نوع فایل:ورد قابل ویرایش
تعداد صفحه:52
قیمت: 2 هزار تومان
دانلود و خرید به صورت آنلاین
مقدمه
کودکان و نوجوانان سرمایههای جامعه میباشند و سلامت روح و جسم آنها تضمین کننده سلامت جامعه آینده است. بنابراین مسایل آنان از جمله مسایلی است که باید به آنها توجه کافی مبذول داشت. لذا توجه جدی به محیط خانواده و مدرسه که نقش بسزایی در تکوین شخصیت دانشآموزان دارند، ضرورتی انکارناپذیر است. مطلبی که در پی میآید خانواده و مدرسه را به عنوان مهمترین نهاد تأثیرگذار در شکلگیری شخصیتی دانشآموزان مورد بررسی قرار میدهد
کودکان و نوجوانان سرمایه های جامعه هستند و سلا مت روح و جسم آنها تضمین کننده سلا مت جامعه آینده است. بنابراین مسایل آنان از جمله مسایلی است که باید به آنها توجه کافی مبذول داشت. لذا توجه جدی به محیط خانواده و مدرسه که نقش به سزایی در تکوین شخصیت دانشآموزان دارند ضرورتی انکارناپذیر است. مطلبی که در پی میآید خانواده و مدرسه را به عنوان مهم ترین نهاد تاثیر گذار در شکل گیری شخصیتی دانشآموزان مورد بررسی قرار می دهد.
با توجه به اینکه اولین محیطی که کودک با آن در ارتباط است خانواده است، لذا محیط خانواده عامل موثر در تکوین و تحول شخصیت کودک است و حکم کانالی را دارد که به وسیله آن، کودک با فرهنگ اجتماع خود مانوس می شود و عادات و عواطفی را در او ایجاد می کند که شخصیت او را تحت تاثیر قرار می دهد. به طور کلی طرز تفکر والدین با سایر اعضای خانواده به هر شکلی که باشد کم و بیش در فرزندان آنها تاثیر می گذارد. دکتر کامبیز کامکاری، روانشناس معتقد است: کودکی که در محیط خانوادگی خود پدر و مادر دلسوز و متعهدی ندارد، طبعا احساس عدم تعهد نموده و سعی می کند خود را حتی المقدور از کانون خانوادگی دور ساخته و هویت گمشده خود را در محیط بیرون از خانه بیابد.
پس از خانواده، مدرسه نقش بسیار مهمی در زندگی اجتماعی کودک و نوجوان بر عهده دارد و از عوامل مهم تربیتی و سازنده معیارها و ارزش های ذهنی و تفکر و راه و روش کودکان و نوجوانان در جامعه به شمار می رود، زیرا دانشآموز بیشتر اوقات زنده و فعال خود را در مدرسه می گذراند و حال اگر مدرسه نتواند به وظایف تربیتی و پرورشی خود عمل کند یکی از عوامل انحراف و بزهکاری محسوب می گردد.
شخصیت و نمودهای رفتاری آن
لفظ شخصیت به شیوه های مختلفی تعریف شده است. آلپورت (G.W.Aliport) در این باره به جمع آوری و ذکر پنجاه تعریف متفاوت پرداخته است. مع ذلک این تفاوت ها مربوط به اصل موضوع شخصیت نیست، بلکه متوجه مفهومی است که از آن ساخته اند و در نتیجه منعکس کننده ی ناهمگرایی دیدگاه های نظری مولفان است. شخصیت یک کلیت روانشناختی است که انسان خاصی را مشخص می سازد. در نتیجه یک مفهوم انتزاعی نیست، بلکه تجلی همین موجود زنده ای است که ما از برون می نگریم و از درون او را حس می کنیم (مای لی، 1373، مقدمه)
وقتی مفهوم شخصیت به معنای وسیع مورد نظر باشد، طبعاً مفاهیم خوی، مزاج و استعدادها را که مبین سه جنبه ی خاص هستند در بر می گیرد.
پیش از آن که اصطلاح انگیزش رواج یابد، هرچیزی را که در شخصیت به استعدادها مربوط نبود و به مزاج تعلق نداشت، با لفظ خوی یا منش مشخص می کردند. افزون بر این، همه با این نکته تا حدودی موافقند که قسمت مزاج، در حکم مطمئن ترین و ریشه دار ترین زمینه های فطری است. در حالی که در مورد استعداد و بیشتر از آن در مورد انگیزش ها، باید جایی برای تأثیر و نفوذ رویدادها یا به عبارت دیگر یادگیری قائل شد. (مای لی، 1373، مقدمه).
آنچه در این مبحث مورد توجه است، عوامل موثر و شیوه های کارآمد در شکل دهی صحیح این سه جنبه ی شخصیتی است که موجب بروز شخصیت متعالی می گردد و به صورت خاص تأکید بر دو جنبه ی خوی و استعداد و چگونگی تأمین و شکوفایی آن دو برای دست یابی به فضائل و رسیدن به انسان متکامل است و لازمه ی ارائه ی چنین راهکاری، شناخت اصول حاکم بر رفتارهای انسانی است.
علم روانشناسی، که خواهان فهم اصول رفتار انسان است، به دو مطلب اعتقاد دارد:
1) انسان به عنوان یک موجود زیستی دارای نیازهایی است؛
2) انسان برای نیل به هدف ها و مقاصد مختلفی تلاش می کند.
این وجود نیازهاست که لزوم اقدام به عمل را ایجاب می نماید، یعنی انسان دارای طبیعت هدف جویی است. حتی هنگامی که هدف های یک انسان مغایر و ناسازگار با نیازهای وی و در جهت تخریب او باشند، باز هم این اصل واقعیت خود را حفظ می کند (براندن، 1371، 38).
آنچه موجب تفاوت در ارائه ی راه کار و برنامه های تربیتی و تبیین شیوه های مختلف تربیتی گردیده است، تفاوت نگاه به انسان و اختلاف جدی میان رواشناسان در تعریف صحیح از انسان و نیازهای اساسی اوست، به گونه ای که پس از مطالعات فراوان، به ناشناخته بودن بسیاری از ابعاد وجودی او اعتراف می نماید یا به عنوان نمونه، نظر فردی همچون «مزلو»، که به شدت رفتارگرا بوده و می پنداشته که رفتار گرایی پاسخ گوی تمام مسائل جهان است، با تولد فرزندش کاملاً واژگون می شود.
این اختلاف دیدگاه موجب گردیده است که برخی مانند «ادلر» بر نیازهای معنوی تأکید ورزند و بعضی دیگر همچون «فروید» با چشم بستن بر این نیازها در جستجوی نیازهای مادی او به عنوان اصلی ترین نیاز برآیند.
مفاهیم دینی و نیازهای انسانی
تذبذب و تزلزلی که در آراء متخصصان علم روان شناسی در شناخت نیازهای اساسی و عناصر اصلی تکوین شخصیت وجود دارد و آراء متفاوت و متخالف در ریشه یابی هنجارها و ناهنجارها، ضرورت توجه به پیام های دینی، خصوصاً شیوه وحیانی و خطاب های قرآنی را در شناخت نیازهای شخصیتی انسان صدچندان می سازد.
بی شک شناخت خداوند از روان انسان و تأثیر و تأثرات آن بر پایه ی فرضیات و آمار و ارقام بنا نگردیده است تا با تغییر زمان و مکان و پرسش و فرضیه قابل تغییر و دگرگونی باشد، آن گونه که در نهایت روانکاوان و روانشناسان ادعا نمایند که توانسته اند تنها از بخشی از مسائل روحی- روانی انسان، این موجود ناشناخته، پرده بردارند و بخش اعظمی از آن در هاله ای از ابهام و علامت سوال و حدس های غیرقابل اثبات نهان مانده است.
کشف این بخش نهانی یا بخشی از آن، در سایه ی تعمق و تأمل در خطاب های الهی و تعاملات ربوبی با بشر امکان پذیر است و می توان فرضیات و نظریه های جدید علمی را براساس آن بنا نهاد.
در این جا سه نکته حائز اهمیت است:
الف- پیوند لایزالی بین خلق و خالق با نفخه ی الهی در وجود خاکی انسان برقرار گردیده:
«فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» (حجر، 29) هنگامی؛ که خلقت این انسان را استوار ساختم و از روح خویش در او دمیدم، برای او به سجده در آیید.
ب- علاقه و وابستگی بین خالق و خلق اشارت به عنایت خاص الهی به تأثیر و تأثرات وجودی این مخلوق دارد و به همین جهت در روایات، مردمان، خانواده خدا معرفی گردیده اند.
پیامبر (ص) فرمودند: «الخلق عیال الله فاحب الخلق الی الله من نفع عیال الله»، مردم خانواده ی خداوند هستند و محبوب ترین ها نزد خدا کسی است که برای خانواده ی او سودمندتر باشد.
طبیعی است که خداوند، به عنوان مربی و سرپرست این خانواده، برترین شیوه های تربیتی و موثرترین راهکارهای سازنده را پیش او می نهد؛ چرا که به زوایای وجودی او اشراف دارد و نیازهای اصلی و جنبی او به خوبی آگاه است.
ج- خداوند به صراحت از انگیزه های روحی و درونی انسان و شدت اشراف و نزدیکی به او سخن می راند:
«و لقد خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به نفسه و نحن اقرب الیه من حبل الورید» (ق، 16)؛ ما انسان را خلق کردیم و از وسوسه های درونی وی آگاه و از رگ گردن به او نزدیک تریم.
با عنایت به مقدمات مذکور، شیوه ی تعاملی خداوند با انسان و الگوگیری از آنچه در خطاب های عام قرآنی به عموم مردم و چه در خطاب های خاص به مومنان و چه در خطاب های اخص به پیامبران و اولیاء (ع) مورد توجه و بهره مندی قرار می گیرد.
قبل از پرداختن به عوامل موثر تکوین شخصیت در متون دینی بررسی انواع این علل ضرروی است.
نقش مدرسه و خانه در تکوین شخصیت دانش آموزان