مقدمه :
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است ، در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است ، علیهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامی نمی توان تردید کرد .
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است ، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهرآن است .
این بحث را در پنج بخش باید رسیدگی کرد :
1- آیا پوشش زن از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیر مسلمین سرایت کرده است ؟ یا از مختصات اسلام و مسلین نیست و درمیان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است ؟
2- علت پوشش چیست ؟
3- فلسفه پوشش از نظر اسلام
4- ایرادها واشکالها
5- حدود پوشش اسلامی چیست ؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است همچنانکه لغت « حجاب » بر این معنی دلالت می کند.یا اسلام طرفداراین است که زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند؟ آیا در اسلام مسآله ای به نام « حریم عفاف » وجود دارد یا نه ؟ یعنی آیا در اسلام مساٌله سومی که نه « پرده نشینی » و « محبوسیت » و نه « اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر ؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنانه و مردانه است یا نه ؟ برای جواب به این پرسشها ابتدا تاریخچه حجاب را بررسی می کنیم .
تاریخچه حجاب
طبق کتابهای تاریخی و بررسیهای انجام شده ، تاریخ بیان می کند که در ایران باستان و درمیان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است .
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم یهود و قانون تلمود می نویسد : « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت : چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا با هر سنخی ار مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند ، در آنصورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه اورا طلاق دهد.»
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 از ام اسلمه می گوید :« پس از آنکه آیه سوره احزاب ( یدنین علیهن من جلابیبهن ) نازل شد ، زنان انصار چنین کردند .»
عایشه نیز زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:
« مرحبا به زنان انصار ، همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید ، سر خود را با روسریهای مشکی می پوشیدند گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است .»
جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شد.
اما این سخن درستی نیست زیرا بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تاره مسلمانان غیرعرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد ، نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است .
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است .به عقیده نهرو حجاب هند بواسطه مسلمانان به هند آمده است .
ولی اگرتمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است . زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.
به هر حال آنچه مسلم است اینست که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست ، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی بود ، یکی است یا نه ؟ و دیگر اینکه علت و فلسفه ای که از نظر اسلام حجاب را لازم می سازد همان علت وفلسفه است که در جاهای دیگر جهان منشا پدید آمدن حجاب شده است یا نه؟
علل پیدا شدن حجاب
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که درمیان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد؟ اسلام که دینی است که درهمه دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تایید و یا تاسیس کرد؟
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است :
1- میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی )
2- عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی )
3- پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی ( ریشه اقتصادی )
4- حسادت و خودخواهی مرد (ریشه اخلاقی )
5- عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، بعلاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی )
اما علل نامبرده یا به هیچ وجه تاثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از نقاط جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده اند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تاثیر داشته است و در حجاب اسلامی تاثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است .
فلسفه پوشش در اسلام :
اسلام برای پوشش زن فلسفه خاصی قائل است که نظر عقـلی آن را موجه می سازد و از نظر تحلیل می توان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست .
وازه حجاب :
معنای لغوی حجاب که در عصرما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است چیست ؟ کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب .بیشتر استعمالش به معنی پرده است . این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست ، آن پوشش حجاب نامیده می شود که ازطریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.در قرآن کریم درداستان سلیمان، غروب خورشید را اینطور توصیف می کند :
« حتی توارت بالحجاب »1 یعنی تا آنوقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد .
پرده حاجز میان قلب شکم را « حجاب » می نامند . بهتر بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه « پوشش » را به کار میبردیم . زیرا چنانچه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است ، و اگر در مورد پوشش بکار برده می شودبه اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست ، در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند ، چنین چیزهائی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد.پوشش زن در اسلام اینست که زن در معاشرت خود با مردانه بدن خود را بپوشاند و به جلوه گر ی و خودنمائی نپردازد.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است ، بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
1- سوره ص ، آیه 32
اکنون شرح چهارقسمت فوق :
1- آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بندوبار ، هبجانها و التهابهای جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد .غریزه جنسی ، غریزه ای نیرومند ، عمیق و « دریا صفت » است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر می شود.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است .یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هردو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : دستورداده که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند .یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردانه بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند، به هیچوجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است ، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردانه و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت ، دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی می گردد. چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که بوسیله جرائد ، و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچه ها انجام می شود.
2- استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزیکه موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود ، و بالعکس هر چیزیکه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود.فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی ، اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود . در حالیکه در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه ، کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به انان پیشنهاد می شود ف جواب می دهند که حالا زود است ، ما هنوز بچه ایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند ، همین است . و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود، جوانان ، پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، « شب زفاف را کم از تخت پادشاهی » نمی دانست . معاشرتهای آزاد و بی بندوبار پسران و دختارن ، ازدواج را بصورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا – چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند – با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفارت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محسط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود اینست که ازدواج در اجتماع اوال پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است .
3- استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع ، نیروی کار و فعالیت اجتماع را تضعیف می کند. بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: « حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است . آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد اسلام هرگز نمی خواهد زن بیکار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی با اقتصادی نیست . آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذت جوئی های شهوانی است .
4- ارزش و احترام زن
انچه مسلم است اینست که مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد ، از نظر مغز و فکر نیز توفق مرد لااقل قابل بحث است ، زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است ، حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است . اسلام تاکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و باوقارتر و عفیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.
- یکی از ایرادها و اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن می گیرند اینست که دلیل معقولی ندارد و چیزیکه منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد.می گویند منشا حجاب یا غارتگری و نا امنی بوده است که امروز وجود ندارد، و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است ، و یا خودخواهی و سلطه جوئی مرد بوده که رذیله ای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد و یا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است ، که این هم خرافه ای بیش نیست .
پاسخ از جنبه های مختلف : روانی ، خانوادگی ، اجتماعی و حتی جنبه بالا رفتن ارزش زن ، منطق معقول دارد. ( در بالا بحث شد)
- ایراد دیگری که بر حجاب گرفته اند اینست که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود. می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است ، هر انسانی شریف و آزاد است ، مرد باشد یا زن ف سفید باشد یا سیاه ، تابع هرکشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنائی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی او است و ظلم فاحش است به زن .
پاسخ : بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد فرق است .در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد . اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد ، که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را برهم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را « زندانی کردن » یا « بردگی » نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل « آزادی » فرد نمی توان دانست .
- سومین ایرادی که بر حجاب می گیرند اینست که سبب رکود و تعطیل فعالیتهائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است .
زن نیز مانند مرد دارای ذوق ، فکر، فهم و هوش و استعداد کار است . این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساسا هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است . باز داشتن زن از کوشش هائیکه آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است ، خیانت به اجتماع نیز می باشد.هرچیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است . زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد .فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی ازافراد اجتماع هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب می شود که زن همیشه سربار و کل بر مرد زندگی کند.
پاسخ : حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست . حجاب اسلام نمی گوید که باید که زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای اورا گرفت ، مبنای حجاب در اسلام اینست که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیز اجتماع ، خالص برای کار و فعالیت باشد ، به همین جهت ، به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند ، موجبات تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد.
- چهارمین ایراد : ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق ها و التهابها می افزاید و طبق اصل « الانسان حریص علی ما منع منه » ، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر میکند . به علاوه ، سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی می گردد.
برتراند راسل در صفحه 69 و 70 ( ترجمه فارسی ) کتاب « جهانی که من می شناسم » می گوید : « اثر معمولی تحریم ، عبارت از تحریک حس کنجکاوی عمومی است . و این تاثیر ، هم درمورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا نی می کند ... اکنون برای تحریم مثالی می زنم : فیلسوف یونانی « امپدکل » جویدن برگهای شجره الغار را خیلی شرم آور و زشت می پنداشت . او همیشه جزع و فزع می کرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی ( دوزخ ) به سر برد . هیچوقت مرا در جویدن برگ غار نهی نکرده اند و من هم تاکنون برگ چنین درختی را نجویده ام ولی به « امپدکل » تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگ درخت غار را جوید.»
سپس در جواب این سوال که : « آیا شما عقیده دارید انتشار موضوع های منافی عفت علاقه مردم را به آنها زیاد نمی کند ؟ » جواب می دهد : « علاقه مردم نسبت بدانها نقصان می یابد ، فرض کنید چاپ و انتشار کارت پستال های منافی عفت مجاز و آزاد گردد، اگر چنین چیزی بشود این اوراق برای مدت یکسال یا دوسال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته می شوند و دیگر کسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد کرد.»
پاسخ این ایراد اینست که درست است که ناکامی ، بالخصوص ناکامی جنسی ، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی کند بلکه بر ان می افزاید.
در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر ، برداشتن قیود ، عشق به مفهوم واقعی را می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بندوبار می کند ، در این مورد هر چه بیشتر گردد هوس ومیل به تنوع افزایش می یابد. گفته راسل در مورد یک عکس بالخصوص و یک نوع بی عفتی بالخصوص صادق است ، ولی در مورد مطلق بی عفتی ها صادق نیست یعنی از یک نوع خاص بی عفتی خستگی پیدا می شود ولی نه بدین معنی که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه می کشد و نوعی دیگر را تقاضا می کند. و این نقاضا ها هرگز تمام شدنی نیست.
خود راسل در کتاب زنانشویی و اخلاق اعتراف می کند که عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است ، آنچه با ارضاء تسکین می یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی .
میان آنچه عشق نامیده می شود ، و به قول ابن سینا « عشق عفیف » و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می آید – با اینکه هردو روحی و پایان پذیر است – تفاوت بسیار است . عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و یگانه پرست است .و اما هوس ، سطحی و پخش کننده نیرو و متمایل به تنوع ، و هرزه صفت است .
به طور کلی در طبیعت انسانی از نظر خواسته های روحی ،محدودیت در کار نیست ، انسان روحا طالب بی نهایت آفریده شده است وقتی هم که خواسته های روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمی شود. ناصحان و عارفان در ادبیات فارسی و عربی زیاد بدین نکته اشاره کرده اند: سعدی می گوید :
فرشته خوی شود آدمی زکم خوردن و گر خورد چوبهائم بیفتد او چو جماد
مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است :
یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی ، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن .
حجاب اسلامی
این بحث را از قرآن شروع می کنیم . آیات مربوط به این موضوع در دو سوره از قرآن آمده است : « نور و احزاب »
یا ایها الذین امنو لاتدخلو بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون . 27نور
ای کسانی که ایمان آورده اید به خانه دیگران داخل نشوید مگر آنکه قبلا آنان را آگاه سازید و بر اهل خانه سلام کنید ، این برای شما بهتر است ، باشد که پند بگیرید.
فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هوازکی لکم والله بما تعملون علیم . 28نور
اگر کسی را در خانه نیافتید داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود، اگر کفته شده بازگردید ، بازگردید که پاکیزه تر است برای شما ، خدا بدانچه انجام میدهید داناست .
وقل للمومنات یفضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن ....... 31 نور
به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فروخوابانند و دامنهای خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است ، سرپوشهای خویش بر گریبانها بزنند ، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران ، یا برادران ، یا برادرزادگان ، یا خواهرزادگان ، یا زنان ، یا مملوکانشان ، یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند، یا کودکانی که از راز زنانن آگاه نیستند .( یا بر کامجوئی از زنان توانا نیستند ) و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی شان دانسته شود. ای گروه مومنان همگی به سوی خداوند توبه برید، باشد که رستگار شوید.
مفاد آیات اینست که نباید سرزده و بدون اجازه به خانه کسی داخل شوند. مکانهای عمومی و جاهائیکه برای سکونت نیست از این دستور استثناء می گردد . همچنین وظایف زن و مرد را در معشرت با یکدیگر بیان کرده است :
1- هر مسلمان ، چه مرد و چه زن ، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2- مسلمان ، خواه مرد یا زن ، باید پاکدامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد.
3- زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و درصدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4- دو استثناء برای لزوم پوشش زن ذکر شده است و نداشتن پوشش را برای زن نسبت به عده خاصی تجویز می کند.
اگر می بینیم که وظیفه « پوشش » به زن اختصاص یافته است از اینجهت است که ملاک آن مخصوص زن است .زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است ، قهرا به زن باید بگویند خود را در معرض نمایش قرار نده ، نه به مرد . لهذا با باینکه دستور پوشیدن برای مردان مقرر نشده است ، عملا مردان پوشیده تر از زنان از منزل بیرون می روند، زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشم چرانی است ، نه به خودنمائی ، و برعکس امیل زن بیشتر به خودنمائی است نه به چشم چرانی . تمایل مرد به چشم چرانی بیشتر زن را تحریک به خودنمائی می کند و تمایل به چشم چرانی کمتر در زنان وجود دارد، لهذا مردان کمتر تمایل به خودنمائی دارند. و به همین جهت « تبرج » از مختصات زنان است ..
زیور به زینتهایی گفته می شود که از بدن جدا می باشد مانند طلا وجواهرات ، ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می شود و هم به آرایشهائیکه به بدن متصل است نظبر سرمه و خضاب .و مفاد دستور اینست که زنان نباید آرایش و زیور خود را آَشکارنمایند.اما دو استثناء بیان شده است ( زینت آَشکارو زینت نهان ) . و سه قول وجود دارد:
الف – زینت آشکار که مراد جامه ها است و مراد از زینت نهان پای برنجن "1" است و گوشواره و دستبند است . ( این قول از ابن مسعود صحابی معروف نقل شده است )
ب – زینت آشکار سرمه و انگشتر و خصاب دست است ، یعنی زینتهایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع می شود. ( این قول این عباس است )
پ – زینت آَشکار خود چهره و دودست تا مچ است .( این قول ضحاک و عطا است )
فلسفه استثناء زینتهای ظاهره از قبیل سرمه و خضاب و گلگونه و انگشتر و حلقه و مواضع آنها از قبیل چهره و دودست چیست ؟
پوشانیدن اینها حرج است ، کار دشواری است بر زن ، زن چاره ای ندارد از اینکه با دودستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهره اش را بگشاید. خصوصا در مقام شهادت دادن و در محاکمات و در موقع ازدواج ، چاره ای ندارد از اینکه در کوچه ها را برود و خواه ناخواه از ساق به پائین تر یعنی قدم هایش معلوم می شود، خصوصا زنان فقیر ( که جوراب و احیانا کفش ندارند) و اینست معنی جمله « الا ما ظهر منها» .
امام باقر (ع) فرمود : زینت ظاهر عبارت است از جامه ،سرمه ،انگشتر، خضاب دستها ،النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است : یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتیم ، دوم برای محرم ها است و آن جای گردن بند به بالاترو جای بازوبند به پائین و خلخال به پائین است .سوم زینتی است که اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است .
1از نظر فقه اسلام بعضی مسائل قطعی است از قبیل :
1- در اینکه پوشانیدن غیروجه و کفین بر زن واجب است از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد.و جزء ضروریات و مسلمات است ، نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی ، در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد .
2- « وجوب پوشش » که وظیفه زن است از مساله « حرمت نظر بر زن » که مربوط به مرد است باید تفکیک کرد. از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد ، واجب نیست سرخود را بپوشاند ولی این دلیل نمی شود که بر زن هم نگاه کردن به سرو بدن مرد جایز باشد.
3- در مساله جواز نظر ، تردیدی نیست که اگر نظر از روی « تلذذ » یا « ریبه » باشد حرام است . « تلذذ » یعنی لذت بردن ، و نگاه از روی تلذذ ، یعنی نگاه به قصد لذت بردن باشد ، و اما « ریبه » یعنی نظر به خاطر تلذذ و چشم چرانی نیست ، ولی خصوصیت ناظر و منظورالیه مجموعا طوری است که خطرناک است و خوف هست که لغزشی به
1: نوعی زینت ، نظیردستبند که به مچ پا می بسته اند.
دنبال نگاه کردن ، به وجود آید. این دو نوع نظر مطلقا حرام است حتی در مورد محارم .تنها موردیکه استثناء شده ، نظری است که مقدمه خواستگاری است که در این مورد اگر تلذذ هم باشد ،- که معمولا هست – جایز است .البته شرطش اینست که واقعا هدف شخص ، ازدواج باشد یعنی مرد ، جدا به خاطر ازدواج بخواهد زن را ببیند، و از لحاظ سایر خصوصیات مورد نظر، زن را پسندیده باشد.نه آنکه برای چشم چرانی قصد ازداج را بهانه قراردهد.قانون الهی مانند قانونهای بشری نیست که بتوان با صورت سازی خیال خود را راحت کرد ، در اینجا وجدان انسان حاکم است و خدای متعال که هیچ چیز براو پوشیده نیست
حال که با وازه حجاب و معنای آن و چگونگی آن در اسلام آشنا شدیم می خواهیم در مورد زن ، حجاب و موقعیت اجتماعی زن در جهان امروز بررسی ای داشته باشیم .
یکی از خصوصیات اسلام این است که واقعیت عینی و جبری جامعه را می پذیرد و بوجودشان اعتراف می کند. در مکتبهای ایده آلیستی ، همه تکیه ها انحصارا بر ارزشهای متعالی و ایده آل های مطلق و مطلوب است و هر واقعیتی را که با آنها ناسازگار بود قطعا طرد می کند و تحمل نمی نماید یا انکار میکند و یا ریشه کن . خشم ، انتقام ، غریزه جنسی ، لذت جوئی و مالدوستی واقعیت هائی هستند که « هستند » ، ایده آلیسم اخلاقی ( زهد ) یا مذهبی ( مسحیت ) آنها را نادیده می گیرد و وقوعش را انکار می کند و به هر شکلی محکوم . بر عکس ، مکتبهای رآلیستی ، هر چیزی را به دلیل اینکه واقعیت ( رآلیته ) اند می پذیرد، حتی لواط را چنانکه در انگلستان ، یا تجاوز را ، چنانکه در فلسطین .
واقعیت های اجتماعی ، چنان اند که اگر در به رویشان نگشائیم از پنجره بیرون می پرند .
زن در اروپا دچار سرنوشتی شد که ما اکنون بعد از چند قرن گرفتارش شده ایم ، البته با خصوصیتی اضافی . زن اروپائی یی را که ما در ایران می شناسیم زن موجود در اروپا نیست ، زن اروپائی موجود در ایران است .نه در کوچه ها و خیابانها ، در تلویزیون و رادیو و مجلات زنانه ، چهره ای که ما بنام زن اروپائی می شناسیم ساخت ایران است . مونتاز ملی است ، البته این نوع زن ها که پشت مجله « زن روز » می بینیم در اروپا هم هستند اما در جاهای مخصوصی ، و به عنوان « زن شب » . این غیر از « زن اروپائی » است .چنانکه « زن ایرانی » غیر از برخی از زنان مخصوص در ایران است که جنبه بین المللی دارند.فقط بعضی از زنهای اروپائی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همان ها را بشناسیم ، آنهائی راکه فیلم ها و مجله ها و تلویزیون های جنسی و رمان های جنسی نویسندگان جنسی ما نشان می دهند. و به عنوان تیپ کلی « زن اروپائی » به ما میشناسانند. حق نداریم آن دختراروپائی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا، به صحرای الجزایرو استرالیا میرود و تمام عمرش را در آن محیط های وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی می گذراند و شب و روز ، در جوانی و کمال پیری ، درباره امواجی که از شاخک های مورچه فرستاده می شود و شاخک های دیگرآن امواج را می گیرند ، کار میکند و چون عمر را به پایان می برد، دخترش کارو فکر او را دنبال می کند و این نسل دوم زن آروپائی در سن 50 سالگی به فرانسه با می گردد و در دانشگاه می گوید: « من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علائم مکالمه او را یافته ام ».
حق نداریم مادام « گواشن » رابشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل فلسفی بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و باهم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آنها گرفته اند نشان داد و آنچه را بد فهمیده اند و بد ترجمه کرده اند در طی هزارسال تمدن اسلامی تصحیح نمود.
استعمارنو می کوشد تا زن را در جهل سنتی و انحطاط اجتماعی نگاه دارد زیرا استعمارهرگز دوست ندارد که دختران ما ، اروپائی فکر وکار کنند . اندیشمند و آزاد و تولید کننده باشند . او می کوشد از دختران تیپی بسازد که به « دختر بار» موسوم ایت ، تا بتواند برای او ، دو نقش استعماری بزرگ را در جامعه های سنتی غیر اروپائی بازی کنند.یکی اینکه جهت افکار و احساسا ت و خواست ها وتلاشهای نسل جوان را به سوی آزادی جنسی بگردانند و آن را بگونه ای طرح کنند که هم همه « پیوندهای فرهنگی » - یعنی شیرازه وجودی و قوام ملی یا مذهبی و اصالت و شخصیت تاریخی ما – را ازهم بگسلد و هم همه ، آزادی های انسانی ، یعنی خواست ها و هیجانات اصلی نسل جوان جامعه های آسیائی – آفریقائی و از جمله اسلامی – را درخود مستحیل سازد.
نقش دوم ، اینکه هم خود به صورت حریص ترین عوامل مصرف شوند و هم قویترین عوامل ترویج مصرف در جامعه های ما.
و برای این کار ، باید دختران دنیای سوم ، تمدن را ، تجدد بفهمند و « زن روز» را ، با « زن بار» اشتباه کنند.
سنت گرای امل متقدم ، و سرمایه دار متجدد ، با هم عملا همکاری می کنند تا چنین تیپ تازه ای بوجود بیاید ، یکی به نام «اخلاق و مذهب » و دیگری بنام « آزادی و پیشرفت » . امل های سنت پرست ، زن را با تازیانه تعصب و ارتجاع میزنند و میرانند و بی آب ّ و نانش میگذارند و خشن و بی رحمانه ، با او رفتار میکنند تا زن ، دیوانه وار و چشم و گوش بسته از دست این عرقچین بسر ریش پهن متعصب و خشن ، خود را در دامن نوازشگر آن کلاه سیلندری ریش بزی اندازد که آغوش برویش گشوده و با احترام او ، کلاه از سرش برداشته و به ادب ، سرخم کرده و لبخندی مهربان و دلنشین نثارش میکند و رفتاری بسیارجنتلمنانه دارد. همین زن اروپائی که ما میشناسیم – زن عصر جدید- خودش زائیده و نطفه بسته « قرون وسطائی » است عکس العمل خشونتهای ضد انسانی و مرتجعانه کشیشهائی که در دوران قدرت روحانیت بنام مسیح و مذهب ، زن را تقبیح کردند و ذلیل و محبوس و برده اش ساختند از استقلال اقتصادی ، از حق مالکیت بر اموال خویش و حتی بر فرزندان خویش و حتی از حق اسم فامیل داشتن ، محرومش کردند و حتی منفور خدا نشانش دادند و عامل فساد ، وحتی مجرم اصلی در افتادن آدم از بهشت به زمین !
در قرون وسطی ، از کشیشی میپرسند : « آیا به خانه ای که زن وجود دارد ، مرد نامحرم وارد بشود ؟ » می گوید : « هرگز! هرگز که اگر این مرد نامحرم بر زن وارد شود و زن را هم نبیند ، باز گناه کرده است » . مثل اینکه اصلا از وجود زن گناه در فضا پخش می شود.
« سن توماس داکن » می گوید : خداوند از آنکه ببیند بر سیمای مردی – عشق زنی گل انداخته است –حتی اگر زن همسر او باشد – خشم می گیرد زیرا جز عشق خداوند نیابد در قلبش عشقی جای گیرد ، مسیح بی همسر زیست و کسانی می توانند مسیحائی بشوند که هرگزگرد زن نگردند. این است که برادران مسیحی و پدران روحانی – وخواهران مسیحی نیز- در سراسر عمر ، ازدواج نمی کنند ، زیرا ازدواج پیوندی است که خداوند را خشمیگن میکند ، فقط باید با خدای ما ، با عیسی مسیح ، پیوند داشت ، زیرا دو عشق در یک قلب جای نمی گیرد، زیرا آنهایی می توانند روحانی – حامل روح القدس – باشند که مجرد زیست کنند.
زن در اندیشه قرون وسطائی اینهمه منفور و عاجز است و محروم از مالکیت .
حتی امروز زن بمجردی که ازدواج می کند ، تغییر اسم میدهد . یعنی نام فامیلش را از دست میدهد ، و این تغییر نه تنها در محیط خانه و یا بطور عرفی است که رسما در اسناد ، در کارنامه های تحصیلی ، در شناسنامه ، در گذرنامه و در همه جا نام خانوادگی شوهر جانشین نام خانوادگی پدرش می شود. یعنی زن اعتبار و ارزش « نام داشتن » را ندارد.
هم اکنون ، در قوانین فرانسه ، زن پس از جدا شدن از شوهر، کوچکترین حقی نسبت به فرزندانش ندارد ، در صورتیکه در اسلام از نظر شخصیت و حقوق ، زن بقدری مستقل است که حتی برای شیر دادن فرزندش میتواند از شوهر مطالبه مزد کند ، و میتواند بی دخالت شوهر تجارت کند ، کار کند و در کاری تولیدی « مستقلا » و « مستقیما » دست و یا دستمایه اش را بکار بیندازد و بعبارت جامعتر استقلال اقتصادی دارد.
در جامعه ای که اصالت از آن « تولید و مصرف » و « مصرف و تولید » اقتصادی است و تعقل نیز جز اقتصاد چیزی نمی فهمد ، زن نه بعنوان موجودی خیال انگیر، مخاطب احساسات پاک ، معشوق عشقهای بسیار بزرگ ، پیوند تقدس ،مادر ، همدم ، کانون الهام ، آینه صادقی در برابر خویشتن راستین مرد ، بلکه بعنوان کالائی اقتصادی است که به میران جاذبه جنسی اش ، خرید و فروش میشود. و هم اکنون به سراغ شرق آمده است . و برای غارت شرق ، دارند همه را از خویش تهی میکنند تا مصرف کننده کالاهای اقتصادی و فکری باشند بی آنکه از خود اندیشه ای داشته باشند.
زن در کشورهای اسلامی عامل نیرومندی بود که میتوانست سنتها ، نظام قدیم ، روابط اجتماعی ، اخلاقی ، ارزشهای معنوی و از همه مهمتر ، مصرف را تغییر دهد ( همچنانکه در حفظ آنها عامل نیرومندی بود ) ، چرا که با روح حساسی که دارد ، بخصوص در شرق ، بیشترو زودتر پذیرای جلوه های نو « شبه تمدن » جدید ، یعنی مصرف جدید می شود. مخصوصا وقتی در برابر تشعشع دائمی و خیره کننده زیبائی ها قرارگیرد و در مقابل ، هیچ چیز دیگری نیابد جز زشتی .
دیگر اینکه زن در جامعه شرقی از جمله جامعه شبه اسلامی فعلی ، بنام مذهب و سنت ، بیش ازهمه رنج می برد و از درس و سواد بسیاری حقوق انسانی و امکانات اجتماعی و آزادی رشد و کمال و پرورش وتغذیه روح و اندیشه محروم است و حتی بنام اسلام ، حقوق و امکانانی راکه خود اسلام به زن داده است از وی بازگرفته اند و نقش اجتماعی او را درحد یک « ماشین رختشوئی » و ارزش انسانی اش را در شکل « مادر بچه ها » پائین آورده اند و برزبان آوردن نام او عار دارند و او را به اسم فرزندش می خوانند ( هر چند فرزند پسر باشد ).
حضرت علی ( ع ) می فرماید: برای بوجود آمدن ظلم ، دو نفر مسئولند ، یکی ظالم است و یکی آنکه ظلم را می پذیرد . با همکاری این دو است که ظلم پدید می آید، و گرنه ظلم یکطرفه نمی تواند وجود بیاید، ظالم در هوا نمی تواند ظلم کند ، ظلم تکه آهنی است که در زیر چکش ستمگر و سندان ستم پذیر شکل می گیرد.
اگر زن امروز دیوانه وار رنگ عوض میکند و خود را به شکل عروسک فرنگی ( و نه زن فرنگی ) در می آورد ، باید در آن سوی مرز ، استعمار اقتصادی بیگانه را ببینیم و در این سوی مرز ، خودمان را که در این کار با او همدستی کرده ایم ، ما زن را فرار داده ایم و او بسادگی صیدش میکند، ما او را ضعیفه ، پا شکسته ، کنیز شوهر، مادر بچه ها لقب دادیم و خلقت او را از انسان جدا کردیم و بحث می کردیم که آیا زن می تواند خط داشته باشد یا نه ؟ و استدلال میکردیم که اگر خط داشته باشد ممکن است به نامحرم نامه بنویسد ( و با این استدلال ، خوبتر می بود که کورش می کردیم تا هرگز نامحرمی نبیند ؟ .) در این صورت خیال آقای غیرتی – که تزلزل شخصیت ضعیفه خود را به شکل دلواپسی از بیوفائی همسرش احساس می کند- تا آخرعمر آسوده بود. تقوا و عفت زن را چنین حفظ می کردیم ، با دیوار و زنجیر ، نه بعنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت ، او را حیوان وحشی یی تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست ، اهلی نمی شود تنها راه نگهداریش قفس است و هر گاه زنجیر در خانه باز ماند گریزد و از دست می رود ، عفت او شبنمی است که تا آفتاب ببیند می پرد.
زن را از همه چیز محروم کردند ، حتی از اسلام ، حتی از دین ، حتی از شناخت مذهب خویش . و چون سواد نداشت باید غیبت می کرد- و کرد –وقتی که سرگرمی علمی و فکری نداشت ، باید شله میپخت – که پخت – و « ابوالفضل پارتی میداد » - که داد – و چون به سواد و کتاب و مجالی و منابر مختلف راهی ندارد، نمیتواند هم سطح مردی باشد که باسواد است و روزی چندین منبر می بیند و در همه مجالس راه دارد. هم اکنون نیز بر زن کلکسیونی عرضه میشود از " نه " ، " نرو "، " نکن " ، " نبین " ، " نگو"، " نشناس "، " نخواه " ، " نفهم ".
می بینیم که مادر، دریک نوع " پوچی و عبث مرفه " زندگی می کند ، نه هدفی ، نه مسئولیتی ، نه فلسفه زندگی ئی ، و نه معنای بودنی ....و هیچ مایه ای خلاء عمرش را ، شبها و روزهای مکرر خانه اش را پرنمیکند ، ناچار به خرید بیرون میزند و درزیر چادر ، کمبود نمود و جلوه اش را با تفنن و افراط در جواهر و توالت و تنوع و گران خرید های اعجاب آور که در او و دیگران هیجانی ایجاد کند جبران میکند. اما دختر، این عجایب تکانش نمی دهد ، او در هوای دیگری نفس می کشد ، او همچون عروسک کتاب دوم دبستان ، میان دو بچه ریشدار نفهم گیر کرده است و هر کدام او را گرفته اند و به سختی به سوی خود می کشند تا عروسک تکه تکه میشود ، و له و متلاشی می شود .و می بینیم که می شود و شده است .!
در برابر این دگرگونی فکری که بر ما تحمیل شده است و میشود ، چه کنیم ؟ و کیست که میتواند رسالت را به عهده گیرد؟
آنکه می تواند کاری بکند و در نجات ، نقشی داشته باشد ، نه زن سنتی است که در قالبهای کهنه و آرام و رام خفته است ، و نه زن عروسکی جدید که در قالبهای دشمن ، سیر و اشباع شده است ، بلکه زنی است که سنتهای متحجر قدیم را – که بنام دین اما در واقع سنت قومی و ارتجاعی است که بر روح و اندیشه و رفتار اجتماعیشان حکومت داده اند – میشکند و می تواند خصوصیات انسانی تازه را انتخاب کند ، کسی است که تلقیات گذشتگان ، بعنوان نصایح ارثی مرده ، سیرش نمیکند و شعارهای وارداتی فریبنده ، به شوق و شعفش در نمی آورد و در پشت ماسک های آزادی ، چهره کریه و وحشتناک ضد معنویت و انسانیت و ضد استقلال معنوی و انسانی ، و ضد زن و حرمت انسانی زن را می بیند.
چنین کسانی اند که میدانند آنچه بر ما عرضه و تحمیل می شود از کجاست ، و از چه دستهائی ؟ و چه کالاهایی به بازار فرستاده اند؟ بی احساس ، بی شعور ، بی درد، بی تفاهم ، بی مسئولیت ، و حتی بی احساس انسانی و درک و فهم بشری ، عروسکهای ترو تمیز " شایسته " ! و معلوم است که شایسته چیستند و چه کار؟ و ملاکهاشان معلوم است که از کجاست که بر تیپ زن ما زده می شود و ... چرا؟
برای اینها است که " چگونه باید شد " مطرح است که نه میخواهند " چنان " بمانند و نه میخواهند " چنین " بشوند ، و نمی توانند ، بی اراده و انتخاب ، تسلیم هر چه بود و هست بشوند .
الگو می خواهند . کی ؟
حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- بانوی نمونه اسلام و الگوی شایسته هر زنی است که در زندگی خواهان سعادت باشد.
زهرای مرضیه – سلام الله علیها- پرورش یافته وحی و تربیت یافته در دامان نبوت ، و همسر امام و مادریازده نورپاک است .
اوست که در عروج به اوج عظمت و بزرگی ، به آنجا رسید که پدر بزرگوارش حضرت رسول خدا ( ص) درباره او فرمود :
« ان الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضبها »1
یعنی « هر آینه خدای متعال به خشنودی فاطمه ، خشنود، و به خشم وی خشمگین میشود.»
بنابراین ،بر هرزن مسلمان لازم است تا در زندگی خویش ، از این بانوی بزرگ پیروی کند، و در پرتو زیبای وجود مبارک او، کسب نور نماید و برای نیل به سعادت و خوشبختی ، به رهنمودهای وی عمل کند.
صدیقه طاهره – سلام الله علیها- الگوی فضایل وکمالات و نمونه هر خوبی ونیکی است . به درستی که هر زنی به وی اقتدا کند نیکبخت می شود و هرکس او را ترک نمود و از دیگران پیروی کند ، در دنیا وآخرت دچار تیره روزی خواهد گردید. این بانوی بزرگ نمونه عالی عفت و حجاب بود و هرگز از خانه خارج نمی شد مگر با پوشش مخصوص ( همچون عبا ) که تمام اندام مبارکش را ، از سرتا قدم می پوشانید.
جایگاه زن در نخستین نیایش انسان !
گویند « آدم » علیه السلام را در نخستین روزهای زندگی بر زمین ، رنج تنهایی و فراق یار ، بسیار دشوار جلوه نمود و دست نیاز به درگاه بی نیاز اینچنین دراز کرد که :
خداوندا ! مرا به « روح » خویش آراستی و در زمین ، جانشین ساختی و به زندگی سراسر امتحان ، مامورم ، داشتی ، اما باغ زندگی ام « گل » ی ندارد و « روح » م آرامشگهی نمی شناسد و انیسی برای تنهایی خویش سراغ ندارم . از در لطف خویش مرا رفیقی همراه فرست و آیینه ای تا خود را به او دریابم و غم ایام با او باز گویم ، که بی او امیدی نیست و روحم را نشاطی ، نه . در آن هنگام ، خداوند بر او احساس کرد و باغ زندگی او را به وجود « حوا» زیبابی و معنا بخشید و غم تنهایی را از او زایل ساخت. از آن زمان بود که عالم را بقایی و آدم را امیدی به حرکت آورد! خیمه زندگی بشر ، به پا شد ، در حالی که نیمی از آن را « زن » استوارکرده بود . موجودی که بدون او ، برای نظام آفرینش ، آغاز و انجامی تصور نمی شود و کمتر پدیده اجتماعی را می توان یافت که بدون در نظر گرفتن جایگاه « زن » در آن ، قابل بررسی و تحقیق باشد.به همین اساس ، در آیین حیاتبخش و سعادت آفرین اسلام برای « زن » شخصیتی فوق العاده و منزلتی والا مقرر گشته است و از او به عنوان موجودی یاد شده است که باید مورد تکریم و مشمول مهر و محبت کافی قرار گیرد.
قرآن کریم که خود ما را به احترام جایگاه زنان دعوت می کند ، دارای سوره ای است به نام « نساء » مشتمل بر 176 آیه .
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 46 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله حجاب زن