فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات102
مقدمه ای برای جهانی شدن
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: کلیات تحقیق
بیان مسئله 2
اهمیت موضوع 7
ضرورت تحقیق 8
اهمیت تحقیق 8
تحدید موضوع 9
تعاریف مفاهیم 10
فصل دوم : ادبیات تحقیق
پیشینه ی پژوهش 12
مباحث نظری 16
مد پدیده ای اجتماعی 25
جامعه پذیری 29
فرهنگ پذیری 30
خانواده و ساختار آن 32
ارزش های اجتماعی 34
معیارهای ارزیابی ارزش ها 35
منبع ارزش ها 35
ارزش ها و الگوهای رفتاری 36
تعارض ارز شها 37
تقسیم بندی ارزش ها 39
فرضیه های پژوهش 40
تعریف متغیر ها 42
فصل سوم: روش شناسی تحقیق
مقدمه 45
روش تحقیق 45
جامعه آماری و نمونه آماری 47
ابزار جمع آوری اطلاعات 49
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل اطلاعات
مقدمه 52
تحلیل آمار توصیفی 53
تحلیل آمار استنباطی 54
اندازه گیری متغیرهای مستقل 56
آزمون فرضیه ها 51
فصل پنجم: نتیجه گیری و پیشنهادات
مقدمه 67
نتایج 68
فرضیه 1 69
فرضیه 2 70
فرضیه 3 71
فرضیه 4 71
پیشنهادات 72
مدل شماتیک تحقیق 74
منابع فارسی 75
منابع لاتین 78
ضمائم 79
بطور کلی در خصوص جهانی شدن و آثار آن بر روی جوامع مختلف ، بویژه جوامع جهان سومی دو دیدگاه متضاد و یک دیدگاه میانه وجود دارد . دیدگاه نخست که به دیدگاه " همگرایی " موسوم است ، معتقد است به طور قطع جهانی شدن یک رفاه و توسعه نسبی را برای همه جهانیان به ارمغان خواهد آورد . طرفداران این دیدگاه که به توانایی عوامل اقتصادی در ایجاد رشد و پیشرفت در جوامع در حال توسعه بسیار خوشبینانه می نگرند ، بر این باور هستند که جهانی شدن اقتصادهای ملی ـ از راه گسترش فن آوری و انتقال آن به کشورهای در حال توسعه ، انتقال سریع منابع مالی و تلاش شرکتهای فراملیتی برای توسعه سهم بازارهای خود ـ این دولتها را با چنان قدرتی روبرو خواهد ساخت که به راحتی می توانند در برابر تمامی فشارهای سوق داده شده به سوی واگرایی مقاومت کنند و آنها را از میان بردارند.
طبق این دیدگاه ، گشایش دروازه ها به سوی منابع مالی خارجی ، توان رقابت بین المللی دولتهای مزبور را بالا برده و آنان را با مزایایی چون ، انتقال فن آوری ، فنون مدیریت ، دسترسی به بازار صادراتی ، کاهش در هزینه سرمایه هاو ایجاد تنوع در زمینه سرمایه گزاری روبرو خواهد ساخت . از این رو این دیدگاه ضمن تشویق دولتها به گام برداشتن در مسیر دموکراسی و انتقال قدرت به سوی مقامات محلی منطقه ای ، بر این نکته تأکید دارد که دولتها باید با انجام اقداماتی همچون ، خصوصی سازی و آزاد سازی تجاری ، زمینه را برای سرمایه گزاری هر چه بیشتر در کشورهای خود هموار سازند . اگر کشورهای در حال توسعه خواهان کاهش هزینه سرمایه خود هستند ، باید دسترسی آزادتر شرکت ها به سرمایه خارجی را تسهیل نمایند . خلاصه آن که دیدگاه همگرایانه ، توسعه و پیشرفت کشورهای در حال توسعه را تنها از یک طریق ، آن هم ادغام اقتصادهای ملی با نظام اقتصاد جهانی می داند .
از آن جا که این نگرش ، رشد جریان سرمایه را به عنوان بخشی از فرآیند جهانی شدن می داند ، به علت آثار توزیعی بین المللی و داخلی آن ، مورد انتقادهایی قرار گرفته است . دلیل آن هم این است که جریان توزیع سرمایه گزاری مستقیم خارجی ، تنها در تعداد اندکی از کشورهای در حال توسعه متمرکز شده است ؛ به عبارت دیگر به رغم آن که منطقه آسیا بالغ بر نیمی از سرمایه گذاریهای مستقیم خارجی را به خود اختصاص داده است ، اما سهم جنوب صحرای آفریقا در زمینه جذب این گونه سرمایه ها بسیار ناچیز ـ در حدود ۶ درصد ـ بوده است . خلاصه آن که جهانی شدن ، ضمن بین المللی کردن بازار جهانی ، محیطی کاملأ رقابتی ایجاد کرده است که درآن تنها واحدهای کارامدو قدرتمند ـ نمونه این قبیل واحدها را قبلأ بیان کردیم ـ فرصت بقا, دارد . و در حقیقت باید رواج روند منطقه گرایی را واکنشی طبیعی نسبت به تداوم فرآیند جهانی شدن دانست .
نگرش دوم که به ( رهیافت واگرایی ) موسوم می باشد ، دقیقا" در جهت عکس نگرش همگرایی قرار دارد . تاکید اساسی این رهیافت ، بر مفهوم "نا برابری " استوار است . به اعتقاد طرفداران این دیدگاه ، حرکت اصلی فرآیند جهانی شدن به سمت افزایش نابرابری بین ملتها به افراد و مناطق میل دارد . جهانی شدن علاوه بر ایجاد شکافهای عمیق اقتصادی میان دو بخش غنی و فقیر جهان ، در قدرت سیاسی آنان نیز گسلهای بزرگی به وجود آورده است . تحلیل رفتن توان اقتصادی و سیاسی این دولتها در برابر فرآیند قطب ساز جهانی شدن ، موجب شده است تا آنان نتوانند قاطعانه به حل مشکلات اجتماعی ، اقتصادی و سیاسی خود بپردازند . نظام سرمایه داری جهانی عملا" سعی دارد تا با مقررات زدایی از بازارهای مالی ، استقلال عمل و کارامدی خط مشهای اقتصادی را تضعیف نماید . به نظر طرفداران این نگرش ، آنچه مسلم است ، این است که صاحبان صنعت تکنولوژی حاضر نخواهند بود تا با انتقال تکنولوژی خود به جوامع در حال توسعه ، رشد اقتصادی این کشورها را تضمین نمایند . در حقیقت ، پیشرفتهای تکنولوژیک در نابرابری میان دولتها و سایر گروههاسهم بسزایی داشته است . به عنوان مثال ، پیشرفتهای تکنولوژیکی که در عرصه تسلیحات نظامی صورت گرفته است ، می رود تا تمرکز قدرت نظامی در جهان را در اختیار ایالات متحده آمریکا قرار دهد و این کشور را در سطح نظام بین المللی ، صاحب قدرت برتر نماید .
به هر ترتیب جهانی شدن نابرابریهای موجود بر سر منابع ، تواناییهای قدرت در خلق و یا نقض قوانین حاکم بر عرصه نظام بین المللی ، را تشدید خواهد نمود . میزان فقر و نابرابری بر آمده از فرآیند جهانی شدن به حدی است که حتی خود نهادهای بین المللی تکنوکرات نیز ( همچون صندوق بین المللی پول ) نسبت به عواقب سو, گسترش آن هشدارهایی جدی داده اند .
بر خلاف نگرش سیاه و سفید دو رهیافت قبلی ، دیدگاه سومی وجود دارد که با جهانی شدن ، برخوردی دوسویه دارد. براساس این رهیافت ، با این که جهانی شدن الزاما" موجبات رشد و توسعه را در تمامی کشورها فراهم می سازد ، اما فاصله گرفتن از آن را نیز امکان پذیر نمی داند . به گفته’ طرفداران این دیدگاه جهانی شدن در مناطق و کشورهای مختلف آثار و نتایج متفاوتی را در برداشته است . بر این اساس ، نحوه’ تنظیم خط مشیهای اقتصادی از سوی جوامع در حال توسعه ، نقشی اساسی در رشد و توسعه آنان خواهد داشت . این دیدگاه جهانی شدن را الزاما" موجد رفاه و ثروت در بین تمامی جوامع جهان نمی داند ، اما معتقد است که با تنظیم سیاستهای واقع بینانه و منطقی از سوی کشورهای در حال توسعه ، امکان توسعه یافتگی تحقق پذیر است . منطقه گرایی و روی آوردن به اتحادیه های تجاری و اقتصادی در سطح مناطق ، اصلی ترین توصیه ای است که از سوی این دیدگاه به کشورهای در حال توسعه می شود . به عبارت دیگر کشورهای در حال توسعه تنها از طریق ایجاد اتحادیه های منطقه ای می توانند توان رقابتی خود را تقویت نموده و خود را در برابر قدرتهای اقتصادی جهان ضربه پذیر نمایند . بهره سخن آن که بر اساس این رهیافت سوم ، فرآیند همگرایی ، توان با لقوه برای ایجاد منافع کلان برای کشورهای در حال توسعه را دارد ، اما وصول و تحقق این دستاوردهای بالقوه مستلزم مدیریت کارامد این فرآیند ـ چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی ـ جهت کاهش هزینه های سازگاری و اجتماعی سیاستهای معطوف به همگرایی منسجم تر در اقتصاد جهانی است .
آینده جهانی شدن
واقعا" آینده’ جهانی شدن چیست ؟ ما باید چگونه تصویری از چشم انداز فرآیند جهانی شدن ترسیم نماییم ؟ آیا ما به راستی شاهد شکل گیری جهانی یکپارچه و بدون مرز با ارزشهای مشترک خواهیم بود ؟ یا این که همچنان جهان در حاکمیت فرهنگها و ارزشهای متمایز سیر خواهد نمود ؟ تا کنون دیدگاه های متفاوتی پیرامون این مساله ارائه شده است که متاسفانه بخش عمده ای از آنها ناشی از عرق فرهنگی و تمدنی کسانی است که به بیان این گونه دیدگاه ها می پردازند . " هانتینگتون " در بدبینانه ترین تصویری که ـ البته از نظر تمدنهای مشرق زمین ـ از آینده ارائه می دهد ، جهان را عرصه نزاع و برخورد دو دسته از تمدنها ـ در یک سو آمریکای شمالی و اروپای غربی و در سوی دیگر کشورهای اسلامی و کنفوسیوس ضد دمکراتیک ـ در نظر می گیرند . با این حال " ادوارد سعید " بر خلاف دیدگاه هانتیگتون که معتقد به جنگ میان تمدنها می باشد ، بر این باور است که جنگ نه در میان تمدنها بلکه در درون آنهاست . ادوارد سعید به چند دلیل ادعای هشدار آمیز هانتیگتون را در خصوص برخورد تمدنها رد میکند : نخست آن که ما هنوز بر سر تعاریفی که از مفاهیم داریم ، دچار اختلاف نظرهای جدی هستیم . بنا به استدلال وی ، ما همان گونه که در جهان اسلام از یک حقیقت واحد که مورد تایید و قبول همگان باشد بی بهره ایم ، در جهان غرب هم ، در رابطه با این که اساسا" آمریکای واقعی چیست ؟ مشکل تعریف داریم . آیا منظور از آمریکا همان بخش نیم کره غربی متعلق به اصولگرایان مسیحی اخلاق گرا است . یا این که صرفا" معنای محدودی داشته و تنها شامل اجتماعات همجنس باز " سانفرانسیسکو" و " نیویورک" می باشد؟ به اعتقاد وی ، همین مسئله به خوبی در جوامع مسلمان نیز مشاهده می شود . بسیاری از این کشورها همچون عربستان ، مصر ، لیبی ، ایران ، الجزایر و ... تنها خود را یگانه مظهر جامعه اسلامی و یا اسلام اصیل میدانند .
دوم این که در درون هر یک از این تمدنها نغمه های جدیدی به گوش می رسد که عموما" حاکی از وجود یک شکاف رو به عمق میان دو نسل پیر و جوان بر سر حفظ یا تغییر ارزشهای حاکم و ایجاد تغییرات واقعی می باشد . سعید در ادامه ، چنین عنوان می کند که امروزه در جهان اسلام ، مساله اصلی ، تعیین مرز " دار الاسلام " و " دار الکفر" نیست بلکه ارائه تعریفی واحد از اسلام و چگونگی عرضه آن به جهانیان می باشد .
از سوی دیگر " جیمز روزه نا " معتقد است که ما در جهان کنونی شاهد دو گونه حرکت "تمرکز گرا" و " گریز از مرکز" می باشیم . در حالی که حرکت تمرکز گرا با تکیه بر فرآیند جهانی شدن ، قصد دارد تا با گشودن مرزهای ملی مجموعه ای از هنجارها ، عادات ، آداب و فعالیتهای مشترک مبتنی بر منافع همگانی را در جوامع مختلف پایه گزاری کند ؛ حرکت دیگری نیز در قالب " محلی گرایی " سعی دارد ، تا هویت و فرهنگ بومی خود را حفظ نموده و تعین بیشتری به منافع ملی کشور دهد . بنا به استدلال وی ، هر چند که ممکن است به ظاهر میان این دو جریان تناقض و تضادی جدی به چشم بخورد ، اما واقعیت این است که رابطه بین این دو حرکت رابطه ای علی و معلولی بوده هر گونه پیشرفت در فرآیند جهانی شدن ، موجبات توسعه فرآیند محلی کردن را فراهم می سازد . در حقیقت روزه نا هیچ گونه ناسازگاری میان جهانی شدن و محلی گرایی نمی بیند ، و دیدگاه " واهمگرایی" وی دقیقا" دال بر این موضوع است . بر این اساس ، وی واگرایی و محلی گرایی را نه تنها حرکتی در جهت اضمحلال فرآیند جهانی شدن نمی داند ، بلکه معتقد است که درنهایت به علت افزایش بیش از حد در میزان وابستگی متقابل ، محلی گرایی نیز در جهت انطباق با جهانی شدن سوق پیدا می کند . این دقیقا" همان چیزی است که "ویکی راندال " از آن به عنوان خاص ورزی در عین عام گرایی و عام ورزی در عین خاص گرایی یاد می کند . نکته ای که روزه نا بسیار روی آن تاکید دارد ، این است که جهانی شدن یک وضعیت گذار است ، نه یک وضعیت غایی . به عبارت دیگر جهانی شدن فی نفسه حاوی ارزشهای مشترک جهانی نیست ، بلکه این پدیده فرآیندی است که سعی دارد تا با ایجاد یکپارچگی جهانی زمینه ادغام جوامع در یکدیگر را فراهم سازد . بنابراین از نظر وی جهانی شدن در بدو امر فرآیندی از دگرگونیها و تغییرات است .
جهانی شدن و لباس
*** آیا روند جهانی شدن بر نوع لباس پوشیدن و انتخاب های مردم اثر گذار هست یا نه ، به طور خاص در ایران و فرهنگ ایرانی چه تاثیری داشته است ؟
یکی از مهمترین مقوله های که تحت تاثیر جهانی شدن قرار گرفته است پوشش لباس مردم و مد گرایی می باشد ، با اینکه این ، یک اثر ملموس و بصری ِ جهانی شدن می باشد ، در جامعه ایران مورد توجه چندانی قرار نگرفته است و جاهایی هم که گه گاه در مورد آن سخنی به میان آمده است به دلیل محدودیت هایی که در پوشش ایرانی با توجه دین و مذهب وجود دارد می باشد. حتی زمانی که بحث لباس ملی و مد در کمیسیون فرهنگی مجلس مطرح شد ، نه به دلیل توجه به روند جهانی شدن و اثر رسانه های غربی بر نوع پوشش بلکه به دلیل محدودیت های دینی و منافاتی که با آن داشته ، بوده است.
ابتدا باید چند مفهوم کلیدی که در این مقاله در مورد آن ها حرف زده شده است را تعریف کرد:
1. فرهنگ
همهی معناهای مختلف فرهنگ از واژهی لاتینی Cultivate ریشه میگیرند. خود این واژه هم معناهای متعددی دارد که کشت و زرع زمین و پرورش (زنبور عسل، ماهی، کرم ابریشم و …) از جملهی آنهاست .فرهنگ نه چنان یک شیوهی زندگی متمایزکنندهی انسان از حیوانات دیگر، بلکه یک شیوهی زندگی جمعیتی معین و متمایزکنندهی گروهها و اجتماعهای مختلف از یکدیگر است. (گل محمدی ، 2005 )بنابراین میتوانیم از فرهنگ یک جماعت، یک ملت، یک قبیله، یک گروه مذهبی و یا حتی یک قاره سخن بگوییم. از این منظر، هر فرد خاص محصول فرهنگی خاص است که در آن زندگی میکند و امروزه این زندگی تنها در بعد مکانی معنا نمی یابد بلکه بعد مجازی ای هم یافته است که به وسیله گسترش ارتباطات از طریق رسانه ها تقویت می شود. به عقیده گلنر [1][1] یک اجتماع بخشی از جمعیت یک نوع (انسان) است که هر چند با همنوعهای خود در خصوصیات منتقل شده به صورت ژنتیکی شریک هستند، اما به واسطهی برخی ویژگیهای اضافی از آن جمعیت گستردهتر متمایز میشوند.فرهنگ به شیوه زندگی اعضا یک جامعه معین - عادات و رسوم آنها ، همراه با کالاهای مادی که تولید می کنند- مربوط می شود ( گیدنز ، 56:1989 ) و با توجه به این تعریف لباس هم جزیی از آداب و رسوم می باشد و هم اینکه در بخش تولید کالای مادی جای می گیرد .
تاثیر جهانی شدن بر روی مُد و مُدگرایی جوانان