دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
یادگیری عبارت است از فرایند تغییرات نسبتاً پایدار بالقوه فرد بر اثر تجربه. در تعریف فوق مفاهیمی وجود دارد که برای درک بهتر آنها را تحلیل میکنیم.
1. مفهوم فرایند: یادگیری فرایند است چون بر اثر تعامل دائم فرد با محیط، همیشه و در همه جا به طور پیوسته و مستمر صورت میگیرد.
2. مفهوم تغییر: یادگیری نوعی تغییر است که در فرایند تجربه اتفاق میافتد. بنابراین تغییرات ناشی از رشد و بلوغ یا استفاده از دارو یادگیری محسوب نمیشود.
3. مفهوم نسبتاً پایدار: تغییرات حاصل از یادگیری نسبتاً پایدار میباشند و رفتار موردی، لحظهای و تصادفی یادگیری محسوب نمیشوند.
4. مفهوم رفتار بالقوه: کاربرد رفتار بالقوه دلیل تفاوت بین مفهوم یادگیری و عملکرد است. به عبارتی یادگیری تغییراتی است که در ساخت ذهنی ایجاد میشود.
5. مفهوم تجربه: یعنی تنها آن دسته از تغییرات رفتار را میتوان یادگیری نامید که محصول تجربه، یعنی تأثیر متقابل فرد و محیط در یکدیگر باشد.
عوامل مؤثر در یادگیری (قوانین یادگیری)
1. قانون آمادگی: به موجب این قانون یادگیرنده باید از نظر جسمی، عاطفی، ذهنی، عقلی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند آموختنیهای معینی را فرا گیرد. مثلاً آموزش رنگها قبل از چهار سالگی برای کودک دشوار است.
2. قانون اثر: انسانها میل دارند تجاربی که مطلوب و رضایتبخش هستند بپذیرند و تکرار کنند و از آنهایی که اثر ناخوشایند دارند اجتناب کنند. بنابراین در امر آموزش، معلم باید دانشآموزان را یاری دهد تا از هر فعالیت یادگیری، نوعی رضایت شخصی احساس کنند و درسها را با میل و رغبت یاد بگیرند.
3. قانون تمرین: به موجب این قانون، تکرار و تمرین در یادگیری و دوام آن تأثیر فراوان دارد. زیرا هر قدر انجام عملی بیشتر تکرار شود آن عمل زودتر به صورت مهارت و عادت درمیآید.
4. قانون تقدم: معمولاً نخستین خاطرات کلاس درس بیشتر در ذهن باقی میماند. بنابراین نخستین روز تشکیل کلاس باید رفتار و برخورد معلم با دانشآموز صحیح و منطقی باشد.
5. انون شدت: یک واقعه مهیج و جذاب، بیشتر از واقعهای عامل و کسل کننده در ذهن باقی میماند بنابراین معلم میتواند با آوردن مثالها و نمونههای زنده و با استفاده از فناوری آموزش و به فعالیت واداشتن دانشآموزان، حالتی پرتحرک و جذاب در کلاس ایجاد کند.
6. قانون عدم کاربرد: مهارت و دانشی که به کار گرفته نشود، به تدریج و به میزان زیادی فراموش خواهد شد. بنابراین معلم باید شرایطی را تدارک ببیند تا دانشآموزان آموختههای خود را به کار بگیرند.
موانع یادگیری
1. کسل کنندگی 2. پیچیدگی 3. آزردگی
4. ترس از شکست 5. نگرانی از مسخره شدن 6. آموزش بیش از اندازه
7. عدم تمرکز حواس 8. تنبلی 9. نقص بدنی
10. کندذهنی
شرایط مؤثر در یادگیری
انگیزه یادگیری
آگاهی از ناکافی بودن دانش و مهارتهای کنونی
داشتن تصور روشن از دانش و مهارتهایی که باید کسب شود.
داشتن فرصت کافی برای تکرار
آگاهی از پیشرفت
داشتن وسایل و منابع مناسب برای یادگیری
ارتباط و اثر آن بر فرایند یادگیری و تدریس
تعریف ارتباط: ارتباط عبارت است از فرایند انتقال و تبادل افکار، اندیشهها، احساسات و عقاید دو فرد یا بیشتر با استفاده از علایم و نمادهای مناسب به منظور تحت تأثیر قرار دادن، کنترل و هدایت یکدیگر.
انواع روشهای ارتباطی عبارت است از:
1. ارتباط ارادی و ارتباط غیر ارادی: اگر ارتباطی با طرح و برنامهریزی قبلی و حساب شده باشد آن را ارتباط ارادی میگویند و در غیر اینصورت آن را ارتباط غیرارادی مینامند.
2. ارتباط رسمی و غیر رسمی: ارتباط جمعی و ارتباطی که در سازمانهای اداری و آموزشی جهت ابلاغ آئیننامهها و مقررات با زیردستان برقرار میگردد ارتباط رسمی میباشد و ارتباط عادی بین افراد از نوع غیر رسمی میباشد.
3. ارتباط کلامی و ارتباط غیرکلامی: اگر جریان ارتباط با رمزهای کلامی مانند بحث و گفتگو همراه باشد ارتباط کلامی بوده و اگر با حرکات دست و چشم، رنگ و صدا و غیره صورت گیرد غیرکلامی است.
4. ارتباط مستقیم و ارتباط غیرمستقیم: ارتباط مستقیم ارتباطی است که بدون واسطه بین شخص فرستنده و گیرنده پیام ایجاد میشود. ارتباط غیرمستقیم ارتباطی است که حالت چهره به چهره ندارد مانند ارتباط مؤلف با خوانندگان کتاب.
5. ارتباط فردی و ارتباط جمعی: ارتباط فردی یا خصوصی ارتباطی است که معمولاً بین دو یا چند نفر به وقوع میپیوندد و بیشتر حالت مستقیم و شخصی دارد ولی ارتباط جمعی ارتباط بین یک نفر با گروه کثیری میباشد مانند سخنرانی.
6. ارتباط یکطرفه و ارتباط دوطرفه: وقتی انتقال پیام از فرستنده شروع و به گیرنده ختم شود و گیرنده نسبت به مفاهیم پیام واکنشی به فرستنده نشان ندهد ارتباط یکطرفه است ولی اگر در ارتباط بازخورد وجود داشته باشد و فرستنده و گیرنده پیام متناوباً جای خود را عوض میکنند ارتباط دوطرفه است.
موانع ارتباطی
مهمترین اخلال کننده که مانع برقراری ارتباط مطلوب در فعالیتهای آموزشی میشوند عبارتند از:
1. بحث شفاهی: انسان به طور خودکار در برابر محرکهای ناخوشایند حالت تدافعی به خود میگیرد. بنابراین صدای یکنواخت معلم ممکن است باعث خستگی دانشآموزان شود. بنابراین معلمین برای جلوگیری از بروز این مانع و برای تقویت و افزایش کارایی تدریس خود باید علاوه بر علایم و نمادهای شفاهی، از علایم غیرکلامی و دیگر نشانهها نیز استفاده کنند.
2. جالب توجه نبودن پیام: انسان از میان پیامهای مختلف، آن دسته از پیامها را دریافت میکند که زمینه پذیرش آنها را دارد. به عبارت دیگر اگر پیام بر اساس زمینه علمی، علایق، انگیزهها و در یک کلام، بر اساس نیاز فراگیران منتقل نشود به خوبی دریافت نخواهد شد. زیرا برای گیرنده پیام ارزش اطلاعات موجود در هر پیام بسته به جالب توجه بودن، تازه بودن و غیرقابل پیشبینی پیام است.
3. انتقال منفی: هنگامی که با موضوع و مشکل جدیدی مواجه میشویم اگر درباره آن موضوع زمینه قبلی کافی نداشته باشیم سعی میکنیم در ذهن خود از تجارب قبلی نزدیک به آن برای درک مطلب جدید یا حل مشکل جدیدی کمک بگیریم. حال اگر تجارب قبلی ما بتواند ما را در درک مطلب جدید یاری دهد (انتقال مثبت) صورت گرفته ولی اگر باعث سردرگمی و آشفتگی ما در حل مسئله شود و ما را به اشتباه اندازرد (انتقال منفی) صورت گرفته است.
4. رؤیایی شدن یا در خود فرو رفتن: در چنین حالتی شاگرد ناگهان از مدار ارتباط کلاس خارج و با یک حالت رؤیایی وارد تجارب شخصی خود میشود. در واقع رؤیایی شدن یک وسیله تدافعی است که شاگرد در برابر محیط خشک و بیروح کلاس از خود نشان میدهد. این حالت را میتوان با افزایش سطح درک شاگرد و جذابیت موضوع و بکارگیری روشهای مختلف ارتباطی به نحو زیادی کاهش داد.
5. عدم درک: لازم است معلم سعی کند مطلبی را که به فراگیران خود میآموزد در خور فهم و درکشان باشد تا فراگیران بتوانند ارتباط لازم را با او برقرار کنند.
6. عوامل فیزیکی نامناسب: لازم است محیط کلاس از نظر نور، راحتی صندلی، رنگ دیوارها، سردی و گرمی و سایر عوامل فیزیکی مناسب باشد یا حداقل ناراحت کننده نباشد.
تعریف تدریس
تدریس عبارت است از تعامل یا رفتار متقابل معلم و شاگرد، بر اساس طراحی منظم و هدفدار معلم برای ایجاد تغییرات در رفتار شاگرد. این دو تعریف دو ویژگی برای تدریس مشخص میکند.
1. وجود تعامل یا رابطه متقابل بین معلم و شاگرد.
2. هدفدار بودن فعالیتهای معلم.
عوامل مؤثر در تدریس
ویژگی شخصیتی و علمی معلم } شامل 1. اقتدار طلب درسنگر، 2. رفاقت طلب درس نگر{
ویژگیهای شاگردان و تأثیر آن بر فرایند تدریس
تأثیر برنامه و ساخت نظام آموزشی در فرایند تدریس
تأثیر فضا و تجهیزات آموزشی در فرایند تدریس
هدف
هدف مرحله نهایی یک سلسله فعالیت مستمر است.
در تنظیم و تعیین هدفهای آموزشی همواره باید اصول زیر را مد نظر قرار داد.
روش و وسیله باید متناسب با هدف باشد.
هدف باید انعطافپذیر باشد.
هدف باید فرد را به فعالیت برانگیزد.
هدف باید متناسب با اوضاع، احوال و امکانات باشد.
هدف باید قابل وصول باشد.
حیطههای یادگیری
یادگیری در سه حیطه مهم زیر اتفاق میافتد.
1. حیطه شناختی و سطوح مختلف این حیطه در شکل زیر مشخص شده است.
حیطه شناختی به طور کلی به یادگیری مطالب و کسب و شناخت و معرفت درباره آنها مربوط میشود.
1. دانش: یادگیری در این سطح صرفاً جنبه حفظی دارد و هدف معلومات و اطلاعات است. مثلاً در تربیت بدنی نمونه این هدفها عبارتند از:
تعریف اصطلاحات فنی یک رشته ورزشی
دانستن ابعاد زمینهای ورزشی و قوانین و مقررات آنها
تشریح فنون و تاکتیکهای بازی فوتبال
تشریح مواد غذایی گوناگون برای کسب نتایج بهتر در رشتههای ورزشی
توصیف سیستمهای انرژی و تأثیر آنها بر مدت زمان فعالیت.
2. فهمیدن (درک و فهم): یادگیری در این سطح عبارت است از توانایی پی بردن به مفهوم یک مطلب و بیان آن با جملاتی که شخص خودش میسازد. نمونههای این سطح در تربیت بدنی عبارت است از:
ترجمه یک مقاله یا یک متن انگلیسی در مورد فوائد ورزش.
تبدیل اطلاعات آماری لیگ برتر فوتبال در یک نمودار به بیان گفتاری و نوشتاری
تفسیر تاکتیکهای رایج در بازی فوتبال
توانایی تفسیر علل تغییرات در مدیریت یک فدراسیون
پیشبینی نتیجه یک بازی بسکتبال یا فوتبال بر اساس اطلاعات و شناخت اولیه از تیمهای شرکت کننده
تشخیص پیامدها و عواقب شکست تیم ملی فوتبال
3. به کار بستن (کاربرد): عبارت است از توانایی کاربرد اصول علمی، فرضیهها و دیگر مفاهیم انتزاعی در وضعیت و موقعیتی مناسب بدون آنکه از طرف علم راه حلی ارائه شود.
نمونهای از هدفهای شناختی در طبقه کاربرد عبارتند از:
توانایی کاربرد اصول تغذیه در آمادهسازی تیمهای ورزشی
توانایی کاربرد اصطلاحات و مفاهیم علمی مربوط به یک برنامه بدنسازی در یک رشته ورزشی خاص
بکارگیری اصول روانشناسی در مربیگری
توانایی بکارگیری قوانین فیزیک و مکانیک برای کسب رکوردهای بهتر در دومیدانی
4. تجزیه و تحلیل: در سطح تحلیل، برشکستن مطلب و اجزاء تشکیل دهنده آن و یافتن روابط بین اجزاء و نحوه سازمان یافتن آنها تأکید میشود. بنابراین یادگیری در این سطح مستلزم گذشتن از مراحل دانش، فهمیدن و به کار بستن است.
توانایی تجزیه یک تکنیک والیبال مثلاً آبشار به مراحل اجرای آن شامل سه گام، پرش، ضربه، فرود.
توانایی تمیز دادن یا جدا کردن سفسطههای غیرمنطقی از استدلالهای منطقی
توانایی تحلیل روابط بین اجزاء تشکیل دهنده یک مطلب با یک مسئله و مشکل
توانایی شناخت واحدهای تشکیل دهنده یک سازمان ورزشی
5. ترکیب: ترکیب عبارت است از به هم پیوستن عناصر و اجزاء به منظور تشکیل یک کل واحد. به عبارت دیگر ترکیب مستلزم درهم آمیختن دوباره قسمتی از تجارب گذشته با مطالب جدید و بازسازی آن به صورت یک کل تازه و نسبتاً انسجام یافته است. عمل ترکیب به طور معمول با خلاقیت همراه است.
توانایی نوشتن داستان یا شعر
توانایی نوشتن یک برنامه آمادهسازی برای تیم فوتبال دانشگاه
توانایی طراحی ماشینهای بدنسازی جدید
توانایی تهیه طرح درس مناسب برای آموزش درس تربیت بدنی عمومی
کشف علل و عوامل مؤثر بر کمتجربگی دانشجویان
6. ارزشیابی: ارزشیابی عبارت است از داوری و قضاوت درباره اندیشهها، کارها، روشها، برای مقصود یا هدفی معین. ارزشیابی و قضاوت عالیترین مرحله شناخت است.
توانایی ارزشیابی اثرات ورزش و فعالیتهای بدنی بر سلامت جامعه.
تصمیمگیری ریشه فدراسیون فوتبال جهت به کارگیری یک مربی خارجی برای تیم ملی.
ارزشیابی: تصمیمگیری، قضاوت یا انتخاب مبتنی بر معیارها و ارزشها
ترکیب: ترکیب اجزاء برای تشکیل چیزی نو
تجزیه و تحلیل: تجزیه کل به اجزاء تشکیل دهنده آن برای شناخت عناصر آن
کاربرد: بهکارگیری اطلاعات در موقعیتی متفاوت از آنچه عیناً آموخته و فهمیده شده.
درک و فهم: تفسیرها، ترجمهها و خلاصههای اطلاعات معین
دانش: بازشناسی: بازشناسی و یادآوری آموختهها
حیطه عاطفی
هدفهای عاطفی شامل اهدافی است که با نگرشها، عواطف، علایق و ارزشها سروکار دارند و محصول آموزهاش شناختی، مهارتی و تربیتی که در محیط مدرسه، خانه و جامعه صورت میگیرد و عامل اصلی در این حیطه میزان علاقه فرد به یک موضوع میباشد.
سطوح مختلف هدفهای آموزشی در حیطه عاطفی
1. دریافت و توجه کردن: در این سطح منظور این است که دانشآموز وجود پدیدهها و یا حرکات معینی را مشاهده یا حس کند و یا یه اینگونه محرکات تمایل داشته باشد. در این مرحله شاگرد از یک حالت غیرفعال بیرون آمده و به یک شرکتکننده فعال تبدیل میشود. در تدریس باید پیوسته توجه دانشآموز را به فعالیتهای آموزشی جلب، حفظ و هدایت کند.
نمونهای از این هدفها در تربیت بدنی عبارتند از:
آگاهی از اهداف تربیت بدنی
محترمانه به سخنان مربی گوش دادن
توجه به دستورات داور
علاقه به مطالعه اخبار ورزشی
توجه به زیبایی اجرای یک حرکت ژیمناستیک
2. واکنش: در این سطح از دانشآموز انتظار میرود که گامی فراتر نهاده و احساس خود را فعالانه نمایان سازد. در حقیقت در این سطح پذیرفتن و درک مسئله کافی نیست بلکه شخص باید واکنشی در مورد مسئله مورد نظرش نشان دهد. دامنه این سطح از پیروی و متقاعد شدن شروع به پاسخ دادن داوطلبانه و همراه با رضایت ختم میشود.
نمونهای از این هدفها در تربیتبدنی عبارت است از:
تمایل به همکاری با اعضاء تیم در هنگام بازی
انجام تمرینات بدنسازی که توسط مربی تعیین شده
پیروی از قواعد و مقررات زمین بازی
مجلات ورزشی را داوطلبانه میخواند.
در مواردی که باید سکوت برقرار شود آرامش خود را حفظ میکند.
برای حفظ سلامتی و تناسب اندام خود ورزش میکند.
از تمرین فوتبال لذت میبرد.
3. ارزشگذاری: ارزشگذاری مبتنی بر درونی کردن دسته معینی از ارزشها است. در این مرحله پدیده و یا رفتاری با ارزش جلوه میکند. و دانشآموز تصور میکند که متعهد است دیگران را به راهی که خود انتخاب کرده راهنمایی کند و آنها را تشویق میکند که نظر او را بپذیرند و مانند او فکر کنند.
نمونههایی از این هدفها در تربیتبدنی عبارت است از:
اشتیاق به حفظ سلامتی
احساس مسئولیت برای گوش دادن و شرکت در مباحث مرتبط با ورزش
پذیرش نقش فعال در یک تیم ورزشی
تحت تأثیر قرار دادن دیگران برای شرکت در فعالیتهای ورزشی
وفاداری به تیمهای ورزشی که خود در آنها عضویت دارد.
پشتیبانی از اندیشهها و اهداف بازی جوانمردانه.
4. سازماندهی ارزشها: که عبارت است از ادغام ارزشهای مختلف، رفع تعارضات بین آنها و پایهگذاری یک نظام ارزشی پایدار و منسجم. آن دسته از هدفهای آموزشی که به تشکیل یک فلسفه زندگی منجر میشوند در این طبقه جای دارند. نمونههایی که در تربیتبدنی میتوان یافت:
دخالت دادن معیارهای اخلاقی در هنگام اجرای یک مسابقه ورزشی.
به عنوان داور فوتبال، به دور از تحت تأثیر تفاوت نژادها، فرهنگها وملیتها، منصفانه قضاوت میکند.
به سیاستها و رفتار اجتماعی مختلف در قبال رفاه عمومی، بیشتر از منافع محدود گروهها بها میدهد.
5. تبلور ارزشهای سازمان یافته در شخصیت: در این سطح، شاگرد دارای نظامی از ارزشها میشود که رفتار او را برای مدتی طولانی کنترل میکند. به عبارت دیگر مجموعهای از ارزشها در رفتار فرد انعکاس دائم پیدا کرده و در شخصیتش متبلور شده و جزء فلسفه زندگی او میشود.
نمونه هدفها در این سطح عبارتند از:
داشتن آمادگی برای تجدید نظر در نگرش و رفتار خود بر اساس معیار
عادت به برخورد عینی با مسائل
اعتماد به توانایی در موفقیت
یک وجدان شخصیتی برای خود ایجاد میکند.
تبلور ارزشها: رفتار کلی مبتنی بر ارزشهای درونی شده
سازمانبندی: نشان دادن رفتاری حاکی از تعهد نسبت به ارزشها
ارزشگذاری: نشان دادن رفتاری منطبق بر عقیده، در موقعیتهایی که اجباری برای اطاعت در میان نیست.
واکنش: پذیرش انتظارات از طریق توجه یا واکنش نسبت به محرکها یا پدیدهها
دریافت: آگاهی و توجه غیرفعال نسبت به پدیده یا محرک معین
3. حیطه روانی حرکتی: این حیطه شامل فعالیتهایی است که به هماهنگی عصبی و عضلانی نیاز دارد و بیشتر شامل مهارتهای عملی در زمینههای فنی و حرفهای، تربیتبدنی، هنر، کارهای آزمایشگاهی و امثال آن است.
سطوح یادگیری در حیطه روانی حرکتی عبارت است از:
تذکر: برای انجام مهارتهای حرکتی سه نوع آمادگی لازم است:
1. آمادگی شناختی: داشتن اطلاعات
2. آمادگی جسمی: فیزیک مناسب
3. آمادگی عاطفی: علاقه داشته باشد.
1. سطح مشاهده و تقلید: تقلید پائینترین سطح مهارتهای حرکتی است. در این سطح فرد نمیتواند بدون کمک دیگران، کاری را که جنبه حرکتی دارد درست انجام دهد.
2. اجرای مستقل: در این مرحله از روش تقلید ساده دور میشویم و به مرحله اجرای آگاهانهتر عمل میرسیم. در این مرحله باید میزان وابستگی شاگرد به مربی کاسته شده به حدی که دیگر نیاز به یاری مستقیم مربی نباشد ولی نظارت و هدایت او در اجرای مهارت باید همچنان ادامه یابد
3. دقت در عمل: توانایی انجام مهارت حرکتی هنگامی که به این سطح میرسد که فرد بتواند کاری را به درستی و با دقت، سرعت و ظرافت کافی انجام داده و تکرار کند در این مرحله نظارت و راهنمایی مربی، تمرین و تکرار نقش ارزندهای ایفا میکنند.
4. هماهنگی حرکات: هنگامی که فرد به این مرحله از مهارت میرسد میتواند چند فعالیت را به طور همزمان و هماهنگ انجام دهد. مثلاً اجرای یک برنامه ژیمناستیک، یا شنا کردن یا تایپ کردن.
5. عادی شدن: این سطح که بالاترین مرحله یادگیر در حیطه روانی _ حرکتی است، انسان به طور خودکار به انجام کارهای دقیق و موزون عادت میکند. در اینجا دیگر شخص برای انجام یک عمل به فکر کردن و صرف انرژی عصبی جهت هماهنگ کردن فعالیتها و توالی آنها نیاز ندارد و فعالیت به شکل ناخودآگاه صورت میگیرد. مانند رانندگی.
عادی شدن: انجام کامل یک یا چند مهارت به آسانی و به طور خودکار
هماهنگی حرکات: آمیختن بیش از یک مهارت و انجام هماهنگ آنها
دقت: انجام عمل با صحت، دقت و ظرافت کافی
اجرای مستقل: انجام عمل بدون کمک گرفتن از دیگران
تقلید: مشاهده مهارت و تقلید از آن
آشنایی با روشهای مختلف تدریس
1. روش سقراطی: روش و شیوهای است براش اثبات سو و خطا و رفع (...............) از ذهن شاگرد. در این روش معلم با سؤال و جواب و مجادله پس از آنکه خطای مخاطب را مشخص کرده، تا رسیدن به کشف حقیقت، به همان شکل پرسش و پاسخ ادامه میدهد. در این روش نقش معلم عمدتاً پرسیدن و نقش شاگرد پاسخ دادن به سؤالات است.
2. روش توضیحی: عبارت است از انتقال مستقیم اطلاعات به دانشآموزان با استفاده از مطالب چاپی (کتاب و جزوه) یا به وسیله سخنرانی. در این روش معلم هم اصول و هم راه حل مسائل را ارائه داده و از دانشآموزان خواسته نمیشود که به طور مستقل حقایق را کشف کند.
مهمترین حسن این روش این است که میتواند مجموعه کاملی از حقایق، مفاهیم و اصول به شکلی منظم به دانشآموزان آموخت. محدودیت این روش این است که دانشآموز مطالب را حاضر و آماده دریافت میکند و در کشف حقایق فعال نیست. در این روش توضیح معلم باید:
روشن و قابل درک باشد.
نکات اساسی و اصلی را در بر داشته باشد.
کافی و دقیق باشد.
ساده و کوتاه باشد.
از مثال و تصویر و غیره استفاده کند.
3. روش سخنرانی: در روش سخنرانی معلم، کمو بیش بدون وقفه در کلاس صحبت میکند. شاگردان به سخنان او گوش داده، یادداشت برمیدارند و درباره سخنان او میاندیشند ولی با او گفتگو نمیکنند و در پایان برای روشن شدن مطلب چند سؤال هم ردوبدل میشود.
مراحل سخنرانی
1. بخش مقدماتی: در مرحله معلم زمینه را برای ارائه مطلب آماده میسازد و سپس موضوع سخنرانی و برنامهای که برای آن تدارک دیده، اعلام میکند.
2. بخش میانی: در این بخش معلم، اطلاعات و نکات لازم را درباره موضوع بیان میکند. بیشترین وقت سخنرانی صرف این بخش میشود.
3. بخش پایانی: در بخش پایانی معلم مطالب و اطلاعات ارائه شده به یکدیگر ربط داده و مطالب را جمعبندی و خلاصه میکند. به سؤالات پاسخ داده و در صورت نیاز برای آنها تکالیف درستی تعیین میکند و سخنرانی خود را با یک جمله مناسب به پایان برساند.
محاسن سخنرانی
اقتصادی بودن آن.
انعطافپذیری آن
برای تقویت قوه بیان معلم و مهارت گوش دادن دانشآموز مفید است.
محدودیتها
معلم فعال و دانشآموزان غیرفعال هستند. در نتیجه باعث خستگی دانشآموزان میشود.
برای آموزش مهارتهای عملی رو.ش مناسبی نیست.
معلم تفاوتهای فردی را درنظر نگرفته و برای همه یکسان، مطالب را ارائه میدهد.
جلب توجه و تمرکز فکری دانشآموزان در طول مدت سخنرانی مشکل است.
برای ایجاد مهارتهای ذهنی در سطوح بالا (تجزیه و تحلیل و ترکیب و ارزشیابی) روش مناسبی نیست.
دانشآموز مجبور است مطالب را به زور تکرار حفظ کند.
4. روش اکتشافی: فرایندی است که دانشآموز باید طی آن مسئله مورد نظر را مشخص کند. راه حلهای ممکن را در نظر گرفته و آنها را با توجه به شواهد آزمایش کرده و به نتیجهگیری مناسبی برسد و این نتایج را در موقعیتهای جدید به کار گیرد و سرانجام به قوانین کلی و قابل تعمیم رسد. در این روش دانشآموز باید بدون راهنمایی معلم و یا با راهنمایی محدود او به هدف برسد.
محاسن روش اکتشافی
توانایی ذهنی دانشآموز را تقویت میکند.
انگیزه درونی دانشآموز را افزایش میدهد.
دانشآموز را خلاق و کاوشگر بارمیآورد.
موجب دوام بهتر آموختهها میشود.
تذکر: محدودیت آن این است که در تمام رشتهها قابل اجرا نیست.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 30 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید