فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق اسلام و اجتماع 29 ص

اختصاصی از فی دوو تحقیق اسلام و اجتماع 29 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق اسلام و اجتماع 29 ص


تحقیق اسلام و اجتماع 29 ص

پیشگفتار

در اسلام عمل و اقدام در مورد تشکیل فرهنگ رشد یافته از وضع نظریه دراین مورد مهم‌تر است ولی هرگونه اقدام عملی در این مورد نیاز به وضع نظریه دارد. دراین مختصر سعی برآن است، تا با الهام از سنت قرآنی و اسلامی که در فرهنگ اسلامی عمل از نظریه مهم‌تراست و در این میان تجربه دینی در تنظیم فرهنگی نقش مهمی دارد را همواره مدنظر داشته باشم و کوشش شده تا نقش اساسی تجربه دینی را در تشکیل فرهنگ مناسب در جهت تدارک وجدان جمعی و احیای ارزشهای فرهنگی عرضه نمایم. هر چند بنظر میرسد در آغاز راه قرارداریم. امیدوارم در این جاده ناهموار به بیراهه نرفته باشم.

عناصر ثبات و تغییر

در صورتی که به عوامل تغییر در فرهنگ معتقد نباشیم ناگزیر تنها از طریق عناصر ثبات، به چارچوبی بسته از ارزشها هدایت می‌شویم که یا در تاریخ و همچنین در آینده ثابت فرض می‌شود و یا برای تحقق ارزشهای ثابت در جامعه‌ای که تغییرات در آن وجود دارد عناصری از تغییر و ثبات وارد می‌گردد تا جامعه به سوی ارزشها هدایت گردد که در طول زمان قابل تغییرنباشد. ولی اثبات ارزشها که در طول تاریخ و یا در آینده ثابت فرض شود کاری مشکل است، قائل شدن به اینکه ارزشهای ثابت اصیل است و ارزشهای جدید واقعیت ندارد عنصر اصلی این قبیل نظریات است. ارزشهای ثابت چه درونی و در انتظار تحقق باشد و چه جزء اساسی واقعیت جمعی فرض گردد به دلایل درونی وبیرونی و با اثبات جهانی در حال افزایش که با استناد به تاریخ و مستندات علمی بدست می‌آید از جانب قائلین به نظریه دیگری، قابل نفی به نظر می‌رسد.

ولی جهان در حال افزایش در صورتی اثبات می‌گردد که در سلسله زمانی در تبدیل ارزشها به یکدیگر نظمی وجود داشته باشد. دلیلی در دست نیست که در تبادل ارزشها در زمان، تحولی بدون نظم صورت گرفته باشد، اگر چنین باشد در طول تاریخ سلسله‌ای از هرج و مرج ها تصادفاً به تحول منجر شده است. اگر انسان در تاریخ، وجداناً و به عنوان موجودی اجتماعی رشدکرده باشد، این رشد بدون توجه به عنصر نظم قابل اثبات نخواهد بود، البته تاکنون چنین تحقیق مؤثری در جامعه‌ای خاص پیروزمندانه حاکم نشده است.

به نظر می‌رسد هر یک از این نظریات که به اصالت ثبات و یا اصالت تغییر می انجامد معارض با دیگری است و هر یک به سادگی قابل دفاع نمی باشد. می بایست کوشش کنیم از میان این ابهامات و تعارضات که خانواده بشری در آن قرارداردگریزگاه مناسبی پیداکنیم .

زمان و فرهنگ

اکنون اثبات زمان به صورتی که آینده تکرار ساده وقایع گذشته نباشد با حجم اطلاعات موجود و واقعیت عظیم تغییر و امکان تنظیم ارزشها چندان مشکل نیست. جدال در مورد مفهوم زمان فلسفی شاید تا آینده‌ای بعید اذهان را به خود متوجه کند لیکن زندگی فردی و جمعی در گسترش زمانی، همواره، عناصر ارزشی جدیدی را از میان امکانات گسترده پذیرا می‌گردد، ولی پذیرای ارزشهای جدید فی نفسه به معنی نظم نیست همچنین این تصدیق به تنهایی جهانی بسته از ارزشهارا نفی نمی‌کند.

تنها راه خارج شدن از این بن بست قائل شدن به زمان فرهنگی است که در آن عناصر ثابتی از ارزشها، ضامن تغییرات ارزشهای متغیر هستند و از مناسب ارزشهای ثابت ومتغییر تحول فرهنگی بدست می‌آید. زمان فرهنگی اگر تکرار ساده وقایع گذشته نیست، افزایش ارزشهایی است که با تنظیم آنها امکان تحول فرهنگی وجود دارد واین امر به ارتباطات مناسب ارزشهای ثابت و متغییر بستگی دارد. قدم اول این است که بدانیم کیفیت تولد عناصر ارزشی جدید در حیاط جمعی چگونه است ؟

خواهیم دانست که عواملی درونی و خارجی وجود دارد که باعث تولد ارزشهای می‌گردند که قبلاً وجود نداشته‌اند. از میان عوامل خارجی به « تکنولوژی » و از میان عوامل درونی به « خودآگاهی » می پردازیم .

تکنولوژی و خود آگاهی

تکنولوژی در گسترش تاریخی روندی متکامل و ملموس داشته است. اگر قائل باشیم که علرغم رشد تکنولوژی در جامعه مفروض، آن جامعه از نظر فرهنگی متوقف و یا رو به قهقرا تصورگردد ولی بدون شک درگسترش زمانی و با نادیده گرفتن بحرانهای اقتصادی موقت، منکر رشد و تدریج منظم تکنولوژی نمی‌توان بود و چون صنعت محصول تفکر وعمل خود آگاهانه انسانی است می‌توان گفت خود آگاهی به عنوان عاملی درونی، تحول تکنولوژی را تضمین می‌کند و ضامن حرکت رو به رشد آن است. البته هستند قائلیل به اینکه، غولی به نام ماشینیسم وجود دارد که خود را ترمیم می‌کند و رشد یابنده است ولی اگر ماشین خود ضامن بقای خود باشد، انسان که تابعی از آن است اجباراً فاقد صفاتی نظیر نظام بندی، هدف داری، آرمان گرایی، خلاقیت و آگاهی خواهد بود. با پیروزی این نظریه انسان در غول ماشینیسم ذوب خواهدشد و جستجوی عوامل درونی در فرهنگ، به شکست خواهد انجامید. چون جوامعی وجود دارد که غول ماشینیسم در آنها مدتها با نظم رشد پیدا کرده است، تصور اشتباهی پیش آمده که این روند می‌تواند خود به خود رشد منظمی داشته باشد، در جریان این رشد اگر دخالت عامل درونی وانسانی را حذف کنیم در توجیه آن دچار معضل خواهیم شد. انسان در جستجوی رفاه و زندگی بهتر همواره، به نظریه‌پردازی و اقدام در مورد ساخت مصنوعات جدید مشغول است، پس ساخت مصنوعات از نیاز وی سرچشمه می‌گیرد. این نیاز نخست در نظریه‌ای تبلور می‌یابد که ساخته و پرداخته ذهن نیازمند اوست. انسان برای رشد و تعالی خود، تغییراتی در مصنوعات خود ایجاد می‌کند که نهایتاً موجب تعالی وی نیز خواهد شد. لذا به نظر می‌رسد تاکنون به عوامل درونی در فرهنگ کمتر از آنچه شایسته بود ، توجه گردیده است که از مهمترین آنها «خود آگاهی » است .

به اعتقاد من،این رابطه میان عوامل درونی و بیرونی در فرهنگ اسلامی می‌تواند تا به آنجا پیش رود که به نوعی وجدان جمعی منجر گردد که هم اکنون پرداختن به این موضوع عجولانه به نظر می‌رسد، ولی این وجدان جمعی در مقاطعی از تاریخ و خصوصاً در صدر اسلام تشکیل شده است و تلاش برای تشکیل مجدد آن مهمترین وظیفه مسلمانی است. ما همواره محتاج آن هستیم که تغییراتی را که در جهان خارج به تحول منجر می‌گردد کاملاً زیر نظر داشته باشیم و حتی اختلاف سلیقه در مورد نوع نظریه ارزشی‌مان نبایستی در این امر مانع ایجاد کند. یافتن نظم در تکنولوژی با شکل دادن به روند آتی آن تفاوت دارد، اگر نظم و تحول در روندآن وجود دارد عناصر جدیدی در مسیر زمانی به خود می پذیرد که الزاماً نمی‌توان آینده‌ای دور را از تنظیم گذشته آن نتیجه‌گیری نمود. آینده تکنولوژی مانند هر مجموعه ای از وقایع که منظم و متحول است به صورت انتخاب یک امکان از چندین امکان خود نمایی می‌کند، خودآگاهی می کوشد بهترین امکان را از میان امکانات موجود انتخاب کند، به صورتی که منطبق با نیازها وعملی تر و اصولی باشد و راه دیگری برای بیان وقایع منظم ومتحول فرهنگی به نظر نمی رسد .

رابطه میان عوامل درونی و بیرونی در فرهنگ اسلامی می تواند تا آنجا پیش رود که به نوعی وجدان جمعی منجر گردد.

خود آگاهی عامل حرکت فرهنگی است . خود آگاهی در مرحله انتخاب ،به نظریه درحدود شناخت از واقعیت می‌پردازد، سپس با تأثیر گذاری برواقعیت خود را می آزماید ، این آزمون گاهی به صورت ساخت ماشین جدیدی آشکار می گردد که مقدمه تحول کاربردی بالاتری خوهد بود. ارتباط نظریات و تحول آنها در ارتباط با رشد کیفی ابزارماشینی، از عوامل درونی فرهنگی و از همه مهمتر خود آگاهی تأثیر می‌پذیرد پس ساخت و تکمیل نظریه و آزمونهای لازم کاربردی و پیروزی نظریاتی که موفقیت حاصل می‌کند به کمک خود آگاهی به ثمر می‌رسند. حال باید دید که خودآگاهی چیست و چگونه عمل می‌کند.

خود آگاهی و ارزشها

خودآگاهی منبع دانسته‌ها و ارزشهایی است که می‌توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند، خودآگاهی قابلیت آنرا دارد تا خود و ماورای خود را تنظیم و هدفمند نماید. ممکن است در خودآگاهی کلیتی از دانسته‌ها تشکیل شود که ارزشهایی مرتبط با آن دانسته‌ها وجود داشته باشد که برآن نام « مذهب » می گذارم. گروهی از مردم که در اصول ارزشی و دانسته‌های خود اتفاق نظر دارند دریک طبقه ارزشی قابل تشخیص‌اند که معمولا به نام مشخص می‌شود. ارزشها محصول مستقیم نسلهای گذشته وتاریخ است حتی اگر فردی پیرو مذهب رسمی نبوده، و ارزشهای خاص خود را داشته باشد بهرحال آن ارزشها را در نوع تربیت و خانواده ویا در تقابل با ارزشهای که بر گذشتگان حاکم بوده، و استمرار آن هم اکنون ملموس می‌باشد بدست آورده است. حتی با ظهورانقلاب از ارزشهای گذشته به طور کامل منفک نمی‌شویم، با ظهورپیامبر اسلام در آداب و رسوم اعراب تغییرات زیادی بوجودآمد وبا اینکه تغییرات ارزشی فراوان پیدا شد و دانسته‌های مردم نیز دچار تحول اساسی گردید لیکن جامعه ارتباط خود را با گذشته حفظ نمود. نظام ارزشی مجموعه‌ای از تجارب است، که اگر کمتر تجارب مستقیم باشد تجارب گذشتگان و افزایش‌هایی است که آنها درگیر و دار وقایع و ضرورت‌های عصر خود در نظام ارزشی، ناچاراً پذیرا شده‌اند، این افزایشهای در مذاهب رسمی به نحوی است که به اصول ارزشی خدشه‌ای وارد نگردد. هر چند اصول ارزشی ثابت بدون تغییر می‌مانند و ارزشهای جدید به آنها اضافه می‌گردد که محل مناسب خود را در کلیت پیدا می‌کنند.

هم ارزشها از ارزشها زائیده می‌شوند و هم دانسته‌ها و تجارب جدید هنگامی که عمومیت یابد، ضرورتهایی ایجاد می‌کند که برآن اساس ناگزیر ارزشهای جدید ایجاد می‌گردد، پس از ایجاد و تداوم گاهی همین ارزشها اصالت پیدا می‌کنند. ولی دانسته‌ها چگونه می‌تواند به ایجاد ارزشهایی مدد رساند که امکان اصیل بودن آنها وجود دارد؟ بزودی به این مطلب پرداخته می‌شود.

چون شرط اساسی ایجاد ارزشهای جدید، توافق آنها با ارزشهای پیشین و اصول ارزشی است، نبایست برایجاد ارزشها، نام بدعت نهاده شود. اگر درست باشد که ما در جهانی در حال افزایش زندگی می‌کنیم ولااقل لازم است تجارب علمی و عملی جدیدی داشته باشیم که ضرورتا ًدانسته‌های جدیدی تولید می‌کند، در صورتی که به بهانه بدعت بخواهیم هر نوع دانسته و یا ارزش جدید را بدون شناخت ضرورتهایی که منجر به آن شد، نفی‌کنیم، بیم آن وجود دارد که به اصول ثابت ارزشی خیانت کرده باشیم و امواج سهمگین ضرورتها، اصول ارزشی را تهدید کند. وفادار بودن به اصول ارزشی با افزایش ارزشها و قائل شدن به ا ....

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق اسلام و اجتماع 29 ص