فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی دوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شعر حافظ

اختصاصی از فی دوو تحقیق در مورد شعر حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

مقدمه :

از صورت شعر حافظ سخن ها می‎توان گفت و بسیار گفته اند. اما همین که به معنی رو می کنی آن شیرین کار به طنازی می گریزد و از گوشه ای دیگر چشم و ابرو می نماید.

گویی در تثبت گوش تو زمزمه می‎کند و تا بر می گردی آوازش از عرش می‎آید. زبانش آنچنان ساده و آشناست که انگار ترانه اش را از عهد گهواره شنیده ای و آنچنان با رمز و معما می گوید که پنداری پیامی ست که از کهکشان های دور می رسد.

این آشنایی رویی و گریز رنگی به دو واسطه است: صورت و معنی شعر او. و این هر دو، به گونه ای اعجاب انگیز همدست و همداستان اند. لفظ چون رنگین کانی ست که به هر نظر از رنگی به رنگی می غلتد. و مضمون همچون امواج ناقوسی ست که در بازگشت از هر زاویه طنینی دیگر دارد.

ابهامی که صفت شاخص شعر حافظ است، تراویده از بریخانة پر نقش هزار آینة ضمیر اوست که بر طیف اسرار آمیز زبانش عکس می اندازد. یگانگی تفکیک ناپذیر صورت و معنی چون جان و تن زنده.

این ماییم که می خواهیم او را زمینی با آسمانی ببینیم. شعر او چون دور دست افق بوسه گاه آسمان و زمین است. آسمانی ست زیرا آنچه از خوبی و پاکی و عدل و امن می جوید درین تیره خاکدان نمی یابد. و زمینی ست، زیرا آنچه از ناز و نوش و نوا می‌خواهد در همین سایة بید و لب کشت فراهم است. پس اشاره اش به دورگاه آسمان است و چشم و دلش در زمین می گردد. (1)

حافظ

خواجه شمس الدین محمد شیرازی در حدود سال 726 در اواخر حکومت ایلخانان و ویرانگری مغول در شیراز زاده شد مادرش کازرونی بود و پدرش از کوهپایه های اصفهان بود که به شیراز مهاجرت کرده بود. حافظ از کودکی به علوم زمانش آشنا شد و با حافظه نیرومندی که داشت قرآن را از بر کرد و با صدای دلکشی که داشت آن را می خواند و بزرگترین حافظ زمان شده استاد بزرگ او میرشریف الدین گرگانی بود. (جرجانی) و نوشته اند که شب های بسیاری را در کنار بقعه (آرامگاه) بابا کوهی شیرازی به صبح رسانید تا سرانجام در سحرگاهی بلند شد و به وی اجازه ورود به آستان وصال معشوق بخشیده شد.

روزگار جوانی حافظ مصادف با حکومت شاه شیخ ابواسحاق اینجو در شیراز بود که با حافظ میانه خوش داشت و مروی به نسبت ملایم و دادگستر و شعر دوست بود ولی به دست امیر مبارزالدین کشته شد و امیر مبارزالدین که در دیوان حافظ محتسب لقب یافته است بر جای وی به حکومت شیراز نشست و او هم به دست پسرش شاه شجاع کشته


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شعر حافظ

دانلود تحقیق حافظ شیرازی

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق حافظ شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق حافظ شیرازی


دانلود تحقیق حافظ شیرازی

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

به نام خدا خواجه شمس الدین محمد حافظ به سال 792 هجری قمری در شیراز که خاک عنبر آمیزش عشق می رویاند وباغهای سرو سر به فلک کشیده اش صاحبدلان را درس ایستادگی و آزادگی می داد، دیده به جهان گشود. پدرش کمال الدین از مردم تویسرکان یا بهاءالدین از اهالی کوپایه اصفهان و مادرش زنی با فضیلت از مردم کازرون بود. در دوران جوانی پدرش ملاءعلی جایگاه قدس قدسیان عروج فرمود و سه فرزند و همسر خویش را تنها گذاشت . برادران بر اثر فشار تنگدستی هر یک به دیاری رفتند و محمد با مادر تنهای تنها با بیم و هراس به آینده ای که داشتند می اندیشیدند تا اینکه مادر محمد فرزند کوچک خود را که آن روز از اداره اش ناتوان بود ، امور تربیت و تحصیلش را به آشنایی از اهل راز سپرد، از این زمان فراگیری را در کنار کار و کسب آغاز کرد محمد پس از گذشت زمانی کوتاه خود کوشید کاری مستقل اختیار کند راه زندگی را به تنهایی بپیماید و با سختیها آشنا شود به همین جهت شاگردی دکان نانوایی را اختیار کرد و به شغل خمیر گیری مشغول شد، چون خمیرگیران را رسم بود که از نیمه شب برخیزند و خمیر نان صبحگاهی را فراهم آورند، این سنت برای محمد بسیار فرصت مناسبی بود که ساعات خاص سحرگاهی را درک کند وارفیوضت آن بهره مند گردد، که فرموده اند بیداری سحرگاهی مقدمه بیداری باطنی و بینش روحانی و حرکت ملکوتی و روشنایی معنوی او گردید ، که خود پس از طی مراتب معنوی فرموده است: «هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود» رفتن به مکتب در همان ایام که به خمیرگیری در دکان نانوایی اشتغال داشت رفت و آمد مکتب خانه ای که در جنب محل کسب او بود نظرش را به خود جلب نمود مصمم شد که در کنار دیگران به فراگیری مقدمات علوم رسمی بپردازد . به امید لطف و عنایت الهی به مکتب رفت و شروع به تحصیل علم نمود، از آنروز درآمد روزانه اش را که از خمیرگیری کسب می کرد به چهار قسمت تقسیم نمود ، قسمتی برای معاش مادر، قسمتی برای معلم ، قسمتی برای خود و قسمتی برای فقراء اختصاص داد. در همین ایام نیز قرآن را به خوبی فرا گرفت. اعتکاف در بقعه بابا کوهی محمد در رفت و آمد به مکتب متوجه شده بود که در جنب مکتب خانه جوانی دارای ذوق ادبی و قریحه شاعری به بزازی مشغول است ، او می دید که گاهی جوانان شاعر پیشه و ادب دوست در همان مغازه بزازی مجلس شعر و ادب بر پا می دارند ، محمد نیز گاهی به جمع آنان می رفت و شعر سرودن را می آموخت. این گونه محافل را که هنوز هم در گوشه و کنار شهرها دیده می شود راه و رسم چنین است که سروده های شرکت کنندگان را مورد تشویق و تایید قرار داده ، در بعضی مواقع هم ایرادهای آن را می شمارند و به اصطلاح نکاتی را که شاعر به آن توجه نداشته می پردازند. یک روز محمد سروده خویش را در محفل شاعرانه ای که شرکت می نمود خواند ، حضار پی در پی به خورده گیری پرداختند به حدی با ناراحتی محمد مواجه شدند، عاقبت محمد با گرفتگی محل را ترک گفته با خاط

تعداد صفحات : 22 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق حافظ شیرازی

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه حافظ شیرازی

اختصاصی از فی دوو دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه حافظ شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه حافظ شیرازی


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه حافظ شیرازی

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :33

 

بخشی از متن مقاله

زندگی نامه حافظ شیرازی

خواجه شمس الدین محمد بن محمد حافظ شیرازی (حدود 727-792 هجری قمری)، شاعر و غزلسرای بزرگ قرن هشتم ایران و یکی از سخنوران نامی جهان است. در خصوص سال دقیق ولادت او بین مورخین و حافظ شناسان اختلاف نظر است. دکتر ذبیح الله صفا ولادت او را در 727 (تاریخ ادبیات ایران) و دکتر قاسم غنی آن را در 717 (تاریخ عصر حافظ) می دانند. برخی دیگر از محققین همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال ها و حدود 710 هجری قمری تخمین می زند(لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ). آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری قمری و بعد از 710 واقع شده و به گمان غالب بین 720 تا 729 روی داده است.

سال وفات او به نظر اغلب مورخین و ادیبان 792 هجری قمری می باشد. (از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی(متولد 777 ه.ق.) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تالیف جامی(متولد 817 ه.ق.) صراحتاً این تاریخ به عنوان سال وفات خواجه قید شده است). مولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز وفات یافته است.

نزدیک به یک قرن پیش از تولّد او (یعنی در سال 638 ه‌ق - 1240 م) محی‌الدّین عربی دیده از جهان فرو‌پوشیده بود، و 50 سال قبل از‌آن (یعنی در سال 672 ه‌ق - 1273 م) مولانا جلال‌الدّین محمد بلخی (رومی) درگذشته بود.

بسیاری حافظ شیرازی را بزرگترین شاعر ایرانی تمام دورانها می‌دانند. اشعار حافظ را غزل می‌گویند و بن‌مایه غالب غزلیات او عشق است.

حافظ به همراه سعدی، فردوسی و مولانا چهار رکن اصلی شعر و ادبیات فارسی را شکل داده اند. تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگر چه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ پژوهان شعر او را پایه گذار سبک هندی می دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است (حافظ نامه، خرمشاهی). دیوان او مشتمل بر حدود 500 غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است. با این حال عمده شهرت وی در سرودن غزل است. مضامین غزلیات او عمدتاً متاثر از تالمات روحی، اعتقادات مذهبی و شخصی، اخلاق، عشق و تحت تاثیر وقایع سیاسی و حوادث اجتماعی عصر خود است.

حافظ به زبان عربی یعنی نگه دارنده و به کسی گفته می‌شود که بتواند قرآن را از حفظ بخواند.

آرامگاه حافظ شیرازی

آرامگاه حافظ در شب

از زندگی حافظ اطلاع چندانی در دست نیست. آنچه از فحوای تذکره ها بدست می آید بیشتر افسانه هایی است که از این شخصیت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده است. در اشعار او نیز که می تواند یگانه منبع موثق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت می شود. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانواده ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده.( با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانواده های مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده است. ) در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از بر کرده و از همین رو به حافظ ملقب گشته. در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفی 758 ه.ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده است. (در قطعه ای با مطلع "خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی" شاه جلال الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه بصورت ضمنی قید می کند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یکسال و در سنه 743 حاکم شیراز بوده است و از این رو می توان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده)

زندگی او در شیراز ادامه یافته و به جز سه سال که در یزد سکنی داشته تمام عمر خویش را در شیراز گذرانده (تاریخ ادبیات ایران، دکتر صفا). قریب به هفتاد سال زیسته و در سال 792 در شیراز بدرود حیات گفته.

در زمان حیات خود شاهد مرگ یکی از فرزندان و احتمالاً همسر خود بوده. (حافظ در چندین شعر به این نکات اشاره دارد و از جمله در قطعه ای به مطلع "دلا دیدی که آن فرزانه فرزند / چه دید اندر خم این طاق رنگین" به مرگ فرزند خود اشاره داشته و در غزلی با مطلع "آن یار کزو خانه ما جای پری بود / سرتاقدمش چون پری از عیب بری بود" نیز به ظن غالب به مرگ همسر خویش اشاره دارد.)

علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تامین می شده. (در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد. در غزلی نیز به بی کاری (موقت؟) خود اشاره دارد.(از کوچه رندان، دکتر زرین کوب) )

عارف یا ملحد

شعر حافظ چند پهلوست، بدین دلیل برخی او را نمونه عارفی بزرگ می‌دانند و در مقابل گروهی او را ملحد خوانده‌اند. مشهور است که هر کسی می‌تواند بنا بر تجربیات، آگاهی و حتی علایق شخصی شعر حافظ را تفسیر کند. یکی از دیگر دلایل وجود چنین دیدگاه‌های متضادی، وجود نسخه‌های متعدد و گاه متناقض از اشعار حافظ است. او دست به تصحیح دیوان حافظ زد و کتاب جنجالی خود را با عنوان حافظ شیراز منتشر کرد. امروز این کتاب در نزد خوانندگان به حافظ شاملو مشهور است. در مقدمه مفصل این کتاب، شاملو به صراحت می‌نویسد که حافظ رندی یک لاقبا و ملحد بوده‌است. مرتضی مطهری در کتابی با عنوان تماشاگه راز کوشیده‌است ادعای شاملو را با ذکر جملاتی از آن و بدون نام بردن از شاملو پاسخ دهد.

حافظ وغزل

حافظ را در زمرهٔ چیره‌دست‌ترین استادان غزل‌سرایی در زبان فارسی دانسته‌اند (صفحهٔ ۲۲۴ Arthur Arberry) موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله‌است و غزل‌سرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه پردازی‌ست.

با آنکه حافظ غزل عارفانۀ مولانا و غزل عاشقانۀ سعدی را پیوند زده‌است، نوآوری اصلی به‌سبب تک بیت‌های درخشان، مستقل، وخوش‌مضمون فراوانی ست که ایجاد کرده‌است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره‌های قرآن تأثیر گرفته است، که آن را انقلابی در آفرینش اینگونه شعر دانسته‌اند (صفحۀ 34 حافظ‌‌‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل.)

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره زندگینامه حافظ شیرازی

دانلود تحقیق مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ

اختصاصی از فی دوو دانلود تحقیق مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ


دانلود تحقیق مقایسه‌ای خمریات ابونواس  با منوچهری و حافظ

فصل اول :
زندگینامه سه شاعر
(ابونواس، منوچهری ، حافظ)
 
ابونواس
ابونواس حسن بن‌هانی بن عبدالاول بن صباح مکنّی به ابونواس، از شاعران برجسته ی دوره ی عباسی بود. وی در یکی از روستاهای اطراف اهوازدر سال 145 هـ.ق بدنیا آمد. در مورد ملیت پدرش‌هانی روایات مختلفی ذکر کرده اند. بعضی‌ها می‌گویند از مردم دمشق و جزو سپاهیان مروان آخرین خلفای عباسی بود. عده ای دیگر هم او را ایرانی الاصل خوانده اند. اما مادرش جلبان مسلما ایرانی است.
هنگامیکه ابونواس دو یا شش ساله بود به همراه پدر و مادر به بصره آمد. شهری که ابونواس پس از این سفر تا سن سی سالگی در آنجا اقامت گزید. چون حسن به سن درس خواندن رسید، پدر او را نزد کسی فرستاد تا قرآن را به او تعلیم دهد. پس از مدت کوتاهی پدر او بمرد و مادر سرپرستی او را بر عهده گرفت. او مجبور شد حسن را بعلت تهیدستی به مغاز عطاری بفرستد، تا با مزد اندکی که از عودتراشی عاید او می‌شد، به امرار معاش خانواده کمک کند. اما با اینکه ابونواس در بازار دستهایش به کار عود تراشی مشغول بود، لیکن دلش همچنان شیفته ی علم و ادب بود. بصره، شهر محل سکونت او، که در آن زمان از مراکز علم و فرهنگ بود، محدثان و راویانی مطلع، چون اصمعی و ابوعبیده، و نحویان و لغت شناسان بنامی چون ابوزید انصاری را در خود می‌دید. این مساله باعث شد که شیفتگان این علوم از هر جایی به جانب بصره روانه شوند. ابونواس هم که بسیار شیفته ی علم و دانش بود، فرصت را مغتنم شمرد و نزد ابوعبیده و خلف الأحمر پیشوای اهل لغت رفت و زانوی شاگردی زد. وی در آموختن علم و دانش بسیار کوشا و خستگی ناپذیر بود، بطوریکه ابن خلکان در تاریخ خود از اسماعیل بن نوبخت روایت می‌کند که گفت: «هیچ کس را ندیدم که دامنه ی علمش از ابونواس گسترده تر یا محفوظاتش از او بیشتر باشد، با آنکه کتاب اندکی در اختیار داشت».(1) خلف الأحمر استاد او در این راه کمک شایانی به او کرد، وی همچنین به ابونواس اجازۀ سرودن شعر نداد، تا آنگاه که او ابیات فراوانی از نیکوترین اشعار عرب را از بر کرد.
در دوره ی عباسی لهو و لعب و بی بند و باری رواج عام یافته بود. درهر شهر ودیاری ازقلمرو حکومت اسلامی، بویژه بغداد و بصره، بانگ نوشانوش باده گساران به گوش   می‌رسید. ابونواس که دراین زمان تازه به دوران جوانی خود پا گذاشته بود، خیلی زود شیفته ی مجالس و محافل باده گساری شد. او درهمین مجالس با شاعر دیگری به نام والبه بن حباب آشنا شد. والبه که خود سرآمد عشرتجویان زمان بود آتش هوی و هوس را در او افروخته تر کرد و چنان ابونواس را برانجام این گونه اعمال برانگیخت که در بی‌بندوباری ولاابالیگری همتای او شد. اما همۀ این عوامل باعث نشد تا ابونواس از آموختن علم بازماند و با اینکه پیوسته به مجالس باده گساری وفسق و فجور رفت و آمد داشت، به علم آموزی نیز اشتغال می‌ورزید ابونواس برای اینکه به زبان عربی کاملا مسلط شود مدتی را در بادیه میان اعراب بدوی گذراند.
بعد از این دوران او با تکیه بر علم ودانش خود راهی بغداد شد تا در آنجا مالی گرد بیاورد و به وسیلۀ آن مخارج عیش و نوش خود را تأمین نماید. ورود او به بغداد در حدود سال 179 هـ.ق اتفاق افتاد. در همین زمان‌هارون الرشید هم موفق شد تا زمام خلافت را بدست گیرد. خاندان برمکیان در آن ایام عهده دارمنصب وزارت بوده و رتق و فتق بیشتر امور مربوط به خلافت توسط آنان صورت می‌گرفت. ابونواس برمکیان را مدح کرد و از آنها جوائز و صلات گرانبها دریافت کرد. اما بعد از مدت اندکی از آنان نومید شد و به آل ربیع پیوست. آل ربیع خاندانی صاحب جاه و ثروت بودند که با برمکیان رقابت می‌کردند. بیشترین مدایح ابونواس متعلق به آل ربیع می‌باشد و جوائز بسیاری نیز از سوی آنان به ابونواس اهدا شد.
ابونواس بدلیل شیوه ی زندگیش در اوایل کار چندان مایل نبود که به دربار نزدیک شود. اما پس از سرکوبی برمکیان و به قدرت رسیدن فضل بن ربیع به وسیله ی او به دربار خلافت نزدیک شد.این واقعه که در سال 187 هـ.ق اتفاق افتاده بود، با پیروزی‌هارون‌الرشید بر قیصر روم مصادف شد. ابونواس خلیفه را بخاطر این پیروزی مدح کرد و از این پس بود که شاعر قصاید دیگری نیز در مدح‌هارون سرود. اما طولی نکشید که رفاه و آسایش او به رنج و ناکامی مبدل شد و خلیفه ابونواس را بخاطر باده‌گساری بی رویه و متهم شدنش به زندقه و نیز برای قصیده ای که در ذم قبایل عدنان سرود، بر او خشم گرفت و او را به زندان افکند. حبس او چهار ماه به طول انجامید. ابونواس که تا آن زمان چنین وضع مشقت بار و طاقت فرسایی را در زندگی تجربه نکرده بود، از این وضع به تنگ آمد.بنابراین با سرودن چندین قصیده از خلیفه پوزش خواهی و طلب عفو و بخشش می‌کند.
وقتی از زندان آزاد شد قصد کرد تا به مانند گذشته به باده گساری و عیش و نوش روی بیاورد، اما با دست خالی چنین امکانی برایش فراهم نبود. بنابراین راهی مصر شد و در آنجا به خصیب، امیر مصر که متولی دیوان خراج بود، پیوست. ابونواس خصیب را برای کسب صله و جوائز مدح کرد. امیر هم به او جوائزی عطا کرد. اما چون این جوائز و صلات با آنچه در بغداد نصیب او شد برابری نمی کرد، تصمیم گرفت دوباره به بغداد برگردد، ابونواس هنگامی که به بغداد رسید، زبان به هجو امیر خصیب گشود و از او بخاطر بخل و عدم بخشش فراوان به بدی یاد کرد.
بعد از گذشت چند صباحی از بازگشت او به بغداد، چیزی طول نکشید که اوضاع بروفق مراد او شد و آرزویی که همیشه در دل داشت برآورده شد. او بعد از آشنایی با امین در دورۀ جوانی، پیوسته آرزو می‌کرد، امین بر تخت خلافت نشسته تا او نیز از این طریق بتواند به ساز و نوایی برسد. بنابراین اکنون که آرزوی دیرینه ی او به مرحلۀ عمل رسیده و یار و ندیم یکدل او در شراب خواری بر تخت نشسته بود، شادمانه و به آواز بلند باده نوشی خود را عیان کرده و میگفت؛(2)
الا فاسقنی خمرا و قل لی هی الخمر    ولا تسقنی سرا اذا أمکن الجهر
اما این اوضاع بیش از دو سال بطول نینجامید و با بالا گرفتن اختلافات امین با مأمون برادرش، حسن بن سهل که از طرفداران مأمون بود، با تکیه بر همین بیت ابونواس، قتل امین را جایز اعلام کرد. هنگامی که این سخن به گوش امین رسید، برخود بیمناک شد وبرای اینکه منتقدان خود را خاموش کند، ابونواس را به زندان افکند. امین پس از سه ماه با این پیش شرط که دیگر باده گساری نکند، او را آزاد کرد.
پس از مرگ امین درسال 198 هـ.ق ابونواس به شدت نا امید و محزون شد و چون به پیری نیز نزدیک شده بود از اعمال گذشته اش پشیمان شد و توبه کرد. او مابقی عمرش را با تکیه بر عفو خداوند به زهد و عبادت گذراند. تا سرانجام درسن 54 سالگی در بغداد وفات یافت. از ابونواس دیوان شعری برجا مانده که به چندین بخش شامل: خمریات، غزلیات، مدایح، هجویات، وصفیات، طردیات، زهدیات تقسیم بندی شده است. دیوان او بارها در بیروت و قاهره به چاپ رسیده است.
منوچهری
ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد از جمله شاعران خوش قریحۀ فارسی در نیمۀ اول قرن پنجم هجری است. تخلص وی یعنی منوچهری ظاهرا از نام ، فلک المعالی منوچهر بن قابوس گرفته شده است، گویا شاعر در اوایل کارش به خدمت این امیر زیاری مشغول بوده و از این جهت بر نام خود را نیز از نام همین امیر اخذ کرده است. پس از فوت فلک‌المعالی از مازندران آهنگ ری کرد و در آنجا به خدمت علی بن عمران و طاهر دبیر عمید عراق از جانب سلطان مسعود رسید. منوچهری در قصیده ای که در مدح علی بن عمران به مطلع زیر سروده به این سفر خود اشاره کرده و می‌گوید:(3)
سوی تاج عمرانیان هم بدینسان    بیامد منوچهری دامغانی
او پس از عزل طاهر و آمدن بو سهل حمدوی به جای وی و در اثنای جنگ علی بن عمران با علاء الدوله کاکویه و به وزارت رسیدن احمد عبدالصمد که در حدود سال 424 هـ.ق رخ داد. عازم دربار مسعود غزنوی شد. از میان اشعار شاعر چنین برداشت می‌شود که او قبل از این سفر از طریق اطرافیان سلطان با او در ارتباط بوده و به همین دلیل سلطان او را از ری بر پشت پیل به حضور طلبیده است. منوچهری به دستور سلطان مسعود و به امید فضل و بخشش او و نیز به پشتگرمی احمد عبدالصمد وزیردانش دوست سلطان، قدم در راه نهاد و به درگاه سلطان رسید. از این زمان به بعد تا پایان عمر، شاعر در رکاب سلطان مسعود باقی ماند و زبان به مدح او گشود.
منوچهری به دلیل حضور در میدان‌های نبرد به همراه سلطان توصیف‌های فراوانی از صحنه‌های نبرد در اشعار خود آورده است. وی همچنین افراد سرشناس زیادی را که در دربار به خدمت سلطان مشغول بودند مدح گفته، که از جمله آنها می‌توان به بوسهل زوزنی، ابوالقاسم کثیر، عنصری، ابوحرب بختیار و ... اشاره کرد. منوچهری شاعری لطیف طبع و شیرین بیان است. او بدلیل انس با طبیعت، هرآنچه را که در طبیعت به چشم عیان رویت می‌کرد، به ذهن وقاد خود می‌سپرد و سپس دریافت‌های ذهنش را با قلمی توانا در قالب تشبیهات دقیق به تصویر می‌کشید. منوچهری پیوسته اشعار خود را به چاشنی معلوماتش آمیخته می‌کرد و این موضوع باعث پیچیدگی اشعار او شده است. او همچنین در زمینه ابداع و نوآوری قالب مسمط را اختراع کرد و خود نیز این قالب را به اوج رساند به طرزی که مقلدین او هنوز نتوانسته اند به اوج سخن وی برسند.
آنچه که درمورد شخصیت منوچهری با توجه به اشعارش می‌توان فهمید اینست که وی انسانی شاد و امیدوار به بخشش خداوند است و هرگز شادی حال را به آینده نامعلوم وا نمی گذارد.
منوچهری در دیوانش در انواع قالب‌های ادبی شامل: قطعه، قصیده، مسمط، رباعی، دوبیتی و ... طبع آزمایی کرده است. او در اشعارش به توصیف طبیعت و همچنین وصف شراب پرداخته، که در این دو مورد، بیشتر از شعرای عرب تأثیر پذیرفته است. دیوان منوچهری توسط دکتر محمد دبیرسیاقی تصحیح شده و بارها به چاپ رسیده است.

 

 

 

فهرست مطالب

فصل اول: زندگینامه سه شاعر     1
-ابونواس    2
-منوچهری    6
-حافظ    8
-پی نوشت فصل اول    12
فصل دوم: باده و اساطیر مربوط به پیدایش آن     13
-باده در لغت    14
-اساطیر مربوط به پیدایش باده    15
-پی نوشت فصل دوم    26
فصل سوم: پیشینه ی خمریه سرایی در میان اعراب و ایرانیان    27
-تعریف خمریات    28
-خمر در شعر جاهلی    28
شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر می کردند     28
شاعران جاهلی که تا حدودی شراب را وصف می کردند     30
-خمریات در دوره اسلامی(زمان پیامبر و خلفای راشدین)    35
-خمریات در دوره اموی    36
-وصف باده در اوستا    37
-خمریات در ایران بعد از اسلام    39
-خمریات غیر عرفانی    40
-خمریات عرفانی    43
-مناسبت اصطلاحات خمری با حالت بیخودی، فناورسیدن به وحدت    44
-مناسبت اصطلاحات خمری با پخته شدن عارف    46
-مناسبت اصطلاحات خمری با فقر    46
-مناسبت اصطلاحات خمری با افشای راز    47
-مناسبت اصطلاحات خمری با عقل ستیزی    48
-مناسبت اصطلاحات خمری با غم زدایی    49
-مناسبت اصطلاحات خمری در مبارزه با ریا کاری    49
-پی نوست فصل سوم    51
فصل چهارم: ریخت و شکل خمریات ابونراس، منوچهری و حافظ    54
-شکل خمریات ابونراس    55
-گرد کردن معانی خمری در یک قصیده واحد    55
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی قصاید    57
-عمیق کردن معانی خمری    57
-مبارزه با سنت های جاهلی اعراب    59
-داستان پردازی خمری    61
-غالب بودن صورت بر محتوا    62
-بکار بردن لغات فارسی    64
-بیان عقاید شعوبی    65
-خمریات منوچهری    66
-ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی شعر    67
-داستان پردازی    68
-دوری و بیزاری منوچهری از سنت های جاهلی    70
-غالب بودن صورت بر محتوا    70
-خمریات حافظ    71
-پی نوشت فصل چهارم    72
فصل پنجم: مقایسه مضامین خمری ابونواس، منوچهری و حافظ    73
-وصف شراب    74
-اسامی مشترک    74
-اسامی غیر مشترک    78
-نام هایی که ابونواس برای شراب آورده است    78
-نام هایی که منوچهری برای شراب آورده است    93
-نام هایی که حافظ برای شراب آورده است    94
-وصف کیفیت و چگونه نوشیدن شراب    99
-وصف قدمت شراب    99
-وصف رنگ شراب     101
-بوی شراب    103
-وصف مزه شراب    105
-روشنی شراب    107
-تشبیه شراب به آفتاب    108
-تشبیه شراب به چراغ    109
-تشبیه شراب به آتش    109
-تشبیه شراب به شمشیر    109
-تشبیه شراب به صبح    110
-شراب خام یا پخته    111
-حباب های شراب    112
-وصف شراب صاف    113
-تشبیه شراب به اشک    114
-تشبیه شراب به جان    114
-شرایط و چگونگی نوشیدن شراب    116
-شراب خواری در شب و صبح     117
-نوشیدن شراب در فصل بهار    119
-شراب نوشیدن در جشن ها واعیاد    121
- واکنش حکومت ها به شراب نوشی    124
-جرعه افشاندن بر خاک     128
-به یاد کسی شراب نوشیدن     131
-بانگ نوشانوش    132
-نوشیدن سه جام پیاپی    134
-نوشیدن چهار جام بر اساس چهار طبع    134
-رطل گران گرفتن    135
-وصف تاثیر بر نوشنده    137
-شراب باعث زدودن غم از نوشنده میشود    137
-شراب قدرت تشخیص نیروی عقل نوشنده را زایل میکند    138
-شراب به نوشنده شادی می بخشد    139
-شراب به جان قوت و نیرو می بخشد    139
-شراب به نوشنده شجاعت می‌بخشد    140
-شراب باعث آشکار شدن اسرار نوشنده میشود    140
-شراب باعث دوری از بخل میشود    140
-شراب باعث بی خوابی میشود    141
-در صورت شراب خوردن زیاد انسان قادر به راه رفتن نیست و باید برای حرکت بر روی شکم بخزد    141
-شراب باعث ضعف و سردرد میشود    142
-شراب باعث میشود نوشنده عرق کرده و چشم ها و گونه هایش به سرخی گرایند    143
-شراب باعث عبوس شدن نوشنده میشود     144
-وصف آلات شراب نوشی    145
-نام آلات پرورش و نوشیدن شراب    146
-نام های همسان    146
-نام های غیر همسان    148
-توجه به اساطیر در مورد آفرینش جام ها     152
-وصف ظروف با اشکال مختلف    153
-مانند کردن ظروف شراب به پرندگان    154
-جام های منقش    154
-مانند کردن ظرف شراب به چراغ    155
-مانند کردن ظرف شراب به خوشه پروین    156
-مانند کردن ظرف شراب به نمازگزار    156
-وصف خم شراب    159
-وصف مجلس شراب    161
-وصف ساقی    162
-نحوه آرایش ساقی    163
-لذت بردن از چشم ساقی    168
-لذت بردن از لب های ساقی    168
-لذت بردن از گونه های ساقی    169
-لذت بردن از آب دهان ساقی    170
-پیر می فروش    171
-تشخیص    174
-لذت بردن همه حواس     174
-لذت گرایی    175
-امیدواری به بخشش خداوند    176
-گوش ندادن به نصیحت ناصحان    176
-دفن شدن در زیر تاک انگور و یا شسته شدن با باده    177
-استفاده از طنز برای رسوایی زاهدان    178
-مبارزه با رذیلت های اخلاقی    179
-تاثیر فلسفه و عفان بر خمریات ابونواس و حافظ    181
-فرجامین سخن    184
-همانندی ها از لحاظ توصیفات    186
-همانندی ها از لحاظ فکری    188
-تفاوت ها از جهت توصیفات    188
-تفاوت ها از جهت فکری    188
-پی نوشت فصل پنجم     190
-کتابنامه     192
-پیوست شماره 1    198    
-پیوست شماره 2    246



 

 

شامل 267 صفحه word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق مقایسه‌ای خمریات ابونواس با منوچهری و حافظ

معاد در نگاه خیام و حافظ 22 ص

اختصاصی از فی دوو معاد در نگاه خیام و حافظ 22 ص دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

معاد در نگاه خیام و حافظ 22 ص


معاد در نگاه خیام و حافظ 22 ص

چکیده

حکیم عمر خیام نیشابوری در یکی از سالهای نیمه اول سدة پنجم هجری به دنیا آمده و در حوالی سال 520 ه. از دنیا رفته است، این سالها مطابق با دورانی است که متشرعان و دکان داران مذهب با طرز فکر خشک و انعطاف ناپذیر خود آراء مخالف خود را بر نمی تابیدند و با برچسب تکفیر مخالفان خود را از سر راه بر می داشتند، خیام یکی از بزرگان تاریخ ادبیات فارسی است که از تهمت الحاد در امان نمانده است. اما آیا به درستی خیام ملحد بوده است یا اینکه افکار او نگاه هنرمندانه و معترض به عالم هستی است که درشعر دیگر هنرمندان و شاعرانی که به مسلمانی و خوش مذهبی معروفند نیز وجود دارد. برای نمونه حافظ که قرآن را با چارده روایت می خوانده است دربسیاری از مضامین با خیام هم داستان است اما زبان و نحوه ی بیان این دو فرق دارد؛ در این مقاله از چندین مضمون مشترک شعر حافظ و خیام (آفرینش ، خدا، جبر و اختیار، قضا و قدر، مرگ) تنها به مسئلة روح و معاد پرداخته شده است.

واژگان کلیدی:

خیام، حافظ، معاد، فلسفه

برای خیام ماورای ماده چیزی نیست. دنیا در اثر اجتماع ذرات بوجود آمده که بر حسب اتفاق کار می کنند. این جریان دائمی و ابدی است . و ذرات پی در پی در اشکال و انواع، داخل می شوند و روی می گردانند. از این رو انسان هیچ بیم و امیدی ندارد و در نتیجه ترکیب ذرات و چهار عنصر و تأثیر هفت کوکب بوجود آمده و روح او مانند کالبد مادی است و پس از مرگ نمی ماند:

ای آنکه نتیجه چهار و هفتی             و ز هفت و چهار دایم اندر تفتی

می خور که هزار باره بیشت گفتم     باز آمدنت نیست چو رفتی رفتی

می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت    

بی مونس و بی رفیق و بی یاور وجفت

زنهار به کس مگو تو این راز نهفت

هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت

خیام اگر ز باده مستی خوش باش   

با لاله رخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستی است

انگار که نیستی چو هستی خوش باش

اما خیام به همین اکتفا نمی کند و ذرات بدن را تا آخرین مرحله نشئاتش دنبال می نماید و بازگشت آنها را شرح می دهد. در موضوع بقای روح معتقد به گردش و استحاله ذرات بدن پس از مرگ می شود. زیرا آنچه محسوس است و به تمیز در می آید این است که ذرات بدن در اجسام دیگر دوباره زندگی و یا جریان پیدا می کنند. ولی روح مستقلی که بعد از مرگ زندگی جداگانه ای داشته باشد نیست. اگر خوشبخت باشیم، ذرات تن ما خم باده می شوند و پیوسته مست خواهند بود، و زندگی مرموز و بی اراده ای را تعقیب می کنند.

محمدتقی جعفری در توضیح رباعی فوق (=می خور که به زیر گل بسی خواهی خفت) چنین می نویسد: «پس از توصیه به میگساری، به اصطلاح یک راز مگو را با همه آدمیان در میان می نهند و می گوید: «هر لاله که پژمرد نخواهد بشکفت»! این راز مگو که در نظر گوینده انقلابی در فکر بشری ایجاد خواهد کرد! این است که : بروید در بهاران قدمی چند در گلستان بزنید، گلهایی را خوهید دید که بسیار زیبا و با طراوت و شکوفایی عطر افشانی می کنند و در پاییز و زمستان سراغ همان گلستان را بگیرید و بروید خواهید دید همة آنها پژمرده و از بین رفته اند و دیگر نخواهند رویید، حال وضع آدمیزادگان هم چنین است که وقتی خزان اجل بر آنان وزیدن گرفت و به زیر خاک تیره شان کشید، دیگر زنده نخواهند گشت. [1]

از آن جا که خیام شاعر و فیلسوف مادی است فکر او در محور نیستی با تفکر و فلسفه الهیون کاملاً مغایر است. مثلاً افلاطون که بزرگترین نماینده و معرف این مکتب است اعتقاد داشت که بعداز مرگ، روح باقی می ماندو به حیات دیگر که جاودان است، در قلمرو عقول و مثل عروج می کند. ازاین رو جسم به مثابه زندان و قفس روح است، هر چه زودتر این قفس بشکند، روح زودتر می رهد. اما مساله به این شکل برای خیام مطرح نیست، چرا که او اساساً به روح اعتقاد ندارد . پس فقط می ماند جسم و استحالة‌ذرات مادی. دستی که امروز بر گردن یاری پریچهر و سیه چشم و مشکین مو حلقه شده است، فردا دستة کوزه می شود. حال روح به کجا می رود، اساسا وجود دارد یا نه برای خیام خالی از اعتبار است . برای او در همه حال تحول مادی، گردش ذرات و بینش مادی اهمیت دارد و در ورای ماده جز خلاء و نیستی ، هیچ چیز متصور نیست. همین جاست که نقطة عزیمت و آغاز یأس خیام است، چرا که اگر او به جهانی دیگر اعتقاد داشت، این یأس لازم نمی آمد و می توانست با رغبت، مرگ تن را تحمل کند و به سرای باقی بشتابد، در این رباعی که او آخر عمر درازش سروده، این یأس لازم نمی آمد و می توانست با رغبت مرگ تن را تحمل کند و به سرای باقی بشتابد، در این ربعای که او آخر عمر درازش سروده، این یأس و ترس از نیستی به خوبی مشهود است:

من دامن زهد وتوبه طی خواهم کرد     با موی سپید قصد می خواهم کرد

پیمانه عمر من به هفتاد رسید             این دم نکنم نشاط کی خواهم کرد

این عدم اعتقاد او به دنیای دیگر و چسبیدن دو دستی به همین دنیا به عنوان اولین و آخرین پایگاه و این که بعد از آن نیستی محض است، چنان هراسی در دل او افکنده که از همه چیز دل می گسلد و از یأس فلسفی چابک و رندانه به سرداب خم های شراب نقب می زند.

محمدتقی جعفری بااشاره به رباعی ذیل در تحلیل شخصیت خیام بیان می کند که این رباعی صریح در انکار معاد است:

در پردة اسرار کسی را ره نیست  زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست

جزر در دل خاک هیچ منزلگه نیست      می خور که ازین فسانه ها کوته نیست.[2]


[1] - تحلیل شخصیت خیام ، جعفری ، محمدتقی ص 184.

[2] - همانجا، ص 148.


دانلود با لینک مستقیم


معاد در نگاه خیام و حافظ 22 ص