فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله راکت فضایی

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله راکت فضایی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

یکی از دیرینه‌ترین آرزوهای بشر در طول زمان سفر به فضا بوده است. البته سالها این موضوع آرزویی دست نیافتنی و افسانه‌ای فرض می‌شده است تا اینکه بالأخره این انسان معجزه‌گر به نیروی عقل و خرد و خلاقیت خویش توانست به کره‌ی ماه گام نهد و این آرزوی دیرین خود را به عمل تبدیل کند.قدرتی که اینبار به یاری بشر آمد تا با آن فضا را فتح کند،قدرتی به نام راکت بود.
یک راکت، وسیله، موشک و یا هواپیمایی است که با بیرون دادن گاز از ته خود به جلو حرکت می کند. راکت ها بیشتر برای مقاصد نظامی، حمل ماهواره ها به مدارها، سفرهای فضایی و برای پژوهش دیگر سیارات استفاده می شوند.

 

راکت ها پیشینه ای طولانی دارند و در برخی از کتاب ها، حتی تاریخ هزار ساله برای آنها ثبت شده است. راکت ها وسایلی بودند که انسان را در قرن 21 برای اولین بار به کره ماه رساندند و هم اکنون هم توریسم فضایی تنها با کمک این وسایل انجام می شود.

 


تاریخچه

 

کلمه راکت از کلمه Rocchetta ایتالیایی گرفته شده که نام یک ترقه بسیار ابتدایی است که توسط موراتوری در سال 1379 ساخته شد.نخستین فناوری های ساخت راکت توسط چنگیزخان مغول هنگامی که روسیه و قسمت هایی از شرق و مرکز اروپا را فتح کرد ابداع شد. البته خود چنگیزخان هم هنگامی که شمال چین را فتح کرد از طریق چینی ها به این فناوری رسید و به سرعت متخصصین راکت سازی چینی را به استخدام خود درآورد و برای اولین بار در سال 1241 میلادی در جنگ سجو از تسلیحات راکت مانندی استفاده کرد.

 

البته در آن زمان راکت به معنی وسیله ای بود که با مواد منفجره پرتاب می شد و بدون هدایت مسیرش را طی می کرد. مسلمانان هم برای اولین بار در دنیا و به دست خودشان راکت ساختند و علیه شاه لوئیس نهم فرانسوی در سال1268 میلادی استفاده کردند.

 

اما دو دانشمند یکی از بلوک شرق و دیگری از بلوک غرب بودند که با ساختن راکت هایی عصر فضا را رقم زدند. کورولوف از شوروی و فون براون دانشمند نازی بعد از جنگ به استخدام آمریکا درآمدند. از تلاش های موازی آنها بود که الان سفرهای فضایی میسر شده. آن دو همیشه آرزو داشتند که با هم همکار بودند.
اما دست رسی به فضا پیچیدگی و مشکلات خاص خود را دارد. راه یابی به فضا پیچیده است، چرا که باید با بسیاری از مشکلات روبرو شد. مثلا: وجود خلا در فضا ، مشکلات گرما و حرارت ، مشکل ورود مجدد به زمین ، مکانیک مدارها ، ذرات و باقی مانده‌های فضا ، تابشهای کیهانی و خورشیدی و طراحی امکانات برای ثابت نگه داشتن اشیاء در بی وزنی.

ولی بزرگترین مشکل ایجاد انرژی لازم برای بالا بردن فضاپیما از زمین است که برای درک این موضوع باید به بررسی طرز کار موتورهای موشک پرداخت.
اولین بار موتور راکت توسط آلمانی‌ها برای پرتاب بمبها به سوی دشمن در جنگ جهانی دوم بکار گرفته شد. این موتورها با سوخت جامد کار می‌کردند که امروزه نیز با گذشت چندین دهه باز هم مورد استفاده قرار می‌گیرند.
به هرحال ساختن یک موتور، بدون هیچ عضو دواری که در وسایل نقلیه موجود مورد استفاده‌اند، به گونه‌ای که قادر باشد با سرعتی بسیار بالا از کمند جاذبه زمین گریخته و به دیگر نقاط فضا برود آنچنان ساده و معمولی نیست و دارای پیچیدگی‌های خاص خود می‌باشد که بحث درباره‌ی هر جزء آن و نوشتن از هر کدام، مطالعات زیادی را می‌طلبد. ولی در این مقاله ما بیشتر به کلیات و معرفی نحوه عملکرد موتور راکت به صورت تئوری می‌پردازیم که امید است مورد استفاده قرار گیرد.
فنون پرتاب راکت جهت بررسی و آشنایی کامل با آن سالیان زیادی مطالعه و پرداختن به مباحث زیادی را می‌طلبد که ما در این مقاله سعی به پرداختن به همه‌ی جزئیات آن را نداریم.
این مقاله در برگیرنده توابع اولیه و اصلی مطالعه‌ی تئوری راکت با آدرس‌دهی قوانین فیزیکی حاکم بر حرکت و پیش‌رانش، پارامترهای مهم اجرا و عملکرد در راکت، تکنیک‌های مختلف پیش‌رانش در راکت، و انواع سوخت و پیش‌رانهای مورد استفاده در راکت می‌باشد.
مختصری درباره‌ی پیش‌رانش(جرم عکس العملی)
راکت‌ها نیز همانند سایر انواع پیش‌رانهای دیگر هستند که مطابق قانون سوم نیوتن با تبادل ممنتم توسط تعدادی جرم عکس‌العملی و با مصرف انرژی تولید نیروی پرتاب و حرکت به جلو می‌کنند.
ولی راکت‌ها از آن نظر که جرم عکس‌العملی مورد نیاز خود را با خود حمل می‌کنند با سایر انواع وسایل نقلیه متفاوتند. بنابراین بی‌نیاز به محیط اطراف بوده و مستقل از آن عمل می‌کنند. (Self contained)
سایر انواع وسایل نقلیه جهت تأمین جرم عکس‌العملی به محیط اطراف خود نیازمندند. اتومبیل‌ها از زمین استفاده می‌کنند و هواپیماها و قایق‌ها از آب و قایق‌های بادبانی از باد. راکتهایی که اغلب با آنها آشنایی داریم، راکتهای شیمیایی هستند که جرم عکس‌العملی آنها مخلوط سوخت و اکسیژن می‌باشد. در راکتهای شیمیایی، جرم عکس‌العملی همان منبع انرژی نیز هست. راکتهای شیمیایی معمل، آن دسته از موتورهای احتراق داخلی هستند که مخلوط سوخت و اکسیژن را در یک محفظه احتراق سوزانده و گاز تولیدی با گرما و فشار زیاد را به سوی یک نازل شتاب می‌دهند. ولی در راکتهای الکتریکی و هسته‌ای که در ادامه درباره آن صحبت خواهد شد، پیش‌ران (جرم عکس‌العملی) اساساً جرمی راکد و فاقد نیروی جنبش می‌باشد که توسط موتور به آن حرارت و شتاب داده می‌شود و سوخت و پیشران جدای از هم عمل می‌کنند.
همانند سایر وسایل نقلیه، راکتها شامل یک سری اجزاء اساسی مشابهی مانند یک ساختمان که در آن یک سری تیرهای حمال (framework) تعبیه شده است و سایر اجزاء را در خود جای داده و محافظت می‌کند، سیستم رانش که نیروی لازم را جهت حرکت وسیله نقلیه فراهم می‌کند، منبع انرژی تهیه توان لازم برای نیرو بخشیدن به سیستم نقلیه، سیستم راهبری جهت کنترل جهت، و در نهایت و مهمتر از همه «در حقیقت دلیل اصلی داشتن سیستم حمل و نقل» بار مفید؛ می‌باشند. (نمونه‌هایی از بار مفید از قرار زیر می‌باشد:
مسافران، اسباب و ادوات یا منابع علمی و وسایل مورد نیاز در سفر؛ وقتی که یک راکت به عنوان جنگ‌افزار جهت تخریب هدف مورد استفاده قرار می‌گیرد و ما آن را موشک می‌نامیم بار مفید آن کلاهک می‌باشد.)
فیزیک راکت
همان طور که می‌دانید آقای اسحاق نیوتن، قوانین اصلی حرکت را ثبت کرده است که این قوانین وسیله‌ای است که ما آنالیز قوانین حرکت راکتها را با آن انجام می‌دهیم.
این قوانین برای آنالیز اولیه حرکت همه وسایل نقلیه با محرک راکت اعمال می‌شوند. بر جت‌های گازی که برای کنترل وضعیت بکار می‌روند، راکتهای کوچک که برای مراحل مختلف جدایی موشک بکار می‌روند، برای تصحیحات حفظ مسیر گلوله‌ها و برای راکتهای بزرگ که جهت حمل ماهواره به مدار زمین استفاده می‌شوند و ...
قانون اول نیوتن: (اینرسی)
هر شیئی تمایل به ادامه حرکت یکنواخت خود در خط راست دارد. مگر اینکه توسط اعمال یک نیرو مجبور به تغییر وضعیت شود.

قانون دوم نیوتن: (ممنتم)
وقتی که یک نیرو به جسمی وارد می‌شود، تغییرات زمانی ممنتم، هم جهت با نیروی اعمال شده می‌باشد.
قانون سوم نیوتن: (عمل و عکس‌العمل)
برای هر عملی عکس‌العملی برابر او نظر بزرگی و مخالف از جهت می‌باشد.
با تحلیل کردن این سه قانون در تئوری راکتها می‌توان نحوه رانش آن را تفسیر و ساده سازی کرد:
برای مثال قانون اول میگوید که موتورهای باید نیروی تراست «پرتاب» کافی برای غلبه بر نیروی جاذبه زمین و راکت پرتاب شده را ایجاد کنند. موتورها باید قادر باشند که حرکت وسیله نقلیه را آغاز نموده و برای رسیدن به سرعت مطلوب، شتاب لازم را به آن بدهند. به گفته دیگر پرتاب راکت موتورها باید پوندتراست (pounds of Thrust) بیشتری نسبت به وزن آن ایجاد کنند. (درباره نیروی تراست در آینده صحبت خواهد شد.)
هنگام اعمال قانون دوم نیوتن باید مجموع کل نیروهای اعمال شده بر بدنه‌ی راکت را در نظر بگیریم. که نیروی شتاب نهایی حاصل از نیروی اعمال شده خالص روی راکت می‌باشد. این به آن معنی است که اگر ما یک راکت به وزن ۲۰۰۰۰۰۰lbf را به طور عمودی از زمین پرتاب کنیم و موتور آن دارای نیروی Thrust ۲۵۰۰۰۰lbf باشد، نیروی خالص پرتاب برابر با ۵۰۰۰۰lbf است که اختلاف بین نیروی Thrust موتور و وزن راکت می باشد.در اینجا نیروی گرانش برخلاف جهت نیروی تراست عمل می‌کند. در هنگام بکار انداختن راکت تا رسیدن به مقصد، نیروهای اعمال شده بر راکت متغییر می‌باشد. نیروی گرانش در حال کاهش می‌باشد چرا که جرم راکت به دلیل مصرف سوخت در حال کاهش می‌باشد و همچنین نیروی گرانش نیز با ارتفاع کاهش می‌یابد. هنگامی که راکت از میان جو عبور می‌کند نیروی drug به دلیل کاهش سرعت افزایش یافته و با افزایش ارتفاع به دلیل کاهش دانیسته کاهش می‌یابد.( در مدتی که تراست باقی مانده ثابت باشد، پروفیل شتاب با تغییر نیروهای وارد بر راکت تغییر می‌کند. در نمودار ترم (Max Q) به بالاترین فشار سازنده ناشی از drag حاصل از اتمسفر اشاره دارد.) تأثیر غالب در نهایت به این ترتیب می‌باشد که شتاب برحسب یک نرخ افزایش، افزایش می‌یابد، جرم راکت در حال افزایش می‌باشد. پایین بودن شتاب و سرعت هنگام پرتاب ناشی از نیروی خالص پایین و جرم بالای راکت در این زمان می‌باشد. هنگامی که سوخت توسط موتور سوزانده می‌شود، شتاب و سرعت هر دو افزایش پیدا می‌کنند. (کاهش جرم راکت و افزایش نیروی خالص) در اولین مرحله پایانی خرج شتاب افت شدیدی پیدا می‌کند که در این نقطه شتاب تنها ناشی از محیط و گرانش و دراگ می‌باشد و بطور کلی برخلاف جهت حرکت هست. در مرحله دوم احتراق و شتاب سرعت افزایش دوباره پیدا می کند .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله راکت فضایی

دانلودمقاله اعجاز قران

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله اعجاز قران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

مقدمه:
بی تردید شخصیتهای بزرگی در طول تاریخ وجود داشته اند که تا مدتها موردتوجه عالمیان
بوده اند . اما به دلیل محدود بودن آنها در زمان و مکان هیچ گاه نتوانسته اند ابدی باشند.
اما پیامبران شخصیتهایی هستند که به دلیل ارتباط با عالم وحی و عالم بالا و ارتباط با خداوند متعال که آفریدگار این جهان است شخصیتهای ابدی هستند که هیچگاه فراموش نخواهندشد.
با این حال پیامبران هر دوره با توجه به مغتضیات زمان ومکان آن دوره و با توجه به ظرفیت انسانها پیامهای دینی را به آنها منتقل میکردند بنابرین در دوره های مختلف
پیامبران متعددی انسانها را به سوی سعادت رهنمون ساختند.
در این میان پیامبر اکرم (ص)به عنوان خاتم پیامبران وبا توجه ظرفیت انسانهای این عصر که میتوانند برنامه کامل سعادت را دریافت کنند کاملترین دین را که همانا اسلام است به
همه جهانیان به ارمغان آورد.
بنابراین شناخت پیامبر (ص)به عنوان پیامبر دین اسلام یکی از ضرویات در دین است.

 


در این تحقیق سعی شده است تا ابتدا به دو مورد از اعجاز قرآن که توسط نگارنده با استفاده از نرم افزارهای قرانی به اثبات رسیده پرداخته شود.
و سپس با استفاده از نرم افزارهای قرآنی و تفاسیر نمونه و المیزان به تفسیر آیاتی از قرآن کریم که در آنها به نام محمد (ص) اشاره شده پرداخته شود .

 

چکیده:
در قران کریم 4 بار نام پیامبر اکرم (ص)به صراحت با کلمه "محمد" بیان شده است که این
به غیر از کلمات ومضامین زیادی همچون "رسول" است که در مواقعی منظور شخص پیامبر
(ص) میباشد.
سوره هایی که پیامبر (ص) در آن با نام محمد خطاب شده اند عبارتند از:
1) آل عمران – آیه 144- مدنی
2) الاحزاب - آیه 40 – مدنی
3) محمد - آیه 2 - مدنی
4) الفتح - آیه 29 - مدنی

 


نکته بسیار بسیار جالب در این 4 آیه که در 4 سوره مختلف از قران کریم آمده این است که هر جا کلمه محمد (ص) آمده در کنار آن جملاتی همچون" فقط فرستاده خداست " و
"پدر هیچ یک از مردان شما نیست" و... آمده است و این را میرساند که شخصیت پیامبر یک شخصیت الهی بوده و اعمال و رفتارو گفتار ایشان خدائیست و هر که اعمال پیامبر را انجام
دهد(سنت) یقینا" آن اعمال درست است .

 

نکته جالب توجه دیگری را که میتوان به آن اشاره کرد این است که اگر از جزء 1 تا جزء30
قرآن را به ترتیب قرائت کنیم و به کلمه" رسول" دقت کنیم خواهیم دید که اولین باری که
کلمه رسول در قران آمده در جزء 1 سوره بقره ودر آیه 87 آن است ودر آنجا به رسالت
دو پیامبر موسی وعیسی وسایر پیامبران پیش از آنها اشاره کرده و این که مردم در برابر
پیامبران تکبر کردند و پیام آنها را نادیده گرفتند. وآخرین باری که کلمه رسول در قرآن آمده
در جزء 30 ودر آیه ی 2 سوره ا لبینه بوده که در این سوره به بهانه های اهل کتاب اشاره
میکند که می گفتند تا دلیل روشنی نیافتیم دست از آئین خود بر نمی داریم و ادامه میدهدکه بعد از آن که صحیفه پاک نیز بر آنها نازل شد گروهی از انها ایمان نیاوردند و خداوند وعده عذاب
سخت به آنها میدهد .
با توجه به این که تفاسیر نمونه والمیزان اتفاق نظر دارند که این سوره در حق پیامبر (ص)ورسالت بحق ایشان نازل گشته می توان به این نتیجه رسید که این سلسه ترتیبات اسامی
پیامبران که ازپیامبران گذشته آغاز شده وبا پیامبران بزرگواری همچون موسی و عیسی همراه
گشته وبه پیامبر اسلام ختم می شود دلیلی جز اثبات خاتمیت پیامبر (ص)ندارد و این را میتوان یکی از اعجاز قرآن دانست.

 

اینک به تفسیر 4 آیه مربوطه خواهیم پرداخت:

 

1)سوره آ ل عمرا ن: در آیه 144 این سوره که در جزء 3قرآ ن کریم قرار دارد آمده است :
"محمد(ص)فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد
ویا کشته شود شما به عقب بر میگردید ؟ وهر کس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرر
نمیزند و خداوند به زودی شاکران و استقامت کنندگان را پاداش خواهد داد ."

 

این آیه نیز ناظر به یکی دیگر از حوادث جنگ احد است و آن اینکه: در همان حال
که آتش جنگ میان مسلمانان و بت پرستان به شدت شعلهور بود ناگهان صدای بلند شد و کسی گفت: محمد را کشتم... محمد را کشتم... این درست همان دم بود که مردی بنام عمرو بن قمیه حارثی سنگ به سوی پیامبر پرتاب کرد، پیشانی و دندان آن حضرت شکست و لب پاین وی شکافت و خون صورت وی را پوشانید.
در این موقع دشمن میخواست پیامبر را به قتل برساند که مصعب بن عمیر یکی از پرچمداران ارتش اسلم جلو حملات آنها را گرفت ولی خودش در این میان کشته شد، و چون او شباهت زیادی به پیامبر داشت دشمن چنین پنداشت که پیغمبر در خاک و خون غلطیده است و لذا این خبر را با صدای بلند به همه لشگرگاه رسانید.
انتشار این خبر به همان اندازه که در روحیه بت پرستان اثر مثبت داشت در میان مسلمانان تزلزل عجیبی ایجاد کرد، جمعی که اکثریت را تشکیل میدادند به دست و پا افتاده و از میدان جنگ به سرعت خارج میشدند، حتی بعضی در این فکر بودند که با کشته شدن پیامبر از آین اسلم برگردند و از سران بت پرستان امان بخواهند، اما در مقابل آنها اقلیتی فداکار و پایدار همچون علی )علیه السلام( و ابو - دجانه و طلحه و بعضی دیگر بودند که بقیه را به استقامت دعوت میکردند از جمله انس بن نضر به میان آنها آمد و گفت: ای مردم اگر محمد )صلی الله علیه وآله وسلم( کشته شد، خدای محمد کشته نشده، بروید و پیکار کنید و در راه همان هدفی که پیامبر کشته شد، شربت شهادت بنوشید، پس از ایراد این سخنان به دشمن حمله نمود تا کشته شد، ولی به زودی روشن گردید که پیامبر زنده است و این خبر اشتباه بوده است یا دروغ، آیه فوق در این مورد نازل گردید و دسته اول را سخت نکوهش کرد.
تفسیر: فرد پرستی ممنوع
و ما محمد ال رسول قد خلت من قبله الرسل ا فان مات او قتل انقلبتم علی اعقابکم:
با استفاده از حوادث جنگ احد آیه حقیقت دیگری را به مسلمانان میآموزد و آن اینکه اسلم آین فرد پرستی نیست و به فرض که پیامبر در این میدان شربت شهادت مینوشید وظیفه مسلمانان بدون تردید ادامه مبارزه بود، زیرا با مرگ یا شهادت پیامبر، اسلم پایان نمییابد بلکه آین حقی است که تا ابد جاویدان خواهد ماند.
مسله فرد پرستی یکی از بزرگترین خطراتی است که مبارزات هدفی را تهدید میکند، وابستگی به شخص معین اگر چه پیامبر خاتم باشد مفهومش پایان یافتن کوشش و تلش برای پیشرفت، به هنگام از دست رفتن آن شخص است و این وابستگی یکی از نشانههای بارز عدم رشد اجتماعی است.
مبارزه پیامبر ) صلی الله علیه وآله وسلم ( با فرد پرستی یکی دیگر از نشانههای حقانیت و عظمت او است زیرا اگر او به خاطر شخص خویش قیام کرده بود لزم بود این فکر را در مردم تقویت کند که همه چیز به وجود او بستگی دارد و اگر او از میان برود همه چیز پایان خواهد یافت، ولی رهبران راستین همانند پیغمبر اکرم ) صلی الله علیه وآله وسلم ( هیچگاه مردم را به چنین افکاری تشویق نمیکنند، بلکه به شدت با آن مبارزه میکنند، و به آنها میگویند: هدف ما، از خود ما بالتر است و هرگز با نابودی ما نابود نخواهد شد و لذا قرآن با صراحت در آیه فوق میگوید: محمد تنها فرستاده خدا است، پیش از او هم فرستادگانی بودند که از دنیا رفتند آیا اگر او بمیرد یا کشته شود باید شما سیر قهقرای کنید؟ و به آین بت پرستی بازگردید؟ جالب توجه اینکه: در آیه برای بیان سیر قهقرای جمله انقلبتم علی اعقابکم به کار رفته است، زیرا اعقاب جمع عقب )بر وزن خشن( به - معنی پاشنه پا است بنا بر این انقلبتم علی اعقابکم

 

به معنی عقب گرد میکنید میباشد و آن تصویر روشنی است از سیر قهقرای و ارتجاع به معنی واقعی است منتها از کلمه ارتجاع صریحتر و روشنتر است و من ینقلب علی عقبیه فلن یضر الله شیا سپس میفرماید: آنها که عقب گرد کنند و به دوران کفر و بت پرستی باز گردند تنها به خود زیان میرسانند نه به خدا زیرا با این عمل نه تنها چرخهای سعادت خود را متوقف میسازند بلکه آنچه را بدست آوردهاند نیز به سرعت از دست خواهند داد.
و سیجزی الله الشاکرین در پایان آیه به اقلیتی که در جنگ احد علی رغم همه مشکلت و انتشار خبر شهادت پیغمبر، دست از جهاد برنداشتند اشاره کرده و کوششهای آنها را میستاید و آنها را به عنوان شاکران و کسانی که از نعمتها در راه خدا استفاده کردند معرفی میکند و میگوید: خداوند این شاکران را پاداش نیک میدهد.
درسی را که این آیه در باره مبارزه با فرد پرستی میدهد درسی است برای همه مسلمانان در همه قرون و اعصار، آنها باید از قرآن بیاموزند که مسال هدفی هرگز نباید قام به شخص یا اشخاص باشد بلکه باید بر محور یک سلسله اصول و تشکیلت ابدی دور بزند که با تغییر افراد یا فوت آنان حتی اگر پیامبر بزرگ خدا باشد آن کار تعطیل نگردد، اصول رمز بقای یک مذهب و یا یک تشکیلت همین است، بنا بر این برنامهها و تشکیلتی که قام به شخص هستند تشکیلتی نا سالم و غیر طبیعی محسوب میشوند که به زودی متلشی خواهند شد.
اما متاسفانه و رویهمرفته غالب تشکیلت جوامع اسلمی هنوز قام به اشخاص است و به همین دلیل بسیار زود از هم میپاشد، مسلمانان باید با الهام از آیه فوق موسسات گوناگون خود را آنچنان پیریزی کنند که از اشخاص لیق کامل بهرهگیری شود اما در عین حال وابسته به شخص آنها نباشد.
و ما کان لنفس ان تموت ال باذن الله کتابا موجل همان طور که گفتیم شایعه بی اساس شهادت پیامبر در احد عده زیادی از مسلمانان را به وحشت افکند تا آنجا که از میدان جنگ فرار کردند و حتی بعضی میخواستند از اسلم هم برگردند، در آیه فوق مجددا برای تنبیه و بیداری این دسته میفرماید: مرگ بدست خدا و فرمان او است و برای هر کس اجلی مقرر شده است که نمیتواند از آن فرار کند، بنا بر این اگر پیامبر در این میدان شربت شهادت مینوشید چیزی جز انجام یافتن یک سنت الهی نبود با این حال نباید مسلمانان از آن وحشت کنند و دست از ادامه مبارزه بردارند.
از سوی دیگر فرار از میدان جنگ نیز نمیتواند از فرا رسیدن اجل جلوگیری کند همان طور که شرکت در میدان جهاد نیز اجل انسان را جلو نمیاندازد بنا بر این فرار از میدان جهاد برای حفظ جان بیهوده است.
در باره معنی اجل و همچنین اجل حتمی و معلق و فرق میان آنها مشروحا در ذیل آیه دوم از سوره انعام به خواست خدا بحث خواهیم کرد.
و من یرد ثواب الدنیا نوته منها و من یرد ثواب الخره نوته منها: در پایان آیه میفرماید: سعی و کوشش انسان هیچگاه ضایع نمیشود، اگر هدف کسی تنها نتیجههای مادی و دنیوی باشد و همانند بعضی از رزمندگان احد تنها بخاطر غنیمت تلش کند، بالخره بهرهای از آن بدست میآورد اما اگر هدف عالیتر بود، و کوششها در مسیر حیات جاویدان و فضال انسانی به کار افتاد، باز به هدف خود خواهد رسید، بنا بر این حال که رسیدن به دنیا یا آخرت هر دو نیازمند به کوشش است، پس چرا انسان سرمایههای وجودی خود را در مسیر دوم که یک مسیر عالی و پایدار است به کار نیندازد؟ سپس بار دیگر تاکید میکند که پاداش شاکران را بزودی خواهیم داد.
)و سنجزی الشاکرین(.
قابل توجه اینکه در آیه سابق این جمله به صورت فعل غاب ذکر شده بود و در اینجا به صورت فعل متکلم، و این نهایت تاکید وعده الهی را به دادن پاداش به آنها بیان میکند، و به تعبیر ساده خداوند میگوید: ضامن پاداش آنها منم.
در تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه، از امام باقر )علیه السلام( چنین نقل شده که: علی )علیه السلام( در روز احد شصت و یک زخم برداشت و پیامبر )صلی الله علیه وآله وسلم( ام سلیم و ام عطیه را دستور داد که به معالجه جراحات آن حضرت بپردازند.
چیزی نگذشت که آنها با نگرانی به خدمت پیغمبر عرضه داشتند وضع بدن علی )علیه السلام( طوری است که ما هر زخمی را میبندیم دیگری گشوده میشود، و زخمهای تن او آنچنان زیاد و خطرناک است که ما از حیات او نگرانیم، پیغمبر و جمعی از مسلمانان به عنوان عیادت به منزل علی وارد شدند در حالیکه بدن او یکپارچه زخم و جراحت بود پیامبر با دست مبارک خود بدن او را مسح میکرد و میفرمود: کسی که در راه خدا این چنین ببیند آخرین درجه مسولیت خود را انجام داده است! و زخمهایکه پیامبر دست بر آن میکشید بزودی التیام مییافت، علی )علیه السلام( در این هنگام گفت الحمد لله که با این همه، فرار نکردم و پشت به دشمن ننمودم خداوند از کوششهای او قدردانی کرد و در دو آیه از قرآن به آن )و به فداکاریهای افراد نمونه دیگر از مجاهدان احد( اشاره کرده است، در یک مورد میفرماید: و سیجزی الله الشاکرین و در مورد دیگر میفرماید: و سنجزی الشاکرین.

 


2) سوره الا حزا ب: در آیه 40 این سوره که در جزء22 قرآن کریم قرار دارد آمده است:
" محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده ونیست ولی رسول خدا و ختم کننده و آخرین
پیامبران است و خداوند به همه چیز آگاه است."
تفسیر: مساله خاتمیت
این آیه آخرین سخنی است که خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پیامبر )صلی الله علیه وآله وسلم( با همسر مطلقه زید برای شکستن یک سنت غلط جاهلی، بیان میدارد، و جواب کوتاه و فشردهای است به عنوان آخرین جواب، و ضمنا حقیقت مهم دیگری را که مساله خاتمیت است به تناسب خاصی در ذیل آن بیان میکند.
نخست میفرماید: محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود )ما کان محمد ابا احد من رجالکم(.
نه زید و نه دیگری، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلم و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعی و خویشاوندی.
البته پیامبر فرزندان حقیقی به نام قاسم و طیب و طاهر و ابراهیم داشت، ولی طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ، چشم از جهان بستند، و لذا نام رجال )مردان( بر آنها اطلق نشد.
امام حسن و امام حسین )علیه السلام( که آنها را فرزندان پیامبر )صل الله علیه وآله وسلم( میخواندند، گرچه به سنین بال رسیدند، ولی به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این جمله ما کان محمد ابا احد من رجالکم که به صورت فعل ماضی آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است.
و اگر در بعضی از تعبیرات خود پیامبر )صلی الله علیه وآله وسلم( میخوانیم انا و علی ابوا هذه المه: من و علی پدران این امتیم مسلما منظور پدر نسبی نبوده بلکه ابوت ناشی از تعلیم و تربیت و رهبری بوده است.
با این حال ازدواج با همسر مطلقه زید که قرآن فلسفه آنرا صریحا شکستن سنتهای نادرست ذکر کرده چیزی نبود که باعث گفتگو در میان این و آن شود، و یا به خواهند آنرا دستاویز برای مقاصد سو، خود کنند.
سپس میافزاید: ارتباط پیامبر )صلی الله علیه وآله وسلم( با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت میباشد او رسول الله و خاتم النبیین است )و لکن رسول الله و خاتم النبیین(.
بنابر این صدر آیه ارتباط نسبی را بطور کلی قطع میکند، و ذیل آیه ارتباط معنوی ناشی از رسالت و خاتمیت را اثبات مینماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن میشود.
از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علقه او فوق علقه یک پدر به فرزند است، چرا که علقه او علقه رسول به امت میباشد، آنهم رسولی که میداند بعد از او پیامبر دیگری نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت برای آنها با دقت و با نهایت دلسوزی پیشبینی کند.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لزم بوده در اختیار او گذارده، از اصول و فروع و کلیات و جزیات در تمام زمینهها، و لذا در پایان آیه میفرماید: خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست )و کان الله بکل شی، علیما(.
این نکته نیز قابل توجه است که خاتم انبیا، بودن، به معنی خاتم المرسلین بودن نیز هست، و اینکه بعضی از دینسازان عصر ما برای مخدوش کردن مساله خاتمیت به این معنی چسبیدهاند که قرآن پیامبر اسلم )صلی الله علیه وآله وسلم( را خاتم انبیا، شمرده، نه خاتم رسولن این یک اشتباه بزرگ است، چرا که اگر کسی خاتم انبیا، شد به طریق اولی خاتم رسولن نیز هست، زیرا مرحله رسالت مرحلهای است فراتر از مرحله نبوت )دقت کنید(.
این سخن درست به این میماند که بگویم: فلن کس در سرزمین حجاز نیست، چنین کسی مسلما در مکه نخواهد بود، اما اگر بگویم در مکه نیست، ممکن است در نقطه دیگری از حجاز باشد، بنابر این اگر پیامبر را خاتم المرسلین مینامید ممکن بود خاتم انبیا، نباشد، اما وقتی میگوید او خاتم انبیا، است، مسلما خاتم رسولن نیز خواهد بود، و به تعبیر مصطلح نسبت نبی و رسول نسبت عموم و خصوص مطلق است )باز هم دقت کنید(.
نکتهها:
1 - خاتم چیست؟
خاتم )بر وزن حاتم( آنگونه که ارباب لغت گفتهاند به معنی چیزی است که به وسیله آن پایان داده میشود، و نیز به معنی چیزی آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مهر میکنند.
در گذشته و امروز این امر معمول بوده و هست که وقتی میخواهند در نامه یا ظرف یا خانهای را ببندند و کسی آن را باز نکند روی در، یا روی قفل آن ماده چسبندهای میگذارند، و روی آن مهری میزنند که امروز از آن تعبیر به لک و مهر میشود.
و این به صورتی است که برای گشودن آن حتما باید مهر و آن شی، چسبنده
شکسته شود، مهری را که بر اینگونه اشیا، میزنند خاتم میگویند، و از آنجا که در گذشته گاهی از گلهای سفت و چسبنده برای این مقصد استفاده میکردند لذا در متون بعضی از کتب معروف لغت در معنی خاتم میخوانیم ما یوضع علی الطینه )چیزی بر گل میزنند(.
اینها همه به خاطر آن است که این کلمه از ریشه ختم به معنی پایان گرفته شده، و از آنجا که این کار )مهر زدن( در خاتمه و پایان قرار میگیرد نام خاتم بر وسیله آن گذارده شده است.
و اگر میبینیم یکی از معانی خاتم انگشتر است آن نیز به خاطر همین است که نقش مهرها را معمول روی انگشترهایشان میکندند، و به وسیله انگشتر نامهها را مهر میکردند، لذا در حالت پیامبر )صلی الله علیه وآله وسلم( و امه هدی )علیهمالسلام( و شخصیتهای دیگر از جمله مسالی که مطرح میشود نقش خاتم آنها است.
مرحوم کلینی در کافی از امام صادق )علیه السلام( چنین نقل میکند: ان خاتم رسول الله کان من فضه نقشه محمد رسول الله: انگشتر پیامبر از نقره بود و نقش آن محمد رسول الله بود.
در بعضی از تواریخ آمده است که یکی از حوادث سال ششم هجری این بود که پیامبر انگشتر نقش داری برای خود انتخاب فرمود و این به خاطر آن بود که به او عرض کردند پادشاهان نامههای بدون مهر را نمیخوانند.
در کتاب طبقات نیز آمده است هنگامی که پیامبر گرامی اسلم تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد، و به پادشاهان و سلطین روی زمین نامه بنویسد دستور داد انگشتری برایش ساختند که روی آن محمد رسول الله حک شده
بود، و نامههای خود را با آن مهر میکرد.
با این بیان به خوبی روشن میشود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینی نیز اطلق میشود، ولی ریشه اصلی آن از ختم به معنی پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهای میگفتند که با آن نامهها را مهر میکردند.
بعلوه این ماده در قرآن مجید در موارد متعددی به کار، رفته، و در همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن است، مانند الیوم نختم علی افواههم و تکلمنا ایدیهم: امروز - روز قیامت - مهر بر دهانشان مینهیم و دستهای آنها با ما سخن میگوید )یس - 56(.
ختم الله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه: خداوند بر دلها و گوشهای آنها )منافقان( مهر نهاده )به گونهای که هیچ حقیقتی در آن نفوذ نمیکند( و بر چشمهای آنها پردهای است )بقره - 7(.
از اینجا معلوم میشود آنها که در دللت آیه مورد بحث بر خاتمیت پیامبر اسلم )صلی الله علیه وآله وسلم( و پایان گرفتن سلسله انبیا، به وسیله او وسوسه کردهاند به کلی از معنی این واژه بی اطلع بودهاند، و یا خود را به بیاطلعی زدهاند، و گرنه هر کس کمترین اطلعی از ادبیات عرب داشته باشد میداند کلمه خاتم النبیین به وضوح دللت بر معنی خاتمیت دارد.
وانگهی اگر غیر از این تفسیر برای آیه گفته شود مفهوم سبک و بچهگانهای پیدا خواهد کرد مثل اینکه بگویم پیامبر اسلم انگشتر پیامبران بود یعنی زینت پیامبران محسوب میشد، زیرا میدانیم انگشتر یک ابزار ساده برای انسان است و هرگز در ردیف خود انسان نخواهد بود و اگر آیه را چنین تفسیر کنیم مقام پیامبر اسلم )صلی الله علیه وآله وسلم( را فوق العاده تنزل دادهایم، گذشته از اینکه با معنی لغوی سازگار نیست.
لذا این واژه در تمام قرآن )در 8 مورد( که این ماده به کار
رفته همه جا به معنی پایان دادن و مهر نهادن آمده است.
2 - دلل خاتمیت پیامبر اسلم )صلی الله علیه وآله وسلم(
آیه فوق گرچه برای اثبات این مطلب کافی است، ولی دلیل خاتمیت پیامبر اسلم )صلی الله علیه وآله وسلم( منحصر به آن نمیباشد، چه اینکه هم آیات دیگری در قرآن مجید به این معنی اشاره میکند، و هم روایات فراوانی در این باره وارد شده است.
از جمله در آیه 91 سوره انعام میخوانیم: و اوحی الی هذا القرآن ل نذرکم به و من بلغ: این قرآن بر من وحی شده تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد انذار کنم )و به سوی خدا دعوت نمایم(.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  19  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اعجاز قران

دانلود مقاله حجاب زن

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله حجاب زن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

مقدمه :
لزوم پوشیدگی زن در برابر مرد بیگانه یکی از مسائل مهم اسلامی است ، در خود قرآن کریم درباره این مطلب تصریح شده است ، علیهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامی نمی توان تردید کرد .
پوشیدن زن خود را از مرد بیگانه یکی از مظاهر لزوم حریم میان مردان و زنان اجنبی است ، همچنانکه عدم جواز خلوت میان اجنبی و اجنبیه یکی دیگر از مظاهرآن است .
این بحث را در پنج بخش باید رسیدگی کرد :
1- آیا پوشش زن از مختصات اسلام است و پس از ظهور اسلام از مسلمین به غیر مسلمین سرایت کرده است ؟ یا از مختصات اسلام و مسلین نیست و درمیان ملل دیگر قبل از اسلام نیز وجود داشته است ؟
2- علت پوشش چیست ؟
3- فلسفه پوشش از نظر اسلام
4- ایرادها واشکالها
5- حدود پوشش اسلامی چیست ؟
آیا اسلام طرفدار پرده نشینی زن است همچنانکه لغت « حجاب » بر این معنی دلالت می کند.یا اسلام طرفداراین است که زن در حضور مرد بیگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنکه مجبور باشد از اجتماع کناره گیری کند؟ آیا در اسلام مسآله ای به نام « حریم عفاف » وجود دارد یا نه ؟ یعنی آیا در اسلام مساٌله سومی که نه « پرده نشینی » و « محبوسیت » و نه « اختلاط» باشد وجود دارد یا خیر ؟ و به عبارت دیگر آیا اسلام طرفدار جدا بودن مجامع زنانه و مردانه است یا نه ؟ برای جواب به این پرسشها ابتدا تاریخچه حجاب را بررسی می کنیم .

 

تاریخچه حجاب

 

طبق کتابهای تاریخی و بررسیهای انجام شده ، تاریخ بیان می کند که در ایران باستان و درمیان قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است .
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 تاریخ تمدن ( ترجمه فارسی ) راجع به قوم یهود و قانون تلمود می نویسد : « اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت : چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت و یا با هر سنخی ار مردان درد دل می کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند ، در آنصورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه اورا طلاق دهد.»
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 از ام اسلمه می گوید :« پس از آنکه آیه سوره احزاب ( یدنین علیهن من جلابیبهن ) نازل شد ، زنان انصار چنین کردند .»
عایشه نیز زنان انصار را اینچنین ستایش می کرد:
« مرحبا به زنان انصار ، همین که آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید ، سر خود را با روسریهای مشکی می پوشیدند گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است .»
جواهر لعل نهرو نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شد.
اما این سخن درستی نیست زیرا بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تاره مسلمانان غیرعرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد ، نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی نداشته است .
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است .به عقیده نهرو حجاب هند بواسطه مسلمانان به هند آمده است .
ولی اگرتمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است . زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است.
به هر حال آنچه مسلم است اینست که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست ، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی که در ملل باستانی بود ، یکی است یا نه ؟ و دیگر اینکه علت و فلسفه ای که از نظر اسلام حجاب را لازم می سازد همان علت وفلسفه است که در جاهای دیگر جهان منشا پدید آمدن حجاب شده است یا نه؟

 

 

 

علل پیدا شدن حجاب
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که درمیان همه یا بعضی ملل باستانی پدید آمد؟ اسلام که دینی است که درهمه دستورهای خویش فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تایید و یا تاسیس کرد؟
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است :
1- میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی )
2- عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی )
3- پدر شاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع اقتصادی ( ریشه اقتصادی )
4- حسادت و خودخواهی مرد (ریشه اخلاقی )
5- عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم دارد ، بعلاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی )
اما علل نامبرده یا به هیچ وجه تاثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از نقاط جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده اند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تاثیر داشته است و در حجاب اسلامی تاثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه ای که در اسلام سبب تشریع حجاب شده نبوده است .
فلسفه پوشش در اسلام :
اسلام برای پوشش زن فلسفه خاصی قائل است که نظر عقـلی آن را موجه می سازد و از نظر تحلیل می توان آن را مبنای حجاب در اسلام دانست .
وازه حجاب :
معنای لغوی حجاب که در عصرما این کلمه برای پوشش زن معروف شده است چیست ؟ کلمه حجاب هم به معنی پوشیدن است و هم به معنی پرده و حاجب .بیشتر استعمالش به معنی پرده است . این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست ، آن پوشش حجاب نامیده می شود که ازطریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.در قرآن کریم درداستان سلیمان، غروب خورشید را اینطور توصیف می کند :
« حتی توارت بالحجاب »1 یعنی تا آنوقتی که خورشید در پشت پرده مخفی شد .
پرده حاجز میان قلب شکم را « حجاب » می نامند . بهتر بود که این کلمه عوض نمی شد و ما همیشه همان کلمه « پوشش » را به کار میبردیم . زیرا چنانچه گفتیم معنی شایع لغت حجاب پرده است ، و اگر در مورد پوشش بکار برده می شودبه اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همین امر موجب شده که عده زیادی گمان کنند که اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود.
وظیفه پوشش که اسلام برای زنان مقرر کرده است بدین معنی نیست که از خانه بیرون نروند، زندانی کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست ، در برخی از کشورهای قدیم مثل ایران قدیم و هند ، چنین چیزهائی وجود داشته است ولی در اسلام وجود ندارد.پوشش زن در اسلام اینست که زن در معاشرت خود با مردانه بدن خود را بپوشاند و به جلوه گر ی و خودنمائی نپردازد.
فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است ، بعضی از آنها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او.
1- سوره ص ، آیه 32
اکنون شرح چهارقسمت فوق :
1- آرامش روانی
نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بندوبار ، هبجانها و التهابهای جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد .غریزه جنسی ، غریزه ای نیرومند ، عمیق و « دریا صفت » است ، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد ، همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند ، شعله ورتر می شود.
اسلام تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و در این زمینه هم برای زنان و هم برای مردان ، تکلیف معین کرده است .یک وظیفه مشترک که برای زن و مرد ، هردو، مقرر فرموده مربوط به نگاه کردن است : دستورداده که زن و مرد نباید به یکدیگر خیره شوند، نباید چشم چرانی کنند ، نباید نگاههای مملو از شهوت به یکدیگر بدوزند ، نباید به قصد لذت بردن به یکدیگر نگاه کنند .یک وظیفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اینست که بدن خود را از مردانه بیگانه پوشیده دارند و در اجتماع به جلوه گری و دلربائی نپردازند، به هیچوجه و هیچ صورت و با هیچ شکل و رنگ و بهانه ای کاری نکنند که موجبات تحریک مردان بیگانه را فراهم کنند.روح بشر فوق العاده تحریک پذیر است ، اشتباه است که گمان کنیم تحریک پذیری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام می گیرد. هیچ مردی از تصاحب زیبارویان و هیچ زنی از متوجه کردن مردانه و تصاحب قلب آنان و بالاخره هیچ دلی از هوس سیر نمی شود. از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدنی است و همیشه مقرون است به نوعی احساس محرومیت ، دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماریهای روانی می گردد. چرا در دنیای غرب اینهمه بیماری روانی زیاد شده است ؟ علتش آزادی اخلاقی جنسی و تحریکات فراوان سکسی است که بوسیله جرائد ، و مجلات و سینماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غیر رسمی و حتی خیابانها و کوچه ها انجام می شود.
2- استحکام پیوند خانوادگی
شک نیست که هر چیزیکه موجب تحکیم پیوند خانوادگی و سبب صمیمیت رابطه زوجین گردد ، برای کانون خانواده مفید است و در ایجاد آن باید حداکثر کوشش مبذول شود ، و بالعکس هر چیزیکه باعث سستی روابط زوجین و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگی زیانمند است و باید با آن مبارزه کرد.اختصاص یافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محیط خانوادگی و در کادر ازدواج مشروع ، پیوند زن و شوهری را محکم می سازد و موجب اتصال بیشتر زوجین به یکدیگر می شود.فلسفه پوشش و منع کامیابی جنسی از غیر همسر مشروع ، از نظر اجتماع خانوادگی ، اینست که همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبخت کردن او به شمار برود . در حالیکه در سیستم آزادی کامیابی ، همسر قانونی از لحاظ روانی یک نفر رقیب و مزاحم و زندانبان به شمار می رود و در نتیجه ، کانون خانوادگی بر اساس دشمنی و نفرت پایه گذاری می شود.علت اینکه جوانان امروز از ازدواج گریزانند و هر وقت به انان پیشنهاد می شود ف جواب می دهند که حالا زود است ، ما هنوز بچه ایم ، و یا به عناوین دیگر از زیر بار آن شانه خالی می کنند ، همین است . و حال آنکه در قدیم یکی از شیرین ترین آرزوهای جوانان ازدواج بود، جوانان ، پیش از آنکه به برکت دنیای اروپا کالای زن اینهمه ارزان و فراوان گردد ، « شب زفاف را کم از تخت پادشاهی » نمی دانست . معاشرتهای آزاد و بی بندوبار پسران و دختارن ، ازدواج را بصورت یک وظیفه و تکلیف و محدودیت درآورده است که باید آن را با توصیه های اخلاقی و یا احیانا – چنانکه برخی از جرائد پیشنهاد می کنند – با اعمال زور بر جوانان تحمیل کرد. تفارت آن جامعه که روابط جنسی را محدود می کند به محسط خانوادگی و کادر ازدواج قانونی ، با اجتماعی که روابط آزاد در آن اجازه داده می شود اینست که ازدواج در اجتماع اوال پایان انتظار و محرومیت ، و در اجتماع دوم آغاز محرومیت و محدودیت است .
3- استواری اجتماع
کشانیدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع ، نیروی کار و فعالیت اجتماع را تضعیف می کند. بر عکس آنچه که مخالفین حجاب خرده گیری کرده اند و گفته اند: « حجاب موجب فلج کردن نیروی نیمی از افراد اجتماع است» بی حجابی و ترویج روابط آزاد جنسی موجب فلج کردن نیروی اجتماع است . آنچه موجب فلج کردن نیروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی کردن زن و محروم ساختن او از فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی است و در اسلام چنین چیزی وجود ندارد اسلام هرگز نمی خواهد زن بیکار بنشیند و وجودی عاطل و باطل بار آید. پوشانیدن بدن به استثناء وجه و کفین مانع هیچگونه فعالیت فرهنگی یا اجتماعی با اقتصادی نیست . آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماع است آلوده کردن محیط کار به لذت جوئی های شهوانی است .
4- ارزش و احترام زن
انچه مسلم است اینست که مرد به طور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد ، از نظر مغز و فکر نیز توفق مرد لااقل قابل بحث است ، زن در این دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن از طریق عاطفی و قلبی همیشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است ، حریم نگه داشتن زن میان خود و مرد یکی از وسائل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده کرده است . اسلام تاکید کرده است که زن هر اندازه متین تر و باوقارتر و عفیف تر حرکت کند و خود را در معرض نمایش برای مرد نگذارد بر احترامش افزوده می شود.
- یکی از ایرادها و اولین ایرادی که بر پوشیدگی زن می گیرند اینست که دلیل معقولی ندارد و چیزیکه منطقی نیست نباید از آن دفاع کرد.می گویند منشا حجاب یا غارتگری و نا امنی بوده است که امروز وجود ندارد، و یا فکر رهبانیت و ترک لذت بوده است که فکر باطل و نادرستی است ، و یا خودخواهی و سلطه جوئی مرد بوده که رذیله ای است ناهنجار و باید با آن مبارزه کرد و یا اعتقاد به پلیدی زن در ایام حیض بوده است ، که این هم خرافه ای بیش نیست .
پاسخ از جنبه های مختلف : روانی ، خانوادگی ، اجتماعی و حتی جنبه بالا رفتن ارزش زن ، منطق معقول دارد. ( در بالا بحث شد)
- ایراد دیگری که بر حجاب گرفته اند اینست که موجب سلب حق آزادی که یک حق طبیعی بشری است می گردد و نوعی توهین به حیثیت انسانی زن به شمار می رود. می گویند احترام به حیثیت و شرف انسانی یکی از مواد اعلامیه حقوق بشر است ، هر انسانی شریف و آزاد است ، مرد باشد یا زن ف سفید باشد یا سیاه ، تابع هرکشور یا مذهبی باشد. مجبور ساختن زن به اینکه حجاب داشته باشد بی اعتنائی به حق آزادی او و اهانت به حیثیت انسانی او است و ظلم فاحش است به زن .
پاسخ : بین زندانی کردن زن در خانه و بین موظف دانستن او به اینکه وقتی می خواهد با مرد بیگانه مواجه شود پوشیده باشد فرق است .در اسلام محبوس ساختن و اسیر کردن زن وجود ندارد . اگر رعایت پاره ای مصالح اجتماعی زن یا مرد را مقید سازد ، که در معاشرت روش خاصی را اتخاذ کنند و طوری راه بروند که آرامش دیگران را برهم نزنند و تعادل اخلاقی را از بین نبرند چنین مطلبی را « زندانی کردن » یا « بردگی » نمی توان نامید و آن را منافی حیثیت انسانی و اصل « آزادی » فرد نمی توان دانست .
- سومین ایرادی که بر حجاب می گیرند اینست که سبب رکود و تعطیل فعالیتهائی است که خلقت در استعداد زن قرار داده است .
زن نیز مانند مرد دارای ذوق ، فکر، فهم و هوش و استعداد کار است . این استعدادها را خدا به او داده است و بیهوده نیست و باید به ثمر برسد. اساسا هر استعداد طبیعی دلیل یک حق طبیعی است . باز داشتن زن از کوشش هائیکه آفرینش به او امکان داده است نه تنها ستم به زن است ، خیانت به اجتماع نیز می باشد.هرچیزی که سبب شود قوای طبیعی و خدادادی انسان معطل و بی اثر بماند به زیان اجتماع است . زن نیز انسان است و اجتماع باید از کار و فعالیت این عامل و نیروی تولید او بهره مند گردد .فلج کردن این عامل و تضییع نیروی نیمی ازافراد اجتماع هم برخلاف حق طبیعی فردی زن است و هم برخلاف حق اجتماع و سبب می شود که زن همیشه سربار و کل بر مرد زندگی کند.
پاسخ : حجاب اسلامی موجب هدر رفتن نیروی زن و ضایع ساختن استعدادهای فطری او نیست . حجاب اسلام نمی گوید که باید که زن را در خانه محبوس کرد و جلوی بروز استعدادهای اورا گرفت ، مبنای حجاب در اسلام اینست که التذاذات جنسی باید به محیط خانوادگی و به همسر مشروع اختصاص یابد و محیز اجتماع ، خالص برای کار و فعالیت باشد ، به همین جهت ، به زن اجازه نمی دهد که وقتی از خانه بیرون می رود موجبات تحریک مردان را فراهم کند و به مرد هم اجازه نمی دهد که چشم چرانی کند. چنین حجابی نه تنها نیروی کار زن را فلج نمی کند ، موجبات تقویت نیروی کار اجتماع نیز میباشد.
- چهارمین ایراد : ایجاد حریم میان زن و مرد بر اشتیاق ها و التهابها می افزاید و طبق اصل « الانسان حریص علی ما منع منه » ، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسی را در زن و مرد بیشتر میکند . به علاوه ، سرکوب کردن غرائز موجب انواع اختلالهای روانی و بیماریهای روحی می گردد.
برتراند راسل در صفحه 69 و 70 ( ترجمه فارسی ) کتاب « جهانی که من می شناسم » می گوید : « اثر معمولی تحریم ، عبارت از تحریک حس کنجکاوی عمومی است . و این تاثیر ، هم درمورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا نی می کند ... اکنون برای تحریم مثالی می زنم : فیلسوف یونانی « امپدکل » جویدن برگهای شجره الغار را خیلی شرم آور و زشت می پنداشت . او همیشه جزع و فزع می کرد از اینکه باید ده هزار سال به علت جویدن برگ درخت غار در ظلمات خارجی ( دوزخ ) به سر برد . هیچوقت مرا در جویدن برگ غار نهی نکرده اند و من هم تاکنون برگ چنین درختی را نجویده ام ولی به « امپدکل » تلقین شده بود که نباید این کار را بکند و او هم برگ درخت غار را جوید.»
سپس در جواب این سوال که : « آیا شما عقیده دارید انتشار موضوع های منافی عفت علاقه مردم را به آنها زیاد نمی کند ؟ » جواب می دهد : « علاقه مردم نسبت بدانها نقصان می یابد ، فرض کنید چاپ و انتشار کارت پستال های منافی عفت مجاز و آزاد گردد، اگر چنین چیزی بشود این اوراق برای مدت یکسال یا دوسال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته می شوند و دیگر کسی حتی به آنها نگاه هم نخواهد کرد.»
پاسخ این ایراد اینست که درست است که ناکامی ، بالخصوص ناکامی جنسی ، عوارض وخیم و ناگواری دارد و مبارزه با اقتضاء غرائز در حدودی که مورد نیاز طبیعت است غلط است ، ولی برداشتن قیود اجتماعی مشکل را حل نمی کند بلکه بر ان می افزاید.
در مورد غریزه جنسی و برخی غرائز دیگر ، برداشتن قیود ، عشق به مفهوم واقعی را می میراند ولی طبیعت را هرزه و بی بندوبار می کند ، در این مورد هر چه بیشتر گردد هوس ومیل به تنوع افزایش می یابد. گفته راسل در مورد یک عکس بالخصوص و یک نوع بی عفتی بالخصوص صادق است ، ولی در مورد مطلق بی عفتی ها صادق نیست یعنی از یک نوع خاص بی عفتی خستگی پیدا می شود ولی نه بدین معنی که تمایل به عفاف جانشین آن شود بلکه بدین معنی که آتش و عطش روحی زبانه می کشد و نوعی دیگر را تقاضا می کند. و این نقاضا ها هرگز تمام شدنی نیست.
خود راسل در کتاب زنانشویی و اخلاق اعتراف می کند که عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است ، آنچه با ارضاء تسکین می یابد حرارت جسمی است نه عطش روحی .
میان آنچه عشق نامیده می شود ، و به قول ابن سینا « عشق عفیف » و آنچه به صورت هوس و حرص و آز و حس تملک در می آید – با اینکه هردو روحی و پایان پذیر است – تفاوت بسیار است . عشق ، عمیق و متمرکز کننده نیروها و یگانه پرست است .و اما هوس ، سطحی و پخش کننده نیرو و متمایل به تنوع ، و هرزه صفت است .
به طور کلی در طبیعت انسانی از نظر خواسته های روحی ،محدودیت در کار نیست ، انسان روحا طالب بی نهایت آفریده شده است وقتی هم که خواسته های روحی در مسیر مادیات قرار گرفت به هیچ حدی متوقف نمی شود. ناصحان و عارفان در ادبیات فارسی و عربی زیاد بدین نکته اشاره کرده اند: سعدی می گوید :
فرشته خوی شود آدمی زکم خوردن و گر خورد چوبهائم بیفتد او چو جماد
مراد هر که بر آری مطیع امر تو گشت خلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد
به عقیده ما برای آرامش غریزه دو چیز لازم است :
یکی ارضاء غریزه در حد حاجت طبیعی ، و دیگر جلوگیری از تهییج و تحریک آن .
حجاب اسلامی
این بحث را از قرآن شروع می کنیم . آیات مربوط به این موضوع در دو سوره از قرآن آمده است : « نور و احزاب »
یا ایها الذین امنو لاتدخلو بیوتا غیر بیوتکم حتی تستانسوا و تسلموا علی اهلها ذلکم خیر لکم لعلکم تذکرون . 27نور
ای کسانی که ایمان آورده اید به خانه دیگران داخل نشوید مگر آنکه قبلا آنان را آگاه سازید و بر اهل خانه سلام کنید ، این برای شما بهتر است ، باشد که پند بگیرید.
فان لم تجدوا فیها احدا فلا تدخلوها حتی یوذن لکم و ان قیل لکم ارجعوا فارجعوا هوازکی لکم والله بما تعملون علیم . 28نور
اگر کسی را در خانه نیافتید داخل نشوید تا به شما اجازه داده شود، اگر کفته شده بازگردید ، بازگردید که پاکیزه تر است برای شما ، خدا بدانچه انجام میدهید داناست .
وقل للمومنات یفضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لایبدین زینتهن الا ماظهر منها ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن و لایبدین زینتهن الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعولتهن او ابنائهن او ابناء بعولتهن ....... 31 نور
به زنان مومنه بگو دیدگان خویش فروخوابانند و دامنهای خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است ، سرپوشهای خویش بر گریبانها بزنند ، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران ، یا برادران ، یا برادرزادگان ، یا خواهرزادگان ، یا زنان ، یا مملوکانشان ، یا مردان طفیلی که حاجت به زن ندارند، یا کودکانی که از راز زنانن آگاه نیستند .( یا بر کامجوئی از زنان توانا نیستند ) و پای به زمین نکوبند که زیورهای مخفی شان دانسته شود. ای گروه مومنان همگی به سوی خداوند توبه برید، باشد که رستگار شوید.
مفاد آیات اینست که نباید سرزده و بدون اجازه به خانه کسی داخل شوند. مکانهای عمومی و جاهائیکه برای سکونت نیست از این دستور استثناء می گردد . همچنین وظایف زن و مرد را در معشرت با یکدیگر بیان کرده است :
1- هر مسلمان ، چه مرد و چه زن ، باید از چشم چرانی و نظر بازی اجتناب کند.
2- مسلمان ، خواه مرد یا زن ، باید پاکدامن باشد و عورت خود را از دیگران بپوشد.
3- زنان باید پوشش داشته باشند و آرایش و زیور خود را بر دیگران آشکار نسازند و درصدد تحریک و جلب توجه مردان برنیایند.
4- دو استثناء برای لزوم پوشش زن ذکر شده است و نداشتن پوشش را برای زن نسبت به عده خاصی تجویز می کند.
اگر می بینیم که وظیفه « پوشش » به زن اختصاص یافته است از اینجهت است که ملاک آن مخصوص زن است .زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است ، قهرا به زن باید بگویند خود را در معرض نمایش قرار نده ، نه به مرد . لهذا با باینکه دستور پوشیدن برای مردان مقرر نشده است ، عملا مردان پوشیده تر از زنان از منزل بیرون می روند، زیرا تمایل مرد به نگاه کردن و چشم چرانی است ، نه به خودنمائی ، و برعکس امیل زن بیشتر به خودنمائی است نه به چشم چرانی . تمایل مرد به چشم چرانی بیشتر زن را تحریک به خودنمائی می کند و تمایل به چشم چرانی کمتر در زنان وجود دارد، لهذا مردان کمتر تمایل به خودنمائی دارند. و به همین جهت « تبرج » از مختصات زنان است ..
زیور به زینتهایی گفته می شود که از بدن جدا می باشد مانند طلا وجواهرات ، ولی کلمه زینت هم به این دسته گفته می شود و هم به آرایشهائیکه به بدن متصل است نظبر سرمه و خضاب .و مفاد دستور اینست که زنان نباید آرایش و زیور خود را آَشکارنمایند.اما دو استثناء بیان شده است ( زینت آَشکارو زینت نهان ) . و سه قول وجود دارد:
الف – زینت آشکار که مراد جامه ها است و مراد از زینت نهان پای برنجن "1" است و گوشواره و دستبند است . ( این قول از ابن مسعود صحابی معروف نقل شده است )
ب – زینت آشکار سرمه و انگشتر و خصاب دست است ، یعنی زینتهایی که در چهره و دو دست تا مچ واقع می شود. ( این قول این عباس است )
پ – زینت آَشکار خود چهره و دودست تا مچ است .( این قول ضحاک و عطا است )
فلسفه استثناء زینتهای ظاهره از قبیل سرمه و خضاب و گلگونه و انگشتر و حلقه و مواضع آنها از قبیل چهره و دودست چیست ؟
پوشانیدن اینها حرج است ، کار دشواری است بر زن ، زن چاره ای ندارد از اینکه با دودستش اشیاء را بردارد یا بگیرد و چهره اش را بگشاید. خصوصا در مقام شهادت دادن و در محاکمات و در موقع ازدواج ، چاره ای ندارد از اینکه در کوچه ها را برود و خواه ناخواه از ساق به پائین تر یعنی قدم هایش معلوم می شود، خصوصا زنان فقیر ( که جوراب و احیانا کفش ندارند) و اینست معنی جمله « الا ما ظهر منها» .
امام باقر (ع) فرمود : زینت ظاهر عبارت است از جامه ،سرمه ،انگشتر، خضاب دستها ،النگو. سپس فرمود زینت سه نوع است : یکی برای همه مردم است و آن همین است که گفتیم ، دوم برای محرم ها است و آن جای گردن بند به بالاترو جای بازوبند به پائین و خلخال به پائین است .سوم زینتی است که اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است .
1از نظر فقه اسلام بعضی مسائل قطعی است از قبیل :
1- در اینکه پوشانیدن غیروجه و کفین بر زن واجب است از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد.و جزء ضروریات و مسلمات است ، نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوی ، در این باره اختلاف و تشکیکی وجود ندارد .
2- « وجوب پوشش » که وظیفه زن است از مساله « حرمت نظر بر زن » که مربوط به مرد است باید تفکیک کرد. از لحاظ فقهی مسلم است که بر مرد ، واجب نیست سرخود را بپوشاند ولی این دلیل نمی شود که بر زن هم نگاه کردن به سرو بدن مرد جایز باشد.
3- در مساله جواز نظر ، تردیدی نیست که اگر نظر از روی « تلذذ » یا « ریبه » باشد حرام است . « تلذذ » یعنی لذت بردن ، و نگاه از روی تلذذ ، یعنی نگاه به قصد لذت بردن باشد ، و اما « ریبه » یعنی نظر به خاطر تلذذ و چشم چرانی نیست ، ولی خصوصیت ناظر و منظورالیه مجموعا طوری است که خطرناک است و خوف هست که لغزشی به
1: نوعی زینت ، نظیردستبند که به مچ پا می بسته اند.
دنبال نگاه کردن ، به وجود آید. این دو نوع نظر مطلقا حرام است حتی در مورد محارم .تنها موردیکه استثناء شده ، نظری است که مقدمه خواستگاری است که در این مورد اگر تلذذ هم باشد ،- که معمولا هست – جایز است .البته شرطش اینست که واقعا هدف شخص ، ازدواج باشد یعنی مرد ، جدا به خاطر ازدواج بخواهد زن را ببیند، و از لحاظ سایر خصوصیات مورد نظر، زن را پسندیده باشد.نه آنکه برای چشم چرانی قصد ازداج را بهانه قراردهد.قانون الهی مانند قانونهای بشری نیست که بتوان با صورت سازی خیال خود را راحت کرد ، در اینجا وجدان انسان حاکم است و خدای متعال که هیچ چیز براو پوشیده نیست
حال که با وازه حجاب و معنای آن و چگونگی آن در اسلام آشنا شدیم می خواهیم در مورد زن ، حجاب و موقعیت اجتماعی زن در جهان امروز بررسی ای داشته باشیم .
یکی از خصوصیات اسلام این است که واقعیت عینی و جبری جامعه را می پذیرد و بوجودشان اعتراف می کند. در مکتبهای ایده آلیستی ، همه تکیه ها انحصارا بر ارزشهای متعالی و ایده آل های مطلق و مطلوب است و هر واقعیتی را که با آنها ناسازگار بود قطعا طرد می کند و تحمل نمی نماید یا انکار میکند و یا ریشه کن . خشم ، انتقام ، غریزه جنسی ، لذت جوئی و مالدوستی واقعیت هائی هستند که « هستند » ، ایده آلیسم اخلاقی ( زهد ) یا مذهبی ( مسحیت ) آنها را نادیده می گیرد و وقوعش را انکار می کند و به هر شکلی محکوم . بر عکس ، مکتبهای رآلیستی ، هر چیزی را به دلیل اینکه واقعیت ( رآلیته ) اند می پذیرد، حتی لواط را چنانکه در انگلستان ، یا تجاوز را ، چنانکه در فلسطین .
واقعیت های اجتماعی ، چنان اند که اگر در به رویشان نگشائیم از پنجره بیرون می پرند .
زن در اروپا دچار سرنوشتی شد که ما اکنون بعد از چند قرن گرفتارش شده ایم ، البته با خصوصیتی اضافی . زن اروپائی یی را که ما در ایران می شناسیم زن موجود در اروپا نیست ، زن اروپائی موجود در ایران است .نه در کوچه ها و خیابانها ، در تلویزیون و رادیو و مجلات زنانه ، چهره ای که ما بنام زن اروپائی می شناسیم ساخت ایران است . مونتاز ملی است ، البته این نوع زن ها که پشت مجله « زن روز » می بینیم در اروپا هم هستند اما در جاهای مخصوصی ، و به عنوان « زن شب » . این غیر از « زن اروپائی » است .چنانکه « زن ایرانی » غیر از برخی از زنان مخصوص در ایران است که جنبه بین المللی دارند.فقط بعضی از زنهای اروپائی هستند که ما حق شناختشان را داریم و باید همیشه همان ها را بشناسیم ، آنهائی راکه فیلم ها و مجله ها و تلویزیون های جنسی و رمان های جنسی نویسندگان جنسی ما نشان می دهند. و به عنوان تیپ کلی « زن اروپائی » به ما میشناسانند. حق نداریم آن دختراروپائی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا، به صحرای الجزایرو استرالیا میرود و تمام عمرش را در آن محیط های وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی می گذراند و شب و روز ، در جوانی و کمال پیری ، درباره امواجی که از شاخک های مورچه فرستاده می شود و شاخک های دیگرآن امواج را می گیرند ، کار میکند و چون عمر را به پایان می برد، دخترش کارو فکر او را دنبال می کند و این نسل دوم زن آروپائی در سن 50 سالگی به فرانسه با می گردد و در دانشگاه می گوید: « من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علائم مکالمه او را یافته ام ».
حق نداریم مادام « گواشن » رابشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه افکار و مسائل فلسفی بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری را در فلسفه یونان و آثار ارسطو و دیگران پیدا کرد و باهم مقایسه نمود و آنچه را حکمای ما از آنها گرفته اند نشان داد و آنچه را بد فهمیده اند و بد ترجمه کرده اند در طی هزارسال تمدن اسلامی تصحیح نمود.
استعمارنو می کوشد تا زن را در جهل سنتی و انحطاط اجتماعی نگاه دارد زیرا استعمارهرگز دوست ندارد که دختران ما ، اروپائی فکر وکار کنند . اندیشمند و آزاد و تولید کننده باشند . او می کوشد از دختران تیپی بسازد که به « دختر بار» موسوم ایت ، تا بتواند برای او ، دو نقش استعماری بزرگ را در جامعه های سنتی غیر اروپائی بازی کنند.یکی اینکه جهت افکار و احساسا ت و خواست ها وتلاشهای نسل جوان را به سوی آزادی جنسی بگردانند و آن را بگونه ای طرح کنند که هم همه « پیوندهای فرهنگی » - یعنی شیرازه وجودی و قوام ملی یا مذهبی و اصالت و شخصیت تاریخی ما – را ازهم بگسلد و هم همه ، آزادی های انسانی ، یعنی خواست ها و هیجانات اصلی نسل جوان جامعه های آسیائی – آفریقائی و از جمله اسلامی – را درخود مستحیل سازد.
نقش دوم ، اینکه هم خود به صورت حریص ترین عوامل مصرف شوند و هم قویترین عوامل ترویج مصرف در جامعه های ما.
و برای این کار ، باید دختران دنیای سوم ، تمدن را ، تجدد بفهمند و « زن روز» را ، با « زن بار» اشتباه کنند.
سنت گرای امل متقدم ، و سرمایه دار متجدد ، با هم عملا همکاری می کنند تا چنین تیپ تازه ای بوجود بیاید ، یکی به نام «اخلاق و مذهب » و دیگری بنام « آزادی و پیشرفت » . امل های سنت پرست ، زن را با تازیانه تعصب و ارتجاع میزنند و میرانند و بی آب ّ و نانش میگذارند و خشن و بی رحمانه ، با او رفتار میکنند تا زن ، دیوانه وار و چشم و گوش بسته از دست این عرقچین بسر ریش پهن متعصب و خشن ، خود را در دامن نوازشگر آن کلاه سیلندری ریش بزی اندازد که آغوش برویش گشوده و با احترام او ، کلاه از سرش برداشته و به ادب ، سرخم کرده و لبخندی مهربان و دلنشین نثارش میکند و رفتاری بسیارجنتلمنانه دارد. همین زن اروپائی که ما میشناسیم – زن عصر جدید- خودش زائیده و نطفه بسته « قرون وسطائی » است عکس العمل خشونتهای ضد انسانی و مرتجعانه کشیشهائی که در دوران قدرت روحانیت بنام مسیح و مذهب ، زن را تقبیح کردند و ذلیل و محبوس و برده اش ساختند از استقلال اقتصادی ، از حق مالکیت بر اموال خویش و حتی بر فرزندان خویش و حتی از حق اسم فامیل داشتن ، محرومش کردند و حتی منفور خدا نشانش دادند و عامل فساد ، وحتی مجرم اصلی در افتادن آدم از بهشت به زمین !
در قرون وسطی ، از کشیشی میپرسند : « آیا به خانه ای که زن وجود دارد ، مرد نامحرم وارد بشود ؟ » می گوید : « هرگز! هرگز که اگر این مرد نامحرم بر زن وارد شود و زن را هم نبیند ، باز گناه کرده است » . مثل اینکه اصلا از وجود زن گناه در فضا پخش می شود.
« سن توماس داکن » می گوید : خداوند از آنکه ببیند بر سیمای مردی – عشق زنی گل انداخته است –حتی اگر زن همسر او باشد – خشم می گیرد زیرا جز عشق خداوند نیابد در قلبش عشقی جای گیرد ، مسیح بی همسر زیست و کسانی می توانند مسیحائی بشوند که هرگزگرد زن نگردند. این است که برادران مسیحی و پدران روحانی – وخواهران مسیحی نیز- در سراسر عمر ، ازدواج نمی کنند ، زیرا ازدواج پیوندی است که خداوند را خشمیگن میکند ، فقط باید با خدای ما ، با عیسی مسیح ، پیوند داشت ، زیرا دو عشق در یک قلب جای نمی گیرد، زیرا آنهایی می توانند روحانی – حامل روح القدس – باشند که مجرد زیست کنند.
زن در اندیشه قرون وسطائی اینهمه منفور و عاجز است و محروم از مالکیت .
حتی امروز زن بمجردی که ازدواج می کند ، تغییر اسم میدهد . یعنی نام فامیلش را از دست میدهد ، و این تغییر نه تنها در محیط خانه و یا بطور عرفی است که رسما در اسناد ، در کارنامه های تحصیلی ، در شناسنامه ، در گذرنامه و در همه جا نام خانوادگی شوهر جانشین نام خانوادگی پدرش می شود. یعنی زن اعتبار و ارزش « نام داشتن » را ندارد.
هم اکنون ، در قوانین فرانسه ، زن پس از جدا شدن از شوهر، کوچکترین حقی نسبت به فرزندانش ندارد ، در صورتیکه در اسلام از نظر شخصیت و حقوق ، زن بقدری مستقل است که حتی برای شیر دادن فرزندش میتواند از شوهر مطالبه مزد کند ، و میتواند بی دخالت شوهر تجارت کند ، کار کند و در کاری تولیدی « مستقلا » و « مستقیما » دست و یا دستمایه اش را بکار بیندازد و بعبارت جامعتر استقلال اقتصادی دارد.
در جامعه ای که اصالت از آن « تولید و مصرف » و « مصرف و تولید » اقتصادی است و تعقل نیز جز اقتصاد چیزی نمی فهمد ، زن نه بعنوان موجودی خیال انگیر، مخاطب احساسات پاک ، معشوق عشقهای بسیار بزرگ ، پیوند تقدس ،مادر ، همدم ، کانون الهام ، آینه صادقی در برابر خویشتن راستین مرد ، بلکه بعنوان کالائی اقتصادی است که به میران جاذبه جنسی اش ، خرید و فروش میشود. و هم اکنون به سراغ شرق آمده است . و برای غارت شرق ، دارند همه را از خویش تهی میکنند تا مصرف کننده کالاهای اقتصادی و فکری باشند بی آنکه از خود اندیشه ای داشته باشند.
زن در کشورهای اسلامی عامل نیرومندی بود که میتوانست سنتها ، نظام قدیم ، روابط اجتماعی ، اخلاقی ، ارزشهای معنوی و از همه مهمتر ، مصرف را تغییر دهد ( همچنانکه در حفظ آنها عامل نیرومندی بود ) ، چرا که با روح حساسی که دارد ، بخصوص در شرق ، بیشترو زودتر پذیرای جلوه های نو « شبه تمدن » جدید ، یعنی مصرف جدید می شود. مخصوصا وقتی در برابر تشعشع دائمی و خیره کننده زیبائی ها قرارگیرد و در مقابل ، هیچ چیز دیگری نیابد جز زشتی .
دیگر اینکه زن در جامعه شرقی از جمله جامعه شبه اسلامی فعلی ، بنام مذهب و سنت ، بیش ازهمه رنج می برد و از درس و سواد بسیاری حقوق انسانی و امکانات اجتماعی و آزادی رشد و کمال و پرورش وتغذیه روح و اندیشه محروم است و حتی بنام اسلام ، حقوق و امکانانی راکه خود اسلام به زن داده است از وی بازگرفته اند و نقش اجتماعی او را درحد یک « ماشین رختشوئی » و ارزش انسانی اش را در شکل « مادر بچه ها » پائین آورده اند و برزبان آوردن نام او عار دارند و او را به اسم فرزندش می خوانند ( هر چند فرزند پسر باشد ).
حضرت علی ( ع ) می فرماید: برای بوجود آمدن ظلم ، دو نفر مسئولند ، یکی ظالم است و یکی آنکه ظلم را می پذیرد . با همکاری این دو است که ظلم پدید می آید، و گرنه ظلم یکطرفه نمی تواند وجود بیاید، ظالم در هوا نمی تواند ظلم کند ، ظلم تکه آهنی است که در زیر چکش ستمگر و سندان ستم پذیر شکل می گیرد.
اگر زن امروز دیوانه وار رنگ عوض میکند و خود را به شکل عروسک فرنگی ( و نه زن فرنگی ) در می آورد ، باید در آن سوی مرز ، استعمار اقتصادی بیگانه را ببینیم و در این سوی مرز ، خودمان را که در این کار با او همدستی کرده ایم ، ما زن را فرار داده ایم و او بسادگی صیدش میکند، ما او را ضعیفه ، پا شکسته ، کنیز شوهر، مادر بچه ها لقب دادیم و خلقت او را از انسان جدا کردیم و بحث می کردیم که آیا زن می تواند خط داشته باشد یا نه ؟ و استدلال میکردیم که اگر خط داشته باشد ممکن است به نامحرم نامه بنویسد ( و با این استدلال ، خوبتر می بود که کورش می کردیم تا هرگز نامحرمی نبیند ؟ .) در این صورت خیال آقای غیرتی – که تزلزل شخصیت ضعیفه خود را به شکل دلواپسی از بیوفائی همسرش احساس می کند- تا آخرعمر آسوده بود. تقوا و عفت زن را چنین حفظ می کردیم ، با دیوار و زنجیر ، نه بعنوان یک انسان و با اندیشه و شعور و پرورش و شناخت ، او را حیوان وحشی یی تلقی می کردیم که تربیت بردار نیست ، اهلی نمی شود تنها راه نگهداریش قفس است و هر گاه زنجیر در خانه باز ماند گریزد و از دست می رود ، عفت او شبنمی است که تا آفتاب ببیند می پرد.
زن را از همه چیز محروم کردند ، حتی از اسلام ، حتی از دین ، حتی از شناخت مذهب خویش . و چون سواد نداشت باید غیبت می کرد- و کرد –وقتی که سرگرمی علمی و فکری نداشت ، باید شله میپخت – که پخت – و « ابوالفضل پارتی میداد » - که داد – و چون به سواد و کتاب و مجالی و منابر مختلف راهی ندارد، نمیتواند هم سطح مردی باشد که باسواد است و روزی چندین منبر می بیند و در همه مجالس راه دارد. هم اکنون نیز بر زن کلکسیونی عرضه میشود از " نه " ، " نرو "، " نکن " ، " نبین " ، " نگو"، " نشناس "، " نخواه " ، " نفهم ".
می بینیم که مادر، دریک نوع " پوچی و عبث مرفه " زندگی می کند ، نه هدفی ، نه مسئولیتی ، نه فلسفه زندگی ئی ، و نه معنای بودنی ....و هیچ مایه ای خلاء عمرش را ، شبها و روزهای مکرر خانه اش را پرنمیکند ، ناچار به خرید بیرون میزند و درزیر چادر ، کمبود نمود و جلوه اش را با تفنن و افراط در جواهر و توالت و تنوع و گران خرید های اعجاب آور که در او و دیگران هیجانی ایجاد کند جبران میکند. اما دختر، این عجایب تکانش نمی دهد ، او در هوای دیگری نفس می کشد ، او همچون عروسک کتاب دوم دبستان ، میان دو بچه ریشدار نفهم گیر کرده است و هر کدام او را گرفته اند و به سختی به سوی خود می کشند تا عروسک تکه تکه میشود ، و له و متلاشی می شود .و می بینیم که می شود و شده است .!
در برابر این دگرگونی فکری که بر ما تحمیل شده است و میشود ، چه کنیم ؟ و کیست که میتواند رسالت را به عهده گیرد؟
آنکه می تواند کاری بکند و در نجات ، نقشی داشته باشد ، نه زن سنتی است که در قالبهای کهنه و آرام و رام خفته است ، و نه زن عروسکی جدید که در قالبهای دشمن ، سیر و اشباع شده است ، بلکه زنی است که سنتهای متحجر قدیم را – که بنام دین اما در واقع سنت قومی و ارتجاعی است که بر روح و اندیشه و رفتار اجتماعیشان حکومت داده اند – میشکند و می تواند خصوصیات انسانی تازه را انتخاب کند ، کسی است که تلقیات گذشتگان ، بعنوان نصایح ارثی مرده ، سیرش نمیکند و شعارهای وارداتی فریبنده ، به شوق و شعفش در نمی آورد و در پشت ماسک های آزادی ، چهره کریه و وحشتناک ضد معنویت و انسانیت و ضد استقلال معنوی و انسانی ، و ضد زن و حرمت انسانی زن را می بیند.
چنین کسانی اند که میدانند آنچه بر ما عرضه و تحمیل می شود از کجاست ، و از چه دستهائی ؟ و چه کالاهایی به بازار فرستاده اند؟ بی احساس ، بی شعور ، بی درد، بی تفاهم ، بی مسئولیت ، و حتی بی احساس انسانی و درک و فهم بشری ، عروسکهای ترو تمیز " شایسته " ! و معلوم است که شایسته چیستند و چه کار؟ و ملاکهاشان معلوم است که از کجاست که بر تیپ زن ما زده می شود و ... چرا؟
برای اینها است که " چگونه باید شد " مطرح است که نه میخواهند " چنان " بمانند و نه میخواهند " چنین " بشوند ، و نمی توانند ، بی اراده و انتخاب ، تسلیم هر چه بود و هست بشوند .
الگو می خواهند . کی ؟

 

حضرت فاطمه زهرا- سلام الله علیها- بانوی نمونه اسلام و الگوی شایسته هر زنی است که در زندگی خواهان سعادت باشد.
زهرای مرضیه – سلام الله علیها- پرورش یافته وحی و تربیت یافته در دامان نبوت ، و همسر امام و مادریازده نورپاک است .
اوست که در عروج به اوج عظمت و بزرگی ، به آنجا رسید که پدر بزرگوارش حضرت رسول خدا ( ص) درباره او فرمود :
« ان الله یرضی لرضا فاطمه و یغضب لغضبها »1
یعنی « هر آینه خدای متعال به خشنودی فاطمه ، خشنود، و به خشم وی خشمگین میشود.»
بنابراین ،بر هرزن مسلمان لازم است تا در زندگی خویش ، از این بانوی بزرگ پیروی کند، و در پرتو زیبای وجود مبارک او، کسب نور نماید و برای نیل به سعادت و خوشبختی ، به رهنمودهای وی عمل کند.
صدیقه طاهره – سلام الله علیها- الگوی فضایل وکمالات و نمونه هر خوبی ونیکی است . به درستی که هر زنی به وی اقتدا کند نیکبخت می شود و هرکس او را ترک نمود و از دیگران پیروی کند ، در دنیا وآخرت دچار تیره روزی خواهد گردید. این بانوی بزرگ نمونه عالی عفت و حجاب بود و هرگز از خانه خارج نمی شد مگر با پوشش مخصوص ( همچون عبا ) که تمام اندام مبارکش را ، از سرتا قدم می پوشانید.

 

جایگاه زن در نخستین نیایش انسان !
گویند « آدم » علیه السلام را در نخستین روزهای زندگی بر زمین ، رنج تنهایی و فراق یار ، بسیار دشوار جلوه نمود و دست نیاز به درگاه بی نیاز اینچنین دراز کرد که :
خداوندا ! مرا به « روح » خویش آراستی و در زمین ، جانشین ساختی و به زندگی سراسر امتحان ، مامورم ، داشتی ، اما باغ زندگی ام « گل » ی ندارد و « روح » م آرامشگهی نمی شناسد و انیسی برای تنهایی خویش سراغ ندارم . از در لطف خویش مرا رفیقی همراه فرست و آیینه ای تا خود را به او دریابم و غم ایام با او باز گویم ، که بی او امیدی نیست و روحم را نشاطی ، نه . در آن هنگام ، خداوند بر او احساس کرد و باغ زندگی او را به وجود « حوا» زیبابی و معنا بخشید و غم تنهایی را از او زایل ساخت. از آن زمان بود که عالم را بقایی و آدم را امیدی به حرکت آورد! خیمه زندگی بشر ، به پا شد ، در حالی که نیمی از آن را « زن » استوارکرده بود . موجودی که بدون او ، برای نظام آفرینش ، آغاز و انجامی تصور نمی شود و کمتر پدیده اجتماعی را می توان یافت که بدون در نظر گرفتن جایگاه « زن » در آن ، قابل بررسی و تحقیق باشد.به همین اساس ، در آیین حیاتبخش و سعادت آفرین اسلام برای « زن » شخصیتی فوق العاده و منزلتی والا مقرر گشته است و از او به عنوان موجودی یاد شده است که باید مورد تکریم و مشمول مهر و محبت کافی قرار گیرد.
قرآن کریم که خود ما را به احترام جایگاه زنان دعوت می کند ، دارای سوره ای است به نام « نساء » مشتمل بر 176 آیه .

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   46 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حجاب زن

دانلودمقاله مهدویت

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله مهدویت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه :
سلام علی آل یس
درود بر آل یاسین ! درود بر تو ای دعوت کننده خلق به سوی خدا و ای مظهر
آیات الهی! درود بر تو ای واسطه خدا و حافظ و نگهبان دینش ! درود بر تو ای جانشین خدا و یاری کننده حق ! درود بر تو ای حجت خدا و راهنمای خدا او ! درود بر تو ای طلاوت کننده و مفسر کتاب خدا ! درود بر تو در همه ساعات شب و روز ! درود بر تو ای وعده ضمانت
شده خدا ! درود بر تو ای پرچم افراشته ای رحمت گسترده حق !
سلام بر تو آنگاه که قیام کنی ! سلام بر تو آنگاه که بنشینی ! سلام بر تو آنگاه که رکوع و سجود کنی ! و سلام بر تو آنگاه که تهلیل و تکبیر گویی !
درود بر تو هنگامی که سپاس گویی و آمرزش گویی ! درود بر تو هنگامی که صبح
و شام کنی ! درود بر تو ای امام امین !
تو را گواه می گیرم و در محضرت شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و شریکی ندارد . گواهی می دهم که محمد بنده و فرستاده خداست و علی ، امیر المومنان و حجت اوست و گواهی می دهم تو حجت خدا بر بندگان هستی . مولای من آنروز که پیامبر فرمود : ((شعبان ماه من است)) کسی چه می دانست که نور وجود تو را در آینه جمال می بیند آن هنگام شاید رسول خدا بر ولایت جد مظلومت ابا عبدالله الحسین اشاره داشت که با خونش حیاتی دوباره به اسلام بخشید به ابوالفضل که پرچم دار سپاه حیات بخش حسین شد و به زین العابدین که زیر بار ستم و پای در زنجیر ، پرچم خونین ولایت را بر دوش کشید و سرانجام این امانت الهی دست به دست از امامان معصوم (ع) به دست پاک تو سپرده شد .
اینک ای مولای من ! قرنها است که منتظرانت ندبه می کنند که کجاست آن احیا کننده آثار و نشانه های دین ؟ کجاست آن عزت دهنده دوستان و خوار کننده دشمنان ؟ کجاست آن درگاه خدا که از آن در وارد شوند ؟ کجاست آن نماینده خدا که به سوی او رو کنند ؟ کجاست آن وسیله پیوند میان زمین و اسمان ؟ کجاست صاحب روز پیروزی و بر افرازنده پرچم هدایت ؟ کجاست جوینده خون پاک پیغمبران و زاده پیغمبران ؟ کجاست آن جوینده خون شهید کربلا ؟
آقای من ! قرنهاست که مشتاقان وصالت هر بامداد دعای عهد را نجوا می کنند که : ((خدایا ! آن چهره زیبا و ارجمند ، آن پیشانی درخشان و نورانی را به من بنما و سرمه دیدارش را به یک نگاه بر دیده ام بکش و در فرجش شتاب کن و ظهورش را آسان گردان !
مولای من اگر چه منتظران مقدمت در انتظار ظهورت مادام الغوث ، العجل ،
زمزمه می کنند ؛ اما دلخوش دارند که مشمول دعای تو باشند در آنچه تو از خدا برایشان
می خواهی از خیر و برکت و رحمت .
فصل اول :
مهدویت ، انتظار
تو می‌آیی و واژه‌ی خاکستری انتظار از لغت‌نامه‌ها زدوده خواهد شد و سبزی حضور سبز تو، جهانی را سبز خواهد کرد.
انتظار، واژه ای آشناست در اغلب مذاهب موجود در دنیای امروز. واژه‌ای که گاه در سخت‌ترین شرایط، دراندیشه مردان و زنانی نقش بسته است که دلخسته و ناامید از ظلم و جور و ستم موجود، چشم بسوی آسمان دوخته و طلب یاری و مدد از او کرده‌اند. شکی در این مطلب نیست که جامعه شیعه، بیشترین بحث را در این خصوص داشته است و خواهد داشت و بیشترین اعتقاد در میان جوامع مذهبی دنیای امروزی، در اختیار این گروه مذهبی می‌باشد.
انتظار را گفته‌اند که سنتز تضاد بین «واقعیت» و «حقیقت» است. «واقعیت» یعنی آنچه هست و «حقیقت» یعنی آنچه نیست ولی باید باشد. گفته‌اند که انتظار، کوبیدن جاده «آنچه هست» تا «آنچه باید باشد».
انتظار برای تحقق حکومت واحد جهانی، در میان شیعیان؛ بویژه مردم ایران اندیشه‌ای کاملاً مأنوس، آشنا و جا افتاده است و شواهد تاریخی و نمودهای اعتقادی و فرهنگی نشان می‌دهد که این تفکر با زندگی و سنت‌های روزمره اجتماعی مردم این سامان آمیخته شده است. مردمی که بی صبرانه منتظر آمدن منجی خود هستند تا در زیر سایه اقتدار و قدرت او، حکومت اسلام تشکیل دهند. حکومتی که بی‌شک بساط ظلم و ستم متجاوزان به حریم امن الهی را در هم خواهد کوبید و جهان را تقدیم طالبان اصلی آن خواهد نمود. چرا که بشارت و وعدة آن را در قرآن خوانده‌اند که:
« و نرید انّ منّ علی الّذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الائمه و نجعلهم الوارثون »
این که مستضعفین در انتظار روزی هستند که بساط ظلم و جور را برچینند، شاید یکی از مهم‌ترین دغدغه‌ها و نگرانی‌های استکبار جهانی و در راس هرم آن، صهیونیزم بین‌الملل است.
تعابیر بسیار بلندی از همه انبیاء از ازل تا خاتم (ص) راجع به حضرت حجت (ع) رسیده و تقریباً جزء اجتماعی‌ترین موضوعات، بین همة ادیان الهی و ابراهیمی بشارت موعود و وعدة منجی است و همه گفته‌اند که کار نیمه تمام انبیاء (ع) و ادیان به دست این مرد بزرگ کامل خواهد شد. گفته‌اند که بزرگترین تکلیف تاریخ کار بزرگترین مرد تاریخ است. حتی مکاتبی که الوهیت زدایی و الهیت زدایی شده‌اند باز به نوعی و به نحوی به این مسئله اندیشیده‌اند و گر چه نام ایشان را نبرده‌اند، اما همه بشارت ایشان را داده‌اند و حتی مکاتب الحادی همچون مارکسیسم نتوانسته‌اند به مسئلة آخرالزمان بی‌تفاوت بمانند. بودیزم، مسیحیت و یهودیت نیز که غالب بشریت را زیر پوشش دارند در این خصوص وعده داده‌اند.
البته اندیشه‌ای که به نام مهدویت تعبیر می‌کنیم در سایر ادیان به اسمهای گوناگونی مورد توجه قرار گرفته است. هر چند بدیهی است که گوناگونی تعابیر و متفاوت بودن تنها در اسم است. چرا که اگر ادیان را دقیق و همه جانبه مطالعه کنیم، درمی‌یابیم که اختلافات یاد شده صرفاً اسمی و لفظی است و چیزی که به نام وجه اشتراک ادیان مطرح شده بسیار عمیق و دارای استحکام است. تعبیر قرآن از این وجه مشترک در مصداق بودن ادیان بر یکدیگر است . که در پدیده‌های گوناگون به یک زبان سخن گفته‌اند .
در بین بودائیان، زرتشتیان، یهودیان و مسیحیان از منجی به نام‌های گوناگون یاد شده است. البته این بحث مربوط به دوره خاصی نبوده بلکه اعتقاد به چنین پدیده‌ای در طول تاریخ، تأثیرگذاری خاصی در هویت، فرهنگ و تحولات اجتماعی نیز داشته است که همین نیز موجب گسترده بودن این اعتقاد شده است .
در اسلام اعتقاد به امام مهدی(عج)شرایطی با عنوان انتظار و یا دوران پیش از ظهور را فراهم کرده است که خود بستر و زمینه‌ساز بسیاری از تحولات است و همین‌طور در دین مسیح اعتقاد به بازگشت حضرت عیسی در استمرار تعالیم آسمانی مسیح تأثیر داشته است. در دین یهود اعتقاد به سرانجام عالم، هر چند با برخی مسائل پیچیده درآمیخته است که صرفاً نمی‌توان آن را اعتقادی ارزیابی کرد، لکن همین مسئله موجب پیدایش تئوریهای گوناگونی شده است در آئین زرتشت «سوشیانت» همان منجی و نجات‌دهنده جهان آخرالزمان است که در فرهنگ و ادب و رسوم زرتشتی ادبیات خاص خود را زمینه‌سازی کرده است و….
در دین بودا نظریه‌ای وجود دارد که به بودای آینده معروف است این تعبیر مفهوم تکاملی از بوداست که در درجه اشراق الهی به مرتبت بالایی رسیده و مظهر نور حق شده است. این وجود بودایی هم زنده است و هم روزی خواهد آمد تا به رسالت خود عمل کند. در آئین بودیزم این یک نظریه مهم و همچنین به لحاظ ناظر بودن به سرانجام و آخرالزمان دارای اهمیت ویژه‌ای است در واقع بودای آخر و در عین حال آخرین بودا است که بودائیان از آن به «گواتمابودی شکیامونی» نام می‌برند.
بودائیان می‌گویندکه در دین خود چهار حقیقت شریف دارند که آخرین بودا به همه آنها می‌رسد. گام‌های او بسیار وسیع و فراگیر خواهد بود و تحت تاثیر پدیده‌های جهانی نیست و جامع همه خیرات است. بنابراین اگر در این محورهای مطرح شده دقیق توجه کنیم ویژگی منجی بودائی را نیز شبیه با منجی شیعه و حتی سایر ادبیان خواهیم یافت.
به همین شکل در مکتبهایی همچون مارکسیست عقیده بر این است که تفکر آینده‌نگری در انسانی ترسیم شده است غیر از انسان موجود در روزگار کنونی. «می‌گویند نخستین انسان اخلاقی، در دوره‌ای خاص ظاهر خواهد شد که متعلق به آینده است.» در اندیشه اگزیستانسیالیستها، اندیشه‌های وجودگرا، فلسفه‌های وجودگرا که بعدها به هیدگر و گادامر و دیگران گره می‌خورد، معتقد هستند که بالاخره نمی‌توان به آینده فکر نکرد. حالا این اندیشه‌ها هر چند افقهای متفاوتی دارند، لکن در تبار به مسیحیت برمی‌گردند.
مهدویت در اسلام نیز مبتنی بر اصول و دلایل خاص است. وجود جور و ستم، رسیدن به جامعه ایده‌آل در زمینه‌های گوناگون، فراهم شدن اجرای عدالت و رشد رفاه بطور مساوی، مسائلی است که در اسلام مورد بحث قرار گرفته است.
آنچه که اعتقاد به مهدویت در اسلام را با سایر ادیان و مکاتب جدا ساخته است نگاه پویا و مستمر به ولایت الهی است که در نظام هدفمند خلقت از عصر آدم تا عصر کنونی ترسیم شده است.
یکی از مباحثی که می‌توان پیرامون مهدویت مطرح کرد تقسیم آن به مهدویت عامه و خاصه است. بعبارت دیگر مهدویت را هم می‌توان مانند نبوت در دو مرحله بحث نمود؛ چنانچه مباحث پیرامون اصل وجوب نبوت و ضرورت نصب ارسال رسل و صفات نبی و خصوصیات او در این مرحله بحث می‌شود. در نبوت خاصه بحث درباره شخص نبی و پیام آور است.
مباحث مربوط به مهدویت را هم می‌توان به مباحث مربوط به مهدویت عامه و خاصه تقسیم نمود. در مهدویت عامه مباحثی که مربوط به اصل مهدویت و نجات بشر توسط یک منجی است مطرح می‌شود و در مهدویت خاصه از مهدی موعود مسائل مربوط به آن بحث می‌شود. مباحث مربوط به مهدویت عامه را می‌توان مانند مباحث مربوط به نبوت عامه از آن جهت که سخن از فعل خداست و فلسفه نیز متکفل بحث از افعال خدا بوده، فلسفی به حساب آورد.اگر چه به نظر می‌رسد در فلسفه چنین بحثی مطرح نشده باشد.
اما درهر صورت زمینه طرح آن به عنوان موضوعات فلسفی وجود دارد واگر در خلال آن، مباحث مربوط به مهدویت عامه را نیز مطرح کند شایسته و بایسته است، برای مثال، اثبات اصل مهدویت که، با تجربه مشاهده می‌کنیم، حقیقتی است که در طول تاریخ بشریت وجود داشته است و هیچ جامعه‌ای نیست که تجربه انتظار منجی در آن یافت نشود.
موضوع دیگر این است که میتوان با ضمیمه کردن مهدویت به مسئله انتظار،اثبات اصل مهدویت را نتیجه گرفت و انتظار که یک حقیقت اضافی بوده و بدون تحقق طرفین وجودش تحقق‌پذیر نیست با نگرش دیگر مطالعه کرد.
زیرا منتظر و منتظر دو مفهومی هستند که هماهنگی در وجود و عدم و قوه و فعل دارند. واگر یکی از این دو بالفعل باشد، یعنی اکنون موجود باشد، وجود دیگری نیز بالفعل بوده و وجود خواهد داشت. با توجه به این که عنوان منتظر تحقق فعلی داشته و الان موجود است، پس باید وجود شخص منتظر نیز فعلی بوده در حال حاضر تحقق پیدا کند .
در روایات از حضرت مهدی(ع) تعبیر به بهار روزگاران شده است وجزء سلامهایی که به محضر حضرت می‌شود آورده‌اند : «السلام علی ربیع الانام و نضره الایام»
درود بر بهار بشریت، بهاران تاریخ و طراوت روزگاران.

فصل دوم :
مهدویت و جهانی شدن
اولین مسئله‌ای که مطرح می‌شود این است که ایا اندیشه اسلامی، جهانی بودن و جهانی شدن را اقتضاء دارد یا خیر؟ چرا که اگر، اندیشه حکومت جهانی را نتوانیم از درون اندیشه اسلامی استخراج کنیم، طبیعتاً بحث، در سطح حکومت جهانی امام مهدی هم دچار مشکل خواهد شد. چون تا کنون چنین حکومتی تشکیل نشده است. خود حکومت رسول گرامی اسلام نیز جهانی نبوده و همین طور سایر امپراطوریهایی که بعدها به نام اسلام شکل گرفته‌اند، به چنین شرایطی دست نیافته‌اند، بنابراین اگر ادعا می‌کنیم که وقوع این واقعه در آینده قطعی و حتمی است باید معنای آنرا به گونه‌ای تشریح ساخت.
باید به ذهنیت‌ها و پرسشهایی که می‌تواند از مبانی و دلایل آن پرسش کند پاسخ گفت.
در تفکر اسلامی حکومت یک ابزار است و چیزی که آنرا ارزشمند می‌سازد، هدفمند بودن و قرار گرفتن در مسیر تعالی و رشد است. حضرت امیرالمؤمنین (ع) فرموده‌اند: «اگر نتوانم حق مظلومی را از ظالمی بستانم، این حکومت ـ در واقع ـ برای من از کم‌ارزشترین چیزها خواهد بود.
حال این بحث با این نگرش که حکومت اصالت ندارد و ابزار است، و به دنبال خود این پرسش را مطرح می‌کند که آیا حضرت حجت(ع) که ظهور می‌کنند، حکومت جهانی تشکیل می‌دهند و با این که دغدغه‌ ایشان ارائه یک جامعه صالح و شایسته است؟ اگر چه این هدف بدون تاسیس حکومت جهانی هم فراهم شود در هر صورت این یک بحث جدی است که متأثر از نظریه مارکسیست‌هاست که ادعا می‌کنند آینده تاریخ، آینده حذف دولتها خواهد بود. همین طور که در برخی از تئوریها لیبرال مسلک هم مطرح شده که آنها یکسری انجمنها را جایگزین دولتها می‌کنند. در میان متفکرین اسلامی هم کسانی را داریم که به جای حکومت، مدیریت را مطرح می‌کنند.
اما اعتقاد ما این است که در پایان تاریخ، شیعه حکومت جهانی تشکیل می‌دهد، یعنی بودن حکومت جهانی را قطعی می‌داند و اگر هم روی جامعه صالح تأکید می‌کند، آن را از طریق حکومت مصلح می‌داند. پیامبر اسلام فرمودند: «حتی اگر یک روز هم از عمر دنیا باقی مانده باشد کسی از فرزندان من ظهور خواهد کرد و حکومت تشکیل خواهد داد.»
در روایتی تعبیر به «یبلغ سلطانه المشرق و المغرب» آمده است و همین می‌تواند اشاره‌ای به جهانی بودن حکومت امام مهدی(ع) باشد.
حال پیش از اینکه حکومت را معنا کنیم اشاره‌ای به مفهوم دولت داریم. دولت یعنی موجودی که از اقتدار عام و فراگیر برخوردار است. و مقررات آمرانه دارد. قدرت در شکل اجبارآمیز آن فقط و فقط در اختیار دولت است. و افراد بصورت غیر ارادی عضو دولت‌ها می‌شوند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 26   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مهدویت

دانلود مقاله هزینه ها

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله هزینه ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

بنام خدا

 

هزینه ها در اصطلاح توسط گروهی از چیزهای ساخته شده، به کار گرفته شده یا پردازش شده در یک زمان مشخص بوجود می ایند؛ هزینه ها در برخی اوقات مربوط به فراهم سازی سطوح کاری اند؛ یک مثال خوب از هزینه های مربوط به فراهم سازی سطوح کاری، سرمایه است که صرف راه اندازی یا تعمیر یک اتومبیل میشود؛ گهگاه راهاندازی یک اتومببیل ممکن است با توجه به قطعات مختلف به کار رفته در آن به حدود 900 دلار برسد؛ اگر هر بخشی در طی یک روز راه اندازی شود و هزینه ای معادل "900 دلار" مفروض داشته باشد، بنابراین در دو روز به حد 1800 دلار خواهد رسید. نخستین مرحله کاری بالغ بر 3000 قطعه نوع A به وجود میاورد؛ مرحله دوم هم بالغ بر 600 قطعه نوع B  تولید خواهد کرد؛ این کمییت ها به طور خاص احتیاج به تولید کالا با خدمات دارند زیرا یک شرکت با کمپانی دارای یک سیستم تولید لحظه ای است و در ازای ایجاد کالای بیشتر روند رو به رشد تولید را نشان میدهد. اگر از پایه و مبتا هزینه های اجرایی را محاسبه کنیم، برای 36000 قطعه تقسیم شده حدودا 1800 دلار سرمایه لازم داریم ؛ به اصطلاح برای هر قطعه تقریبا 0.3 دلار هزینه مصرف میشود؛ بر اساس این روش، اصل هزینه براورده شده برای قطعات نوع A حدود 1300 =0.3 × 3000 تعیین میگردد؛ بنابراین، سرمایه براورده شده برای 3000 قطعه نوعA  با فرض اینکه هزینه اختصاصی برای هر کدام 0.3  باشد، به حدود 900 دلار میرسد و اگر 600 قطعه نوع B را داشته باشیم، برای هر قطعه اگر 1.5 دلار برآورده شود، چیزی در حدود 900 دلار میشود؛ برای اینکه هزینه های برآورده شده کاملا اقتصادی و منطقی باشند، بایستی رابطه اصولی میان راه اندازی ( نصب ) و کارکرد (اجرای ) دستگاه ها برقرار نمود؛ هزینه هایی که در اثر توسعه،
تولید و
 آموزش برنامه های مختلف ایجاد میشود را در اصطلاح هزینه های تولید- پردازش میگویند؛ برای اینکه مفهوم سطح هزینه ها به طور واضح روشن شوند، به نظر میرسد که میبایست مثالی از سازمان مهندسی شرکت های باربری آورد؛ در عین حال روزانه حدودا 3 دستور العمل تغییر مهندسی در طول ماه  کی (
MAG  ) صادر شدند که در اصطلاح ECOS   نام داشتند؛ در میان این دستور العمل های ECOS 4موردR را ایجاد میکردند و تنها یک مورد S را تولید مینمود و هیچکدام نیز نقش تولید T را نداشتند؛ هزینه های مربوط به ECO  را نزدیک به 7500 دلار تعیین کرده ایم ؛ ضمن اینکه در طول ماه می، شرکت حدودا 1000 واحد از کالای نوع  R را تولید نموده و 1500 واحد کالای نوع s و در نهایت نیز 5000 واحد کالای نوع T را تولید میکند؛ اگر هزینه های مربوط به ECO برای هر واحد سطح به طور مجزا محاسبه نمائیم، کل هزینه ECO را نزدیک به 37500 دلار تخمین زدیم. البته با این فرض که  نزدیک به 7500 عدد کالا با قیمت فرضی 5 دلار تولید شوند؛ با این تفاسیر هزینه ECO را نزدیک به 2500 دلار برای تولید کالای نوعT برآورد نمودیم که هیچ گونه دستورالعمل تغییر مهندسی را برای آن اعمال نکردیم ؛ هزینه های براورد شده برای سطوح تولید   پردازش ECO  را به ترتیب حدودا 30000 دلار برای کالای R و 7500  برای کالای نوع S میباشد؛ مقادیر به دست آمده تنها شامل کالاهای تولیدی S و R بودند و فرآیند تولید ماه جاری را تا زمان اتمام آن به شمار نمی آورتد؛ هزینه های ECO  را برای تمام واحدهای S و R که در اینده تولید میشوند، دقیقا تخمین زده و در عین حال تاثیرات جانبیECOS ها را نیز مد نظر قرار دادیم؛ زیرا گهگداری طرحهای متفاوت ارائه شده ، ارزش و سود آوری بیشتری نسبت به هزینه هایECOS دارا بودند؛ لذا با انجام این سری عکس العمل های اختصاصی بیشتر به مفهوم (نظریه) چرخه حیات دست پیدا میکنیم؛ هزینه های ویژه در سطوح سازمانی برای اهداف به خصوصی غیر قابل درمان
 ( بهسازی ) در نظر گرفته میشوند که تداوم این هزینه ها توسط قابلیت های ابزاری تعیین میشوند؛ این گونه هزینه های مربوط به سطوح سازمانی، برای فعالیت ها و تولیدات و سرویس های مختلفی عمومیت پیدا میکند و معمولا هم جنبه اختیاری دارند؛ با این وجود هزینه های مربوط به سطوح سازمانی از لحاظ نظری به هیچ وجه برای تولیدات ( کالاهای ) صرف در نظر گرفته نمی شوند. در واقع شرکت ها آنها را برای کالاهای تولیدی و خدمات تبدیلی شان لحاظ میکنند که معمولا هزینه های مذکور دارای شاخه های فرعی میباشند. طبق نظر حسابداران مجرب و با سابقه اگر هزینه ها و قیمت ها با هیچگونه از تغییرات اعمال شده در سطوح تولید، فرقی نکنند، میتوان گفت که هزینه ها با قیمت های مذکور به حالت تثبیت شده در آمدند؛ در واقع فراهم سازی، تولید و پردازش در کنار هزینه های مربوط به سطوح سازمانی باعث ایجاد تغییر میشوند، در حالیکه هر کدام بنا بر دلایل و شرایط مختلفی باعث ایجاد تغییر در حجم تولید میشوند.  بنابراین برای تغییر یک ارزیابی غلط از هزینه های تولید یا خدمات،  بایستی هزینه ها را در سطحی بالاتر از حالت مرسوم جمع آوری نمود؛ زیرا هزینه های مربوط به سطوح فراهم سازی، تولید و پردازش دقیقا با واحد های تولید شده ارتباط دارند (مگر اینکه در سطوح مختلفی قرار داشته باشیم)؛ این هزنه ها را میتوان در سطح تولید با هم دیگر جمع نمود تا اینکه با تولیدات قبلی توسط فروشندگان کالا هماهنگ شوند؛ قیمت های سطوح سازمان بندی شده به یکدیگر ارتباط و وابستگی تولیدی ندارند، لذا آنها را فقط میبایست فقط از مجموع درآمد خالص قبلی تفریق نمود؛ تصویر شماره 3-4 چگونگی جمع شدن قیمت ها یا هزینه ها را در سطوح پردازش تولید و فراهم سازی (راه اندازی ) را نشان میدهد که هزینه های مذکور در محاسبه هزینه های تولیدی مجموع نقش مهمی دارند؛ هر هزینه تولیدی را میبایست در تعداد واحدهای فروخته شده ضرب نمود و سپس مقدار هزینه کالاهای فروخته شده را از درامدهای تولید کل تفریق نمود؛ به این وسیله سود یا منفعت خط تولید را براورده کرده و سپس کمبودها یا کاستی های موجود را بدست می آوریم؛ تمامی این محاسبات را برای هر خط تولید مجزا بایستی انجام داد و سپس آنها را با یکدیگر جمع کرد تا از این طریق درآمد یا ضرر تولید خالص را بدست آورد؛ اگر در آمد یا ضرر تولید خالص را از هزینه های پنهان سطوح سازمان بندی کسر کنیم به سود یا زیان شرکت برای ارزیابی مدیریت داخلی دست پیدا میکنیم؛ در این روش تفاوت های قدیمی ( مطابق آنچه در بخش سوم آورده شده است) میان هزینه های تولید و دوره کاری را بایستی نا دیده گرفت؛ این تجزیه و تحلیل ها آنالیزهای موشکافانه مدیریت داخلی شرکت برای سود و زیان تولید اهمیت زیادی دارند؛ در واقع انعکاس دقیقی از سرمایه گزاری های خارجی انجام شده ارائه میکند؛ زیرا تفاوت هزینه تولیدی پردازش برای الگوهای محاسباتی پذیرفته شده، مشخص نشده است؛ مدل نشان داده شده در شکل 3-4 هنوز بزای گزارشهای مالی خارجی مورد پذیرش نمی باشد ؛اطلاعات به دست آمده از شرکت های کارخانه ای باشد خط تولید را در شکل 6-4 ملاحظه میکند؛ تفاوت اطلاعات نتیجه شده مربوط به ضرب کردن هزینه ی سطوح تولید مختلف میباشد؛ قبل از اینکه برخی از هزینه هایی را که در سطوح سازمان، تولید، پردازش و راه اندازی ایجاد میشوند را تشخیص بدهیم، شرکت هزینه های اصلی کارخانه را 3 خط تولیدش بر حسب یک ساعت ماشینی (
MH ) برآورد میکند؛ اصولا هر کالای تولیدی با خط تولیدی احتیاج به یک ساعت ماشینی دارد ولی مسئول ویژه نوع D حجم کمی داشته و در عین حال به خط فرمان مخصوصی احتیاج دارد؛ همانطوری که در بخش اول شکل 6-4 ملاحظه میکنید، اطلاعات مربوط به هزینه ها نشان میدهند که کالای نوع D یک تولید سودمند (مفید ) میباشد؛ سپس از آن آنالیز و بررسی این فعالیت ها، شرکت شروع به تبدیل و بهسازی هزینه ها در سطوح مختلف میکند؛ سپس هزینه های راه اندازی را بر پایه کالا های تولید شده برآورده میکند؛ جزئیات به خصوصی در بخش دوم شکل 6-4 نمایش داده شده اند که به طور دقیق ارقام سود و زیان محصول را ارائه میکند؛ با انجام آنالیزهای موشکافانه میتوان پی برد که برای تولید کالای نوع D، هزینه های اختصاصی داده شده بر نمی گردند یا در اصطلاح اقتصادی یا سودمند نیست؛ هزینه های قابل مشاهده یا ملموس نمی باشند، زیرا شرکت ها در انواع مختلفی از فعالیت ها حضور دارند و بالتبع این فعالیتها منابع سرمایه ای شرکت را مصرف می کنند؛ حسابداران از قدیم الایام روش های ویژه ای را برای محاسبه هزینه های معمله با تجارت به کار میبرند، به جای اینکه روی منبع هزینه تمرکز شود، دقیقا به هزینه های انجام شده توجه میکردند؛ با این وجود مدیران فعلی معتقدند که سیستم اجرائی معاملات سنتی دارای هزینه های جانبی متعددی برای کاربر میباشد و بالتبع هزینه های کنترل و نگهداری با شکست رو به رو میشوند؛ ضمن اینکه محصولی که معیوب تولید شود، اطلاعات هزینه اشتباه و غلطی را ارائه میکنند؛ قیمت گذاری به شیوه قدیمی تنها برای کالاهای تولیدی با حجم پایین موثر است و بایستی  محصولات ویژه را با کمک های همه جانبه دولتی تولید نمود

 

 

 

شکل 3-4:تغییر سود تولید و سود شرکت با کمپانی راملاحظه میکنید اصولا قیمت فروش هر واحد کالای تولید شده  × حجم یا مقدار واحد کالای تولیدی = مجموع در آمد تولیدی است 

 

 

 

           

قیمت یا هزینه لازم برای هر واحد راه اندازی شده

     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مجموع هزینه تولیدی× مقداریاحجم کالای تولیدی= قیمت محصول نهایی دوم

 

 

 

       

با اختصاص دادن تعداد بیشتری از واحدهای مورد نیاز تولید

    

قیمت یا هزینه لازم برای خط تولیدی

    

درارتباط با خط تولید کارخانه یا شرکت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                       

 

                                                                                  = مجموع هزینه تولیدی برای هر واحد

 

 

 

 

 

مجموع درآمد تولیدی اول در بخش بالایی- مجموع هزینه ی تولیدی دوم در بخش بالایی= تفاوت هزینه ی تولید خالص ± کل ما به التفاوت هزینه های تولید خالص دیگر= مجموع مابه التفاوت هزینه کالاها یا محصولات تولید شده هزینه های سطوح ازاری یا سازمان بندی شده شامل : اداره حقوقی یا صنفی و همچنین استهلاک ابزاری = سود یا زیان شرکت (کمپانی یا تولیدی ) × محاسبات انجام شده برای هر خط تولید با استفاده از روش مشابه ارائه شده در بالا صورت می پذیرد؛ برخی از این هزینه ها ممکن است قابل تعمیم و انتقال به کالاها و خدمات ویژه ای باشد و در تامین هزینه تولید بر روی هر واحد کالا یا خدمات به کار گرفته شود.

 

 

 

- واریانس های  کار ( نیروی کارگری )

 

واریانس های کار برای تولید جدول پیک نیک (   picnic table praduchoin ) در ژانویه سال 2003 بر پایه اداری محاسبه شده است و پس از تمامی ادارات نتایج جمع آوری گشته است. برای به نمایش گذاردن این محاسات داده های اداری به صورت زیر به کار گرفته میشود

 

 

 

 

 

 

 

                     

U 290 $

      

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                                             واریانس کارگری کلی

 

 

 

- واریانس نرخ کارگری

 

واریانس نرخ کارگری (LRV  ( تفاوت میان دست مزدهای عملی پرداخت شده ی کارگری در طول یک دوره و دست مزد استاندارد برای کل ساعات کاری را نشان میدهد . همچنین میتوان LRV رابه صورت مقابل محاسبه نمود

 

U ]210$=(4200)(50/0$ )= (4200)( 40/0$- 45/0[($

 

 

 

 

 

- واریانس کارایی کارگری

 

از ضرب نرخ کاری استاندارد در تفاوت بین دقایق کار عملی و دقایق کاری استاندارد برای تولید فاکتوی به نام واریانس کارایی کارگری بدست می اید (LEV)

 

]80$=(40/0$)(200)=(40/0$)(4000-4200[(

 

 

 

- واریانس های اورهد (overhead )

 

( ظرفیت تئوری ، ظرفیت عملی و ظرفیت نرمال )

 

 

 

به منظور توسعه نرخهای کارردی overhead  شرکت باید یک سطح فعالیتی یا ظرفیت تعریف و مشخص کند ظرفیت ه سطح فعالیت باز میگردد محاسبات معمول برای تخمین میزان فعالیت شامل تئوری ظرفیت عملی ظرفیت نرمال و ظرفیت مورد انتظار ( پیش بینی شده ) می باشد از انجایی که تغیرات  overheadغیر رابطه ی مستقیم با تغییرات فعالیتی دارد و تغییرات overhead ثابت به ازای هر واحد تغییرات فعالیتی رابطه عکس دارد ؛ باید یک سطح فعالیتی تعیین و ویژه برای  تخمین هزینه های overhead بودجه انتخاب و در نظر گرفته شود

 

ظرفیت تئوری به عنوان حداکثر فعالیت بالقوه تخمین زده شده برای یک دوره ویژه معین تعریف  می شود در این نوع محاسبات ظرفیت فرض شده است که تمامی فاکتورهای عملیاتی چه فاکتورهای مربوط به نیروی کارگری و چه فاکتورهای تکفیکی به طور کامل و بی نقص رفتار میکند . ظرفیت تئوری واقعیاتی چون، خرابی ماشینهای صنعتی و کاهش وقفه  از فعالیت کارخانه در ایام تعطیلی را نادیده میگیرد . کاهش ایجاد شده از ظرفیت تئوری به دلیل اینگونه وقفه های منظم و مداوم (مانند ایام تعطیل ، دوران استراحت و تعمیر ماشین الات کارخانه و زمان شروع به کار کارخانه ) ایجاد ظرفیت جدیدی به نام ظرفیت عملی میکند که این ظرفیت در طول ساعات منظم کاری قابل حصول می باشد. با در نظر گرفتن عوامل تاریخی ، سطوح تولید پیش بینی شده آتی و نوسانات دوره ای ، ظرفیت جدیدی به نام ظرفیت نرمال را در اختیار قرار میدهد که فعالیت میانگین شرکت را در یک دوره بلند مدت ( 5 تا 10 سال ) دربر میگیرد. چنین ظرفیتی یک سطح فعالیتی قابل حصول و منطقی را فراهم میسازد ولیکن هزینه ها مشابه آنچه به طور تاریخی وجود داشته در نظر نمی گیرد. بنابراین بسیاری از شرکت ها از ظرفیت دیگری به نام ظرفیت مورد انتظار ( پیش بینی شده ) برای محاسبه  میزان فعالیت استفاده میکنند . ظرفیت مورد انتظار یک سطح پیش بینی شدهای را برای دوره سالی آتی در اختیار شرکت قرار میدهد و در کوتاه مدت تعریف میگردد چنانچه نتایج عملی با نتایج بودجه ای نزدیک باشند ( هم دو دلار و هو دو حجم ) ، این نوع محاسبه ظرفیتی هزینه های تولید را که میزان زیادی بازتاب دهنده هزینه های عملی هستند در اختیار میگذارد. یادداشت خبری آورده شده در صفحه 393 درباره چاشهای اصلی در انتخاب نوع محاسبات مربوط به ظرفیت به بحث می پردازد.

 

 

 

بودجه انعطاف پذیر

 

یک برنامه بودجه ای انعطاف پذیر طرح برنامه ریزی شده ای است که هزینه های کلی مورد انتظار را در سطوح فعالیتی مختلف نشان میدهد. در یک بودجه انعطاف پذیر همه هزینه ها چه متغیر و چه ثابت در نظر گرفته می شود بنابراین هزینه های مختلف باید به اجزا متغیر و ثابت خود تقسیم شود.

 

سطوح فعالیتی نشان داده شده بر روی یک برنامه بودجه ای انعطاف پذیر، معمولا محدوده مورد بررسی قرار گرفته ای از فعالیتها را در دوره های پیش رو تحت پوشش قرار میدهد . چنانچه تمامی سطوح فعالیتی در میان این محدوده وابسته باشند، هزینه ها در هر سطح متوالی باید برابر با سطح قبلی باشد به علاوه اینکه باید یک افزایش مالی یک نواخت را برای هر فاکتور هزینه متغیر در نظر گرفت .

 

 

 

چالش هزینه ثابت

 

درباره هزینه های استاندارد تقریبا میتوان مطمئن بود که با یک بحث چالش بر انگیز روبه رو میگردیم. حسابداران نظرات گوناگون و متفاوتی در باره چگونگی دسته بندی و تفسیر استاندارها دارند.

 

تیم مک دولاند (tim medonald) ( که دارای سمت ) مدیریت سیستم اطلاعاتی و کمک مسئول بخش کنترل شرکت تسحیلات ریخته گری ( mt) how mets whitehall میباشد، بزرگترین چالش در ارتباط باهزینه های استاندارد را، کارکردن با هزینه های ثابت و نیمه ثابت بر میشمارد . تغییرات حجم، باعث ایجاد هزینه های متفاوت ثابت در هر واحد می گردد زیرا چنین هزینه هایی به طور کلی با حجم های مختلف تعیین نمیکنند ( حداقل در طول یک دوره تولید تعیین ) . یک شیوه مدیریتی نامناسب و خطرناک وجود دارد که به طور اشتباه بر این پندار است که کاهش در هزینه های ثابت ناشی از حجم های بالاتر میباشد و به این دلیل محصولات خود را زیر قیمت میاورد حتی زمانی که حجم های آتی پایین تر میباشند.

 

به منظور تخمین اثر حجم بر روی هزینه های ثابت استاندارد، مدیران هزینه  شرکت whitehall به بررسی عمل کردهای گوناگون و تجهیزات سرمایه ای مورد نیاز پرداختند و 80% ظرفیت کلی را به آن اختصاص دادند ( به منظور در نظر گرفتن زمان استراحت، کارخانه در هنگام تعمیر و نگهداری تاسیسات
 و به عنوان یک حفاظ در مقابل خرابی های پیش بینی نشده) . در کتب حسابداری به این شیوه " ظرفیت عملی " گفته میشود. استفاده از ظرفیت عملی در بسط  دادن نرخ های تخصیص یافته هزینه ثابت، موجب ایجاد استانداردهای هزینه ای میگردد که تنها شامل هزینه ظرفیتی است که به طور عملی در تولید استفاده میشود . شرکت
whitehall به طور جزئی هزینه ظرفیت استفاده نشده را در درصد کارایی منظور میکند.

 

منبع: kip R.krumwiede " نکاتی در باره استاندارد های هزینه ای" اخبار به روز مدیریت هزینه
( آپریل 2000)
pp  3-1 چاپ با اجازه مولف این افزایش برابر با هزینه متغییر در هر واحد زمان فعالیتی مقدار فعالیت اضافی میباشد.

 

نرخهای ovehead ثابت و متغیر از پیش تعیین شده نشان داده شده در ضمیمه 4-10 برای تولید جدول
 پیک نیک(
picnic table produetion  ) محاسبه شده اند که از ظرفیت مورد انتظار 6000 واحد و 4500 ساعت کاری (4/3 ساعات × 6000) استفاده شده است در این فعالیتی overhead متغیر سالانه برای picnic table produetion   برابر با $108000 (4500×24$ ) میباشد و overhead ثابت مورد انتظلر برابر با 90000$ ( 6000× 15$ ) می باشد ضمیمه 6-10 یک برنامه بودجه ای انعطاف پذیر را برای picnic table produetion در سه سطح فعالیتی تناوبی فراهم می آورد :
 5000، 6000 و 7000 واحد. بودجه انعطاف پذیر نشان میدهد که هزینه  واحد برای 
overhead با افزایش حجم نقصان پیدا میکند علت این امر این است که هزینه به ازای هر واحد از overhead ثابت به طور معکوس با تغییرات حجم تعیین میکند . مدیران محصولات شرکت پارک ساید ( parkside )
 6000 واحد تولید را به عنوان پایه برای محاسبه نرخ و
overhead کاربردی انتخاب نمودند.

 

استفاده از نرخهای کاربردی و حسابهای overhead ثابت و متغییر جداگانه این مکان را فراهم می اورد که قیمت های جداگانه و واریانسهای اعمالی برای هر نوع از overhead محاسبه شوند چنین شیوه چهار واریانیسی امکان دستیابی مدیران را به جزئیات مهم فراهم می آورد و آنها را قادر میسازد تا بهترین انعطاف پذیری را برای کنترل و ارزیابی میزان کارایی اعمال کنند .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 14   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هزینه ها