بخشی از متن اصلی :
1- اژدها
«در فارسی به صورتهای اژدر، اژدرها ودر عربی، تنّین و ثعبان به کار میرود. جانوری است اساطیری به شکل سوسماری عظیم و دارای دو پر که آتش از دهان میافکند و پاس گنجهای زیرزمینی میداشته است. این جانور عظیم و فراخ دهان و بسیار دندان و دراز بالا، در بسیاری از داستانهای عامیانه به عنوان مظهر شرّ حضور یافته و تقریباً در همهی موارد، قهرمان داستان بر او پیروز میشود. در اساطیر ایرانی، اهریمن پس از آن که مدت هزار سال از بیم کیومرث یارای مخالفت با اورمزد را نداشت، به تحرک «جه» دیو مؤنّث و نمایندهی زنان، بر اورمزد شورید و چون اژدهایی از زمین برآمد و با تمامی دیوان به پیکار نور شتافت. در شاهنامه از نبرد قهرمانان با اژدها به دفعات یاد شده است. «اژدهاک» یا اژدهای سه سرِ اوستا، که همان ضحاک است، با چهرهی بشری در شاهنامه تجلّی میکند. در شاهنامه موارد بسیاری هست که در فش پهلوانان اژدهافش تصویر شدهاند».
«گشتاسب» در دیار روم اژدهایی را میکشد. یکی از این اژدهایان را «سام» در درّهی «کشف» با گرز از پای در میآورد. اردشیر بابکان «کرم هفتواد» را که خود نوعی اژدهاست نابود میکند و بهرام گور نیز دو بار بر اژدها پیروز میشود.
موضوع سومین خان رستم نابود ساختن یم اژدهای سهمگین و آتشین دهان است:
«ز دشت اندر آمد یکی اژدها
کزو پیل گفتی نیابد رها....
سوی رخش رخشنده بنهاد روی
دوان اسپ شد سوی دیهیم جوی...
بزد تیغ و بنداخت از بر سرش
فرو ریخت چون رود خون از برش...»
(شاهنامه 2/213 به بعد)
از ویژگی خارقالعادهای که این اژدهایان دارند، نیروی تکلم آنان است؛ به طوری که در خان سوم یک حالت مناظره مانند بین اژدها و رستم پدید میآید و رجز خوانی مختصری قبل از مبارزه از جانبین سر میزند.
از دیگر صحنههای جذابی که در شاهنامه «اژدها» وارد عرصهی ناورد میشود، در سومین خان از هفت خان اسفندیار است. پهلوان به دین و رویین تن شاهنامه بعد از این که در خان اول و دوم بر گرگان و شیران چیره میشود، در مورد خان سوم از «گرگسار» بداندیش سؤال میکند. او در
جواب اسفندیار میگوید:
«یکی اژدها پشت آید دژم
ج که ماهی برآرد ز دریا به دم
همی آتش افروزد از کام اوی
یکی کوه خار است اندام اوی»
(شاهنامه 6/978 به بعد)
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 85
فصل نامهی انجمن علمی و آموزشی معلمان زبان و ادبیات فارسی