مقدمه
خانواده به عنوان اصلی ترین پایگاه اجتماعی جایگاهی رفیع در زمینه پرورش استعداد و تربیت فرزندان لایق و مفید برای جامعه دارد. متأسفانه شرایط کنونی زندگی بشر در قرن حاضر، مشکلات جمعیتی و رشد روزافزون مشکلات اقتصادی اکنون بیش از هر زمان دیگری، نقش تربیتی خانواده ها را به جهت ایجاد مشغله های فکری و شغلی والدین کمرنگ تر کرده است. تا آنجا که والدین از مهمترین و اساسی ترین وظیفه خود که همانا تربیت فرزندان صالح و شایسته است باز می مانند از سوی دیگر بی مبالاتی خانواده ها در خصوص نقش تربیتی و هدایتگری خود نیز قطعاً بر حجم مشکلات موجود افزوده و باعث افزایش میزان ناهنجاریها در جامعه و به نوعی خانواده را نیز در آستانه یک بحران تربیتی قرار داده است. رواج این تفکر که می گوید برای تربیت فرزندم، وقت ندارم، یا گرفتاریها خانه و زندگی را چه کنم؟ و یا «مدرسه چه کاره است» در نزد والدین بیانگر نوعی فرار از مسئولیت می باشد.
فرزندان با افکار و آرمانهای نو در دنیایی که هر روز دستخوش تغییرات فراوان است به نام حقوق حق خود به جنگ افکار پدر و مادر می روند. پدر و مادران که دنیای آرزو و خیالات خود نقش بنیانگذاری کاخ با عظمت سعادت فرزند را می کشند با بحرانهای خانوادگی و توقعات بی منطق پیش بینی شده رو به رو می شوند.
اسارت، خانه به دوش و بالاخص فاصله عظیم بین توسعه مادیات و ترقی معنویات باعث تضاد فکری اطفال و خانواده آنان گردیده و ا عتراضات اطفال ناشی از این تضادها به عناوین مختلف با رفتار ضداجتماعی، از قبیل جرائم مختلف و اخلال در نظم و آرامش اجتماعی و حالت بی قیدی و سرکشی و پرخاشگری و ترک خانه و خانواده و اعتیاد و غیره آشکار سازد.
آرزوهای دختران فراری «کاش گناهم را می بخشیدند».
دلم برای خانه تنگ شده است. برای بالش صورتی گل سفیدم که بوی اشک و پر می داد. برای بوته گل سرخ گوشه باغچه، که فکر می کردم مثل من اسیر آن خانه شده است، اسیر خاک.
دلم برای همه چیز تنگ شده است، کاش انتقام همه نداشتن هایشان را، همه خواسته هایشان را از من نمی گرفتند، آنها دستهایشان خالی بود اما محبت توی دلشان که تمام نمی شد. توی آن دلهای خسته و غمگین هنوز مهر بود. من بودم... پس چرا ندیدند. کاش برایم راه برگشت را باز می گذاشتید. کاش دل شما برای من تنگ شده بود. اگر شما من را برای همه خطاهایم ببخشید، حتماً خدا هم می بخشد مرا.
حتماً خدا من را توی چشمه لطفش پاک می کند می گذارد که برگردم...؟!
بیان مسأله
هنگامی که طلاق زنجیره خانواده را از هم می گسلد پدر و ماد رهویت جداگانه ای می یابد ولی آن کس که دیگر نامی ندارد و بی پناه و متزلزل در اجتماع رها شده، فرزند است حتی اگر زیر چتر حمایت یکی از والدین باشد، باز جامعه به دیده یک درمانده به او می نگرد که سرپرستی ندارد. هنگامی که نفرت و اختلاف عمیق و مخاصمه به کانون راه یافت و بقای نظم خانوادگی بین افراد آن متزلزل و دشوار گردید.
چگونه می توان به حفظ این کانون ابراز نفرت موافق بوده و در این صورت است که باید چاره اندیشی کرد. تفرقه و جدائی بین زن و شوهر کاری زشت و ناپسند است زیرا مصائب آن دامنگیر دیگران می شود. طلاق احساسات تلخ و ناباوری را به همراه دارد که درک آن برای بیشتر خانواده ها مشکل است. راستی طلاق چگونه بر سرنوشت و زندگی این کودکان اثر می گذارد. مهمترین علت فرار دختران ا زخانواده ها، طلاق والدین است. طلاق باعث سست شدن روابط عاطفی و ارتباطات سالم ا نسان می شود واین خلاء عاطفی باعث می شود دختران از خانه بگریزند و بنابراین در این تحقیق قصد پاسخگویی به این سؤال را داریم که: چه عواملی منجر به فرار دختران از منزل می گردد؟
اهمیت و ضرورت مسأله
با توجه به اهمیت نوجوان در جامعه و خانواده تا جایی که اکثر متخصصان خانواده سالم را به عنوان عامل اصلی سازگاری اجتماعی و عاطفی در نظر می گیرند. آگاهی از عوارض ناسازگاری نوجوانان خصوصاً اثر آن بر فرار نوجوانان ار منزل گامی است در جهت توجه به شناسایی دقیقتر و ماهیت این مسئله اجتماعی و توجه به آن و نکته مهمتر، پیشگیری از آن، تا از هرز رفتن قابلیتهای عظیم جامعه جلوگیری شود. تزلزل نظام خانواده که تا یک دهه پیش کاملاً مستحکم می نمود. وجود شکافهای عمیق بین نسلها، مسئله زنان خیابانی که، امروز «ویژه» خوانده می شود، وجود دختران فراری گریزان از خانواده به همراه رشد روزافزون و پیش بینی روند اعتیاد بین نوجوانان از اهم این مسائل بودند. وقتی اعلام شد در ایران از هر 10 مورد ازدواج، 4 مورد آن به طلاق می انجامد و زمانی که آمار از وجود بیش از 6 هزار نفر فراری خبر دادند همه دریافتند ا بعاد فاجعه جدی تر و عمیق تر از آنی است که تا به حال تصور می کردند و مسئولان متوجه شدند با جامعه آرمانی که برای مردم تصویر کرده بودند فرسنگ ها فاصله دارند.
با توجه به اینکه از دیدگاه اجتماعی مسئله فرار به عنوان یک مشکل در سطح جامعه مطرح بوده پیامدهای مخربی را بدنبال دارد پس شناسایی و کشف روابط بین خانواده و دختران نشان خواهد داد که چرا احتمال بروز پدیده فرار دختران افزایش می یابد و عوامل تأثیرگذار درکاهش این پدیده چیست؟
اهداف تحقیق
همانطور که نمی توان هیچ یک از مشکلات اجتماعی را به طور قاطع و کلی از بیخ و بن ریشه کن نمود، از بین بردن و ریشه کن ساختن قطعی بزهکاری نوجوانان و جوانان کاری است بس مشکل و حتی غیرممکن.
با وجود این روش هایی وجود دارد که با استفاده از آن می توان احتمال بروز چنین پدیده هایی را کاهش داد و از گسترش روزافزون آن جلوگیری کرد.
هدف از انجام تحقیق
- تعیین عوامل مؤثر بر فرار دختران از منزل
- ارائه راهکار با توجه به نتایج تحقیق
طرح سؤالات
- آیا جدایی والدین در فرار دختران از منزل مؤثر است؟
- آیا سطح درآمد خانواده در میزان گرایش دختران به فرار مؤثر است؟
- آیا بین وجود نامادری و گرایش دختران به فرار رابطه وجود دارد؟
فرضیه
- بین جدایی والدین و فرار دختران از منزل رابطه وجود دارد.
- بین سطح درآمد خانواده و میزان گرایش دختران به فرار رابطه مستقیم وجود دارد.
- وجود نامادری عامل مؤثر به گرایش دختران به فرار است.
- میزان گرایش به فرار در دختران بیش از پسران است.
منظرگاههای جامعه شناختی خانواده
- خانواده صرف نظر از نوع و شکل آن اولین هسته اجتماعی است. که در بستر آن بواسطه تفکیک نقش ها سیستم های حقوقی، تربیتی و اقتصادی ترسیم شده و به تدریج در اثر تغییرات اجتماعی منبعث از نظام اقتصادی وارد مراحل تازه تری از رشد و تکامل در عرصه جامعه و تاریخ گردید.
لوئیس مورگان مردم شناس آمریکائی
مسیر تبلور خانواده را مبتنی بر نظریه تکاملی خویش در جهار مرحله بیان می کند از نظر او خانواده همیشه و در همه حال در یک روند تکاملی از مرحله پست تر به مراحل عالی تر قرار داشته است. در ابتدا مبادلات جنسی بدون مانع مقرر بود و هر زنی به هر مردی، و هر مردی به هر زنی می توانست متعلق باشد ولی نتیجه این تجارت جنسی بدون قاعده اجباراً هر ج و مرج نبود زیرا ازدواج های فردی موقتی نفی نشده بود و از همین جا شکل های مختلف خانواده پدید آمد خانواده هم خون اولین شکل خانواده است. که در آن ازدواج والدین با فرزندان ممنوع است. شکل بعدی خانواده پونالوئن به معنای دوست و رفیق صمیمی است. که در آن ازدواج خواهران و برادران نیز منع شده است. پس از آن نوبت به خانوداده سندیاسمیکس می رسد که در آن مرد با یک زن زندگی می کند ولی چند زنی و عدم وفاداری نسبت به زن از حقوق مرد به شمار می رود و همین شکل ازدواج ریشه ازدواج یک همسری در دنیای امروز است. از این رو خانواده از تمایلات زیستی بشر نشأت گرفته و در یک پروسه مشخص سیر تکاملی در تاریخ به خود بخشید و به دنبال آن انطباقی منطقی بین فرهنگ و طبیعت به وجود آورد به این معنی که در این روند طولانی کنشهای متقابل و ضررهای ناشی از آن به زایش یک نظام حقوقی مدون در متن روابط آدمیان منجر گردید و به حسب آن «تابد و تحریم» به عنوان یک یاور عمیق ذهنی و اعتقادی در متقضیات زمانی خود شکل گرفت و در عمق جامعه و فرهنگ بشری ریشه دوانید.
امیل دورکیم
جامعه شناس بزرگ فرانسوی خانواده را یک نهاد لاینفک از جامعه به شمار می آورد که در فراگرد فعل و انفعالات اجتماعی فرم اساسی خود را باز می یابد. از این رو امیل دورکیم نیز به دنبال تبیین جامعه از مراحل رشد و تکامل خانواده، در پروسه تاریخ کیفیت و چگونگی آن را به صورت نسخه ای همگانی برای تمام جوامع بشری تجویز می نماید. از نظر او خانواده به عنوان یک پدیده اجتماعی و نه زیستی و طبیعی مراحل چهارگانه ای را به قرار زیر طی نموده است.
مرحله کلان که به زغم دورکیم مکان بی شکل بدون همسر اولین نوع خانواده است، مکان به عنوان یک واحد عمده سیاسی همچون یک خانواده بزرگ با دنیایی مشخص است که اعضای وابسته به آن همخون یکدیگر بوده و هم از این روست که ازدواج بین آنها ممنوع است این مکان می تواند مادرتبار یا پدرتبار باشد مفهوم دیگری که در این راستا مکمل مکان به شمار می آید سیب است که گروهی که خویشان را شامل می شود که برپایه بنایی مشترک و به صورت یک خطی (پدری یا مادری) دارای توتمی واحد می باشند و وجه تمایز آن با مکان در آن است که سیب فاقد بعدمکانی است مرحله مکانی به دو قسمت تقسیم می شود در آغاز مکان بی شکل و سپس بزرگ و دارای تقسیمات درونی.
خانواده پدرسالاری روم قدیم که خانواده ای است پدرمحور و مرد بودن درآن امتیاز به شمار می آید. خانواده زن و شوهری که آخرین نوع خانواده د رجهان است و ناشی از فرآیند تطوری مبتنی بر انقباض تدریجی به طور گوناگون مانند حجم و ابعاد آن که خانواده هسته ای کوچکترین واحد خانوادگی به شمار می آید و از نظر کیفی کمترین وظایف ممکن را داراست. قدر مسلم هیچ قاعده جبری بر این امر صادق باشد زیراجوامع بشری هر یک بنا برمقتضیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی درون خود کنشها و واکنشها و نیز تأثیر و تأثرات خاص خود داشتند که نسبی و غیرقابل تعمیم بوده و هستند که نهادها و سازمانهای اجتماعی به مقتضیات تغییر، تداوم، تثبیت می یابند.
مارک بلوخ
قبل از قرن نهم میلادی که دولتها قدرت کافی برای حمایت افراد در خانواده را داشته اند. خانواده کوچک زن و شوهری وجود داشته. فردپرستی در قوانین خانواده آن دور دیده می شود. مرد و زن مثل شوهر، بدون اجازه از گروه خانوادگی و اقوام می توانسته اموال خویش را بفروشد یا منتقل کند. به معنای دیگر تعیین کننده اصلی در گستردگی یا هسته ای بدون خانواده میزان احساس امنیت اجتماعی افراد وجود انسجام و نظم عمومی بوده است. از این رو چون تمام جوامع بشری در یک نگاه نظرگاه وسیعتر به دوره های شناخته شده تاریخی راه نیافته و نیز برخی دیگر در فرایند ممتاز سیر تحول و دگرگونی خویش را پی گرفتند ضرورتاً می باید در مورد هر یک به حسب مقتضیات ساختاری اش به مطالعه پرداخت اما آنچه که در یک نگاه کمی صرف نظر از فعل و انفعالات رخ داده در بطن جوامع بارز هویداست این است که خانواده از گذشته های دور تا کنون همواره مسیریی را از گسترده بودن تا هسته ای بودن در پیش داشته و بر اساس آن و نیز بر حسب ضروریات تاریخی کارکردهای آن نیز دستخوش تغییرات عمده ای شد هاست. برخی بر این باورند که آنچه تعیین کننده اصلی در فرم و شکل خانواده طی دوران مختلف تاریخ بوده است شرایط تولید اجتماعی و چگونگی مالکیت ابراز است.
فردیس انگلس
ساتریالیست بزرگ قرن نوزدهم منظور خانواده را در سیر تحول جبری دنبال می کند و از نظر خانواده متأثر از شرایط تولید و نظام اجتماعی ناشی از آن طی تاریخ همواره نسبت به دوره های پیش و بعد از خود دارای مختصات خاصی بوده که «ازدواج یک همسری» آخرین مرحله «در حال حاضر» در مسیر تطور آن به دنبال اختلاف آزاد جنسی «کمنیسم ابتدائی» به شمار می آید ازدواج یک همسری تاریخی، منبعث از شرایطی که در آن تولید کالاهای تجارتی سرمایه ای، پولی و قشر واسط بین مالک و تولیدکننده رونق گرفته و سیمای تمدن امروزی خود را در قالب بورژوازی به تاریخ عرضه نموده است. خانواده یک همسری تاریخی از نظر انگلس مبتنی بر ازدواجی است که در آن منافع طبقاتی بیش از هر چیز دیگری به چشم می خورد و از این لحاظ اصطلاح تاریخی بر آن به کار می گیرد که این مرحله به دنبال تحولات اجتماعی ناشی از ماهیت کار و تولید پس از فئولاریسم پدیدار گردیده او معتقد است که یک همسری تاریخی فقط در شرایط اج تماعی نظام بورژوازی شکل می گیرد و آن نیز به دلیل حفظ انتقال ماکسیت خصوصی است. که عموماً مبتنی بر موقعیت اجتماعی و نظرگاه طبقاتی بوده و ماکسیت خصوصی مدار اصلی این باور است. بشر در دوران ابتدائی حیات اجتماعی اش که مقارن است با عدم مالکیت خصوصی خانواده را در قالب کمونیسم و توأم با تفکیک نقش و وظایف هر یک از اعضای آن در تولید اجتماعی به موازات نیازهای مشترک شکل خاصی بخشیده که درآن رهبری به دلیل فعالیتهای خاص آنان مانند کوزه گری، پارچه بافی و ... به عده زنان بوده و تأمین غذائی خانواده ها را مردان آن عهده دار بوده اند.
پل بوهامان:
انواع جدایی را که در جریان طلاق پیش می آید توصیف کرده است:
الف) طلاق روانی: در طلاق روانی موضوع عشقی ترک شده و واکنش سوگ در مرگ رابطه از هم گسسته به وقوع می پیوندد. در این جا طلاق موجب می شود که شخص وضعیت وابستگی خود بگسلد و مستقل شود. این جدایی ممکن است بسیار دشوار باشد مطالعات نشان داده است که رهایی از آثار روانی طلاق 2 سال به طول می انجامد در طول این مدت شخص نسبت به همسر قبلی خود بی تفاوت شده و هر یک از طرفین هویت تازه ای به عنوان فرد مجرد پیدا می کند.
ب) طلاق قانونی: این فرایند شامل مراحل قانونی و حضور در دادگاه است تا طرفین حق ازدواج مجدد را بدست آورند.
ج) طلاق اقتصادی: تقسیم دارایی زوج بین آن د رحمایت اقتصادی از زن و موضوع اساسی در طلاق است.
د) طلاق جامعه ای: شبکه ی اجتماعی زوج طلاق گرفته تغییرات قابل توجهی پیدا می کند معدودی دوستان و آشنایان از جامعه ی قبلی باقی می مانند و تعدادی نیز به جمع افزوده می شوند. در بعضی موارد نیز زن و شوهر بدون طلاق از هم جدا می شوند و طبیعی است که در زندگی پدر و مادر مجرد تجربه بسیار متفاوتی است.
تاریخچه
رسم همسر گزینی و تشکیل خانواده تاریخی بسیار کهن دارد و در واقع انسانها با توجه به شرایط و مقتضیات فرهنگی جامعه و امکانات اقتصادی و اجتماعی خود با پذیرش این رسم وارد دوران جدیدی از زندگی خود می گردند. تحولات تدریجی از زمانهای دور تا به حال بنا به ت کامل زندگی اقتصادی انسان از کشاورزی به صنعتی شکل قدیمی خانواده را از خانواده گسترده دستخوش گسستگی نموده و خانواده با مختصات جدید به مفهوم خانواده هسته ای را پایه گذاری کرده اند شکل کنونی خانواده تک همسری ثمره تحول تاریخی طولانی نهاد خانواده و رابطه زن و مرد است. که اشکال گوناگونی از قبیل چند همسری، چند شوهری، خانواده پدرسالاری و گسترده را از سرگذرانیده شکل خانواده و تلاش برای بقاء و پایداری آن خود پدیدها ی جهانی است و بین جوامع مشترک است و خانواده در هر جامعه تحت تأثیر فرهنگ آن جامعه است و کیفیت و شکل آن در جوامع مختلف متفاوت است. معذالک نکته ای که واقعیت دارد این است که طلاق به عنوان عارضه ای در اجتماعات انسانی از دیرباز تاکنون معمولی است که علل عدیده ای در حدوث آن نقش داشته اند و چنانچه از بداهت امر پیداست، شناخت علل و عوامل معضل اجتماعی نیازمند کنکاش دقیق و وسیع در تمامی اجزائی است که گیتی را به نام خانواده ایجاد می نماید. مسئله طلاق یکی از غامص ترین پدیده های اجتماعی عصر ما را از دیدگاه کسانی که بیش از همه از آن لطمه می بینند در بردارد.
پدیده طلاق راه حل رایج و قانونی عدم سازش زن و شوهر در فرو ریختن ساختمان خانواده قطع پیوند زناشوئی و اختلال در ارتباط پدر و مادر با فرزند می باشد. سابقه طلاق به 20 قرن می رسد مذاهب عمده همانطور که در زمینه ازدواج زن و مرد رهنمودها و معیارهایی مقرر کرده است، به امکان قطع این رابطه نیز پرداخته اند اما فقط در چند دهه اخیر است که طلاق به عنوان یک مسئله جدی اجتماعی مطرح است.
تعریف فرار و انواع آن
واکنش فرار به صورتهای مختلف نیز یک رفتار غیرعادی محسوب می شود که از نظر آسیب شناسی روانی ایتولوژی مخصوص خود را داراست. فرار اکثراً به علت ترس، خشم و یا انتقال در مقابل موقعی آشفته و به هم ریخته خانواده است. به عبارتی فرارگریزی است از کشمکش و عوامل هیجان آور. (دانش، تاجزمان، اطفال و نوجوانان بزهکار (1376)، مؤسسه تهران، ص 95)
به نظر سوژه (1961) فرار عبارتست از شانه خالی کردن از زیربار مسئولیت و شرایط نامطلوب و یافتن اوقات فراغت بیشتر. این فرار گاهی به دنبال هدف که شرایط سخت زندگی اجازه اثبات وجود انسانی را به کسی نمی دهد بوجود می آید.
فرار اختلاف رتفاری شدید نه به دلیل ماهیت بلکه به دلیل فراهم آوردن مسائل و مشکلات است که برای فرد و اجتماع به دنبال دارد. (فرجاد: 1361)
پاره ای از افراد در مواجهه با موقعیت های ناراحت کننده و شکست آسان ترین راه را که عقب نشینی یا فرار است انتخاب می کنند. (نوابی نژاد، 1371)
فرار از کانون خانواده تعابیر گوناگونی دارد، یک تعبیر همین شکست در عینیت یافتن با الگوهای رفتاری والدین است، تعبیر دیگر، ارضای تمایل شدید و استقلال طلبی است که کودک مداخله و امرونهی والدین و وابستگی خود را نسبت به آنها تحمل نمی کند. (کی نیا، 1373)
کاند (2001) معتقد است فرار به معنی ترک ارادی خانه یا محیط نظارت شده می باشد که معمولاً به منظور دوری یا اجتناب از بعضی چیزها برای یافتن و به دست آوردن برخی چیزهای دیگر صورت می پذیرد.
و حسن عمید در فرهنگ عمید فرار را گریختن معنی می کند.
الف) فرار یا گریز از مدرسه (مدرسه گریزی)
هنگامی که والدین از مدرسه گریزی کودک اطلاعی ندارد معمولاً چنین پیش می آید که کودک به همان مدتی که در خانه نبوده در مدرسه هم غیبت داشته است تصور والدین از اینکه کودک هر روز بعدازظهر در موقع مناسب به خانه بازمی گردد این است که او در مدرسه بوده است این نوع مدرسه گریزی غالباً یک واکنش طبیعی نسبت به محیط هایی است که از نظر عاطفی خنثی و فاقد محرکهای لازم است. مدرسه گریزی از این نوع علیه ناکامی و یأس که در خانه یا مدرسه احساس می کنند می شورند. زیرا نیازهای یک کودک به عنوا یک فرد نادیده گرفته شده است. به قول روانشناس معروف (کارل کریسن) در بسیاری از موارد مدارس خود عامل ارتکاب نوجوانان به بزهکاری است. طبق آمار: در شهری به وسعت بیرمنگام هر روز حدود 4000 کودک به مدرسه نمی روند که حدود 50 تا 60 درصد از این عده مدرسه گریز خواهند شد. (ندرستن، کارل، بیزاری از مدرسه حسین سلطانی فر (1368) معاونت فرهنگی آستان قدس ص 34)
تعریف دیگر: فرار از مدرسه با غیبتهای مکرر مترقبه یا به طور غیرموجه انجام میگیرد. غیبت ممکن است اتفاقی از قبیل حاضرنکردن درس، انجام ندادن تکالیف، تماشای صحنه هایی در سر راه مدرسه و یا ملاقات با دوستان باشد.
ب) ولگردی:
به علت اینکه اکثر موارد فرار و ولگردی توأم با هم هستند در اینجا تعریفی از ولگردی ارائه می شود. اطفال و نوجوانان ولگرد مسکن و مأوایی نداشته در کوچه ها، خیابانها، پارکهای عمومی، شهرها، زیر پلها، در زیرزمینها و خرابه ها به سر می برند. اطفال و نوجوانان ولگرد افراد سرگردان اجتماع هستند که کوچه، محل زندگی آنهاست. به خانواده الفت ندارند و یا اصلاً خانواده ای را نمی شناسند و به محیط همین علاقمند نیستند. در صورت اشتغال به کار، ثبات نداشته، به گذشته فکر نکرده و غمی راجع به آینده ندارند. بدون هدف و مقصد معین در اجتماع آواره، تن به قضا و قدر می سپارند. ولگردی گاه سمبل انزوا در زندگی اجتماعی است و گاهی نیر ولگردان دور هم جمع شده، زندگی گروهی تشکیل می دهند تعیی سن ولگردی اطفال و نوجوانان نسبت به زمان و مکان فرق می کند. بعضی از آنها در سنین خیل کم به علت فقر و تهیدستی والدین در کوچه رها می شوند. در فرانسه ولگردی جرم است افرادی که ممکن است وسیله امرار معاش، حرفه و شغل معین و اطفال کمتر از 18 سال که بدون علت مشروع، محل اقامت والدین یا قیم و یا محلی که برای نگهداری سپرده شده اند ترک کنند و به طور مرتب و منظم اشتغال داشته، خوش گذرانی نموده و یا مرتکب خلاف شوند «ولگرد» محسوب می شوند.
ج) فرار از خانه:
از این تحقیق هدف پژوهشگر، بررسی فرار از خانه می باشد که گریز و فرار کودک و نوجوان از منزل یک نوع رویگردانی از مقررات خانوادگی و مسلماً قابل بررسی است. محیط و شرایط خانوادگی می تواند عامل تشویق یا بازدارنده در مراحل رشد باشد خانواده ای که افراد و اعضای آن با هم کار و تفریح می کنند و با اتفاق نظر تصمیمات مهمی می گیرند بی تردید کودکان و نوجوانانی دارای اعتماد به نفس می پرورانند. از سوی دیگر کودکان و نوجوانان که در خانه ای مملو از سوء ظن و عیب جویی و پرتنش بزرگ می شوند از یافتن هویت خویش و ایجاد روابط مطلوب با گروه همسالان دچار مشکل خواهند بود. نوجوانان متعلق به این گونه ها اغلب فراری هستند و احتمالاً به خیابان و گروه های م ختلف از جمله بزهکاران پناه می برند.
طبق تعریف دیگر، گاهی اطفال و جوانان بدون تصمیم قبلی تحت تأثیر احساسات آنی تصمیم به فرار گرفته خانه خود را ترک و بدون هدف و مقصد در شهر سرگردان و یا به شهر و نقاط دیگر مسافرت می کنند چون مقصد معین ندارند فوری جلب توجه نموده توسط مأمورین دستگیر می شوند. قصد فرار از منزل از سن 9 سالگی شروع می شود. اطفال و جوانانی که فرار می کنند پس از ساعتها سرگردان با حالت افسرده و پریشان با نگرانی به منزل برمیگردند. در صورت تنبیه شدید، اقدام به خودکشی یا فرار مجدد می کنند.
خانواده و فرار:
دوره نوجوانی و جوانی از دوران حساس هر انسانی در زندگی است که بدنبال آن نوجوان به تدریج از سرزمین آرام و بی خیال کودکی به دشتهای پرحادثه بلوغ قدم گذاشته است و دگرگونی در وضعیت او بوجود آمده و بنابراین تمایل دارد که خانواده او را باور کنند و موقعیت او را به رسمیت بشناسند. کوچکترین حرکت ناشیانه والدین به آنها لطمه وارد کرده و بر جریحه دار شدن غرور و عکس العمل او منجر می شود.
نوجوان به دنبال کشف خود است از ویژگی های شخصیتی او ماجراجویی، استقلال و آزادی و فرار از محدویت و کنترل است.
مارگارت مید انسان شناس معروف آمریکایی دوره جوانی را به صورت زیر تعریف می کند: «دوره جوانی را می توان دوره – اگر – آیا تعریف کرد. دوره ای که با دو ویژگی مشخص می شود. انتظارات گسترده از یک سو و ناکامی هیا عمیق از سوی دیگر، دوره ای که هنوز دستیابی های اجتماعی و روانی کامل نشده اند. (کاظمی پور به نقل از شفرز، 1383: 23)
آمار دختران فراری خود مراجعه کننده یا ارجاعی از طرف نهادهای ذیربط به مراکز مداخله در بحران های اجتماعی، بیانگر آن است که میانگین سنی این گروه به اواسط دهه دوم زندگی یعنی دوران نوجوانی کاهش یافته است. دورانی که بسیاری از نوجوانان با بحران هویت مواجه شده و بیش ازهر زمان دیگر، آمادگی ابتلاء به رفتارهای انحرافی را دارند، نوجوانان برای حل این بحران و متناسب با ویژگیها و خصوصیات شخصیتی خود نیاز به راهنمایی و هدایت والدین آگاه خود دارند و متناسب با ویژگیها و حمایت والدین با موفقیت این مرحله را پشت سر بگذارند.
به اعتقاد اکثر روانشناسان و جامعه شناسان ریشه اصلی این آسیب اجتماعی و از جمله آنها فرار دختران در خانواده است زیرا خانواده به عنوان کوچکترین اجتماع بشری ساختاری دارد که عناصر درون آن به شدت به هم وابسته اند و اگر در این سیستم شکلی ایجاد شود کل سیستم را دگرگون خواهد ساخت.
زندگی شهری و گسترش ارتباطات و رسانه ها نیز سبب شده است تا از کارکردهای فرهنگی تربیتی و اجتماعی خانواده مقداری کاسته و فرزندان علاوه بر تربیت خانواده تحت تأثیر رادیو، تلویزیون، روزنامه ، محیط آموزشی و .... دارای دیدگاههایی بشوند که تا حدودی با امکانات و فرهنگ خانواده اختلاف دارد گاهی این اختلافها به جایی می رسد که دختران احساس می کنند برای رسیدن به آرزوها و ایده آلهای خود باید زندگی مستقلی را جدا از خانواده آغاز نمایند.
در گذشته وظایف خانواده بسیار گسترده و متنوع بود وظایف اقتصادی، آموزش و پرورش درمانی، بهداشتی، فرهنگی، دینی و حتی نظامی اما به تدریج برخی از آنها به دولت واگذار شد اما مسئولیت خانواده امروز به سبب تضادها و تعارضات فرهنگی، سیاسی و تربیتی بسیار سنگین و حساس شده است.
آمار نشانگر این است که هر گاه پیوند عاطفی بین اعضای خانواده محکم باشد و حمایت از نوجوانان صورت گیرد و اعتقادات اخلاقی مناسبی بر خانواده حاکم باشد بزهکاری نوجوانان کمتر است.
فرار دختران نتیجه روابط ناسالم و یا بسیار خشن در خانه و خانواده بوده است و بازده آن نیز دامنگیر خانواده ها می شود نوجوانان معتقدند که والدین ما را درک نمی کنند و پدر و مادرها اذعان دارند که فرزندان ما پرتوقع شده اند. طی سالیان اخیر برای پیشگیری اولیه و ثانویه از این آسیب و آسیب های اجتماعی مشابه مراکز مداخله در بحران های اجتماعی بهزیستی در نیمه دوم سال 1378 ساماندهی دختران فراری قلمداد شده است آمارهای ارائه شده از سوی مسئولین نشان می دهد که تعداد دختران فراری در سال 1378 نسبت به سال 1365 بیست برابر افزایش یافته است.(صمدی راد: 1381) و با عنایت به اینکه امروزه اخبار تکان دهنده ای از وضعیت این دختران و سرگذشت دردناک آنها در جراید کشور درج می شود مبین این واقعیت تلخ است که این آسیب اجتماعی به طرز نگران کننده ای رو به فزونی است.
معاون دفتر آسیب دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی گفت: «328 دختر فراری در سال 80 به مراکز بهزیستی ارجاع شدند که این آمار با 2 برابر افزایش در سال 81 به 724 دختر فراری رسید و این در حالی است که تعداد این دختران در سال 82 به 2 هزار و 982 دختر فراری افزایش یافته است. وی با بیان اینکه 80 درصد دختران فراری از خانواده های نابسامان و یا خلاف هستند، افزود: اگر چه در سالهای گذشته در بسیاری از موارد فرار دختران از روی ناآگاهی، در پی یک اقدام عجولانه و حتی یک مشاجره لفظی بین والدین و فرزندان رخ می داد، اما متأسفانه طی یک ده سال گذشته تحقیقات بیانگر این واقعیت تلخ است که فرار دختران با برنامه ریزی قبلی و بر اساس یک تصمیم لحظه ای اتفاق نمی افتد بلکه فکر فرار از چند ماه پیش در این دختران شکل گرفته بوده است و این در حالی است که در مقابل باندهایی که این دختران را بلافاصله پس از فرار شناسایی و جذب می کنند نیز پیچیده تر و سازمان یافته تر شده اند[1].
بنابراین همیشه سازگاری و تفاهم بین همه اعضاء ضروری است چرا که جنبه های ژرف و عمیق و پنهانی شخصیت انسان ناشی از تعلیم و تربیت او در خانواده است.
انگیزه ها و علل فرار
آسیبهای اجتماعی از جمله فرار همچون امراض و ویروسهایی هستند که اخلاقیات و حیات اجتماعی را با خطر مواجه کرده و منجر به رواج بی حرمتی اخلاقی، تخطی از هنجارهای اجتماعی و ایجاد فضای مسموم در جامعه می شوند که می توانند ضمن لکه دار نمودن عفت عمومی و شکستن حریمهای اخلاقی، بهداشت روحی و روانی اعضای جامعه را تهدید نموده آسیب جدی بر سلامت جامعه وارد نماید.
عوامل فرار را می توان به سه دسته تقسیم کرد:
1- خانواده:
یکی از مهمترین علل فرار نوجوانان نابسامانی وضع موجود در خانواده هاست یک پژوهش در کانون اصلاح و تربیت مشهد نشان می دهد که 26 نفر از آنان متعلق به خانواده هایی بوده اند که در آن طلاق رخ داده است. (احمدی، 1361)
دکتر خزائی می نویسد: در کشور فرانسه هر ساله نزدیک به 2500 ولگرد کمتر از هیجده سال نزد قاضی فرستاده می شوند تا تحت حمایت و اقدامات تربیتی قرار بگیرند این افراد که اغلب از خانواده های جدا شده هستند فرار را اختیار کرده اند و ضمن ولگردی غالباً دخترها به فحشاء و پسرها به روابط جنسی مردانه می پردازند.
تحقیقات فراوانی این مطلب را تأکید نموده که بسیاری از بزهکاران نوجوان و مجرمین مسن تر از خانواده های گسسته می باشند.
بنابراین طلاق، از هم گسیختگی خانواده و زندگی با نامادری و ناپدری، اعتیاد والدین، آزار روحی و جسمی، تبعیض بین فرزندان، ازدواج اجباری، نظارت و کنترل بیش از حد والدین و یا بالعکس عدم توجه و کنترل، تعداد افراد خانواده از مهمترین علل خانوادگی فرار نوجوانان از خانه است.
2) مدرسه:
مهمترین کارکرد مدرسه تعلیم و تربیت است ولی امروزه برخورد بعضی از اولیای مدرسه نه تنها باعث جذب دانش آموزان به سمت آموزش و پرورش است بلکه عاملی است بر فرار نوجوانان، افت تحصیلی، اخراج از مدرسه و یا تعلیق بودن شسمت تحصیلی و تحقیرشدن از جانب دوستان و اولیای مدرسه مهمترین عوامل فرار دختران در این زمینه است.
3) خود:
بی تجربگی نوجوان و آشنا نبودن با خصوصیات دوره نوجوانی، حس ماجراجویی و حادثه جویی، کم عقلی و ناآگاهی، عدم سلامت فکری و روحی و پایبند نبودن به مذهب و اصول اخلاقی مهمترین علل فرار از جانب خود دختران اعلام شده است.
ماهیت فرار دختران:
همه انسانها در برابر مسائل و انواع فشارهای روحی به درجات مختلفی از خود فرار می کنند اما فرار از خانه واکنش منفی دفاع روانی است که در برخی از کودکان و بسیاری از نوجوانان و بالغان وجود دارد. (قائمی، 1371) و در حالی که به سرعت برنامه ریزی نشود عواقب ناخوشایند و غیرقابل جبرانی دارد.
فرار نوجوان نهتنها بدبختی خود او را بدنبال دارد بلکه موجب نگرانی خانواده ها نیز می شود و نوجوان به اشتباه فکر می کند که در خارج از چارچوب خانواده می تواند به اهداف خود برسد.
فرار گاهی جلوه طغیان است و هدف از آن رام کردن مربیان و والدین است.
گاهی هدف از آن مشهور شدن است و این وسوسه ای است که در نوجوانان بیشتر ملاحظه می شود.
گاهی نشانه حادثه جویی و یافتن موضع والدین در قبال خود است.
همچنین نشانه اعتراض است که فرد می خواهد بدین صورت نارضایتی خود را اعلام کند.
و یا تلاش مذبوحانه ای است برای رهائی روح و روان از هرگونه ناراحتی.
و گاهی جلوه ای از پشت پا زدن به قوانی و مقررات است و هدف از آن نشان دادن اعتراض خود به دلیل به ستوه آمدن از شرایط حاکی از درد و غم است.
ویژگی دختران خیابانی
- بزهکاران تاریخچه ای از پرخاشگری و رفتار خشونت آمیز دارند.
- کودکان خیابانی در مقایسه با هم سن و سالانش به احتمال زیاد به بیش فعالی مشغول هستند.
- کودکان خیابانی در مقایسه، به هم سن و سالانش به احتمال زیاد در آزمونهای هوشی نمرات پایین می گیرند.
دکتر عبدلرسول کریمی روانشناس معتقد است هر نوع برخورد قهرآمیز با مسأله ای به نام ارتباط با جنس مخالف، نه تنها مشکل را حل نمی کند که بر آن دامن میزند. دختران فراری عاطفی اند آنها وقتی در محیط خانه احساس امنیت و آرامش و از همه مهمتر محبت و توجه نکنند. این محبت و توجه را در بیرون از خانه و امنیت در آرامش در ارتباط با افرادی غیر از اعضای خانواده خود جستجو می کنند که در سنین نوجوانی و سالهای اولیه جوانی این امر معمولاً به برقراری ارتباط با جنس مخالف می انجامد. (دانش، تاجزمان، اطفال و نوجوانان بزهکار (1367) مؤسسه تهران تایمز) (شامبیانی، هوشنگ. بزهکاری، اطفال و نوجوانان 1370- نشر پاژنگ)
بیماریهای روانی والدین، تعصبات قومی و محدودیت بیش از حد فرزندان به ویژه دختران، ازدواجهای تحمیلی و زودرس و مخالفت والدین با ازدواج دختران با فرد مورد نظر نیز می توان اشاره کرد اکثر این دختران پس از بازگردانده شدن به خانواده بار دیگر اقدام به فرار می کنند و دلیلش مشکلاتی است که همچنان در سطح خانواده وجود دارد.
از سوی دیگر این دختران آزادی بی حد وحصر دوران فرار را تجربه کرده اند و حاضر به پذیرش امر و نهی والدین زیستند و والدین نیز رفتار مناسبی با این فرزندان ندارند. (سیاست روز، شماره 215)
لکن آنچه این پدیده را بغرنج تر می کند عدم اتخاذ تصمیمات اصولی و مؤثر توسط مسئولین و مجریان سازمانها و مراکز ذیربط است. لذا مشاهده می شود این پدیده در سالهای اخیر نه تنها کاهش یافته بلکه رو به فزونی نیز نهاده است.
بر اساس گزارش سازمان بهزیستی در سال 1383 ده مرکز و در سالهای 1384 ، 22 مرکز برای مراجعه دختران فراری وجود داشته است و نیز چند میلیارد برای حذف آسیبهای اجتماعی هزینه شده است. اما کاهش چشمگیری بدین لحاظ مشاهده نشده است. (ابهری، 1384)
در خاتمه این بحث بجاست اشاره ای داشته باشیم به نتایج پژوهشی که در این زمینه انجام شده است. این بررسی در خصوص دختران است که طی 7 ماه (از اسفند 83 تا شهریور 84) خانه خود را ترک کرده اند. از میان این دختران نمونه ای به حجم یکصد و بیست نفر انتخاب شده است نتایج بدست امده در خصوص مشخصات این دختران نشان می دهد که 24 درصد آنان محصل و 73 درصد بدون شغل بوده اند همچنین 3 درصد آنان بیسواد، 11 درصد ابتدایی و 51 درصد راهنمایی و 36 درصد نیز تحصیلاتی در حد متوسط داشته اند. 75 درصد دختران جامعه آماری مورد بررسی یا ترک تحصیل کرده اند بعد از پایان تحصیلات متوسط ادامه تحصیل نداده اند اکثر آنان سنینی بین 14 تا 20 سال داشته و میانگین سنی آنها 19 سال بوده است. 90 درصد پاسخگویان مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته اند و 47 درصد آنان دارای روابط جنسی بوده، 53 درصد پدران آنان و 63 درصد مادران آنها بی سواد یا سوادی در حد خواندن یا نوشتن داشته اند. تنها پدران 8 درصد و مادران 1درصد آنها دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند. 43 درصد آنها انگیزه فرار خود را داشتن دوست پسر و فرار به همراه او مطرح کرده اند. 34 درصد افراد جامعه آماری بدرفتاری والدین را انگیزه فرار خود بیان کرده اند.
بیشتر فرار دختران در خانواده های کم جمعیت به چشم می خورد. حتی خانواده های تک فرزندی نیز در میان آنها وجود دارد. در میان پاسخگویان 5 درصد پدر و 8 درصد مادر خود را از دست داده اند و مابقی در حیات بوده اند.
<
دانلود مقاله بررسی علل طلاق و رابطه آن با فرار دختران