علل افول هنرهای سنتی ایران و راه احیای آنها
کشور ایران به دلیل وسعت فراوان و آب و هوای گوناگون, دارای صنایع دستی متنوعی است که در جهان طرفداران بسیاری دارد. تنوع این هنرها باعث شده که استاد کاران آن گونه باید به هنر خویش اهمیت ندهند و آنها را به دیگران نیاموزند، چه بسا آثار هنری ای که در کاوشها و مطالعات تاریخی به دست می آید و امروز وجود خارجی ندارد و کسی هم از کم و کیف کامل آنها اطلاعی ندارد. بسیاری از این صنایع در اثر سوانح طبیعی از قبیل زلزله و سیل و خرابی های ناشی از تهاجم بیگانگان , به دلخاک فرو رفته است . در این میان بعضی از اشیاء هنری به دلیل مصالح به کار رفته در آنها و شرایط مناسب محفوظ مانده و در کاوش ها از دل خاک بیرون آورده شده و در ردیف آثار باستانی قرار گرفته است. بسیاری از اشیاء چوبی و غیره که نتوانسته اند ماهیت خود را در اعماق زمین حفظ و نگهداری کنند از بین رفته اند و ما از آنها اطلاعی در دست نداریم. متاسفانه مایه نگرانی در این است که بیشتر آثار هنری ما به علت ناآگاهی افراد جامعه از بین رفته و می رود. یک اثر هنری که با مشکلات فراوان و طی ماه ها و سال ها به وجود می آید در اثر سهل انگاری و بی توجهی از بین می رود و لطمه ای بزرگ به میراث فرهنگی کشور وارد می کند که جبرانش محال است. راهش این است که از هر طریق ممکن افراد جامعه را با این میراث و ارزش فرهنگی آنها آشنا کرده تا به نگهداری و حفاظت آن راغب شوند. بسیار دیده شده است که در بعضی از خانه ها و اماکن شهرها و دهات دور افتاده ا شیایی یافت می شود که از دوران کهن بوده و جبنة ملی دارد اما صاحبان آنها به دلیل بی اطلاعی این اشیاء گران بها را به قیمت ارزان به دوره گردان می فروشند. و عاقبت سر از موزه های خارج از کشور در می آورد و بدین ترتیب ثروت ملی ما غارت می شود. بهتر است که دارندگان این آثار را آگاه کرده که آنها را یا به مراکز میراث فرهنگی هدیه کنند تا به نام خودشان نگهداری شود یا این که آنها را به میراث فرهنگی بفروشند . از زمانی که صنایع دستی ظریف اعم از چوبی، فلزی، نخی ، پشمی، کرکی و ابریشمی به صورت ماشینی تولید شده کیفیت و ظرافت را از دست داد و به افول گرایید. استادان فنون یا دلسرد شدند یا این که خود نیز به تولیدات ماشینی روی آوردند و از کیفیت آن کاستند. فرش و صنایع فلزی و چوبی از قبیل در و پنجره و وسائل تزئینی آسیب دیدند، حتی وسایل کشاورزی ای که از چوب و آهن و با دست ساخته می شد و در دهانی که امکان استفاده از ماشین آلات میسر نبود، کاربرد داشت، رو به انحطاط گذاشت و کشاورزانی که با این وسایل کار می کردند، از کار بازماندند و از روستاهای خود کوچ کردند و به مصرف کننده تبدیل شدند. در روستاهای ایران غیر از کشاورزی کارهایی دیگر هم انجام می گرفت مثل بافتن پارچه و تبدیل کرک و پشم و پنبه به پارچه تا حد خودکفایی. در بعضی از این روستاها پارچه های بسیار عالی و گران بهایی می بافتند. به یاد می آورم دو نوع پارچه به نام های «برگ» و «احمدی» در دهات استان کرمان بافته می شد که بسیار عالی بود و صادر هم می شد. تا در پارچة برگ از نخ پنبه بود و پود آن از کرک یا پشم بود. پارچة احمدی , تمام پشم و به پهنای 20 سانتی متر و به طول 25 متر به طرز بسیار زیبا و محکمی بافته می شد که کت و شلوار آن به چند نسل به ارث می رسید و داشتن آن باعث افتخار بود. متأسفانه اکنون نامی هم از آنها باقی نمانده ولی امکان احیای آنها از بین نرفته چون هنوز استادان معمری وجود دارند که می توانند آن صنعت را دوباره راه اندازی کنند.
باید مدارس مادر این راه فعال شوند و دانش آموزان را با تمامی هنرهای گذشته آشنا کنند. ناگفته نماند هنرهای اسلامی ای که از صدر اسلام تاکنون به وجود آمده از بهترین و پرمحتوا ترین هنرهای اصیل ایران اند در هنرهای اسلامی، از آنجا که هنرمند از روی اخلاص و نیت پاک و بدون چشم داشت دنیوی آنهارا آفرید اصالت ویژه ای پنهان است وبا هنرهای فرمایشی تفاوت بسیار دارد. اگراز دوران کودکی ضمن سایر دروس یک یا دو هنر جنبی را نیز آموزش داده شود، چه بسیار هنرمندان سر بر می آورند و علاوه بر خود، برای دیگران و جامعه ای که درآن زندگی می کنند مفید و موثر خواهند بود. خوشبختانه این نواقص که گفته آمد به وسیله ارگان های ذی ربط شناخته شده و تلاش برای احیای مجدد هنرها آغاز شده که جای بسی قدردانی است.
دیگر این که برای علاقه مند کردن جوانان به احیای هنرهای سنتی و اصیل دیدار از موزه های ضروری است تا ضمن راهنمایی راهنمایان موزه ها بتوانند از آثار کهن الگو برداری کنند و هنرهای سنتی ایران را زنده نگهدارند.
یحیی نابغة هنر تارسازی سنتی ایران
در ایام قدیم نسلی از ساز سازان سنتی در ایران به وجود آمدند، که در کارشان مهارت زیادی پیدا کردند و به مرحلة استادی رسیدند. در همین زمان در خانواده های هنرمند در جلفای اصفهان کودکی پا به عرصه وجود می گذارد که نام یحیی را برایش انتخاب می کنند و بعدها شهرت زائد الوصفی کسب کرده به گونه ای که هر کس تاری داشته باشد، حتی دورترین روستاهیا آن را منسوب به یحیی می داند و افتخار می کند گویی ترا با نام یحیی عجین شده و از هم جداشدنی نیستند. پدر و عموی یحیی که به ترتیب خاچیک و هامبارسون نام داشتند از هنرمندان این رشته بودند و یحیی از زمان کودکی با تار و سایر وسایل موسیقی آشنا می شود و با آنها انس می گیرد، خصوصا با شکل تار که اثری نیکو در او به جای می گذارد . هنگامی که صدای زیبای تار را می شنود شیفتگی و علاقه ای وافر بدان پیدا می کند و تصمیم می گیرد که کار پدر و عمویش را ادامه دهد. بزرگتر که
می شود به پدرش در ساختن تار و سه تار کمک می کند. در قدیم روال کار چنین بوده که پدر یا عمو کارش را به پسر یا برادرزاده اش
می آموخته چون در آن زمان هنر و حرفه در خانواده موروثی بوده و یحیی هم بر همین منوال شاگرد پدرش بوده است به علت نبوغ ذاتی ای که داشته به زیبایی کار استادان دیگر هم توجه خاصی پیدا می کند و شیفتة کار استاد فرج الله استاد یگانه و بی نظیر می شود پا را از دایرة کار پدر و عمویش فراتر می گذارد و اندازه و الگوی استاد فرج الله را اختیار می کند و با کمی تصرف توانسته به ساز تار زیبایی خاص و قابل توجهی بدهد و صدادهی آن را به اعلا درجه برساند که تاکنون هیچ سازنده ای نتوانسته به آن مقام برسد. و این می رساند که او در این راه بسیار جست و جو کرده تا به آنچه مورد نظرش بوده، دست یافته است.
اگر تار یحیی را در سطحی صاف قرار دهیم و تارهای دیگر استادان را کنار آن بگذاریم و دقیقاً مشاهده کنیم، خواهیم دید که تار یحیی از نظر زیبایی در بین تارهای ممتاز است و همانند یک اسب عربی است که در میان سایر اسبها از زیبایی چشمگیری برخوردار است.
خوش خوانی و خوش دستی تار یحیی به چند عامل مهم بستگی دارد: طرز ساخت کاسه، نصب دسته به کاسه عمل آوردن رو دسته اندازه های دقیق نسبت کاسه به دسته تناسب کاسة بزرگ با کاسه کوچک (نقاره) نفیر داخل کاسه، تراش داخل کاسه، تناسب داخلی حجم کاسة بزرگ و کاسه کوچک و... مهمتر از اینها خرکی را که برای اولین بار روی تار قرار می داد و آن را امتحان می کرد اگر از نظر صدادهی مطلوب واقع می شد دیگر عوض نمی کرده و این خرک را همیشه روی تار نگاه می داشت، در صورت تغییر دادن صدادهی تار کم می شود و از خوش خوانی می افتد. توصیة نگارنده این است که روی خرک تار خود را امضا و علامت گذاری کنید زیرا عوض کردن آن به وسیله نااهلان احتمالی حتمی دار. تارهای یحیی به علت مرغوبیت، خریداران فراوانی داشته است به یاد می آورم درسال 1312 قیمت تار یحیی 40 تومان و تار سایر استادان 14 تا 15 تومان بود و تارهای معمولی 3 تا 5 تومان خریداری می شد. بدین لحاظ کار او را تقلید و به نام او
می فروختند . بنابراین تصمیم می گیرد مهری بسازد و کارهایش را مهر کند . تا آن زمان کسی کار را مهر نمی زد. یحیی مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و کلمه یحی را روی آن حک می کند و به درون کاسه بزرگ می زند . این مهر را در سال 1325 شمسی در یکی از تارهای او در کرمان دیدم که صاحبش در اصفهان از خود یحیی خریداری کرده و به کرمان آورده بود. از خدا بی خبران این مهر را تقلید می کنند و او دوباره درصدد بر می آید که مهر دیگری بسازد مهری می سازد دایره شکل و نام یحی را به تاریخ 1325 (هجری قمری) با فشار روی بیخ دسته تار می زند این مهر با همان تاریخ (یعنی 1325) در همه تارها فعلاً موجود است که البته آن را هم تقلید می کنند. یحیی با این امر مبارزه می کند و مهر بیضی شکل کوچکی می سازد و آنرا روی کاغذی می زند و تاریخ ساخت و محل ساخت را می نویسد و در زیر سیمگیر می چسباند و سیمگیر را در جای خود وصل می کند و مهر مخفی دیگری که همین مهر زیر سیمگیر باشد، روی کاغذی
می زند و آن را زیر استخوان سرپنجه می چسباند . اگر تار یحیی دست نخورده باشد این مهر زیر استخوان سرپنجه وجود دارد. اگر تاری این سه مهر را داشته باشد خصوصاً مهر زیر استخوان سرپنجه محققاً ساخته یحیی است.
گفتیم که سازندگان قدیم کارشان را مهر نمی زدند بعد از یحیی این کار رایج می شود شگرد کار یحیی برای ساخت تار این بود که برای بالا بردن کیفیت کارش از بهترین چوب ها و بهترین مصالح استفاده می کرد. ذکر این نکته قابل اهمیت است که یحیی بیشتر تارهایش را در اصفهان ساخته است، معمولاً این تارها رنگ روشن و خال های سفیدی در پهلوهای کاسه دارند و به دلیل این که از چوب توت جوان استفاده شده، صدای شان زنگ دارد و زیرخوان است وی مدتی به قزوین نزد خواهرش می رود و تارهایی که در آنجا ساخته به خاطر مرغوبیت چوب قزوین هم از نظر رنگ و هم از نظر صدادهی خوب درآمده است. یحیی چپ دست بوده و معمولاً افراد چپ دست در کارشان مهارت زیادی پیدا می کنند. زمانی که یحیی در قزوین کار می کرده، دو عدد تار یکی کاسه بزرگ و دیگری که اندازه های آن با تارهای معمولی فرق بسیار دارد، برای خواهرش می سازد و داخل تار بزرگ را با خط خود و با مداد کیپة بنفش به زبان ارمنی می نویسد و به خواهرش هدیه می کند. متأسفانه تاریخ در آن قید نشده است. این دو عدد تا در سال 1362 از خواهرزادة یحیی خریداری می شود و خریدار، آن را برای تعمیر نزد من آورد و همان سه مهری را که قبلاً ذکر شد دارا بود. از تار کوچک که بسیار خوش صدا بود. الگو برداری کردم و نمونة آن را ساختم که اکنون نزدیکی از دوستان است.
شیوة کار یحیی
یحیی کاسة تار را خود فرم و شکل می داده و برای خالی کردن داخل کاسه از شاگردی که در کار سبک و خالی کردن داخل کاسة مهارت زیادی داشته استفاده می کرده است . به ظریف کاری داخل کاسه را خود انجام می داده که تاکنون کسی نتونسته داخل کاسه را به این ظرافت بتراشد. بقیة کارها از قبیل ساختن دسته و سرپنجه و وصل دسته به کاسه و نصب فوفل و استخوان رودسته و به عمل آوردن و تراش رو دسته و دسته مخصوص به خودش بوده است و صدادهی تار را به اعلا درجه رسانده است، همین امر باعث حسادت می شود و کسانی را وا می دارد که کار او را خراب کنند و از صدادهی بیندازند، تا کار خودشان جلوه کند . از استادان بنام شنیده ام که وقتی تار یحیی را برای تعمیر پوست و پرده نزد آن افراد مغرض می بردند، رو دسته را که مهمترین شگرد کار یحیی بود و در زیبایی و خوش طنینی تاراثر مخصوصی داشت و دیگر سازندگان به آن مرحله نرسیده بودند، دستکاری می کردند و با لیسه روی دسته را می تراشیدند و آن را خراب می کردند!
چگونه یحیی تارهایش را رنگ می کرد
اگر تار دست نخورده ای از یحیی ببینید، زیبایی رنگ و جلوة خیره کنندة و شخصیت چوب توت شما رامبهوت می کند، زیرا او زیر کارش را با رنگ های جوهری رنگ نمی کرده و از لاک و الکل استفاده
می کرد تا قشری از لاک روی کار بنشیند. این خود رنگ کردن به مرور ایام در اثر تابش نور، در چوب توت اثر گذاشته و آن را خوش رنگ
می کند.یکی از ویژگیهای کار یحیی رنگ است، و رنگ هایی که بعداً روی کارهای او زده اند کاملاً مشخص است زیرا لطافت رنگ اصلی را از بین برده و محو کرده است. در این نوشتار از تاریخ تولد و زمان درگذشت یحیی ذکری به میان نیامده، به این دلیل که سازندگان وسایل موسیقی همواره بی مهری دیده اند و کسی به آنها توجه نداشته است. حتی خود سازندگان هم نه از خود و نه از استادانشان تاریخی به جای نگذاشته اند که بتوان به وضوح زندگی آنها را به تحریر درآورد. بیشتر تحقیقت ما بر اساس حدس و گمان است. و در شرح حال و تاریخ تولد و درگذشت مشاهیر اختلافات فاحشی وجود دارد حتی در مورد افراد معاصر.
این را هم بگویم، در میان استادانی که داشتم استادی بود که درساخت کارهای چوبی استاد مسلم بود و دیگر هنرمندان به او احترام می گذاشتند، اما کارش را به کسی نمی آموخت و به طور غیرمستقیم چیزهای از وی آموختم چون هیچکس را به کارگاه خصوصی او راهی نبود و هنوز هم با این که حدود 95 سال از سنش می گذرد کار می کند و هر وقت به دیدارش می روم در خارج از کارگاه با هم ملاقات
می کنیم، از نحوة کارم سوال می کند ولی خودش هیچ چیزی بروز
نمی دهد و طفره می رود. این استاد در زمانی که در اصفهان کار
می کرده است به طرز کار یحیی آشنا می شود و هنگامی که به کرمان برمیگردد تارسازی را شروع می کند و چون در کارهای نجاری مهارت تام داشت، موفق می شود کارهای خوبی عرضه کند و گاهی ناخودآگاه از دیدار با یحیی سخن به میان می آورد.
استاد فرج الله استاد بی همتا
سرمشق استادان سازهای سنتی ایران
در کتاب سرگذشت موسیقی ایران راجع به استاد فرج الله چنین آمده است: استاد فرج الله از صنعتگران ممتازی است که در ساختن تار و سه تار و کمانچه دست داشته است. استاد فرج الله را به حق می توان یکی از نوادر و نوابغ سازندگان وسایل موسیقی دانست و تاکسی کارهای او را از نزدیک ندیده باشد، نمی تواندبه قضاوت دقیق و صحیح برسد. اولین باری که تار استادفرج الله را در کرمان دیدم از مشاهدة آن مبهوت شدم. وقتی که تار فوق الذکر را از نظر شکل و رنگ و صدا امتحان کردم با سایر تارهایی که تا آن زمان از نظرم گذشته بود از زمین تا آسمان فرق داشت. می گویند به استاد فرج الله سفارش داده می شود که تار زیبا و خوش صدایی برای ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه بسازد، استاد هم شروع به کار می کند و تاری ممتاز با ریزه کاری های دقیق و استادانه در سال (1304) هجری قمری
می سازد و تمام مهارت های خود را در آن به اکر می برد و روی استخوان سرپنجه یک نگین یاقوت گران قیمت نصب می کند. از این رو آن تار به نام «یاقوت» شهرت پیدا می کند و بعدها این تار به مجموعة استاد نور علی خان برومند راه یافته بود و گویا اکنون نزدیکی از شاگردان مرحوم استاد حاجی علی اکبر خان شهنازی است. من عکس آن را دیده ام، سرپنجة آن با سرپنجة تارهای استاد فرج الله تفاوت فاحشی ارد و امکان دارد عوض شده باشد و از ظاهر عکس پیداست که از تار مذکور حفاظت و نگهداری نشده و بافت چوب آن در اثر عوامل جوی تغییر ماهیت داده. چون می خواستم به رموز کار استاد پی ببرم، دو عدد تار با تقلید از کار استاد ساختم که بسیار خوش صدا از کار درآمد. تاکنون 12 عدد کار سالم استاد فرج الله را دیده ام و خود نیز یکی داشتم که بعداً به یکی از دوستان دادم. در سال 1345 در تهران نزدیکی از بزرگان اهل هنر، تاری مشاهده کردم که تا آن زمان به زیبایی و خوش صدایی آن ندیده بودم، گفتند این کار استاد فرج الله صد سال است که در خانواده آنهاست و از آن خوب نگهداری شده بود، بیهوده نبوده، که یحیی طبق اندازه های استاد فرج الله تار می ساخته است. او با کمی تغییر تارهایی به وجود آورد، که شهرتی به سزا کسب کرده است می توان به جرئت گفت که تار استاد فرج الله الگوی همة تار سازان سنتی ایران است. تاکنون کسی نتوانسته اندازه ها را با این دقت بیابد، اندازه های دقیقی که استاد فرج الله در کارهایش به کار برده اعجاب دیگراست: اندازه دسته به کاسه طول دسته از شیطانک تا لبة نقاره طول دسته از شیطانک تا لبة کاسه تناسب کاسة بزرگ با کاسة کوچک (نقاره) که در هم خوانی پرده ها موثر است و در حال حاضر همة نوازندگان و تار سازان بر این اندازه ها صحه می گذارند. مشخصات کار استاد فرج الله سرپنجة تار قدری کوچکتر از تار یحیی است. ارتفاع تار 2 تا 3 سانتی متر کمتر از تار یحیی رنگ تارها قهوه ای مایل به سیاه، و تراش داخل کاسه ماهرانه است. نفیر داخل کاسه بیضی شکل کامل و دو سر آن با هم یکی است و زیاد فراخ نیست. نیز استاد فرج الله تارهای سه کاسه ای هم ساخته است. این تارها دارای دو نقارة مساوی با هم اند و دل روی کاسة بزرگ قدری کوچکتر از تارهای معمولی است ولی اندازة این سه کاسه به اندازه تارهای معمولی است. صدای این نوع تار قدری با تارهای معمولی فرق دارد و زیر خوان تر است. چند سال پیش یکی از دوستان آذری که حدود 90 سال سن داشت و به رحمت خدا رفت، چون می دانست که پی گیر زندگانی استاد فرج الله هستم گفت در زمان کودکی من، در تبریز استادی به نام استاد فرج مشغول تار سازی بوده و شاید او همان استاد فرج الله مشهور باشد. اما می دانیم که محل کار استاد فرج الله در تهران بوده است.
برادران صنعت
استاد عباس و استاد جعفر صنعت از ساز سازان برجستة ایران اند و همان گونه که ازنام خانوادگی آنها بر می آید، هنرمندان بنامی
بوده اند تارهایشان در دست نوازندگان بزرگ می گردد، به داشتن آن افتخار می کنند. استاد عباس چندی شاگرد استاد یحیی بوده و به رموز کارهای استادانه او پی برده است. تارهای استاد عباس، در خوش دستی ظرافت و زیبایی و خوش خوانی و خوش رنگی کم نظیر است. استاد عباس با این که شاگرد یحیی بوده ولی نشانه هایی از کار استاد فرج الله به وضوح درکارش نمایان است، رنگ تیره ارتفاع کاسه، تراش زیبای داخل کاسه و نفیر داخل کاسه همه حکایت از گلچینی از کار یحیی و استاد فرج الله دارند. استاد عباس شاگردان زیادی تربیت کرده، که از آن میان برادرش، استاد جعفر گوی سبقت را از سایرین ربوده است یکی دیگر از شاگردان او که به مرحلة استادی رسید مفتح السلطان است که در ساخت همه سازها مهارت داشته اما سه تارهایش شهرت به سزایی دارد . به قرار نوشتة زنده یاد استاد روح الله خالقی سرگذشت موسیقی ایران ص 172 عباس صنعت شاگرد یحیی بوده و اکنون در حال حیات است ، ولی کارگاه ندارد ، اما اگر دوستانش ساز خوبی داشته باشند که محتاج اصلاح باشد، به خوبی از عهده بر
می آید، این می رساند که استاد عباس در تعمیرکاری هم که کاری بس دشوارتر از ساخت ساز است – مهارت تام و تمام دارد. استاد جعفر صنعت، تقریباً 15 سال از برادرش استاد عباس کوچکتر بوده و زیر نظر وی به ساختن وسایل موسیقی می پرداخته و با نبوغی که داشته تارهای زیبا و خوش صدایی ساخته است که دست کمی از تارهای یحیی ندارد. تفاوتی که تارهای استاد جعفر با تارهای یحیی دارد در پیش کاسة تار است، پیش کاسة تارهای یحیی حدود 5/1 سانتی متر خوابیده تر از پیش کاسه های تارهای جعفر است . در زمان استاد بزرگوار، مرحوم حاجی علی اکبر خان شهنازی تارسازان بسیاری بودند ولی هیچکدام به پایة استاد جعفر نمی رسیدند، استاد شهنازی به استاد جعفر سفارش ساخت دو عدد تار می دهد یکی برادر خود و دیگری برای خاهرش . استاد شهنازی به قدری به این تار خو می گیرد و علاقه مند می شود که دمی آن را از خود جدا نمی کرده و تا اواخر عمر مونس استاد بوده است. در جایی خوانده ام که مرحوم حاج علی اکبر خان شهنازی هرگز اجازه نمی داد کسی به سازش دست بزند حتی اگر در سالنی می خواست برنامه اجرا کند، خودش ساز را به وری صحنه می رد و اگر کسی می خواست برنامه اجرا کند و ساز او را حمل کند شدیداً وحشت زده می شد و نمی گذاشت حتی به جعبة ساز هم دست بزنند. حق هم همین است . نگهداری ساز خصوصاً سازهای نخبه بر عهده دارنده آن است . بسیای از سازهای شکستهو غیر قابل اصلاح و تعمیر از استادان گذشته را دیده ام که باعث تأسف است. اگر کسی تارهای استاد جعفر را ببیند آن را با تار یحیی اشتباه می گیرد . رنگ تارها بدون زیر رنگ وبسیار عالی است. کیفیت چوب توت در آنها کاملاً نمایان است و بسیار خوش دست و خوش صدا است. استاد جعفر اوایل کار روی کارش مهر نمیزده و فقط علامت گرد استخوانی به قطر 3 میلی متر و به فاصله 3 سانتی متر از شیطانک به پایین دسته روی فوفل قرار می داده چون کارش را تقلید کردند، مهری تقریباً به قطر 5/1 سانتی متر که جعفر صنعت رویش حک شده بود به بغل بیخ دسته می زده است. استخوان روی فوفل هم در همة سازهایش دیده می شود.
استاد ملکوم سازندة
بنام سازهای سنتی ایران
زادگاه ملکوم اصفهان است و کارگاهش در محله جلفای اصفهان واقع بوده است کارهایش از شهرت بسیار برخوردار بوده، او خود را در ساختن تار هم طراز یحیی دانسته است . کارهای بسیار خوبی از او دیده شده است شیوة کارش را از ساخته های هامبارسون عموی یحیی اقتباس کرده و دخل و تصرفاتی در آنجا انجام داده است. هم تارهای او خوش صدا، خوش دست و سبک وزن است و رنگهایی متمایل به قهوه ای دارد چون زیر رنگ خورده است. بسیاری از نوازندگان چیره دست را سراغ دارم که یا دارای تار ملکوم هستند یا می خواهند داشته باشند. از چند نفر استاد برجسته شنیده ام که استاد عبدالحسین خان شهنازی در تمامی دوران نوازندگی خود، با تار ملکوم نوازندگی
می کرده است، این نشان می دهد که تارهای ملکوم از کیفیت بالایی برخوردار بوده است. به قراری که ذکر کرده اند پس از درگذشت یحیی نابغة تار سازی، حدود 20 تا 25 عدد کاسة تراشیده و آماده شده از یحیی به جای مانده بود، که یکی از فروشندگان لوازم موسیقی در اصفهان آنها را از خانوادة یحیی خریداری می کند و با استاد ملکوم قرار می گذارد که آنها را دسته کرده و پس از تکمیل، آماده فروش کند. ملکوم هم با دید منصفانه ای که در خور یک هنرمند واقعی بوده است ، در این مورد کوتاهی نمی کند و سنگ تمام می گذارد و کاسه ها را به بهترین و شایسته ترین نحو دسته و کامل می کند و تحویل می دهد. از این رو تارهای بدون مهر یحیی از این 25 کاسه است. یکی از این تارها را نزد بهترین نوازندة زمان دیده و چندین بار پوست و پردة آن را تعویض کرده ام و انصافاً از نظر زیبایی شکل و صدادهی بی نقص است. دیگر ویژگی رنگ تارهای ملکوم به علت زیر رنگ خوردن
قهوه ای سیر و کاسة تار قد کشیده و لاغر است بین دو درز لبة کاسة بزرگ ، استخوانی به طول 5 و به عرض 5/1 سانتی متر به طور ماهرانه جاسازی شده و دو درزکاسه را استحکام بخشیده است. ملکوم تارهایش را با یک (ام) خارجی در کاسة کوچک نقاره پایین دسته مشخص می کرد که بعداً همان مهر را با فشار بغل دسته نیز چک کرده است.
استاد حاجی آقا و پسرانش شاهرخ و علی
سازندگان سازهای سنتی ایران
استاد حاجی آقا یکی از سازندگان ماهرو خوب سازهای سنتی بوده و به همین خاطر او را استاد خطاب می کردند. در کارش واقعاً استاد بوده و آثاری بس ارزنده از خود به یادگار گذاشته است. می گویند استاد مدتی در مشهد کار کرده و پسران اوشاهرخ و علی هم سازندة سازهای سنتی بوده اند.علی کارهای سنگین را انجام می داده و شاهرخ کارهای سبک را نیز فروشندگی و چرخانیدند مغازه بر عهده او بوده است چون آن زمان تار خریداران فراوانی داشته است. آنها تعداد زیادی تار می سازند و به نقاط مختلف ایران می فرستادند و بدین وسیله درآمد و شهرت زیادی کسب می کنند. سازهای آنها تقریباً خوش صدا و از نظر قیمت برای شاگردان مبتدی مناسب بوده است. اما با بودن تار یحیی و برادران صنعت و ملکوم، نوازنده ها رغبتی به سازهای شاهرخ نشان نمی دادند. در میان کارهای شاهرخ، تارهای خوش صدانخبه هم وجود داشته است شاهرخ نوعی تار ساخته بود که هشت سیم داشت و معتقد بود که تار را تکمیل کرده ولی مورد قبول واقع نشد. شاهرخ برای شناساندن کارهایش چند نوع مهر روی آنها می زد و حتی عکس خود را زیر سیمگیر نصب می کرد، فکر می کنم همین تبلیغات بیش از حد، کار او را سست و معمولی جلوه داد.
کیفیت کار استادان معروف با کارهای شاهرخ قابل قیاس نبود. البته از این نظر که بهای کارهای شاهرخ زیاد نبود و به وفور تولید می شود و در دسترس همگان قرار می گرفت، می توان گفت خدمتی بود به کسانی که بضاعت مالی زیادی برای خریدن تار نداشتند. اکنون نیز کار سازندگان وسایل موسیقی سنتی بر همین نوال است . هم استادان برجستة سازنده به رحمت ایزدی رفته اند و تعداد شاگردان آنها هم بسیار محدود است. و کسی دنبال ساختن کارهای ارزنده و نخبه
نمی رود زیرا معاش آنها از این راه تأمین نمی شود. بنابراین ساختن وسایل خوب موسیقی رو به افول نهاده و امکان دارد چند صباحی دیگر این صنعت به طور کلی از رونق بیفتد. چه خوب است مرکز حفظ و اشاعة موسیقی به تربیت استاد کارهای ماهر، همت گمارد.
شاهرخ در خلال کار، شاگردانی نیز تربیت کرده که یکی از آنها به نام نور جهان تار ساز مطرح بود وی مبتکر تار سه تکه بود اما چون صدا دهی آن کامل نبود، پررونق نشد. اگر به جای نوآوری هم چنان به ساخت تارهای معمولی می پرداخت به دلیل ذوق و قریحة خوبی که داشت بهتر می توانست به جامعة هنری خدمت کند.
ساز سه تار
و سه تار سازان بنام
سه تار سازی عرفانی و به قول قدیمی ترین ساز مضرابی بعد از تنبور و دو تار است عده ای بر آنند که سه تار از روی تنبور و تقریباً مشابه به آن ساخته شده اما پرده بندی آن از تنبور زیادتر و بمانند پردمندی تار است تعداد پرده های آن 25 تا 28 بند است در صورتیکه تعداد پرده های تنبور 14 بند می باشد و طرز نواختن سه تار با ناخن انگشت اشاره و به طرز نواختن تنبور 14 بند می باشد و طرز نواختن سه تار با ناخن انگشت اشاره و طرز نواختن تنبور با چهار انگشت است ولی استاد بزرگ تنبور عرفانی، مرحوم استاد الهی آن را با هر پنج انگشت دست راست می نواخت. سه تار همانطوریکه از نام آن بر می آید دارای سه سیم بوده هنوز هم بعضی آن از سیه سیم نیز
می نامند تحول این که در این ساز به وجود آمده این است که سیم بان اضافه نموده و در اثر اضافه شدن این سیم صدا دهی آن قوی تر و طنین دارد شده و کوکهای متعدد و دلپذیری را می توان روی آن به کار برد و این سیم به نام سیم مشتاق شهرت دارد. این ساز عرفانی با جثه کوچک اما با صدای گیر او دل انگیز خود باعث آرامش روح و روان می گردد بدین لحاظ اساتید سازنده وسائل موسیقی سنتی به ساختن آن همت گماشته و سه تارهای ساخته اند و از این رو نوازندگان برجسته سه تار نواز به وجود آمدند در این فصل از کتاب سعی خواهد شد در حد مقدور شرح حال و معرفی اساتید سازندگان سه تار به رشته تحریر درآید.
سه تار سازان قدیم و شناختن کار آنها
بنا به تحقیق زنده یاد استاد روح الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران سه تارسازان معروف که سازشان مورد توجه نوازندگان قرار گرفته عبارتاند از استاد فرج الله زادور ارمنی یحیی قدیم حاج محمد کریمخان حاج طاهر سیدجلال، غلامحسین خان، علی محدصفایی، محمد عشقی نوائی – مفتح السلطان و نیز سه تار سازانی هم در مراغه بوده اند که سه تارهایشان مرغوب بوده اما نامی از سازندگان آنها در دست نیست. از میان سه تار سازانی که ذکرشان رفت و سه تارهایشان از شهرت بیشتری برخوردار بوده حاج طاهر از نظر خوش صدایی و علی محمد صفایی از نظر زیبایی و سه تارهای حاج طاهر به لحاظ خوش صدایی از کیفیت بالایی برخوردار بوده که مورد تأیید سه تار نوازندگان قدیم و جدید است. متأسفانه این آثار در اثر سهل انگاری دارندگان آنها اغلب به مرور زمان از بین رفته و آنهایی که باقی مانده اند باز هم به دلیل بی توجهی در نگهداری از آنها، انجام شده به صدادهی شان لطمة جدی زده است. اینجاست که باید گفته شود نگهداری از هر اثر هنری خود یک هنر است که باید به دارندگان آنها آموزش داده شود به ویژه در مورد ساز که بیشتر در معرض خطرات و آفات است.
استاد حاج طاهر
یکی از سه تارسازان برجسته
استاد حاج طاهر یکی از سه تار سازان ماهر است که در کارش شیوة مخصوصی داشته وصالی را به بهترین شکل انجام می داده و الگو و حجم سه تارهایش منحصر به فرد بوده است. در انتخاب چوب برای ساخت کاسه و دسته نهایت دقت را به خرج می داده و سه تارهای او در سه اندازه بزرگ و متوسط و کوچک طراحی و ساخته می شد. بازدهی صدای سه تارهای حاج طارهر زنگ دار – بم خوان – تو دماغی بود که این سه نوع صدا با هم صدای جذاب و دلپذیری را به وجود می آورد که خاص سازنده اش بود وبا سه تارهای دیگران تفاوت داشت. سه تارهای حاج طاهر سبک وزن خوش دست و زیبا و رنگ آنها قهوه ای سیر است
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 42 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله گذری بر ساخت تار و سه تار