لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :36
بخشی از متن مقاله
مقدمه
کانون اندیشه مطهر که توسط جمعی از دانشجویان دانشگاه پیام نور و با همکاری نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه و در آغاز ترم تحصیلی حاضر تشکیل گردید، اهداف ارزشمندی را سر لوحه کار خویش قرار داده است و سعی دارد تا هرچه بیشتر در جهت تحقق بخشیدن به این آرمانها گام بردارد.
با عنایت به حساسیت شدید و عمیق استاد شهید مرتضی مطهری نسبت به جریانات انحرافی و التقاطی دین و مجاهدت علمی کم نظیر ایشان جهت احیاء و ارائه اندیشه های اصیل اسلامی و مبارزه خستگی ناپذیر وی در مقابله با تحجر و التقاط و اشکال مختلف تجدد مآبی و نیز تاکید امام راحل عظیم الشان در استفاده دانشگاهیان از آثار و آراء آن شهید، امروزه توجه به آراء و افکار استاد شهید در جامعه دانشگاهی از اهمیت بسزایی برخوردار است و می تواند سلامت فکری جامعه را در مقابل هجمه های فرهنگی و فکری دشمنان تضمین نماید.
گوشه ای از اهداف تاسیس کانون اندیشه مطهر به قرار زیر است:
1- تلاش در جهت تعمیق و گسترش فرهنگ دینی و اشاعه ارزشهای اسلامی در جامعه دانشگاهی از طریق تحقیق و بررسی دیدگاههای شهید مطهری.
2- ایجاد و تقویت زمینه های فکری، عقیدتی، سیاسی و فرهنگی و تهذیب نفس در بین دانشجویان.
از این رو بود که جمعی از دانشجویان متعهد و نیک اندیش گرد هم آمدند تا به سهم خود در جهت تقویت باورهای دینی و اعتقادی و ارتقای سطح آگاهی خود و دیگر دانشجویان تلاش نموده، دین خویش را در مقابل مذهب فرهنگ و جامعه خویش ادا نمایند.
مقتضیات زمان شامل « مقدمه» علت تغییر زمانها و دو نوع تغییر در زمان :
شناخت اسلام واقعی از سه دیدگاه قابل بررسی است : 1 ـ از دیدگاه فلسفه اجتماعی،
2ـ به عنوان یک ایدئولوژی اللهی 3 ـ به شکل دستگاه سازنده فکری و اعتقادی همه جانبه و سعادت بخش .
وظیفه طبقه روشنفکر جامعه چیست ؟ 1 ـ شناخت و شناساندن اسلام (به شکل صحیح آن ) ، 2 ـ درک مقتضیات زمان و تفکیک شکل صحیح و ناصحیح آن . مطرح کردن یک اشکال : اسلام و مقتضیات زمان دو پدیده ناسازگارند و غیر قابل جمع شدن پس دو راه بیشتر باقی نمی ماند : 1 ـ پذیرفتن تعلیمات اسلامی و پرهیز از نوگرایی (متوقف کردن زمان ) ، 2 ـ تسلیم مقتضیات متغیر زمان شدن اسلام (اسلام را کهنه و قدیمی انگاشتن ) . ارائه راه حل کلی : استفاده از فرضیه رابط متغیر ثابت یا حادث ، به قدیم ، فلاسفه اللهی میگویند وجودیک رابط ، حل کننده مشکل است . این رابط از سوئی « ثابت و ازلی» ، و از سوئی « متغیر و حادث » است . در مجموع ،پیوند دهندة متغیر و حادث به قد یم و کامل ازلی است . با توجه به اینکه اسلام و مقتضیات زمان هم به نوعی «مسأله اجتماعی » به حساب می آید آیا در اینجا هم وجود « رابط» الزامی است ؟ باید توجه داشت که ]جاودانگی قوانین اسلام و فسخ ناپذیری آن[ ( که امری قطعی و از ضروریات دین است ) ، ] قابلیت ، انعطاف قوانین[ (که مربوط به سیستم قانون گذاری اسلام است) دو امر مجزا از هم هستند. چرا گسترش اسلام در جهان از قرن 8 به بعد رو به افول گذاشت ؟ 1 ) بی توجهی مسئولین 2 ) دهشت زدگی در مقابل غرب که تو هم نارسابودن قوانین اسلامی را در اذهان ایجاد کرد. توجه کنیم که : اسلام راه راست ، نه توقفگاه و منزل ( اسلام، صراط مستقیم است ) اگر منازل عوض شود و تغییر کند ، الزامی ندارد که راه هم دستخوش تغییر گردد.
علت تغییر مقتضیات زمانها : قرآن کریم در آیات بسیاری (از جمله آیه 72 سوره احزاب ) ، انسان را به تفکر دعوت نموده است . همچنین در سوره انفال آیه 22 ، از بدترین جنبندگان سخن به میان آمده و به خصوصیات گروهی انسانها ، اشاره شده است . اما در آیه 72 سوره احزاب ، از « امانت» سخن به میان آمده که به کوه و زمین و آسمان عرضه شد ولی آنها از پذیرش آن امتناع نمودند. پس صرفاً پذیرفتن مطرح نبوده ، بلکه اصل تحمل کردن بوده است معنای عرضه کردن : کمال و فیض از ناحیه خدا عرضه می گردد اما فقط آنکه استعداد دارد آن را می پذیرد . در حقیقت امر ، مضایقه نیست . برهمه عرضه می شود اما فقط افراد خاصی می توانند بپذیرند و مستعد آنند. چگونه می توان با مقتضیات زمان هماهنگ بود و خود را تطبیق داد ؟ به مفهوم دیگر ، با توجه به اینکه مقتضیات زمان تغییر می کند چگونه می شود انسان دیندار بماند. چون لازمة دینداری این است که انسان ، خودش را در مقابل مقتضیات زمان نگهدارد و مقتضیات زمان به ناچار تغییر پذیرند ؟ پس آیا برای ترقی داشتن در این دنیا ، باید طرفدار تجدد و نوخواهی بود و دین داری را به بهانه کنهه پرستی کنار گذارد؟ پاسخ به این سوالات تنها از راه شناخت صحیح قوانین اسلامی می تواند امکان پذیر باشد. اخلاق : عبارت است از یک سری خصلت ها ، سجایا و ملکات اکتسابی که بشر ، آنها را به عنوان اصول اخلاقی می پذیرد . برخی می گویند « اخلاق نسبی است » . اخلاقی وجود ندارد که برای همه مردم و در همه زمانها خوب باشد. مطلق بودن اخلاق مورد تائید است . اخلاق خوب همیشه خوب است و اخلاق بد ، همیشه بد. برخی از اخلاقیات برای مردم معینی درزمان معینی خوب است و برای دیگران بد . (به عبارتی این انسانها هستند که در هر دوره ای به اقتضای سود و زیان خود ، اخلاق خامی را ارزش بخشید و یا از ارزش ساقط می کنند. )
دو نوع تغییر در زمان : با اشاره به آیه 72 سوره احزاب ، براین حقیقت تاکید شده است ، که : تنها زندگی انسان قابلیت تحول و تکامل را دارد. و زندگی موجودات دیگر ، ثابت و یکنواخت است و با گذشت زمان ، نظامات حاکم بر آنها ، دستخوش تغییر نمی گردد . چرا فقط زندگی انسان با تغییر و تبدیل همراه است ؟ زیرا انسان قوة عقل و ابتکار دارد. ابتکار به معنی خلق کردن و آفریدن چیزهای جدید یعنی طرح نقشه های نو . قوه غریزه که هدایت گر حیوان است ، از انسان سلب شده در عوض قوه ابتکار و عقل به ا و اعطا گردیده است . البته زندگی برخی از افراد انسان در پرتو قوه وحی نیز می تواند باشد ولی تا جائی که عقل و ابتکار کارآمد است وحی داخل نمی شود . «تکلیف» «وظیفه و مسئولیت» همان چیزی است که قرآن (در آیه 72 سوره احزاب ) از آن به« امانت» یاد کرده است . تفاوت انسان با حیوان در چیست ؟ حیوان در زندگی ا جتماعی فاقد تحول و ترقی و تکامل است . پس انحراف و سقوط هم ندارد. پائین آمدن ندارد چون ، بالا رفتن نداشته است آنچنانکه در آیات 3 ـ 1 سوره دهر به آن اشاره شده است ، انسان از ماده ای آفریده شده که در آن ماده ، استعدادهای گوناگون وجود دارد از این روست که آزاد گذاشته شده تامورد آزمایش قرار گیرد. سرشت انسان مرکب است ، گاهی پس و گاهی پیش می رود . به عبارتی میتواند زمان خود را بسازد. تغییراتی که در زندگی انسان رخ می دهد بر دو نوع است :
1 ) تغییراتی صحیح و اعتلائی 2 ) تغییرات ناصحیح و غیراعتلائی . آیا باید با تغییراتی که در زمان پیدا می شود ،هماهنگی کرد یا مخالفت ؟ با تغییرات زمان نه باید کاملاً هماهنگی کرد و نه صدرصد مخالفت . چون انسان ، زمان را می سازد و این قابلیت را دارد که زمان را در جهت خوب یا بد تغییر دهد. پس با تغییراتی که در جهت خوبی است باید هماهنگی کرد و با تغییراتی که در جهت بدی است مخالفت . قرآن کریم به دو استعداد وجودی انسان در کنار هم اشاره کرده می فرماید: 1) انا عرضنا الامانه 2) انه کان ظلوماً جهولاً. استعداد ابتکار بشر با استعداد ظلم وستمگری او اتحاد یافته، یعنی قدرت ستمگری بشر، قدرت ابتکار او را در خدمت خود گرفته است . حکیم سنائی با همین مضمون سروده است : « چو علم آموختی ، از حرص آنکه ترسی کاندر شب ـــــ چو دزدی ، چراغ آید ، گزیدهتر برد کالا»
نهایت اینکه اگر گفته شود با مقتضیات زمان نباید دربست ، هماهنگی کرد ، این گفته ، مخالفت با علم نیست . نتیجه نهایی اینکه : عصری که در آن قرار داریم نه عصر عقل است نه عصر علم و نه فکر . عصر ما هنوز ، عصر شهوت است . دنیای ما هنوز دنیای جاه طلبی است و هنوز بسیار فاصله داریم تا زمان به جائی برسد که تمام تغییراتش صحیح باشد.
جامعه در حال رشد ، افراط و تفریط ها و راه میانه :
طبق آیه 29 سوره فتح ، خداوند می فرماید : مسلمانان رو به پیشرفت و تکامل هستند. با توجه به اینکه در کمتر از نیم قرن و با وجود قلّت وسایل و امکانات بیش از نیمی از مردم دنیا مسلمان شدند نتیجه می گیریم که این جریان مختص مسلمانان صدر اسلام نبوده و هر وقت و هر جا مردمی واقعاً اسلام را پذیرفتند و به دستورات اسلام عمل کردند ، همین خاصیت رشد و تزاید و تکامل و استقلال و... را داشته اند و خواهند داشت . حال این سوال مطرح است که چرا تمدن اسلامی غروب کرد ؟ به دلیل عدم انطباق با مقتضیات زمان ؛ زمان تغییر کرد ، اما مسلمانان خواستار آن بودند که اسلام را با همان خصوصیات اولیه در قرن های بعد حفظ کنند ، در صورتیکه ا مکان نداشت ؛ به جای اینکه تعالیم اسلامی را رها کنند و مقتضیات زمان را بگیرند تعالیم اسلامی را گرفتند و منحط شدند. این نظریه گوستاولوبون است در واقع گوستاولوبون از همان چیزی که فضلیت اسلام محسوب میشود عیب گرفته (مساوات ) و آن را دلیل عدم انطباق اسلام با مقتضیات زمان و دلیل تجرد و جمود مسلمین داشته است . گوستاولوبون می گوید این اصل (مساوات ) از نظر اخلاق خوب است ولی از نظر سیاست گاهی خوب است و گاهی بد. در یک زمان از نظر سیاست خوب است که ملت های دیگری را به اسلام نزدیک می کند اما در یک زمان دیگر جا داشت که مسلمانان از نظر رعایت اصول سیاسی ، اصل مساوات را زیر پا گذارند. شهید مطهری نظر گوستاولوبون را مردود می داند و می گوید : اولاً اسلام یک روش سیاسی به مفهوم اروپائی نیست ؛ ثانیاًاگر مسلمین ، اسلام را این طور بازیچه سیاست کرده بودند امروز نه از اسلام اثری بود و نه از مسلمین به صورت یک امت ، اسلام هدفش این است که مساوات را به طور کامل در میان مردم برقرار کند. اگر اسلام تا وقتی که از مردم استفاده می کند اصلی را طرح کند بعد آن را عوض کند اینکه اسلام نیست ، این سیاست اروپائی است این طرز فکرکسانی است که می گویند اسلام خشک و غیر قابل انعطاف است و با مقتضیات زمان یعنی با سیاست جوردر نمی آید . اسلام برای این است که با این سیاستها مبارزه کند . اسلام این تفکر را ناشی از مقتضیات زمان نمی داند بلکه انحرافات زمان میداند و در مقابل این ها ایستادگی می کند.
± افراط و تفریط ها و راه میانه:
طبق آیه 143 سوره بقره، خداوند امت اسلام را امت وسط نامیده است. در واقع یکی از خاصیت های بزرگ دین مقدس اسلام ، اعتدال و میانه روی است . و طبق آیه فوق در واقع یکی از علامتهای مسلمانی پیمودن راه اعتدال و میانه است .درواقع مسلمانان باید هم جلوی ضرر دوستان را بگیرند و هم جلوی ضرردشمنان در زمینه اسلام و انطباق با مقتضیات زمان ، یک فکر افراطی وجود دارد و یک فکر تفریطی و یک فکر معتدل افراطی تندرو از نظر استادمطهری این تندرویها، جهالت است . تفریطی کندرو از نظر استاد مطهری کندروی ها ، جهالت است . افراطی ها می گویند : چون خداوند به هر چیزآگاه است « بکلّ شی ءٍ علیم » پس لزومی ندارد که مثلا نماز را به زبان عربی بخوانیم . شتابزدگی اگر هر مذهب زبان مخصوص نداشته باشد آن مذهب نمی تواند باقی بماند و هیچ زبانی قادر نیست زبان دیگر را صددرصد تحویل بگیرد. مثلاً سوره حمد به زبان های دیگر درست همان مفهوم و منظور را نمی تواند بفهماند. تفریطی ها می گویند(اشعری ها ) : هرچه خدا حکم می کند، ما موظفیم بدون هیچ اشکالی و سوالی و فقط به خاطر آنکه ما بنده او هستیم آن را بپذیریم در واقع دلیل خاصی برای دستورات قرآن وجود ندارد.
عقل در راه اعتدال ، خوارج ، عوامل تفکر اسلامی ، اخباریگری:
اهل تسنن در مسائل فقهی به یک عده علمای زمان خودشان مراجعه می کردند که البته عده آنها زیاد بود در قرن هفتم هجری در مصر در زمان یکی از پادشاهان به نام (الملک الظاهر) پیروی کردن از علما منحصر شد به چهار نفر که عبارت بودند از : ابوحنیفه ، مالک بن انس ، شافعی ، احمدبن حنبل ، که از آن به بعد ائمه اهل تسنن منحصر شد و باب اجتهاد در میان آنها بسته شد.
ابوحنیفه : طرز تفکر عقلانی ولی در حد افراط داشت ، از طریق استدلال فتوا می داد ، کمتر به اخبار و احادیث استناد می کرد . مسلک ابوحنیفه قیاس و مرکز او در عراق و در کوفه بود و به حد زیاد برای عقل حجیت قائل بود . مالک بن انس : مرکز استقرارش مدینه بود . او به حدیث اعتماد می کرد و با قیاس مخالف بود . کتابی هم در حدیث به نام الموطاً در قرن دو هجری نوشته است . شافعی : حد متعادل را نگه میداشت . شاگرد ابوحنیفه بود . مرکز استقراش مصر بود و در همان زمان مرم مصر شافعی مذهب شدند. احمدبن حنبل : معاصر حضرت هادی ، کتابی به نام (مسند) نوشت که وهابیها از پیروی کردند . فقه او بسیار جامد و خودش مرد بسیار متعصب و با استقامتی بود و برای عقل حجیتی قائل نبود.
ائمه و اسلام : شدیداً با قیاس کردن مبارزه کرده اند و گفته اند شریعت اگر قیاس شود محو می شود و گفته اند عقل حق اظهار نظر دارد ولی قیاس روش عقلی نیست .
در فقه شیعه : کتاب ، سنت ، اجماع ، عقل ذکر شده که عقل همان راه وسط میان جهل و جمود است و پیغمبر باطن می باشد اما عقل قانون دارد و ازجمله قوانین آن این است که عقل می گوید دنبال یقین بروید.
خوارج :
اولین جریان جمود آمیزی که در تاریخ اسلام پیدا شد جریان خوارج بود آنها یک نوع خشکه مقدسی داشتند و به تعبیر امیر المؤمنین (ع ) « سوء نیت نداشتند کج سلیقه بودند، جمود فکری داشتند این ها دنبال حق بودند ولی احمق بودند .»
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***
دانلود مقاله کامل درباره شناخت اسلام از دیدگاه مطهری