فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

 


بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
عزیزان بحث را زمانی می بینند که در آستانه 15 خرداد هستند. به مناسبت 15 خرداد کمی از انقلاب و امام خمینی صحبت کنیم. اگر بگوییم که قیام امام نسخه ای از قیام امام حسین بود، حرف دروغ و مبالغه ای نیست. حالا من پرتویی از قیام امام حسین را نقل می کنم تا ببینید که اینکه مردم شعار می دادند: نهضت ما حسینی است. این یک واقعیت بود. یک مقایسه و تشابهی بین قیام امام حسین و امام خمینی هست. بنابراین موضوع: قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین (علیه السلام):
در اصل وقتی امام خمینی اعلامیه داد فرمود: ما از کربلا آموختیم، خون بر شمشیر پیروز است
هروقت که ما تهدید شدیم، چیزی که به مردم ایران قدرت داد ماجرای کربلا بود. مثلاً می خواهیم در محاصره اقتصادی قرار بگیریم. در محاصره اقتصادی چیزهایی را به ما نمی فروشند. مثلاً هواپیما، کشتی به ما نمی فروشند یا اینکه ما را در خریدن بعضی چیزها در منگنه قرار می دهند. خوب حالا در کربلا محاصره اقتصادی چه بود؟ حتی برای علی اصغر هم آب نبود. یعنی یک لیتر آب ممنوع بود. حالا ما از هواپیما ممنوع هستیم. الحمدلله ما خودمان شاید چند درصدی وابسته بودیم اما امام حسین برای آب که جزو مواد اولیه زندگی است مشکل داشت.
ایستادگی در برابر محاصره اقتصادی و نظامی
محاصره نظامی: کشتی آمریکا تا کجا آمده و در خلیج فارس چه شده است...؟ بالاخره برای امام حسین دهها هزار نفر دور هفتادو دو نفر را گرفتند. محاصره نظامی و محاصره اقتصادی. اینکه می گویند که روضه خوانی کنید این روضه ها یک روضه هایی است که اصلاً همه مشکلات را حل می کنند. امروز در دانشگاهها یک رشته ای به نام مدیریت است و در مدیریتها یک شاخه است به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی اینکه اگر صبح بلند شدیم و دیدیم که در بم زلزله شده است. چطور این مسئولین کشوری باید این بحران را حل کنند؟ مدیریت بحران. عصر عاشورا هم مدیریت بحران بود. زینب کبری حالا باید چه کند؟ هم خودش اینهمه داغ دیده است و هم حوادثی که رخ داده است و هم جمع و جور کردن و هم بتوان که از این خون استفاده کند، متن سخنرانی اش چه باشد؟ با چه کسانی برخورد بکند و چطور این رژیم را عوض کند؟ و چطور با سخنرانی اش آتش فشانی بکند؟ امام حسین یک جرقه راه انداخت اما این زینب کبری بود که این جرقه را یک جریانش کرد. گاهی یک کاغذ آتش می گیرد منتهی باید یک بادی بوزد که این کاغذی که آتش گرفته یک جنگل را به آتش بکشد. یعنی از یک جرقه یک جریان درست کند. مدیریت بحران. من به بعضی از اساتید دانشگاه که دکترای مدیریت داشتند و راجع به مدیریت در دانشگاه تدریس می کردند در دانشگاه تهران. گفتم: که شما راجع به مدیریت بحران هم تحقیقی دارید؟ بعد وقتی ماجرای مدیریت بحران زینب کبری را گفتم. گفت که من اصلاً به این جهت توجهی نداشتم عجب راست می گویی. مدیریت بحران این است. عرض کنم که:
انقلاب فرهنگی، مقدم بر انقلاب نظامی
1- هر دو فرهنگی و فکری بود: آغاز سخن امام با سخنرانی ها بود، با اعلامیه ها بود. چه خانه هایی که شب تا صبح نامه های امام را فتوکپی می کردند. و چه جور وسیله هایی که این نامه ها را می فرستادند؟ با ترس و لرز. یک وقتی امام هادی می خواست نامه ای را به کسی بدهد. نامه را در یک چوب که مثل عصا بود جاسازی کرد و گفت این نامه را ببر فلان جا که اگر در راه دیدند در قیافه یک عصا باشد. و این کسی که می برد در راه نزاع کرد و چوب را به طرف زد و و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت و امام دعوایش کرد و گفت: من وقتی من می گویم چوب را ببر به فلانی بده چرا...؟ گفت: من نمی دانستم که در آن نامه جاسازی کرده ای. یعنی آغاز کار با توپ و تانک نبود بلکه با سخنرانی بود. امام حسین هم همین طور. امام حسین در سوم شعبان متولد شد و بعد 57 سال باز هم روز سوم شعبان وارد مکه شد. یعنی روز تولد امام حسین با روز ورودش به مکه برای قیام، چون اول رفتند مکه و بعد از مکه به کربلا آمدند. روز ورودشان با تولدشان یکی بود، منتهی بینشان 57 سال فاصله بود. و در مکه می ایستاد و برای هر حاجی که به مکه می آمد سخنرانی می کرد و می فرمود: سلام مرابه مردم منطقه برسان و بگو که حکومت یزید چنین و چنان است. یعنی با سخنرانی پیام می داد. انقلاب فرهنگی بر انقلاب نظامی مقدم است. یک زمانی که در پاریس کودتا شده بود. رئیس جمهور را گرفتند و زندانیش کردند و در زندان مطالعه می کرد یک وقتی بلند شد و کتابها را به هوا ریخت. گفت من فکر می کردم در فرانسه کودتای نظامی شده اما کوتای فرهنگی شده است. من نمی دانستم که این نامه ها را خوانده اند همین نامه ها را خواندند که زیر بار حرفهای من نمی روند. بله این زبان از شمشیر تیزتر است. هر دو از فرهنگ بودند. 2- در هردو قاطعیت رهبری بود. به امام حسین هر کاری کردند که شما منصرف شوید. دیدی که به پدرت علی بن ابیطالب چه کردند؟ دیدید که به برادرت امام حسن چه کردند؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود به این مردم اعتماد نکن. درست است که دوازده هزار نامه برایت فرستاده اند. فرمود: وظیفه است. نسبت به امام هم افرادی تذکراتی می دادند، دغدغه داشتند و احساس خطر می کردند. فرمود: همینکه گفتم. قاطعیت. یک زمانی افرادی آمدند نزد پیغمبر و عموی پیغمبر را واسطه کردند که این پیغمبر حرف حسابش چیست؟ زن می خواهد به او می دهیم. پول می خواهد به او می دهیم. فرمود: شما چه می گوئید؟ اگر خورشید را در دست راست من بگذارید و ماه را در دست چپ من بگذارید من از هدفم دست برنمی دارم. یک خانمی که حجاب دارد اینطور نیست که اگر به شهر دیگری رفت یا دانشگاه که عوض شد بتواند دست از لباسش بردارد. ما اگر در یک جلسه ای نشستیم و راهی را انتخاب کردیم. نباید که به خاطر شرایط و موجها دست از راهمان برداریم.
ایستادگی در برابر طاغوت های زمان
3- شعار هر دو حذف طاغوت بود. امام حسین یک جمله ای را دارد که من عین این جمله را در اعلامیه امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی دیدم. امام حسین فرمود: «و علی الاسلام، السلام» یعنی اسلام خداحافظ. این سلام، سلام خداحافظی است. عرب دو سلام دارد: هم زمانی که وارد می شود می گوید سلامٌ علیکم و وقتی هم که کارش تمام می شود می گوید والسلام علیکم و رحمه الله. یعنی سلام و خداحافظ. شما زمانی که وارد حرم امام رضا(ع) می شوید سلام می کنید وقتی هم که می خواهید خارج شوید باز هم سلام می کنید. سلام ورود، سلام خروج. این سلام خروج است: اسلام خداحافظ. با اسلام خداحافظی کنید دیگر از اسلام خبری نیست. چرا؟ می گوید: «إذ» یعنی زیرا «إذ قد بلیت الامه» چون امّت اسلامی مبتلا شده «براع» به چوپانی مثل یزید. اگر یک زمانی رهبر مثل یزید بود مردم باید با اسلام خداحافظی کنند یعنی دیگر در آن زمان اسلامی وجود ندارد همین کلمه را در اعلامیه امام دیدیم که اگر بنا باشد که شاه ادامه پیدا کند و افکار و برنامه های شاه ادامه پیدا کند «و علی الاسلام السّلام» همین تیتر. اگر بنا باشد که اهداف شاه پیاده شود اسلام خداحافظ، دیگر از اسلام خبری نیست. کلماتی که امام در اعلامیه اش بکار می برد این چنین کلماتی بود و کلمات خیلی کلمات مهمی بود. یکی از جملات امام خمینی این بود. من این کلمات را می نویسم به خاطر اینکه شما عزیزان خیلی هایتان نبودید و آشنا بشوید که امام چگونه قیام را به راه انداخت. در آستانه 15 خرداد. یکی از جملات قرآن این است: می فرماید: که «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا التوبة/52» به مردم بگو « إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» این آیه قرآن است. هل یعنی آیا. تربّص یعنی انتظار دارید به ما جز یکی از دو کار خوب. حسنا یعنی کار خوب و حسنین یعنی یکی از دو کار خوب یعنی هر کاری که بکنید ما خوب هستیم. ما را بکشید الحمدلله در راه خدا شهید شدیم. ما هم اگر شما را کشتیم خوب الحمدلله ریشه طاغوت را کندیم. یعنی هر دوی اینها خوب است. خوب آدم نوه اش را که بغل می کند. اینکه نوه اش را می بوسد کیف می کند و نوه هم اگر پدربزرگ را ببوسد کیف می کند. هر دو کیف می کنند چه او این را ببوسد و چه این او را ببوسد. «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» عین این آیه در اعلامیه امام نیز بود. هم این جمله بود و هم این جمله بود. منتهی حالا یادم نیست که هر دو جمله در یک اعلامیه بود یا اینکه جدا بود. حرکت در شعاع قرآن و حدیث بود و حرکت ها حرکت انفجاری نبود. آخر کمونیستها که ریشه شان کنده شد.
تحلیل نادرست از انقلاب اسلامی
یک زمانی حرفهای چرت و پرت می زدند. می گفتند: هر کجا که انقلاب می شود ریشه اش اقتصاد است. یعنی کشاورزها که فقر به آنها فشار آورد بلند می شوند و زمین را از زمین دارها می گیرند آنوقت انقلاب می شود. انقلاب کشاورزها علیه زمین دارها. کارگرهایی که به آنها فشار آمد کودتا می کنند و کارخانه را از صاحبش می گیرند. یعنی انقلاب ریشه اش، اقتصادی است. یعنی انفجار فقرا، انفجار محرومین. خوب می گوییم اگر واقعاً ریشه انقلاب ها اقتصاد است پس نباید مرکز انقلاب فیضیه قم باشد. مرکز انقلاب باید روستاهای محروم باشد. چون هر کجا که فقر بیشتر است باید انفجار انقلابش بیشتر باشد. شما اگر می گویید انقلاب یک انفجار علیه پولدارها و زمین دارها و سرمایه دارها است. پس باید ببینیم که در زمان شاه مرکز فقر کجا بود. اگر کردستان محروم بود و اگر چهارمحال و بختیاری محروم بود، اگر یاسوج محروم بود، اگر روستاها محروم بودند. اگر خیلی از شهرهای خراسان جنوبی یا شمالی محروم بودند. باید ببینیم که محروم کجاست پس باید انقلاب از آنجا شروع شود. امام خمینی وضع مالیش خوب بود. امام در خمین با اینکه یتیم بود ولی مشکل مالی نداشت. بله گاهی بر اثر فقر انسان دست به یک حرکتی می زند. فشار فقر او را منفجر می کند و انقلابی هم داریم که بر اثر فشار اقتصادی است ولی هر انقلابی بر اساس فشار اقتصادی نبوده. هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. فشار اقتصادی سبب انفجار می شود امّا هر انفجاری به خاطر فشار اقتصادی نیست. خیلی جاها انفجاری بوجود می آید که به خاطر فشار اقتصادی نیست. من شکمم سیر است و هیچ مشکلی هم ندارم. مگر هرکسی که داد می زند گرسنه است؟ مثل این است که بگوییم در خیابان هر کس که داد می زند گرسنه اش است. گاهی گرسنه ها داد می زنند ولی هر دادزنی گرسنه نیست ممکن است که واقعاً شکمش هم سیر است. شکم سیر است مشکل دیگری است که داد می زند. گرسنه داد می زند اما هر دادزنی گرسنه نیست. آنها قاتی می کنند. خوب تحلیلهای خیلی آبکی دارند. اسمشان را هم دانشمند می گذارند و آدم غصّه می خورد که حیف این لقب که به این فیلسوف و پرفسور و مکتب و... حرفهایی می زنند که. مثلاً می گویند زن که قدّش کوتاه است به خاطر این است که مردها به زنها اصرار کرده اند که خودتان را بپوشانید و حجاب باعث شده که زن خودش را همچین کند و... کوتاه مانده است می گوییم آخر مرغ که دیگر حجاب ندارد او چرا از خروس کوچکتر است؟ اصلاً گاهی وقتها یک حرفهایی می زنند که واقعاً به عنوان یک سردمدار یک مکتب ولی حرف آبکی است. صدای زن چرا ظریف تر از صدای مرد است؟ اصلاً ساختمان زن برای تعلیم و تربیت و عاطفه است و ساختمان مرد برای برخوردهای... آخر مثل چاقو و ساتور. مثل لاستیک کوچک و لاستیک بزرگ. هر لاستیکی برای یک وزنه ای و برای یک کاری درست شده است.
شهادت بهترین یاران در جریان قیام
در هر دو عزیزترین یاران نثار شدند. عزیزترین یاران امام حسین: علی اکبر، علی اصغر، ابوالفضل. و امام هم عزیزترین یارانش را: مطهری ها و بهشتی ها، مفتح ها، هاشمی نژادها، دستغیب ها، چمران ها، رجائی ها. عزیزترین یارانشان را دادند. اهدای عزیزترین یاران. همین شهر شما با اینکه از شهرهای بزرگ مملکت نیست و یک شهر عادی است ولی بیشترین شهید را در استان داده است. 32 طلبه در یک شهر... خوب این مهم است. هفتصد و خرده ای شهید خیلی مهم است. چه عزیزانی شهید شدند و شهیدان هم انسانهای عادی نبودند. هر دو انقلاب عزیزانش را داده است. خوب دیگر چه؟ در هر دو یاران باوفا بودند، وفادار بودند. زهیر در کربلا می گفت: اگر بارها کشته شوم دست از حسین برنمی دارم. در جبهه هم همینطور بود. پایش در گچ بود می رفت یا دستش قطع بود. این برادرش را دید که شهید شد برادر دوم می رفت. پسر عمو می دید که پسرعمویش شهید شده ولی باز هم او هم می رفت. هر یک شهیدی که جنازه اش بر می گشت. به جای اینکه مردم بترسند از آن محله چند نفر می رفتند. یعنی خونها به جوش می آمد.
5- در هر دو حقّانیت بود. در هر دو مظلومیت بود. کربلا و قیام امام. این شعاری که می گوییم نهضت ما حسینیه این قصّه چیست؟ در هر دو تبلیغات سوء و انحراف افکار عمومی بود. 43 رادیو به امام جسارت می کرد. و بوقهای بنی امیه هم علیه کربلا که بله امام حسین هم نسبت به خلیفه وقت خروج کرده. در هر دو همه نیروها بسیج شدند. در کربلا حدود 30 هزار نفر بسیج شدند برای 72 نفر. در زمان جنگ هم همه دنیا بر علیه ما بسیج شدند. در زمان جنگ دو نفر بودند که آرام بودند. یکی سوریه بود و یکی هم لیبی. که می گفتیم برادر سوریه و برادر لیبی. همه دنیا با دلارشان با نفتشان با دادن مراکز پایگاهشان، با نیرویشان، با رادیو و تلویزیونشان. در کربلا بسیج شدند ولی خوبی اراده خدا بود. در کربلا یاران امام حسین همه رقمی بودند. مثلاً یک ترک بود در لشگر امام حسین، ایرانی بود، عجم بود، عرب بود، بچّه بود، پیرمرد بود. در کربلا یاران از همه قشری بودند. در جمهوری اسلامی، کُرد بود، لُر بود، ترک بود، عرب بود، بلوچ بود. یعنی لشگر امام از یک قشر نبودند بلکه ترکیبی بودند و یاران امام هم در سال 1342 در سال قیام.
در هر دو محاصره اقتصادی بود که گفتم. در هر دو محاصره نظامی بود که گفتم. در هر دو خرابی مسکن بود. منتهی در ایران بمباران می شد و در آنجا خیمه ها را آتش می زدند. خرابی مسکن در هر دو بود. در هر دو شهادت طلبی بود. که می آمدند و التماس می کردند در قرآن یک آیه داریم: که افرادی می آمدند نزد پیغمبر و می گفتند که ما را بفرستید به جبهه. حضرت فرمود: «لا اجد» من اسب و شمشیر ندارم که به شما بدهم و اینها گریه می کردند که چرا نمی توانند به رزمندگان ملحق بشوند. تعریف می کند که اشک می ریختند.
کربلا، افشاگر چهره های بدعاقبت
البته عده ای هم خوشحال بودند «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ التوبة/81» عده ای هم در صدر اسلام شاد بودند که به جبهه نرفتند. می گفتند که خوب شد که ما جبهه نرفتیم. اینکه می گوییم که قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین است. در هر دو جبهه چهره ها افشا شدند. در قیام امام حسین خیلی ها بدعاقبت شدند. یک روز امام حسین نامه نوشت برای یک نفر، که شما یکی از یاران پیغمبر هستی و در جبهه های پیغمبر بودی و از یاران پدرم علی بن ابیطالب هم بوده ای و از یاران برادرم امام حسن هم بوده ای. می خواهم به کربلا بروم بیا. گفت: ببین ما سهم جبهه خودمان را رفتیم و دیگر حالش را نداریم. یعنی عمری را در جبهه بود ولی در امتحان آخر امام حسین را تنها گذاشت و بعد که امام حسین شهید شد خیلی می سوخت و می گفت که چرا من اینقدر بدعاقبت شدم و اینهمه سابقه درخشانم عاقبتش بد شد. مثل آدمی که مراعات بهداشت را می کند و یکمرتبه یک قاشق سم می خورد. یعنی همه دقتهای بهداشتی اش هوا. یک چهره هایی عوض و بدل شدند و برعکسش را هم داشته ایم. آدمهایی بودند که در طول عمرشان با امام حسین خیلی رابطه خوبی نداشتند مثل زهیر. اصلاً می گویند که زهیر عثمانی بوده است. در راه و نزدیک کربلا امام حسین ایشان را دید و با او مذاکره کرد و بالاخره جذب شد. یعنی یک کسی که یک عمری آن طرف بوده و در یک لحظه در روز عاشورا حُّر چاشتی ملحق شد. اصلاً با هزار سرباز آمده که امام حسین را بکشد... یعنی افرادی که در لحظه آخر به قول فوتبالیست ها که می گویند دقیقه نود. آدمهایی بودند که در دقیقه نود خوب شدند و آدمهایی هم داریم که در دقیقه نود بد شدند. این چهره ها همه یک نمایشگاه است یعنی کربلا یک نمایشگاه است. راجع به روضه خوانی که ما نگاه ساده به آن می کنیم. روضه خوانی یک نمایشگاه است در نمایشگاه می روند انواع قالی ها و مبل را می بینند، انواع ابزار ماشین را می بینند، ساعت را می بینند. در هر زمانی هر نمایشگاهی می آید و در یک رشته، شاخه ها و هنرهای خودش را و ابتکارات و صنعت خودش را نشان می دهد. این صنعت انسانها، نمایشگاه انسانها، بدعاقبت ها، خوش عاقبتها.
مبارزه با فساد، هدف قیام امام حسین علیه السلام
انگیزه هر دو اصلاح طلبی و نهی از منکر و مبارزه با فساد بود و لذا امام حسین(ع) فرمود: «انّی ارید ان آمر بالمعروف» من که به کربلا می روم می خواهم که نهی از منکر کنم. منکر چیست؟ وجود یزید منکر است. وجود حکومت یزید منکر است. و این را که می گویند در امر به معروف و نهی از منکر اگر جانتان در خطر است نروید، این برای امربه معروف و نهی از منکرهای معمولی است. آخر گاهی وقتها مثلاً یک مردی گناهی را انجام می دهد مثلاً فرض کنید یک حلقه طلا در دستش است و طلا هم برای مرد حرام است. شما اگر به او بگویی که آقا حلقه طلا حرام است او با چاقو تو را می زند. نه جان تو به اندازه یک حلقه طلا نمی ارزد در اینجا نمی خواهد که نهی از منکر بکنی چون جانت در خطر است. اما اگر منکر حلقه طلا نیست، حکومت یزید است. اگر حکومت یزید بود می ارزد که امام حسین ها، ابوالفضل ها و علی اکبرها و علی اصغرها، حبیب بن مظاهر ها، می ارزد که همه اینها شهید بشوند تا اینکه این رژیم برگردد. چون گاهی وقتها شرایط یک شرایطی است که... پس اینکه اگر یکوقت از کسی شنیدید که اگر جانت در خطر است امر به معروف و نهی از منکر نکن، باید مقایسه کرد که چه جانی را باید بدهیم که منکری را رفع کنیم. چه جانی باید بدهیم تا امر به معروفی را انجام بدهیم. می ارزد یا نمی ارزد؟ اما گاهی وقتها معروف می ارزد به اینکه انسان هر چی که شد، شد. امام به یک بچّه 13 ساله فرمود: که رهبر من تو هستی. حسین فهمیده. امام به حسین فهمیده فرمود تو رهبر من هستی و این بچه 13 ساله رهبر رهبر می شود. چرا؟ می گوید برای اینکه بچه 13 ساله حساب کرد، من برای اینکه این رژیم صدام را بشکنم، باید خودم بروم زیر تانک که این ارتش منفجر بشود. هر جوان فلسطینی یا لبنانی یا مشابه آن با عملیات شهادت طلبانه خودش را می زند به اسرائیل و خودش هم شهید می شود و آنها را هم... به این افتخار می کند. امام فرمود اگر کسی سلمان رشدی را بکشد و حتی اگر موفق هم نشود و در راه کشتن او شهید بشود او شهید است. برای اینکه سلمان رشدی یک آدم کج فکر و کج قلقی است و در یک جایی یک مقاله غلطی را می نویسد. حالا کشتن این... ولی یک وقت کشتن سلمان رشدی برخاسته از تفکری است که اروپا و آمریکا پشتش هستند. یعنی همه ابرقدرتها می خواهند علیه اسلام ضربه بزنند، آن هم ضربه فکری، تحریک شده. و لذا هیچ کتابی به اندازه کتاب سلمان رشدی سریع ترجمه نشد و سریع پخش نشد. خوب یک پرچم دار قلمی، قلم به دستی که ابرقدرتها پشتش هستند برای شکستن اسلام. خوب برای این اگر صد تا جوان هم شهید بشوند که او را بکشند می ارزد. چون او اگر محو شد دیگر قلمها را کنار می گذارند و حساب این را نمی کنند که با هر مقدّسی می شود بازی کرد.
خوب هر دو با قلب مطمئن بودند. سوره والفجر « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ الفجر/28» ای دل آرام بیا نزد ما. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی الفجر/29» ملحق شو به بندگان خدا. «وَادْخُلِی جَنَّتِی الفجر/30» نمی گوید جنّات تجری. جنتی یعنی بهشت مخصوص، بهشت ویژه، ای دل آرام پرواز کن و به بهشت ویژه خودم بیا. امام خمینی هم نوشت من با دلی آرام و نفسی مطمئن به سوی خدا سفر می کنم. خواهران و برادران من نمی دانم که از کجا بگویم. فقط اگر می خواهید بدانید که انقلاب چه کرده است. یک گوشه هایی را بررسی کنید. البته وقتی که می گوییم انقلاب کار کرده است. معنایش این نیست که همه انقلابیون خوب هستند و همه مسئولین خوب هستند و مملکت ما هیچ مشکلی ندارد. تورّم، گرانی، کمبود، رشوه، پارتی بازی. این عیبها را هم من می دانم و هم شما می دانید. اما بحث ما این است که من بارها این مثل را گفته ام و باز هم تکرار می کنم.
مقایسه نظام اسلامی با دیگر نظام های حاکم
یک ماشینی را که می خواهید سوار شوید ببینید ماشین و راننده سالم هستند یا نه؟ حالا در مسافرها ممکن است یک نفر سیگار بکشد، یک نفر پیاز خورده باشد، یکی سیر خورده باشد، یکی نمی دانم بدنش بو بدهد و یکی پوست تخمه پرت کند، یکی پوست پرتقال پرت کند. ممکن است مسافرها در ماشین هر کدام به یک نحوی ماشین را کثیف می کنند. امّا ماشین سالم است و راننده هم سالم است. ماشین ما جمهوری اسلامی است و سالم است. اصولش قرآن و حدیث است و راننده اش هم امام است مقام معظم رهبری است. حالا این شهردار چنین کرد و این امام جمعه چنین کرد و این آخوند، این کت و شلواری، این وکیل، این وزیر، این سفیر. اگر مسافرها یکی دست گلی به آب داد حساب مسافرها از... چون اگر از این ماشین پیاده شوی دیگر ماشین نیست که سوار بشویم. شما می خواهی که سوار کدام ماشین بشوی؟ کدام راننده را قبول داری؟ اصلاً در دنیا راننده سالم چه کسی است؟ راننده ای که نبرد و نخورد و مردم را برای خودش نخواهد. راننده ما کسی است که هر کاری که کردند که حسینیه جماران را سفید کنند، امام گفتند: نه. زمانی که من آمدم گچ و خاک بود و با همین گچ و خاک هم می خواهم بروم. بعد از مرگ من سفید کنید. شما حساب کنید که حسینیه جماران با همان گچ و خاک هنوز هم گچ و خاک است و هنوز هم سفید نشده است. با کاخ شاه مقایسه کنید. چند روز پیش یک کسی آمده بود مسجد دانشگاه گفت آقای قرائتی من دانشجوی همین جا بودم. هفت نفر بودیم که می آمدیم و اینجا نماز می خواندیم. الآن 2000 نفر جوان می آیند مسجد دانشگاه. شب های احیا و در مراسم که چندهزار نفر می آیند. 2000 دانشجو کجا و هفت نفر کجا. خود بنده طلبه جوانی بودم که رفتم در همین استان در یکی از شهرها دبیرستان دخترانه. البته کاشان نبود، منطقه شما هم نبود، آران بیدگل و اینجاها هم نبود. در استان اصفهان بود. رئیس دبیرستان دعوتمان کرد برای سخنرانی رفتم دیدم که دخترها توپ بازی می کنند و دختران دبیرستانی هیچ چادری و روسری ندارند. گفتم آقا مرا کجا دعوت کرده ای؟ گفت خوب دبیرستان است. گفتم خوب باشد من نمی آیم. به هر حال با یک سری مشکلاتی رفت و به دخترها گفت و هر دو سه نفر رفتند زیر یک چادر و ما رفتیم و دیدیم که خانمهای دبیر چه وضعی دارند و خانمهای دبیر با اینک پاهایشان باز بود هر کسی یک روزنامه سرش کرده بود. بعد دبیرستانی ها به معلم ها خندیدند و خلاصه یک مشکلاتی داشتیم برای سخنرانی. به هر حال ما که به مقصد نهایی نرسیدیم اما نسبت به زمان شاه خیلی جلو هستیم. به آخر خط نرسیدیم ولی قابل قیاس هم نیستیم. این خونها به ثمر نشست. کتاب مطهری ده هزار تا که چاپ می شد، با زحمت به فروش می رفت. الآن بعضی از کتابها، صدهزارتا صدهزارتا به فروش می رسند. الآن دنیا به ایران توجّه دارد و کسی ایران را نمی شناخت. شما به کشورها بروید همه از آمریکا می ترسیدند. الآن مرد اول دنیا سید حسن نصرالله می شود. آمریکا همه را شکست داد و فقط سه تا سید سه تا استخوان هستند در گلوی آمریکا. یکی آیت الله سیستانی، یکی مقام معظّم رهبری و یکی هم سید حسن نصرالله. گیج شده اند که چطور آمریکا همه را شکست داد و این سه آخوند چه کسانی هستند؟ خیلی جلو هستیم. بعضی ها خجالت می کشیدند که در دانشگاه یا دبیرستان نماز بخوانند. ما الآن در همین سالن جوانی را سراغ دارم که زمانی که می خواست نماز بخواند. هر جا که می خواست نماز بخواند. بالاخره می گفت که نایلون بردم و شیلنگ گرفتم در مستراح و نایلون را انداختم و در دستشویی نمازم را خواندم. الآن در همین سالن است و می شناسمش. به هر حال خیلی جلو رفتیم و خیلی هم راه داریم که به نهایی برسیم. خدایا خون هایی که برای ما اسلام را آوردند و انقلاب را آوردند، عزّت آوردند. ما را پاسدار آن خونها قرار بده. (الهی آمین) روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما. (الهی آمین) در مملکت ما کسانی را که حافظ خون شهدا هستند را محافظت بفرما. (الهی آمین) آنهایی که خون شهدا را نادیده می گیرند و به انقلاب و شهدا لطمه می زنند و دل خانواده های شهدا را با حرفها و حرکاتشان می لرزانند و غم می دهند به خانواده های شهدا اگر قابل هستند هدایت کن. (الهی آمین) این انقلاب را به انقلاب نهایی حضرت مهدی متصل و ما را یاران باوفای امام حسین قرار بده. (الهی آمین)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

دانلود مقاله حضرت عیسی علیه السلام

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله حضرت عیسی علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

حضرت عیسی علیه السلام یکی از پیامبران اولوالعزم خداوند است. از ویژگی‌های این پیامبر بزرگ آن است که بدون داشتن پدر، از مادری به نام حضرت مریم به دنیا آمده است. پس از آنکه با اراده خداوند متعال، عیسی چشم به دنیا گشود و تهمت‌های فراوان مردم به سوی حضرت مریم سرازیر شد، مریم مأموریت یافت که پاسخ به هر گونه شبهه و سوالی را به نوزاد در گهواره واگذار کند.

 

با قدرت پروردگار، عیسی از داخل گهواره لب به سخن گشود و خود را چنین معرفی کرد: قال انی عبدالله اتانی الکتاب و جعلنی نبیا (من بنده خدا هستم، او به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.)
در قرآن، حضرت عیسی علیه السلام یکی از بندگان شایسته خدا ذکر شده است که با اراده خداوند در عوالم بالا حضور دارد و در زمان ظهور آخرین امام معصوم شیعه - حضرت مهدی علیه السلام - و در تشکیل حکومت عدل جهانی او شرکت خواهد داشت.
گوشه هایی از زندگانی حضرت عیسی علیه السلام در قرآن کریم مطرح شده است؛ به عنوان نمونه آیات 16 تا 36 سوره مریم که بازگو کننده صحنه های پس از ولادت حضرت عیسی است.
آنچه را که درباره ی حضرت عیسی(ع)باید بدانیم
حضرت عیسی (ع) در مسیر دعوت خود با دو مانع و دو گروه مخالف روبه رو بود.

 

گروه اول برخی از بزرگان دین یهود بودند که حضرت عیسی (ع) را پیامبر نمی دانستند و با سر سختی با ایشان مبارزه می کردند.

 

گروه دوم حاکمان بت پرست روم شرقی بودند که بر سرزمین فلسطین حکومت می کردند و مانند حاکمان بیش تر سرزمین های اروپایی به دین الهی اعتقادی نداشتند.

 

کار حضرت عیسی (ع) در مبارزه با این گروه به جایی رسید که سربازان حاکم برای دستگیری و به شهادت رساندن وی،تعقیبش کردند و ایشان ناچار شد از شهری به شهری و از روستایی به روستایی برود.

 

تا این که به همراه تعدادی از یارانش در باغی مخفی شد.
در این جا بود که یکی از همراهانش به نام ((یهودا)) به طمع جایزه ی حاکمان،مخفی گاه حضرت عیسی (ع) را به آنان خبر داد و سربازان حاکم بت پرست به همراه برخی از بزرگان یهود،شبانه به آن مخفی گاه یورش بردند.
در این هنگام،خداوند حضرت عیسی(ع) را با قدرت لایزال خود از باغ برآورد و به آسمان برد.
سربازان که از این عروج خبر نداشتند و اگر کسی هم به آن ها خبر می داد،نمی توانستند آن را باور کنند،همان یهودای خبر چین را که چهره ای شبیه حضرت عیسی (ع) داشت و شباهت او را به آن حضرت در آن شب بیش تر شده بود،به جای حضرت عیسی (ع) دستگیر کردند و هر چه او عیسی بودن خود را انکار کرد،سربازان نپذیرفتند؛زیرا دیگر حضرت عیسی (ع)در روی زمین نبود تا متوجه اشتباه خود شوند.
یهودای خبر چین پس از تحمل شکنجه های بسیار به جای حضرت عیسی (ع) به صلیب کشیده شد.
یهودیان و بت پرستان و حتی بیشتر یاران حضرت عیسی (ع) گمان می کردند که وی به شهادت رسیده است.
البته برخی از یاران بسیار نزدیک آن حضرت مانند (( بَرنابا )) از عروج ایشان آگاه بودند.
توجه در آیات 156 و 157 سوره ی نساء قرآن کریم دلیل محکمی بر این ادعا است که حضرت عیسی (ع) زنده می باشد و به صلیب کشیده نشده اند بلکه بر دشمنان حضرت مشتبه شد که یهودا،همان حضرت عیسی (ع) است .

 

 

 

حضرت عیسی (ع) و مریم (س) در اسلام (۱)
« حنه » و « اشیاع » دو خواهر بودند ، که اولی به همسری « عمران » که از شخصیت های برجسته بنی اسرائیل بود در آمد و دومی را « زکریا » پیامبر خدا به همسری انتخاب کرد .
همسر عمران ( حنه ) سالها گذشت که فرزندی از او متولد نشد ، روزی زیر درختی نشسته بود ، پرنده ای را دید که به جوجه های خود غذا می دهد ، مشاهده این محبت مادرانه ، آتش عشق فرزند را دل او شعله ور ساخت و از صمیم دل ، از درگاه خدا تقاضای فرزندی کرد و چیزی نگذشت که این دعای خالصانه به هدف اجابت رسید و باردار شد .
خداوند به همسرش ( عمران ) وحی فرستاده بود که پسری پر برکت که می تواند بیماران غیر قابل علاج را درمان کند ، و مردگان را بفرمان خدا حیات بخشد به او خواهد داد که به عنوان پیامبر به سوی بنی اسرائیل فرستاده شود ؛ او این جریان را با همسر خود ( حنه ) در میان گذاشت ، لذا هنگامی که او باردار شد ، تصور می کرد ؛ فرزند مزبور همانست که در رحم دارد ، بی خبر از اینکه کسی که در رحم اوست مادر آن فرزند می باشد و به همین دلیل ، نذر کرد که پسر را خدمتگزار خانه خدا « بیت المقدس » نماید . به این خدمتکاران « محرر » گفته می شود . واژه « محرر » از ماده تحریر گرفته شده که به معنی آزاد ساختن است و در اصطلاح آن زمان ، به فرزندانی گفته می شد که برای خدمت در معبد تعیین می شدند تا نظافت و خدمات معبد را بعهده گیرند ، و به هنگام فراغت مشغول نیایش و عبادت پروردگار شوند ، و به این جهت آنها را « محرر » می گفتند که از هرگونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند و این را افتخاری برای خود می دانستند .

 

بعضی گفته اند که کودکان از موقعی که توانایی بر این خدمت داشتند تا سن بلوغ ، این وظایف را زیر نظر پدران و مادران انجام می دادند و پس از رسیدن به مرحله بلوغ ، تعیین سرنوشتشان بدست خودشان بود ؛ اگر می خواستند به کار خود در معبد پایان داده و بیرون می رفتند و اگر هم تمایل داشتند به همان وضع ادامه می دادند .
پروردگارا فرزندم دختر است !
مادر مریم به هنگام تولد فرزندش مشاهده کرد که فرزند او دختر است ، در این موقع نگران شد که با این وضع چه کند ؟ زیرا خدمتکاران بیت المقدس ، از میان پسران انتخاب می شدند و سابقه نداشت دختری به این عنوان انتخاب گردد .
قرآن چگونگی حال مادر مریم را پس از تولد فرزند ، شرح می دهد که او با ناراحتی ، اظهار داشت خداوندا ، من این فرزند را دختر آوردم و تو می دانی که پسر و دختر برای هدفی که من نذر کردم همانند نیستند ، دختر نمی تواند ، آن وظایف را چنانکه پسر انجام می دهد ، انجام دهد .
اما قرآن می گوید : « خداوند مریم را به خوبی پذیرفت و او را همچون گیاه ارزنده و نیکویی پرورش داد . » ( سوره ال عمران / آیه 37 )
مادر مریم ، باور نمی کرد که دختری به عنوان خدمتگزار خانه خدا ، بیت المقدس پذیرفته شود ، و لذا آرزو داشت ، فرزندی که در رحم دارد پسر باشد ، زیرا سابقه نداشت که دختری برای این کار انتخاب گردد ، اما خداوند این دختر پاک را ( برای نخستین بار ) برای این خدمت روحانی و معنوی ، پذیرفت .
بعضی از مفسران گفته اند : نشانه پذیرش او این بود که هیچگاه مریم ، در دوران خدمتگزاری بیت المقدس ، عادت ماهیانه نمی دید تا مجبور نگردد از این مرکز روحانی دور شود و ممکن است قبولی این نذر و پذیرش مریم بصورت الهام به مادرش اعلام شده باشد .
قرآن می گوید : خداوند زکریا را به عنوان کفالت مریم انتخاب کرد ، زیرا چنانکه در تاریخ آمده است ، پدر مریم « عمران » قبل از تولد او چشم از جهان فروبست .

 

نامگذاری مریم به این نام ، بوسیله مادرش به هنگام وضع حمل انجام شد ، و باید توجه داشت که « مریم » در لغت آنها به معنی « زن عبادت کار » بوده است ، و این نهایت عشق و علاقه این مادر پاک را برای وقف کردن فرزندش در مسیر بندگی خدا ، نشان می دهد و لذا به دنبال این نامگذاری ، از خدا خواست که این نوزاد و فرزندانی را که در آینده از او بوجود می آیند ، از وسوسه های شیطانی برکنار و در پناه لطف خود قرار دهد .
قرعه برای نگهداری مریم
مادر مریم بعد از وضع حمل ، نوزاد را در پارچه ای پیچید و به معبد آورد و به دانشمندان و بزرگان بنی اسرائیل خطاب کرد که این نوزاد برای خدمت خانه خدا نذر شده است ، سرپرستی او را بر عهده بگیرید ؛ از آنجا که مریم از خانواده ای بزرگ ( خانواده عمران ) بود دانشمندان و عابدان بنی اسرائیل برای سرپرستی او بر یکدیگر سبقت می جستند ، و لذا تصمیم بر قرعه گرفتند ، به کنار نهری آمدند و قلم ها و چوبهایی که بوسیله آن قرعه می زدند حاضر می کردند ، و نام هریک بر یکی از قلمها نوشته شد ، هر قلمی که در آب فرو می رفت برنده قرعه نبود ، تنها قلمی که روی آب باقی می ماند برنده قرعه محسوب می شد . قلمی که نام « زکریا » بر آن بود در اعماق آب فرو رفت و سپس روی آب آمد و سرپرستی « زکریا » نسبت به مریم مسلم شد و در واقع از همه سزاوارتر بود زیرا هم پیامبر خدا بود و هم همسر خاله مریم .
قرآن با اشاره به این داستان می گوید « در آن هنگام که آنها قلمهای خود را برای تعیین سرپرستی مریم در آب می افکندند حاضر نبودی . و همچنین به هنگام کشمکش و گفتگوی آنها بر سر کفالت مریم حضور نداشتی و اینها فقط از طریق وحی بر تو نازل شده است . » ( سوره آل عمران / آیه 44 )

 


سرپرستی مریم با زکریا
مریم ، تحت سرپرستی زکریا بزرگ شد و آنچنان غرق عبادت و بندگی خدا بود که بگفته ابن عباس ، هنگامی که نه ساله شد ، روزها رو روزه می گرفت و شبها را به عبادت می پرداخت و آنچنان در پرهیزکاری و معرفت و شناسایی پروردگار ، پیش رفت که از احبار و دانشمندان پارسای آن زمان نیز پیشی گرفت و هنگامی که زکریا در کنار محراب او قرار می گرفت و برای دیدار او می آمد ، غذاهای مخصوصی کنار محراب او مشاهده می کرد که از آن به تعجب می افتاد ، روزی از او پرسید : این غذا را از کجا آوردی ؟
مریم در جواب گفت : این از طرف خداست و اوست که هر کس را بخواهد ، بی حساب روزی می دهد . «آل عمران آیه 37»
اما این غذا چه نوع غذایی بوده و از کجا برای مریم آمده ، در قرآن شرح داده نشده است ولی از روایات متعددی استفاده می شود که آن یک نوع میوه بهشتی بوده که در غیر فصل ، در کنار محراب مریم بفرمان پروردگار ، حاضر می شده است و این موضوع جای تعجب نیست که خدا از بنده پرهیزکارش این چنین پذیرایی کند !
از جمله از امام باقر (ع) نقل شده که : « روزی پیامبر (ص) به خانه فاطمه زهرا (س) آمد ، در حالیکه چند روز در خانه او غذای قابل توجهی دیده نمی شد ، ناگاه غذای فراوان مخصوصی نزد او مشاهده کرد و از او پرسید این غذا از کجاست ؟ فاطمه (س) عرض کرد : از نزد خداست ، زیرا هرکس را بخواهد بدون حساب روزی می بخشد ، پیامبر (ص) فرمود : این جریان همانند جریان زکریاست که در کنار محراب مریم آمد و غذای مخصوصی در آنجا دید و از او پرسید ای مریم ، این غذا از کجاست ؟ او گفت : از ناحیه خداست .

 


سخن گفتن فرشتگان با مریم
یکی از ویژگی های این بانوی بزرگ این بود که فرشتگان با مریم سخن می گفتند و این حاکی از بلندی مقام مریم است .
« فرشتگان به او بشارت دادند که ای مریم ! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته و بر تمام زنان جهان ، برتری داده است . » ( سوره ال عمران / آیه 42 )
یعنی بر اثر تقوی و پرهیزکاری و ایمان و عبادت از برگزیدگان خدا و پاکان شد ، او برگزیده شد که پیامبری همچون عیسی از وی بوجود آید .
جمله اول تنها اشاره به صفات عالی انسانی مریم می کند و به عنوان انسان برگزیده از او نام می برد ، و در جمله دوم اشاره به برتری او بر همه زنان معاصر زمان خود می کند . این سخن قرآن گواه بر این است که مریم بزرگترین شخصیت زن در جهان خود بوده است .
فرشتگان بدنبال بشارت دادن به مریم درباره برگزیده شدن از طرف خداوند ، به او گفتند : « اکنون در برابر پروردگار خضوع کن و سجده و رکوع بجا بیاور »(آل عمران-آیه 43) و این در حقیقت شکرانه ای در برابر آن نعمت بزرگ بود .
سرآغاز تولد مسیح (ع)
قرآن داستان ولادت عیسی مسیح (ع) از مریم را این چنین آغاز می کند : « در کتاب آسمانی قرآن از مریم سخن بگو آنگاه که از خانواده خود ، جدا شده و در یک منطقه شرقی قرار گرفت » ( سوره مریم / آیه 16 )
مریم می خواست مکانی خالی و فارغ از هرگونه دغدغه پیدا کند که به راز و نیاز با خدای خود بپردازد و چیزی او را از یاد محبوب غافل نکند و به همین جهت طرف شرق و بیت المقدس ( آن معبد بزرگ ) را که شاید محلی آرامتر و یا از نظر تابش آفتاب پاکتر و مناسب تر بود برگزید . در این هنگام ، مریم « حجابی میان خود و دیگران افکند » تا خلوتگاه او از هر نظر کامل شود . ( سوره مریم / آیه 17 )
به هر حال « در این هنگام ما روح خود ( یکی از فرشتگان بزرگ ) را به سوی او فرستادیم و او در شکل انسان کامل بی عیب و نقص و خوش قیافه ای بر مریم ظاهر شد . » ( مریم / 17 )
پیداست که در این موقع چه حالتی به مریم دست می دهد ، مریمی که همواره پاکدامن زیسته ، در دامان پاکان پرورش یافته و در میان جمعیت ضرب المثل عفت و تقواست ، از دیدن چنین منظره ای که مرد بیگانه زیبایی به خلوتگاه او راه یافته چه ترس و وحشتی به او دست می دهد ؟ لذا بلافاصله « صدا زد : من به خدای رحمان از تو پناه می برم ، اگر پرهیزکار هستی » ( مریم / 18 )
و این نخستین لرزه ای بود که سراسر وجود مریم را فرا گرفت .
بردن نام خدای رحمان و توصیف او به رحمت عامه اش از یک سو و تشویق او به تقوی و پرهیزکاری از سوی دیگر ، همه برای آن بود که اگر آن شخص ناشناس قصد سوئی دارد او را کنترل کند ، و از همه بالاتر پناه بردن به خدا ، خدایی که در سخت ترین حالات تکیه گاه انسان است و هیچ قدرتی در مقابل او عرض اندام نمی کند مشکلات را حل خواهد کرد .
مریم با گفتن این سخن در انتظار عکس العمل آن مرد ناشناس بود ، انتظاری آمیخته با وحشت و نگرانی بسیار ، اما این حالت دیری نپائید . ناشناس زبان به سخن گشود و مأموریت و رسالت عظیم خویش را چنین بیان کرد و « گفت : من فرستاده پروردگار توام » ( مریم / 19 ) این جمله همچون آبی که بر آتش بریزد ، به قلب پاک مریم آرامش بخشید . ولی این آرامش نیز چندان طولانی نشد ، چرا که بلافاصله افزود : « من آمده ام تا پسر پاکیزه ای از نظر خلق و خوی و جسم و جان به تو ببخشم . » ! ( مریم / 19 )

 

از شنیدن این سخن لرزش شدیدی وجود مریم را فرا گرفت و بار دیگر او در نگرانی عمیقی فرو رفت و « گفت : چگونه ممکن است من صاحب پسری شوم در حالی که تا کنون انسانی با من تماس نداشته و هرگز زن آلوده ای نبوده ام ؟! » ( سوره مریم / آیه 20 )
او در این حال تنها به اسباب عادی می اندیشید و فکر می کرد برای اینکه زنی صاحب فرزند شود دو راه بیشتر ندارد ، یا ازدواج و انتخاب همسر و یا آلودگی و انحراف ، من که خود را بهتر از هرکس می شناسم نه تاکنون همسری انتخاب کرده ام و نه هرگز زن منحرفی بوده ام ، تاکنون هرگز شنیده نشده است کسی بدون این دو صاحب فرزندی شود !
اما به زودی طوفان این نگرانی مجدد با شنیدن سخن دیگری از پیک پروردگار فرو نشست او با صراحت به مریم گفت : « مطلب همین است . پروردگارت فرموده : این کار بر من سهل و آسان است . » ( مریم / 21 )
تو که خوب از قدرت من آگاهی ، تو که میوه های بهشتی را در فصلی که در دنیا شبیه آن وجود نداشت در کنار محراب عبادت خویش دیده ای ، تو که آوای فرشتگان را که شهادت به پاکیت می دادند شنیده ای ، تو که می دانی جدت آدم از خاک آفریده شد ، این چه تعجب است که از این خبر داری ؟!
سپس افزود : « ما می خواهیم او را آیه و اعجازی برای مردم قرار دهیم و ما می خواهیم او را رحمتی از سوی خود برای بندگان بنمائیم . » و به هرحال « این امری است پایان یافته » و جای گفتگو ندارد .
منظور از « روح خدا » چیست ؟
تقریباٌ همه مفسران معروف ، روح را در اینجا به جبرئیل فرشته بزرگ خدا تفسیر کرده اند ، و تعبیر « روح » از او به خاطر آن است که هم روحانی است و هم وجودی است حیاتبخش ، چرا که حامل رسالت الهی به پیامبران است که احیاء کننده همه انسانهای لایق می باشد و اضافه روح در اینجا به خدا دلیل بر عظمت و شرافت این روح است ، که یکی از اقسام اضافه ، اضافه تشریفیه است .
مریم در کشاکش سخت ترین طوفانهای زندگی
« سرانجام مریم باردار شد » ( مریم / آیه 22 ) و آن فرزند موعود در رحم او جای گرفت . در اینکه چگونه این فرزند به وجود آمد آیا جبرئیل در پیراهن او دمید یا در دهان او ، در قرآن سخنی از آن به میان نیامده است . چرا که نیازی به آن نبوده ، هرچند کلمات مفسرین در این باره مختلف است .
به هر حال « این امر سبب شد که او از بیت المقدس به مکان دوردستی برود » ( مریم / 22 )
او در این حالت در میان یک بیم و امید ، یک حالت نگرانی با سرور به سر می برد ، گاهی به این می اندیشید که این حمل سرانجام فاش خواهد شد ، گیرم چند روز یا چند ماهی از آنها که مرا می شناسند دور بمانم و در این نقطه به صورت ناشناس زندگی کنم آخر چه خواهد شد ؟!
چه کسی از من قبول می کند زنی بدون داشتن همسر باردار شود مگر اینکه آلوده دامان باشد ، من با این اتهام چه کنم ؟ و راستی برای دختری که سالها سنبل پاکی و عفت و تقوا و پرهیزکاری و نمونه ای در عبادت و بندگی خدا بوده ، زاهدان و عابدان بنی اسرائیل به کفالت او از طفولیت افتخار می کردند و زیر نظر پیامبر بزرگی پرورش یافته و خلاصه سجایای اخلاقی و آوازه قداست او همه جا پیچیده است ، بسیار دردناک است که یک روز احساس کند همه این سرمایه معنویش به خطر افتاده است ، و در گرداب اتهامی قرار گرفته که بدترین اتهامات محسوب می شود و این سومین لرزه ای بود که بر پیکر او افتاد .
اما از سوی دیگر ، احساس می کرد که این فرزند ، پیامبر موعود الهی است یک تحفه بزرگ آسمانی می باشد ، خداوندی که مرا به چنین فرزندی بشارت داده و با چنین کیفیت معجز آسائی او را آفریده چگونه تنهایم خواهد گذاشت ؟ آیا ممکن است در برابر چنین اتهامی از من دفاع نکند ؟ من که لطف او را همیشه آزموده ام و دست رحمتش بر سر خود دیده ام .

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله حضرت عیسی علیه السلام

تحقیق در مورد خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام


تحقیق در مورد خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه14

 

فهرست مطالب

خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام   

 

آداب خدمت رسانی

 

خدمت‏به ضعیفان و یتیمان

     

 یکی از مهم‏ترین آموزه‏های قرآن و اهل بیت علیهم السلام خدمت‏به مردم و نیازمندان جامعه است . از دیدگاه مکتب حیاتبخش اهل بیت علیهم السلام خدمتگزاری به افراد جامعه، حد و مرزی ندارد و یک دین باور حقیقی در تمام صحنه‏های زندگی با الهام از رهبران آسمانی خویش می‏کوشد تا باری را از دوش دیگران بردارد و خدمتی را به بشر ارائه کند; گر چه فرد مخدوم، هم کیش او نباشد، البته خدمت‏به اهل ایمان اهمیت ویژه‏ای دارد .

امام حسین علیه السلام با تاکید بر این باور وحیانی می‏فرماید:

«اعلموا ان حوائج الناس الیکم من نعم الله علیکم فلاتملوا النعم فتتحول الی غیرکم; (1) بدانید نیازمندیهای مردم که [به شما مراجعه می‏کنند] از نعمتهای الهی است پس نعمتها را افسرده نسازید [یعنی مبادا با رنجاندن مردم نیازمند کفران نعمت کنید] که این وظیفه خدمت رسانی به دیگران محول خواهد شد .»

بزرگ رهبر جهان اسلام حضرت خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله در پیامی جهانی به پیروان خود چنین رهنمود می‏دهد:

«ایما مسلم خدم قوما من المسلمین الا اعطاه الله مثل عددهم خداما فی الجنة; (2) هر مسلمانی که به گروهی از مسلمانان خدمت کند خداوند متعال به تعداد آنان، خدمتگزارانی را در بهشت‏به او عطا خواهد کرد .»

اساسا یکی از مهم‏ترین آرزو و درخواستهای ائمه اطهار علیهم السلام از خداوند متعال توفیق خدمتگزاری به مردم بوده است و آنان این خواسته ارزشمند خویش را در قالب دعاها و سخنان گهربار خویش ابراز می‏نمودند . امام سجاد علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق با پروردگار متعال چنین نجوا می‏فرماید:

«واجر للناس علی یدی الخیر ولاتمحقه بالمن (3); خداوندا! انجام کارهای خیر را برای مردم، به دست من اجرا کن و خدمات نیکم را با منت گزاری ضایع مگردان .»

رفع نیاز حاجتمندان و کمک به ارباب رجوع، از نکات قابل توجهی است که در جوامع حدیثی و منابع فقهی بخشهای مستقلی برای آن منظور شده است . «قضاء حاجة المؤمن‏» ، «خدمة المؤمن‏» ، «الاهتمام بامور المسلمین‏» ، «الطاف المؤمن و اکرامه‏» برخی از عناوین این ابواب است . در متن این گفتارهای سودمند، افزون بر ثوابهای اخروی خدمت رسانی، به نتایج پربار این صلت‏خداپسندانه در دنیا نیز اشاره شده است . در یکی از همین روایات، حضرت سیدالشهداء علیه السلام به خدمتگزاران راستین به مردم نوید می‏دهد:

«من نفس کربة مؤمن فرج الله عنه کرب الدنیا والاخرة (4); هر کس اندوهی رااز دل یکی از اهل ایمان بزداید، خداوند متعال غصه‏های دنیا و آخرت او را از میان برداشته [مشکلاتش را حل خواهد نمود ].» بنابراین خدمت رسانی در جامعه اسلامی، بویژه از سوی کارگزاران و مسئولان و صاحبان قدرت و مال و متنفذان، امری لازم و ضروری است . و شایسته است که هر مسلمان وظیفه شناس و مسئولیت‏پذیر در هر پست و مقامی که باشد در امر خدمت رسانی همت نماید و تلاش خود را مضاعف گرداند .

خاطر ناشاد را دلشاد کردن همت است

باغ آفت دیده را آباد کردن همت است

صید مرغان حرم کردن ندارد افتخار

طایری را از قفس آزاد کردن همت است

نان بریدن شیوه مردان والا نیست، نیست

نان برای نوع خود ایجاد کردن همت است

در زمان ناتوانی یاد یاران فخر نیست

روز قدرت از ضعیفی یاد کردن همت است

در این نوشتار سعی شده که عمل مقدس خدمت رسانی در سیره و سخن شاخص‏ترین الگوی خدمتگزاران، یعنی حضرت سیدالشهداء علیه السلام بررسی شده و برخی از زیباترین رفتارها و گفتارهای آن خادم راستین امت اسلام و جامعه بشری به خوانندگان بزرگوار عرضه شود; زیرا آن حضرت، پناه بی‏پناهان، دستگیر یتیمان و اسوه کامل

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خدمتگزاری به مردم در سیره و سخن امام حسین علیه السلام

ولادت امام علی علیه السلام 2

اختصاصی از فی دوو ولادت امام علی علیه السلام 2 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ولادت امام علی علیه السلام 2


ولادت امام علی علیه السلام 2

بنر داربستی لایه باز بی نظیر آماده چا تا ابعاد 300*400 سانتی متر 

السلام علیک یا علی بن ابیطالب 


دانلود با لینک مستقیم


ولادت امام علی علیه السلام 2