مشخصات این فایل
عنوان: اختلاف نظر شیعه و سنی
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 181
این مقاله درمورد اختلاف نظر شیعه و سنی می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله اختلاف نظر شیعه و سنی می خوانید :
ایراد به رسـول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
(وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ) (التوبة:58)
(و از آنها کسی است که طعنه میزند تو را در تقسیم اموال صدقه و اگر از آن مال به آنها بدهی راضی می شوند و اگر ندهی ناگهان خشم گیرند )
این صفات منافقان بوده و هست و نشیندم اهل تشیع هم بگویند که حضرت ابوبکر و عمر و عثمان رضی الله عنهم به پیامبر درتقسیم غنایم ایراد می گرفتند بلکه به گواهی قرآن و تاریخ آنها خود در راه خدا انفاق می کردند خصوصاً حضرت عثمان رضی الله عنه در اینکار گل سرسبد و سر آمد دیگران بودند .
پس این صفت منافقین نیز با اخلاق صحابه تطابق ندارد بلکه فرق بین زمین تا آسمان است .
ذلیل هستند
(یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) (المنافقون:8) می گویند هنگامیکه به شهر برگردیم پس حتماً عزیزان و بزرگان ذلیلان و خواران را از شهر بیرون می کنند و (اما) برای خدا و پیامبرش و مؤمنین است عزت و بزرگی ولی منافقان نمی دانند .
کیست که نداند در مدینه عزیز ترین مردم اصحاب بودند در آن شهر پادشاهی کردند و حکم و قضاوت بدستشان بود. و ذلیل ترین مردم منافقان و یاران عبدالله بن ابی بودند حتی پسرش با او مخالف بود پس این صفت هم با اخلاق صحابه همخوانی ندارد . زیرا آنها درعصر خود عزیز بودند و بنظرم تا امروز نیز چون آنها عزیزان و قدرتمندی ، پیدا نشد .
به جنگ رومیان نرفتند.
(فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلافَ رَسُولِ اللَّهِ وَکَرِهُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً لَوْ کَانُوا یَفْقَهُونَ فَلْیَضْحَکُوا قَلِیلاً وَلْیَبْکُوا کَثِیراً جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (التوبة:82:81 )
(شاد شدند عقب ماندگان به نشستن خود ضد رسول خدا صلی الله علیه و سلم و نپسندیدند که جهاد کنند به مال و جانشان در راه خدا و گفتند بیرون نروید درگرمی ! بگو آتش جهنم گرمیش شدید تر است اگر دریابند . پس که باید کم بخندند و زیاد بگریند به سزای آنچه که عمل میکردند.)
این آیه در باره جنگ روم است منافقین به جنگ تبوک نرفتند در حالیکه در آن 30000 شمشیر زن مسلمان و از جمله اصحاب کبار مغبوض عالمان شیعه شرکت داشتند پس نباید آنها را منافق بدانیم زیرا خدا منافقین را وصف کرده و مومنان را نیز این طور وصف می کند .
(لَکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ وَأُولَئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) (التوبة:89:88)
(اما پیامبر و ( کسانیکه با اویند از مومنان ) با مال و جانهایشان جهاد کردند آنها برایشان نیکی ها و خیرات است. و آنها رستگارند، خداوند آماده کرده است برایشان بهشتهای که در زیرآنها رود ها جاریست جاودان در آن بمانند و آن رستگاری بزرگ است .)
در خانه اگرکس است یک حرف بس است دلیل واضح آمدکه رفتار منافقین با آنچه که از کردار صحابه شنیده ایم منافات دارد . و حتی در یک مورد نیز نه فقط تطابق ندارد بلکه برعکس است . این بار در این گفتار ما فقط از قرآن دلیل آوردیم. و سخن الله را گواه گرفتیم اما کسی که هوای نفسانی خود را پیروی می کند می تواند همچنان در عقیده خود پا فشاری کند که منظور از منافقین مدینه همانا صحابه بودند. ما با او نمی توانیم بحث کنیم ولی در نهایت اینرا عموماً بخوانند گان خود می گوییم .که اگر انسان بدون منطق بخواهد از قرآن چیزی را ثابت کند متأسفانه براحتی میتواند آنچه را که می خواهد استنباط نماید اینکه فلان می گوید چون در قران آمده ( وفى المدینه منافقون ) پس صحابه منافقند مانند آن دو نفری است که ادعای پیامبری کردند یکی نامش بود نصرالله و دیگری فتح الله مردم پرسیدند دلیل نبوت شما چیست ؟ گفتند قرآن ! پرسیدند ( چطور؟) جواب دادند. درقرآن نوشته ( اذا جاء نصرالله و الفتح )
(و ما که نصرالله و فتح الله باشیم آمده ایم پس پیغمبریم )
تهمت و افترای نفاق بر صحابه نیز همسان استدلال فتح الله و نصرالله است .
جنگ بین صحابه
نکته ای که بسیاری از برادران اهل تشیع را به اشتباه میاندازد این است که حتی یک خطا را حاضر نیستند به صحابه ببخشند وگمان دارند که آنها باید همه کارهایشان خوب باشد و اتفاقاً همین عقیده را در مورد علی رضی الله عنه دارند . آنها می پندارند که علی معصوم بوده است .
ما هرگز عقیده نداریم که صحابه منجمله علی رضی الله عنه معصوم بوده اند بلکه معتقدیم از بعضی از صحابه کارهای خطایی سر زده است ما داریم صحابه ای را که در جنگ بدر حاضر بوده اما برای حفظ خانه اش حمله پیامبر به مکه را به کفارگزارش داده وقتی رازش برملا شد پیامبراز او پرسید . ( آیا کافر شدی ؟) گفت ( نه یا رسول خدا ایمان به خدا و رسولش دارم. تنها این تدبیری بود برای حفظ خانواده ام در مکه ) عمر رضی الله عنه اجازه خواست تا او را بکشد اما پیامبر گفت صحابه بدری را خدا بخشیده است . یا داریم صحابه ای که از جنگ فرار کرده مثل حضرت عثمان رضی الله عنه ولی خدا او را صریحاً بخشیده است و امثال اینها من با توجه به طرز تلقی عالمان مذهب شیعه ، میدانم که حالا نفس را حتی می کشند و می گویند ( پدر آمرزیده آخر که خودت قضاوت ما را کردی ! و حرف ما را زدی )
نه من قضاوت شما را نکردم من حرف خودم را زدم حرف ما این است که غیر از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم ) بقیه انسانها در معرض خطا هستند ممکن است گناه کنند ممکن است فتوای غلط بدهند. ولی صرف این امکان ،نباید ما را وادار کند که همه گناهان را به همه اصحاب نسبت دهیم .
گفتم این اشتباه عظیم عالمان مذهب تشیع است. آنها غلو می کنند و می گویند که کسی که رهبر است دیگرحتی یک گناه صغیره یا کبیره نباید بکند و بر این اساس ائمه خود را به خداوند متصل کردند و آنها را عقل کل و آگاه به تمام علوم و دانای غیب نیز می دانند حتی می گویند علم آنها لدنی است یعنی کسب نکرده اند بلکه خدا به آنها داده است آنها کار را به جای رساندند که حتی امام دهم خود را ( که 8 ساله بوده ) ازپیغمبری چون ابراهیم یا موسی یا عیسی بهتر میدانند خوب به چنین افرادی که بچه 8 ساله را از ابراهیم خلیل الله بهتر می دانند اول باید این نکته را فهماند که انسان معصوم از خطا در جهان در صورتی می تواند وجود داشته باشد که به وحی متصل باشد حتی حضرت محمد صلی الله علیه و سلم وحی به کمک ایشان نمی آمد دچار خطا می شدند مثلاً.
روزی حضرت عمر رضی الله عنه وارد اتاق شد و دید حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوبکر نشسته اند دارند گریه می کنند عمر متعجب شد و گفت برایم بگویید که چه چیز شما را به گریه آورده تا من هم همراه شما گریه کنم بعد معلوم شد که علت گریه نزول آیه های بوده که در آن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) مورد عتاب قرار گرفته که چرا تصمیم به آزادی اسیرها دارد این پیشنهاد ابوبکر بود این تصمیم مورد پسند الله (جل جلا له) نبوده است خداوند (جل جلاله) می فرماید .
(لَوْلا کِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّکُمْ فِیمَا أَخَذْتُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ ) سورة الانفال آیة 68
اگر نبود حکم خدا که پیشی گرفته پس لمس میکرد شما را به خاطر آنچه که گرفتید عذابی عظیم .
وطبیعی است که رسول خدا فوراً تصمیم خود را مطابق اراده الهی تغییر دادند .
خوب جایی که پیغمبر خدا مناسب ترین شخص به مقام رهبری بود زیرا خدا او را از بین همه مردم برای فرستادن آخرین پیام خود انتخاب کرد آری وقتی شایسته ترین فرد اگر وحی به کمکش نمی آمد امکان اتخاذ تصمیمات غلط از او میرفت پس دیگر از ابوبکر عمر عثمان و علی رضی الله عنهم چطور انتظار داشته باشیم که در تصمیمات خود و در افعال خود حتی یک بار هم به خطا نروند ؟
گفتیم شیعه برای حل این مشکل علی و ائمه دیگر خود را متصل به وحی دانسته اند ولی چون قرآن فرموده است .
محمد خاتم انبیاء است آنها برای آنکه مواجه به این ایراد نشوند نحوء اتصال علی و ائمه با خدا را اسماً تغییر دادند و شکل آن البته دست نخورده است یعنی آمدند گفتند علی بواسطه الهام با خدا تماس داشت و برای آنکه کسی با آنها نگوید چرا نام وحی را الهام گذاشتید آمدند و گفتند که وحی و الهام فرق دارند در وحی پیامبر فرشته را میدید و در الهام على فرشته را نمى دید و فقط صدایش را می شنید .
عاقل هم میداند که دیدن فرشته چندان اهمیتی ندارد. اصل و مقصود فهم است مهم ارتباط با الله به روش پیامبران است و چون علی پیامبر نبوده این نسبت نا روا که علی از آن بیزار است را نباید به او نسبت داد و نباید نام وحی را الهام گذاشت و قانون من در آوردی درست کرد .
وحی یعنی نزول کلام الهی بواسطه فرشته یا بی واسطه فرشته کما آنکه خداوند مستقیماً با موسی صحبت کرد و فرشته ای در کار نبود اما باز می گویم که به موسی وحی نازل شد و مثل عالمان شیعه لغت دیگری را برای این عمل ارتباط الهی بشر اختراع نمی کنیم و کلامی که بر محمد بواسطه فرشته قابل رویت نازل شده باز نامش وحی است وکلامی که به علی بواسطه فرشته غیر قابل روئیت نازل شده باز نامش وحی است با بازی کلمات نمی توان کلاه شرعی درست کرد .
پس اگر محمد را آخرین پیامبر بدانیم دیگرنمی توانیم قبول کنیم امام 8 ساله از پیامبری چون موسی علیه الصلاة و السلام که مستقیماً با خدا در ارتباط بوده بر ترباشد .
دیگرنمی توانیم ادعا کنیم انسانی بعد از او عقل کل و خالی از خطاء و اشتباه بوده است .
و باید بپذیریم که امکان دارد از اولیاء الله نیز خطا های سرزند منتهی تفاوت آنها بامردم عادی این است که آنها هر وقت که متوجه خطای خود شدند توبه می کنند
و استغفار می طلبند و اگر فتوای غلطی دادند از حرف خود . برمی گردند ! و صحابه نیز استثناء از این قانون نبودند .
ان سخنان مقدمه ای است برای جواب به این سوال که چرا اصحاب با یکدیگر جنگیدند .
خداوند در قرآن می فرماید .
(وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّى تَفِیءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ) (الحجرات:9)
(اگر دو گروهی از مومنان با هم جنگ کردند آن دو را آشتی دهید پس اگر یکی بر دیگری ظلم و زور گوئی کرد با زیاد رو و زورگو جنگ کنید تا به حکم خدا رجوع کند و وقتی به حکم خدا رجوع کرد پس بین آن در گروه بعدل اصلاح کنید .)
از ظاهر آیه بر می آید که امکان دارد دوگروه با هم جنگ کنند در حالیکه هر دو طرف مومن باشند و امکان دارد مومنی به مومن دیگر زور بگوید البته این به آن معنی نیست که حالا هر جا دیدیم دو گروه بنام مسلمان باهم می جنگند هر دو را ما مسلمان بدانیم یا یک طرف را بدانیم ! نه ماباید تحقیق کنیم پس بیایید روابط بین صحابه را ذره بین ببریم .
(گفتیم صحابه معصوم نبودند و به حکم این گاهی کار آنها به مرافعه و دعوا می رسید و آنها شکایت به رسول خدا می بردند وتسلیم فرمان او بودند کار در زمان ابوبکر و عمر و عثمان برهمین منوال بود البته گاهی می شد که صحابه از رهبریت ناراضی می شدند یا رهبر از افراد زیر دست ناراضی می شد اما جریان بر اساس قانون قرآن رول عادی خود را طی می کرد مثلاً عمر خالد را دوست نمیداشت و از ابوبکر خواست که او را برکنار کند .
اما ابوبکر سلیقه دیگری داشت وقتی عمر خلیفه شد خالد را کنار زد اما خالد قهر نکرد چون یک سرباز عادی به جهاد ادامه داد . وقتی عثمان خلیفه شد حضرت علی نسبت به بعضی از امور ایراد های به ایشان داشتند و حضرت عثمان نمی پذیرفتند .
اما علی شورش نکرد انقلاب نکرد توطئه گری نکرد بلکه حتی پسرانش نگهبان امیری بودند که علی بهرحال از سیاست وکشور داری او ناراضی بود اولین فتنه را کسانی بوجود آوردند که صحابه نبودند او باشانی از مصر خلیفه سوم را شهید کردند و خلیفه در حالیکه قدرت دفاع داشت دست به شمشیر نبرد و اجازه نداد احدی دست به شمشیر ببرد و غلط یا درست، این فتوای ایشان بود. اما پس از مرگ ایشان صحابه ای که از عمل مصریان اوباش به خشم آمده بودند دیگر مانعی برای دست بردن به شمشیر ندیدند. و هرکس به گوشه ای رفت تانیرویی جمع کند و اوباشان را گوشمالی دهد .
ناگفته نگذاریم که پس از شهادت خلیفه سوم اصحاب و منجمله شورشیان که مسلط برشهر شده بودند با علی بیعت کردند علی براساس فتوای خود تصمیم گرفت کارها را یکی یکى اصلاح کند چون معاویه حاکم شام زیر بار بیعت نمی رفت لذا علی سزا دادن قاتلان عثمان را به آن دلیل و به یک دلیل مهم تربه عقب انداخت دلیل مهمتر این بود که علی نیروی کافی برای مقابله با آنها را نداشت نیروهای صادق پراگنده شد بودند .
و شیرازه کارها از هم گسیخته بود و برای بنظم در آوردن امور احتیاج به زمان بود. اینجا اختلاف بین صحابه شروع شد حضرت عایشه و طلحه زبیر اصرار بر مجازات فوری قاتلان عثمان داشتند و نیروی گرد آوردند تا بزعم خود قاتلان را بکشند آنها سرجنگ به حضرت علی را نداشتند وقتی دو لشکر روبرو شدند کار به مذاکره کشید اما فتنه گران که در هر دو طرف بودند شبانه جنگ را شروع کردند و کنترول از دست صحابه خارج شد . و آتش جنگ با پیروزی حضرت علی موقتاً خاموش شد طلحه شهید شده بود زبیر هم ، و عایشه اسیرعلی بود . و از دو طرف کشته های مسلمانان زمین را فرش کرده بود . از رفتار علی ما پی می بریم که دعوای صحابه یک دعوای فقه ای بوده و برسر امور دنیوی نبوده است حضرت به قاتل زبیرکه خبرمرگ او را بهمراه شمشیرش آورده بود تا مژدگانی بگیرد مژده به جهنم داد و گفت ( از پبامبر شنیدم قاتل زبیرجهنمی است) و مردغضبناک شد و بعد جز و خوارج گشت و بدرک واصل شد .
حضرت به پسرطلحه گفت امیدوارم خدا مرا با پدر تو مشمول این آیات گرداند.
(إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ ادْخُلُوهَا بِسَلامٍ آمِنِینَ وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَاناً عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِینَ)(الحجر-45 -46- 47) ( بدرستیکه پرهیزگاران در باغ ها و چشمه ها باشند داخل شوید در آن بهشت ها سلامتی و بدون خوف و بیرون کشیم از دلهایشان کینه را ، برادر یکدیگر شده برروی تختهای مقابل یکدیگر( نشسته ) .
حضرت جسد کشتگان، اعم ازسپاه موافق یا مخالف را یکجا قرار داد و برآنها نماز جنازه خواند حد اقل شیعه معتقد است که کسی که علی برایش مغفرت بطلبد بهشتی است .
فتنه گران ازسپاه علی خواستند اموال مسلمانان منهزم شده را به یغما برند علی منع کرد و از میان لشکر علی آنهایی که بعدها خوارج شدند گفتند (مالشان را حرام کردی و خونشان را حلال ) اما علی همچنان معتقد بود که این فتنه ای است که بین اهل قبله رخ داده .
این رفتار علی بود با آنهایی که مردند علی نمی توانست کاری پیش از این برایشان بکند اما با عایشه همسر رسول خدا بعنوان محارب خدا و رسولش رفتار نکرد او را زندانی ننمود و تحت نظر نگرفت نه او را بلکه باهیچ مسلمان دیگری چنین نکرد. به حضرت عایشه نزدیک شد و سلام کرد جواب شنید برای او استغفار طلبید عایشه نیز برایش استغفار خواست پس امر کرد .
زنان لباس مردانه بپوشند و حرم رسول خدا را با احترام به مدینه برگردانند و علی هرگز از منبر برای کوبیدن عایشه استفاده نکرد علی هرگز نگفت که طلحه وزبیر به بهشت نمی روند علی بر اتفاق افتاده افسوس میخورد همچنان که عایشه چنین می کرد ما اگر راست می گوییم باید چون علی باشیم اگر علی عایشه را فحش داد ما هم بدهیم .
چرا بعضی ها از علی هم داغ ترند درست مثل خوارج که می خواستند مال کشته شده گان را نیز بگیرند .
در جنگ بین صحابه شکی نیست که حضرت علی محق تر بودند چونکه ایشان جز وصحابه کبار و عشره مبشره محسوب می شدند و بهرحال به خلافت انتخاب شده بودند ونقطه ضعفی نداشتند .
ولی مخالفان هم برای مخالفت خود دلایلى شرعی داشتند آنها به بعضی از اطرافیان علی معترض بودند و ایراد آنها هم درست بود زیرا
درمیان سپاهیان علی افرادی بودند که صفات منافقین را داشتند یعنی در جنگها خرابکاری میکردند و دست به فتنه میزدند .همانها درشبی که فردایش قرار بود برای جلو گیری از جنگ بین حضرت علی و حضرت طلحه و زبیر مذاکره شود آتش فتنه را روشن کردند و شبانه به سپاه مخالف زدند و باعث به شهادت رسیدن طلحه و زبیر شدند همانها بعدها درجنگ صفین وقتی حضرت علی در آستانه پیروزی قرار داشت و به کمک معاویه شتافتند وعلی را درمحاصره گرفتند و او را مجبور کردند که تن به صلح دهد تا مبادا سر زمین اسلامی یکپار چه شود و دو باره فتوحات خارجی ادامه یابد باز همانها بعد از صفین چون دیدند علی مصمم است سر زمین اسلامی را اگر به مذاکره نشد بازور یکپارچه کند از در مخالفت با او در آمدند و علی را کافر دانستند و شروع کردند به کشتن مخلصین .
و در نهایت علی مجبور شد به خون خواهی یک صحابه مظلوم به یاران سابق خود حمله کند و4000 نفر را درنهروان بکشد ولی یکی ازآنهای که جان در برده بود بلاخره موفق به شهید کردن حضرت علی شد .
اما علی قبل ازشهادت درنهایت باکشتن 4000 نفر از یاران سابق خود در جنگ نهروان کاری را کرد که طلحه و زبیر و عایشه و دیگران قبلاً خواستار آن بودند اگرعلی فرصت می داشت بیش از این دست به پاکسازی میزد اما چه میشود کرد که بشرمعصوم نیست و لو آنکه صحابی باشد یاران دیگر پیامبر سلیقه جداگانه ای داشتند و علی فرصت نیافت و شد آنچه که نباید میشد .
اما اینها را نباید بهانه کرد و طرف دیگر را کافر گفت زیرا اولاً آنها مخالف علی نبودند و ثانیاً على آنها را کافرنمیدانست .
و تازه این هیچ ربطی به عمر و ابوبکر و عثمان که پیشتر درگذاشته بودند ندارد و باز اصلاً ربطی به مسئله جانشینی پیامبر ندارد توجه کنید حتی فرد مخلص چون ابو موسی اشعری که در رکاب آن حضرت می جنگید درجنگ صفین وقتی کار به حکمیت رسید با آنکه نماینده و مورد اعتماد حضرت علی بود صلاح اسلام را در این دید که حضرت علی ومعاویه هردوکنار شوند وصحابه دیگری خلیفه گردد اگر ابو موسی معتقد بود که علی ازطرف خدا به این مقام رسیده است کی به خود چنین جرئتی میداد .
امروز عالمان شیعه حضرت ابو موسی اشعری را پیر مردی خرفت میدانند اما این طور نیست جای نشنیده ام که حضرت علی در انتخاب ابو موسی تحت فشار بوده باشد او خود ابو موسی را به نمایندگی انتخاب کرد پس حتماً به تقوی و عقل او اطمینان داشت .
و آنگهی کار ابو موسی بهتر ازکار امام حسن بود اگر او علی را خلع کرد معاویه را نیز برکنار نمود ویاما امام حسن خود را برکنار کرد و حکومت معاویه را پذیرفت پس بر ابوموسی ایرادی نیست همچنان که برامام حسن شماتتی نیست هدف آن دو بزرگوار یکپارچه کردن کشوراسلامی بود .
از بحث دور نشویم مقصودم این بود که دعوای بین صحابه ربطی به آنچه که مذهب شیعه شالوده اش را برآن قرار داده ندارد و نباید از این رخداد تاریخی سوء استفاده کرد .
دوستدار اهل بیت کیست ؟
عالمان مذهب تشیع کتب زیادی در باره اهل بیت نوشته اند . آنها دوستی آل علی را از افتخارات بلکه بزرگترین افتخار خویش می شمارند .
بیایید ببینیم تاچه حد در این ادعا صادقند .
نخست باید اهل بیت را شناخت! از نظر آنها اهل بیت در درجه اول یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین و در مرحله بعدی فرزندان آنها بخصوص از نسل حسین .
اما این تقسیم بندی نادرست است در حوزه و دایره ( اهل بیت ) اشخاص زیر نیز شاملند .
1ـ زنان پیامبریاهل بیت یعنی اهل خانه و دوستدار پیامبر باید خود بنگرد که در خانه ایشان چه کسانی زندگی میکردند .
در خانه پیامبر همسران و دختران ایشان می زیستند دختران شوهر کردند و رفتند و ماندند زنهایشان . و قانون زندگی این است که در خانه هر مردی بلأخره فقط زن باقی می ماند خواهر و دختر و مادر درخانه های خود میباشند یا میروند البته اگر مردی فوت کند آنوقت زنش نیز شاید به خانه مردی دیگری رود اما در مورد حضرت محمد صلی الله علیه و سلم زنانشان نه فقط درحیات بلکه پس از رحلت آن حضرت نیز در خانه ایشان ماندند و تا آخر عمرنه شوهری دیگر اختیار کردند نه به خانه ای دیگری رفتند حالا اگر کسی چون کبک سر خود را در برف فرو برد و از حقایق بگریزد در اصل حقیقت ، تغییری پیدا نمی شود .
الله (جل و علا) درقرآن هرجا که حکم اهل بیت را آورده اکثراً قصدش زن و همسر بوده است قصه لوط را بخوانید در قصه ابراهیم و نوح و هرماجرای دیگری که ذکر از آل لوط و آل ابراهیم شد مقصود همسرهم بوده است مثلاً دقت کنید .
(قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُجْرِمِینَ إِلَّا امْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِینَ) (الحجر:58 :60) (فرشتگان گفتند ) بدرستی که ما فرستاده شدیم بسوی قوم گنه کار تابر آنها عذاب نازل کنیم جز آل لوط بدرستیکه ما همه آنها را نجات میدهیم مگر زنش را که مقررکردیم با باز ماندگان باشد )
اگرزن از اهل بیت نبود دلیلی برای آن توضیح اضافه و استثناء کردن زن نمىتوان یافت.
در ماجرای حضرت ابراهیم وقتی که فرشتگان بدیدن ایشان آمدند مسئله اهل بیت و شمولیت همسر در آن بطور برجسته نمایان است.
فرشتگان وقتی به دیدن ابراهیم آمدند که حضرت در خانه محل اقامت خویش فرزندی نداشت خانواده او در آنجا متشکل بود از ایشان و ساره، فرشتگان آنگاه که قصه خود را بیان کردند در پی آن افزودند ( ای ابراهیم تو را بشارت میدهیم به فرزند ) زنش یعنی زن حضرت ابراهیم (علی الصلاه والسلام )این حرفها را که شنید تعجب کرد و فرشتگان گفتند.
(قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ) (هود:73)
(فرشتگان گفتند ای زن آیا از امر و حکم خدا تعجب می کنی بخشایش و برکات او بر شما اهل خانه است و بدرستیکه او ستوده و بزرگوار است.)
پس از آیه معلوم می شود که منظور از اهل بیت ( زن و همسر) است زیرا در خانه ابراهیم غیر از زن و شوهر کسی دیگر نبود و علاوه بر این مخاطب آیه نیز همسر پیامبر است.
(قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ) (هود:73)
(ای زن آیا تو از کار خدا تعجب می کنی ؟ )
( اتعجبین ) (یعنی ای زن تو تعجب می کنی اگر مقصود ابراهیم بود باید می فرمود)
(اتعجب ) زیرا پسوند (ی) و(ن) در عربی برای زن است.
با این تفاصیل دیگر چرا عالمان شیعه زنان پیامبر را از اهل بیت نمی داند آیا قرآن را قبول ندارند مسلماً دارند پس چرا این عقیده عجیب و غریب و متضاد را باور دارند. این آیه معروف را حتماً شنیده اید .
(إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) (الأحزاب:33) ( بدرستی که خدا اراده دارد تا حتماً از شما اهل بیت پلیدی را دورکند و شما را کاملاً پاک کند .)
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله اختلاف نظر شیعه و سنی
علی به حق بوده و مخالفان او اشتباه کردند
چرا حضرت علی رضی الله عنه سکوت کرد؟
افراط و تفریط شیعیان در مورد اهل بیت
مسئله امامت
تحقیق و تحلیلی پیرامون حدیث ارث [1]
عصمت ائمه و غلو در مورد آن
متعه یا ازدواج موقت
افزودن أشهد أن علیاً ولی الله در اذان
توسط شیعیان
فضیلت و برتری صحابه
مهدی موعود یا امام دوازدهم شیعیان
آیا شیعیان میتوانند غیر مسلمانان را به اسلام دعوت کنند؟
موقف تشیع از یاران پیامبر صلی الله علیه وسلم
زیارت قبور ائمه
منافق وفرصت ها
حضرت علی رضی الله عنه چرا سکوت کرد؟
انگیزه غاصبان چی بود؟
صحابه و زمان انحراف
چرا پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) جانشینی برنگزید؟
چرا عجله کردند؟
قرآن و مخالفان صحابه
خرابکاری می کنند
ایراد به رسـول خدا صلی الله علیه و آله و سلم
جنگ بین صحابه
دوستدار اهل بیت کیست ؟
داستان تهمت به حضرت عایشه
دختران پیامبر
زندگی حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه
بدون اعتقاد به صحابه ایمان کامل نمی شود:
دانلود تحقیق اختلاف نظر شیعه و سنی