تعداد صفحات :29
چکیده
در بخش اول این نگارنده نظریات حقوق طبیعی و اخلاق کانتی را به عنوان دو جریان اصلی مدافع حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار داده است. بهویژه در مباحث مربوط به حقوق طبیعی سیسرو بهعنوان اولین کسی که حقوق طبیعی را به گونهای منسجم و روشمند معرفی نموده مورد اشاره قرار گرفته است. همچنین آکویناس به دلیل قرائت دینیاش از حقوق طبیعی، گروسیوس بخاطر تفسیر سکولار از این نظریه، فینیز بهعنوان احیاگر معاصر حقوق طبیعی سنتی و فولر بهعنوان نمایندهی بارز حقوق طبیعی مدرن مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین ضمن معرفی اجمالی نظریه اخلاقی کانتی، این تئوری بهعنوان نظریه قرارداد محورانه مورد اشاره قرار گرفته است. اصل غایت بودن انسان در این نظریه مبنای اخلاقی مستحکمی برای حقوق بشر معاصر فراهم خواهد کرد. بهویژه تئوری عدالت جان رولز بهعنوان نظریهای جدید در سنت کانتی با ابتنای برد و اصل آزادی و تفاوت میتواند توجیهگر هر دو نسل اول و دوم حقوق بشر معاصر باشد. در بخش دوم این نوشته نظریههای سودانگاران، مارکسیستها و محافظهکاران و رویکردهای پستمدرن بهعنوان رقبای ناهمدل حقوق بشر معاصر مورد بررسی قرار گرفتهاند. با این وجود این نکته مورد توجه قرار گرفته که حتی اینان تحت تأثیر عمق و اقتدار گفتمان حقوق بشر معاصر حداقل به لحاظ علمی، به ضرورت تأمین حقوق و آزادیهای بنیادین در شکوفایی انسان معترف هستند.
در بخش سوم این نوشتار نگارنده توجیهات اخلاقیای را به نفع مداخله حمایتی بشردوستانه در جهت ارتقای حقوق جهانشمول بشر ارائه داده است. در این بخش افزون بر استدلال رولز در کتاب حقوق ملتها خواهیم دید که این مداخله حمایتی برمبنای نظریات فضیلتمدارانه و حتی سودانگاری جدید قابل توجیه است، چه رسد به نظریه اخلاقی کانت.
پیشدرآمد
1- آیا با وجود حجم عظیم اسناد حقوق بشری اعم از بینالمللی، منطقهای و حتی داخلی که دربردارندهی هنجارهای مشخص در این حوزه هستند، بحث از مبانی نظری حقوق بشر بحثی بیحاصل و صرفاً آکادمیک نیست؟ نگارنده بر این باور است که هنوز هم بحث از مبانی نظری حقوق بشر بهویژه مبانی اخلاقی آن بحثی زنده و پرثمر خواهد بود. با این توضیح که حقوق بشر معاصر _ به لحاظ تاریخی _ خاستگاهی غربی دارد. هنجارهای مدرن حقوق بشری در گفتمان انسان مدارانه پس از عصر روشنگری متولد شده و رشد نموده است. سؤال این است که آیا یک ایده و دستاورد انسانی به فرهنگ و خاستگاه تاریخی خود اختصاص دارد؟ به دیگر سخن آیا مبانی اخلاقی که هنجارهای حقوق بشر از آن متولد شده است، صرفاً صبغهای غربی داشته و مختص به همان فرهنگ هستند؟ ادعای وجود هنجارهای جهانشمول حقوق بشری جز با اثبات هنجارهای اخلاقی جهانشمول ممکن نیست.
2- حقوق در تعاملی تنگاتنگ با ضرورتها و مقتضیات اجتماعی است. ضرورتها و مقتضیات اجتماعی ضرورتاً پدیدههایی فراگیر و جهانشمول نیستند. حتی میتوان ادعا کرد که این ضرورتها در اکثر موارد زمانی و مکانی هستند. به همین دلیل است که سیستمهای حقوقی باید خود را با شرایط و اوضاع و احوال در زمانها و مکانهای گوناگون هماهنگ سازند. آیا هنجارهای بنیادین حقوق بشری نیز چنین ویژگیای دارند؟ یعنی محصول ضرورتها و مقتضیات ویژهای هستند؟ در سیر تحول این بحث، مشخص خواهد شد که هنجارهای حقوق بشری ماهیتی متفاوت از سایر هنجارهای حقوقی دارند. این تفاوتها همانا در اخلاقمداری هنجارهای حقوق بشری است. در حالی که هنجارهای دیگر محصول مقتضیات و نیازهای خاص اجتماعی هستند، هنجارهای حقوق بشری ریشه در وجدان اخلاقی انسان دارند. حقوق انسان پیش از آنکه حقهای قانونی باشند حقهایی اخلاقی هستند.
3- همین ویژگی اخلاقمداری هنجارهای حقوق بشری است که به نظریهپردازان جرأت ادعای جهانشمولی آنها را داده است. در حقیقت نزاع در مورد جهانشمولی هنجارهای حقوق بشری، نزاع بر سر وجود یا فقدان هنجارهای جهانشمولی اخلاقی است. اگر حقهای جهانشمولی اخلاقی وجود داشته باشند _ که وجود دارند _ پس ناگزیر حقهای جهانشمولی حقوقی نیز بایستی به رسمیت شناخته شوند و مورد حمایت نظامهای حقوقی قرار گیرند.
بخش اول
موافقان مبناساز
نظریه حقوق طبیعی
طرح موضوع
8- نظریه حقوق طبیعی نظریهای است که به دورهی یونان باستان باز میگردد. در حقیقت رگههای اولیه این نظریه در آثار فیلسوفان یونانی و بهویژه رواقیات قابل جستجو است. نظریههای حقوق طبیعی را میتوان به دو گروه نظریات سنتی و مدرن تفکیک کرد؛ دغدغهی اصلی نظریات سنتی وجود قانون برتر و انطباق هنجارهای حقوقی با قواعد برتر است حال آنکه دغدغهی اصلی گروه مدرن ارائه تفسیری از ماهیت حقوق است. از بین نظریهپردازان قدیم سیسرو فیلسوف رومی به عنوان نمایندهی بارز سنت باستانی حقوق طبیعی و آکویناس متکلم معروف مسیحی در قرون وسطی، نظریهپردازانی همچون گروسیوس، جانلاک و روسو در دورهی پس از رنساس و بالاخره جان فینیز از فیلسوفان معاصر _ که میتوان او را احیاگر حقوق طبیعی سنتی در دورهی معاصر نامید _ مورد توجه قرار میگیرند. نظریات حقوق طبیعی در حقیقت تئوریهایی دربارهی حقوق بهویژه رابطهی اخلاق حقوق هستند. البته بحث از حقها (Rights) مؤلفهای الزامی در همهی نظریات حقوق طبیعی نیست. بهعبارت دیگر، گرچه حقهای طبیعی (Natural Rights) ریشه در نظریات حقوق طبیعی (Natural law theories) دارند، لیکن الزاماً بخش عمدهای از این نظریات را تشکیل نمیدهند.(2) بههر روی ایدهی حقهای طبیعی که محصول نظریات حقوق طبیعی است، مهمترین تأثیر نظری را در تعمیق گفتمان حقوق بشر مدرن داشته است. در مباحث آتی به معرفی اجمالی دیدگاههای نظریهپردازان فوق و ارتباط آنها به حقوق بشر خواهیم پرداخت.
مقاله مبانی توجیهی - اخلاقی حقوق بشر معاصر