لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 132
مقدمه :
وقتی که کتابهای تاریخ هنر و نقاشان بزرگ غربی را ورق می زنیم ، با تصاویر بی شماری از هنرمندان بزرگ روبرو می شویم ؛ تصاویری زیبا ، متنوع و با ترکیبهای گوناگون و سبکهای متفاوت ؛ برخی از این نقاشیها که تحت عنوان شمایلنگاری معرفی شده اند ، زندگی حضرت مریم و فرزندش مسیح را تشکیل میدهد که در دروه های مختلف به تصویر درآمده اند . این شمایلها علیرغم سادگی فرم و تکنیک ، با زیبائیهای چشم گیر ، انسان را ساعتها به خود مشغول می کنند ؛ بارها و بارها این صفحات را ورق می زنی و ساعتها به نظاره می نشینی و هر بار چیز تازه تری درآنها می یابی.
هنرمندان قرون وسطی بیش از هر موضوع دیگری شمایلهای حضرت مریم و عیسی (ع) را استادانه در صحنه های متفاوت ، همچون عبادت و نیایش ، معراج ، غسل تعمید و زندگی روزمره و . . . به تصویر کشیده اند.
زیبائی ، سادگی و معنویتی که توأمان در هماهنگی صورت ومحتوای این شمایلها وجود دارد باعث علاقمندی من به این موضوع گشت . این شد که تصمیم گرفتم علی رغم کمی منبع در حد توان خود به تحقیق و گردآوری نمونه هائی در مورد شمایلنگاری قرون وسطی و معرفی برخی از هنرمندان آن بپردازم ؛ لیکن به علت تجانس و نزدیکی شمایلنگاری قرون وسطی با هنر دوره بیزانس از لحاظ بصری و محتوایی ، در اکثر قسمتهای این جزوه ، هنر این دو دوره در کنار هم مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
در فصل دوم اشاراتی به شکلهای نشانه ای و نمادین شده است ، اما چون بحث اصلی ، بررسی شمایلنگاری است و با این عقیده که جهان هستی در چهره انسان جلوه می کند و آنچه در سیمای افراد دیده می شود ، در واقع جلوه ای است از درون آنها و سیرت قدیسان در سیما و صورت ایشان نمایان است ، لذا در ارائه نمونه ها و مصادیق تصویری حاضر در بخش فوق ، قطع نظر از بررسی جنبه های فنی و موضوعی ، شخصیتهای روحانی نیز در برخی موارد تحلیل و نقد شده است .
در فصل سوم به بررسی ویژگیهای بیانی و بصری تعدادی از آثار شمایلنگاری قرون وسطی و بیزانس و مقایسه آن با نقاشی دوره گوتیک پرداخته شده است . علت انتخاب دوره گوتیک برای مقایسه با شمایلهای قرون وسطی و بیزانس ، وجود آثار فراوان با موضوعات مشابه و نزدیکی نقاشی این دوره ها با یکدیگر است . لذا به خاطر طولانی نشدن بحث ، همینطور اهمیتی که برخی از شخصیتهای روحانی و قدیس مانند حضرت مریم و مسیح (ع) در آثار هنرمندان این دوران داشته اند ، جهت بررسی بهتر موضوعات ، شمایلهای با موضوع حضرت مریم به عنوان یک نمونه بارز مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
گرچه بررسی موضوع فوق با وجود کمی منبع ، برای اینجانب کاری بسیار سنگین و دشوار مینمود ، لیکن سعی کرده ام قدمی هر چند کوتاه و ناچیز در این راه پرفراز و نشیب بگذارم و نگاهی به این وادی دور دست و فراموش شده بیندازم تا رموز بیانی و جذابیت بصری این کارها را بهتر و بیشتر درک نمایم .
با عذر خواهی از قصورات ، امید است که صاحبنظران به بزرگواری خود ببخشایند .
پیشگفتار
هنر مسیحیت در قرون وسطی بر اساس هنر روم پایه گذاری شده و روم نیز میراث خوار یونان بود و یونان از صدقات و نفقات مصر تقلید می کرد . لیکن مسلم است که هر ملتی هر چیز را که کسب کند به زعم و سلیقة خود در آن تغییراتی می دهد به استثناء مورد میراث خواری روم از یونان که تقریبا مقلدانه و با دگرگونی های بس اندک همراه بود. همانطور که تاریخ گواهی می دهد ، هر دو ملت از یک نژاد و یک سلاله بودند . آنچنانکه بسیاری معتقدند رومی ها که کوچنده های یونانی بودند ، خاک ایتالیا را همسان با آب و هوای وطن خود دیدند و در آنجا زندگی یونانی خود را دوباره احیاء کردند ، چنانکه شباهت زبانی و ریشة مشترک آنها دلیلی بر اشتراک ریشه های فرهنگی و هنری آنهاست.
یونان ، اساس هنر و فرهنگ خویش را بر ستایش و پرستش صورت انسان گونه قرار داده بود . بدون شک دلیل انتخاب بدن انسان ، وجود اندازه های زیبا و نسبتهای شکوهمند و تعادل بی تا ، در آن بوده است و این چنین انسانی نمادی از خداوند در زمین می گردید ، بدین ترتیب هر خدائی در آسمان مصداقی انسانی در زمین یافت .
دیدگاه مسیحیان اولیه این بود که چون خدا بصورت انسان در پسرش مسیح تجلی کرده است . بنابر این هنرمندان می توانند خدا را نیز در شکل انسانی تصویر کنند. از طرفی فقر عمومی مسیحیت و سلطة بی چون و چرای کلیسا بر زندگی ، افکار و اعمال مردم سبب شد که هنر نیز در میان هنرمندان مسیحی ، راه سادگی و حقارت بپیماید و بسوی بدویت سوق کند . این موضوع از آثار قرون وسطی بخوبی آشکار است .
در زمان حکومت کنستانتین با رسمیت یافتن دین مسیح ، هنر مسیحیان نیز از اختفا و انزوا بیرون آمد و به سرزمینهای دیگر گسترش یافت . گاه هنر مدیترانه خاوری در سده های چهارم تا ششم را جزئی از هنر مسیحی پیشین می دانند . زیرا در جهان مسیحیت آن روزگار هنوز مرزبندی مشخصی بین خاور و باختر وجود نداشت . در واقع صور مختلف هنری و شمایلنگاری مسیحی در سراسر مدیترانه و از فلسطین تا ایرلند به سرعت انتشار یافت ، اما از سدة ششم بخصوص در دورة امپراتوری ایوستی نیانوس ( 527- 565 ) خصوصیات هنر بیزانسی کاملاً بارز شد و نخستین عصر طلائی در تاریخ این هنر رخ نمود . در این دوره ، شمایلنگاری بیزانسی جنبة شکوهمندی داشت و بیشتر به تجلیل از عظمت و اعتبار امپراتوری روم شرقی می پرداخت . جنبش شمایل شکنی در سده های هشتم و نهم رشد هنر مذهبی ( بالاخص شمایلنگاری ) را متوقف کرد و زمینه را برای گسترش هنر دنیوی و تزئینی مهیا ساخت .
دوران حکومت امپراطوری مقدونی ( 867 – 1057 ) مقارن با دومین عصر طلائی هنر بیزانسی بود . در این عصر تمایلی به آثار باستانی ، گرایش فزاینده به جنبه های تشریفاتی و نمایشی رواج یافت . در زمان فرمانروائی خاندان کهننوس ( 1057- 1185 ) سیمای هنر بیزانسی دوباره تغییر کرد . پس از این ، توسعه اروپای باختری آغاز شده ، یورش نرمانها و جنگهای صلیبی ، تسخیر قسطنطنیه توسط فرانک ها ( 1204 ) دورانی پر آشوب را پدید آورد و اینچنین نفوذ اقتصادی جمهوریهای ایتالیا در بیزانس افزایش یافت . ولی این همه به انحطاط هنر نینجامید . در زمان فرمانروائی خاندان پالایولوگوس ( 1261 ـ 1453 ) دوره ای جدید فرا رسید که به عنوان سومین عصر طلائی هنر بیزانسی شناخته می شود .
اگر چه هنر بیزانسی ماهیت دینی داشت ، اما منحصر به موضوعات مذهبی نبود . آنها گاه با نقاشیها و موزائیک های غیر مذهبی کاخهای شاهی را می آراستند ولی آثار تصویری غیر مذهبی در مقایسه با آثاری که موضوعاتشان از تورات ، انجیل ، کتابهای مجعول شرح کودکی مسیح و مریم و زندگینامة قدسیان گرفته شده بود ، شمار کمتری داشتند .
در واقع هنر بیزانسی حتی هنگامی که در خدمت امپراتوران بود . خصلت دین سالارانه اش را حفظ کرد ؛ به طور کلی میتوان گفت که هنر بیزانسی ترجمان تصویری افکار و نظرات علمای الهی به زبان هنر بود . از این رو این هنر فاقد شخصیت پردازی و مقید صرف به مضامین دینی بود . در موزائیک ها ونقاشی های داخل کلیسا ، انتخاب موضوعها و حتی نمایش حالت شخصیتها از الگوی دینی معین پیروی می کرد .
هنر بیزانسی و بالاخص شمایلنگاری اساساً به موضوعات ماوراء بشری می پرداخت . از همین رو در برابر طبیعت گرائی هنر یونانی ـ رومی ، به تخلیص در فرم رو می آورد و بدین سان معیار های هنر خاور زمین را برتر از معیار های کلاسیک باستان دانست . شیوه موزائیک ، عرصه مناسبی برای هنرمندان بیزانسی بود تا جهانی بی زمان ومکان ودر عین حال پر شکوه بیافریند .
هنر بیزانسی به هنر اروپای شرقی قرون وسطی بسیار اثر گذاشت و این تأثیر به خصوص در آثار نقاشان سدة سیزدهم و چهاردهم ایتالیا نمایان است ، اما از جمله تفاوتهای هنر بیزانسی با هنر اروپائی باختری در قرون وسطی این بود که وجه دینی در آن اهمیت بیشتری از وجه تزئینی داشت .
شمایل[1] و ویژگیهای آن
شمایل در لغت به معنای تصویر ، تمثال ، چهره و صورت است.
قدیمی ترین و رایج ترین معنای شمایل با تاریخ هنر دینی مسیحی مرتبط است و به تمثال و تصاویر مذهبی که مورد احترام و تکریم قرار میگرفتند ( غالباً تصویر حضرت مریم و مسیح ) اشاره دارد و مصادیق خاص آن را در هنر قرون وسطی ، بیزانس ، گوتیک و حتی در روسیه می توان یافت . ( تصویر 1-1 )
شمایل همچنین به نقاشیهای مذهبی اجرا شده بر روی پانلهای چوبی مربوط به دوره بیزانس و قرون وسطی نیز گفته میشود .[2]
شمایل روسی از نقاشان بیزانسی مشتق شد و قواعد مشخصی را در ترکیب بندی و نمایش حالت و چهره مقدسین حفظ کرد . آثار هنرمندانی چون روبلف [3] نمونه های این نقاشی سنتی محسوب میشود .
شمایلنگاری[4] :
شمایلنگاری به آثاری اطلاق میگردد که به مطالعه و بررسی نمایش فیگورهای موضوعات مذهبی که در آن شخصیتهای مشهور ، مذهبی ، اسطوره ای و مقدس با روشی خاص نمایش میابند می پردازد . مثلا نمایش فیگورهای موجود در تصاویر یک کتاب با شخصیتهای مقدس و اسطوره ای . بطور مثال میتوان به شخصیتهای مذهبی چون حضرت عیسی(ع) ، حضرت مریم(س) و یا شخصیتهای اسطوره ای چون ژاندارک اشاره نمود.
در نقاشیهائی که در قرون وسطی به تصویر کشیده شده اند ارتباط تنگاتنگی میان تصورات و ایده های هنرمند و اثرش وجود دارد. نقاش اغلب ، ایده واندیشه های دینی را به وسیلة سمبل و نماد در آثارش نمایش می دهد و از پرداختن به اصل مطلب بصورت واضح و عیان پرهیز می کند در بسیاری از آثار شمایل نگاری در قرون وسطی مشاهده می شود که به طور مثال مسیح ( ع ) به چهره و حالتهای متفاوت و گاه با یک نماد و رمز که درآن زمان مفهومی خاص را در برداشته نشان داده می شود .[5]
بطور کلی می توان این گونه بیان کرد که شمایلنگاری ، هنری است آمیخته با رمز ، احساس ، مفهوم و توأم با مضامین ماورائی (ویژگیهای محتوایی و معنایی) ، در عین حال در برخی آثار شمایل نگاری از لحاظ ترکیبی و فنی نوعی سادگی و عدم مهارت (ویژگیهای بصری) دیده می شود که در بخشهای بعدی نمونه هائی از آن را بررسی خواهیم نمود .
شمایل شکنی[6] :
در قرون اولیه ظهور ادیان هیچگاه شمایل پیامبران و قدسیان نقاشی نشده است و در موارد بسیاری منع گردیده است . چنانچه درمورد بودا تنها جای پای او به تصویر کشیده می شد . در مورد حضرت مسیح نیز ، قرنها پس از ظهور او بود که تصاویری از صورت او را شاهد هستیم . این مسئله شاید به دلیل همان قداست و معنویتی است که همة پیروان ادیان آسمانی برای پیامبران خود قائلند و حاضر نیستند چهرة آنها را در صورتی مادی و دنیوی نشان دهند و یا شاید بدلیل بیم بازگشت به دوران بت پرستی باشد .
این ظن هنگامی بیشتر قوت می گیرد که ما می بینیم در دوره های خاصی از هنر مسیحی ، جریانی تحت عنوان شمایل شکنی آغاز می شود که هرگونه آثار نقاشی و مجسمه مذهبی را محکوم به نابودی می نماید .
شمایل شکنی جنبشی بود که در اواخر قرن هشتم میلادی علیه پرستش تصویرهای مذهبی برخاست و به شکستن و سوزانیدن شمایلها و تمثالهای مقدسین انجامید . این جنبش که از حمایتهای امپراتور نیز برخوردار بود تا اواسط سدة نهم ادامه یافت و در این فاصلة زمانی ، بسیاری از آثار هنر دینی از بین رفتند .
شمایل شکنی در واقع حرکتی خصمانه در قبال هنر نبود ؛ این جنبش نه هنر ، بلکه تنها نوع ویژة آن را زیر فشار قرار می داد ، و تنها با تصاویری که محتوای مذهبی داشتند مبارزه می کرد .[7]
بیزاری از باز نمائی تصاویر مذهبی همچنین نفرت از هر چیزی که یاد آور بت پرستی بود ، با توجه به رغبتی که به تصاویر داشتند به هیچ وجه بر بینش بیزانسی متأخر مانند دوران مسیحیت اولیه تأثیری نداشت . تا زمانی که دولت ، مسیحیت را به رسمیت نشناخته بود ، کلیسا به کاربرد مذهبی تصاویر بطور اصولی حمله می برد و تنها در گورستانها و با شرایط خاصی آنها را تحمل می کرد ؛ از پیکر تراشی و ترسیم تک چهره هم ممانعت بعمل می آمد و نقاشی محدود به باز نمائی نمادین بود .
در کلیساها کاربرد آثار هنرهای تصویری مطلقاً ممنوع بود . کلمنت اسکندریه ای تأکید میکند که فرمان دوم ، علیه هر گونه باز نمائی تصویری است و همین ملاکی برای کلیسا و آباء اولیه است . در سدة سوم ازبیوس بازنمائی تصویری عیسی مسیح را عملی بت پرستانه و ضد کتاب مقدس توصیف می کند .
تصاویر خود حضرت مسیح حتی در سدة بعدی بالنسبه کمیاب بود . تا سدة پنجم تهیه این نوع تصویر به میزان قابل توجهی شکوفا نشد . با این حال در همین دوره تصاویری نیز در حد اعلای خود باز نمائی شد که می توان از تابلوی مسیح باز خرید کنندة گناهان نام برد .
ریشه شمایل شکنی و آنچه که بطور مستقیم با نفرت از بت پرستی پیوند داشت رویگردانی اولیه مسیحیت بود از پذیرفتن فرهنگ زیبا شناختی عصر باستان کلاسیک . مسیحیان نخستین ، این محرک روحی را به راههائی بیشمار فرموله کرده بودند و شاید بارزترین نظر آستریوس آماسی باشد که همة باز نمائی های تصویری مقدس را محکوم می کرد . زیرا از نظر او هیچ تصویری نمی توانست از تأکید بر جنبه های حسی و مادی موضوعی که نشان می دهد ، برکنار بماند .
پس از دوران شمایل شکنی ، هنرهای تصویری بیزانس در دیوار نگاره ها و نقاشیهای روی چوب متمرکز شد و در این اشکال ، حالت روحانی چهره ها و پیکره ها بیشتر از هر چیز مورد توجه بود . ( تصویر 2-1 )
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود مقاله کامل درباره نقاشی و شمایل نگاری