تحقیق در مورد پیامبران الهی

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد پیامبران الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد پیامبران الهی - با 48 صفحه مفید در قالب وورد

مقدمه

            خداوند سبحان برای راهنمایی وارشاد مردم رسولانی راازمیان خودآنها صالحترین ونیکوکارترین افرادراانتخاب وجانشین خوددرروی زمین قرارداده است.تعداداین پیامبران صدوبیست وچهارهزارنفر می باشدکه اولین آنها حضرت آدم وآخرین آنها پیامبرگرامی اسلام حضرت محمد((ص))می باشد.درقرآن کریم نام بیست وشش پیامبر آمده است.گروهی ازپیامبران فقط برای قوم خودشان مبعوث شده وتعدادی برای جامعه وگروهی ازپیامبران برجهانیان مبعوث شده اند تامردم رابه راه راست یگانه پرستی دعوت نموده وآنان راازجهالت وگمراهی رهایی بخشند

زندگانی حضرت نوح((ع))

  

            نام نوح (سکن)بودولقبش درروایات اسلامی ((نجی))می باشد.حضرت نوح راشیخ انبیا می‌گویند وآوازه ی اوازسایر پیغمبران بیشتر است.

شغل نوح نجاری بودوقتی اوازدرستکاری وخداپرستی حرف می زدومردم رابه یکتاپرستی دعوت می کردمردم به اواعتنا نمی کردندومی گفتند:

یک نجارنمی تواندمردم رانصیحت کند.واوازگمراهی مردم ناله وزاری می کردتااینکه اورانوحه گرگریان نام گذاشتند.روایت است که اودرسن چهارده سالگی به پیغمبری مبعوث شدونهصدوپنچاه سال مردم رابه خداپرستی دعوت کردودراین راه سختیهای زیادی رامتحمل شد.حضرت نوح نخستین پیامبر اوالعزم است که برهمه ی مردم دنیامبعوث شد.اما هرقدرمردم رابه راه راست دعوت می کردجز گروه اندکی هیچکس به اوایمان نمی آوردند چنانکه بعدازصدوبیست سال تبلیغ فقط هشتادنفربه اوایمان آوردند وپیروانش دربرابر دنیا طلبان دررنج وعذاب بودند.بارها مردم حضرت نوح وپیروانش راازشهر بیرون کردندونوح باصبروبردباری دوباره مردم راپند می دادوهدایت ایشان راازخدامی خواست وقتی نوح درجایی موعظه می کرد وازپیامبری خود وفرمان خداصحبت می کردمردم به یکدیگر اشاره میکردند وزودازاطراف اوپراکنده می شدند.روایت است که مردم زمان نوح اورادیوانه به حساب می آوردند وهر وقت حضرت نوح باآنها ازخداصحبت می نمود وآنها رابه یگانه پرستی دعوت می کرد مردم به اوسنگ پرتاب میکردند واین کار رابه کودکان خودنیز یاد می دادند.باز روایت است که .روزی مردی پسرخودرابردوش گرفته نزدنوح آمدوبه فرزندش وصیت کردکه هرگز به او ایمان نیاور وازاواطاعت نکن چون او دیوانه است پسرگفت:

-ای پددرشاید پیش ازآنکه این وصیت تورابجا بیاورم بمیرم وازلذت آزاردادن اومحروم بمانم به من سنگی بده.آن مردسنگی به آن فرزند ناخلف داد واوآنرا به طرف حضرت نوح پرتاب کرد.سرمبارک آن حضرت شکست وخون به صورتش ریخت .روزی رسیدکه نوح با همه ی صبرواستقامتی که داشت امیدش ازمردم قطع شد وعرض کرد:

-خدایا چندسال کوشش کردم وازهیچ فداکاری وتحمل و سختی دریغ نکردم ولی این قوم نافرمانی می کنندوایمان نمی آورند.خداونداگمراهان روی زمین راهلاک کن این قوم بداندیش هستند وخودرابزرگ می پندارند...