فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت

اختصاصی از فی دوو مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت


مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت

فایل : word

قابل ویرایش و آماده چاپ

تعداد صفحه :21

  

مقدمه :

 

آدمی از همان بدو تولد در یک محیط اجتماعی غوطه ور ا ست که در فرد به همان اندازه موثر است که محیط طبیعی و فیزیکی در دگرگونی تغییر ساختمان وجودی فرد نقش دارد.( کوچک انتظار ، 1383) شاید این نگرش حقیقت دا شته باشد که هدف از تعلیم و تربیت نه ارائه ی چون و چرای مطالب بلکه آموزش نحوه تفکر به افراد است. بنابراین بسیار مفید خواهد بود اگر مطالبی از این دست در دروس دا نش آموزان و دانشجویان گنجانده شود . والفی (1377).

 

تمام هیجانهادر اصل تکانه هایی برای عمل کردن هستند برنامه هایی فوری برای حفظ زندگی که تکامل در وجود ما به تدریج به ودیعه گذارده است . طبق نظر گلمن[1] (1999)در پژوهشهای جدید نقش هوش هیجانی در دوران کودکی در ارتباط با خلاقیت برقراری ارتباط با والدین در سنین با لاتر در تحصیل انتخاب شغل آشکارا ست . خلاقیت نیز فرایندی ا ست که طی آ ن تلا ش برای شکوفاکردن استعدادهای با لقوه صورت می گیرد و لازم ا ست توانایی و انگیزه برای کسب آمادگی و تلاش برای رسیدن به اهداف وجود داشته باشد. اگر فردی درک هیجانی خوبی داشته باشد می توانداز تغیرات روحیه و درک احسسا سها بهره ببرد.و با چنین درکی برای اداره و کنار آمدن با هیجان استفاده کند ما یر[2] (1999).

 

ما دانش آموزان را با یک هدف آموزش می دهیم و آ ن موفقیت آنان در زمینه تحصیلی و شغلی ا ست . اما معیار و ملاک موفقیت چیست ؟ آیا معیار تنها یک مغزعلمی است ؟در گذشته جواب این سوا ل مثبت بود . اما امروزه نظریه های جدیدی ارا ئه شده ا ست که ا ین دیدگاه را چندان مورد قبول قرارنمی دهد.

 

از جمله نظریه هوش گاردنر[3] (1983) نظریه هوش هیجانی بار آن (1998) مایروسالووی (1990) که موفقیت تنها به هوش شناختی صرف بستگی ندارد و هوش شناختی به تنهایی معیار موفقیت فرد نیست و به عا مل دیگری نیز به نام هوش هیجانی بستگی دارد پژوهشگران همچون پیترسون (1998) گلمن (1990) ایوانز (1997) بر این باورند که هوش هیجانی می تواند در دستیابی فرد به موفقیت در عرصه های مختلف تحصیلی و شغلی نقشی به مرا تب مهم تر ازهوش عمومی داشته باشد..

 


[1] - Golman

[2] -Mayer

[3] -gardner

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت

پایان نامه ارتباط میان رضایت زناشویی و هوش هیجانی زنان

اختصاصی از فی دوو پایان نامه ارتباط میان رضایت زناشویی و هوش هیجانی زنان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه ارتباط میان رضایت زناشویی و هوش هیجانی زنان


پایان نامه ارتباط میان رضایت زناشویی و هوش هیجانی زنان

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 80 صفحه می باشد.

 

فهرست مطالب

فصل اول :گستره علمی موضوع پژوهش
۱-مقدمه    ۲
۲- بیان مسئله     ۳
۳- اهمیت و ضرورت پژوهش     ۶
۴اهداف پژوهش     ۷
۵- فرضیه‎های پژوهش    ۷
۶- متغیرهای تحقیق    ۸
۷-تعاریف واژه ها    ۸
فصل دوم:ادبیات وپیشینه تحقیق
مقدمه    ۱۰
رابطه هیجان با تفکر    ۱۰
تاریخچه هوش هیجانی    ۱۰
هوش هیجانی چیست    ۱۲
تئوری هوش هیجانی گلمن    ۱۳
تئوری هوش هیجانی بار- آن    ۱۴
ابعاد هوش هیجانی بار-آن    ۱۴
شناسایی حالت های هیجانی    ۱۸
تعریف رضایت     ۱۸
تعریف رضایتمندی زناشویی    ۱۹
ازدواج    ۱۹
تعریف ازدواج    ۲۰
فوائد ازدواج    ۲۱
ازدواج دختر وپسر ریشه‎های دوران کودکی     ۲۱
افکار مسموم     ۲۴
بهداشت روانی     ۲۴
بهداشت روانی از دیدگاه اسلام وعرفان     ۲۶
مهمترین عوامل برای ازدواجهای موفق    ۲۷
پختگی روانی ورشد عاطفی فکری طرفین    ۲۷
طرز تفکر وعقاید وتمایلات    ۲۸
طرز تلقی ونگرشها     ۲۹
عقاید مذهبی     ۳۰
اختلافات طبقاتی     ۳۰
میزان تحصیلات     ۳۱
توافق وطرز فکر درباره امورجنسی     ۳۱
تولد فرزند    ۳۲
تعداد فرزندان    ۳۲
اخلاق     ۳۳
دخالت اطرافیان وبستگان     ۳۳
تفاوت سنی بین زن وشوهر     ۳۴
رابطه با اولیا     ۳۴
ویژگیهایی که در امر زناشویی نقش منفی دارد    ۳۵
وجوهی از اختلافات زناشویی     ۳۷
نیازهای احساسی زن ومرد    ۳۷
چگونه می‎توان در زندگی خوشبخت بود    ۳۸
نیاز اساسی ازدواج موفق    ۳۹
نقش زن در زندگی امروز     ۴۰
زن در نقش همسری     ۴۱
موقعیت زن در اسلام     ۴۱
ازدواج از نظر اسلام    ۴۲
سختگیری در مسئله ازدواج    ۴۳
اهداف والای ازدواج در اسلام    ۴۳
معیارهای انتخاب همسر     ۴۵
مروری بر نتایج تحقیقات به عمل آمده در زمینه رضامندی  زناشویی    ۴۷
فصل سوم: فرایند روش شناختی بررسی تجربه موضوع
مقدمه    ۶۳
- جامعه پژوهش    ۶۳
ابزار پژوهش     ۶۳
روش تجزیه و تحلیل داده ها    ۶۳
روایی و اعتبار آزمون هوش هیجانی    ۶۴
روایی و اعتبارپرسشنامه در ایران     ۶۴
نحوه نمره گذاری    ۶۵
روایی و اعتبارپرسشنامه رضایت زناشوییENRICH    ۶۵
روایی و اعتبارپرسشنامه در ایران    ۶۶
روش ارائه و نمره گذاری پرسشنامه    ۶۷
فصل چهارم:ارائه وتحلیل نتایج کمی
مقدمه    ۶۹
۱-یافته‎های توصیفی     ۶۹
۲-یافته‎های مربوط به تحلیل نتایج در چار چوب فرضیه‎ها     ۷۰
رگرسیون     ۷۲
فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
مقدمه    ۷۴
بحث وبررسی درباره یافته‎ها     ۷۴
محدودیتهای پژوهش    ۷۶
پیشنهادات    ۷۶
منابع    ۷۸

پیوستها
پرسشنامه هوش هیجانی بار-آن
پرسشنامه رضایت زناشویی
فهرست جدولها
جدول ۱-۴ یافته های توصیفی نمارت رضایت زناشویی و هوش هیجانی    ۶۹
جدول ۲-۴ ضریب همبستگی بین رضایت زناشویی و هوش هیجانی    ۷۰
جدول ۳-۴ رگرسیون    ۷۳

منابع:

۱٫انصاریان،حسین(۱۳۷۷)- نظام خانواده در اسلام- انتشارات ام ابیها –قم

۲-براوبری،تراویس،گریوز،جین(۱۳۸۴)-هوش هیجانی(مهارت ها و آزمونها)،مترجم:گنجی،مهدی-تهران-انتشارات ساوالان

۳٫پاک نژاد ،سید رضا(۱۳۷۴)- ازدواج (مکتب انسان سازی جلد (۱)‌) – انتشارات اخلاق – تهران

۴٫دلاور ،علی (۱۳۸۱)-احتمالات وآمار کاربردی در روانشناسی وعلوم تربیتی – انتشارات رشد- تهران

۵٫ذوالفقار ،محبوبه (۱۳۸۰)-پایان نامه کارشناسی ارشد در رشته مشاوره وراهنمایی ،بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با رضایت مندی زناشویی زنان کارمند وخانه‎دار –دانشگاه الزهراء ،دانشکده تربیتی وروانشناسی –تهران

۶-ریاحی ،غلامحسین ،(۱۳۷۵)- الفبای خوشبختی –انتشارات سروا

 ۷٫سادات ،محمد علی(۱۳۷۷)- راهنمای همسران جوان –انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامی

۸٫شاملو،سعید(۱۳۷۸)بهداشت روانی – انتشارات رشد-تهران

۹٫گلمن،دانیل – ترجمه حمیدرضا بلوچ (۱۳۷۹)- هوش عاطفی- انتشارات رشد –تهران

۱۱-مشکینی ،علی –ترجمه احمد جنتی (۱۳۵۹)-ازدواج در اسلام-انتشارات چاپخانه مهر – قم

۱۰٫میلانی فر،بهروز (۱۳۷۴)-بهداشت روانی –انتشارات نشر قومس- تهران

۱۲٫نجاتی،حسین(۱۳۸۱)- روان شناسی زناشویی –انتشارات بیکران-تهران

۱۳٫نوروزی ،علی (۱۳۷۲)-چگونه خوشبخت شویم – انتشارات زرین

۱۴٫هجرتی ،محمد حسن(۱۳۸۰)-حقوق متقابل از دیدگاه امام علی (ع) – انتشارات آسمان آبی

 

چکیده

پژوهش حاضر به منظور بررسی ارتباط میان رضایت زناشویی وهوش هیجانی زنان صورت گرفته است. طرح پژوهش از نوع پس رویدادی بود واز طریق نمونه‎گیری تصادفی(۳۰نفر) انتخاب شدند .ابراز پژوهش شامل پرسشنامه ۴۷سوالی رضایت زناشویی Enrich وهوش هیجانی بار ان بود.فرضیه تحقیق با استفاده از روش همبستگی پیرسون مورد بررسی قرار گرفت ونتیجه ،در سطح اطمینان ۹۹%دو فرضیه تحقیق یکی مبنی بر رابطه بین رضایت زناشویی وهوش هیجانی رد وفرض صفر مورد قبول واقع شد.  فرضیه های بعدی که مبنی رابطه بین رضایت زناشویی و مؤلفه های هوش هیجانی (حل مسأله.شادمانی.استقلال.تحمل استرس.خودشکوفایی.خودآگاهی.واقع گرایی.روابط بین فردی.خوش بینی.احترام به خود.کنترل تکانه.انعطاف پذیری.مسؤلیت پذیری.همدلی.خود ابرازی)بود به جز واقع گرایی.خودآگاهی و خودشکوفایی فرض صفر مورد قبول واقع شد.

مقدمه :

روانشناسان در صدد شناسایی عواملی هستند که با استفاده از آنها بتوان افراد را در زندگی فردی و اجتماعی یاری داد . یکی از مباحث مورد توجه آنان نقش هوش به عنوان عامل موفقیت انسان است که در این زمینه رویکردهای متفاوتی وجود دارد .

در گذشته ، تمرکز اغلب روانشناسان ، برفرآیندهای شناختی و هوش عمومی بوده است . گذشت و تجربه های عملی ثابت کرد که بسیاری از افراد که در نمرات پیشرفت تحصیلی و آزمون های هوشی رتبه های بالا کسب می کنند ، در فراز و نشیب های زندگی شخصی و اجتماعی و بحرانهای روزمره کفایت و شایستگی لازم را از خود نشان نداده و فاقد مهارت های لازم هستند . در عمل هوشبهر بالا تضمین کننده شخصیت اجتماعی موفقیت و خشنودی در زندگی نیست .

جان مایر وپیتر سالووری در سال ۱۹۸۹ ، به این روال که چه چیزهایی موجب کسب موفقیت افراد در زندگی می شود . اصطلاح هوش هیجانی را مطرح نموده و برای اولین بار معرفی نمودند.

در سالهای اخیر اصطلاح هوش هیجانی گسترش فزاینده یافته ، خصوصاً در زمینه کاربرد آن در تعلیم و تربیت زندگی شخصی ، محیط کار و تجارب  پژوهشهایی انجام شده است .

 

بیان مسأله :

سالهاست روانشناسان در صدد هستند که به این سوالها پاسخ بدهند که چرا برخی از مردم نسبت به برخی دیگر از بهداشت روانی بهتر برخوردارند که این سوال به سوال دیگری می انجامد که چرا برخی نسبت به برخی دیگر در زندگی موفق ترند ؟ چه عواملی این تفاوت ها را رقم می زند ؟ پاسخ به این سوالها بر لزوم بررسی عوامل ملی ( مهارتهای هیجانی ) که تصور می شود موفقیت فرد را تعیین می کند ، دخالت دارد . به سرعت روشن شد که کلید تعیین و پیش بینی موفقیت و کامیابی تنها هوش شناختی نیست .

شواهد حاکی از آن است که زوجها در جامعه امروزی برای برقراری و حفظ ارتباط صمیمی و درک احساسات از جانب همسرشان به مشکلات فراگیر و متعددی دچارند . بدیهی است که کمبودهای موجود در کفایتهای عاطفی و هیجانی دو همسر در کنار عوامل متعدد دیگر از قبیل ( عوامل اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و …. ) اثرات نامطلوبی بر زندگی مشترک آنها می گذارد و به طور منطقی هر چه نارضایتی از زندگی مشترک بیشتر باشد احتمال ناسازگاری و جدایی افزایش می یابد ( گلمن ۱۹۹۸ )

دریک پژوهش ری ۱۹۸۸ عواملی که با رضایتمندی زناشویی در زوجینی که هر دو شاغل هستند را مورد بررسی قرار داد . در مورد زنان رضاتمندی زناشویی ارتباط نزدیکی با رضایتمندی شغلی داشت . برای مردان رضایتمندی زناشویی با درگیری همسر با حرفه شوهر همبستگی بالایی نشان داد . مردان در این پژوهش جهت گیری نسبتاً سنتی تری را نسبت به نقش های جنسیتی و قدرت تصمیم گیری بالاتری را نشان دادند .

در پژوهشی که توسط موسوی ۱۳۷۴ تحت عنوان بررسی و مقایسه عوامل موثر بر رضایت زناشویی در سه گروه پزشکان ، کارمندان ، کارگران شهر تهران انجام گرفت که عوامل اقتصادی ، اعتقادات مذهبی ، آداب و سنن اجتماعی ، ارضای عاطفی ، ارضای جنسی و تفاهم فکری زوجین بر رضامندی زناشویی نقش موثر دارد .

در پژوهشی حافظ شعر باف ۱۳۷۹ به عنوان « بررسی میزان رضایت زناشویی زوج هایی که با خانواده اصلی زندگی می کنند و زوج هایی که مستقل هستند » به این نتیجه رسید که بین رضایت زناشویی زنان شاغل و خانه دار تفاوتی وجود ندارد و همچنین بین ویژگیهای شخصیتی و رضایتمندی زنان شاغل و خانه دار ارتباط وجود دارد .

این تحقیق به بررسی رابطه بین هوش هیجانی و رضایت زناشویی می پردازد .

اهمیت و ضرورت پژوهش :

در زندگی مشترک ، غالباً به هنگام مواجهه با مشکلات ، احساس ناکامی و تحقیر و … احساسات و هیجانات به جای عقل و منطق بر همسران غلبه می کند . لذا شناخت و هدایت هیجانات برای حفظ روابط زناشویی بسیار مهم است با توجه به پژوهشهای انجام شده در خصوص روابط همسران به نظر می رسد که مولفه های هوش هیجانی می توانند در رضایت زناشویی موثر باشند . روابط صمیمانه زوجین نیاز به مهارتهای ارتباطی دارد از قبیل توجه افراد به مسائل از دید همسرانشان و توانایی درک همدلانه آنچه که همسرانشان تجربه نموده است و همچنین حساس و آگاه بودن از نیازهای او  ( گاتمن و همکاران ۱۹۷۶ ) .

همسرانی که از خود آگاهی بالاتری برخوردارند و در نحوه ابراز احساسات و هیجانات خود نسبت به دیگران خصوصاً همسرشان تسلط دارند ، مانع بروز بسیاری از برخوردها و سوء تفاهمات در روابط زناشویی خود می شوند در صورت توجه به عوامل رضامندی زناشویی می توان انتظار داشت که با افزایش سطح رضامندی و بهداشت روانی بسیاری از مشکلات روانی ، عاطفی و اجتماعی کاهش می یابد .

با ارتقا سطح رضامندی زناشویی و رضایت از زندگی افراد جامعه با آرامش خاطر بیشتر به رشد تعالی و خدمات اجتماعی فرهنگی ، اقتصادی و … خواهند پرداخت و خانواده ها نیز از این پیشرفت سود خواهند برد ( ثنایی ۱۳۷۳ ) .

تحقیقات متعددی نشان داده اند که رضایت زناشویی بر سلامت روانی ، جسمانی افراد تاثیر مهمی دارد ( هاو گیتر ۱۹۸۶ ، کالیج و ماهلر ۱۹۹۳ ، نقل از مهدویان ، ۱۳۸۰ ) .

همچنین تحقیقات اولسون و همکاران وی ( ۱۹۸۹ ) حاکی از آن است که رضایت افراد ازازدواجشان با رضایت از زندگی خانوادگی%۷۰ و با رضایت از زندگی %۶۷ همبستگی دارد به عبارت دیگر محققان مختلف از ابعاد مختلف جامعه شناسی ، مردم شناسی ، روان شناسی و … سعی نموده اند تا با ارائه راهکارهای جدید زمینه های تداوم و انسجام پیش از بیش خانواده را مهیا سازند . و از آن جا که زن در خانواده نقش مهمی در انسجام و شکل گیری شخصیت افراد خانواده دارد و زمانی می تواند نقش خود را کاملتر انجام دهد که دارای رضایت مندی زناشویی بیشتر باشد لذا رضایت زن در ازدواج موضوع مورد مطالعه تحقیقات متعددی قرار گرفته است . ولی تحقیات کمی در مورد ویژگیهای هیجانی زن مورد مطالعه قرار گرفته است .

اهداف پژوهش :

هدف کلی : بررسی رابطه هوش هیجانی با رضایت زناشویی در زنان

اهداف جزئی :

بررسی هوش هیجانی زنان

بررسی رضایت زناشویی زنان


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه ارتباط میان رضایت زناشویی و هوش هیجانی زنان

دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان متوسطه نظری منطقه 11 تهرا
بیا ن مسأ له
هوش هیجانی از سازه هایی ا ست که از طریق تظاهرا ت هیجانی و با درک وا نسجام بخشیدن به هیجا نها جلوه گر می شود . به نظر مایر وسا لووی (1993) هوش هیجانی گونه ای هوش اجتماعی ا ست که توانایی برخورد با عواطف در خود و دیگران را در بر می گیرد.همچنین آ نان بر این باورند که هوش هیجانی قابلیتی ا ست که تفکر و اقدامات هر فرد را هدایت می کند .چنین برداشتی از هوش هیجانی این سوال را پیش می آورد که آیا هوش هیجانی با خلاقیت که یکی از انواع تفکر بوده و رفتاری است که از فرد سر می زند دارای همبستگی است یا خیر ؟
همچنین مساله دیگر آن ا ست که بسیاری از نظریه پردازان هوش هیجانی نظریه های خود را با ارزشیابی که از بزرگسالان به عمل آورده اند عملیاتی کرده اند و از ابزارهایی در این خصوص از آنها بهره گیری شده است مقیاس چند عاملی هوش هیجانی مایر و همکاران،(2000) مقیاس درک عاطفی بارنت (1996) آزمون EQMAPکوپروساواف (1997) و مقیاس هوش هیجانی شوتی و دیگران (1998) بوده است . با این همه بیشتر ابزا رها یی که برای بر آورد هوش هیجانی با جنبه های مختلف آ ن ساخته ا ست عمومأ برای گروه سنی بزرگسالان و گاهی برای کودکان مورد استفاده قرار می گیرد (سالیوان 1999) .
در میان ابزارهای که برای گروه جوانان قابل استفاده ا ست سیاهه هوش هیجانی بارآن (2000) می باشد. به هر حال هوش هیجانی به دلیل مزایایی چون ارتقا سطح اعتماد به نفس انعطاف پذیری همدلی همسازی با دیگرا ن و تأ ثیر آ ن بر عملکرد خلاقانه افراد مورد تأ یید ا ست. چرنیس (2000) و عاملی سازنده در حیات اجتماعی شخص تلقی می شود . لازاروی و فولکمن (1984). در ایران در خصوص همبستگی و اثر گذاری هوش هیجانی و خلاقیت پژوهش چندانی انجام شده است . و با در نظر گرفتن اینکه هوش هیجانی زمینه ای برای ارتقا عملکرد خلاقانه است و نسل جوا ن برای سازندگی بیشتر نیازمندآن هستند کوشش زیادی صورت نگرفته است. ولذا پژوهش حاضر به دنبا ل پاسخگویی به ا ین سوا ل ا ست که آیا در بین دا نش آموزان دوره متوسطه همبستگی بین هوش هیجانی و خلاقیت آنان مشاهده می شود یا نه ؟

اهمیت و ضرورت موضوع پژوهش
از آنجا که توجه به هوش هیجانی و خلاقیت نقش مهمی در تعلیم و تربیت دارد لازم ا ست دست اندرکاران نظام آموزشی توجه به پرورش و رشد و شکوفایی خلاقیت را در نظر دا شته باشند.
بایستی به معلمان خاطر نشان ساخت که رفتار خلاق و عوامل درونی و بیرونی مرتبط با آن رفتار را می توان تغییر داد و در بهبود آن تلاش کرد. بار آن،(1999)،لذا شناخت خصوصیات افراد خلاق و ویژگیهای شخصیتی آنها امری ضروری است.
نلر (1960) یک مانع بر سر راه خلاقیت را نحوه تفکر دانش آموزان درباره خودشان می داند که آنها ارزیابی های منفی از خود داشته ونیز عدم باور دا شتن خود می تواند خلاقیت را پایین بیاورد.
گلمن (1995) معتقد است می توانیم با شناسایی پایه های هوش هیجانی و آموزش به افراد، توانایی درک خود، مقاومت و کنترل احسا سات خود را افزایش دهیم و در ابعاد مختلف رشد در بعد شناختی هیجانی اخلاقی و اجتماعی تغییرات زیادی ایجاد کنیم .
گمان بسیاری از محققان مانند گیلفورد و تورنس (1985) این است که خلاقیت را باید مجموعه یکپارچه از عناصری مانند (سیالی، ابتکار، انعطاف پذیری و بسط ) دانست که در کنار هم صفتی وحدت یافته را به نام خلاقیت می سازند.
در مورد هوش عمومی و خلاقیت همواره این سوال مطرح است که آیا خلاقیت یکی از عوامل هوش است.یا اینکه بین این دو استقلالی وجود دارد ؟ عده ای معتقدند بین این دو ارتباطی قوی وجود دارد و آنها شبیه بهم هستند و خلاقیت بدون هوش بی معنی ا ست .
عده ای دیگر معتقدند بین این دو ارتباطی وجود ندارد و آنها مستقل از هم عمل می کنند . در این دیدگاه اظهار می شود خلاقیت ترکیبی یکپارچه از عناصر مختلف سیالی ابتکار انعطاف پذیری و بسط ا ست. که بعدی خاص تحت عنوان خلاقیت را می سازند و این عناصر با هم در تعامل و ارتباط هستند.
این گمان نیز هست که اگر پیوستگی بین هوش و خلاقیت وجود دارد تا حد معینی از ارتباط است (سطح آستانه ای ) . و پس از این حد دو حوزه عملکردی مستقل خواهند داشت. علاوه بر اینها ادعا می شود لزومأ هر فرد باهوشی خلاق نیست و هر فرد خلاقی نیز کم هوش نیست . چنین مساله ای بر این عقیده استوار ا ست که خلاقیت ویژه افرادی خاص (با ضریب هوشی معین )ا ست. که تنها آنها قادرند قدرت آفرینندگی را دارا باشند و بعبارت ساده تر خلاقیت دارای توزیعی غیر نرمال است . گیلفورد (1967) اعتقاد دارد ارتباط بین دو مفهوم در زیر سطح آستانه ای 120 بسیار قوی تر از سطوح بالای آ ستا نه ای است .
نظریه آ ستانه ای در حقیقت به میزانی معین از هوش برای خلاقیت اشاره دارد. تورنس (1967) نیر این میزان را با حداقل ممکن بین 115 تا 120 فرض می کند . (دادستان 1372 ).
یکی از کارکردهای اصلی آموزش و پرورش این است که دانش آموزان را نسبت به شخصیت خودشان آگاه سازد. دانش آموزان باید از همان سالهای ابتدا یی مدرسه بی همتا بودن خود و دیگران را بطور عمیق و کامل احساس کنند. فرد برای رسیدن به خلاقیت و خود شکوفایی نیازمند اعتماد به خود است .شخص باید به ارزش فردی خود اطمینان داشته باشد . اسبورن (1370).
از جنبه کاربردی اهمیت موضوع پژوهش را باید بطور عمده به نفع نظام آموزشی تفسیر کرد. اگرچه در سیستم آموزشی ما کمتر به شناسایی و پرورش خلاقیت توجه شده اما لازم است به شناخت دقیق فرایند های هوش هیجانی و خلاقیت پرداخته شود و عوامل موثر بر آنها بررسی گردد.نتیجه ای که از پژوهش حاضر حاصل خواهد شد این است که آیا بین هوش هیجانی و خلاقیت رابطه وجود دارد یا خیر ؟


اهداف پژوهش
هدف اصلی در این تحقیق
بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان متوسطه نظری منطقه 11 تهران می باشد.
اهداف فرعی
1- بررسی رابطه هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان دختر و پسر.
2- بررسی رابطه هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان دختر رشته های ریاضی و تجربی وانسانی .
3- بررسی رابطه هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان پسر رشته های ریاضی و تجربی وانسانی.
4- بررسی رابطه هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان دختر سال اول عمومی
5- بررسی رابطه هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان پسر سال اول عمومی.

فرضیه های تحقیق:
الف : فرضیه اصلی
بین هوش هیجانی و خلاقیت در دانش آموزان دوره متوسطه منطقه 11 تهران همبستگی وجود دارد .
ب : فرضیه های فرعی
1- بین میانگین هوش هیجانی دختران و پسران تفاوت وجود دارد.
2- بین میانگین خلاقیت دختران و پسران تفاوت وجود دارد.
3- بین میانگین هوش هیجانی دانش آموزان علوم انسانی با علوم ریاضی و تجربی تفاوت وجود دارد.
4- بین میانگین خلاقیت دانش آموزان علوم انسانی با علوم ریاضی و تجربی تفاوت وجود دارد.
5- بین میانگین هوش هیجانی دانش آموزان پایه اول با پایه دوم و سوم تفاوت وجود دارد.
6- بین میانگین خلاقیت دانش آموزان پایه اول با پایه دوم و سوم تفاوت وجود دارد.

 



متغیرها
اصطلاح متغیر به خصوصیتی اشاره می کند که بوسیله آن اعضای یک گروه یا مجموعه از یکدیگر متمایز می شوند. اعضای گروه ممکن است افرادی باشند که از لحاظ جنسیت، سن، رنگ چشم، هوش، افت شنیداری، زمان واکنش به محرکها، نگرش نسبت به یک موضوع سیاسی و بسیاری از جنبه های دیگر با هم تفاوت دارند. چنین ویژگیهایی را می توان متغیر نامید (فرگوسن ، 1989)
متغیر مستقل: متغیری است که پژوهش گر می تواند در آن دخل و تصرف کند و در پژوهش حاضر هوش هیجانی به عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته شده است.
متغیر وابسته: متغیری که پژوهشگر نمی تواند در آن دخل و تصرف کند و در پژوهش حاضر خلاقیت بعنوان متغیر وابسته می باشد.
متغیر کنترل: متغیری که حضورش در پژوهش ملموس است و پژوهشگر آن را کنترل می کند در این پژوهش، سن، پایه تحصیلی، جنسیت و رشته تحصیلی متغیر کنترل می باشند.

تعاریف نظری وعملیاتی
الف) تعاریف نظری
هوش هیجانی
مایر و سالوی هوش هیجانی را به عنوان مجموعه ای از توانایی های مرتبط به هم که دارای چهار بُعد اساسی می باشند، تعریف می کنند که این ابعاد عبارتند از:
1- شناسایی و بیان عواطف
2- استفاده صحیح از عواطف
3- فهم و درک عواطف
4- مدیریت و تنظیم عواطف (سیاروجی و همکاران- 2000)
گلمن هوش هیجانی را مهارتی می داند که دارنده آن می تواند از طریق خودآگاهی روحیات خود را کنترل کند، از طریق خودمدیریتی آن را بهبود بخشد، از طریق همدلی تاثیر آنها را درک کند و از طریق مدیریت روابط به شیوه‌ای رفتار کند که روحیه خود و دیگران را بالا ببرد. (مقصودی، 1383)
خلاقیت:
ازنظر تورنس ( 1998) ، : خلاقیت عبارت است از فرآیند حل کردن مشکلات، مسائل، و اطلاعات، عناصر گم شده، چیزهای ناجور، حدس زدن و فرضیه‌سازی درباره این نواقص و ارزیابی و آزمودن این حدس ها و فرضیه ها، تجدیدنظرکردن و دوباره آزمودن آنها و بالاخره انتقال نتایج. (سیف 1379)
ابراهام مزلو خلاقیت را چنین تعریف کرده است:
خلاقیت در ابتدا از روان ناهشیار سرچشمه می گیرد. ایده های تازه (و یا نوآوریهای واقعی) است که با آن چه در حال حاضر وجود دارد،‌متفاوت است.
به عقیده برآن (1989) مقدماتی ایجاد می شود. در این وسط معجزه ای رخ می دهد و چیزی به اسم خلاقیت حاصل می شود.
گیلفورد (1971) خلاقیت را این گونه تعریف می کند:
تفکر واگرا در حل مسئله. به نظر او تفکر واگرا تفکری است که در جهات مختلف سیر می کند.
مک کینون( 1985) خلاقیت را حل مسئله به نحوی که ماهیتی «بدیع و نو داشته باشد» تعریف می کند.
ویلیامز ( 1985) ، می گوید: «خلاقیت مهارتی است که می تواند اطلاعات پراکنده را به هم پیوند دهد».
استین (1975) خلاقیت را به عنوان : یک فرایندی که منجر به ایده ای تازه شده و توسط گروه زیادی در زمانهای مختلف، مفید قانع کننده و تابع دفاع باشد» تعریف می کند.
گیلفورد ( 1971) ،در مدل «ساختار عقل» خود،‌خلاقیت را متشکل از 8 بُعد اساسی زیر می داند:‌
1- حساسیت به مسئله
2- سیالی
3- ایده های نوین
4- انعطاف پذیری
5- هم نهادی
6- تحلیل گری
7- پیچیدگی
8- ارزشیابی
به نظر او زیر هرکدام از این بعدهای اساسی چند بعد فرعی قراردارد. برپایه این مدل گیلفورد یک مجموعه ای از آزمون برای اندازه گیری خلاقیت ساخته که این مجموعه شامل 13 آزمون است. 9 آزمون کلاسی و آزمون شکلی تورنس (1989) خلاقیت را بطور خلاصه مرکب از چهار عامل اصلی می داند:
1- سیالی: یعنی استعداد تولید ایده های فراوان
2- ابتکار: یعنی استعداد تولید ایده های بدیع، غیرمادی و تازه.
3- انعطاف پذیری: یعنی استعداد تولید ایده های متنوع و یا روشهای بسیار گوناگون.
4- بسط: یعنی استعداد توجه به جزئیات.
ب) تعاریف عملیاتی
هوش هیجانی
منظور از هوش هیجانی در این تحقیق نمره ای است که آزمودنیها از آزمون هوش هیجانی بار-آن بدست می آورند.

خلاقیت :
خلاقیت آفرینش فرآورده های پیچیده از مواد اولیه ساده می باشد که در این پژوهش منظور از خلاقیت نمره حاصل از اجرای آزمون سنجش خلاقیت عابدی در بین آزمودنیها می باشد.


پیشینه موضوع پژوهش
بعد از این که برای اولین بار سالووی و مایر در سالهای 1990 تئوری مدونی به نام هوش هیجانی ارائه کردند، از آن زمان تاکنون مطالعات زیادی در مورد این سازه در زمینه های مختلف صورت گرفته است. در این جا برخی از این مطالعات را ذکر می کنیم.
الف : درایران
زارع 1380 رابطه بین هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی را مورد ارزیابی قرارداد. وی در این تحقیق از پرسشنامه بار-آن به منظور پیش‌بینی موفقیت تحصیلی به وسیله هوش هیجانی استفاده نمود و دریافت که بین هوش هیجانی و موفقیت تحصیلی همبستگی معناداری وجود دارد ولی بین هوش شناختی و هوش هیجانی همبستگی معنادار وجود ندارد.
بنکداری در سال 1384 به بررسی رابطه هوش هیجانی والدین با سازگاریهای اجتماعی فرزندان پرداخت . بدین منظور 252 دانش آموز دختر و پسر پایه چهارم دبستان شهر تهران بررسی شدند. در نتایج تحقیق وجود رابطه مثبت و معنادار بین هوش هیجانی والدین و سازگاری اجتماعی فرزندان داشت. مادران از طریق سه مولفه خودکنترلی- هوشیار اجتماعی و خودانگیزی توانایی پیش‌بینی سازگاری اجتماعی فرزندان دختر خود را دارند. و این امر نزد پدران به مولفه‌های هوشیاری اجتماعی – توانایی پیش بینی سازگاری اجتماعی فرزندان پسر را دارا می باشند. نتایج نشان می دهد که بین هوش هیجانی پدران و مادران تفاوتی وجود ندارد. تنها در مولفه خودکنترلی نمرات پدران بیشتر از مادران می باشد.
سازگاری اجتماعی دختران از پسران بیشتر است. اما از دیدگاه مادران تفاوتی در سازگاری اجتماعی فرزند دختر و پسر دیده نمی شود.
عباسی (1384) به بررسی و مقایسه هوش هیجانی دانش‌آموزان پسر کم توان ذهنی آموزش پذیر 12-10 ساله با و بدون اختلالهای عاطفی رفتاری در شهر تهران پرداخت. نتایج تحقیق بین دو گروه مادران فاقد و واجد اختلالات عاطفی رفتاری نشان داد که آنها در زمینه هوش هیجانی کلی و زیر مجموعه ای آنها که عبارتند از: خودآگاهی – خودکنترلی- خودانگیزی – همدلی و مهارتهای اجتماعی می باشند. تفاوت معناداری با یکدیگر دارند.
مقصودی (1384) به بررسی و مقایسه ویژگیهای شخصیتی و روانشناختی(هوش هیجانی – خلاقیت – خودپنداری- خودکارآمدی – منبع کنترل) کارآفرینان تهرانی با افرادی عادی می پردازد که نتایج حاصل از داده های هوش هیجانی نشان می دهد که بین میانگین دو گروه کارآفرینان و افراد عادی تفاوت معناداری وجوددارد. بدین معنی که میانگین هوش هیجانی افراد کارآفرینی به نسبت افراد عادی بالاتر است. این تفاوت علاوه بر میانگین هوش هیجانی کلی در هر پنج مولفه ترکیبی هوش هیجانی نیز معنادار است یعنی میانگین گروه کارآفرینان در مولفه‌های درون فردی، میان فردی، سازگاری، کنترل تنش و خلق عمومی به نسبت افراد عادی بالاتر است.
پیرخائفی (1372) :
به بررسی رابطه بین هوش عمومی وخلاقیت در بین دانش آموزان پسر دوم نظری دبیرستانهای شهر تهران پرداخته است .نتیجه ارزیابی نشان می دهد که بین هوش عمومی و خلاقیت کلی نمونه تحقیق همبستگی ناچیزی وجود دارد .

ب : در جهان:
براکت (2004) هوش هیجانی 330 مردو زن را با استفاده از مقیاس مایر و همکاران مورد ارزیابی قرارداد . در این تحقیق هوش هیجانی زنان به طور معنی داری بیش از مردان بود. همچنین هوش هیجانی همبستگی منفی و معنی داری با ناسازگاری و رفتارهای منفی اجتماعی داشت. نمرات پایین هوش هیجانی در مردان مربوط به درک هیجانات و استفاده از هیجانات (بهبود تفکر) بود و هوش هیجانی پایین در مردان با مصرف مواد و استفاده از الکل همبستگی داشت. همچنین این افراد دارای رفتارهای انحرافی بیشتر و ارتباطات اجتماعی ضعیف بودند.
سیاروچی و همکاران (2002) در مقاله ای به عنوان «هوش هیجانی رابطه بین استرس و سلامت روانی را تعدیل می کند» مطالعه ای را شرح می دهند که برروی 302 نفر از دانشجویان به روش مقطعی انجام گرفت. 3 شاخه هوش هیجانی در این تحقیق مدنظر بودند که عبارتند از:‌ادراک و ارزیابی هیجانی،‌فهم و استدلال در مورد هیجانها و مدیریت و نظم‌بخشی در خود و دیگران.
استرس نیز در دو بُعد جر و بحث وگفتگوی مشاجره سر میز و وقایع منفی و ناگوار زندگی مورد توجه قرارگرفت. نتایج پژوهش حاکی از این بود که برخی از اشکال هوش هیجانی ممکن است افراد را از استرس محافظت کند و منجر به سازگاری و تطابق بهتری در آنان شود . این امر تلویحات روشنی برای پیشگیری از حالات افسردگی دارد. افرادی که در مدیریت و کنترل هیجانهای دیگران عملکرد خوبی دارند، از حمایت اجتماعی برخوردار بوده و احساس رضامندی بیشتری در زندگی دارند. این حساسیت روزافزون می تواند آنان را در مقابل افسردگی و افکار خودکشی محافظت کند. همچنین آنها به این نتیجه رسیدند که هوش هیجانی رابطه میان استرس و متغیرهای سلامت روان را تعدیل می کند در مواردی افراد باهوش هیجانی بالا تاثیرات بیشتری از استرس داشته و سطح بالایی از افسردگی را نشان می دهند که آنها دو فرضیه را مطرح کردند.
فرضیه گم‌گشتگی
که پیشنهاد می کند افرادی که در ادراک هیجان در سطح پایین قراردارند در واقع به استرس حساس هستند اما به آسانی تشخیص نمی دهند که استرس بر آنها چه اثری دارد. براین اساس افراد با ادراک هیجانی پایین درباره آن چه احساس می کنند، بیشتر سردرگم می شوند و درک پایین‌تری از چگونگی تاثیر آن بر زندگی ازخود نشان می دهند .
فرضیه عدم حساسیت
پیشنهاد می کند که افرادی که ادراک هیجانی ندارند با موفقیت تفکرات استرس زا را سرکوب می کنند و یا در کل به آنها توجهی نمی کنند.
هانت و ایوان (2004) در پاسخ به این سوال که آیا هوش هیجانی می تواند پیش بینی کند که افراد چگونه بر تجربیات تکانشی و ناگهانی پاسخ می دهند، مطالعه ای برروی 181 مرد و 233 زن اجرا کردند .نتایج نشان دادند که افرادی که نمرات هوش هیجانی بالایی داشتند نشانه های روانی کمتری در رابطه با تجربیات تکانشی نشان دادند علاوه براین مشخص شد که وقایع ضربه ای تاثیرات منفی بیشتری بر زنها داشت و مردها سازگاری بهتری با این تجربیات از خود نشان دادند.
در پژوهشی که توسط مایر و همکاران (2000) به عمل آمد، مشخص شد که افرادی که نمرات بیشتری در همدلی دارند، انطباق عاطفی بهتری داشته و معاشرتی هستند و در میان مردم محبوبیت بیشتری دارند. این افراد در پاسخدهی به محیط اجتماعی و ایجاد یک شبکه اجتماعی پشتیبان برای خود موفق‌ترند.
شات (2001) در هفت مطالعه جداگانه به بررسی رابطه هوش هیجانی و روابط بین شخصی پرداخت. و دریافت که افراد باهوش هیجانی بالا از قدرت خودکنترلی بالایی برخوردار بوده و نگاه همدلانه بیشتری نسبت به دیگران دارند . آنها همچنین دریافتند که بین هوش هیجانی و مهارتهای اجتماعی رابطه مثبتی وجود دارد به این معنی که افراد باهوش هیجانی بالا قادر به مدیریت صحیح روابط خود بوده و توانایی رهبری بالایی داشته و در حال تعارضات بین شخصی تواناترند. آنها دارای روحیه همکارانه صمیمانه تری بوده که به حفظ و تداوم ارتباطها کمک می کند این افراد از رضامندی زناشویی بهتری نیز برخوردار می باشند.
لوپز (2003) پژوهشی را برای 103 دانشجو به منظور بررسی رابطه هوش هیجانی و کیفیت ارتباطات اجتماعی صورت داد. نتایج حاکی از وجود همبستگی مثبت بین هوش هیجانی و رضایت از روابط اجتماعی بود. افرادی که در مقیاس مدیریت هیجانی نمرات بالاتری گرفته بودند به احتمال بیشتری روابط خود را با دیگران مثبت ارزیابی کردند. همچنین این افراد حمایت بیشتری از والدین دریافت کرده و از تعاملات منفی کمتری با دوستان نزدیک خود برخوردار بودند.
ج: مبانی نظری تحقیق :
تعریف هیجان
واژه ای که تحت عنوان هیجان به آن اشاره می کنیم، اصطلاحی است که روان شناسان و فلاسفه بیش از یک قرن درباره معنای دقیق آن به بحث و جدل پرداخته اند. در فرهنگ لغات انگلیسی آکسفورد معنای لغوی هیجان چنین ذکر شده است. «هرتحریک یا اغتشاش در ذهن، احساس، عاطفه حالت ذهنی قدرتمند یا تهییج شده است. (به نقل از گلمن 1995)
پورافکاری (1380) نیز هیجان را چنین تعریف کرده است:‌این اصطلاح از ریشه لاتین emorere به معنی حرکت،تحریک، حالت تنش یا تهییج مشتق شده است. کاربرد معاصر این اصطلاح کلا به دو نوع است 1) اصطلاح پوششی برای تعداد نامعینی از حالات ذهنی که وضعیت هستی شناسی هریک با برچسبی که معنی آن با توافقی ساده معین می گردد، تثبیت می گردد. این همان معنایی است که ضمن محبت از عشق، ترس و نفرت، وحشت و غیره موردنظر است. 2) برچسبی است برای زمینه ای از تحقیقات علمی که برجستجوی عوامل محیطی، فیزیولوژیکی و شناختی مسئول این تجربیات ذهنی می پردازد.
تقریبا تمام نظریه های هیجانات چهارطبقه عوامل را معتبر می شناسند:‌
الف) محرکهای فراخوان که ممکن است درون زا یا برون زا باشند.
ب) همبسته های فیزیولوژیک که سیستم های زیست شناختی کلی و الگوهای اختصاصی عملکرد را دربرمی‌گیرد.
ج) ارزیابی شناختی. اهمیت شخصی حادثه هیجان مربوطه را تعیین می کند.
د) خصوصیات انگیزشی، تحریک هیجانی تقریبا همیشه نقش بارزی در فعالیتی اجباری تلقی شده است.
همچنین طی سالیان به خاطر پیچیدگی زیاد هیجان، تعاریف مختلفی از آن ارائه شده است:
( کلینا 1981)، تعریفی را ارائه کرده است که عناصر اولیه تعاریف قبلی را شامل می شود بر طبق این تعریف، هیجان، حاصل تعامل بین عوامل ذهنی، محیطی و فرایندهای عصبی و هورمونی است وی در تایید این تعریف نکات ذیل را مطرح می کند:‌
1- هیجان ناشی از تجارب عاطفی مثل لذت یا ناراحتی است.
2- هیجانها باعث می شوند تا فرد تبیین های شناختی خلق کند- برای مثال علتها را به خود یا محیط نسبت دهد.
3- هیجان باعث انواع سازگاری های درونی مثل بالارفتن ضربان قلب می شود.
4- هیجان رفتارهایی را فرا می خواند که اغلب و نه همیشه، بیانی (خندیدن یا گریستن) هدفمند (کمک کردن یا اجتناب کردن) و انطباقی (حذف چیزی که تهدیدی بالقوه برای بقاء محسوب می شود) هستند.
عملکرد دیگر، هیجان عبارت از رفتار پاداش دهنده و تنبیه کننده آن است. وقتی فرد هیجان بسیار مثبتی را تجربه می کند به احتمال زیاد به رفتارهایی می پردازد که موجب تولید محدود آن هیجان می شود به همین صورت وقتی فرد هیجانی بسیار منفی را تجربه می کند از رفتارهایی که باعث بروز مجدد آن هیجان می شود، اجتناب می کند به عبارت دیگر هیجان در حکم تقویتهای رفتاری است. (ثرندایک به نقل از کلینجا 1981)

تعریف هوش
هوش عبارت است از:‌«مجموعه ای از تواناییهای شناختی که به ما اجازه می دهند تا نسبت به جهان اطرافمان آگاهی پیدا کنیم – یاد بگیریم و مسائل را حل کنیم (سیاروجی و همکاران ، 2000)
به عقیده ثرندایک سه نوع مشخص هوش وجوددارد:‌انتزاعی، مکانیکی و اجتماعی. توانایی برای فهم و درست بکاربردن مفاهیم انتزاعی و سمبلها هوش انتزاعی را تشکیل می دهد. توانایی فهم، ابداع و کاربرد صحیح مکانیزمهای به وجود آورنده هوش مکانیکی است و استعداد عملکرد معتدل در روابط انسانی و امور اجتماعی، هوش اجتماعی را تشکیل می دهد. (پورافکاری، 1380)
ریشه های تاریخی هوش هیجانی
ذهن انسان از سه طریق شناخت ، احساس و انگیزش عمل می کند. حوزه شناخت شامل اعمالی از قبیل: حافظه فرد، استدلال، قضاوت و به طور کلی اعمال فکری انسان می شود. حوزه احساس شامل: عواطف، حالات روحی، ارزشیابی ها و دیگر حالات احساسی می شود. حوزه انگیزش که می توان گفت همان حوزه شخصیت می باشد و شامل انگیزه زیستی یا رفتار هدف گرا که قابل یادگیری است، می باشد. دو حوزه اول که شامل شناخت و احساس می باشد در واقع تشکیل دهنده هوش هیجانی هستند یعنی می توان گفت که هوش عاطفی همان استفاده آگاهانه از عواطف و احساسات می باشد. (پون- 2002)
در اغلب مواقع روانشناسان هنگام مطالعه هوش بر جنبه های شناختی آن از قبیل حافظه و قدرت حل مشکل توجه می کنند. این در حالی است که در گذشته محققان زیادی به نسبت جنبه های شناختی انسان بر اهمیت جنبه های غیرشناختی نیز تاکید کرده اند. اگر به مطالعات رهبری اوهایو (در دهه 1940) توجه کنیم می توان ملاحظه کرد که در نتیجه این مطالعات توجه به افراد (در مقابل توجه به وظیفه) به عنوان یکی از عوامل اصلی رهبری اثربخش معرفی شد که با الهام از این مطالعات بعدها رهبران اثربخش به عنوان کسانی معرفی شدند که بتوانند اعتماد و احترام متقابل با زیردستان خود داشته و با آنها روابط دوستانه برقرار کنند. با توجه به نتایج این مطالعات می توان دید که جنبه های غیرشناختی رفتار انسان به عنوان عاملی مهم در موفقیت رهبران به شمار می آید. (چرنیس- 2002)
در سال 1940 دیوید وچلر در کنار توجه به عوامل عقلانی به عوامل غیرعقلانی از قبیل عوامل اجتماعی، فردی و احساسی نیز توجه نشان داد و در سال 1943 وی اظهار داشت که توانایی های غیرعقلانی از عوامل ضروری موفقیت در زندگی می باشند. وی در سال 1958 هوش را به صورت ظرفیت کلی فرد برای عمل هدفدار، فکر منطقی و برقراری ارتباط مؤثر با محیط تعریف کرد. ولی او تنها کسی نبود که به اهمیت جنبه های غیرشناختی هوش در موفقیت و سازگاری انسانها با محیط پی برد. (چرنیس- 2002)
رابرت ثرندایک در سال 1920 مفهوم هوش اجتماعی را مطرح کرد و آنرا به عنوان توانایی درک دیگران و توانایی برای برقراری ارتباط با آنها تعریف کرد. ولی متاسفانه کارهای وی تا سال 1983 فراموش شده و یا نادیده گرفته شدند. (پون - 2002)
تا اینکه در سال 1983 گاردنر از نظریات او استفاده کرد و به انتشار مطالبی درباره هوش چندجانبه پرداخت.وی بیان داشت که هوش درون فردی وهوش بین فردی نیز به اندازه بهره هوشی افراد (IQ) که با تستهای خاصی اندازه گرفته می شود، اهمیت دارند. (چرنیس - 2002)
اصلاح هوش هیجانی همانند چتری است که مجموعه ای از مهارتها و خصایص فرد را در زیر خود جمع کرده است و بعضی دانشمندان این مهارتها را در دو گروه عمده مهارتهای بین فردی و مهارتهای درون فردی تقسیم بندی می کنند. این مهارتها به گونه ای هستند که با حوزه های سنتی مهارت و تخصص از قبیل دانش مشخص، هوش عمومی و مهارتهای فنی و حرفه ای ارتباط چندانی ندارند و از آنها جدا می باشند. اغلب دانشمندان هوش هیجانی عقیده دارند که به منظور تعادل در رفتار، برخورداری از عملکرد بهتر در جامعه و یا در یک سازمان یا حتی در درون خانواده و زندگی زناشویی باید انسانها دارای بهره هوشی (IQ) و بهره هیجانی (EQ) بوده و استفاده مناسبی از هر دو اینها ببرند. هوش هیجانی شامل آگاهی داشتن نسبت به عواطف و چگونگی تعامل این عواطف با IQ می باشد یعنی فردی که می خواهد در زندگی خود موفق باشد و جزء بهترین افراد باشد باید از عواطف و احساسات خود و دیگران آگاه بوده و از عواطف استفاده منطقی ببرد. (کرستید – 1999)
در سال 1985 یک دانشجوی مقطع دکتری در رشته هنر در یکی از دانشگاههای آمریکا پایان نامه ای را به اتمام رساند که در عنوان آن از واژه هوش هیجانی استفاده شده بود. این چنین به نظر می رسید که این اولین استفاده علمی و آکادمیک از واژه هوش هیجانی باشد. (هین ، 2004). در سال 1990 سالوی و ما‌یر با آگاهی که از کارهای انجام شده در زمینه جنبه های غیرشناختی هوش داشتند، اصطلاح هوش هیجانی را به کار بردند. (چرمیس- 2002) این دو دانشمند بیان داشتند که هوش هیجانی این امکان را برای ما فراهم می کنند که به صورت خلاقانه تری بیاندیشیم و از عواطف و احساسات خود در حل مسائل و مشکلات استفاده کنیم. این دو دانشمند تحقیقات خود را در زمینه اندازه گیری و سنجش هوش هیجانی ادامه دادند و در سال 1988 بیان داشتند که هوش هیجانی تا حدی باهوش عمومی همپوشانی دارد و شخصی که دارای هوش عاطفی باشد، باید چهار مهارت زیر را داشته باشد:

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  129  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی رابطه بین هوش هیجانی و خلاقیت در بین دانش آموزان