فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

ارزیابی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر خصوصیات زراعی، فیزیولوژیک و کیفیت دانه ارقام گندم

اختصاصی از فی دوو ارزیابی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر خصوصیات زراعی، فیزیولوژیک و کیفیت دانه ارقام گندم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ارزیابی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر خصوصیات زراعی، فیزیولوژیک و کیفیت دانه ارقام گندم


ارزیابی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر خصوصیات زراعی، فیزیولوژیک و کیفیت دانه ارقام گندم

به منظور ارزیابی تاثیر تنش خشکی پایان فصل بر عملکرد، اجزا عملکرد و نیز خصوصیات زراعی و کیفی پانزده ژنوتیپ گندم نان و همچنین تشخیص رقم­های متحمل و حساس به خشکی، دو آزمایش مجزا در قالب طرح بلوک­های کامل تصادفی با سه تکرار در ایستگاه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان در منطقه خاتون­آباد اصفهان در سال زراعی 91-90 اجرا شد. در آزمایش تنش خشکی، آبیاری تا زمان 50 درصد سنبله دهی به صورت نرمال و پس از این مرحله بر اساس میزان 140 میلی لیتر تبخیر از تشتک کلاس A انجام شد. در این تحقیق صفات مختلف از قبیل عملکرد دانه، وزن هزار دانه ، تعداد دانه در سنبله، وزن دانه در سنبله، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، طول سنبله، وزن سنبله، ارتفاع بوته، روز تا گرده افشانی، روز تا گلدهی، روز تا سنبله دهی، روز تا رسیدگی فیزیولوژیک، طول و عرض برگ پرچم، طول پدانکل، RWC،RWL ، ELWR ، LWC ، وزن گلوتن تر، وزن گلوتن خشک، شاخص گلوتن، حجم رسوب SDS، ارزش نانوایی، میزان جذب آب آرد، درصد پروتئین، عدد زلنی، میزان رطوبت دانه و شاخص سختی دانه اندازه گیری شدند. نتایج تجزیه واریانس و مقایسات میانگین بیانگر وجود تفاوت معنی­دار بین ژنوتیپ­ها برای اکثر صفات مورد اندازه­گیری بود که نشان دهنده وجود تنوع ژنتیکی بین ارقام از نظر صفات مورد مطالعه بود که در پی آن عکس­العمل مختلف ارقام گندم را در دو محیط به همراه داشت. تنش خشکی موجب کاهش صفات مهمی چون عملکرد دانه، وزن سنبله و همچنین وزن هزار دانه شد. زودرس ترین ارقام در شرایط تنش سپاهان و در شرایط بدون تنش مهدوی و چمران بودند و رقم بهار به عنوان دیررس ‌ترین رقم درهر دو شرایط محیطی شناخته شد. برای صفات وزن دانه در سنبله، وزن هزار دانه و عملکرد دانه در شرایط بدون تنش رقم افلاک بیشترین میزان را به خود اختصاص داد اما در شرایط تنش بهرنگ و سپاهان از نظر وزن دانه در سنبله و سپاهان و روشن ازنظر وزن هزار دانه و عملکرد دانه برترین شناخته شدند. همچنین رقم سپاهان از لحاظ صفات کیفی نظیر پروتئین دانه، عدد زلنی و ارزش نانوایی در شرایط تنش از نظر عددی مقدار بالایی را به خود اختصاص داد این در حالی بود که در شرایط بدون تنش بالا ترین میزان پروتئین مربوط به چمران شد ولی همچنان رقم سپاهان از نظر عدد زلنی و ارزش نانوایی مقادیر بالایی را نشان داد. بیشترین تفاوت میانگین ژنوتیپ در دو محیط تنش و بدون تنش مربوطه صفت ELWR و کمترین تفاوت مربوط به صفت RWL بود. در شرایط تنش رقم افلاک دارای بیشترین و رقم بهار دارای کمترین مقدار آب نگهداری شده در برگ­های جدا شده بودند. برای صفت RWC بیشترین و کمترین مقدار در شرایط تنش به ترتیب مربوط به رقم سرداری و پیشتاز بود. مطالعه ضرایب همبستگی نشان داد که عملکرد با صفت‌های تعداد بوته در متر مربع، وزن دانه در سنبله، وزن هزار دانه و شاخص برداشت بالاترین همبستگی­های مثبت و معنی‌داری را در محیط تنش نشان داد. نتایج تجزیه رگرسیون گام به گام نشان داد که در شرایط تنش به ترتیب شاخص سختی دانه و عملکرد بیولوژیک و در شرایط بدون تنش تعداد بوته در متر مربع و وزن هزار دانه صفات وارد شده به مدل رگرسیون بودند. نتایج حاصل از تجزیه عامل­ها در محیط تنش نشان داد که شش عامل پنهانی 66/80 درصد از تغییرات داده‌ها را توجیه می‌کنند. در محیط تنش عامل اول به نام عملکرد دانه 6/21 درصد از تغییرات را توجیه کرد. در شرایط بدون تنش نیز عامل اول با توجیه 72/23 درصد تغییرات عامل عملکرد نامیده شد. در تجزیه خوشه­ای به روش WARD در هر دو شرایط محیطی ژنوتیپ­ها به پنج گروه دسته بندی شدند بهترین گروه در شرایط تنش گروه چهارم بود که رقم روشن به تنهایی در این گروه قرار گرفت. در شرایط بدون تنش نیز گروه چهارم و پنجم بهترین گروه از نظر عملکرد شناخته شدند. ژنوتیپ بهرنگ به تنهایی در گروه چهارم قرار گرفت و ژنوتیپ‌های (روشن، ترتیکاله و افلاک) در گره پنجم جای گرفتند. بر اساس تجزیه همبستگی شاخص­ها، بهترین شاخص­هایی که بالاترین همبستگی را با عملکرد دانه داشتندSTI , MP, GMP معرفی شدند. برآورد حاصل از شاخص­های تحمل حاکی از حساسیت رقم سرداری و معرفی ژنوتیپ سپاهان به عنوان برترین و متحمل ترین رقم بود. نتایج حاصل از تجزیه به مولفه­های اصلی بر اساس شاخصها نشان داد که مؤلفه­های اول و دوم، به ترتیب 36/70 و 43/29 درصد از واریانس کل را توجیه نمودند. به طوری که مولفه اول در ارتباط با شاخص­های MP، GMP، STI، YI، YSI و HAM و مولفه دوم نیز در ارتباط با شاخص­های SSI، TOL بود. در مجموع دو مؤلفه اول 79/99 درصد از تغییرات مربوط به شاخص­ها را توجیه نمودند.


دانلود با لینک مستقیم


ارزیابی تاثیر تنش خشکی انتهای فصل بر خصوصیات زراعی، فیزیولوژیک و کیفیت دانه ارقام گندم

پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس

اختصاصی از فی دوو پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس


پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس

دانلود پایان نامه آماده

دانلود پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس با فرمت ورد و قابل ویرایش تعدادصفحات 85

حس عمقی:

اولین بار یک فیزیولوژیست اسکاتلندی به نام Bell (1826) پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس را مطرح نمود. بدین صورت که بین مغز و عضله یک چرخه عصبی وجود دارد و ریشه¬های قدامی پیام را از مغز به عضله می¬فرستند و ریشه¬های خلفی حس وضعیت را از عضله به مغز می¬برند. Bell بیان می¬کند که حس وضعیت و حس حرکت با انقباض عضله تحریک شده و پیامهای آوران به مغز فرستاده می¬شود (Bell et al. 1826). پاتولوژیست و آناتومیست انگلیسی به نام Bastian (1887) آگاهی از انجام حرکت را حس حرکت نامید (Kinaesthesia) و عنوان کرد که بوسیله¬ی این حس پیچیده قادر به درک وضعیت و حرکت اندامهای خود هستیم و می¬توانیم تمایز ایجاد کنیم و توسط آن مغز ما قادر به هدایت ناخودآگاه بیشتری روی حرکات خواهد بود ( Bastian et al. 1887). محققان از صد سال پیش به آگاهی از وضعیت سگمانهای بدن توجه کرده اند. شرینگتون (1906) آگاهی از وضعیت سگمانهای بدن را حس عمقی نامید و این کلمه را از لاتین گرفت که Re (ceptus) به معنی دریافت کردن و Proprious به معنای از خود می-باشد. او طبقه¬بندی حواس را به طریق زیر انجام داد.  1ـ حس عمقی و کینستزیا (Proprioception & Kinaesthesia) که شامل حس وضعیت، حرکت، نیرو، وزن، تلاش، فشار، ارتعاش و تعادل می-باشد. 2- دما(temperature) شامل سرما و گرما.  3ـ Nociception  شامل درد. شرینگتون حس عمقی را اطلاعات آورانی می¬داند که منجر به حواس هوشیارانه، تعادل پوسچرال و ثبات سگمنتال می¬گردند. اطلاعات حس عمقی از آورانهای محیطی مثل گلژی تندون، دوک عضله، گیرنده¬های پوستی و مفصلی تاندون و لیگامان تأمین می¬گردد Ashton -miller et al. 2000; Stillman et al, 2002)) . بسیاری از محققین حس عمقی را ورودی آوران حسی از وضعیت مفصل و حرکت مفصل می¬دانند در حالیکه عده¬ای دیگر آن را حس وسیعتری می¬دانند که کنترل عصبی – عضلانی را در برمی¬گیرد و علاوه بر حس تحریکات آوران، کنترل عصبی – عضلانی، پردازش تحریکات و پیامهای خروجی را از طریق سیستم عصبی – عضلانی نیز شامل می¬شود. حواس عمقی آگاهانه شامل حس حرکت (کینستزیا)،  حس وضعیت مفصل و حس نیرو می¬باشد (Reiman et al, 2002). از دیدگاه دیگر حس عمقی یکی از اجزای حس پیکری است. این دیدگاه حس پیکری را مکانیسم¬های عصبی می-داند که اطلاعات حسی را از بدن جمع¬آوری می¬کند. این حس¬ها در مقابل حس¬های ویژه قرار دارند که منظور از آنها به طور اختصاصی بینایی، شنوایی و بویایی است. حس¬ پیکری به سه نوع مکانیکی، حرارتی و درد تقسیم بندی می¬شود. در تعریف حس مکانیکی آن را شامل حس¬های تماس و وضعی می¬دانند که بوسیله جابجا¬¬¬شدن مکانیکی پاره¬ای از بافتهای بدن تحریک می¬شود. سپس حس عمقی را به عنوان حس¬هایی که از بافتهای عمقی نظیر لیگامان¬ها، عضلات و استخوانها می¬آیند تعریف  می¬کنند. حس عمقی دو سطح دارد: ارادی و غیر ارادی با شروع رفلکسی. حس عمقی ارادی قادر به تأمین عملکرد مفصل در ورزش و فعالیت می¬باشد و حس عمقی غیرارادی، فعالیت عضلانی و شروع ثبات رفلکسی مفاصل را از طریق گیرنده¬های عضله تنظیم می کند. اساس حس عمقی انتقال فیدبک عصبی به CNS از طریق مکانورسپتورهای عضلانی و مفصلی است. مکانورسپتورها ساختار نورواپی تلیال تخصص یافته¬ای هستند که از بافت پیوندی منشأ می¬گیرند و تغییر شکل مکانیکی خود را به سیگنال¬های عصبی کد¬گذاری¬شده تبدیل می¬کنند که به CNS منتقل می¬شود. مکانورسپتورها در کپسول مفصلی، تاندون، لیگامان، عضلات و پوست قرار دارند. مکانورسپتورهای پوستی شامل اجسام پاچینی، انتهای عصبی آزاد، اندام انتهایی مو و دیسک¬های مرکل هستند. مکانورسپتورهایی که درون کپسول مفصلی قرار دارند شامل پایانه¬های رافینی و پاچینی و پایانه¬های برهنه عصبی هستند. پایانه¬های رافینی درون کپسول مفصلی قرار دارند و بیشتر در آن سطحی از مفصل هستند که هنگام اکستنشن مفصل تحت فشار قرار می¬گیرند. پایانه¬های رافینی به استرس مثلاً بار یا لود بهتر از استرین مثلاً جابجایی پاسخ می¬دهند. پایانه¬های پاچینی بطور گسترده¬ای در طول مفصل در بافت پیوندی اطراف پراکنده هستند. آنها نسبت به فشرده شدن بافتی که درون آن قرار دارند پاسخ می¬دهند. به نظر می¬رسد که پایانه¬های پاچینی اطلاعاتی مربوط به افزایش یا کاهش شتاب در حرکت¬های مفصل تهیه می¬کنند. تحریکات کوچک فیبرهای عصبی که از پایانه¬های پاچینی منشأ گرفته¬اند با حس فشرده شدن ارتباط دارد. پایانه¬های برهنه عصبی بطور اولیه به محرک¬های آسیب¬رسان پاسخ می¬دهند. این پایانه¬ها در انتهای روتاسیون مفاصل پاسخ می¬دهند و در هنگام التهاب مفصل حساس می¬شوند. مکانورسپتورها در واحدهای عضلانی – تاندونی شامل دوک¬های عضله و گلژی تاندون¬ها هستند. گلژی تاندون مکانورسپتوری است که در تاندونها قرار دارد و عضله را از overload شدن حفظ می¬کند و به فشار وارد بر تاندون پاسخ می-دهد که این فشار از طریق انقباض عضله و یا از طریق افزایش طول پسیو عضله بر تاندون وارد می¬شود. تحریک گلژی تاندون به مهار نورون حرکتی منجر می¬شود که به عضله حاوی گلژی تاندون می¬رود و نیز منجر به تحریک نورونهای حرکتی می¬شود که به عضلات آنتاگونیست می¬روند. دوک عضلانی گیرنده پیچیده فاقد کپسول می¬باشد که از 3 تا 10 فیبر داخل دوکی تشکیل شده و در عمق عضلات اسکلتی قرار دارد. دوک عضلانی تغییر طول فیبرهای عضله و سرعت تغییر طول را کشف می¬کند. این مکانورسپتور به عنوان یک مقایسه¬ کننده، طول دوک عضلانی را با طول عضله اسکلتی مقایسه می¬کند. اگر طول فیبرهای خارج دوکی که در اطراف دوک قرار گرفته¬اند کمتر از طول فیبرهای داخل دوک باشد فرکانس ایمپالس¬هایی که از گیرنده تخلیه می¬شود کاهش می¬یابد. وقتی که قسمت مرکزی دوک عضله بواسطه فعالیت فیبرهای گاما تحت کشش قرار می¬گیرد قسمت گیرنده¬ی دوک ایمپالس¬های بیشتری را صادر می¬کند که این خود باعث تحریک رفلکسی ستون¬های حرکتی آلفا و فعال شدن فیبرهای عضلانی خارج دوکی می¬شود  1991; Biedert et al. 2000) et al Guyton) .  محققان معتقدند که دوک¬های عضلانی مهمترین گیرنده¬هایی هستند که برای تعیین خم¬شدگی مفصل در اواسط محدوده¬ی حرکت آنها به کار می¬روند و در کنترل حرکت عضلات نیز نقش فوق¬العاده مهمی دارند.اهمیت نقش دوک عضلانی را آنجایی می¬توان فهمید که وقتیکه اعصاب حسی که از مفصل و  بافتهای پوستی می¬آیند بی¬حس شوند احساس حرکت مفصل کاهش می-یابد اما از بین نمی¬رود و این امر به دلیل ورودیهایی است که از دوک¬های عضلانی می¬آیند. همچنین برای کارهای دقیق و ظریف، تحریک دوک¬های عضلانی با پیامهای آمده از ناحیه تسهیل کننده مشبک بصل¬النخاع باعث تثبیت وضعیت مفاصل می¬شود (Biedert et al. 2000). 1ـ

 همکاری سه سطح کنترل حرکتی در سیستم عصبی:

کنترل حرکت و پوسچر به یک جریان مستمر اطلاعات درباره وقایع پیرامون بستگی دارد. پاسخهای حرکتی عموماً تحت سه سطح کنترل حرکتی قرار دارند.  a) طناب نخاعی برای رفلکس-های ساده  b) منطقه تحتانی مغز برای پاسخهای پیچیده¬تر c ) کورتکس مغز برای پیچیده¬ترین پاسخ¬ها. همچنین مخچه و عقده-های قاعده¬ای مناطق زمینه¬ای حرکتی هستند اگر مناطق زمینه¬ای مستقیماً فعالیت نورون حرکتی را کنترل نمی¬کنند اما وجود آنها برای مدوله کردن و تنظیم فرمانهای حرکتی که از مراکز حرکتی صادر می¬شود ضروری  می¬باشد. بنابراین اطلاعات حس عمقی در هر کدام از این مراکز کدگذاری و پردازش می¬شوند. بالاترین سطح تنظیم، کورتکس سوماتوسنسوری است که اطلاعات حس عمقی را به گونه¬ای پردازش می¬کند تا یک آگاهی هوشیارانه از حس وضعیت مفصل و حرکت مفصل ایجاد کند. قسمت حرکتی کورتکس اطلاعات حس عمقی را مستقیماً از محیط و به طور غیرمستقیم از مخچه، عقده¬های قاعده¬ای و کورتکس سوماتوسنسوری دریافت می¬کند. اعتقاد بر این است که درون این مناطق حرکتی کورتکس است که اطلاعات حس عمقی ذخیره می¬شود تا در فرمانهای حرکتی نزولی بعدی مورد استفاده قرار گیرد.  سطوح نخاعی کنترل حرکتی، اطلاعات حس عمقی را بطور غیر هوشیارانه ارزیابی و پردازش می¬کند. بین این دو مرکز کنترل حرکتی (نخاع و کورتکس) ساقه مغز قرار دارد که سیگنالهای حس عمقی را از طریق اطلاعات آوران از مراکز وستیبولار و بینایی و دیگر ورودی¬های سوماتوسنسوری دریافت می¬کند و کارهای کنترل اتوماتیک مثل تعادل پوسچرال روی آن انجام می¬دهد. ساقه مغز به عنوان یک ایستگاه رله کننده بین کورتکس و طناب نخاعی عمل می¬کند. تمام اطلاعات ورودی در مورد تنشن دقیق و وضعیت مفاصل، عضلات، تاندونها و وضعیت بدن را ثبت می¬کند و سپس مخچه پاسخ صحیح برای ایجاد حرکت مطلوب را تعیین می¬کند.

 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه رشته روانشناسی پایه فیزیولوژیک درک حرکت و حس