فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد انتظار بشر از دین

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد انتظار بشر از دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد انتظار بشر از دین


تحقیق در مورد انتظار بشر از دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:30

 

 

 

 

 

آیا باید پرسید: “انتظار بشر از دین چیست؟” یا: “انتظار دین از بشر چیست؟” چرا؟

استاد ملکیان دو پرسش “انتظار بشر از دین چیست؟” و “انتظار دین از بشر چیست؟” مانعةالجمع نیستند، تا سؤال کنیم که کدامیک از آن دو را باید پرسید .هر دو پرسش پرسیدنی‌اند و می‌توان آنها را با هم پرسید.

در همین جا و قبل از این که به جواب سایر سؤالات بپردازم، تذکار این نکته را لازم می‌بینم که، با توجه به این که همه سؤالات دوازده‌گانه شما حول محور “دین” می‌چرخد، ضرورت دارد که مراد از لفظ “دین” را تعیین کنیم .قصد ندارم که دین را تعریف کنم، که، از سویی، کاری است بسیار دشوار، بل مُحال، و، از سوی دیگر، کاری است غیرضروری، بیفایده، و حتی بیمعنا .اما عدول از تعریف دین، هر وجهی داشته باشد، به هیچ روی، ما را مُجاز نمی‌دارد که مراد خود را از لفظ “دین” تعیین نکنیم؛ چرا که این کار دوم، یعنی تعیین مراد، اگر صورت نپذیرد گفت‌وگو و دادوستد فکری ما در فضایی غبارآلود و مِه‌گرفته انجام می‌گیرد، که در آن نه هیچ اختلافِ‌نظرِ ظاهری‌ای دلالت بر اختلاف‌نظرِ واقعی دارد و نه هیچ اتفاق‌نظرِ ظاهری‌ای دال بر اتفاق‌نظرِ واقعی است؛ یعنی اصلاً گفت‌وگو و دادوستدی در میان نیست.

مراد من از “دین”، در جواب‌هایی که به سؤالات شما می‌دهم، مجموعه تعالیم و احکامی است که، بنا بر ادعایِ آورنده آن احکام و تعالیم و پیروان او، حاصل ذهن بشر نیست، بلکه، برعکس، دارای منشأ الهی است، خواه وَحیانی باشد (مانند اسلام) و خواه عرفانی (مانند آیین بودا) .بدین قرار، فی‌المثل، کمونیزم، لیبرالیزم، و امانیزم که گاهی “دین” خوانده می‌شوند، با توجه به خاستگاه و گرایش‌هایشان و این که چیزی بیش از دستاورد فکر بشر نیستند، در مواضعه و اصطلاح ما “دین” نامیده نمی‌شوند (و البته این امر هیچ چیزی را، در عالم واقع، اثبات یا نفی نمی‌کند؛ زیرا قراردادهای زبانی نفیاً و اثباتاً به عالم واقع کاری ندارند.) اگر “دین” را به این معنا اخذ کنیم ادیان بزرگ روزگار ما عبارتند از: اسلام، مسیحیت، دین یهود، آیین هندو، آیین بودا، آیین دائو، شینتو، و زرتشتی‌گری؛ و می‌توان گفت که در این سؤال و جواب‌ها بیشتر به این هشت دین ناظریم.

آیا معتقدان به حقانیت متون مقدس دینی می‌توانند جواب سؤالِ “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدسِ دینی خود طلب کنند یا باید پاسخ را از غیر این طریق بجویند؟ چرا؟ اگر به غیر متون مقدس رجوع باید کرد آن غیر چیست؟

به نظر می‌رسد که معتقدان به حقانیتِ متونِ مقدسِ دینی نمی‌توانند جواب سؤال “انتظار بشر از دین چیست؟” را از متونِ مقدس دینیِ خود طلب کنند؛ زیرا، به نحوِ پَسین و از طریق رجوع به متونِ مقدسِ ادیانِ مختلف، می‌دانیم که جواب این سؤال در هیچیک از آن متون نیامده است .وانگهی، حتی اگر جواب سؤال مذکور در متن مقدس دینی‌ای هم آمده بود، باز آدمیان می‌بایست صحت و سقم آن جواب را با خویشتن‌نگری و درونبینی معلوم می‌داشتند و، در این صورت، در واقع جواب را از خود طلب می‌کردند .ظاهراً باید پاسخ را از غیرِ طریقِ رجوع به متونِ مقدسِ جُست و یافت؛ و آن غیر هم، چنانکه به اشارت گذشت، خویشتن‌نگری و درون‌بینی است: یکایک متدینان باید به خود رجوع کنند و دریابند که از تدین خود، یعنی از التزام همه جانبه به دین خود، انتظار و توقع حصول چه مطلوبی را دارند .البته از این که جواب سؤال مذکور را باید با خویشتن‌نگری و درونبینی دریافت لزوماً استنتاج نمی‌شود که انتظار بشر از دین امری است خصوصی، بدین معنا که در آن جایی برای حجت و دلیل و نیز رد و تکذیب نیست، بلکه کاملاً امکان دارد که مشاهدات و گردآوری آمارها نشان دهد که همه یا اکثریت قریب به اتفاق یا بیشتر متدینان یا انسان‌ها چشمداشتشان از دین امر واحدی است (که فعلاً با تعیین آن امر واحد کاری نداریم).


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد انتظار بشر از دین

پایان نامه ی بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی از زندان. doc

اختصاصی از فی دوو پایان نامه ی بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی از زندان. doc دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ی بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی از زندان. doc


پایان نامه ی بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی از زندان. doc

 

 

 

 

 

 

 

نوع فایل: word

قابل ویرایش 140 صفحه

 

جهت دریافت درجه ی کارشناسی در رشته ی روان شناسی

 

مقدمه:

انسان به عنوان موجودی با فرهنگ برای حفظ روابط اجتماعی از طریق افکار و احساسات ارزشها و هنجارهای اجتماعی را شکل داده و بر حسب ان پدیده نظم اجتماعی را سامان می‌دهد لذا هر گاه ارزشهای اجتماعی و قواعد رفتار مراعات نشود نظم اجتماعی آسیب می‌بیند که از آن جامعه به عنوان کجرو یاد می‌شود . (آقاجانی ، کتاب زنان ، جلد 17: 67)

تردیدی نیست که در اکثر جوامع به مسأله جرم و بزه از ابعاد گوناگون جامعه‌شناسی روانشناسی و جرم شناسی و ابعاد دیگر پرداخته شده و این مسأله خود تا حد زیادی ذهن جامعه‌شناسان آن جوامع را به خود مشغول داشته است .

با افزایش روز افزون جمعیت و ورود به هزاره سوم بالطبع هر روز شاهد بروز ناهنجاریهاو جرائم زیادی در جامعه خواهیم بود و زنان به عنوان نیمی از این جامعه که امروز نیمی از جمعیت فعال و همچنین از ارکان مهم سیاستگذاری جامعه از ابتلا به این پدیده مستثنی نیستند.

زنان به عنوان افرادی که می‌توانند قطعا در حوزه تعریفات الگوها و هنجارهای حوزه های اجتماعی خود نقش تعیین کننده و تاثیر گذار داشته باشند، خود نیز می‌توانند بسته به عواملی که در تحلیل دامنه های آسیب‌شناسی اجتماعی این تحقیق خواهد امد به افرادی بدل شوند که خود از این الگوها تحظی نموده و در معرض مجازات‌هایی قرار گیرند که برای این عدول از قوانین جامعه آنها را مجازات‌ها را تعریف کرده است .

زنان با خروج از این قوانین باعث شده‌اند که بدون در نظر گرفتن نقش خود و تاثیر گذاری فرزندان از الگوهای رفتاری آنان و یا اگاهی ناصحیح از آنچه باید انجام دهند به بیراهه رفته و کجرو ونام گیرند که عاقبت باید به مجازات‌های در نظر گرفته شده از سوی جامعه تن در دهند که زندان شایعترین آنهاست.

این تحقیق به بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی می‌پردازد و اینکه آیا حمایتهایی برای بازگشت به زندگی سالم در جامعه آنان صورت می‌گیرد یا اینکه یک زن به خاطر طرز نگاه جامعه پس از گذراندن دوران محکومیت باز هم باید تا آخر عمر عنوان متخلف و کجرو را با خود یدک بکشد. 

 

طرح مسأله:

از نتیجه بررسی و مطالعات در زمینه جرم و کجروی به این نتیجه می‌رسیم که آسیب‌سازی فقط منجر به مردان نیست و زنان نیز در پدید آوردن این قبیل رفتارها سهم بسزایی دارند.

نتایج نشان می‌دهد که کجروی در میان زنان تفاوت بارزی با کجروی مردان دارد مثلا رفتارهای کجرو در میان زنان شامل : فحشا سقط جنین در مواردی سرقسمتهای کوچک نگهداری اشیاء مسروقه،جعل اسنادو…می‌باشد که تا حدودی متضمن خشونت کمتری هستند . همچنین شاهد هستیم که مردان بیشتر از زنان بازداشت می‌شوند و بزهکاری زنان دیرتر از مردان به حد اکثر می‌رسد.  (سلیمی و داوری ، جامعه‌شناسی کجروی : 304)

این تفاوت علاوه بر ویژگیهای جسمانی ، دلیل اجتماعی و روانی نیز دارد . به خاطر نگاه خاصی که جامعه به زن دارد و همیشه دوست داشته که او را محفوظ در خانه و محبوس در سنتها نگه دارد ، به همین دلیل وقتی که زنان مجرم تلقی می‌شوند و مجبور به قبول مجازات بعد از رهایی و اتمام دوره قبل از محکومیت خانواده، جامعه و همچنین نظام اجتماعی دیگر او را مانند دوره قبل از محکومیت پذیرا نیست.

برای نقض این پدیده وجود سازمانهای حمایتی و بازپروری ضروری می‌نماید تا برای سرگیری زندگی سالم شرایط مناسبی را برای زنان فراهم آورد. در این تحقیق سعی داریم بررسی همین مشکلات بر سر راه زندانیان زن آزاد شده از زندان وجود دارد بپردازیم و به این سوالات پاسخ دهیم .

1-زنان پس از آزادی از زندان با چه مشکلاتی مواجه می‌شوند؟

2- برای برطرف کردن این مشکلات چه راهکارهای حمایتی وجود دارد؟

 

اهمیت و ضرورت تحقیق:

انحرافات اجتماعی بویژه انحرافات زنان تهدیدی در قبال به خطر افتادن امنیت روانی-اجتماعی و حتی سیاسی و اقتصادی یک جامعه می‌باشد . اولین و کوچکترین نهاد اجتماعی که با آن روبرو می‌شویم خانواده است و طبیعتاً  افراد در وجود خانواده بیشترین و اساسی ترین الگوها و هنجارها را می‌آموزند پس به کانون خانواده‌ای بزرگتر یعنی جامعه گام می‌نهند و هر گونه تغییر در الگوهای خانواده باعث تغییر در افراد خانواده نیز می‌شود. زنان در خانواده که به عنوان مادر شناخته می‌شوند بیشترین نقش تعیین کننده در شیوه پرداختن به زندگی و آموزش به فرزندان را به عهده دارند. چه بسیارند زنان که خود به تنهایی هم مسئولیت تربیت فرزندان را به عهده دارند (که خود گامی بزرگ در جهت ساختن فردای آنان است ) و نقش دیگرشان بر آورده کردن نیازهای مالی و اقتصادی خانواده است . و مطمئنا برای برآورده ساختن این دو نیاز عاطفی و مالی دچار مشکلات بسیار زیادی خواهند شد . بسیاری از آنان نتوانسته از عهده این مهم برایند و دچار رفتار انحرافی می‌شوند و کانون خانواده را سخت دچار مشکل می‌سازند از طرفی دیگر فرزندان نمی‌توانند از این چنین زنانی الگوهای مناسب را آموخته و به جای آن رفتارهای انحرافی را جایگزین می‌سازند و از طرف دیگر شاید خانواده نتواند این زنان را باز به محیط خود بپذیرد .

این زنان به گونه های مختلف دچار مشکلات می‌شوند و پس از آزادی عده ای از آنان بازگشت به زندان را تنها راه ادامه زندگی دانسته و عده دیگر که راه بهتر یعنی پناه به خانواده را ترجیح می‌دهند دچار واکنشهایی از سوی اطرافیان می‌شوند که آنان نیز متقاعد می‌شوند که به رفتار گذشته باز کردند و از سوی دوستان سابق خود حمایت شوند و تعدادی دیگر نیز اصلا به محیط خانواده باز نمی‌کردند.

 

فهرست مطالب:

مقدمه

طرح مسأله

اهمیت و ضرورت تحقیق

اهداف تحقیق

انحرافات اجتماعی

کجروی   deviance

آسیب‌شناسی Pdathology

آسیب‌شناسی اجتماعی

نابهنجاری

بزهکار

بزهکاری

جرم

مجرم

مشکل اجتماعی

روسپیگیری

پیشینه تحقیق

الف) متغیر همنشینی با افراد منحرف

ب) وضعیت انومی و نابسامانی اجتماعی

ج) کاهش نظارت و کنترل اجتماعی

خصوصیات مربوط به شخصیت بزه کار

شناخت مجرم از دیدگاه جامعه‌شناسی

جامعه جرم خیز

جرائم خاص زنان

نظر پیناتل دربارة علل جرائم زنان

بی نظمی های غده مترشحه داخلی و جرم زنان

تفاوت مردان و زنان از نظر جسمانی

مقایسه بزهکاری مردان و زنان

روسپی‌گری و انحرافات جنسی

روسپی‌گری در گذرمان

روسپی کیست؟ روسپی‌گری چیست؟

جاذبه‌ها و خطرات روسپی‌گری

تعریف انحرافات جنسی

طبقه‌بندی انحرافات جنسی

میزان جرائم و انحرافات جنسی

علل و انگیزه‌های روسپی‌گری و انحرافات جنسی

تحلیل کارکردی روسپی‌گری

بررسی علل جرائم و انحرافات جنسی در زنان

رابطه انحرافات جنسی و جرائم دیگر زنان

علل جرائم و انحرافات اجتماعی در زنان و دختران

علل روانی و جسمانی جرائم در زنان

جرم شناسی زنان Feminist criminology

نظریه فشارهای ساختاری

نظریه کنترل اجتماعی  Social Control

lneories theories

تئوری بر چسب                

تئوری دورکیم دربارة علت جرم

نقش اجتماع در بزهکاری

تئوری ادوین ساترلند

تئوری کوهن و کلو وارد و اهلاین

مفهوم نظریه مرتن

روش تحقیق ‌

مطالعه موردی چیست ؟

سئوالات تحقیق ‌

مجازات زندان

تأثیر زندان در زنان

الف) طلاق و روابط خانوادگی

ب) طرد اجتماعی و خانوادگی

ج ) اشتغال

د) تغییر درجرایم و کیفیت ارتکاب آن ها

هـ ) یادگیری شگردها و حیله های قانونی برای فرار از مجازات

و ) کاهش تأثیر بازدارندگی مجازات زندان

ز) دیدگاه نسبت به قانون و دستگاه قضایی

ح) تغییر در ارزش‌های اجتماعی

مفهوم مطلق کجروی

واکنش های اجتماعی نسبت به کجروی

نظر مردم در مورد کجروی با توجه به قدرت آنها

نظرات کجروی

نتیجه گیری

منابع و مآخذ

 

منابع و مأخذ:

  1. آسیب های اجتماعی ایران / مجموعه مقالات انجمن جامعه شناسی ایران ، 1383 ، تهران .
  2. آسیب شناسی اجتماعی ایران ، مساواتی آذر. مجید ، 1374 ، تهران .
  3. آسیب شناسی اجتماعی ، ستوده . هدایت ، 1372 ، تهران .
  4. آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات ،‌فرجاد. محمد حسین ، 1374 ، تهران .
  5. آسیب شناسی اجتماعی ( تأثیر زندان بر زندانی ) ، عبدی . عباس ، 1371 ، تهران .
  6. بررسی عوامل مؤثر بر تکرار جرم ( پایان نامه کارشناسی ارشد) ، نوعی تیموری. محمد، مشهد
  7. پرخاشگری وجنایت / مجموعه مقالات ، خرداد 1381 ، تهران .
  8. تحلیل موردی چیست ؟ رابرت ک.ین ، ترجمه علی پاراسی.
  9. جامعه شناسی ، گیرنز. آنتونی ،‌ترجمه محسنی . منوچهر ، 1382 ، تهران .
  10. جامعه شناسی زنان ،‌آبوت ، پاملا و دیگران ، ترجمه منیژه عراقی ، 1380 ، تهران
  11. جزوه درسی تکنیکهای خاص تحقیق ، زنجانی زاده . هما ، 1382 ، دانشگاه فردوسی .
  12. جزوه درسی روش تحقیق در علوم اجتماعی ، بهروان. حسین ، 1381 ، دانشگاه فردوسی .
  13. روش های تحقیق درعلوم اجتماعی ، کیوی. ریمون .
  14. شناسایی وضعیت زنان آسیب دیده شهر مشهد و ارائه راهکارهایی درجهت ساماندهی آنان ، نوعی تیموری و آرائی ، 1379 ، مشهد.
  15. فصل زنان/ مجموعه مقالات / احمدی خراسانی . نوشین ، 1380 ، تهران .
  16. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 19 ـ بهار 1382 ، تهران
  17. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 20 ـ بهار 1382 ، تهران
  18. کتاب زنان / مجموعه مقالات / شماره 22 ـ بهار 1383 ، تهران
  19. ماهنامه اصلاح و تربیت / شماره 7و6 ، شهریور و مهر 1381 ، تهران
  20. ماهنامه اصلاح و تربیت / شماره 76 و75 ، اردیبهشت و خرداد 1380، تهران
  21. مبانی جامعه شناسی ، کوئن. بروس ، ترجمه توسلی و فاضلی ، 1372 ، قم
  22. مبانی جرم شناسی ، کی نیا. مهدی ، 1373 ، تهران
  23. مبانی جرم شناسی ، کی نیا. مهدی ، جلد دوم ، 1373 ، تهران
  24. مجله جامع شناسی ایران / دوره پنجم ، شماره 2 ، تابستان 1383 ، تهران .
  25. نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ریتزر. جورج ، ترجمه محسن تلاشی ، 1374.

دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ی بررسی مشکلات زندانیان زن پس از آزادی از زندان. doc

کارآموزی شرکت تولیدی بافت آزادی

اختصاصی از فی دوو کارآموزی شرکت تولیدی بافت آزادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کارآموزی شرکت تولیدی بافت آزادی


کارآموزی شرکت تولیدی بافت آزادی

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات:166

 

مشخصات کلی کارخانه :
شرکت تولیدی بافت آزادی ( ساکای سابق ) سهامی عام در تاریخ 1384/03/06 تحت شماره ثبت 9228 در اداره ثبت شرکتهای تهران به منظور تولید و عرضه پارچه های کشباف ، تاری پودی بصورت رنگی و چاپی و انواع پرده های تور و فعالیتهای بازرگانی مرتبط با آنها به ثبت رسیده است و محل شرکت در بازار دالان امیدالملک و با ظرفیت تولید سالانه 400/000 متر انواع پرده ، توری و پارچه مبلی و دستکش بوده است . فعالیت اصلی شرکت طبق ماده 2 اساسنامه آن ایجاد و تاسیس و اداره کارخانجات تولیدی نخ ، بافندگی و تکمیل پارچه می باشد .
این شرکت در تاریخ 1356/01/25 به شرکت سهامی عام تبدیل و در تاریخ 1370/11/21 در سازمان بورس اوراق بهادار پذیرفته شده ( قبل از انقلاب اسلامی این شرکت ، یک شرکت خصوصی بوده است ) .

شرح درصد سهام
1) سازمان ملی گسترش مالکیت واحدهای تولیدی 36.51
2) شرکت سرمایه گذاری ملی ایران 9
3) خانواده سادات تهران 27.6
4) خانواده پورکاظمی 26.89
100
نحوه اداره شرکت پس از پیروزی انقلاب اسلامی :
اداره شرکت بافت آزادی پس از انقلاب اسلامی به استناد ماده واحد 6738 به عهده مدیریت دولتی قرار گرفت و در سال 1362‌ با توجه به زیان انباشته در اجرای ماده 141 قانون تجارت ، سرمایه شرکت از مبلغ 1/200/000/000 ریال به مبلغ 5/000/000 ریال تقلیل و در سال 1363 سرمایه شرکت از مبلغ 5/000/000 ریال به مبلغ 5/000/000/000 ریال افزایش یافت و در اسفند ماه همان سال در سازمان بورس و اوراق بهادار پذیرفته شد و سهام 54/97 درصد مربوط به سازمان صنایع ملی ایران در تاریخ 1374/04/12 در سازمان بورس و اوراق بهادار به کارگران شرکت و بخش خصوصی واگذار شد و به دلیل اینکه عملکرد شرکت از سال 1377 منجر به زیان گردیده ، معاملات سهام شرکت در سازمان بورس اوراق بهادار تهران به حالت تعلیق درآمده است .


دانلود با لینک مستقیم


کارآموزی شرکت تولیدی بافت آزادی

تحقیق بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری

اختصاصی از فی دوو تحقیق بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری


تحقیق بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:51

فهرست:

بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی

درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری

رواندرمانی روشی است که نه تنها سایکو پاتو لوژی اصلی ، بلکه پایه ها و روند رشد فرد نیز مورد بررسی و ملاحظه قرار می گیرد . به همین دلیل در پایان فرد به رشدی فراتر از آنچه حاصل رفع علائم است دست می یابد و حرکت به سوی کمال تسهیل می گردد .

صرف نظر از نوع بیماری ، هیچ نوع از رواندرمانی راه حل انحصاری مشکلات نبوده و یا برای تمام درمانگران قابل استفاده نیست . برا دانشجویان رواندرمانی شاید بهترین راه حل این باشد که با روش های چندی که توسط پیش کسوتان و متخصصین مجرب به کارگرفته شده است آشنا شود و به تریج در جریان پیشرفت حرفه ای خود روش یا روش هایی را که با روحیه و وضعیت خود او و بیمارش در هر زمان متناسب است مورد استفاده قرا ر دهد.

اعتقاد بر این است که گسیختگی موجود در رواندرمانی را می توان با بررسی تطبیقی ( مقایسه ای ) نظام های رواندرمانی به بهترین وجه کاهش داد بنابراین آنچه در این تلاش به آنی پرداخته می شود ضمن معرفی "آزادی درمانی " تعریف و فرایند درمان آن و مقایسه آن با روش عقلانی – عاطفی و مراجع محوری ، به همراه نمونه بالینی از هر کدام می باشد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق بررسی تطبیقی نظریه های آزادی درمانی درمان عقلانی – عاطفی و مراجع محوری

تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی


تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)


تعداد صفحه:25

 

 

دلایل ضرورت آزادی

 

 آزادی، چونان روش و ارزش



فهرست:

 

رابطه اخلاق و آزادی


مقدمه: طرح مسأله
 پرسش از نسبت اخلاق و آزادی را می توان از منظرهای مختلف معرفت‌شناختی مطرح ساخت. از این رو پرسش‌های متنوع و متکثری پیش روی پژوهشگر نهاده و از هر زاویه‌ بحثی گشوده می شود. از جمله می توان به طور کلی این پرسش را مطرح کرد که اساساً چه نوع رابطه‌ای میان اخلاق و آزادی وجود دارد؟ آیا اخلاق و ارزش‌های اخلاقی در دست‌یابی به آزادی و پایداری و استمرار آن تأثیرگذار است یا در از دست دادن و مقید شدن آزادی؟ آیا آزادی می‌تواند برای رسیدن به یک جامعه اخلاقی به انسان‌ها مساعدت نماید یا اینکه رسیدن به جامعه ضد اخلاقی را تسریع می‌کند؟ مبانی و معیارهای  مفهوم اخلاق و آزادی کدام است؟ آیا آزادی می‌تواند و یا باید بر مبانی اخلاقی استوار باشد یا تحقق اخلاق در جامعه به تحقق آزادی در آن جامعه بستگی دارد؟
در نسبتی دیگر و از منظری دیگر می‌توان پرسش‌های مذکور را به گونه‌ای دیگر نیز طرح کرد. از جمله اینکه: آیا نهال اخلاق در فضا و بذر آزاد به بار می‌نشیند و یا برعکس، این آزادی است که خود را با قامت اخلاق متناسب می‌نماید؟ آیا بدون آزادی و آزاداندیشی می‌توان معرفت اخلاقی کسب نمود و یا اینکه اعتبار آزادی نیز بر پیش‌دانسته‌ها و مبانی اخلاقی مبتنی است؟ آیا اساساً آزادی می‌تواند ارزش‌های اخلاقی را تقویت نماید یا اینکه وجود فضای آزاد باعث کاهش تأثیر ارزش‌های اخلاقی در جامعه می‌شود و چه بسا اخلاق را از میان می‌برد؟
این مقاله با این هدف نگارش شده است تا به تبیین رابطه و سنجش دو مفهوم آزادی و اخلاق، با تأکید بر اندیشة آیت‌الله مرتضی مطهری، بپردازد و تأثیر هر یک بر دیگری را بکاود. به عبارت روشن‌تر تقدم و یا تأخر آزادی یا اخلاق را بر دیگری تبیین نماید. در این رابطه نگارنده بر این باور است که برخلاف آنچه در رابطه اخلاق و سیاست در نزد اندیشمندان مسلمان معروف شده است ـ که همانا تقدم اخلاق بر سیاست است و به همین نسبت این بحث به رابطه اخلاق و آزادی نیز کشیده می‌شود و اخلاق مقدم بر آزادی فرض می‌شود ـ  نوشته حاضر این فرضیه را طرح می‌نماید که در اندیشة آیت‌الله مطهری، آزادی، به لحاظ رتبی و زمانی، مقدم بر اخلاق است. از این رو می‌بایست برای چیدن میوه‌های اخلاقی و سر برآوردن و رشد نمودن اخلاق در جامعه از آزادی عبور نمود و تحقق اخلاق در جامعه منوط به تحقق حد اقلی از آزادی در حوزه جمعی است. البته هم اخلاق و هم آزادی از ضروریات زندگی فردی و به ویژه زیست جمعی و برای رسیدن به هدف‌های خاصی مورد نیاز آدمی است، گرچه این هدف‌ها از منظرهای مختلف که به آنها نگاه شود ناهمگون جلوه ‌نماید.
در جامعه‌ای که استبداد در آن حاکم است و شیوه‌های استبدادی و توتالیتری در آن مقدم بر اخلاق و آزادی است، هم آزادی غایب و هم اخلاق جامعه منحط و فاسد است. اخلاق مناسب و درخور یک جامعه که مبتنی بر مبانی معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی و هستی‌شناختی معتبر باشد تنها در جامعه‌ای رخ می‌نماید که بهره‌ای از آزادی داشته باشد و تملق و چاپلوسی و... در آن راه به جایی نبرد و اخلاق و ارزش‌های اخلاقی حاکم باشد. هنگامی که تملق و چاپلوسی در سطح جامعه رواج داشته باشد و کارها بر مبنای آن پیش رفته و حل و فصل شود و حاکمان از انتقاد و اعتراض و صداقت و صراحت استقبال نکنند چگونه می‌توان از اخلاق و ارزش‌های اخلاقی سخنی به میان آورد و ارزش‌های اخلاقی را ستود؟ و چگونه می‌توان از آزادی سخن گفت و برای تحقق و نهادینه شدن آن تلاش نمود؟
مباحثی که در پی می‌آید به تقدم آزادی بر اخلاق اشاره دارد و در طی مباحثی همچون مفهوم آزادی، دلایل ضرورت آزادی، آزادی چونان روش و ارزش و موانع و محدودیت‌ها به اثبات این مسأله با تأکید بر اندیشه‌ و آرای آیت الله مرتضی مطهری می‌پردازد.
لازم به یادآوری است که در بحث حاضر، اخلاق و آزادی در مقابل و ضد یکدیگر نیستند، بلکه اساساً آزادی یک فضیلت اخلاقی و بلکه مهم‌ترین و اساسی‌ترین فضیلت اخلاقی شمرده می‌شود. از این رو از پژوهش فرا روی و پرسش‌های طرح شده، نمی‌توان این گونه تلقی کرد که آزادی و اخلاق از یکدیگر جدا بوده و در مقابل یکدیگر صف‌آرایی کرده‌اند، که در این صورت دیگر نمی‌توان از رابطه و نسبت آنان با یکدیگر گفت‌وگو نمود؛ زیرا حکم به تقابل آنان و در نتیجه فقدان رابطه میان آنان صادر شده است. همین طور می توان گفت که آزادی در مقابل عدالت نیز صف‌آرایی نمی‌کند، که آزادی خود در شمار مصادیق عدالت است.
نکته دیگر قابل اشاره این است که نقطه تمرکز مباحث بیش از آنکه بر اخلاق مبتنی باشد، بر آزادی مبتنی است. از این رو مباحث بیش از آنکه به اخلاق بپردازد ـ بجز مفهوم اخلاق ـ به بحث آزادی می‌پردازد و مباحث مربوط به آزادی در مقاله حاضر بر مباحث اخلاقی می‌چربد. به دیگر سخن، پاره‌ای از مباحث اخلاقی همانند مشروعیت اخلاق و معیار بودن اخلاق در زندگی و مباحثی از این دست، که عمدتاً در فلسفه اخلاق از آنها گفت‌وگو می‌شود، مفروض گرفته شده است و از آنها بحثی به میان نخواهد آمد.

مفهوم اخلاق
اخلاق معادل دو اصطلاح شمرده شده است. نخست اینکه این واژه ریشه یونانی دارد و از اصطلاح Ethic گرفته شده است، و دیگر اینکه این واژه ریشة لاتینی دارد و ازMoral  اخذ شده است. به گفتة محمد عابد الجابری، پاره‌ای از نویسندگان عرب واژة اخلاق را در معنایMoral  و اخلاقیات را در معنای Ethic به کار برده‌اند. از سوی دیگر و در تفکیکی که میان این دو انجام شده است می‌توان گفت Moral اشاره به رفتار فردی دارد. در این معنا اخلاق، فضای فضیلت فردی را سامان می‌بخشد. از دیگر سوی Ethic اشاره به ارزش‌های خاص جامعه دارد و در این معنا اخلاقیات، فضای ارزش‌های اجتماعی را سامان می‌دهد.[1] طبیعی است که در مقالة حاضر هر دو معنا مراد مراد و منظور است و از این رو اخلاق هم در حوزة فردی و هم در حوزة جمعی دارای تأثیر و تأثّر خواهد بود.
در یک برداشت دیگر، به طور کلی دو گونه از اخلاق را می‌توان مورد اشاره قرار داد: نخست، اخلاق مطلق و استعلایی و معطوف به نفس عمل و دیگری، حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم. اخلاق، در برداشت نخست به معنای «تفحص درباره کردار و رفتار درست و نادرست و ملاک‌های تشخیص عمل نیک و کردار درست از عمل بد و کردار نادرست»[2] است. این تعریف در حوزة مباحث کانت جاری است. به این معنا که کانت معتقد بود عملی اخلاقی است که عامل آن دربارة نتایج عمل خود فکر نکند، یعنی سود و زیان آن عمل، مورد نظر کنش‌گر قرار نگیرد و در واقع معطوف به نفس عمل باشد. کانت همچنین معتقد بود عملی اخلاقی است که عمل کننده بتواند آن عمل را به عنوان یک اصل عام و بشری معرفی کند. سنت کانت در بحث اخلاق قوی‌ترین سنت است و آموزة مطلق بودن اخلاق، که از سوی وی مطرح شده است، از سوی پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان مورد نقادی قرار گرفته است.[3]
در باب گونة دوم، می‌توان به مباحث هابز اشاره نمود که وی قائل است که تنها نقطة اتکای معرفت که دربارة آن نمی‌توان تردید کرد، همانا حفظ و صیانت ذات و امنیت انسان‌ها است. به نظر وی اخلاقیات ما نهایتاً اموری هستند که در جهت حفظ و بقای بشر مساعدت می‌کنند. امور غیر اخلاقی، چیزهایی است که به از بین بردن وجود و هستی انسان و جلوگیری از ادامه حیات او منجر می‌شوند یا به آن صدمه می‌زنند. هابز معتقد است انسان‌ها در قرارداد اجتماعی، که مربوط به حفظ ذات آدمی و صیانت نفس او است، اخلاق را تأسیس می‌کنند و معتقدند که آنچه به زیان جامعه است غیر اخلاقی است و آنچه برای حفظ و بقای انسان لازم است اخلاقی است.[4]
همین دیدگاه دربارة ارتباط بین اخلاق و سیاست بر این باور است که اخلاق استعلایی مطلق و معطوف به نفس عمل، کاربردی در زندگی سیاسی به مفهوم متعارف ندارد، اما تعبیر دیگر از اخلاق که به معنای حفظ و صیانت ذات و تأمین حداکثر شادی و خرسندی حداکثر مردم است با سیاست ارتباط پیدا می‌کند و شاید بتوان گفت که در حوزه سیاست، عمل اخلاقی سیاسی، آن عملی است که صرفاً منفعت خود تصمیم گیرنده، گروه و جناح پیرامون و یا عصر و زمانه خاصی را در نظر نگیرد، بلکه آیندگان را نیز در نظر بگیرد و به نحوی باشد که بتواند مانند دایره‌ای متحدالمرکز هر چه بیشتر تشعشع پیدا کند و دربر گیرنده و مؤثر بر عموم مردم باشد. این می‌تواند حد اعلای اخلاق در حوزه سیاست باشد. البته در تلقی اخیر از اخلاق، که همانا حفظ و صیانت ذات آدمی باشد و در فوق به آن اشاره شد، پاره‌ای موارد، برشمرده شده است که اخلاق را تا اندازه‌ای به سمت استعلایی و مطلق بودن سوق می‌دهد. از این رو به نظر می‌رسد نتوان به جدایی کامل میان این دو دیدگاه حکم نمود.
بحث اخلاق البته در نزد پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان وجوه گوناگونی می‌یابد. همان گونه که می‌توان به جمع میان دو دیدگاه مذکور اشاره کرد و اخلاق را نه صرفاً استعلایی و مطلق و نه صرفاً حافظ ذات آدمی به شمار آورد، از سویی می‌توان میان ارزش‌های خادم و مخدوم تفکیک نمود. ارزش‌های مخدوم ارزش‌هایی است که زندگی برای آن‌ها است. این ارزش‌ها فرامعیشتی، فراملی، فراتاریخی، ثابت و جاودانی‌اند. همانند نیکی عدالت، آزادی، شجاعت و ... . در مقابل ارزش‌های خادم، ارزش‌هایی به شمار می‌روند که آنها برای زندگی آدمی هستند. همانند نیکی راستگویی، صله ارحام، رازپوشی، احترام به قانون، قناعت، انصاف و بدی دروغ‌گویی، سرقت، قتل، زنا، غضب، خبرچینی، استبداد، افزون‌طلبی، کم فروشی و ... .[5]
به هر حال صرف نظر از انتقاداتی که به برداشت استعلایی و صیانت ذات بودن اخلاق وارد است می‌توان دیدگاه پاره‌ای از اندیشمندان مسلمان را نیز در این زمینه یادآور شد و رابطة اخلاق و سیاست را از منظر آنها نیز به پرسش گرفت. اهمیت بحث رابطة اخلاق و سیاست در این است که از منظری گسترده و وسیع به بحث می‌نگرد و چشم‌اندازی کلی را فراروی پژوهشگر می‌گشاید. اما بحث رابطة اخلاق و آزادی در نسبتی محدود و عینی‌ مسأله را مورد سنجش و بررسی قرار می‌دهد و زوایای موضوع را می‌شکافد.
 علامه محمد تقی جعفری مفهوم اخلاق را از زوایای مختلفی مورد بحث قرار داده است. این تعریف‌ها دایرة گسترده‌ای از «مقید شدن به عاملی درونی که انسان را به نیکی‌ها سوق داده و از بدی‌ها برکنار می‌نماید» و «شکوفایی همة ابعاد مثبت انسانی در مسیری که رو به هدف اعلای زندگی در پیش گرفته است» و نیز «آگاهی به بایستگی‌ها و شایستگی‌های سازندة انسان در مسیر جاذبة کمال و تطبیق عمل و قول و نیت و تفکرات وارده بر آن بایستگی‌ها و شایستگی‌ها» را دربر می‌گیرد.[6] می‌توان تعریف جعفری از اخلاق را در عبارتی کوتاه چون: «شکفتن شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول»[7] نیز خلاصه نمود.
جعفری با توجه به تعریفی که از مفهوم اخلاق ارائه و نیز تعریفی که از سیاست مراد کرده به تقدم سیاست بر اخلاق حکم نموده است. ایشان معتقد است در باب نسبت اخلاق و سیاست از دومنظر می‌توان سخن گفت: نخست از منظر جریان خارجی تاریخ بشری و آنچه واقع شده است؛ که در این حالت بین اخلاق و سیاست رابطة عمل و عکس‌العمل دو طرفه برقرار است. دوم از منظر اسلام و سیاست، آن چنان که باید باشد؛ که در این حالت، اخلاق تابع سیاست و جزء آن است. در این صورت این سیاست مقدم است و برای اخلاق تدبیر می‌اندیشد و جامعه را به سمت اخلاق سوق می‌دهد. این سیاست، همان گونه که ذکر خواهد شد در کلام و اندیشة ایشان تعریف خاصی دارد و در غیر این صورت نمی‌تواند اخلاق را راهبری نماید.
توضیح وی دربارة این گونه‌شناسی این است که, اخلاق و سیاست، آن گونه که در جریان خارجی تاریخ بشری دیده می‌شود با یکدیگر رابطة عمل و عکس‌العمل داشته‌اند. گاهی سیاست و سیاستمدار است که روش صحیح و منطقی و اخلاقی برای اجتماع ایجاد می‌کند و گاهی برعکس، اجتماع صحیح، سیاست و سیاستمدار را تابع خود قرار می‌دهد. و نیز گاهی رژیم سیاسی ظالمانه و سیاستمدار ستمکار اجتماع را فاسد می‌کند و گاهی برعکس، یعنی اجتماع فاسد برای خود سیاست و سیاستمدار پوچ و ضد‌ارزش می‌‌تراشد. اما اگر مقصود از سیاست، اصول و قوانین عالیه‌ای بوده باشد که در عین حال که مجموعة افراد اجتماع را رهبری می‌کند، وظیفة روشن خود افراد را هم از جنبة اخلاقی درونی مشخص می‌کند، چنان که در برنامه‌های مقررات اسلامی است، و یا به تعبیر دیگر، اگر مراد از سیاست عبارت از مدیریت حیات انسان‌ها چه در حالت فردی و چه در حالت اجتماعی برای وصول به عالی‌ترین هدف‌های مادی و معنوی باشد، آن گاه باید گفت اخلاق تابع و جزء سیاست است.[8]
هنگامی که تعریف جعفری از اخلاق را در کنار تعریف ایشان از سیاست می‌گذاریم همبستگی و تکمیل کنندگی کامل این دو مفهوم را با یکدیگر درمی‌یابیم. در واقع سیاست تقدم می‌یابد و برای شکفتگی شخصیت آدمی در مسیر حیات معقول برنامه‌ریزی و آن را مدیریت می‌کند. با این توضیح روشن می‌شود که ایشان در مسیر حیات معقول، سیاست را بر صدر می‌نشاند و اخلاق را تابعی از سیاست و بلکه جزء آن برمی‌شمارد. بحث وی در باب آنچه در خارج و واقع رخ داده است تنها در مقام گزارش است و آنجا که وی به بحث دربارة نسبت سیاست و اخلاق در اسلام، و آنچه باید می‌پردازد، درواقع در حال تبیین نظریة خویش در این زمینه است.
باز هم تأکید این نکته ضروری است که هنگامی که اخلاق مطرح می‌شود این بحث مفروض گرفته شده است که اخلاق و مباحث اخلاقی بیش از هر چیز در حوزة عمومی مورد توجه است و تأثیرات خود را در این حوزه برجای می‌گذارد. اما از سویی باید خاطر نشان ساخت که پذیرش هر عنصر اخلاقی، در حوزه خصوصی نیز تأثیرات خاص خود را برجای می‌گذارد و زندگی خصوصی برکنار از آن نیست. چنان‌که آموزه‌های دینی، انسان را در همه حال مورد خطاب قرار می‌دهد، چه در خلوت و نهان و چه آشکارا.
نکته‌ مهم، پیامدهای عمل نمودن به ارزش‌های اخلاقی است که در هر حوزه، جلوه و نمود ویژه‌ای می‌یابد. همان گونه که دولت را یارای دخالت در حوزه‌ خصوصی نیست، می‌بایست حداقلی از نظم را در حوزة عمومی برای شهروندان پدید آورد تا عمومیت ارزش‌ها ثابت بماند و کسی به حقوق و اخلاق و آزادی‌های شهروندان تجاوز ننماید.
آیت‌الله مطهری در تعریف مفهوم اخلاق معتقد است که اخلاق، خود نوعی تربیت شمرده می‌شود و به معنی کسب خلق و حالت و عادت می‌باشد.[9] این معنا از اخلاق در اندیشه مطهری گرچه نسبتی با مفهوم تربیت می‌یابد، اما با آن متفاوت است. در مفهوم تربیت، برخلاف مفهوم اخلاق، پرورش و ساختن نهفته است. از این منظر فرقی نمی‌کند که تربیت چگونه و برای چه هدفی و در راه کدام هدف: خیر یا شر، انجام گیرد. در مفهوم تربیت، هیچ قداستی نهفته نیست که گفته شود اگر انسان را به نحو خاصی پرورش دهند، خصایص مافوق حیوان پیدا می‌کند، بلکه تربیت یک جنایتکار هم تربیت شمرده می‌شود و این اصطلاح حتی بر تربیت و پرورش حیوانات نیز اطلاق می‌شود.[10] از این رو در مفهوم تربیت یک معنای عام نهفته است که هم شامل انسان و هم غیر انسان می‌شود. همان گونه که یک انسان را می‌توان تربیت نمود ـ هر گونه تربیتی و با هر هدف و انگیزه‌ای ـ یک حیوان را نیز می‌توان تربیت نمود و پرورش داد.
اما در مقابل، در مفهوم اخلاق، نوعی قداست نهفته است و از این رو است که مفهوم اخلاق در مورد حیوان به کار گرفته نمی‌شود. به کارگیری دانش‌واژة اخلاق تنها اختصاص به آدمی دارد و بس. همین ویژگی باعث شده است که علم اخلاق دارای ملاک‌ها و مبناها و معیارهایی باشد که در مفهوم تربیت مشاهده نمی‌شود. در اینجا است که فعل اخلاقی یا غیر طبیعی در مقابل فعل طبیعی قرار می‌گیرد. فعل غیر طبیعی، یعنی فعل مغایر با فعل طبیعی و نوع دیگری از فعل و غیر از کارهایی که مقتضای طبیعت بشری است و آدمی به حکم ساختار طبیعی‌اش انجام می‌دهد. از این رو هر کاری که انسان آن را به حکم ساختمان طبیعی‌اش انجام می‌دهد فعل طبیعی است و فعل اخلاقی، فعل غیر طبیعی است.[11]
در هر حال مطهری بر این باور است که محیط آزاد، زمینه و شرایط مساعدتری را برای رشد اخلاقی آدمی و شکوفایی استعداد و شخصیت آدمی فراهم می‌سازد و جامعه از این رو به سمت اخلاق حرکت می‌نماید: «آزادی از آن جهت که بشر را وارد صحنة تنازع بقا می‌کند، و گوهر انسان در محیط آزاد بهتر و بیشتر رشد می‌کند خوب است.»[12] البته طرح تنازع بقا در این فقره، در سایر مباحث مطهری به رقابت و مسابقه تحویل رفته است. در این معنا آزادی، موانع را از میان برداشته، موجبات رقابت انسان‌ها را فراهم ساخته و زمینه را برای رشد و شکوفایی اندیشه و استعداد آدمی مهیا می‌کند. چنان که در ادامه خواهد آمد، پذیرش ارزش‌های اخلاقی و سایر مفاهیم مشابه و حتی اختیار نمودن دین و ... جز در فضای آزاد و مختارانه ارزشمند نیست و همین منازعه و تلاش برای دست‌یافتن به آنچه که آدمی فاقد آن است زمینة تکامل و سعادت آدمیان را فراهم می‌سازد.

مفهوم آزادی
در بحث از مفهوم آزادی نیز باید اشاره کنم که در اینجا مراد، «آزادی منفی» و «آزادی مثبت» است.[13] آزادی منفی را در فارسی باید «رهایی» یا «آزادی از» ترجمه کنیم. آزادی از، یعنی آزاد بودن از یک رشته منع‌ها و زنجیرها و زورها. آزادی از، یعنی آزادی از بیگانگان، آزادی از سلطان جبار، آزادی از ارباب و آزادی از زنجیرهایی که بر دست و پای آدمی بسته شده است. کسی که در زندان است و طالب آزادی است، طالب «آزادی از» است. طالب آزادی منفی است. می‌گوید در زندان را باز کنید تا از زندان بیرون بروم. کسی که بنده است و طالب آزادی است، طالب آزادی منفی است. کسی که دست و پای او را به زنجیر بسته‌اند، می‌خواهد زنجیر را نفی کند.
اما اگر آزادی منحصر به «آزادی از» یا منفی بشود، ناکام و ناتمام می‌ماند. آدمیان پس از کسب آزادی، نمی‌دانند با آن چه کنند و رفته رفته داشتن آزادی به پدید آمدن پاره‌ای نتایج ناگوار و هرج و مرج منتهی می‌شود. بنابراین، تا آزادی مثبت یا «آزادی در» مکشوف آدمی نیفتد، «آزادی از» چندان سودمند نخواهد بود. آزادی مثبت و به تعبیری «آزادی در» پس از آزادی منفی در می‌رسد. وقتی موانع را از جلو پای افراد برداشتند، وقتی در زندان را باز کردند، وقتی شر یک ارباب را از سر برده‌ای کوتاه کردند، «آزادی منفی» محقق می‌شود و از اینجا به بعد نوبت آزادی مثبت یا آزادی در فرا می‌رسد.[14]
جرالد مک کالوم اظهار داشته است که تمامی مباحث مربوط به آزادی را می‌توان به یک شکل بیان کرد و از این رو در قالب یک فرمول توانسته است مفهوم مثبت و منفی آزادی را تبیین نماید. وی بر این باور است که آزادی از یک وحدت مفهومی برخوردار است. اما با توجه به این وحدت مفهومی، می‌توان برداشت‌ها از آزادی را در قالب یک تئوری ارائه نمود. آنچه او بیان می‌کند عبارت است از:
[15]«
X is (is not) free from Y to do (not do) or become (not become) Z»
در این فرمول با توجه به آنچه در بحث از آزادی منفی و مثبت آمد، شخص ابتدا سعی می‌کند به آزادی منفی دست بیابد. به این معنا که
X (فاعل و عامل) با از بین بردن Y ‎(مانع و رادع) بتواند و سعی کند به آزادی دست بیابد. این تلاش فرد برای رهایی و از میان بردن موانع، در واقع تلاش برای دست یافتن به آزادی منفی است که اگر موفقیت‌آمیز باشد، آزادی منفی محقق شده است. اما با توجه به فرمول مک کالوم این وضعیت هنوز به پایان نرسیده است؛ زیرا این پرسش مطرح می‌شود که شخص، این آزادی را برای چه چیزی می‌خواهد. طبیعتاً بخش دیگر تئوری مک کالوم به این پرسش پاسخ می‌دهد و می‌گوید شخص، آزادی را برای این می‌خواهد که اقدام و کاری را انجام دهد و یا به وضعیت خاصی که Z (غایت و هدف) است برسد. بنابراین، شخص آزادی را برای غایت و هدفی می‌خواهد که این هدف با توجه به مفروضات، شرایط و اقتضائات جغرافیایی و اندیشه‌ای، می‌تواند متفاوت و متنوع باشد[16] و حوزه‌ای گسترده از مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را شامل شود. بر این اساس مشاجرات دربارة آزادی، مشاجره دربارة سه شرط مورد اشاره است که به عامل (الف)، مانع(ب) و به اقدام یا حالت(پ) مورد نظر اشاره دارد.
به نوعی دیگر می‌توان مفهوم آزادی منفی (سلبی و از) و مفهوم آزادی مثبت (ایجابی و در) را در آثار آیت‌الله مطهری نیز مورد بازخوانی قرار داد. تعریفی که مطهری از آزادی ارائه می‌دهد به طور دقیق هر دو جنبه مثبت و منفی آزادی را یکجا لحاظ کرده است. به گفتة ایشان،
«آزادی یعنی نبودن مانع. نبودن جبر، نبودن هیچ قیدی در سر راه، پس آزادم و می‌توانم راه کمال خودم را طی کنم. نه اینکه چون آزاد هستم به کمال خود رسیده‌ام.»[17]
فقدان مانع که در تعریف مطهری لحاظ شده است به یک معنا اشاره به مفهوم منفی آزادی دارد، اما این آزادی منفی، از منظر مطهری، به خودی خود ارزشمند و کامل نیست و از این رو پای آزادی مثبت نیز به تعریف وی گشوده می‌شود و از این رو از منظر وی آزادی در رشد و کمال آدمی می‌بایست مورد توجه و بهره‌مندی قرار گیرد. مفهوم مثبت و منفی آزادی تقریباً در تمامی مواردی که مطهری به تعریف آزادی مبادرت ورزیده لحاظ شده است. برای نمونه در یک مورد دیگر می‌گوید: «انسان در جمیع شؤون حیاتی خود باید آزاد باشد، یعنی مانعی و سدی برای پیشروی و جولان او وجود نداشته، سدی برای پرورش هیچ یک از استعدادهای او در کار نباشد.»[18]
هنگامی که آدمی به رهایی و آزادی دست یافت می‌تواند برای بروز و ظهور استعدادهایش برنامه‌ریزی کرده و به گفته مطهری به کمال نائل شود. این تعریف از آزادی، و توجه به ابعاد مثبت و منفی آزادی، می‌تواند هم درونی و شخصی تلقی شود ـ چنان که تعریف‌های فوق به آن اشاره و تأکید دارد ـ و هم می‌تواند جنبه اجتماعی و عمومی بیابد. در واقع مطهری تنها به بعد شخصی آزادی توجه نمی‌کند، بلکه برای کامل کردن تعریف آزادی بر بعد جمعی و عمومی آن نیز انگشت می‌نهد و البته در این جنبه نیز می‌توان رگه‌های آزادی مثبت و منفی را یکجا در تعریف ایشان مشاهده کرد:
«بشر باید در اجتماع از ناحیه سایر افراد آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تکامل او نباشند، او را محبوس نکنند ... که جلو فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نکنند، استخدام نکنند، استعباد نکنند، یعنی تمام قوای فکری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به کار نگیرند.»[19]
فقدان حبس و استثمار و استخدام و استعباد و نفی به کارگیری قوای آدمیان در راه اهداف و خواسته‌های خود در حوزه عمومی و عرصه اجتماعی، نشان دهنده وجه آزادی منفی و به کارگیری استعداد و ظرفیت خود در راه رشد و تکامل در حوزة عمومی، نشان‌ دهندة وجه آزادی مثبت است.
وی برای تثبیت تعریف خود از مفهوم آزادی به پاره‌ای از آیات قرآن نیز استناد می‌جوید. برای مثال به آیه 64 سوره آل عمران اشاره می‌کند و در تفسیر آن می‌گوید، هیچ کدام از ما دیگری را بنده و برده خود قرار ندهد و هیچ کس هم فرد دیگری را ارباب و آقای خودش نگیرد، یعنی « نظام آقایی و نوکری ملغا، نظام استثمار ملغا، نظام لامساوات ملغا»[20]
تعریف مفهوم آزادی، که مطهری بر آن تأکید و تکیه می‌کند، در قالب تئوری مک کالوم نیز قابل ارائه است. به این معنا که انسان، یعنی فاعل آزادی ـ البته اگر خواستار آزادی باشد ـ با سعی و تلاش، موانع پیش روی خود را از میان می‌برد و پس از آن در راستای شدن و رسیدن به هدف خاصی تلاش می‌کند و استعدادهایش را در آن زمینه هزینه می‌نماید. تنها تفاوت مباحث مطهری با تئوری کالوم این است که مطهری علاوه بر اینکه فقدان موانع را شرط می‌داند از سوی دیگر هدف را نیز به طور مصداقی مشخص می‌کند که همانا رسیدن به تکامل و بروز و ظهور استعدادها است. اما در تئوری مک کالوم، هدف به نحو عام و عمومی مورد اشاره قرار گرفته است و از این رو بار ارزشی خاصی نمی‌یابد، برخلاف بحث مطهری که هدف و ارزش مورد نظر وی همانا دست‌یابی به کمال و سعادت است که دارای بار ارزشی ویژه‌ای در اندیشة دینی است. اساساً تلاش‌های آدمی و به ویژه یک انسان مسلمان در راستای آن هدف برتری است که ارزش سعی و تلاش را دارد و هزینه نمودن استعداد و ظرفیت آدمی در آن، کاری درخور و شایسته تقدیر است.
اگر قرار باشد برای تأکید بیشتر بر مفهوم مثبت و منفی آزادی در آرای آیت‌الله مطهری شاهدی ارائه شود، می‌توان به دو رکن آزادی در اندیشه ایشان اشاره کرد. از منظر او آزادی دو رکن بسیار مهم دارد: نخست، عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد. در واقع به تعبیر مطهری: «بدون عصیان و تمرد، رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، هرج و مرج است.»[21] انسان از یک سوی به نفی استبداد می‌پردازد و در مقابل استبدادورزی و استبدادپذیری عصیان می‌ورزد و سعی در رها ساختن خود و جامعه خود از چنین وضعیتی را دارد، و از سوی دیگر این رها شدن را نهادینه می‌کند و آزادی را در قالب نظم و به تعبیری تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، سامان می‌دهد و روشن می‌سازد که آزادی را برای چه می‌خواهد و در چه مواردی می‌خواهد از آن بهره‌مند گردد. این دو ویژگی همواره به آدمی این توان را می‌دهد که از استبداد بگریزد و از دیگر سوی گرفتار هرج ومرج نیز نگردد و مشی متعادل و متوازنی را طی نماید. این به معنای در اختیار گرفتن و بهره‌مند شدن از آزادی منفی و آزادی مثبت به طور توأمان است.
ارکان آزادی در وجهی دیگر نیز در سخنان مطهری بازتاب یافته است. به باور ایشان، اسلام، هم شعار آزادی را سرداده و هم اصول آزادی را تبیین نموده است. در نظر وی نخستین شعار اسلام، یعنی «لا اله الا الله» متضمن و «مشتمل است بر سلب و ایجاب، نفی و اثبات، عصیان و تسلیم، نه و آری، فصل و وصل، آزادی و بندگی، ولی نه به صورت دو شیئ جداگانه، بلکه به صورت دو شیئ وابسته به یکدیگر که هیچ کدام بدون دیگری امکان‌پذیر نیست.»[22] در اینجا نیز گریختن و آزادی از غیر خداوند و درآویختن و آزادی در خداوند طرح شده است و نوع نگاه مطهری را به آزادی به خوبی نمایان می‌نماید. وی در تفسیر جملة مذکور بر این باور است که «اولین نفخة آزادی در اسلام به وسیلة همین کلمه و همین جمله دمیده شد. آزادی از بت‌ها، از طوق بندگی ابوسفیان‌ها و ابوجهل‌ها، از طوق بندگی پول و ثروت، از طوق بندگی هوا و هوس و نفس اماره به وسیلة همین جملة با ارزش حاصل شد.»[23]
به هر حال آنچه از مباحث مطهری می‌توان استنباط نمود، همراهی دو مفهوم مثبت و منفی یا ایجابی و سلبی آزادی است. اهمیت مطلب حاضر از آن رو است که تا آزادی در بعد منفی متحقق نشود نمی‌توان از آزادی مثبت گفت‌وگو نمود. و در این صورت و به طریق اولی، جایی برای اخلاق مبتنی بر فضای آزاد باقی نخواهد ماند تا درباره آن بحث شود. از این وضعیت می‌توان تقدم آزادی را بر اخلاق استنباط نمود. در واقع تا آزادی، به عنوان عنصری از فضائل اخلاقی، تحقق نیابد نمی‌توان بحثی از سایر فضائل اخلاقی و اخلاقیات به میان آورد. این نکته به خوبی فرضیه مقاله حاضر را اثبات می‌نماید. به هر حال آزادی در بعد منفی گرچه در ابتدا نمود می‌یابد، اما از سویی آزادی مثبت معطوف به تکامل و سعادت است و به منزلة مهم‌ترین هدف اخلاق به شمار می‌آید.

دلایل ضرورت آزادی
شاید در مرحله نخست به نظر آید که سخن گفتن درباره ضرورت آزادی بیهوده است؛ زیرا غالباً ضرورت آزادی مفروض گرفته می‌شود. گرچه ممکن است این دیدگاه درست به نظر آید، اما از منظر بحث حاضر نه تنها اهمیت بحث از ضرورت آزادی و دلایل چنین ضرورتی کاهش نیافته، که افزون نیز شده است. و بلکه می‌تواند به مثابه نقطه تمرکز و ثقل مبحث حاضر مورد بهره‌برداری قرار گیرد. به ویژه اینکه در اینجا صرفاً از ضرورت آزادی گفت‌وگو نمی‌شود و بیش از ضرورت از دلایل آن سخن به میان می‌آید.
آیت‌الله مطهری در مباحث خود درباره آزادی، از بحثی با عنوان دلایل صحت، و به تعبیر نگارنده دلایل اهمیت و ضرورت آزادی گفت‌وگو می‌کند. این دلایل به طور کلی می‌تواند فرضیه مقالة حاضر را در تقدم آزادی بر اخلاق تقویت نماید. جان کلام مطهری در بحث ضرورت آزادی این است که به دلایل متعدد و تنها در گستره و سپهر آزادی می‌توان به مراتب سعادت و کمال دست یافت:
«آزادی کلی به این معنی صحیح است که نباید مانع بروز استعدادهای بشر شد؛ دیگر به این معنا صحیح است که بسیاری از چیزهاست که با جبر نمی‌توان به بشر تحمیل کرد؛ و دیگر به این جهت که بشر موجودی است که باید بالاختیار و در صحنه تنازع و کشمکش به کمال خود برسد.»[24]
عناصر سه‌گانه‌ای که در نقل قول مذکور بازتاب یافته به گونه‌ای است که آزادی را بر هر چیز دیگری و از جمله اخلاق تقدم می‌بخشد. در این معنا آزادی یک مفهوم بیرون دینی تلقی می‌شود که حتی پذیرش دین نیز میسر نیست، مگر اینکه با آزادی و آگاهی تمام صورت گیرد. و طبیعی است که اخلاقیات و فضائل اخلاقی نیز مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد مگر با وجود و تحقق آزادی برای افراد. از این رو سخن مطهری سمت و سویی می‌یابد و بنا به دلایلی، که ذکر می‌کند، نباید از آدمی دریغ شود.
نخستین دلیل برای ضرورت آزادی این است که بروز و ظهور استعدادهای آدمی نیازمند فضای آزاد است. در یک فضای بسته و محیط متحجر و خفقان‌آور و استبدادی و ضد اخلاقی، زمینه‌ای برای بروز خلاقیت‌ها و استعدادها و فضائل اخلاقی و رفتارهای مبتنی بر اخلاق به وجود نمی‌آید. برعکس، در فضای بسته و مستبدانه‌ای که بر جامعه حکم‌فرما باشد، چاپلوسان و متملقان و زبان‌بازان قدر می‌یابند و بر صدر می‌نشینند و آزادگان و آزاداندیشان، خوار و ذلیل شمرده و بر فرش نشانده می‌شوند. وضعیت پدیدآمده به خوبی تأیید کنندة این مطلب است که اخلاق مطلوب در چنین جامعه‌ای ریشه نخواهد دواند و مردم نخواهند توانست از چنین جامعه‌ای میوه‌های اخلاقی بچینند. آنچه مشاهده می‌شود، ضد اخلاق است و میوه‌های فاسدی است که در ظل نظام استبدادی ریشه دوانده و درخت تناور اخلاق را فاسد ساخته است و میوه‌هایی که به خورد مردم می‌دهد نیز فاسد و گندیده است. وضعیت موجود و نظام استبدادی اجازه چون و چرا کردن به خیرخواهان و خیراندیشان و مصلحان و اخلاقیون نمی‌دهد. تنها آنان که زبان به مدح بگشایند، جایی و مقامی می‌یابند و بس. و این چنین، فضائل اخلاقی نیز در پی فقدان آزادی به مسلخ برده می‌شود و نفاق و دو رویی و فساد اخلاقی در جامعه رشد می‌کند و سر برمی‌آورد و جامعه را از درون تهی می‌سازد.
عنصر و دلیل دوم که در ضرورت آزادی بایسته توجه و تأمل است این است که بسیاری از امور و چیزها صلاحیت و قابلیت تحمیل به آدمیان را ندارد. برای مثال دین و اخلاق و... از جمله چیزهایی است که اجباربردار و اجبارپذیر نیست. نمی‌توان کسی را به زور وادار به پذیرش دین نمود و یا کسی را با تحمیل وادار به قبول اخلاق و فضائل اخلاقی نمود و به اجبار از او خواست که انسان، اخلاقی و پای‌بند به فضائل اخلاقی باشد.
مطهری اساساً نقطه قوت دین اسلام را در همین می‌داند که به دیگران اجازه نداده است دین و فضائل اخلاقی را به آدمیان تحمیل نمایند. اخلاق و اخلاقیات را نمی‌توان بر بشر تحمیل کرد؛ بشر می‌بایست خود با طوع و رغبت آنها را بپذیرد و به آنها عمل نماید. در فضای غیر آزاد، تحقق اخلاق و فضائل اخلاقی نیز به سختی صورت می‌گیرد و اساساً ممتنع می‌نماید. در همین زمینه مطهری می‌گوید:
«بعضی چیزهاست که اصلاً اجباربردار نیست، یعنی نمی‌شود بشر را مجبور کرد که آن را داشته باشند ... . اگر تمام قدرت‌های مادی جهان جمع شوند و بخواهند با زور آن را اجرا بکنند قابل اجرا نیست؛ مثلاً محبت و دوستی.»[25]
دین، ایمان و محبت و دوستی، که در شمار فضائل اخلاقی‌اند و بسیاری چیزهای دیگر اجباربردار و تحمیل کردنی نیست و آیات فراوانی در قرآن نیز به این موضوع اشاره دارد. از جمله خطاب به پیامبر می‌فرماید: ‹ أدع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه›؛[26] مردم را با دلیل و منطق دعوت کن تا روح و قلب آنها را خاضع ] و[ عشق و محبت را در دل آنها ایجاد کنی. اخلاق را نیز می‌بایست با طوع و رغبت و منطق و برهان به دیگران آموخت و نه با تحمیل و اجبار. پیامبر مکرم خدا حضرت محمد(ص) برانگیخته شد تا مکارم اخلاق را تکمیل نماید: ‹ إنی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق›. نمی‌توان مکارم اخلاق را به دیگران آموخت جز با برهان و استدلال و نرمی و لطافت.
عنصر و دلیل سوم در ضرورت آزادی این است که همانا قابلیت کمال‌یابی انسان در فضایی ارزشمند است که آگاهانه و آزادانه صورت پذیرد. اساساً برای رسیدن به کمال، باید با بسیاری از چیزها در تنازع و کشمکش به سر برد. در ابتدا در درون خود و برای رسیدن به فضائل معنوی اخلاقی باید تلاش کرد و آنگاه در بیرون و برای تحقق اخلاق در جامعه می‌بایست تلاش نمود. و البته دست‌یابی به اخلاق و فضائل اخلاقی و کمال در فضای آزاد ارزشمند است. اگر امکان دست‌یابی به سعادت بدون تلاش و منازعه با درون خود و با جامعه و نیروهای شر دورن اجتماع میسر می‌بود دیگر اخلاق و فضائل و ارزش‌های اخلاقی ارزشمند شمرده نمی‌شد و مطلوب آدمیان نبود.
شاید بتوان گفت همة عناصر و دلایل مذکور در باب اهمیت و ضرورت آزادی، می‌تواند تقدم آزادی را بر اخلاق و فضائل اخلاقی روشن سازد. آزادی به مثابه نقطة آغازینی است که می‌توان از آنجا به اخلاق رسید. بدیهی است اگر سپهر آزادی در حوزة عمومی نمود نیافته باشد نمی‌توان از اخلاق و فضائل اخلاقی گفت‌وگو کرد. یک جامعة فاقد آزادی، فاقد اخلاق هم خواهد بود و در این شرایط وضعیت جامعه از حیث روابط اجتماعی و آداب معاشرت بر پایة هیچ منطقی استوار نخواهد بود.

 آزادی، چونان روش و ارزش
وقتی سخن از آزادی به منزلة روش به میان آید، به این معنا است که آزادی، روش و زمینه و شیوه‌ای است که بدان وسیله می‌توان به پاره‌ای از اهداف خاص رسید و آزادی به خودی خود و به اصطلاح فی نفسه، اصالت نخواهد داشت، بلکه آزادی به منظور فراهم آمدن شرایط مساعد برای رشد و آگاهی و عقلانیت لازم و ضروری است. به دیگر سخن آزادی به مثابه ابزار و روشی است برای تعالی اخلاقی و عقلانی و توسعة آگاهی‌ها.[27] آزادی روشی است برای دانستن و شناختن و آموختن.
پاره‌ای از مباحث آیت‌الله مطهری ناظر به روش و زمینه و ابزار بودن آزادی است. از این منظر، آزادی، راه و روشی برای رسیدن به مقصد و مقصودی دیگر است. آزادی، هدف و غایت اساسی و اصلی نیست، بلکه راه و روشی است برای دست‌یابی به هدف‌هایی برتر و بالاتر دیگری که همانا رسیدن به کمال و سعادت است. اصطلاحی که مطهری برای آزادی به مثابه روش به کار می‌گیرد «کمال وسیله‌ای» در مقابل «کمال هدفی» است:
«آزادی «کمال وسیله‌ای» است نه «کمال هدفی». هدف انسان این نیست که آزاد باشد، ولی انسان یابد آزاد باشد تا به کمالات خودش برسد. آزادی یعنی اختیار، و انسان در میان موجودات تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند و حتی به تعبیر دقیق‌تر خودش باید خودش را انتخاب کند ... . انسان اگر آزاد نبود نمی‌توانست که کمالات بشریت را تحصیل کند. [همچنان که] یک موجود مجبور نمی‌تواند به آنجا برسد. پس آزادی یک کمال وسیله‌ای است، نه یک کمال هدفی.»[28]
در عین حال که آزادی کارویژة ابزاری بودن را ایفا می‌کند، اما در همان حال می‌بایست آدمی آزاد باشد تا بتواند از این روش برای رسیدن به هدفی خاص بهره‌مند گردد؛ آنچه که مطهری از آن به بایستگی آزادی انسان یاد می‌کند. به هر حال در این صورت نیز بدون اینکه ابزار بودن آزادی به معنای کاهش نقش آزادی در زندگی تلقی شود، اما می‌توان به تقدم آزادی بر اخلاق حکم کرد. اگر انسان بخواهد به فضائل اخلاقی و اخلاقیات نائل شود نیز می‌بایست از آزادی برخوردار باشد. مطهری ضمن اینکه به نقش روشی آزادی تصریح می‌کند، اما از سوی دیگر تصور اینکه بدون آزادی بتوان به هدفی دست یافت را ناممکن می‌شمارد و بر آزاد بودن انسان تأکید و تصرح می‌کند. و البته این چنین وضعیتی را در شمار ویژگی‌های آدمی برمی‌شمارد.
بنابراین، از منظر مطهری، آزادی، زمینه و معبری برای رسیدن به مقصدی خاص است. در واقع آزادی در این معنا، وسیله‌ای برای بروز و ظهور استعدادهای پنهان و نهفته و کشف‌ناشدة آدمی است. انسان نیازمند آزادی است و از این رو گرایش به آزادی به گونة فطری در نهاد وی به ودیعت نهاده شده است و آدمی در مسیر زندگی خویش و برای بروز و ظهور استعدادهای عالی و برتر انسانی و اخلاقی از آن بهره‌مند می‌شود.
به دیگر سخن آدمی هم برای شناختن استعدادها و ظرفیت‌های خویش و هم برای شناختن استعدادها و ظرفیت‌های دیگران محتاج آزادی است. آزادی روشی است برای ظهور و تجلی، روشی است برای خودشناسی، روشی است برای راه بردن به نهانیهای غیر، روشی است برای کسب آگاهی و رفع نادانی، روشی است برای سیاستی کامیاب و مدیریتی موفق، روشی است برای دادگری و ستم ستیزی[29] و روشی است برای درپوشیدن جامة اخلاق بر تن خود و جامعه.
گرچه ابزاری و روشی بودن آزادی در سخنان مطهری مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است، اما از سویی در مباحث وی بر ارزش بودن آزادی نیز تصریح شده است. به یک معنا مطهری آزادی را برترین و بزرگ‌ترین ارزش‌های انسانی و مافوق ارزش‌های مادی می‌داند.[30] وی این پرسش را طرح می‌کند که چرا آزادی به این مقام و ارزشمندی رسیده است که در شمار برترین و بزرگ‌ترین ارزش‌های انسانی قرار گیرد؟ پاسخ وی این است که در طول تاریخ بشری این ارزش همواره از آدمی دریغ شده است و از این رو چون ارزشی کمیاب بوده است از این رو ارزشی بسیار والا و ارجمند یافته است. و البته معتقد است که در عصر حاضر نیز گرچه شعار و حماسه و سخن آزادی هست، اما چیزی جز گندم نمایی و جو فروشی نیست.[31]
از سویی در سخنان مطهری ارزش بودن آزادی معادل تکلیف بودن آزادی تلقی شده است. در واقع تلاش برای بهره‌مندی از آزادی وظیفه انسان‌ها است و آدمیان نمی‌توانند و نباید آزادی خود را تحت هیچ شرایطی سلب کنند و تن به اجبار و تحمیل بسپارند. البته تکلیف بودن آزادی وقتی قابل پذیرش است که مافوق «حق» تلقی شود، اما اگر در معنایی فروتر از حق بودن آزادی به کار رود، طبیعتاً می‌تواند نقدی بر اندیشه مطهری تلقی شود. البته به باور نگارنده، تأکید مطهری بر وظیفه بودن آزادی بیش از آنکه آزادی را ارزشی فروتر معرفی کند، بر فراتر بودن آن تصریح و تأکید دارد و آن را به گونه‌ای بر صدر می‌نشاند و بر سایر فضائل، همانند اخلاق، مقدم می‌دارد. به دیگر سخن، مطهری، آزادی را مافوق حق می‌داند. انسان چون حق دارد آزاد باشد، مکلف است این آزادی را حفظ کند. در اینجا حق و تکلیف نه در برابر هم، که در طول یکدیگر هستند.
مطهری روشی بودن آزادی را نیز منحصر به رسیدن افراد به کمالات ذکر می‌کند و از وارد ساختن آن به مرحلة اجتماعی اجتناب می‌کند. در صورتی که می‌توان گفت آزادی چون روش، در دست‌یابی به آرا و افکار مردم به حاکمان مساعدت می‌کند تا آنان بر اساس آن بتوانند برنامه‌ریزی نمایند و واقعیات اجتماعی را نادیده نینگارند. به دیگر سخن هنگامی که آزادی در جامعه تحقق یافته باشد، آدمیان بدون اضطراب، به ابراز نظر و رأی خود می‌پردازند و حاکمان به درستی و با کم‌ترین هزینه به افکار عمومی دست‌رسی می‌یابند.
همان گونه که آزادی برای دست‌یابی به ارزشی برتر، روش و زمینه و ابزار تلقی می‌شود، به نظر می‌رسد که بتوان گفت اخلاق نیز به مثابه روشی برای رسیدن به کمال شمرده می‌شود. گرچه مطهری معتقد است در مفهوم اخلاق نوعی قداست نهفته است و اخلاق تنها، ویژگی آدمیان است، اما اخلاق و اخلاقیات در یک جامعة دینی و مذهبی، به هر معنایی که مراد شود، فی نفسه و به طور مطلق ارزشمند نیستند و ارزشمندی آنها تنها و تنها برای دست‌یابی به ارزشی برتر و فراتر، که همانا سعادت وکمال و قرب الی الله باشد، است و نه چیزی بیشتر. آنچه که در سخنان مطهری نیز به خوبی مشهود و آشکار است. در این ارتباط است که تقدم و پیشینی بودن آزادی بر اخلاق معنا و مفهوم می‌یابد. در واقع رسیدن به کمال و سعادت جز با بهره‌مندی از آزادی میسور نیست و اگر جز این بود ارزشی نداشت. البته قداست داشتن امری، با وسیله بودن آن منافات ندارد، منتها قداست هدف در مرتبه‌ای والا است؛ زیرا قداست نظیر دیگر مفاهیم ارزشی ذو مراتب است.

موانع و محدودیت‌ها
علاوه بر همة بحث‌های انجام شده، می‌توان به موانع آزادی نیز پرداخت و دو گونه مانع را از هم بازشناخت: نخست موانعی که سلب کنندگان برای آزادی آدمیان ایجاد می‌کنند. به تعبیر مطهری در وجود اقویا دو عامل هست که اگر دست به دست یکدیگر بدهند باعث سلب آزادی می‌شود، نخست «سودجویی و دیگری تمرکز قدرت. به عبارت دیگر، خودپرستی و زور».[32] به عقیدة وی در اسلام با هر دو نیرو مبارزه شده است. مطهری دومین مانع آزادی را به طبقه‌ای که آزادی را از دست داده، بازمی‌گرداند و آن را در شمار موانع مهم در سلب آزادی‌ها می‌داند: «یکی بی‌حسی وتنبلی و لاقیدی و بی‌تفاوتی و ضعف و زبونی، و دیگر بی‌خبری و ناآگاهی و بی‌رشدی.»[33] به عقیدة وی در اسلام بی‌تفاوتی نسبت به حقوق خود نیز مردود شمرده شده است.
بنابراین لازم است برای دست‌یابی به آزادی نخست از موانع آزادی رهایی یافت. و در این میان می‌بایست از شر سودجویان و قدرت‌مندان خلاصی یافت که این خود مستلزم رهایی خود از بی‌نفاوتی نسبت به حقوق خود و آگاهی و شناخت است. در این صورت است که امید می‌رود آزادی در جامعه محقق شود و در پی آن اخلاق نیز به مراح

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد رابطه اخلاق و آزادی