الحمد للَّه و السلام على رسول اللَّه و آله. براى من توفیق با ارزشى است که در جمع علما و فضلاى حوزه در یک موضوع بسیار با اهمیت براى امروز و آینده جهان اسلام و بشریت حرف مىزنم. اعتراف مىکنم در حوزه افراد شایسته ترى وجود دارند که این مسائل را مطرح کنند و نیازى به آمدن امثال بنده نیست، ولى آقایان محبت مىفرمایند و ما هم نمىتوانیم محبتهاى آنان را رد کنیم. باید امسال اظهار خوشحالى بکنیم از تحرکى که در بحث ولایت و مهدویت دیده مىشود تا آن جایى که آشنا هستم از کارهایى که توسط سازمان تبلیغات و دفتر تبلیغات اسلامى و سایر بخشهاانجام مىشود، به مسائل اصلى پرداخته اند و سراغ مسائلى که واقعاً امروز مورد بحث و نیاز است رفته اند. و ما به عنوان حوزه و حکومت اسلامى مکلفیم به این مسائل بیشتر بپردازیم.
همه موجودیت ما از حضرت مهدى(عج) است و ما به نیابت ایشان خود را محق دانسته، براى نظاممان مشروعیت قائلیم که این تصرفات را انجام بدهیم. بنابراین، مسأله براى ما خیلی مهم است.
بعد از ملاقاتى که با مسئولان مؤسسه فرهنگى انتظار نور در رابطه با گفتمان مهدویت داشتم، مسائل زیادى را مطرح کردند و من هم به بعضى از یادداشتها و منابع مراجعه کردم. واقعاً مسأله را حائز اهمیت مىبینم. در اینجا آن مقدارى که مىشود در یک جلسه مطرح کرد، مطرح مىکنم؛ اما انتظار اصلى من این است که آقایان مسائل را بهتر، عمیقتر و مفصلتر بررسى و مطرح بکنند.
آیه قرآن مىفرمایند:
«وَ لَقَدْ کَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِالذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِىَ الصَّلِحُونَ.»(49)
کلمه به کلمه این آیه قابل تعمق و بررسى است. سخن از خدا خطاب به پیغمبرصلى الله علیه وآله است، آن هم در موقعى که اسلام در محاصره بود و به تازگى سوسوى نورِ امید در ذهنها پیدا شده بود. این حرف کجا، این ادعاى بزرگ کجا و واقعیتهاى آن روز کجا؟ آیه تأکید خیلى دارد. کلمه «لقد» و تعبیر «کتبنا» معناى خاصى دارد. این نوشته خطى که نیست. خداوند که مىنویسد، جور دیگرى مىنویسد. در واقع، این خبر از یک واقعیت حتمى و جزمى که در یک زمانى تحقق پیدا مىکند، مىدهد. مکتوب است؛ اما نه به مرکب. خداوند واقعیتهاى حتمى آینده را با این تعبیر و تعبیرات شبیه به این مضامین بیان مىکند.
«...فى الزبور...» زبور چیست؟ معمولاً مىگویند یکى از صحفى است که در اختیار یکى از انبیاى گذشته بود. به نظر من، روشن نیست این زبور همان زبور باشد. باید روى کلمه زبور هم بیشتر بررسى بشود:
«...مِنْ بعد الذکر...»؛ بعد از این خبر و واقعیت این نیز یک تحقیق و بررسى دیگرى مىطلبد. «...یرثها عبادى الصالحون.» کلمات «ارث»، «عبادى» و «صالح» همه اینها از نقاطى است که در این آیه قابل بحث و بررسى است و ان شاءاللَّه در بحثهایى که شما مىکنید، ما از ثمرات آن برخوردار مىشویم. درباره امام زمان(عج) بحثهاى فراوانى مطرح است. در دیدار با آقایانى (50)که از قم تشریف آورده بودند، مىگفتند: ما تاکنون هزار شبهه را که به جامعه القا شده شناسایى کردهایم. القاى شبهه از قدیم بوده، الان هم از طریق اینترنت و جاهاى مختلف این کار را مىکنند. علتش هم مىتواند بحثى باشد که مطرح مىکنم.
شما با بحثهایى که در مورد وجود مقدس حضرت مهدى(عج) در همه اعصار تاریخ، در جوامع اسلامى از زمان پیغمبرصلى الله علیه وآله تا به امروز، مطرح است آشنا هستید. اگر از کلمه «مهدى(عج)» صرف نظر کنیم، بحث منجى همیشه مطرح و جزء برنامههاى انبیا بوده است. مسأله منجى، آینده خوب جهان، بشر و زمین، متواتر است.
کمتر مکتب، دین و ملتى پیدا مىشود که به نوعى به آسمان و معنویات و غیب اعتقاد داشته باشد؛ اما مسأله منجى بشر و آینده خوش دنیا برایش مطرح نبوده باشد. به آسانى نمىتوان پذیرفت. این که بعضى مىخواهند اینگونه القا کنند چون معمولاً ادیان و مروجین معارف آسمانى در مضیقه و ناراحتى بودهاند یک مسأله دل خوش کن و امیدبخشى برایشان مطرح مىشده که آنها را از لحاظ روحى تقویت بکند. این القائات با جهان بینى و عقاید ما و همه ادیان الاهى نمىسازد؛ چون خداوند که عاجز نیست تا با واقعیتها دنیا را اصلاح بکند؛ پس چرا با دلخوش کردن و فریب دادن و کذب، این مسأله را وعده دهد.
این توجیه به درد کسانى مىخورد که همه چیز را از دید مادى، سیاسى و فریبکارى بررسى مىکنند.
حکومت جهانىمن فکر مىکنم در میان همه بحثهایى که درباره امام زمان(عج) هست، مهمترین آن مسأله حکومت جهانى است. اینکه یک روزى دنیا زیر یک پرچم و در اداره یک حکومت و با یک قانون و فرهنگ اداره شود، دنیاى به این عظمت که امروز شش میلیارد جمعیت دارد - آینده هم نمىدانیم چه خواهد شد و چگونه خواهد بود؟ - و با این همه تنوع فکرى، فرهنگى، سیاسى، نژادى و اختلاف سلایق. این مسأله خیلى مهمى است. ما چون عادت کردهایم بعضى از مسائلمان را با معجزه و با مسائل فوقالعاده و استثنایى حل کنیم، شاید آسان از کنار این مسأله بگذریم؛ اما اگر روى این مسأله جدى فکر کنیم و از حد این بحثهاى مَدْرَسهاى بیرون بیاوریم - ما عقیده داریم به صدق سخنان خداوند، پیامبرصلى الله علیه وآله و ائمه (علیهم السلام) و انبیاى گذشتهعلیهم السلام که گفتهاند یک روز دنیا با یک حکومت، یک قانون، یک فرهنگ و تحت پرچم واحد و... اداره مىشود - ببینیم چطور این انجام مىشود؟ما هم که بشر، محیط و خودمان را مىشناسیم که چقدر تنازع، تنوع و اختلاف سلیقه و خودخواهىها و... بر ما حاکم است؛ چطور بنا است دنیا یک چنین سرنوشتى داشته باشد و زمین به چنین نقطهاى برسد.
حتماً باید روى این مسأله بیشتر کار پژوهشى انجام شود. گر چه این مباحث در معارف گذشته و امروز هم هست.خوشبختانه امروز بحث کردن از مسأله حکومت واحد جهانى از پنجاه سال پیش آسانتر است.امروز وقتى که صحبت از حکومت واحد جهانى مىشود به گوش انسان آنقدر سنگینى نمىکند که چهل، پنجاه سال پیش سنگینى مىکرد؛ چون خود دنیا قطع نظر از معارف اسلامى و افکار ما، همین حرفها را مىزند و به این طرف مىرود.تعبیر دهکده جهانى به عنوان یک بحث کاملاً جدّى در محافل تصمیمگیر دنیا مطرح است. تعابیر دنیاى تک قطبى و جهانى شدن، حتى قبل از اینکه بگویند عملاً خودشان را براى آن آماده مىکنند.تأسیس بانک جهانى، صندوق بین المللى پول، تأسیس سازمان ملل، شوراى امنیت، پلیس بین الملل، دادگاه جهانى بین المللى و جهانى شدن اقتصاد، فرهنگ و کارهاى سازمانهایى مثل یونسکو و یونیسف و بهداشت جهانى نمونهاى از این اعمال است. الان خیلى از سازمانها هستند که سرنوشت دنیا را به هم مىدوزند و طراحان و استراتیژیستهایى هستند که دارند این جزئیات را هم طراحى مىکنند. البته آنها با یک دید دیگرى این کارها را مىکنند و ما با یک دید دیگرى این مباحث را مطرح مىکنیم. اما میان هر دو گروه این مباحث هست. بنابراین، بحث از حکومت واحد جهانى امروز دیگر در گوش ذهن و قلب مستمعین سنگینى نمىکند.
حالا بحث من این است که چه کسى مىخواهد این کار را بکند؟ و چگونه مىخواهد این کار اتفاق بیافتد؟ آیا ما واقعاً مدعى این مسأله هستیم؟ و اگر هستیم ظرفیت این کار را داریم؟ اینها بحثهایى است که باید قدرى روى آن درنگ کرده و ببینیم چگونه است؟
مدعیّان حکومت واحد جهانىداعیه داران هدایت جهان و حاکمیت بر جهان چه کسانى هستند؟البته ممکن است خُرده مکاتبى در دنیا باشند که این مباحث را مطرح کنند؛ ولى الان سه قطب مهم داعیه حکومت واحد جهانى دارند.
الف) اسلام
اسلام ریشه دارترین مکتب است و از قدیم این حرف را مىزده است. اینگونه نیست که امروز فرصتطلبى کرده باشد. پیش از اینکه دیگران اصلاً تصورش را بکنند، این مسأله را مطرح کرده است.آنچه واقعا مهم است، تعبیرات قرآن است که معمولاً مخاطبش ناس و بشر است نه عرب نه مکىها نه مدنىها نه حتى مسلمین.
خود پیغمبرصلى الله علیه وآله هم مبعوث به کافه ناس و تمام مردم است. این مطالب را ما امروز نمىگوییم. این را پیغمبرصلى الله علیه وآله زمانى مىفرمودند که در مکه بودند و تنها پنج، شش نفر دوست و افراد وفادار داشتند. این یک سخن سیاسى نمىتواند باشد بلکه سخن مخصوصى است که ریشهاش در عرش و آسمان است. ادیان گذشته هم این حرفها را داشتهاند. مسیحیت هم همین ادعا را دارد.البته با عنوان برگشت حضرت مسیحعلیه السلام که خیلى به معارف ما درباره حضرت مهدى(عج) نزدیک است.
البته اسلام جوهره ادیان الاهى و آخرین، بر حقترین و امروزىترین ادیان است؛ و همین حرفها در ریشههاى آن یعنى صحف آسمانى که در اختیار حضرت ادریسعلیه السلام و سایر انبیا بود نیز وجود دارد.
ب) مارکسیزم
دوم از مکاتب داعیهدار حکومت واحد جهانى مارکسیزم است. آنها تز خود را با تحلیل تاریخى و ماتریالیسم تاریخى با روش دیالکتیک و فلسفه خودشان اثبات مىکردند که دنیا از یک امت واحده ابتدایى جهانى کوچک شروع شده و با مسیرى که طى مىکند سرانجام و در نهایت از دنیاى صنعتى و سرمایهدارى عبور مىکند و دوباره به کمون (نه به کمون اولیه) کمون جهانى و ملت و امت واحده جهانى با مرام اشتراکى برمىگردد که تز آخرالزمان آنها بوده است. تعبیر آخرالزمان به میان آنها هم رفته بود و تعبیر مىکردند.
آخرین و عالىترین نقطه تکامل تاریخ را به شیوه دیالکتیک و ماتریالیسم که فلسفه تاریخ مارکسیزم به آنها آموخته بود، مىدیدند.
ج) سرمایهدارى
سومین مکتب داعیهدار حکومت واحد جهانى، سرمایهدارى است. آنها هم اخیراً تز آخر الزمان را مطرح مىکنند. از وقتى که مارکسیزم به این روز افتاده، آنها حرفهاى جدیدترى مىتوانند بزنند و از موضع بالاترى حرف مىزنند. مىگویند همه چیز به طرف حاکمیت سرمایهدارى با فرهنگ غربى که سرمایه اصلى آنها است، مىرود.
با ابزار علمى و فنى دنیاى غرب، با سرمایه عظیم، قدرت نظامى بى سابقه و عظیم دنیاى غرب و با ابزار اطلاع رسانى که نمونهاش را شما در ماهواره و اینترنت و... مىبینید، مرزها را مىشکنند و به سرعت نور و ما فوق سرعت نور ارتباط برقرار مىکنند و دنیا را به هم پیوند مىدهند و همه بشریت را در یک محدوده قرار مىدهند.سخن آنها سرمایه، صنعت، فن، فرهنگ، و قدرت و برنامه است. غربىها شاید امروز حرفشان از بقیه مکتبها و راهها مستمع بیشترى داشته باشد و تأثیر بیشترى بتوانند بگذارند.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 29 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله حکومت جهانى واحد