فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود کتاب آزادی معنوی چیست

اختصاصی از فی دوو دانلود کتاب آزادی معنوی چیست دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب آزادی معنوی چیست


دانلود کتاب آزادی معنوی چیست

فهـرسـت:
1. عشقـی عظیـم از بـرای خـداونـد (قسمـت اول)
2. عشقـی عظیـم از بـرای خـداونـد (قسمـت دوم)
3. روزی معمـولـی، در زنـدگـی روح
4. بـه هنـگام طـوفـان، آسـوده مـی‌خـوابـم
5. قـانـون وفــور
6. جـامعــهٔ معنـوی
7. شب زنـگ‌هــا
8. هیـــو در تمـام اعمــال
9. دولـت اک
10. بـه‌سـوی آزادی معنــوی
11. سفــر دشـوار بـادام زمیـنـی بـه‌سـوی آزادی
12. آزادی معنـوی چیــست؟
13. نــور و صــوت خــداونــد همــه جــا هسـت
14. ورود اک
واژه‌ نــامــه




1- عشقـی عظیـم از بـرای خـداونـد (قسمـت اول)

هر بار که متن سخنرانی هم‌آیشی را آماده می‌کنم، در این اندیشه‌ام که چه بگویم که برای شما که بـدینـجـا می‌آئید، مفید باشد. چه چیز از لحاظ معنوی به شما کمک می‌کنـد؟

نگـاهـی تـازه بـه کـارمـا

گاهی از من می‌پرسند، " شما در اکنکار، چه چیز را آموزش می‌دهید؟ تفاوت شما با مسیحیت چیست"؟
من دربارهٔ‌ کارما و تولد مجدد با آنان سخن می‌گـویـم. عموم مردم، معمولاً کـارمـا را چیز بدی می‌دانند. هرگز به امکان خوب و بودن آن نمی‌انـدیشنـد. مثـلاً کودک سه سالـه‌ای که بـا مهـارت کامـل پیـانــو مــی‌نـوازد.
گاهی کارما بیشتـر به جـایـگاه شمـا مـربوط است تا عملتان. گاهـی بطور اتفاقـی، در زمان نـامنـاسب، در مکانی نـامنـاسب هستیـد که نبـایـد بـاشیـد، زیرا از چیزی خبر نـداشتـه‌ایـد. هنـگامـی که وقـایـع خـوب رُخ مـی‌دهنــد، غـالبــاً بـه مـوقــع و بـه‌جا هستنـد.

قصــهٔ ‌مــوش

امسال تابستان کیسهٔ محتوی دانهٔ پرندگان را در گاراژ گذاشته بودم. شبی برای برداشتن دانه، به آنجا رفتم. پرندهٔ زیبای کوچکی به رنگ قرمز و نارنجی، که کاردینال نام دارد، همیشـه بـه سـراغ ظـرف دانـه‌ها می‌آید و اگر یک شب تأخیـر کنـم، جنـجـال به راه می‌انـدازد. آن شب گاراژ تاریک بود و من هم عجله داشتم. کیسه را باز کردم، دستم را داخل کیسه بردم، و با پیمانهٔ پلاستیک که همیشه استفاده می‌کردم، شروع به برداشتن دانه نمودم. ناگهان احساس کردم موشی در اطراف کیسه می‌دود تا به دست من نیافتد. هر دو جا خورده بودیم. موش بالاخره از کیسه بیرون پرید و دوان دوان از گاراژ خارج شد. او مـرا نـاراحت کـرده بـود و مـن او را.
او در حال شام خوردن بود و حواسش به کار خود بود، که ناگهان یک‌نفر چراغ را روشن کـرده، دست در کیسـه بـرده، و سعـی کـرده بـود دُمش را بگیــرد.
از اینکه موش ناراحت شده بود، متأسف بودم. اما با خود اندیشیدم که نباید اجازه دهم در اطـراف کیسـهٔ ‌دانـه‌هـا بگــردد. پس بـه ابـزار فـروشـی رفتـم تـا یـک تلـه‌مـوش بخـرم.

راهــی بهتـــر

در ابزار فـروشی، تله موش‌ها را نگاه کردم. آنها از نوعی بـودنـد که از کودکـی می‌شنـاختـم، یعنی تله‌موش‌هایـی که به موش آسیـب می‌رسـاننـد. با خود گفتـم، بـایـد راه بهتری وجود داشتـه بـاشـد، بنـابـراین با کمی جستجـو، وسیلـهٔ مؤثـری را یافتـم که تله موش مُنصـف نام داشت. این نوع تله، با تحـریـک کنجکاوی موش، آن را به داخل یک تونل می‌کشـد، موش پای خود را روی یک رکاب می‌گذارد، که چرخ پره‌دار کـوچـکی را شبیـه آنهـایـی که پشت قایق‌های مسافـربـری رودخـانـه‌هـاست، آزاد می‌کند. این چرخ موش را به درون یک جعبهٔ کوچک کفش پـرتـاب مـی‌کنـد، و مـوش آنقـدر در آنجـا مـی‌مـانـد تــا کسـی سـر بـرسـد و آنـرا در جنـگل رهــا کنــد.
وقتی که به منزل رسیدم تله موش را بالای کیسه گذاشتـم. در دفتـرچهٔ راهنمای آن نوشته بود که باید آنرا کوک کرد، اما نه بیش از حد. روز بعد، هنگامی که به گاراژ رفتم، موش در اثر وحشت، داخل جعبه خرابکاری کرده، ولی خود گریخته بود. با اینکه دستورات را به دقت اجرا کرده بودم، اما فنر را به‌قدر کافی نکشیده بودم. شواهد نشان می‌داد که وقتی که مـوش بـه درون جعبـه افتـاده، بـا هـُل دادن پــرهٔ چـرخ خـود را آزاد کــرده است.
این بار تله را محکم‌تر از فبل کوک کردم. دو روز بعد، مدارک بیشتری یافتم که بر حضور موش در داخل جعبه دلالت می‌کرد، اما هنوز از موش خبری نبود. بالاخره اینطور نتیجه گرفتم که باید کوک را یکی دو دور چرخاند، تا به عملکرد تله صدمه‌ای نرسد، و در ضمن مـوش را هـم داخـل خـود نـگاه دارد.
مجدداً تنظیمش کردم و برای اطمینان از اینکه دهانهٔ تله به‌خوبی بسته می‌شود، آنرا امتحان کردم و تله را در جای خود قرار دادم. ظرف یکی دو روز، بالاخره اولین موش کوچک را گرفتم. او در گوشه‌ای نشسته و می‌لرزید. به او گفتم، " این تله از سایر تله‌ها بهتر است". آنرا به جنگل برده و آزاد کردم. روز بعد، بچه موش به دنبال مادرش آمده بود. او را نیز به جنگل بردم. امیدوارم یکدیگر را پیدا کرده باشند. این موشها، در زمانی نامناسب، در محلی نامناسب بودند. اما من ابزار خوبی در اختیار داشتم. حالا هم من و هم آنها، می‌توانستیم در آرامش زندگی کنیم. من خانهٔ خود را پس گرفتم و آنها منزلی نو در جنگل یافـتـنـد.

علـت و معلـول

این قانون علت و معلول است.
موش‌، هفته‌های متمادی زرنگی به‌خرج داد. من می‌دیدم که دانه‌ها در اطراف گاراژ پخش شده‌اند، ولی نمی‌توانستم دلیل آنرا درک کنم، هیچ‌گاه به ذهنم خطور نمی‌کرد که گاراژ بسیار تمیز من موش داشته باشد. وقتی که دیدم، پهلوی کیسهٔ دانه‌ام جویده و سوراخ شده است، مشکوک شدم. با خود گفتم، " کسی این دور و برهاس که نباید باشد". آنگاه موش پای خود را این سوی مرز گذاشت و ما در درون کیسهٔ دانه‌ها یکدیگر را دیدیم. باید راهـی بـرای مقـابلـه بـا مشکل مـی‌یـافتـم، بنـابـراین تلـه مـوش را خـریـدم.
مارک تواین می‌گوید، گربه‌ای که یک بار روی اجاق بنشیند، بار دوم مرتکب این عمل نمی‌شود. هنوز، هرگاه به سراغ کیسهٔ دانه‌ها می‌روم، با چراغ قوه داخلش را وارسی می‌کنـم. دیگـر بـدون اینکـه قبـلاً داخلش را نگاه کـرده باشم، دستـم را به درون آن نمـی‌بـرم. بیشتر مردم، همینطور هستند. ما دچار مشکلات یا فتنه می‌شویم. سپس زندگی‌مان به‌هم می‌ریزد و برای رفع مشکل دست به اقدام می‌زنیم. به سراغ متخصصی می‌رویم و او ما را یاری می‌دهد. برای درمان خود به نزد پزشک می‌رویم. نزد بانکدار می‌رویم و وام می‌گیریم. اما احتمالاً بدون اینکه علت اصلی مشکل را دریابیم، دوباره و دوباره اشتباه گذشته را تکرار می‌کنیم، تا هنگامی که بالاخره سر رشتهٔ امور را می‌یابیم. در نهـایـت اصـل مطـلب را درک مـی‌کنیــم.

 

 

شامل 44 صفحه pdf


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب آزادی معنوی چیست
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.