فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان

اختصاصی از فی دوو مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان


مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات149

 

پیشگفتار
فرزانگانی که در زندگی، مشعلی از دانش فرا راه انسان‌ها افروخته‌اند، حق عظیمی بر بشریت و حق سپاس و ستایش و قدردانی بر ما دارند. اگر بتوانیم قدرشناس و حق گزار آنان باشیم، گام کوچکی در راه ادای تکلیف انسانی و اسلامی برداشته ایم و با جاودانه ساختن نام و یاد آنان خدمتی به فرهنگ و دانش بشری و احترامی به قله‌های رفیع ایمان و معنویت کرده ایم.
تکریم و بزرگ داشت عالمان و به جاودانگی سپردن سیره و فکر و روش آنان راه‌های گوناگون دارد، از بهترین آن‌ها بیان و بررسی روش‌های علمی آنان است.
فیلسوف و مفسر کبیر مرحوم علامه طباطبایی از چهره های برجسته ای بود که روزگار مانند او را کمتر آورده است. او در تفسیر و فلسفه و مباحث اجتماعی درخشید و آثار گران‌بهایی از خود به‌جا گذاشت که حاکی از تفکر عمیق و نورانی و برهان قاطع اوست، علمای بزرگی را تربیت کرد که در طلیعه آن‌ها شهید آیت الله مطهری، شهید آیت الله بهشتی و علمای دیگر قرار دارند که مشعل علم و دانش را روشن نگه داشتند. استاد شهید مرتضی مطهری در توصیف شخصیت علامه طباطبایی می فرماید، او مردی است که صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.
آنچه در علامه طباطبایی وجود داشت، جامعیت او در علم، معرفت، ایمان و عمل صالح او بود. علم عمیق برهانی و معرفت دقیق شهودی و عرفانی و نیز اخلاق و شایستگی‌های کرداری و رفتاری او را مستعد و آماده ساخته بود تا از نور قرآنی الهام گیرد و چنین شگفتی‌ای از علم و کمالات را ایجاد کند. مجموعۀ صفات یاد شده که سیرۀ علمی و عملی آن نادرۀ دوران را تشکیل و شخصیت حقیقی و ارکان وجودی او را شکل می‌دهد از او تندیس فرزانگی و مجسمۀ علم و اخلاق ساخت. تراوشات بیانی و نوشتاری علامه طباطبایی نشان دهنده دریای وجودی وی است. او شخصیت جامعی بود که ظرف فلسفه و عرفان و تفسیر را از مظروف دینی پر ساخت و با بال عقل و نقل منتشر کرد.
کتب فلسفی علامه بدایة الحکمه و نهایة الحکمه، ستون‌های استوار مباحث فلسفی است که برای تدریس در حوزه های علمیه به قلم تحریر درآمده است.
همچین رسائل و کتب دیگر ایشان هر یک نشان دهنده توجه بی‌حد این متفکر و اندیشمند ممتاز به مسائل مهم جهان اسلام و علی الخصوص تشیع بوده است، اما شهرت عمده او بیشتر در زمینه تفسیر و فلسفه است. درخشان‌ترین اثر مرحوم علامه تفسیر کبیر المیزان و نام عزیز او با تفسیر جاودانه اش المیزان قرین گشته است. و بسیاری علامه طباطبایی را با عنوان صاحب المیزان می شناسند.
تفسیر ارزشمند المیزان به حق بر تارک تفاسیر شیعه می درخشد. شخصیت ممتاز علمی نویسنده و پاره ای ویژگی‌های منحصر به فرد اثر، اعتباری خاص به این تفسیر بخشیده است. سه ویژگی‌ این اثر شریف قابل توجه است:
نخست، اسلوب تفسیری آن است. المیزان با روش تفسیر قرآن به قرآن، بر آن است که آیات قرآنی را در ارتباط با هم بنگرد و تیرگی ها و ابهامات فهم هر آیه را به مدد وضوح آیات دیگر برطرف کند.
خصوصیت دوم، اشتمال بر مباحث مستقل روایی است. علامه به ذکر روایات مربوط به هر آیه اکتفا نمی‌کند، بلکه روایت را با روایت در می آمیزد و میزان ارتباط مضمون آن‌ها را با ظاهر آیات بررسی می‌کند و صحت و سقم آن را از هم باز می شناسد. افزون بر این، در موارد فراوانی با بیانی لطیف و دقیق میان مضامین به ظاهر مختلف آن‌ها الفت و وفاق ایجاد می‌کند.
ویژگی سوم المیزان آن است که تنها به برکشیدن نقاب از چهرۀ معانی آیات اکتفا نمی‌کند و در کنار برطرف کردنی ابهامات و معضلات تفسیری و ایضاح معانی آیات قرآنی به پاسخگویی مسائل اعتقادی و فقهی و فلسفی و اجتماعی همت می‌گمارد. مرحوم علامه در المیزان چه در ضمن بررسی آیات و چه در قالب مباحث مستقل فلسفی به تحلیل عقلانی و برهانی آیات و پاسخگویی به نیازهای فکری جامعه پرداخته است. در این مقاله درصدد بررسی تلاش حضرت علامه هستیم.
شاید در برخورد ابتدایی با المیزان و مجموعه‌ای از مباحث فلسفی آن که به مناسبت‌های مختلف و تحت عناوین متعدد در ذیل برخی آیات شریفه قرآن مطرح شده است، به ذهن متبادر شود که علامه آیات شریفه را به تاویل برده و از آن‌ها تفسیری فلسفی ارائه کرده است، اما این که این قضاوت تا چه اندازه مطابق با واقع است، از سوالاتی است که این مجموعه تحقیقی می‌خواهد به آن پاسخ دهد.
روش تفسیری علامه طباطبایی آنچنان که خود ایشان فرموده‌اند، تفسیر قرآن به قرآن است که شیوۀ ائمه طاهرین علیه السلام است. علامه روش‌های تفسیری مختلف را شایسته نمی‌داند چرا که نتیجه بحث‌های علمی، فلسفی و غیر از آن را از خارج می‌گیرندو بر مضمون آیات تحمیل می‌کنند و لذا سر از تطبیق بیرون می آورد. در این شیوۀ بحث بسیاری از حقایق قرآن که خود هدی للعالمین است (تبیان کل شی) باید از جای دیگری روشنی بگیرد. و وسیله هدایتی از خارج بخواهد.
از نظر علامه، مورد پسند قرآن نیست که یک مسئله را به طور مستقل طرح کنیم، مورد بحث علمی یا فلسفی قرار دهیم، نتیجه آن را به منزله یک حقیقت مسلم بپذیریم و آیات را بر آن حمل کنیم. آوردن بحث‌های جداگانه در جای مناسب و به طور مستقل شیوه ای است که بر زیبایی و اتقان تفسیر ایشان افزوده است و شائبه تحمیل و تطبیق در آن نیست. این واقعیت نیز غیر قابل انکار است که انسانی که عمری را در مباحث عقلی و نظری سپری کرده و ذهن و نظام فکری او به مثابه یک ذهن فلسفی شکل گرفته است، به طور طبیعی در اظهار نظر و تفسیر متن دینی نیز ذهن فلسفی او بی تاثیر نخواهد بود، به ویژه این که علامه خود یک فیلسوف صاحب نظر و از پیروان حکمت متعالیه است.
فیلسوف به دنبال برهان است و مشارکت حد و برهان، مقتضی کشف حقیقت شی و شناخت ذات آن است. بنابراین، در فلسفه تقریر و تفصیل حقیقت شی و بیان کیفیت و مختصات آن مقدم بر اثبات گرایی است فیلسوف به صورتی روشمند و عقلانی به دنبال کشف و درک کنه و ماهیات اشیاء است.
فیلسوف برای توضیح مطالب، روش ارائه برهان را انتخاب می‌کند که به اعتقاد نگارنده وجه تمایز فلسفه از علوم دیگر است. نگارنده با این دید به بررسی تفسیر المیزان می‌پردازد و به جمع آوری موضوعی سه مبحث دینی خداشناسی، نبوت و معاد از تفسیر المیزان اقدام می‌کند. علامه مباحث فلسفی دیگری نیز در المیزان آورده اند که به دلیل گسترده شدن بحث به این سه موضوع بسنده شد.
مشکلات بحث موضوعی و فلسفی در المیزان، گستردگی تفسیر و پراکندگی بحث‌ها در لابلای تفسیر آیات مختلف و همچنین پرهیز علامه از آوردن فلسفه به شکل بارز در تفسیر خود است. با این حال سعی کرده‌ام ضمن تحلیل بحث‌های فلسفی مربوط به هر موضوع که به صورت جداگانه در المیزان آمده است، نظرات علامه را در تفسیر آیات نیز بیابم و موضوعات مورد بحث را در حد توان وسع ناچیز خودبه صورت کامل ارائه ‌کنم. در مورد بعضی از موضوعات نیز علامه به طور جداگانه به بحث فلسفی نپرداخته بودند که با گردآوری تفاسیر مربوطه ومشخص کردن مباحثی که در آن‌ها حضرت استاد با ارائه برهان به توضیح آیات پرداخته‌اند، نظرات فلسفی ایشان را مشخص کردم.
در پایان هر قسمت نیز تلاش شده است، مبانی فلسفی علامه را در آن موضوع تبیین و گاه بعضی نظرات ایشان را نقد کنم.

 


دانلود با لینک مستقیم


مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان

دانلود مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 چکیده
روی آورد رایج در فلسفه برای کودکان، افزایش مهارت تفکر انتقادی و اثربخش کودکان را وجهة‌ همت خود می‌داند. مقاله حاضر با به چالش گرفتن مفهوم فلسفه در این روی آورد از فلسفه برای کودکان، جهتگیری تلفیقی را برای آن پیشنهاد می‌کند. تسهیل تجارب فلسفی کودکان و ایجاد زمینة مساعد برای مواجهة آنان با رازها و نیازهای وجودی در تلفیق با افزایش مهارت تفکر منطقی، فلسفه برای کودکان را به اثر بخشی نزدیک و اطلاق فلسفه بر آنرا حقیقی می‌کند. تدوین الگوهای آموزشی در فلسفه برای کودکان با چنین رهیافت تلفیقی محتاج مطالعات میانرشته‌ای است.
کلید واژه‌ها: فلسفه برای کودکان، تجارب فلسفی، رازها و نیازهای وجودی، لیپمن، کی یرکه گارد.
* * *

1) طرح مسئله
فلسفه برای کودکان [1] گرایش نوپایی است که در دهه هفتم سدة بیستم میلادی ظهور کرد و در سی و پنج سال اخیر مورد اقبال عام قرار گرفت و بسط و توسعه فراوان یافت. رایجترین روی آورد در فلسفه برای کودکان، رهیافت لیپمن است. متیولیپمن [2] را مؤسس فلسفه برای کودکان دانسته‌ا‌ند. روی آورد وی امروزه با سبکها، ابزارها و برنامه‌های متنوعی بکار می رود (بعنوان نمونه، مقایسه دو سبک لیپمن و برنی فیر [3] را مراجعه کنید به: امی و قراملکی، 1384، ص 9-22).
اگر چه برنامه‌های آموزشی در فلسفه برای کودکان رواج دارند اما هنوز در عرصه پژوهش مسائل فراوانی وجود دارند که محتاج مطالعات نظاممند می‌باشد. یکی از مهمترین مسائل، در این میان، پرسش از هویت معرفتی آن است. این مسئله، نسبت فلسفه برای کودکان را با سایر گرایشهای فلسفی و نیز دیگر گستره‌های مورد آموزش کودکان روشن می‌سازد. همچنین بحث از اضلاع معرفتی فلسفه برای کودکان (یعنی بیان مبانی، اصول، قواعد، زبان، روش و غایت آن) در گرو تعریف و بیان چیستی آن است.
در تحلیل هویت معرفتی فلسفه برای کودکان می‌توان از تمایز و یا نسبت آن با فلسفه، منطق و روش تحقیق پرسید. آیا فلسفه برای کودکان هویتاً فلسفه است یا منطق یا روش تحقیق؟ جهتگیری عمده فلسفه برای کودکان چیست؟ اگر بخواهیم فلسفه برای کودکان را بطریق بیان هدف و تعریف غایی، بشناسانیم، آنرا چگونه می‌توان تعریف کرد؟
جهتگیری عمدة فلسفه برای کودکان در روی آورد رایج آن (یعنی رهیافت لیپمن و پیروانش)، افزایش مهارت تفکر منطقی است. تحقیق حاضر با به چالش خواندن این روی آورد، نشان می‌دهد که حصر توجه به تفکر منطقی در فلسفه برای کودکان موجب تحویل نگری (تحویل فلسفه به منطق) است. در این مقاله علاوه بر نقد روی آورد لیپمن، الگویی پیشنهاد می‌شود که می‌تواند رخنة تحویلی نگری آنرا رفع کند و فراتر از افزایش مهارت تفکر منطقی کودکان، تسهیل تجارب فلسفی آنان را نیز بمنزله یکی از اهداف مهم فلسفه برای کودکان، وجهة همت خود سازد.
این هدف، فلسفه بودنِ فلسفه برای کودکان را بیشتر از الگوی لیپمن آشکار می‌سازد و در نهایت به مفهومسازی نوین و کاملتری از فلسفه برای کودکان می‌انجامد.

2) فلسفه برای کودکان بمنزلة تفکر منطقی
2-1) روی آورد لیپمن . برغم تأکید لیپمن بر اینکه روی آورد وی در فلسفه برای کودکان، حقیقتاً فلسفه است، بدلایل فراوان می‌توان آنرا برنامه‌ای برای افزایش مهارت تفکر منطقی (تفکر انتقادی و خلاق) خواند. به برخی از این دلایل اشاره می‌کنیم.
یک) برنامة لیپمن در اساس نهضتی در آموزش و پرورش کودکان بوده است. در این برنامه دانش آموزان بجای بخاطر سپردن نتایج مطالعات دیگران، سوق داده می‌شوند تا خود در فرایند پژوهش به علم دست یابند. پژوهش، فرایند پردازش اطلاعات [4] برای تولید علم [5] است (فرامرز قراملکی،1380، ص25)
مقوم اصلی برنامة لیپمن تبدیل دانش آموزان به کاوشگران ماهر و جوان است. مراد از کاوشگر بودن، جستجوگر فعال و پرسشگر مُصّر بودن، هوشیاری دایمی برای مشاهدة ارتباطات و اختلافات، آمادگی همیشگی برای مقایسه، مقابله و تحلیل فرضیه‌ها، تجربه مشاهده، سنجش و امتحان است (لیپمن، 1993، ص682). بنابرین، در برنامه لیپمن، کلاس درس به یک جامعة پژوهشگر بمنظور کاوش مشترک [6] تبدیل می‌شود و کودکان با کار گروهی مهارت تفکر منطقی خود را افزایش می‌دهند.

دو) توجه به انگیزه لیپمن در ایجاد فلسفه برای کودکان، تصور وی را از آن نشان می‌دهد. لیپمن بعنوان استاد فلسفه با مشکل فقدان و یا نقصان قدرت استدلال، قضاوت و داوری نزد دانشجویان خود روبرو شد و از 1960 تا 1970م مطالعات فراوانی را در تحلیل این مشکل و رفع آن سامان داد. از نظر وی عامل و ریشة عمدة این وضعیت را در دوره کودکی و سنین 11 تا 12 سالگی باید جست.
دانشجویان امروزی در دوران کودکی از حیث توانایی تفکر انتقادی [7] و خلاق [8] پرورش نیافته‌اند و بهمین دلیل، باید سبکهای آموزش دوره کودکی را متحول ساخت و سبک مبتنی بر حافظه را به سبک مبتنی بر تفکر و پژوهش مبدل کرد. در مدارس باید به کودک قدرت مفهوم‌سازی، تحلیل مفهومی، استدلال، نقد و داوری را آموخت و باختصار، باید مهارت تفکر منطقی کودکان را افزایش داد.
سه) در برنامة لیپمن، کودکان بطریق آموزش در عمل [9] یاد می‌گیرند که در مقام داوری و قضاوت به ملاک سنجش نیاز دارند و رد و اثبات نظریه‌یی بدون دلیل، اخلاقی و مقبول نیست. بنابرین، در رهیافت وی، تلاش فلسفه برای کودکان معطوف به تربیت کودکان بصورت محققانی است که از توانایی اندیشه ورزی روشمند و اخلاق پژوهش گروهی برخوردارند (امی و قراملکی، 1384).
چهار) فلسفه برای کودکان در رهیافت لیپمن، برنامه‌ای برای آموزش تفکر نقادانه و خلاق در درک ماهیت موضوعات فلسفی میان کودکان با تاکید بر سه محور خود اصلاحگری، داشتن حساسیت معقول نسبت به زمینه و داوری بر پایه اعتماد بر ملاکهاست.
2ـ2) نقد روی آورد لیپمن . رهیافت وی در فلسفه برای کودکان را از جهات گوناگونی می‌توان مورد نقادی و ارزیابی قرار داد، از جمله:
الف ـ نقد مفهوم‌سازی وی از فلسفه برای کودکان (تعریف فلسفه برای کودکان).
ب ـ بررسی امکان تحقق برنامة لیپمن از دیدگاه روانشناسی کودک و نیز از دیدگاه فلسفة تحلیلی. بدلیل ابتناء روی آورد لیپمن بر مبانی روانشناختی (کودک) و نیز مبانی معرفت شناختی معین، اینگونه ارزیابی ضرورت دارد (نک : قائدی، 1383، ص109 ـ147).
ج ـ سنجش میزان کارآیی و اثر بخشی برنامة لیپمن برای دستیابی به اهداف (افزایش مهارت منطقی).
د ـ نقد مبانی معرفت شناختی و مبادی فلسفی روی آورد لیپمن یعنی تحلیل مفاهیم بنیادی و ارزیابی گزاره‌های پایه‌ای که نظریه وی بر آنها استوار است.
هـ ـ نقد جهتگیری فلسفه برای کودکان در روی آورد لیپمن.
کارآیی و اثربخشی برنامة لیپمن را پیش از این در پرتو مقایسه سبک وی با سبک برنی فیه مورد بحث قرار داده‌ایم (امی و قراملکی، 1384) در اینجا به نقد جهتگیری فلسفه برای کودکان در روی آورد لیپمن می‌پردازیم. تأمل در جهتگیری برنامه وی، حصرگرایی نهفته و تحویل نگری مبتنی بر آنرا در نظریة وی آشکار می‌سازد. این تأمل، مفهومسازی لیپمن از فلسفه برای کودکان را نیز به چالش می‌خواند. این نقد را با پرسش از مفهوم فلسفه در فلسفه برای کودکان آغاز می‌کنیم.

3) چرا فلسفه؟
3ـ1) اهمیت سؤال از اینکه چرا «فلسفه برای کودکان» را فلسفه می‌نامیم ، صرفاً به یک بحث زبانی و لفظی منحصر نمی‌شود. زیرا تأمل در معنای این واژه می‌تواند ارتباط الگوی لیپمن با فلسفه را تحلیل و نقد کند. اگرچه واژه‌ها بطور قراردادی بر معانی وضع می‌شوند و هر کسی مجاز است از حق وضع لفظ بهره‌مند باشد، اما بتعبیر کنفوسیوس ستم بر کلمات روانیست و اطلاق نابجا و فریبندة واژه، فرایند تفکر خلاق را عقیم می‌سازد. فرض کنیم، کودکانی که تحت تربیت برنامه لیپمن قرار می‌گیرند، از وی بپرسند: چرا چنین آموزشی را فلسفه برای کودکان می‌نامید و نه منطق؟ پاسخ دقیق به این پرسش چیست؟ بدون تردید بیان اینکه واژه‌ها قراردادی بکار می‌روند و فاقد معنای ذاتیند، با جهتگیری آموزش تفکر انتقادی ناسازگار است.
جستجو از سرّ فلسفه بودن فلسفه برای کودکان از جهت دیگری نیز اهمیت دارد. هر کس در مقام تسمیه و نامگذاری براساس ذهنیت و مفهومسازی خاص از امور بر آنها اسمی را مناسب می‌انگارد. بنابرین، تأمل در وجه تسمیه در این مقام پرده از مفهومسازی لیپمن و تصور وی از هدف فلسفه برای کودکان را نیز بر می‌دارد.
3ـ2) پاسخ لیپمن. وی، این مسئله را مورد توجه قرار می‌دهد و سعی می‌کند نامگذاری برنامه خود به فلسفه برای کودکان را از جهات مختلفی موجه سازد. ابتدا دلایل وی را گزارش و سپس مورد نقد قرار می‌دهیم.
1ـ موضوعات مورد بحث در برنامة فلسفه برای کودکان از همان مفاهیمی گرفته شده است که فلاسفه با آن درگیرند مانند بحث دربارة ماهیت قانون، حقیقت، عدالت، خیر، مرگ، دوستی، زیبایی و ... (لیپمن، مهرنیوز، 2003) این دلیل لیپمن خطای روشی و مغالطة منطقی آشکاری دارد زیرا مفاهیم یاد شده در دو گونه مسئله قابل اندراج هستند و مسائل فلسفی و مسائل غیر فلسفی چنین نسیت که هر سؤال در باب دوستی مسئله‌یی فلسفی باشد بنابرین لیپمن دچار مغالطه « اخذ مالیس بعلّة علّة » شده است.
2ـ در این الگو یک فعالیت منسجم فکری دربارة ماهیت تفکر صورت می‌گیرد و مسلم است که این بحث در هیچ علمی جز فلسفه جای ندارد ( همان).
3ـ کودکان در این گفتگوها بطور خودکار یاد می‌گیرند که چگونه بین استدلالهای معتبر و غیر معتبر (منطق) و بین نظریه‌های شناختی تأیید شده و رد شده (معرفت شناسی) و بین شکلهای مورد قبول و غیر قابل قبول قضاوت اخلاقی (اخلاق)، ملاکها و موازینی بیابند (همان). باین ترتیب کودکان فعالیتی منطقی و فلسفی (چه نظری و چه عملی) انجام می‌دهند. این استدلال نیز نتیجه‌ای جز تأکید بر مهارت تفکر منطقی ندارد.
4ـ لیپمن می‌گوید: آنچه فلسفه برای کودکان نامیده می‌شود تلاشی است برای بسط فلسفه با این هدف که بتوان آنرا مانند نوعی آموزش بکار برد. این فلسفه، آموزشی است که از فلسفه برای واداشتن ذهن کودک به کوشش در جهت پاسخگویی به نیاز و اشتیاقی که بمعنا دارد بهره می‌برد (همان)
5 ـ غالبِ مردم گمان می‌کنند که از آنجا که فلسفه، مضاف به موضوعات دیگر می‌شود، خود، فاقد معناست در حالی که فلسفه بهمان اندازه که معتبر و ارزشمند است در مسیر خودش یک روش پژوهش علمی و هنرمندانه است. فلسفه مجموعه وسیعی از مفاهیمی مانند عدالت، حقیقت و دوستی برای رفتار، و روش‌شناسی و برتری در تعلیم دارد. فلسفه با طراحی مجدد و بازآموزی کامل می‌تواند بحث برانگیز، شورانگیز و آزاد باشد. فلسفه وقتی خودش را بعنوان یک آموزه موفق قبول دارد که دانش‌آموزان یاد گرفته باشند بطور فلسفی برای خودشان فکر کنند نه زمانی که آنها یاد بگیرند اندیشه‌های فیلسوفان مشهور را یاد گرفته و تقلید کنند (لیپمن، کودکان متفکر و آموزش و پرورش، پیشگفتار، ص ix )
5ـ وقتی آموزش استدلال و تفکر انتقادی از طریق فلسفه باشد فرد بزودی با اعتقاد ریشه دار، مفاهیم عمیق انتزاعی و ارزشهای محکم مواجه می‌شود(لیپمن، پرورش استدلال و تفکر انتقادی، ص 595). روشن است که همة عناصر یاد شده به مهارت تفکر منطقی در مواجهه با مسائل روزمره بر می‌گردد نه به مسائلی که ماهیت فلسفی دارد.
6ـ ماهیت فلسفه بر حسب شش مفهوم تبیین می‌شود: محتوای آزاد، عقلانیت، خردمندی، عملیاتی، کلیت و ساختار انتقادی(نک: فی نک چیارو [10]، فلسفه بعنوان تفکر انتقادی، ص 674) چون فلسفه برای کودکان با هر 6 مفهوم سروکار دارد بدرستی فلسفه نامیده می‌شود.
پیروان لیپمن نیز در فلسفه بودن فلسفه برای کودکان به نکاتی استشهاد می‌کنند (بعنوان مثال، عده‌یی از بیان معروف ویت گنشتاین در این که «فلسفه یک نظریه نسبت به یک فعالیت است و یک اثر فلسفی شامل روشن کردن و توضیح دادن است» استفاده می‌کنند (اسمیت، ص30) و عده یی نقش فلسفه را در ترتیبدهی، تبادل ابزار و چارچوب بندی عقاید و باورها مهمترین خصلت آن می‌دانند (بچه‌های فیلسوف، ص60 ـ63). همچنین گفته می‌شود در فلسفه مهارتهای خوب فکر کردن و توسعة زبان موجب رشد دوباره همدیگر می‌شوند. فلسفه بخاطر طبیعت برانگیزاننده و ساختار نقادی، دارای قدرت ایجاد سؤال و معماسازی است، و این توانایی برای تربیت کودکان حایز اهمیت است ( ACER ،1999، ص2).

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   28 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله فلسفه برای کودکان از تفکر منطقی تا تجارب فلسفی

دانلودمقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر

اختصاصی از فی دوو دانلودمقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

تأملی کوتاه درباره فلسفه وجودی
عمدتاً فلسفه معاصرغربی را به دوجریان کلان تحلیلی ـ تجربی واروپایی ـ قاره ای تقسیم می کنند . شاید به گزاف نگفته باشیم که بعد از مارکسیسم اگزسیتانیالیزم بیشترین تأثیررا درغرب داشته است . بنیان گذاراین مکتب سورن گرکگورعارف بزرگ دانمارکی است که برای اولین بارخودرا به عنوان فیلسوف وجودی معرفی کرد ! اگرچه اگزسیتانیالیزم به عنوان یک مفهوم ونگرش بیشتروجود داشت .
متفکران این مکتب اصالت را به وجود می دهند نه به آن معنایی که درفلسفه اسلامی تعبیرمی شوددرفلسفه اسلامی برخی فیلسوفان بین ماهیت ووجود اصالت را با وجود می دهند اما دراین جا اصلاً بحث برسراین دو ـ ماهیت ووجود ـ نیست بلکه انسان موجود بی ماهیت قلمداد می شود که پرتاب شدگی از ویژگیهای اساسی او محسوب می گردد این انسان یا به تعبیرهایدگراز این درجستجوی ماهیت خود به سوی آینده می رود واصلاً درصدد طرح ریزی برای آینده است وتلاش می کند ازاین راه حرکت به سوی آینده وساختن ماهیت خویش ـ ماهیت خودرا بسازد که البته این به سادگی میسرنیست بلکه همراه با یک اضطراب وجودی است .
اگزسیتانیالزیم برخلاف مکاتب دیگر یک نظام فلسفی مدرن یا فلسفه سیستماتیک نیست ! اتخاذ موضع مشترک برخی از فیلسوفان چون کرکگور، نیچه ، هایدگر، یاسپوس ، سارترومارسل ، درحوزه معرفتی باعث گردیده تا آنها را دراین جریان فکری قراربگیرند وگرنه هایدگرهستی شناس بود وخودرا از سارترجدا می داشت وسارترنیز زمانی اعلام کردکه باید پذیرفت که ایدئولوژی برترقرن 20 مارکسیسم هست والبته تلاش زیادی درآشتی دادن مارکسیسم واگزستیانیالیزم از خود نشان داد با این که یکی از عوامل شکل گیری این مکتب نقد شدید کرکگوربراصالت جمع وتاریخی نگری مارکس وهگل بودودراواخرعمرهم اعلام کرد یک آنارشیست است !!!
نیچه راهم بیشتربه عنوان پیام آورمرگ باورونهیلیزم می شناسد ویاسپرس نیز از این که اورافیلسوف مکتبی بخوانند فاصله می گرفت .
علاوه برمتفکران که نام آنها ذکرگردیدمی توان ازداستایوسکی ، سیمون دوبوآروکامونیز به عنوان کسانی یادکردکه تفکراگزیستانس را درقالب رمان یا داستان بسط می دادند فلسفه وجودی درمقایسه باسایرمکتب های فلسفی معاصراز تعالی بیشتری برخورداراست وبه قول شریعتی بهترین است ! این فلسفه دررابطه با تعلیم وتربیت وروان شناسی نیز آراعمیق وقابل تأملی داردکه البته با مرگ سارترـ که معروف به غول این مکتب درفرانسه بود وخوداز طریق ترجمه هانری کربن با هایدگرواگزیستانیالیزم آشنا شده ، این مکتب روبه افول رفت علاوه بربی ماهیتی انسان که همراه با اضطراب می باشد واین ناشی از پرتاب اووحرکتش به سوی آینده است ازویژگیهای دیگرانسان که دراین مکتب برآن اشاره شده است می توان به آزادی ، اصالت خود ، اختیارو... اشاره کرد .
چنانچه کرکگوربه نقدشدید مارکس وهگل می پردازدوایده آنان مبنی براین که هویت انسان درپیوستن با جمع ساخته می شود وپس اصالت با جمع است را شدیداً مورد حمله قرارمی دهد وحتی آنان را دروغگوخطاب می کند ازمنظرمتفکران وجودی این مفاهیم باعث رشد معنوی انسان می شود . چنانچه سارترآدمی را درآزادی تعریف می کند وهایدگرمعتقداست هرانسانی خود سرنوشت خویش را به گونه ای که می خواهدرقم می زند با این وجودمتفکران فوق علیرغم داشتن مواضع مشترک گاه باتضادهای فکری هم مواجه هستند ، چنانچه خودسارتربراین اساس متفکران را به دوگروه خداباوروملحدتقسیم می کند .
براین اساس کرکگورومارسل از متفکران خداباوروسارتروبرخی دیگرملحد قلمداد می شوند ودراین میان از هایدگرویاسپرس می توان به متفکران معنوی یاد کردچراکه هایدگربا طرح برخی از مسائل چون توجه انسان به مرگ واهمیت دادن به ندای وجدان انسان را تاحد زیادی به نوعی عرفان نزدیک می کند برخلاف انسان سارتر که محکوم به آزادی ونهایتاً پوچی است . جدازاین هایدگرموجودی اصیل است که متفاوت با سایرموجودات به عنوان یک مسنده معناداردرهستی می زید وبه زمان توجه می کند چنانچه به زعم اودازاین زمان بودگی است .
انسان شناسی هایدگرورای انسان شناسی علمی وفلسفی سوژه یا ابژه نگر است که قابل مقایسه با هیچ انسان شناسی دیگر دردوران مدرن که با رهیافتی سکولاراست نمی باشد لذا می توان به وضوح به توارد بین وفلسفه اوواسلام اشاره کرد . انشاءا... درفرصتی مناسب برتبیین وتحلیل دیدگاههای هایدگردرحوزه های مهم معرفتی خواهیم پرداخت ، چون نقد غرب ، تحلیل ماهیت تکنولوژی انسان شناسی هایدگرو... ، هایدگرمیزان ارزشمندی انسان را دردرک وبرداشت او می دانست. این نوشتاررابا جمله ای از هایدگربه پایان می بریم .
انسان ارباب طبیعت نیست شیان وجود است !!
اگرهایدگربله ! دیگران هم ....
ومن می گویم این ها بزرگترین متفکران عصرما واصلاً مظاهرعالم جدیداندانتقادکرده اند که من با متفکران گزینشی عمل می کنم بااین معنی که هرکس ضدغرب یا مدرنیته باشد را انتخاب به تبیین وتحلیل وبسط دیدگاههای آنان می پردازم ! اگرمدعی کمی اهل مطالعه باشد که هست اما متأسفانه عینک ایدئولوژیکی راهم باید به کناری بزند که نزده ، تأییدمی کند که هایدگرواشپنگلرورنه گنون ومارکس وفروید ودریدامارکوزه ولیوتارو... هرکدام متعلق به یک جریان فکری هستند وهیچ قرابتی هم بین هایدگرواشپنگلریا دریداوهورکایمروجودندارد.
من نمی دانم چرابرخی روشن فکران دینی ما صرفاً سنبلی صحبت می کنندویادرمان رادرمسائل سیاسی می بینند وهنوز درس نگرفته اند که اگرمی شد دست به گزینش زدچراتابه حال ما متجددمأبیم وبرشهرتجدد واردنشده ایم وچراخودغرب بدرابه کنارنمی گذاردواصلاً چه کسی وچطورمی تواند دست به گزینش بزند وچه معیاری برای خوب وبدوتشخیص این ها از هم دارد؟ چنانچه مدعی جامعه مدنی رامطلوب نظرخودمی داند ونگارنده معتقداست که جامعه مدنی از ابعاد مختلف به نقد کشیده شده وتاریخ مصرف آن تمام شده ، نقدی که مارکسیست ها وسوسیالیست ها برجامعه مدنی واردکردندودراین موردمی توان برنقدهای دیگران چون خود لیبرال ها ، پست مدرن ها ، اسلامیست ها و... اشاره نمودبرفرض قبول آن هم آیا این پذیرش مارادرنظام جهانی برعقب نمی اندازد که پس از دویست سال تازه از جامعه مدنی وقبول آن صحبت کنیم ؟ حقیقت رااگربخواهید من اصلاً درصدد جواب گویی نبوده ام وتصورمی کنم هرهایی را با هوی جواب نمی دهند . اما وقتی می بینیم عده ای خودرا اهل علم وفلسفه می دانند ومنتقد وعالم قلمداد می کنند ومدعی تساهل وتسامح ، جامعه مدنی ، آزادی حقوق ؟؟ ، دموکراسی ، پلورالیزم و... هستند واز دیگرسواز هیچ هتاکی وبرچسب زدن ویا دخالت درزندگی خصوصی متفکران وبزرگ نمایی اشتباهات احتمالی آنان فروگذارنیستند فکرکردم نباید سکوت کنم وباید بنویسم حال که این جوراست دیگران هم می توانند از اشتباهات تاریخی بعضی یادکنندچنانچه که اگر هایدگرفاشیست بود ودرایران به سرهرزبانی افتادـ درغرب هم وابسته ها به لابی صهیونیستی روی این مسأله خیلی مانورمی دهند ـ ما هم می توانیم اشاره کنیم که پوپرخودازسویی مدعی تساهل است واز سویی شدیدترین حملات وتوهین ها را به افلاطون وارسطو وهگل ومارکس کرده ـ مثلاً درکتاب من می دانم که هیچ نمی دانم ! گفته مارکس با مستخدم منزل خودارتباط جنسی داشته !!! یاازسویی خودراطرفداردموکراسی می داند وازسویی دیگرهرخشونتی را برای آن توجیه می کند!!! چنانچه پوپرازنسبی گرایی معرفت هم دم می زند اما هرکس که دراندیشه اوچون وچراکند نه این که نپذیرد ـ متهم به بی تسامهی و نفهمی می شود !!! یا چنانچه درنوشته ای دیگرهم گفته ام پوپراز تروریسم دولتی ـ اسرائیل حمایت می کردوجنایت های غرب را هم حتی نادیده وناچیزمی شمردوبرای رسیدن به دموکراسی لازم برمی شمرد!!! ویا مصدق که هم عضوانجمن فراماسونری بود هم بردستان شاه بوسه می زد هم به آیت ا... کاشانی پشت می نمود ! اگرچه درنظرشماهایدگرفاشیست است ونیچه هم دیوانه است ومارکس ایدلوژیکی حرف می زدوپست مدرن ها دجاربیماری فکری شده اند واشپنگلرفلسفه راازتاریخ بازشناخته ومتفکران ایران چون فردیدفرومایه هستندواگرنصرعمله حکومت شاه بوده ویا مصباح ایدئولوگ خشونت است ویا حتی شریعتی آن جا که برخلاف میل شما صحبت کرده محکوم برنقدمی باشد که چرادرون دینی می اندیشیده باید عرض کنم امثال پوپرومصدق وبازرگان وسروش هم اینگونه اندچنانچه درباب پوپرومصدق گفتم ودرباره بازرگان بایدبررفتارچندگانه اودرقبال انقلاب اسلامی بپردازم به گونه ای که به عنوان مثال درجریان به ثمرنشستن انقلاب بازرگان دردقیقه 90خدمت امام می رسدوازایشان می خواهد که انقلاب نکنند شاه شرایط امام را پذیرفته ویا انقلاب به نفع مردم نیست ومردم خسته شده اند !!! وبعد از انقلاب هم به هاشمی مکرراً می گفته که روحانیت به دلیل مورد اعتماد بودن نبایدواردعرصه های انتخاباتی شوندچون رأی خواهند آورد! ویا سروش که خود زمانی عضوشورای عالی انقلاب فرهنگی بود وعلاوه برتعطیلی دانشگاه ها باعث اخراج 700 استاددانشگاه شد !!!
جالب این است که رسانه های غربی که وابسته به لابی های صهیونیستی هستند از سروش حمایت تبلیغاتی فوق العاده ای می کنند واین امرخود بیان گرارتباط تشکیلاتی سروش با لابی های صهیونیستی است چراکه دفاع سروش از فلسفه تحلیلی ـ که عمدتاً متفکران آن یا یهودی هستند ویا تفکرشان درخدمت صهیونیزم می باشدـ به خصوص ترویج اندیشه های سوفیت معاصرـ پوپرـ خوددلیل دیگری است که این مدعارااثبات می کند چون ازسویی این رسانه ها درصدد آلترناتیوکردن سروش دربرابرنظام هستند وازدیگرسوبا بزرگ کردن اوبه ترویج اندیشه های فلسفه تحلیلی ـ که امروزدرخدمت سیاست های امپریالیستی وغرب هست ـ که دررأس آنها التفات گرائی چون پوپرهستند منجرمی شود . شاید این افشاگری ها را عده ای برطبق معمول مغایربا اصول اخلاقی وعلمی بدانند ومن نیزدراین رابطه به یک بیت شعراکتفا می کنم واین نوشتاررا خاتمه می دهم :
خوش بودگرمحک تجربه آیدبه میان
تاسیه روی شودهرکه دراوغش باشد
تأملی برادبیات جاده ای
ازسال های بسیاردورحقیراشعاروجمله های زیبای روی گل گیرکامیون ها یا شیشه عقب تاکسی هاو... را می نوشت واین عمل واکنشی رادرانسان های اطرافم به وجودمی آورد. بعضی با تعجب وژستی کنجکاوانه ازنگارنده علت این کاررا می پرسیدند ومنتظرتوضیح بودند وعده ای هم لبخندی ازروی تمسخرمی زدند وفکرمی کردند همه بایدبافکرآنها زندگی کنند !
سالها گذشت تا مجموعه ای از اشعاروجمله های پرمحتوادرزمینه های گوناگون جمع آوری کردم بعددوستی به من فرمودکه کتابی درزمینه ادبیات جاده ای چاپ شده است چرابرای اینکه خیالت راراحت کنی آن کتاب را نمی خری ؟ کمی تأمل کردم وچند مسئله ای مربوط به موضوعی که دوستم بامن صحبت کرده بودذهن مرابه خود مشغول کرد .
نخست اینکه به این شعرها وجمله ها ادبیات جاده ای یا ماشین نویس ها اطلاق شده خیلی جالب است از جهت دیگرمن توانسته ام مجموعه ای تهیه کنم وآنرابه صورت کتاب چاپ کنم ودراختیارعلاقه مندان قراردهم ، ازسویی به راستی چرا اینقدرادبیات عموماً وادبیات منظوم(شعر)خصوصاً درفرهنگ ما ایرانی ها نهادینه شده وسراین درچه چیز نهفته است وتصمیم داشتم قبل از اینکه به تأمل درادبیات جاده ای بپردازم واین مطالب رابه رشته تحریردرآورم مقدمه ای هم دررابطه با این موضوع بنویسم اماازآن جایی که مقدمه نوشته های من بیشترومفصل ترازخودموضوع می شودواین مسئله انتقادبرخی ازبزرگان رابه همراه داشته ، که انتقادی است پذیرفتنی که چرانگارنده زیادبه حاشیه می رود نوشته فوق هم البته مقدمه است برای ورودبه بحث اصلی !! ازترس تصمیم گرفتم آنرابه صورت نوشتاری مستقل با عنوانی دیگردرشماره های بعد انشاءا... به خوانندگان خوب کیمیا تقدیم کنیم .
برگردیم به اصل بحثمان ، نمی دانم دوستان بزرگواردرضمن رانندگی یاوقتی سوارتاکسی هستندودرشهرحرکت می کنند آیا تابه حال شعرها وجمله های شیشه عقب ماشین جلویی ذهن آنهارامتوجه خودساخته ؟ ویا هنگامی که برای مسافرت ازشهربیرون می آیند برایشان اتفاق نیافتاده که دریک روزبارانی از روی کنجکاوی تصمیم به خواندن نوشته روی گل گیرکامیون جلویی را داشته باشید اما تلنگرپی درپی قطره های باران برشیشه ماشین یا سبقت وسرعت گرفتن کامیون فوق وشاید هم کمی کثیف بودن گل گیروهرعامل دیگر... شماراازخواندن آن بازدارد؟
ازتمسخردوستان درماشین که بگذریم ! به هرحال شما علاقمند به ادبیات جاده ای شده اید که شاید نقشی جزسرگرم کردنتان نداشته باشد وبه دلیل همین نقش راهنمایی ورانندگی رانندگان محترم راازنوشتن برنقاط مختلف ماشین برحذرداشته وبعضاً جریمه هم می کنند . چون اینگونه تحلیل می نماید که اگرچه ادبیات جاده ای بیانگرحدیث نفس صاحبان ماشین است اما حواس بسیاری ازرانندگان رادرروزهای بارانی و... یادرشب به خودمشغول وخدای ناکرده منجربه تصادف می شود !! که البته این تصادف هم نوعی ازادبیات محسوب می شود تراژدی !! نمی دانم ذکراین نکته ضروری است یانه که تولد ادبیات جاده ای وربط آن محصول مدرنیته است یعنی اگرجاده های امروزی نبود، به طبع آن وسایل نقلیه مدرنی هم وجودنداشت که این اشعاروجمله هابرآن خودنمایی کنند وادبیات جاده ای راشکل دهند !
اگرچه این اشعاردرقالب کلاسیک هستندنه شعرهای به اصطلاح مدرن ؟ وخوشبختانه عرصه شعردراین حوزه ازنفوذکسانیکه نمی توانند شعرخوب بگویندولذابرحرف های خودعنوان پست مدرن می گذارنددرامان مانده وخدارابه خاطراین موهبت بایدشکرکرد. بازانگاردارم به جاده خاکی می زنم ...
وقتی به مجموعه ای ازاین اشعاروجمله هاـ ادبیات جاده ای ـ نگاه می کنیم با موضوعات متفاوت ومتنوع درعین حال بسیارزیبا وصفادارمواجه می شویم که ریشه درفرهنگ ایرانی داردوبس مثلاً اشعاری که درمورد امام علی آمده ونشان ازاین امرداردکه علی (ع) صرف نظرازعظمتی که دارندواحترامی که درجهان اسلام برای ایشان قائل هستند درایران شخصیتی اسطوره ای دارند چنانکه علاوه برادبیات جاده ای درعرفان نیزاین جایگاه وجودداردمثلاً دیدگاه مولانادرباب امیرالمؤمنین درمثنوی معنوی مبین این مدعاست یا اشعاری که درباب امام حسین است نشان دهنده اوج علاقه جامعه ایرانی به امام بزرگواراست که عشق اوراباسرشت ایرانی آمیخته اندوالبته همین طورمادروسایرائمه ...
اما موضوعات دیگری هم یافت می شود که می توان آنهارافراترازیک فرهنگ دانست وجنبه جهانی دارداما نگارنده بی اطلاع است ازاین که آیادرکشورهای دیگرنیز ادبیات جاده ای وجودداردیا نه اگرچه این امررابعیدمی داندچراکه چنانچه اشاره شدادبیات درشرق وبه خصوص درایران این قدرپیچیده است وهرروزبه شکل جدیدی خودرامی نمایاندوحضورخودرابه همه اعلام می کند !

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   75 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نگاهی گذرا به رویکردهای فلسفی اندیشه ورزان معاصر

تحقیق مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم ( هستی گرایی )

اختصاصی از فی دوو تحقیق مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم ( هستی گرایی ) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

صفحه فهرست

مکتب اگزیستانسیالیسم ( هستی گرایی )

فرم در ادبیات اگزیستانسیالیسم

فلسفه پردازی اگزیستانسیالیسم

بن مایه های اگزیستانسیالیسم

تقابل اندیشه های رمانتیک ها و اگزیستانسیالیسم ها

دلهره ی اگزیستانسیالیسم

اگزیستانسیالیسم در ادبیات

منابع و ماخذ

مقدمه

اگزیستانسیالیسم مهم ترین مکتب فلسفی ادبی در ادبیات قرن بیستم اروپا به شمار می آید . این مکتب چنانکه از نامش پیداست متوجه ی وجود انسانی است .

حول فرد انسانی چون فاعلی آگاه دور می زند ؛ به حس بی معنایی  پوچی هستی انسانی ، و نگرانی دلهره ای که به جان هر انسانی رسوخ می کند می پردازد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آشنایی با آرای

مکتب اگزیستانسیالیسم

( هستی گرایی )

اگزیستانسیالیسم مهم ترین مکتب فلسفی ادبی در ادبیات قرن بیستم اروپا به شمار می آید .این مکتب چنان که از نامش پیداست ، متوجه وجود انسانی است کی یر کگارد kierkergard      (1855-1813م.) فیلسوف و نویسنده ی دانمارکی بنیان گذار این مکتب فلسفی محسوب می شود .

 

دو فیلسوف آلمانی ، مارتین هایدگر ( ولادت 1889م . ) و کارل یاسپرس ( ولادت 1883م.) به بررسی و تفحص در افکار و آراء « کی یر کگارد »پرداختند و این مکتب به محافل ادبی راه یافت و سپس توسط فیلسوفان فرانسه به پیشوایی گابریل مارسی ( متولد 1889 م . )پرچم دار اگزیستانسیالیسم مسیحی و ژال پل سارتر

 ( 1905-1980م. ) رواج یافت و به منتهای قدرت و شهرت رسید و در ادبیات معاصر اروپا تاثیر عمیقی به جای گذاشت .

از اصول اساسی که اینان همگی بر آن همداستان شده اند ، این است که اینان با فیلسوفان پیش از خود مخالف اند و این از این روست که فلسفه ی آنان تجریدی و عقلانی نیست بلکه بررسی ظواهر وجود است که در موجودات متحقق است و از این رو ، « هستی گرای » را سرگرم بازیابی و کشف « وجود » مجرد نمی سازد و او را از درنگ ورزیدن بر سر « موجود » باز

 نمی دارد بلکه او را پای بند آن چنان وحدتی می سازد که از « وجود موجود » جدایی پذیر نیست و این به معنای آن گونه وجودی است که انسان از رهگذر آن بر زندگی دست می یابد .


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم ( هستی گرایی )

پایانامه مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان

اختصاصی از فی دوو پایانامه مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان


پایانامه مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:145

فهرست و توضیحات:

پیشگفتار....................................... 1

فصل اول: کلیات

1-1 جایگاه علم تفسیر در میان مسلمانان ......... 6

2-1 تعریف تفسیر ............................... 7

3-1 دلیل نیاز به تفسیر ........................ 8

4-1 پیدایش تفسیر .............................. 9

5-1 داناترین صحابه به معانی قرآن .............. 10

6-1 اهل بیت آگاه به معانی قرآن ................ 11

7-1 مفسران صحابی .............................. 13

8-1 عبدالله بن مسعود.............................. 14

9-1 اُبَیْ بن کعب ................................ 15

10- 1عبدالله بن عباس .............................. 15

11-1 ویژگی تفسیر صحابه ......................... 16

12-1 مکتب تفسیری مفسران آگاه ................... 17

13-1 شکل گیری مکاتب تفسیری ..................... 18

14-1 تاویل گرایی فصل مشترک همه مکاتب تفسیری .... 20

15-1 مکاتب تفسیری............................... 22

16-1 مکتب روایی محض ............................ 22

17-1 مکتب کلامی ................................. 24

18-1 مکتب عرفانی ............................... 25

19-1 معروف‌ترین تفاسیر عرفانی ................... 26

20-1 مکتب فلسفی................................. 27

21-1 تفسیر المیزان ............................. 30

22-1 روش تفسیری المیزان ........................ 32

23-1جنبه روایی المیزان ......................... 34

24-1 جنبه عقلی المیزان ......................... 37

25-1 جنبه فلسفی المیزان ........................ 38

فصل دوم: خداشناسی

1-2 خداشناسی .................................. 45

2-2 ضرورت بحث ................................. 46

3-2 برهان صدیقین .............................. 49

4-2 تحقیق ..................................... 52

5-2 صفات الهی ................................. 53

6-2 انقسام صفات ............................... 56

7-2 عینیت صفات با ذات ......................... 57

8-2 تحقیق...................................... 58

9-2 توحید...................................... 58

10-2 تحقیق...................................... 60

11-2 توحید در ربوبیت............................ 60

12-2 توحید در الوهیت............................ 61

13-2 تحقیق...................................... 63

14-2 علم الهی .................................. 63

15-2 چگونگی علم خدا به اعمال انسان ............. 68

16-2 تحقیق...................................... 68

17-2 قضا و قدر ................................. 69

18-2 نظرات مختلف در مورد قضا و قدر ............. 71

19-2 شبهه فخر رازی ............................. 74

20-2 تحقیق...................................... 76

21-2 عدل الهی .................................. 77

22-2 وجود شر در عالم ........................... 78

23-2 تحقیق ..................................... 80

24-2 آیا فعل خداوند تابع مصلحت است؟ ............ 81

25-2 تحقیق...................................... 82

26-2 اثر صادر از خداوند واحد و مطلق است. ....... 82

27-2 تحقیق...................................... 84

28-2 تنها خدا در ذات خود استقلال دارد. .......... 84

فصل سوم: نبوت

1-3 نبوت ...................................... 87

2-3 تحقیق...................................... 87

3-3 تفاوت نبی و رسول .......................... 88

4-3 تحقیق...................................... 89

5-3 اثبات نبوت................................. 89

6-3 تقریر برهان اول ........................... 90

7-3 تحقیق ..................................... 90

8-3 تقریر برهان دوم ........................... 92

9-3 تحقیق ..................................... 93

10-3 بررسی یک شبهه و تقریر برهان سوم ........... 93

11-3 تحقیق ..................................... 94

12-3 خصایص نبوت ................................ 95

13-3 وحی........................................ 95

14-3 راههای کسب معرفت .......................... 96

15-3 وحی در اصطلاح حکما.......................... 97

16-3 انواع وحی ................................. 98

17-3 اعجاز...................................... 99

18-3 تحقیق ..................................... 101

19-3 معجزه در قرآن ............................. 102

20-3 تحقیق ..................................... 104

21-3 معجزه پیامبر اسلام ......................... 105

22-3 جهات اعجاز قرآن ........................... 106

23-3 تحقیق ..................................... 107

24-3 معجزاتی دربارۀ قوم بنی اسرائیل ............ 107

25-3 تحقیق ..................................... 109

26-3 عصمت انبیاء................................ 109

27-3 تحقیق...................................... 112

28-3 یک شبهه ................................... 112

29-3 تحقیق ..................................... 113

فصل چهارم: معاد

1-4 معاد ...................................... 115

2-4 چگونگی معاد ............................... 116

3-4 تحقیق...................................... 117

4-4 اثبات ضرورت معاد .......................... 118

5-4 برهان عدالت ............................... 118

6-4 تحقیق ..................................... 119

7-4 برهان رحمت ................................ 121

8-4 تحقیق...................................... 122

9-4 برهان غایت................................. 122

10-4 تجسم اعمال................................. 123

11-4 تحقیق...................................... 127

12-4 خلود در عذاب............................... 127

13-4 دیدگاه علماء............................... 129

14-4 دیدگاه محدثان.............................. 129

15-4 دیدگاه متکلمان............................. 129

16-4 اشکالات خلود................................ 132

17-4 تحقیق ..................................... 135

18-4 شفاعت ..................................... 135

19-4 مفهوم شفاعت ............................... 136

20-4 اشکالات شفاعت .............................. 136

21-4 پاسخ به اشکالات ............................ 140

22-4 شفاعت کنندگان ............................. 141

23-4 شفاعت به چه چیزهایی تعلق می‌‌گیرد؟........... 142

24-4 شرایط شفاعت کنندگان ....................... 142

25-4 چه موقع شفاعت گناهان را از بین می برد. .... 142

26-4 شفاعت شامل چه کسانی می‌شود. ................ 143

27-4 تحقیق ..................................... 143

فهرست منابع.................................... 145

 

فرزانگانی که در زندگی، مشعلی از دانش فرا راه انسان‌ها افروخته‌اند، حق عظیمی بر بشریت و حق سپاس و ستایش و قدردانی بر ما دارند. اگر بتوانیم قدرشناس و حق گزار آنان باشیم، گام کوچکی در راه ادای تکلیف انسانی و اسلامی برداشته ایم و با جاودانه ساختن نام و یاد آنان خدمتی به فرهنگ و دانش بشری و احترامی به قله‌های رفیع ایمان و معنویت  کرده ایم.

تکریم و بزرگ داشت عالمان و به جاودانگی سپردن سیره و فکر و روش آنان راه‌های گوناگون دارد، از بهترین آن‌ها بیان و بررسی روش‌های علمی آنان است.

فیلسوف و مفسر کبیر مرحوم علامه طباطبایی از چهره های برجسته ای بود که روزگار مانند او را کمتر آورده است. او در تفسیر و فلسفه و مباحث اجتماعی درخشید و آثار گران‌بهایی از خود به‌جا گذاشت که حاکی از تفکر عمیق و نورانی و برهان قاطع اوست، علمای بزرگی را تربیت کرد که در طلیعه آن‌ها شهید آیت الله مطهری، شهید آیت  الله بهشتی و علمای دیگر قرار دارند که مشعل علم و دانش را روشن نگه داشتند. استاد شهید مرتضی مطهری در توصیف  شخصیت علامه طباطبایی می فرماید، او مردی است که صد سال دیگر تازه باید بنشینند و افکار او را تجزیه و تحلیل کنند و به ارزش او پی ببرند.


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه مبانی فلسفی علامه طباطبائی درتفسیر المیزان