لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:74
فهرست:
سه رساله درباره زندگی و مبارزه
سید جمال الدین اسد ابادی
مقدمه
« در ابتدای سال 1266 بهطهران رفتیم و در محلة سنگلج در خانة سلیمانخان صاحباختیار که پدرم را میشناخت و اهل ولایت و حاکماسدآباد بود منزل کردیم. در روز بعد، از چندنفر پرسیدم که امروز عالم و مجتهد معروف طهران کیست. آقای آقا سید صادق را معرفی کردند.فردای همانروز پنهان از پدرم بهمدرسة ایشان رفته دیدم طلاب دور آقا را گرفته و آقا مشغول تدریس است. سلام کرده از نبودن جا درب حجرهنشستم. یکی از کتب مهمة عربی را ( اسم آنرا سید فرمودند و بنده فراموشم شده) در دست دارد و مسئلة غامضی از آنرا شرح و معنا میکنند لیکنبطور اختصار و مبهم. پس از اتمام درس گفتم جناب آقا این مسئله را مجدداً تکرار فرمائید که استفاده حاصل شود چه از این بیانات مختصر فایدة کامل حاصل نشد؛ آقا نظر تند و غضب آلودی از روی تحقیر بهجانب من کرده فرمودند تو را به این فضولیها چه؟ گفتم تقاضای فهمیدن مسائل علمی ربطی به فضولی ندارد، دانستن علم بهبزرگی و کوچکی نیست و همان مسئله را بلاتأمل بقدر دو ورق خوانده و ترجمه کردم. آقا اینطور که دیدند فوراً برخاسته بهجانب من آمدند و من هم برخاسته مستعد شدم و تصور کردم قصد زدن مرا دارد. چون به من رسید صورت مرا بوسیده دستم را گرفته پهلوی خود نشانید، بسیار اظهار ملاطفت کرده از حال و موطنم جویا شدند. معرفی خود را کردم به فوریت فرستادند پدرم را آوردند و یکدست لباس به اندازة من خواستند. پس از ملاقات و بجا آوردن رسوم ظاهری، تفصیل را از اول تا آخر بهجهة پدرم نقل و لباسی کهخواسته بودند مرا بپوشیدن آن امر کردند و بدست خود عمامه بسته بسرم نهادند و من تا آنروز عمامه نگذاشته با کلاه بودم.»
تحقیق در مورد سه رساله درباره زندگی و مبارزه سید جمال الدین اسد ابادی