دانلود پایان نامه آماده
دانلود پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 85
حس عمقی:
اولین بار یک فیزیولوژیست اسکاتلندی به نام Bell (1826) پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس را مطرح نمود. بدین صورت که بین مغز و عضله یک چرخه عصبی وجود دارد و ریشه¬های قدامی پیام را از مغز به عضله می¬فرستند و ریشه¬های خلفی حس وضعیت را از عضله به مغز می¬برند. Bell بیان می¬کند که حس وضعیت و حس حرکت با انقباض عضله تحریک شده و پیامهای آوران به مغز فرستاده می¬شود (Bell et al. 1826). پاتولوژیست و آناتومیست انگلیسی به نام Bastian (1887) آگاهی از انجام حرکت را حس حرکت نامید (Kinaesthesia) و عنوان کرد که بوسیله¬ی این حس پیچیده قادر به درک وضعیت و حرکت اندامهای خود هستیم و می¬توانیم تمایز ایجاد کنیم و توسط آن مغز ما قادر به هدایت ناخودآگاه بیشتری روی حرکات خواهد بود ( Bastian et al. 1887). محققان از صد سال پیش به آگاهی از وضعیت سگمانهای بدن توجه کرده اند. شرینگتون (1906) آگاهی از وضعیت سگمانهای بدن را حس عمقی نامید و این کلمه را از لاتین گرفت که Re (ceptus) به معنی دریافت کردن و Proprious به معنای از خود می-باشد. او طبقه¬بندی حواس را به طریق زیر انجام داد. 1ـ حس عمقی و کینستزیا (Proprioception & Kinaesthesia) که شامل حس وضعیت، حرکت، نیرو، وزن، تلاش، فشار، ارتعاش و تعادل می-باشد. 2- دما(temperature) شامل سرما و گرما. 3ـ Nociception شامل درد. شرینگتون حس عمقی را اطلاعات آورانی می¬داند که منجر به حواس هوشیارانه، تعادل پوسچرال و ثبات سگمنتال می¬گردند. اطلاعات حس عمقی از آورانهای محیطی مثل گلژی تندون، دوک عضله، گیرنده¬های پوستی و مفصلی تاندون و لیگامان تأمین می¬گردد Ashton -miller et al. 2000; Stillman et al, 2002)) . بسیاری از محققین حس عمقی را ورودی آوران حسی از وضعیت مفصل و حرکت مفصل می¬دانند در حالیکه عده¬ای دیگر آن را حس وسیعتری می¬دانند که کنترل عصبی – عضلانی را در برمی¬گیرد و علاوه بر حس تحریکات آوران، کنترل عصبی – عضلانی، پردازش تحریکات و پیامهای خروجی را از طریق سیستم عصبی – عضلانی نیز شامل می¬شود. حواس عمقی آگاهانه شامل حس حرکت (کینستزیا)، حس وضعیت مفصل و حس نیرو می¬باشد (Reiman et al, 2002). از دیدگاه دیگر حس عمقی یکی از اجزای حس پیکری است. این دیدگاه حس پیکری را مکانیسم¬های عصبی می-داند که اطلاعات حسی را از بدن جمع¬آوری می¬کند. این حس¬ها در مقابل حس¬های ویژه قرار دارند که منظور از آنها به طور اختصاصی بینایی، شنوایی و بویایی است. حس¬ پیکری به سه نوع مکانیکی، حرارتی و درد تقسیم بندی می¬شود. در تعریف حس مکانیکی آن را شامل حس¬های تماس و وضعی می¬دانند که بوسیله جابجا¬¬¬شدن مکانیکی پاره¬ای از بافتهای بدن تحریک می¬شود. سپس حس عمقی را به عنوان حس¬هایی که از بافتهای عمقی نظیر لیگامان¬ها، عضلات و استخوانها می¬آیند تعریف می¬کنند. حس عمقی دو سطح دارد: ارادی و غیر ارادی با شروع رفلکسی. حس عمقی ارادی قادر به تأمین عملکرد مفصل در ورزش و فعالیت می¬باشد و حس عمقی غیرارادی، فعالیت عضلانی و شروع ثبات رفلکسی مفاصل را از طریق گیرنده¬های عضله تنظیم می کند. اساس حس عمقی انتقال فیدبک عصبی به CNS از طریق مکانورسپتورهای عضلانی و مفصلی است. مکانورسپتورها ساختار نورواپی تلیال تخصص یافته¬ای هستند که از بافت پیوندی منشأ می¬گیرند و تغییر شکل مکانیکی خود را به سیگنال¬های عصبی کد¬گذاری¬شده تبدیل می¬کنند که به CNS منتقل می¬شود. مکانورسپتورها در کپسول مفصلی، تاندون، لیگامان، عضلات و پوست قرار دارند. مکانورسپتورهای پوستی شامل اجسام پاچینی، انتهای عصبی آزاد، اندام انتهایی مو و دیسک¬های مرکل هستند. مکانورسپتورهایی که درون کپسول مفصلی قرار دارند شامل پایانه¬های رافینی و پاچینی و پایانه¬های برهنه عصبی هستند. پایانه¬های رافینی درون کپسول مفصلی قرار دارند و بیشتر در آن سطحی از مفصل هستند که هنگام اکستنشن مفصل تحت فشار قرار می¬گیرند. پایانه¬های رافینی به استرس مثلاً بار یا لود بهتر از استرین مثلاً جابجایی پاسخ می¬دهند. پایانه¬های پاچینی بطور گسترده¬ای در طول مفصل در بافت پیوندی اطراف پراکنده هستند. آنها نسبت به فشرده شدن بافتی که درون آن قرار دارند پاسخ می¬دهند. به نظر می¬رسد که پایانه¬های پاچینی اطلاعاتی مربوط به افزایش یا کاهش شتاب در حرکت¬های مفصل تهیه می¬کنند. تحریکات کوچک فیبرهای عصبی که از پایانه¬های پاچینی منشأ گرفته¬اند با حس فشرده شدن ارتباط دارد. پایانه¬های برهنه عصبی بطور اولیه به محرک¬های آسیب¬رسان پاسخ می¬دهند. این پایانه¬ها در انتهای روتاسیون مفاصل پاسخ می¬دهند و در هنگام التهاب مفصل حساس می¬شوند. مکانورسپتورها در واحدهای عضلانی – تاندونی شامل دوک¬های عضله و گلژی تاندون¬ها هستند. گلژی تاندون مکانورسپتوری است که در تاندونها قرار دارد و عضله را از overload شدن حفظ می¬کند و به فشار وارد بر تاندون پاسخ می-دهد که این فشار از طریق انقباض عضله و یا از طریق افزایش طول پسیو عضله بر تاندون وارد می¬شود. تحریک گلژی تاندون به مهار نورون حرکتی منجر می¬شود که به عضله حاوی گلژی تاندون می¬رود و نیز منجر به تحریک نورونهای حرکتی می¬شود که به عضلات آنتاگونیست می¬روند. دوک عضلانی گیرنده پیچیده فاقد کپسول می¬باشد که از 3 تا 10 فیبر داخل دوکی تشکیل شده و در عمق عضلات اسکلتی قرار دارد. دوک عضلانی تغییر طول فیبرهای عضله و سرعت تغییر طول را کشف می¬کند. این مکانورسپتور به عنوان یک مقایسه¬ کننده، طول دوک عضلانی را با طول عضله اسکلتی مقایسه می¬کند. اگر طول فیبرهای خارج دوکی که در اطراف دوک قرار گرفته¬اند کمتر از طول فیبرهای داخل دوک باشد فرکانس ایمپالس¬هایی که از گیرنده تخلیه می¬شود کاهش می¬یابد. وقتی که قسمت مرکزی دوک عضله بواسطه فعالیت فیبرهای گاما تحت کشش قرار می¬گیرد قسمت گیرنده¬ی دوک ایمپالس¬های بیشتری را صادر می¬کند که این خود باعث تحریک رفلکسی ستون¬های حرکتی آلفا و فعال شدن فیبرهای عضلانی خارج دوکی می¬شود 1991; Biedert et al. 2000) et al Guyton) . محققان معتقدند که دوک¬های عضلانی مهمترین گیرنده¬هایی هستند که برای تعیین خم¬شدگی مفصل در اواسط محدوده¬ی حرکت آنها به کار می¬روند و در کنترل حرکت عضلات نیز نقش فوق¬العاده مهمی دارند.اهمیت نقش دوک عضلانی را آنجایی می¬توان فهمید که وقتیکه اعصاب حسی که از مفصل و بافتهای پوستی می¬آیند بی¬حس شوند احساس حرکت مفصل کاهش می-یابد اما از بین نمی¬رود و این امر به دلیل ورودیهایی است که از دوک¬های عضلانی می¬آیند. همچنین برای کارهای دقیق و ظریف، تحریک دوک¬های عضلانی با پیامهای آمده از ناحیه تسهیل کننده مشبک بصل¬النخاع باعث تثبیت وضعیت مفاصل می¬شود (Biedert et al. 2000). 1ـ
همکاری سه سطح کنترل حرکتی در سیستم عصبی:
کنترل حرکت و پوسچر به یک جریان مستمر اطلاعات درباره وقایع پیرامون بستگی دارد. پاسخهای حرکتی عموماً تحت سه سطح کنترل حرکتی قرار دارند. a) طناب نخاعی برای رفلکس-های ساده b) منطقه تحتانی مغز برای پاسخهای پیچیده¬تر c ) کورتکس مغز برای پیچیده¬ترین پاسخ¬ها. همچنین مخچه و عقده-های قاعده¬ای مناطق زمینه¬ای حرکتی هستند اگر مناطق زمینه¬ای مستقیماً فعالیت نورون حرکتی را کنترل نمی¬کنند اما وجود آنها برای مدوله کردن و تنظیم فرمانهای حرکتی که از مراکز حرکتی صادر می¬شود ضروری می¬باشد. بنابراین اطلاعات حس عمقی در هر کدام از این مراکز کدگذاری و پردازش می¬شوند. بالاترین سطح تنظیم، کورتکس سوماتوسنسوری است که اطلاعات حس عمقی را به گونه¬ای پردازش می¬کند تا یک آگاهی هوشیارانه از حس وضعیت مفصل و حرکت مفصل ایجاد کند. قسمت حرکتی کورتکس اطلاعات حس عمقی را مستقیماً از محیط و به طور غیرمستقیم از مخچه، عقده¬های قاعده¬ای و کورتکس سوماتوسنسوری دریافت می¬کند. اعتقاد بر این است که درون این مناطق حرکتی کورتکس است که اطلاعات حس عمقی ذخیره می¬شود تا در فرمانهای حرکتی نزولی بعدی مورد استفاده قرار گیرد. سطوح نخاعی کنترل حرکتی، اطلاعات حس عمقی را بطور غیر هوشیارانه ارزیابی و پردازش می¬کند. بین این دو مرکز کنترل حرکتی (نخاع و کورتکس) ساقه مغز قرار دارد که سیگنالهای حس عمقی را از طریق اطلاعات آوران از مراکز وستیبولار و بینایی و دیگر ورودی¬های سوماتوسنسوری دریافت می¬کند و کارهای کنترل اتوماتیک مثل تعادل پوسچرال روی آن انجام می¬دهد. ساقه مغز به عنوان یک ایستگاه رله کننده بین کورتکس و طناب نخاعی عمل می¬کند. تمام اطلاعات ورودی در مورد تنشن دقیق و وضعیت مفاصل، عضلات، تاندونها و وضعیت بدن را ثبت می¬کند و سپس مخچه پاسخ صحیح برای ایجاد حرکت مطلوب را تعیین می¬کند.
پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس