لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 15
فهرست مطالب:
نظریه ی اسطوره و آیین
تدوین آغازین
پیشرفت نظریه
بسط این نظریه به دنیای با ستان
کاربرد جهانی نظریه
کاربرد نظریه در ادبیات
بازنگری های نظریه
نظریه ی اسطوره و آیین
در میان نظریات بیشماری که در باره ی هر یک از دو مقوله ی اسطوره و آیین وجود دارد ، نظریه ی اسطوره و آیین به این دلیل تمایز و تشخص می یابد که می تواند بین اسطوره ها و آیین های مختلف نسبتی برقرار کند . نظریه ی اسطوره و آیین یا به عبارت بهتر نظریه ی اسطوره – آیین گرا مدعی است که اسطوره ها و آیین ها متقابلاً بر یکدیگر تاثیر می گذارند . مطابق با چنین نگره ای دلیل شکل گیری اسطوره ها و آیین ها ، را بطه ی نزدیک آن ها با هم نیست . در عوض این نظریه ، تاکید می کند که این دو باید ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند . انعطاف پذیر ترین شکل نظریه ی اسطوره – آیین گرا به دفاع از این عقیده می پردازد که اسطوره ها و آیین ها نمی توانند بدون یکدیگر وجود داشته باشند . صورت ملایم تر نظریه تاکید می کند که اسطوره ها و آیین ها در ابتدا در کنار یکدیگر وجود داشته اند . ولی ممکن است از این پس هر یک مسیر جداگانه ای را پیموده باشند . در معتدل ترین حالت ، نظریه ی اسطوره و آیین مدعی است که اسطوره ها و آیین ها می توانند جدای از یکدیگر به وجود بیایند ، با این وجود پس از مدتی با یکدیگر تلفیق می شوند .
تدوین آغازین
ویلیام رابرتسون اسمیت[1] ، متخصص ویکتوریایی کتاب مقدّس و عالم به زبان عربی ، در چند صفحه ی اوّل خطابه ی خود درباره ی مذهب اقوام سامی (از این پس ، نام مخفف LRSرا به جای آن استفاده می کنیم ) ، برای اولین بار نظریه ی اسطوره- آیین گرا را طرح نمود . اسمیت بحث خود را با هشدار بر ضد ” عادت جدید ... نگریستن به دین به عنوان نوعی اعتقاد و نه یک شیوه ی عمل” آغاز می کند که نگره ای فاقد انطباق تاریخی است . ( LRS ،۱۷ ) رویکرد اسمیت نسبت به دین باستانی ، رفتارگرا است . او بر خلاف روال مرسوم عمل می کند . یعنی به جای گشتن به دنبال “ کیشی ” که بتواند” کلید یک آیین و به رسم خصوص ” را در اختیارش قرار دهد ( LRS ،۱۸ ) نخست به جستجوی آیینی می پردازد که بتواند راه را برای فهم یک اعتقاد دینی بگشاید . در واقع ، او مخاطبان خود را از تلاش برای یافتن حتی یک باور مذهبی بر حذر می دارد ، آنجا که می گوید : “ دین های باستانی ، حاوی هیچ گونه باور مذهبی نبودند ، بلکه تنها مجموعه ای از رسوم و عادات را در بر داشتند . ” به اعتقاد اسمیت ، احتملاً مردمان باستان ، کسانی که او آنها را با مردمان بدوی و ابتدایی همانند فرض می کند ، مراسم آیینی را به چند دلیل اجرا می کردند : “ هیچ شکی نیست که بشر از یک سری رسوم خاص تنها به خاطر عادت و بدون در نظر گرفتن هدفی برای انجام آنها ، تبعیت نخواهد کرد . ” ( LRS ، ۱۸ (با این حال او معتقد است این هدف در مرتبه ی دوم اهمیت قرار داشته و حتی می توانسته تغییر کند : “ اصولاً ما به این نکته پی می بریم که هر چند یک آیین با دقت بسیار زیادی ترتیب داده می شد ، امّا معنایی که از آن نشات می گرفت ، بسیار مبهم و نا مشخصی بود و علّت اجرای یک آیین مشابه در نزد اقوام مختلف ، به شیوه های گوناگونی توجیه می گردید ، با این وجود در تفسیری که هر کدام از آنها در مورد یک آیین خاص ارا ئه می کردند ، هیچ تردیدی نسبت به راست دینی یا ارتداد وجود نداشت .” (LRS ،۱۸)
به عنوان مثال ، در یونان باستان “ اعمال خاصی در یک معبد انجام داده می شد و مردم نیز پذیرفته بودند که چنانچه آن اعمال را انجام ندهند بی دین و ملحد تلقی خواهند شد . اما اگر شما از آنها می پرسیدید که چرا این کارها پسندیده و مقبول هستند ، ممکن بود متقابلاً با توجیه های خاصی که هر فردی ارائه می کرد ، مواجه شوید . با این وجود نمی توانستید توضیحی را بیابید که در آن این اعمال اموری فاقد ارزش دینی و مذهبی قلمداد شده باشند. ” ( LRS،۱۸) افزون بر این ، توجیه هایی که برای یک آیین خاص ارائه می شد ، احساسات شدیدی را بر نمی انگیخت . این توضیحات گوناگون به جای آنکه بیانیه ی رسمی موجود در یک باور – اعتقاد دینی – باشند ، همان داستان ها یا اسطوره هایی را بیان می کردند که به سادگی “ عللی که تحت تاثیر آنها یک آیین برای نخستین بار و مطابق با یک دستور یا توسط الگویی بی واسطه ای از یک ایزد ، بنیان گذارده شد” را شرح می دادند . (LRS ، ۱۸) “ به طور خلاصه می توان گفت که آیین نه به یک عقیده ی جزمی] همان باور دینی [ بلکه به یک اسطوره نسبت داده می شد . ” (LRS ،۱۸) “ در همه ی ادیان باستانی ، اساطیر جایگزین عقاید جزمی شدند .” (LRS ،۱۸) با این وجود در ادیان باستانی ، آیین اهمّیّتی به مراتب بیشتر از اسطوره پیدا کرد : “ اسطوره ها دارای نقش بنیادی در ادیان باستانی نبودند ، چرا که هیچ تایید روحانی برای پرستش کنندگان به دنبال نداشتند و هیچ قدرت الزام آوری را بر آنان تحمیل نمی کردند . اسطوره ها به مکان های مقدس جدا گانه ای نسبت داده می شدند و مراسم ها تنها بخشی از ملزومات پرستش به شمار می آمدند ، آنها عاملی برای ایجاد میل و علاقه و حفظ کشش و جذبه در شخص پرستشگر محسوب می شدند ؛ با این حال اغلب این فرد از بین چندین توجیه ارائه شده برای انجام یک آیین خاص یکی از آنها را بر می گزید ، همچنین اگر او مراسم را به درستی اجرا می نمود در این صورت هیچ کس به اعتقاد او در مورد خاستگاه این آیین توجه نمی کرد .” (LRS ،۱۹) بنابراین اسمیت دیگر ملاحظات مرسومی را که سعی می کنند ادیان باستانی را نه تنها به آیین ها بلکه به اسطوره ها نیز نسبت دهند ، نمی پذیرد : “ اصولاً نباید اسطوره ها همان جایگاه شاخصی را که اغلب در مطالعه ی علمی ادیان باستانی برای آنها در نظرمی گیرند ، به خود اختصاص دهند .” (LRS ،۱۹) اسمیت تا آنجا پیش می رود که اعلام می کند : “ آیین و کاربرد عملی آن ، دقیقاً بیان کننده ی همه ی ادیان باستانی بودند
تحقیق در مورد نظریه ی اسطوره و آیین