بازی معمایی سفر به سیبری نسخه 2 دوبله فارسی
ماکرودیس شرکت سازنده ی بازی سایبریا تصمیم بر ساخت 1 بازی ادونچر زیبا و جذاب برای مخاطبان سراسر جهان در دو قسمت داشت, وقتی بازی سایبریا 1 عرضه شد سیل عظیمی از ادونچر باز ها و چه غیر ادونچر باز ها به این بازی روی آورندن و آنرا خریداری میکردند زیرا این بازی اولین بازی ادونچر در این سبک با این طرح و گرافیک و این نوع داستان بود- یعنی سایبریا 1 پیشنهاد و 1درواقع یک نوع آوری برای صنعت بازی سازی در سبک ادونجر بود , وقتی بازی سایبریا زا همه ی کسانی که خریده بودند به اتمام رساندند همگی به خاطر دلربایی بازی سایبریا با شور و شوق منتظر آمدن سایبریا 2 به بازار شدند- با فشار هایی که مشتریان و علاقه مندان به این بازی میآوردند شرکت microdis به سرعت خود افزوده و شاهکار بعدی خود یعنی سایبریا 2 را به بازار عرضه کرد- چیزی از عرضه این بازی به بازار نمیگذشت که باز همان سیل قبلی حتی بیشتر از قبل به بازار ها برای خرید این بازی هجوم آوردند. اما شرکت سازنده ورژندوم بازی را طوری ساخته بود که دلهارارا به پک سی دی به داخل جعبه ها کشاند - داستان بازی دوم یعی سفر به سیبری 2 بسیار زیبا و خوب طراحی شده است و به همین دلیل است که همچنان خیلی مشتاقند که سایبریای نوین عرضه شود ولو با داستان دیگر ولی با همان شخصیت ها. حتی بعضی بعدساخت نسخه ی دوم منتظر نسخه ی سوم بودند ولی اعلانات شرکت microdis همه ی مشتاقان را نا امید کرد زیرا این بازی دیگر به اتمام رسیده بود...
سیستم مورد نیاز
در ویندوز 7 تست شده و اجرا شده است
windows 98/ME/2000/Xp
CPU pentiume3 400Mhz (or Eqivalent)QP
RAM 64Mb
VGA 32MB Directr) 7.1 Compatible Video Card
داستان بازی
داستان بازی از ادامه ی مرگ خانم آنا وارلبرگ یا همان سایبریا ی 1 آغاز میشود , اول بازی شاهد 1 دمو از هانس و کیت میبینید که با هم صحبت میکنند و کیت به هانس قول میدهد که وی را تا به پایان رساندن سفرش یاری کند, هانس خیالش راحت میشود ,زیرا دیگر میتواند پس از سالها انتظار به آرزوی دیرینه اش برسد . پس از تمام شدن دمو قطار در ایستگاه بعدی یعنی رمانسبورگ توقف میکند , کیت با هانس صحبت کرده و میبیند که وی همچنین مشغول کار است , قسمت وسط قطار شبیه یک مغازه ی مکانیکی شده و مثل یک تعمیر گاه شلوغ است زیرا هانس روحیه ای اینچنین دارد. وقتی کیت به مغازه ی کنار ایستگاه میرود و با کلنل گواچف , صاحب مغازه صحبت میکند , وی میگوید که این آخرین ایستگاه قبل از طبیعت وحشی سیبری میباشد,پس از کوک کردن قطار کیت پیش اسکار میرود و با او صحبت میکند و متوجه میشود که قطار نیاز به ذغال سنگ دارد برای همین کیت به دستگاه انتقال ذغال سنگ کنار ایستگاه متوسل میشود و برای همین اهرم آرا می کشد اما ذعالی وجود ندارد که داخل قطار بریزد. کیت برای تهیه ی ذغال سنگ باید به بخش جنوبی شهر برود برای همین نیاز دارد که دروازه را باز کند اما در دروازه قفل است و برای همین پیش کلنل میرود ولی کلنل میگوید که کلید گم شده است . کیت مقداری آبنبات از داخل مغازه برمیدادر(یکی از معما های بازی) و پش مالکا دختر بچه ای که پدرش را مدتی پیش از دست داده میرود . کیت قبل از رفتن به نزدیکی دروازه با مالکا آشنا میشود, کیت با مالکا صحبت میکند و متوجه میشود که مالکا کلید هارا دارد , ولی برای دادنشان آبنبات رنگی میخواهد , کیت که از مغازه آبنبات برداشته است آنهارا به پایین پل و برای مالکا می اندازد , مالکا هم به قول خود وفا کرده و کلید را به بادکنکی که در دستش است وصل کرده و بادکنک را رها میکند, کیت بادکنک را میگیرد و کلید را ازش جدا میسازد.کیت در دروازه را باز میکند و از آن عبور میکند. در اینجا دمویی نشان میدهد که دفتر کمپانی مارسون را نشان میدهد و نشان میدهد که رئیس شرکت , کاراگاهی را برای پیدا کردن کیت به دستور مادر و دوستانش فرستاده است.کیت به قسمت پایینی رفته و دستگاه انتقال زغال سنگ را چک میکند و ضرف قرمز را برمیدارد , ولی دستکاه نیاز به سوخت دارد و برای همین میبایست سوخت بدست آورد. کیت با مالکا صحبت کرده و مالکا بدو میگوید که برادران بورگوف میدانند که دستگاه چگونه کار میکند. کیت به کافه ی سیرکاس رفته و با مسئول آنجا یعنی سیرکاس صحبت میکند , وی هانس رامیشناسد و میگوید که هانس میبایست اسب های مکانیکی نمایشی کافه را درست کند زیرا مشکل پیدا کرده و از وقتی که این اسب ها دیگر کار نمیکنند مشتری های وی هم بسیار کم شده اند.کیت از کنار حسار ها به داخل خانه ی برادران بورگف میرود , کیت در در صندق وسط حیات را باز میکند و بلا فاصله یوکی از داخل آن بیرون آمده و فرار میکند - برادر کوچک یعنی ایوان به دنبال یوکی میدود و بیرون میرود - کیت در این فاصله از داخل حیات و مخزن گازوئیل مقداری سوخت برمیدارد , و با برادر بزرگتر یعنی ایگور صحبت میکند ولی ایوان سر می رسد و کیت را بیرون میکند . کیت سوخت را وارد دستگاه کرده و پس از کشیدن اهرم ,ذغال سنگ ها به داخل قطار میریزند. کیت برای حرکت آماده میشود و پیش اسکار میرود و میگوید که همه چیز برای حرکت آماده است ولی اسکار میگوید که هانس ناپدید شده است. کیت به کافه ی سیرکاس می رود و هانس را آنجا می یابد.هانس حالش به هم خورده و او را داخل قطار میبرند , وی نیاز به دکتر دارد اما در داخل این شهر دمتری وجود ندارد و معمولا مریضان یا خودشان خوب میشوند و یا پیش کشیش دیر میبرنش.پس کیت مجبور میشود که هانس را پیش کشیش ببرد و برای همین طبق قوانین میبایست یک پارچه ی مخصوص بر روی صورت بیمار قرار گیرد و آنرا به ببرد برای همین کیت به دستگاه کنار پل میرود تا از آن پارچه بردارد ولی آن نیاز به چیزی دارد تا باز شود , پس از صحبت با مالکا او وسیله ی باز کردن در را به کیت میدهد و کیت پس از بازکردن در دستگاه دستمالی برداشته و آنرا به روی صورت هانس قرار میدهد. کیت از کلنل یک لباس گرم میگیرد و در داخل قطار میپوشد تا بتواند از پل عبور کند زیرا آنطرف پل ارتفاع زیاد شده و هوا خیلی سرد میشود. کیت به آن طرف پل رفته و و وقیت میخواهد وارد دیر شود به او اجازه نمیدهند زیرا او یکی مونث است. برای ورود کیت به راهب کنار دیر کلکی میزند و ردایی برداشته و میپوشد و سپس وارد دیر میشود.پس از صحبت با کشیش اعظم و دادن دستمال به وی او هانس را میگذیرد و راهبان هانس را به داخل دیر میبرند,کشیش اعظم میگوید که دیگر امیدی به زنده ماندن هانس وجود ندارد . کیت پس از صحبت با هانس متوجه میشود که تنها راه نجات هانس استفاده از روش هایی است که برادر الکس در کتابش گفته است.
کیت پس از بدست آوردن کتاب الکس از طبقه ی بالای کتابخوانه و کشوی مخفی متجه میشود که روش برادر الکس همان روش یوکولها است که برای علاج از آن استفاده میکردند(یوکولها قوم بسیار قدیمی و اصیلی هستند که در سیبری زندگی میکنند , آنها با ماموتها زندگی میکردند و از گوشت و پوست و چربی آنها برای خوردن و گرم نگه داشتن و روشنایی استفاده میکردند و هنوز هم این ده و قوم پایدارند) روش این است که شمعی که ساخته شده از پارافین و یا چربی ماموت است را با گیاه مخصوصی مخلوط کرده و آنرا داخل 1 قالب گذاشته و بالا ی سر مریض روشن کنند. کیت پس از حل معماهای بسیار در دیر بالاخره به این هدف دستمی یابد و همچنین هانس را مداوا کرده و از دیر فرار میکند (فرار میکند زیرا کشیش اعظم فردی پست و رذل است که باعث کشته شدن پرد مالکا نیز خود او بوده که با مداوا نکردن پدر مالکا وحرفهایی که به کیت نیز گفته بوده یعنی غیر قابل علاج بودن را به مردم شهر زده باعث میشود که پدر مالکا بمیرد و جسد اورا در دیر دفن کنند )
کیت پس از فرار از دیر به شهر رفته و هانس را داخل قطار میگذارد و به گفته ی هانس قلب مکانیکی اسب های کافه ی سیرکاس را برداشته و اسب هارا تعمیر میکند . وقتی اسب هارا راه می اندازد که این خودش یکی از معما های زیبای بازی است ناگهان زمین شروع به لرزیدن میکند... چون کافه در زیرا قاطر قرار دارد حرکت قطار ها کافه را میلرزاند کیت به سرعت به سمت قطار می دود ولی به قطار نمیرسد. وقتی کیت با اسکار تماس میگیرد متوجه میشود که ایوان و ایگور قطار را دزدیده اند... کیت با کشیدن اهرم کنار ریل ها دستگاه حرکت را جلو می آورد ولی قدرت اهرم زدن را ندارد برای همین به مالکا و کلنل صحبت میکند. مالکا به او پیشنهاد کمک گرفتن از یوکی را میدهد . کیت یوکی را در حیاط خانه ی ایوان و ایگور پیدا میکند.ولی از روی میز آنها نیز 1 روزنامه پیدا میکند که با خواندن آن متوجه میشود که این دو برادر به طمع بدست آوردن عاج های قیمتی قطار رادزدیده و به سمت سایبریا حرکت کرده اند. کیت مقداری ماهی از داخل مغازه ی کلنل برنیدارد و به یوکی میدهد سپس یوکی را به ریل بر میبندد و یوکی دستگاه را میکشد.وقتی یوکی شروع به حرکت میکند دمو ای نشان داده میشود که کیت به دنبال قطار با دستگاه میرود و قطار با سرعت میرود در جایی به پلی میرسند ولی پل بعد از گذشت 2 واگن از قطار میشکند و واگن آخر قطار به داخل آن رانده میشود. کیت از دستگاه پیاده شده و مسیر خود را از کنار رودخانه و از داخل برف ها ادامه میدهد.پس از گذشتن از رود و حل معما های زیبایی به صومعه ای میرسد ولی وقتی داخل آن میرود متوجه میشود که خرسی جلوی در است و نمیگذارد دیگر کیت بیرون آید. کیت پس از گرفتن ماهی و برداشتن یک سری وسائل که این نیز یکی از معما های بازی است باید ماهی را به خرس بدهد و از صومعه بیرون برود.وقتی کیت جلو تر میرود به یک دیوار یخی میرسد که نمیتواند از هیچ طرفش جایی برود پس مجبور میشود که از آن بالا برود.وقیت کیت توسط تبری که همراه دارد به سمت بالا میرود و به بالای تپه ی برفی میرسد,وقیت به بالا میرسد ایوان و ایگور را میبیند که هانس را در دست دارند و با خود به سمت قطار میبرند.کیت نمیتواند دنبالشان برود برای همین به سمت یکی محل که هواپیمایی سقوط کرده میرود.وقیتی به محل سقوط میرسد خلبانی را میبیند که از درختی آویزان است ولی خواب است و نمیتوانید با آن صحبت کنید. (اگر دقت کنید آن خلبان همان بوریس است که در کمکلزگارد در سایبریا یک به او کمک کردید تا پرواز کند. اینک او است که باید به شما کمک کند)برای بیدار کردن بوریس کیت موج های فـــرکـــانـــسی فرستنده و گیرنه ی هواپیما را با راداری که در همان هوالی بود تنظیم میکند و از رادار نزدیک به هواپیما توسط دو فرستنده و گیرنده با گوشی بوریس ارتباط برقرار میکند, بوریس بیدار میشود و به پایین درخت می افتد.با او صحبت کرده و از او کمک میخواهید , او بهترین راه را استفاده از Eject صندلی خلبان میداند و میگوید بهتره با استفاده از آن به سمت قطار پرتاب بشوید. کیت با استفاده از رادار و پیدا کردن مختصات توسط هما پیما و صندلی آن به سمت قطار پرتاب شده و دقیق در کنار قطار به پایین میافتد(این یکی از معما های بازی است که نیاز است بازیکن بدست آوردن مختصات نقطه در مدار را بلد باشد)حال کیت باید به سمت قطار برود اما متوجه میشود که یوکی چیزی در برفا پیداکرده - پس از برسی آن میفهنمد که اسکار است- با اسکار صحبت میکند و میخواهد که حرکت کنند- برای حرکت با استفاده از نقشه واگن آخری که در داخل پایین پل حول خورده است را جدا میکند و با استفاده از روغن و روغنکاری دستگاه ها حرکت میکنند.
اینک قطار به آخر ریل ها رسیده است- کیت و هانس به دهکده ی یوکول ها رسیده اند . کیت پس از رفتن به جلوی ورودی دهکده ی یوکول های متوجه صدایی که از دهان پرنده به بیرون می آید میشود و برای همین به عقب برمیگردد و به ماشین برفی سری میزند- ایگور را میبیند که به خاطر صدای پرنده ترسیده است - کیت سعی میکند تا با صحبت ایگور را آرام کند. از پست صورتمه وسائلی برمیدارد و با گذاشتن پوشش بر دهان پرنده صدای داخل دهان او را ساکت میکند. جلو که میرود متوجه حضور ایوان میشود و اینکه او عاج های ماموتها را جمع کرده و در حال فرار است اما کیت را رها نمیکند - دمویینشان میدهد و کیت با کمک اسکار رهایی پیدا میکند و به دست یوکولها می افت و آنها به کیت کمک میکنند. کیت پس از صحبت با رئیس قبیله اگاه میشود که هانس بیمار شده و او را به کلبه ی جادوگر برده اند.کیت پس از حل معمایی به داخل کلبه ی زن جادوگر میرسد و با او ملاقاتی میکند و هانس را آویزان از ریسمان هایی در خواب میبینید - جادوگر میگوید که باید هانس را از روئیا بیروا آورد و برای این کار نیاز است که کیت او را از داخل خوابش به بیرون راهنمایی کند و برای اینکه کیت به روئیای هانس برود جادوگر نیاز به میوا ای از یکی درخت بهاری نایاب نیاز دارد. کیت این میوه را پس از حل معمایی از داخل غار و پشت یخ ها پیدا میکند. و سپس به روئیای هانس میرود - کیت در خواب هانس آقای وارلبرگ را میبیند و پس از حل معما های زیادی هانس را از خواب بیدار میکند منتها هانس در خواب یکی صحبت هایی درباره ی قلب اسکار میکند.وقتی از خواب هانس بیرون می آید به سمت قطار در بالای زمین میرود و با استفاده از نقاب برای اینککه یوکولها نترسند اسکار را به داخل دهکده میبرد. و با استفاده از کابل ها قطار را به آخر ریل در داخل دهکده میبرد. وقتی کیت قضیه ی هانس را میگوید اسکار قبول میکند که برای سازنده اش بمیرد. سپس خود به کلبه ی جادوگر میرود. کیت نیز باید به آنجا برود- هانس برای زنده ماندن نیاز به قلب فلزی اسکار دارد .وقیت کیت پس از حل معمای قلب اسکار را در میآ<رد هانس و اسکار یکی میشوند و هانس حالش خوب میشود.کیت به سمت قطار رفته و آنرا پس از حل معمای نسبتا سختی روشن میکند و یخ های آن اطراف را آب میکند. وقیتی کیت به بیرون می آید مبیند که هانس به سمت قایق ماموتی میرود- کیت نیز به سمت آن حرکت میکند برای , و پس از آزاد کردن یوکی از داخل آغل یوکی ها به داخل کشتی رفته و همراه هانس و یوکی از دهکده خارج میشوند و پس از مقادیری رفتن به جزیره ی پنگوئن ها میرسند. کیت از کشتی خارج شده تا مشکل را حل کند - بعد از خارج شدن به سمت دیوار دندان نهنگ رفته و آنرا برمیدارد و سپس لنگر را با استفاده از دندن آزاد میکند ولی دوباره ایوان را میبیند که به داخل کشتی میرود!!! کیت با استفاده از ترفند ها و حل معما هایی ایوان را از کشتی برون میکند و او را در بین پنگوئن ها میندازد و با کشتی فرار میکندو سپس پنگوئن ها وی را تکه تکه میکنند به دلیل کلکی که کیت به پنگوئن ها و ایوان میزند. پس از گذشت از کگان هایی بالاخره پس از 50 سال آروزوی هانس به وقوع میپیوندد و آنها به جزیره ای که به ظاهر خیالی بوده میرسند.جزیره ی زیبایی به نام SYBERIA که در آن سرمای سیبری هوایی بسیار لطیف دارد.کیت ابتدا بالای برج دیده بانی میرود وفردی را میبیند وقتی بر روی اوکلیک میکند میبیند که اسکلت افتاد , کیت مدال یوکول هارا از گردن فرد برمیدارد و به سمت راهرو ی بالایی میرود و پس از حل 3 معما یعنی باز کردن در و سپس گذاشتن و تکمیل سنگ مدالی و سوم درست کردن حالت شیپور به وسله ی کلید بالاخره به معمای آخر میرسد که به صدا در آوردن شیپور قدیمی ماموت ها است- کیت با استفاده از صفحه ی داخل کشتی آنرا به کار میاندازد و آهنک درست را به صدا درمی آورد, اینک ماموتها از انتهای دشت به صخره های نزدیک میشوند و هانس به آرزوی واقعی خودش که 50 سال برای رسیدن به آن زحمت کشیده است میرسد, هانس سوار بر ماموتی شده و با آنها میرود و کیت ...
همه ی کسانی که این بازی را انجام داده اند میدانند که بازی از داستان خوبی برخوردار بود و نکات بسیاری در داستان جهت بررسی وجود دارد, داستان سایبریا 2 در ادامه ی بازی سایبریا 1 میباشد. از نکاتی که در داستان دوم در بازی سیابریا 2 هست پیشبردن داستان بازی است که این نکته ی بازی سبک داستانی ورژن دوم این بازی را از شما ره ی یک جدا و برتری میدهد. وقیتی سایبریا 1 را تمام میکند ذهنش بر یک محیط آرام و بی دغدغه با مشکلات ریز و کوچمعادت میکند و انتظار دارد بازی همینجوری پیشبرود, اما وقیت بازی سایبریا 2 را بازی میکند و آنرا پیش میبرد متوجه میشود که این امر در نسخه ی دوم مصداق ندارد و بازی مثل بازی اول از این شهر به اون شهر نبوده و شما دیگر از حالت بازی اول جدا شده اید زیرا در محیط وحشی سیبری پا گذاشته اید. ازجمله دلیل اثبات این ادعا دزدیده شدن قطار توسط برادران شرور است و اینکه کیت از پیشرفت نا امید نشده و به دنبال قطار توسط دستگاه ریل گرد میرود و در جایی به قطار میرسد.و نکته ی دیگر در پیشبرد هیجانی و قدرتمند داستان بازی سفر با وسائل مختلف است از جمله کشتی و ریل گرد و قطار میباشد در صورتی که در بازی یک هم این موضوع نبود و هم نمیتوانست باشد زیرا آنوقت توان گذاشتن این نکات و فضائل در نسخه ی دوم از بین میرفت و دست نویسنده بسته میشد.از دیگر مشخصه های سایبریا 2 اتفاقات غیر مترقبه و غیر منتظره است مثلا دیدن بوریس در وسط آن یخبندان که بر روی درختی به دلیل سقوط هواپیما اش آویزان بود و او توانست کمک بسیار قابل توجهی به کیت بکند. نکته اش در این قست مثل کاشتن یک بذر در اک و گرفتن حاصل است - کیت در نسخه ی اول این خلبان جوان را به آرزویش یعنی پرواز رساند و بوریس خلبان جوان هم به کیت در نسخه ی دوم کمک بسیار خوبی کرد که به سفرش کمک مهمی کرد. و نکته ی بعدی در زمینه ی وقایع غیر منتظره حضور ایوان در سراسر بازی بود که مثل شبه وجود کیت را با طمع بدست آوردن عاج ها و پولدار شدن دنبال میکرد و بسیار جالب بود که وی در کشتی عازم به سایبریا هم کیت را رها نکرده و او را تا جزیره ی پنگوئن ها دنبال کرد ولی کیت وی را با هوشمندی از کشتی بیرون کرده و اورا در چنگ پنگوئن ها میندازد. همچنین نکته ی جالبی که در داستان بازی بود حضور دوبرادر متضاد بود یعنی ایوان و ایگور که هویت ایوان فردی خشن و پست و طماع ولی ایگور فردی ساده و مهربان است و به قدری روحیه ی بچهگانه ای دارد که از صدای حاصل از طبل یوکول ها میترسد... از ویژگی هایی که در تفسیر داستان در صفحه یاول اپیک عرض کردم این بود که داستان بازی قلب بازیکن را تسخیر کرده و اورا به شدت آزار میدهد- شما وقتی فبلم های ایرانی را تماشا میکنید , پس از 100 قسمت میبینید که همه با هم ازدواج کردند و معشوقشونو پیدا کردن و رفتند سراق زندگیشون و... برای همین شما وقتی فیلم های ایرانی را تا آخر میبینید در آخر اصلا ذهنتان پیش فیلم نمیماند ولی در عده ای از فیلم ها کلاسیک و ماورائی ساخته ی هالیوود یا ساخته ی کشور های دیگر که کارگردان های ماهر آنهارا ساخته اند را وقتی تا آخر دنبال میکنید میبینید که قلب شما دنبال فیلم هست و هنوز میخواهید که فیلم ادامه پیدا کند... در بازی سایبریا داستان طوری طراحی شده بود که قدم به قدم تماشا چی و یا به عبارتی گیمر بسیار جذب اشخاص و محیط ها میشود , شما با دیدن مهربونی های کیت و گذشت های او و همچنین اخت شدن با شخصیت دوستداشتنی و مقرراتی اسکار و یا سفر های پی در پی و ماجراجویانه ی کیت در مکان های مختلف بسیار تسخیر بازی شده و همواره انتظار این رادارید که سالها ماجرا جویی کنید و در مکانهای مختلف پیشروی کنید اما بازی در نسخه ی دوم به جایی مبرسد که قلب بازیکن را زخمی میکند و اورا گردن گرفته و احساساتش را منفجر میکند. وقتی هانس در دهکده ی یوکول ها در بستر بیماری بود و در رویای خودش سیر میکرد و نیاز به وجود اسکار و بدن اوداشت- کیت وقیت به اسکار این موضوع را میگوید اسکار به میل و رغبت قبول کرده که برای سازنده اش جان دهد. وقیت اسکار بدنش باز شده و هانی در داخل آن قرار میگیرد کیت در فضایی با نور ملایم و فضای بسیار رمانتیکی قرار دارد که ناخواسته بازیکن قلبش همراه اسکار از سیر داستان خارج شده و بسیار ناراحت می شود زیرا دیگر اسکار مثل یک دوست صمیمی هم برای کیت و هم برای گیمر بوده است. اما وقتی بازی به پایان میرسد و آهنگ ماموتها زده شده و ماموتها می آیند و هانس با آنها میرود کیت اشک در چشمانش جمع شده و اشک شوق میریزد اما این اشک شوق برای کیت است پس بازیکن چی؟ اگر گیمری هم نسخه ی 1 و هم نسخه ی 2 را بازی کند و انسان تغریبا احساساتی هم باشد مطمونان در آخر دساتان یا گریه اش میگیرد یا چشمانش قرمز میشود زیرا دلش برای کیت و هانس و اسکار تنگ میشود که بعد از اینهمه اتفاق و همراهی دیگر آنها را نخواهد دید- وقتی گیمر میبیند که هانس پس از 50-60 سال زندگی به آرزویش میرسد ولی کیت جوونیش و همسرش و کارش را بر سر این موضوع از دست میدهد بسیار حیرت زده و تحت تاثیر قرار میگیرد و ناخواسته حسی مثل از حس دست دادن عزیزی بدو دست میدهد. یکی دیگر از نکات در طراحی داستان اتفاق افتادن جریان در محیط های مختلف و با فضاهای متفاوت است- اول که وارد رمانسبورگ میشود هم در شهر و هم درقطار و کافه و دیر داستان را پیش میبرد , وقتی به محیط وحشی سیبری میرود به خانه و عمارت چوبی و به ماهیگیری میرود و از صخره ی یخی بالا میرود و در هواپیما Eject میکند و وقتی در دهکده ی یوکولها میرود این دهکده بسیار بزرگ است و قدرت جولان زیادی دارد , و از آن به بعد به جزیره ی پنگوئن ها و سایبریا را میبیند و در این محیط های گوناگون سیر میکند , دربازی های خیلی معروف مثل voyage و یا black mirror و... بازی در محیط های خیلی مختلف و مجزا در محیط داستانی صورت نمیگیرد بلکه در یک محیط بسته ولو بزرگ مجبورید بالا و پایین بروید. البته دربازی بلک میرور کمتر از سفر به ماه ولی باز هم مکانهای مختلفش کوچک . قابل جولان نیست. داستان بازی سایبریا علاوه بر جذابیت های حسی دارا ی جذابیت های محیطی که در آن داستان اتفاق می افتد و تاثیر گذاری های مختلف در شرایط مختلف نیز می باشد و همچنین داستان این بازی حاوی نوآوریی های زیبا و مختلفی در سبک خود میباشد...
گرافیک بازی
سومین بعد از ابعاد قابل برسی بازی سایبریا گرافیک آن است که رده ی دوم بعد داستان بازی را دارد که باعث پیشرفت چشمپیر بازی شده است, البته این نکته ار هم باید مد نظر قرار دهیم که داستان بازی سایبریا حق خوبی اش ادا نمیشد مگر با یک گرافیک بسیار دقیق و زیبا که محیط زیبای سیبری و کوه های یخی و پنگوئن ها و... را به خوبی نشان دهد و بواند واقعا بازیکن را در محیط سرد سیبری ببرد تا از داستان بازی نیز بیشتر لذت ببرد, در این طراحی بسیار خوب ایراد هایی هم وجود داشت که که به آنها نیز می پردازیم. سایبریا دارای محیط های بسیار مختلفی میباشد و مستلزم همچنین قابلیتی طراحی بسیار دقیق و گرافیک خوبی میباشد که ماکرودیس از پس این کار خوب بر آمده و بازی با بهترین طراحی در عصر خود راهی بازیر شد- در محیط های مختلف مثلا در برف شدید و همجنین در کافه که محل گرمی بود و یا در داخل خانه های یوکول ها و در سایبریا و... محیط ها بسیار قابل قبول و زیبا طراحی شده اند و با طراحی جزئییات دقیق بر زیبایی بازی افزوده شده است.
و همچنین در بازی و در قسمت های مختلف به خصوص در محیط وحشی سیبری میبینید گیاهان به خوبی طراحی نشده اند و البته ارزشش را پایین نمی آوریم ولی خوب به هر حال قابل توجه است و اگر منصفانه نظر دهیم میبینیم که در محیط بازی و در بین برف ها و ... که بسیار طراحی خوب و دقیقی داشته اند این گیاهان بسیار شاخص اند زارا رنگشان نیز با محسط تفاوت دارد و رنگ ســـبـــز در یک سطح سفسد زیاد نماین میشود ولی گیاهان مثل یک صفحه ی بی حجم بودند که در طارحی آنها بسیار کاهلی کرده اند - البته این را نیز نظر نمی اندازیم که در همین عصر و ساخت بازی های جدید در حال حل اسن معضلات هستند و 2-3 سال پیش که این بازی عرضه شد این موضوع مورد توجه خاص نبوده و طراحی های کلی بیشتر مورد توجه بوده و برای طراحان و گیمر ها مورد نظر و مورد توجه بوده است.
معما های بازی
ما توانستیم در طی نقودی که در این تاپکی نوشیم برای شما معما هارا به چند دسته تقسیم کنیم که هر دسته با تفاوت های ریز نمره ی دسته ی خودرا بالا میبرد و گاهی به نکاتی که خیلی ها بدان توجه نمیکنند نمره ی خود را پایین میآورند. تا اینجا معما های بازی به این قسمت ها تقسیم میشود:
1_بازی هایی که معماهایی ساده و خیلی پراکنده دارند و عده ی زیادی از معما ها با صحبت و گفتوگو حل میشود- جک قاتل 2_بازی هایی که معما هایش در سرتاسر بازی پخش شده اند ولی معما های اول بازی خیلی آسانتر از معماهای آخر هستند یعنی مقدار صعوب معماها به صورت معدلی پخش نشده است و عده ای از معما ها با صحبت و گفتوگو حل میشود- سایبریا 1 و 2 3_بازی هایی که معماهایشان در سرتاسر بازی پخش شده و میزان سختی معما ها در کل معما های بازی معدل گرفته شده است.مثل سفر به ماه و بلک میرور
این چند دسته معما ها هرکدام در یک بازی استفاده شده اند(البته این تمام دسته ها نیست بلکه دسته هایی است که بازی هایی که تا به حال نقد کردیم را در بر میگیرد) دسته ی اول برای مبتدیان در سبک ادونچر میباشد که بازی به سرعت پیش میرود و معماهایش یا با صحبت و گفت و گو با دیگران حل میشود و در بعضی مواقع یک معما ی ساده ای در یک جایی از بازی وجود دارد. این بازی ها نه خیلی گیمر را زده میکند ونه جذبش میکند زیرا با ظاهر و باطن ساده اش معماهای رایج در سبک ادونچر را در چشم گیمر ساده جلوه میدهد و در ضعیف شدن در حل معما های سخت در بقیه ی بازی ها تاثیر به سزایی دارد. دسته ی سوم بازی هایی هستند که ار لحاظ معمایی رده ی اول را دارا هستند و به ایجاد یک فضای پر معما و قوی برای یک ادونچر باز حرفه ای او را به شدت در بازی کند میکند و مانع از پیشرفت سریع او در بازی میشود ولی وی را نگه نمیدارد زیرا روش حل معماهایش با مقداری تعقل و یا آزمون و خطا بدست می آید اما در دسته ی دوم که مثل بازی سایبریا 1 و2 و همچنین بازی جنایتکار هتل اورفه و...بیشتر بازی های سبک دوسال پیش این معما هارا داشته اند و همین باعث میشود که بازیکن در اول بازی به سرعت به دلیل معماهای تغریبا ساده جلو برود ولی ر آخر و یا وسط بازی به شدت گی کند... که این سبک از معما ها بازیکن را زده میکند زیرا به راحتی معما ی آخر حل نمیشود و همین باعث میشود که وی حتی شده است که بای را رها کند و دیگر پیشنرود و همین موضوع باعث میشود که دیگر نسخه های بعدی بازی را تهیه نکند زیرا در نسخه ی اول یا دوم مانده است... به همین دلیل سبک دوم از معما هارا در رده ی اول از معما های خوب گذاشته اند که سرعت بازیکن را بسیار کند کرده ولی اورا نگه نمیدارند که همین باعث میشود که گیمر نه از بازی زده شود و نه آن را دست کم بگیرد که همین امر بازی را برایش زیبا تر جلوه میدهد. بازی سایبریا از دسته ی دوم معما ها پیروی میکرد و بعضی معما های آخر بازی بازیکنرا به شدت نکه میداشت مثل درست کردن شربت برای هلنا در نسخه ی اول و در نسخه ی دوم حل معمای مدال سنگی و یا عده ی دیگری از معما ها در دهکده ی یوکول ها مثل در آوردن قلب اسکار و یا راه اندازی قطار و در آوردن میوه ی بهاری در یخها... این مورد باعث شده که عده ای که بازی سایبریا یک را تمام کرده اند و اینک در حال طیکردن مراحل سایبریا 2 هستند از بازی در نسخه ی دوم مقادیری زده شودن البته این نکته را هم مدنظر میگیریم که داستان بازی سایبریا برای سنین 12 تا 17 طراحی شده و برای همین معماهای تغریبا ساده ای دارد ولی احتمالا برای اینکه بازیکن رودل نکنه و خیلی بهش خوش نگذره در آخر بازی معماهای سختی میز برایش گذاشته اند. اما در کل معما های بازی سایبریا کاملا طبیعی و خوب طراحی شده بودند و اگر رده ی سنی مشخصی این معماها را حل کنند برایشان جذاب خواهد بود ولی برای ادونچر باز یهای حرفه ای فکر نمیکنم معما های این بازی خیلی آش دهنسوزی باشد که اذیتشون کنه ولی میتوانند از معما های تغریبا معمولی بازی لذت ببرند...
نور پردازی در بازی
یکی از جلوه هایی که باعث انتقال احساس و محیط و زیبا جلوه دادن گرافیک و طراحی ها میشود نور پردازی بازی است - اگر شما در سرتاسر بازی توجه کنید محیط های جالب با نور پردازی های بسیار خوبی را میبینید که به شدت بازی سایبریا را اوج برده است مثلا در داخل دیر شما نورپردازی ماتی را مشاهده می کنید که بسیار زیبا بودند و یکی دیگر از جاهایی که نورپردازی خوب بازی بسیار به چشم میخورد در داخل عمارتی است که درداخل مناطق برفی سیبری وجود داست , در داخل این عمارت شما شاهد یکی محیط تاریک هستید زیرا سقف ها همه چوبی اند و سرتاسر عمارت بهدلیل قدیمی بودن و حالتی متروک و مخروبه داشتند بسیار تار بود ولی عاملی که خانه را روشن می کرد نور آفتابی بود که نورش از بین ابر ها به خانه میخورد و نور به صورت باریکه هایی از پنجره و لای در و... به داخل خانه راه میافت که به زیبایی محیط به شدت میافزود.
طراحی چهره ها در بازی
یکی از عوامل دیگر که انس بازیکن با شخصیت های بازی را دوچندان می کرد, چهره های مشخص و با طراحی دقیق بود که به چشم میخورد و صورت شخصیت ها به وضوح به چشم میخورد , گویی که ین صورت ها واقعی اند , گونه هایی رنگین و چشم هایی که به زیباییطراحیش ده اند و... دقیقا برعکس بازی بلک میرور که شما به زور میتوانستید چهره های شخصیت هارا تشخیص دهید و خود بنده با کمید قت میتوانستم بفهمم فردی که اینجا ایستاده بیتس مستخد عمارت است یا رابرت فرزند بزرگ خانواده و همچنین شخصیت اصلی که میبایست بیشتر از همه به آن بها بدهند و آنرا بهتر طراحی کنند از همهبد تر بود زیرا چهره ی ساموئل به شدت افتضای طراحی شده بود و شما صورت واقعی ساموئل را فقط در دموی آخر بازی و وقتی حقیقت را میفهمد میتوانید به خوبی تشخیص دهید. ولی در بازی سایبریا علاوه طراحی دقیق چهره ها میتوانید صورت بسیار خوب و زیبا یکیت را مشاهده کنید که با انسان ارتباط برقرار میکند و شما حتر در وسط بازی میتوانید چهره ی کیت را ببینید. ولی از خرابی های طراحی چهره ها , طراحی صورت بوریس بود که به دلیل خوردن نوشیدنی های مختلف به مقدار زیاد صورتش باد کرده بود ولی متاسفانه نتوانستند آنطور که باید و شاید صورت باد کرده و بینی درشت بوریس ر طراحی کنند زیرا مشخص است که اسن باد صورت را به زور طراحی کرده اند و همین موضوع در بعضی شخصیت های دیگر به ندرت قابل مشاهده وبد که کیفیت این بخش را مقادیری به پایین میکشید و نمرا ی این بخش را پایین میآورد.
موسیقی و صداگزاری
موسیقی بازی بسیار خوب بود و با ریتمی ملایم در آخر و در وسط بازی دل را با خود به دنیای کیت میبرد و همچنین موسیقی ملایم بازی محیط ملایم بازی را نشان میداد و این نکته قابل ذکر است که موسیقی ها در نسخه ی دوم با نسخه ی اول فرق میکرد و در موسیقی های نسخه ی دوم ملایمت مقداری کاسته شده بود و موسیقی های تند تر هم بدان اضافه شدهبود زیرا فضای بازی در نسخه ی دوم هیجانی تر شده بود و فضای آرام و بسیار با آرامش نسخه ی اول دیگر دیده نمیشد بلکه در این نسخه وجود کاراگاهی به دنبال کیت از طرف شرکت و حضور ایوان در سرتاسر بازی و حوادث ناگوار در محیط وحشی سیبری از ملایمات بسیار کاسته بود و شکل جدیدی از هیجان را در بازی آورده بود- مثلا میتوانیم به درگیری کیت با ایوان در جلوی دهکده ی یوکول ها و یا فرار از دیر با آن قبر سنگی اشاره کنیم. همچنی صداگذاری در این نسخه نیز کاملا عالی و خوب بود ولی در صداگذاری دارینوس شخصیت کیت بازی بهتر از صدای اصلی در نسخه ی انگلیسی بود و باز جای تقدیر از دارینوس دراد که صدای خوبی برای کیت انتخاب کردند. ولی در شخصیت های دیگر این وضعیت فرق میکند و تفاوت و تنوع صداها در سرتاسر بازی در نسخه انگلیسی بسیار بهتر بود و در نسخه یفارسی مثل اینبود که در هر 4 شخصیت یکنفر صدای خود را مدام تغییر میداد...
دمو های بازی
دمو های این بازی بسیار خوب طراحی شده اند , در نسخه ی اول کیفیت دمو ها بسیار خوببود ولی در این نسخه با کمی تغییرا بهتر نیز شده بود و همانطور که گفتیم محیط سیبری را بهدقت به نمایش در آورده بود و همچنین زیبایی به خصوصی که در دموهای داخل قطار بود و همچنین دموی اول بازی که هانس از کیت قول میگیرد که اورا تا سایبریا همراهی کند بسیار عالی بود , دمو ها در بازی نقش بسیار مهمی داشتند , بازی سایبریا و بازی بلک میرور هردو از یک شرکت و یک کمپان ساخته و عرضه شده اند ولی این دوبازی از خیلی لحاظ ها با هم متفاوتند از جمله گرافیک و نورپردازی و طراحی شخصیت ها و دموهای بازی که شما در بازی بلک میرور فقط یک دموی تغریبا باکیفیت میبینید و آنهم در اول بازی وقتی ویلیام کشته میشود بود , مابقی دمو ها یا افتضاح بودند و یا اگر هم خوب بودند بسیارکوتاه مثل خواب هایی که ساموئل میدید و یا دموی اعتراف بیتس ولی .در معدن که کولاک کرده بودند , آدم فکر میکرد که این دمورا در عرض 15 دقیقه ساختند انقدر بیکیفیت بود ولی دربازی سایبریا دمو ها تغریبا طولانی طولانی و به مراتب باکیفیت تر از بلک میرور بود با توجه به اینکه تاریخ ساخت و عرضه ی این دوبازی نیز تفاوت چندانی ندارد.همچنین در دموها آتش بسیار خراب کننده است زیرا طراحی آتش سخت و حرکت های بسیار آن کار زیادی میبرد و همین امر در دموهای بلک میرور , در قسمت اعتراف بیتس یا کشته شدن ویلیام کار را زشت کرده بود - به این صورت که وقیت آتشی چه به صورت شمع و چه شومنه در داخل دمو دیده میشود میبایست طراحی خیلی حرفه ای بشد تا آنرا با بقیه ی محیط انتباق و همخوانی بدهد که این همخوانی در دمو های بازی سایبریا به چشم میخورد و مشخص بود که وقتی زیادی بررویش گذاشته بودند البته این نکته را هم مدنظر میگیریم که در دموهای سایبریا کمتر از بلک میرور از آتش استفاده شده بود ولی به هر حال ابن نکته قابل ذکر بود.
منوی دارائی ها
دربازی سایبریا یکی از قسمت هایی که گیمر را بسیار خوب کمک میکند و در کمتر بازیی به این شکل دیده یمشود منوی دارائی های بازی میباشد. این منو دارائی های کیت را بزرگ نشان میدهد و در آن امکان تماس گرفتن با افراد مختلف میباشد که این قابلید در بازی به وی کمک های زیادی میکند و همچنین خبر های جدید زا طریق موبایل کیت به او میرسد . امکان برسی نوشته ها و کتیبه های قبلی در منوی ابزار کیت یکی دیگر از قابلیت های این منو است. از نقاط ضعف این قست نداشتن توان ادغام مواد در این بخش بود. در بازی های دیگر مثل بلک میرور و سفر به ماه و... این امکان وجو داشت که میتوانستید مواد مختلف را با هم ادغام کنید که این قابلید در بازی voyage یا همان سفر به ماه بسیار واضع بود و بسیار ردبازی بهچشم میخورد
دانلود بازی سایبریا 2 دوبله فارسی