فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟

اختصاصی از فی دوو اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟


اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟

دانلود اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟بافرمت ورد وقابل ویرایش

اقدام پژوهی حاضر شامل کلیه موارد مورد نیاز و فاکتورهای لازم در چارت مورد قبول آموزش و پرورش میباشد و توسط مدیر سایت طراحی گردیده است. این اقدام پژوهی کامل و شامل کلیه بخش های مورد نیاز در بخشنامه شیوه نامه معلم پژوهنده میباشد

چکیده 

بی شک همه ی انسان ها در طول زندگی با مسائلی رو به رو می شوند که آن ها را وادار به فکر کرده تا برای حلّ مشکل خود به دنبال چاره بگردند. حلّ مسأله در زندگی از مهم ترین مشغولیات ذهن بشر است لذا بسیاری از دانشمندان و متفکّران معتقدند که: «هدف کلّی هر آموزشی عبارت است از پرورش استعدادها و توانایی های فرد برای حلّ مسأله» در این سخن هدف و منظور از«مسأله» هر نوع مشکل و سؤالی است که در زندگی روزمره برای ما پیش می آید. با توجّه به اهمیّت موضوع حلّ مسأله در زندگی روز مره برهمه ی دست اندرکاران تعلیم و تربیت به ویژه معلمان محترم فرض است که شرایطی رافراهم آورند تا شاگردان با مسائل گوناگون (به خصوص مسائل در حوزه ریاضی) مواجه شده و به حلّ آن ها اقدام نمایند. من نیز با عنایت به ناتوانی و ضعفی که دانش آموزانم در حلّ مسائل ریاضی داشتند برخود واجب دانستم، به نحوی مقتضی، اقدام به رفع این مشکل نمایم و هدف خود را آموزش روش حلّ مسأله و راهبردهای آن به دانش آموزان پایه ی دوّم ابتدایی قرار دهم.                            

توصیف وضعیت موجود

اوایل مهر ماه سال 91 یک ارزشیابی تشخیصی از درس ریاضی برای دانش آموزان پایه ی دوّم ابتدایی  برگزار نمودم.  بعد از پایان آزمون جدول تجزیه و تحلیل سؤالات را تکمیل نموده و به بررسی نتایج حاصل از آن پرداختم. یافته های من از بررسی جدول تجزیه و تحلیل سؤالات حاکی از آن بود که دانش آموزان در سؤال های ریاضی ضعف داشتند. هیچ کدام از شاگردان به این سؤالات پاسخ کامل ندادند یعنی هر چهار نفر نتوانستند مسأله ها را به طور کامل حل کنند. به طور میانگین از چهار نمره ی این سؤال ها فقط یک نمره کسب نمودند. این موضوع نگرانی مرا برانگیخت. لذا آزمون دیگری ترتیب دادم. این بار زمان بیشتری را برای پاسخ دادن به سؤالات اختصاص دادم ولی باز هم تقریباً همان نتایج به دست آمد یعنی:  « شاگردانم در حلّ مسائل ریاضی ناتوان بودند.»   به نظر من بیشتر این ناتوانی در: (1- مشکل در خواندن مسأله. 2-  عدم درک مسأله توسط شاگردان.3- عدم شناخت روشی برای حلّ مسأله. 4- عدم توانایی در حل و طرح مسأله.) می باشد.  وقتی از ضعف و ناتوانی شاگردانم در حلّ مسأله های ریاضی اطمینان کامل حاصل نمودم. موضوع  برایم بسیـار نگران کننده شد و مرا وادار کـرد تا علّت های بروز مشکل را جویا شده و برای رفع آن راه حل های اساسی در نظر بگیرم.

فهرست مطالب

چکیده    4 مقدمه    5 توصیف وضعیت موجود    5 اهمیّت و ضرورت حلّ مشکل:    6 دلایل انتخاب موضوع اقدام پژوهی:    7 اهداف مورد نظر در اقدام پژوهی:    7 گردآوری اطّلاعات:    8 1) مشاهده (observation):    8 مشاهده ی معلم:    8 2) اسناد ومدارک(Evidence)    8 پیشینه تحقیق :    9 کتب ومجلات علمی وآموزشی:  :    9 گزارش :    9 3) پرسش نامه:    9 پرسش نامه ی تشریحی :    9 4)مصاحبه(Interveiw):    10 مصاحبه با مدرّس ریاضی:    10 مصاحبه و هم اندیشی با اعضای گروه های آموزش ابتدایی:    10 مصاحبه    10 مصاحبه با اولیاء:    10 تجزیه و تحلیل داده هاواطّلاعات :    10 آموزگار:    11 ناتوانی کتاب  :    11 حل مسأله  مسئولین :    11 روش های تدریس خانواده :    11 روش ها  :    11 جدول اقدامات    13 نحوه ی نظارت بر انجام فعّالیّت ها:    14 نتیجه گیری کلی از ارزیابی نتایج(شواهد 2 )  :    15 ارائه ی پیشنهادات :    15 فهرست منابع و مأخذ    17


دانلود با لینک مستقیم


اقدام پژوهی چگونه توانستم با آموزش روش حل مساله ، مهارت شاگردانم را در حل مسائل ریاضی پایه دوم ابتدایی بهبود ببخشم ؟

دانلود پاورپوینت نحوه کار و حل مسائل تحقیق در عملیات با نرم افزار Lingo

اختصاصی از فی دوو دانلود پاورپوینت نحوه کار و حل مسائل تحقیق در عملیات با نرم افزار Lingo دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت نحوه کار و حل مسائل تحقیق در عملیات با نرم افزار Lingo


دانلود پاورپوینت نحوه کار و حل مسائل تحقیق در عملیات با نرم افزار Lingo

 

قالب بندی : پاورپوینت

 

تعداد اسلاید : 71 اسلاید

 

تکه های از متن اسلاید ها :

 

فهرست مطالب

بخش اول : معرفی نرم افزار


بخش دوم : آغاز کار با لینگو


بخش سوم : حل مسائل


مقدمه ای بر لینگو


لینگو چیست ؟
مقدمه ای بر لینگو

LINGO
Linear INteractive & General Optimizer
بسته های نرم افزاری لیندو و لینگو توسط شرکت لیندو سیستمز برای حل مسائل بهینه سازی در دانشگاه، صنعت و تجارت، طراحی گردیده است.

 

نرم افزارهای مشابه و ویژگیهای لینگو ...........

 

و...........


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت نحوه کار و حل مسائل تحقیق در عملیات با نرم افزار Lingo

دانلود مقاله بررسی مسائل تاریخی خصوصاً جغرافیای تاریخی (گناباد)

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله بررسی مسائل تاریخی خصوصاً جغرافیای تاریخی (گناباد) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
در قرآن کریم تاکید فراوانی به سیر و سیاحت و اندیشه در سرنوشت اقوام و ملل شده و این امر انگیزه‌ای بسیار قوی است تا در احوال و سرگذشت اقوام و امم مختلف درزمینه‌های گوناگون از جمله تاریخ، جغرافیا، فرهنگ و غیره کوشا باشیم. اگر کمی به گذشته برگردیم و سابقه و قدمت و اقتدار تمدن و فرهنگ اسلامی را مد نظر بیاوریم متوجه این نکته می‌شویم که ارمغان جاودانه‌ای که اسلام به همراه مواهب دیگر برای بشریت آورد و برای همیشه او را مدیون مراحم عمیق خویش قرار داد، همان فرهنگ و تمدن انسان فراگیری است که هنوز انسانیت از ثمرات آن بهره‌مند است. کارنامه اسلام در قرن‌های درخشان آن، کارنامة فرهنگ انسانی است. این نکته که اسلام در طی قرن‌های دراز موجد یک فرهنگ پیشرو بوده است چیزی است که از تاریخ فرهنگ انسانی به درستی بر می‌آید و به قول برخی از محققین «دنیای اسلام به قدر کافی افتخارات راستین دارد که نیاز به گزاف و دعوی نداشته باشد.»
با نگرشی بر جریانات حاکم بر جهان علم و سیاست، متوجه می‌شویم مدتی طولانی است که مبارزه‌ای تمام عیار از سوی غربی‌ها علیه مشرق زمین خصوصاً ممالک اسلامی در جریان است و هر لحظه بر التهاب شعله‌های این نبرد و تهاجم فرهنگی و سیاسی افزوده می‌شود.
به نظر نگارنده یکی از راههای مبارزه صحیح و اصولی با این تهاجمات، مسلح شدن به سلاح علم و ایمان است. اگر ما مسلمانان مختصری از تاریخچة تمدن و فرهنگ عظیم و با شکوه اسلامی را بدانیم و با نقاط ضعف و قوت آن آشناشویم و بکوشیم افتخارات عظیم علمی گذشته ایران و اسلام را حتی‌الامکان زنده نماییم، خود بهترین حربه برای مبارزه با این شبیخون فرهنگی و سیاسی خواهد بود و به نظر می‌رسد «حداقل تحقیق و تفحص در احوال امم گذشته در کشورها و بلاد اسلامی می‌توان آن حس حقارت نفس را که هجوم تجاوز گرانه فرهنگ غربی در بعضی بیخبران ما برانگیخته، بکاهد.» ما در گذشته توانسته‌ایم و هم اکنون نیز می‌توانیم در عرصه علم و دانش و تمدن و فرهنگ (به مانند قرون اولیه اسلامی) بدرخشیم، هر چند که این امر مستلزم پیمودن راهی بس مشکل و طولانی است اما رسیدن به آن محال نمی‌باشد.
با توجه به این موضوع، بررسی مسائل تاریخی خصوصاً جغرافیای تاریخی کشورمان حداقل ما را با گذشتة شکوهمند آن در بستر زمان آشنا می‌کند و بدین ترتیب از نقاط ضعف و قوت آن مطلع می‌شویم و چون علم جغرافیای تاریخی در برگیرندة ابعاد مختلف و زمینه‌های متنوع علمی (وضعیت طبیعی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی، آثار تاریخی و ...) است، در این جهت سودمندتر خواهد بود.
خراسان سرزمینی است گسترده در پهنه فلات ایران با شهرها و دهکده‌هایی کوچک و بزرگ که جایگاه آغاز ساختن و پرداختن زندگی و تمدن بشری بوده است و بدون تردید نه تنها در آفرینش‌های تمدن ایران زمین بلکه در ساختارهای گوناگون جامعه انسانی نقش راستین را داشته و بدین جهت است که بسیاری خراسان را سرزمین مقدس جامعه انسانی به حساب آورده و شناخت و آشنایی با آنه در تاریخ زندگی انسان بر این محیط گذشته است تغییرات و تحولاتی که در این کانون در طول قرن‌ها به وقوع پیوسته خود، حرکت انسان به سوی انسان شدن را نمایان می‌سازد و پیوسته بر این مسیر دشوار انسان بودن، حرکت خود را ادامه داده و بازگو می‌نماید، چه مشکلاتی در راه بوده تا روشنایی را تجدید حیات بخشد و بدین جهت گذشته خراسان چراغی است فرا راه آینده بشری.
آنچه بر دیدگاه می‌نشیند، پژوهشی است بر مبنای جغرافیای تاریخی پاره‌ای از این سرزمین افسانه‌ای که خود با رازهای بسیاری همراه است و اگر چه مفهوم جغرافیای تاریخی هنوز از نظر محققان به طور دقیق تعریف نشده و مشخص نگردیده است و گاهی آن را شعبه‌ای از جغرافیای انسانی شمرده و زمانی مطالعه تغییرات عوامل جغرافیایی در طول زمان به حساب آورده‌اند ولی به نظر می‌رسد که جغرافیا بستر رویدادهایی است که محتوای تاریخی دارند و باید چنین نتیجه گرفت که جغرافیای تاریخی مجموعه‌ای است از مطالعات محلی با وجه به دگرگونی‌ها و بازسازی‌ها و خلاقیت‌های انسان در طول حیاتش در آن ناحیه و بدین ترتیب جغرافیایی در طول تاریخ با توجه به عوامل انسانی تاثیر گذار بر این مکان‌های جغرافیایی می‌باشد.
بیان مسئله
در این مجموعه که به صورت پایان نامه مکتوب گردیده سعی شده از اطلاعات و مدارجی که درج می‌شود به بهترین حالت ممکن استفاده شود تا در صورت امکان یک منبع اطلاعاتی به عنوان مفید در دسترس خوانندگان قرار گیرد. در این مجموعه علاوه بر جغرافیای طبیعی به ویژگی‌های انسانی و تاریخی این منطقه اشاره گردیده است و علاوه بر آن اشاره‌ای به رویدادهای تاریخی شده است و همین طور آشنایی با آداب و رسوم و باورهای مردم منطقه و تاثیر آن بر رفتاری مردمان آن دیار توجه گردیده است.
بیان هدف
هدف از انتخاب این موضوع این موضوع جهت ارائه‌ی پایان نامه تحصیلی شناخت و معرفی هر چه بیشتر منطقه‌ی باستانی از سرزمین کهن‌مان است.
همین موضوع باعث گردیده که با یاری خدا بتوانیم از این طریق شناخت بیشتری نسبت به منطقه‌ی تاریخی گناباد پیدا کنم و در خدمت علاقمندان و دوستداران این گونه اطلاعات قرار دهم.
طرح تحقیق
آنچه در این تحقیق فراهم شده مختصری از مونوگرافی همان طوری که می‌دانیم مونوگرافی سبک نگاری جامعه یا اجتماعی است که در یک محل زیست می‌کند و در اصطلاح به معنی شناخت جغرافیایی و اقتصادی و اجتماعی و انسانی یک منطقه است.
مونوگرافی حاضر مربوط به روستای گناباد است و مونوگرافی روستایی بررسی موقعیت و شناخت جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و انسانی روستا یا ده است.
با این حال نویسنده کوشش دارد که فقط آمار و ارقام را ارائه ندهد بلکه علاوه بر آمار و ارقام، تحلیل بر مونوگرافی روستای گناباد داشته تا تحقیق جنبه‌ی تحلیلی به خود بگیرد.
با توجه به فرهنگ روستا، نوع ساختار اجتماعی و هم چنین آداب و رسوم و زبان که آکنده از سنت‌های اسلامی و قدیمی و لبریز از قوانین منظم و یا قبیله‌ای بوده است که خود نشان دهنده‌ی غنا و قدمت روستا بوده که تحقیق در مورد این مسائل علاوه بر این که ما را با فرهنگ روستا آشنا می‌کند، چند درباره‌ی این سنت‌ها را نیز می‌تواند به دنبال داشته باشد در واقع این تحقیق می‌توان به یک رشته از اطلاعات و گوناگون که در مورد روستا است دست پیدا کرد.
وضعیت طبیعی گناباد
گناباد در منابع معتبر تاریخی و وجه تسمیه
گناباد از جمله شهرهای کهن و بسیار قدیمی ایران است که قدمت آن به چند هزار سال قبل می رسد. با نگرشی به منابع تاریخ و جغرافیای کشورمان درمی یابیم که این شهر طیّ دورانهای تاریخ به نامهای گوناگون نامیده اند که در برخی از آنها خود لفظ نشان دهندۀ معنی می باشد.
در این قسمت به برخی از اسامی گوناگون و تعابیر مختلفی که در جهت تعریف و شناساندن گناباد، در مراجع و فرهنگهای مورد مطالعه وجود دارد اشاره می شود.
در برخی از منابع آمده که : «قهستان(قوهستان) ناحیه ای از خراسان در بیابان فارس است و شهری بدین نام ندارد و قصبه ( مرکز) آن قاین و شهرهای آن ینابذ (گناباد) و طبسین است که ...»
همچنین مترجم ذکر می کند:« در شاهنامۀ فردوسی نیز به لفظ کُنابَد (کُنابُد) آمده است آنجا که می گوید:
یکی سوی کوه کنابَد برفت یکی سوی ریبَد خرامید نفت»
البته مؤلف در حاشیه توضیح می دهد که «ظاهراً این محل در شاهنامه همان کوغناباد است و [محلی به غیر از] گناباد می باشد» و در صفحات بعد آمده است که : « بادغیس دارای شهرهای کوه سیم (جبل الفضّه) کوه کوغناباد، بست، ... است و همین لغت در نزهةالقلوب به صورت کوه غناباد آمده است.»
نکته قابل ذکر اینکه تطبیق نقاط جغرافیایی مطرح شده در شاهنامه فردوسی (مرتبط با نبردهای حماسی ایران و توران در خراسان بزرگ و مرز توران) با گناباد فعلی واقع در جنوب خراسان، مورد تأیید اکثر محقّقین و مؤلفین می باشد.
البته در این باره برخی از محقّقین اعلام نموده اند که شاید منظور فردوسی از کَلات (محل نبرد فرود با طوس سردار کیخسرو) کلات گناباد نبوده و مثلاً کَلات مشهد یا منطقه ای واقع در ترکمنستان فعلی می باشد. البته به نظر نگارنده شواهد غیرقابل انکار و معتبری وجود دارد که نشان می دهد منظور فرودسی از کُنابَد و اعلام جغرافیایی دیگر چون کَلات، چَرَم و ... گناباد واقع در جنوب خراسان فعلی است. در این مورد در بخشهای تاریخ اسطوره ای و آثار تاریخی قبل از اسلام مطالبی بیان خواهد شد.
ازگناباد علاوه بر کنابد به صورت جنابد نیز نام برده شده و در شاهنامه فردوسی چنین آمده است:
چو پیران سپه از کنابد براند بروز اندرون روشنایی نماند
و مؤلفی دیگر نیز به نقل از شاهنامه می نویسد:
«نگفتم مرو بر کَرات چَرَم مزن بر کرات جنابد قدم»
یکی از جغرافی دانان اسلامی می نویسد:« اما قاین وسعت آن را به اندازۀ سرخس و بناهای آن ازگل و دارای قهندز (کهن دژ) است ... یُنابُذ(گناباد) شهری است
بزرگتر از خور، بناهایش ازگل و دارای قری و روستاهاست.»
و دانشمند دیگری در حدود نیمۀ دوم قرن چهارم هجری، در ذکر قهستان متذکر می شود که:
«قهستان از جملۀ خراسان است و بر سر حدّ بیابان فارس و کرمان و بدانجا هیچ شهر نیست بدین نام و این، نام ولایت است. شهرهای آن قاین و جُنابُد و تون، خور و خوسف، طبس کریت و طبس مسینان می باشد... و جنابذ بزرگتر از خور است و بنای ایشان از گل و آن را دیه ها و روستاها، آب ایشان از کاریز، و آن را حصار و قهندز خراب است.»
در نوشته ای از حدود قرن چهارم هجری آمده است که :«یُنابذ بزرگتر از خور است و ناحیت و روستا دارد و آب از کاریز بردارند.»
پژوهشگر دیگری ضمن اینکه شهرهای قاین را بیان می کند می نگارد که «قاین: تون، خوسف، خور، کری، طبس، رقه، یناورد (گناباد) سنّاود و طبس پایین را دارد.» و در بخش خراسان قسمت قوهستان می نویسد:« سرزمینی پهناور است که هشتاد فرسنگ سنگین در هشتاد فرسنگ است. ولی بیشتر آن را کوهها و دشتهای خشک و بی درخت فراگرفته قصبۀ آن قاین و شهرهایش تون، جنابد (بُنابد) ، طبس، ...[می باشد]، و در پاورقی در توضیح ُِنابِد می نویسد:« یُنابِد = بیاوُد= نُبایُذ = و بیایُد»
مؤلف معجم البلدان در این باره می نویسد: جُنابِذ : بالضم بعد الألف باء موحدۀ مکسوره و ذالمعجَمة : ناحیه ای از نواحی نیشابور است و اکثریت مردم می گویند که آن از نواحی قهستان می باشد و آن ولایتی است که به آن کنابد می گویند و گفته شده که آبادیی است.
همانطور که مشاهده می شود مؤلف چه در این کتاب، چه در کتاب دیگر خود (مراصدالاطلاع) بر نام جنابذ و اینکه این شهر از نظر جغرافیای سیاسی متعقل به نیشابور است،تأکید کرده و متذکر گردیده که اکثریت مردم می گویند از نواحی قهستان می باشد.»
دانشمند مسلمانی چنین می نویسد:« جنابُد: در تلفظ کنابُد گویند. شهری کوچک است بهتر از خور و چند موضع و تواقع دارد او را قلعه ایست که پسر گودرز ساخته و حصار محکم دارد. چنانکه از بالای آن تل ریگ تا غایت دیهها و ولایتها مجموع در نظر باشد امّا هرگز آن ریگ در باغات نمی آید و آبش از کاریز است و چهار فرسنگ درازای کاریز است و...».
در برخی از فرهنگها آمده که «کنُابِد : بضّم کاف و کسر با نام شهریست در خراسان و کوه منسوب بدان شهر را نیز گویند. آن در اصل گَون آباد بکاف فارسی بوده و گَوَن به ترکی به معنی آفتاب است و در قدیم الایام در آن محل فیمابین سپاه ایران و توران رزمی عظیم اتفاق افتاده و جماعتی از دو سوی کشته شدند و بر آن مقرر شد که گودرز و پیران و ده مرد دیگر که کفو باشند با یکدیگر رزم ازمایند تا کار بیکسو شود و باقی سپاه از جنگ آسوده باشند و چنین کردند و همۀ پهلوانان ایران براقران و اکفای خویش غالب و مظفّر شدند و پیران سپهسالار افراسیاب نیز بدست گودرز کشته شد، این رزم را یازده رخ نام است و مقام ایرانیان کوه کنابد و محلّ تورانیان دشت ریبد بود، چنانکه حکیم فردوسی گفته:
دو سالار هر دو زکینه بدرد همــی روی برگاشتنــد از نبرد
یکی سوی کوه کنابد برفت یکی سوی ریبـد خرامید تفـت»
قابل ذکر است که ریبد همان زیبد فعلی است و آبادیی است که مرکز دهستان زیبد می باشد و در 22 کیلومتری جنوب غربی گناباد (جویمند) واقع شده، در لغت نامه دهخدا در این باره چنین آمده است:» ریبد: بنابر روایات داستانی شاهنامه نام کوه یا صحرایی بوده در خراسان که تا گناباد سه فرسنگ فاصله داشته و جنگ دوازده رخ میان مردم ایران و توران بدانجا واقع شده [است].» و مؤلّف فرهنگ مزبور می افزاید که «... کنابد را معرب کرده جنابد گویند و در آن ولایت دو قریه است یکی را ولوئی و دیگری را نموئی گویند و در قریه نموئی نارونی است از غرایب اشجار عالم که هشتاد ذراع طول بالای آن است و صاف و بی اِعوجاج ببالا رفته و زیر و بالای آن در قطر اندک فرقی دارد...
مردم از اطراف، به تماشا و دیدن آن نارون به آن محل می روند.
هرکس که ندیده کشمری سرو گونارون کنابــدی بیـــن
و کنابد قریب ببلاد تون و طبس است و در کاف پارسی نگاشتن اَصح است زیرا که مخفف گوناباد است.» لازم به توضیح است که املای ولوئی و نموئی اشتباه است و در حال حاضر این دو نام، نام دو آبادی مجاور هم است که اوّلی را با دل مهمله «دلوئی» و دومی را با ثای مثلثه یا سین مهمله «ثموئی» تلفظ می کنند.
نارونی که ذکر شد در ثموئی بوده، نه در دلوئی ولی اکنون از بین رفته و محّل آن معین است... سرو کاشمر نیز در زمان خود معروف و از بزرگترین اشجار مشهور بوده که بدستور متوکّل عباسی قطع شده است.
برخی نیز نگاشته اند:« کوناباد را جنابد گویند و کبابِد نیز، امّا قول صحیح آن گیوآباد است. یعنی گیو، آباد کرده است و بعضی جن آباد گفته اند، یعنی جن آباد کرده است.»
همچنین گفته اند:« گنابدک به فتح اوّل و بای ابجد که رابع باشد و ثانی بالف کشیده و سکون آخر که دال بی نقطه باشد نام جایی و مقامی که در انجا کوهی است که گودرز سرلشکر کیخسرو فرود آمده بود و در آنجا بیژن دو سه برادر پیران را به چند مصاف کشت بعد از آن ده پهلوان دیگر از تورانیان به دست ده ایرانی کشته شدند و هم در آن روز گودرز پیران را در بالای کوه بقتل درآورد این جنگ را جنگ دوازده رخ گویند لیکن بیازده رخ شهرت دارد معرب آن جنابد باشد.»
علی اکبر دهخدا ضمن شرح مختصری در مورد تاریخچۀ گناباد می نویسد:« شهر گناباد که نام سابق آن جویمند بوده در 286 هزار گزی [حدود 297 کیلومتری] مشهد و 212 هزار گزی [حدود 220 کیلومتری] بیرجند در سه راهی زاهدان و مشهد و یزد واقع شده و مختصات جغرافیایی آن...»
و در ادامه توضیح می دهد:« دو گناباد دیگر نیز در جغرافیای ایران وجود دارد. گناباد دهی از دهستان میان ولایت بخش حومه ارداک شهرستان مشهد است و دیگری دهی است از دهستان گلمکان بخش طرقبه شهرستان مشهد که در 39 هزار گزی [حدوداً 40 کیلومتری] شمال طرقبه واقع است.»
مؤلفّی نیز در کتاب خود که آن را در حدود سال 1320 تألیف کرده گناباد را به لفظ « کن آباد» آورده و «شامل بخشهای کن آباد، بجستان، فردوس، گلشن، کاشمر دانسته است و جمعیّت کن آباد را -/40000 نفر ذکر کرده است.»
البته کاربرد برخی از اسامی چون کن آباد بسیار نادر است و وجه تسمیه صحیحی نیز برای آن بیان نگردیده است. همچنین در کتابی آمده است:« گوناباد، نام قصبه ایست در جنوب ایالت خراسان (ایران)» و توضیح می دهد « گونابد مخفف آن است یا همان اصل است و جنابد معرب آن است.»
نوشته اند:« کُنابَد چو سرآمد نام جائیست در خراسان و نزدیک آن کوهیست که جنگ یازده رخ در آن واقع شده است.»
در فرهنگی که به زبان ترکی تألیف گردیده آمده است:« جُنابِد جزئی از خراسان و متعلّق به ولایت نیشابور می باشد و قصبۀ کوچکی است.»
در جای دیگری چنین آمده که:« جنابد رستاقی [آبادیی] است از قهستان در خاک نیشابور، دارالحکومۀ آن قصبه ای است که آن را گونابد می نامند.»
در کتابی نیز نگاشته شده که:« جُنابِد : بضّم اوّل و کسر رابع معرف گوناباد است. آن یکی از نواحی نیشابور یا قهستان و یا نام دیهی از آن ناحیه می باشد.»
نویسنده ای نیز ذکر کرده که:« جُنابَذ: به ضم جیم و کسر بای موحده معرب کنابد و آن شهریست معروف که الحال کوناباد گویند...» و در قسمت کاف تازی مَعَ نون آمده است که « کَنابَد، بالفتح مقامیست که آنجا کوهیست که گودرز رد جنگ دوازده رخ آنجا فرود آمد.»
باز دیگری آن را با لفظ «جَنابَذ» نام می برد. و گفته شده: «گناباد = گوناباد، (کنابد= معرب جنابد= جنابذ) شهرستانی است در خراسان که از باختر با فردوس، از شمال با...» و ادامه می دهد که « این شهرستان از دو بخش جویمند و بجستان و از صد آبادی بزرگ و کوچک تشکیل می شود که دارای 70694 نفر جمعیت است. مرکز شهرستان گناباد، واقع در 286 کیلومتری جنوب خاوری مشهد به طول جغرافیایی 58 درجه و 41 دقیقه و عرض 34 درجه و 21 دقیقه می باشد. جمعیت آن 10610 نفر است، نام این شهر در سابق جویمند بوده است.» نکتۀ قابل ذکر این است که آمار جمعیت ذکر شده در بالا مربوط به گذشته است. آمار جدید آن در بخش جمعیّت بیان خواهد شد و طول و عرض جغرافیایی آن نیز در بخش جغرافیای طبیعی بیان می شود.
حافظ خوافی در کتاب خود می نویسد که:« جنابد به خواف نزدیکست و قراء مشهور وی این است قریۀ مفند، قریۀ نوغاب، ...» که منظور از مفند همان مَند فعلی می باشد.
ضمن بررسی کلمۀ گناباد در بسیاری از منابع معتبر متوجه این نکته می شویم که لفظ گناباد به صورتهای مختلف و متنوع بیان شده است. مانند کنابسد، جنابُذ، جُنابِذ، ینابد، کنابَذ، کبابَد، جِن آباد، کَن آباد و ... که توضیح آنها گذشت. گاهی برای اینکه علت تسمیۀ آن را از نام مشخص نمایند گناباد را به صورتهای خاصی نوشته اند و بعضی از مؤلّفین در توضیح آنها مطالبی را بیان نموده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد.
اصولاً در وجه تسمیۀ گناباد، در بین اهل لغت اختلاف است که آیا مفرد است یا مرکب ازکن و آباد در برخی از منابع به نام گیوآباد اشاره شده است. در توضیح انتخاب این نام گفته اند که چون گیوآباد کرده است بدین نام آن را خوانده اند. این وجه تسمیه اشاره به داستان اسطوره ای تاریخ تأسیس شهرستان گناباد دارد که گیو پسر گودرز یا در حین جنگ با سپاهیان افراسیاب یا حتی قبل از آن تاریخ اقدام به ساخت این شهرستان می نماید. شاهنامه در فصل پیام بردن گیو از گودرز بسوی پیران ذکری از گناباد می نماید.
«بیامد چوپیش کنابد رسید بدان دامن کوه لشکر کشید»
برخی از پژوهشگران معتقد هستند اگر ابتدای پیدایش گناباد را توسط گیو بدانیم قدمت آن (حدّاقل) به 8 قرن قبل از میلاد می رسد.« زیرا کتیبه و آثار باستانی کشف شده تأیید کنندۀ این مطلب است، طبق اشعار فردوسی، گناباد میدان جنگ گیو و گودرز با پیران ویسه و یاران او بوده و به نام جنگ یازده رخ معروف است.»
برخی از مؤلفّین به گناباد «جن آباد [نیز] گفته اند یعنی جن آباد کرده» و در توجیه آن بعضی گفته اند:« چون ساخت قنوات گناباد با چنان عظمتی « از عهده بشر خارج است.» بنابراین انتخاب چنین نامی اشاره به تاریخچۀ اسطوره ای تأسیس قنات گناباد دارد پژوهشگری می نویسد: «استنباط صاحب بحیره با اتکاء به داستانهای اساطیری صحیح نیست، زیرا کلمه جن عربی است و زبان عربی قبل از اسلام در ایران نفوذ نداشته و لغت جن در زبان فارسی نبوده و جنابد معرف گنابد است.»
این نظریه نیز با توجه به اینکه در شاهنامه فردوسی از گناباد با لفظ کنابد سخن به میان آمده است معتبر به نظر نمی رسد. سرجان مِلکم در کتاب خود از گناباد با نام «گناه آباد» سخن به میان می آورد و در توضیح آن آمده است:« این کلمه مناسب است با آنچه بعضی در باب وجه تسمیۀ آن گفته اند که بهمن از سلاطین قدیم ایران در حال مستی دختر خود به نام همای را گرفت و او از پدر حامله شد و چون این امر در دیانت زردشت و [سنّت] قدیم ایران نیز حرام و خلاف محسوب می شد، پس از آنکه به خود آمد و متوجّه خلاف و گناه بزرگ خود شد پشیمان گردید و خود را لایق سلطنت ندید و خواست کناره گیری کند، علماء مذهب و موبدان بعد از مشاورت و تتبعات مذهبی گفتند: برای کفّارۀ آن گناه باید کار نیک مهمّی انجام دهد که خبر آن به عموم برسد و سپس کفارۀ آن را احداث قنوات در محالّ [مکانهای] بی آب برای استفاده عموم یا غرس اشجار... قرار دادند. بهمن هزار قنات در اطراف مملکت احداث کرد، از جمله قنوات مهمّۀ گناباد... که احداث آنها ... بغیر کوشش و جدّیت سلاطین خیلی مشکل بنظر می رسد!»
این نظریه نیز تکیۀ آن بر روایات اسطوره ای است. برخی را عقیده بر این است که:« نام این شهر گون آباد بوده (گون گیاه خارداری است که از آن کتیرا می گیرند)» و در فرهنگ انجمن آرای ناصری چنین آمده:« کنابد نام شهریست در خراسان و ... آن در اصل گون آباد بکاف فارسی بوده و گون به ترکی به معنی آفتاب است...» و این « تعبیر از آن جهت می باشد که در علم نجوم و هیئت قدیم، ربع مسکون کرۀ ارض را به هفت اقلیم تقسیم کرده اند و هر اقلیمی را منسوب به سیاره ای دانسته اند و اقلیم چهارم که ناحیۀ خراسان باشد به خورشید نسبت داده شده که بدین جهت این معنی به نظر صاحب تاریخ انجمن آرای ناصری رسیده است.»
البته این تعبیر نیز با توجه به عدم سکونت ترک زبانان در این منطقه معقول به نظر نمی رسد. بعضی هم معتقدند که بواسطۀ کانها و معادن فراوانی که در کوههای گناباد موجود بوده و می باشد به آن «کان آباد گفته اند که بر اثر کثرت استعمال تدریجاً گناباد گردیده است.»
همچنین آمده است که این کلمه جمع جنبذه می باشد و جنبذه یک کلمۀ عربی است و « معرب آن که، کلمۀ گنبد می باشد، به همان معنی است و جمع جنبذه، جنابذ می شود.» و جنبد هم ساختمانی تقریباً به شکل نیمکره است که از خشت و آجر و گچ و غیره برفراز عمارتی می سازند.
لذا این نظریه طرفداران فراوانی دارد که نام شهر ابتدا گنبدآباد بوده که بر اثر کثرت تلفّظ به گناباد بدل گردیده است و مؤلّف کتاب حبیب السیر نیز بر این عقیده صحه گذارده که در تاریخ جغرافیای گناباد این مطلب به نقل از او بیان شده است. ظاهراً این وجه تسمیه درست تر به نظر می رسد. زیرا وضعیت معماری گذشته گناباد کاملاً مؤید این نظریه می باشد. تصور اینست که این نظریه بر همه مقدم و معتبرتر باشد زیرا عربها که قهستان را به تصرف درآوردند هر جایی را بر حسب عوارض ظاهرش نامگذاری کردند مثل خود قهستان به اعتبار کوههایش و تون و طبس را به لحاظ هوای تفتیده و گرمش و گناباد را هم بخاطر گنبدهایش نامیده اند.
در حال حاضر نیز، ابنیۀ فراوانی وجود دارد که گنبدهای زیبا بر فرازشان زینت بخش آنها گردیده است.

 

طول و عرض جغرافیایی
زنوزی می نویسد که:« به جنابذ در تلفّظ، گناباد گویند طولش صح و عرض [آن] لدم و از قصبات قهستان [می باشد]. بیست ده و پنجاه مزرعه دارد و به خواف نزدیک است. شهر کوچکی است که پدر گودرز ساخته...»
البته با توجه به حروف ابجد حروف صح برابر 98 یعنی طول آن 98 درجه و حروف لدم برابر 40/34 یعنی عرض آن حدود 35 درجه و 40 دقیقه است و حال آنکه براساس آخرین محاسبات «طول جغرافیایی شرقی 58 درجه و 41 دقیقه و عرض جغرافیایی آن 34 درجه و 21 دقیقه است» البته این محاسبه مربوط به جویمند (مرکز گناباد) می باشد این اعداد در برخی از منابع کمی با یکدیگر تفاوت دارند. امّا دلیل اینکه مؤلف مزبور در محاسبه خود طول جغرافیایی را 98 درجه اعلام می کند این بوده است که اختلاف ذکر شده بر حسب اختلاف متقدمین و متأخرین در مبدأ آن می باشد. زیرا متقدمین مبدأ طول را بنام جزایر خالدات گرفته اند که می گویند امروز در آب فرورفته و معاصرین مبدأ را گرینویچ می گیرند و اختلاف در ذکر عرض هم خیلی مخترص است.
اعداد اعلام شده در فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور با لغت نامه دهخدا و فرهنگ جغرافیایی ارتش و فرهنگ آبادیهای ایران کاملاً مطابقت می کند و بنابر توضیح ذکر شده در فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور «طول و عرض هر آبادی از نظر موقعیت و اعداد نسبت به شهرستانها باید در بین طول و عرض ها قرار بگیرد. زیرا در غیر این صورت اشتباه شده است که باید تصحیح شود.» سپس می نویسد کهک طول جغرافیایی خاوری 59 درجه و 05 دقیقه و طول جغرافیایی باختری[غربی] 57 درجه و 45 دقیقه و عرض جغرافیایی شمالی 35 درجه و 00 دقیقه و عرض جغرافیایی جنوبی 34 درجه و 03 دقیقه می باشد.» مؤلف به عنوان نمونه به این مورد اشاره می کند با توجه به این توضیح اختلافات جزئی در مورد طول و عرض جغرافیایی، ناشی از عدم رعایت دقیق این دستورالعمل است.
« در گناباد، طویل ترین روزهای سال در حدود 14 ساعت و بیست دقیقه است.» و «گناباد طبق تقسیمات اهل هیئت قدیم از اقلیم چهارم است... ابتدای اقلیم چهارم جایی است که طول ایّام آن چهارده ساعت و ربع ساعت باشد.»
ارتفاع گناباد از سطح دریا 1100 متر می باشد. و در همین مورد در گزارش جهاد سازندگی گناباد آمده است که:« بلندترین ارتفاع در حوالی روستای خانیک به ارتفاع 2813 متر و پست ترین نقطه در اطراف مرندیزِ سردق، به ارتفاع 836 متر از سطح دریا می باشد.

 

جغرافیای سیاسی گناباد
گناباد را برخی، از نواحی نیشابور و اکثر نویسندگان متأخر از نواحی قهستان دانسته اند. قبل از ذکر مواردی از این تقسیم بندی، توضیحات مختصری در مورد قهستان بیان می شود.
«قهستان (معرف کهستان ـ کوهستان) نام قدیمی ولایتی در خراسان جنوبی بین یزد و خراسان که در حقیقت مرکب از واحه های چندی در داخلۀ کویر است و جندق و بیابانک در شمال آن واقع شده...، در قدیم قهستان شامل: قائن، تون، گناباد، طبس و ترشیز بود.» برخی از فرهنگهای دیگر نیز، همین معنی و مفهوم را ارائه داده اند. همان طور که هزار سال پیش فواصل آبادی های قهستان را بیابان توصیف کرده اند. فرهنگ معین نیز آنجا را واحه ها (آبادی میان ریگستان) در داخل کویر معرفی می کند. در این صورت بدون تردید در آن ناحیه و استان کوهی وجود نداشته تا مجموعۀ آن را کوهستان یا کهستان بنامند. در ثانی هرگاه بخواهند کوهستان را معرب نمایند، تحت هیچ قاعده و موازینی به صورت قهستان درنمی آید.
نام ناحیۀ مذکور (بین یزد و خراسان) در تمام منابع نخستین فارسی و عربی به شکل قهستان ثبت شده است. قهستان یک واژه و اصطلاح کاملاً فارسی و ایرانی است و در قدیمی ترین منابع فارسی از قبیل گرشاسب نامه، تاریخ بلعمی، تاریخ بیهقی و غیره به صورت قهستان درج شده است و معنی و مفهوم آن چنین است، قه که به رسم الخط قُه، قو، کی، کهن و که هم به کار رفته است، در مناطق خشک و کویری به معنی آبی است که با وسایل مصنوعی از قبیل کندن چاه و ایجاد کاریز بدست می آید و مورد استفاده عمومی قرار می گیرد... و این اصطلاح (قهستان) اختصاص بدین نواحی دارد و آمده است که «... در سراسر قهستان رودخانه نیست و آب آن از قنات و چاه است.»
البته این مسئله قابل ذکر است که اگر به نقشه جنوب خراسان توجه شود برخی از شهرهای جنوب خراسان در میان رشته کوههای سیاه، شتران، مؤمن آباد، کاخک، گناباد و .. واقع شده اند بنابراین وجود کوههای جنوب خراسان را نمی توان نادیده گرفت.
یکی از جغرافیدانان می نویسد:« قهستان (قوهستان) ناحیه ای از خراسان در بیابان فارس است و شهری بدین نام ندارد و قصبه (مرکز) آن قائن و شهرهای آن ینابذ و طبسین که معروف به کری است و خور و طبس که معروف به طبس مسینان است، می باشد.»
دانشمند دیگری در این باره می نویسد که «قهستان... قصبۀ آن قائن و شهرهایش، تون، جنابد، طبس عناب و طبس خرما... است.»
گناباد از شهرهای بسیار قدیمی و باستانی است که در تاریخ قدیم از اقلیم چهارم و جزء شهرهای قهستان محسوب می شد و در جنوب استان خراسان واقع است.
گفته شده:« ... سرزمین قهستان به معنی شهرهای کوهستانی است که بر کناره بیابانی بین نیشابور و هرات واقع است و در آن شهرهایی همچون قائن قرار دارد که بزرگترین شهرهای آنجاست و دیگر جنابذ و تون و قوهستان وطبس...»
برخی بر این اعتقادند که گناباد زمانی پایتخت کیانیان بوده است و اعلام می دارند به همین دلیل شهر کاخک در مجاورت گناباد به «کاخ کی» شهرت داشته است. برای تأیید این ادعا مدارک معتبری ارائه نشده است.
همانطور که بیان گردید در این منطقه شهری تحت عنوان قهستان نبوده است.
قبلاً ذکر شده یاقوت حموی گناباد را ناحیه ای از نواحی نیشابور دانسته و می افزاید « که اکثریت مردم زمان مؤلّف، می گویند که از نواحی قهستان و از توابع نیشابور می باشد» و توضیح می دهد منطقه ای است که به آن کنابذ می گویند. یکی دیگر از جغرافیدانان اسلامی ضمن تأکید بر مطلب فوق چنین می گوید:« قوهستان، از کوره های [ولایات] خراسان است و قوهستان، کوره ای است بر کنار بیابان فارس و مشتمل بر چند شهر و از آن جمله است قائن که قصبۀ قوهستان است و روزن وینابذ...» گناباد در حال حاضر از نظر طبیعی از قسمتهای مرکزی خراسان می باشد و از نظر سیاسی غالباً تابع حکومت مرکزی خراسان بوده و گاهی نیز تابع حکومتهای اطراف بوده چنانکه مدتهای مدیدی تابع قهستان بوده است.
حمدالله مستوفی در کتاب خود در باب بلاد قهستان و زاولستان می نویسد:« و آن هفده شهر است و هوای معتدل دارد و حدود آن تا ولایات خراسان و ماوراء و کابل پیوسته است. حقوق دیوانیش داخل مملکت خراسان است و دارالملکش شهر سیستان، و شهر تون و قائن و خوسف و جنابذ از بلاد آن ...[می باشد].»
آنچه که از مطالعه کتب تاریخی و کهن نمودار می گردد این نکته است که گناباد در دورانهای تاریخی گذشته اعتبار و اهمیت خاصی داشته و بستر حوادث و رویدادهای تلخ و شیرینی بوده است. اهالی گناباد با ورود تازیان مسلمان به ایران و خراسان بزرگ علاقمندی خود را به اسلام و بعدها مذهب تشیع اثنا عشری نشان دادند و تا به حال بر اعتقاد خویش ایستاده اند. حسن صباح از رهبران فرقه اسماعیلیه در ایران این منطقه (قهستان) را که دارای ویژگیهای خاص دفاعی بوده است به عنوان مرکز مالی و آموزشی خود قرار داد. از حدود 105 قلعه که در تصرف این فرقه بود 70 قلعۀ آن در قهستان بوده است برخی از این قلاع در دوران قبل از اسلام احداث و قدمت چندین هزار ساله دارد. گناباد در دورانهای بعد از جمله دوران تیموریان، صفویان و قاجاریه نیز طرف توجه برخی از حکّام وقت بوده است. در بخش تاریخ بعد از اسلام گناباد به این مطلب اشاره خواهد شد.
در اوایل قرن سیزدهم هجری که امرای طبس از ایل شیبانی قیام کرده و با حکومت مرکزی و قاجاریه مخالف بودند، گناباد و ترشیز را هم تصرف کرده... و در سال 1316 خورشیدی گناباد را از نظر آنکه در سر سه راه واقع شده و اهمیت زیادتری پیدا کرده بود، « مرکز فرمانداری [انتخاب نمودند] و شهرستان بزرگی گردید که فردوس و طبس و کاشمر، بخش آن واقع شدند و بخشداران آنها بوسیلۀ فرماندار گناباد تعیین می گردید.»
بعد از شهریور 1320 ابتدا کاشمر و سپس فردوس از گناباد مجزا شدند و طبس هم بعد از مدّتی شهرستان مستقلی گردید.

 

گناباد در آخرین تقسیمات منطقه ای
گناباد طبق آخرین تقسیم بندی شامل 2 بخش، بجستان و مرکزی است و تعداد دهستانهای آن براساس مصوبۀ 10/4/66 هیئت وزیران 7 دهستان بر طبق جدول ذیل می باشد:
مأخذ آن آرشیو گروه تقسیمات کشوری استانداری خراسان و تصویب نامه شماره 192/929-28/10/66 هیأت دولت می باشد.
تعداد آبادیهای دارای سکنه شهرستان برحسب بخش به شرح ذیل می باشد:
شهرستان گناباد مجموعاً 217 آبادی دارد که از این تعداد، در بجستان 73 آبادی و در بخش مرکزی 144 آبادی دارای سکنه می باشند.
طبق جدول منتشره در سال 69 در روزنامۀ رسمی صبح پنجشنبه دهم آبان 1369 گناباد شامل دو بخش بجستان به مرکزیت بجستان و مرکزی به مرکزیت گناباد می باشد که بخش بجستان شامل دهستانهای بجستان، جزین، و یونسی و مرکزی شامل پس کلوت، حومه، زیبد و کاخک است.

 

وضعیت آب و هوا
خراسان جنوبی به علّت دوری از آبهای آزاد، محدود شدن در خشکیها و همچنین عدم نفوذ تودۀ هوای مرطوب و وجود بادهای گرم و سوزان از اقلیم خشکی برخوردار است و عوامل مهم در تعیین وضعیت اقلیمی شهرستان گناباد، وجود ارتفاعات در نواحی شرق، جنوب و جنوب شرقی، وجود کویر نمک در شمال و غرب شهرستان و بادهای شرقی که بیشتر همراه شن و گردوخاک هستند، می باشد که هر کدام به نوبۀ خود در چگونگی و شکل گیری اقلیم این شهرستان مؤثر واقع می شوند. «جهت مطالعۀ وضعیت و ویژگیهای مختلف اقلیمی در سطح شهرستان گناباد از آمارهای دورۀ شاخص 27 ساله 82-1957 میلادی استفاده شده است. متوسط درجۀ حرارت در ایستگاه گناباد 2/16 سانتیگراد است. طی همین دوره ها سردترین ماه ژانویه (دی) با 3/3 درجه و حداکثر آن در ماه ژوئیه (تیر) با 5/27 درجۀ سانتیگراد گزارش شده است. تفاوت دمای گرمترین و سردترین ماه در گناباد 2/24 درجۀ سانتیگراد است که حاکی از این اختلاف نسبتاً زیاد درجه حرارت در دو فصل گرم و سرد سال می باشد. ارقام اعلام شده میانگین بدست آمده را نشان می دهد و در منطقه گناباد شاهد روزهای بسیار سردتر و گرمتر نیز هستیم.
مؤلف تاریخ و جغرافی گناباد در این مورد می نویسد:« مقدار سالیانۀ بارندگی در گناباد خیلی کم و بواسطۀ دوری از دریا هوای آن خشک است... هوای گناباد از مشهد و تربت حیدریه گرمتر ولی از طبس سردتر است و حداکثر درجۀ حرارت آن در تابستان غالباً سی و هفت و سی و هشت و حداقل درجه حرارت در زمستان بطور معمول و غالب هشت تا ده درجه زیر صفر می باشد و زیادتر از آنهم تا پانزده درجه گاهی می رسد ولی خیلی نادر است چنانکه در تابستان بندرت تا چهل و چهل و دو درجه بالای صفر می رسد.»
« حرارت سالیانه 24 درجه و مقدار متوسط باران سالانه 155 میلی متر و مقدار متوسط رطوبت بین 58 الی 83 درصد درمواقع مختلف روز است...»
بادهای محلّی گناباد شامل: باد نیشابور، فرّح باد، باد قبله، باد کَلغُور، بادراست، باد میزان و تف باد است.
موقعیت، وسعت، حدود و فواصل
در مورد موقعیت گناباد آمده که:« در راه قاین و نیشابور نواحی بون، ینابذ، کندر و ترشیز و در راه نیشابور به بومنج نواحی ...[وجود دارد] مقصود نویسنده از بون همان تون (فردوس فعلی) و ینابذ همان جنابد (گناباد فعلی) بوده است.» و گفته شده که:« کنابد قریب ببلاد تون و طبس است و در کاف فارسی نوشتن اصح است زیرا که مخفف گوناباد است.»
شهرستان گناباد در مرکز خراسان قرار دارد و شهرستانهای تربت حیدریه و کاشمر در شمال و شرق و شهرستانهای بیرجند و فردوس در جنوب و مغرب آن قرار گرفته است و از طرف مشرق به شهرستان خواف محدود است.
« این شهرستان در بین شهرستانهای جنوبی خراسان با 9715 کیلومتر مربع مساحت، کم وسعت ترین شهرستان می باشد که وسعت آن حدود مساحت خراسان و وسعت ایران است. در کتاب کلیات جغرافیای ایران نیز تعریفی به همین مضمون آمده است. در مورد وسعت گناباد در کتب قدیمی نیز مطالبی آمده از جمله نوشته اند:« ینابذ بزرگتر از خور است و ناحیت و روستا دارد و آب از کاریز بردارند و طبس بزرگتر از ینابذست و آب کاریز دارند و حصاری ویران دارند.»
همچنین بیان گردیده که «جنابذ بزرگتر از خورست و بنای ایشان ازگل و آن را دیهها و روستاهاست آب ایشان از کاریز، آن را حصار و قهندز خراب است.»
برخی از محققین بر این عقیده اند که منطقه گناباد در حاشیه کویر مرکزی ایران قرار گرفته و قسمتی از جزیره تور می باشد که «جزیره مزبور همزبان با جزایر البرز و الوند و بختیار در دریای تیتس در دورۀ دوم معرفت الأرض نمودار گردیده و پرفسور کریشمن پس از سالها تحقیق اعلام کرده است: بشر اولیّه در حاشیۀ کویر مسکن داشته و دارای تمدنی بوده که پس از تکامل به سایر نقاط انتقال یافته است.»
مؤلّف مقالۀ از سرخس تا قهستان به این مطلب اشاره می کند و ظاهراً در انتخاب این مسأله از سخنان آقای حسن موسویان که از معمرین و مطّلعین با مطالعه و علاقمند به منطقۀ گناباد می باشند، بهره برده است زیرا نگارنده در چندین مصاحبۀ خود متوجه مطالعات ایشان شده و در قسمتهایی از این تحقیق از مطالب نامبرده ذکری به میان آمده است.
در مورد مسافت گناباد با شهرهای اطراف آمده که:« از نیشابور تا ترشیز چهار منزل و از آنجا تا کندر یک روز و از آنجا تا ینابذ(کنابد) دو روز و از ینابذ تا قاین دو روز[راه] است.»
جیهانی می نویسد:« مسافتها میان اعمال شهرها... تا سنگان یک منزل و تا جنابذ دو منزل، از جنابذ تا قاین دو روزه و از سلومه تا زوزن یک روزه و زوزن تا قاین سه روزه و از نیشابور چهار روز تا کهر، یک روز و تا جنابد دو روزه...» و اصطخری نیز در مسالک و ممالک می نویسد:« از ترشیز تا کندر یک روزه راه، از کندر تا ینابذ دو روزه از بنابذ تا قائن دوروزه...». (بیان مسافات در دورانهای گذشته جهت آشنا نمودن مسافرین بوده است که با دقت و توجه بیشتری قدم در راه گذارند.)

 

پوشش گیاهی
بطور کلی پوشش گیاهی در هر منطقه بسته به نوع آب و هوا، مقدار ریزش نزولات آسمان و فصل ریزش آن ناحیه است و چون گناباد در منطقه بیابانی و حاشیۀ کویر واقع شده است، بنابراین پوشش گیاهی آن نیز بیابانی خواهد بود و رویش گیاه در بیابان اصولاً با شرایط دشواری روبرو است. از جمله دلایلی که برای این مسئله می توان ارائه کرد:
الف ـ عدم وسعت زمینهای مناسب با ضخامت کافی
ب ـ گسترش ماسه زارها، شنزارها و نمکزارها در بیابان
ج ـ وجود اختلاف زیاد درجۀ هوا
د ـ باران کم و نامنظم که مقدار آن کمتر از 150 میلی متر در سال است.
هـ ـ تبخیر فراوان
که همۀ این عوامل دربیابانها از ایجاد یک پوشش گیاهی متراکم جلوگیری می کند. در بیابانها تنها گیاهانی می توانند رشد و نمو کنند که در مقابل خشکی و گرمای هوا و جنس نامساعد خاک مقاومت داشته باشند مانند تاغ و امثال آن. در بیابانها فاصلۀ گیاهان از یکدیگر زیاد و منظرۀ عمومی زمین بطور کلی برهنه و خشک است.

 

انواع پوشش گیاهی در گناباد
الف ـ گیاهان مرتعی: عبارتند از «تاغ» درمنه، چرخک، اسپند، اشنیان، شور، اسفناجیان، قیچ، خار شتر و اویشن کوهی، ...»
جنگلهای تاغ:« از نوع گیاهانی هستند که در مقابل گرمای سوزان، خشکی و کم آبی و تشنگی دائمی، فرسایش و ضربات خردکنندۀ شن و ریک روان کویر و بالاخره سرمای سخت زمستانی بسیار مقاوم هستند» امّا با وجود مقاومت زیاد این گیاه، متأسفنه کویر در حال پیشروی است برخی از جنگلهای تاغ در حال انهدام و نابودی هستند و دلیل این حرکت تخریبی دخالت انسان است که بطور مستقیم و غیرمستقیم جنگل تاغ را مورد بهره برداری ویرانگرانۀ خود قرار می دهد. این گونه تجاوزات در قسمتهایی از تاغهای دست کاشت نیز دیده می شود، بطوری که در بعضی از نقاط کوره های زغالسوزی را می توان مشاهده کرد.
ب ـ گیاهان دارویی: مانند آویشن، اسطوقدوس، اسفرزه، بارهنگ، ترنجبین (اسم محلی آن خرنگوی)، تاجریز (سبکنگور)، پونه (پدونه)، خرفه، خوله شقایق (تریاک وحشی) ، خاکشیر، خارشتری، مریم گلی (کلپوره)، خارخسک (خارسه پایه)، زنیان (خوردونه) و...
ج ـ گیاهان رنگی و صنعتی: اسپرگ، روناس، زعفران، کاجیره (رنگی) و کتیرا و ...
د ـ گیاهان خوراکی: ریواس، کنگر، برغست، سماق، روغنوک، گل سفیدک، سلم و ...
هـ ـ گیاهان سوختنی: قیچ، تاغ، کافیلو، سوف، هزار تیشه و ...
و ـ درختان مثمر و غیرمثمر: مثمر: مانند درختان میوه، سیب، گلابی و انار و ... غیرمثمر: مانند: چنار، سپیدار، سرو، کاج، زبان گنجشک، نارون و ...
« وسعت شهرستان گناباد حدود 000/970 هکتار می باشد که می توان آن را به سه قسمت تقسیم کرد:
- مناطق کوهپایه ای جنوب و جنوب غربی.
- مناطق دشت و کویر که بیشترین وسعت گناباد را تشکیل می دهند.
- نمکزارها و شنزارهای حاشیۀ کویر.
کل زمینهای مورد استفاده توسط اشخاص در گناباد 000/150 هکتار و بقیه حدود 000/820 هکتار می باشد و جزء منابع ملی محسوب می شود که از این مقدار 740 هزار هکتار بیابان 60 هزار هکتار شنزار و 20 هزار هکتار کویر است.»
در برخی از سفرنامه ها و مقالات مختلف به پوشش گیاهی گناباد اشاراتی رفته است از جمله مشتاق نائینی در سفرنامه خود می نویسد:« فخرآباد بجستان، قناتِ آب شور و انبار آب باران دارد از اشجار جز انار ندارد، اغنام و احشام الحمدالله زیاد دارند زمینها بعد از قدری مسافت که هنوز به کویر بجستان باقی بود، گل و گیاه و اسفند و غیره فراوان دارد.» این نکته قابل رکر است که در منطقه بجستان درختان انار محصول بسیار باکیفیت عالی دارند، این میوه سابقه بسیار دیرینی داشته و در سطح کشور شهرت زیادی دارد. در برخی از کتب دیمی از این میوه ذکری رفته است. مؤلف تاریخ و جغرافی گناباد در کتاب خود در مورد پوشش گیاهی قسمتی از زمینهای گناباد می نویسد:« انتهای کوه هنگام معروف به سیاه درّه بوده که بواسطۀ وجود اشجار کوهی و درخت بنه زیاد از دور سیاه نشان داده می شده از این رو بدین نام موسوم گردیده، ولی در این زمان همه آنها از بین رفته و مردم در گذشته برای مصرف سوخت خود و تهیه زغال از آنها استفاده می نموده اند.»
برخی از نویسندگان نوشته اند:« منطقه گناباد دارای جنگلی بوده و به علت عدم مراقبت، توسط مردم ناآگاه محلّی اشجار آن را جهت تهیه سوخت به زغال تبدیل و بتدریج قسمتی از این منطقه به کویر سوزانی تبدیل شده است.» البته در این زمینه مدارک معتبری وجود ندارد و به فرض صحّت مطلب با سوختنِِ تنها یک جنگل به کویر مبّدل نمی شود. باید متذکر شوم در مصاحبه با برخی از معمرین به این نکته اشاره شد که در قسمتی از گناباد جنگلی بوده ولی بتدریج به علت عدم حفاظت کافی از بین رفته است.

 

کوههــا
از کوهها و ارتفاعات مهم گناباد در برخی منابع سخن به میان آمده که این نشاندهندۀ اهمیّت و سابقۀ تاریخی آن شهر و ارتفاعاتش می باشد از جمله نوشته اند که:« کوه کنابد و زیبد دو کوه است بولایت قهستان در برابر هم و فردوسی گوید:
بکوه کنابد کنی کارزار دگر سوی ریبد برآرای کار»
سیّاحی در سفرنامۀ خود می نویسد:« کوههای مجاور [گناباد] سه گدار دارد، یکی موسوم به گدار درخت بنه است و به کاخ [کاخک] منتهی می شود و دیگری گدار سلیمانی است که سر براست تر و سهل العبورتر می باشد و سومی گدار عبّاس آباد است که به خواف می رود. من برفراز هر سه گدار مورد گفتگو رفتم تا از دور کاخ و گناباد را مشاهده نمایم،...» دربارۀ کوههای منطقه گناباد باید گفت که رشته ارتفاعاتی که جنوب و جنوب غربی این شهرستان را دربرگرفته حدّ فاصل شهرستان گناباد و شهرستان فردوس است.
امتداد این رشته کوه شمال شرقی ـ جنوب غربی می باشد و در قسمتهای مختلف به اسامی گوناگون خوانده می شود. این کوهها جزء کوههای نیمه کویری و ارتفاع آنها از کوههای شمالی و مرکزی خراسان کمتر است و جهت آن از شمال غرب به جنوب شرق کشیده شده، و در بین گناباد و فردوس و قاین واقع شده اند. در طرف جنوب غربی آن رشته جبالی است که آن را از فردوس (تون سابق) جدا می کند و هر یک از ارتفاعات آن بنامی خوانده می شود از قبیل سیاه کوه، کوه میسور، کوه سنو، قُلّۀ فرود و کوه کاخک، و دهات و آبادیهایی که در دامنۀ کوه و بین آن درّه ها واقع شده، مجموعاً براکوه خوانده شده چنانکه آبادیهای طرف مقابل آنها که در دامنه شمال غربی فردوس است، پی کوه نامیده می شود که این قسمت جزء فردوس می باشد، در جنوب و جنوب شرقی نیز کوههای دیگری وجود دارد از قبیل کوه جُنگور و تُرُس کوه و ک

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بررسی مسائل تاریخی خصوصاً جغرافیای تاریخی (گناباد)

دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
ارتباط زناشویی ماهیتا سرچشمه عمده ناخشنودی است. هیچ ارتباط دیگری مانند آن نمی تواند دوانسان بالغ را که ممکن است شناخت بسیار کمی از یکدیگر داشته باشند، برای یک عمر به یکدیگر قفل کند، هر چند این واقعیت نیز وجود دارد که این دو نفر از دو جنس مخالف هستند و برای یکدیگر زندگی می کنند، پس از مدتی یکی یا هر دوی آنها به این نتیجه می رسند که تمایلی به ازدواج ندارند. دلیلشان هم این است که نمی خواهیم خودمان را با این ارتباط تعهدآور، محدود کنیم.اما بسیاری از این زوجها نیز به یکدیگر علاقه مند می شوند و ازدواج می کنند. بنابراین، حتی با هم زندگی کردن نیز نمی تواند یک زوج را آماده ی ارتباط پایبند کننده ای به نام ازدواج کند.
ازدواج بیش از هر ارتباط دیگری طرفین را مقید می سازد. همچنین زوجین از حق اشتباه کمتری برخوردارند. آنچه دو فرد باید پیش از ازدواج بدانند، این است که ازدواج مساله ای نیست که همه به آن اشراف داشته باشند. زندگی مشترک را افرادی شروع می کنند که نمی دانند ازدواج، قدم گذاشتن در یک شراکت کاری است که معمولا جزئیات نحوه ی برخورد با مشکلات احتمالی به صورت کتبی ذکر نمی شود. از این رو، این تحقیق به بحث در مورد نحوه ی آمادگی برای یک زندگی مشترک
می پردازد.

 

بخش اول

 

خصلت ویرانگر زندگی های مشترک
تقریبا بیش از نصف افرادی که ازدواج می کنند، قادر هستند زندگی مشترک خود را برای یک عمر حفظ کنند و از کسانی که موفق به حفظ آن می شوند، افراد بسیار کمی یافت می شوند که دفتر زندگی مشترکشان را با خوبی و خوشی ببندند. در بین تمامی روابط مختلف ما، زندگی مشترک طولانی مدت و خوشایند. کم یابترین نوع رابطه است که به آسانی به دست نمی آید.
زوجهای ناخرسند بسیاری، وقت و پول خود را صرف یافتن راهی برای احیای زندگی مشترکشان می کنند و برای رسیدن به خواسته شان به هر گونه متخصص و حتی دعانویس متوسل می شوند. اما اکثر این راهها به بن بست می رسد، زیرا به دنبال راهی می گردند که شریک زندگی شان را اصلاح کنند و نه خود را .در هر ارتباطی، از هر نوع و شکلی، هر کس صرفا می تواند خود را تغییر دهد و نه هیچکس دیگر را.
افرادی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند، متوسل به کنترل بیرونی
می شوند و می گویند: تقصیر من نیست، همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه ی خود می دانم هر کاری که می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خودم انجام دهم، هر چند به قیمت جان او تمام شود.
برای انجام این وظیفه (یعنی تغییر رفتار او) ما معمولا یک سری رفتارهای کلیشه ای در پیش می گیریم که من آنها را هفت عادت تخریبگر خصلت کنترل بیرونی
نامیده ام. این رفتارها را کلیشه ای می نامم زیرا تقریبا همه ی ما هر روز و هر روز این رفتارها را تکرار می کنیم، بدون آنکه فکر کنیم این رفتارها تا چه حد حامل بدبختی برای خودمان و دیگران هستند . این رفتارها عبارتند از:
1. عیب جویی یا انتقاد.
2. سرزنش
3. شکوه و گلایه.
4. نق و غرغر.
5. تهدید.
6. تنبیه
7. دادن حق حساب یا باج برای تحت کنترل رد آوردن دیگری.
این عادات مخربند زیرا اگر در طولانی مدت اعمال شوند. زندگی های مشترک بسیاری را از بین می برند.
اگر از ما خواسته شود که سعی کنیم تا یک روز از انجام این عادات در مراوداتمان خودداری کنیم؛ تقریبا کار غیر ممکنی به نظر می رسد. واقعا کاری دشوار است زیرا در موقعیتی که غالبا ما آنها را به کار می بریم، تقریبا اجتناب از آن و پرداختن به کار دیگری غیر ممکن است.
بنابراین در چنین شرایطی برای دریافت کمک به دوستان یا حتی متخصصان مراجعه می کنیم، اما آنها نیز خود پیرو قانون کنترل بیرونی هستند و ما را در آنچه باور داشته ایم پابرجاتر می کنند. این باور که: همسر ما فرد مورد نظر ما نیست، یا اگر بخواهیم به زندگیمان ادامه دهیم او باید تغییر کند تا زندگی موفقی داشته باشیم.
از آنجا که در این دیدگاه، مشکل ما تقصیر طرف مقابل است و نه ما، هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم. از این رو، ناراحتی های ما نه تنها کم نمی شود، بلکه غالبا شدیدتر نیز می شود. این در حالی است که برای ایجاد تغییرات لازم و ساختن یک زندگی مشترک موفق باید چیزهای زیادی درباره خودمان و خصلت کنترل بیرونی ، بیش از آنچه اکنون می دانیم، بیاموزیم.
به استثنای برخی روابط خانوادگی بسیار خوب، تنها ارتباط نزدیک در سنین بزرگسالی که ما علاوه بر زندگی مشترکمان داریم، دوستان قدیمی ما هستند. نکته ای که بسیار جالب به نظر می رسد این است که کمتر از دوستی های طولانی مدت با موفقیت روبرو می شود، و دوستی های طولانی مدت معمولا بسیار موفقیت آمیزتر از ازدواج اند. دلیل این تفاوت کاملا واضح است: کنترل بیرونی در زندگی مشترک بسیار بیشتر از دیگر روابط به کار برده می شود. این در حالی است که تقریبا به
هیچ وجه در دوستی های بلند مدت کنترل بیرونی بکار گرفته نمی شود.
در واقع، دوستی های طولانی مدت تنها ارتباط انسانی ای هستند که بدون آنکه خود بدانیم، از ابتدای دوستی، نظریه انتخاب را در آن به کار می بریم. بکارگیری هر چه بیشتر نظریه انتخاب باعث تقویت دوستی مان می شود. به همین دلیل نیز این گونه دوستی ها بلندمدت تر و مستحکم تر از هر گونه ارتباط انسانی دیگر است.
اگر نگاه موشکافانه ای به علت موفقیت دوستی هایمان داشته باشیم، به خوبی در می یابیم که بازوی ویرانگر کنترل بیرونی در تمامی جنبه های متفاوت این دو نوع ارتباط دخیل است. تفاوت اول کاملا مشخص است. زندگی زناشویی بر خلاف دوستی، تعهدی قانونی، اخلاقی و معمولا مذهبی به شمار می رود. بنیان ازدواج تماما بر اساس کنترل بیرونی ساخته شده است، نیروهای جبری برنامه ریزی شده ای وجود دارد تا زندگی زناشویی دست نخورده باقی بماند. اما شادی و خوشی بسیار کمی در کنترل وجود دارد و شاید اصلا خوشی ای وجود ندارد، همانطور که معمولا گفته می شود: خدا این دو نفر را برای همدیگر آفریده است و هیچ کس نمی تواند آنها را از هم جدا کند، حتی اگر هیچ احساس خوشبختی میان آنها وجود نداشته باشد.
بر خلاف ازدواج، در دوستی ها هیچ سوگند تعهدآوری در میان نیست. رابطه دوستی تنها از لحاظ اخلاقی طرفین را نسبت به یکدیگر متعهد می کند و هیچ نیرویی رفیقی را به انجام آنچه دوست ندارد، مجبور نمی کند. رفاقت و دوستی تنها با توافق طرفین برای حفظ آن پایدار می ماند و موفق می شود. هنگامی که دوستی پایان
می یابد، همه چیز تمام می شود، هیچ تلاشی برای کنترل آن صورت نمی گیرد. اما در زمان طلاق، واضح و روشن است که هر گونه تلاشی که برای حفظ زندگی مشترک افراد صورت می گیرد، نه تنها به حل مشکل کمکی نمی کند بلکه مشکلات آنها را بیشتر می کند.
دومین تفاوت در این است که در ازدواج، طرفین ناچارند از نظر جسمانی به یکدیگر نزدیک باشند. افراد متاهل باید با یکدیگر زندگی کنند یا اگر جدا هستند، باید با یکدیگر تماس نزدیک برقرار کنند. دوستان برای حفظ دوستی شان، نه لازم است با هم زندگی کنند و نه لازم است در تماس دائم با یکدیگر باشند.
تفاوت سوم در این است که بر خلاف یک دوستی ناموفق، ازدواج در صورتی که به در بسته بخورد، با عواقب مشخص زیادی روبرو می شود. از جمله: حمایت همسر، نگهداری فرزند، حق دیدار فرزند، انزوای اجتماعی یا طرد مذهبی، بی اعتنایی افراد خانواده و از دست دادن اموال. اما زوجهایی که با علم به تمام مشکلات فوق اقدام به جدایی می کنند، معمولا بدین دلیل است که دیگر نمی توانند میزان کنترلی را که بر زندگی زناشویی شان تحمیل می شود، بیش از این تحمل کنند. ما هرگز با این مقررات مخالف نیستیم، بلکه در پی یافتن راهی برای ازدواج های موفق تریم.
بالاخره مشکلات روان شناختی ای که کنترل نمودن یا کنترل شدن ایجاد
می کند عبارت است از بیماری روحی، انواع اعتیاد از قبیل اعتیاد به مواد مخدر و مشروب الکلی و خشونت مانند بدرفتاری با همسر یا فرزند، که در ازدواج های شکست خورده بسیار دیده می شود.چنین مشکلاتی در مورد دوستی ها کاملا غریب است. در واقع، علاوه بر اعضای مهربان خانواده ،دوستان صمیمی خوب بیش از هر کس دیگری در جلوگیری از ابتلا به مشکلات روانی و رفتاری افراد سودمند هستند. بنابراین کنترل بیرونی، تخریب گر زندگی زناشویی است تا جایی که ، تجربه به ما نشان داده است هر چه از شروع زندگی مشترکمان می گذرد، شانس ما برای داشتن یک ازدواج موفق کمتر می شود.
******
بخش دوم

 

رابطه بین نیازهای بنیادی و خشنودی از ازدواج
گزاف نگفته ایم اگر بگوییم که کلیه موجودات زنده، از ویروس گرفته تا ما انسان ها، از تولد تا مرگ، آنچه انجام می دهیم انواعی از رفتارهای گوناگون است، عمده ترین انگیزه و محرک هر یک از این رفتارهای گوناگون، و ریشه این تنوع رفتاری در ژنهای هر موجود برنامه ریزی شده است. اما تفاوت میان ما و حیواناتی که از لحاظ ژنتیکی شبیه ما هستند و نیازهایی مشابه ما دارند، در این است که در ما انسانها هیچگونه برنامه از پیش تعیین شده ژنتیکی وجود نداردکه به ما بگوید برای ارضاء نیازهایمان چگونه باید رفتار کنیم. حتی در حیوانات پیشرفته تر مانند شامپانزه نیز، رفتارهای بسیاری درژنهای آنها برنامه ریزی شده است واین حیوانات،برای ارضاء نیازهایشان خیلی متفاوت از آنچه ژن هایشان دستور می دهد، عمل نمی کنند. با وجود تمام جوک هایی که درباره شامپانزه ها و دستگاه های تایپ گفته شده اید، هرگز شامپانزه ها نمی توانند عبارتی مثل"جنگ و صلح "را بنویسند.
به استثنای خشم، هیچ رفتاری در انسان ذاتی نیست. ما باید هر آنچه انجام
می دهیم را یاد بگیریم و انگیزه این یادگیری در ما، دو احساس لذت و درد می باشد. ما هر چه بهتر یاد بگیریم، احساس بهتری خواهیم داشت. این عمل بهتر و احساس بهتر نیروی محرک و انگیزه پیشرفت انسان هاست. ممکن است بر سر کلمه پیشرفت بحث وجود داشته باشد ؛و کسی بگوید که مطمئنا هنگام بنا شدن اهرام مصر نیز کسی بوده که از ساخت این بنا احساس خوبی داشته است، اما این بحث به جایی نخواهد رسید. حیوانات زمانی احساس خوبی پیدا می کنند که نیاز جنسی، تغذیه و امنیت آنها تامین شود و اینجا پایان راه پیشرفت برای آنهاست، در حالی که امید به داشتن احساس بهتر برای ما هرگز پایانی ندارد.
به عنوان مثال، همانند همه ی حیوانات دیگر، نیاز جنسی در ما نیز به صورت ژنتیکی برنامه ریزی شده است. اما حیوانات نیازی ندارندکه چگونگی انجام این عمل را بیاموزند. اگرچه مطمئن هستم که آنها نیز از انجام آن احساس خوبی پیدا می کنند، اما بر خلاف ما به نحوی برنامه ریزی نشده اند که بتوانند این عمل را به گونه ای بهتر و یا بیشتر انجام دهند. بنابراین، رفتار جنسی آنها در طول زندگی شان چندان تفاوتی نمی کند. اما در ما هیچ محدودیت ژنتیکی بدین صورت وجود ندارد. ما انسانها بیش از هر موجود زنده ی دیگری ارتباط جنسی برقرار می کنیم و سعی
می کنیم هر چه بهتر بیشتر به آن بپردازیم و هر بار نسبت به دفعه ی قبل احساس بهتری پیدا کنیم. بخش عمده ای از فعالیتهای بشر صرف تفکر در خصوص این رابطه و انجام آن می شود. پولی که افراد در کل خرج فیلم هایی در این مورد می کنند بیش از پولی است که صرف انواع فیلم های دیگر می کنند، حتی فیلم پرفورشی مانند تایتانیک.
همه پیشرفت های بشری حاصل تلاش برخی از مردم است و غالبا حاصل تلاش یک عده بسیار کم و اغلب حاصل تلاش تنها یک نفر است. وقتی به دلایل یا انگیزه تلاشهای این گروه از افراد دقت می کنیم در می یابیم که انها برای دست یابی به احساس بهتر یا اجتناب از احساس بد یا ناخوشایند در خود دست به چنین تلاشهایی می زنند. به اعتقاد من همه انسانها برای ارضاء پنچ نیاز اساسی که ریشه در ژنهای ما دارد، تلاش می کنند. این نیازها، به ترتیبی که در این تحقیق توضیح خواهیم داد، عبارتند از :
1. نیاز به بقا.
2. نیاز به عشق و محبت.
3. نیاز به قدرت.
4. نیاز به آزادی.
5. نیاز به تفریح.
این سیستم ژنتیکی ساده در ارضاء نیازهای افراد بسیاری، عالی عمل می کند تا آنها احساس شادی، سلامتی و رضایت نمایند.چنانچه انسانها در زندگی فاقد چنین احساسهایی باشند از ته دل آرزو دارند که به شادی، سلامت و خشنودی دست یابند.متاسفانه سیستم ژنتیکی ما در مورد زندگی مشترک خوب عمل نمی کند.
در ایالت متحده آمریکا در حال حاضر چیزی کمتر از نصف افراد متاهل احساس شادی، سلامت و رضایت می کنند. ازدواج کانونی است که در جهت تامین نیازهای اساسی زنان و مردان بنا نهاده شده است، در حالیکه در تامین این نیازها کارایی ندارد. هیچ مدرکی در دست نیست که بتواند نشان دهد، افراد متاهل این کشور نسبت به صد سال پیش بهتر با یکدیگر کنار می آیند کنار می آیند. اما به اعتقاد ما، اگر افراد متاهل درک کنند که تحت تاثیر پنج نیاز اساسی خود هستند و تئوری انتخاب را در زندگی مشترک به کار گیرند و از ابتدای زندگی مشترکشان برای ارضاء این نیازها تلاش کنند، در بهبود روابط زناشویی آنها پیشرفت چشمگیری ایجاد خواهد شد.

 

نیاز به بقا:
مشکلات زندگی زناشویی با مسائل اقتصاد گره خورده اند.
در آمریکای کنونی، اکثر مردم اگر تلاش مختصری انجام دهند، بقای شان تضمین شده است. بسیار نادر است که کسی از گرسنگی یا نداشتن سرپناه جان خود را از دست بدهد. اما همانطور که به تفصیل در فصل آینده توضیح خواهم داد، میزان نیاز افراد مختلف به بقا بر اساس برنامه ژنتیکی آنها متفاوت است. در واقع، این تفاوت بر اساس یک توزیع طبیعی، همانطور که همه چیز در طبیعت توزیع شده است، می باشد. معمولا این تفاوت زمانی خود را نشان خواهد داد که یک طرفه بیش از دیگری مقتصدانه عمل کند و این مشخصه غالبا با عبارتی مانند«حساس نسبت به مسائل اقتصادی» عنوان می شود. اما این یک قانون است که فقر مانعی برای هر نوع شادی است و ازدواج هم از این قانون مستثنی نیست. از جو ای. لوئیس نقل شده است که گفت «من هم فقر را تجربه کرده ام و هم ثروت را و معتقدم ثروت خیلی بهتر است و بهترین لبخندها را بر لبان زوجها می نشاند» و یا این گفته حکیمانه که
می گوید: «ثروت خوشبختی نمی آورد ولی فقر بدبختی می آورد.» در بیشتر زندگی های مشترک رایج ترین نشانه تفاوت در نیاز به بقا، اختلاف بر سر مسائل اقتصادی است و هنگامی که زوجی به طور جدی بر سر مساله ای با یکدیگر دعوا کنند. شانس آنها برای داشتن یک زندگی زناشویی شاد از بین می رود.

 

عشق و تعلق خاطر: هسته ژنتیکی یک ازدواج شاد
یک ازدواج خوب شاید بهترین وسیله تامین نیاز به عشق و تعلق خاطر باشد، با وجود این هنوز دسترسی به این نیازها به سادگی ممکن نیست، زیرا بر خلاف نیاز به بقا برای تامین این نیاز وجود یک فرد دیگر لازم است. همانطور که قبلا نیز توضیح دادم، ما هیچ کنترلی بر رفتار دیگران نداریم. شما نمی توانید فرد دیگری را مجبور کنید به شما عشق بورزد. هر تلاشی برای تحمل عشق به یک فرد به ندرت موثر واقع می شود. این مساله ممکن است به نظر لفرادی که عاشق هستند عجیب بیاید که اگر شما کسی را عاشقانه دوست بدارید، دوست داشتن شما الزاما آن فرد را ترغیب نمی کند که او نیز شما را دوست بدارد.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ازدواج و مسائل مربوط به ان

تحقیق در مورد مسائل اخلاقى

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد مسائل اخلاقى دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد مسائل اخلاقى


تحقیق در مورد مسائل اخلاقى

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه22

 

فهرست مطالب

 

اهمیت اخلاق در روایات اسلامى

1- تعریف علم اخلاق

2- رابطه اخلاق و فلسفه

3- رابطه اخلاق و عرفان

- رابطه «علم‏» و «اخلاق‏»

بسم الله الرحمن الرحیم

مسائل اخلاقى در هر زمان از اهمیت فوق‏العاده‏اى برخوردار بوده، ولى در عصر و زمان ما اهمیت ویژه‏اى دارد، زیرا:

1- از یک سو عوامل و انگیزه‏هاى فساد و انحراف در عصر ما از هر زمانى بیشتر است و اگر در گذشته براى تهیه مقدمات بسیارى از مفاسد اخلاقى هزینه‏ها و زحمتها لازم بود در زمان ما از برکت پیشرفت صنایع بشرى همه چیز در همه جا و در دسترس همه کس قرار گرفته است!

2- از سوى دیگر، با توجه به این که عصر ما عصر بزرگ شدن مقیاسهاست و آنچه در گذشته بطور محدود انجام مى‏گرفت در عصر ما به صورت نامحدود انجام مى‏گیرد، قتل و کشتار انسانها به برکت وسائل کشتار جمعى، و مفاسد اخلاقى دیگر به کمک فیلمهاى مبتذلى که از ماهواره‏ها در سراسر دنیا منتشر مى‏شود و اخیرا که به برکت «اینترنت‏» هرگونه اطلاعات مضر در اختیار تمام مردم دنیا قرار مى‏گیرد، مفاسد اخلاقى بسیار گسترش پیدا کرده و مرزها را در هم شکسته و تا اقصا نقاط جهان پیش مى‏رود تا آنجا که صداى بنیانگذاران مفاسد اخلاقى نیز درآمده است.

اگر در گذشته تولید مواد مخدر در یک نقطه، یک روستا و حداکثر شهرهاى مجاور را آلوده مى‏کرد امروز به کمک سوداگران مرگ به سراسر دنیا کشیده مى‏شود.

3- از سوى سوم، همان گونه که علوم و دانشهاى مفید و سازنده در زمینه‏هاى مختلف پزشکى و صنایع و شؤون دیگر حیات بشرى گسترش فوق‏العاده‏اى پیدا کرده، علوم شیطانى و راهکارهاى وصول به مسائل غیرانسانى و غیراخلاقى نیز به مراتب گسترده‏تر از سابق شده است‏به گونه‏اى که به دارندگان فساد اخلاق اجازه مى‏دهد از طرق مرموزتر و پیچیده‏تر و گاه ساده‏تر و آسانتر به مقصود خود برسند.

در چنین شرایطى توجه به مسائل اخلاقى و علم اخلاق از هر زمانى ضرورى‏تر به نظر مى‏رسد و هرگاه نسبت‏به آن کوتاهى شود فاجعه یا فاجعه‏هایى در انتظار است.

اندیشمندان دلسوز و عالمان آگاه باید همگى دست‏به دست هم دهند و براى گسترش اخلاق در دنیاى امروز که اخلاق به خطر افتاده تا آن حد که بعضى آن را بکلى انکار کرده یا غیر ضرورى دانسته‏اند و بعضى دیگر هر کار و خصلتى که انسان را به خواسته سیاسى‏اش برساند اخلاق شمرده‏اند، تمام تلاش و کوشش خود را به کار گیرند.

خوشبختانه ما مسلمانان منبع عظیمى مثل قرآن مجید در دست داریم که مملو است از بحثهاى عمیق اخلاقى که در هیچ منبع دینى دیگرى در جهان یافت نمى‏شود.

گرچه مباحث اخلاقى قرآن از سوى مفسران بزرگ و عالمان اسلامى بطور پراکنده مورد تفسیر قرار گرفته ولى تا آنجا که ما مى‏دانیم کتابى به عنوان «اخلاق در قرآن‏» به سبک تفسیر موضوعى که این مسائل را به صورت جمعى و با استفاده از روش تفسیر موضوعى مورد توجه قرار دهد، تالیف نیافته با آن که جاى آن کاملا خالى است.

لذا بر این شدیم که بعد از پایان دروه اول پیام قرآن که پیرامون معارف و عقاید اسلامى به سبک تفسیر موضوعى بحث مى‏کرد، به سراغ بحث اخلاق اسلامى در قرآن مجید به عنوان دوره دوم پیام قرآن برویم.

بحمدالله این کار انجام شد و مجموعه این مباحث در دو مجلد تهیه شد که مجلد اول در کلیات مسائل اخلاقى بحث مى‏کند و اکنون در دسترس شماست ولى مى‏توان از آن به عنوان یک متن جامع درسى نیز استفاده کرد، و جلد دوم پیرامون جزئیات مباحث اخلاقى و مصادیق آن بطور گسترده بحث مى‏کند که بحمدالله قسمت عمده آن آماده براى چاپ است.

امیدواریم این گام دیگر در طریق استفاده از قرآن مجید در حل مشکلات زندگى انسانها، مورد قبول خداوند متعال و ذخیره یوم‏المعاد قرار گیرد و اگر کاستیهایى در آن است‏با تذکر صاحبنظران تکمیل گردد.

والحمدلله رب العالمین

ربیع الاول‏1419 - تیرماه‏1377

فصل اول

اهمیت‏بحثهاى اخلاقى

اشاره

این بحث از مهمترین مباحث قرآنى است، و از یک نظر مهمترین هدف انبیاى الهى را تشکیل مى‏دهد، زیرا بدون اخلاق نه دین براى مردم مفهومى دارد، و نه دنیاى آنها سامان مى‏یابد; همان‏گونه که گفته‏اند:

اقوام روزگار به اخلاق زنده‏اند

قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شایسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشد و در غیر این صورت حیوان خطرناکى است که با استفاده از هوش سرشار انسانى همه چیز را ویران مى‏کند، و به آتش مى‏کشد; براى رسیدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مى‏کند، و براى فروش جنگ افزارهاى ویرانگر تخم تفرقه و نفاق مى‏پاشد، و بى‏گناهان را به خاک و خون مى‏کشد!

آرى! او ممکن است‏به ظاهر متمدن باشد ولى در این حال حیوان خوش علفى است، که نه حلال را مى‏شناسد و نه حرام را! نه فرقى میان ظلم و عدالت قائل است و نه تفاوتى در میان ظالم و مظلوم!

با این اشاره به سراغ قرآن مى‏رویم و این حقیقت را از زبان قرآن مى‏شنویم; در آیات زیر دقت کنید:

1 - هو الذى بعث فى‏الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره جمعه، آیه‏2)

2 - لقد من الله على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین (سوره آل عمران، 164)

3 - کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مسائل اخلاقى