دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
در سالهای اخیر، از توسعه صادرات غیرنفتی به عنوان یکی از سیاستهای مورد تأکیددولت نام بردهاند.
در سالهای اخیر، از توسعه صادرات غیرنفتی به عنوان یکی از سیاستهای مورد تأکیددولت نام بردهاند. تحلیلگران اقتصادی کشور نیز، کم و بیش، به موضوع توسعه صادراتغیرنفتی به عنوان راهبردی موفقیتآمیز برای رسیدن به نرخ رشد اقتصادی بالا، اشاره کردهاند.راهبرد توسعه صادرات، در واقع، پس از تجربه موفقیتآمیز در شماری از کشورهای در حالتوسعه، وارد متون اقتصادی گردید. از لحاظ تجربی نیز در سالهای اخیر، در این مورد مطالعاتزیادی صورت گرفته است. در این مقاله، کوشیدهایم تا با دادههای آماری ایران و استفاده از یکمدل تابع تولید، اثرهای رشد صادرات غیرنفتی را بر رشد اقتصادی، بررسی نماییم. در مدلمورد استفاده در این پژوهش، اثر صادرات غیرنفتی بر رشد اقتصادی از طریق اثرهای جانبی وافزایش بهرهوری، توضیح داده میشود. نتایج این پژوهش که براساس دادههای آماری سالهای۱۳۴۶ تا ۱۳۷۶، انجام یافته است، اثرهای مثبتی از رشد صادرات غیرنفتی را بر رشد تولیدناخالص داخلی بدون نفت در ایران، نشان نمیدهد. به نظر میرسد میزان صادرات غیرنفتی درایران و ترکیب آن، در این زمینه، علل اصلی باشند.
رابطه صادرات با رشد اقتصادی که هدف اصلی این تحقیق میباشد در برآورد معادلات تایید میگردد. این رابطه بنابه آنچه که آثار جانبی صادرات بر بقیه بخشهای اقتصادی نامیده میشود بدست میآید. این نتیجه در مورد کالاهای صنعتی از اهمیت بیشتری برخوردار است چونکه منابع جانبی مورد بحث که مواردی مانند گسترش ظرفیت تولیدی جامعه، افزایش بهرهوری عوامل و تخصیص بهینهتر عوامل تولید را دربرمیگیرد، بطور بالقوه از صادرات صنعتی مستقیما" قابل حصول است . صادرات نفت علیرغم آنکه رشد قابل ملاحظهای در اقتصاد ایران را موجب شده است ، لکن بعلت نوسانات شدید آن و همچنین اثرات رکودی آن بر بقیه بخشها در هنگام رشد این متغیر، اثرات سوئی را بر مجموعه اقتصاد ایران بر جای گذاشته است ، در عین حال نمیتوان نقش مثبت تامین مالی درآمدهای نفتی را در رشد اقتصادی انکار کرد. سیاستهای تشویق صادرات در ایران عمدتا" با هدف رفع محدودیت ارزی صورت گرفته است و در این زمینه سیاستهای دولت مهمترین عامل بشمار میآیند. علیرغم این سیاستها، صادرات غیرنفتی کشور همچنان متکی به محصولات و کالاهائی است که بطور سنتی و طی قرون گذشته، دارای بازارهای معین و نسبتا" مطمئن در صحنه جهانی بوده است . صادرات مدرن کشور نیز از مزیت نسبی و تخصیص بهینه منابع برخوردار نبوده و صرفا" بواسطه انگیزههای فراهم آمده توسط دولت رشد یافتهاند. بطور کلی صادرات غیرنفتی کشور از تمرکز کالائی و جغرافیائی برخوردار بوده و چون عمدتا" از کشش پائینی برخوردار هستند هرگونه نوسان درآمدی در بازار جهانی آنها موجبات بی ثباتی درآمدهای غیرنفتی صادراتی را فراهم میآورد و این در حالی است که استراتژیهای توسعه صادرات موفق، چنین نقیصهای را مرتفع کردهاند.
اثر تجارت خارجی بر رشد اقتصادی ایران(1338-1380)
ازجمله عواملی که تأثیر به سزایی در رشد اقتصادی اکثر کشورهای در حال توسعه داشته، اتکا به تجارت خارجی بوده است و بعلت وابستگی شدید این کشورها به درآمدهای صادراتی و واردات مورد نیاز جهت پی ریزی صنعتی، تجارت خارجی نقشی اساسی و انکارناپذیر در رشد اقتصادی این کشورها دارد. هدف مقاله حاضر، تعیین جایگاه صادرات و واردات (به تفکیک کالاهای سرمایهای، واسطهای و مصرفی) بر رشد اقتصادی ایران در دوره (1380-1338) است که در برآورد الگوها از بسته نرم افزار Eviews.3 استفاده شده است.
نتایج حاصل از بررسیها نشان میدهند که با افزایش 1درصد در رشد صادرات کالاها و خدمات به نرخ رشد GDP به اندازه 19. درصد اضافه میشود و همچنین با افزایش 1درصد در رشد واردات کالاها و خدمات به نرخ رشدGDP به اندازه 1. اضافه میشود. همانطور که ملاحظه میکنیم اهمیت ضریب صادرات بیشتر از واردات میباشد.
- مقدمه
شاید بتوان گفت مهمترین بحث اقتصادی در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم ـ به ویژه در کشورهای در حال توسعه ـ مسأله رشد اقتصادی بوده است. از این رو نظریههای بسیاری در باب مسأله رشد در طول سالهای پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد. هدف اساسی نظریههای رشد، توضیح عوامل تعیین کننده نرخهای رشد در یک کشور و بررسی دلایل تفاوت نرخهای رشد و درآمدهای سرانه بین کشورها میباشد. یکی از عواملی که تأثیر به سزایی بر رشد اقتصادی برخی کشورهای در حال توسعه داشته، تجارت خارجی است. به طور کلی، در مسیر رشد اقتصادی کشورهای جهان سوم، به دلیل وابستگی شدید این کشورها به درآمدهای صادراتی و از طرف دیگر وابستگی به واردات مواد مورد نیاز جهت پیریزی ساختار صنعتی، تجارت خارجی نقشی اساسی و انکارناپذیر و در عین حال حساسی را ایفا میکند. عدم توجه به این عامل مهم در تحقیقات و بررسیهای رشد اقتصادی در این کشورها، نتایج تحقیقات و پیشبینیهای مربوط به اینده را دچار خطا میکند. چنانچه تحقیق به صورت کمّی و با ابزارهای اقتصادسنجی صورت گیرد، حذف این عامل مهم و مؤثر در رشد اقتصادی، ضرایب برآورد شده در مدل را به صورت اریب (تورشدار) برآورد نموده و در نتیجه مدل دارای خطای تصریح میشود.
در زمینه مطالعات تجارت خارجی و رشد اقتصادی، به دلیل نقش گستردهتر صادرات بر رشد اقتصادی، این متغیر کانون توجه بسیاری از محققین را تشکیل میدهد. در این زمینه مطالعات زیادی انجام شده است که میتوان به مطالعات بالاسا (1977) میکائیلی (1977)، گیسینگ (1979)، فدر (1982)، رام (1985)، فوسو (1988)، شیهی (1990)، یغمائیان (1994) و چاوجانگ ـ مارشال، بهمنی اسکویی و الس (1993) اشاره کرد. در همه این بررسیها مدل رشدی را به کار بردهاند که در آن، صادرات به عنوان عامل مؤثردر رشد اقتصادی در کنار عوامل سرمایه و نیروی کار وارد مدل میشود.
- تجزیه و تحلیل کلّی روند تجارت خارجی ایران
نظر به اینکه تجارت خارجی عامل مؤثری در شکل دادن به اقتصاد کشور است و میتواند تمامی بخشهای اقتصادی را تحت تأثیر قرار دهد، نگاهی به تحوّلات تجارت خارجی ایران مفید به نظر میرسد. تجارت خارجی در ایران دو هدف اصلی را دنبال کرده است: از یک سو بر منافع اقتصادی کشور در راستای تأمین نیازمندیهای عمومی تأکید دارد، و از سوی دیگر، مکمل جنبههای خارجی رویههای فرهنگی و دیپلماتیک است.
ایران نیز، همانند اغلب کشورهای در حال توسعه، از فعالیتهای گسترده تجارت خارجی برخوردار است و مانند بیشتر این کشورها مبادلات بینالملل، غالباً قیمت پذیر است. در زمینه صادرات، بیش از 80% عایدی ارزی کشور، از محل صدور نفت خام و گاز تأمین میشود که منبعی پایان پذیر است. روند تولید و صادرات نفت، نه فقط به مسائل اقتصادی، بلکه تا حدود زیادی به حیات سیاسی کشور پیوند خورده است. عدم سرمایهگذاری اساسی و علمی در بخش صادرات غیرنفتی و نیز فقدان احساس نیاز و ضرورت برنامهریزی توسعه صادرات غیرنفتی، به دلیل درآمدهای قابل توجه نفت، مهمترین عوامل اتکای شدید اقتصاد کشور به فروش نفت در سالیان پیش از انقلاب را تشکیل میدهند. سیاست کلی این دوره، صدور هر چه بیشتر نفت و گاز جهت فراهم نمودن امکان مصرف بیشتر کالاهای وارداتی، عنوان میشود. در سالهای پس از انقلاب نیز به دلیل بروز شوکهای مثبت و منفی در قیمت جهانی نفت و نوسانات صدور نفت از کشور (متأثر از وقوع انقلاب اسلامی و محدودیتهای دوران دفاع مقدس)، شاهد نوسان درآمدهای نفتی کشور هستیم.
عدم شفافیت سیاستهای جامعه در زمینه مالکیت خصوصی، دیدگاه خاص نسبت به سرمایهداری ، بینظمیها در جریان ملی شدن صنایع، وجود شرایط نااطمینانی و ریسکهای سیاسی و غیر اقتصادی، مواردی هستند که میتوان به عنوان مهمترین دلایل تنزّل صادرات غیرنفتی در طول دورة انقلاب و سالهای پس از آن (1362 ـ 1356) نام برد.
پس از این دوره، افزایش صادرات غیرنفتی عمدتاً به دلیل نیاز کشور به ارز، جهت تأمین مخارج جنگ تحمیلی و انجام بازسازیهای پس از آن صورت گرفت. اما اقتصاد ایران هیچگاه نتوانست خود را از رتبه پایین صدور کالاهای اولیه و مواد خام فاقد ارزش افزوده نجات دهد و وابستگی به صادرات نفت همچنان ادامه یافت. فقدان برنامهریزیهای جامع و انعطافپذیر در عرصة صادرات، در کنار بیتوجهی به مسائلی مانند بستهبندی، بازاریابی و سایر خصوصیات بخش صادرات، از مهمترین تنگناها و موانع توسعة صادرات کشور شمرده میشوند.
از نگاه اقتصاد کلان، افزایش توان اقتصادی و دستیابی به مرحله توسعه یافتگی، اهداف مهمی به شمار میایند. به عنوان مثال، گسترش صادرات مشتقات نفتی و کاهش وابستگی به صادرات نفت خام، دستیابی به بازارهای مختلف به نحوی که بتوان بیشترین مقدار کالا را با قیمتهای تعادلی عرضه داشت و از وضعیت مازاد و یا تراز تجاری برخوردار بود، مورد نظر بسیاری از اقتصاددانان کشور در طول سالیان گذشته بوده است ولی عدم طراحی و اجرای استراتژیهای دقیق، منظم و علمی در مورد تجارت خارجی، در کنار اجرای ناقص و پرنوسان سیاستهای اقتصادی، عرضه بازرگانی خارجی ایران را به میدانی پرآشوب، کم بازده و با قابلیت اتکای ضعیف تبدیل کرده و حتی کشور با وجود برخورداری از موقعیت سوقالجیشی خاص و تنوع منابع و اقلیمها به دلیل مدیریت ضعیف در عدم استفاده بهینه از منابع هرگز از توان و قدرت خود استفاده کافی نبرده و از تحولات جهانی فاصله گرفته است؛ تا جایی که امروز در زمره کشورهای در حال توسعه قلمداد میشود. اصلاح این وضعیت، نیازمند طراحی و به کارگیری مجموعهای هدفمند و منظم از سیاستها، خطمشیها و جهتگیریهای اقتصادی ـ سیاسی و فرهنگی است که در آن، ارتباط با دنیای خارج از جایگاه و موقعیت ویژهای برخوردار باشد.
- بررسی استراتژیهای مختلف رشد اقتصادی بر پایه نظام بازرگانی خارجی
استراتژی تجارت خارجی به کلیه تدابیر و روشهایی اطلاق میشود که کشور، برای تنظیم و ادارة روابط اقتصادی ساکنین قلمرو ملی خود ـ در چارچوب اهدافی معین ـ با ساکنین سایر کشورها، به تناسب اتخاذ و به صورت مطلق یا نسبی اعمال میکند. بافت استراتژی تجارت خارجی یک کشور، از نظام سیاسی و اقتصادی حاکم و مقتضیات زمانی آن تبعیت میکند؛ بنابراین درجة باز بودن یا تحدید مبادلات در میان کشورها متفاوت است. نظام تجارت خارجی ایران، نه تنها شامل بخش خصوصی است؛ بلکه کارگزاران دولتی را نیز در برمیگیرد و نظامی ارشادی تلقی میشود. به منظور درک اهمیت تأثیربخش تجارت خارجی بر جریان توسعه اقتصادی، کافی است به این نکته توجه شود که کلیه استراتژیهای توسعه، به ویژه استراتژیهای توسعة بخش صنعت، ارتباط تنگاتنگی با بخش تجارت خارجی را به همراه دارند. مانند راهبرد جایگزینی واردات، راهبرد توسعه صادرات، راهبرد صنایع سنگین و مشابه آن. جهتگیری تولیدی و استراتژی توسعه اقتصادی بر بخش تجارت خارجی کشور، تأثیراتی گذاشته و از آن، تأثیراتی پذیرفته است. در ادبیات اقتصادی، برای تجارت خارجی سه نوع نقش را در مجموع فعالیتهای اقتصادی قائل شدهاند :
1 ـ تجارت خارجی، دنبالهروی رشد و توسعه سایر بخشهای اقتصادی داخلی؛ 2 ـ تجارت خارجی، موتور رشد و نیروی محرکه بخشهای اقتصادی داخلی؛ 3 ـ تجارت خارجی، متوازن کننده رشد سایر بخشهای اقتصادی.
گفت: استراتژی توسعه صنعتی همه کشورهای توسعه یافته کنونی در مراحل آغازین صنعتی شدن، حمایتگرایی بوده است. با انجام برنامهریزی دقیق و اجرای مراحل مختلف استراتژی جایگزینی واردات و افزایش ظرفیتهای تولید داخلی طی یک دوره معین، نیاز به کالاهای خارجی محدود میگردد و تمایل برای ورود آن به کشور احساس نمیشود. البته این اقدام در تضاد با دیدگاههای اقتصاددانان کلاسیک، مانند آدام اسمیت قرار دارد؛ که اعمال سیاستهای حمایتی را مغایر با اصول تجارت آزاد بر مبنای رقابت جهانی میدانستند.
خصیصه حمایتگرایی و تشویق صنایع نوزاد، جزء مهمترین ویژگیهای گرایشات ملی در کشورهای در حال توسعه شمرده میشود. ولی روند صنعتی شدن این کشورها، نتوانست با اجرای سیاست توسعه دروننگر به شیوه کشورهای پیشرفته انجام شود. مهمترین موانع موجود بر سر راه این استراتژی عدم حسابگری، تشکیل قدرتهای انحصاری و انحصارهای چندگانه (توسط عوامل داخلی و نیروهای خارجی) بودند؛ که بر جریان تولید مواد اولیه، کالا و گردش درآمد تسلط داشتند.
این استراتژی با توجه به نوع کالاهای تولیدی، جهت جایگزینی مشابه خارجی، بخشهای مختلفی را ممکن است شامل شود، مانند استراتژی صنایع مصرفی و صنایع سنگین و غیره. اتخاذکنندگان این سیاست، از طریق اعمال تعرفههای گمرکی، سهمیهبندی واردات و سرانجام انتخاب نظام چندنرخی قیمتها و ارز، سعی میکنند که تجارت خارجی را در راستای نیازهای بخشهای تولیدکننده کالاهای وارداتی شکلدهند. به عبارت دیگر: رشد و توسعه تجارت خارجی متأثر و وامدار رشد و توسعه بخشهای داخلی میشود.
- استراتژی تشویق صادرات (بروننگر)
استراتژی جانشینی واردات در برگیرنده برخی از مشکلاتی است که ادامه آن را برای کشورهای در حال توسعه مشکل مینماید. به منظور رهایی از مشکلات مزبور و دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و مبتنی بر تجارت خارجی، برخی کشورهای در حال توسعه مانند کره جنوبی، سنگاپور، تایلند، تایوان، مکزیک، و برزیل، از سیاست تشویق صادرات استفاده کردهاند وتوانستهاند دستاوردهای قابل توجهی کسب نمایند. این استراتژی نقش بسیار فعالی را برای تجارت خارجی درنظر میگیرد. مهمترین ویژگیهای این استراتژی عبارتند از: مزیت نسبی در تولید کالاهای بخش صادراتی و سیاستهای قیمتگذاری به شیوه مناسب که انعکاسدهنده قیمتهای جهانی و نمایانگر کمبود عوامل تولید داخلی باشند.
اولویت اول در تخصیص ارز حاصل از صادرات، تأمین نیازمندیهای صنایع تولیدکننده کالاهای صادراتی دارای مزیت نسبی بالقوه یا بالفعل است. بخشهای صادراتی، محور و جهتدهنده اصلی سایر بخشهای داخلیاند. بیشتر این استراتژیهای ذکر شده از دهة 1960م به بعد، گسترش صادرات صنعتی را مدنظر قرار دادهاند. کشورهای مجری این استراتژی، با استفاده از سیاست آزادسازی مشروط واردات، پذیرش نرخ ارز رقابتی، ایجاد انگیزه برای صادرات و دستیابی به قیمتهای مناسب برای عوامل تولید، فضای اقتصادی کشورشان را بهگونهای تنظیم میکنند که هماهنگ با فرصتهای بالقوه یا خلق شدة مزیتهای نسبی باشند.
- نقش صادرات در رشد اقتصادی
مطالعات در مورد تجارت خارجی و رشد اقتصادی نشان میدهد که صادرات میتواند نقش قابل توجهی در رشد اقتصادی داشته باشند. میتوان گفت در تحول اقتصادی کشورها به سوی رشد، بین الگوی تولید و واردات و صادرات پیوندی ناگسستنی وجود دارد و میتوان آنها را به عنوان عاملی مهم و تأثیرگذار در کشورهای در حال توسعه، وارد مدل رشد کرد.
- اهمیت و نقش صادرات در رشد اقتصادی
مطالعات انجام شده در کشورهای مختلف نشان میدهد تمام کشورهای در حال توسعه با مشکل عدم استفاده بهینه از ظرفیتهای مواجه هستند. حال چنانچه تقاضای خارجی (صادرات) در اقتصاد کشوری شکل بگیرد، طبیعی است که میتوان ظرفیتهای بدون استفاده را به کار گرفت. افزایش ظرفیتهای تولیدی به منظور صادرات غیرنفتی بر پدیدة اشتغال، رکود و تورم تأثیر خواهد گذاشت. توسعه صادرات غیرنفتی همچنین میتواند از جنبههای سیاسی و اجتماعی برای دولتها مفید باشد.
ایران کشوری است که دارای مزیتهای فراوانی در تولید کالاها میباشد. در زمینه منابع طبیعی، نفت و گاز و معادن کانی و غیرکانی از کشورهای غنی محسوب میشود. در زمینه نیروی انسانی ـ طبق آمار موجود ایران از جمعیت جوانی برخوردار است؛ که اگر با مدیریت صحیح همراه گردد، میتواند به عنوان یکی از مزیتهای کشور در زمینه تولید و صادرات تلقی گردد. همچنین به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص ایران و واقعشدن در مسیر شرق به غرب، و ارتباط با دریا از شمال و جنوب، یکی از بهترین موقعیتهای استراتژیک را بهخصوص برای صادرات پدید آورده است.
در بیشتر کشورهای درحال توسعه، صادرات فاقد تنوع است؛ به همین دلیل با کوچکترین نوسانی در بهای جهانی این کالاها، یکباره تراز پرداختها دچار عدم موازنه میشود و حیات اقتصادی آنها را تهدید میکند. بنابراین بیثباتی درآمدهای ارزی ناشی از صادرات، یکی از عمدهترین معضلات در اینگونه کشورهاست. این بیثباتی نه تنها امکان برنامهریزی بلندمدت را از برنامهریزان اقتصادی سلب میکند؛ بلکه باعث شکست برنامههای تدوینی نیز خواهد شد. بنابراین توجه به امر صادرات غیرنفتی جهت افزایش درآمدهای ارزی، با توجه به نوسانات قیمت نفت در بازارهای جهانی، ضروری خواهد شد.
7- مروری بر تحقیقات انجام شده
این عقیده که تجارت موتور رشد و توسعه اقتصادی است، از قدمت زیادی برخوردار است و به دیدگاههای آدام اسمیت، درخصوص گسترش بازار، تقسیم کار بینالمللی و جلوگیری از رکود و سکون، برمیگردد. پس از اسمیت اقتصاددانان مختلف نیز این عقیده را مورد بحث، نقد و تجدیدنظر قرار دادند.
- بررسیهای تجربی
در دهة 1980، استراتژیهای توسعه بر مبنای تغییر ساختار توصیه میشد که جزء اصلی آنها را کاهش موانع تجاری و آزادسازی تجارت خارجی تشکیل میداد. اقتصاددانانی چون هلینرتأکید کردند که به منظور بهرهبرداری یک کشور از فواید تشویق صادرات، باید به سطح حداقلی از توسعه دست یافت. در این رابطه سینگر رابطه رشد GNP و رشد صادرات را با تقسیم کشورها به دو دستة فقیر و دارای درآمد متوسط بررسی کرد و نتیجه گرفت که ضریب رشد صادرات برای کشورهای با درآمد متوسط، بیشتر بوده است. یکی از اقتصاددانان برجسته توسعه، لنس تیلور براساس پژوهشهای خود توصیه میکند که استراتژی آزادسازی تجاری هیچ نفعی برای کشورهای درحال توسعه در بر ندارد و سیاست بهینه در سالیان انتهایی قرن بیستم، همان سیاستهای اقتصادی دروننگر با حمایتهای مناسب در دورههای معین به منظور فراهم آوردن زمینه حضور در بازار جهانی است. در مقابل این دیدگاه، تعدادی از اقتصاددانان همچون فاجانا، ویلیامسون و ویوداس، تحلیل کردند که رشد صادرات از فشار تأثیر تغییرات خارجی بر اقتصاد داخلی میکاهد و به افزایش تولید کالاهای سرمایهای کمک میکند و درنهایت، رشد سریع اقتصادی را به بار میآورد.
کاووسی و میچلی تأکید دارند افزایش رقابت با خارجیان، هزینه کالاهای صنعتی صادراتی را کاهش داده و بهبود فنآوری و تولید را سبب میشود. کاووسی به تأثیر مثبت رشد صادرات بر نرخ سرمایهگذاری اشاره میکند. بالاسا تولید کل را به کاراترین بخشهای اقتصادی متکی میداند. مباحث مشابه زیادی در مورد نحوة ارتباط علی و سببی بین رشد صادرات، رشد اقتصادی و رشد تولید انجام شده است؛ که در جمعبندی نظریات ارائه شده میتوان گفت: در شرایطی که رشد تقاضای داخلی، فرایندی کندتر از رشد تولید داشته باشد، جهت علیت از تولید به صادرات است.
- بررسیهای آماری و اقتصادسنجی
به منظور بررسی رابطة بین رشد صادرات و رشد GNP مطالعهای تجربی توسط سریتس بر مبنای دادههای اقتصاد کانادا صورت گرفت.
در این زمینه هریسون، در مطالعهای با عنوان «اقتصاد باز و رشد اقتصادی» یک تحلیل سری زمانی بین کشوری، برای کشورهای درحال توسعه انجام میدهد و شاخصهای متفاوتی را برای سنجش درجة باز بودن یک اقتصاد ارائه میکند. گروسمن و هلپمن، معتقدند که مداخله در تجارت، رشد اقتصادی بلندمدت را تسریع میکند. در مطالعه دیگری که توسط کارانریت و برای اقتصاد استرالیا صورت گرفت، تجارت به عنوان موتور رشد در مقابل تغییر سیاستهای حمایتی جهت آزادسازی بیشتر تجاری، با استفاده از آزمونهای علیت گرنجی بررسی شده است.
چووان ـ ون در مطالعهای با عنوان «جایگزینی واردات و رشد به رهبری صادرات» که در صنایع پتروشیمی تایوان صورت گرفته، به این نتیجه رسیدند که راهبرد توسعه صادرات بر راهبرد جایگزینی واردات مقدم است.
هابرلر، یکی از منافع غیرمستقیم یا به تعبیر وی «منافع دینامیکی تجارت بینالملل» را مطرح میکند؛ که تجارت بینالملل ابزارهای مادی لازم نظیر کالاهای سرمایهای و واسطهای را برای رشد اقتصادی فراهم میآورد.
ماکس کوردن اثر جانشینی را به عنوان یکی از اثرات پنجگانه تجارت بینالملل بر رشد، مطرح میکند. کروگر بیان میکند که کاهش واردات کالاهای سرمایهای، نرخ رشد GDP را کاهش خواهد داد. ریورا و بیتز و رومر هر یک به نوعی نشان دادند تجارت بینالملل میتواند نرخ رشد را بهوسیله واردات کالاهای واسطهای و سرمایهای تسریع کند. و بیشتر مطالعات تجربی به تأثیر صادرات بر رشد اقتصادی، اختصاص دارد و در زمینه تأثیر واردات بر رشد اقتصادی، مطالعات تجربی اندکی انجام شده است. محسن خان و رینهارت در یک مطالعه مقطعی (1979ـ1970) برای 24 کشور در حال توسعه، منابع موثر در رشد این کشورها را بررسی نمودهاند. در این مطالعه، برخلاف بیشتر مطالعات قبلی که تنها به بررسی رابطة رشد اقتصادی و صادرات میپرداختند؛ واردات کالاهای سرمایهای و واسطهای را نیز وارد مدل کردند و نشاندادند واردات تأثیر مثبت و معنیداری در رشد اقتصادی این کشورها داشته است.
از طرفی صالحی اصفهانی با استفاده از اطلاعات 31 کشور نیمهصنعتی و با به کار بردن یک سیستم معادلات همزمان به بررسی آثار تجارت خارجی بر رشد اقتصادی (1986 ـ 1960) پرداخته است.
در ایران نیز مطالعات زیادی در مورد تأثیر تجارت خارجی بر رشد اقتصادی انجام شده است به عنوان مثال میتوان به مطالعات متوسلی، هژبرکیانی، برادران شرکا، شرزهای و فرجادی اشاره کرد.
- روششناسی
پیش از پرداختن به معرفی الگوها، لازم است چگونگی ورود تجارت خارجی در الگوهای رشد، و کانال تأثیرگذاری آن بر رشد اقتصادی بررسی گردد. چنانچه میدانیم، تابع تولید کل (Y) را میتوان به شکل زیر نوشت:
(1) از آنجا که ممکن است پیشرفت فنی، عامل مهمی در روند رشد اقتصادی بهشمار اید؛ پس باید پیشرفت فنی را در الگوها دخالت دهیم. بنابراین تابع تولید به صورت زیر درمیاید؛ که در آن، t (عامل زمان) نشانگر اثر تغییرات فنآوری بر تولید است0
(2) حال اگر از رابطه (1) نسبت به t دیفرانسیل بگیریم، با توجه به تعریف کشش خواهیم داشت:
(3) b و c در این رابطه، کشش تولید نسبت به نهادههای نیروی کار و سرمایه میباشند. بنابراین رابطه (3) را میتوان به صورت زیر نوشت. Q جزء ثابت این معادله به شمار میرود:
(4) فرض بر این است که کشش تولید نسبت به نهادههای سرمایه و نیروی کار ثابت بوده و پیشرفت فنی از نوع هیکس ـ خنثی با نرخ رشد ثابت است. حال لازم است صادرات و واردات را در مدل رشد لحاظ کنیم. بنابراین معادله (5) به شکل زیر تغییر میکند:
(5) X نرخ رشد صادرات و M نرخ رشد واردات میباشد.
- ارائه مدل
برای تعیین تأثیر صادرات بر رشد اقتصادی مدلهای زیر بکار برده شدهاند:
(1) RGDP = β0+bRK + β1RL + β2RM + β3RX
(2) RDGP=α0+bRK+ α1RL+ α2RXG+ α3RMCG+ α4RMKG+ α5RMIG
که در آن RGDP رشد تولید ناخالص داخلی؛ RK رشد موجودی سرمایه؛ RL رشد اشتغال؛ RXG رشد صادرات کالا؛ RM رشد واردات کالاها و خدمات؛ RX رشد صادرات کالاها و خدمات؛ RMCG رشد واردات کالاهای مصرفی؛ RMKG رشد واردات کالاهای واسطهای؛ RMIG رشد واردات کلاهای سرمایهای و αها و βها ضرایب متغیرها میباشند.
در مورد محاسبه رشد موجودی سرمایه باید گفت از آنجاییکه آمار مربوط به موجودی سرمایه موجود نیست، بنابراین بایستی این آمار برآورد گردد. در این تحقیق برای محاسبه موجودی سرمایه در طول دورة مورد مطالعه از روش روند نمایی استفاده شده است. بقیه دادههای مورد استفاده از مجموعه اطلاعات سریهای زمانی سازمان برنامه بودجه، گزارشها و ترازنامههای بانک مرکزی و همچنین سالنامه آماری بازرگانی خارجی ایران استخراج گردیده و برای برآورد و مدلها از نرمافزار Eviews.3 استفاده شده است.
- برآورد مدلها و تفسیر نتایج
برای مشخص شدن تأثیر واردات و صادرات بر رشد اقتصادی، با اضافه نمودن دو متغیر استاندارد مدلهای رشد؛ یعنی نرخ رشد موجودی سرمایه و نرخ رشد نیروی کار، میتوان اثر واردات و صادرات را بر رشد اقتصادی مشخص کرد. در این راستا، ابتدا تأثیر صادرات و واردات کالاها و خدمات بر رشد اقتصادی در مدل (1) را مورد بررسی قرار میدهیم. تخمین با استفاده از روش OLS و به کمک از بسته نرمافزار Eviews.3 انجام شده است.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 20 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید