فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد زندگی امام حسین(ع)

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد زندگی امام حسین(ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد زندگی امام حسین(ع)


تحقیق در مورد زندگی امام حسین(ع)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:7

 

 

 

 

پرتوى از سیره و سخنان امام حسین (ع)

وقایع بعد از شهادت امام حسین (ع ) ـ پیکر شهدا

یاران امام حسین (ع)

شهادت امام حسین

شهادت امام به روایت خطیب خوارزم

وقایع بعد از شهادت ـ تاراج

عامل اساسى

غارت خیمه ها

زندگی امام حسین (ع) :

 

 

- امام حسین (ع) از همان شبى که از مدینه بیرون آمد و در تمام مدتى کــه در مکه اقامت گزید و در طول راه مکه به کربلا , تـا هنـــگام شـــهادت , گـــاهى به اشاره , گـاهى به صراحت , اعلان می داشت که : مقصود من از حرکت , رسوا ساختن حـــکومت ضد اسلامى یزید و برپاداشتن امر به معروف و نهى از منکر و ایستادگى در بــرابر ظــلم و ستمگرى است وجز حمایت قرآن و زنده داشتن دین محمدى هدفى ندارم.

- هر چند عزادارى و گریه بر مصایب حسین بن على (ع) و مشرف شدن به زیارت قبرش و باز نمایاندن تاریخ پرشکوه و حماسه ساز کربلایش ارزش و معیارى والا دارد , لکن باید دانست که نباید تنها به این زیارت ها و گریه ها و غم گساریدن اکتفا کرد بلکه همه این تظاهرات , فلسفه دیندارى , فداکارى و حمایت از قوانین آسمانى را به ما گوشزد می نماید و هدف هم جز این نیست و نیاز بزرگ ما از درگاه حسینى آموختن انسانیت و خالى بودن دل از هر چه غیر از خداست می باشد و گرنه اگر فقط به صورت ظاهر قضیه بپردازیم , هدف مقدس حسینى به فراموشى میگراید.

- روزى از محلى عبور می فرمود , عده اى از فقرا بر عباهاى پهن شده شان نشسته بودند و نان پاره هاى خشکى می خوردند , امام حسین (ع) می گذشت که تعارفش کردند و او هم پذیرفت , نشست و تناول فرمود و آن گاه بیان داشت : ان الله لا یحب المتکبرین , خداوند متکبران را دوست نمی دارد.

- شعیب بن عبدالرحمن خزاعى میگوید : چون حسین بن على (ع) به شهادت رسید , بر پشت مبارکش آثار پینه مشاهده کردند , علتش را از امام سجاد (ع) پرسیدند , فرمود :

این پینه ها اثر کیسه هاى غذایى است که پدرم شبها به دوش می کشید و به خانه زنهاى شوهرمرده و کودکان یتیم و فقرا میرسانید.

یاران امام حسین (ع)

على بن الحسین ع مى ‏گوید : پدرم این شعر را دو ســـه بـار خواند تا فهمیدم و مقصود او را بدانستم و اشک چشمانم را گرفت. اما اشـــکم را نگـــه‏ داشــتـم و خاموش ماندم و بدانستم که بلا نازل شده است.

عمه ‏ام نیز اشعار برادر را شنید ، او زن بود و زنان رقت دارند ، و استعداد زارى. نتوانست آرام بگیرد. برخــاسته و جامه خود را مى ‏کشید ، نزد وى رفت و گفت :

اى واى از داغ عزیز. اى بـــاقى مـــانده ســـلف و پناهگاه خلف. کاش آن روز کـه فاطمه مادرم یا على پدرم یا حسن برادرم ، از دنیا برفتند، زندگیم به سر رسیده بود.

امام (ع) نگاهى به او کرده گفت : خواهرم، شیطان بردبارى تو را نبرد.

زینب گفت : پدر و مادرم فدایت ؛ غم و اندوه را از من ربودى و آرامش بخشیدى.

امـام در حالى که اشـــک از دیدگـــانش سرازیر شده بود گفت : چنانچه مرغ قطا (1) ، را در آشیانه ‏اش به حال خود مى ‏گذارند آرام مى‏ خوابید.

زینب گفت : واى بر مـن ، تـو را از من خواهند گرفت ! این قلب مرا بیشتر داغدار مى ‏کند و بر جانم سخت‏تر است.

آنگاه به چهره خـــویش زد و گــریبان خـــویش را گرفت و آن را بدرید و بیهوش به زمین افتاد.

حــسین (ع) از جـاى برخاست و بدو پرداخت و آب به چهره ‏اش ریخت و او را به هوش آورد و به وى گفت : اى خــواهر از خدا بترس و از خدا تسلى خواه و بدان که زمینیان مى ‏میـرند و از اهـــل آســـمانها نیز کسى باقى نمى‏ ماند.سرانجام همه چیزها نابود شدنى است به جز ذات خــدایى که همه آفریدگان را به قدرت خویش آفریده و خلق را برمى ‏انگیزد که باز مى ‏آیند و او خود یگانه است. جدم ، پدرم ، مــادرم و بــرادرم همــگى از مـن بــهتر بودند. پیشوا و مقتداى من و همه مسلمانان پیمبر خداست.

حسین ع با این سخنان و امثال آن وى را دلدارى داد و گفت : خواهرم! من تو را سوگند مى ‏دهم، و سوگند مرا رعایت کن و چون من کشته شدم بر من گریبان ندرى و چهره نخراشى و واى نگویى و فغان برنیاورى. < ادامه >


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد زندگی امام حسین(ع)

عکس نام محمد حسین سه بعدی

اختصاصی از فی دوو عکس نام محمد حسین سه بعدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

عکس نام محمد حسین سه بعدی


عکس نام محمد حسین سه بعدی

عکس نام سه بعدی محمد حسین

 

لطفا این طرح اسم زیبا را برای حمایت از ما خریداری کنید ، بعد از خرید این "عکس نام خود " آن ، بدون لوگوها و با فرمت jpg و در سایز 1000*1000 پیکسل و در کیفیت عالی در اختیار شما قرار خواهد گرفت.

 

 

 

عزیزانی که از این طرح گرافیکی نام پروفایل خوششان آمد و اسم آنها در این طرح وجود ندارد از روش های زیر برای ارتباط با طراح استفاده کنند و درخواست دهند تا ساخته شود :

1- آدرس ایمیل :

shop.eshqam@gmail.com

2- در کانال تلگرامی ما عضوشید :

https://telegram.me/texgraph_ir

3- آیدی طراح در تلگرام جهت سفارش :

https://telegram.me/y_ali_reza

 

 

* برای حمایت از ما لطفا فایل اصلی را خریداری کنید *


دانلود با لینک مستقیم


عکس نام محمد حسین سه بعدی

دانلود مقاله امام حسین

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله امام حسین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

  چکیده‌
اِن‌َّ الحُسین‌َ مِصْباح‌ُ هدی‌ و سَفینَة نجات
تاریخ‌ گذشته‌، تومار بازی‌ است‌ در برابر تومار بسته‌ آینده‌. به‌وسیلة‌ این‌ تومار باز،باید بخش‌ بسته‌ را گشود و خطوط‌ حرکت‌ آینده‌ را ترسیم‌ کرد، و از زندگانی‌ گذشتگان‌درس‌هایی‌ فراون آموخت
امام‌ حسین‌(ع) از جهات‌ فضیلت‌ و کمال‌ اخلاقی‌ بر همه‌ کس‌ برتری‌ و رجحان‌داشته‌ است‌. عشق‌ و اراده‌، صبر و فداکاری‌، حسن‌ خلق‌، تواضع‌، ادب‌، بخشش‌، صله‌ رحم‌،راستی‌، درستی‌، عبادت‌، فراست‌ و ذکاوت‌، شجاعت‌ و شهامت‌، آزادی‌ و سعادت‌، فداکاری‌ وگذشت‌، امیدواری‌ و آرزو، شرافت‌ و عشق‌، مرام‌ و مسلک‌، سیاست‌ ملی‌ و مظلومیت‌اجتماعی‌، بر همه‌ کس‌ صراحت‌ دارد که‌ اگر حسین‌(ع) نبود این‌ کلمات‌ معنا نمی‌شد.
حسین‌(ع) از جهت‌ امامت‌ و ولایت‌ با پدر و برادرش‌ در یک‌ سطح‌ قرار داشته‌اند وسایر ائمه‌ هدی‌ هم‌ در همان‌ صف‌ بوده‌اند ولی‌ هر یک‌ از آنها در بروز خصال‌ و مکارم‌شخصی‌ یک‌ اهمیت‌ و مزیت‌ خاصی‌ داشته‌اند و از میان‌ همه‌ آنها حسین‌(ع) ویژگی‌خاصی‌ دارد، زیرا او مکتب‌ تربیتی‌ خاصی‌ گشود و در مکتب‌ عملی‌ خود درس‌ فضیلت‌ واخلاق‌ داد و روش‌ اخلاقی‌ او و پرورش‌ تربیتی‌ او چنان‌ بود که‌ پیغمبر(ص) و علی‌(ع) و خلفاو اصحاب‌ همه‌، در اکرام‌ و احترام‌ او تأکید و مبالغه‌ داشتند و حتی‌ معاویه‌ که‌ رقیب‌سرسخت‌ او، پدرش‌ و برادرش‌ بود حضوراً و غیاباً نسبت‌ به‌ حسین‌ نهایت‌ احترام‌ می‌کرد واعتراف‌ به‌ مقام‌ و فضیلت‌ او می‌نمود.
مقدمه‌
ای‌ گشته‌ فلک‌ منور از رأی‌ حسین ‌افتاده‌ ملک‌ چو سایه‌ در پای‌ حسین‌
شد رنگ‌ قمر عارض‌ زیبای‌ حسین ‌طوبی‌ خجل‌ از قامت‌ رعنای‌ حسین‌
ای‌ گشته‌ عیان‌ بنزد اقبال‌ حسین ‌دانسته ‌ زقول ‌ نبوی ‌ حال ‌ حسین‌
خواهی‌ که‌ خداوند تو را دارد دوست ‌در دل‌ جا ده ‌ محبت‌ آل‌ حسین‌
ملل‌ پیشرفتة‌ جهان‌ ملتی‌ هستند که‌ برای‌ آینده‌شان‌ از گذشته‌ سرمشق‌ گیرند ومسیر بزرگان‌، آباء و اجداد و اقوام‌ خود را انتخاب‌ کنند تا به‌ مطلوب‌ خود برسند. ملت‌رستگار آن‌ است‌ که‌ اخبار تاریخی‌ ـ ملی‌ خود را حفظ‌ و در آن‌ سیر کند تا به‌ سرحد کمال‌نائل‌ گردد.
جالب‌ترین‌ صفحات‌ اوراق‌ گذشته‌ تاریخ‌، شرح‌ حال‌ رجال‌ و پیشوایان‌ جامعة‌بشری‌ است‌ که‌ برای‌ سعادت‌ خانواده‌ یا ملت‌ خود قیام‌ کرده‌ و گام‌های‌ بلند برداشته‌ و باخطرات‌ خانمان‌ برافکن‌ مبارزه‌ کرده‌اند و در نتیجه‌، نسل‌ آینده‌ و اخلاف‌ آن‌ها از این‌مجاهدت‌ برای‌ پیشرفت‌ و ارتقاء فردی‌ و جمعی‌ استفاده‌ نموده‌اند. بهره‌گیری‌ از سیرة‌بزرگان‌، سنت‌ بشری‌ است‌ که‌ هر قوم‌ و ملتی‌ آداب‌ و عادات‌، حرکات‌ و سکنات‌، کردار وگفتار بزرگان‌ خود را به‌ عمل‌ گذاشته‌ و به‌ صورت‌ شئون‌ ملی‌ و رسوم‌ اجتماعی‌ درآورده‌است‌. پس‌ مجموعة‌ اندیشه‌ و گفتار و کردار بزرگان‌ یک‌ قوم‌ آداب‌ ملیت‌ و شئون‌ قومیت‌آن‌ جامعه‌ را تشکیل‌ می‌دهد.
هرکه‌ ناموخت‌ از گذشت‌ روزگارهیچ‌ ناموزد زهیچ‌ آموزگار
میلاد سید الشهدا
اشعة‌ آفتاب‌ وجود مبارک‌ «با سوابقی‌ که‌ جبرئیل‌ به‌ پیغمبر خدا از مولود او خبرداده‌بود» روز پنج‌ شنبه‌ سوم‌ شعبان‌ سال‌ چهارم‌ هجرت‌ در مدینه‌ از مشرق‌ دامان‌فاطمه‌ زهرا3 در خانة‌ امیرالمؤمنین‌(ع) پرتو افکن‌ گردید. او دومین‌ ثمرة‌ پیوند فرخندة‌علی‌(ع) و حضرت‌ فاطمه‌3 بود.
حسین‌ بن‌ علی‌(ع) در دوران‌ خود به‌ شجاعت‌ و آزادگی‌ و ایستادگی‌ در برابر ستم‌شهرت‌ داشت‌. میلادش‌ مانند زندگانی‌ و شهادتش‌ شگفت‌انگیز است‌. حضرت‌ در مدت‌زندگی‌ خود در کنار جدش‌ رسول‌ خدا(ص) با آن‌ حضرت‌ مأنوس‌ بوده‌ و حتی‌ وقت‌ نماز از آن‌حضرت‌ جدا نمی‌شد. رسول‌ خدا(ص) سخت‌ به‌ او و برادرش‌ اظهار علاقه‌ کرده‌ و با جملاتی‌که‌ دربارة‌ آنها فرمودند، گوشه‌ای‌ از فضایل‌ آنها را برای‌ اصحاب‌ بازگو کردند. اکنون‌ در آثارحدیثی‌، شمار زیادی‌ فضیلت‌ برای‌ امام‌ حسین‌(ع) نقل‌ شده‌ که‌ بسیاری‌ از آنها نظیرحدیث‌ «الحسن‌ والحسین‌ سیدا شباب‌ أهل‌ الجنة‌» متواتر بوده‌ و یا فراوان‌ نقل‌ شده‌ است‌.
بعد از تولد حسین‌(ع)، بی‌درنگ‌ او را که‌ شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا آمده‌ بود، به‌ حضورپیغمبر خدا(ص) بردند. به‌ اتفاق‌ تمام‌ مورخان‌ رسول‌ خدا کام‌ کودک‌ را با آب‌ دهان‌ خودبرداشت‌ و زبان‌ در دهان‌ او گذاشت‌ و او را از شیرة‌ جان‌ خود سیراب‌ کرد و فرمود: «حسین‌منی‌ و انا من‌ حسین‌» و آن‌ طور که‌ میل‌ داشت‌ حسین‌ را پرورش‌ داد و تربیت‌ کرد تابزرگ‌شد. ابن‌ اثیر می‌نویسد: در زمان‌ تولد امام‌ حسین‌(ع)، رسول‌ خدا(ص) در گوش‌راست‌ او اذان‌ و در گوش‌ چپش‌ اقامه‌ گفت‌ و اسراری‌ را به‌ گوش‌ او خواند و اماناتی‌ به‌ اوتحویل‌ داد. حسین‌ هم‌ اسرار و امانت‌ جدش‌ را بهتر از هر کس‌ حفظ‌ کرد و به‌ عمل‌گذاشت‌.
در مسیر تاریخ‌ سه‌ نفر شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا آمدند
آنچه‌ از تاریخ‌ به‌ دست‌ می‌آید، سه‌ نفر شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا آمده‌اند:
یحیی‌ بن‌ زکریا، عیسی‌ بن‌ مریم‌ و حسین‌ بن‌ علی‌ (ع)
عالمان‌ طبیعی‌ اروپا از روی‌ موازین‌ علمی‌ تکامل‌ ثابت‌ کرده‌اند که‌ جنین‌ آدمی‌شش‌ ماهه‌ کامل‌ نمی‌شود و زیست‌ نمی‌کند. هر مولود شش‌ ماهه‌ ناقص‌ الخلقه‌ می‌شود؛زیرا مقدار تکامل‌ سلول‌های‌ او به‌ حد زیست‌ نرسیده‌ و می‌گویند هر مولودی‌ باید کمتر از2500 گرم‌ وزن‌ نداشته‌ باشد و حد کمال‌ جنینی‌ او در نه‌ ماهگی‌ است‌ و حال‌ آن‌که‌ حسین‌شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا امد و این‌ قول‌ مورد انفاق‌ فریقین‌ است‌ و از نظر صورت‌ وسیرت‌ هم‌زیباترین‌ و کامل‌ترین‌ افراد بشر بود. نه‌ تنها نقصی‌ در او دیده‌ نشد بلکه‌ به‌ کمال‌ جسمانی‌و رشد کامل‌ روحانی‌ خود رسید. قیام‌ عاقلانه‌ و حکیمانه‌ او مثل‌ اعلای‌ کیاست‌ و سیاست‌ونشانة‌ جرئت‌ بود. نباید حساب‌ زندگانی‌ ابی‌ عبدالله را با سایر مردم‌ عادی‌ مقایسه‌ نمود.حسین‌ مرد آسمانی‌ بود و از آب‌ و خاک‌ِ دیگر عجین‌ شده‌ و نشو و نما یافته‌ و سیر فکری‌ اوباعث‌ نجات‌ بشر از نابخردی‌ است‌.
ابن‌ شهر آشوب‌ می‌نویسد: پس‌ از تولد حسین‌، فاطمه‌ مریض‌ شد و رسول‌ خدا(ص)دایه‌ خواست‌. حسین‌ از پستان‌ احدی‌ شیر نخورد مگر آن‌ که‌ چهل‌ شبانه‌ روز از انگشت‌وزبان‌ پیغمبر(ص) تغذیه‌ کرد تا بزرگ‌ شد.
دوران‌ کودکی‌ سیدالشهدا(ع)
امام‌ حسین‌(ع) تا هفت‌ سالگی‌ زیر نظر مقام‌ نبوت‌ و رسالت‌ سایه‌وار حرکت‌می‌کرد و در کنار مهد عصمت‌ و طهارت‌ بود. تا سی‌ وهفت‌ سالگی‌ در حجر ولایت‌ مطلقه‌الهیة‌ پدرش‌ و تا چهل‌ وهشت‌ سالگی‌ در کنار مهر و عاطفة‌ امامت‌ برادرش‌، حضرت‌مجتبی‌ عمر گذرانیده‌ و یازده‌ سال‌ هم‌ دورة‌ امامت‌ و ولایت‌ مطللقه‌ خود او بود. بنابراین‌دوران‌ِ کودکی‌ و جوانی‌، کمال‌ و امامت‌ او در مهبط‌ نزول‌ وحی‌ و مهد عصمت‌ و دامان‌ ولایت‌و ساحل‌ امامت‌ و مکتب‌ ولایت‌ ادامه‌ داشته‌ تا عاشورا که‌ سن‌ او پنجاه‌ وهفت‌ سال‌ سال‌ وهفت‌ ماه‌ بود.
در تربیت‌ حسین‌ اسرار شرافت‌، پاکیزگی‌، فضیلت‌، سعادت‌، سیادت‌، شهامت‌،شجاعت‌، استقامت‌ و پافشاری‌ در راه‌ دین‌، عزت‌ و حمیت‌، حفظ‌ ناموس‌ و حقوق‌ دیگران‌،دستگیری‌ از بینوایان‌، احقاق‌ حق‌ مستمندان‌، تسلیم‌ نشدن‌ و زیر بار زور نرفتن‌،طرفداری‌ از حق‌ و حقیقت‌، نهفته‌ است‌.
سجایایی‌ که‌ حسین‌ از جد و پدر و مادرش‌ به‌ ارث‌ برد برای‌ احدی‌ امکان‌پذیر نبود.در پرورشگاه‌ محمدی‌ شخصیت‌ حسین‌ عامل‌ مؤثری‌ در احیاء شریعت‌ اسلام‌ بود و مثل‌اعلای‌ درس‌ فضیلت‌ و اخلاق‌ گردید.
دوستی‌ حسین‌ برای‌ پیغمبر نه‌ تنها از راه‌ عاطفة‌ فرزندی‌ بود، بلکه‌ برای‌سفارشاتی‌ بود که‌ از زبان‌ وحی‌ گرفته‌ و حسین‌ را سبب‌ِ جاودانگی‌ و استمرار رسالت‌ و نبوت‌خود شناخت‌.
حسین‌، احیاگرِ مجد و عظمت‌ اسلام‌ و سبب‌ ابقاء حیات‌ اجتماعی‌ مسلمین‌ برای‌همیشه‌ گردیده‌ و نقش‌ او فراموش‌ شدنی‌ نیست‌.
حسین‌ و نسب‌
امام‌ حسین‌ از حیث‌ نسب‌ ممتازترین‌ انسان‌ است‌؛ زیرا جدش‌ رسول‌ خدا(ص)،مادرش‌ فاطمه‌ زهرا، پدرش‌ علی‌ مرتضی‌، برادرش‌ حسن‌ مجتبی‌، خواهرش‌ زینب‌ کبری‌و همسرش‌ دختر یزدگرد پادشاه‌ ساسانی‌ است‌ و این‌ نسب‌ برای‌ احدی‌ نیست‌.
حسین‌ و صورت‌ و سیرت‌
خواند میر از شواهد النبوه‌ نقل‌ می‌کند که‌ امام‌ حسین‌(ع) صورتی‌ زیبا و جمالی‌منور داشت‌ که‌ چون‌ در خانه‌ تاریک‌ می‌نشست‌ از سفیدی‌ رخسار مبارکش‌ محیط‌ اطراف‌روشن‌ می‌شد و همه‌ می‌دانستند امام‌ حسین‌(ع) است‌.
حسین‌ بن‌ علی‌ شخصاً داری‌ مزایایی‌ بود که‌ دیگران‌ فاقد آن‌ بودند وسرتاسرزندگیش‌ عجیب‌ بود؛ یکی‌ آن‌ که‌ شش‌ ماهه‌ به‌ دنیا آمد و دیگر آن‌ که‌ شهادتش‌بی‌نظیر بود. در قیام‌ خونین‌ او بسیاری‌ از کلمات‌ عملاً ترجمه‌ شد که‌ اگر حسین‌(ع) نبوداین‌ کلمات‌ معنا نمی‌شد: عشق‌ و اراده‌ و صبر و فداکاری‌ از جمله‌ آن‌ موارد است‌. سالارشهیدان‌ در حسن‌ خلق‌، تواضع‌، ادب‌، بخشش‌، صله‌ رحم‌، راستی‌، درستی‌، عبادت‌،فراست‌ و ذکاوت‌، شجاعت‌ و شهامت‌، آزادی‌ و سعادت‌، فداکاری‌ و گذشت‌، امیدواری‌ وآرزو، شرافت‌ و عشق‌، مرام‌ و مسلک‌، صبر وبردباری‌، سیاست‌ ملی‌ و مظلومیت‌ اجتماعی‌دارای‌ نبوغ‌ فکری‌ بود. این‌ کلمات‌ را چنان‌ معنا کرد که‌ تاکنون‌ کسی‌ چنین‌ معنانکرده‌است‌.
امام‌ حسین‌(ع) سرباز با شخصیت‌ و فداکار اسلام‌ است‌ که‌ درس‌ آزادی‌ و فداکاری‌و مجد و عظمت‌ را به‌ مسلمین‌ آموخت‌ و در صورت‌ و سیرت‌ بی‌نظیر و ممتاز بود.
حسین‌ بر دوش‌ پیغمبر(ص)
شیبانی‌ از عبدا.. بن‌ شداد روایت‌ می‌کند که‌ پدرش‌ گفته‌ در یکی‌ از اوقات‌ نمازهای‌جماعت‌ خدمت‌ پیغمبر بودم‌ ایشان‌ حسن‌ و حسین‌ را بر دوش‌ خود سوار کرده‌ بود و چون‌نزدیک‌ شد، آنها را بر زمین‌ گذاشت‌. آن‌ گاه‌ برای‌ نماز جماعت‌ تکبیر گفت‌. هنگام‌ سجودخیلی‌ طول‌ کشید. من‌ سر خود را بلند کردم‌، دیدم‌ حسین‌ بر پشت‌ پیغمبر(ص) سوار شده‌.من‌ دوباره‌ به‌ سجده‌ رفتم‌. چون‌ نماز تمام‌ شد، بعضی‌ گفتند: یا رسول‌ الله میان‌ دو سجده‌آنقدر طول‌ دادی‌ که‌ ما گمان‌ کردیم‌ امری‌ حادث‌ شده‌ و یا وحی‌ بر تو نازل‌ شده‌، فرمود:هیچ‌ کدام‌ از آنها نبود، فقط‌ پسرم‌ حسین‌ سوارم‌ شده‌ بود و من‌ نخواستم‌ او را پایین‌ آورم‌صبر کردم‌ تا خود فرود آید.
ابوسعید خدری‌ روایت‌ کرده‌ که‌ حسین‌ را دیدم‌ دوان‌ دوان‌ نزد پیغمبر آمد. رسول‌خدا نماز می‌خواند و حسین‌ به‌ گردنش‌ آویخت‌ و پیغمبر با دست‌ او را گرفت‌ و تا به‌ رکوع‌رفت‌، او را نگاه‌ داشت‌.
بخاری‌ از ابوهریره‌ نقل‌ می‌کند که‌ حسین‌ و حسن‌ نزد پیغمبر(ص) و در دامان‌ مهر وعطوفت‌ او بودند که‌ هوا تاریک‌ شد. پیغمبر(ص) فرمود بروید به‌ حجرة‌ مادرتان‌. گفتندتاریک‌ است‌ ما می‌ترسیم‌. ناگاه‌ نوری‌ ظاهر شد یا برقی‌ زد و فضا را روشن‌ کرد. حسنین‌ به‌خانة‌ مادر رفتند.
ابو عمر بن‌ عبدالله قرطبی‌ نقل‌ می‌کند که‌ با چشم‌ خود دیدم‌ پیغمبر(ص) حسین‌ راصدا می‌کرد و او از دامان‌ رسول‌ الله بالا می‌رفت‌. آن‌ گاه‌ دهان‌ حسین‌ را می‌بوسید ومی‌گفت‌: خدایا من‌ حسین‌ را دوست‌ دارم‌ تو نیز او را دوست‌ دار.
حسین‌ و فدایی‌ شدن‌ ابراهیم‌
در ترجمه‌ المستقصی‌ نقل‌ کرده‌اند که‌ پیغمبر(ص) امام‌ حسین‌ را بر زانوی‌ راست‌ وابراهیم‌ را بر زانوی‌ چپ‌ خود نشانیده‌ بود که‌ جبرئیل‌ نازل‌ شد و گفت‌: خدایت‌ سلام‌می‌رساندو می‌فرماید این‌ دو فرزند را برای‌ تو جمع‌ نخواهد کرد و یکی‌ را از تو باز خواهدگرفت‌، اینک‌ بیندیش‌ و هر کدام‌ را خواهی‌ اختیار کن‌.
پیغمبر(ص) بر چهرة‌ حسین‌ و ابراهیم‌ نگریست‌ و فرمود: اگر حسین‌ وفات‌ کند ازمفارقت‌ او دل‌ من‌ و علی‌ و فاطمه‌ هر سه‌ خواهد سوخت‌، ولی‌ اگر ابراهیم‌ وفات‌ یافت‌ اکثردرد و حزن‌ نصیب‌ من‌ خواهد شد و انتقال‌ ابراهیم‌ را قبول‌ نمود و او را فدای‌ حسین‌ کرد وپس‌ از سه‌ روز ابراهیم‌ مریض‌ شد و وفات‌ یافت‌.
حسین‌(ع) و لباس‌های‌ مختلف‌
لباس‌، معرف‌ فرد و اجتماع‌ است‌ و با لباس‌ می‌توان‌ افراد و قبایل‌ و ملل‌ را از هم‌تشخیص‌ داد. سادگی‌ و بی‌آلایشی‌ لباس‌ نمونة‌ سادگی‌ و بی‌آلایشی‌ روح‌ است‌.
در روایتی‌ مجلسی‌ نقل‌ می‌کند که‌ در روز عید حسنین‌ لباس‌ رنگارنگ‌، تن‌ کودکان‌مردم‌ دیدند و از جدشان‌ لباس‌ خواستند، جبرئیل‌ لباس‌ حریر سفید آورد و آن‌ گاه‌ آنان‌لباس‌ رنگین‌ خواستند. طشتی‌ آوردند جبرئیل‌ آب‌ ریخت‌ و لباس‌ حسن‌ سبز و لباس‌حسین‌ سرخ‌ شد در این‌ موقع‌ حسین‌ پنج‌ ساله‌ بود.
حسین‌(ع) دارای‌ لباس‌های‌ بهشتی‌ بود؛ یعنی‌ لباس‌ مخصوص‌ پیغمبر ازتافته‌های‌ نرم‌ بود که‌ فاطمه‌3 تهیه‌ کرده‌ بود و بر او می‌پوشانید و می‌فرمود لباس‌بهشتی‌است‌.
حسین‌ در بزرگی‌ لباسش‌ همانند لباس‌ پیغمبر و پدرش‌ علی‌ بوده‌. عمامه‌ تیره‌رنگ‌، پیراهن‌ سفید، نعلین‌ یمانی‌، انگشتر عقیق‌ در دست‌ داشت‌ و ابن‌ زیاد برای‌ واردشدن‌ به‌ کوفه‌ همین‌ حیله‌ را کرد که‌ لباسی‌ مانند لباس‌ حسین‌ پوشید و نقاب‌ بر او انداخت‌تا کسی‌ او را نشناسد و آن‌ گاه‌ وارد دارالاماره‌ شد.
چند روایت‌ در مورد حسنین‌
«سئل‌ رسول‌ الله(ص) ایما اهل‌ بیتک‌ احب‌ الیک‌ قال‌ (ص) الحسن‌ و الحسین‌»
از پیغمبر(ص) پرسیدند کدام‌ یک‌ از اهل‌ بیت‌ خود را بیشتر دوست‌ داری‌، فرمود:حسن‌ و حسین‌ را.
شیخ‌ طوسی‌ از حدیفه‌ نقل‌ می‌کند که‌ پیغمبر(ص) فرمود: فرشته‌ای‌ بر من‌ نازل‌ شدکه‌ تا آن‌ وقت‌ به‌ زمین‌ نیامده‌ بود. سلام‌ کرد «و ابشرنی‌ ان‌ ابنتی‌ فاطمه‌ سیدة‌ نساء اهل‌الجنه‌ و ان‌ الحسن‌ و الحسین‌ سیدا شباب‌ اهل‌ الجنة‌».
شیخ‌ طبرسی‌ نقل‌ می‌کند که‌ پیغمبر(ص) فرمود: روز قیامت‌ عرش‌ خدا را به‌ نور حق‌زینت‌ می‌کنند. حسن‌ طرف‌ راست‌ و حسین‌ طرف‌ چپ‌ عرش‌ قرار خواهند گرفت‌.
و در روایتی‌ دیگر دربارة‌ علی‌، فاطمه‌ و حسن‌ و حسین‌ : فرمود: هر کس‌ با آنان‌جنگ‌ آورد، من‌ با او به‌ جنگ‌ می‌خیزم‌ و هر آن‌ که‌ تسلیم‌ آنها شود، من‌ با او سر آشتی‌دارم‌.
رسول‌ خدا(ص) دست‌ حسنین‌ را گرفت‌ و فرمود: هر که‌ من‌ و این‌ دو پسر و پدر آنهارا دوست‌ دارد، روز قیامت‌ در صف‌ من‌ قرار خواهد گرفت‌.
عایشه‌ روایت‌ کرده‌، یک‌ روز صبح‌ حسن‌ و حسین‌ و فاطمه‌ و علی‌(ع) در زیر عبای‌پیغمبر(ص) جمع‌ شدند. آن‌ گاه‌ رسول‌ خدا(ص) فرمود: (انما یرید الله لیذهب‌ عنکم‌ الرجس‌اهل‌ البیت‌ و یطهرکم‌ تطهیراً).
علاقة‌ رسول‌ خدا به‌ این‌ دو فرزند، بر همه‌ اصحاب‌ آشکار بوده‌ و همانطور که‌ دربارة‌امام‌ حسین‌(ع) گذشت‌، پیامبر(ص) می‌کوشید تا مردم‌ را از علاقه‌ خود به‌ این‌ دو امام‌ آگاه‌کرده‌ و حتی‌ می‌فرمود: خدایا دوست‌ بدار کسی‌ که‌ آنها را دوست‌ بدارد: «من‌ احبنی‌ فلیحب‌هذین‌»، و فرمود: «من‌ أحب‌ الحسن‌ والحسین‌ فقد أحبنی‌، و من‌ أبغضهما فقدابغضنی‌» آن‌ حضرت‌ درباره‌ این‌ دو برادر فرمود: هما ریحانی‌ من‌ الدنیا»، درباره‌ امام‌حسین‌(ع) فضایل‌ اختصاصی‌ نیز آمده‌ است‌ که‌ یکی‌ از مشهورترین‌ آنها، روایت‌ «حسین‌منی‌ و أنا من‌ حسین‌» است‌.
یحیی‌ ابن‌ سالم‌ موصلی‌ که‌ از غلامان‌ امام‌ حسین‌(ع) بود، می‌گوید: با امام‌ درحرکت‌ بودیم‌. به‌ خانه‌ رسیدند و آب‌ طلبیدند. کنیزی‌ با قدحی‌ پر از آب‌ بیرون‌ آمد. امام‌پیش‌ از خوردن‌ آب‌ «فضه‌ای‌» را درآورده‌ به‌ او دادند و فرمودند: این‌ را به‌ اهلت‌ بسیار، آن‌گاه‌ به‌ نوشیدن‌ آب‌ پرداختند.
از امام‌ باقر(ع) روایت‌ شده‌ است‌ که‌ امام‌ حسین‌(ع) در سفر حج‌ پیاده‌ حرکت‌می‌کرد، در حالی‌ که‌ چهار پایان‌ او پشت‌ سر او حرکت‌ می‌کردند.
نقل‌ یک‌ روایت‌ هم‌ در اخلاق‌ امام‌ حسین‌(ع) مناسب‌ می‌نماید. ابن‌ ابی‌ الدنیا نقل‌کرده‌ است‌ که‌ امام‌ حسین‌(ع) بر گروهی‌ از فقیران‌ عبور می‌کرد که‌ سفره‌ شان‌ پهن‌ بود وغذایی‌ فقیرانه‌ داشتند. وقتی‌ امام‌ را دیدند، حضرت‌ را دعوت‌ کردند. آن‌ حضرت‌ پیاده‌ شد وفرمود: (ان‌ الله لا یحب‌ المستکبرین‌) آن‌ گاه‌ نشست‌ و با آنها غذا خورد. پس‌ از آن‌فرمود: شما دعوت‌ کردید، من‌ پیرفتم‌. اکنون‌ من‌ شما را دعوت‌ می‌کنم‌، باید بپذیرید. پس‌از آن‌ به‌ رباب‌ گفت‌: تا هرچه‌ آماده‌ کرده‌ بیاورد تا با هم‌ بخورند.
اشتغال‌ حسن‌ و حسین‌(ع) در حضور پیغمبر(ص) به‌ بازی‌های‌ کشتی‌، خط‌ نویسی‌،و «لعب‌ المداحی‌» چاله‌ بازی‌ با ریگ‌ و گودال‌ و خاک‌ و مسابقه‌ اسب‌ سواری‌ و تیر اندازی‌ وسبقت‌ در نماز و وضو و غیره‌ بوده‌ است‌.
سلمان‌ فارسی‌ روایت‌ می‌کند که‌ دیدم‌ حسین‌ در دامان‌ پیغمبر(ص) بود و می‌فرمود:تو سید فرزند سیدی‌ و پدر ساداتی‌، تو امام‌، فرزند امام‌ و پدر ائمه‌ هستی‌، تو حجت‌، فرزندحجت‌ و پدر حجج‌ خدایی‌، نُه‌ تن‌ از نسل‌ تو حجت‌ خدا هستند و نهمین‌ آنها قائم‌ ایشان‌است‌.
خصال‌ و مکارم‌ اخلاق‌ سید الشهدا از زبان‌ رسالت‌
شیخ‌ صدوق‌ در امالی‌ از حدیفه‌ الیمان‌ روایت‌ می‌کند که‌ دیدم‌ رسول‌ خدا دست‌حسین‌ را گرفته‌ و فرمود: یا ایها الناس‌ هذا الحسین‌ بن‌ علی‌ فاعرفوه‌ فوالذی‌ نفسی‌ بیده‌انه‌ لفی‌ الجنة‌ و محبیه‌ فی‌ الجنه‌ و محبی‌ محبیه‌ فی‌ الجنة‌».
ای‌ گروه‌ مردم‌، این‌ است‌ حسین‌ پسر علی‌ بن‌ ابیطالب‌، او را بشناسید. قسم‌ به‌خدایی‌ که‌ جان‌ من‌ بدست‌ اوست‌، حسین‌ در بهشت‌ است‌، دوستان‌ حسین‌ در بهشت‌ اند ودوستان‌ِ دوستان‌ او نیز در بهشت‌ خواهند بود.
نماز گزاردن‌ِ حسین‌ بر پدر و برادر و خواهرش‌
طبری‌ در تاریخ‌ کبیر می‌نویسد: چون‌ امیرالمؤمنین‌(ع) از جهان‌ درگذشت‌. حسن‌و حسین‌ و عبدالله بن‌ جعفر عامل‌ غسل‌ و کفن‌ و دفن‌ او شدند و او را در پارچه‌ای‌کفن‌کرده‌، دفن‌ نمودند و بر او نماز خواندند و حسن‌(ع) نُه‌ تکبیر بر جنازة‌ پدر گفت‌.
حسین‌(ع) و حج‌ خانه‌ خدا
مورد اتفاق‌ مورخان‌ است‌ که‌ حضرت‌ حسین‌(ع) بیست‌ وپنج‌ سفر پیاده‌ از مدینه‌ به‌مکه‌ برای‌ حج‌ رفته‌ است‌؛ یعنی‌ در مدت‌ عمر، که‌ بیشتر سنوات‌ آخر زندگی‌ آن‌ حضرت‌بوده‌، بیست‌ وپنج‌ بار به‌ خانة‌ خدا رفته‌ است‌.
حسین‌(ع) و کمک‌ به‌ مستمندان‌ و صفات‌ ممتاز ایشان‌
باری‌، حسین‌ بن‌ علی‌(ع) ظروف‌ چوبی‌ و قدح‌ از پوست‌ کدو داشته‌اند که‌ در آن‌ غذامی‌خوردند.
آن‌ حضرت‌ دارای‌ این‌ صفات‌ ممتاز بوده‌: مهمان‌ را گرامی‌ می‌داشت‌، سائل‌ رامحروم‌ نمی‌کرد و آنقدر می‌داد که‌ بی‌نیاز می‌شد. صله‌ ارحام‌ می‌نموده‌ و به‌ تمام‌ ارحام‌مقرری‌ می‌داد تا بی‌نیاز گردند. با فقرا مجالست‌ و معاشرت‌ داشت‌ و به‌ درد دل‌ آنهامی‌رسید. پیاده‌ها را سوار می‌کرد. ارباب‌ حوائج‌ را به‌ حاجت‌ خود می‌رسانید. برهنه‌ها رامی‌پوشانید. گرسنه‌ها را سیر می‌کرد. قرض‌ مقروضین‌ را ادا می‌نمود. پشتیبان‌ ضعفا بود.دوست‌ و شفیق‌ ایتام‌ بود. محتاجان‌ را ضمانت‌ و اعانت‌ می‌کرد. هر مالی‌ که‌ برای‌ اومی‌رسید یک‌ جا به‌ سائل‌ می‌داد تا دیگر گدایی‌ نکند.
امام‌ حسین‌(ع) به‌ سائلی‌ که‌ از راه‌ دور سراغ‌ خانة‌ کریم‌ آمده‌ بود، از پشت‌ در چهارهزار درهم‌ یا دینار داد و از این‌ که‌ اندک‌ است‌، عذر خواست‌. با این‌ اخلاق‌ و بخشش‌حسین‌(ع) تمام‌ فامیل‌ و اقارب‌ و عشیره‌ و همسایگان‌ و اهل‌ مدینه‌ و قبایل‌ بدوی‌ و ارباب‌حوائج‌ دور دست‌ را فریفتة‌ ملکات‌ اخلاقی‌ خود نمود.
در زیر آسمان‌ مردی‌ شجاع‌تر از حسین‌ نبود، زیرا شرایط‌ ابراز شجاعت‌
در مواقع‌ ابراز شجاعت‌ِ پیغمبر(ص) و علی‌(ع) چنان‌ نبود که‌ در جنگ‌ حسین‌(ع)موجودبود.
حسین‌(ع) و شرافت‌
امام‌ حسین‌(ع) فطرتاً شریف‌ بوده‌، زیرا برای‌ نجات‌ ملت‌ اسلام‌ از هلاکت‌،اضمحلال‌ و مرگ‌ همیشگی‌ قیام‌ کرد و با بیان‌ حق‌ و حقیقت‌ معانی‌ شرف‌ و شرافت‌ را درخلال‌ مسافرت‌ خود برای‌ مردم‌ ترجمه‌ کرد و اگر حسین‌(ع) با کردار و گفتار خود شرف‌ رامعنا نکرده‌ بود، بسیاری‌ دیگر از الفاظ‌ واقعاً و در حقیت‌ بدون‌ معنا در ابهام‌ می‌ماندند!
حسین‌ بود که‌ شرافت‌ محمد(ص) و آل‌ محمد را روشن‌ کرد و با فداکاری‌ و سعی‌ وعمل‌، خاندانش‌ را در نجات‌ بشر و هدایت‌ و ارشاد جامعه‌ با منطق‌ عملی‌ مبرهن‌ و ثابت‌نمودو خطر بزرگی‌ که‌ داشت‌ مسلمین‌ و اسلام‌ را تهدید به‌ مرگ‌ می‌کرد، به‌ شرافت‌ نفس‌خود برطرف‌ فرمود. اقتدار و عظمت‌ و شرافت‌ را برای‌ پیروان‌ اسلام‌ ثابت‌ کرد ودرخشان‌ترین‌ مظاهر صفات‌ فاضله‌ را که‌ به‌ شرافت‌ ترجمه‌ می‌شود، بر مردم‌ بیان‌ فرمود وملیت‌ اسلام‌ را جاویدان‌ فرمود.
بزرگی‌ به‌ مردم‌ و آزادگی‌ است‌نه‌ از مال‌ و جاه‌ و ملک‌ زادگی‌ است‌
زخوی‌ نکو مرد یابد شرف‌نه‌ از پرتو و دودمان‌ سلف‌
که‌ هر نیک‌ و بد زادة‌ آدمندزخوی‌ نکو با شرف‌ مردمند
حسین‌(ع) و صبر و شکیبایی‌
صبر وحوصله‌ حسین‌ به‌ قدری‌ بود که‌ جبرئیل‌ دربارة‌ صبر و عطش‌ او گفت‌: آسمان‌از صبرش‌ انگشت‌ حیرت‌ به‌ دندان‌ می‌گزد او آنقدر صبر می‌کند که‌ پوست‌ بدن‌ اطفالش‌ ازتشنگی‌ به‌ هم‌ جمع‌ می‌شود و لب‌ هایش‌ از رطوبت‌ خالی‌ و خشک‌ می‌گردد و باز هم‌ به‌دشمن‌ نفرین‌ نمی‌کند، بلکه‌ آنان‌ را به‌ دعا هدایت‌ می‌فرماید و می‌گوید: خداوندا این‌ قوم‌را هدایت‌ فرما. «صغیرهم‌ یمیته‌ العطش‌ و کبیرهم‌ جلده‌ منکمش‌».
مورخان‌ نوشته‌اند: به‌ قدری‌ صبر حسین‌ در مصیبت‌ با اهمیت‌ و با عظمت‌ بود که‌در روی‌ کرة‌ زمین‌ مصیبتی‌ چون‌ مصیبت‌ او رخ‌ نداده‌ و بزرگ‌ترین‌ آثار مصیبت‌ او صبرحسین‌ است‌.
سین‌(ع) و علم‌ و دانش‌
امام‌ حسین‌(ع) در دانش‌ وارث‌ مقام‌ نبوت‌ و مکان‌ امانت‌ و ولایت‌ و عصمت‌ وطهارت‌ بوده‌، علوم‌ و دانش‌ را از لسان‌ وحی‌ فرا گرفته‌ و آنچه‌ هم‌ اخذ کرده‌ به‌ مرتبة‌ علم‌الیقین‌ او رسیده‌ و لذا هرچه‌ علما و فضلای‌ مکتب‌ اسلام‌ مانند: ابن‌ عباس‌ و محمد حنفیه‌و.. خواستند حسین‌ را از رأی‌ خود منحرف‌ کنند، چون‌ علم‌ الیقین‌ در کار خود داشت‌ مانندکوه‌ پا برجا و استوار بر اجراء نقشه‌ خود بود. اندیشة‌ امام‌ حسین‌ مانند ساعت‌ منظم‌ کارمی‌کرد و هیچ‌ حادثه‌ای‌ او را متزلزل‌ نمی‌ساخت‌.
حسین‌(ع) از نظر روحی‌ و جسمی‌ شبیه‌ پیغمبر اکرم‌(ص) می‌باشد.
بزرگ‌ آیینه‌ای‌ بود در برابر حق‌ که‌ هر چه‌ بود سراپا در اوست‌ عکس‌پذیر.
مراحل‌ زندگی‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع)
حسین‌ بن‌ علی‌(ع) مدت‌ شش‌ سال‌ از دوران‌ کودکی‌ خود را در زمان‌ جد بزرگوارخود سپری‌ کرد و پس‌ از رحلت‌ آن‌ حضرت‌، مدت‌ سی‌ سال‌ در کنار پدرش‌امیرالمؤمنین‌(ع) زندگی‌ کرد و در حوادث‌ مهم‌ دوران‌ خلافت‌ ایشان‌ به‌ صورت‌ فعال‌شرکت‌ داشت‌. امام‌ حسین‌(ع) در جنگ‌های‌ جمل‌، صفین‌ و نهروان‌ حضور داشت‌ و درکنار پدر به‌ جنگ‌ با پیمان‌ شکنان‌ و ظالمان‌ پرداخت‌. از آن‌ حضرت‌ خطبه‌ای‌ از جنگ‌صفین‌ نقل‌ شده‌ است‌ که‌ ضمن‌ آن‌ مردم‌ را به‌ جنگ‌ ترغیب‌ می‌کردند.
امام‌ حسین‌(ع) در مراحل‌ مقدماتی‌ صفین‌ در گرفتن‌ مسیر آب‌ از دست‌ شامیان‌نقش‌ داشت‌. امام‌ علی‌(ع) پس‌ از آن‌ پیروزی‌ فرمود: «هذا اول‌ فتح‌ ببرکة‌ الحسین‌(ع)».
زمانی‌ عبیدالله بن‌ عمر در صفین‌ امام‌ را صدا کرد و گفت‌ که‌ پدر تو قریش‌ را چنین‌و چنان‌ کرده‌ است‌. امام‌ او را متهم‌ به‌ پیروی‌ از قاسطین‌ کرده‌ و فرمودند که‌ اینان‌ به‌ زوراسلام‌ را قبول‌ کرده‌اند، اما در اصل‌ مسلمان‌ نشده‌اند.
پس‌ از شهادت‌ امیرمؤمنان‌(ع) (در سال‌ چهلم‌ هجری‌) مدت‌ ده‌ سال‌ در صحنة‌سیاسی‌ و اجتماعی‌ در کنار برادر بزرگ‌ خود حسن‌ بن‌ علی‌ (ع) قرار داشت‌ و پس‌ ازشهادت‌ امام‌ حسن‌(ع) (در سال‌ پنجاه‌ هجری‌) به‌ مدت‌ ده‌ سال‌، در اوج‌ قدرت‌ معاویة‌ بن‌ابی‌ سفیان‌، بارها با وی‌ پنجه‌ در افکند و پس‌ از مرگ‌ وی‌ نیز در برابر حکومت‌ پسرش‌یزید قیام‌ کرد و در محرم‌ سال‌ 61 هجری‌ در کربلا به‌ شهادت‌ رسید.
امام‌ حسین‌(ع) در دورة‌ امامت‌ برادرش‌، از سیاست‌ وی‌ دفاع‌ می‌کرد. آن‌ حضرت‌در برابر درخواست‌های‌ مکرر مردم‌ عراق‌، برای‌ آمدن‌ آن‌ حضرت‌ به‌ کوفه‌، حتی‌ پس‌ ازشهادت‌ برادرش‌، حاضر به‌ قبول‌ رأی‌ آنها نشده‌ و فرمودند: تاوقتی‌ معاویه‌ زنده‌ است‌، نبایددست‌ به‌ اقدامی‌ زد. معنای‌ این‌ سخن‌ آن‌ بود که‌ امام‌ در فاصلة‌ ده‌ سال‌ به‌ اجبار حکومت‌معاویه‌ را تحمل‌ کردند. این‌ نکته‌ مهمی‌ در مواضع‌ سیاسی‌ امام‌ حسین‌(ع) است‌ که‌ کمترمورد توجه‌ قرار گرفته‌ است‌، دلیلش‌ نیز آن‌ است‌ که‌ ما، امام‌ حسین‌(ع) را بیشتر از زاویه‌اقدام‌ انقلابی‌اش‌ در کربلا می‌شناسیم‌.
مناسبات‌ امام‌ و معاویه‌ و گفتگوهایی‌ که‌ در مواقع‌ مختلف‌ صورت‌ گرفته‌، نشان‌ ازتسلیم‌ ناپذیری‌ امام‌ از لحاظ‌ سیاسی‌ در برابر پذیرش‌ مشروعیت‌ قطعی‌ معاویه‌ است‌.یکی‌ از مهمترین‌ دلایل‌، نامة‌ مفصل‌ امام‌ به‌ معاویه‌ است‌ که‌ ضمن‌ آن‌ به‌ حقایق‌ زیادی‌دربارة‌ جنایات‌ معاویه‌ در حق‌ شیعیان‌ امام‌ علی‌(ع) اشاره‌ شده‌ است‌. امام‌ در این‌ نامه‌ به‌معاویه‌ نوشتند: من‌ قصد جنگ‌ و مخالفت‌ با تو ندارم‌ و...
در جای‌ دیگری‌ نیز بلاذری‌ خلاصة‌ نامه‌ را ذکر کرده‌ که‌ یک‌ جملة‌ اضافه‌ دارد. درآنجا آورده‌ که‌ امام‌ به‌ معاویه‌ نوشتند: «و ما أعلم‌ فتنه‌ أعظم‌ من‌ ولایتک‌ هذه‌ الامة‌».یعنی‌ من‌ فتنه‌ای‌ سهمگین‌تر از حکومت‌ تو بر این‌ امت‌ سراغ‌ ندارم‌.
بعدها، وقتی‌ معاویه‌ رو در رو با حسین‌ بن‌ علی‌(ع) قرار گرفت‌، به‌ او گفت‌: آیاشنیدی‌ ما بر سر حجر و اصحاب‌ و شیعیان‌ پدرت‌ چه‌ آوردیم‌؟ امام‌ فرمود چه‌ کردید؟معاویه‌ گفت‌ آنها را کشتیم‌، کفن‌ کردیم‌، نماز بر آنان‌ خواندیم‌ و دفن‌ کردیم‌. امام‌ فرمود: امااگر ما یاران‌ تو را بکشیم‌، نه‌ آنها را کفن‌ می‌کنیم‌ و نه‌ بر آنها نماز می‌خوانیم‌ و نه‌ دفن‌می‌کنیم‌.
آخرین‌ بخش‌ زندگانی‌ امام‌ حسین‌، یعنی‌ دوران‌ امامت‌ آن‌ حضرت‌، مهمترین‌بخش‌ زندگی‌ او به‌ شمار می‌رود.
مبارزات‌ حسین‌ بن‌ علی‌(ع) در دوران‌ قبل‌ از امامت‌
حسین‌ بن‌ علی‌(ع) از دوران‌ نوجوانی‌ که‌ شاهد انحراف‌ دستگاه‌ حکومت‌ اسلامی‌از مسیر اصلی‌ خود بود، از موضعگیری‌های‌ سیاسی‌ پدر خود پیروی‌ و حمایت‌ می‌کرد؛چنان‌ که‌ در زمان‌ خلافت‌ عمر بن‌ خطاب‌، روزی‌ وارد مسجد شد و دید عمر بر فراز منبرنشسته‌ است‌. با دیدن‌ این‌ صحنه‌، بالای‌ منبر رفت‌ و به‌ عمر گفت‌: از منبر پدرم‌ پایین‌ بیاو بالای‌ منبر پدرت‌ برو!
عمر که‌ قافیه‌ را باخته‌ بود، گفت‌ پدرم‌ منبر نداشت‌! آن‌ گاه‌ او را در کنار خود نشانید وپس‌ از آن‌ که‌ از منبر پایین‌ آمد، او را به‌ منزل‌ خود برد و پرسید: این‌ سخن‌ را چه‌ کسی‌ به‌تو یاد داده‌ است‌؟ او پاسخ‌ داد: هیچ‌ کس‌!
در جبهه‌های‌ نبرد با ناکثین‌ و قاسطین‌
حسین‌ بن‌ علی‌(ع) در دوران‌ خلافت‌ پدرش‌، امیر مؤمنان‌(ع)، در صحنه‌های‌سیاسی‌ و نظامی‌ در کنار آن‌ حضرت‌ قرار داشت‌. او در هر سه‌ جنگی‌ که‌ در این‌ دوران‌ برای‌پدر ارجمندش‌ پیش‌ آمد، شرکت‌ فعال‌ داشت‌.
در جنگ‌ جمل‌ فرماندهی‌ جناح‌ چپ‌ سپاه‌ امیرمؤمنان‌(ع) به‌ عهده‌ وی‌ بود و درجنگ‌ صفین‌، چه‌ از راه‌ سخنرانی‌های‌ پرشور و تشویق‌ یاران‌ علی‌(ع) برای‌ شرکت‌ درجنگ‌ و چه‌ از رهگذر پیکار با قاسطین‌، نقشی‌ فعال‌ داشت‌. در جریان‌ حکمیت‌ نیز یکی‌ ازشهود این‌ ماجرا، از طرف‌ علی‌(ع) بود.
حسین‌ بن‌ علی‌(ع) پس‌ از شهادت‌ علی‌(ع) در کنار برادر خویش‌، رهبر و پیشوای‌وقت‌، حسن‌ بن‌ علی‌(ع) قرار گرفت‌، و هنگام‌ حرکت‌ نیروهای‌ امام‌ مجتبی‌(ع) به‌ سمت‌شام‌، همراه‌ آن‌ حضرت‌ در صحنه‌های‌ نظامی‌ و پیشروی‌ به‌ سوی‌ سپاه‌ شام‌ حضور داشت‌،و هنگامی‌ که‌ معاویه‌ به‌ امام‌ حسن‌ (ع)پیشنهاد صلح‌ کرد، امام‌ حسن‌، او و عبدالله بن‌جعفر را فرا خواند و درباره‌ این‌ پیشنهاد، با آن‌ دو به‌ گفتگو پرداخت‌ و بالاخره‌ پس‌ از متارکه‌ جنگ‌ وانعقاد پیمان‌ صلح‌، همراه‌ برادرش‌ به‌ شهر مدینه‌ بازگشت‌ و همانجا اقامت‌گزید.
اوضاع‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ دوران‌ امامت‌ حسین‌(ع)
در زمان‌ امام‌ حسین‌(ع) انحراف‌ از اصول‌ و موازین‌ اسلامی‌، که‌ از «سقیفه‌» شروع‌شده‌ و در زمان‌ عثمان‌ گسترش‌ یافته‌ بود، به‌ اوج‌ خود رسیده‌ بود، در آن‌ زمان‌ معاویه‌ که‌سالها از سوی‌ خلیفه‌ دوم‌ و سوم‌ بعنوان‌ استاندار در منطقه‌ شام‌ حکومت‌ کرده‌ وموقعیت‌خود را کاملاً تثبیت‌ کرده‌ بود، به‌ نام‌ خلیفه‌ مسلمین‌ سرنوشت‌ و مقدرات‌ کشور اسلامی‌ رادر دست‌ گرفته‌ حزب‌ ضد اسلامی‌ اموی‌ را بر امت‌ اسلام‌ مسلط‌ ساخته‌ بود و به‌ کمک‌عمال‌ ستمگر و یغماگر خود مانند: زیاد بن‌ ابیه‌، عمرو بن‌ عاص‌ و... حکومت‌ سلطنتی‌استبدادی‌ تشکیل‌ داده‌ و چهره‌ اسلام‌ را وارونه‌ ساخته‌ بود.
معاویه‌ از یک‌ سو، سیاست‌ فشار سیاسی‌ و اقتصادی‌ را در مورد مسلمانان‌ آزاده‌ وراستین‌ اعمال‌ می‌کرد و با کشتار، قتل‌، شکنجه‌ و آزار و تحمیل‌ فقر و گرسنگی‌ بر آنان‌ ازهرگونه‌ اعتراض‌ و جنبش‌ و مخالفت‌ جلوگیری‌ می‌کرد و از سوی‌ دیگر، با احیای‌تبعیض‌های‌ نژادی‌ و رقابت‌های‌ قبیله‌ای‌ در میان‌ قبائل‌، آنان‌ را به‌ جان‌ هم‌ می‌انداخت‌ واز این‌ رهگذر نیروی‌ آنان‌ را تضعیف‌ می‌کرد تا خطری‌ از ناحیة‌ آنان‌ متوجه‌ حکومت‌ وی‌نگردد، و از سوی‌ سوم‌، به‌ کمک‌ عوامل‌ مزدور خود با جعل‌ حدیث‌ و تفسیر و تأویل‌ آیات‌قرآن‌ به‌ نفع‌ خود، افکار عمومی‌ را تخدیر کرده‌، و به‌ حکومت‌ خودش‌ وجهة‌ مشروع‌ ومقبول‌ می‌بخشید. این‌ سیاست‌ ضد اسلامی‌، به‌ اضافة‌ عوامل‌ دیگری‌ همچون‌ ترویج‌فرقه‌های‌ باطل‌ نظیر: جبریه‌ و مرجئه‌ که‌ از نظر عقیدتی‌ با سیاست‌ معاویه‌ همسو بودند،آثار شوم‌ و مرگباری‌ در جامعه‌ بوجود آورده‌ و سکوت‌ تلخ‌ و ذلت‌ باری‌ را بر جامعه‌حکمفرماساخته‌ بود.
حسین‌ و وفاداری‌ در پیمان‌ معاویه‌
حسین‌(ع) مثل‌ اعلای‌ فضیلت‌ و کمال‌ و ارشاد و هدایت‌ بود. او در همه‌ حال‌مصالح‌ عمومی‌ را بر منافع‌ شخصی‌ ترجیح‌ می‌داد و دل‌ نگران‌ جامعه‌ بود و در فکر استفاده‌شخصی‌ نبود، بلکه‌ همواره‌ برای‌ ملت‌ اسلام‌ و برای‌ واژگون‌ کردن‌ نظام‌ امویان‌ تلاش‌ کرد.
حسین‌ با معاویه‌ در صلح‌ امام‌ حسن‌ پیمان‌ بست‌ که‌ قیام‌ نکند و با آنکه‌ معاویه‌ به‌شرایط‌ صلح‌ عمل‌ نکرد، حسین‌ بن‌ علی‌(ع) راضی‌ نشد شخصیت‌ خود را با نقض‌ عهد وپیمان‌ شکنی‌ مانند معاویه‌ خدشه‌دار نماید، لذا در پیمان‌ با معاویه‌ پایدار بود. هیچ‌ کس‌ننوشته‌ حسین‌ در تمام‌ عمرش‌ یک‌ دفعه‌ پیمان‌ شکنی‌ کرده‌ باشد.
شیخ‌ مفید می‌نویسد: وقتی‌ امام‌ حسن‌(ع) درگذشت‌، مردم‌ کوفه‌ و شیعیان‌علی‌(ع) از اطراف‌ نامه‌ نوشتند که‌ حاضرند معاویه‌ را خلع‌ کرده‌ و با او بیعت‌ کنند ولی‌حسین‌ بن‌ علی‌(ع) قبول‌ نکرد و فرمودند: «میان‌ من‌ و معاویه‌ عهدیست‌ که‌ وجدان‌ من‌اجازه‌ نمی‌دهد، نقض‌ عهد کنم‌. بنابراین‌ تا معاویه‌ زنده‌ است‌ من‌ بر عهد خود پایدارم‌ وچون‌ او در گذرد من‌ دربارة‌ تصمیم‌ خود تجدید نظر خواهم‌ نمود.»
مخالفت‌ حسین‌ با معاویه‌ در بیعت‌ یزید
ابن‌ کثیر شامی‌ می‌نویسد: معاویه‌ در سال‌ پنجاه‌ وسه‌ هجری‌ از مردم‌ برای‌ یزیدبیعت‌ گرفت‌. حسین‌(ع) از کسانی‌ بود که‌ با او مخالفت‌ کرد و حاضر به‌ بیعت‌ نشد و اهل‌کوفه‌ در این‌ امر برای‌ حسین‌(ع) نامه‌ نوشته‌، کسب‌ تکلیف‌ نمودند و اصرار داشتند که‌حسین‌ به‌ کوفه‌ رود تا با او بیعت‌ کنند و به‌ معاویه‌ بفهمانند که‌ حاضر به‌ قبول‌ خلافت‌ یزیدنخواهند بود و جمعی‌ بسیار هم‌ برای‌ این‌ کار به‌ مدینه‌ آمدند که‌ شاید حسین‌ را به‌ بیعت‌راضی‌ کنند که‌ اقلا پس‌ از معاویه‌ قبول‌ زمامداری‌ کند. چنانکه‌ پدرش‌ پس‌ از عثمان‌تقاضای‌ مردم‌ را قبول‌ کرد.
ولی‌ ابی‌ عبدالله به‌ آنان‌ جواب‌ منفی‌ داد؛ زیرا نمی‌خواست‌ نقض‌ عهد کند و تامعاویه‌ زنده‌ است‌ اختلاف‌ و اغتشاش‌ بر پا سازد. محمد حنفیه‌ و ابو سعید خدری‌ و مسیب‌بن‌ نجیبه‌ فرازی‌ نیز اصرار داشتند ولی‌ امام‌ حسین‌(ع) آنها را قانع‌ به‌ صبر و بردباری‌ کرد وفرمود در انتظار آینده‌ باشید.
امام‌ حسین‌(ع) در تحولات‌ اجتماعی‌ و دعوت‌های‌ متوالی‌ در این‌ ده‌ سال‌، بسیارسیاست‌ روشنی‌ را تعقیب‌ کرد وبا مردم‌ با کمال‌ تدبیر عمل‌ نموده‌ و همه‌ را به‌ آینده‌ای‌پرغوغا توجه‌ داد.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله امام حسین

دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام

 


بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی
عزیزان بحث را زمانی می بینند که در آستانه 15 خرداد هستند. به مناسبت 15 خرداد کمی از انقلاب و امام خمینی صحبت کنیم. اگر بگوییم که قیام امام نسخه ای از قیام امام حسین بود، حرف دروغ و مبالغه ای نیست. حالا من پرتویی از قیام امام حسین را نقل می کنم تا ببینید که اینکه مردم شعار می دادند: نهضت ما حسینی است. این یک واقعیت بود. یک مقایسه و تشابهی بین قیام امام حسین و امام خمینی هست. بنابراین موضوع: قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین (علیه السلام):
در اصل وقتی امام خمینی اعلامیه داد فرمود: ما از کربلا آموختیم، خون بر شمشیر پیروز است
هروقت که ما تهدید شدیم، چیزی که به مردم ایران قدرت داد ماجرای کربلا بود. مثلاً می خواهیم در محاصره اقتصادی قرار بگیریم. در محاصره اقتصادی چیزهایی را به ما نمی فروشند. مثلاً هواپیما، کشتی به ما نمی فروشند یا اینکه ما را در خریدن بعضی چیزها در منگنه قرار می دهند. خوب حالا در کربلا محاصره اقتصادی چه بود؟ حتی برای علی اصغر هم آب نبود. یعنی یک لیتر آب ممنوع بود. حالا ما از هواپیما ممنوع هستیم. الحمدلله ما خودمان شاید چند درصدی وابسته بودیم اما امام حسین برای آب که جزو مواد اولیه زندگی است مشکل داشت.
ایستادگی در برابر محاصره اقتصادی و نظامی
محاصره نظامی: کشتی آمریکا تا کجا آمده و در خلیج فارس چه شده است...؟ بالاخره برای امام حسین دهها هزار نفر دور هفتادو دو نفر را گرفتند. محاصره نظامی و محاصره اقتصادی. اینکه می گویند که روضه خوانی کنید این روضه ها یک روضه هایی است که اصلاً همه مشکلات را حل می کنند. امروز در دانشگاهها یک رشته ای به نام مدیریت است و در مدیریتها یک شاخه است به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی اینکه اگر صبح بلند شدیم و دیدیم که در بم زلزله شده است. چطور این مسئولین کشوری باید این بحران را حل کنند؟ مدیریت بحران. عصر عاشورا هم مدیریت بحران بود. زینب کبری حالا باید چه کند؟ هم خودش اینهمه داغ دیده است و هم حوادثی که رخ داده است و هم جمع و جور کردن و هم بتوان که از این خون استفاده کند، متن سخنرانی اش چه باشد؟ با چه کسانی برخورد بکند و چطور این رژیم را عوض کند؟ و چطور با سخنرانی اش آتش فشانی بکند؟ امام حسین یک جرقه راه انداخت اما این زینب کبری بود که این جرقه را یک جریانش کرد. گاهی یک کاغذ آتش می گیرد منتهی باید یک بادی بوزد که این کاغذی که آتش گرفته یک جنگل را به آتش بکشد. یعنی از یک جرقه یک جریان درست کند. مدیریت بحران. من به بعضی از اساتید دانشگاه که دکترای مدیریت داشتند و راجع به مدیریت در دانشگاه تدریس می کردند در دانشگاه تهران. گفتم: که شما راجع به مدیریت بحران هم تحقیقی دارید؟ بعد وقتی ماجرای مدیریت بحران زینب کبری را گفتم. گفت که من اصلاً به این جهت توجهی نداشتم عجب راست می گویی. مدیریت بحران این است. عرض کنم که:
انقلاب فرهنگی، مقدم بر انقلاب نظامی
1- هر دو فرهنگی و فکری بود: آغاز سخن امام با سخنرانی ها بود، با اعلامیه ها بود. چه خانه هایی که شب تا صبح نامه های امام را فتوکپی می کردند. و چه جور وسیله هایی که این نامه ها را می فرستادند؟ با ترس و لرز. یک وقتی امام هادی می خواست نامه ای را به کسی بدهد. نامه را در یک چوب که مثل عصا بود جاسازی کرد و گفت این نامه را ببر فلان جا که اگر در راه دیدند در قیافه یک عصا باشد. و این کسی که می برد در راه نزاع کرد و چوب را به طرف زد و و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت و امام دعوایش کرد و گفت: من وقتی من می گویم چوب را ببر به فلانی بده چرا...؟ گفت: من نمی دانستم که در آن نامه جاسازی کرده ای. یعنی آغاز کار با توپ و تانک نبود بلکه با سخنرانی بود. امام حسین هم همین طور. امام حسین در سوم شعبان متولد شد و بعد 57 سال باز هم روز سوم شعبان وارد مکه شد. یعنی روز تولد امام حسین با روز ورودش به مکه برای قیام، چون اول رفتند مکه و بعد از مکه به کربلا آمدند. روز ورودشان با تولدشان یکی بود، منتهی بینشان 57 سال فاصله بود. و در مکه می ایستاد و برای هر حاجی که به مکه می آمد سخنرانی می کرد و می فرمود: سلام مرابه مردم منطقه برسان و بگو که حکومت یزید چنین و چنان است. یعنی با سخنرانی پیام می داد. انقلاب فرهنگی بر انقلاب نظامی مقدم است. یک زمانی که در پاریس کودتا شده بود. رئیس جمهور را گرفتند و زندانیش کردند و در زندان مطالعه می کرد یک وقتی بلند شد و کتابها را به هوا ریخت. گفت من فکر می کردم در فرانسه کودتای نظامی شده اما کوتای فرهنگی شده است. من نمی دانستم که این نامه ها را خوانده اند همین نامه ها را خواندند که زیر بار حرفهای من نمی روند. بله این زبان از شمشیر تیزتر است. هر دو از فرهنگ بودند. 2- در هردو قاطعیت رهبری بود. به امام حسین هر کاری کردند که شما منصرف شوید. دیدی که به پدرت علی بن ابیطالب چه کردند؟ دیدید که به برادرت امام حسن چه کردند؟ مؤمن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود به این مردم اعتماد نکن. درست است که دوازده هزار نامه برایت فرستاده اند. فرمود: وظیفه است. نسبت به امام هم افرادی تذکراتی می دادند، دغدغه داشتند و احساس خطر می کردند. فرمود: همینکه گفتم. قاطعیت. یک زمانی افرادی آمدند نزد پیغمبر و عموی پیغمبر را واسطه کردند که این پیغمبر حرف حسابش چیست؟ زن می خواهد به او می دهیم. پول می خواهد به او می دهیم. فرمود: شما چه می گوئید؟ اگر خورشید را در دست راست من بگذارید و ماه را در دست چپ من بگذارید من از هدفم دست برنمی دارم. یک خانمی که حجاب دارد اینطور نیست که اگر به شهر دیگری رفت یا دانشگاه که عوض شد بتواند دست از لباسش بردارد. ما اگر در یک جلسه ای نشستیم و راهی را انتخاب کردیم. نباید که به خاطر شرایط و موجها دست از راهمان برداریم.
ایستادگی در برابر طاغوت های زمان
3- شعار هر دو حذف طاغوت بود. امام حسین یک جمله ای را دارد که من عین این جمله را در اعلامیه امام، بنیانگذار جمهوری اسلامی دیدم. امام حسین فرمود: «و علی الاسلام، السلام» یعنی اسلام خداحافظ. این سلام، سلام خداحافظی است. عرب دو سلام دارد: هم زمانی که وارد می شود می گوید سلامٌ علیکم و وقتی هم که کارش تمام می شود می گوید والسلام علیکم و رحمه الله. یعنی سلام و خداحافظ. شما زمانی که وارد حرم امام رضا(ع) می شوید سلام می کنید وقتی هم که می خواهید خارج شوید باز هم سلام می کنید. سلام ورود، سلام خروج. این سلام خروج است: اسلام خداحافظ. با اسلام خداحافظی کنید دیگر از اسلام خبری نیست. چرا؟ می گوید: «إذ» یعنی زیرا «إذ قد بلیت الامه» چون امّت اسلامی مبتلا شده «براع» به چوپانی مثل یزید. اگر یک زمانی رهبر مثل یزید بود مردم باید با اسلام خداحافظی کنند یعنی دیگر در آن زمان اسلامی وجود ندارد همین کلمه را در اعلامیه امام دیدیم که اگر بنا باشد که شاه ادامه پیدا کند و افکار و برنامه های شاه ادامه پیدا کند «و علی الاسلام السّلام» همین تیتر. اگر بنا باشد که اهداف شاه پیاده شود اسلام خداحافظ، دیگر از اسلام خبری نیست. کلماتی که امام در اعلامیه اش بکار می برد این چنین کلماتی بود و کلمات خیلی کلمات مهمی بود. یکی از جملات امام خمینی این بود. من این کلمات را می نویسم به خاطر اینکه شما عزیزان خیلی هایتان نبودید و آشنا بشوید که امام چگونه قیام را به راه انداخت. در آستانه 15 خرداد. یکی از جملات قرآن این است: می فرماید: که «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا التوبة/52» به مردم بگو « إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» این آیه قرآن است. هل یعنی آیا. تربّص یعنی انتظار دارید به ما جز یکی از دو کار خوب. حسنا یعنی کار خوب و حسنین یعنی یکی از دو کار خوب یعنی هر کاری که بکنید ما خوب هستیم. ما را بکشید الحمدلله در راه خدا شهید شدیم. ما هم اگر شما را کشتیم خوب الحمدلله ریشه طاغوت را کندیم. یعنی هر دوی اینها خوب است. خوب آدم نوه اش را که بغل می کند. اینکه نوه اش را می بوسد کیف می کند و نوه هم اگر پدربزرگ را ببوسد کیف می کند. هر دو کیف می کنند چه او این را ببوسد و چه این او را ببوسد. «قُلْ هَلْ تَتَربَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ التوبة/52» عین این آیه در اعلامیه امام نیز بود. هم این جمله بود و هم این جمله بود. منتهی حالا یادم نیست که هر دو جمله در یک اعلامیه بود یا اینکه جدا بود. حرکت در شعاع قرآن و حدیث بود و حرکت ها حرکت انفجاری نبود. آخر کمونیستها که ریشه شان کنده شد.
تحلیل نادرست از انقلاب اسلامی
یک زمانی حرفهای چرت و پرت می زدند. می گفتند: هر کجا که انقلاب می شود ریشه اش اقتصاد است. یعنی کشاورزها که فقر به آنها فشار آورد بلند می شوند و زمین را از زمین دارها می گیرند آنوقت انقلاب می شود. انقلاب کشاورزها علیه زمین دارها. کارگرهایی که به آنها فشار آمد کودتا می کنند و کارخانه را از صاحبش می گیرند. یعنی انقلاب ریشه اش، اقتصادی است. یعنی انفجار فقرا، انفجار محرومین. خوب می گوییم اگر واقعاً ریشه انقلاب ها اقتصاد است پس نباید مرکز انقلاب فیضیه قم باشد. مرکز انقلاب باید روستاهای محروم باشد. چون هر کجا که فقر بیشتر است باید انفجار انقلابش بیشتر باشد. شما اگر می گویید انقلاب یک انفجار علیه پولدارها و زمین دارها و سرمایه دارها است. پس باید ببینیم که در زمان شاه مرکز فقر کجا بود. اگر کردستان محروم بود و اگر چهارمحال و بختیاری محروم بود، اگر یاسوج محروم بود، اگر روستاها محروم بودند. اگر خیلی از شهرهای خراسان جنوبی یا شمالی محروم بودند. باید ببینیم که محروم کجاست پس باید انقلاب از آنجا شروع شود. امام خمینی وضع مالیش خوب بود. امام در خمین با اینکه یتیم بود ولی مشکل مالی نداشت. بله گاهی بر اثر فقر انسان دست به یک حرکتی می زند. فشار فقر او را منفجر می کند و انقلابی هم داریم که بر اثر فشار اقتصادی است ولی هر انقلابی بر اساس فشار اقتصادی نبوده. هر گردویی گرد است ولی هر گردی گردو نیست. فشار اقتصادی سبب انفجار می شود امّا هر انفجاری به خاطر فشار اقتصادی نیست. خیلی جاها انفجاری بوجود می آید که به خاطر فشار اقتصادی نیست. من شکمم سیر است و هیچ مشکلی هم ندارم. مگر هرکسی که داد می زند گرسنه است؟ مثل این است که بگوییم در خیابان هر کس که داد می زند گرسنه اش است. گاهی گرسنه ها داد می زنند ولی هر دادزنی گرسنه نیست ممکن است که واقعاً شکمش هم سیر است. شکم سیر است مشکل دیگری است که داد می زند. گرسنه داد می زند اما هر دادزنی گرسنه نیست. آنها قاتی می کنند. خوب تحلیلهای خیلی آبکی دارند. اسمشان را هم دانشمند می گذارند و آدم غصّه می خورد که حیف این لقب که به این فیلسوف و پرفسور و مکتب و... حرفهایی می زنند که. مثلاً می گویند زن که قدّش کوتاه است به خاطر این است که مردها به زنها اصرار کرده اند که خودتان را بپوشانید و حجاب باعث شده که زن خودش را همچین کند و... کوتاه مانده است می گوییم آخر مرغ که دیگر حجاب ندارد او چرا از خروس کوچکتر است؟ اصلاً گاهی وقتها یک حرفهایی می زنند که واقعاً به عنوان یک سردمدار یک مکتب ولی حرف آبکی است. صدای زن چرا ظریف تر از صدای مرد است؟ اصلاً ساختمان زن برای تعلیم و تربیت و عاطفه است و ساختمان مرد برای برخوردهای... آخر مثل چاقو و ساتور. مثل لاستیک کوچک و لاستیک بزرگ. هر لاستیکی برای یک وزنه ای و برای یک کاری درست شده است.
شهادت بهترین یاران در جریان قیام
در هر دو عزیزترین یاران نثار شدند. عزیزترین یاران امام حسین: علی اکبر، علی اصغر، ابوالفضل. و امام هم عزیزترین یارانش را: مطهری ها و بهشتی ها، مفتح ها، هاشمی نژادها، دستغیب ها، چمران ها، رجائی ها. عزیزترین یارانشان را دادند. اهدای عزیزترین یاران. همین شهر شما با اینکه از شهرهای بزرگ مملکت نیست و یک شهر عادی است ولی بیشترین شهید را در استان داده است. 32 طلبه در یک شهر... خوب این مهم است. هفتصد و خرده ای شهید خیلی مهم است. چه عزیزانی شهید شدند و شهیدان هم انسانهای عادی نبودند. هر دو انقلاب عزیزانش را داده است. خوب دیگر چه؟ در هر دو یاران باوفا بودند، وفادار بودند. زهیر در کربلا می گفت: اگر بارها کشته شوم دست از حسین برنمی دارم. در جبهه هم همینطور بود. پایش در گچ بود می رفت یا دستش قطع بود. این برادرش را دید که شهید شد برادر دوم می رفت. پسر عمو می دید که پسرعمویش شهید شده ولی باز هم او هم می رفت. هر یک شهیدی که جنازه اش بر می گشت. به جای اینکه مردم بترسند از آن محله چند نفر می رفتند. یعنی خونها به جوش می آمد.
5- در هر دو حقّانیت بود. در هر دو مظلومیت بود. کربلا و قیام امام. این شعاری که می گوییم نهضت ما حسینیه این قصّه چیست؟ در هر دو تبلیغات سوء و انحراف افکار عمومی بود. 43 رادیو به امام جسارت می کرد. و بوقهای بنی امیه هم علیه کربلا که بله امام حسین هم نسبت به خلیفه وقت خروج کرده. در هر دو همه نیروها بسیج شدند. در کربلا حدود 30 هزار نفر بسیج شدند برای 72 نفر. در زمان جنگ هم همه دنیا بر علیه ما بسیج شدند. در زمان جنگ دو نفر بودند که آرام بودند. یکی سوریه بود و یکی هم لیبی. که می گفتیم برادر سوریه و برادر لیبی. همه دنیا با دلارشان با نفتشان با دادن مراکز پایگاهشان، با نیرویشان، با رادیو و تلویزیونشان. در کربلا بسیج شدند ولی خوبی اراده خدا بود. در کربلا یاران امام حسین همه رقمی بودند. مثلاً یک ترک بود در لشگر امام حسین، ایرانی بود، عجم بود، عرب بود، بچّه بود، پیرمرد بود. در کربلا یاران از همه قشری بودند. در جمهوری اسلامی، کُرد بود، لُر بود، ترک بود، عرب بود، بلوچ بود. یعنی لشگر امام از یک قشر نبودند بلکه ترکیبی بودند و یاران امام هم در سال 1342 در سال قیام.
در هر دو محاصره اقتصادی بود که گفتم. در هر دو محاصره نظامی بود که گفتم. در هر دو خرابی مسکن بود. منتهی در ایران بمباران می شد و در آنجا خیمه ها را آتش می زدند. خرابی مسکن در هر دو بود. در هر دو شهادت طلبی بود. که می آمدند و التماس می کردند در قرآن یک آیه داریم: که افرادی می آمدند نزد پیغمبر و می گفتند که ما را بفرستید به جبهه. حضرت فرمود: «لا اجد» من اسب و شمشیر ندارم که به شما بدهم و اینها گریه می کردند که چرا نمی توانند به رزمندگان ملحق بشوند. تعریف می کند که اشک می ریختند.
کربلا، افشاگر چهره های بدعاقبت
البته عده ای هم خوشحال بودند «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ التوبة/81» عده ای هم در صدر اسلام شاد بودند که به جبهه نرفتند. می گفتند که خوب شد که ما جبهه نرفتیم. اینکه می گوییم که قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین است. در هر دو جبهه چهره ها افشا شدند. در قیام امام حسین خیلی ها بدعاقبت شدند. یک روز امام حسین نامه نوشت برای یک نفر، که شما یکی از یاران پیغمبر هستی و در جبهه های پیغمبر بودی و از یاران پدرم علی بن ابیطالب هم بوده ای و از یاران برادرم امام حسن هم بوده ای. می خواهم به کربلا بروم بیا. گفت: ببین ما سهم جبهه خودمان را رفتیم و دیگر حالش را نداریم. یعنی عمری را در جبهه بود ولی در امتحان آخر امام حسین را تنها گذاشت و بعد که امام حسین شهید شد خیلی می سوخت و می گفت که چرا من اینقدر بدعاقبت شدم و اینهمه سابقه درخشانم عاقبتش بد شد. مثل آدمی که مراعات بهداشت را می کند و یکمرتبه یک قاشق سم می خورد. یعنی همه دقتهای بهداشتی اش هوا. یک چهره هایی عوض و بدل شدند و برعکسش را هم داشته ایم. آدمهایی بودند که در طول عمرشان با امام حسین خیلی رابطه خوبی نداشتند مثل زهیر. اصلاً می گویند که زهیر عثمانی بوده است. در راه و نزدیک کربلا امام حسین ایشان را دید و با او مذاکره کرد و بالاخره جذب شد. یعنی یک کسی که یک عمری آن طرف بوده و در یک لحظه در روز عاشورا حُّر چاشتی ملحق شد. اصلاً با هزار سرباز آمده که امام حسین را بکشد... یعنی افرادی که در لحظه آخر به قول فوتبالیست ها که می گویند دقیقه نود. آدمهایی بودند که در دقیقه نود خوب شدند و آدمهایی هم داریم که در دقیقه نود بد شدند. این چهره ها همه یک نمایشگاه است یعنی کربلا یک نمایشگاه است. راجع به روضه خوانی که ما نگاه ساده به آن می کنیم. روضه خوانی یک نمایشگاه است در نمایشگاه می روند انواع قالی ها و مبل را می بینند، انواع ابزار ماشین را می بینند، ساعت را می بینند. در هر زمانی هر نمایشگاهی می آید و در یک رشته، شاخه ها و هنرهای خودش را و ابتکارات و صنعت خودش را نشان می دهد. این صنعت انسانها، نمایشگاه انسانها، بدعاقبت ها، خوش عاقبتها.
مبارزه با فساد، هدف قیام امام حسین علیه السلام
انگیزه هر دو اصلاح طلبی و نهی از منکر و مبارزه با فساد بود و لذا امام حسین(ع) فرمود: «انّی ارید ان آمر بالمعروف» من که به کربلا می روم می خواهم که نهی از منکر کنم. منکر چیست؟ وجود یزید منکر است. وجود حکومت یزید منکر است. و این را که می گویند در امر به معروف و نهی از منکر اگر جانتان در خطر است نروید، این برای امربه معروف و نهی از منکرهای معمولی است. آخر گاهی وقتها مثلاً یک مردی گناهی را انجام می دهد مثلاً فرض کنید یک حلقه طلا در دستش است و طلا هم برای مرد حرام است. شما اگر به او بگویی که آقا حلقه طلا حرام است او با چاقو تو را می زند. نه جان تو به اندازه یک حلقه طلا نمی ارزد در اینجا نمی خواهد که نهی از منکر بکنی چون جانت در خطر است. اما اگر منکر حلقه طلا نیست، حکومت یزید است. اگر حکومت یزید بود می ارزد که امام حسین ها، ابوالفضل ها و علی اکبرها و علی اصغرها، حبیب بن مظاهر ها، می ارزد که همه اینها شهید بشوند تا اینکه این رژیم برگردد. چون گاهی وقتها شرایط یک شرایطی است که... پس اینکه اگر یکوقت از کسی شنیدید که اگر جانت در خطر است امر به معروف و نهی از منکر نکن، باید مقایسه کرد که چه جانی را باید بدهیم که منکری را رفع کنیم. چه جانی باید بدهیم تا امر به معروفی را انجام بدهیم. می ارزد یا نمی ارزد؟ اما گاهی وقتها معروف می ارزد به اینکه انسان هر چی که شد، شد. امام به یک بچّه 13 ساله فرمود: که رهبر من تو هستی. حسین فهمیده. امام به حسین فهمیده فرمود تو رهبر من هستی و این بچه 13 ساله رهبر رهبر می شود. چرا؟ می گوید برای اینکه بچه 13 ساله حساب کرد، من برای اینکه این رژیم صدام را بشکنم، باید خودم بروم زیر تانک که این ارتش منفجر بشود. هر جوان فلسطینی یا لبنانی یا مشابه آن با عملیات شهادت طلبانه خودش را می زند به اسرائیل و خودش هم شهید می شود و آنها را هم... به این افتخار می کند. امام فرمود اگر کسی سلمان رشدی را بکشد و حتی اگر موفق هم نشود و در راه کشتن او شهید بشود او شهید است. برای اینکه سلمان رشدی یک آدم کج فکر و کج قلقی است و در یک جایی یک مقاله غلطی را می نویسد. حالا کشتن این... ولی یک وقت کشتن سلمان رشدی برخاسته از تفکری است که اروپا و آمریکا پشتش هستند. یعنی همه ابرقدرتها می خواهند علیه اسلام ضربه بزنند، آن هم ضربه فکری، تحریک شده. و لذا هیچ کتابی به اندازه کتاب سلمان رشدی سریع ترجمه نشد و سریع پخش نشد. خوب یک پرچم دار قلمی، قلم به دستی که ابرقدرتها پشتش هستند برای شکستن اسلام. خوب برای این اگر صد تا جوان هم شهید بشوند که او را بکشند می ارزد. چون او اگر محو شد دیگر قلمها را کنار می گذارند و حساب این را نمی کنند که با هر مقدّسی می شود بازی کرد.
خوب هر دو با قلب مطمئن بودند. سوره والفجر « یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ الفجر/28» ای دل آرام بیا نزد ما. «فَادْخُلِی فِی عِبَادِی الفجر/29» ملحق شو به بندگان خدا. «وَادْخُلِی جَنَّتِی الفجر/30» نمی گوید جنّات تجری. جنتی یعنی بهشت مخصوص، بهشت ویژه، ای دل آرام پرواز کن و به بهشت ویژه خودم بیا. امام خمینی هم نوشت من با دلی آرام و نفسی مطمئن به سوی خدا سفر می کنم. خواهران و برادران من نمی دانم که از کجا بگویم. فقط اگر می خواهید بدانید که انقلاب چه کرده است. یک گوشه هایی را بررسی کنید. البته وقتی که می گوییم انقلاب کار کرده است. معنایش این نیست که همه انقلابیون خوب هستند و همه مسئولین خوب هستند و مملکت ما هیچ مشکلی ندارد. تورّم، گرانی، کمبود، رشوه، پارتی بازی. این عیبها را هم من می دانم و هم شما می دانید. اما بحث ما این است که من بارها این مثل را گفته ام و باز هم تکرار می کنم.
مقایسه نظام اسلامی با دیگر نظام های حاکم
یک ماشینی را که می خواهید سوار شوید ببینید ماشین و راننده سالم هستند یا نه؟ حالا در مسافرها ممکن است یک نفر سیگار بکشد، یک نفر پیاز خورده باشد، یکی سیر خورده باشد، یکی نمی دانم بدنش بو بدهد و یکی پوست تخمه پرت کند، یکی پوست پرتقال پرت کند. ممکن است مسافرها در ماشین هر کدام به یک نحوی ماشین را کثیف می کنند. امّا ماشین سالم است و راننده هم سالم است. ماشین ما جمهوری اسلامی است و سالم است. اصولش قرآن و حدیث است و راننده اش هم امام است مقام معظم رهبری است. حالا این شهردار چنین کرد و این امام جمعه چنین کرد و این آخوند، این کت و شلواری، این وکیل، این وزیر، این سفیر. اگر مسافرها یکی دست گلی به آب داد حساب مسافرها از... چون اگر از این ماشین پیاده شوی دیگر ماشین نیست که سوار بشویم. شما می خواهی که سوار کدام ماشین بشوی؟ کدام راننده را قبول داری؟ اصلاً در دنیا راننده سالم چه کسی است؟ راننده ای که نبرد و نخورد و مردم را برای خودش نخواهد. راننده ما کسی است که هر کاری که کردند که حسینیه جماران را سفید کنند، امام گفتند: نه. زمانی که من آمدم گچ و خاک بود و با همین گچ و خاک هم می خواهم بروم. بعد از مرگ من سفید کنید. شما حساب کنید که حسینیه جماران با همان گچ و خاک هنوز هم گچ و خاک است و هنوز هم سفید نشده است. با کاخ شاه مقایسه کنید. چند روز پیش یک کسی آمده بود مسجد دانشگاه گفت آقای قرائتی من دانشجوی همین جا بودم. هفت نفر بودیم که می آمدیم و اینجا نماز می خواندیم. الآن 2000 نفر جوان می آیند مسجد دانشگاه. شب های احیا و در مراسم که چندهزار نفر می آیند. 2000 دانشجو کجا و هفت نفر کجا. خود بنده طلبه جوانی بودم که رفتم در همین استان در یکی از شهرها دبیرستان دخترانه. البته کاشان نبود، منطقه شما هم نبود، آران بیدگل و اینجاها هم نبود. در استان اصفهان بود. رئیس دبیرستان دعوتمان کرد برای سخنرانی رفتم دیدم که دخترها توپ بازی می کنند و دختران دبیرستانی هیچ چادری و روسری ندارند. گفتم آقا مرا کجا دعوت کرده ای؟ گفت خوب دبیرستان است. گفتم خوب باشد من نمی آیم. به هر حال با یک سری مشکلاتی رفت و به دخترها گفت و هر دو سه نفر رفتند زیر یک چادر و ما رفتیم و دیدیم که خانمهای دبیر چه وضعی دارند و خانمهای دبیر با اینک پاهایشان باز بود هر کسی یک روزنامه سرش کرده بود. بعد دبیرستانی ها به معلم ها خندیدند و خلاصه یک مشکلاتی داشتیم برای سخنرانی. به هر حال ما که به مقصد نهایی نرسیدیم اما نسبت به زمان شاه خیلی جلو هستیم. به آخر خط نرسیدیم ولی قابل قیاس هم نیستیم. این خونها به ثمر نشست. کتاب مطهری ده هزار تا که چاپ می شد، با زحمت به فروش می رفت. الآن بعضی از کتابها، صدهزارتا صدهزارتا به فروش می رسند. الآن دنیا به ایران توجّه دارد و کسی ایران را نمی شناخت. شما به کشورها بروید همه از آمریکا می ترسیدند. الآن مرد اول دنیا سید حسن نصرالله می شود. آمریکا همه را شکست داد و فقط سه تا سید سه تا استخوان هستند در گلوی آمریکا. یکی آیت الله سیستانی، یکی مقام معظّم رهبری و یکی هم سید حسن نصرالله. گیج شده اند که چطور آمریکا همه را شکست داد و این سه آخوند چه کسانی هستند؟ خیلی جلو هستیم. بعضی ها خجالت می کشیدند که در دانشگاه یا دبیرستان نماز بخوانند. ما الآن در همین سالن جوانی را سراغ دارم که زمانی که می خواست نماز بخواند. هر جا که می خواست نماز بخواند. بالاخره می گفت که نایلون بردم و شیلنگ گرفتم در مستراح و نایلون را انداختم و در دستشویی نمازم را خواندم. الآن در همین سالن است و می شناسمش. به هر حال خیلی جلو رفتیم و خیلی هم راه داریم که به نهایی برسیم. خدایا خون هایی که برای ما اسلام را آوردند و انقلاب را آوردند، عزّت آوردند. ما را پاسدار آن خونها قرار بده. (الهی آمین) روح امام و شهدا را از ما راضی بفرما. (الهی آمین) در مملکت ما کسانی را که حافظ خون شهدا هستند را محافظت بفرما. (الهی آمین) آنهایی که خون شهدا را نادیده می گیرند و به انقلاب و شهدا لطمه می زنند و دل خانواده های شهدا را با حرفها و حرکاتشان می لرزانند و غم می دهند به خانواده های شهدا اگر قابل هستند هدایت کن. (الهی آمین) این انقلاب را به انقلاب نهایی حضرت مهدی متصل و ما را یاران باوفای امام حسین قرار بده. (الهی آمین)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام