضع موجود پرداخت و در صورت اثبات رابطه معنادار به اتخاذ تدبیر پرداخت. با این وصف با توجه به نظریه‌های کلان جرم‌شناسی در مورد تأثیر رسانه بر جرم و مطالعات مشابه انجام شده و با عنایت به ویژگیهای فرهنگی ملی می‌توان این سوءتأثیر را تا حدی مسلم فرض کرد و به مقابله با آن پرداخت. اما هرگونه فعالیت کشورهای جهان سومی در این حوزه بسی دشوارتر از حوزه داخلی است، معهذا پیشنهادات ذیل قابل تأمل می‌باشد: 1- تلاش برای تصویب معاهدات و کنوانسیونهای بین‌المللی به منظور نظارت بر تولیدات و برنامه‌های رسانه‌ها در سراسر جهان با عنایت به وجدان جمعی بین‌المللی و یافته‌های جرم‌شناسی و جامعه‌شناسی در این خصوص. 2- تقویت همکاریهای بین‌المللی به ویژه در سطح منطقه (خاورمیانه، جهان اسلام، آسیا و ...) به منظور اتخاذ رویه واحد در خصوص مسأله رسانه و جرم و سرمایه‌گذاری مشترک در خصوص پرتاب ماهواره و ایجاد موتورهای جستجو بر روی شبکه اینترنت. 3- تقویت محتوای برنامه‌ها و مطالب رسانه‌های داخلی با افزایش سرمایه‌گذاری و تقویت مکانیسم‌های نظارت و پاسخگویی. 4- حمایت از تولیدات داخلی برجسته به ویژه حمایت فیلمنامه‌های قوی و تعیین ضوابط و مقررات کارشناسی و فنی برای صدور مجوز تولید برنامه یا راه‌اندازی رسانه. 5- پیگیری تصویب لایحه قضایی مجازات جرایم رایانه‌ای 6- نظارت قانونمند بر بازار فیلم و CD و فعالیت ویدیو کلوپها و مراکز فروش محصولات فرهنگی - رسانه‌های گروهی، جرم‌زا یا جرم‌زدا؟ انسان و جهانی که در آن زندگی می‌کند، با تمام زشتی و زیباییش از دریچه دوربین قابل نمایش است. ثبت لحظه‌های جنایت، گزارش انگیزه‌های جرم، روایت وقایع مجرمانه از زاویه دید بزهکار، بزه‌دیده، مجری نظم و امنیت اجتماعی و افکار عمومی، انعکاس تضادهای اجتماعی، شکافهایی که هرلحظه تعمیق می‌شود و هویتهایی که بر تضاد و فاصله مبتنی است، نمایش گروههای کور جامعه، انعکاس دردهای تازه و زخمهای کهنه، ارائه تلاش سیاستگذاران جنایی و امنیتی برای مقابله با جرم و افزایش امنیت، همه و همه‌کار دوربین است، اما وانمایاندن چهره انسان به او، واکنشهای مختلفی پدید می‌آورد: گاه خشم و غضب می‌آفریند و گاه امید و آرامش می‌بخشد. اینجاست که این تیغ دو لبه باید به دست کسی سپرده شود که خرد و شجاعتش همسنگ باشد. جرم‌شناسان وسایل ارتباط جمعی را ذیل عوامل اجتماعی یا محیط (انتخابی یا اتفاقی) جرم بررسی کرده بر نقش دوگانه آن در وقوع جرم یا پیشگیری از آن تأکید دارند. به اعتقاد یکی از جرم‌شناسان « مطبوعات و نشریه‌ها که در پرورش و یا انحراف افکار عمومی نقش مهمی را ایفا می‌نمایند، بهترین وسیله برای روشن‌ شدن اذهان و تلفیق افکار و عقاید مورد نظراند. وی در مورد سینما، رادیو و تلویزیون نیز مشابهی دارد. راب وایت وفیونا هینس نیز از تأثیر فراوان رسانه‌های گروهی در مورد نحوه برداشت و استنباط افراد جامعه از جرم یاد می‌کنند. آنان با وجود انتقاد از نقش رسانه‌ها در ایجاد برداشتهای عامه‌پسند از جرم و جوسازی در معرفی جرم می‌نویسند: «رسانه‌های گروهی نه تنها در شکل دادن تعاریف از جرم و کنترل کردن جرایم تأثیر دارند، بلکه در عین حال در مورد ایجاد تغییرات قانونی لازم و نیز اجباری کردن دوباره برخی از شیوه‌های حفظ نظم نقش مهمی را ایفا می‌کنند. نقش رسانه‌ها گروهی در افزایش جرم در جامعه یکی از موضوعاتی که از منظر افزایش جرم در جامعه مورد توجه جرم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته‏‌،‌ انعکاس مستقیم خشونت در برنامه ها و مطالب رسانه‌هاست. در تعریف خشونت رسانه‌ای چنین گفته شده است‎: «اگر خشونت را هر گونه هجمه به هنجارهای اجتماعی اعم از قانونی تعریف کنیم ‏، کلیه فیلم ها، نمایش ها و برنامه هایی که اعمال جنایی،‌قتل ‏، دزدی وبه طور کلی نقض قوانین را به نمایش می‌گذارد و همچنین فیلم ها و برنامه‌هایی که با هدف به ابتذال کشاندن زندگی جوانان و القای این مطلب که ارزش گذاری برای لحظات زندگی امری بیهوده است ، به ارائه تصاویر و موضوعات سکس وهرزگی می‌پردازند و یا رفتارهای ناهنجاری نظیر اعتیاد به سیگار و سایر مواد مخدر را تبلیغ می‌کنند،‌ همگی در حوزه خشونت رسانه‌ای قرار می‌گیرند.» مطبوعات و بویژه سینما و تلویزیون از این منظر مورد انتقاد جرم شناسان قرار گرفته است. سزاراومبروزو و نوشته است:‌«مطبوعات پست فقط برای خالی کردن جیب مردم و فروش کثیف ترین متاع ،‌قلم خود را در گندیده‎ترین زخمهای پوسیده اجتماعی فرو می‌برند و اشتهای خطرناک و فساد ا نگیز و گمراه کننده کنجاوی پست ترین طبقه اجتماعی را تحریک می‌کنند» به نوشته گیدنز«رواج خشونت در برنامه ‌های تلویزیونی کاملاً مستند است. مطالعات بسیار گسترده ای انجام شده که برنامه‎های تلویزیون در پر بیننده ترین اوقات و روزهای آخر هفته را در همه شبکه ‌های عمده تلویزیون آمریکا از سال 1967 تاکنون تحلیل کرده‌اند... به طور متوسط 80 در صد اینگونه برنامه‌ها در بردارنده خشونت است و 5/7ماجرای خشن در هر ساعت تصویر شده‎است . در برنامه ها ی کودکان سطح خشونت حتی از این هم بالاتر است ،‌گر چه کشتن معمولاَ کمتر نشان داده می‌شود،‌کارتونها بیشتر از هر نوع برنامه تلویزیونی حاوی اعمال و ماجراهای خشن هستند.» به اعتقاد پژوهشگران مسائل اجتماعی «.... عدم شناخت نقش رسانه‌ها، فرآیند تصمیم سازی و سیاستگذاری را در سطح کلان با مشکل مواجه می‌سازد و سبب سترون شدن نهادهای متولی نظم آفرینی و افزایش دامنه آسیب پذیری‌های اجتماعی و نشود و نمای جرم وجنایت در جامعه می‌شود. آیا خشونت رسانه‌ای واقعاً موجب افزایش جرم در جامعه می‌شود؟ دراین خصوص دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه خشونت رسانه‌ای و پرخاشگری اجتماعی در ابتدا بر دو فرضیه رقیب تخلیه هیجانی و تحریک کنندگی متمرکز بود. به موجب فرضیه تخلیه هیجانی ، تماشای صحیح اعمال خشن درمان بخش است و موجب تخلیه عصبانیت و نفرت از خود افرادی می‌شود که فرصت یا امکان بروز احساسات و رفتار خشن را ندارد. اما در فرضیه تحریک کنندگی نظر بر این است که تماشای مستمر رفتارهای خشن تاثیر مخربی بر شخصیت و نگرش انسان دارد.ی می‌پردازند و یا رفتارهای ناهنجاری نظیر اعتیاد به سیگار و سایر مواد مخدر را تبلیغ می‌کنند،‌ همگی در حوزه خشونت رسانه‌ای قرار می‌گیرند.» مطبوعات و بویژه سینما و تلویزیون از این منظر مورد انتقاد جرم شناسان قرار گرفته است. سزاراومبروزو و نوشته است:‌«مطبوعات پست فقط برای خالی کردن جیب مردم و فروش کثیف ترین متاع ،‌قلم خود را در گندیده‎ترین زخمهای پوسیده اجتماعی فرو می‌برند و اشتهای خطرناک و فساد ا نگیز و گمراه کننده کنجاوی پست ترین طبقه اجتماعی را تحریک می‌کنند» به نوشته گیدنز«رواج خشونت در برنامه ‌های تلویزیونی کاملاً مستند است. مطالعات بسیار گسترده ای انجام شده که برنامه‎های تلویزیون در پر بیننده ترین اوقات و روزهای آخر هفته را در همه شبکه ‌های عمده تلویزیون آمریکا از سال 1967 تاکنون تحلیل کرده‌اند... به طور متوسط 80 در صد اینگونه برنامه‌ها در بردارنده خشونت است و 5/7ماجرای خشن در هر ساعت تصویر شده‎است . در برنامه ها ی کودکان سطح خشونت حتی از این هم بالاتر است ،‌گر چه کشتن معمولاَ کمتر نشان داده می‌شود،‌کارتونها بیشتر از هر نوع برنامه تلویزیونی حاوی اعمال و ماجراهای خشن هستند.» به اعتقاد پژوهشگران مسائل اجتماعی «.... عدم شناخت نقش رسانه‌ها، فرآیند تصمیم سازی و سیاستگذاری را در سطح کلان با مشکل مواجه می‌سازد و سبب سترون شدن نهادهای متولی نظم آفرینی و افزایش دامنه آسیب پذیری‌های اجتماعی و نشود و نمای جرم وجنایت در جامعه می‌شود. آیا خشونت رسانه‌ای واقعاً موجب افزایش جرم در جامعه می‌شود؟ دراین خصوص دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. تحقیقات انجام شده در خصوص رابطه خشونت رسانه‌ای و پرخاشگری اجتماعی در ابتدا بر دو فرضیه رقیب تخلیه هیجانی و تحریک کنندگی متمرکز بود. به موجب فرضیه تخلیه هیجانی ، تماشای صحیح اعمال خشن درمان بخش است و موجب تخلیه عصبانیت و نفرت از خود افرادی می‌شود که فرصت یا امکان بروز احساسات و رفتار خشن را ندارد. اما در فرضیه تحریک کنندگی نظر بر این است که تماشای مستمر رفتارهای خشن تاثیر مخربی بر شخصیت و نگرش انسان دارد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قوانین محیط اجتماعی مدرسه ، خانواده و جامعه

مقاله قوانین اساسی در برق

اختصاصی از فی دوو مقاله قوانین اساسی در برق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله قوانین اساسی در برق


مقاله قوانین اساسی در برق

فرمت فایل : word (قابل ویرایش)

تعداد صفحات :21

چکیده ای از مطالب :

قوانین اساسی در برق:

1- قانون اُهم: با توجه به این که ولتاژ باعث جاری شدن جریان الکتریکی در مدار بسته می شود و مقاومت با عبور جریان مخالفت می کند رابطه بین ولتاژ جریان و مقاومت وجود دارد که اولین بار توسط جرج سیمون اهم فیزیک دان آلمانی کشف شد و به نام قانون اُهم معروف است این قانون به صورت زیر بیان می شود مقدار جریان در یک مدار جریان مستقیم با ولتاژ آن نسبت مستقیم و مقاومت آن نسبت معکوس دارد اگر شدت جریان I بر حسب آمپر A ولتاژ بر حسب ولت باشد مقاومت بر حسب اُهم (R) خواهد بود.

مثال: جریانی را که از یک مصرف کننده 3 اهمی با ولتاژ 6 ولتی عبور می کند محاسبه نماید. مقدار و ولتاژ را در حالتی جریان 2 آمپر از مقاومت 100 اهمی عبور می کند حساب کنید.

مقدار جریان در یک مدار AC با ولتاژ آن رابطه مستقیم و با مقاومت ظاهر آن (امپدانس) نسبت معکوس دارد (واحد امپدانس نیز اهم می باشد). امپدانس در یک مدار جریان متناوب که شامل یک مقاومت اهمی و یک مقاومت سلفی می باشد که به صورت سری پشت سر هم بسته شده اند از رابطه زیر به دست می آید.

دریک مدار اهم سلفی در صورتی که مقدار مقاومت های اهمی و سلفی برابر 6 یا 8 اهم باشد و این مجموع....

 

لینک دانلود بلافاصله پس از پرداخت برای شما فعال می شود و یک نسخه از آن برای شما ایمیل می شود


دانلود با لینک مستقیم


مقاله قوانین اساسی در برق

قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص

اختصاصی از فی دوو قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص


قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص

 

 

 

 

 

 

 

قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص

قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣/٦/١٣٦١

قصاص کیفری است که جانی به آن محکوم میشود و باید با جنایت او برابر باشد. قصاص دو قسم است قصاص نفس و قصاص عضو.

قسم اول قصاص نفس و احکام آن

فصل اول

ماده ١- قتل عمد برابر مواد این فصل موجب قصاص است و اولیاء دم میتوانند با اذن ولی مسلمین تا نماینده او قاتل را با رعایت شرایطی که خواهد آمد به قتل برسانند.

ماده ٢- قتل در موارد زیر عمدی است:

الف ـ مواردی که قاتل با انجام کاری قصد کشتن کسی را دارد خواه آن کار نوعأ کشنده باشد خواه نباشد ولی در عمل سبب قتل شود.

ب ـ مواردی که قاتل عمدأ کاری را انجام دهد که نوعأ کشنده باشد هر چند قصد کشتن شخص را نداشته باشد.

ج ـ مواردی که قاتل قصد کشتن را ندارد و کاری راکه انجام میدهد نوعأ کشتن نیست ولی نسبت به طرف بر اثر بیماری و یا پیری یا ناتوانی یا کودکی و امثال آنها نوعأ کشنده باشد و قاتل نیز به آن آگاه باشد.

ماده ٣ - قتل نفس سه نوع است: عمدـ شبه عمدـ خطاء که احکام دو نوع اخیر در فصل دیات خواهد آمد.

(اکراه در قتل)

ماده ٤- اکراه مجوز قتل نیست بنا براین اگر کسی را وادار به قتل کنند نباید مرتکب شود اگر مرتکب شد قصاص میشود و اکراه کننده به حبس ابد محکوم میگردد.

تبصره ١ـ اگر اکراه شونده طفل غیر ممیز باشد نباید قصاص شود بلکه باید عاقله او دیه قتل را بپردازند و اکراه کننده نیز به حبس ابد محکوم است.

ماده ٥

هرگاه مسلمانی کشته شود قاتل قصاص میشود.


دانلود با لینک مستقیم


قوانین مجازات اسلامی، قانون حدود وقصاص، مصوب ٣٦١٣٦١- 157ص

مقاله بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری

اختصاصی از فی دوو مقاله بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری


مقاله بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری

موضوع:بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری

نوع فرمت:word

تعداد صفحه:24

موضوع مالکیت فکری یا معنوی اصولا پدیده‌ای فیزیکی و قابل لمس نبوده و عموما به موضوعاتی می‌پردازد که ناشی از عملکرد فکری و نه معنوی و عرفانی انسان‌ها است. از این رو بسیاری از صاحب‌نظران اعتقاد دارند که اصطلاح «مالکیت فکری» تعبیر مناسب‌تری از حقوق ذکر شده در مقایسه با «مالکیت معنوی» بدست می‌دهد.


 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله بررسی تطبیقی قوانین مالکیت فکری

بیمه در ایران و مجازاتها و قوانین مربوط به ان

اختصاصی از فی دوو بیمه در ایران و مجازاتها و قوانین مربوط به ان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بیمه در ایران و مجازاتها و قوانین مربوط به ان


بیمه در ایران و مجازاتها و قوانین مربوط به ان

 

فرمت : Word

تعداد صفحات : 128

 

جعل عنوان نمایندگی بیمه

 به موجب تبصره ماده 69 قانون تأسیس بیمه مرکزی ایران و بیمه‌گری مصوب 3/3/1350: «هر شخص حقیقی یا حقوقی که بدون داشتن پروانه از مؤسسه بیمه تحت عنوان نمایندگی بیمه برای هر یک از رشته‌ها قبول بیمه نماید به مجازات مقرر در ماده 239 قانون مجازات عمومی محکوم خواهد شد.» که در این باره در بخش بعدی توضیحات مربوطه ارائه می‌گردد.

 بخش اول: تشریح جلوه‌هایی از کلاهبرداری در صدور بیمه‌های شخص ثالث

پیدایش و گسترش زندگی جدید ماشینی، افزایش جمعیت شهرها و فزونی شمار وسایل نقلیه موتوری موجب افزایش حوادث رانندگی و خسارت افراد شده است. برای رویارویی با این حوادث و خسارت‌ها از یک سو گام‌هایی پیشگیرانه ضرورت یافت و از سوی دیگر تأمین و جبران پیامدهای زیانبار آن ناگریزی و بایستگی پیدا کرد.

بیمه شخص ثالث اتومبیل به عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزار لازم برای تأمین و جبران هزینه‌های ناشی از این پیامدها خود را در تمام عرصه‌های بین‌المللی معرفی نمود. تبعیت قانون بیمه شخص ثالث از اصل خطر، دیگر جایی را برای درنگ در انجام آن باقی نگذاشت اما این همه منفعت به تنهایی اکتفا ننمود. گذشت زمان نمایان کرد که ایجاد و برقراری یک نهاد حمایتی از زیان‌دیدگان و به نوعی بیمه‌گذاران به تنهایی کفایت نمی‌کند و برای تکمیل آن این فرآیند ایجاد یک الزام و اجبار ضروری به نظر می‌رسد.

همانطور که بورگ کنشت حقوق‌دان سوئیسی اینگونه اعتقاد داشت که: «اجرای قانون مسئولین مدنی صاحبان وسایل نقلیه موتوری زمینی هرقدر هم دقیق و عادلانه باشد فایده‌ای ندارد مگر آنکه توأم با بیمه اجباری آن بشود. امروزه داشتن اتومبیل دیگر جنبه لوکس و تفنن ندارد و برای بیشتر مردم وسیله کار است. اگر بیمه اجباری مسئولیت مدنی وجود نداشته باشد صاحبان وسیله نقلیه موتوری قادر به جبران غرامت ناشی از به‌کار بردن این وسیله نقلیه نیستند و چون قادر به پرداخت خسارت نیستند به زندان می‌افتند و از هستی ساقط می‌شوند. بنابراین قانون مسئولیت مدنی بدون اجبار نمی‌تواند حافظ حقوق اجتماع و خانواده‌ها باشد.»[1]

چنین اندیشه و تدبیری در کشورهای پیشرفته اروپایی چنان نیرو گرفت که اغلب آنها از سال‌های آغازین سده بیستم به الزامی و همگانی کردن بیمه مسئولیت مدنی ناشی از حوادث وسیله نقلیه موتوری زمینی اقدام کردند. در ایران نیز قانون بیمه اجباری حوادث رانندگی که به قانون بیمه شخص ثالث شهرت یافته است با عنوان «قانون بیمه اجباری مسئولین مدنی دارندگان وسیله نقلیه موتوری در مقابل شخص ثالث» در 26 آذرماه 1347 مشتمل بر 14 ماده و 3 تبصره تصویب گردید. به نظر می‌رسد انگیزه تدوین چنین قانونی بسط و گسترش واردات بین‌المللی زمینه حمل‌ونقل بوده است.


دانلود با لینک مستقیم


بیمه در ایران و مجازاتها و قوانین مربوط به ان