فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله گلستان سعدی ( متن کامل )

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله گلستان سعدی ( متن کامل ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


ارجمندترین کتاب نظم فارسی شاهنامه فر دوسی است و زیباترین کتاب نثر ، گلستان سعدی و این هر دو کتاب به سبب همین که پسندیده خاص و عام شده در دست و پای مردم افتاده و گرفتار دستبرد نویسندگان و خوانندگان گردیده چنانکه من چندین سال به اندازه ای که توانستم جست و جو کردم و سر انجام نا امید شدم از اینکه از این دو کتاب نسخه ای بیابم که بتوان گفت مطابق آن است که از دست مصنف بر آمده است .
گلستان که اینک منظور نظر ماست ، چنین می نماید که از اوایل امر و شاید از روزگار خود شیخ سعدی در استنساخ دچار تحریف و تصرف شده و دیرگاهی است که ادبا به این معنی برخورده اند جز اینکه تا این اواخر ذهنها همواره متوجه بود به اینکه در استنساخ سهو و غلط رفته است ولیکن تامل در نسخه های فراوان قدیم و جدید معلوم می دارد که بسیاری از تحریفها عمدی بوده و هر کس گلستان را نوشته یا نویسانده است آن را موافق ذوق و سلیقه خویش ساخته است چنانکه شاید دو نسخه خطی از این کتاب یافت نشود که تماماً با یکدیگر مطابق باشند .
اینجانب از اول عمر می دیدم و می شنیدم که مغلوط بودن گلستان مورد توجه اهل فضل و ادب گردیده و تصحیح این کتاب گرابها از اموری است که آرزوی آن را در دل می پرورانند ولیکن غالباً از این نکته غافل بودند که این کار به حدس و قیاس و به قوت فضل و سواد و ذوق و سلیقه میسر نیست و چاره منحصر آن است که نسخه های قدیمی که نزدیک به زمان شیخ بزرگوار نوشته شده و کمتر گرفتار دستبرد و تصرف نویسندگان گردیده باشد به دست آید و ماخذ قرار داده شود .
نخستین و شاید تنها قدم صحیحی که تا کنون در این راه برداشته شده آن است که استاد گرامی آقای عبدالعظیم قریب گرکانی برداشته اند که گلستانی به خط بسیار خوش – که ممکن است به قلم میرعماد معروف باشد – به دست آورده اند و نویسنده آن در سال 1021 در پایان کتاب اظهار کرده است که از روی نسخه ای که در سال 662 به دست مصنف نوشته شده استنساخ نموده است و آقای قریب از روی آن نسخه به طبع گلستان اقدام کردهو مقدمه ای محققانه در ترجمه حال شیخ سعدی و مقام بلند او در سخن سرایی و چگونگی احوال گلستان مشتمل بر تحقیقات بسیار سودمند و نیز توضیحاتی در آخر کتاب بر آن افزوده اند و شک نیست که این گلستان صحیح ترین نسخه ای است که تا کنون به چاپ رسیده و با آن مقدمه نفیس و توضیحات همیشه باید مورد استفاده دانش طلبان باشد .
ولیکن پس از تامل در آن ، و مطابقه با بعضی نسخه های کهنه دیگر چنین به ظنر می رسد که آن نیز کاملاً مطابق با نسخه اصل گلستان نیست و نوسنده یا خود باز تصرف در عبارات شیخ را روا دانسته یا نسخه ای که از آن رو نقل کرده بلاواسطه منقول از خط شیخ نبوده و در نسخه های واسطه تصرفات به عمل آمده و بنابراین هنوز به یافتن نسخه صحیح گلستان باید چشم داشت .
در مسافرتهایی که من به اروپا نمودم به راهنمایی دوست دیرینه گرامی دانشمند ود آقای محمدقزوینی که مقامات علمی ایشان بر همه اهل فضل معلوم است و محتاج به شرح و بیان نیست آگاه شدم که در کتابخانه ملی پاریس نسخه ای از کلیات سعدی موجود است که در سال 768 نوشته شده و بالنسبه صحیح است .
این اکتشاف مشوق من شد که در امر گلستان به تحقیق پردازم آقای قزوینی لطف فرموده از آن گلستان برای من عکس برداشتند . در تهران هم دوستان دانش پرور در این باب یاری کردند و وزارت معارف نیز مساعدت و همراهی فرمود و چندین نسخه کهنه گلستان به دست آمد که البته نسبت به گلستان های چاپی و نسخه هایی که در این سیصد چهارصد سال گذشته نوشته شده صحیحتر بود اما هیچیک مقصود را کاملاً‌حاصل نمی نمود.
عاقبلت در اصفهان یک نسخه یافت شد که به ذوق خود اینجانب و به تصدیق بسیاری از اهل بصیرت می توان آن را صحیح ترین نسخه ای که تا کنون به نظر آمده دانست . هزار افسوس که یک نقص و یک عیب بزرگ دارد : نقص آن اینکه در چند جا چند صفحه از زآن افتاده و به این واسطه قریب یک خمس از تمام گلستان را فاقد است . عیب آن اینکه دارندگان این کتاب هم مانند بسیاری از کتاب مرض دخل و تصرف داشته و در بسیاری از مواضع کلمات و عبارات را تراشیده و به سلیقه خود درست کرده اند یا جمله هایی بر آن در متن یا حاشیه افزوده اند و نیز این نسخه از غلط کتابتی هم خالی نیست یعنی اغلاطی دارد که نویسنده سهواً خطا کرده است .
از این دو سه فقره عیب و نقص که بگذریم این کتاب بهترین نسخه های گلستان به نظر می رسد و گذشته از اغلاط کتابتی و مواضعی که در آن قلم برده شده است – و تشخیص بعضی از آنها به آسانی و بعضی به دشواری ممکن است – شاید بتوان گفت که تقریباً‌مطابق است با آنچه از قلم شیخ سعدی بیرون آمده است .
پس چنین به نظر رسید که اکنون می توان نسخه ای از گلستان تهیه کرد به نسبتاً‌ صحیح و به قلم شیخ اجل نزد یک باشد و جناب آقای علی اصغر حکمت وزیر معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه که برای نشر و ترقی علم و ادب سری پرشور دارند واز هیچ اقدام و اهتمامی در این راه فروگذار نمی کنند ،‌محرک اینجانب در این امر شده اسبابی که برای حصول مقصود لازم بود فراهم نمودند یعنی هر نسخه از گلستان که هر جا نشان داده شده به هر وسیله بود عین یا عکس آن را به دست آوردند و به اختیار اینجانب گذاشتند علاوه بر این آقای حبیب یغمایی از اعضای با فضل وزارت معارف را که دارای ذوق سلیم و طبع شاعری و عشسق مفرط به کارهای ادبی می باشند به دستیاری اینجانب گماشتند و ایشان استنساخ و عملیات مربوط به چاپ و تصحیح و کلیه زحمات را بر عهده گرفته در امور مادی و معنوی این کار با اینجانب مساعدتی به سزا نمودند و از هیچ نوع همکاری دریغ نداشتند از این رو من نظر به عشقی که به کتاب گلستان داشتم و اسبابی که فراهم دیدم به این کار دست بردم و برای اینکه درست معلوم شود که در تهیه این نسخه چه روش اختیار شده است توضیحات ذیل را می نگارم :
نسخه اصفهان که وصف آن کرده آمد اصل و متن قرار داده شد و کاملاً از آن تبعیت نمودیم مگر در ماوضعی که غلط بودن آن را یقین کردیم و در این موارد تجاوز از آن را جایز بلکه واجب شمردیم و آنچه از روی نسخه های معتبر دیگر یافتیم به جای آن گذاشتیم و این مواضع هم دو قسم بود :
یکی آنکه غلط بودنش بر حسب املا یا غیب و نقص کلمه و عبارت آشکار بود مانند «حاظر» به جای «حاضر» و «عمر» به جای «عمرو» و «مشاور الیه» به جای «مشارالیه» و «جهلت» به جای «جاهت» و «مخالفت» به جای «مخافت» و امثال آن .
دیگر واضعی که غلط بودن آنها این اندازه آشکار نیست ولیکن بر حسب سیاق عبارت و ذوق و ملاحظه وزن شعر – مخصوصاً با اتفاق یا اکثریت نسخه های کهنه معتبر دیگر – توانستیم مطمئن شویم که در آن نسخه غلط واقع شده است . مانند اینکه به جای «ارکان دولت پسندیدند» نوشته شده است «ارکان دولت پسندید» و به جای «شکر نعمت بگفتم و زمین خدمت ببوسیدم» نوشته شده است «شرک خدمت بگفتمی و زمین خدمت ببوسیدم» و به جای «از نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست» نوشته شده است «از نیک و بد و اندیشه و از کس غم نیست» و از این قبیل .
معهذا در این قسمت باز از تجاوز از متن تا می توانستیم خود داری کردیم و ذوق و سلیقه خود را حاکم قرار ندادیم مگر در مواردی که به نظر ما آشکار و حتم بود که نسخه اصل غلط است . با وجود این به احتیاط اینکه مبادا فهم و ذوق ما به خطا رفته باشد و برای اینکه خوانندگان از تمام آن متن کاملاً‌ آگاه باشند و بتوانند حکومت کنند هر جا که از آن تجاوز کرده ایم در حاشیه نسخه اصل را به دست داده ایم و آنجا که در حاشیه حرف «ص» گذاشته شده ،‌علامت آن است که در نسخه اصل چنان بوده و ما در آن تصرف کرده ایم .
از این موارد گذشته تخلف از نسخه ای که آن را اصل قرار داده ایم جایز نشمردیم ؛ هر چند گاهی نسخه های دیگر می دیدیم که به نظر بهتر می آمد و با آنکه بعضی از دوستان از این جهت تاسف می خوردند بلکه سرزنش می کردند از شیوه خود دست بر نداشتیم زیرا بنای ما بر این نبود که گلستان را مطابق ذوق و سلیقه خود ترتیب دهیم و هیچ نسخه دیگر را هم نیافتیم که بیش از نسخه اصفهان لایق اعتماد و اتکا باشد تا به تعبد از آن متابعت کنیم فقط برای اینکه خاطر خوانندگان را اختلاف نسخه ها مستحضر باشد و بتوانند حکومت کنند ، هر جا نسخه ای به نظر ما بر نسخه اصل مرجع یا لااقل با آن مساوی بود – خاصه موارد یکه اکثر نسخه های معتبر بر آن منوال دیده می شد – در حاشیه نسخه بدل قرار دادیم و از توسعه این نسخه بدلها هم پرهیز کردیم زیرا اختلاف نسخ به اندازه ای فراوان است که تعرض همه زیانش بیش از فایده ،‌و فرع زاید بر اصل می نمود .
و اما ذدر قمستهایی که نسخه اصفهان ناقص بود به نسخه های کهنه دیگر مراجعه کردیم و چون هیچیک را چنانکه اشاره شد قابل اعتماد تام نیافتیم و در موارد اختلاف و با متابعت از اتلاف یا اکثر نسخ اکتفا کردیم و ذوق و سلیقه خود را کمتر حاکم ساختیم .
حاصل اینکه کتابی را که به نظر خوانندگان می رسد نسخه صحیح گلستان ،‌چنانکه از قلم شیخ سعدی به در آمده است معرفی نمی کنیم و اصلاً نمی دانیم به چنین آرزویی می توان رسید یا نه ولیکن تصور می کنیم نسبتاً‌به آن آرزو نزدیک شده ایم و شاید بتوان گفت آنچه از قلم شیخ در آمده از این متن یا نسخ بدلهایی که متعرض شده ایم ، بیرون نیست . معهذا همواره باید امدیوار بود که نسخه های بهتر و صحیح تر به دست آید و هر کس ما را به چنین چیزی رهبری کند که از این پس بتوانیم این نسخه را بهبودی دهیم و تکمیل کنیم مایه امتنان ، و به ادبیات فارسی خدمتی بسزا خواهد بود . چنانکه نسبت به همین متن و نسخه بدلهایی که اختیار کرده ایم هر کس نظر انتقادی بکند اگر چه با تازیانه سرزنش همراه باشد با کمال امتنان نگریسته و با نهایت بیطرفی مورد استفاده قرار خواهیم داد و خوانندگان محترم را متوجه می سازیم که از اقدام به طبع این گلستان ما نه استفاده مادی در نظر داشتیم و نه کسب شهرت و اعتبار ، و فقط از راه تعشق به گلستان و به آرزوی رسیدن به نسخه صحیح تری از آن ، تحمل این زحمت را بر خود هموار کردیم و بیش از خود شیخ سعدی در تصنیف کتاب ، عمر گرانمایه بر آن خرج نمودیم و امیدواریم کسانی که گلستان را قابل تعشق می دانند و میسرشان می شود شخصاً یا به یاری خود ما از اصلاح و تکمیل این نسخه برای چاپهای آینده دریغ ننمایند .
در صورت ظاهر این کتاب هم تصرفی کرده ایم و آن این است که برحسب معمول اشاره به بیت و مصرع و قطعه و امثال آن نکرده ایم زیرا اولاً یقین نیست که خود شیخ سعدی این کار را کرده و احتمال قوی می رود که این اشارات را بعدها استنساخ کنندگان افزوده باشند و فرضاً که چنین نباشد این اشارات زمانی واجب بوده که شعر و نثر را با هم یکسره می نوشتند و مطالب را از هم جدا نمی ساختند .
دیگر اینکه در دیباچه عناوین مانند : «سبب تالیف کتاب» و «عذر تقصیر خدمت» و «ذکر امیر کبیر» و امثال آن را ، و در باب هشتم عناوین «حکمت» و «پند» و «نصیحت» و مانند آ» را حذف کردیم زیرا از تامل و مطابقه نسخه ها بر ما یقین شد که این عناوین را شیخ سعدی ننوشته و اگر هم چیزی نوشته غیر از این بوده است چنانئکه درباره اتابک ابوبکر و پسر او که هنگام تصنیف کتاب زنده بوده اند و سعدی گلستان را به نام ایشان موشح ساخته است «رحمه الله علیه» و مانند آن نوشته اند و در نسخه بسیار کهنه ای که متاسفانه یک ورق بیشتر از آن باقی نمانده بود در جایی که معمولاً «سبب تالیف کتاب» عنوان کرده اند چنین عناوین دیده شد : «پند از پشیمانی خوردن از دنیا» و در هر حال چون این عنوانها اهمیت و فایده ندارد و یقیناً از قلم شیخ نیست حذف آنها را سزاوار تر دانستیم .
***
اینک چند کلمه هم از نسخه های مهم که در دست داشته ایم و دوستانی که در این باب مساعدت کرده اند می نگاریم :
نسخه اصفهان که متن این گلستان قرار داده شده متعلق بود به آقای ابوالحسن بزرگزاد و ایشان بی مضایقه نسخه نفیس خود را مدتی مدید به ما تفویض کردند و توفیق یافتن ما در تنظیم این کتاب به مساعدت ایشان آسان گردید .
پس از نسخه آقای بزرگزاد نسخه ای که از همه صحیح تر به نظر می آمد متعلق بود به آقای مجدالدین نصیری که به قاعده در مائه هشتم نوشته شده باشد . ولیکن متاسفانه آن نسخه نیز مانند نسخه اصفهان هم ناقص بود هم دستخوش تصرف و تحریف شده و بسیاری از کلمات و عبارات آن را تراشیده و عوض کرده اند .
پس از آن بهترین نسخه آن بود که از روی نسخه کتابخانه ملی پاریس عکس برداشته شده و پیش از این مذکور داشتیم .
آقای صادق انصاری عضو وزارت معارف هم یک نسخه کلیات خطی به اختیار ما گذاشتند که در 794 نوشته شده و با اینکه ناقص و مغلوط بود از آن استفاده کردیم .
نسخه ای که در کتابخانه سلطنتی به خط بسیار خوش و تذهیب عالی و جلد گرانبها موجود است و رقم یاقون مستعصمی دارد نیز مورد استفاده گردیده است و در چگونگی این نسخه تحقیقاتی هست که چون مفصل می شود به موقع مناسب تری محول می نماییم .
آقای اسمعیل امیر خیزی که از عاشقان گلستانند و در مراجعه به نسخ قدیم اهتمام بسیار ورزیده راهنمایی ها کرده و یک نسخه گلستان که بالنسبه کهنه و صحیح بود نیز به اختیار ما گذاشتند .
در ضمن اینکه مشغول تهیه این نسخه بودیم آگاهی حاصل شد که دو نسخه از گلستان در لندن موجود است بسیار کهنه و ممکن است مورد استفاده باشد . برای این که عمل خود را تکمیل کرده باشیم دستور عکس اندازی از آن دو نسخه هم داده شد و مقارن اتمام کتاب آن عکسها رسید .
یکی از آن دو نسخه در سال 720 نوشته شده و متعلق به لرد گرینوی انگلیسی بوده و جز متروکات او می باشد. نسخه دیگر در سال 728 نوشته شده و متعلق به کتابخانه اداره هند است .
مشاهده این هر دو نسخه عقیده ای را که در صدر این مقدمه اظهار داشته ایم که گلستان از اوایل امر دستخوش تصرفات گردیده ، تایید کرد زیرا هر چند اولی کمتر از سی سال و دومی کمتر از چهل سال پس از وفات شیخ سعدی نوشته شده آن هر دو گذشته از غلطها و سهوهای کتابتی با آنکه فقط هشت سال از یکدیگر فاصله دارند با هم و با نسخه های کهنه دیگر اختلافاتی دارند که جز تحریف و تصرف عمدی محمل دیگر بر نمی دارد .
در هر حال نسخه لرد گلینوی از نسخ گلستان که تاریخ کتابتش معلوم است کهنه ترین نسخه ای استکه تا کنون به نظر اینجانب رسیده و هر چند نه خالی از غلط کتابتی است و نه اطمینان می توان داشت که از تحریف و تصرف عمدی مبری بوده باشد از جهت نزدیک بودن به قلم شیخ سعدی تقریباً در عرض نسخه آقای بتزرگزاد است و بنابراین از اختلافاتی که با این نسخه دارد آنچه را قابل توجه دانستیم متعرض شدیم .
نسخه کتابخانه هند با آنکه یکی از قدیمیترین نسخه هاست این حیثیت را ندارد و از آن کمتر استفاده کردیم و چون این هر دو نسخه موقعی به دست ما آمد که چاپ کتاب نزدیک به اتمام بود نسخه بدلهایی را که از این دو کتاب اختیار کردیم جداگانه به آخر کتاب ضمیمه نمودیم تا مورد استفاده عموم گردد و اگر این کتاب به تجدید طبع رسید آن اختلافات را هم در پاورقی به نسخه بدلهای دیگر ملحق خواهیم ساخت .
از نسخه بدلهایی که اختیار کرده ایم هر کدام در نسخه های متعدد یافت شده ذکر ماخذ آنها را لازم ندانستیم و در آنچه اختصاص به نسخه کتابخانه سلطنتی داشت علامت «س» گذاشتیم . و در آنها که نسخه پاریس در آن منفرد بود علامت «پا» گذاشتیم و در نسخه های دیگر وجوهی که اختصاصی و قابل تعرض باشد نیافتیم .
چون منظور ما از تنظیم این نسخه فقط نزدیک شدن به حقیقت گلستان بود و به صورت چندان توجه نداشتیم در رسم الخط اهتمامی نورزیدیم و هر چه امروز معمول است بکار بدیم و البته اهل فضل می دانند که در کتابهای فارسی در مائه هفتم و هشتم میان دال و ذال تفاوت می گذاشتند و «پ» و «چ» را با «ب» و «ج» یکسان ، و «که» و «چه» را «کی» و «چی» می نوشتند و بعضی شیوه های دیگر از این قبیل در تحریر داشتند که به شرح آنها حاجت نیست . چیزی که قابل ذکر می دانیم این است که در نسخه اصفهان «توانگر» همه جا «تونگر» نوشته شده چنانکه نمی توان ساقط بودن الف را بر غفلت و غلط کتابتی حمل نمود .
دیگر اینکه کاتب در کلماتی مانند «هوی» و «مجری» مقید به رسم الخط عربی نشده و «هوا» و «مجرا» نوشته است چون کتاب فارسی است این روش را بی ضرر دانسته پیروی کردیم و چون این نسخه متن کتاب ما قرار داده شده یک صفحه از آن را عکس انداخته عیناً به این مقدمه ملحق ساختیم و تکمیل آگاهی را می گوییم که آن نسخه به صورت بیاض است .
به توضیح مشکلات و ایراد تحقیقات و تنظیم فهرست ها و مانند آ» نیز دست نبردیم چه ،‌منظور ما ، تنظیم متن گلستان بود و بس و آن کارها را که البته مفید و لازم است دیگران بهتر از ما کرده و خواهند کرد فقط از آقای یغمایی خواهش کردیم تحمل زحمت نموده فهرستی از اسامی اعلام که در گلستان مذکور است ترتیب دادند و آن را به آخر کتاب ملحق ساختیم .
در خاتمه برای ادای حق می نگاریم که سپاسگزاری ما در انجام این امر که شاید خدمتی به ادبیات ایران باشد اول به جناب آقای وزیر معارف است که در واقع موسس شدند و اسباب فراهم کردند . سپس نسبت به بزرگوارانی که اسم بردیم و به تسلیم نسخه های خود ما در این کار یاری نمودند .

بسم الله الرحمن الرحیم
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات پس در هر نفسی دو نعمت موجودست و بر هر نعمتی شکری واجب .
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش بدر آید

 


اعملوا آل داود شکراً و قیل من عبادی الشکور
بنده همان به که ز تقصیر خویش
ورنه سزاوار خداوندیش
عذر بدرگاه خدای آورد
کس نتواند که بجای آورد

 


باران رحمت بی حسابش همه را رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه جا کشیده پرده ناموس بندگان به گناه فاحش ندرد و وظیفه روی به خطای منکر نبرد .
ای کریمی که از خزانه غیب
دوستان را کجا کنی محروم
گبر و ترسا وظیفه خور داری
تو که با دشمن این نظر داری

 


فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردی بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در بر گرفته و اطفال شاخ را به قدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده عصاره نالی به قدرت او شهد فایق شده و تخم خرمائی تربیتش نخل باسق گشته .
ابر و باد و مه خورشید و فلک در کارند
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری

 


در خبر است که سرور کاینات و مفخر موجودات و رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه دور زمان محمد مصطفی صلی الله علیه و سلم

 

شفیع مطاع نبی کریم
چه غم دیوار امت را که دارد چون تو پشتیبان
بلغ العلی بکماله کشف الدجی بجماله
قسیم جسیم نسیم و سیم
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتیبان
حسنت جمیع خصاله صلوا علیه و آله

 


هر گاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت به درگاه حق جل و علا بر دارد ایزد تعالی در وی نظر نکند بازش بخواند باز اعراض کند بازش به تضرع و زاری بخواند حق سبحانه و تعالی فرماید یا ملائکتی قد استحییت من عبدی و لیس له غیری فقد عفرت له دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم .
کرم بین و لطف خداوندگان
گنه بنده کرده است و او شرمسار

 


عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبارت معترف که ما عبدناک حق عبادتک و واصفان حلیه جمالش به تحیر منسوب که ما عرفناک حق معرفتک .
گر کسی وصف او ز من پرسد
عاشقان کشتگان معشوقند
بی دل از بی بی نشان چگوید باز
بر نیاید ز کشتگان آواز

 


یکی از صاحبدلان سر به حیب مراقبت فرو برده بود و در بحر مکاشفت مستغرق شده حالی ازین معامله باز آمد یکی از دوستان گفت ازین بستان که بودی ما را چه تحف کرامت کردی گفت به خاطر داشتم که چون به درخت گل رسم دامنی پر کنم هدیه اصحاب را چون برسیدم بوی گلم چنان مست کرد که دامنم از دست برفت .
ای مرغ سحر عقش ز پروانه بیاموز
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
ای برتر از خیال و قیاس وگمان ووهم
مجلس تما گشت و به آخر رسید عمر
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
وز هرچه گفته‌اند وشنیدیم وخوانده‌ایم
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم

 


ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است وصیت سخنش که در بسیط زمین رفته و قصب الحیب حدیثش که همچون شکر می خورندو رقعه منشاتش که چون کاغذ زر می برند بر کمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد بلکه خداوند به جهان و قطب دایره زمان و قائم مقام سلیمان و ناصر اهل ایمان اتابک اعظم مظفر الدنیا و الدین ابوبکربن سعد بن زنگی ظل الله تعالی فی ارضه رب ارض عنه و ارضه بعین عنایت نظر کرده است و تحسین بلیغ فرموده و ارادت صادق نموده لاجرم کافه انام از خواص و عوام به محبت او گراییده اند که الناس علی دین ملوکهم .
زانگه که ترا بر من مسکین نظرست
گر خود همه عیبها بدین بنده درست
گلی خوشبوی در حمام روزی
بدو گفتم که مشکی یا عبیری
بگفتا من گلی نا چیز بودم
کمال همنشین در من اثر کرد
آثارم از آفتاب مشهورترست
هر عیب که سلطان بپسندد هنرست
رسید از دست محبوبی به دستم
که از بوی دلاویز تو مستم
ولیکن مدتی با گل نشستم
وگرنه من همان خاکم که هستم

 


اللهم متع المسلمین بطول حیاته وضاعف جمیل حسناته و ارفع درجه اوادائه و ولاته و دمر علی اعدائه و شناته بما تلی فی القران من آیاته اللهم امن بلده و احفظ ولده .
لقد سعد الدنیا به دام سعده
کذلک ینشا لینته هو عرقها
وائده المولی بالویه النصر
وحسن نبات الارض من کرم البذر

 


ایزد تعالی و تقدس خطه پاک شیراز را بهیبت حاکمان عادل و همت عالمان عامل تا زمان قیامت در امان سلامت نگهدارد .
اقلیم پارس را غم از آسیب دهرنیست
امروز کس نشان ندهد در بسیط خاک
برتست پاس خاطر بیچارگان و شکر
یارب ز باد فتنه نگهدار خاک پارس
تا بر سرش بود چو توئی سایه خدا
مانند آستان درت مامن رضا
بر ما و بر خدای جهان آفرین جزا
چندانکه خاک را بود و باد را بقا

 


یک شب تامل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تاسف می خورم و سنگ سراچه دل بالماس آب دیده می سفتم و این بیتها مناسب حال خود می گفتم .
هر دم از عمر می رود نفسی
ای که پنجاه رفت و درخوابی
خجل آنکس که رفت و کار نساخت
خواب نوشین بامداد رحیل
هر که آمد عمارتی نو ساخت
وان دگر پخت همچنین هوسی
یار ناپایدار دوست مدار
نیک و بد چون همی بباید مرد
برگ عیشی به گور خویش فرست
عمر برفست و آفتاب تموز
ای تهی دست رفته در بازار
هر که مزروع خود بخورد نجوید
چون نگه می کنم نماند بسی
مگر این پنج روز دریابی
کوس رحلت زدند و بار نساخت
باز دارد پیاده راز سبیل
رفت و منزل بدیگری پرداخت
وین عمارت بسر نبرد کسی
دوستی را نشاید این غدار
خنک آنکس که گوی نیکی برد
کس نیارد ز پس ز پیش فرست
اندکی ماند و خواجه غره هنوز
ترسمت پر نیاوری دستار
وقت خرمنش خوشه باید چید

 


بعد از تامل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشیمن غزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفتهای پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم .
زبان بریده به کنجی نشسته صم بکم به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

 


تا کی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس به رسم قدیم از در درآمد چندانکه نشاط ملاغبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبد بر نگرفتم رنجیده نگه کرد و گفت
کنونت که امکان گفتار هست
که فردا چو پیک اجل در رسد
بگو ای برادر به لطف و خوشی
به حکم ضرورت زبان درکشی

 


کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که به قیمت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش گفتا به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم و قدم بر ندارم مگر آنگه که سخن گفته شود به عادت مالوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهلست و کفارت یمین سهل و خلاف راه صوابست و نقض رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام
زبان در دهان ای خردمند چیست
چو در بسته باشد چه داند کسی
اگر چه پیش خردمند خامشی ادبست
دو چیز طیره عقل ست دم فروبستن
کلید در گنج صاحب هنر
که جوهر فروشست یا پیلور
به‌وقت مصلحت آن‌به‌ که درسخن کوشی
به وقت گفتن و گفتم به وقت خاموشی

 

فی الجمله زبان از مکالمه او در کشیدن قوت نداشتم و روی از محاوره او گردانیدن مروت ندانستم که یار موافق بود و ارادت صادق
چو جنگ آوری یا کسی بر ستیز
که از وی گزیرت بود یا گریز

 


به حکم ضرورت سخن گفتم و تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیع که صولت برو آرمیده بود و ایام دولت ورد رسیده .
پیراهن برگ بر درختان
اول اردی بهشت ماه جلالی
بر گل سرخ از نم اوفتاده لآلی
چون جامه عید نیکبختان
بلبل گوینده بر منابر قضبان
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان

 


شب را به بوستان با یکی از دوستان اتفاق مبیت افتاد موضعی خوش و خرم و درختان در هم گفتی که خرده مینا بر خاکش ریخته و عقد ثریا از تارکش آویخته .
روضه ماء نهرها سلسال
آن پر از لالهای رنگارنگ
باد در سایه درختانش
دوحه سجع طیرها موزون
وین پر از میوه های گوناگون
گستردانیده فرش بوقلمون

 


بامدادان که خاطر باز آمدن بر رای نشستن غالب آمد دیدمش دامنی گل و ریحان و سنبل و ضمیران فراهم آورده و رغبت شهر کرده گفتم گل بستان را چنانکه دانی بقایی و عهد گلستان را وفائی نباشد و حکما گفته اند هر چه نپاید دلبستگی را نشاید گفتا طریق چیست گفتم برای نزهت ناظرات و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطائل نباشد و گردش عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند .
به چه کار آیدت ز گل طبقی
گل همین پنج روز و شش باشد
از گلستان من ببر ورقی
وین گلستان همیشه خوش باشد

 


حالی که من این حکایت بگفتم دامن گل ریخت و در دامنم آویخت که الکریم اذا وعد وفا فصلی در همان روز اتفاق بیاض افتاد در حسن معاشرت و آداب محاورت در لباسی که متکلمان را به کار آید و مترسلان را بلاغت بیافزاید فی الجمله هنوز از گل بستان بقیتی موجود بود که کتاب گلستان تمام شد .
و تمام آنگه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان پناه سایه کردگار و پرتو لطف پروردگار ذخر زمان و کهف امان الموید من السماء المنصور علی الاعداء عضد الدوله القاهره سراج المله الباهره جمال الانام مفخر السلام سعد بن الاتابک الاعظم شاهنشاه المعظم مولی ملوک العرب و العجم سلطان البر و البحر وارث ملک سلیمان مظفر الدین ابی بکر بن سعد بن زنگی ادام الله اقبالهما و ضاعف جلالهما و جعل الی کل خیر مالهما و به کرشمه لطف خداونددی مطالعه فرماید .
گر التاف خداوندیش بیاراید
امید هست که روی ملال در نکشد
علی الخصوص که دیباچه همایونش
نگارخانه چینی و نقش ارتنگیست
ازین سخن که گلستان نه‌جای دلتنگیست
بنام سعد ابوبکر سعدبن زنگیست

 


دیگر عروس فکر من از بی جمالی سر بر نیارد و دیده یاس از پشت پای خجالت بر ندارد و در زمره صاحب دلان متجلی نشود مگر آنگه که متحلی گردد به زیور قبول امیر کبیر عالم عادل موید مظفر منصور ظهیر سریر سلطنت و مشیر تدبیر مملکت کهف الفقرا ملاذالغربا مربی الفضلا محبت الاتقیا افتخار آل فارس یمین الملک ملک الخواص فخر الدوله والدین غیاث الاسلام و المسلمین عمده الملوک و السلاطین ابوبکربن ابی نصر اطال الله عمره و احل قدره و شرح صدره و ضاعف اجره که ممدوح اکابر آفاقست و مجموع مکارم اخلاق .
هر که در سایه عنایت اوست
گنهش طاعتست و دشمن دوست

 


به هر یک از سایر بندگان حواشی خدمتی متعین است که اگر در ادای برخی از آن تهاون و تکاسل روا دارند در معرض خطاب آیند و در محل عتاب مگر برین طایفه درویشان که شکر نعمت بزرگان واجبست و ذکر جمیل و دعای خیر و اداء چنین خدمتی در غیبت اولیترست که در حضور که آن به تصنع نزدیک است و این از تکلف دور
پشت دو تای فلک راست شد از خرمی
حکمت محض است اگرلطف جهان آفرین
دولت جاوید یافت هرکه نکونام زیست
وصف ترا گر کنند ور نکنند اهل فضل
تا چو تو فرزند زاد مادر ایام را
خاص کند بنده ای مصلحت عام را
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
حاجت مشاطه نیست روی دلارام را

 


تقصیر و تقاعدی که در مواظبت خدمت بارگاه خداوندی می رود بنا بر آن است که طایفه ای حکما هندوستان در فضایل بزرجمهر سخن می گفتند به آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطی است یعنی ردنگ بسیار می کند و مستمع بسی منتظر باید بودن تا تقریر سخنی کند بزرجمهر بشنید و گفت اندیشه کردن که چه گویم به از پشیمانی خوردن که چرا گفتم .
سخندان پروروده پیر کهن
مزن تا توانی به گفتار دم
بیندیش و آنگه برآور نفس
به نطق آدمی بهترست از دواب
بیندیشد آنکه بگوید سخن
نکو گوی گر دیر گوئی چه غم
وز آن پیش بس کن که گویند بس
دواب از توبه،گر نگوئی صواب

 


فکیف در نظر اعیان حضرت خداوندی عز نصره که مجمع اهل دلست و مرکز علمای متبحر اگر در سیاقت سخن دلیری کنم شوخی کرده باشم و بضاعت مزجاه به حضرت عزیز آورده و شبه در جوهریان جوی نیارد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد و مناره بلند بر دامن کوه الوند پست نماید .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 215   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله گلستان سعدی ( متن کامل )
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.