مشخصات این فایل
عنوان: تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 19
این مقاله درمورد تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی می خوانید :
نقش علما در پاسداری از هویت دینی و میهنی
یکی از دیگر از کتابهایی که درباره سید جمال الدین اسدآبادی تالیف یافته است، نامش "اسناد و مدارک درباره سید جمال الدین اسد آبادی" میباشد. در صفحاتی از این کتاب که نوشته صفاتالله جمالی است، نامهای از سید جمال الدین اسد آبادی پیرامون اهمیت و نقش علما در پاسداری از هویت و استقلال دینی و میهنی درج شده است که در ذیل بخشی از آن نامه را برای بهرهمندی خوانندگان درج میکنیم.
بنام خداوند بخشنده مهربان. ای قرآنیان، ای نگاهبانان ایمان،ای پشتیبانان دین،ای یاوران شرع مبین، ای لشگریان پیروز خدا و سرکوب کنندگان گمراهان، جناب حاجی میرزا محمد حسن شیرازی، و جناب حاجی میرزا حبیبالله رشتی و جناب میرزا ابوالقاسم کربلائی و جناب حاج میرزا جواد آقا تبریزی و جناب حاجی شیخ هادی نجم آبادی و جناب میرزا حسن آشتیانی و جناب حاج سید طاهر زکی صدرالعلماء و جناب حاج آقا محسن عراقی و جناب شیخ محمد تقی اصفهانی و جناب حاجی محمد بجنوردی و سایر رهبران ملت و روساء دین و علمای بزرگوار که نایبان ائمه طاهرین هستند.
(خدا اسلام و مسلمین را بوجودشان عزیز کرده، دماغ سرسخت را بخاک بمالد - آمین)
از مدتها پیش دول اروپا با اشتیاق و حرص وافری میخواهند، کشور ایران را زیر نفوس خود در آورند اینها هر وقت فرصتی یافته، و مجالی پیدا نمودهاند، با نیرنگ و دسیسه (بطوریکه موجب ایجاد تنفر و تهییج احساسات عمومی نشود) کوشیدهاند در نقاط مختلفه کشور برای خود نفوذی تولید نموده و زمینه حکومت نمودن بر اینجا را فراهم سازند ولی ضمنا هم میدانند علماء فریبشان را نمیخورند و در مقابل اراده آنها تسلیم نمیشوند زیرا که توده، دل بسته بعلماء و گوش بفرمان روساء دینی است، هر چه بگویند میپذیرد، و هر کجا بایستند در نظر توده، فرمان علماء رد شدنی نیست و هر چه بخواهند تغییر پذیر نخواهد بود، دانشمندان هم پیوسته همت خود را صرف نگهبانانی دین نموده، نه غفلت میورزند، نه فریفته میشوند، نه مغلوب هوا و هوس خواهند شد، اروپایی نیز از موقعیت علماء مطلع بوده و پیوسته منتظر تحول و مراقب فرصتند راستی هم اروپائیها خوب پیشبینی کردهاند - زیرا هر گاه دانشمندان، با ابهتی که در نظر عوام دارند، نباشند، توده عامی با میل و رغبت بکفار پیوسته و برای اینکه خود را از چنگ این دولت نجات دهد، زیر پرچم آنها در میآید - از چنگ دولت ورشکستهای که قدرت خود را از دست داده از چنگ دولتی که انصاف را فراموش کرده و سازش با رعیت را پشت گوش انداخته،دولتی که از اقتدار و نفوذ خود نه شرافتی تحصیل کرده نه جانی را حفظ نموده، نه باری از دوش ملت برداشته، روی همین موازنه است که در هر نقطهای نیروی علماء کم شده، قدرت اروپائیان در آنجا بیشتر گردیده، بحدی که شوکت اسلام را در هم شکسته، نام دین را از آنجا محو ساختهاند - پادشاهان هند و فرمانفرمایان ماوراءالنهر کوشیدند، تا علماء را کوچک کردند، ولی روی قانون طبیعی و خدا داده نتیجه شومش بخودشان برگشت، افغانیها هم کرارا جز به نیروی علماء نتوانستند کشور خود را از دست برد اجانب و هجوم انگلیسها حفظ کنند.
حالا از وقتی که این شاه بیقیمت گمراه روی کار آمده، در تحقیر علماء و سلب اختیارات آنها میکوشد و از فرط علاقهای که باستبداد و توسعه دائره ظلم و جور دارد، نفوذ کلمه علماء را با امر ونهیهای خود کم نمود، آنها را با خواری تمام از شهرستانها تبعید کرد و نگذاشت بترویج دین قیام نمایند- دستای را از مراکز اقامت خودشان به طهران (کانون فتنه و ستم)آورد و آنها را مجبور بسکونت در این شهر نمود همین که میدان برایش خالی شد، بندگان خدا را مقهور ساخت شهرها را ویران نمود، از هر سیاهکاری خودداری نکرد، هر گناهی را علنا مرتکب شد، آنچه از خون فقرا و بیچارگان مکیده بود صرف هوا و هوس خود ساخت و اشک در چشمان یتیمان جاری کرد (ای اسلام بییاور) حالا دیگر جنونش گل کرده و طمع پستش به هیجان آمده نه دینی دارد که جلوگیرش باشد، نه عقلی که سرزنشش نماید، نه شرافت نفسی که مانعش شود، پست فطرتی و نا پاک طینتی وادارش نموده کشور اسلامی را به بهای اندکی بفروشد، اروپائیها هم فهمیدند حالا وقت است که بدون جنگ و نزاع مالک ایران شوند، فهمیدند دانشمندانی که از اسلام و قلمرو دین دفاع میکردند، قدرت خود را از دست داده و نفوذشان کاسته شده است، از اینرو هر دولتی بطمع یک قطعه از این آب و خاک دهان گشود - ولی باز حق بر باطل یورش برده و مغلوبش ساخت و کوششهای دشمن را باطل کرد و ستمکاران ذلیل شدند. حق را باید گفت شما پیشوایان با تصمیمی که گرفتید اسلام را بزرگ نمودید و نام دین را بلند ساختید دلها را از هیبت و قدرت خود پر نمودید بطوریکه بیگانگان عموما فهمیدند در مقابل اقتدار شما، در مقابل نیروی شما، مقاومت ممکن نیست، دانستند شما دیوار کشورید و زمام ملت بدست شماست، ولی مصیبت بزرگ اینجاست که شیطان برای اینکه شکست خود را در این نبرد جبران نماید، بدماغ این مرد تبهکار خارج از دین انداخته است که علماء را از شهرستانها تبعید نماید، او فهمیده است، انجام اوامرش جز از طریق اطاعت افسران ارتش ممکن نیست و افسران هم مخالفت علما را نمیکنند و بد آنها را نمیخواهند، لذا در صدد برآمده است افسران ارتش را از کشور بیگانه تعیین کند و بهمین منظور ریاست شهربانی و فرماندهی هنگ قزاق را به (کنت وازرایه) داده، آن زندیق و دوستان او هم میکوشند فرماندهان ارتشی را از کشور بیگانه بخواهند شاه هم از فرط دیوانگی از این کار خوشحال شده و به آن میبالد، بخدا شاه با جنون و زندقه هم سوگند گردیده، و متعهد شده است، با خودسری و شرارت تمام دین را نابود سازد و شریعت را مضمحل کند و کشور اسلام را بدون چون و چرا به بیگانگان تسلیم نماید.
ای رهبران ملت، اگر این فرعون را بحال خودش بگذارید و جلو دیوانه بازی او را نگیرید و او را از تخت گمراهی پایین نکشید کار میگذرد و علاج مشکل میشود و چاره غیر ممکن میگردد، شما یاوران خدائید، جانهای شما که از شریعت خدائی سرشار است، شما را از هر هوا و هوسی که موجب دو تیرگی و اختلاف کلمه باشد نگاه میدارد، شیطان نمیتواند بین شما را بهم بزند، شما چون دستی هستید که خدا با آن از قلعههای محکم دین خود دفاع مینماید. و با این دست است که ارتش کفر و یاران زنادقه را دور میسازد، تمام مردم (به غیر از آن کسی که بناست زیانکار و بدبخت باشد) فرمان بردار شمایند، اگر شما خلع این نادان را اعلان کنید بزرگ و کوچک گدا و توانگر اطاعت خواهند کرد (خودتان همین روزها دیدید، بنابراین محتاج نیست که من دلیل بیاورم - بخصوص این موقع که در اثر این سلطنت جابرانه آمیخته به جهالت سینهها بتنگ آمده، سلطنتی که نتوانسته ارتشی آماده کند و نه شهری را آبادان نموده نه فرهنگ را توسعه داده، نه نام اسلام را بلند ساخته، نه یک روز دل ملت در پناهش راحتی دیده - بلکه در عوض کشور را ویران و رعیت را ذلیل کرده و ملت را به دگدائی انداخته و سپس گمراهی دامنگیرش شده و از دین بیرون رفته، استخوان مسلمانان را خرد ساخته و با خونشان خمیر کرده تا از آنها برای ساختن کاخ شهوت پست خود خشت تهیه کند، در این مدت دراز، در این سالیان متمادی نتیجهای که بر چنین حکومتی مترتب شده همین است، نابود باد این پادشاهی، واژگون باد این سلطنت، اگر این پادشاه خلع شود (و خلع وی هم با یک کلمه، کلمهای که روی غیرت دینی از زبان اهل حق خارج میشود) آنکه جانشین وی خواهد بود نمیتواند از فرمان شما سرپیچی کند و جز خضوع در پیشگاه شما مقدورش نیست زیرا که او قدرت خدائی شما را بچشم خود میبیند، قدرتی که به آن سرکشان را از تخت گمراهی پایین میکشد، ملت وقتی زیر سایه دین از داد برخوردار شود رغبتش به شما زیادتر خواهد شد و گرد شما خواهد گردید، آنگاه همه در پناه خدا و حزب علماء که دوستان خدا هستند در میآیند - هر کس خیال کند خلع این پادشاه جز با قشون و توپ و بمب ممکن نیست خیال بیهودهای کرده، اینطور نیست. چون یک عقیده و ایمانی در کله مردم رسوخ نموده و در دل آنها جا گرفته و آن عقیده این است که مخالفت علماء مخالفت خداست راستی هم همینطور است و پایه مذهب هم روی این عقیده میباشد.
بخشی از فهرست مطالب مقاله تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی
مقدمه
دانشمندان ایرانی در دنیای اسلام
کشور داری و امور دیوانی
عرفان و تصوف ایرانی
تاثیرات سیاسی و اجتماعی
تاثیر اسلام بر تمدن ایران در دایرة المعارف اسلام و ایران
سهم ایرانیان بر تمدن اسلامی
منلبع
دانلود مقاله تاثیر تمدن ایرانی بر تمدن اسلامی