فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد خطبه جهاد

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد خطبه جهاد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خطبه جهاد


تحقیق در مورد خطبه جهاد

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه3

آینده بشریت وظهر حضرت مهدی (عج)

 

           به راههای چپ وراست رفتند ،وراه ضلالت وگمراهی پیمودند ،وراه روشن هدایت را گذاشتند . پس در باره آنچه که باید باشد شتاب نکنید ، وآنچه را که در آینده باید بیاید دیر مشمارید ،چه بسا کسی برای رسیدن به چیزی شتاب می کند اما وقتی به آن رسید دوست دارد که ای کاش آن را نمی دید ، وچه نزدیک است امروز ما به فردایی که سپیده آن آشکار شد. ای مردم !اینک ما در آستانه تحقق وعده های داده شده ،ونزد یکی طلوع آن چیزهایی که بر شما پوشیده وابهام آمیز است قرار داریم .

2-     ره آورد حکومت حضرت مهدی (عج)

      بدانید آن کس از ما (حضرت مهدی عج)که فتنه های آینده را در یابد ، با چراغی روشنگر در آن گام می نهد وبر همان سیره وروش پیامبر (ص) وامامان (ع) رفتار می کند تا گره ها را بگشاید، بردگان وملت های اسیر را آزاد سازد ، جمعیت های گمراه وستمگر را پراکنده وحق جویان پراکنده را جمع آوری می کند . حضرت مهدی (عج) سالهای طولانی در پنهانی از مردم به سر می برد آن چنان که اثر شناسان ،اثر قدمش را نمی شناسند ،گرچه در یافتن اثر ونشانه ها تلاش فراوان کنند. سپس گروهی برای درهم کوبیدن فتنه ها آماده می گردند ،وچونان شمشیر ها صیقل می خورند ،دیده هاشان با قرآن روشنایی گیرد،ودر گوش هاشان قرآن طنین افکند ،ودر صبحگاهان وشامگاهان جامهای حکمت سر می کشند.

3-     سر نوشت امت اسلامی پس از پیامبر (ص)

          روزگار آنان به طول انجامید تا رسوا یی آنها به نهایت رسید ، وخود را سزاوار یلای زمانه گرداندند وچون پایان مدت آنها نزدیک شد گروهی در فتنه ها آسودند وگروهی دست به حمله وپیکار با فساد گران زدند وبا شکیبتیی که داشتند بر خدا منت ننهادند وجان دادن در راه خدا را بزرگ نشمردند تا آنجا که اداره الهی به پایان دوران جاهلیت موافق شد شمشیر ها در راه خدا کشیدند وبینش های خود را بر شمشیر نشاندند وطاعت پروردگار خود را پذیرفتند وفرمان پند دهنده خود را شنیدند ودر پیروزی وسر بلندی زیستند تا آن که خدا ، پیامبر ش را نزد خود برد که گروهی به گذشته جاهلی خود


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خطبه جهاد

تحقیق در مورد خطبه های نهج البلاغه

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد خطبه های نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خطبه های نهج البلاغه


تحقیق در مورد خطبه های نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه20

فهرست مطالب

 

خطبه های نهج البلاغه

 

طرق الوقایه من الفتن

 

حکمه السکوت

 

راه های پرهیز از فتنه ها

 

مواقف طلحه والزبیر

 

بلاغه اهل البیت علیه السلام

 

اسباب الغشل و الهزیمه

 

علل سقوط جامعه انسانی

 

الاخلاق فی الحرب

 

اخلاق در جنگ

 

التوجیه المعنوی فی الحرب

 

فصاحت و بلاغت اهل بیت علیه السلام

 

مظلومیه الامام و اسباب هزیمه الکوفیین

 

هشدار از کوتاهی در نبرد

 

آموزش روانی در جنگ

 

تحذیر من التقصیر فی الحرب

 

فضل الجهاد

 

الدعوه الی الجهاد

 

دعوت به مبارزه و نکوهش از نافرمانی کوفیان

 

ارزش جهاد درراه خدا

 

التوجیه المعنوی للجنود

 

التوجیه العسکری

 

ضروره مواصله القتال

 

مظلومیت امام علیه السلام و علل شکست کوفیان

 

التحریض علی القتال

 

نیایش در آستانه جنگ

 

روش بسیج نیروها در جنگ

 

ضرورت جنگ بی امان رای شکست شامیان

 

آموزش معنوی سربازان

 

شناخت دنیا

 

ویژگی های رهبر اسلامی

 

معرفه الدنیا

 

آموزش نظامی

 

جهاد اهل الشام

 

واقع نگری در برخورد با دشمن

 

آموزش تاکتیک های نظامی

 

التعلیمات العسکریه

 

نامه های نهج البلاغه

 

التعلیم العسکری

 

رعایت اصو ل انسانی درجنگ

 

آموزش نظامی به لشکریان

 

هشدار به مردم بصره

 

نیایش در جنگ

 

الدعاء عند الحرب

 

انذار اهل البصره

 

اوقات الصوات الیومیه

 

وقت های نماز پنجگانه

 

فضح حوادث صفین

 

افشای حوادث جنگ صفین

 

آغاز کار چنین بودکه ما با مردم شام دیدار کردیم، که در ظاهر پروردگار ما یکی، وپیامبر ما یکی، و دعوت ما در اسلام یکی بود، و در ایمان به خدا وتصدیق کردن پیامبرش، هیچ کدام از ما بر دیگری برتری نداشت، و با هم وحدت داشتیم جز در خون عثمان که ما از آن برکناریم. پس به آنان گفتیم : بیایید با خاموش ساختن آتش جنگ، و آرام کردن مردم، به چاره جویی و درمان بپردازیم، تا کار مسلمانان استوار شود، و به وحدت برسند، و ما برای اجرای عدالت نیرومند شویم. اما شامیان پاسخ دادند : ‹‹ چاره ای جز جنگ نداریم ››

 

پس ( از پشنهاد حق ما ) سرباز زدند، و جنگ در گرفت، وتداوم یافت، و آتش آن زبانه کشید.

 

پس آنگاه که دندان جنگ در ما وآنان فرو رفت، و چنگال آن سخت کارگر افتاد، به دعوت ما ( صلح وگفتگو ) گردن نهادند، و بر آنچه آنان را خواندیم، پاسخ دادند. ما هم به درخواست آنان پاسخ دادیم، وآنچه را خواستند زود پذیرفتیم، تا حجت را بر آنان تمام کنیم، و راه عذر خواهی را ببندیم. آنگاه آن که بر پیمان خود استوار ماند، از هلاکت نجات یافت، و آن کس که در لجاجت خود پا فشرد، خدا پرده ناآگاهی بر جان اوکشید، و بلای تیره روزی گرد سرش گردانید.

 

و کان بدء امرنا انا التقینا و القوم من اهل الشام، و الظاهر ان ربنا واحد، ونبینا واحد، و دعوتنا فی الاسلام واحده، و لا نستزیدهم فی الایمان بالله و التصدیق برسوله ولایستزیدوننا : الامر واحد الا ما اختلفنا فیه من دم عثمان، و نحن منه بارء ! فقلنا: تعالوا نداو ما لا یدرک الیوم باطفاء النائره، وتسکین العامه، حتی یشتد الامر و یستجمع، فنقوی علی وضع الحق مواضعه. فقالوا: بل نداویه بالمکابره ! فابوا حتی جنحت الحرب ورکدت، و وقدت نیرانها وحمشت. فلما ضر ستنا و ایاهم، و وضعت مخالبها فینا وفیهم، اجابوا عند ذلک الی الذی دعونا هم الیه، فاجبناهم الی ما دعوا، وسارعناهم الی ما طلبوا، حتی استبانت علیهم الحجه، و انقطعت منهم المعذره. فمن تم علی ذلک منهم فهو الذی انقذه الله من الهلکه، و من لج و تمادی فهو الراکس الذی ران الله علی قلبه، و صارت دائره السوء علی راسه.

 

پس از یاد خدا و درود ! نماز ظهر را با مردم وقتی بخوانید که آفتاب به طرف مغرب رفته، سایه آن به اندازه دیوار آغل بز گسترده شود، و نماز عصر را با مردم هنگامی بخوانیدکه خورشید سفید است و جلوه دارد و پاره ای از روز مانده که تا غروب میتوان دوفرسخ راه را پیمود. و نماز مغرب را با مردم زمانی بخوانید که روزه دار افطار، و حاجی از عرفات به سوی منی کوچ می‌کند. ونماز عشاء را با مردم وقتی بخوانید که شفق پنهان، ویک سوم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم هنگامی بخوانید که شخص چهره همراه خویش را بشناسد، ونماز جماعت را در حد ناتوان آنان بگزارید، و فتنه گر مباشید.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خطبه های نهج البلاغه

تحقیق در مورد خطبه فدک

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد خطبه فدک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خطبه فدک


تحقیق در مورد خطبه فدک

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:6

 

 

 

 

مقدمه

عبدالله بن حسن از پدرانش (علیهم السلام) روایت کرده: هنگامی که ابوبکر تصمیم گرفت فدک را از حضرت زهرا علیهاسلام بگیرد، چون این خبر به آن حضرت رسید مقنعه‏اش را بر سر انداخته پیراهن بلند خود را بر تن کرد و به همراه گروهی از کنیزان و زنان خویشاوند خود، در حالی که چادر بلندش به زمین کشیده می‏شد و راه رفتنش چیزی از راه رفتن رسول خدا کم نمی آورد و کاملا شبیه آن حضرت بود، از خانه بیرون آمده، به مسجد وارد شد.

اطراف ابوبکر را عده‏ای از مهاجر و انصار گرفته بودند، پرده‏ای برای فاطمه (علیهاسلام) آویختند؛ آن حضرت در پشت پرده نشست و سپس ناله جانگدازی از دل برآورد؛ به طوری که حاضرین به گریه افتادند و مسجد یکپارچه به خروش و اضطراب آمد.

حمد و سپاس الهی

گواهی به وحدانیت الهی

گواهی به رسالت محمد صلی الله علیه و آله

اشاره به قرآن بعنوان عهد الهی

احکام اسلام برای هدایت انسانها

معرفی نسب خویش و علی علیه السلام با پیامبر

نجات از گمراهی و شرک با رسالت پیامبر

نقش علی علیه السلام در رسالت پیامبر

غصب ولایت علی علیه السلام

خارج شدن از راه صواب پس از رحلت پیامبر

ذکر بینه از قرآن برای ارث

احترام به فرزندان رسولخدا

عمل به قرآن بعداز پیامبر

طلب یاری از مردم

اتمام حجت با مردم

آگاه باشید آنچه را گفتم با آگاهی نسبت به شما است که شما انگیزه یاری ندارید و نیرنگ و فریب، دلهایتان را فرا گرفته است؛ ولیکن این سخنان خروشی بود که از جان برآمد و آهی بود که از خشم برخاست، کاسه صبر لبریز، و عقده‏های سینه باز و حجت بر شما تمام شد. پس این شما و این شتر خلافت! لجامش را محکم بگیرید و بتازید. اما بدانید پشتش زخمی و پایش لنگ و عار و ننگش همیشگی است. نشان خشم الهی بر آن خورده و عیبش ابدی است.

خلافتی که به آتش برافروخته الهی پیوسته، آتشی که بر دلها احاطه کند؛ در حالی که کلیه اعمال شما در پیش چشم پروردگار است و به زودی ستمگران خواهند دانست که در چه جایگاهی رجوع می‏کنند. من دختر پیامبر شمایم که شما را از عذاب سخت آینده بیم داد. پس هر چه می‏خواهید بکنید. ما هم کار خودمان را می‏کنیم و منتظر باشید که ما هم منتظریم. ای وای از گروه اوس و خزرج
! آیا میراث مرا ببلعند در حالی که شما را می‏بینم و صدای شما را می‏شنوم و شما با هم جمع و پیوسته‏اید؟! این درخواست من است که شما را فرا گرفته و این خبردادن من است که شما را شامل شده (و من از شما یاری می‏طلبم.)

شما دارای افراد زیاد و قدرت فراوانی هستید و سلاح جنگی و تجهیزات در دست شماست! درخواست من به شما می‏رسد ولی جواب نمی‏دهید و فریاد من به گوشتان می‏رسد ولی به فریادم نمی‏رسید؛ در حالیکه شما به استقبال دشمن در جنگ‏ها معروفید و شما را به خیر و صلاح می‏شناسند.

شما برگزیدگان و منتخب جامعه‏اید، با اعراب جنگیده‏اید و رنج و تعب بسیاری متحمل شده‏اید.
شما با گروه‏های زیادی درگیر شده‏اید و بدون هیچ ضعفی، شجاعان را دفع کرده‏اید. ما فرار نکردیم و شما هم فرار نکردید. هر چه را که ما امر کردیم پذیرفتید تا به دست ما اهل بیت، سنگ آسیای اسلام به چرخش درآمد و نتایج و بهره‏هایش زیاد شد.

بینی شرک به خاک مالید و طغیان تهمت‏ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشی گرایید؛ آشوب فتنه‏ها آرام و نظام دین منسجم گردید. پس شما چرا بعد از روشنی راه بیراهه رفتید و چرا حق را پنهان کردید، بعد از اینکه اٌشکار شده بود و چرا عقب ‏گرد کردید و بعد از ایمان مشرک شدید.

آیا شما با مردمی که پیمان خود را شکسته و برای بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند، نمی‏جنگید با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‏اند؟ آیا از آنان می‏ترسید در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده باشید؟ (یعنی چرا وقتی این گروه غاصب خلافت، پیمان خود را شکستند و به عهدی که درباره امیرالمومنین (علیه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمی‏جنگید و از امیرالمومنین دفاع نمی‏کنید؟)

آگاه باشید من شما را چنین می‏بینم که به رفاه ‏طلبی و زندگی راحت متمایل گشته و آن کس که برای زمامداری سزاوار است دور ساخته و به راحتی و آسایش روی آورده و خود را از ضیق و تنگی نجات داده‏اید.

پس آنچه را که فرا گرفته بودید کنار گذاشته و آنچه آشامیدنش آسان بود، بیرون ریختید. پس اگر شما و تمامی کسانی که در روی زمین زندگی می‏کنند کافر شوند،بدانید که خداوند بی‏نیاز و ستوده است.

این کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانه‏های شما فریاد می‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان می‏دارد که انبیاء قبل هم می‏مردند و این حکم الهی و قضاء حتمی بر آنها هم وارد می‏شد؛ آنجا که می‏فرماید: « و ما محمد الارسول. . . » محمد نیست مگر فرستاده‏ای که بیش از او نیز فرستادگانی آمده‏اند و گذشته‏اند.

آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به دوران جاهلیت گذشته خود برمی‏گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دین خارج گردد) هرگز زیانی به خداوند نیاورد و به زودی خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خطبه فدک

دانلودمقاله خطبه 39

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله خطبه 39 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 خطبها عند علمه بغزوة النعمان بن بشیر صاحب معاویة لعین التمر] [وفیها یبدی عذره، ویستنهض الناس لنصرته]
مُنِیتُّ بِمَنْ لاَ یُطِیعُ إِذَا أَمَرْتُ وَلا یُجِیبُ إِذَا دَعَوْ تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ رَبَّکُمْ؟ أَمَا دِینٌ یَجْمَعُکُمْ، وَلاَ حَمِیَّةَ تُحْمِشُکُمْ! أَقُومُ فِیکُمْ مُسْتَصْرِخاً وَأُنادِیکُمْ مُتَغَوِّثاً فَلاَ تَسْمَعُونَ لی قَوْلاً، وَلاَ تُطِیعُون لِی أَمْراً، حَتَّى تَکَشَّفَ الاَُْمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَساءَةِ، فَمَا یُدْرَکُ بِکُمْ ثَارٌ، وَلاَ یُبْلَغُ بِکُمْ مَرَامٌ، دَعَوْتُکُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِکُمْ فَجَرْجَرْتُمْجَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الاََْسَرِّة، وَتَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ الْنِّضْوِ الاََْدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَیَّ مِنْ ضَعِیفٌ .
قوله علیه السلام : «مُتَذَائِبٌ» أی: مضطرب، من قولهم: تذاءبت الریح أی: اضطرب هبوبها، ومنه سمّی الذئب،
منیت‏بمن لا یطیع اذا امرت و لا یجیب اذا دعوت (من به مردمى مبتلا شده‏ام که اگر امر کنم اطاعت نمیکند و اگر دعوت کنم‏اجابت نمیکند) .
رهبرى مبتلا به پیروانى نا آگاه از عظمت تکلیف
چه دلخراش است وضع روحى یک رهبر عظیم الشانى که از رهبرى کمترین‏سود مادى و مقامى براى خود منظور ننماید و از همه عوامل سعادت و فضیلت‏همه ابعاد مردم جامعه‏اش مطلع باشد و شب و روز در راه بوجود آوردن همه‏عوامل سعادت و فضیلت‏براى مردم جامعه خود لحظه‏اى آرامش نداشته باشد،با اینحال مردم آن جامعه او را درک نکنند و طعم تکالیف و وظائفى را که براى‏سعادت و فضیلت همان مردم متوجه میسازد نچشند!آرى،بسیار دلخراش وشکنجه‏زا است وضع روحى رهبرى که بمردم جامعه خود از افق بالاترى‏مى‏نگرد و خباثت و پلیدى دشمنان آن جامعه را از همه جهات درک میکند،ولى مردم آن جامعه با یک سستى و بیخیالى به زندگى احمقانه خود ادامه میدهند!باید گفت که آن مردم یا آگاهى از عظمت تکلیف نداشتند و یا شایستگى رهبر خود را به رهبرى قبول نکرده بودند و یا مبتلا به ضعف اراده بودند و یا خود محورى‏افراد آن جامعه،آنانرا از شناخت‏«حیات معقول‏»بى‏بهره ساخته بود.حقیقت‏اینست که با نظر به وضع عمومى جامعه آن دوران،همه این عوامل مزبوروجود داشته است،نه باین معنى که هر یک از افراد آن جامعه بوسیله همه این‏عوامل پوچ و تباه شده بودند،بلکه بعضى از آنان بیکى از عوامل مزبوره،بعضى دیگر به چند عامل از آنها مبتلا بودند،مگر اقلیتى اسف انگیز که هم‏شایستگى رهبر را برهبرى در حد اعلا و هم عظمت تکلیف و هم قدرت اراده‏و انسان محورى را درک نموده و این امور را در«حیات معقول‏»خود عینیت‏بخشیده بودند،مانند مالک اشتر،عمار بن یاسر،اویس قرنى و امثال اینان.
لا ابا لکم،ما تنتظرون بنصر ربکم (اى مردمى که اصالت ندارید،براى یارى پروردگارتان در انتظار چه کسى‏و کدام روزى و چه حادثه‏اى نشسته‏اید) .
آخر در انتظار چه نشسته‏اید؟!
آیا در انتظار حادثه‏اى بالاتر از هجوم دشمن بى‏باک و خدانشناس وضد انسان نشسته‏اید؟! چه حادثه‏اى دردناکتر از کشته شدن انسانها و ویران‏شدن دودمانها و ذلت و خوارى شکستى که از دشمن خونخوار نصیب شمامیگردد؟!در انتظار کدامین روزى نشسته‏اید؟!در انتظار روزى که رزمندگانتان‏در خاک و خون بغلطند و کودکانتان پایمال و زنهایتان اسیر شوند و به بدترین‏وضعى مبتلا شوند؟!در انتظار کدامین رهبر نشسته‏اید؟!آیا من کمترین‏تفاوت و ترجیحى براى خود در میان شما قائلم؟!آیا شما را بمیدان جنگ‏فرستاده،خودم به رفاه و آسایش مى‏پردازم؟!آیا سعادت و فضیلتى را که‏موجب زندگانى اصیل شما میباشد درک نمى‏کنم؟!پس در انتظار چیستید و چشم براه کیستید؟!
اما دین یجمعکم و لا حمیة تحمشکم (آیا هیچ دینى ندارید که شما را اتحاد جمع کند و هیچ غیرتى نداریدکه شما را بر هجوم به دشمنانتان تحریک کند و به هیجان در آورد) .
یا بمقتضاى دینى که معتقدید از خود دفاع کنید یا بتحریک غیرت انسانى
با مضمون همین جمله بود که سرور شهیدان راه حق و حقیقت امام حسین‏علیه السلام در روز عاشورا در کربلاى خونین،دشمن تبهکار را مخاطب قرارداده و فرمود:
ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فى دنیاکم(اگر براى شما دینى نیست و از روز معاد نمى‏ترسید،اقلا در این دنیا آزاد مردباشید).اگر شما واقعا به دین اسلام[یا هر دینى که بر مبناى انسانیت استوار است]معتقد هستید،باید از خود دفاع کنید.و باید به اصول انسانى که حیات فردى‏و اجتماعى شما را تامین میکند پاى بند بوده و از تباهى حیات خود جلوگیرى‏نمائید.همه مبانى دین اسلام با تاکید و اصرار صریح به حفظ حیات وارزشهاى آن در این دنیا دستور داده است،و جائى براى هیچگونه عذر وبهانه‏اى در اسلام وجود ندارد. دستورات اسلام به جهاد و دفاع از مستضعفین‏و مبارزه با مستکبرین و طغیانگران بحدى قاطع و روشن است که قابل هیچگونه‏تاویل و چشم پوشى نیست.واگذار کردن حیات و رها کردن آن در عرصه‏طبیعت و محیط که هر لحظه در معرض تباه شدن بوسیله عوامل مزاحم طبیعت‏و انسان نماهاى قدرت پرست است،کفران نعمت الهى و رفتار مخالف مشیت‏الهى ا ست.و اگر معتقد بیک دین نیستید،حد اقل از نوع جاندارانید که انسان نامیده مى‏شود.آیا فرار از ذلت و مبارزه با خوارى و تحقیر از مختصات‏طبیعت روانى انسانها نیست؟! آیا دفاع از حیات اساسى‏ترین مختص ذاتى‏حیات نیست؟!آیا دفاع از وطن که جایگاه بروز و گسترش ابعاد حیات است‏لازم نیست،با اینکه این روحیه در همه جانداران دیده مى‏شود،چگونه شماانسانها متوجه این اصل نیستید؟!بهمین جهت است که امیر المؤمنین علیه السلام‏در یک جمله از خطبه‏هاى گذشته فرموده‏اند:
و اى دار بعد دارکم تمنعون؟! (و از کدامین جایگاه غیر از جایگاه خوددفاع خواهید کرد؟!)
اقوم فیکم مستصرخا و انادیکم متغوثا،فلا تسمعون لى قولا و لا تطیعون لی امرا حتى تکشف الامور عن عواقب المسائة (در میان شما فریاد زنان میایستم و شما را بعنوان پناه‏جوئى ندا مى‏کنم،نه گفتارى را از من میشنوید و نه امرى را از من اطاعت میکنید،تا آنگاه‏که حوادث عواقب وخیم خود را نشان بدهد) .
پیش از آنکه عواقب وخیم حوادث گریبان شما را بگیرد،بفریادهاى من گوش بدهید
فریادهاى امیر المؤمنین از روى احساسات زودگذر نیست.فریادهائى‏که او سر میدهد،از اعماق جان الهى او بر میخیزد که امواجى از حقایق وو واقعیات روح او است.این حقایق و واقعیات مستند به درک مبانى عالى‏«حیات معقول‏»است که از معانى قرآن و اصول عقل سلیم و وجدان پاک و تصفیه‏شده بوجود آمده است.این همان فریادیست که نوح و ابراهیم و موسى و عیسى‏و محمد صلوات الله علیهم اجمعین براى پیشبرد بشریت راه انداخته بودند. آنهاچه میگفتند و فریادشان براى چه بود؟فریاد و گفتار همه آنان این بود که خدا از آن خبر میدهد:
لقد ارسلنا رسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس‏بالقسط (1) ما پیامبران خود را با دلایل روشن فرستادیم و کتاب و میزان صلاح‏و فساد و خیر و شر را بوسیله آنان نازل کردیم تا مردم به عدالت قیام کنند) .
پس فریاد پیامبران براى جلب و تحریک مردم به عمل به کتاب آسمانى‏و قوانین‏«حیات معقول‏»و عدالت ورزیدن بوده است.اگر همه اوراق تاریخ راورق بزنیم و در عوامل ناگواریها و تلخى‏هاى زندگى جوامع و سقوط تمدنها بادقت‏بنگریم،چیزى جز بى‏اعتنایى و تخلف از راهنمائى‏ها و فریادهاى‏پیامبران نخواهم دید.
فما یدرک بکم ثار و لا یبلغ بکم مرام،دعوتکم الى نصر اخوانکم فجرجرتم‏جرجرة الجمل الاسر و تثاقلتم تثاقل النضو الادبر.ثم خرج الى منکم‏جنید متذائب ضعیف کانما یساقون الى الموت و هم ینظرون‏» (نه بوسیله شما خونى که ریخته شده است جبران میگردد و نه بیارى شمابمقصودى میتوان رسید.هنگامى که شما را براى کمک به برادرانتان دعوت‏نمودم،مانند شتر زخم خورده ناله کردید و مانند شتر مجروح از حرکت‏باز ایستادید و سنگینى کردید،سپس مشتى سرباز متزلزل و ناتوان بطرف‏من حرکت کردید،مانند کسانیکه بسوى مرگ رانده مى‏شوند و فقط به‏نگریستن اکتفا مى‏کنند.
نه بانتقام خونهائى که با شمشیر تبهکاران ریخته مى‏شود اهمیتى میدهید و نه ازاحساس برادرى با آن انسانها که در راه شما بخاک و خون در غلطیده‏اندبرخوردار هستید
آیا هیچ فکر کرده‏اید دراینکه خونهائى که در راه دفاع از دین وآرمانهاى شما روى خاک میریزد،پیامى بشما دارند؟آیا هیچ در این مسئله‏حیاتى اندیشیده‏اید که احساس برادرى در دین اسلام که از علامات درخشان‏این مکتب است،بزرگترین عامل وحدت شما است و اگر این عامل تباه‏شود و یا با بى‏اعتنایى در آن بنگرید،هیچ عامل وحدت و یگانگى براى خودنخواهید یافت؟زندگى مشتى از مردم که از چنین احساسى بى‏بهره است‏اگر چه در محکم‏ترین نظم ریاضى باشد،برتر از زندگى مشتى حیوانات اهلى‏نخواهد بود که با هم میخورند و با هم میاشامند و با هم حرکت مى‏کنند وبا هم مى‏نشینند و مى‏خوابند و دیگر هیچ.مردم آن جامعه‏اى که انسانهائى ازآنان مظلوم کشته مى‏شوند و دیگران به تماشاگرى قناعت ورزیده و به زندگى‏بى‏اساس و بى‏پشتیبان خود دل خوش میدارند،همانندچارپایانى هستند که‏بعضى از آنها را مى‏کشند و دیگر جانداران به علف خوارى و جست و خیز مشغولند.تلختر از همه اینها که گفتم،اینست که اصلا شما هدف و مرامى درزندگى‏نپذیرفته‏اید!شما مانند برگهاى ناچیز و خشکیده خود را تسلیم هدف‏ها ومرام‏هاى قدرتمندان ضد انسان نموده‏اید،گویا نمیدانید که هدف و مرام‏اقویاى قدرت پرست،جز وسیله ساختن شما براى اشباع خودخواهى‏هایشان‏چیز دیگرى نیست.
خطبه 29
ومن خطبة له علیه السلام
[بعد غارة الضحاک بن قیس صاحب معاویة على الحاجّ بعد قصة الحکمین] [وفیها یستنهض أصحابه لما حدث فی الاَطراف:]
أَیُّهَا النَّاسُ، الُْمجْتَمِعَةُ أبْدَانُهُمْ، الُمخْتَلِفَةُ أهْوَاؤُهُمْ کَلامُکُم یُوهِی الصُّمَّ الصِّلابَ وَفِعْلُکُمْ یُطْمِعُ فِیکُمُ الاََْعْدَاءَ! تَقُولُونَ فِی الَمجَالِسِ: کَیْتَ وَکَیْتَ…ِ، فَإذَا جَاءَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِیدِی حَیَادِ!مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاکُمْ، وَلاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاکُمْ، أَعَالِیلُ بِأَضَالِیلَ دِفَاعَ ذِی الدَّیْنِ المَطُولِ لاَ یَمنَعُ الضَّیْمَ الذَّلِیلُ! وَلاَ یُدْرَکُالْحَقُّ إِلاَ بِالْجِدِّ!
أَیَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِکُمْ تَمْنَعُونَ، وَمَعَ أَىی إِمَامٍ بَعْدِی تُقَاتِلُونَ؟ المَغْرُورُ وَاللهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَمْنْ فَازَبِکُمْ فَازَ بَالسَّهْمِ الاََْخْیَبِ وَمَنْ رَمَى بِکُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَنَاصِلٍ أَصْبَحْتُ وَاللهِ لا أُصَدِّقُ قَوْلَکُمْ، وَلاَ أَطْمَعُ فِی نَصْرِکُمْ، وَلاَ أُوعِدُ العَدُوَّبِکُم. مَا بَالُکُم؟ مَا دَوَاؤُکُمْ؟ مَا طِبُّکُمْ؟ القَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُکُمْ، أَقَوْلاً بَغَیْرِ عِلْمٍ! وَغَفْلَةً مِنْ غَیْرِ وَرَعٍ! وَطَمَعاً فی غَیْرِ حَقٍّ؟!
داستان ضحاک بن قیس
بنا به نقل ابن ابى الحدید:ابراهیم ثقفى در کتاب‏«الغارات‏»چنین میگوید:«غارتگرى ضحاک بن قیس پس از داستان حکمین (ابو موسى اشعرى و عمرو بن‏عاص) و پیش از جنگ نهروان بوده است.حادثه غارتگرى ضحاک چنین‏بوده است:هنگامیکه معاویه از آماده شدن امیر المؤمنین براى نبرد با او آگاه‏شد،بوحشت افتاده و از دمشق بیرون آمده و به همه نواحى شام اشخاصى فرستاد که‏بمردم اطلاع بدهند که على بن ابیطالب (ع) بسوى آنها حرکت کرده است و بر همه‏مردم یک نسخه نامه نوشت که براى آنان خوانده‏شد.این نامه چنین بود:
«پس از حمد و ثناى خداوندى،ما و على بن ابیطالب قراردادى نوشتیم‏و شرطهائى را در آن ذکر کردیم و دو مرد را بر ما و بر او حکم قراردادیم که‏مطابق قرآن حکم کنند و از آن تجاوز ننمایند و عهد و پیمان خداوندى رابراى کسى قراردادیم که تعهد را بشکند و حکم را اجراء ننماید.حکمى که طرفدار من بود و من او را حکم قرارداده بودم،زمامدارى مراتثبیت کرد و حکمى که طرفدار على (ع) بود،وى را از زمامدارى خلع نمودو اکنون على بن ابیطالب (ع) از روى ستمکارى رو به شما آورده است (وهرکس که پیمان بشکند،بضرر خود شکسته است) با بهترین وسائل براى‏جنگ آماده شوید و ابزار جنگ را مهیا کنید و بهر شکلى که بتوانید سبک وسنگین رو به من آورید،خدا ما را و شما را به اعمال نیکو موفق بسازد.پس از این دعوت،مردم از همه آبادیها و نواحى در نزد معاویه جمع شدند وآماده حرکت‏به صفین گشتند،معاویه با آنان به مشورت پرداخت و گفت:على بن ابیطالب از کوفه بیرون آمده و از نخیله عبور کرده است.حبیب بن مسلمة‏گفت:نظر من اینست که از شام حرکت کرده و به همان منزلى که بودیم برویم.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  18 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله خطبه 39