در این کارگاه عناصرذهن آگاهی و اصول مهم آن و مهمترین ویژگیهای داشتن ذهن آگاهی بیان شده است. همچنین تمرین ها و تکنیکهایی برای ذهن آگاهی داده شده است.
کارگاه ذهن آگاهی
در این کارگاه عناصرذهن آگاهی و اصول مهم آن و مهمترین ویژگیهای داشتن ذهن آگاهی بیان شده است. همچنین تمرین ها و تکنیکهایی برای ذهن آگاهی داده شده است.
آموزش تله کینزی -حرکت اجسام با نیروی ذهن از مقدماتی تا پیشرفته
مقدمه
مطالب و مباحث این تحقیق در زمینه حافظه و تفکر می باشد که مطالب این تحقیق نخست بصورت پراکنده در کتابهای مختلف از استادان نویسندگان و روانشناسان بزرگ و مشهور وجود داشت. تنظیم این مطالب و مباحث و تدوین آنها به صورت یک تحقیق جامع به فرصتی کافی نیاز داشت. مسئولیت های مختلف درسی و مشکلات مختلف چنین فرصتی را محدود می ساخت و این مسئولیت نیز چنان نبود که بتوان از زیر بار آن شانه خالی کرد. پس ما این تحقیق را پذیرفتیم و شروع به گردآوری و تدوین مطالب نمودیم . مندرجات این تحقیق اختصاص به حافظه و تفکر دارد و برای تسهیل در امر مطالعه سعی شد تا از مطالب ساده و تقریبا آشنا استفاده شود. بدیهی است که ما تنها گردآورندگان این تحقیق بودیم و کار اصلی و مهم را نویسندگان و پژوهشگران که نقش اصلی را در پیشبرد علم دارند انجام داده اند.
امید است که این تحقیق و کار کوچک مورد پسند خواننده عزیر قرار گیرد.
فهرست
مقدمه
فصل اول
حافظه
کاربرد حافظه
فصل دوم
تفکر
اصول کلی
فایل ورد 39 ص
فرمت فایل:word
تعداد صفحات:62
مقدمه:
چه بسیارند کودکانی که تنها به دلیل داشتن ضعف خاص در دیکته، حساب یا روخوانی علیرغم داشتن هوش عادی، توانایی جسمی خوب و روانی سالم به دلیل شکستهای پی درپی تحصیلی برای همیشه با دنیای کتاب، مشق و مدرسه خداحافظی کردهاند. چه بسیارند استعدادهایی که بدین سان نشکفته پرپر گشته و میشوند و چه بسیارند زیانهایی که جامعة ما از این راه متحمل میگردد.
ناتوانیهای یادگیری مقولة خاص دیگری است که درحیطة کودکان استثنایی قرار دارد و درصد چشمگیری از کودکان را در بر میگیرد. ناتوانیهای یادگیری، نارساییهای یادگیری خاصی است که در صورت عدم شناسایی آن معمولاً تحقیرها، توهینها، مقایسههای نابجای خردکننده وشکستهای تحصیلی پی در پی را به بار میآورد. میلیونها کودک در سراسر جهان به اختلالات یادگیری مبتلا هستند. آنان علیرغم رشد جسمی،ذهنی، زبانی، اجتماعی، اخلاقی و عاطفی طبیعی هنگامی که به سنین مدرسه میرسند با مشکلاتی ویژه روبرو میگردند که عرصه را بر آنها تنگ میکند. اشکال بزرگ این اختلال آن است که بر خلاف نابینایی ، ناشنوایی، سرآمدی، ناسازگاری و معلولیتهای جسمی که تشخیص آن در سنین پیشدبستانی به آسانی امکانپذیر است،براحتی نمیتوان آن را در سنین پیشدبستانی تشخیص داد. کودک مبتلا به اختلال یادگیری خود نیز از این که نمیتواند در انجام تکالیف تحصیلی همانند دیگر همسالانش موفق باشد،رنج میبرد. او نیز همانند دیگر کودکان تصویری توانا و مثبت از خود ساخته است که به دلیل این اختلال و رویارویی پی در پی با ناکامیهای اصلی، فرعی تحصیلی این تصویر خدشهدار میشود واحساس حقارت درونی جایگزین آن میگردد[1].
مسئله ناتوانیهای خاص یادگیری اخیراً به طور چشمگیری توسعه پیدا کرده و توجه متخصصان و دست اندرکاران مسائل آموزش کودکان را بیش از پیش به خود جلب نموده است، درکنار کودکان ناشنوا، نابینا و عقبمانده ذهنی کودکانی هستند که بدون اینکه ناشنوا باشند کلمات را درک نمیکنند و بعضی دیگر با اینکه نابینا نیستند اما آنچه را که میبینند درک نمیکنند. و گروهی دیگر از کودکان علیرغم آنکه از نظر ذهنی عقب مانده نبوده و همانند سایر همسالان خود هستند با روشهای معمول آموزشی قادر به یادگیری مفاهیم نمیباشند. معلمان مدارس استثنایی بسیار با این کودکان برخورد داشتهاند. که به علت ناتوانیهای خاص در یادگیری خواندن، صحبتکردن ، هجیکردن، نوشتن وحساب کردن و... در این مدارس آموزش میبینند.
تاریخچه و تعریف و فراوانی
تاریخچه:
متأسفانه تاریخچة آموزش کودکان مبتلا به ناتوانیهای خاص یادگیری بسیار کوتاه است. تا سال 1960 مشکل این کودکان تقریباً شناخته نشده بود. در این سال تلاشهایی وسیع آغاز شد و نظریات متفاوتی عنوان گردید، دستهای ناتوانیهای خاص یادگیری را معلول تنبلی کودکان خواندند، دستهای دیگر وجود ضایعة مغزی را علت این عارضه تلقی کردند. گروهی معلولیت ادراکی و گروه دیگر اختلالات عصبی را علت ناتوانی یادگیری میشناختند. آشفتگی و سردرگمی موجود چندان هم بیعلت نبود. اصولاً شناخت کودکان مبتلا به ناتوانیهای خاص یادگیری، مستلزم گذشت زمان بود. گذشت زمانی که موجبات به هم رسیدن علوم متفاوتی چون پزشکی، علوم تربیتی، روانشناسی، توانبخشی و ... درگرهگاه واحدی به نام اختلال یادگیری را فراهم کرد. در این میان پزشکی نخستین رشتهای بود که به تشخیص دانش آموزان دارای مشکلات یادگیری توجه کرد. پس از آن روانشناسان به مطالعة خصوصیات این دانش آموزان پرداختند. با این وجود تا اوایل دهة 1960 کاری که در خور توجه باشد انجام نگرفته بود، به همین علت در این دهه، علمای تعلیم و تربیت نیز به جریان مذکور پیوستند و برای حل این مشکل پیشقدم گشتند.
در سال 1896 پزشکی انگلیسی به نام مورگان وضعیتی را گزارش کرد که آن راکوری لغات مینامید. حالتی که ناتوانی در خواندن کلمات از آن تعبیر میشد. چند سال پس از آن یعنی در سال 1920 این مورد جای خود را به عنوان مفهومی در مطالعات علمی بازکرد.
در سال 1930 عصب آسیبشناسی به نام اُرتون[2] رابطة میان غلبه مغز و اختلالات تکاملی زبان را مورد مطالعه قرار داد. در سال 1947 اشتراوش[3] و لتینین [4] کتاب «آسیبشناسی روانی و تربیت کودک معلول مغز» را منتشر کردند که بر پایة آن ناتوانیهای یادگیری ناشی از ضایعات مغزی قلمداد میشوند.
از سال 1948 به بعد تلاشهایی شکل یافتهتر در این زمینه آغاز شد که به طور عمده مربوط به تلاش برای کشف حدود و علل متفاوت ناتوانیهای یادگیری بود. این تلاشها ادامه یافت و به پدید آمدن گروههای محلی و سازمانهای ایالتی متفاوتی انجامید که در سال 1963 با برگزاری یک کنفرانس ملی به رهبری ساموئل کرک[5] در شیکاگو اقدام به ایجاد و سازماندهی یک مؤسسه ملی کردند. در همین سال کرک طی سخنانی در این کنفرانس گفت: موضوع بحث ما در این جا کودکانی هستند که یا به جهت سببشناسی ( برای مثال نقص کار مغز ، نقص جزئی در کار مغز یا اختلال عصبی – روانی) ، یا به سبب جلوههای رفتاریشان (برای مثال، اختلالهای ادراکی، فعالیتهای حرکتی بیش از حد، نارساخوانی یادیس لکسی) نامی بر آنها نهاده شده است» کرک در اظهارات خود پیشنهاد کرد که برای پرهیز از معمای پیچیدة کار ناقص مغز،از اصلاح «ناتوانی یادگیری» که در برگیرندة تمام افراد مورد نظر است استفاده شود.
اولیای کودکانی که به ناتوانی یادگیری مبتلا بودند و با اصطلاحات پیشنهاد شدة قلبی موافقت نداشتند. این اصطلاح را شور و شوق پذیرفتند و مؤسسه کودکان ناتوان در یادگیری را تشکیل دادند. این نامگذاری مشکل به وسیلة کرک و تشکیل مؤسسه کودکان ناتوان در یادگیری معمولاً به عنوان شروع اداری و رسمی حرکت در جهت برخورد با ناتوانیهای یادگیری در نظر گرفته میشود[6].
تعریف اختلالات یادگیری:
اصطلاح اختلالات یادگیری از نیاز به تشخیص و خدمت به دانشآموزانی برخاسته است که به طور مداوم در کارهای درسی خود با شکست مواجه میشوند و درعین حال در چهارچوب سنتی کودکان استثنایی نمیگنجند.
تعاریف ناتوانی یادگیری با تغییرات متنوعی همراه بوده است این امر ممکن است به خاطر ارزشیابی و بازنگریهای متحد و در این قلمرو و ماهیت علمی آن باشد. رشتههای تخصصی متعددی به طور مثال پزشکی، روانشناسی، علوم تربیتی، زبان شناسی و عصب شناسی، هر کدام اصطلاحاتی را برای تبیین این اختلال دخیل کردهاند. برای مثال علوم تربیتی عبارت ناتوانی یادگیری خاص را به کار می برد، روانشناسی از مقولات همچون اختلالات ادراکی، رفتارهای فزون کنشی، نقص توجه و زبان شناسی از عبارات ناگویی اکتسابی، نارساخوانی و پزشکی و عصبشناسی از موارد ضربه مغزی، نارساکنشوری قلیل مغز، صدمه یا آسیب مغزی استفاده میکنند[7].
1 مرتضی حاج بابایی و یاور دهقانی هشتجین ، آشنایی با ویژگیها و مسایل کودکان استثنایی ، تهران، نشر ایران، 1372، ص 114
[2] . orton
[3] . strauss
[4] . Lehtinen
[5] .kirk
1 مرتضی حاج بابایی و یاور دهقانی هشتجین، آشنایی با ویژگیها و مسایل کودکان استثنایی،تهران ، نشر ایران ، 1372 ، ص 115 و 116
1 پرویز شریفی درآمدی، روانشناسی کودکان استثنایی،تهران، نشر روانسنجی، چاپ اول، جلد 2، 1381، ص 23 و 24
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه8
*ص 10
ذهن (mind)
ذهن در دو معنای اصلی به کار می رود:
الف) ذهن فرد، خود یا سوره ای که درک میکند به خاطر می سپارد، تصور میکند.احساس می کند، استدلال می کند، دریافت می کند اراده می کند و ..... که از نظر کارکرد به یک ارگانیسم فردی وابسته است.
ب) ذهن، به طور کلی ماده ای متا فیزیکی در نظر گرفتته می شود که همه اذهان فردی را در بر می گیرد و با ماده متفاوت است.
Dictionary of Philo $ phy – Edited by Dagobert D.Runes – Edition 1962 by Littlefield, Adams $ co.
*ص 10
سوژه (Sujet لاتین Subjicera)
الف) درشناخت شناسی، سوژه به عنوان یک دانای فردی یا یک "خود ناب" (pure ego) در نظر گرفته می شود؛ خودی ماورایی یا یک عمل آگاهانه.
ب) در روان شناسی به موضوع مورد تحقیق برای مشاهده کردن سوژه فردی گفته می شود.
Dictionary of Philosophy – Edited by Dagobert D.Runes – Edition 1962 by Littlefield , Adams $ co
ابژه (Objet)
هر چیزی که وجودی مستقل داشته باشد ابژه نام می گیرد و در فلسفه به طور عام، به هر تغییر، فعل یا نگرشی ذهنی دلالت دارد. ابژه الزاما نباید وجودی واقعی داشته باشد، به عنوان مثال شی درون جیب من و چیزی که قصد و نیت من است، هر دو ابژه به شمار می آیند. "می نونگ" (Meinong) ابژه را به عنوان تصویری از محتوای خودش در نظر می گیرد ولی تاکید می کند که ابژه با بودن خود، هستی پیدا می کند. "فرگ" (Frege) ابژه را چیزی می داند که بتنوان آن را نامید یا درباره اش صحبت کرد و آن را از مفاهیم جدا می کند. ابژه درمفهومی گسترده، اندیشه ای از یک چیز است هر چند که غالبا مد نظر باشد که در آن صورت ابژه