فلسفه سیاسی، سرشتی فلسفی دارد؛ از اینرو با مباحث مهمی از دیگر شاخههای فلسفه پیوند میخورد. ارتباط فلسفه سیاسی با معرفتشناسی، فلسفه اخلاق و انسانشناسی فلسفی، بیش از دیگر شاخههای فلسفه است. نوشتار حاضر با تمرکز نسبت میان فلسفه سیاسی اسلامی و معرفتشناسی، بر آن است که وجوه معرفتشناختی این فلسفه سیاسی را بکاود و نشان دهد که تنقیح و تبویب فلسفه سیاسی اسلام، متوقف بر حلّ چه سنخ مباحث معرفتشناختی است. در این مقاله، نخست بر ابتناء فلسفه سیاسی بر معرفتشناسی استدلال شده و آنگاه به شماری از مباحث مهم معرفتشناختی به ویژه در بُعد هنجاری و ارزشی آن که پیشنیاز فلسفه سیاسی اسلام است پرداخته شده است. مبناگرایی در برابر توجیه پراگماتیستی نظریههای سیاسی، مسئله تحقیقپذیری گزارههای دینی، معضلۀ استنتاج باید از هست، منشأ معرفت ما به قضایای اخلاقی انتخاب میان غایتگرایی و وظیفهگرایی از مباحث مهم مورد اشاره در این نوشتار است.
واژههای کلیدی: معرفتشناسی سیاسی، مبناگرایی، تحقیقپذیری بالفعل گزارهها، وظیفهگرایی، غایتگرایی، مسئله باید و هست، رویکرد هرمنوتیکی به سیاست.
مقاله ابعاد معرفت¬شناختی فلسفه سیاسی اسلام - 18 صفحه وورد