فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره تناسخ و معاد

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله کامل درباره تناسخ و معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره تناسخ و معاد


دانلود مقاله کامل درباره تناسخ و معاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22

 

تناسخ و معاد

تناسخ از ریشه «نسخ» گرفته شده و از کلمات اهل لغت درباره این واژه، چنین بر مى ‏آید که از آن، دو خصوصیت استفاده مى‏شود: 1 ـ تحول و انتقال.2 ـ تعاقب دو پدیده که یکى جانشین دیگرى گردد. (1) در آنجا که حکمى در شریعت به وسیله حکم دیگر برطرف شود، لفظ «نسخ» به کار مى‏برند، و هر دو ویژگى به روشنى در آن موجود است، ولى آنجا که این لفظ در مسائل کلامى مانند «تناسخ» به کار مى‏رود تنها به ویژگى اول اکتفا مى‏شود، ویژگى دوم مورد نظر قرار نمى‏گیرد.مثلا خواهیم گفت: «تناسخ» این است که روحى از بدنى به بدن دیگر منتقل شود، در این جا تحول و انتقال هست ولى حالت تعاقب، که یکى پشت سر دیگرى در آید، وجود ندارد.و در هر حال شایسته است ما به انواع تحول‏ها و نقلها اشاره کنیم:

1 ـ انتقال نفس انسانى از این جهان به سراى دیگر.

2 ـ انتقال نفس در سایه حرکت جوهرى، از مرتبه قوه به مرتبه کمال، همان طور که جریان، در نفس نوزاد چنین است، زیرا نفس نوزاد از نظر کمالات کاملا به صورت قوه و زمینه است، ولى به تدریج به حد کمال مى‏رسد.3 ـ انتقال نفس پس از مرگ به جسمى از اجسام مانند سلول نباتى و یا نطفه حیوان و یا جنین انسان، و به دیگر سخن: آنگاه که انسان مى‏میرد، روح او به جاى انتقال به نشأه دیگر، باز به این جهان باز مى‏گردد، و در این بازگشت نفس براى خود بدنى لازم دارد، که با آن به زندگى مادى خود ادامه دهد، این بدن که ما از آن به جسم تعبیر آوردیم گاهى نبات است، و گاهى حیوان است، و گاهى انسان، و در حقیقت روح انسان پس از آن همه تکامل، تنزل یابد و به نبات یا حیوان و یا جنین انسانى تعلق گیرد، و بار دیگر زندگى را از نو شروع کند، واقعیت مثل معروف «روز نو و روزى از نو» تجسم پیدا مى‏کند، این همان تناسخ است که در فلسفه اسلامى و قبلا در فلسفه یونان، بلکه در مجامع فکرى بشر مطرح بوده است و غالبا کسانى که تجزیه و تحلیل درستى از معاد نداشتند به این اصل پناه مى‏بردند، گوئى اصل تناسخ جبران کننده مزایاى معاد است و بازگشت انسان به این دنیا، و تعلق نفس به بدن مادى، گاهى براى دریافت پاداش، و با براى کیفر بینى است، مثلا کسانى که در زندگى دیرینه خود درست کار و پاکدامن بوده‏اند بار دیگر که به این جهان باز مى‏گردند و از زندگى بسیار مرفه و دور از غم و ناراحتى (به عنوان پاداش) برخوردار مى‏شوند، در حالى که آن گروه که در زندگى پیشین خود تجاوزکار و ستمگر بوده‏اند براى کیفر، به زندگى پست‏تر باز مى‏گردند ـ تو گوئى ـ اگر امروز گروهى را مرفه و گروه دیگرى را گرسنه و برهنه مى‏بینیم این به خاطر نتیجه اعمال پیشین آنها است که به این صورت تجلى مى‏کند و هرگز تقصیرى متوجه فرد یا جامعه نیست.ما با این که از آمیختن بحث‏هاى فلسفى و کلامى به بحثهاى اجتماعى مى‏پرهیزیم ولى در این جا از اشاره به نکته‏اى ناگزیریم و آن این که اعتقاد به تناسخ به این شکل، مى‏تواند اهرمى محکم در دست جهانخواران باشد که عزت و رفاه خود را معلول پارسائى دوران دیرینه، و بدبختى و بخت برگشتگى بیچارگان را نتیجه زشتکاریهاى آنان در زندگیهاى قبلى قلمداد کنند و از این طریق، بر دیگ خشم فروزان و جوشان توده‏ها که پیوسته خواستار انقلاب و پرخاشگرى بر ضد مرفهان و مستکبران مى‏باشند، آب سرد بریزند و همه را خاموش نمایند.اگر مارکسیسم مى‏گوید «دین افیون ملتها است» باید چنین اندیشه‏هاى دینى را افیون ملتها بداند و آن را در خدمت مستکبران و غارتگران بیاندیشد، نه آئینهاى منزه از این خرافات را، و شاید به خاطر این انگیزه بوده است که اندیشه تناسخ در سرزمینهائى مانند «هند» رشد نموده که از نظر بدبختى و گسترش فاصله طبقاتى وحشت زا و هولناک مى‏باشد .به طور مسلم صاحبان زر و زور براى توجیه کارهاى خود، و براى فرو نشاندن خشم ملتهاى گرسنه و برهنه به چنین اصلى پناه مى‏بردند، و رفاه خود و سیه‏روزى همسایه دیوار به دیوار را از این طریق توجیه مى‏نمودند، تا آن هندى بیچاره به جاى فکر در انقلاب، بر زندگى قبلى خود تاسف ورزد، و با خود بگوید چرا من در هزاران سال پیشین در این جهان که زندگى مى‏کردم چنین و چنان کرده‏ام که اکنون دامنگیرم شده است، ولى خوشا به حال آن خواجگان که هم‏اکنون میوه نیکوکارى خود را مى‏چینند، بدون آنکه ستمى به کسى بنمایند.یک چنین اصل درست در خدمت ستمگران زورگو بوده است که متأسفانه در سرزمین هند رشد و نمو کرده است.در هر حال ما در این جا به بحث فلسفى خود ادامه مى‏دهیم و اقسام تناسخ را یادآور مى‏شویم: اصولا از طرف قائلان به تناسخ سه نظریه مطرح مى‏باشد که عبارتند از: 1 ـ تناسخ نامحدود.2 ـ تناسخ محدود به صورت نزولى.3 ـ تناسخ محدود به صورت صعودى.هر چند هر سه نظریه، از نظر اشکال تصادم با معاد یکسان نمى‏باشند، (2) زیرا قسم نخست از نظر بحثهاى فلسفى باطل و با معاد کاملا در تضاد مى‏باشند، در حالیکه قسم سوم فقط یک نظریه فلسفى غیر صحیح است هر چند اعتقاد به آن، مستلزم مخالفت با اندیشه معاد نیست، همان گونه که قسم دوم نیز مخالفت همه جانبه با اندیشه معاد ندارد، ولى چون همگى در یک اصل اشتراک دارند و آن انتقال نفس از جسمى به جسم دیگر، از این جهت قسم سومى را نیز در شمار اقسام تناسخ مى‏آوریم.اینک به توضیح اقسام نامبرده از تناسخ مى‏پردازیم :

1 ـ تناسخ نامحدود یا مطلق

مقصود از آن این است که نفس همه انسانها، پیوسته در همه زمانها از بدنى به بدن دیگر منتقل مى‏شوند، و براى این انتقال از نظر افراد، و از نظر زمان محدودیتى وجود ندارد، یعنى نفوس تمام انسانها در تمام زمانها به هنگام مرگ، دستخوش انتقال، از بدنى به بدن دیگر مى‏باشند، و اگر معادى هست جز بازگشت به این دنیا آن هم به این صورت، چیز دیگرى نیست و چون این انتقال از نظر افراد و از نظر زمان، گسترش کامل دارد از آن به تناسخ نامحدود یا مطلق تعبیر نمودیم.قطب الدین شیرازى در تشریح این قسم چنین مى‏گوید: «گروهى که از نظر تحصیل و آگاهى فلسفى در درجه نازل مى‏باشند به یک چنین تناسخ معتقدند، یعنى پیوسته نفوس از طریق مرگ و از طریق بدنهاى گوناگون، خود را نشان مى‏دهند و فساد و نابودى یک بدن مانع از عود ارواح به این جهان نمى‏باشد.» (3) 

 

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره تناسخ و معاد

دانلود تحقیق معاد

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق معاد


دانلود تحقیق معاد

بالجمله خدا در موقع مرگ جانرا می‌گیرد ولی متوجه باشید که پروردگار عالم، دنیا را دار اسباب قرار داده از آنجمله برای مرگ هم اسبابی معین فرموده مانند از بام افتادن،مریض شدن،کشته شدن و غیره،البته اینها بهانه و سبب است چون بسیاری هستند که مرضهای سخت‌تر از او هم داشتند و نمردند پس این به تنهائی موجب نمی‌شود،اگر پیمانه عمرش تمام شده باشد،جانش را پروردگار عالم قبض میفرماید.وگرنه چه بسیار اشخاصی که صحیح و سالم بودند،بدون هیچگونه سابقه کسالتی مردند.

شکل عزرائیل نسبت به محتضرها

جمله دیگر راجع بملک الموت است که وقتی برای قبض ارواح می‌‌آید شکلش نسبت به حتضر فرق می‌ک‌ند.روایتی دارد که حضرت ابراهیم (ع) تقاضا کرد که هیئت عزرائیل را هنگام قبض روح کافر ببیند.عرض کرد که طاقت ندارید، فرمود میل دارم ببینم،عزرائی خودش را به آن هیئت نشان داد و ابراهیم دید صورت مردیسیت سیاه رنگ که موهای بدنش ایستاده، بدبو،لباس سیاه پوشیده،از دهان و بینی او شراره آتش و دود خارج می‌شود ابراهیم غش کرد،پس از بحال آمدن فرمود: اگر کافر هیچ عذابی نداشته باشد،بس است عذابش در دیدن تو بالعکس هم راجع بمؤمن.(1)

حضور ملائکه و شیاطین هنگام مرگ

شیاطین هم برای اغواء از طرغ چپ محتضر می‌آیند ملائکه هم از طرف راست (2) کار شیاطین همیشه  فریب دادن است مخصوصا هنگام مرگ که اگر ایمانی هم باشد بدزدند،چون میزان سعادت و شقاوت آخر کار است،همانطوریکه زندگی کرده می‌میرد و همانطوریکه مرده زنده می‌شود(3) هر آروزئی که داشته باشی هنگام مرگ با آن آرزو می‌میری.اگر آرزویت دیدن جمال علی (ع) است، مونست جمالش می‌باشد،اگر آرزویت هوی و هوس است آن هنگام نهایت طلوعش می‌باشد.

لکن کسی که اهل ایمان شد،خداوند وعده فرموده است که او را نگهدارد و شیطان را به او دسترس نیست (1)

به ابی زکریای رازی هنگام مرگش می‌گفتند بگو "لا اله الا لله" میگفت نمی‌گویم.حالت غشوه‌ای به او دست داد،پس از اینکه بهوش آمد،گفت کسی بنظرم آمد که  می‌گفت اگر میخواهی خوشبخت و سعادتمند شوی بگو "عیسی ابن الله" من گفتم نمی‌گویم پس از اصرار زیاد گفت بگو لا اله لا الله" من گفتم نمی‌گویم پس از اصرار زیاد گفت بگو الا اله الا الله، گفتم چون تو می‌گوئی نمی‌گویم.حربه‌آی آمد و او را پرت کرد حالا کلمه حقه را می‌گویم آنوقت شهادتین را بر زبان حاری ساخت و از دنیا رفت.کسی که یک عمر از روی صدق موحد بود،چطور در آن هنگام شیطان بر او مساط می‌شود؟ بلی اگر مدت عمرش را به پیروی از شیطان گذرانده،در آن ساعت هم انیسش شیطان است.

آسانی و سختی جان دادن

در روایات تصریحاتی به سختی جان کندن شده و در بعضی تشبیه به کندن پوست از بدن زنده گردیده و در بعضی دیگر است که اگر سنگ آسیا با میخ درب قلعه را در چشم بگذارند و آن در بحرکت بیاید از سکرات مرگ آسانتر است. و در برخی دیگر از روایات،سختی آن تشبیه شده به اینکه بدنی را با قیچی یا اره قطعه قطعه کنند.و از بعضی از مختصرین هم ناراحتی‌های فوق‌العاده مشاهده می‌شود که گفتنی نیست،برای بعضی هم مردن مثل بو کردن بهترین گلها است.          سوره 16 آیه 34

گزارشهای پس از مرگ

پس از گرفته شدن جان، روح بالای بدن قرار می‌گیرد روح مؤمن را به آسمانها می‌برند و روح کافر را به پائین می‌برند وقتیکه جنازه را حرکت می‌دهند اگر مؤمن است صدا میزند مرا زودتر بمنزلم برسانید و اگر کافر است میگوید عجله نکنید،مرا زود به قبر نبرید،هنگام غسل دادن اگر مؤمن است در جواب ملک که به او می‌گویند آیا دلت می‌خواهد بدنیا برگردی می‌گوید نه دیگر نمی‌خواهم به تعجب و سختی برگردم.

روح میت در تشییع جنازه و هنگام غسل حاضر است غسال را می‌بیند، تشییع‌کنندگان را مشاهده می‌کند، صحبتشان را می‌شنود لذا امر شده است که در اطراف میت خیلی قال و مقال و صحبتهای متفرقه نکنند رفت و آمد زیادی ننمایند مشغول ذکر و تلاوت قرآن باشند.

پس از اینکه او را دفن کردند بطوریکه بعضی از محدثین از اخبار استفاده‌ کرده‌اند روح علاقه دیگری به بدن پیدا می‌کند وقتیکه مشیعین رد می‌شوند می‌فهمد که غریب و تنها او را رها کرده‌اند ناراحت می‌شود.

اولین بشارتیکه مؤمن مواظب باشند که رعایت مراسم مذهبی و مستحبات هنگام احتضار و غسل و کفن و دفن را بنمایند مخصوصاً مستحب است ولی میت پس از مراجعت تشییع‌کنندگان برگردد و تلقینش را بگوید این آخرین تلقین است و قبل از آنهم دو تقلین وارد است،یکی در حال احتضار و دوم در هنگام دفن.

خداوند میترساند

آیات قرآنی درباره اینکه قرین انسان پس از مرگش نتیجه کردارهایی خواهد بود بسیار است و تنها به یک آیه اکتفا می‌شود.

می‌فرماید: "یاد کن روزی را که هر کس کردار نیک خود را می‌‌یابد که نزدش حاضر است و همچنین کردارهای زشت خویش را ،آرزو می‌کند که از او فاصله بگیرد و از او جدا نخواهد شد و خداوند شما را از قهرش می‌ترساند و خداوند به بندگان خود مهربان است ( و از رافت اوست اندرزهای بی‌شمار و اعلان خطرهائی که به توسط پیغمبران خود به بشر رسانیده است).

بهشت

نعمتهای بزرگ و همیشگی

در آخرت جائی را پروردگار عالم خلق فرموده و ذخیره برای کسانی که با ایمان و تقوی از اینجا بروند قرار داده است.در این مهمانخانه انواع پذیرائیها و اقسام نعمتها و لذتها که در خور بزرگی خداوندی و وسعت آن عالمست تدارک فرموده و بطوریکه دانستن حقیقت و تفصیل آن برای اهل این عالمست تدارک فرموده بطوریکه دانستن حقیقت و تفصیل آن برای اهل این عالم محالست و بعین مانند اطلاع یافتن بچه‌ای که در رحم است از بزرگی و اوضاع و گزارشات دنیاست و لذا در قرآن مجید  می‌فرماید: « هیچکس نداند چه نعمتهای بزرگی که چشم آنها را روشن می‌کند برای ایشان ذخیره شده در برابر کردارهای نیک آنها (1) و نسبت به نعمتهای بهشتی بیان کلی می‌فرماید» برای بهشتیان در بهشت آنچه را که بخواهند موجود است و نزد ما از آنچه که بخواهند زیادتر است.(1)

و نیز در جائی دیگر می‌فرماید:‌ « بهشتیان در آنچه بخواهند همیشگی خواهند بود ».(2)

دارالسلام حقیقی بهشت است

خلاصه جائی است که در آن ناکامی و ناراحتی نیست اندوه و ضعف، پیری و مرض، خستگی و کسالت در آنجا راه ندارد.سلامتی مطلق از هر حیث آنجا است، لذا نامش دارالسلام می‌باشد.سلطنت حقیقی که عبارت از قدرت نامه است به طوری که هر چه بخواهد بشود، برای بهشتیان است که "ان اهل الجنه ملوک" ودر سوره دهر می‌فرمیاد" زمانیکه ببینی آنجا خواهی دید،نعمت فراوان و سلطنت و پادشاهی بزرگ را.(3)

در اینجا به پاره‌ای از نعمتهای بهشتی که در قرآن مجید است اشاره می‌شود:

خوردنیها و آشامیدنیهای بهشت

"و لحم طیر مما یشهتهون" گوشت مرغ از آنچه میل داشته باشند در بهشت موجود است.

« و فاکهمه مما یتخیرون" و میوه از هر نوعی که اختیار کنند.

"و فاکهه کثیره لا مقطوعه ولا ممنوعه" و میوه که هیچ وقت تمام نشود و از بهشتیان منع نگردد.

"فیها فاکهه و نخل و رمان"در بهشت میوه و درخت خرما و انار است.

در بهشت است جویهائی از آب خالص که دگرگون ندارد و حویهائی که  از شیر است که مزه آن تغییر نکرده و جویهائی از شراب ناب که موجب لذت و فرح خورندگان است(یعنی مثل شراب دنیوی که متعفن و مضر و بیهوش کننده می‌باشد نیست بلکه خوشبو و گوارا و بی‌ضرر و زیاد کننده هوش و پاک کننده است (1) و نیز جویهائی از عسل و پاک از جمیع فضولات می‌باشد.(2)

نام چشمه‌های بهشتی در قرآن

و نیز در بهشت چشمه‌های متعددی است که هر یک را خاصیت و حلاوت بخصوصی است و به اسم مناسب آن نامیده می‌شود مانند چشمه‌های کافوریه ، زنحبیلیه، سلسبیل تسنیم و از همه مهمتر نهر کوثر است که از زیر عرش الهی جاری می‌شود،از شیر سفیدتر، از عسل شیرین‌تر، از کره نرم‌تر،سنگ ریزه‌اش زبرجد و یاقوت و مرجان است و گیاهش زعفران و خاکش خوشبوتر از مشک می‌باشد و مستفاد از اخبار آنست که از زیر عرش جاری و در بهشت بصورت نهری است که در عرصه محشر در حوض عظیمی قرار می‌گیرد که قبلا گفته شد.

پوشیدنیهای بهشت

در سوره کهف می‌فرماید « زینت کرده شوند بهشتیان در بهشت از  دستبندهای ساخته شده از طلا و  می‌پوشند جامه‌های سبز از سندس و استبرق (1) و در جای دیگر می‌فرماید « لباس بهشتیان از ابریشم است» . ‌(2)

از رسول  خدا (ص) مروری است که چون مؤمن به قصر خود در بهشت رود، بر سرش تاج کرامت نهند و هفتاد حله برنگهای گوناگون که به جواهرات بهشتی را در این عالم بیاورند،اهل دنیا طاقت دیدنش را ندارند  از حضرت صادق (ع) مروری است که خدای را در هر روز جمعه نسبت به مؤمنین در بهشت کرامتی است که می‌فرستد ملکی را با خلعت‌های حله،پس مؤمن یکی از آنها را بر کمر بندد و دیگر را بر دوش افکند و بر هر چه بگذرد از نور آن حله‌ها روشن گردد.

کاخهای بهشت

در چند حای قرآن وعده می‌فرماید « خدا شما را در بوستان‌هایی که از زیر عمارات آن جاری می‌شود جویها و مسکنهای پاکیزه در بوستانهایی که برای شما همیشگی است این سعادت و رستگاری بزرگی است. در سوره زمر می‌فرماید « بهشتیان را غرفه‌هائیست که از بالای غرفه‌هائی بنا گردیده شده است از زیر آن جویهای روان جاری

شامل 30 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق معاد

تحقیق در مورد آثار سازنده عقیده به معاد

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد آثار سازنده عقیده به معاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آثار سازنده عقیده به معاد


تحقیق در مورد آثار سازنده عقیده به معاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 22
فهرست مطالب:

آثار سازنده عقیده به معاد

کتاب: الهیات و معارف اسلامى

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى

 

آثار سازنده عقیده به معاد

1 ـ مادی گرى بى حد و حساب.

2 ـ شدائد و مصائب.

3 ـ اندیشه مرگ.

آثار اجتماعى عقیده به معاد

1 ـ تعدیل و رهبرى غرائز

2 ـ پرورش فضائل اخلاقى

3 ـ تأمین عدالت اجتماعى

آثار سازنده معاد در قرآن

استدلالهاى قرآن بر امکان معاد

آثار تربیتی اعتقاد به معاد در داستان‌های قرآن

الف- اصلاح نگرش انسان به دنیا ب ـ کنترل غرایز و شهوات

عقیده به زندگى پس از مرگ و اعتقاد به کیفر و پاداش اعمال، نقش بزرگى در آرامش روانى و امنیت اجتماعى ما دارد که آرامش روانى، اثر فردى و امنیت اثر اجتماعى آن است، اینک پیرامون آرامش روانى و آثار فردى عقیده به معاد بحث میکنیم.

بشر هر چند در پرتو قدرت صنعت و تکنیک، درهاى فضا را به روى خود گشوده و انسانهائى را به ماه فرستاده و بازگردانیده است و از قلب و کلیه‏هاى مصنوعى به جاى طبیعى آن استفاده کرده است، ولى در برابر این پیروزى چشمگیر علمى، به سکونت خاطر و آرامش روانى که زیر بناى یک زندگى سعادتمندانه را تشکیل میدهد، نه تنها دست نیافته است، بلکه به موازات پیشرفت صنعت و دانشهاى مادى، مشکلات روانى وى افزایش یافته است.

عوامل و مشکلات روانى و ناراحتى‏هاى روحى او یکى و دو تا نیست، ولى موضوعات زیر از علل چشمگیر اضطراب است:

1 ـ مادیگرى بى حد و حساب.

2 ـ شدائد و مصائب.

3 ـ اندیشه مرگ.

اینک هر یک از این سه عامل را به گونه‏اى توضیح میدهیم.

جهان سرمایه‏دارى براى فزونى کالاهاى خود، وسایل ارتباط جمعى را در تمام نقاط جهان، به استخدام خود درآورده است و در اکثر طبقات نسبت به مظاهر مادى، از ویلا و ماشین و تجملات زندگى، اشتهاى کاذبى پدید آورده است که بهیچوجه اشباع نمیگردند، اکثریت مردم روى زمین را گروهى تشکیل میدهند که فضاى روح و روان آنان را اندیشه مادیگرى پر کرده و هدفى جز ثروت اندوزى و بهره‏گیرى مادى و لذائذ جسمانى ندارند.ناگفته پیداست که بسیارى از آرزوهاى انسان جامه عمل نمیپوشد و در نتیجه یکنوع ناراحتى و تشویش روانى بر انسان مسلط میگردد، چه بسا در صورت شدت به صورت یک خوره خطرناک که خورنده اعصاب و آرامش روحى است در میآید.

این یک عامل براى بروز ناراحتى‏ها.

عامل دوم براى ناراحتى‏ها موضوع مصائب و شدائد است.هر فردى در طول زندگى خود، با محرومیتها و شکستها و فقدان عزیزان و بلاهاى زمینى و آسمانى و...روبرو میگردد و فشار هر یک از این عوامل بر روح و روان انسان به اندازه‏اى است که گاهى انسان را به فکر خودکشى و در هم شکستن قفس زندگى میاندازد.

بالاتر از آن، اندیشه فنا و مرگ است که خود عامل سومى براى بروز ناراحتیها میباشد، زیرا هر فردى میداند که پس از اندى، رشته زندگى او گسسته خواهد شد و شربت تلخ و جانکاه مرگ را خواهد نوشید.

اعتقاد به معاد، اثرات نامطلوب این عوامل سه گانه و عوامل دیگرى را که فعلا مجال بازگوئى آنها نیست کاملا خنثى میسازد.زیرا:

اولا در مکتب اعتقاد به خدا و معاد، دنیا و تمام وسائل زندگى آن، ارزش وسیله‏اى دارند، نه هدفى آنها براى انسانها ساخته شده‏اند نه انسان براى آنها، بنابر این دلیل ندارد که انسان در خود چنین اشتهاى کاذبى را پدید آورد و حرص و آز خود را روزافزون سازد سپس گرفتار اثرهاى نامطلوب و واکنش‏هاى روحى آن گردد.

به عبارت دیگر انسان با ایمان، زندگى جهان را معبر و گذرگاهى بیش نمیداند، اگر در این گذرگاه وسیله لذت بیشتر تأمین نگردد، هرگز ناراحت نمیشود و پیوسته به زندگى جاودانى میاندیشد، نه زندگى موقت.

ثانیا مذهب در تعالیم خود، کیفرهاى سخت براى گروه متجاوز و اسراف‏گر و حد و مرزنشناس، تعیین کرده است و اندیشه جزاهاى اخروى، ریشه هر نوع آرزوهاى باطل و گرایشهاى بیحد و حساب را در دماغ انسان میسوزاند و دست انسان را در آلودگى بدنیا در محدوده خاصى آزاد میگذارد و در قلمرو زندگى یک چنین انسان معتقد به معاد، عوامل آزار دهنده کمتر پیدا میشود.

اعتقاد به معاد مشکل مصائب و شدائد را به گونه‏اى روشن حل کرده است زیرا گذشته از اینکه حوادث جهان، نتیجه تقدیر خداوند حکیم است هر نوع صبر و بردبارى در برابر مصائب داراى پاداش بزرگ نیز مى‏باشد و همین پاداش بزرگ مصیبتها را در نظر انسان کوچک و سبک جلوه میدهد.

در مکتب اعتقاد به معاد، عامل سومى، به نام (اندیشه فنا) وجود ندارد و در نظر پیرو این مکتب رشته زندگى پس از مرگ گسسته نمى‏شود، و مرگ دروازه ابدیت و فرشته‏اى که مأمور گرفتن جانها است پاسدار آن میباشد، چیزى که هست انسان باید براى زندگى پس از مرگ، توشه‏اى بیندوزد و از عواملى که مایه ناراحتى در سراى دیگر است بپرهیزد.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آثار سازنده عقیده به معاد

تحقیق در مورد معاد و جهان پس از مرگ

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد معاد و جهان پس از مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد معاد و جهان پس از مرگ


تحقیق در مورد معاد و جهان پس از مرگ

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:19

 فهرست مطالب

 

 

 

الله لا اله الا هو  لیجمعنکم  الی یوم القیا مت

 

         

 

          لا ریب فیه  و من اصدق من الله حدیثا

 

 

 

                                         )) سوره ی مبارکه ی   نساء آیه ی87 ((

 

 

 

 افسوس که آنچه برده ام باختنی است 

 

 

 

                                  بشناخته ها تمام نشناختنی است

 

   

 

 برداشته ام هر آنچه  باید  بگذاشت

 

 

 

                               بگذاشته ام هرآنچه برداشتنی است     

 

 

 

                               

 

 

 

 

 

 

 

90 اسم از اسامی قیامت از دیدگاه قرآن

 

 

 

((یوم الحشر)) براساس آیه 45 سوره یونس

 

 

 

((یوم القیامت الساعه)) براساس آیات 186 و187 اعراف

 

 

 

((یوم النسیان )) بر اساس آیات 51 اعراف و 126 طه

 

 

 

((یوم البشارت و التبریک)) براساس آیات 13 حدید و 35 نحل

 

 

 

((یوم الشماتت والالتماس)) براساس آیات 50 مومن و98 انبیا

 

 

 

((یوم الشفاعت)) براساس آیات 46 بقره و 53 اعراف

 

 

 

((یوم الشهادت)) براساس آیات 138 بقره 19 و20 و21 فصلت

 

 

 

((یوم الندامت)) بر اساس آیه 55 یونس

 

 

 

((یوم العداوت)) براساس آیات 162 و163 بقره و31 فرقان

 

 

 

((یوم عظیم وکبیر))  بر اساس آیه 16 یونس

 

 

 

((یوم الجزا)) بر اساس آیات3 حمد و 12 حج

 

 

 

((یوم الخسران))  بر اساس آیات 46 یونس و 25 هود 

 

 

 

((یوم الوفود و الورود)) بر اساس آیات84 مریم و 101 هود

 

     

 

((یوم الفصل)) بر اساس آیات 59 یس و17 عم

 

  

 

((یوم الجمع)) بر اساس آیات 87 نسا و 109 مائده                                        

 

 

 

((یوم الخشوع و التسلیم)) بر اساس آیات 28 و29 نحل و108 طه

 

 

 

((یوم الامر)) بر اساس آیات 43 و44 ن والقلم

 

 

 

((یوم الحسرت والتاسف))  بر اساس آیات 28 انفال و 32 انعام

 

 

 

((یوم الذلت))  براساس آیات 28 یونس و 20 صافات

 

 

 

((یوم القضاوت والحکومت))بر اساس آیات 63 انعام و 73 مریم و 95 نحل

 

 

 

((یوم الظلمت)) بر اساس .آیات10 و 11 دخان و 14 حدید

 

 

 

((یوم لاریب فیه)) بر اساس آیات 9 و25 آل عمران و 87 نسا

 

         

 

((یوم لا ینفع فیه نسب)) بر اساس آیات 11 تا 15 معراج و 101 مومنون

 

 

 

((یوم لا ینفع شیء)) بر اساس آیات 9 آل عمران و254 بقره

 

 

 

((یوم الاخرت)) براساس آیات 83قصص و 134 نسا 

 

 

 

((یوم الوفا )) بر اساس آیات 28 بقره و 25 آل عمران

 

 

 

 

 

((یوم الشدت و الیاس )) بر اساس آیات 29 فرقان و 70 نمل

 

 

 

((یوما عبوسا )) بر اساس آیات 11 و 12 دهر

 

 

 

((یوم التناد )) بر اساس آیات 42 تا 48 مدثر و 35 مومن

 

 

 

((یوم الحساب)) بر اساس آیات 15 و16 اسراء       

 

                                    

 

((یوم المعاد )) بر اساس آیات 4 یونس و134 انعام

 

 

 

((یوم التلاق )) بر اساس آی144 یونس و 16 مومنون

 

 

 

((یوم تبلی السرائر)) براساس آیات 10 و11طارق و8 تغابن و8 و9 مجادله

 

 

 

((یوم الحزن و الخوف والامن)) بر اساس آیات 42 ابراهیم و 112 طه

 

 

 

((یوم المال و المرجع )) بر اساس آیه 105 مائده

 

 

 

((یوم الوزن)) بر اساس آیه 8 اعراف

 

 

 

((یوم نشر الکتب و قرائتها)) بر اساس آیات 13 و12 اسراء

 

 

 

((یوم التذکر والنظر)) بر اساس آیات 40 نباء و 35 والنازعات

 

 

 

((یوم الکسر)) بر اساس آیه 2 حج

 

 

 

((یوم السوال و الجواب)) بر اساس آیات 35 اسرا و 7 احزاب

 

 

 

((یوم الرویه والاشاره )) بر اساس آیات 85 نحل و 5 زلزال

 

 

 

((یوم لا یقبل شیء)) بر اساس آیات 118 بقره و 70 انعام  

 

 

 

((یوم الظالم )) بر اساس آیات 136 و137 انعام و 30 فرقان

 

 

 

((یوم تبیض وجوه و تسودجوه)) براساس آیات27و28یونس و103آل عمران

 

((یوم الوعد والوعید)) براساس آیات 18 هود و 84 زخرف

 

 

 

((یوم الجثی )) بر اساس آیات 28 جاثیه و 70 و74 مریم

 

 

 

((یوم التمنی و التودد)) بر اساس آیات 67 و 68 احزاب و 44 شوری

 

 

 

((یوم العرض)) بر اساس آیات 100 و101 کهف و 19 الحاقه

 

 

 

((یوم الوقوف والاستنطاق)) بر اساس آیات 28 و30 انعام و 25 صافات

 

 

 

((یوم العتاب و التوبیخ)) بر اساس آیات 73 زمر و 27 28 نحل

 

 

 

((یوم السلام )) براساس آیات 16 مریم و 34 ق

 

 

 

((یوم الخزی و الفضاحت)) بر اساس آیات 70 فرقان و 139 آل عمران

 

 

 

((یوم المجادله و البرائه)) بر اساس آیات 114 نحل و 110 نسا

 

 

 

((یوم الطمس و التغلب)) بر اساس آیات 48 نسا و 38 نور

 

 

 

((یوم لا ظل الاظله)) بر اساس آیات 61 نسا و 31 و31و 42 والمرسلات 

 

 

 

((یوم الوزر)) بر اساس آیات 100و101طه و 20فاطر

 

 

 

((یوم الرهن)) بر اساس آیه 42مدثر

 

 

 

((یوم التغابن والنفع والضرر)) براساس آیات 10تغابن و 58 و 110یوسف

 

 

 

((یوم ینفخ فی الصور)) براساس آیات73انعام و18نبا و102طه و103مومنون و19ق

 

 

 

((یوم السکوت التکلم)) بر اساس آیات 107هود و 35و36 مرسلات

 

 

 

((یوم البروز والاجابت )) بر اساس آیات 43و49ابراهیم و55اسرا

 

 

 

((یوم یدع الداع الی شیءنکر)) بر اساس آیات 6و7و8قمر

 

 

 

((یوم الاغلال والاصفاد)) بر اساس آیات 50ابراهیم و 72و73مومن

 

 

 

((یوم السوق الی الجنه اوالنار)) بر اساس آیات 72و74زمر

 

 

 

((یوم الزفر)) بر اساس آیات 14فرقان و16و17و18معارج و37الرحمن ونازعات

 

 

 

((یوم الیاس )) بر اساس آیه 112طه

 

 

 

((یوم الاهوال))  بر اساس آیات 1تا6واقعه و 98انبیا

 

 

 

((یوم الرمی والکتب)) بر اساس آیه 20 نحل

 

 

 

((یوم عقیم )) براساس آیه 55حج

 

مقدمه:

 

  

 

                     چرا باید به زندگی بازپسین بیندیشیم ؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برخی از اشخاص براین باورند که ضرورتی ندارد درباره مرگ و معاد بیندیشیم وازمسائلی که راهی برای

 

شناخت آن نداریم , سخنی بگوییم ویا کتابی بخوانیم.

 

آنها می گویند: ما باید به وجدانیات وقوانین جاری کشور, آداب و سنن ملی واجتماعی پای بند باشیم .

 

به کسی ستم نکرده و حقی را از احدی ضایع نکنیم . از دروغ و خیانت ودزدی و... پرهیز کنیم . کاری بر                         خلاف وجدان  و عملی بر خلاف قانون انجام ندهیم , تا مورد ملامت وجدان ومکافات قانونی قرار بگیریم.

 

برای اینکه خوش باشیم , نباید به مصائب و دشواری های مردمان محروم کاری داشته باشیم . از مرگ و –میر عزیزان نباید متا ثر شویم . اگر جمعیتی بر اثر زلزله و یا بمب اتمی نابود شوند ,به ما ربطی ندارد .  ما برای دردها , رنج ها و بدبختی های مظلومان اشک تاثر نمی باریم...

 

هم اکنون زندگی جمعی از خانواده ها بر این منوال می گذرد , حتی برخی از مذهب ها عملا زندگی خود را بر پایه ی این عقاید تنظیم کرده اند . ولی به عنوان درآمد پاسخ باید گفت : این گفتارها در حد شعار و حرف مطلوب است . آیا افراد بشر می توانند در جامعه زندگی کنند و از اینگونه مسائل کناره گیرند؟!            مگرمی شود انسان خردمند و کنجکاو و متفکر و آینده نگر , ضروری ترین مسائل اعتقادی و فرهنگی را از تفکرات خود حذف کند ؟! مگر می شود درباره مرگ نیندیشید , در صورتی که به قول ((موریس مترلینگ))در زندگی و جهان ما فقط یک حقیقت قابل توجه وجود دارد و آن هم مرگ است ؟! مگر می شود از چنگ اینگونه مسائل فرار کرد؟!

 

      (( مرگ عبارت است از تولدی جاودانی در گهواره ای از نور و آتش هر کس بخواهد تصور وجود مرگ را از مخیله ی خود دور کند , یا از چنگ آن بگریزد بیش تر خود را در چنگال آن گرفتار می بیند . شبح مرگ مانع از دیدن همه ی چیزها می شود. ))1   

 

                          (( به نقل از کتاب معاد درنگاه دین و عقل اثر محمد باقر شریعتی))

 

------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

1 -  موریس مترلینگ ,مرگ,ترجمه فرامرز برزگر ص 2

 

رابطه انسان با معاد    

 

این باورجهانی وریشه دارازچند جهت باانسان ارتباط دارد: یکی ازنظرفلسفه تاریخ,که ازارکان((جهان بینی))به شمارمی آید: وقتی انسان به رشد جسمی وبلوغ فکری میرسد, قهرمانان خیر و شر را در کشمکش و نزاع می بیند .دراین جدال همگانی و پیکار دایمی و تاریخی , نمودهای فضیلت ,مغلوب عناصر رذیلت گشته و باطل غالبا بر حق چیره می گردد ,

 

و تاریخ به طور مقطعی به سود ستمگران رخ می نماید. اما برای وجدان حساس و ضمیر بیدار بشرقابل قبول نیست که خداوندان آزادی وعدالت, مقهوروقربانی آفرینندگان شرارت وجنایت گردند و با فرا رسیدن مرگ آنان , همه چیز پایان پذیرد , و روزی قرار نباشد به حساب این    دو قطب متضاد, رسیدگی شود و ((یوم الفصل )) (روز جدایی خائن از خادم ) فرا نرسد .

 

آرمان های بی نهایت و اندیشه های بی پایان انسانی دومین دلیلی است که ایمان به رستاخیز را با جان آدمی پیوند می دهد . سقراط می گوید :

 

((   این بذرهای بی حد و حصر برای رویش و پرورش خود , مزرعه ای بی نهایت و زمینه ای نامتناهی  لازم دارد .))

 

از این رو باغبان آفرینش برای روییدن بذرهای ابدیت طلبی و مطلق خواهی بشر , سرزمین دیگری را فراهم ساخته , که از ابعاد زمان و مکان کنونی فراتر است , و می تواند پرورشگاه آرمان های نامحدود بشر باشد .

 

   برای پرورش روح ما مکان تنگ است                  بیا به عرصه ی میدان لا مکان برویم

 

    دو روز عمر ,تمتع نمی دهد  , برخیز                  که همچوخضر پی عمرجاودان برویم

 

     دل  از ملازمت  تنگنای تن ,  بگرفت                  بیا  بیا  که به خلوت سرای جان برویم

 

 

 

    اشباع حس کنجکاوی و حقیقت یابی انسان , در مورد سرنوشت نهایی عالم و آدم و این که پس از ویرانی جهان ,آیا سایه ی سنگین عدم و خاموشی همه جا را فرا می گیرد ,یا جنبش و -جوشش دیگری در جهان پیدا می شود ,حاکی از ارتباط این ایمان با ذات و فطرت بشری است    وبالاخره هر متفکر و روشنفکری می داند برای کتاب زندگی بشرسر فصل های بی شماری وجود دارد ,که چند بخش آن در حیات دنیا تامین می گردد , و فصل های مبهم و تماشایی آن   پس از مرگ و ظهور قیامت ,آغاز وپایان می پذیرد .   

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد معاد و جهان پس از مرگ

تحقیق درباره توحید

اختصاصی از فی دوو تحقیق درباره توحید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره توحید


تحقیق درباره توحید

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:14
فهرست و توضیحات:

توحید

وحدت جهان آفرینش از دیدگاه علوم

 

علامه عبدالحسین امینى

 

هجرت عشق

 

هر کس جهان هستی را مطالعه کند و میبیند مجموعه‏ای هماهنگ و واحدی به همپیوسته است. این وحدت و هماهنگی از وحدت و یگانگی خالق خبر میدهد. بهعبارت دیگر، اگر دو اراده بر عالم هستی حاکم بود، اگر دو تدبیر در جهانخلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد در آن نمیبینیم دلیل بر وحدت خالقو مدیر و مدبّر عالم خلقت است.

قرآن میفرماید:در آفرینش خدای رحمان تضادّی و عیبی نمیبینی بار دیگر نگاه کن آیا هیچ شکاف و خللی مشاده میکنی.(ملک: 3 و 4(

یعنی هر چه بشر مطالعه و بررسی کند که فتور و کاستی در بخشی از نظام هستی،بلکه در موجودی از موجودات جهان پیدا کند نمیتواند و با این دید هر چهبنگرد جز خستگی و یأس ثمری ندارد.

در جای دیگر میفرماید:آیا در زمین خدایانی برگزیده‏اند که مردگان را ازگور بر میانگیزد؟ اگر در زمین و آسمان خدایانی جز اللّه میبود، هر دو تباهمیشدند. پس اللّه، پروردگار عرش، از هر چه به وصفش میگویند منزّه است.

در سوره‏ای نیز به اشاره میفرماید:

خدا هیچ فرزندی ندارد و هیچ خدایی با او نیست. اگر چنین میبود، هر خداییبا آفریدگان خود به یک سو میکشید و بر یکدیگر برتری میجستند. خدا از آنگونه که او را وصف میکنند، منزّه است.

هنگامی که به این جهان پهناور نگاه میکنیم در ابتدا عالم را به صورتموجوداتی پراکنده میبینیم، خورشید، ماه، زمین، آسمان، ستارگان ثوابت وسیّار، انسان و حیوانات، انواع گیاهان و عناصر گوناگون، ولی بعد از کمیدقت و مطالعه میبینیم که ذرّات و اجزای این عالم چنان به هم پیوسته ومربوط است که همگی واحدی را تشکیل میدهند و هر قدر مطالعات خود را دقیق‏ترو عمیق‏تر کنیم به این وحدت و یگانگی ایمان بیش‏تری پیدا خواهیم کرد زیرا:

الف) تمام کرات منظومه شمسی آن چنان با یکدیگر مربوطند که همه یک خانوادهمحسوب میشوند و طبق نظرات دانشمندان در آغاز یک واحد به هم پیوسته بودند وتدریجاً از هم جدا شدند و در عین جدایی به هم مربوطند و باز مطالعاتدانشمندان فلکی در این زمینه میگوید: منظومه شمسی ما نیز مستقل نیست وجزیی از یک کهکشان بزرگ است که به ضمیمه کهکشان‏های دیگر مجموعه واحدی راتشکیل میدهند که قانون جاذبه هم چون زنجیری آن‏ها را به هم پیوسته و بازاعتقاد دانشمندان بر این است که تمام این کهکشان ها در آغاز یک واحد متّصلبوده و تدریجاً از هم جدا شده است.

ب) اجسام مختلف و کاملاً متفاوت در تحلیل نهایی ترکیبی است از تعدادی ازعناصر معیّن؛ یعنی همان موجودات بسیطی که بیش از یکصد عنصر از آن‏هاتاکنون شناخته شده است.

این عناصر گوناگون علی رغم اختلاف فاحش ظاهری آن‏ها هنگامی که شکافته شوندو به کوچکترین اجزای آن‏ها، یعنی اتم برسیم میبینیم همه شبیه یکدیگرند وتنها تفاوتشان در تعداد الکترون‏ها و پروتون‏ها است.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره توحید