دنیای امروز دنیایی است با ابعاد و ویژگیهای مختلف و گوناگون که ماهیت این ابعاد نحوه زندگی را در جوامع و کشورهای مختلف روشن مینماید. برای زیستن در این جهان پارامترها و فاتورهای بسیاری وجود دارد که در صورت آگاهی از روش صحیح برخورد با این عوامل و استفاده از این روشها میتوان به بهترین نحو زیست به جرأت میتوان یکی از مهمترین مواردی که از ابتدای خلقت تاکنون بشر یا آن برخورد داشته و سعی در بهبود آن همواره در نظرش بوده را آموزش و پرورش یا تعلیم و تربیت دانست. با مراجعه به قرآن کریم درمییابیم که حتی قبل از اینکه انسان پای به عالم خاکی بگذارد نیز در حال آموزش بوده است. «خداوند به آدم (ع) علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی جهان آگاهی یابد.» این آیه مؤید چند نکته اساس و مهم میباشد که به این شرح میباشد.
الف ) اهمیت آموزش و پرورش در زندگی.
ب ) اینکه اولین آموزگار انسان خداوند متعال میباشد.
ج) اینکه اولین دانشآموز حضرت آدم بوده است.
باید این مسئله را دانست که برای دستیابی به آموزش بهتر و مفیدتر نیاز به آگاهی و استفاده از مواردی میباشد که مهمترین آنها شیوه تدریس معلم در کلاس درس میباشد. با نگاهی به گذشته متوجه میشویم که در هر عصر و دورهای با توجه به تعداد شاگردان ، موضوع درس و شخص مدرس شیوهها متفاوت بود و با گذشت زمان و نحوه تحقیقات مختلف بر تنوع و تعداد این شیوهها افزوده شده است. و بایستی اذعات داشت که هدف از پیدایش و استفاده از این شیوهها یادگیری و فهم هر چه بیشتر مطالب و موضوعات درسی و در نهایت رشد همه جانبه دانشآموز میباشد، بدیهی است که هر آموزگاری در کلاس درس از روش یا روشهایی استفاده مینماید که این روشها با توجه به عواملی از قبیل ماهیت و محتوای درس ، سن و سال دانشآموز ، علاقمندی وی به مطلب آموزشی و ... میتواند در رشد همه جانبه فراگیران مفید و یا بیبهره واقع شوند پس در تعیین و استفاده از این روشها هم بایستی دقت و اهتمام لازم را بعمل آورده، و اینکه کدامیک از روشها مفیدـر میباشد را تشخیص دهد.
امروزه در شناساندن روشهای مناسب آموزش و پرورش تحقیقات فراوانی صورت گرفته است. دفتر بینالمللی تعلیم و تربیت وابسته به یونسکو تعداد بیش از 300 روش تدریس شناخته شده را ذکر مینماید.
زمینه
امروزه در اکثر کشورهای جهان آموزش از جایگاه خاصی برخوردار است و همه کشورهای کم و بیش در صدد اجرای هر چه بیشتر، بهتر و مفیدتر آن میباشند. باید این نکته را متذکر شد که در حال حاضر بسیاری از کشوهای دنیا از روشهای آموزشی سنتی بهره میگیرند و پایبند این نوع آموزش میباشند. اما لازم به ذکر است که شیوههای آموزش سنتی دارای نارساییهایی به شرح ذیل میباشند:
1- روشهای آموزش سنتی دانشآموز را منفعل و وابسته بار میآورد . او سرگذشت علم را میخواند، نه خود علم را.
2- روشهای آموزش سنتی منکر فراهم کردن فرصتهای کافی برای درگیر شدن با دادهها، نظریهپردازی ، امتحان فرضیهها و کاربرد روش علمی در عمل است.
3- در آموزش سنتی ، معلم در صدد است تا مفاهیم و مطالب آموختنی را به فراگیر، به روش کلامی یا نشان دادن و ارائه یک مطلب خواندنی واضح و سرراست ، منتقل کند.
اما آموزش پیشرو و مواد آموزشی پیشرفته که در کشورهای توسعه یافته و در حال گسترش هستند به روشهای اندیشیدن و راه و رسم یادگیری خیلی بیش از مطالب آموختنی توجه میکنند.
مهارت در طبقهبندی یافتهها، دادهپردازی، نظریهپردازی و جستجوی راهی برای آزمودن و بازبینی نظریههای ارائه شده ، حتی اگر همراه با فعالیت مستقیم آزمایشگاهی نباشد، از اهمیت فراوانی برخوردار است. هدف از اینگونه فرایندهای شناختی ، تنها این نیست که آگاهیهای درست را برای مصرف فراگیران بوجود آورند، بلکه هدف پرورش افرادی کاوشگر، تحلیلگر و نوآور است.
عوامل مؤثر در آموزش را میتوان به ترتیب زیر نام برد :
الف : شاگرد
یکی از نکات مهم آموزشی، شناخت تواناییهای فکری و ذهنی شاگردان است. در این مورد تلاش میشود تا جایی که امکان دارد قدرت فکری و میزان معلومات یکایک آنان شناخته شود تا بتوان در حل مشکلات و مسائل آموزشی به گونهای مؤثر اقدام کرد. لازمة چنین شناختی آن است که :
اولاً احاطة کامل به مطالب و برنامههای آموزشی وجود داشته باشد.
ثانیاً مشکلات و مسائل آموزشی نیز از دیدگاه ایشان بررسی شود. در این باره توجه به موارد زیرین ضروری است.
- همه آنها (به استثنای شماره محدودی) از لحاظ جسمی، فکری، و احساسی بالغ هستند.
- بسیاری از آنها در یادگیری مطالب، هدف دارند و چنانچه برانگیخته شوند، اشتیاق زیادی برای آموختن موضوعات تازه از خود نشان خواهند داد.
- علاقه خاصی در استفاده از آموختههای خویش در عمل دارند. به عبارت دیگر ، هر آموزشی را از دو جنبه ارزیابی میکنند :
1- ار لحاظ اطلاعات و دانشی که به آنها عرضه میشود.
2- از لحاظ منافعی که ممکن است در کار آینده ایشان داشته باشد. به همین سبب است که در بسیاری از مواقع کنجکاوند تا بدانند که تکالیف خود را «چگونه» و «چرا» بایستی انجام دهند.
در شناخت استاد باسواد و مسلط از همگان صلاحیت بیشتری دارند و به یک چنین معلمی احترام میگذارند. همچنین است در شناسایی کسانی که از چنین امتیازاتی برخوردار نیستند.
با توجه به اینکه «انسانها به لحاظ روانشناختی با یکدیگر متفاوتاند» بیتردید شاگردان نیز از لحاظ تواناییهای جسمی ، عاطفی ، استعداد ، هوش ، ثبات روانی ، علاقه به تحصیل ، معلومات عمومی ، تجربیات و .... با همدیگر فرق دارند. لذا وظیفه یک معلم موفق و دلسوز است که چنین تفاوتهایی را بشناسد و از آنها در آموزش به نحوی مطلوب استفاده کند. در ضمن فراموش نکنیم که با شیوههای صحیح تدریس ، اکثریت دانشآموزان توانایی آموختن مطالب آموزشی را خواهند داشت.
توصیههایی در شیوههای تدریس
رعایت پارهای از مطالب در تدریس، تأثیر آن را فزونی بخشیده و علاقة شاگردان را به موضوعات آموزشی بیشتر میکند، لذا به استادان و مدرسین گرامی توصیه میشود که به موارد یاد شده زیر توجه کافی مبذول بدارند.
یکی از مهمترین اصول تدریس، احاطة کامل معلم است به مطالب آموزشی، تا بتواند پاسخگوی همه سئوالات کلاس باشد. اما اگر معلم پاسخ سئوالی را به هر سببی ندانست، لازم نیست که با داستانسرایی در مقام پردهپوشی به آن چه نمیداند، برآید. بلکه باید صراحتاً بگوید که پاسخ صحیح در جلسه آینده داده خواهد شد. سپس با مطالعه و با بررسی کافی، پاسخ صحیح سئوال را پیدا کرده و آن را در اولین جلسه کلاس مطرح سازد.
از بکاربردن کلمات و جملات زشت و تحقیرآمیز در کلاس جداً خودداری کنید. بیان الفاظ زشت و یا توهینآمیز نه تنها در خور شخصیت معلم نیست که کلاس را در حالت اختناق، واخوردگی و افسردگی قرار داده و باعث میشود که شاگردان فعالانه در آموزش شرکت نکنند و از هر گونه اظهار نظری هم خودداری کنند.
در پاسخ به سئوالات و یا در مباحثات کلاس از جملات کنایهای یا استهزایی استفاده نکنید. یکی از زیانبخشترین نتایج چنین سخنان گوشهدار، آزردگی خاطر شاگردان خواهد بود، و واضح است که انسان آزرده که در یک حالت روحی انفعالی قرار دارد، هرگز آمادگی ذهنی لازم را برای یادگیری نخواهد داشت.
با برخوردی دوستانه و محبتآمیز نشان دهید که از تدریس در کلاس و تبادل افکار و اطلاعات با شاگردان خوشحال و خشنودید در صورت مشاهده کمکاری در یک یا چند نفر از شاگردان آن را تعمیم ندهید و از تنبیه و یا تحقیر گروهی خودداری کنید.
کُندی شاگرد در فراگیری مطالب آموزشی ، شاید ناشی از نقص بیان و یا شیوه نادرست تدریس شما باشد. لذا مشاهده چنین پدیدهای نباید موجبات عصبانیت معلم را فراهم کند، بلکه باید ابتدا موضوع را ریشهیابی کند و سپس با کمال خونسردی در صدد رفع نقص برآید.
ب : استــاد
1- ویژگیهای استاد:
الف) داشتن و اطلاعات کافی
همانطوری که قبلاً نیز اشاره شده یکی از مهمترین اصول آموزش، آگاهی کافی درباره مطالب آموزشی است، به نحوی که معلم را توانا سازد تا با تسلط کامل مطالب آموزشی را ارائه دهد. زیرا تجربه فقط وسیلهای است که کمک میکند تا تدریس با شیوههای واقعگرایانه و جالبتر عرضه شود. در حالی که امر تدریس علاوه بر داشتن چنین امتیازی احتایج به اطلاعات لازم دارد تا با حضور ذهن و آمادگی کامل به همه سئوالات پاسخ درست داده شود.
ب) آشنایی با شیوههای تدریس
یکی از اساسیترین شرایط لازم برای تدریس، آشنایی با فنون و شیوههای آن است. این امر آنقدر حائز اهمیت است، که حتی موفقیت یا شکست یک دوره آموزش میتواند بستگی تامی به آن داشته باشد. از این رو، برای این که دوره آموزشی با نتایج پرباری خاتمه یابد، انتخاب مدرسان با صلاحیت که از این شیوهها و فنون به خوبی آگاهی داشته باشند، ضروری مینماید.
ج) شخصیت
شخصیت ممتاز معلم عامل مهمی در تدریس به شمار میرود. اصولاً شخصیت یک انسان را میتوان مجموعه صفاتی دانست که واکنش مطلوب یا نامطلوب دیگران را برمیانگیزاند.
شخصیت ممتاز نیز که واکنشهای مطلوب دیگران را در پی دارد در واقع کیفیتی فطری ندارد. بلکه میتوان چنین هنجاری را با تمرکز حواس، کنترل رفتار ، گفتار و کردار در خود به وجود آورده و آن را بهبود و توسعه بخشید، لذا هر معلمی میبایست در ایجاد شخصیتی قابل تحسین برای خویشتن بکوشد و در این راه ویژگیهای ممتاز شخصیت دیگران را با کنش و منش خود مقایسه کرده و عنداللزوم کاستیهای خود را جبران کند.
د) قدرت و رهبری
معلمانی که توانایی رهبری دارند، میتوانند به آسانی قدرت درک و فراگیری شاگردان را تقویت کنند، آنان با ایجاد نظمی صحیح به وجهی مطلوب کلاس را اداره کرده و از این طریق باعث پیشرفت آموزش میشوند و با بهرهگیری از نفوذ خویش، دانشآموزان را به فراگیری بهتر مطالب آموزشی ترغیب میکنند. اداره مطلوب کلاس در برگیرنده موضوعاتی است از قبیل: تهیه برنامه تدریس، تقسیم صحیح رسانههای کمک آموزشی، حفظ رسانههای کمک آموزشی، نگهداری سوابق شاگردان ، تهیه گزارشهایی در باره ایشان یا پیشرفت آموزش و شمار دیگری از کارهای اداری ...
هـ) تفکر حرفهای
تفکر حرفهای به این معنی است که معلم همواره در فکر بهبود شیوههای تدریس، موفقیت و پیشرفت شاگردان و اجرای صحیح برنامههای آموزشی باشد. بعلاوه ارتباط دائم خود با آنها حفظ کرده و در حل مسائل راهنماییهای لازم را بعمل آورد.
معلمی که چنین طرز تفکری داشته باشد بطور مستمر به اندوختههای اطلاعات خویش میافزاید و در بهبود روش تدریس از هیچ کوشش فروگذار نمیکند، همواره مهارت خود را بالا میبرد و در خودسازی و دانشاندوزی از هر فرصتی بهرهها میگیرد.
شایان ذکر است که معلم از هر نظر برای شاگرد الگویی است که همواره او را تحت تأثیر طرز تفکر، باورها و هنجارهای خود قرار میدهد. از این رو ، کنش و منش او از یک سو روی ایشان تأثیر میگذارد و از سوی دیگر بر روی برنامه آموزشی بازتاب دارد.
2- بهسازی شیوه تدریس
در بهسازی شیوه تدریس ، لزوم تغییراتی در گفتار، کردار و رفتار معلم و همچنین تغییری در نحوه تدریس ضروری است. چنین دگرگونیهایی فقط در سایه کوشش مستمر ایجاد خواهد شد. زیرا کسانی که برای مدتی تحت شرایط عالی به تدریس اشتغال داشتهاند، دلیلی ندارد که برای همیشه چنین شرایطی را حفظ کند و یا آنهایی که در یک سال تحصیلی از لحاظ تدریس از هر جهت عالی بودهاند شاید نتوانند این امتیاز را برای سال دیگر نگهدارند.
- اینکه به شرح اهم عواملی که در بهبود روش تدریس مؤثرند میپردازیم :
برای بهسازی شیوه تدریس، ابتدا سعی میشود تا عواملی که در تدریس مؤثرند شناخته شوند. سپس با آگاهی از این عوامل به فراخور توانایی، معیارهای مشخصی برای تدریس تعیین میشود پارهای از این عوامل مهم عبارتند از :
الف ) مداومت در استفاده از شیوه صحیح تدریس
یکی از مهمترین نکاتی که پس از بهسازی روش تدریس بایستی به ان توجه کافی مبذول شود ، مداومت و حفظ کیفیت عالی شیوه تدریس است. اما ظرافت کار در این جا است که روشهای دیگران حتی «بهترینها» را هم نباید به گونهای کورکورانه تقیلد کرد. زیرا بسیار محتمل است که دو نفر با شیوههای مختلف تدریس و با شخصیتی کاملاً متمایز بتوانند مطالب آموزشی را در سطحی عالی ارائه دهند. در حالی که سبک تدریس هیچ یک از آن دو کوچکترین شباهتی با هم نداشته باشد. لذا لازم است که هر معلمی ابتدا آموختهها و تجربههای خویش را در امر تدریس مشخص کرده و سپس با اصلاح روش خود بر آن اساس بکار بپردازد و گرنه با تقلید کورکورانه از شیوههای ممتاز تدریس دیگران در کار خود موفق نخواهد شد.
ب) ارزیابی شیوههای تدریس
از روشهای مطلوب تغییر و بهبود شیوههای تدریس یکی هم این است که روش تدریس خویش را دقیقاً بررسی و ارزیابی کنیم. در حقیقت با انتقاد از خود میتوانیم نکات قوت و ضعف شیوه تدریس خویش را تشخیص داده و سپس با رفع نکات ضعیف و تقویت نکات قوی میکوشیم تا به شیوهای مطلوب دست یابیم.
ج)رفع معایب شیوه تدریس
همواره این فرصت در دست نیست تا بتوان روش تدریس را بطور عینی ارزیابی کرد و به معایب آن پی برد. به عبارتی دیگر برای انتقاد از خود، همیشه نمیتوان فرصتی مناسب به دست آورد. برای این مشکل بهتر است که از کمک صاحبنظران با صلاحیت در امر تدریس استفاده شود.
بدین ترتیب که از آنان خواسته شود تا با حضور در کلاس نکات قوت و ضعف تدریس را مشخص کنند. آنگاه با تشریح معایب و محاسن و ارائه پیشنهادهای سازنده برای رفع معایت و تقویت نکات قوی سعی شود تا به یک شیوه مطلوب تدریس دست یافت.
هـ) دستیابی به بهترین شیوه تدریس
اصولاً قضاوت درباره نتایج تدریس مبتنی بر میزان تلاشی است که برای بهبود روشهای ارائه درس به عمل میآید برای رسیدن به چنین هدفی است که کوشش برابر یافتن بهترین شیوه تدریس هیچگاه قطع نمیشود. زیرا فقط با تلاشی پیگیر در این جهت است که میتوان اطمینان حاصل کرد که نتایج حاصل از تدریس رضایتبخش خواهد بود.
و) توجه به جنبههای خاصی از آموزش
پیشرفت در تغییر و بهبود شیوه تدریس معمولاً با توجه به جنبههای خاصی از آموزش را میطلبد که بر اساس طرحی نظامدار میسر خواهد شد. بطور کلی صرف تعریف از شیوه تدریس نمیتواند بهبود مورد نظر را در روش تدریس فراهم سازد. لذا برای بهسازی شیوه تدریس لازم است که به بهسازی جنبههای خاصی از آموزش نیز همّت گماشت.
عوامل مؤثر در بهسازی شیوههای تدریس را به خاطر بسپارید:
1- مداومت در استفاده از شیوههای صحیح تدریس
2- ارزیابی شیوه تدریس
3- رفع معایت شیوه تدریس
4- دستیابی به بهترین شیوه تدریس
پ) تدریس
1- تهیه
2- ارائه
3- اجرا (عمل) @ نمودار ص 8یا (16)
4- آزمون
5- مرور/بحث و انتقاد
1- تهیه
نخستین گامی که در تدریس و یا هرگونه آموزشی برداشته میشود، مرحله تهیه یعنی طرحریزی دقیق آنست. طرحریزی تدریس، یعنی بهرهگیری از اطلاعات ، روشها و مهارتهایی که بایستی با ظرافت خاصی بررسی شده و از آنها در کار تدریس استفاده شود. در این مرحله پیشبینی آمادهسازی مطالب تدریس به نحوی است که مدرسان را نه تنها با سلاح دانش و اطلاعات کافی از مطالب آموزشی مجهز میکند که به آنها اتکاء به نفس و اطمینان خاطر لازم نیز میبخشد.
در مرحله تهیه، اصولاً مطالب تدریس چنان سازماندهی میشوند که هدفهای اولیه با زمینه فکری و اطلاعات دانشپژوهان هماهنگی داشته باشد. به طوریکه بعداً میتوان به هدفهای از پیش تعیین شده آموزشی دست یافت.
معمولاً مطالب آموزشی به گونهای تدریس میشوند که شاگردان بتوانند به آسانی آنها را بفهمند و بیاموزند. برای رسیدن به این هدف، از روش آموزش : «از آسان به مشکل و از دانسته به ندانسته» استفاده میشود.
شک نیست که تجزیه و تحلیل دقیق مواد آموزشی ، حل صحیح مسائل و تمرین مطالب این اطمینان را بوجود خواهد آورد که اکثریت دانشپژوهان مطالب آموزشی را در حداقل زمان فهمیده و یاد خواهند گرفت.
2- ارائه
مرحله تدریس با ارائه مطالب آموزشی آغاز میشود. نخستین گام در این مرحله ، بیان مقدمه است یعنی معرفی مطالبی که تدریس خواهد شد. در این صورت است که شاگردان با شناخت کامل از مطالب آموزشی، خود را برای یادگیری اساسی آماده میکنند. در این مرحله توجه دانشآموزان جلب میشود و انگیزه آنها برای یادگیری بهتر مطالب آموزشی تحریک میگردد. ضمناً کاملاً آگاه خواهند شد که «چه» مطالبی را خواهند آموخت. و چرا آنها را میآموزند و «چگونه» این مطالب به حرفه ایشان ارتباط داشته و یا خواهد داشت. مرحله مقدمه را میتوان با استفاده از رسانههای کمک آموزشی و با توجه مختصری از مطالب آموزشی و همچنین با بهرهگیری از اطلاعات و تجربیات دانشپژوهان برگزار کرد. دومین گام مرحله ارائه تشریح مطالب آموزشی است. پس از بیان مقدمه ، با تشریح مطالب آموزشی است که نظرات تازهای ارائه میگردد. این مرحله معمولاً با سخنرانی کنفرانس و یا با گفت و شنود برگزار میگردد. در این مرحله معمولاً هر یک از این شیوهها در مقایسه با آموختههای (دانستههای) قبلی شاگردان بکار گرفته میشوند. البته پارهای از این روشها فقط میتوانند حواس شمار کمی از آنها را به خود جلب کند. بطور مثال در روش سخنرانی و یا کنفرانس ، آنها از حس شنوایی شنوندگان استفاده میشود که مسلماً با بهرهگیری از سایر حواس میتوان نتایج حاصل از آموزش را فنیتر ساخت بنابراین ، با استفاده ترکیبی از چندین شیوه تدریس و با جلب شمار بیشتری از حواس دانشجویان میتوان سطح یادگیری آنها را بالاتر برد. مثلاً با نشان دادن موضوع آموزشی و با بکارگرفتن حس بینایی (علاوه بر حس شنوایی) میتوان شیوه مؤثرتری را برای تدریس ارائه کرد. یعنی با همان روش شنیداری و دیداری (سمعی و بصری) در تدریس، ضمن تشریح بعضی از وسایل میتوان خود آن وسیله را نیز به کلاس نشان داد. این شیوه به ویژه در آموزشهای فنی بسیار مؤثر است.
3- اجرا (عمل)
در مرحله اجرا، شاگردان فرصت خواهند یافت که آموختههای خود را عملاً ارائه کنند. مسلماً استفاده از شیوههای مؤثر در این مرحله از آموزش ، به آنان توانایی لازم را برای یادگیری مطالب مشکل آموزش خواهد داد. معمولاً در این مرحله میبایست نظارت کامل از ابتدا تا خاتمه کارآموزی اعمال گردد تا اطمینان حاصل شود که از روشهای علمی درست برای ارائه مطالب استفاده شده است.
4- آزمون
معمولاً سطح اطلاعات و تسلط کلاس را نسبت به مطالب تدریس شده ، در این مرحله بررسی و ارزیابی میکنند. با استفاده از آزمون میتوان از میزان آموختهها و نیز از اثرات مطالب آموزشی اطلاعات کاملتری به دست آورد.
5- مرور / بحث و انتقاد
مرور/ بحث و انتقاد آخرین مرحله از مراحل تدریس است که همواره پس از مرحله اجرا و یا آزمون برگزار میگردد. این مرحله نگاهی است سازنده در مورد دانش و اطلاعات و مهارت و آنچه که دانشپژوهان در طول آموزش آموختهاند. معمولاً در آخرین مرحله آموزش تصویری کلی از مطالب آموزشی ارائه میگردد و نکات مبهم مجدداً شرح و بیان میشوند.
مرحله انتقاد معمولاً پس از مرحله آزمون و یا اجرا قرار دارد. در این مرحله گفت و گویی انتقادی خواهیم داشت و درباره مسائل آموزش طرح شده و مطالب تدریس شده و پیشنهادهایی که در باره بهبود آموزش ارائه میشوند. لذا مرحله بسیار سازندهای است برای بهسازی شیوه تدریس و رفع اشکالاتی که در حین آموزش مشاهده میشود.
ارتباط تدریس و یادگیری
تدریس و یادگیری دو مفهوم مجزا هستند و تئوریهای آنها نیز متفاوت میباشند. تدریس فرایندی است که محصول آن یادگیری است و الگوهای یادگیری بیانگر موقعیتهایی هستند که یادگیری در آن اتفاق میافتد. در حالی که الگوهای تدریس شیوههای تدریس و نحوه ارائه درس را بیان میکنند و برای آن تدوین شدهاند که دانشآموزان ضمن یادگیری اطلاعات، افکار و مهارتهای درسی، رشد ارزشها و مهارتهای اجتماعی و فهم خود و اطراف خود، برذخایر خویش بیفزایند.
تئوریهای یادگیری بیانکننده چگونگی تحقق یادگیری میباشند و شرایطی را که یادگیری در آن تحقق مییابد را توصیف مینماید، در حالی که تئوریهای تدریس بیانگر روشهای مختلفی هستند که رفتار معلم بر یادگیری فراگیران تأثیر میگذارد .
عوامل مؤثر در کیفیت درس
فیلیب کومبز معتقد است که از میان عوامل درون کلاسی ، 5 عامل در کیفیت تدریس مؤثر میباشند که عبارتند از : اهداف آموزش ، برنامههای درسی، معلمان ، روشهای تدریس و تکنولوژی آموزشی . حال آنکه اکثر صاحبنظران معتقدند که معلامن عامل اصلی در فرآیند تدریس و یادگیری میباشند. همه سرمایهگذاریها و فعالیتهای آموزشی بخاطر برپایی کلاس و تحقق تدریس خوب میباشند. زیرا از طریق تدریس اهداف نظام تعلیم و تربیت تحقق مییابد و تا موقعیکه در طرز تدریس معلمان تغییر و بهبود حاصل نشود، ساختمانهای جدید، وسایل نقلیه ، و مسائل آموزشی و ... هیچیک برای بهبود کیفیت آموزش نقش مهمی نمیتواند ایفا کند .
ارزشیابی کیفیت تدریس
ارزشیابی و سنجش کیفیت تدریس معلمان از مسایل مهم و پیچیدهای است که انجام آن نیازمند تخصص بالا و ظرافت بسیار است. مطالعات و تحقیقات فراوانی توسط محققان تعلیم و تربیت در این رابطه انجام شده و هر کدام شاخصهای متعددی را برای سنجش آن مورد توجه مورد قرار دادهاند. بعضی از محققان ، بررسی نقطه نظرات مدیران مدارس و متخصصان تعلیم و تربیت، همکاران معلم ، فراگیران و خود معلمان را مورد توجه قرار دادهاند و بعضی دیگر از محققان بررسی افزایش نمرات پیشرفت تحصیلی فراگیران و مشاهده نحو تدریس و کلاسداری معلمان را توصیه نمودهاند .
از جمله صاحبنظرانی که در این مورد مطالعه و تحقیق نموده است لئونارد . اچ . کلارک میباشد که پنج روش زیر را برای ارزیابی کیفیت تدریس معلم پیشنهاد نموده است.
1- سنجش آموختههای فراگیران (پیشرفت تحصیلی)
2- بررسی طرحهای درسی معلمان
3- ضبط اعمال، حرکات و گفتارها در کلاس و تجزیه و تحلیل آنها
4- تحلیل کنشهای متقابل معلم با فراگیر
5- ارزشیابی دانشآموز از کار معلم
مهارتهای ارائه درس
میدانیم که معلم ارائه کننده مطالب درسی در کلاس است و این مطلب همواره برای وی حائز اهمیت میباشد. در اکثر کلاسهای سنتی ، معلم تشریح میکند، داستانسرایی میکند، بحث میکند، سخنرانی میکند و توضیح میدهد.
همانطور که پیروت گفته است : «بدون در نظر داشتن سطح یادگیری فراگیران ، لزوم شناساندن حقایق تازه، مفاهیم و اصول به فراگیر تا توضیح عقاید ، روشن ساختن مطالب یا بازنمودن روابط، بیشتر اوقات معلم را در موقعیتی قرار میدهد که ناچار است در حد زیادی مطالب ارائه دهد.»
وی پنج مهارت را مشخص میسازد که برای معلم لازم است در خود گسترش دهد، تا بدین وسیله ارائه کننده موفقی گردد که عبارتند از :
1- مهارت زمینهسازی (مقدمهچینی)
2- اختتام (جمعبندی)
3- تنوع در انگیزه
4- توضیح واضح
5- استفاده از مثالها و نمونهها .
که به ترتیب ذیل هر یک را مورد بحث قرار خواهیم داد.
1- مقدمهچینی (مهارت زمینهسازی)
چیدن تعریف شده است به عنوان :
«شرایط موقت ولی غالباً مستمر فردی که:
الف ) او را نسبت به انگیزهها یا رویدادهای محیطی بیش از هر چیز دیگر آشنا ساخته و مشخصاً فکر او را متوجه خود میکند.
ب ) بعضی فعالیتها یا پاسخها را نسبت به انواع دیگر آسان مینماید».
مقدمه بطور ساده یعنی معرفی. بنابراین صحبت ما در مورد بیان کردن یا به انجام ریاندن (یاهردو) موارد خاصی است که قبل از یادگیری مطرح میشود تا توجه یادگیرنده را به وظایف محوله هدایت نماید.
پیروت میگوید: « فعالیتهای انجام شده قبل از عمل یادگیری بر نتایج حاصله اثر خواهد داشت و بعضی از مقدمهچینیها نسبت به انواع دیگر در رسیدن به نتایج طرحریزی شده موفقیتآمیزتر هستند.»
او چهارعمل مقدمه چیدن را به طریق زیر مشخص مینماید:
1- متمرکز نمودن توجه یادگیرنده نسبت به آنچه باید یاد بگیرد از طریق ایجاد علاقه در او.
2- به عنوان وسیلهای جهت انتقال از مطالب آشنا به جدید، از دانستنی به نادانستنی ، از مطالبی که قبلاً آموخته شده به مطالب جدیدی که قرار به معرفی آن است، میباشد. در شروع درس زمینهسازی اغلب با استفاده از جلسه پرسش و پاسخ درس گذشته شروع شده و به یادگیری جدید از درس جاری هدایت میگردد. بعلاوه طبق گفته پیروت ، زمینهسازی میتواند با استفاده از مثالهای معلومات عمومی فراگیران شروع شده و در جهت مطالب جدید با استفاده از مثالهای معلومات عمومی فراگیران شروع شده و در جهت مطالب جدید با استفاده از مثال یا تجزیه و تحلیل پیش برود.
3- مقدمهچینی ممکن است در جهت تهیه چارچوب یا ساختار یک درس بکار رود. پیروت از شواهد تحقیقی نقل میکند، در صورتی معلمین میتوانند بر یادگیری فراگیران بیشترین تأثیر را بگذارند که انتظارات خود از آنان را قبلاً یا در شروع درس به آنها گفته باشند. این نوع انگیزه احتمالاً کلیتر است و کلاس را با یک چهارچوب یا الگوی درس آماده خواهد نمود.
4- چهارمین نقش زمینهسازی، معنیدار کردن مفاهیم یا اصول جدید است. با استفاده مکرر از مثالهای ملموس و خاص و تجزیه آن به فراگیران در درک انتزاعی عقاید کمک میشود.
2- جمعبندی (اختتام):
اگر مقدمهچینی ادراک یادگیرنده را به طریقی خاص در شروع یادگیری سازماندهی کند، جمعبندی همانطور ک پیروت توضیح میدهد ، تکمیل کننده مقدمهچینی با هدایت توجه با پایان توالی یادگیری یا در انتهای یک درس کامل با تمرکز آنچه که یادگرفته شده است، میباشد. در واقع نقش اصلی آن ـ کمک به فراگیر است تا نکات اصلی را برای جلسه بعدی به خاطر داشته باشد.
پیروت هشدار میدهد، که جمعبندی لازم است بطور دقیق برنامهریزی شود، بنابراین برای آن باید زمانی را در نظر گرفت. همانطور که او میگوید، با صدای زنگ ، درس را تمام کردن، بیاثرترین نوع پایان دادن به یک درس است.
3- تنوع انگیزهها
این مهارت ، یعنی تنوع در انگیزهها لازم است برقرار شود، زیرا ارائه یکنواخت ی مطلب منتهی به کسالت و غیرفعال بودن ذهن میگردد. مجدداً بر اساس شواهد تحقیقی، تعیین میشود که تغییرات در یک محیط ادراکی توجه را جلب نموده و تفکر را برمیانگیزاند. پیروت عناصر اصلی در متنوع نمودن انگیزهها را به طریق زیر مشخص میکند:
1- حرکات معلم : جابجایی آگاهانه و بیموقع در کلاس میتواند در ایجاد و نگهداری انگیزه کمک نماید. ولیکن از عصبی شدن ، حرکات خندهدار و تحریکی مانند بالا و پایین رفتن غیرعادی در یک نقطه از کلاس اجتناب ورزید.
2- تمرکز بخشی رفتاری : ارتباطات با استفاده از تمرکز بخشی کلامی میتواند حمایت شود (تأکید کردن بر کلمات خاص، عبارتها و یا جهتدادنها) و تمرکز بخشی حرکتی (استفاده از حرکات چشم، حالات چهره، حرکات سر، بازو و بدن).
همانطور که پیروت بیان میکند ، حرکات بدنی وسیله مهم ارتباطی بین معلم و فراگیران هستند که برای جلب توجه و بیان احساسات بکار برده میشوند. تمرکز بخشی کلامی و حرکتی که ترکیب دو حرکت است میتواند مفید باشد.
3- تغییرات در الگوهای سخنرانی : متضمن تغییر دادن صدا و بیان است که میتواند شرایط زنده محیط را افزایش دهد، سکوت کردن و سکونهای موقتی نیز میتواند مؤثر واقع شود.
4- تغییر در واکنشهای متقابل : در اینجا منظور تغییرات حلقهای بین انواع اصلی تعامل میباشد.
- معلم و کلاس ، معلم و فراگیر، فراگیر با فراگیر.
5- کانالهای ارتباطی حسی : اطلاعات توسط پنج حس جریان مییابد و بر مبنای تحقیقات ، توانایی فراگیران برای کسب دانش و اطلاعات با استفاده از حواس دیداری و شنیداری متناوباً میتواند افزایش یابد. بدین طریق که معلم توضیحات کلامی را با کمک نمودارها دنبال خواهد کرد.
4- واضح بودن توضیح:
مجدداً پیروت متذکر میشود که یافتههای تحقیق دلالت بر این دارد که :
واضح بودن ارائه درس چیزی است که میتواند بطور قابل ملاحظهای بر موفق بودن تدریس اثر زیادی بگذارد. او با انتخاب تعدادی از عوامل مهم که در تأثیرپذیری یک توضیح شرکت دارند، به بحث ادامه میدهد. این عوامل عبارتند از :
الف ) تداوم : برقراری یک ارتباط قوی بین مطالب درس ، مورد بسیار مهمی است که باید بطور کالم روشن بوده و شاخههای انشعابی آن را به حداقل رساند.
ب) سادگی: سعی کنید از جملاتی که دارای قواعدی ساده و محسوس هستند استفاده کنید. همانطور که پیروت میگوید: یک دلیل متداول شکست، دادن اطلاعات زیاد در یک جمله است. جملات کوتاه بکار ببرید و اگر روابط پیچیده است با وسایل دیداری ارتباط برقرار سازید. از نظر واژهها، از کلمات ساده با توجه به سطح درک کلاس، استفاده کنید. اگر در حد تخصصی است و از اصطلاحات خاص موضوع استفاده میکنید، اطمینان حاصل کنید که اصطلاحات بکار گرفته شده بدقت تعریف و درک میشوند.
ج) روشن بودن : پیروت توضیح میدهد که یک دلیل برای عدم موفقیت در ارائه درس جدید به کلاس، فرضیهای است که شاگردان بیشتر از آنچه باید، میفهمند. در آنجا که باید توضیح داده شود، شخص باید هر چه تمامتر آن را مطرح سازد.
5_ استفاده از مثالها:
استفاده از مثالها یک مورد اساسی تدریس بوده و شدیداً اهمیت طرح آن ضرورت دارد. خصوصاً در ارائه مطالب جدید. در مورد استفاده از مثالها موارد ذیل توصیه شدهاند:
1- با مثالهای ساده شروع کنید و در جهت پیچیدهتر کردن کار کنید.
2- مثالها را در ارتباط با تجربیات فراگیراو و سطح معلومات آنان شروع کنید.
3- مثالها را به اصول ، عقاید یا تعمیم آنچه که درس داده میشود، ارتباط دهید.
4- امتحان کنید، ببینید آیا به اهداف خود رسیدهاید یا خیر؟ از فراگیران بخواهید مثالهایی بزنند که نکات مورد نظر شما را دربرداشته باشد.
- طرح سئوال و پرسش
مهارت پرسش در کلاس نقشهای مهم و متعددی را ایفا میکند و از نظر اجتماعی به برقراری ارتباط و انسجام گروهها از طریق کنشهای متقابل چهره به چهره کمک مینماید.
از نظر آموزشی ، یک نقش پرسش مطرح کردن اطلاعات است. به این ترتیب که میتواند وسعت یادگیری قبلی فراگیر را قبل از معرفی موضوع ، یا مطلب آموزشی جدید، امتحان کند. یا ممکن است به تکرار یادگیری اولیه کمک شود یا آموزش و یادگیری اخیر را تداوم بخشد. از آن گذشته در هر حال سئوالات بایستی ارزش آموزشی داشته باشند. یعنی معلم با پرسیدن سئوال به فراگیر کمک کند تا بتواند :
«تمرکز کند و روشن شود و بدین ترتیب دارای افکار و ادراکاتی میشود که در هر حالت دیگر نمیتوانست داشته باشد.»
نمودار ص 16 یا ص(24)
نموار نقشهای پرسش (طرح از مایلز)
عوامل مؤثر در پیشرفت تحصیلی :
1- هدف : اگر بخواهیم بازده و نتایج هدفهای تربیتی به طور دلخواه و رضایتبخش حاصل شوند، هدفها باید کاملاً گویا و روشن باشند.
2- آمادگی : برای اینکه فراگیر در تجربههای آموزشی و تحصیلی خود شرکت فعال و موفقیتآمیز داشته باشد باید از آمادگیهای بدنی و روانی و ذهنی کافی برخوردار باشند.
3- انگیزش : انگیزش یا علاقه به یادگیری در حقیقت ترکیبی از چه چیز آموختن با چرا آموختن است. بدین معنی که چه چیز بیاموزیم تا آموختن آن برای ما سودمند و مطلوب باشد. روانشناسان بسیاری معتقدند که انگیزش مهمترین عامل مؤثر در کارایی و یادگیری است.
4- فعالیت : برای اینکه حداکثر یادگیری حاصل شود، یادگیرنده را نمیتوان موجودی انفعالی یا فعلپذیر دانست. فعالیتهایی مانند چابکی و هوشیاری ذهنی از شرایط لازم در یادگیری است. به سخن دیگر دستگاه درونده حسی موجود زنده باید هوشیار و چابک باشد و فرایند واکنش کننده نیز نیرومند باشد.
5- تمرکز : تمرکز را باید متمایز از توجه صرف دانست. در واقع تمرکز توجه به هدف است که به گونهای مؤثر به سود یادگیری گرایش مییابد.
6- سازماندهی : در سازماندهی یک رشته اجزاء و بخشهای مختلف معلومات به یکدیگر پیوند مییابند و به عنوان یک کل با معنا ادراک میشوند. سازماندهی فرایندی است که مواد خام یادگیری را به یک وسیله سازنده تبدیل میکند که نیل به هدفهای تربیتی را آسان میسازد.
7- پاسخ : پاسخ را میتوان یک عمل یا یک تغییر درونی دانست که موجود زنده را برای فعالیت آماده میسازد.
8- فهم : فهم ادراک معناهاست، استنتاجها و پیامدها و کاربردهایی است که تجربه معینی را برای یادگیرنده قابل درک میسازد.
9- تمرین یا تکرار: تکرار اگر درست بکار گرفته شود گرایش و توانایی یادگیرنده را برای به خاطر سپردن یا کاستن از تأثیر نامطلوب فراموشی افزایش میدهد. تکرار، دوباره کاری یا دوبارهسازی محض نیست. فعالیت برای یادگیرنده باید با هدف و دارای ارزش واقعی باشد. پرآموزی از نظر انگیزش ذاتی بسیار مطلوب است.
10- واکنش نسبت به ناکامی : وقتی شخص به مانعی برخورد میکند، یا برای رسیدن به هدفی ناکام میشود باید به تعبیر و تفسیر و سازماندهی مجدد رفتارش بپردازد. این عمل به لحاظ گزینش مسیر جدید و برای وصول به هدف یا گزینش هدفی که جانشین آن شود ضرورت دارد.
@ نمودار ص 19
«نمودار عوامل مؤثر در تدریس از نظر پروفسور شولمن Sulman»
الـگوی تـدریـس
امروزه دفتر بینالمللی تعلیم و تربیت وابسته به یونسکو تعداد بیش از 300 روش تدریس شناخته شده را ذکر مینماید که در ایران نیز توسط بعضی از مدرسان در مورد شیوهها تدریس مطالبی نوشته شده است. لیکن یکی از متخصصان مدیریت آموزشی این الگوها را چهار خانواده تحت عنوان زیر :
1- خانواده اجتماعی
2- خانواده اطلاعاتپردازی
3- خانواده فردی
4- خانواده سیستم رفتاری ،
تقسیم مینماید که در ذیل به شرح مختصر هر یک میپردازیم.
1- خانواده اجتماعی :
این الگوها از آن جهت ماهیت ما را به عنوان موجودات اجتماعی مورد توجه قرار میدهند که بتوانیم برای ایجاد روابط ثمربخشتر با یکدیگر یادگیریمان را توسعه و تواناییهایمان را گسترش دهیم. دامنه این الگوها از جریانی ساده برای سازماندهی همکاری شاگردان با یکدیگر تا الگوهای جاافتادهای که سازمان اجتماعی مردمسالار و تحلیل مسائل عمده و موضوعها و ارزشهای اساسی اجتماعی را آموزش دهند گسترده است.
سادهترین اشکال یادگیری از طریق همکاری ، سازمان دادن به شاگردان به نحوی است که به یکدیگر کمک کنند تا بتوانند به تکالیف شناختی و اجتماعی ارائه شده به خود با استفاده از الگوهای تدریس از نوع پردازش اطلاعات پاسخ دهند. همکوشی چیزی است که در جریان همکاری شاگردان با یکدیگر در یادسپاری ، دریافت و تشکیل مفاهیم و یادگیری چگونهسازی و چگونهآزمایی فرضیهها حاصل میشود. سازمانهای یادگیری از طریق همکاری که امروز برای تحقیقات و کوششهای روبرت اسلاوین دیوید و روجر جانسون ، و همکارانشان کاملاً مورد استفاده قرار میگیرد بطور مثبت بر یادگیری تحصیلی ، رشد اجتماعی و خودیابی شاگرد اثر میگذارد. این الگو دارای مقولههایی به شرح ذیل میباشد.
الف ) یاران در یادگیری ( از تفحص دو نفری تا گروهی) :
اساساً مردمسالاری راهی برای حل مسائل بوسیله یادگیری و عمل جمعی است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 40 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله تأثیر الگوهای تدریس بر یادگیری دانشآموزان