فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق ساعاتی که هر فرد در طول هفته برای گوش دادن به موسیقی صرف می کند

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق ساعاتی که هر فرد در طول هفته برای گوش دادن به موسیقی صرف می کند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق ساعاتی که هر فرد در طول هفته برای گوش دادن به موسیقی صرف می کند


دانلود تحقیق ساعاتی که هر فرد در طول هفته برای گوش دادن به موسیقی صرف می کند

نمودارهایا شاخص های هندسی وسیله ای سودمند برای به تصویر در آوردن وتجسم جامعه می باشد .
نمودارها :  
1- نمودار مستطیلی       

2- نمودار میله ای
3- نمودار دایره ای     

4- نمودار چند بر فراوانی
5- نمودار ساقه ای وبرگ

نمایشی از داده ها ی دسته بندی شده که در آن سطح مستطیل ها متناسب با فروانی دسته هاست به نمودار مستطیلی نمودار ستونی یا نمودار هیستوگرام نیز می گویند

 

شامل 15 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق ساعاتی که هر فرد در طول هفته برای گوش دادن به موسیقی صرف می کند

مقایسه سلامت روانی دانشجویان 30-20 ساله علاقمند به موسیقی راک علاقمند به موسیقی پاپ

اختصاصی از فی دوو مقایسه سلامت روانی دانشجویان 30-20 ساله علاقمند به موسیقی راک علاقمند به موسیقی پاپ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقایسه سلامت روانی دانشجویان 30-20 ساله علاقمند به موسیقی راک علاقمند به موسیقی پاپ


مقایسه سلامت روانی دانشجویان 30-20 ساله علاقمند به موسیقی راک علاقمند به موسیقی پاپ

 

 

فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول(مقدمه)
1-1 مقدمه 3
2-1 موضوع تحقیق 6
3-1 متغیرهای پژوهش 6
4-1 بیان مسئله 6
5-1 فرضیه پژوهش 6
6-1 هدف پژوهش 7
7-1 ضرورت واهمیت پژوهش 8
8-1 تعاریف مفهومی متغیرها 12
9-1 تعاریف عملیاتی متغیرها 13

فصل دوم: گستره نظری پژوهش
1-2 مقدمه 15
2-2 دیدگاههای نظری وتاریخچه موضوع مورد پژوهش
- موسیقی چیست؟ 16
- مختصری در مورد عناصر موسیقی 18
- چرا موسیقی برای سلامتی مفید است؟ 24
- موسیقی باعث می شود که ما بهتر احساس کنیم. 25
- موسیقی بخش های غیر قابل نفوذ را متأثر می کند. 25
- موسیقی به عنوان یک عنصر سلامتی 27
- هیجانها، علم و موسیقی 30
- تاریخ موسیقی راک 33
- مشخصه های موسیقی پاپ 45
- تاریخچه موسیقی پاپ 51
- روانشناسی تم های موسیقی 56
- تعریف بهداشت روانی 60
- ماهیت وتشخیص بیماری روانی 72
- دیدگاهها ونظریه ها در بهداشت روانی 76
- پیشگیری وروشهای تحقیق در بهداشت روانی 79
- موسیقی واسترس 84
- موسیقی وسیستم ایمنی بدن 86
- موسیقی وآرامش ورهایی 87
- نقش موسیقی در پرورش مهارت های فردی واجتماعی 89
- تأثیر موسیقی بر مهارت های احساسی واجتماعی 96
- موسیقی وتعبیر وتفسیر افراد از مسائل 98
-تقویت تعامل اجتماعی 99
- تنظیم وضعیت روحی وخلق و حد توسط موسیقی 100
- آیا موسیقی می تواند اثرات منفی داشته باشد؟ 101
-نقش موسیقی در رها کردن انرژی در روزشکاران 103
- تأثیر سازه های ضربه ای در ابتدای مسابقه ها 108
-موسیقی، ریتم قلب را تغییر می دهد 109
3-2 ادبیات (یا پیشینه پژوهش) 111
بررسی وضعیت روانی هنرجویان موسیقی و مقایسۀ آن با افراد عادی امیر قمرانی ، سمانه سادات جعفر طباطبایی 111
بررسی تاثیر موسیقی بر شدت درد مرحله اول زایمان در زنان نخست حامله بستری در یکی از زایشگاههای شهر ساری سال 1376 فریده رضائی ابهری، به راهنمایی : منصوریه یادآورنیکروش. 113
بررسی تفاوتهای شخصیتی موسیقی دانان و غیرموسیقی دانان شهر تهران در برخی عوامل شخصیتی آزمون 16PF درسال 1373-74 فیض الله افتخاری: به راهنمای: مریم سیف نراقی 115
بررسی اثر موسیقی غیرفعال و حرکات خودانگیخته در مهارکردن پرخاشگری کودکان عقب مانده ذهنی – نویسنده: مریم سادات پور محمود. 117
بررسی تاثیر آموزش موسیقی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی سال تحصیلی83-1382 شهرستان نجف آباد سعید فخاری زاده : به راهنمایی : عزت الله نادری، استادمشاور: محمدرضا بهرنگی 118
بررسی تاثیر موسیقی بر میزان دردها مزمن مبتلا به سرطان بستری در بیمارستان سانترال شهر تهران (1376) علی یوسفی نژاد، به راهنمایی : روشن نژاد. 120
تاثیرات فیزیولوژیک و روانشناختی موسیقی کلاسیک و موسیقی پاپ بر دانش آموزان دختر دبیرستانی 122

فصل سوم: روش شناسی پژوهش
1-3 جامعه آماری 149
2-3 نمونه آماری 149
3-3روش نمونه گیری 149
4-3 ابزار پژوهش 150
5-3 روش اجرا 153
6-3 روش تحقیق و تحلیل داده ها 154

فصل چهارم: داده های آماری
1-4 داده های آماری 156

فصل پنجم : بحث و نتیجه گیری
1-5 بحث ونتیجه گیری 161
2-5 محدودیت ها 166
3-5 پیشنهادات 167
4-5 منابع فارسی 168
6-5 ضمایم 169

 


دانلود با لینک مستقیم


مقایسه سلامت روانی دانشجویان 30-20 ساله علاقمند به موسیقی راک علاقمند به موسیقی پاپ

دانلود پایان نامه بررسی تأثیرموسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران(پایان نامه رشته موسیقی)

اختصاصی از فی دوو دانلود پایان نامه بررسی تأثیرموسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران(پایان نامه رشته موسیقی) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پایان نامه بررسی تأثیرموسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران(پایان نامه رشته موسیقی)


تحقیق بررسی تأثیرموسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران(پایان نامه رشته موسیقی)

 

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات39

 

آنالیز قطعه:
فرم مارش:
این قطعه برای یک ارکستر 32 نفره نظامی (meliterj Barnd) تنظیم شده است که شامل Clarinet Eb, Basson, Baritone Sax, Tenorsux, Alto sax, oboe, Flute, Piccolo هر کدام یک عدد clarinet Bb I,II,III نه عدد / Horninf I,II چهار عدد/ cornet دو عدد/ turmpet Bb یک عدد، Snar drum, Symbals, tuba, Euphoinm, Bass trombon, teror tromban, tromban / Bass drum هر کدام یک عدد.
قسمت مقدمه A با ارکستراسیون کامل و از درجه V گام سی بمل ماژور شروع می‌شود و در میزان 8 با کاوش کامل روی درجه T حل می‌شود. شدت اجرای مقدمه FF می‌باشد در قسمت a ارکستراسیون تغییر نمی‌کند ولی شدت اجرای آن یک F کاهش می‌یابد.
این قسمت با درجه I شروع می‌شود و از درجات VI,V,IV,II نیز در حل هارمونی این قسمت استفاده شده که نهایتا در ولت دوم از چند نت آلتره استفاده شده و با یک کاهش V به I خاتمه می‌یابد.
قسمت b در ارکستراسیون تغییری اعمال نشده ولی از لحاظ هارمونی متغیر است در این قسمت با یک مدولاسیون به گام F ماژور می رسیم که در ابتدا قسمت B درجه I این گام آمده است و در سه میزان پایانی این قسمت با یک کاونس کامل به تنالیته اصلی باز می‌گردد.
پس از خاتمه A با یک مقدمه چهار میزانی که تنالیتة Mib ماژور را مهیا می‌کند، وارد قسمت B یا trio می‌شویم و در این قسمت ساختار ارکستری تغییر می‌کند و شدت اجرا به MF کاهش می‌یابد و نیز تعدادی از سازها سکوت می‌کنند. این سازها عبارتند از : oboe, Flut, Piccolo و هر سه trombon . همچنین سعی شد از نتهای کشیده تری نسبت به دو بخش قبلی استفاده شود. هارمونی این قسمت که با درجه Mib I ماژور شروع می شود نهایتاً با یک مدولاسیون در ولت I به تنالیته Sib ماژور برمی‌گردد.

فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول
1- تقدیم
2- تشکر
فصل دوم (بخش تحقیق)
بررسی تأثیر موسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران
فصل سوم
آنالیز مارش رویش
نت نگاری قطعه


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پایان نامه بررسی تأثیرموسیقی نظامی بر موسیقی ملی ایران(پایان نامه رشته موسیقی)

مقاله موسیقی در عصر ساسانیان

اختصاصی از فی دوو مقاله موسیقی در عصر ساسانیان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله موسیقی در عصر ساسانیان


مقاله موسیقی در عصر ساسانیان

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 17 صفحه می باشد.

 

فهرست
مقدمه ۱
تاریخچه موسیقی : ۳
غنا چیست ؟ ۶
انواع صداها ۹
غنا وسیله تفریح و سرگرمی و سوء استفاده : ۱۰
ریتم ۱۱
انحراف از موسیقی سنتی ۱۳
ردیف موسیقی سنتی ۱۴
مقدمه
پیدایش پدیده موسیقی نزد انسان غریزی است ، چنانکه نهاد شعر گویی او نیز چنین است . از هنگانی که انسان وارد اجتماع شد و تمدن فرهنگی خاص در جامعه او شکل گرفت ، پدیدة موسیقی نیز دستخوش تحولات کمی و کیفی ، همراه به توسعه آلات و سازها ، چهره سنتی و بومی بخود گرفت و جزء مهمی از اصول فرهنگ ملل بشمار آمد . رفته رفته صاحبان زر به رموز و اعجاز موسیقی در مخ اخلاق امتها و قدرت آن در استثمار و انحراف جوامع پی بردند و آنرا از مسیر طبیعی و متکامل خود خارج نمودند . در طول قرون متمادی تا عصر حاضر ، روند تاریخی هنر موسیقی ، همواره در وادی پر جت و خیری بوده است و سیمای سراب گونه و مبتذل آن تا خضیض ذلت سقوط کرده و چهرة واقعی آن نیز در کنکاش برای بقاء در ستیز بوده است . در این مقاله ضمن اینکه مفاهیم مطرح در بحث غنا ، یعنی طرب خفت و سبکی ، خرن و شادی ، لحن و نغمه ، قصد و انگیزه ، صوت نازک ، لهو و لغو و مانند آن با آنچه اهل فن موسیقی از دیرباز تاکنون دربارة مفاهیم فوق گفته اند مقایسه شده و مباحث مهم دیگری چون نقش عرف در تشخیص آواز غنایی و توان کارشناسی موسیقی در تعیین موسیقی مبتذل در حد طرح ایما و اشاره مطرح شده است . در پایان از صاحب نظران و اندیشمندان دلسوز که در این باب دارای نظر و رای می باشند تشکر و قدرداتی می شود .
تاریخچه موسیقی :
طبق مدارک موجود در شاهنامه فردوسی که مطالب آن از خدای نامه ها نقل شده وهمچنین « کاثاها » موسیقی به ویژه دسته جمعی ( ارکستر ) از کهن ترین زمان تاریخی در ایران برقرار بوده است . آنچنان که فیثاغورث حکیم در سفرنامه خود می نویسید که هنگام تاجگذاری داریوش ۳۶۰ زن جوان به شماره روزهای سال روانه پایتخت شدند و همگی با نغمه و آهنگ ، هم آواز گردید ۱ . درخشان ترین دوره تاریخ موسیقی ملی ایران ، مربوط به دوره ساسانیان است به شکلی که خنیاگران و نوازندگان ، دور معبد آتش جمع می شدند و روزی پنج دفعه گانها و سرودهای مذهبی دیگر که از کتاب اوستا انتخاب می شده ، آهنگ می خواندند .
ولی اوج موسیقی در زمان خسروپرویز می باشد . شهرت بزم ها و رزم های او که همراه با ساز و سرود بود ، در داستانها و تاریخ های مربوط به آن زمان فرآوان آمده ، بطوریکه تنها برای شکار ـ به قول فردوسی - دو هزار خواننده و نوازنده ، او را همراهی می کردند .
خبرها موید آن است که جشن و سرور ملی ایرانیان همواره همراه با سرود و موسیقی دسته جمعی بوده است . از کارنامه اردشیر بابکان که در آن رویدادهای پایان دوره اشکانیان بیان شده بر می آید که هر موسیقی و آموزشی نوای خویش یکی ازمواد آموزشی دبیرستانهای ایرانی بوده است ۲ .
در مقدمه تاریخ کتاب ابن خلدون دربارة جایگاه مو.سیقی در دربار سلاطین ایران و چگونگی نفوذ آن میان اعراب آمده است۳ .
پارسیان به موسیقی میلی فراوان داشتند . در زمان بهرام گور چند نفر موسیقی دان از هندوستان به ایران و بازار مجالس خوشگذرانی شاهان ساسانی را رواج دادند .
اما اعراب پیش از اسلام ، با موسیقی و سایر هنرهای زیبا اشنا نبودند و تنها در شعر و ساختن قطعات منظوم تبحر داشتند وهنگامی که هنوز چادرنشین بودند و ازاین سو به آن سو کوچ می کردند موسیقی آنان محدود به آوازهایی بوده است که برای تهیج و تحریک مشتها بکار می برند که اصطلاحاٌ به آن ( خدا ) یا ( حدی ) می گفتند .
پس از ظهور اسلام ، آنها عادات و رسوم خلاف شریعت را ترک کرده و آنچه مطابق ان و ممدوح بود عمل می کردند . ۴
مانند تلاوت قرآن با صوت زیبا و نیکو
پس از گذشت یک قرن وهمزمان با رواج شهرنشینی و آشانما شدن با فرهنگ و آداب ممالک دیگر ، هنرهای مرسوم ایران نظیر موسیقی ، موجب ذوق و ظرافت طبع در آنان گردید تا آنجا که موسیقی دانان ممالک دیگر را تشویق و بزودی میان آنها ، موسیقی دانان و آنجا که موسیقی دانان و خنیا گرانی تربیت شدند (( مانند نشیط و خاثر که وسیله ای شد برای انحراف و افساد و توسعه میگساروی و هرزگی و مسخ شریعت . ۵
شعرای ایرانی همچون نظامی گنجوی ، منچوهری ، فرخی و فردوسی ؛ در افسانه ها و اشعار خود ، از پدیده موسیقی و خنیاگری دربارگاه شاهان ایران داد سخن داده اند .
فردوسی داستان راهیابی (( باربد )) خوانده و نوازنده زبردست ، به دربار شاه ساسانی را به نظم می گوید : وی چنان با آوزه و نوازش چنگ خود ، هوش از کف شاه می ربود که هر گاه وی عزم نوشیدن جام شراب می کرد پیاله او رها می شد۶ !
هنر موسیقی بخاطر همین سحر آمیز بودنش ، بیش از همه ، جایگاه خود را در دربار شاهان و خلفا ، بازیافت و کم کم با ترجمه آثار پهلوی و یونانی به زبان عربی فن ، موسیقی میان اعراب و سپس مسلمانان نفوذ کرد .
صاحب تاریخ الحکما موسوم به نزهه الارواح می نویسید : (( وقتی عبدالله بن زیر برای ترمیم خانه کعبه ، گروهی از کارگران ایرانی را به خود به حجاز برد ، در هنگام ساختن خانه یکی از کارگران عرب بنام عبدالله بن مسجح ، ملاحظه کرد که ایرانیان آواز جذاب و دلنشین می خوانند ، مجذوب آهنگ و نوای آنان شد و تصمیم گرفت تا فن موسیقی را فرا گیرد ، سپس به ایران و روم سفر کرد پس از تحصیل این فن به سرزمین خود بازگشت و این فن را در میان مسلمین انتشار داد .
متأسفانه موسیقی سنتی ایران تأثیر فراوانی از موسیقی غربی پذیرفت دارالفنون موسیقی گام نخستی بود که جای پای موسیقی دانان غربی را به اشاعه موسیقی مبتذل باز کرد و جهت موسیقی سنتی را به سوی دیگر منحرف کرد .


دانلود با لینک مستقیم


مقاله موسیقی در عصر ساسانیان

دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
تولد: 27 ژانویه 1756 (سالزبورگ)
مرگ: 5 دسامبر 1791 (وین)
خانواده و دوران کودکی
یوهان کریزوستوم ولفگانگ آمادئوس موتزارت، روز 27 ژانوزه 1756 میلادی در شهر سالزبورگ به دنیا آمد. پدر وی لئوپولد موتزارت (تولد 14 نوامبر 1719- مرگ 28 مِی 1787) نام داشت و مادر او آنا ماریا (تولد 25 دسامبر 1720- مرگ 3 ژوئیه 1778) بود. از هفت فرزند این خانواده، فقط دو نفر باقی ماندند. یکی ولفگانگ آمادئوس که هفتمین و کوچک ترین فرزند و دیگری دختری به نام نانرل (تولد 30 ژوئیه 1751- مرگ 29 اکتبر 1829) که چهارمین فرزند خانواده بود.
هنگامی که موتزارت به دنیا آمد، شش سال از مرگ یوهان سباستین باخ، موسیقیدان نامدار، گذشته بود و پیش از آنکه چهار سالش تمام شود نیز، هندل رخت از جهان بربست. موسیقیدانان بزرگ معاصر باخ و هندل، همه درگذشته بودند و یا مانند رامو و اسکارلاتی کار مهمی انجام نمی دادند. گلوک، چهل و دومین سال عمر خود را می گذرانید و با کوشش فراوان از شیوه اپراهای ایتالیایی تقلید می نمود. هایدن نیز خط مشی خود را به خوب روشن نساخته بود و شهرتی هم اگر داشت به عنوان یک نوازنده ی پیانو بود.
دوره ی باروک داشت به پایان می رسید و سبک لطیف تر و خیال انگیزتری جای آن را می گرفت. سبک روکوکو در واقع همان شیوه ی باروک بود، با این تفاوت که باید با دید دیگری به آن نگریست. در این سبک تزئینات بیش از حد لزوم به کار رفته است و این سبک تا چندین سال در معماری و هنرهای تزیینی، تأثیری ناچیز ولی قطعی داشت. البته همین تأثیر کم، تحول عمیقی در هنر به وجود آورده و در حالت و رنگ آمیزی و راه و رسم هنرهای دیگر نیز مؤثر بوده است.
دوره ی کودکی موتزارت همزمان با دوران شکوفایی عصر روکوکو بود.
پدر موتزارت که خود نیز آهنگساز، استاد موسیقی و ویولون نواز ماهری بود (او کتابی درباره ی «روش نوازندگی ویولون» نوشته است) خیلی زود به استعداد وافر فرزندانش پی برد و تعلیم و تربیت آنان را شخصاً به عهده گرفت. این آموزش منحصر به موسیقی نبود بلکه خواندن و نوشتن، ریاضی، ادبیات، زبان شناسی و تعلیمات اخلاقی را نیز در بر می گرفت. پیشرفت ولفگانگ، با توجه به سنش، در موسیقی شگفت انگیز بود. او توانست نخستین اثر دوره ی کودکی خود را در 5 سالگی به پدر عرضه کند. موتزارت از 6 سالگی، سیر و سفر خود را به کشورهای اروپایی شروع کرد و پدر مهربان و جاه طلبش او را به عنوان یک کودک نابغه و خارق العاده (که واقعاً نیز چنین بود) به دیگران معرفی می نمود و پادشاهان و فرمانروایان بزرگ از او استقبال شایانی می کردند. موتزارت وقتی به چهارده سالگی رسید، به تمام کاخ های بین لندن و ناپل، وارد شده و آنها را دیده بود. ذوق و استعداد و تسلط او در تصنیف آهنگ، وی را از عجایب زمان ساخته، آثارش آنقدر ماهرانه بود که عده ای در تصنیف آنها به دست ولفگانگ تردید داشتند و پدرش را خالق آنها گمان می بردند.
وقتی لئوپولد درس پیانو را با دختر هفت ساله ی خود آغاز کرد، ولفگانگ سه ساله بود. وی با شور و علاقه ی بسیار به دست های خواهر خود می نگریست و به تعلیمات پدر گوش فرا می داد و بعد از پایان کار آنها، به زحمت از صندلی بالا می رفت، پشت پیانو می نشست و با دو انگشت کوچک خود، فاصله ی سوم (Tierce) را روی پیانو می گرفت و از شنیدن این صدای گوش نواز که ساده ترین آکورد موسیقی است، لذت می برد.
در چهار سالگی، پدرش سعی کرد به او منوئه و قطعات ساده ای بیاموزد. ولفگانگ یک منوئه را در نیم ساعت و قطعه ای بزرگ تر را در یک ساعت می آموخت و چنانچه اشاره شد او در پنج سالگی شروع به تصنیف آهنگ کرد. اولین منوئه را چنان ماهرانه ساخته بود که توجه پدرش لئوپولد را جلب کرد. این قطعه که در پایان تا حدی بچه گانه تمام می شود، کاملاً با قواعد موسیقی مطابقت می کرد و به این جهت، با آنکه ولفگانگ هنوز به نت نویسی آشنا نبود، پدرش این آهنگ را بدون آنکه چیزی به آن بیفزاید، یادداشت کرد. امروزه این قطعه در موزه ی موتزارت در سالزبورگ نگهداری می شود.
استعداد شایان ولفگانگ باعث شد که پدرش، برای معرفی او به شهرهای دیگر سفر کند. بدین منظور او را در شش سالگی همراه خواهرش به مونیخ، وین، وورتمبرگ، فرانکفورت، آخن و بروکسل برد و در کنسرت هایی که برای آنها ترتیب می داد، موتزارت کوچک ویولون و خواهرش، نانرل، پیانو می نواختند.
در سال 1762 نیز عازم سفر شدند و برای اجرای برنامه ی کنسرتی در حضور فرمانروای «باواریا» به شهر مونیخ عزیمت کردند. شور و شوق زایدالوصفی که در مورد این کودک نابغه ابراز می شد، جاه طلبی لئوپولد را افزون تر ساخت. چندی بعد در همان سال عازم وین شدند و در بین راه هرجا موقعیت مناسبی دست می داد، به اجرای کنسرت می پرداختند. همه جا قریحه ی سرشار این دو کودک، به ویژه هنرمندی ولفگانگ، دوستان و علاقمندان بسیاری برای آنها به همراه می آورد. در وین با استقبال بی نظیری روبرو شدند، چون شهرت آنها قبل از خودشان به آن شهر رسیده بود. چند ساعتی از ورود آنان به شهر نگذشته بود که فرمانی از دربار به ایشان رسید تا قطعاتی در دربار بنوازند.
کاخ شون برون، در وین که در آن بیش از دیگر دربارهای اروپا به موسیقی ابراز می شد موجب پیشرفت نقشه های لئوپولد موتزارت گردید. هر یک از افراد خانواده «ماریاترزا» ملکه ی اتریش، یا آواز می خواند و یا سازی می نواخت و خود ملکه هم درباره ی خود گفته بود تنها موسیقیدان باذوقی است که می توان یافت. در دربار همه، عاشق و دیوانه ی این کودک خردسال شده بودند، بخصوص برای آنکه مدام از همه می پرسید «مرا دوست داری؟ به راستی مرا دوست داری؟» این پرسش های کودکانه، علاقه ی درباریان را به او بیشتر می ساخت و سبب می شد که ولفگانگ خود را به دامن ملکه بیندازد، او را در آغوش گیرد و غرق بوسه سازد.
ماریاترزا علاوه بر پول فراوانی که به این دو کودک تقدیم کرد، دستور داد به هر کدام یک دست لباس درباری نیز هدیه بدهند. ولفگانگ با پوشیدن آن لباس فاخر و گرانبهای ارغوانی رنگ زربفت گلابتون دار آماده شد که تابلویی از او نقاشی کنند.
بزرگان و اعیان شهر وین به روش دربار اقتدا کردند و به زودی خانواده ی موتزارت به خانه های اعیانی و مجلل شهر دعوت شدند. در این هنگام ولفگانگ ناگهان به بیماری مخملک دچار شد و پس از بهبودی اش، خانواده ی موتزارت به زادگاه خود در شهر سالزبورگ بازگشتند. نقشه ی لئوپولد موتزارت برای سفر دوم بسی وسیع تر طرح ریزی شد. وی تصمیم گرفت این بار به پاریس و لندن بروند. در ماه ژوئن 1763 سفر خود را آغاز کردند و از پایتخت های تابستانی شاهزادگان و فرمانروایان گذشتند و به هرجا که قدم می گذاشتند با شگفتی و تحسین از ایشان استقبال می شد. در «اِکس لاشاپل» یکی از خواهران «فردریک بزرگ» سعی کرد آنان را به برلن دعوت کند، ولی لئوپولد راه خود را ادامه داد و رفت. در شهر فرانکفورت «گوته» نویسنده و شاعر آلمانی، که در آن هنگام 14 سال بیش نداشت، کودک نابغه را در حالیکه «کلاه گیس نقره فام به سر و شمشیر به کمر داشت» دید و ساز او را نیز شنید.
آنها اواسط ماه نوامبر به پاریس وارد شدند و پنج ماه در آن شهر اقامت گزیدند. در اینجا نیز همانند وین موفقیت شایانی به دست آوردند و نه تنها درباریان، بلکه همه ی دوستداران ادب و هنر از ایشان تجلیل کردند. در وِرسای، پس از ورود خاناده ی «موتزارت» تمام مقررات سخت لوئی پانزدهم در هم ریخت و مجلس به صورت یک مهمانی خانوادگی درآمد. نخستین اثر برجسته ی موتزارت، چهار سونات برای کلاوسن بود که آنها را در سفر پاریس نوشت و آن را به مادام ویکتور دوفرانس اهدا نمود.
در سفر پاریس، نانرل نیز همراه برادرش بود و در کنسرت این دو کودک هنرمند، لوئی پانزدهم و «مارکیز دو پمپادور» نیز حضور داشتند. چون «پمپادور» خودخواه از ابراز شوق و شعف خودداری کرد، ولفگانگ در کمال سادگی و معصومیت او را بر سر جای خود نشاند و گفت «این کیست که میل ندارد مرا ببوسد؟ ملکه هم مرا بوسیده.» پیش از آنکه لئوپولد موتزارت، پاریس را ترک کند، خرسند بود از اینکه کودکان وی قلب فرانسویان هنردوست را کاملاً مسخر ساخته اند.
در لندن با خانواده ی سلطنتی دیگری آشنا شدند که علاقه ی وافری به موسیقی داشتند. ژرژ سوم و ملکه شارلوت که برای موسیقیدان ها ارزش بسیار قائل بودند، ایشان را با مهر و محبت در دربار پذیرفتند. استاد موسیقی ملکه «یوهان کریستیان باخ» جوان ترین پسر «یوهان سباستین باخ» و جانشین «هندل» و حاکم مطلق و بی معارض موسیقی در انگلیس، بی اندازه شیفته و فریفته ی این کودک خارق العاده شد. موتزارت نیز در آینده هرگز محبت وی را فراموش نکرد. از نخستین کنسرت این دو کودک در لندن بی اندازه استقبال شد، چنانچه پدرشان می نویسد «درآمد سرشار این کنسرت مرا دچار حیرت و وحشت کرد» گویی قدرت تحمل هیجان این توفیق بزرگ را نداشت زیرا به زودی بیمار شد و هفت هفته از بیماری گلودرد، در بستر افتاد. در این زمان ولفگانگ به کار تصنیف موسیقی پرداخت و در کنسرت بعدی، آنچه نواخت، از آثار خودش بود. خانواده ی موتزارت بیش از یک سال در لندن به سر بردند و سپس عازم میهن خود شدند، ولی خط سیر آنان به قدری پرپیچ و خم و طولانی و سلامتشان نیز به طوری مختل شده بود که بازگشت ایشان نزدیک به یک سال طول کشید. پس از اجرای کنسرتی در دربار «شاهزاده اورانژ» در لاهه، به وِرسای برگشتند و باز مورد مهر و محبت بی شائبه ی فرانسویان هنرشناس قرار گرفتند. تابستان را به خوشی در سوئیس گذراندند و از ژنو برای ملاقات «وُلتر» به «فِرنی» رفتند ولی آن شیر غرّان، در بستر بیماری افتاده بود و خانواده ی موتزارت را نپذیرفت.
پس از یک سفر موفقیت آمیز و خاطره انگیز، تقریباً پس از سه سال و نیم، خانواده ی موتزارت، سرانجام در نوامبر 1766 به سالزبورگ، بازگشتند.
لئوپولد موتزارت، چون دخترش نانرل به شانزده سالگی رسیده بود و دیگر معقول نبود که به عنوان کودک معرفی شود، از این رو تصمیم گرفت تمام کوشش و سعی خود را در تربیت پسربچه ی 11 ساله، که بسان ستاره ی اقبال خانواده می درخشید، به کار گیرد. برنامه ریز کنسرت های «ولفگانگ» یعنی پدرش لئوپولد، در هر فرصتی چنان درباره ی قریحه ی پسر خود تعریف و تمجید کرده بود که اسقف اعظم را به شک انداخت و جناب اسقف بر آن شد با آزمایش این کودک اعجوبه دهان لئوپولد، ملازم دربار خود را ببندد. وی متن گفتار یک «اوراتوریو» را بین ولفگانگ و رهبر ارکستر دربار و ارگ نواز کلیسای بزرگ تقسیم کرد و کودک خردسال را در اتاقی تنها گذاشت تا سهم خود را تصنیف کند. برنامه با موفقیت اجرا شد، زیرا همان سال به چاپ رسید و تردید اسقف اعظم نیز درباره ی استعداد کودک نابغه برطرف شد و برای اثبات این امر، بر میزان دوستی و محبت خود نسبت به خانواده ی موتزارت، افزود.
چندی بعد، خانواده ی موتزارت جهت شرکت در جشن عروسی امپراتوری، دوباره عازم وین شدند، ولی شیوع بیماری آبله مانع اجرای این تصمیم شد. عروس از پای درآمد و خانواده ی موتزارت به شهر «اولموتز» گریختند. در آنجا هر دو کودک بیمار شدند و ولفگانگ حدود نه روز بر اثر بیماری، نابینا بود. از آنها در خانه ی یکی از اشراف هنردوست پرستاری شد تا اینکه سلامتی خود را بازیافتند و به پایتخت اتریش بازگشتند، در حالی که دربار را ماتم زده و سوگوار دیدند. با وجود این «ماریا ترزا» و پسرش «ژوزف دوم» آنها را با مهر و محبت پذیرا شدند. امپراتور جدید، به ولفگانگ سفارش تصنیف یک اپرا داد و موتزارت اپرای «دختر ساده» را در موعد مقرر نوشت و تقدیم داشت. اگرچه اجرای این اپرا ماه ها به تعویق افتاد، ولی پس از چند ماه به دستور اسقف اعظم این برنامه در سالزبورگ اجرا شد و او به قدری از کار موتزارت خرسند شد که مقامی والا، ولی بدون حقوق، در گروه موسیقی دربار به وی تفویض کرد.
خانواده ی موتزارت، قریب یک سال در سالزبورگ ماندند، زیرا لئوپولد در اندیشه ی کشیدن نقشه ای برای تسخیر دل مردم ایتالیا بود. ولفگانگ در این مدت مدام در کار تصنیف انواع آهنگ های دلنواز بود و تمام وقت خود را به تمرین و باز هم تمرین می پرداخت. ولفگانگ و پدرش پس از یک خداحافظی گرم با مادر و خواهرش، با تجهیزات کامل به ایتالیا رهسپار شدند و پس از عبور از گردنه ی «برنر» به شهر میلان رسیدند و آنجا از حمایت والی شهر برخوردار گردیدند. در آنجا بود که ولفگانگبه دیدار استاد عالیقدر «گلوک» یعنی «سامارتینی» توفیق یافت. شهرهای پارما، بولونیا، فلورانس، رُم و ناپل همه آغوش خود را به روی ولفگانگ گشودند. برای او جای مادر و خواهرش (نانرل) بسیار خالی می نمود و با نوشتن نامه با آنها راز و نیاز می کرد و با کمال صراحت و بیانی پر از اشاره و کنایه راجع به آنچه می شنید و مردان سرشناسی که می دید، همچنین عادات و آداب مردم هر منطقه، قلمفرسایی می کرد. در شهر «بولونی» که از لحاظ اصول و قواعد موسیقی شهرت و مرکزیت داشت، یکی از برجسته ترین استادان موسیقی، یعنی «پادر مارتینی» که در سنین پیری بود موتزارت را آزمایش و امتحان کرد و ولفگانگ از این آزمایش سربلند بیرون آمد. در فلورانس نیز از امتحانی که از وی گرفته شد، سرفرازتر گشت.
خانواده ی موتزارت مقارن با هفته ی مقدس به رم رسیدند و موسیقی ویژه این هفته را شنیدند. از بخش های مهم این تشریفات، برنامه ی کلیسای «سیکستین» بود که در آن قطعه ی معروف «می زرر» اثر «آلگری» اجرا شد و ولفگانگ خردسال پس از یک بار شنیدن این قطعه آن را نوشت. این کار فوق العاده، توجه دوستانه ی پاپ «کلمان چهاردهم» را جلب کرد و سبب شد دعوتنامه های فراوانی همچون باران، از سوی شاهزادگان و اعیان رُم برای موتزارت فرستاده شود.
پاپ، یک نشان «مهمیز زرین» به وی اهدا کرد و ولفگانگ را نیز، همانند گلوک لقب شوالیه داد. لئوپولد که مردی جاه طلب بود از اینکه پسرش به افتخاری نظیر گلوک نائل آمده بود، بر خود می بالید و تا مدت ها به ولفگانگ اصرار می کرد که عنوان «شوالیه» را در امضایش قید کند، ولی وی در این باره علاقه ای نشان نمی داد و زمانی نگذشت که از آوردن این عنوان در نامه ها، صرف نظر کرد.
پس از توقفی کوتاه در شهر رم، چون راه توسط راهزنان ناامن شده بود، با ترس و لرز فراوان به سمت ناپل رهسپار شدند و در آنجا از خرابه های شهر پومپئی و کوه «وزوو» که دود و مه آن هنوز به آسمان بلند بود، دیدن کردند.
در شهر بولونی افتخار دیگری نصیب موتزارت شد چه، در آنجا آکادمی موسیقی (فیلارمونیک) یکی از مقررات مربوط به عضویت اعضای خود، که حد نصاب سن را بیست سال تعیین کرده بود، به کنار نهاد و پس از انجام آزمایشی سخت، او را به عضویت برگزید.
در میلان موتزارت به تکمیل اپرایی پرداخت که حاکم آن دیار در سفر اول وی به آن شهر سفارش داده بود. اجرای این اپرا با موفقیت پرشوری همراه بود و بیست شب در تالار لبریز از شنونده اجرا گشت.
سرانجام پس از دو سال گردش و اجرای برنامه های موسیقی در شبه جزیره ایتالیا، خانواده ی جهانگرد موتزارت خسته و کوفته، در ماه مارس سال 1771 به سالزبورگ بازگشتند. در این هنگام به موتزارت دو کار مهم سفارش شده بود: یکی تصنیف اپرا برای میلان و دیگری یک «اوراتوریو» برای شهر پادوا. به زودی سفارش ساخت یک سرناد از طرف ماریا ترزا برای عروسی یکی دیگر از فرزندانش به او رسید. ولفگانگ پنج ماه را با شور و حرارت به تصنیف آهنگ های موسیقی گذرانید. پس از آن بار دیگر به میلان سفر کرد و در آنجا سرناد موتزارت در مقابل اپرای موسیقیدان کهنسالی چون «هاسه» بیش از حد انتظار مورد توجه قرار گرفت و باز پدر موتزارت همچون همیشه با افاده ی بسیار چنین گفت: «من واقعاً متأسفم ولی سرناد ولفگانگ تأثیر همه ی آثار هاسه را از بین برد» و خود هاسه که آهنگ های دلکشی ساخته بود با کمال گذشت و جوانمردی گفت: «این کودک، همه ی ما را به محاق خاموشی و گمنامی خواهد کشانید.»
یک روز بعد از آنکه خانواده ی موتزارت از سفر میلان به شهر خود بازگشتند، اسقف اعظم که بسی پیر و شکسته شده بود، دیده از جهان فروبست. این واقعه بیش از آنچه تصور می کردند برایشان غم انگیز بود چون جانشین او «هیرونیموس فون کولورِدو» مردی بود که همواره نامش به زشتی یاد می شد و به قدری بدنام بود که وقتی خبر انتخابش به مقام اسقف اعظمی به شهر سالزبورگ رسید، تمام مردم ماتم گرفتند.
موتزارت پس از مدتی که به تصنیف موسیقی پرداخت، عازم شهر میلان شد و در آن شهر شش ماه اقامت گزید. در آنجا اپرای جدید او به نام «لوچیو سیلا» با موفقیت فراوان به روی صحنه آمد و همین امر والی شهر را بر آن داشت تا در دربار فلورانس برای او شغلی به دست آورد، ولی پیشنهاد وی بیهوده ماند و پدر و فرزند با دلی شکسته برای مبارزه و مقابله با دشواری هایی که در شهر سالزبورگ، بنا به فرمان اسقف اعظم جدید، پیش بینی می کردند، خود را آماده ساختند. در ماه مارس سال 1773 برای بازگشت به سالزبورگ دوباره از گردنه ی «برنر» عبور کردند و موتزارت برای آخرین بار با خاک ایتالیا، وداع گفت و در این هنگام عمرش به نیمه رسیده بود. چندی نگذشت که خانواده ی موتزارت با آنچه از آن می ترسیدند، روبرو شدند. اوضاع شهر سالزبورگ در حکومت «فون کولورِدو» تحمل ناپذیر شده بود. ولفگانگ به فکر افتاد با پدرش به جای دیگری نقل مکان کند و چون مهر و محبت ماریا ترزا را هنوز به یاد داشت، تصمیم گرفت نخست به وین برود. ملکه همچون گذشته آنها را با کمال محبت، پذیرفت ولی این حد تجاوز نکرد و ایشان دست خالی بازگشتند. با همه ی این ناامیدی ها، قلم ولفگانگ از کار باز نمی ایستاد و هم در وین و هم پس از بازگشت به سالزبورگ، برای ناشران آینده ی خود، آهنگ می ساخت. اواخر سال 1774، موتزارت، در این اندیشه بود که اگر بتواند نقش خود را خوب بازی کند، شاید بتواند خود را از قید انضباط خشک و دشوار دربار سالزبورگ رهایی بخشد. خوشبختانه در آن هنگام از طرف فرمانروای باواریا سفارشی برای ساخت یک اپرا دریافت کرد. نتیجه مانند همیشه بود و این اپرا نیز، شنوندگان را مسرور و شاد ساخت. موتزارت، اما بیهوده وقت خود را در مونیخ تلف می کرد، چون کار دیگری نداشت و به ناچار با دلی غمگین به سالزبورگ برگشت تا باز هم آهنگ بسازد و بسازد.
از این به بعد، به تصنیف آثاری پرداخت که نه تنها مورد علاقه ی دوستداران موسیقی بود، بلکه موسیقیدانان نیز از آن لذت فراوان می بردند. موتزارت به افتخار ورود دوک بزرگ به سالزبورگ یک اپرا ساخت و پس از آن پنج کنسرتو، یکی از دیگری بهتر، برای ویولون و ارکستر تصنیف کرد. این پنج کنسرتو که بسیار دلپسند و پرنشاطند، امروزه نیز مانند روزهایی که ساخته شدند، نغز و زیبا هستند و به قلب آدمیان شادی و نیرو می بخشند و آنها را باید جزء آثار برجسته ی موتزارت قلمداد کرد.
در سال 1777 موتزارت 21 ساله به مرحله ای از زندگی رسیده بود که دیگر برایش مقدور نبود در شهر سالزبورگ بدون فعالیت سر کند. علاقه ی قلبی او این بود که اپرا و سمفونی بسازد ولی «فون کولوردو» هیچ یک را مجاز نمی دانست. از این رو لئوپولد موتزارت تقاضای مرخصی کرد و چون اسقف اعظم با این تقاضا مخالفت ورزید، لئوپولد رسماً دادخواهی نمود. پاسخ اسقف، این بار اخراج هر دو (پدر و پسر) از خدمت بود. اگرچه پس از آن خدمات پدر را منظور داشت و به وی اجازه داد در خدمت باقی بماند. در این هنگام ولفگانگ امید داشت بتواند به تنهایی سفر کند، ولی امیدش به یأس انجامید چرا که پدر این اجازه را نداد که او بدون یک همراه از افراد خانواده، سفر کند، از این رو تصمیم گرفت بانو موتزارت، مادر ولفگانگ، در این سفر، پسر خود را همراهی کند. در سپتامبر سال 1777 مادر و فرزند به عزم مونیخ از سالزبورگ خارج شدند.
پنج هفته بعد ارابه ی موتزارت به شهر کوچک «مانهایم» رسید. در این شهر مادر و پسر بیش از چهار ماه اقامت گزیدند: زیرا مانهایم به دسته ارکستر خود بسیار می بالید و آن را بهترین ارکستر اروپا می دانست. این ارکستر با راهنمایی و مدیریت «یوهان اشتامیتز» و جانشینانش در شیوه ی نواختن آهنگ دسته جمعی، چنان انقلابی برپا کردند که امروزه او را پدر ارکستر جدید می دانند. موتزارت که در این دوره ی ترقی نوازندگی به آن شهر وارد شده بود از فرصت، بیشترین استفاده را برد و تا می توانست در کنسرت های این نوازندگان معروف، حضور می یافت و آثار آنها را می شنید. اجرای اپراهای آلمانی، توجه او را بیش از همه جلب کرد و به این ترتیب دست تقدیر که هرگز از روی مهر بر سر موتزارت کشیده نشده بود، او را با «فریدولین وبر» آشنا ساخت. این مرد کوچک اندام عموی موسیقدیدان نامدار «کارل ماریا فون وبر» بود که بعدها نیز پدرزن موتزارت شد.
نامه های موتزارت نشان می دهد که وی دلباخته ی «آلوئیزیا وبر» چهارمین دختر خانواده ی «فریدولین» بوده و در نوشته های خود، این دختر را ناهید ساحل رود رِن لقب داده و صدای او را آسمانی، توصیف کرده است. ولی آلوئیزیا دختر سبک سری بود و نمی توانست منش والای موتزارت را درک کند. موتزارت آماده بود که از همه چیز بگذرد و با دلداده ی خود به ایتالیا سفر کند و در هر گذر و فرصتی کنسرتی ترتیب دهد، ولی پدرش اجازه نداد و با لحنی خشک و ترسناک از سالزبورگ پیغام فرستاد: «به سوی پاریس برو، یک دقیقه هم درنگ نکن و جای خود را در ردیف کسانی که واقعاً بزرگ هستند، باز کن» موتزارت که بارها گفته بود «پدرش، بعد از خداوند، بزرگ ترین کسی است که می شناسد» ناگزیر اطاعت امر کرد و به پاریس سفر کرد، ولی این بار بر خلاف سفر اول موفقیت شایانی به دست نیاورد. یک سمفونی که امروزه به نام سمفونی «پاریس» (297 K در رِماژور و سی و یکمین سمفونی) مشهور است و یک بالت کوچک برای مردم این شهر تصنیف کرد. همچنین آشنایی او با دوک دوگین و دخترش که فلوت و چنگ می نواختند، سبب شد کنسرت فلوت و چنگ (هارپ) را برای آنها بسازد که یکی از آثار شنیدنی و دلکش موتزارت به شمار می رود. ولی هنرمند جوان از نظر مادی در مضیقه بود و بیماری مرموز مادر نیز بر رنج درونی او می افزود.
بیماری و مرگ مادر موتزارت
آناماریا بیمار و بستری شده بود. سرماخوردگی او که در طول سفر از مانهایم تا پاریس بر جانش نشسته بود، هنوز بهبود نیافته بود. ولفگانگ از مادر پرسید: «مامای عزیز، چه شده، حالت خوب نیست؟»
آناماریا نمی دانست چه پاسخی بدهد. او نمی خواست با شکایت از بیماری و درد و رنج خود بار بیشتری بر دوش فرزندش بیفکند. به زحمت تبسمی بر لبانش نقش بست و گفت: «نگران نباش، چیز مهمی نیست. فقط حس می کنیم خسته ام.» مادر هنوز حاضر نبود پزشکی برای بیاورند و با آنکه هوا در ماه ژوئن گرم شده بود، حس می کرد حالش بدتر شده است. وقتی چند روز گذشت و حال وی رو به وخامت رفت، حاضر شد حجامتش کنند. با این کار اندکی بهبودی حاصل شد و توان آن را یافت که از بستر برخیزد، ولی نتوانست روزهای بعد در کنسرتی که ولفگانگ، سمفونی پاریس را اجرا می کرد، حضور یابد. پس از پایان کنسرت، وقتی موتزارت به خانه رسید متوجه شد که حال مادر وخیم تر شده است. این بار از مشاهده ی وضع جسمی او به وحشت افتاد. به مادر گفت سمفونی او مورد تحسین شنوندگان قرار گرفت ولی چنان به نظر می رسید که مادرش چیزی نشنیده است. مادر به شکم خود اشاره ای کرد و نجواکنان گفت: «ولفگانگ، خیلی درد می کند. بیچاره شده ام»
ولفگانگ با شتاب به داروخانه رفت و دارویی را که موردنظر پدر بود و معمولاً در سالزبورگ برای تسکین دردهای معده به کار می بردند، خرید. مادر از آن دارو خورد، ولی حالش بدتر شد. به حدی رنجور و تکیده شده بود که ولفگانگ را دچار اضطراب کرد. مادر به دارویی که وی از داروخانه خریده بود، اشاره کرد و گفت: «در آن شیشه چیزی نیست که بتواند مرا زنده نگهدارد.»

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  48  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله موتزارت، نابغه دنیای موسیقی