دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :30
بخشی از متن مقاله
مقدمه
کشور ما تقریبا بیش از نیم قرن است که با آمریکا بیش از هر کشور دیگری رابطه گسترده دارد . در این مدت، تحولات و سیاستهای داخلی و خارجی ایالات متحده تاثیر به سزایی در تحولات کشور ما داشته است و دارد . البته چگونگی این رابطه بسیار متفاوت و همواره با نوسانات زیادی همراه بوده و روند مستمر و یک نواختی را طی نکرده است . به عبارت دیگر، قبل از انقلاب اسلامی، با توجه به امتیازاتی که امریکاییها به دست آورده بودند، حق هرگونه مداخله در امور ایران را داشتند و نوعی رابطه دست نشاندگی و سروری میان دو کشور به وجود آمده بود; ارتباطی که برای مردم، روشنفکران و روحانیون تحمل ناپذیر بود . برعکس، بعد از انقلاب اسلامی، رابطه ما با امریکا، بسیار خصمانه شد تا آنجا که به قطع روابط سیاسی بین دو کشور منجر گردید .
منظور از رابطه وجود هرگونه ارتباط مستقیم و غیر مستقیم بین دو کشور است که شامل روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بین دو دولت (ارتباطات بینالمللی) و همچنین بین دو ملت (ارتباط بینالمللی) و براساس احترام متقابل به حق حاکمیت دو کشور میباشد .
طرح این بحث از دو جهت اهمیت دارد: اولا: ایالات متحده امریکا یکی از کشورهای قدرتمند و مطرح جهانی است و بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، که رقیب دیرینه امریکا بعد از جنگ جهانی دوم بود، قدرت این کشور رو به فزونی نهاد، تا آنجا که ابرقدرت بلامنازع جهان شد . بررسی چگونگی رابطه ایران و امریکا بعد از فروپاشی نظام دو قطبی جهان، در بحثهای یاستخارجی اهمیتخاصی دارد; زیرا میتواند به نوعی تحولات کشور تجدید نظر طلب (ایران) را، آن هم در شرایط جدید قدرت امریکا، مورد مطالعه قرار دهد . ثانیا: از زمان تیره شدن روابط میان ایران و امریکا بحثی بسیار جنجالی در سطوح مختلف جامعه مطرح شد مبنی بر اینکه نحوه روابط این دو دولت در آینده باید چگونه باشد . موضوع مورد بحث تا حدود زیادی به این پرسش پاسخ میدهد .
در این مقاله چگونگی این رابطه را از منظر امام خمینی (س)، بنیانگذار جمهوری اسلامی و اصلیترین فرد مخالف حضور امریکا در ایران و منطقه و کسی که دست امریکا را از ایران قطع کرد، بررسی میکنیم; زیرا بدون تردید، نگرش و طرز تفکر رهبر موفق انقلاب نسبتبه مسائل سیاسی جامعه، کمک زیادی به فهم پدیدههای سیاسی و اجتماعی خواهد کرد .
بدین ترتیب، محتوای اصلی این مقاله، برسی فرایند رابطه ایران و امریکا قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از طریق موضعگیری و نحوه نگرش حضرت امام (س) میباشد . در اینجا این سوال مطرح میشود که آیا امکان رابطه میان ایران و امریکا وجود دارد یا خیر، اگر وجود ندارد، چرا؟ و اگر وجود دارد تحت چه شرایطی ممکن استبرقرار شود، این بحث حکایت از سلب و ایجاب رابطه بین دو کشور دارد:
فرضیه اساسی این است که امکان ایجاد رابطه در نظریات حضرت امام (س)، تحتشرایطی خاص وجود دارد، اما فرضیه رقیب بیانگر آن است که امکان ایجاد چنین رابطهای در نظریات ایشان وجود ندارد .
حضرت امام (س) از 15 خرداد 1342 تا 14 خرداد 1368، اظهارنظرهایی درباره امریکا و نقش و جایگاه آن در ایران داشتهاند که میتوان آنها را به سه بخش کلی تقسیم کرد: بخش اول، از شروع زعامتحضرت امام (س) تا سرنگونی شاه; بخش دوم، از اواخر سلطنتشاه و بحبوحه انقلاب اسلامی یعنی از واژگونی رژیم شاهنشاهی تا استقرار نظام جمهوری اسلامی; و بخش سوم، از استقرار نظام جدید تا زمان رحلت ایشان .
قبل از شروع بحث ذکر نکاتی ضروری به نظر میرسد: اول اینکه، رابطه ایران و امریکا به صورت یک جانبه یعنی فقط از دیدگاه امام نسبتبه امریکا مطرح میشود و دیگر اینکه سعی شده است، از سخنرانیها و نوشتجات حضرت امام (س) که در مجموعه صحیفه نور جمع آوری شده استبه گونهای توصیفی و تحلیلی استناج شود تا شرح و تفاسیرهای مختلف از آن .
مروری بر تاریخچه روابط ایران و امریکا
به طور کلی، روابط ایران و امریکا را میتوان به سه دوره تقسیم کرد: دوره اول، اواخر قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی دوم را در برمیگیرد که با توجه به استراتژی انزواطلبی امریکا، نفوذ این کشور در ایران چندان محسوس نبود و صرفا به اعطای برخی خدمات آموزشی و بهداشتی و اعزام تعدادی از مستشاران امریکایی به قصد انجام اصلاحات به خصوص اصلاح امور مالی در ایران ختم میشد .
دوره دوم، از زمان اشغال ایران از سوی متفقین، در جریان جنگ جهانی دوم آغاز و تا پیروزی انقلاب اسلامی به طول انجامید . در این دوره، به تدریج، نفوذ امریکا در ایران رو به افزایش گذارد و تعدادی از نیروهای نظامی امریکا نیز در ایران مستقر شدند . تحولات این دوره به دو بخش تقسیم میشود: بخش نخست از اشغال ایران توسط متفقین تا کودتای 1332 را شامل میشود، که امریکا به تحکیم مواضع خود در ایران پرداخت و با توجه به نقشی که ایران در مقابله با کمونیسم داشت، سعی کرد ایران را به اردوگاه سرمایهداری ملحق کند . مصداق این ادعا، تلاش کشور مزبور برای خروج نیروهای شوروی از ایران در زمان پایان جنگ جهانی دوم و جلوگیری از تجزیه ایران بود . بخش دوم با کودتای 1332 آغاز میشود که طی آن موقعیت امریکا درایران تثبیتشد و با نقشی که در حوادث نفت و بازگرداندن شاه به ایران انجام داد به صورت قدرتی بلامعارض در ایران درآمد . در این دوران بود که امریکا با حمایت همه جانبه از رژیم شاه، ایران را به صورت ژاندارم منطقه درآورد و با توجه به کاهش نفوذ انگلیس در منطقه خلیج فارس، امنیت منطقه را به دست ایران سپرد، و به این منظور سیل جنگ افزارهای امریکایی را به ایران روانه کرد و ایران نیز با سرکوبی برخی جنبشهای مترقی منطقه، همچون ظفار، به ایفای نقش ژاندارمی در منطقه پرداخت .
دوره سوم از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران شروع میشود که با توجه به ویژگی استقلالطلبی انقلاب و نفی دخالتبیگانگان در امور کشور، روابط دو کشور رو به تیرگی گذارد . گروگانگیری، بلوکه شدن داراییهای ایران، واقعه طبس، جنگ
ایران و عراق و سیاست مهار دوگانه (containment policy) سقوط هواپیمای ایرباس، تلاش برای امنیت اسرائیل، از جمله عوامل تیرگی روابط ایران و امریکا بعد از انقلاب اسلامی محسوب میشود .
ایالات متحده امریکا در دوره اول، براساس سیاست مونروئه که معتقد به دخالت نکردن امریکا و اروپا در حوزههای نفوذ یکدیگر بود و شعار "اروپا برای اروپا و امریکا برای امریکا" را طرح میکرد از حضور موثر در سطح جهانی بازماند . بعد از کنار گذاشتن سیاست انزواطلبی و به دنبال تضعیف جناح سرمایهداری (به ویژه کشور انگلستان از جریان جنگ جهانی دوم به بعد)، امریکا به صحنه جهانی وارد و نفوذ این کشور در ایران جانشین نفوذ انگلستان شد . این اعمال نفوذ آن قدر شدید بود که علی رغم هم مرزی ایران با اتحاد جماهیر شوروی سابق (بلوک شرق)، ایران به بلوک غرب پیوست .
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***