
"مناسب برای دبیران، دانش آموزان و اولیاء"
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
دانلود پاورپوینت درس 11 ادبیات فارسی پیش انسانی - 21 اسلاید
"مناسب برای دبیران، دانش آموزان و اولیاء"
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
"مناسب برای دبیران، دانش آموزان و اولیاء"
برای دانلود کل پاورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:
مشخصات این فایل
عنوان: جایگاه عشق در ادبیات
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 19
این مقاله درمورد جایگاه عشق در ادبیات می باشد.
ج) عشق مذکر :
در ادب درباری ،آنجا که چهره معشوق مشخص شده است به جز در مواردی معدود، این معشوق همواره مذکر ایت .
اما در همین اشعار گاه صریحاً به معشوق و عشق مذکر اشاره شده است و گاه از روی قراین و شواهد می توان به مذکر بودن معشوق و عشق پی برد .
دقیقی در بیت زیر مشخص می کند معشوقش جنگجو و لشکری و در نتیجه مذکر است :
لشکر برفت و آن بت لشکر شکن برفت
هرکز مباد کس کرد مهد دل به لشکری
فرخی سیستانی نیز صریحا به معشوق مذکر خود اشاره می کند که شبیه سرو و ماه است :
مادرش گفت پسر زایم ، سرو و مه زاد
پس مرا این گله و مشغله با مادر اوست
و جایی از سپاهی بودن او یاد می کند :
چه باشد ار به سلامت نباشد این دل تنگ
منوچهری هم ، هر چند می داند عشق به معشوق مذکر حرام است ولی به این عشق اعتراف می کند :
غلام و جام یی را دوست دارم نه جایی طعنه و جای حرام است
همی دانم که این هر دو حرامند ولیکن این خوشیها در حرام است
از قراین و نشانه هایی هم می توان به مذکر بودن معشوق پی برد .
رودکی :
گرد و گل سرخ اندر خطی بکشیدی که خلق جهان را بفکندی به خلالوش
یا از منجیک ترمزی :
خرم بهار خواند عاشق تر ا که تو لاله رخ و بنفشه خط و یاسمن تنی
چون به خط معشوق اشاره کرده اند و خط نیز مختص مردان است پی می بریم که معشوق در این ابیات مذکر است .
یا درشعری ملمح که از شهید بلخی به جدی مانده است به کار رفتن صیغه های فعل و ضمایر مذکر عربی ، دلیل مذکر بودن معشوق است :
یری محنتی ثم یخفص البصرا فدتد نفسی تلاه قد سفرا
اما تری و جنی من غمزه و سایلا محالجمان مبتدرا
عشق از نظر عرفا و صوفیه و تاثیر آن در شعر ادب فارسی :
به گفته عرفا عشق را ابتدایی و وسطی و انتهایی است و انتهایش این است که عشق که حکم وحدت بر او غالب است ،پس از آنکه عاشق را از اویی او به کلی بیزار گردانید و به معشوق متوجه کرد اکنون می خواهد که دویی اسم عاشقی و معشوقی را از نظر عاشق به کلی محو کند ،لاجرم روی او را از معشوق نیز بگرداند و به خودش که عین عشق است مشغول کند تا بیش به معشوق از آن جهت که معشوق موج التفاف نکند و حجاب وحدت عین عشقش یابد و از گریزان شود .
همچنانکه قول مجنون بدلیلی که : شغلنی حبک نملک ، از این مقام بود یعنی خواهی به وصال کوش و خواهی به فراق ، من فارغم از هر دو کار ـ مرا عشق تو بس ـ از اینجاست .
صوفیه که معتقدند در عشقهای مجازی و صوری هم معشوق معنوی است ، افسانه حب غدری را در پرتور حدیث عشق که بر کشته راه عشق پاک ، نام شهید نهاده و به شیوه خویش تفسیر می کنند و از آن نردبان معراج حقیقی می سازند .
چنانکه یک تن از آنان می گوید ، حتی کسانیکه قبله محبت ایشان به دوام و بقا وجود و ثبات : امری وجودی میرسد و وجود فی الحقیقه ومضاف به حق است و لهذا شرعاً و تحقیقاً مستوجب ملامت نیستند بلکه در زمره شهدا هستند.
کما قال علیه الصلاه و التحیه :
من عشق و عف و کتم و هات ، مات شهیداً
می دانیم نوعی غزل معروف به غزل بدوی در عصر بنی امیه رواج یافت که زاده طبع شاعران عذری است
معروفترین این شاعران که به قبیل بنی عذره انتساب داشتند ولی عشق افلاطونی عفیفانه را تغنی می کردند ،عبارتند از :
عبدالله بن عجلان ،جمیل بن عبدالله معمر ( عاشق بثینه ) ، لیلی الاخیله ( معشوق توبه بن حمیر ) ،قیس بن ذریح ( عاشق لبنی ) ،کثیر ( عاشق غره ) و مجنون عامری ( عاشق لیلی ) ،عتره ( صاحب فتوت ) ،عروه بن ورد و صعلوک را نیز می توان در زمره عذویان جامعلی محسوب کرد .
نکته جالب اینکه اینان همه از بنی عذره نیستند و یا با آن قبیله خویشاوندی نزدیک ندارند .
مثلا عبدالله بن عجلان ، نجدی است یا قیس بن ذریح ، کنانی است یا کثیر ، خزاعی است و مجنون از بنی عامر است . و این خود نشان می دهد که با صورتی مثالی و نوعی ،سرو کار داریم .
قبیله کوچک بنی عذره ساکن وادی القری در حوالی مدینه که حب عذری ، یعنی عشق عفیف و مکتوم تا دم مرگ ، منسوب به ایشان است یا به قول اصمعی ، در جنوب عربستان در حدود یمن می زیسته اند و چنانکه که گفته شد، عروه بن ورد عبسی صعلوگ را نخستین محب عذری دانسته اند.
بنی عذره به شدت عشق و عواف موصوف بودند و می پنداشتند که مردن از درد عشق و در باختن نقد هستی در طلب وصال، مرگش شیرین و مایه فخر و معاملات است چنانکه معرکه از ایشان عاشق می شد می مرد و هلاک شدن عروه بن حرام و جمیل و مجنون به علت عشق بسیار مشهور است .
این عشق جسمانی پاک و مرگبار که جب المروه یا عشق شرفا نیز نامیده شد معادل عشق افلاطونی است و به اعتقاد صاحبنظران از همین منبع تراویده و در واقع صورت نهایی آرمان عشق پاک و عفیف افلاطونی است .
به زغم بسیاری سرمنشا و عشق شیفتگی در غرب همین حب عذری است که پس از جنگ مهدی صلیبی از اندلس اسلامی به اروپای مسیحی کوچیده است .
کلمه عشق در ادبیات
وجه تسمیع عاشق
مانیت عشق و رابطه آن باز یایی
معیارهای زیبایی از نظر ادبا
رابطه عشق با لذت و شادی و درد و اندوه
نشانه های بارز عشق
مقصد عشق
رابطه عشق با کفر و دین
انواع عشق در شعر و نثر فارسی
عشق و تاثیر آن در شعر و ادب
مشخصات این فایل
عنوان: ادبیات حماسی
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 17
این مقاله درمورد ادبیات حماسی می باشد.
ادبیات تعلیمی
ادبیات تعلیمی گونهای از خلق آثار ادبی است که با درونمایهٔ علمی و اخلاقی به هدف تعلیم و تربیت نگاشته شدهباشد. در ادبیات فارسی ادب تعلیمی ریشهدار است و در آثار رودکی و متقدمان وی و نیز در بخشهای زیادی از شاهنامهٔ فردوسی به چشم میخورد. با توجه به اینکه بسیاری از آثار غیر تعلیمی مانند آثار حماسی و غنایی دامنهٔ تعلیماتی و بار آموزشی در خود دارند یا پندهای اخلاقی به خوانندگان منتقل میکنند تعیین مرز میان ادبیات تعلیمی و سایر انواع ادبی اندکی دشوار است. به بیان دیگر دامنه ادبیات تعلیمی تا حد زیادی گستردهتر سایر انواع ادبی است. از نمونههای بارز ادبیات تعلیمی در زبان فارسی میتوان به بوستان و گلستان و سایر مثنویهای سعدی، مخزن الاسرار سرودهٔ حکیم نظامی، مرزباننامه و قابوسنامه اشارهکرد .
ادبیات نمایشی
آغاز ادبیات نمایشی در ایران رنگ و بوی مذهبی داشت. مغان و خنیاگران پارتی آوازها را با نمایش اجرا میکردند. در دوران اسلامی آداب تعزیه را به صورت نمایشی اجرا میکردند. مراسم سوگ سیاوش که پیرامون کسی از شخصیتهای شاهنامهای بود نیز به گونهای همراه با نمایش ادا میشد. در ایران بعد از صفوی آداب عاشورایی رنگ جدی بخود گرفت. در همان زمان اجرای تئاتر در میان ارمنیان اصفهان که در جلفا ساکن بودند تحت تأثیر خارجیهای ساکن در این مسیحینشین آغاز شد.
با این حال ادبیات نمایشی نوین در ایران با ترجمه آثار مولیر به فارسی در دوران مشروطیت قاجار رایج شد و تا به امروز ادامه یافت. از اواسط دههٔ ۱۳۳۰ بر پایی سالنهای جدید نمایش و برگزاری جشنوارههای تئاتر و توجه روشنفکران به ریشههای هنر بومی و ملی سبب رونق دوبارهٔ نمایشنامهنویسی شد. غلامحسین ساعدی با نام مستعار گوهرمراد و بهرام بیضایی و اکبر رادی و اسماعیل خلج از برجستهترین نمایشنامهنویسان معاصر به شمار میروند
ادبیات حماسی :
منظومه های حماسی
حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و دز اصطلاح، شعری است داستانی با زمینه ی قهرمانی، قومی و ملی که حوادثی خارق العاده در آن جریان دارد. دراین نوع شعر، شاعر هیچ گاه عواطف شخصی خود را در اصل داستان وارد نمی کند و آن را طبق میل خود تغییر نمی دهد، به همین سبب در سرگذشت یا شرح قهرمانی های پهلوانانه و شخصیت های داستان خود، هرگز دخالت نمی کند و به میل خود درمورد آنها داوری نمی کند.
در این جا، شاعر با داستان هایی شفاهی و مدون سروکار دارد که در آنها شرح پهلوانی های عواطف و احساسات مختلف مردم یک روزگار و مظاهر میهن دوستی و فداکاری و جنگ با تباهی و سیاهی ها آمده است.
انواع منظومه حماسی
در ادبیات ملل، از یک دیدگاه، دو نوع منظومه ی حماسی می توان یافت.
منظومه های حماسی طبیعی و ملی
که عبارت است از نتایج افکار و علایق و عواطف یک ملت که در طی قرن ها تنها برای بیان عظمت و نبوغ آن قوم به وجود آمده است. این نوع حماسه ها سرشار از یاد جنگ ها، پهلوانی ها، جان فشانی ها و در عین حال، لبریز از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم یک کشور در قرن های معینی از دوران حیات ایشان است که معمولاً از آنها به دوره های پهلوانی تعبیر می کنیم. از این گونه منظومه های حماسی می توان حماسه کیل گمش و ایلیاد و ادیسه هومر، شاعر بزرگ یونان باستان و شاهنامه ی حکیم ابوالقاسم فردوسی را در ادبیات فارسی نام برد. در این دسته منظومه ها شاعر به ابداع و آفرینش توجهی ندارد بلکه داستان های مدرن کتبی یا شفاهی را با قدرت شاعرانه ی خویش نقل می کند.
منظومه های حماسی مصنوع
در این منظومه ها شاعر با داستان های پهلوانی مدون و معینی سر و کار دار ندارد بلکه خود به ابداع و ابتکار می پردازد و داستانی را به وجود می آورد. در این گونه داستان ها، شاعران آزادند با رعایت قوانینی که ناظر بر شعر حماسی است به دلخواه موضوع داستان خود را ابداع کنند و تخیل خودرا در آن دخیل سازند، از این دسته می توان ظفرنامه ی حمدالله مستوفی در زبان فارسی و "انه ادید" سروده ی ویرژیل، شاعر روم باستان را برشمرد.
ادبیات حماسی را از چشم اندازی دیگر، به حماسه های اساطیر و پهلوانی، حماسه های عرفانی و حماسه های دینی تقسیم کرده اند.
حماسه اساطیری
قدیمی ترین و اصیل ترین نوع حماسه است. این گونه حماسه مربوط به دوران ما قبل تاریخ است و بر مبنای اساطیر شکل گرفته است. مثل حماسه سومری گیل گمش و بخش اول شاهنامه فردوسی (تا داستان فریدون). در این قسمت شاهنامه از "اوایل" سخن رفته است و مثلاً گفته شده است که اول کسی که گرمابه ساخت یا نوشتن آموخت که بوده است. قسمت هایی از ایلیاد و اودیسه رامایانا و مهابهاراتا را هم می توان جزو حماسه های اساطیری دانست. البته گاهی نمی توان ردپای قهرمان را دقیقاً در تاریخ جستجو کرد. در حماسه های پهلوانی، قهرمان معمولاً یک پهلوان مردمی است و برای او مرگ بهتر از ننگ است.
حماسه پهلوانی
در این نوع حماسه از زندگی پهلوانان سخن رفته است. حماسه پهلوانی ممکن است جنبه اساطیری داشته باشد، مثل زندگی رستم در شاهنامه و ممکن است جنبه تاریخی داشته باشد، مثل ظفرنامه حمدالله مستوفی و شهنشاهنامه صبا که قهرمانان آنها وجود تاریخی داشته اند.
حماسه دینی یا مذهبی
قهرمان این نوع حماسه یکی از رجال مذهبی است و ساخت داستان حماسه بر مبنای اصول یکی از مذاهب است، مثل کمدی الهی دانته، خاوران نامه ابن حسام (شاعر قرن نهم) خداوند نامه ملک الشعراء صبای کاشانی.
برخی از محققان، برای این نوع، حماسه های اخلاقی نام گذاشته اند و مهابهاراتا و رامایانا را مثال زده اند. به نظر ما حماسه های اخلاقی همان حماسه های دینی هستند و حتی می توان به آنها حماسه فلسفی هم گفت، زیرا در آنها مسایل عمیقی تفکر بشری از قبیل مرگ و زندگی و خیر و شر مطرح شده است.
معمولاً اقوامی که دارای زندگی فعال بودند و با اقوام دیگر جنگ یاصلح داشتند، دارای حماسه پهلوانی هستند؛ مانند یونانیان و ایرانیان باستان. اما اقوامی که فعالیت های برون مرزی نداشتند و به اصطلاح در خود بودند، بیشتر حماسه های دینی و فلسفی دارند، مانند چینیان و مصریان و هندیان باستان. در ایران هم بعد از حملات خانمانسوری از قبیل حمله غزان و مغولان و تیموریان، زندگی درونی و درونگرایی بر زندگی بیرونی و برونگرایی غالب آمد و حماسه های عرفانی، جای حماسه های پهلوانی را گرفت.
مقدمه :
تاریخ ادبیات کلاسیک ایران
در سدههای اولیه اسلامی
سلجوقیان و خوارزمشاهیان
حمله مغول و دوران تیموری
دوران نو
ادبیات دوران نوین ایران
انواع ادبی
ادبیات حماسی
ادبیات غنایی
ادبیات تعلیمی
ادبیات نمایشی
ادبیات حماسی :
منظومه های حماسی
انواع منظومه حماسی
منظومه های حماسی مصنوع
حماسه اساطیری
حماسه پهلوانی
حماسه دینی یا مذهبی
ویژگی های حماسه
زمینه حماسی ملی
زمینه خرق عادت
فهرست منابع :
تحقیق پژوهش در حوزه ادبیات کودکان در 31 صفحه با فرمت ورد شامل بخش های زیر می باشد:
تاریخچه روز جهانى کودک:
مطالعات دانشگاهی
ضرورت پژوهش در حوزه ادبیات کودکان چیست؟
شعر نو برای کودکان و نوجوانان
رابطه بینا فرهنگی و ادبیات کودکان
پژوهشنامه
تاریخچه روز جهانى کودک:
هر ساله ٢٠ نوامبر روز جهانى کودک در برخى کشورهاى جهان جشن گرفته مىشود. هدف از برگزارى این روز بزرگداشت و توجه به بهزیستى و حقوق کودکان است. ریشه هاى برگزارى روز جهانى کودک به کنفرانس جهانى ژنو در باره سعادت کودکان برمى گردد. در تابستان سال ١٩٢٥ نخسیتن کنفرانس مربوط به رفاه و سعادت کودکان با حضور نمایندگان ٥٤ کشوردر ژنو برگزار شد. نماینده ایران در این کنفرانس میرزا یحیى دولت آبادی،نواندیش و اصلاحگر برجسته دوره مشروطه بود که بیش از هر کسى از حقوق کودک آگاهى داشت و پیش از این کتاب «غصب حق اطفال» را درباره حقوق کودک نوشته بود. این نشست «کنفرانس جهانى براى رفاه کودکان »World Conference for the wellbeing of Children نام گذارى شد و در پایان آن اعلامیه ژنو، حمایت از کودکانGeneva Declartion Protecting Children از تصویب کشورهاى حاضر در کنفرانس گذشت. در این اعلامیه به نیازهاى معنوى کودکان، رهایى کودکان از فقر، حمایت از کودکان کار، ارزیابى دوباره شیوههاى آموزشى کودکان و موضوعهاى دیگر مربوط به بهزیستى و رفاه کودکان در سرتاسر جهان توجه و تاکید شده بود. همچنین در این کنفرانس از کشورها درخواست شده بود که روزى ویژه براى توجه به کودکان و حقوق آنها از سوى کشورها تعیین شود.
در تابستان همین سال یعنى روز یک ژوئن کاردار چین در سانفرانسیسکو کودکان بىسرپرست چینى را به جشن اژدهاى روان فرا خواند. او مىخواست به این وسیله توجه مطبوعات را به وضع کودکان بىسرپرست جلب کند. کار او مورد توجه رسانهها قرار گرفت و یکى دیگر از زمینههاى شکلگیرى روز کودک در جهان شکل گرفت.
پس از جنگ جهانى دوم در سال ١٩٤٩ در نشست زنان دموکرات که در مسکو برگزار شده بود، روز یک ژوئن به نام روز کودک نام گذارى شد. از آن پس در برخى از کشورها به ویژه کشورهاى سوسیالیستى این روز به نام روز کودک جشن گرفته مىشود. اما در ١٤ دسامبر سال ١٩٥٤ مجمع عمومى سازمان ملل متحد در پى نشست خود اعلام کرد که کشورها روزى مناسب را به عنوان روز جهانى کودک را با هدف یگانگى و توجه به نیازهاى کودکان و فهم کودکان از یکدیگر در سرتاسر جهان برگزار کنند. چنین روزى مورد توافق کشورها قرار نگرفت تا اینکه در ٢٠ نوامبر سال ١٩٥٩ اعلامیه حقوق کودک از سوى مجمع عمومى سازمان ملل تصویب شد....
.
.
.
پژوهشنامه:
موضوع بحثمان همانجور که دوستان هم اطلاع دارند، روابط بینافرهنگی و ارتباطش با ادبیات، به ویژه ادبیات کودک و نوجوان است. برای شروع بحث، میتوانیم از خود این مفهوم و ضرورتهای شکلگیریاش شروع کنیم و یا اگر این قضیه سوابقی دارد، به آن هم اشارهای شود.
رامین جهانبگلو: من فکر میکنم این بحث، یک بحث خیلی قدیمی است. برای اینکه شما وقتی درباره رابطه بین فرهنگها صحبت میکنید، طبیعتاً به دورههای تاریخی قبلی هم برمیگردد و اینکه تمدنها چگونه با همدیگر این ارتباطها را داشتهاند و نتایج این ارتباطات چه بوده. مثلاً تأثیرهایی که بعضی تمدنها بر معماری جوامع و تمدنهای دیگر گذاشتهاند، کاملاً آشکار است. البته آن چیزی که ما امروزه در قرن بیستویکم، درباره روابط بین فرهنگی مدنظر داریم، اساساً یک پدیده مدرن است. چرا پدیده مدرن است؟ چون من فکر میکنم که مسئله اصلی که ما را به اینجا رسانده در قرن بیستویکم، خصوصاً از وقتی در دهکده جهانی قرار گرفتیم و مسائل میان فرهنگی به مراتب مهمتر شده، در واقع، نوعی رابطه بین «سوژه» و «دیگری» است که اساساً با فاعلِ شناسندة مدرن به وجود میآید. چنین حالتی فقط در دنیای مدرن میتواند شکل بگیرد. از یک دورهای به بعد، مسئلهای که خصوصاً برای غرب مطرح میشود، این است که «آن دیگری» که در مقابل فاعل شناسنده غربی قرار میگیرد، کیست؟
طبیعتاً اعتلای این فکر در دوره روشنگری، به مراتب خودش را بیشتر نشان میدهد؛ یعنی اینکه ما باید برویم تمدنهای دیگر را بشناسیم و دربارهشان صحبت بکنیم که البته، جنبه منفیاش را مثلاً کسی مثل ادواد سعید، به عنوان شرقشناسی به ما معرفی میکند که در حقیقت، بیانگر تسلط غرب است بر شرق؛ بدون توجه درست به آن دیگری. من البته کاملاً با این ایده موافق نیستم. برای اینکه فکر میکنم این مبنای مردمشناسی که برویم و تمدنهای دیگر را هم کشف کنیم، شکل خاصی از عقلانیت است که جدا از آنچه مردم دوران باستان هم از سر کنجکاوی در پی آن بودند، یعنی شناخت جاها و آدمهای دیگر، فقط بر مبنای سلطه بر دیگری نبوده و نیست. البته، تسلط و استیلای سیاسی هم مدنظر غربیها بوده، ولی نتیجهاش فراتر از این و به هر حال کاملاً مثبت است؛ مخصوصاً از نظر فرهنگی. از جمله نتایجش این بوده که توانسته فرهنگ غرب و فرهنگ شرق را تا حد زیادی به هم نزدیک کند. عناصری از فرهنگ شرق را بیاورد و آن را در منظومه ذهنی و فکری غرب پیاده کند و همچنین منظومه ذهنی و فکری غرب را به شرق بشناساند...