فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین


دانلود تحقیق جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین

مشخصات این فایل
عنوان: جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 33

این مقاله درمورد جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین می خوانید :

جایگاه ممتاز زن در هستی:
زن به مقتضای خلقت خویش از جایگاه ممتازی برخوردار است که مرد قابلیت جانشینی آن را ندارد. جایگاهی بزرگ که تعیین کننده وظیفه و مسئولیت اجتماعی اوست. وظیفه ای آنچنان بزرگ که انجام آن، محور اساس صلاح فرد ی و اجتماعی بوده و عدم انجام آن اساس فساد فردی و اجتماعی می باشد. مسئولیتی که اگر آن را به عنوان یک امر الهی و تکلیف عقلی و دینی انجام رساند به کمال انسانی خویش خواهد رسید و بهشت را زیر پای خویش خواهد دید ولی رها ساختن و کنار زدن آن جایگاه که زیر بنای تکوینی مسئولیت انسانی و تکلیف الهی است زن را به پایین ترین مرتبه وجودی تنزل خواهد داد چنان جایگاهی عبارت است از پرورش و آماده سازی انسان. زن کشتزار نسل بشری است. او نگهدارنده و حافظ بقای حیات است. کرامت آدمی بسته به کرامت زن است. «نسائکم حرث لکم»
کلمه حرث این معنی را در بردارد که شرط اصلی پرورش بذر و دانه، کشتزاری است که آنها در آن نهفته شده است. کشتزاری که شرط اساسی محصول مناسب را ندارد اگر بهترین بذر هم در آن کاشته شود هرگز به بار نخواهد نشست پس اینکه خداوند رحم و دامان زن را کشتزار رشد و پرورش انسان قرار داده است شرط اساسی جوانه های شرف و انسانیت و فضائل اخلاقی را در آن به ودیعت گذاشته است که از جمله عاطفه، مهر و دلسوزی است.
ویل دورانت می گوید: «انداختن مسئولیت اصلی تشکیل شخصیت نوزاد انسانی برعهده مادر از لحاظ روانشناسی چنین معنا می دهد که زن در واقع سرچشمه زندگی است.»
طبق قانون توارث که هر موجودی صفات و خصوصیات جسمانی و روحی خود را به موجود مستقر در صلب و بطنش هست منتقل می کند، صفات و خصوصیات جسمانی و روحی زن به نطفه ای که در رحم او جای گرفته انتقال می یابد اگر صفات و حالات منتقل شده به کودک، جهت انسانی و مثبت داشته باشد، زمینه رشد شخصیت مثبت انسانی قوی تر از شخصیت منفی خواهد بود و چنانچه صفات انتقالی دور از شایستگی های معنوی و انسانی باشند زمینه رشد منفی شخصیت شدیدتر خواهد بود. رحم مادر نقش مهمی در جهت گیری استعدادها و چگونگی ظهور مراتب دارد. به همین جهت پیشوایان دینی تاکید بر ازدواج با زن صالح دارند. حضرت علی (علیه السلام) نیز بعد از شهادت حضرت زهرا (علیها السلام) از عقیل خواستند با توجه به علم انساب همسری برای ایشان انتخاب کند که فرزندانی قوی و شجاع به دنیا آورد.
آنگاه که حضرت ترس فرزندشان محمد حنفیه را در رویارویی با دشمن در جنگ جمل مشاهده کردند آن روحیه را نیز از آثار به جای مانده از مادرش دانسته و فرمودند: «ادرکک عرق من امک»
با اینکه حضرت علی (علیه السلام) در شجاعت بی نظیر بودند اما این، برای داشتن فرزندی شجاع کافی نیست و بدین وسیله حضرت بر نقش ممتاز و اساسی زن در شکل گیری شخصیت فرزند و شکوفایی استعدادهای او تاکید می فرمایند. آیا مسئولیتی هست که با این وظیفه الهی و انسانی برابری کند؟
 
محرم اسرار الهی:
در تفکر قرآنی زن انسانی است که اگر به صفات برجسته الهی مزین شود به قدری مقام پیدا می کند که شایسته، نمونه و الگوی رفتاری برای تمام مؤمنین می گردد.
این تفکر قرآنی است که در سیره عملی حضرت ظهور می یابد آنجا که در میان تمام مردان و زنان تنها یک بانوی متقی یعنی ام سلمه است که لیاقت و شایستگی آن را یافت که محرم اسرار حضرت قرار گیرد. مرحوم کلینی از امام صادق (علیه السلام) روایت نموده که فرمود: علی (علیه السلام) هنگامی که سوی کوفه رفت نامه ها و وصیت خود را نزد ام سلمه به امانت سپرده و چون امام حسن (علیه السلام) بازگشت ام سلمه آنها را به او تسلیم نمود.
همین عمل حضرت در خاندان او نیز سنت گردید و هنگامی که امام حسین (علیه السلام) عازم عراق بود نامه ها و وصیت خویش را نزد آن بانوی خردمند به امانت گذارد و چون امام سجاد بازگشت این زن حکیم و فرزانه آنها را به ایشان تسلیم نمود.
امانت الهی:
حضرت علی (علیه السلام) زن را امانت الهی می داند که همچون امانتهای دیگر خداوند ارزشمند و قابل اکرام و احترام می باشد و باید آنچنانکه شایسته امانت گذار است از او محافظت و نگهداری شود. زیرا در قیامت خداوند متعال از امانتهای خود سؤال می فرماید که با آنها چگونه رفتار کردید. آیا حق امانتداری را به جا آوردید؟!
«انهن امانة الله عندکم فلا تضاروهن و لا تعضلوهن»
زنان امانت خدا بر شما هستند به ایشان زیان نرسانید و بر ایشان سخت نگیرید.
امام (علیه السلام) دو جمله را از آیات 6 سوره طلاق و 232 سوره بقره و 19 سوره نساء اقتباس فرموده است.
به همین جهت است که وقتی حضرت، فاطمه (علیها السلام) را به خاک می سپارند، می فرمایند: «امانت خدا از دست من گرفته شد.»
 
اوجگرائی و تکامل زن:
زن را باید به چشم یک انسان والا به عنوان یک موجودی که می تواند مایه ای برای اصلاح جامعه و پرورش انسانهای والا شود نگاه کرد تا معلوم شود زن کیست؟ و توانایی او چقدر است؟
قرآن هرگاه از کمالات و ارزشهای والایی که انسانها بدان می رسند سخن می گوید، زنان را نیز همدوش و همسان مردان مطرح می نماید:
«ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات … »
زن می تواند تا آنجا پیش برود که افتخار خاندان وحی گردد. امام خمینی (ره) می فرماید: «یک زن به دنیا آمد که مقابل همه مردان است، یک زن به دنیا آمد که نمونه انسان است، زن به دنیا آمد که تمام هویت انسانی در او جلوه گر است.»
.....

بخشی از فهرست مطالب مقاله جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین

پیشگفتار
نگاهی اجمالی به پیشینه تعارض علم و دین
طرفداران پوزیتیویسم در اروپا
نقش پوزیتیویستها در دامن زدن به تعارض
روند تعارض
صحنه هایی از تعارض علم و دین
بخش دوم
ماهیت علوم تجربی
انحصارگرائی
ماهیت واقعی علوم تجربی
تحقیقی پیرامون نظریات
تعارض علم ودین
تباین علم ودین
بخش چهارم
پیامد تعارض علم ودین
اصلاح طلبی
شبلی شمیل در مصر
میرزا ملکم خان در ایران
بازگشت بسوی دین
پی نوشتها :

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق جستاری پیرامون ادعای تعارض علم و دین

دانلود تحقیق انتظار بشر از دین

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق انتظار بشر از دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق انتظار بشر از دین


دانلود تحقیق انتظار بشر از دین

 

مشخصات این فایل
عنوان: انتظار بشر از دین
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 31

این مقاله درمورد انتظار بشر از دین می باشد.

خلاصه آنچه در مقاله انتظار بشر از دین می خوانید :

به نظر شما، انتظار ما انسان‌ها از دین چیست؟
ما انسان‌ها، در طی زندگی اینجهانی و دنیوی، همواره، خود را در اوضاع و احوالی نامطلوب می‌یابیم .این زندگی آگنده است از دردها و رنجهای جسمانی، روحی، فردی، و جمعی؛ و این واقعیت با چنان وضوح و بداهتی مشهود و معلومِ یکایکِ ما انسان‌هاست که کسی در آن چون و چرا ندارد و، در نتیجه، کسی هم خود را محتاج اقامه حجت و دلیل بر آن نمی‌بیند و حتی می‌توان گفت که هر گونه شرح و بسط و تفصیل و اطناب در باب آن نه فقط چیزی بر معلومات مخاطب نمی‌افزاید بلکه از شدتِ وضوح و ظهورِ این واقعیت همیشگی و همه‌جایی و همگانی می‌کاهد. امورِ واقعِ دردانگیز و رنج‌آور را می‌توان به دو گروه تقسیم کرد: یکی آن گروه از امور واقع دردانگیز و رنج‌آور که تغییرپذیر و، به تعبیری، قابلِ اِمحاءاند، و دیگری آن گروه که چنین نیستند .این که هر امر واقع دردانگیز و رنج‌آوری متعلق به کدامیک از این دو گروه باشد، البته، بستگی تمام عیاری دارد به زمان و زمانه‌ای که بشر در آن می‌زید؛ به عبارت دقیق‌تر، بستگی دارد به میزان پیشرفت علمی و فکری بشر در هر عصر .ممکن است در عصری تغییر و امحاء یک امر واقع در حدِ وُسعِ بشر نباشد، اما در عصری متأخرتر، به یُمنِ پیشرفت علوم و معارف بشری، آن تغییر و امحاء مقدور و میسور گردد. ناگفته پیداست که از این قول نمی‌توان لزوماً نتیجه گرفت که هرچه زمان می‌گذرد و پیشرفت علمی و فکری بشر، و به تَبَعِ آن فنون و صناعات و اسباب و آلات او، بیشتر می‌شود از شمار امور واقع دردانگیز و رنج‌آور می‌کاهد، زیرا ممکن است ـ و این امر امکانی به وقوع هم پیوسته است ـ که گذر زمان، از سویی، بعضی از تغییرناپذیرهای قبلی را تغییرپذیر و، طبعاً، نابود کند و، از سوی دیگر، پاره‌ای امور جدید پدید آورد که موجِبِ درد و رنج بشر گردند .و، به هر حال، همیشه آدمی گرفتار درد و رنج‌هایی بوده است، و هست، و خواهد بود که عِلَل و موجباتِ آنها را نمی‌توانسته است از میان بردارد، و نمی‌تواند، و نخواهد توانست .آدمی حقیقت‌طَلَب است و این امر که امکان دارد و بلکه بسیار محتمل است که دستخوش جهل و خطا و وهم باشد او را آزار می‌دهد؛ خیرخواه، و به تعبیری عصمت‌جو، است و این امر که ممکن و بسیار محتمل است که دچار بدکرداری و نادرستی شده باشد او را آزرده می‌کند؛ خواستار خلاقیت است و این که فرصت و مَجال بسا کارها که می‌خواهد کرد را ندارد آزرده‌اش می‌کند؛ جاودانگی‌جوست و واقعیت مرگ “جسمانی” او را می‌آزارد؛ زیاده‌طلب، و به عبارتی بی‌نهایت‌طلب، است و نقصان‌ها و محدودیت‌ها موجب درد و رنج او می‌شوند؛ تنهاست و از احساس تنهایی در رنج است؛ از این که می‌بیند که از حیث همان سرمایه‌‌‌های نخستین که با آنها پای به این جهان گذاشته است با دیگران تفاوت دارد و تُنُکمایه‌تر از آنان است رنج می‌برد و کیست آن که هیچ کس دیگری را از خود پُرمایه‌تر نبیند؟ و… اینهاست بخشی از ماندگارترین موجِباتِ درد و رنج آدمی .اما، از طرف دیگر، همین درد و رنج‌های ماندگار، که ماندگاری و پایایی‌شان معلول پایایی علل آنهاست، اگرچه نابودشدنی نیستند، ممکن است تحمل‌پذیر و هموار شوند؛ و تحمل‌پذیری و همواری درد و رنج بدین معناست که آنچه در ساحت و لایه‌ای از وجود انسان درد است و رنج در ساحت و لایه‌ای ژرفتر و والاتر متعلقِ رضا، و حتی رغبت، واقع گردد. اما این امر، یعنی تحمل‌پذیری و همواری درد و رنج‌های ماندگار، تنها در صورتی امکان وقوع دارد که درد و رنج‌ها معنا بیابند .معنایافتگی درد و رنج همان و مورد رضا و رغبت قرار گرفتنِ آن همان .فرق کسی که، فی‌المثل، خودآگاهانه و خودخواسته گرسنگی می‌کشد و کسی که نه از سرِ علم و عَمد بلکه از سر ناچاری تن به گرسنگی می‌دهد در این است که اولی برای رنج ناشی از گرسنگی‌‌اش معنایی یافته است و دومی نه؛ و هم از این روست که قدرت تحملی در اولی، متناسب با قدر و عظمت معنایی که حالت گرسنگی برای او دارد، هست که در دومی نیست.

پس از تمهید این مقدمات، می‌توان گفت که انتظار ما انسان‌ها از دین این است که دین به درد و رنج‌های ما، و به تعبیری عامتر به زندگی ما، معنا بدهد، و با معنا دادن به درد و رنج‌های ما، ما را از آنها، به تعبیری، برهاند و به اوضاع و احوالی مطلوب برساند. از این رو، بجاست اگر مدعی شویم که انتظار آدمیان از دین این است که آنان را از وضع و حالِ موجودِ نامطلوب به وضع و حالِ مطلوبِ مفقود برساند، از این راه که به زندگی معنا ببخشد و عدم مطلوبیت آن را بزداید.
در این موضع چند نکته شایان ذکر است: نخست این که: ممکن است، با توجه به این که بعضی از صاحب‌نظران در مطالعات تطبیقی ادیان گفته‌اند که نقطه شروع آیین بودا رنج است و حال آن که نقطه شروع مسیحیت گناه است و نقطه شروع اسلام و آیین هندو، یعنی جدیدترین و قدیمی‌ترین ادیان، خودِ انسان است
و نیز با توجه به تأکید آیین بودا بر راه رهایی از رنج، گمان رود که جوابی که، در اینجا، به سؤال “انتظار ما انسان‌ها از دین چیست؟”،
داده شده جوابی است موافق مشرب بودا .اما، گذشته از این که حق و حقیقت نه شرقی است و نه غربی و صرفِ انتسابِ جواب به، فی‌المثل، بودا موجب سقم یا صحت آن نمی‌شود، باید دانست که اختلاف آیین بودا با سایر ادیان بیشتر بر سَرِ خاستگاه رنج است و راه رهایی از آن، نه خودِ آن.
دوم این که نباید گمان بُرد که اگر انتظار بشر از دین این است که به زندگی معنا دهد، بسیاری از احکام و تعالیم موجود در کُتُبِ مقدسِ ادیانِ مختلف زاید و بیهوده است، چرا که به معنا دادن به زندگی ربطی ندارد؛ زیرا درست است که ادیان به پرسش‌هایی از قبیلِ ما از کجا آمده‌ایم؟ به کجا خواهیم رفت؟ در کجاییم؟ در فاصله میان زایش و مرگ چه باید بکنیم و چه باید بشویم؟ هم می‌پردازند، اما، می‌توان گفت که همه این قبیل مسائل هم تمهید مقدمه می‌کنند برای جواب آن مسأله عظیمِ معنای زندگی و درد و رنج .مثلاً نظریه تناسخ در ادیان هندی در صدد توجیه نابرابری‌های عظیمی است که انسان‌ها، به هنگام ولادت، با یکدیگر دارند: (شخصی با بدن سالم و بهره هوشی بالا به دنیا می‌آید، با پدر و مادری مهربان و دارای درآمدی سرشار، در جامعه‌ای پیشرفته و مرفه، بطوری که همه گنجینه فرهنگ بشری در اختیار کسی است که، به همین سَبَب، آزادی چشمگیری در گزینش شیوه زندگی خود دارد. شخص دیگری با بدن علیل و بهره هوشی پایین به دنیا می‌آید، با پدر و مادری نامهربان، کم‌درآمد و نافرهیخته، در جامعه‌ای که، در آن، شخص مذکور احتمال قوی می‌رود که جنایتکار شود و به مرگ زودرس و فجیع بمیرد .آیا عادلانه است که این دو شخص با سرمایه‌هایی تا این حد نابرابر به دنیا بیایند؟ اگر هر وقت که نطفه طفل جدیدی منعقد می‌شود نَفس جدیدی خَلق می‌گردد، آیا می‌توان خالق را، که سَببَ سازِ مَواهِبِ نابرابرِ همه نفوس است، مهربان دانست؟ هرچه بیشتر درباره نابرابری‌هایِ فاحشِ آدمیان به هنگام ولادت، و درباره این اصل مفروض و مسلم دینی ما غربیان که انسان‌ها را خدا با این وضع و حال‌های متفاوت آفریده است، می‌اندیشیم احتمال بیشتری می‌رود که بیعدالتی‌های عظیمی در این کار ببینیم.
(Hick, John H., Philosophy of Religion, 3rd ed., Prentice-Hall, Inc., 1983, pp.133-4)

نظریه تناسخ، برای توجیه این نابرابر‌‌ی‌های چشمگیر، می‌گوید: «ما همگی زندگی‌‌های قبلی‌ای داشته‌ایم و وضع و حال زندگی کنونی‌مان نتیجه مستقیم زندگی‌های سابق ماست .پس هیچ نوع بُلهوسی، بینظمی و اغتشاش، و بیعدالتی‌ای در نابرابرهایی سرنوشت ما آدمیان نیست، بلکه فقط علت و معلول در کار است، و اکنون چیزی را می‌درویم که خودمان در گذشته کاشته‌ایم .خودِ اصیلِ ما در طول زندگی‌های گونه‌گون می‌پاید و مُدام از نو به دنیا می‌آید یا تناسخ می‌پذیرد و چند و چون کل افعال او در هر یک از این زندگی‌های وضع و حال زندگی بعدیش را تعیین می‌کند.» (Ibid, p. 134.) فِعلاً با قدرتِ اقناعِ این راه‌حل کاری ندارم. فقط می‌خواهم نشان دهم که چگونه پرداختن به مسأله “از کجا آمده ایم؟” می‌تواند در خدمتِ معنادار ساختنِ یکی از درد و رنج‌های همیشگی ما انسان‌ها باشد، یعنی درد و رنج ناشی از مشاهده نابرابری سرمایه‌‌‌های نخستین .نظریه گناه ذاتی یا فطری در مسیحیت هم برای معنادار ساختن بعضی از درد و رنج‌های دیگر ماست.
سِدیگر آن که مراد از معنابخشیِ دین به درد و رنج‌ها و زندگی ما، چنانکه معلوم است، بخشی از مسأله معنای وجود است که به وجود و حیاتِ منِ آدمی ناظر است، نه آن بخش از این مسأله که به جهان هستی، به طور کلی، نظر دارد .به عبارت دقیق‌تر، آنچه مقصود اصلی ماست معنایافتگی زندگی خودمان است؛ و اگر احیاناً به معنا و فلسفه وجودی سایر اجزاء عالَمِ وجود هم بپردازیم به طفیل همان مقصود اصلی و به قدری است که در حل مسأله اصلی ضرورت دارد. برای تفصیل این سخن، رجوع کنید، از جمله، به:
(Britton, Karl, Philosophy and the Meaning of life, Combridge: Combridge University Press, 1971) ,Chs 1 and 9(.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق انتظار بشر از دین

تحقیق در مورد رابطه ی دین وسیاست

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد رابطه ی دین وسیاست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد رابطه ی دین وسیاست


تحقیق در مورد رابطه ی دین وسیاست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه23

 

 دین و سیاست

دین را مى‏توان به مجموعه به هم پیوسته‏اى از باورها و اندیشه‏هاى برگرفته از وحى الهى در رابطه با جهان، انسان، جامعه و جهان پس از مرگ تعریف کرد که هدف آن، هدایت انسان به سوى روش بهتر زیستن و کاملتر شدن است.

این تعریف منطبق با تفسیرى است که در برخى از روایات و کتابهاى کلامى در مورد ایمان آمده است: (اعتقاد بالجنان عمل بالارکان و اقرار باللسان) که تعاریف جامعه شناسانه از دین که برخى جامعه شناسان ارائه داده‏اند نیز مى‏تواند در راستاى این تعریف جامع باشد .

جامعه شناسانى چون: نیل اسملسر (1) و فلورانس کلاکون (2) و فرد استرادیت بک (3) دین را از مقوله جهت گیرى ارزشى دانسته‏اند و آن را عبارت از اصول پیچیده و در عین حال کاملا منظم و مرتب شده‏اى شمرده‏اند که به جریان سیال اعمال و اندیشه‏هاى انسانى در ارتباط با حل مسائل مشترک انسانى، نظم و جهت مى‏دهد. با این توضیح که جهت گیرى ارزشى در دین به صورت چارچوبهاى مافوق طبیعى و مقدس ترسیم مى‏شود و در اندیشه‏هایى چون اومانیزم به شکلى فاقد قداست ارائه مى‏گردد.

دو فصل عمده دین؛ یعنى عقاید و جهان‏بینى، مقررات و احکام و اخلاق و سیر تکامل انسان است.

قرآن بصراحت، شریعت را جزء جدا نشدنى دین در همه آیینهاى آسمانى مى‏شمارد (4) و اعتقاد مجرد را در صورتى که همراه با عمل به احکام و مقررات وحى نباشد ـ هر چند که درست باشد ـ دیندارى تلقى نمى‏کند. (5) شاخص همیشگى و ماهوى دین، اندیشه‏اى نظام یافته در زمینه جهان بینى و شریعت است و هدف غایى آن چیزى جز رشد و تعالى انسان در زندگى این دنیا و فرجام آن نیست.

بى شک، بخشى از انسان، زندگى جمعى اوست و بخشى از جامعه نیز سیاست و حکومت است. دین با چنین تعریف و شاخص و هدفى چگونه مى‏تواند از این بخش مهم از زندگى انسان غافل باشد و مدعى هدایت وى به سرنوشتى بهتر در دنیا و آخرت باشد؟ همه کسانى که به نحوى به تعریف دین پرداخته‏اند، به این حقیقت اذعان نموده‏اند که هدف دین، سامان بخشیدن به زندگى انسان است.

ب ـ تعریف سیاست

گرچه ارائه تعریفى جامع و مانع از سیاست ـ همچون همزادش دین دشوار و در حقیقت سهل و ممتنع است، اما همان گونه که در جاى دیگر از این نوشتار آورده‏ایم، سیاست به معنى مدیریت کلان دولت و راهبرد امور عمومى در جهت مصلحت جمعى و انتخاب روشهاى بهتر در اداره شئون کشور، یا علم اداره یک جامعه متشکل، و یا هنر مشیت امور مردم در رابطه با دولت، همواره در ارتباط با بخشى از زندگى انسان مطرح است و چون به عمل انسان مربوط مى‏شود، ناگزیر با دین که متکفل بیان شیوه‏هاى زیستن است، تماس پیدا مى‏کند؛ و از این رو یا در تضاد با آن و یا هم سوى آن عمل مى‏کند. در هر دو حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبه خود در قلمرو دین عمل مى‏کند.

اکنون با توجه به مفهوم دین و سیاست، بخوبى مى‏توان دریافت که قضیه منطقى «دین از سیاست جدا نیست» از مصادیق روشن قاعده منطقى و فلسفى «قضایا قیاساتها معها» مى‏باشد. (6)

ج ـ ماهیت رابطه دین و سیاست در اسلام

صرف نظر از تلازم مفهومى دو مقوله دین و سیاست، اصولا توجه به سه بخش اصولى تعالى اسلام : ایدئولوژى، شریعت و اخلاق، خود مبین این رابطه عمیق، اصولى و جدایى ناپذیر میان آن دو است و با توجه به محتوا و مسائل ماهوى دین و سیاست، جایى براى تردید باقى نمى‏ماند که در اسلام رابطه دین و سیاست یک رابطه منطقى و ماهوى است و این دو، لازم و ملزوم یکدیگرند و جدایى ناپذیر، و به عبارت دیگر این رابطه به عنوان یک اصل و یک مبناى کلى و زیربنایى در تفکر اسلامى غیر قابل انکار مى‏باشد.

صورت مسئله و ماهیت این رابطه منطقى را مى‏توان به صورتها و شیوه‏هاى مختلف طرح کرد :


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد رابطه ی دین وسیاست

تحقیق درباره اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام

اختصاصی از فی دوو تحقیق درباره اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام


تحقیق درباره اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

تعداد صفحات فایل: 11

کد محصول : 001Shop

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 


 

 قسمتی از محتوای متن 

 

در مقاله حاضر اهمیت و ارزش اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام و قرآن و نقش آن در زندگی فردی و اجتماعی مورد بررسی و کنکاش قرار گرفته است.

 

نویسنده با استناد به آیات قرآن، ویژگی امت اسلام را در رعایت اعتدال و حد وسط در تمام امور و زمینه ها تشریح کرده است که با هم آن را می خوانیم.

 

مفهوم اعتدال

 

بی گمان زیاده روی و کوتاهی که از آن به افراط و تفریط یاد می شود از نظر بیشتر مردم امری ناپسند و زشت است. از این رو همواره سفارش می شود که از زیاده روی و کوتاهی کردن در هرکاری پرهیز شود. که این سفارش یک حکم عقلانی محسوب می شود.

 

در زبان فارسی از آن به اعتدال یاد می شود که برگرفته از عدل است.

 

کسی که به عدالت است به افراط و تفریط گرایش ندارد؛ زیرا عدل به معنای قراردادن هر چیزی در جای خود است، چنان که به کارگیری هر چیزی برای کار خاص خود می تواند به مفهوم عدل نزدیک باشد.

 

کسی که رویه اعتدال نداشته باشد رفتاری صالح نداشته و گرایش به فساد دارد؛ از این رو پس از هرکار غیرمعتدلی سخن از فساد در کار می شود و خواسته عمومی، اصلاح کار و به اعتدال رساندن آن است.

 

براین اساس می توان یک نوع رابطه منطقی میان اعتدال و اصلاح یافت. به این معنا که هرکار معتدلی صالح و درست است و هر کار غیرمعتدلی فاسد می باشد و نیازمند آن است که اصلاح شود. اصلاحات به معنای بازسازی کاری است که به جهت فقدان اعتدال به فساد گراییده است.

 

در قرآن برای بیان مفهوم اعتدال از واژه قصد استفاده شده است. البته واژگانی چون وسط و سواء و حنیف نیز به این معنا به کار رفته است؛ ولی بیشترین کاربرد در مفهوم و اصطلاح پیش گفته را می توان در واژه قصد و اقتصاد یافت. از این روست که در روایات اسلامی به پیروی از قرآن از واژه قصد برای بیان اصطلاح اعتدال استفاده شده است. (نک نهج البلاغه خطبه های 94 و 103 و 195 و 222 و نیز نامه های 21 و 31 و حکمت 140)

 

اهمیت اعتدال در قرآن

 

در آموزه های قرآن اعتدال درهر امری پسندیده شمرده شده و حتی بسیاری از آنها برای ایجاد اعتدال در قوای انسانی و مهار و کنترل و هدایت آن به سوی اعتدال وارد شده است.

 

در ارزش و اعتبار اعتدال و میانه روی همین بس که در قرآن از راه راست به عنوان راه میانه یاد شده است و در سوره قصص آیه 22 از زبان حضرت موسی(ع) بیان شده که راه میانه راه درست هدایت است و لذا می فرماید: قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل؛ حضرت موسی گفت شاید پروردگارم مرا به راه میانه و اعتدال راهنمایی و هدایت کند.

 

حتی حضرت ابراهیم دین خویش را دین اعتدال و میانه برمی شمارد و از آن به حنیف یاد می کند تا بفهماند میانه روی تا چه اندازه اصالت داشته و مهم است.

 

خداوند در بیان ویژگی های دین ابراهیمی که از اصالت خاصی برخوردار است می فرماید:ما کان ابراهیم یهودیا و لانصرانیا و لکن کان حنیفا مسلما و ما کان من المشرکین؛ ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی بلکه او بر دین معتدل اسلام بود و از مشرکان نیز نبود. (آل عمران آیه 67)

 

می دانیم که دو شریعت کنونی یهودی و مسیحی در دو سوی افراط و تفریط قرار گرفته اند؛ یکی در اوج ظاهرگرایی است و آن دیگری در اوج باطن گرایی؛ یکی به دنیا و قوانین بسیار دشوار پای بند است و قوانین سخت و بلکه تشدیدی زیادی دارد و آن دیگری دارای قوانین بسیار نرم و آرام به گونه ای که گویی قوانین ندارد. یکی کاملا زمینی است و آن دیگری کاملا اخروی و آسمانی. از این رو بیان می شود که دین ابراهیم دین وسط و میانه ای بوده که از افراط و تفریط به دور بوده است.

 

اسلام، دین اعتدال

به هر حال دین اسلام که همان دین ابراهیمی است نیز در تعبیر قرآنی از این اعتدال بهره برده است و آموزه های آن به دور از هرگونه افراط و تفریط است. البته در بینش قرآنی، آموزه های تورات و انجیل نیز از چنین خصلت و خصیصه ای برخوردار بوده اند؛ زیرا چنان که گفته شد اعتدال اصل عقلایی و امضا و تایید شده شریعت است و هر انسانی به طور طبیعی به اعتدال و میانه روی گرایش دارد مگر آن که عوامل بیرونی موجب دگرگونی در گرایش درونی وی شده و او را از اعتدال خارج کند. آموزه های کتب آسمانی که بر پایه فطرت سالم است نیز از اعتدال و میانه روی بهره مند هستند.

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
/images/spilit.png

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره اعتدال و میانه روی از منظر دین مبین اسلام

دانلود مقاله روایات و حکایاتی از اسلام و دین

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله روایات و حکایاتی از اسلام و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله روایات و حکایاتی از اسلام و دین


دانلود مقاله روایات و حکایاتی از اسلام و دین

 

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات109

ذکر گویندگان این سخن
از هشام روایت کرده اند که پیمبر خدا چهل و سه ساله بود که وحی بدو رسید.
و هم از سعید بن مسیب روایتی به این مضمون هست.
سخن از روز و ماه بعثت پیمبر خدا
ابوجعفر گوید: روایت درست است که درباره روزه روز دوشنبه از پیمبر پرسیدند وفرمود: « من به روز دوشنبه متولد شدم و به روز دوشنبه مبعوث شدم و وحی به سوی من آمد.»
گوید: در این باب خلاف نیست، اما اختلاف هست، که کدام دوشنبه ماه بود، بعضی ها گفته اند: آغاز نزول قرآن بر پیمبر خدا هیجدهم ماه رمضان بود، و از عبدالله بن زید جرمی روایتی به این مضمون هست.
بعضی دیگر گفته اند نزول قرن در بیست و چهارم رمضان بود، و از ابی جلد روایتی به این معنی هست.
بعضی دیگر گفته اند نزول قرآن در هفدهم رمضان بود و گفتار خدا عزوجل را شاهد این سخن آورده اند که فرمود:
« و ما انزلنا علی عبدنا یوم الفرقان یوم التقی الجمعان»
یعنی (اگر به خدا) و آنچه روز فیصل کار، روز تلاقی دو گروه، بر بنده خویش نازل کرده ایم ایمان آورده اید (چنین کنید) و روز تلاقی پیمبر خدا با مشرکان در بدر روز هفدهم رمضان بود.
ابوجعفر گوید: «پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم از آن پیش که جبریل بر او ظاهر شود و رسالت خدای بیارد آثار و نشانه هایی می دید، از آن جمله حکایتی بود که از پیش درباره دو فرشته نقل کردم که شکم وی را شکافتند و غش و ناپاکی از آن درآوردند و دیگر آنکه به هر راهی می گذشت درخت و سنگ بر او سلام می کرد.
از بره دختر ابی تجراه روایت کرده اند که وقتی خداوند عزوجل می خواست پیمبر خویش را رسالت دهد، وقی به حاجت می شد چندان دور می رفت که خانه ای نباشد و به دره ها می شد و به هر سنگ و درختی که می گذشت بدو می گفت: «السلام علیک یا رسول الله» و به چپ و راست و پشت سر می نگریست و کسی را نمی دید.
ابوجعفر گوید: و امت ها از مبعث وی سخن می کردند و عالمان هر امت از آن خبر می‌دادند.
عامر بن ربیعه گوید: از زیدبن عمروبن نفیل شنیدم که می گفت: «من در انتظار پیمبری از فرزندان اسماعیل و از اعقاب عبدالمطلب هستم و بیم دارم به زمان او نرسم اما به او ایمان دارم و تصدیق او می کنم و بر پیمبریش شهادت می دهم، اگر عمرت دراز بود و او را دیدی سلام مرا به او برسان، اینک وصف او با تو بگویم تا بر تو مخفی نماند.»
گفتم: «بگو»
گفت: «وی نه کوتاه است نه بلند، نه پر موی و نه کم موی و پیوسته در دیده او سرخی‌ای هست و خاتم نبوت میان دو بازوی اوست و نامش احمد است و در این شهر متولد می شود، آنگاه قومش او را بیرون می کنند و دین وی را خوش ندارند تا به یثرب مهاجرت کند و کارش بالا گیرد، مبادا از او غفلت کنی که من به طلب دین ابراهیم همه ولایت ها را بگشتم و از یهودان و نصاری و مجوس پرسیدم و همه گفتند این دین پس از این خواهد بود و و صف وی را چنین آوردند و گفتند: جز او پیمبری نمانده است.»
عامر گوید: وقتی مسلمان شدم گفتار زیدبن عمرو را با پیمبر بگفتم و سلام او را رسانیدم و پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم جواب وی بداد و برای او طلب رحمت کرد و گفت: «او را در بهشت دیدم که دنباله ها می کشید.»
عبدالله بن کعب وابسته عثمان گوید یک روز که عمبر بن خطاب در مسجد پیمبر خدا نشسته بود، عربی وارد مسجد شد و سراغ عمر را گرفت و چون عمر او را بدید گفت: «این مرد همچنان مشرک است، و در جاهلیت کاهن بوده است.»
عرب به عمر سلام کرد و بنشست و عمر بدو گفت: «آیا مسلمان شده ای؟»
گفت: «آری.»
عمر گفت: «آیا در جاهلیت کاهی بوده ای.»
عرب گفت: «سبحان الله، سخنی می گویی که از هنگام خلافت به هیچ یک از رعیت خویش نگفته ای.»
عمر گفت: « ما در جاهلیت بدتر این بودیم، بت می پرستیدیم، تا خداوند ما را به وسیله اسلام گرامی داشت.»
عرب گفت: «آری ای امیر مؤمنان من در جاهلیت کاهن بودم.»
عمر گفت: «به ما بگو عجیب ترین خبری که شیطانت برایت آورد چه بود؟»
عرب گفت: «شیطانم یک ماه یا یکسال پیش از اسلام آمد و گفت مگر نمی بیی که کار جنیان دگرگون شده.»
عمر گفت: «مردم نیز چنین می گفتند، به خدا من با گروهی از قرشیان به نزد بتی از بتان جاهلیت بودیم که یکی از عربان گوساله ای برای آن قربانی کرده بود و منتظر بودیم که گوساله را بر ما تقسیم کنند و از دل آن صدایی شنیدم که هرگز صدایی نافذتر از آن نشنیده بودم و این یک ماه یا یکسال پیش از ظهور اسلام بود که می گفت: «ای ذریح، کاری موفقیت آمیز است» و یکی فریاد زند و گوید: «لااله الاالله».
جبیربن مطعم گوید: در بوانه به نزد بتی نشسته بودیم و این یکماه پیش از بعثت پیمبر خدا بود و شتری کشته بودیم که یک بانگ زد: عجب را بشنوید که استراق وحی برفت و شهاب سوی ما اندازند و این به سبب پیمبری است که در مکه آید و نامش احمد است و هجرتگاه او یثرب است. گوید: و ما دست بداشتیم و پیمبر خدای صلی الله علیه و سلم ظهور کرد.
از ابن عباس روایت کرده اند که یکی از بنی عامر پیش پیمبرخدا صلی الله علیه و سلم
آمد و گفت: «خاتم نبوت را که میان دو بازوی تو است به من بنما که اگر محتاج علاج باشی علاجت کنم که من معروفترین طبیب عربم.»
پیمبر فرمود: «می خواهی که آیتی به تو بنمایم؟»
مرد عامر گفت: «آری، این نخل را بخوان.»
گوید: و پیمبر به سوی نخل نگریست و آن را بخواند و نخل بیامد تا جلو او بایستاد. آنگاه به نخل گفت: «بازگرد» و بازگشت.
مرد عامری گفت: «ای گروه بنی عامر، به خدا چنین جادوگری ندیده ام.»
ابوجعفر گوید: و اخبار در دلالت بر پیمبری او صلی الله علیه و سلم از شمار بیرون است و برای آن کتابی جداگانه خواهیم داشت ان شاءالله.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله روایات و حکایاتی از اسلام و دین