فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد زندگی چیست

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد زندگی چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زندگی چیست


تحقیق در مورد زندگی چیست

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه17

 

فهرست مطالب

 

 

فهرست

عنوان                                     صفحه

چکیده

مقدمه

توصیف وضع موجود

شواهد و تجزیه و تحلیل

ارائه ی طرح طرحی نو

چگونگی اجرای طرح

منابع و مأخذ

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده:

معلم بر تخته سیاه نوشت « زندگی» و پرسید: «چیست؟»

یکی گفت: «سالی است به چهار فصل خدا؛ شکوفه کند، میوه دهد، خزانش برسد و بعد بمیرد.»

دیگری به خنده گفت: «لطیفه ای است که لب های نشکفته را به خنده شکوفا کند.»

و سومی گفت: «زندگی هنر است»

معلم گفت: زندگی کتاب آموختن است و با هنرمندی که باید بیاموزیم.

تلاشمان بر این است طرحی نو در اندازیم تا توانیم فرهنگ مطالعه را بین دانش آموزان نهادینه کنیم قبل

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگی چیست

دانلودمقاله زندگی نامة ابوعلی سینا

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله زندگی نامة ابوعلی سینا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

زادگاه بوعلی سینا
پدر بوعلی سینا از اهالی بلخ و از بزرگان آن دیار بود . شهر بلخ که موطن پدر ابن سیناست . امروز در کشور جمهوری افغانستان قرار دارد . بلخ شهری بسیار قدیمی است که یونانیان قدیم آنرا بکتارا می نامیدند . از زمانهای کهن بین زرتشتیان و بودائیان که از ساکنان بلخ بودند کشمکشهائی جریان داشت . پیروان مذهب مانی و مسیحیان و نسطورین نیز قرنها قبل از ولادت پیامبر اسلام ( ص ) در این شهر می زیست . در روز سوم صفر سال 370 هجری برابر با سال 980 میلادی که پور سینا بدنیا آمده شهر بلخ مرکز نیرومند اسلام در شرق سرزمینهای اسلامی بشمار می رفت . شهر بخارا که پدر ابن سینا بدانجا نقل مکان کرد ، دردوران معاصر یکی از شهرهای جمهوری ترکستان شوروی است . پدر بوعلی سینا ، عبداللّه نام داشت و به کار دیوانی سرگرم بود . کار دیوانی یعنی خدمت در دستگاه حکومت و نباید کار دیوانی را تنها سپاهیگری یا خدمت در دربار و کارهای کوچکی چون خدمتکاری و فراشی و دربانی و آشپزی تصور کرد . در آن دوران ، این گونه مشاغل دیوانی را مستوفی می خواندند . در نزدیکی خرمثین قریه ای به نام افشنه وجود داشت که دختری به نام ستاره با خانواده اش در آنجا زندگی
می کردند . عبداللّه روزی ستاره را دید به او دل بست و با وی ازدواج نمود ، چندی نگذشت که خداوند فرزندی به آنها اعطا نمود ، که او را حسین ابوعلی سینا در تاریخ 363 هجری وبه روایتی در تاریخ 373 در خرمثین چشم به جهان گشود و پس از او برادری که محمود نامش نهادند به دنیا آمد . بوعلی سینا 5 ساله بود که پدرش دوباره به بخارا برگشت و چون از فرزندش هوش و ذکاوتی عجیب مشاهده کرد به تعلیم و تربیتش همت گماشت و به معلم دانشمندی سپرد تا به وی خواندن قرآن و اصول دین بیاموزد . سپس ابوعلی به خواندن علم ادب ، صرف و نحو و لغت و معانی مشغول گشت و به لطف قریحه سرشار و استعداد فوق العاده در مدت 5 سال در آن علوم تبحر یافت . ابن سینا چون یک مسلمان زاده بود قصدش این بود که قرآن را حفظ نماید ، قبل از سن ده سالگی به اینکار توفیق یافت . سپس در نزد مردی فاضل بنام محمود مسلح که به کار بقالی روزگار می گذراند . به تحصیل ریاضیات پرداخت و از وی حساب جبر و هندسه را فرا گرفت تا آنکه با استادش برابر و به مقامی بلند رسید . سپس در نزد استاد اسماعیل زاهد که از فضلای علم فقه بود به تحصیل فقه پرداخت و آنرا نیکو فرا گرفت ، کمی بعد از این مردی بنام ابوعبداللّه ناتلی در بخارا پیدا شد که مدعی بود فلسفه را خوب می داند و به منطق آشنایی دارد . شخصا‎‎ً ابوعبید نگاشته که به رساله سرگذشت معروف است . بوعلی در نزد استاد خود شروع به خواندن فلسفه نمود و در این علم پیشرفت شایانی کرد . بطوریکه بر استاد ایرادهایی گرفت که استاد از جواب آن عاجز ماند و بوعلی خود آنها را برای استاد باز گفت . ناتلی از آن دقت به شگفت آمد و تحسین ها کرد و آفرین ها گفت . پس استاد پدرش را در خلوت نزد خود خواند و آنچه فهمیده بود برای پدرش باز گفت و به او سفارش کرد در حق فرزندش بیشتر توجه کند و بعد از آن مطالعة اقلیدس را شروع کرد . شیخ در خصوص مطالعة خود می نویسد : من به خواندن دروس مشغول بودم و اقسام فلسفه را مجدداً مطالعه می کردم . در تمام این اوقات شبی را تا صبح نخوابیدم در روز هم جز با تحصیل علم به چیزی توجه نداشتم فهرستی تهیه کرده بودم و هر مطلبی را با دلیل مطالعه می کردم قضایای قیاسی آنرا ثبت نموده و آنها را در آن فهرست مرتب می گذارم ، سپس به استنتاج می پرداختم و دنبال مطالبی بودم که ممکن بود از آنها استخراج شود و در حالات قضایا با نظم و ترتیبی دقت می کردم و بهمین طریق پیش می رفتم تا حقیقت هر مسئله برای من مسلم می شد و هر گاه من در مسئله ای حیران بودم و یا نمی توانستم قضیه را بفهمم به مسجد پناه برده ، نماز می خواندم و خالق کل را ستایش می کردم تا معمای من حل ومشکل آسان گردد . شب هنگام که به خانه بر می گشتم چراغ را در مقابل خود قرار می دادم و خود را به خواندن و نوشتن مشغول می کردم ، تا هنگامیکه خواب بر من غلبه می کرد یا احساس سستی می نمودم بکناری رفته قدری آشامیدنی می نوشیدم تا پیروی از دست رفته من بر می گشت . بعد از آن دوباره به خواندن و نوشتن مشغول می شدم و زمانی هم که بخواب می رفتم ، همان مسئله بخصوص را که مطالعه کرده بودم به خواب می دیدم و بدین طریق هنگام خواب بسیاری از مسائل برای من مکشوف می شد . دراین زمان او به مطالعه ما بعدالطبیه پرداخت و به فلسفه اولی روی آورد و چون تحصیل این علم احتیاج به بحث و مذاکره دارد . ابوعلی سینا آنچه در آن علم مطالعه کرد نتوانست معانی آنرا درک نماید و گویند : کتابی را 40 بار مطالعه کرد نتوانست آنرا درک نماید بنابراین رنجور و آزرده خاطر گشت و از مطالعه مأیوس شد واز آن روی برگرداند . روزی از بازار بخارا می گذشت در اثنای راه کتابفروشی به سوی او شتافت و کتابی را که در دست داشت برای فروش به او عرضه نمود شیخ کتاب را گرفت و نظری بر آن افکند و دریافت آن کتاب درباره ما بعدالطبیه است و چون از آن علم خاطره ای خوش نداشت از خریداری آن خودداری نمود . فروشنده گفت : مالک کتاب بسیار تهیدست است و کتابش را به قیمت ارزان می فروشد اگر آنرا به سه درهم بخری مرا رهین تشکر می کنی و صاحب آن را نیز خوشحال خواهی نمود . شیخ الرئیس برای رعایت و اعانت آن شخص سه درهم پرداخت و کتاب را خریداری نمود و چون در آن خوب دقت کرد فهمید از معلم ثانی ابونصرفارابی است . با نومیدی به مطالعه آن پرداخت و از فضل الهی مسائلی که تا آن موقع برای او دشوار بود آسان گشت و چون به خوبی آنرا دریافت ، شادمان گشت و به شکرانه آن موهبت الهی و سپاس از خداوند مبلغی از اموال خود را به فقراء بخشید . ابن سینا قهرمان اصلی سرگذشت ما در سنین جوانی شهرت بسیار یافت . در زمان آغاز این ماجرا اکنون جوانی است نیرومند ، با اندام ورزیده ، بلند بالا بسا خوش قیافه و دارای هوشی خارق العاده ، بی اندازه متین و موقر ، حسن بیانش جالب و جاذب شخصیتی احترام انگیز دارد که جامه تمیز و آراسته می پوشد و در اجتماعات ظاهر می شود . علاقمند به ورزش و موسیقی است و عقاید خود را نسبت به مسائل مختلف در مجالس رسمی هر اندازه هم که قیود و تشریفات در آن حکم فرما باشد بی پروا و با کمال صراحت بیان دارد و برای اثبات عقاید خود و رد عقاید دیگران به هر مقامی حمله می کرد . در عین حال این مرد خشن و شدید الحن دارای قلبی بسیار حساس و با زیر دستان بسیار مهربان است . کودکان را دوست می داشت و برای آنها داستانهای عجیب تعریف می کرد . تا کودکان را به نشاط آورد . در مورد بیماران بی اندازه فروتن و دوست و همدرد بود . استاد ریش کوتاهی می گذارد که برازنده چهرة جذاب اوست . در این موقع امیر نوح امیر نوح ابن منصور سامانی را مرضی صعب العلاج عارض می شود که اطبای دربار از معالجه امیر عاجز می مانند و امیر نیز از درمان خود نومید می گردد . آوازه معالجات شیخ به امیر می رسد و به او اطلاع می دهند که شیخ طبیبی ماهراست . امیر او را به دربار خویش احضار می نماید و شیخ پس از معاینه امیر بیماری وی را تشخیص داده ، به معالجه او می پردازد . پس از مدت کوتاهی دراثر معالجات شیخ ، امیر بهبود یافت و بسیار خوشحال گشت . پس از آن از شیخ درخواست نمود خدمتی برای وی انجام دهد و آنچه را که لازم دارد در اختیارش قرار دهد . همچنین درخواست نمود که شیخ برای همیشه در دربار او باشد و ملازم وی گردد . بوعلی سینا در دربار امیر سامانی مقامی بلند یافت و پس از چندی از امیر درخواست نمود تا اجازه دهد از کتابخانه بزرگ دربار استفاده نماید . امیر نیز موافقت نمود . زمانیکه بوعلی پا به کتابخانه بزرگ نهاد کتابهای بسیاری دید که تا آن زمان ندیده بود ، پس در آنجا مقیم شد و هر لحظه دامان خاطر را از گوهرهای گرانبار سرشار عطر آگین می کرد . از هر کتاب که نسخ متعددی از آن موجود بود جلدی برای خویش بر می داشت و آنچه که منحصر بفرد بود از روی آن نسخه برداری می نمود و چون بدین کار توفیق یافت بر دانش خود در علوم مختلفی افزود . شیخ 22 ساله بود که امیر نوح بن منصور درگذشت و دردربار او هرج ومرج به وجود آمد . شهر بخارا را آشوب فرا گرفت و چون پدر شیخ دیگر در قید حیات نبود و حکومت سامانیان درآن زمان سر و سامانی نداشت . شیخ به طرف گرگانج رهسپار شد . ( گرگانج واقع در خوارزم و پایتخت خوارزمشاهیان بود ) . استاد در اوایل قرن پنجم هجری در سن 33 سالگی در تمام کشورهای اسلامی مشهور است و در کلیه علوم زبانزد خاص و عام می باشد تااین تااین تاریخ استاد با چند معالجه شگفت آور در فن پزشکی نبوغ و مهارت خود را به ثبوت رسانده است . پزشک جوان معمولاً هر سپیده دم برای گردش و هواخوری سواره به ساحل رود می آمد و طلوع آفتاب را در ساحل آمو دریا ( سیحون ) که پهناور و بیصدا در بیابان خوارزم در حرکت بود تماشا
می کرد . استفاده از هوای آزاد ، گردش و ورزش و شستشوی بدن با آب سرد ، برنامه هر صبح او بود . هرگز این عادت ترک نمی شد .

 

درمان خورشید بانو مادر ناهید
در منزل ابوالفتح نیشابوری خود او و همسرش خورشید بانو و تنها فرزندش ناهید با کنیزی به نام مروارید زندگی می کردند . وضع داخلی خانه حکایت از آن داشت که اهل خانه زندگی معمولی و آرامی دارند . در طبقة زیرین مطبخ و انبار اتاق مستخدمه و در طبقه بالا چهار اتاق ، برای هر نفر یکی و چهارمی برای پذیرایی از میهمانان بود . از دو روز پیش خورشید بانو همسر ابوالفتح حالت سستی و سردرد شدیدی در خود احساس می کرد . اینحالت تدریجاً به تب و لرز تبدیل گشت و بانو بستری شد . نزدیک ترین پزشکی که با آنها همسایه بود ، احمد مشتاق یکی از پزشکان معروف شهر بود . پس از بستری شدن خورشید بانو ، کنیز را به نزد او فرستادند طبیب بدیدن بیمار آمد و بعد از معاینه نسخه ای نوشت و دستورهائی برای مراقبت از بیمار داد و رفت . اما به همسر بیمار و دخترش نگفت که بانو به چه بیماری مبتلا شده است . فقط بیان داشت باید بسترش گرم و اتاق از جریان هوا محفوظ باشد غذای بیمار نیز تنها شیر باشد با مقداری قند یا شکر و بیش ازاین دستوری نداد . اما با این معالجه و مداوا نه تنها بیماری تخفیف پیدا نکرد، بلکه ساعت به ساعت شدت یافت و کار به جایی رسید که بانو به حال ضعف و بیحسی در بستر افتاده بطوریکه توانایی جنبیدن هم نداشت چشمان خورشید بانو مانند دو کاسه خون برافروخته بود بیمار با نگاه نگاه التماس آمیزی از دخترش برای تخفیف درد و حرارت سوزان بدن کمک می خواست . دختر جوان نزد پدر رفت و وخامت حال مادرش را به وی بیان داشت واز او خواست که بوعلی سینا را برای عیادت مادرش دعوت نماید . دختر به خانه بازگشت هنوز نیم ساعت از این ماجرا نگذشته بود که دبیر به اتفاق بوعلی به منزل وارد شدند . ناهید و بانوی همسایه که با بی صبری در انتظار طبیب جوان بودند به استقبال او شتافتند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   33 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامة ابوعلی سینا

زندگی نامه کامل امام خمینی (ره)

اختصاصی از فی دوو زندگی نامه کامل امام خمینی (ره) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

امام خمینى از ولادت تا رحلت

فرمت: pdf - word (قابل ویرایش)

تعداد صفحات:100

حجم:511 kb

در روز بیستم جمادى الثانى ۱۳۲۰ هجرى قمرى مطابق با ۳۰ شهریـور ۱۲۸۱ هجرى شمسى ( ۲۱ سپتامپر ۱۹۰۲ میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها, روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .

او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض), پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمـیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالـیکه بیـش از ۵ مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت, طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئـیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمـیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتـیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن ۱۵ سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید .


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه کامل امام خمینی (ره)

دانلود مقاله زندگی اثار و اخلاق اقبال لاهوری

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله زندگی اثار و اخلاق اقبال لاهوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

  علامه اقبال در روز جمعه سوم ماه ذیقعده ، سال ۱۲۹۴ هجری قمری ( ۹ نوامبر ۱۸۷۷ ) در شهر سیالکوت به دنیا آمد . پدر وی از بازرگانان متدین بود. نیاکان اقبال از قبیله سپروی برهمنان کشمیر بودند که در قرن هفدهم به دین مبین اسلام مشرف شدند .
تحصیلات اقبال به رسم معمول زمان از آموختن قرآن در یکی از مساجد سیالکوت آغاز شد و پس از اتمام دوره مکتب به اسکاچ مشن کالج رفت و دوران ابتدایی و متوسطه را در آنجا گذرانید . در آنجا مورد توجه مولانا سید میر حسن ، که یکی از معلمان آن مدرسه و دوستان پدر اقبال بود قرار گرفت . مولانا میر حسن بر خلاف میل باطنی که جوانان را در آغاز از شعر گفتن منع می کرد به جهت استعداد درخشان و قریحه سرشار اقبال ، او را به سرودن شعر اردو تشویق و ترغیب می نمود . و در اوائل کار اقبال ، اشعار خود را برای تصحیح نزد « داغ دهلوی » ( متوفی ۱۹۰۵ م. ) می فرستاد که وی پس از مدتی گفت که اشعار اقبال از تصحیح بی نیاز است و خود را به داشتن شاگردی چون اقبال مفتخر می دانست .
اقبال بعد از به پایان رساندن اسکاچ مشن کالج ، در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ثبت نام کرد و از سر توماس آرنلد بهره ور گردید و دوره فوق لیسانس را در سال ۱۸۹۹ م. در رشته فلسفه با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پایان برد و پس از اتمام تحصیلات در دانشگاه پنجاب در رشته های تاریخ و فلسفه و علوم به استادی برگزیده شد .
(( ناله ی یتیم )) اولین اثر وی بود که به سال۱۸۹۹ درجلسه ی سالیانه ی انجمن حمایت الاسلام در لا هور خواند و سال بعد هم در همان انجمن منظومه ی دیگری با عنوان (( خطاب یتیم به هلال عید )) را قرائت کرد که باعث شهرت وی گردید . شعر ((هیمالیا )) نخستین شعر اقبال بود که در مجله ی مخزن به سال۱۹۰۱ به چاپ رسید ،انتشار اشعار اقبال همینطور در مخزن ادامه یافت تا اینکه دیگران هم برای گرفتن شعر از اقبال برای چاپ در نشریه های خود به او روی آوردند .
علاوه بر شهرتی که اقبال در شعر و شاعری کسب کرد ،نخستین کتابش را در زمینه ی اقتصاد به زبان اردو به سال ۱۹۰۱ م. تالیف کرد . سپس برای ادامه ی تحصیلات به توصیه ی آرنلد عازم اروپا شد و سه سال در آنجا به مطالعه و تحصیل اشتغال داشت که اثر بر جسته ای بر افکار و آ راء او گذاشت. در دانشگاه کمبریج در رشته ی فلسفه پذیرفته شد و در آنجا با ((مک تیگارت )) پیرو هگل که در آن زمان بسیار مشهور بود ملا قا ت کرد ، سپس با پروفسور براون و نیکسون آشنا شد .
اقبال پس از اخذ درجه ی فلسفه اخلاق از دانشگاه کمبریج وارد دانشگاه مونیخ در آلمان شد و رساله ی خود را تحت عنوان سیر فلسفه در ایران نوشت و به دریافت درجه ی دکتری توفیق یافت . و مد تی هم به جای پرفسورآرنلد در دانشگاه لندن تدریس زبان و ادبیات عربی کرد.
در اواخر دوره ی اقامتش در اروپا به علت تحولی که در وجود او پیش آمده بود قصد ترک شعر و شاعری کرد ولیکن دوستش سر عبدالقادر مانع این کار شد و آرنلد هم در این امر بی تاثیر نبود.
تحول دیگری که در زمان تحصیل در اروپا برای اقبال پیش آمد آشنائی و مطالعه در زبان ادبیات فارسی بود که بعدها زبان فارسی را برای بیان افکار خود برگزید و دیگر اینکه در اروپا ،اقبال از یک شاعر وطنی به شاعر ملی و اسلامی و جهانی تغییر یافت و سیر تحولات فکری او را می توان از مطالعه ی کتاب بانگ درا دریافت .
اقبال در اوت ۱۹۰۸ م به وطن بازگشت و رئیس بخش فلسفه ی دانشکده ی دولتی لاهور شد و ضمناٌ به وی اجازه داده شد که در خارج به شغل دادگستری بپردازد . بعد از چندی از شغل استادی دست کشید و به همان کار وکالت پرداخت تا افکار خود را آزادانه انتشار دهد . وی شغل وکالت را تا سال ۱۹۳۴ م ادامه داد .
در سال ۱۹۲۶ م علامه اقبال به عضویت مجلس قانون گذاری پنجاب انتخاب شد . اختلافات و کشمکش ها و و ضعیت ناگوار زندگی مردم و عشق به آزادی اقبال را علاقه مند به شرکت در فعالیتهای سیاسی کرد ، تا اینکه وی در سال ۱۹۳۰ م تشکیل دولت پاکستان را در جلسه ی سالیانه حزب مسلم لیگ در الله آباد پیشنهاد کرد .
اقبال به نمایندگی مسلمانان شبه قاره به سال ۱۹۳۱در اولین موتمر اسلامی فلسطین که در شهر بیت المقدس تشکیل یافته بود شرکت نمود و در اواخر سال ۱۹۳۲ در کنفرانسی که در لندن تشکیل شده بود شرکت کرد و در مراجعت از اسپانیا دیدن کرد و « مسجد قرطبه » در روحیه ی او تاثیر عمیق گذاشت که در منظومه ای تاثبرات روحی و قلبی خود را به نام « مسجد قرطبه » جلوه گر ساخت و در سال ۱۹۳۳ از افغانستان دیدن بعمل آورد و از مزار حکیم سنائی را زیارت کرد.
در چهارم د سامبر ۱۹۳۳ دانشگاه پنجاب درجه ی دکترای افتخاری به او اعطا کرد .
در سال ۱۹۳۴ به گلو درد دچار شد که تا پایان عمر ادامه داشت و در آغاز سال ۱۹۳۸ به تنگی نفس و ضعف قلب مبتلا گردید تا اینکه بالأخره در ساعت پنج بامداد روز پنجشنبه بیست و یکم آوریل۱۹۳۸ (بیستم صفر سال ۱۹۳۷ ه . ق ) دار فانی را وداع کرد .
ای بسا شاعر که بعد از مرگ زاد چشم خود بر بست و چشم ما گشاد
و در گذشت او به زندگانی پر فراز نشیب او خاتمه داد در حا لی که دو آرزوی بزرگ او بر آورده نشده بود یکی زیارت خانه ی خدا و دیگری مسافرت به ایران .
آثار علامه ی اقبال به ترتیب زمانی
 علم الا قتصاد : اولین کتاب درباره ی اقتصاد به زبان اردو که در سال ۱۹۰۳ در لاهور به چاپ رسید.
 توسعه حکمت در ایران (سیر فلسفه در ایران ) : مشتمل بر تاریخ مختصری از حکمت الهی در ایران .
 تاریخ هند : اقبال این کتاب را برای استفاده ی دانشجویان به رشته تحریر در آورد .
 اسرار خودی : این کتاب را از طرفی جهت طرد تمدن مادی اروپائی و از طرفی برای مبارزه با بیگاری و تنبلی به نظم کشید ه است و سعی کرده تا مردن را به اسرار نهفته ی درونی نهاد مردم که آن را ((خودی )) نامیده است آشنا سازد .
 رموز بیخودی : این منظومه رابطه ی فرد و ملت را شرح می دهد .
 پیام مشرق : در این مجموعه ،اقبال افکار مشرق و مغرب را مقایسه کرده است .
 بانگ درا : کتاب پیامهای شور انگیز شاعر به هموطنان خود از مسلمانان و هندو است و ترغیب آنان به کار و کو شش که اولین مجموعه ی اشعار اردوری است .
 زبور عجم : مجموعه ی اشعار کتاب شامل غزلیات و قطعات و مستزاد اقبال که مثنوی گلشن راز جدید و بندگی نامه را به ضمیمه دارد .
 جاوید نامه : اقبال این منظومه ی فارسی را به نام فرزندش جاوید اقبال سروده است .
 احیای فکر دینی در اسلام : شامل هفت سخنرانی درباره ی مباحث اسلامی است که به سال ۱۹۲۹ م ایراد و در سال ۱۹۳۰ چاپ شده است .
 مثنوی مسافر : شرح قسمتی از مسافرت اقبال به افغانستان و راهنمایی های او به ملت افغان است .
 بال جبریل :دومین اثر اردوی اقبال است که در سال ۱۹۳۵ به چاپ رسیده است که شامل غزلیات و دو بیتی ها و منظومه های دیگر اوست .
 پس چه باید کرد اقوام شرق : در این اثر اقبال به راهنمایی مولانا ، تعالیم اخلاقی به منظور رهایی از مشقات زندگی به مردم مشرق زمین می دهد .
 ضرب کلیم : سومین دیوان ارد وی اقبال است که در ۱۹۳۶ انتشار یافت و حاوی موضوعات زیر است : اسلام و مسلمانان ،تعلیم و تربیت ،زن ،ادبیات و هنرهای زیبا ، سیاست شرق و غرب و افکار محراب گل خان .
 ارمغان حجاز : مجموعه ی دو بیتی هایی به زبان فارسی و اردو است که شاعر به شوق زیارت اماکن متبرکه بیت الله آرزوهای قلبی خود را در آن گنجانده است و در قسمت دو م منظومه ی دیگریست تحت عنوان« مجلس شورای ابلیس » که در اقبال سیاست امروز جهان را مورد انتقاد قرار داده است .
 یادداشتهای پراکنده : مجموعه ی خاطرات چند ماهه ی اقبال است که به همت جاوید در سال ۱۹۶۱ م. طبع شده است .
آثار دیگری پس از وفات وی چاپ شده است که روشن کردن جنبه های زندگانی اقبال و افکار او اهمیت زیادی دارد.
سبک شعر اقبال
آثار اقبال متنوع است و در هر نوع شعر طبع آزمائی کرده ولی آنچه از اقسام شعر مورد توجه ی شاعر قرار گرفته همانا غزل و دوبیتی و مثنوی است . اگر چه تعداد مثنویهای اقبال نسبت به اشعار دیگر او بیشتر است اما غزل با طبع سرشار و ذوق خدادادی او سازگار تر بوده است و غزلیات شیوای او در جاوید نامه گواه این مدعاست .
اشعار اقبال در سبک خراسانی بسیار محدود است زیرا وی اصلاٌ به این سبک توجهی نداشته و زمان او عصر قصیده سرایی نبوده است و قصیده هایی هم که سروده فاقد تشبیب و تغزل متداول در قصاید دیگر شعر است . گرچه برخی سروده های اقبال بویژه پیام مشرق یاد آور سبک خراسانی است اما خالی از تشبیهات و موجز می باشد . عصر اقبال از نظر شعری دورانی است که سالیان متمادی از آغاز شعر فارسی گذشته و فراز ونشیب های زیادی را پشت سر نهاده از اینرو است که اقبال با مطالعه ی شعرا و آثار برجسته ی شاعران عارف پیشه تحت تاثیر تنی چند از آنان قرار گرفته و محور اساسی فکری خود را از نظر سبک و شیوه در آثارش بر تعالیم بزرگانی چون فردوسی ،خواجه عبدالله انصاری ،ناصر خسرو ،سنایی ،نظامی ،عراقی ،امیر خسرو ،عطار ،مولوی ،سعدی ، حافظ ،فیضی ،بیدل ،غالب ،صائب و دیگران گذاشته است . با توجه به خصوصیات سبک عراقی به این نکته میرسیم که« سبک اقبال » بسیار نزدیک « سبک عراقی » است زیرا وی از نظر جنبه های صوری بیشتر به حافظ و از نظر معانی و محتوا به مولوی نزدیک است . در سروده های اقبال فکر و فن سخنوری مولانا کاملاٌ مشهود است چه از نظر برداشتهای عرفانی و فلسفی و چه از جهت اشارات قرآنی و روایتی .
از اینرو است که استاد فروزانفر در مورد اقبال می گوید « اقبال لاهوری تجلی روح مولوی بوده که در این عصر طلوع نموده است » . از توصیفات و تضمینات مولانا بسیار در آثار دیده می شود . در مثنوی اسرار خودی اقبال به توصیه ی پیرو روم ( مولوی ) برای بیداری مسلمانان و مردم در بند جهان اسلام درس خودی و خود شناسی توصیه میکند .
اقبال همچون مولوی زبده و چکیده ی جهان آفرینش را « انسان » می داند « انسان کامل » در نظر آنان حضرت رسول (ص ) است که حکم روح کاینات دارد . عشق و محبت در اندیشه ی هر دو بر تعلق و تفلسف برتری دارد و عشق را عصاره همه ی خوبیها کاینات می دانند . البته این را نباید ار نظر دور داشت که قصد اقبال تکذ یب عقل نبوده وآثارشعری خویش در موارد متعدد به اهمیت عقل و خرد و علم و حکمت اشاره کرده است . علاوه بر مولانا ،علامه اقبال به استقبال و تضمینات آثار فکری سعدی هم توجه نموده حتی از نظر وزن و ردیف و قوافی مشترکاتی بین اشعار فارسی با اردوی اقبال با سعدی می بینیم . در مورد توجه اقبال به اشعار حافظ باید گفت که اقبال یکی از واصفان بی مانند حافظ است بویژه شیفته سمبولیزم حافظ بوده و در موارد مختلف آثار خود به نقل و تضمین و توصیف اشعار شاعر شیراز پرداخته و از لغات و ترکیبات شعر حافظ در آثار خود بهره ها گرفته حتی جواب دیوان شرقی گوته را به سبک و زبان حافظ داده است .
اقبال با وجود استقبال از شعر شاعر سبک هندی سخن خود را از نقایص این سبک دور نگاهداشته است . دکتر حسین خطیبی در این باره چنین اظهار نظر می کند : « از سبک هندی اثری که در اشعار اقبال دیده می شود یکی گاه گاه مضامین و افکاری است که در ضمن غزل و مثنویها و سایر آثار او مشاهده می کنیم که تا اندازه ای ،آن هم نه با دشواری و تکلف به سبک هندی نزدیک می گردد و دیگر بعضی از اصطلاحات و ترکیبات زبان فارسی مستعمل در میان ما متفاوت است و می توان قسمتی از آن را با قیمانده ی اصطلاحات ترکیبات سبک هندی و دنباله ی آن دانست و قسمتی دیگر را در شمار لغات و اصطلاحات کلمات است که در بیت غزلیات و سایر آثار او گاه گاه بچشم می خورد و در حقیقت مهمترین وجه امتیاز آثار او از اشعار شعرای سبک قدیم عراقی به شمار می آید » .
از آنجا که اقبال ، شاعر عارف است تمثیلها و رمزهای شعر او یاد آور شیوه ی بیان شعرای این سبک چون سنائی و عطار و مولوی است . از طرف دیگر اقبال شاعریست متفکر و بلند اندیشه و آگاه به مسائل روز ،به این جهت است که در هر یک از انواع شعر که سخن می گوید رمزی و نکته ای را می آورد چون فردی است خبیر و آشنا به مسائل دین و فلسفه و سیاست و در عین حال زبان ادبی او آمیخته با صنایع و بدایع و ظرافتهای هنر کلامی است . اینگونه ویژگیها به شعر اقبال رنگ خاصی می دهد که در کمتر شاعری می توان این خصوصیان را سراغ گرفت ،لذا از نظر سبکی باید اقبال را شاعری صاحب سبک دانست که صدها شاعر فارسی و اردو زبان آن را مورد استقبال قرار دادند . بنابراین « سبک اقبال » در تاریخ شعر و ادب برای خود جای ویژه ای باز کرده است و بطور خلاصه منظور او از شعر تنها بهبود و پیشرفت عالم انسانی است .
ویژگیهای اساسی اندیشه ی اقبال
موضوعات اساسی که در محور اندیشه ی اقبال بر پیرامون آن دور می زند به علت متنوع بودن آثار او به اجمال شامل مباحث زیر می باشد :
عرفان بدون تردید در شعر و آثار اقبال جنبه ی بسیار قوی دارد از آنجائی که شاعر ارادت خاصی نسبت به مولوی دارد سعی می کند گام بر جای پای او بگذارد و ارزشهای مثبت تصوف را تایید کرده و جنبه های منفی آن را در مورد انتقاد قرار می دهد . از طرفی چون محیط اجتماعی که اقبال در آن می زیسته دستخوش حیله گریها و دسیسه بازیهای دولتهای استعمارگر و عاملان بدبختی مردم بوده این مسائل او را سخت ناراحت و مضطرب ساخته بود . لذااقبال برای اصلاح چنین جامعه ی فاسدهمت گمارده و در اشعار خویش تازیانه ی انتقاد را بکار می گیرد و مردم و جامعه را متوجه خطر می کند و اندیشه های بدیع و تابناک عرفانی وحکمی خود را با کمال نبوغ به روشنی و سادگی آن چنان زیبا بیان می کند که گوئی سرود زندگی سر می دهد و خون تازه در عروق ملت خواب رفته می دهد و عظمت گذشته ی اسلامی آنان را یاد آور می شود و بیدارباش می دهد با از خواب غفلت تاخیزند و رکود فکری وانجماد اندیشه را رها کرده ئ زنجیر گران بندگی و استعمار را از پای خود بر کنند و امید به آینده ی روشن در سایه ی اتحاد و وحدت اسلامی داشته باشند و از حزن و یاس دست بردارند تا به زندگی سرشار از شعف و امید و سازنده و پویا دست یابند ،بر این پایه اقبال هند را برای زندگی و درخدمت زندگی می داند و بس ،و هنرهایی که فاقد شور حیات باشد از نظر اقبال باعث نابودی ملت می شود به این جهت است که اقبا ل« درباره ی هنرمندان منحط شبه قاره معتقد است که مخیله ی آنها روح مایوس و فلک زده را منعکس می سازد و عشق و شور و مستی را نابود می کند . افکار تاریک آنها پیغام مرگ و هلاکت است . اینها خد را از واقعیات زندگی دور نگاه داشته اند و فقط احساسات هوس آمیز جنسی را ابراز می کنند... بنظر اقبال هنری که صلاحیات تربیت خودی ندارد ترحم انگیز است مقصد هنر اصلاح زندگی و هدف آن رسیدن به حیات جاویدان می باشد. ایده آل هنرآدم گری است ... » .
برای این است که « اقبال معتقد است که انسان تنها در اطاعت احکام الهی مجبور است و این جبردینی در حقیقت رهبر اختیار ما است ،زیرا اگر انسان مطیع و تابع حق گردد و خودی را با اوصاف الهی متصف سازد ، جمله ی قوای عالم مطیع وفرمانبردار او می گردد :
در اطاعت کوش ای غفلت شعار می شود از جبر پیدا اختیار ... »
اقبال به مردم توصیه می کند که « به جای توجه به تعلیمات صوفیه قرآن بخوانند و در سایه ی آن کتاب آسمانی راه زندگانی را پیدا کنند :
گر تو می خواهی مسلمان زیستن نیست ممکن جز به قرآن زیستن
از جانب دیگر محرک اساسی زندگی را آرزو می داند و می گوید :
آرزو را در دل خـــــــــــود زنده دار تا نگردد مشــــــت خاک تو مزار
محکم و استوار شدن خودی را از عشق می داند :
از محبت چون خودی محــکم شود قوتش فرمــــــانده ی عالم شود
پنجه ی او پنجه ی حق می شود ماه از انگشت او شق می شود.
البته عشقی که این همه نیروی فوق العاده دارد باید یاد آور شد که طبق عقیده ی اقبال از تقلید مرد کامل که عالیترین نمونه ی آن پیغمبر اسلام (ص ) می باشد برخوردار است . کردار پسندیده و اخلاق حسنه ی آن حضرت صلی الله علیه و آله و سلم می تواند جهانیان را به عالیترین مقام راهنمایی نمود ... »
« انسان کامل از نظر اقبال که به نامهای مومن و مرد حر و مرد حق و نائب حق نامیده می شود اساساٌ همان آدمی است که علت آفرینش او در آیه ی ((انی جاعل فی الارض خلیفه )) ذکر شده است ، زیرا اقبال برای تربیت انسان کامل تنها احکام قرآنی را مستلزم قرار داده و رشد نمو او در پرتو آئین الهی دانسته است :
مردم حق از کـــــــس نگیرد رنگ و بو مرد حــــــق از حق پذیرد رنگ و بو
هر زمان اندر تنــــــــــــــش جانی دگر هر زمان او را چوحق شأنی دگر... »
اگر چه اصول اساسی اندیشه اقبال را به جهت گستردگی و تنوع ،هر چند فهرست وار نتوانستیم آنطور که باید و شاید بیان کنیم ولی همین مقدار می تواند گویای حقیقت و جود شخصیت این متفکر بزرگ عالم اسلامی باشد .
نکته دیگری که نمی توان بدون اشاره از آن گذشت همانا توجه و تمایل عجیب اقبال به قرآن و تعالیم اسلام و ارادت به حضرت ختمی –مرتبت (ص) و خانواده ی ائمه اطهار (ع) است . در کمتر اثری از علامه ممکن است نفوذ و تاثیر قرآن و تعلیمات حیات بخش اسلام وجود نداشته باشد . از آنجایی که دنیای اقبال بر تکاپو حرکت و تلاش برای بازسازی جامعه ی عقب مانده و مبارزه با دشمنان ملت است و نیل به حریت و استقلال باید این دعوت بر اساس اصول اعتقادی باشد تا قابل پذیرش باشداقبال با تامل در آیات قرآن و تدبر در موضوع جبر و اختیار و تقدیر ، قائل به آزادی مسولیت هر کسی در برابر کردارش میشود ، و این بهترین عقیده ای است که می تواند اساس دعوت او قرار گیرد .....
اصولاٌ اقبال از این که دانشمند ان مسلمان « قرآن را در روشنائی فلسفه ی یونانی فهم کنند » سخت مخالف است ، زیرا دریافته است که روح قرآن به امور عینی توجه دارد و فلسفه ی یونانی به امور نظری . بدین گونه فیلسوف ما با درون گرایی افراطی صوفیانه و نفی جهان محسوس – که به دنبالش ترک فعالیتهای اجتماعی را سبب می شود – صریحاٌ مخالفت می کند ؛ از سوی دیگر عشق ،خلوص نیت ، تزکیه نفس و مکاشفه و دیگر جنبه های مثبت و سازنده ی عرفان را – که در حقیقت تعلیمات اصیل اسلامی است – می پذیرد .
....اقبال با توجه به پویایی و تحرکی که در متن دستورهای اجتماعی اسلام است معتقد است که « با بهره گیری اسلامی ، مسلمانان امروز می توانند به رفع دشواریهای سیاسی و اجتماعی عصر جدید نائل شوند ...» سپس او « اجتهاد » یعنی کوشش علمی برای استنباط احکام الهی را از مدارک شرعی ، نیروی زنده و محرک اسلام معرفی می کند ، که قادر است در رویدادهای دنیای جدید و تنگناهای عصر صنعت مسلمین را راهنما و یاور و تجات بخش باشد . او در آثار منظوم و منثورش ، و حتی خطابه ی تاریخی که در حزب مسلم لیگ خوانده ، همه جا مسلمانان را به جمع شدن برگرد قرآن و الهام گرفتن از تعلیمات حقوقی و سیاسی اسلام فرا خواند.
از طرفی چون اقبال دین اسلام را دینی وحدت آموز می داند همواره در آثار خود مسئله اتحاد و یگپارچگی مسلمانان اطراف و اکناف جهان را مطرح ساخته است .او معتقد است که در اثر سیاستهای استعماری و تفرقه اندازی های دشمنان اسلام و دامن زدن به مسئله ملیت از طرف غربیان ،مسلمانان از هدف اصلی برادری و اخوت اسلامی دور افتاده و در چنگال اسارت استمارگران غربی خود را خوار و ذلیل و بی هویت کرده اند. اقبال بنای ملیت مسلمانان را در مبانی اسلامی مضمر می داند و یاد آور می شود که ملت اسلامیه نباید خویش را با ملل غرب یکی پندارند زیرا غریبیان به ملک و نژاد متکی اند ولی ملت اسلام از قوت دین استحکام میابد زیرا اگر مسلمانان دامان دین را رها کنند وحدت آنان از بین می رود . اقبال مسلمانان را متوجه به گذشته ی پر عظمت اسلام و مطالعه ی عمیق و دقیق وقایع تاریخ اسلام می کند .علامه به لزوم فرا گرفتن علوم و فنون غربیان به این شرط که به تمدن اسلامی لطمه ای نزند موافق بوده است .
« علامه اقبال به ذات حضرت رسول (ص) شدیدا" عشق می ورزید ، وقتی که خود او یا یکی از حضار محفل وی یاد و ذکر حضرت محمد (ص) می کرد ،چهره ی وی تابناک و گلگون می شد و او تحت تاثیر جذبات شدید عاشقانه قرار می گرفت . وقتی که کسی حضرت محمد (ص) را اسم می برد و برای وی کلمات تسلیم نمی آورد او بی نهایت متألم می گشت خاصه اگر این کار از نوجوانان مسلمانی انجام می شد ... » در مثنوی اسرار خودی ،علامه اقبال به نعت سرائی و تبیین مقام والای عشق رسول می پردازد –محبوب واقعی و صمیمی هر مرد وزن مسلمان همانا حضرت رسول اکرم (ص) می باشد .
دل ز عشـــــق او توانا می شود خاک همـــدوش ثریا می شود
خاک نجیداز فیض او چالاک شد آمد اندر و جد و بر افلاک شد
از آنجایی که اقبال صاحب ذوق و مشرب وسیهی بوده از تنگ نظری های فرقه ای و موارد اختلاف فرق اسلامی سخت متاثر بوده و بروز اینگونه برخوردهایی مذهبی را که به اتحاد و وحدت اسلامی ضربه می زند اسفبار و فاجعه آمیز می داند ، بدین جهت است که می بینیم این شاعر حنفی مذهب آن چنان صادقانه و پر سوز به مناقبو ستایش اهل بیت رسول ( ص ) دست زده که در برخی موارد گوی سبقت را از شاعران شیعی مذهب ربوده است.البته ذکر اینگونه اشعار از طرف شاعران اهل سنن بی سابقه نیست و مطالعه ی شعرای گذشته حکایتگر این مدعاست .
« علامه اقبال سایر القاب حضرت علی را در آثار خود می آورد ، مرتضی ، مشکل گشا ، شیر خدا ، اسدالله ، فاتح خیبر ، حیدر ، باب مدینه نبی و کرار و غیره در اشعار اقبال کراراٌ مذکور افتاده است ...
درمثنوی اسرار اقبال رازهای القاب کرار و ابوتراب حضرت علی (ع) را نخستین بار در ادبیات اسلامی وارد می سازد :
مسلم اول شه مردان علی (ع) عشق را سرمایه ی ایمان علی (ع)
از ولای دودمــــــانش زنده ام در جهــــــــــان مثل گوهر تابنده ام
حضرت فاطمه بتول (علیها السلام ) را اقبال سرور زنان مسلمانان جهان قلمداد نموده و نمونه و سرمشق عالی برای همه بانوان قرار داده است .... و سیدة النساء فاطمة الزهرا را اسوه ی کامله ای برای نساء اسلام می داند . ابیات زیر نهایت ارادت و عقید ت ویژه ی شاعر را نسبت به حضرت فاطمه (ع)مبرهن می سازد :
مریم از یک نسبت عیسی عزیز از سه نسبت حضرت زهرا (ع) عزیز
نور چشم رحمه للعالمیـن (ص) آن امام اولیـــــــــن و آخریــــــــــــن
آنکه جان در پیکر گیـــتی دمید روزگار تازه آئیـــــــــــــن آفریــــــــد
نهضت حسینی (ع) در نظر اقبال یک حرکت حریت خواهی بوده ... شهادت عظیم حضرت امام برای افراد مظلوم و محروم همواره سرمشق فراهم می سازد که آنان برای ایفای حقوق خود قیام بنمایند و از کسی باک نداشته باشند ... اقبال واقعه ی کربلا را با ایجاز بیان می کند و ضمرات آن را عرضه می دارد و برای نخستین بار نهضت حسینی را در ادب منظوم فارسی با ملاحظات تفکر آمیز آمیخته است :
هرکه پیمان با هوالمــــجود بست گردنش از بند هر معبود رســـــت
تیغ بهر عزت دین اســــت و بس مقصد او حفظ آئین است و بــس
خون او تفسیر این اســــــرار کرد ملت خوابیده را بیدار کـــــــــــرد
رمز قرآن از حسـین (ع)آموختیم زآتش او شعله ها اندوختیم ... »
اسرار خودی
این اثر که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد نخستین مثنوی علامه اقبال به زبان فارسی می باشد که به شیوه کلاسیک شعرای عارف ایران سروده شده است . در واقع باید اسرار خودی را نتیجه تحول و انقلاب درونی ک در اقبال پس از مراجعت از اروپا رخ داده دانست ، از یک طرف آشنایی با عرفان اسلامی و ایرانی و از جانب دیگر تمدن و مادیت اروپایی از وی شاعری ساخت متعهد و مسئول نسبت به جامعه اسلامی ، یک شاعر واقعی و انقلابی . او کسی است که ملتهای جهان را عموماٌ و ملت اسلام را خصوصاٌ در مورد مسأله خودی مورد خطاب قرار داده و به آنان خودی را که نیروی حیات بخش و جاودانی و هسته مرکزی شخصیت انسانی است تذکر می دهد و در سراسر منظومه آن را توجیه و تفسیر می کند و پایه اصلی نظام آفرینش را چیزی جز همین جوهر حیاتی که در تمام ذرات جاری و ساری است نمی داند . جذبه عشق و طلب را در این کشمکش مداوم زندگی یاری گر و نیروبخش ، و نیز تلاش و مبارزه را در راه از بین بردن مشکلات امری ضروری می داند و کسی را که امواج متلاطم خروشان زندگی از جهد و کوشش سر باز زند محکوم به فنا می بیند . محور اصلی اندیشه اقبال در مثنوی اسرار خودی نوعی عرفان پویا و سازنده است ، به این جهت است که گاه گاه نیش انتقاد وی را بر متصوفان و متفکران انزواگیر و گوشه نشین و بیکاره در عمل به وضوح می بینیم ، زیرا هدف نهایی و پیام والای اقبال در این منظومه همانا متجلی ساختن روح واقعی اسلام و زدودن حجاب های ظاهری از چهره اسلام حقیقی و انسان ساز است . اقبال در سرودن اسرار خودی ، مثنوی مولانا جلال الدین را پیش چشم داشته و در همان وزن ( بحر رمل ) منظومه خود را سروده است .
ساقیا برخیز و می در جام کـــــن محو از دل کــــــاوش ایام کـــن
شعله آبی که اصلش زمزم است گر گدا باشد پرستارش جم است
می کند اندیشه را هشیـــــار تــر دیده بیدار را بیــــــــدار تــــــر
رمز بی خودی
این مثنوی هم چون اسرار خودی از لحاظ لفظ و معنی به پیروی مثنوی مولوی سروده شده و آکنده از مفاهیم عالی عرفانی و افکار تازه حکمت و تفسیر آیات و احادیث است که با چاشنی داستانها و امثال یاد مثنوی مولانا و حکایات آمده در آثار عطار را پیش چشم خواننده زنده می کند . اقبال در رموز بی خودی به وضوح خود شناسی و شناخت هویت انسانی را تبیین می کند و می گوید همین خودی ها می بایست در ضمن حفظ خصوصیات فردی نیروی همبسته و واحدی را به وجود آورند که منتهی به یک پارچگی جامعه اسلامی شود . زیرا به اعتقاد وی فقط وحدت اسلامی است که می تواند چراغ هدایت را فرا راه جامعه انسانی قرار دهد . به این جهت است که از همان آغاز مثنوی ارزشهای دینی و زندگی در سایه اتحاد را تبلیغ می کند و از تک روی و تفرقه به شدت انتقاد می نماید . وطن را وطن اسلامی می داند و محور اساسی جهان اسلام را قرآن و متابعت از حضرت محمد (ص) را برای نیل به سعادت فریضه می شمارد . تقلید در احکام دین را بهتر از اجتهاد فردی می داند و اهمیت خاصی هم به زن می دهد 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 23   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله زندگی اثار و اخلاق اقبال لاهوری